سرودهای در توصیف اوضاع اجتماعی و اداری زمان پهلوی – (12)
دستگاه بد بنیاد پهلوی
تاریخ انتشار: 20 مرداد 1398
اوضاع سیاسی، اجتماعی و اداری کشور در دوران پهلوی آکنده از روابط ناسالم، زد و بندها، رشوهخواری و پارتیبازی و کارهای خلاف قانون، شرع و حتی عرف بود. انتخاب استانداران و فرمانداران بر اساس روابط با دربار و سفارش این و آن صورت میگرفت و تخصص و لیاقت جایگاهی در این انتصابات نداشت. مدیران کشور پیش از آنکه به فکر انجام وظایف قانونی خود باشند، در صدد جلب رضایت افراد بالادستی بودند تا چند صباحی بیشتر در سمت خود باقی بمانند و مدیران بالادستی نیز همین روش را برای مدیران ارشد خود به اجرا در میآوردند. مسئولیت برابر با طعمهای بود که تا میتوان باید از آن بهره شخصی برد و از رانتخواری و حراماندوزی شکم و توبره خود را اندوخت.
شعر زیر انعکاسی از اوضاع آن روزگار است که بر طبق گزارش ساواک «در تاریخ 29 / 8 / 1349 توسط فردی علیه فرماندار شهرستان دماوند به نام فتحالله دهقانی سروده شده است و به رؤسای ادارات دماوند ارسال شده است.» ولی مفاد آن همه دستگاه حکومت پهلوی را شامل میشود. سراینده شعر معلوم نیست و گزارش دیگری از رهگیری و یا دستگیری وی به دست نیامده است.
از بند اول شعر میتوان فهمید که شاعر قصد داشته مطالب خود را طی چند خوان در هر هفته ارائه دهد ولی قطعات دیگری از او در اسناد ساواک موجود نیست.
دوستان عزیز با فرهنگ چهرههاى عبوس پرآژنگ
قبل هر چیز بر شما به زبان مىفرستم درود بىپایان
تا کنم چهرههایتان را شاد پس بگویم هرآنچه باداباد
لیک بشنو ز من نکاتى چند گوش و دل باز کن شنو این پند
چونکه دیوان بلخ گشته زیاد خوانهایش فزون شد از هفتاد
بحث هر هفتهمان بود یک خوان بیش از این نیست چنته دهقان
خوان اول
دوش رفتم به کوى باده فروش که شنیدم به راه، بانگ سروش
رفتم آنجا به گاه دانش و داد که در او عقل و دین رفته به باد
دیدم آنجا نشسته بر سر میز مردى از ته کلفت و از سر تیز
یک به یک هر اطاق رفتم تو که یکى بود و هیچ نبود جز او
لیس فىالدار غیره دیّار
آفرین بر جناب فرماندار
آبله بر رخ و سیاه دلش چانهاش پرجذام و خسته سرش
سر و رویش سیاه و عینک چشم ریش توپى و هم سرى کم پشم
ساربان قدّ و ساربان رفتار ساربان فهم و ساربان کردار
گفتمش کیست این خر سُمدار گفت ایشان امین استاندار
لیس فىالدار غیره دیّار
آفرین بر جناب فرماندار
از ادب بو نکرده یک خردل از سیاهى دلش چنان صندل
حرف در او به گوش خر یاسین هر چه گویى نمىکند تمکین
دزد پروندهساز بىپروا کارها کرد لیک زشت و دغا
انتخابات ساز بىایمان بىنظیر است کار این دهقان
لیس فىالدار غیره دیّار
آفرین بر جناب فرماندار
طرفهالعین پر کند صندوق ساز هر رقص مىزند چون بوق
در دروغ و ز چاپلوسى فرد غیرتى بو نکرده این نامرد
تف بر این دستگاه بد بنیاد همچو او هست در طویله زیاد
لیس فىالدار غیره دیّار
تف به ریش جناب فرماندار
کیست آن کس که رفت باز آمد کیست آن اردکى که غاز آمد
پى پس مانده خوردنش کفتار گرگ سان یا که چون گراز آمد
هیچکس قى چو کرد نخورد جز او وحده لا اله الا هو
لیس فىالدار غیره دیّار
آفرین بر امین استاندار
تعداد مشاهده: 5286