امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: عبرت‌ها چه بسیارند و عبرت‌گیری و پندپذیری چه اندک است. قصارالحکم، صفحه 118، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.

ما را در طول تاریخ و در سده‌های اخیر از هر پیشرفتی محروم کرده‌اند و دولت‌مردان خائن و دودمان پهلوی خصوصاً. امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج 21، ص 416.

 

مقالات با درج سند

گذری بر انقلاب اسلامی ایران، از 1 / 1 / 57 تا 31 / 1 / 57 – (4)


تاریخ انتشار: 08 فروردين 1403


 بهار سال 1357 در حالى آغاز شد که رویدادهاى نیمه دوم سال 56، کشور ایران را به باور تازه‌اى از مبارزه علیه رژیم دیرپاى شاهنشاهى رسانده بود. نطفه این باور با واکنش‌هایى که مردم در برپایى مراسم گرامى داشت آیت‌اللّه‌ سیدمصطفى خمینى نشان دادند بسته شد؛ چند روز بعد در 19 دى ماهِ شهر قم ماهیت و جوهره خود را نشان داد و سپس در 29 بهمن تبریز، بالاى برومند خویش را به رخ کشید.

     با شروع سال 1357 رسانه‌هاى خارجى از تکرار اخبارى که خبرگزارى پارس با نظارت سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) روى تلکس‌ها مى‌فرستاد خوددارى کردند و با تکرار هر چهل روز یکبار قیام‌ها و درگیری‌هاى روزانه در سطح شهرها و روستاها رفته رفته به فرهنگ دینى جارى در بطن این نهضت اذعان کردند؛ هرچند موافقتى با آن نداشتند. نویسنده روزنامه آبزرور در اواخر فروردین ماه 57 نوشت: «یک موعظه، محرک مخالفان جدى شاه است که وى ظرف 15 سال گذشته با آنها روبرو بوده است.»[1] هرچند آبزرور این مثال را براى یکى از سخنرانی‌هاى آقاى شریعتمدارى ذکر کرد اما نشان از شناسایى تازه‌اى از نهضت ایران بود؛ شناختى که با تلقى این رسانه‌ها در سال 56 تفاوت داشت. «این صدا از بالاى منبر، تأثیر شدیدى در بسیج کردن و برپا کردن تظاهرات از سوى مردم عادى در زمان بحران دارد؛ مردمى که قدرت سنتى اسلامى را براى رهبرى قبول دارند.»[2] منابع عربى هم کم و بیش به این مساله اشاره کردند. مجله الحوادث نوشت: «رهبران مذهبى در استان‌ها از آیت‌اللّه‌ خمینى که در تبعید بسر مى‌برد جانبدارى مى‌کنند و در خیابان‌ها و مساجد به دفاع از اسلام و سنت‌هاى ملى مى‌پردازند و خواستار تغییر اساسى و اجتماعى و توزیع عادلانه ثروت و کاستن از خشونت در برابر شهروندان هستند.»[3]

    با وجود شنیده شدن صداى واقعى انقلاب در خارج از کشور، محمدرضا پهلوى در پایتخت ایران نتوانست این آهنگ ملى را ببیند و بشنود و پاسخ مناسبى به آن بدهد. پاسخ او همان بود که به خبرنگار نشریه ساندى تایمز گفت: «آنچه که تعداد انگشت شمارى اشخاص نادان بیچاره در تبریز انجام دادند هیچ معنى ندارد... این مشکل از جانب اتحاد ارتجاع سیاه و انقلاب سرخ به وجود آمده، زیرا هر دو این گروه‌ها علائق مشترکى در جلوگیرى از پیشرفت این مملکت دارند.»[4]

    بهار سال 1357 در حالى آغاز گشت که برپایى جشن نوروز از طرف بسیارى از گروه‌هاى اجتماعى تحریم شد. اعلامیه‌هاى فراوانى در واپسین روزهاى اسفند 56 در سراسر ایران توزیع گشت و از مردم خواسته شد که به احترام شهداى شهرهاى قم و تبریز نوروز را جشن نگیرند. در بیشتر شهرها مردم در مساجد جامع گرد هم آمدند و سخنرانان با محکوم کردن روش‌هاى برخورد رژیم شاه با تظاهرات مردم یاد شهیدان را گرامى داشتند. سخنرانانى که با صراحت بیشترى سخن گفتند تاوان آن را با دستگیرى و تبعید پرداختند.

     اما مهمترین رویدادها در روزهاى نهم و دهم فروردین رخ داد. تقریباً سراسر کشور در چهلمین روز شهداى تبریز از خود واکنش نشان داد. رویارویى نیروهاى نظامى و انتظامى رژیم شاه در چند شهر فاجعه آفرید: یزد، جهرم، اهواز. سه نفر در یزد، یک نفر در جهرم و یک نفر در اهواز به شهادت رسیدند و عده بیشترى زخمى شدند. اما دستگیری‌ها به اوج خود رسید. نکته قابل توجه در سندهاى ساواک این است که نهضت اسلامى پاى خود را از مراکز استان‌ها و شهرهاى بزرگى چون قم، اصفهان، تهران، مشهد، اهواز، یزد و ... فراتر گذاشت و به بخشها و روستاها نیز کشیده شد. منابع نفوذى ساواک دیگر همه گزارش‌هاى خود را از افراد با سابقه تهیه نمى‌کردند بلکه گزارش‌ها از افرادى بود که به قول خودشان «فاقد سابقه» بودند.

     در ماه فروردین شعارنویسى‌ها و تهیه و تکثیر اعلامیه‌ها رشد فوق‌العاده‌اى پیدا کرد. شبکه توزیع اعلامیه‌ها که در این مدت فعال بود، از نکات قابل توجه و قابل بررسى است ؛ که چگونه با وجود اختناق، محدودیت و پنهان کارى؛ اعلامیه مراجع تقلید در کمترین زمان در سراسر ایران توزیع مى‌شد و به دست مردم مى‌رسید. ساواک و نیروهاى انتظامى برخى از این شبکه‌ها را کشف، دستگیر و زندانى مى‌کردند اما ارتباط سنتى بین روحانیان، کسبه و مردم و وجود عزم ملى در مخالفت با رژیم سلطنتى موجب تحدید این شبکه‌ها نشد، بلکه روز به روز بر قدرت عمل آنها افزوده گردید.

     ویژگى دیگرى که در فروردین ماه سال 57 وجود دارد، انعکاس محدود و گاه تحریف شده خبر تظاهرات مردم در روزنامه‌ها است. لحن این خبرهاى درج شده در روزنامه‌ها نشان مى‌دهد که همه آن‌ها به دستور مسوولان ساواک تدوین و در اختیار روزنامه‌ها قرار مى‌گرفت. علت این اقدام را مى‌توان در دو جهت بررسى کرد؛ یکى «قیافه و فیگور» گرفتن مسوولان رژیم نسبت به وجود آزادى در سطح اجتماع و رسانه‌ها، زیرا همراه با درج این خبرهاى از قبل تنظیم شده تعدادى مقاله انتقادآمیز از برخى دستگاههاى اجرایى سطح پایین و یکى ـ دو خبر از حیف و میل مقامات دولتى نیز در روزنامه‌ها چاپ مى‌شد. اولین فیگور را وزیر امور خارجه رژیم شاه هنگام ورودش به اتریش گرفت. وى در فرودگاه وین در برابر پرسش خبرنگاران از قیام‌هاى مردمى گفت که وجود این تظاهرات نشان دهنده نبود دیکتاتورى در ایران است. این بیان عباسعلی خلعتبرى از طرف برخى رسانه‌ها به تمسخر گرفته شد. دومین پُز سیاسى را نیز شاه گرفت: «سانسور شدیدى وجود ندارد لیکن ما مطبوعات را نسبت به آنچه که در جهت مخالفت مصالح کشور است هدایت مى‌کنیم. در مطبوعات انتقادات شدید مى‌شود، البته نه نسبت به رژیم که به معنى خاندان سلطنت است. مردم این را قبول ندارند. بلکه این انتقادات نسبت به امور جارى مملکتى است.»[5] و دوم، نمایش چهره‌اى غیر واقعى از نهضت مردم، به طورى که آنان را افرادى افراطى، معدودى آشوبگر، شمارى اخلالگر و خرابکار و مخالف پیشرفت معرفى کردند. این معرفى فقط به روزنامه‌ها بسنده نگردید بلکه بنابر قرائنى که در میان اسناد مجموعه اسناد انقلاب اسلامی به روایت اسناد این مرکز آمده است، مأموران رژیم خود اقدام به آتش زدن برخى از اماکن و ارعاب مردم کردند تا با مخدوش کردن شیوه مبارزه، چهره مبارزان را نیز دیگرگون بنمایند. گاهى این کارها به قدرى ناشیانه صورت مى‌گرفت که مثلاً تلویزیون یک شهر کوچک در اخبار محلى خود خبر از آتش گرفتن بانکى مى‌داد که مردم آن شهر از چنین رخدادى بى‌خبر بودند و در واقع چنین حادثه‌اى در آن شهر روى نداده بود. به هر حال انعکاس این قبیل خبرها در رسانه‌ها در همان حد محدود و تحریف شده، امرى بى‌سابقه محسوب مى‌شد، به طورى که تعجب رسانه‌هاى گروهى بیگانه را از این مساله مى‌توان از خلال خبرها و تحلیل‌هاى آنها دریافت .

     از اقدامات دیگرى که با مساعدت و همکارى متقابل حزب رستاخیز و سازمان اطلاعات و امنیت کشور صورت گرفت، ایجاد «کمیته‌هاى اقدام ملى» و فعال کردن «نیروى پایدارى» بود؛ همچنین تشکیل گروهى نوپا و بى‌سابقه تحت عنوان «کمیته انتقام».

واقعیت آن است که هیچ یک از این نیروها و کمیته‌ها وجود خارجى نداشتند، بلکه برخى از اقدامات نیروهاى انتظامى (شهربانى و ژاندارمرى) و ساواک با این نامها در روزنامه‌ها منعکس مى‌شد. وقتى تعدادى از تظاهر کنندگان به وسیله نیروهاى ژاندارمرى یا شهربانى دستگیر مى‌شدند در روزنامه‌ها چنین نوشته مى‌شد که نیروى پایدارى تعدادى از اخلالگران را دستگیر کرده، تحویل مراجع ذیصلاح داده است. و یا اگر در خانه یا محل کار برخى از مبارزان، رؤساى احزاب مخالف و وکلاى دانشجویان مبارز بمب مى‌گذاشتند، اعلامیه‌اى که در محل پخش مى‌شد نشان مى‌داد که کمیته انتقام این عمل را به عهده گرفته است. نقش کمیته‌هاى اقدام ملى هم برگزارى تجمعات فرمایشى در کشور بود که بخش قابل ملاحظه‌اى از خبر روزنامه‌ها در فروردین ماه انعکاس همین گردهم‌آیى‌هاى دولتى است.

     از دیگر خصوصیات فروردین ماه سال 57 ادامه اعتصاب غذاى زندانیان سیاسى در زندان قصر تهران بود. این اعتصاب که از اواخر اسفند 56 شروع شده بود، با ورود خانواده‌هاى زندانیان به صحنه و تظاهرات آنان در مقابل زندان قصر در اول فروردین و بعد در برابر دانشگاه تهران و نیز به دلیل پخش خبر اعتصاب به سراسر جهان از طریق رسانه‌هاى خارجى، جنبه بین‌المللى به خود گرفت و رژیم شاه مجبور شد به بعضى از خواست‌هاى زندانیان تن دهد و آنان نیز اعتصاب را شکستند. غیر از این، همبستگى دانشجویان و روحانیان جوان حوزه علمیه قم با اعتصاب کنندگان، شیوع اعتصاب به دیگر زندان‌ها و در نهایت اعلام صلیب سرخ جهانى براى بازدید از همه بازداشتگاه‌هاى ایران از نتایجى بود که این اعتصاب در پى داشت.

     و بالاخره بهار سال 1357 در حالى آغاز شد که شاه در اوج قدرت نظامى با ذخیره‌هاى فراوان از دلارهاى نفتى، مدعى حفاظت از امنیت اقیانوس هند و با ادعاى رساندن ایران به پنجمین قدرت جهان، اما بى‌خبر از تقدیر تاریخ، آخرین بهار خود و همه نظام سلطنتى را در جزیره کیش گذراند؛ بى آن که بداند دیگر بهار چشمان سبز خود را به چشم نانجیب این خاندان نخواهد گشود.

 

پی‌نوشت‌ها:


[1] . بولتن محرمانه رادیو تلویزیون ملى ایران، ش 21، ص 6.

[2]- همان منبع.

[3]- بولتن محرمانه خبرگزارى پارس، ش 23، ص 4.

[4]- همان منبع، ش 19، ص 1.

[5]- بولتن محرمانه خبرگزارى پارس، ش 29، ص 2.











































منبع: مقدمه کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، جلد چهارم، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، سال 1378.
 

تعداد مشاهده: 15923


مطالب مرتبط

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.