محمد رضا پهلوی ( قسمت پنجم) بخش اول
لقب، دارایِ پیشینه ای به قِدمت خلقت آدمی است و در لغت، به معنایِ اسمی غیر از اسم اصلی است که کسی به آن شهرت پیدا کند. در لغتنامه ی دهخدا، در باره ی آن آمده است:
« نام، که دلالت بر مدح یا ذم کند. آن نام، که پس از نامِ نخستین دهند کسی را و حاوی مدحی یا ذمی باشد. نامی که در آن، معنی مدح یا ذم منظور باشد ... کلمه ای را گویند که آن، تعبیر از چیزی کند ...
فرخی: ما را سخن فروش نهادی لقب، چه بود . خواجه ز ما به زر نخریدی همی سخن.
خاقانی: و اسباب دولت و قدرت و جاه و حشمت او زیادت می شد تا او را امیرالامراء المؤیّد من السّماء لقب دادند.»
لقب، که یکی از ضرورت های زندگی بشری به شمار می رفت و می رود؛ در طولِ تاریخ، دارای چنان عمومیتی بود که تمامی اقشار و افراد و صنوف را در برمی گرفت؛ ولی از زمانی که دادنِ لقب، به صورتِ رسمی، در دایره ی حکومت ها قرار گرفت و با صدور فرمان و مزایایِ حکومتی همراه شد، روز به روز بر تنوع و مزایایِ آن افزوده شد.
این مسئله در دورانِ قاجار به اوج خود رسید و اعطایِ آن، که در شرایط خاص و با شیوه هایهای گوناگونی صورت می گرفت، آن را به صورتی مبتذل درآورد. القابی که دارای پسوندهایی چون: « السلطنه. الممالک، الدوله و الملک » بود، همه کس و همه چیز را در بر می گرفت. یکی نظام السلطنه بود و دیگری شعاع السلطنه. یکی مستوفی الممالک بود و دیگری صدرالممالک. یکی ظهیرالدوله بود و دیگری وثوق الدوله؛ و یکی بدیع الملک بود و دیگری رکن الملک. کارِ اعطاء و خرید و فروش القاب به جایی رسید که یکی از دلقک های دربار، که پس از اتمامِ مراسم عیش و نوش درباریان، به سراغ باقیمانده ی غذای سفره ی رنگین آنان می آمد و به خوردنِ آن مشغول می شد، به لقبِ » شغال الدوله «مفتخر شد؛ لقبی که به علت اعطای آن، شغال الدوله را از مزایایی برخوردار می کرد.
مسئله ی القاب، زمانی بیشتر جلوه کرد که پایِ اعطایِ نشان های مخصوصِ استعماراگرانِ انگلیسی و برخورداری از امتیازات آن، به ایران باز شد و به عنوان وسیله و ابزاری در جهت نفوذ و سلطه ی بیشتر و گسترده تر، مورد استفاده قرار گرفت و از این طریق، بسیاری از دولتمردانِ کشوری و لشکریِ ایران، در دایره ی حمایت و برخورداری از امتیاز شهروندی بیگانگان! واقع شدند.
ناصر الملک یکی از آنان است که در زمانی که دستگیر شد، « چرچیل، از طرف وزیر مختار انگلیس آمد و گفت که: ناصرالملک دارای بزر گترین نشان دولت انگلیس است، مرخصش بفرمایید، به اروپا برود.»1
« مخبرالدوله، وزیر علوم، وزیر تلگراف و وزیر معادن است و پسرش صنیع الدوله، داماد ولیعهد است. موقع تأسیس خط تلگراف هند و اروپا، با انگلیس ها روابط پیدا کرده و نشان هندوستان سی . آی . ای را از طرف دولت انگلستان دریافت داشته است. »2
« یکی از نشان های انگلیس که به ظل السلطان داده شد، همان نشان زانوبند Order of garter است که به سلاطین و نایب السلطنه ها داده می شود.»3
یکی دیگر از نشان هایی که توسط انگلیس ها به دولتمردان! ایرانی! داده می شد، نشانی موسوم به: نشان حمام The Order of the Bath بود که دارنده ی آن، ضمنِ استفاده از مزایای نشان، به لقب « سِر » نیز مفتخر! می گردید که نمونه های آن: یکی حاج میرزا حسین شریف کاشانی است و یکی هم عباس افندی از رهبرانِ تشکیلات بهائیت.4
نمونه های دیگر از نشان های انگلیسی که به ایرانی ها! نیز داده شد، نشان سن میشل و سن ژرژ بود که در سال 1818 م به یادبود الحاق جزیره مالت و جزایر ایونین، در انگلستان ایجاد شد. این نشان، به شکل صلیبی که دارای هفت شاخه است، می باشد.5
1- رجال بامداد ، ج 1 ، ص 51
2- همان ، ج 2 ، ص 279
3- همان ، ج 4 ، ص 52
4- همان ، ج 6 ، ص 53
5- همان ، ج 1 ، ص 246
|
تعداد مشاهده: 8415