گذری بر انقلاب اسلامی در بابل به روایت اسناد ساواک – (2)
تاریخ انتشار: 24 بهمن 1398
مهرماه سال 1357ش درحالی آغاز شد که دولت بعثی عراق بنا به دستور اربابان خارجی برای مقابله با انقلاب اسلامی محدودیتهایی را برای امام خمینی(ره) ایجاد کرد. رسیدن این خبر به ایران عکسالعمل شدید مردم مذهبی و انقلابی را به دنبال داشت.
در این زمان امام خمینی(ره) تصمیم به خروج از عراق گرفت که در این مسیر با ممانعتهای گوناگونی از جمله عدم اجازه ورود به کویت روبهرو شدند تا اینکه در نهایت به کشور فرانسه عزیمت و پس از این هجرت در روز 14 مهر در پیامی که مخاطب آن مردم ایران بودند فرمودند:
«سلام و تحیت بر برادران غیور ایرانى که براى رهایى از حکومت طاغوت و خاتمه دادن به چپاول غارتگران بینالمللى و نفتخواران به پاخاستهاند. درود بر مسلمانان بیدارى که از حملههاى پىدرپى دژخیمان شاه هراس به خود راه نداده و راه اسلام و شهداى مجاهد حق را در پیش گرفته و اساس ستمگران را متزلزل نموده و با تظاهرات مردانه خود پشت استعمارگران مفتخوار را به لرزه درآوردهاند.
اکنون که من به ناچار باید ترک جوار مولا امیرالمؤمنین علیهالسلام را نمایم و در کشورهاى اسلامى دست خود را براى خدمت به شما ملت محروم که مورد هجوم همه جانبه اجانب و وابستگان به آنان هستید باز نمىبینم و از ورود به کویت با داشتن اجازه ممانعت نمودند، به سوى فرانسه پرواز مىکنم. پیش من مکان معینى مطرح نیست عمل به تکلیف الهى مطرح است. مصالح عالیه اسلام و مسلمین مطرح است. ما و شما امروز که نهضت اسلامى به مرتبه بسیار حساس رسیده است مسئول هستیم. اسلام از ما انتظار دارد. چشم جهانیان امروز به سوى شما ملت غیور دوخته شده. دولتهاى استفاده طلب به مطالعه روحیه و مقدار پشتکار ملت ما پرداختهاند. شما مردان و زنان تاریخ باید پایدارى در راه کوبیدن ستمکاران و دفاع از حق را به جهانیان و نسلهاى آینده ثابت کنید.
من در حال گرفتاریها و اشتغالات اخیر اخبار ایران و قیامهاى پىدرپى نقاط مختلفه را مثل کرمانشاه و بعض مناطق کردستان و قتلهایى که به دست دژخیمان شاه واقع شده مىشنیدم و هم متأثر و متأسف بوده و هستم و هم امیدوار و سربلند؛ امیدوار به شجاعت ملت بزرگ و سربلند از فداکارى آنان در راه اسلام و مستضعفین. سربلند باد ملتى که با فداکارى خود قدم در راه پیروزى حق برداشت و سدهاى مانع از آن را یکى پس از دیگرى شکست! پیروز باد راد مردانى که با خون خود عزت بر باد رفته را باز گرفت و عظمت پایمال شده به دست سلاطین ستمگر را باز یافت! من وقتى مطالعه روحیه مردان و زنان جوان از دست داده را مىکنم که شجاعانه در مقابل مصایب ایستادگى کرده و مىکنند براى خود احساس شرمندگى مىکنم. من مىبایست با مصیبتهاى شما قدم به قدم همراه و آنچه شما دیدهاید، دیده باشم مع الأسف نتوانستم در بین شما باشم و آنچه شما لمس کردید، بکنم لکن از این راه دور چشمم به شما روشن و قلبم براى امت اسلامى مىتپد. از خداوند تعالى عظمت اسلام و مسلمین و کوتاه شدن دست اجانب و وابستگان آنان را مسألت مىنمایم. روحالله الموسوی الخمینى»[1]
امام (ره) دو روز بعد نیز در روز شانزدهم مهرماه در پیامی به مناسبت آغاز سال تحصیلی که از نوفل لوشاتو به ایران رسید فرمودند:
«در آغاز سال تحصیلى به محصلین علوم دینیه و دانشجویان دانشگاهها و دانشآموزان که براى اسلام و برقرارى حکومت عدل اسلامى به پا خاستهاند درود مىفرستم... من با تأیید خداوند متعال و تمسک به مکتب پر افتخار قرآن به شما فرزندان عزیز اسلام مژده پیروزى نهایى مىدهم... هان اى عزیزان من! در محیط مدارس و دانشگاهها و دانشسراها آگاهانه و متعهد به پاخیزید و به هم پیوندید و براى نجات اسلام و کشور کوشش کنید و قبل از هر چیز عملاً از احکام پر ارج اسلام که سعادت ملتها را بیمه نموده است پیروى کنید... اگر از استادان و دبیران و سران قوم انحرافى از مقاصد ملى و دینى که سرنگونى رژیم پوسیده در رأس آن است دیدید شدیداً اعتراض کنید و راه ملت را که راه خداست به آنان پیشنهاد کنید و در صورتى که نپذیرفتند از آنان احتراز کرده و صریحاً مقاصد منحرف آنان را براى مردم مظلوم شرح دهید که اینها خائن به دین و ملت و کشورند و مىخواهند شاه و اربابان او و چپاولگران بینالمللى به غارتگرى خود ادامه دهند و ملت را به حال فقر و عقب ماندگى نگه دارند... »[2]
در این شرایط شهر بابل دستخوش فعالیتهای گستردهی انقلابی بود و مسلمانان غیور شهر به تظاهرات و اعتصاب در محیطهای مختلف کسب و کار آموزشی درمانی و غیره مشغول بودند.
اداره کل سوم ساواک در بخشنامهای که ساواک ساری آن را طی شماره: 3298 / 2 ﻫ 1 – 7 / 7 / 57 به سازمانهای تابعه اعلام کرد نوشت:
«اخیراً در پارهای محافل در مورد ایجاد محدودیت برای خمینی از جانب دولت عراق نقل شده و بر همین مبنا عنوان میگردد روزهای 7 و هشت [ مهر] 57 به منظور اعتراض به این امر در ایران تعطیل عمومیخواهد بود. دستور فرمایید با استفاده از کلیه امکانات در سطح وسیع در منطقه استحفاظی شایع دهند این محدودیت تدریجاً منتفی شده و با اقداماتی که دولت ایران به عمل آورده فعلاً برای او مشکلی وجود ندارد. ضمناً تا ساعت 7 روز شنبه 8 / 7 / 57 وضعیت منطقه را از نقطه نظر احتمال تعطیل اعلام دارند.»[3]
به همین دلیل بود که بلافاصله پس از صدور این بخشنامه به اداره کل سوم نوشته شد:
«برابر اعلام تلفنی منابع بابل شایعات موجود در بابل و بابلسر حاکی است که عناصر طرفدار خمینی به منظور اعتراض به محاصره منزل وی در عراق از ناحیه دولت عراق روز 9 / 7 / 57 را اعتصاب عمومی اعلام و ظاهر امر نشان میدهد عدّهای قصد دارند تحت این عنوان دست به تظاهرات خیابانی بزنند. مضافاً روز 8 / 7 / 57 جاری اعلامیهای دستنویس فتوکپی شده یک برگ به مضمون: بسمهتعالی چشم به یاری حق دوختهایم زیرا که فتح و پیروزی در آستانه در است. حسبالامر اعلامیه مرجع عالیقدر به منظور همبستگی با جامعه محترم اصناف تهران و سایر شهرستانها در مورد اعتراض به محاصره منزل آیتالله خمینی توسط عمال استعمار و دژخیمان بعثی عراق و حامیان دستنشانده امپریالیزم امریکا اصناف بابل و حومه روز یکشنبه مورخه 9 / 7 / 57 را تعطیل عمومیاعلام میدارد.»[4]
خبر محاصرهی منزل امام در نجف اشرف مردم انقلابی ایران به خصوص جوانان مذهبی و مسلمان را به شدت عصبانی کرده بود به طوری که در روز دوازدهم مهرماه پرویز ثابتی طی بخشنامهای به شماره: 7607 / 312 - 12 / 7 / 57 دستور داد:
«با توجه به عزیمت خمینی از عراق به کشور کویت چون احتمال دارد از طرف عوامل و طرفداران نامبرده حرکات و تشنجاتی در آن منطقه صورت گیرد. دستور فرمایید ضمن مراقبتهای همهجانبه در این مورد با همکاری مراجع انتظامی لیست مظنونین درجه یک و طرفداران حاد یاد شده سریعاً تکمیل و آماده تا به محض دستور نسبت به دستگیری آنان اقدام، نتیجه معموله مستمراً اعلام [ شود]. ثابتی»[5]
و متعاقب همین بخشنامه بود که اعلام شد:
«ساعت 2045 روز 12 / 7 / 57 عناصر خرابکار ضمن شکستن دو جام شیشه فوقانی بانک صادرات شعبه کیاکلای بابل و با پرتاب بطری حاوی مواد آتشزا قصد آتش زدن واحد مزبور را داشتهاند که در اثر دود حاصله از مواد آتشزا، آتشسوزی صورت نگرفته است.»[6]
و سه روز پس از آن یعنی در روز پانزدهم مهرماه درباره وضعیت شهر بابل نوشته شد:
«تظاهرات پراکنده وسیله عناصر آشوبگر در نقاط مختلف بابل از ساعت 1630 شروع و ادامه دارد. در حال حاضر این تظاهرات منجر به شکستن شیشههای مغازه و برخی از بانکها و مضروب شدن عناصر شهربانی گردیده. تعداد تظاهرکننده در نقاط مختلف شهر متفاوت است و اقدامات آنان در مقابل پلیس به صورت پراکنده انجام میگیرد. شهربانی از نیروی کافی برخوردار نیست و نیروی موجود به علّت نقص فنی قابل استفاده نبوده و شهربانی نیز از نیروی قبلی به صورت جنگ و گریز با آشوبگران در جهت خنثیسازی اقدامات آنان اقدام مینماید.»[7]
و شهربانی بابل نیز در این باره گزارش داد:
«از ساعت 1600 روز جاری حدود تقریبی 7000 نفر به صورت جنگ و گریز با اقدامات اخلالگرانه و آتش سوزی مبادرت به آتش کشیدن دو سوم بانکها و همچنین سینما شهر فرنگ این شهرستان گردیده و سپس قصد حمله به شهربانی از قسمت غربی منتهی به زندان شهربانی را داشتند که با تیراندازی و مقابله مأمورین متواری، ضمناً از میان جمعیت نیز به طور متناوب به سوی مأمورین تیراندازی صورت گرفته است و در حال حاضر وضعیت رو به عادی گزارده و آرامش نسبی برقرار مراقبت و مقابله کماکان ادامه دارد. شهربانی در زمینه تعیین تعداد مجروحین مشغول بررسی است. نتیجه متعاقباً اعلام خواهد شد.»[8]
مقابله با این تظاهرات که در شهرستان آمل هم صورت گرفت و نقش دانشآموزان در آن بسیار پر رنگ بود[9] به میزانی خشونتآمیز بود که روزنامه اطلاعات درباره آن نوشت:
«در تظاهرات اخیر این دو شهر 39 نفر کشته و مجروح شدند.»[10]
متعاقب این تظاهرات شورای تأمین استان مازندران تشکیل جلسه داد و ضمن تصمیم به اعلام وضعیت قرمز تقاضای نیروی کمکی نظامی را نیز در دستور کار قرار داد.[11]
در این زمان ترس و وحشت بر اعضای ساواک بابل مستولی گشت تا جایی که در نامهای به ساواک ساری نوشت:
«با توجه به موقعیت بحرانی فعلی و اعلام وضعیت قرمز منطقه و ادامه اقدامات تخریبی آشوبگران در نقاط مختلف شهرستان بابل ساختمان این سازمان از جنبههای حفاظتی کاملاً در مخاطره میباشد زیرا ساعت 1830 وسیله یکی از همکاران اعلام گردیده دو نفر از عناصر ماجراجو در حالی که کوکتل مولوتف در اختیار داشتند از مقابل ساواک عبور و به محض مشاهده یکی از پاسداران ساواک هنگام خروج از درب ورودی فرار را بر قرار ترجیح میدهند. مقرر فرمائید با عطف توجه خاص به مطالب معروضه فوق نسبت به گماردن پاس زوجی به منظور حفاظت خارجی ساواک اوامر سریع صادر و نتیجه را ابلاغ فرمائید.»[12]
اولین آمار کشته شدگان و مجروحین تظاهرات روز پانزدهم مهرماه 1357 در بابل به شرح زیر گزارش گردید:
«در حین درگیری و تیراندازی بین مأمورین و عناصر اخلالگر هشت نفر از مأمورین شهربانی، یک سرباز اعزامی و یک مأمور آتشنشانی بر اثر اصابت سنگ و آجر مجروح و به بیمارستان منتقل که پس از مداوا مرخص گردیدهاند. ضمناً دو نفر از اخلالگران به اسامی محمدرضا پولادی فرزند حسین 26 ساله اهل و ساکن بابل از ناحیه سینه در قسمت راست مورد اصابت گلوله قرار گرفته و دیگری محمدصادق قندی فرزند محمدباقر 18 ساله محصّل از ناحیه راست ران مورد اصابت گلوله قرار گرفته و یک نفر به نام عباس ورزی فرزند محمد 18 ساله بر اثر پارگی دست در برخورد با شیشه مجروح و بستری و یک نفر نیز به نام علیاصغر مخبریان 28 ساله به علت اصابت گلوله از ناحیه سر فوت نموده است. همچنین تعداد 16 نفر از تظاهرکنندگان دستگیر که مشخصات آنان متعاقباً به عرض خواهد رسید.»[13]
تظاهرات شهر بابل که در روز شانزدهم نیز ادامه یافت با خشونت مواجه شد تا جایی که درباره آن گزارش شد:
«طبق اعلام شهربانی ساعت 15:55 روز جاری نارنجک گاز اشکآور در دست ستوان اربابی در حین کنترل اغتشاشات منفجر و سبب مجروح و بستری شدن افسر مزبور و ناراحتی شدید مأمورین گردیده است.»[14]
اعلام وضعیت قرمز و خشونتی که در برخورد با مردم صورت گرفت نهایتاً به صورت موقت شهر را به آرامش نسبی رساند[15] که همین مسئله تشکر نخست وزیری از شهربانی شهر بابل را به دنبال داشت.[16]
در این موقع نهضت دانشآموزی که با اعتصاب گسترده فرهنگیان همراه بود نقش قابل توجهی در ادامه مبارزات مردمی داشت:
« ساعت 1500 روز جاری عدّهای حدود 700 نفر از معلمین از جلو دبیرستان دخترانه شاهدخت بابل در حالی که پلاکاردهایی که جلو آنها شعارهایی به مضمون (ما خواستار آزادی زندانیان سیاسی هستیم. درود بر شهدای پاک و مسلمان ایران و ما فرهنگیان در راه آزادی با مردم همگامیم) نوشته شده بود با خود حمل مینمودند از سبزه میدان خیابان شاه مسجد جامع چهارسوق سنگپل و چهارشنبه پیش جهت برگزاری مراسم هفتم مخبریان به آرامگاه وارد، در این موقع عدّهای حدود 500 نفر دانشآموز که به وسیله شخصی به نام دکتر برارپور دندانپزشک هدایت میشدند وارد آرامگاه شده و مبادرت به دادن شعارهای ضد ملّی و توزیع اعلامیه نمودند.»[17]
و سه روز بعد از این نیز گزارش شد:
«از ساعت 0945 روز جاری حدود 300 نفر دانشآموز دبیرستانهای دکتر معین و شاهپور بابل به علّت عدم حضور مدرّسین در کلاس از سبزه میدان به طرف مسجد جامع شهدا چهارسوق اجابن سرحمام و مسجد کاظمبیک ضمن دادن شعارهای زندهباد خمینی، مرگ بر 66، و پرتاب سنگ به سوی مأمورین شهربانی حرکت که به تدریج بر تعداد آنها افزوده میشد. یادشدگان به کلیه کسبه در مسیر اعلام داشتند تا مغازههایشان را تعطیل نمایند وضعیت کسبه در حال حاضر نیمه تعطیل میباشند. ضمناً تظاهر کنندگان در ساعت 1015 به سنگ پل وارد که با دخالت مأمورین انتظامی متفرق گردیدند.»[18]
این تظاهرات در بعدازظهر این روز با تعدادی بسیار بیشتر از آنچه در گزارش فوق آمده است ادامه یافت:
«از ساعت 1515 روز جاری عدّهای حدود 4000 نفر در بدو امر از مسجد سبزه میدان جهت شرکت در مراسم شب هفت یکی از کشتهشدگان وقایع اخیر آمل اجتماع این عدّه از مسجد مزبور در حالی که پلاکارت [پلاکارد] و عکس خمینی در دست داشتند به طرف پل جدید و قدیم خیابان مهدیه حرکت و در امامزاده ابراهیم مستقر گردیدهاند.»[19]
مبارزه با رژیم شاهنشاهی نه تنها در صحنههای مختلف اجتماعی در کشور که در زندانهای تحت کنترل شدید نیز ادامه داشت که اعتصاب غذای زندانیان سیاسی شهر بابل نمونهای از آن است:
«برابر اعلام شهربانی بابل 8 نفر از زندانیان بابل به علّت عدم رسیدگی به کار آنها از 14 / 7 الی 24 / 7 / 57 اعتصاب غذا نموده و خواستار مذاکره با دادستان شهرستان بابل گردیدند و پس از حضور دادستان در زندان خواستههای خود را در 33 مورد به وی ارائه و نامبرده قول داد که به خواستههای آنان جامه عمل بپوشاند.»[20]
هر حادثه و اتفاقی در دیگر شهرهای کشور ایران فرصت مناسبی بود تا مبارزان مسلمان در دیگر شهرها با مطرح کردنِ آن به مبارزات خود ادامه دهند. زمانی که در شهر کرمان مسجد و قرآن به آتش کشیده شد ضمن آن که روحانیون شهر با صدور اعلامیهای این اقدام جنایتکارانه را محکوم نمودند، حجت الاسلام محمدجواد حجتی در سخنرانی خود در مجلسی که به این مناسبت در مسجد کاظمبیک تشکیل شد گفت:
«انقلاب باید اساسی باشد و باید جهت ما مشخص باشد. مهمتر از همه ما باید متشکل باشیم و فریب این تبلیغات را نخوریم. آیا دولت آشتی آنست که به روی مردم بیدفاع گلوله ببندند و سینههای آنها را هدف گلوله قرار دهند. اینها به دست دولت و تحریکات دولت بود. اینها خیال میکنند به وسیله مردم کولی و زاغهنشین میتوانند انقلاب را خاموش سازند. اینها بدانند هر کاری بکنند به زیان خودشان تمام میشود. ما خواستار حکومت اسلامی.هستیم.»[21]
در این موقع دستگیری آیتالله حاج شیخ هادی روحانی(ره) منجر به گستردگی تظاهرات و اعتصابات در شهر بابل شد:
«روز جاری متجاوز از 90 درصد مغازهداران بابل به منظور اعتراض به بازداشت و پشتیبانی از شیخ هادی روحانی مبادرت به بستن محلهای کسب خود نمودهاند و با توجه به تصمیم استخلاص یاد شده بعد از عید فطر به نظر میرسد چنانچه قبل از عید فطر پس از توجیه و دادن توجهات لازم به مشارالیه نسبت به آزادی وی اقدام گردد رفع نگرانی در وضع تشنجات منطقه اثرات مطلوب خواهد داشت.»[22]
حرکتهای انقلابی در شهر بابل به میزانی گسترده و جدی بود که رئیس شهربانی بابل را به انفعال وادار کرد:
«رئیس شهربانی بابل ضمن تماس با رئیس شهربانی مازندران اظهار نموده که قادر به کنترل شهر نیست و از اداره امور اظهار عجز نموده است که در نتیجه رئیس شهربانی مازندران میگوید چطور رئیس شهربانی آمل حدود 21 روز با تمام اغتشاشات موجود به وظیفه خود عمل میکند ولی شما بعد از 2 روز قادر به انجام وظائف خود نیستید و روحیه خود را باختهاید. سپس رئیس شهربانی بابل را به ساری احضار و معاون شهربانی سرهنگ سیفی را به طور موقت مسئول امور مینماید تا رئیس جدیدی انتخاب نماید.»[23]
با وجود آن که ساواک آزادی آیتالله روحانی(ره) را عامل فروکش کردن اعتراضات مردمی میدانست آزادی ایشان بر گستردگی دامنه تظاهرات افزود:
«ساعت 17:15 روز 12 / 8 / 57 حدود 5000 نفر از اهالی بابل در حالی که پلاکاردهائی را حمل و شیخ هادی روحانی کلهبستی در جلو آنها بوده از مقابل بیمارستان شاهپور بابل حرکت و بعد از راهپیمائی به گورستان شهر وارد پس از خواندن فاتحه برای مقتول وقایع شب گذشته بابل به نام ابوالقاسم نصیرائی بدون درگیری به طور پراکنده متفرق شدهاند.»[24]
تظاهرات روز دوازدهم آبان ماه بابل نیز به خون دانش آموز شهید سید صمد صالحی آغشته شد تا حرکت رو به اضمحلال رژیم ستمشاهی شتاب بیشتری به خود بگیرد:
«یک نفر از مجروحین تظاهرات روز گذشته بابل به نام سید صمد صالحی 18 ساله محصّل اهل درزیکُلا شب گذشته در بیمارستان شاهپور بابل فوت و 3 نفر دیگر مجروحین تظاهرات روز گذشته در بیمارستان شاهپور بستری هستند. در ساعت 13:00 یوم جاری عدّهای زیادی [از] مردم جهت دفن سید صمد صالحی به صورت تظاهرات آرام به طرف جاده گنج افروز حرکت و همچنین در یوم جاری درگیری بین مردم و پلیس به وجود نیامده.»[25]
متعاقب شهادت این دانش آموز قهرمان بود که شهر بابل بار دیگر حالت اعتصاب عمومی به خود گرفت:
«از صبح روز 13 / 8 / 57 به انگیزه کشته شدن یک نفر در حادثه روز گذشته بابل کلیه مغازههای شهر بابل تعطیل و عناصر اخلالگر با تهدید نسبت به بستن حتی مغازههای قصّابی و نانوائی نیز اقدام نمودهاند. جمعیّت زیادی نیز در اطراف بیمارستان شاهپور اجتماع و قصد دارند در مراسم تشییع و تدفین مقتول شرکت نمایند.»[26]
و از این پس شعارِ «میکشم میکشم آن که برادرم کشت» یکی از شعارهایی بود که حتی توسط زنان و دختران قهرمان در فضای شهر طنین انداز شد.
مجالس بزرگداشت شهداء به یکی از کانونهای اصلی مبارزه تبدیل و تظاهرات در محیطهای آموزشی و اداری شدیدتر شد.[27]
«وضع شهر بابل فعلاً آرام است فقط دو مسئله وجود دارد. یکی تعطیلی مدارس، دوم مسجد کاظمبیک. این مسجد هر شب شاهد تجمع افرادیست که به نحو پیگیر در جریانات بابل دست داشتهاند و با مراقبت و تعقیب افراد این مسجد و یا دستگیری یک یا دو نفر از آنها به علّت شناسائی کاملی که اشخاص نسبت به هم دارند و کوچکی شهر میتوان تمام افراد را شناسائی نمود.»[28]
متعاقب این مسئله موج دستگیریها که تعدادی از آنها از اعضای مخابرات بودند، افزایش یافت:
«3 نفر دیگر از عناصر اخلالگر به اسامی زیر دستگیر و بعدازظهر جاری همراه مأمورین بدرقه به کمیته اعزام گردیدهاند در مجموع روز جاری 9 نفر اعزام و یک نفر باقی مانده ... 1. ایرج عنایتی فرزند ولیآقا 2 . نعمتالله کلیج فرزند حسنعلی 3 . میرهادی ربیع فرزند سیداحمد.»[29]
در حالی که رژیم شاهنشاهی روزهای پایانی خود را سپری میکرد، تظاهرات مردم بابل نیز هر روز از اتحاد و انسجام بیشتری برخوردار میشد:
«از ساعت 09:00 صبح روز جاری عدّهای بالغ بر سه هزار نفر از طبقات مختلف شهرستان بابل بدواً در مسجد کاظم بیک بابل اجتماع و رأس 10:30 از مسجد خارج در حالی که چند تن از روحانیون به اسامی هادی روحانی راد کلهبستی، محمدجواد حجتی، محمدتقی فاضل، نقوی، نوریان، امیری، سیفی، بابائی، انصاری و طلاب مدرسه صدر در پیشاپیش اجتماع کنندگان بودند و پارچهای که روی آن شعاری به مضمون: «ما جامعه فرهنگیان، دانشآموزان، کارمندان مخابرات تا به خواستههای ما پاسخ مثبت داده نشود به تظاهرات خود ادامه خواهیم داد.» نوشته شده بود حمل و به سمت چهار راه شهداء حرکت که در چهار راه مزبور با دخالت مأمورین انتظامی، دادن اخطار و تذکر و پرتاب نارنجک گاز اشک آور و شلیک تیر هوایی از ادامه تظاهرات آنان جلوگیری و متظاهرین در گروههای کوچک متفرق در خیابانهای بازار و شهریار پوری و شاه ضمن آتش زدن حلقههای لاستیک اتومبیل مبادرت به آتش افروزی نمودند. در حال حاضر نیروهای انتظامی به طور مستمر در سطح شهر مستقر و مراقبت ادامه دارد.»[30]
با این تظاهرات نیز با خشونت برخورد شد:
«نیروهای انتظامی موجود و نیروهای کمکی به منظور خنثی سازی عملیات تخریبی آنان همچنان با عناصر مذکور درگیر میباشند و تا این ساعت دو نفر از مأمورین شهربانی و ژاندارمری از ناحیه دست جراحاتی برداشته و شش نفر از آشوب گران مجروح که به بیمارستان شاهپور اعزام و بالاخره شورای تأمین شهرستان تشکیل و تصمیمات لازم اتخاذ گردیده است.»[31]
«در ساعت ده روز جاری جلسه شورای تأمین تشکیل و تصمیم به شلیک تیراندازی هوائی گرفته شد. با شلیک تیرهای هوائی جمعیّتها تا اندازهای از محل دور ولی در نقطه دیگری به حالت جنگ و گریز تجمع و اقدام به آتش افروزی و تخریب بانکها و سد معبر مینمودند. چون نیروهای موجود کُلاً در سطح شهر درگیر بودند ناچار ساعت 20 / 13 تقاضای نیروی کمک از شهربانی آمل گردید که بلافاصله یک دسته از نیروی مذکور به این شهربانی اعزام و معرفی گردیدند. وضع به همین صورت ادامه داشت. مجدداً در ساعت 15 مذکور جلسه شورای تأمین تشکیل گردید تا اینکه ساعت 10 / 18 وضعیت فوق، عادی گردید. با استفساری که از بیمارستان شاهپور از آقای رسولی به عمل آمده چنین معلوم شد که در جریان اخیر دو نفر به نامان 1ـ محبوبی بزّاز 2ـ رضا اکبرزاده فوت و 7 نفر به نامهای 1ـ حسن پورحبیب 2ـ علی اصغر عباس نسب 3ـ سید مرتضی رجبی 4ـ غلامحسین مولائی 5ـ رضا اصحابی (اعصابی) 6ـ محمد باقر زاهدی 7ـ علی اصغر فاضل مجروح گردیدند.»[32]
برخورد مسلحانه با مردمی که در روز پنجم آذرماه برای احقاق حق خود به خیابانها آمده بودند موجب شد تا در گزارش بعدی در اعلام اسامی تعداد شهدا و مجروحین موارد دیگری نیز به ثبت برسد:
«به دنبال وقایع روز 5 / 9 / 1357 که مشروح آن به استحضار رسیده آخرین آمار از وضع بابل حاکی است به علّت درگیری تظاهر کنندگان با مأمورین یک نفر از تظاهرکنندگان به نام بهمن یحیینژاد به علّت تیراندازی مأموران مقتول و سه نفر دیگر به نامهای (1) علی دوست (2) بهمن کیانی (3) حسین محلوجیان نیز زخمی شدهاند.»[33]
در صبح روز ششم آذرماه مردم انقلابی بابل برای تحویل پیکر مطهر شهدای خود راهی بیمارستان شدند که باز هم مورد هجوم مأمورین مسلح واقع شدند:
«از صبح امروز به خاطر تحویل اجساد کشتهشدگان عدّهای جلوی بیمارستان شاهپور شهر بابل جمع شدند و مبادرت به تظاهرات نمودند که منجر به تیراندازی و شدت عمل مأمورین انتظامیو پلیس شده است و تا این ساعت تیراندازی ادامه دارد. تعداد مجروحین به اندازهای است که در بیمارستان فرصت معالجه و درمان مشکل است. به علّت دستگیری 9 نفر کارکنان مخابرات بابل علاوه بر کارمندان مخابرات دبیران و کارمندان آموزش و پرورش نیز در همان جا دست به اعتصاب زده و بیشتر باعث تشنج شهر میشود. از تعداد کشته شدگان آمار دقیقی نیست.»[34]
در این روز نیز شهر حالت جنگی به خود گرفت و تعدادی از تظاهرکنندگان مجروح و شهید شدند.[35] تعداد شهدا و مجروحین و دستگیرشدگان تظاهرات روز 6 / 9 / 1357 در شهر بابل در گزارش نوبهای شماره 9 ساواک «یک نفر کشته و 2 نفر مجروح و 5 نفر دستگیر» اعلام شد.
در این شرایط بود که گزارش شد:
«اطلاع واصله حاکیست حدود 40 نفر از کسبه، دانشجویان و دانشآموزان شهرستان بابل هم قسم شده و ضمن تهیه تعدادی سلاح به منظور آموزش تیراندازی به جنگلهای اطراف بابل و آمل عزیمت و خود را برای ایام محرّم سال جاری آماده مینمایند تا مسلّحانه با مأمورین انتظامی درگیر شوند.»[36]
و متعاقب آن نیز اعلامیهای در سطح شهر پخش شد که در آن آمده بود:
«بسمالله القاصم الجبارین . قابل توجه اوباش و اراذل (ساواک و مأمورین انتظامی) . ما جوانان مسلمان به پشتیبانی از اهداف مقدس خلق مسلمان ایران در راه مبارزه و مجاهدت بر علیه ظلم و خفقان رژیم منحط (پهلوی) اعلام میداریم که از این تاریخ 2 / 9 / 57 به بعد در مقابل دستگیری هر فرد مسلمان ضربهای کاری و در مقابل هر کشتار، به اعدام یکی از عمال مزدور ساواک و مأمورین به اصطلاح انتظامی مبادرت مینمائیم. پیروز باد جنبش مسلحانه خلق مسلمان ایران و نابود باد رژیم منحط پهلوی. سازمان جوانان مسلمان مازندران»[37]
در این روزها شهر بابل به میدان جنگ و گریز تبدیل شده بود:
«مأمورین به سبب متفرق شدن اخلالگران و ماجراجویان که در دو نقطه از شهر با دادن شعارهای ضد ملی و همچنین در سه نقطه شهر ایجاد آتش افروزیهای و عدم توجه تظاهرکنندگان به اخطار و تذکر مأمورین که با بلندگو در مورد تفرقه آنان اعلام میشد، مبادرت به تیراندازی هوائی، پس از متفرق شدن مجدداً از نقطه دیگر تجمع و شروع به تظاهرات ضد ملّی مینمودند که مأمورین به ناچار از تیراندازی به منظور تفرقه آنان استفاده کردند.»[38]
روز دهم آذر ماه سال 1357ش که مصادف با شب اول مام محرمالحرام بود از سوی جامعه روحانیت بابل روز عزای عمومی اعلام شد.[39] و همزمان با آغاز ماه محرم روحیه ایثارگری و شهادت طلبی پیروان حضرت حسین علیه السلام تقویت شد:
«ساعت 10:30 روز جاری دو نفر از اهالی بابل به حاجی مؤدبی شغل بزّاز در بازار ساری مراجعه و از وی خواستهاند تا 70 دست کفن برای آنها تهیه نماید.»[40]
و در همین موقع اعلام همبستگی و پیوستن نیروهای نظامی و انتظامی به مردم انقلابی نیز آغاز شد.[41] مردم روستاهای اطراف نیز که از قبل با رژیم شاهنشاهی مخالفت داشتند در ایام محرم به صورت گستردهتری به میدان آمدند:
«به گزارش ژاندارمری ساعت 12 روز جاری حدود 3000 نفر اهالی قُراء مختلف بابل به آبادیهای درویش خاک بالا احمد چالهپی و زاهدکلای بابل عزیمت و در مقابل تکیه محل اجتماع و در حالی که شعارهای مضرّه و پلاکارتهای پارچهای ضد میهنی (بر علیه 66) همراه داشتهاند و چند واعظ در پیش آنان حرکت میکردند مبادرت به تظاهرات نموده که ابتدا مأمورین با دادن اخطارهای متوالی در صدد متفرّق کردن آنان برآمده لیکن به اخطار و تذکر مأمورین بی اعتناء و با پرتاب سنگ به مأمورین حمله که متعاقب این امر با شلیک تیر هوائی عناصر اخلالگر متفرق و 11 عدد پلاکارت پارچهای و یک برگ اعلامیه تحت عنوان پیام قائد بزرگ اسلام امام خمینی و چهار قطعه عکس از مشارالیه در محل تظاهرات به دست آمده و تظاهرات ساعت 16:15 خاتمه؛ ژاندارمری عناصر محرّک و مسبّبین اصلی این تظاهرات را به شرح زیر اعلام داشت: 1 . قنبر داودی معروف به پنجعلی 2 . پنجعلی معروف به صفرعلی 3 . غلامعلی قاسمزاده»[42]
فرا رسیدن روزهای تاسوعا و عاشورای حسینی و تظاهرات منسجم و گستردهای که در این روزها در تمامی شهرهای بزرگ و کوچک و روستاهای دور و نزدیک صورت گرفت به مثابه تیر خلاصی بر پیکر نیمه جان رژیم سلطنتی محمدرضا پهلوی بود. تظاهرات این روزها در بابل به شرح زیر گزارش شده است:
«از ساعت 08 روز جاری[تاسوعا] به تدریج عدّهای بالغ بر هفت هزار نفر بدواً در مسجد نوشیروانی واقع در جاده جدید شاهی ـ بابل اجتماع و ساعت 09:30 در حالی که پلاکاردهائی به مضمون: درود به مجاهدان خلق، خواسته ما خواسته خمینی است، و اسامی کشتهشدگان وقایع اخیر و عکسهایی از خمینی و دکتر علی شریعتی را با خود حمل و شعارهائی مبنی بر: بیا خمینی ایران انقلاب است، نقش مخالفین تو بر آب است جان فدایت همچو مصطفایت، الله اکبر، خمینی رهبر، میدادند در محل چهار سوق به طور نشسته توقف و یکی از طلبههای ناشناس اعلامیهای را که اخیراً از طرف آیات اعزام قم منتشر شده قرائت و به تظاهرات خود ادامه و به آرامگاه گله محله وارد و در ساعت 13:20 به تدریج متفرق شدند. عناصری که در تظاهرات شرکت داشتند و مورد شناسائی همکار اشرف و پازوار و بابازاده قرار گرفتهاند عبارتند از: الف روحانیون: محمدجواد حجتی، نقوی، هادی روحانیراد، فاضلی[فاضل]، امیری، نوروزیان، باقری، واعظ، سیفی، انصاری، فیروز جائیان، بابائی، محامدی، بزازی.
ب: بازاریان: جهانگیر محسنی، افشار هادی یزدانی، محسن آقاجانی، رضا غفوری ملّا، آقای غفوری، علی اکبر کثیریان، مهدی یزدانی، پاینده علیجانزاده داماد کثیریان، حاج آقا پور اکبر شعشهانی و از امیرکلا نیز حاج رحیمزاده، حاجی امیری، حسین اسلامی و عسگری اسلامی.
ت: پزشکان بابل: دکتر احمد نوریان، مهدی نوریان، دانشجو، دکتر رجبعلیان، دکتر مکانیکی و دکتر طبری پور.
پ: دبیران: مهدی مجیدی، حسن اکبری، مرزناک، محمدمهدی بیژنی و مهدی مؤتمنی.
ضمناً تا این ساعت اتفاق سوئی رخ نداده و پلیس در امر تظاهرات دخالتی نداشته است.»[43]
«از ساعت 08:30 روز جاری[عاشورا] به تدریج عدّهای بالغ بر 20000 نفر که حدود چهار هزار نفر آنان را دختران و زنان چادری و نیز تعداد کثیری از روستائیان اطراف بابل که در دستههای مختلف به بابل آمده بودند تشکیل میدادند بدواً در محل مسجد نوشیروانی واقع در جاده جدید شاهی بابل اجتماع و در سطوح مختلف شهر در حالی که شعارهایی به مضمون: بگو مرگ بر 66، و عکسهایی از خمینی و دکتر شریعتی حمل مینمودند در مسیر بازار خیابان شاه حرکت سپس در آرامگاه معتمدی مستقر؛ این جمعیت ساعت 12 از محل مزبور متفرّق و پلیس در این امر دخالتی نداشته و اتفاق سوئی رخ نداده است.»[44]
عقبنشینى دولت نظامى شاه در روزهاى تاسوعا و عاشورا و راهپیمایىهاى تاریخى مردم ایران که به یک همهپرسى عمومى علیه حکومت شاه تبدیل شد و در برخى از شهرها با پایین کشیدن مجسمههاى شاه و پدرش همراه بود حکومت را واداشت تا مقررات حکومت نظامى را این بار با شدّت بیشترى به اجرا بگذارند. به همین دلیل بود که ارتشبد اویسى در روز 20 / 9 / 57 که مصادف با روز عاشورا بود در بیست و پنجمین اعلامیه فرماندارى نظامى نوشت:
«از روز سهشنبه 21 آذر ماه جارى کلیّه مقررات فرماندارى نظامى با قاطعیت هرچه تمامتر اجرا مىگردد و ساعت منع عبور و مرور از روز مذکور ساعت 21 خواهد بود.»[45]
در این زمان با اینکه بر شدت عمل نیروهای فرمانداری نظامی افزوده میشد اما سازمانهای نظامی و امنیتی شاه از درون در حال فروپاشی بود. وضعیت ساواک بابل در این زمان شاهد صادق این مدعاست:
«1. نیروی محرکه اطلاعاتی و عملیاتی این سازمان در داخل مجموعاً از سه عضو تشکیل گردیده که نفر شاخص آن رئیس شعبه امنیت داخلی تقاضای استعفا از خدمت ساواک نمود و با استعفای وی موافقت گردید و دو نفر رهبر عملیات رتبه یک هر یک متقاضی خدمت در شهرستانهای دیگر غیر از بابل می باشند. 2 . چهار نفر از پنج نفر افراد پاسدار هر یک تقاضای انتقال به محلهای دیگر را نمودهاند. 3 . ماشین نویس این سازمان (یک نفر ) تقاضای بازنشستگی نموده است. 4 . تنها راننده این سازمان به علت ابتلاء به اعتیاد نیز منزوی و گوشه نشین [شده است.]
به استحضار میرساند ریشه اساسی و انگیزه و واقعیت تقاضاهای تقدیم شده مسئلهای جز ترس و وحشت و نگرانیهای حاصله کارمندان مشروحه نیست زیرا که وضعیت فعلی و تهدیداتی که پیدرپی از طریق تلفن یا طرق دیگر تاکنون از ناحیه عناصر نامطلوب به عمل آمده است از یک طرف و آن چه از سوی دیگر مزید بر علّت و مؤید این واقعیتهاست و زندگی و حیات هر یک را تهدید میکند وضع نامطلوب حفاظت این سازمان و وجود سابقه دو فقره بمبگذاری اطراف این سازمان و انفجار یکی از آنها و کشتن پاسبان پاس شهربانی و ربودن سلاح کمری وی در سال قبل و مجروح کردن مأمور شهربانی بابل در وقایع اخیر و ربودن سلاح کمری وی و همچنین ایجاد آتشسوزی در منازل چند نفر از مأمورین شهربانی و آتشسوزیهای اخیر منطقه و مسائل اضطراب آور روزانه میباشد و از جهت دیگر موقعیتهای ناامن منازل مسکونی کارمندان و ترددهای اضطراری آنان به داخل اداره و خروج از اداره همه و همه مسائلی است که موجبات تسلیم و تقدیم تقاضاها را در چارچوب کادر عملیاتی، حفاظتی سازمان بابل فراهم ساخته است. بدیهی است و انتظار محصول کار و خدمت به معنی واقعی با توجه به روحیات اشاره شده انتظاری است عبث.»[46]
تظاهرات مردمی برای برچیدن حکومت شاهنشاهی پهلوی در بابل ادامه یافت و شعار «زیر و رو میکنیم کاخ ستم را» که نشانگر هدف نهایی انقلاب اسلامی در سرنگونی شاه و تأسیس نظامی مبتنی بر اسلام بود به یکی از شعارهای محوری تبدیل شد.[47]
در ادامه همین حرکتها بود که در روز ششم دی ماه مرتضی کردی و در روز هشتم دی ماه غلامرضا شکری در بابل به درجه رفیع شهادت رسیدند.
روی کار آمدن شاپور بختیار که با هدف تداعی دولت ملی صورت گرفته بود کارساز نشد و در روز 26 دی ماه 1357 محمدرضا پهلوی با ذلت و خواری از ایران فرار کرد.[48] در دوازدهم بهمن ماه امام خمینی(ره) به میهن اسلامی بازگشت و 10 روز پس از آن در یوم الله 22 بهمن سرود سرنگونی رژیم شاهنشاهی و برپایی جمهوری اسلامی طنین انداز شد.
پینوشتها:
[1]. صحیفه امام خمینی(ره)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، جلد 3، ص 481.
[2]. همان، ج 3، ص 483.
[3]. اسناد ساواک، پروندههای موضوعی.
[4]. سند شماره: 3304 / 2 ﻫ 1 – 8 / 7 / 57، انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، بابل، جلد دوم، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[5]. اسناد ساواک، پروندههای موضوعی.
[6]. سند شماره: 3386 / 2 ﻫ - 13 / 7 / 57، همان.
[7]. سند شماره: 3429 / 2ﻫ 1 - 15 / 7 / 57، همان.
[8]. سند شماره: 3434 / 2 ﻫ 1 – 15 / 7 / 57، همان.
[9]. سند شماره: 5171 / 2 ﻫ 2 – 15 / 7 / 57، همان.
[10]. روزنامه اطلاعات، ش 15731، ص 18.
[11]. صورتجلسه شورای تأمین استان مازندران، اسناد ساواک، پروندههای موضوعی.
[12]. سند شماره: 5012 / 2 ﻫ ب – 15 / 7 / 57، همان.
[13]. سند شماره: 3435 / 2 ﻫ 1 – 16 / 7 / 57، همان.
[14]. سند شماره: 3471 / 2 ﻫ 1- 16 / 7 / 57، همان.
[15]. سند شماره: 3511 / 2ﻫ 1 – 17 / 7 / 57، همان.
[16]. سند شماره: 5059 / 2 ﻫ ب – 17 / 7 / 57، همان.
[17]. سند شماره: 5262 / 2ﻫ 2 – 20 / 7 / 57، همان.
[18]. سند شماره: 5291 / 2 ﻫ 2 – 23 / 7 / 57، همان.
[19]. سند شماره: 5182 / 2 ﻫ ب – 23 / 7 / 57، همان.
[20]. سند شماره: 5347 / 2 ﻫ 2 - 26 / 7 / 57، همان.
[21]. سند شماره: 5369 / 2 ﻫ ب - 3 / 8 / 57، همان.
[22]. سند شماره: 4615 / 2ﻫ ب – 9 / 8 / 37، همان.
[23]. سند شماره: 3989 / 2 ﻫ 2 – 12 / 8 / 57، همان.
[24]. سند شماره: 886 – 12 / 8 / 57، همان.
[25]. سند شماره: 507 / 1 / 50 ـ 401 – 13 / 8 / 57، همان.
[26]. سند شماره: 889 – 13 / 8 / 57، همان.
[27]. سند شماره: 1ـ50 ـ 401 - 27 / 8 / 57 و سند شماره: 5733 / 2ﻫ 2 - 28 / 8 / 57، همان.
[28]. سند شماره: 9 ج 75ـ 10619 / 383 - 1 / 9 / 57، همان.
[29]. سند شماره: 5730 / 2ﻫ ب – 2 / 9 / 57 و سند شماره: 8383 / 2ﻫ 3 – 4 / 9 / 57 و سند شماره: 8384 / 2 ﻫ 3 - 4 / 9 / 57، همان.
[30]. سند شماره: 4405 / 2ﻫ 1 – 5 / 9 / 57، همان.
[31]. سند شماره: 4411 / 2ﻫ 1 – 5 / 9 / 57، همان.
[32]. سند شماره: 197 / 5 – 7 / 9 / 1357، همان.
[33]. سند تلگرام از ساواک به نخست وزیری.
[34]. سند شماره: 3720 / م – 6 / 9 / 57، همان.
[35]. سند شماره: 4467 / 2ﻫ 1- 6 / 9 / 57، همان.
[36]. سند شماره: 1129 - 12 / 9 / 1357، همان.
[37]. سند شماره: 4518 / 2 ﻫ 1 – 8 / 9 / 57، همان.
[38]. سند شماره: 10 / 99 / 6 / 66 / 401 – 9 / 9 / 57، همان.
[39]. سند شماره: 4542 / 2ﻫ 1 - 9 / 9 / 57، همان.
[40]. سند شماره: 4632 / 2 ﻫ 1- 13 / 9 / 57، همان.
[41]. سند شماره: 5964 / 2ﻫ ب – 15 / 9 / 57، همان.
[42]. سند شماره: 4747 / 2 ﻫ 1- 17 / 9 / 57، همان.
[43]. سند شماره: 4835 / 2ﻫ 1 - 22 / 9 / 57، همان.
[44]. سند شماره: 6027 / 2 ﻫ ب - 20 / 9 / 57، همان.
[45]. بولتن خبرگزارى پارس، ش 266، ص 6.
[46]. سند بدون شماره گزارش رئیس ساواک بابل، همان.
[47]. سند شماره: 6248 / 2 ﻫ ب - 5 / 10 / 57، همان.
[48]. سند شماره: 29 ـ 32 ـ 303 – 26 / 10 / 57، همان.
تظاهرات مردمی در بابل
تظاهرات مردمی در بابل
تظاهرات مردمی در بابل
تظاهرات در بابل
تظاهرات در بابل
مراسم تشییع شهید صمدصالحی از شهیدان انقلاب در خیابان کاخ فلسطین فعلی
مراسم خاکسپاری شهید عباس یحیی نژاد آرامگاه معتمدی بابل
تظاهرات و تشییع یکی از شهدای انقلاب اسلامی
تجمع در مقابل اداره پست و تلگراف بابل در حال خواندن روزنامه های دیواری سبزه میدان پس از رفتن شاه خائن
تجمع مردم بابل در محوطه دبیرستان شاهپور سابق در مخالفت با نخست وزیری شاهپور بختیار
تصرف مردمی کاخ سلطنتی شاه خائن در خیابان کاخ دانشگاه علوم پزشکی فعلی بابل
راهپیمایی روزهای اوائل پیروزی انقلاب اسلامی خیابان بازار
راهپیمایی مردم در حمایت از نخست وزیری مهندس بازرگان نخست وزیر منتخب امام در فلکه ایستگاه شاهی سابق میدان کارگر فعلی بابل
آیتالله نقوی و حجتالاسلام یعقوب نقوی دوتن از علمای بابل در راهپیماییها
تعداد مشاهده: 11255