یادی از مرحوم آیتالله میرزا عبدالله سعید تهرانی مشهور به چهلستونی
تاریخ انتشار: 21 دي 1402
آیتالله میرزا عبدالله سعید تهرانی مشهور به چهلستونی فرزند میرزا آقا بزرگ در سال 1254 ش (1292 ق) در تهران متولد شد. در برگ تعرفه بیوگرافی روحانیون ساواک، سال تولد او 1305 ق یعنی 1266 ش نوشته شده است ولی نامبرده خود در سه مورد برگ درخواست گذرنامه، تاریخ تولدش را 1254 قید نموده است. همچنین ساواک نام پدر او را در مواردی میرزا مسیح نوشته است.[1] در نوشته برخی از رجالنویسان نیز نام پدر او میرزا مسیح درج گردیده،[2] میرزا عبدالله در یکی از برگهای درخواست گذرنامه برای سفر به عراق در آبان 1346، نام پدر خود را حاج میرزا مسیح معروف به حاج میرزا بزرگ مرقوم داشته و به نظر میآید مرحوم آیتالله میرزا ابوالحسن تهرانی فرزند آیتالله میرزا مسیح مجتهد استرآبادی و پدر آیتالله میرزا بزرگ و پدر بزرگ آیتالله میرزا عبدالله، به سبب علاقه و زنده نگه داشتن یاد و نام پدر مجاهدش، نام او را روی فرزند خود گذاشته و در مرور زمان وی به میرزا آقا بزرگ شهرت یافته و نام اصلی او از استعمال افتاده است. بنابر این رجال نویسانی که وی را فرزند میرزا مسیح نوشتهاند منظورشان میرزا آقا بزرگ بوده نه میرزا مسیح مجتهد استرآبادی.[3] خود میرزا عبدالله نیز در اکثر نامهها و مکتوبات، نامش را عبدالله مسیح طهرانی مینگارد که به احتمال قوی سبب آن مطلب پیش گفته است.
میرزا عبدالله علاوه برکسب فیض از پدرش از محضر آقا شیخ علی نوری، میرزا سید محمد تنکابنی، حاج شیخ مسیح طالقانی و میرزا هاشم شفتی (شاگردان حکیم سید ابوالحسن جلوه) و حاج آقا بزرگ ساوجی و شیخ باقر معزالدوله، در تهران بهرهمند شد. در سال 1329 ق (1289ش) به نجف رفت و از آیات عظام: میرزا محمدحسین نائینی، شریعت، ضیاءالدین عراقی و سید احمد کربلایی کسب علم نموده و در سال 1333 ق (1293ش) به تهران بازگشت. بعد از فوت پدرش در سال 1334 ق (1294ش) چند سالی به جای وی در شبستان چهلستون مسجد جامع به اقامه نماز جماعت و ارشاد مردم پرداخت. همزمان با تبعید آیات عظام شیعه از عراق به ایران در سال 1342 ق (1302ش) به استقبال آنان رفته و همراه آنان به قم عزیمت کرد و حدود 13 سال در آن شهر ساکن شده و از محضر آیتالله شیخ عبدالکریم حایری و شیخ ابوالقاسم کبیر بهره گرفت. پس از رحلت آیتالله حایری در سال 1315 ش به تهران بازگشت و تا آخر عمر در شبستان مذکور عهدهدار امامت جماعت بود. آثار قلمی او عبارت است از: حاشیه بر مکاسب، اصول فلسفه، رسالهای در مشتق، سنن النبی(ص)، هفت رساله در مبداء و معاد.[4] آیتالله میرزا عبدالله همچنین دارای حوزه درس در مسجد جامع بود و عدهای از طلاب تحت سرپرستی او درس میخواندند.[5]
آیتالله میرزا عبدالله هر چند فردی آرام و به دور از مسایل سیاسی بود ولی از شروع نهضت امام خمینی(ره)، با نظر موافق در برخی از وقایع آن دوران تا سال 1347 همکاری و مشارکت داشت.
وی در سال 41 با ارسال نامهای به اسدالله علم نخستوزیر خواستار لغو تصویبنامه انجمن ایالتی و ولایتی میگردد.[6]
با وقوع حادثة 15 خرداد 42 مشارالیه با ارسال 52 فقره تلگرام و نامه برای آیات عظام و علمای شهرهای نجف، کربلا، کویت، لنبان، همدان ... نقش مؤثری در تهییج افکار عمومی علیه رژیم و بر ضد دستگیری و بازداشت امام خمینی داشت.[7] او همچنین نامههایی به فرماندار نظامی تهران و رئیس ساواک ارسال داشته و خواستار آزادی امام و روحانیون بازداشت شده میگردد.[8]
منبع ساواک در گزارشی به تاریخ 30 / 1 / 43 اعلام میدارد که: دار و دسته میرزا عبدالله تهرانی و حسن سعید (پسر او) در نظر دارند نطق اخیر آیتالله خمینی (نطق 21 / 1 / 43) را چاپ و در تهران منتشر نماید.[9]
نامبرده در 8 آذر 43 نامهای خطاب به رئیس جمهور ترکیه نوشته و خواستار رعایت تجلیل و احترام نسبت به امام خمینی(ره) گردید.[10] در تاریخ 25 / 5 / 45 نیز نامهای به تیمسار نصیری رئیس ساواک نوشته و درخواست آزادی تعدادی از روحانیون بازداشت شده را مینماید.[11] در سال 1346 پس از آزادی مرحوم حاج سید احمد خمینی از زندان، نامبرده به همراه چند تن دیگر از علماء پیام تبریکی برای امام خمینی ارسال میدارند که مورد حساسیت و پیگیری ساواک قرار میگیرد.[12]
میرزا عبدالله روز 22 / 10 / 50 دار فانی را وداع گفت و طبق وصیت بایستی به کربلا حمل و در حرم حسینی (ع) دفن گردد ولی با توجه به موقعیت سیاسی و تیرگی روابط ایران و عراق این کار میسر نگردید، لذا جنازه را بعد از تشیع در تاریخ 23 / 10 / 50 از مسجد جامع به شهر ری برده و در جوار حضرت امامزاده حمزه بن موسی بن جعفر(ع) به خاک سپردند.[13]
در مراسم ختم آن مرحوم در تاریخ 25 / 10 / 50 حجتالاسلام محمدتقی فلسفی در شبستان چهلستون با حضور انبوهی از جمعیت، سخنرانی تاریخی خود علیه هتاکی به امام خمینی را ایراد نمود که در سراسر کشور بازتاب گستردهای یافت و پانزده روز پس از این سخنرانی آقای فلسفی تا آخر عمر رژیم پهلوی ممنوعالمنبر گردید.[14]
پینوشتها:
[1] . پرونده انفرادی میرزا عبدالله در ساواک.
[2] . گنجینه دانشمندان، محمد شریف رازی، جلد سوم، صفحه 482 و 483؛ الادب العربی المعاصر فی ایران، جاسم عثمان مرغی، صفحه 186، مؤسسه البلاغ، بیروت، چاپ اول 1414 ق (1993 م)؛ آیینه دانشوران، سید علیرضا ریحانیزدی، صفحه 208 و 209.
[3] . آقای غلامرضا گلیزواره در کتاب میرزا مسیح مجتهد و فتوای شرف، صفحه 48 این اشکال را به نویسنده کتاب گنجینه دانشمندان و آیینه دانشوران نموده و با توجه به سال درگذشت میرزا مسیح مجتهد استرآبادی در سال 1263 ق و سال تولد میرزا عبدالله در 1305 ق، با اینکه دو نسل بین آنها فاصله است، مطالب آنان را نادرست شمرده است. البته او این فاصله را 52 سال نوشته که 42 سال صحیح است. با بیانی که نگاشتهایم این اشکال رفع میشود و معلوم میگردد منظور نویسندگان مذکور همان میرزا آقا بزرگ میباشد.
[4] . همان، گنجینه دانشمندان، آیینه دانشوران و الادب العربی المعاصر فی ایران.
[5] . مسجد جامع بازار تهران به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، سند شماره 1529 / س ت / 2 ـ 23 / 7 / 43، جلد اول، صفحه 139. مسجد جامع دارای مدرسه علمیه بود و تعدادی طلبه به سرپرستی آیتالله میرزا عبدالله چهلستونی اشتغال به تحصیل داشتند.
[6] . همان، سند شماره 313 / 31 د م ـ 19 / 8 / 41، صفحه 3. بیانیه یاد شده به شرح زیر است:
متن نامة طلاب سبزوار به آقای حاج شیخ عبدالله مسیح تهرانی دربارة تصویبنامة انجمنهای ایالتی و ولایتی
تاریخ: آبان 1341
ما از مقام مقدس آیتالله تهرانی استدعا داریم که هرچه زودتر توجه آقای نخست وزیر را به تلگراف بزرگ پیشوای عالم روحانیت در سبزوار [آقای حاج سیدحسن حسینی سیادتی] که نماینده افکار صدها هزار نفر مردم آن سامان میباشند، جلب نموده و ایشان را به اهمیت موضوع متوجه کرده تا با الغای تصویبنامه و حفظ مقررات مذهبی بر نگرانی عمومی که در سرتاسر کشور اسلامی حکم فرماست، خاتمه دهند.
طلاب سبزوار
(اسناد انقلاب اسلامی، جلد 4، صفحه 18، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، سال 1374)
آیتالله میرزا عبدالله تهرانی در همین زمان نامهای به اسدالله علم نخستوزیر نوشته و ضمن اعتراض به برخی از مواد تصویبنامة مذکور خواستار لغو آن میگردد.
متن نامه ایشان به قرار زیر است:
تاریخ: 1341
متن نامة آقای حاج شیخ عبدالله مسیح تهرانی به امیراسدالله علم نخستوزیر ـ دربارة تصویبنامة انجمنهای ایالتی و ولایتی
بسم الله الرحمن الرحیم
حضور محترم مستطاب اجل آقای علم نخستوزیر محترم به عرض میرساند:
در این موقع که مسئولیت امور کشور به عهده جناب عالی قرار دارد، مردم مسلمان روی سوابق خانوادگی انتظار دارند که در تقویت مبانی دین مقدس اسلام، دولت اقدامات اساسی مبذول دارد.
با کمال تأسف کسانی که همیشه وسائل ضعف و ناتوانی ملت ایران را فراهم میآورند، باز میخواهند مقاصد شوم خود را عملی ساخته و موجب تشتت آرا و سلب آسایش عمومی را به وجود آورند، ولی همانطور که کراراً تذکر داده دولت بایستی به این نکته توجه کند که ملت ایران، مسلمان و پیرو دستورات مراجع تقلید و علمای اعلام دامت برکاتهم میباشند و طبق قانون اساسی آرای آنها مطاع و متبع است و عموم آقایان درباره اینگونه امور مخصوصاً در خصوص انتخاب زنان و الغای شرطیت اسلام تلگرافاً و کتباً بهطور مستقیم و غیرمستقیم مراتب را گوشزد نموده و اخیراً باز تلگرافی از طرف علمای آبادان رسیده که عیناً ایفاد تقدیم میدارد. بنابراین استدعا دارم که رعایت اکثریت مردم مسلمان را که تابع مذهب جعفری هستند فرموده و با لغو تصویبنامه مزبور مردم را به دولت امیدوار و بیش از این مسامحه در این کار از شخص جنابعالی شایسته نبوده، بلکه علمای اعلام انتظار دارند که از منافی شرع اقدس عموماً جلوگیری به عمل آید.
الا حقرعبدالله بن مسیح الطهرانی در تاریخ 1 /9 /41
[7] . همان، متن تلگرام و نامه نامبرده در صفحه 22 تا 24، 29 تا 39، 52 تا 55 جلد اول درج گردیده است. آیتالله میرزا عبدالله تهرانی (چهلستونی) بعد از وقوع فاجعه 15 خرداد 42 با ارسال 52 فقره تلگراف و نامه برای آیات عظام عتبات عالیات، کویت، لبنان، همدان، کرمانشاه، قم، گرگان، رشت، مشهد، تبریز، زنجان و شهرهای دیگر، نقش بسیار مؤثری در تهییج افکار عمومی نسبت به ستمهای رژیم پهلوی و دستگیری و بازداشت امام خمینی و دیگر روحانیون داشت.
وی همچنین نامهای به امام خمینی و چند نفر دیگر از علمای بازداشت شده ارسال نموده و جویای سلامتی آنان گردید. متن نامه از این قرار است:
تاریخ: خرداد / 1342
متن نامة آقای حاج شیخ عبدالله مسیح تهرانی به امام و جمعی از علما و استفسار از سلامتی آنان توسط فرماندار نظامی
حضرت آیتالله خمینی، آیتالله محلاتی، آیتالله قمی، حضرت حجتالسلام والمسلمین دستغیب، حجتالاسلام آقای مجدالدین محلاتی دامت برکاته
شایعه کسالت بعضی از آقایان موجب ناراحتی عموم [گردید]، مکرر کتباً و شفاهاً و تلگرافاً به اینجانب مراجعه [مینمایند]، مستفسر سلامتی میباشند. از خداوند متعال سلامتی ذوات مقدسه که برای دفاع از حریم تشیع و اعلای کلمه حقه اقدام فرموده مسألت [نموده]، توفیق خدمتگزاری [را] خواستار [هستم]، امیدوارم با رفع مزاحمت و موفقیت کامل مسلمین مسرور گردند.
الاحقر عبداللهبنمسیح الطهرانی
[8] . همان، صفحه 35 و 36.
[9] . سند شماره 73 / 326 ـ 30 / 1 / 43، همان، صفحه 130.
[10] . همان، صفحه 144 و سند شماره 750 / س ت / 3 ـ 16 / 4 / 44، صفحه 194.
[11] . سند شماره 32965 / 20 ﻫ 3 ـ 29 / 12 / 45، همان، صفحه 349 و 350.
[12] . همان، سند شماره 35518 / 316 ـ 4 / 6 / 46، جلد دوم، صفحه 56.
[13] . سندهای شماره 140203 / ﻫ 12 ـ 23 / 10 / 50 و 140238 / 20 ﻫ 12 ـ 23 / 10 / 50، همان، صفحه 328 و 329 و پیشین، غلامرضا گلیزواره، صفحه 48.
[14] . مسجد جامع بازار تهران، همان، ، سند شماره 140265 / 20 ﻫ 12 ـ 20 / 10 / 50، جلد دوم، صفحه 330 و سندها و پاورقیهای بعد از آن تا صفحه 356؛ آقای محمدحسین و عبدالزهراء ابراهیمزاده نیز در مصاحبه به این رویداد اشاره دارند و ما قسمتی از آن را برای روشن شدن موضوع در این جا میآوریم.
در تاریخ 20 دی ماه1350 یکی از مهرههای ماسونی و وابسته به دربار، به نام جمشید اعلم در نطق قبل از دستور خود در مجلس سنا، امام را با دستاویز این که «علیه فجایع حکومت بعثی عراق، یک کلمه حرف از حلقوم این مرد بیرون نمیآید» مورد تاخت و تاز قرار داد و با ناسزاگویی، هرزهدرائی و پیرایه بستن، کوشید که امام را از دید ملت ایران خوار دارد و از نفوذ، نیرو و توان مردمی او بکاهد. (نهضت امام خمینی، سید حمید روحانی، جلد سوم، صفحه 457، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1372)
این سخنان دروغ و افتراهای ناجوانمردانه در حالی از تریبون مجلس گفته میشد که - در تاریخ 29 آذر 1350 که رژیم عراق برای چندمین بار به اخراج ایرانیان از عراق دست زد- امام با فرستادن تلگرافی (به تاریخ دوم دی ماه 1350) به رئیس جمهور آن روز عراق « احمد حسنالبکر» کوشید که او را از کژراهه باز دارد و از تباهی و روسیاهی همیشگی برهاند، امام در این تلگرام که میتوان گفت نخستین تلگرام او به یکی از مقامات بعث عراق بود و طبق شیوه پیامبران خدا که همیشه نهضت خویش را با پند و اندرز به طاغوتیان آغاز میکردند ـ چنین آورد:
«بسمالله الرحمنالرحیم
السید رئیس الجمهور المحترم
پس از اهداء سلام لازم است تذکراتی دهم که امید است به صلاح مسلمین و خصوص دولت عراق باشد.
در این عصر که تمام دولتها حتی دول بزرگ کوشش میکنند که جلب انظار ملتها را بنمایانند و برای خود و ملت خود وجاهت تحصیل کنند و صوت عدالت خود را به اسماع عالمیان برساند، مصلحت نیست دولت عراق دست به کاری زند که در بین ملتهای آزاد جهان خصوصاً مسلمین، انعکاس ناروایی داشته باشد. در عصری که دولتها به انواع تبلیغات میخواهند بر متحدین و متفقین خود بیفزایند و ملتها را به بلوک خود متصل کنند صلاح نیست دولت عراق ملتهای بزرگ را از خود برنجاند و موجب تبلیغ بر ضد خود شود.
ملت ایران، خود را از ملت عراق جدا نمیداند و در مشکلاتی که برای این مملکت اسلامی پیش آمده در رأس مدافعین و مجاهدین بوده است. از مجاهدات علماء اعلام ایران که در رأس آنها مرحوم آیتالله آقا سید محمدکاظم یزدی و مرحوم آیتالله آقا میرزا محمدتقی شیرازی قدس سرهما بودهاند، مدت زیادی نمیگذارد. مسلمین به حکم اسلام باید ید واحده باشند که بتوانند دست اجانب و مستعمرین را از دخالت در کشور خود قطع کنند. با قطع نظر از جهات سیاسی، از نظر اقتصادی نیز اخراج یک امت بزرگ و سرمایههای آنها که موجب رشد اقتصادی است، برخلاف صلاح است. دولتهایی که دارای سرمایههای هنگفت هستند، خود را از جلب سرمایههای خارجی و جلب سیاح، بینیاز نمیدانند و اعتماد به سرمایههای خود نمیکنند، مصلحت نیست ملتهایی را که در اوقات آزاد در هر سال هزاران نفوس از آنها برای زیارت اعتاب مقدسه در این مملکت وارد میشوند و در اقتصاد آن تأثیر به سزایی دارند، از خود براند.
به نظر اینجانب این عمل با این شدت و خشونت که مأمورین انجام میدهند، در این سرمای مرگبار که زنها و اطفال در معرض هلاک هستند، به حیثیات سیاسی و به اقتصاد مملکت صدمه میزند.
با توجه به این جهات و جهات دیگر انتظار میرود که در این امر تجدیدنظر شود و مراعات اخوت اسلامی که مورد سفارش اکید خداوند متعال و حضرت رسول اکرم صلیالله علیه وآله و سلم است بشود. والسلام»
ولی رژیم بعث عراق نه تنها به پند و اندرز امام، ارجی ننهاد بلکه دامنه بازداشت و بیرون راندن ایرانیان را گسترش داد و بار دیگر به حوزه علمیه نجف یورش برد و اعلام کرد:
« ایرانیانی که در کشور عراق زیست میکنند تنها 6 روز مهلت دارند که این کشور را ترک کنند در غیر این صورت به دادگاه تحویل میگردند تا محاکمه و کیفر داده شوند.»
این برخورد خشن رژیم عراق موجی از نگرانی، دلهره و وحشت در میان ایرانیانی که در آن کشور میزیستند، پدید آورد. بسیاری از مردم عراق از این برخورد ناهنجار، به خشم آمدند و به شکل پنهانی و در گوشی بر ضد بعثیها خردهگیری میکردند.
امام با اندیشه و انگیزه این که از این فرصت در راه به خیزش واداشتن مردم عراق و آغاز نهضت و مبارزه بر ضد رژیم بعث، بهره گیرد، و جو خفقان را در هم شکند، به سخنرانی پرداخت.
امام در این سخنرانی، حوزه نجف را به پایداری و شکیبایی فراخواند و پیروزی نهایی را به آنان نوید داد و به عنوان اعتراض به رفتار ناروای رژیم بعث با مردم، اعلام کرد که از عراق هجرت خواهد کرد و اگر ویزای سفر ندادند ناگزیر در عراق زندانی خواهد بود.
متن آن سخنرانی که در شب یکشنبه 5 /10 /1350 (7 ذیقعده 1391) در میان شماری از علما و روحانیان و مردم نجف ایراد گردید. در جلد سوم نهضت امام خمینی، صفحه 470 به بعد آمده است. (همان، صفحات 469 تا 480)
سر در شبستان چهلستون مسجد جامع بازار تهران
شبستان چهلستون
محراب شبستان چهلستون
نمای عمومی مسجد جامع بازار تهران
نمای داخلی شبستان چهلستون
تعداد مشاهده: 13491