امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: عبرت‌ها چه بسیارند و عبرت‌گیری و پندپذیری چه اندک است. قصارالحکم، صفحه 118، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.

ما را در طول تاریخ و در سده‌های اخیر از هر پیشرفتی محروم کرده‌اند و دولت‌مردان خائن و دودمان پهلوی خصوصاً. امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج 21، ص 416.

 

مقالات با درج سند

نقش و جایگاه فرهنگیان و دانش‌آموزان استان خراسان در انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک


تاریخ انتشار: 16 خرداد 1402

حضور دانش آموزان در تظاهرات بیرجند- سال 57

مقدمه

فرهنگیان در زمره اقشاری بودند که نقش و حضور آن‌ها در دوران قبل از انقلاب پر رنگ و در مبارزه با حکومت پهلوی هم پیشتاز و حضورشان تأثیرگذار بود. تاثیرگذاری آن‌ها به خاطر گستردگی دانش‌آموزانی بود که در مقاطع مختلف تحصیلی با آن‌ها سر و کار داشتند. آن‌ها با هدایت و راهبری دانش‌آموزان به سمت و سوی اهداف و آرمان‌های نهضت امام خمینی(ره)، نقشی مهم در آگاه سازی دو قشر جوان و نوجوان ایفا کردند.[1] مبارزات فرهنگیان تنها منوط به مدارس و درس‌آموزان نبود، بلکه آن‌ها با حضور در مناطق روستایی، در جمع توده‌های مردم از هر طیف و با هر سلیقه سیاسی سخنانی بیان می‌کردند که از نظر سازمان اطلاعات و امنیت کشور، ضدّ ملی و تحریک‌آمیز قلمداد می‌شد.[2] در لیست اسامی که با عنوان افراد خرابکار در بازه‌‌های زمانی مختلف از سوی شهربانی‌های شهرهای مختلف استان برای ادارات مافوق خود ارائه شده، معمولاً اکثریت اسامی فرهنگیان اعمِّ از دبیران و دانش‌آموزان درج شده است.[3] در اثر همین آگاهی بخشی به دانش‌آموزان مدارس بود که آن‌ها حتی در مبارزه با فساد در سینماها و مشروب‌فروشی‌های در حکومت پهلوی در صف اول قرار داشتند.[4] در بین شهدا و مجروحین قبل از انقلاب هم تعداد دانش‌آموزان و آموزگاران بسیار است. بیان این موارد تنها گوشه‌ای از مبارزات فرهنگیان و بیانگر نقش و جایگاه آن‌ها در پیروزی انقلاب اسلامی است. خودداری دانش‌آموزان از حضور در کلاس‌های درس و اعتصاب فرهنگیان در شهرهای استان خراسان که نقطه آغازین آن با شروع سال تحصیلی 1357 مصادف بود، باعث شد تا دیگر اقشار و صنوف هم با حمایت از آن‌ها به صف انقلاب بپیوندند.

در پژوهش حاضر به نحوه همراهی فرهنگیان استان خراسان و شهرهای مختلف آن با انقلاب پرداخته شده است. هرچند نقش فرهنگیان در برخی از شهرهای استان نسبت به دیگر شهرها پر رنگ‌تر بوده، اما این به معنای آن نیست که فرهنگیان در دیگر شهرهای استان فعالیتی نداشتند، اتفاقاً اسناد و گزارش‌های ساواک و شهربانی درباره فعالیت این قشر در شهرهای مختلف استان نشان از آن دارد که اعتصاب معلمین و دانش‌آموزان و حضور گسترده آن‌ها در تظاهرات خیابانی، باعث رونق یافتن مبارزات دیگر اقشار علیه حکومت گردیده است.

 

آغاز جنبش‌های دانش‌آموزی در خراسان

جنبش‌های دانش‌آموزان در نیشابور

با آغاز سال تحصیلی 1357 اعتراضات علیه حکومت به دانشگاه‌ها و مدارس هم سرایت کرد. در تاریخ ۵ و ۶ مهرماه ۱۳۵۷ حدود سه هزار نفر، از جمله روحانیون، کارمندان، اصناف و دانش‌آموزان در مسجد جامع شهرستان نیشابور تجمع و پس از سخنرانی دو تن از روحانیون به نام‌های شیخ حسین انصاری‌راد و سید احمد موسوی، جمعیت از مسجد خارج و شروع به تظاهرات و دادن شعار کردند. ساواک بعدها در گزارشی اعلام کرد که حسام‌الدین رئیسی، رئیس انجمن شهر و وکیل دادگستری نیشابور و حسین بلالی، کارمند آموزش و پرورش، از افراد تاثیرگذار در تشویق جمعیت به تظاهرات بودند.[5] خانم مطهره سخاوتی، از فرهنگیان شهرستان نیشابور هم در مصاحبه‌ای بیان می‌کند که: « از روز اوّل مهر تظاهرات انجام شد و بعد هم فرهنگی‌ها اعتصاب کردند.»[6] هر چند در این میان برخی از فرهنگیان در تعطیل کردن مدارس تعلّل کرده و آن را به صلاح نمی‌دانستند. بهانه آن‌ها نرسیدن دستور از مقامات و مسئولین مربوطه بود.[7]

گزارش‌های رسیده به نهادهای امنیتی بیانگر آن بود که قرار است اعتراض‌ها اوج بگیرد، این را برخی از مسافرین که از نیشابور به مشهد می‌رفتند عنوان کرده بودند.[8] در بیستم مهرماه دانش‌آموزان دو دبیرستان دخترانه شاهرخ و پسرانه کمال‌الملک در داخل مدرسه تظاهرات کردند. البته وضعیت در دبیرستان پسرانه کمی متفاوت بود و آن‌ها قصد داشتند راهپیمایی را به داخل خیابان‌ها بکشانند، هرچند با مقابله مأمورین و پاشیدن آب به سوی آن‌ها به ناچار متفرق شدند.[9] اخباری هم مبنی بر انجام تظاهراتی با شکوه در روزهای آینده به گوش می‌رسید، شهربانی تصمیم گرفت از هرگونه اجتماع در مساجد، میادین و معابر عمومی و حتی در خیابان‌های سطح شهر جلوگیری کند.[10] اما در این ایام تظاهرات در نیشابور تحت تأثیر حرکت‌های دانش‌آموزی و دانشجویان قرار داشت، به طوری که ساواک در این باره گزارش داد: «در اجتماعاتی که در شهرستان نیشابور به وقوع می‌پیوندد، اکثراً دانش‌آموزان شرکت دارند. این عده مرتباً به وسیله مهران، رئیس دبیرستان کمال‌الملک که نماینده روزنامه خراسان هم می‌باشد، تحریک می‌شوند. در بین دانش‌آموزان، فریدون گرایلی، دبیر راهنمائی و محمد زودی، دبیر بازنشسته آموزش و پرورش، مشاهده می‌شوند. فریدون گرایلی، خبرنگار روزنامه آفتاب شرق می‌باشد و اکثراً با افرادی مانند عباس اربابی، رضا ترمش، کیوان هاشمی و جلیلی که جزو خبرنگاران می‌باشند، عدّه‌ای را دور خود جمع و تصمیماتی درباره تظاهرات و تخریب اتخاذ می‌نمایند. همچنین در قریه درود از توابع نیشابور، شیخ محمدتقی درودی مردم را تحریک می‌نماید.»[11]

با انتشار اخباری مبنی بر برپایی تظاهرات همگانی، جمعی از روحانیون، دانشجویان، دانش‌آموزان و بازاریان در روز دوشنبه مورخ 24 /7 /1357، یگان ژاندارمری نیشابور به علت کمبود نیرو، از نیروی مافوق خود در استان تقاضای اعزام نیرو کرد. یگان شهرستان با اشاره به کمبود نیروهای محلّی اعلام کرد که با این عدِّه و عُدّه نمی‌تواند مانع انجام تظاهرات گردد و لذا«استدعا دارد در اسرع وقت تعداد نیروی کمکی با تجهیزات کامل برای سرکوبی آنان در اختیار این یگان قرار دهند.»[12] شهربانی شهرستان هم طی گزارشی نوشت که هر چند اهالی برای گرفتن مجوز راهپیمایی به آن اداره مراجعه و تقاضای تظاهرات خیابانی را دارند، اما یگان مربوطه مطمئن است که اعتراض درخواست کنندگان آرام نبوده و همراه با شعارهای ضد ملی و تخریب خواهد بود.[13] واقع این است که برپایی راهپیمایی‌هایی که همه روزه و معمول شده بود، اداره شهربانی را کلافه و سردرگُم و نیروهای تحت امر آن‌ها را دچار فرسایش کرده بود.[14]

 

جنبش‌های دانش‌آموزان در بیرجند

در فردوس بعد از زلزله وضعیت دانش‌آموزان رقّت‌انگیز بود و هیچ گونه رسیدگی از سوی حکومت انجام نشد، به طوری که سرتیپ بهرامی، رئیس ساواک خراسان هم نسبت به این مساله اعتراض کرد.[15] در سوم آبان ماه یکی از دانش‌آموزان دبیرستان شهرستانی بیرجند در کلاس درس با فرستادن صلوات‌های پی در پی باعث برهم زدن نظام کلاس درس گردید. سه روز بعد هم دانش‌آموزان دبیرستان شوکتی، در حالی که تعدادی از دبیران و دانشجویان با آن‌ها همراه بودند دست به راهپیمایی زدند. در این روز با ورود برخی از تظاهرکنندگان، شیشه دبستان خدمات دخترانه 25 شهریور شکست و پرچم مدرسه هم پایین آورده شد. در ادامه دانش‌آموزان که از دبیرستان‌های مختلف جمع شده بودند با سر دادن شعار«استقلال، آزادی، حکومت اسلامی» وارد مؤسسه عالی آموزشی علم شدند. آن‌ها شیشه‌های این مرکز آموزشی را شکسته و تمثال‌های شاه و فرح پهلوی و ولیعهد را پایین آوردند.[16] در هشتم آبان تظاهرات دانش‌آموزان شدت بیشتری گرفت. در حین راهپیمایی آن‌ها شیشه‌های چند سینما و مشروب فروشی را هم شکستند.[17] ضداطلاعات مرکز آموزش بیرجند در گزارشی به فعالیت انقلابی در مدارس این شهرستان اشاره کرده است: «غیرنظامی کامیاب دانش‌آموز دبیرستان شهرستانی شهرستان بیرجنـد، در حضـور رئیس دبیرستان مورد بحث در ساعت 0830 مورخه 10 /8 /1357 پشت بلنـدگو قـرار گرفته و ضمن تحریک دانش‌آموزان و توهین به مقدسات ملی، موجب تعطیل شـدن دبیرستان یاد شده گردیده و با تعدادی از دانش‌آموزان به طرف مسجد محمدیه واقع در خیابان محمدرضا شاه به حرکت درآمده تا در آنجا تظاهراتی انجام دهند.»[18] در بشرویه هم اغلب دانش‌آموزان در تظاهرات شرکت می‌کردند. از جمله خواسته‌های آن‌ها ایجاد حکومت اسلامی و آزادی زندانیان سیاسی بود.[19]

مدیر مدرسه اردکول از توابع شهرستان زیرکوه بیرجند، هم به دانش‌آموزان مدرسه گفتند که تمثال‌های شاه را از کتب درسی پاره کنند.[20] مدیر دبستان دولتی اردکول هم عکس شاه را از داخل کلاس درس برداشت و خود آن را پاره کرد.[21] در فردوس هم جمعی از فرهنگیان و دانش‌آموزان تظاهرات کردند. فرماندار این شهرستان در گزارشی به استانداری خراسان چنین نوشت: «ساعت 10 صـبح و پـنج بعـدازظهر روز 9 /8 /57 و همچنـین سـاعت 11 صـبح روز 10 /8 /57 عده کثیری از دانش‌آموزان و معلمین این شهر با عـده زیـادی زن و مـرد، شروع به راهپیمائی نمودند و پس از مدتی راهپیمـائی، بـدون هیچگونـه برخـوردی متفرق شدند.»[22] روز بیست و دوم آبان ماه هم یکی از دانش‌آموزان دبیرستان شهرستانی با جمع کردن تعدادی از دوستانش، اعلامیه‌های امام خمینی را قرائت کردند. همچنین«در ساعت 9 مورخه 22 /8 /57 سه نفر از دبیران دبیرستان شهرستانی بیرجند بـه نام احمدی معلم جبر، شریعتی دبیر شیمی، رضائی دبیر دینـی، ضـمن سـخنرانی و تحریک دانش‌آموزان، اطلاعیه‌هایی بین آن‌ها منتشر نموده و در سخنان خود خطاب به دانش‌آموزان[گفته‌اند] تا حکومت فعلی برچیده نشود نیز کلاس‌های درس را تحـریم می‌کنیم.»[23] مدارس دخترانه نیز همچون پسران جزو معترضین به رژیم بودند. در دبیرستان دخترانه خدیجه علم شعارهای بر ضد حکومت سر داده شد و خانم اقدس اصغری دانش‌آموز مدرسه، دوستانش را علیه رژیم تشویق می‌کرد.[24] در یک مورد دیگر سه دختر دانش‌آموز مدرسه راهنمایی دخترانه ششم بهمن، ضمن ترغیب سایر دانش‌آموزان بر علیه رژیم، شعارهای ضد ملی دادند.

مجموعه این فعالیت‌ها باعث شد تا ضداطلاعات مرکز آموزش بیرجند، در چند گزارش مختلف، اسامی تعـدادی از دبیـران و دانـش‌آمـوزان هنرسـتان صـنعتی شهرستان بیرجند و برخی از دبیران و دانش‌آموزانِ دبیرستان دخترانه عبدالعلی بیرجنـدی را برای ساواک خراسان ارسال کند.[25] در این زمان هماهنگی بین فرهنگیان بیرجند و مشهد نکته مهمی است که باید به آن اشاره گردد. در دی ماه 1357 یکی از معلمین مشهدی که برای ایراد سخنرانی به بیرجند دعوت شده بود در سخنانی در دبیرستان شهرستانی و خزیمه علم گفت: «از مردن و کشته شدن نترسید، ما پیروز می‌شـویم و ظرف چند روز آینده کار تمام است.»[26]

 

جنبش‌های دانش‌آموزان در سبزوار

هر چند طبق گزارش سید مجتبی اشکان، فرماندار وقت سبزوار، آغاز حرکت‌های دانش‌آموزی و تعطیلی کلاس‌ها از 15 مهرماه اعلام شده است.[27] اما در واقع جنبش دانش‌آموزی در سبزوار بعد از حادثه هفدهم شهریور در تهران آغاز شد، گروهی از دانش‌آموزان در بیت حجت‌الاسلام سید محمد حسن علوی[28] گرد هم آمدند و به سخنان شیخ احمد سخنور[29] از علمای شهرستان گوش فرا دادند.[30] برخی هم بعد از تعطیل کردن مدارس دست به تظاهرات زدند.[31] روز بعد از حادثه مجدداً حدود 200 نفر از آن‌ها ضمن حرکت در خیابان‌ها، شعارهایی علیه حکومت و سلطنت سر دادند.[32] علاوه بر سبزوار، دانش‌آموزان ابتدائی و راهنمائی در اسفراین از توابع سبزوار هم از رفتن به کلاس درس خودداری کردند.[33] پاییز سال 1357 مقطعی پرجنب و جوش در مبارزات معلمان و دانش‌آموزان در سبزوار بود. اعتراضات معلمان و دانش‌آموزان سبزواری در آغازین روزهای آبان ماه 1357 بسیار اوج گرفت. در اولین مرحله دانش‌آموزان پایه سوم اقتصاد در دبیرستان اسرار از حضور در کلاس درس خودداری و در محوطه دبیرستان تجمّع کردند. معترضین در ابتدا کافی نبودن ظرفیت کلاس‌ها و تخلّفات اداری ریاست دبیرستان را علل اعتراض خود بیان کرده، خواهان رسیدگی به وضعیت موجود شدند.[34] گر چه این علل تنها بهانه بود و گزارش‌ها حاکی از همدردی دانش‌آموزان سبزوار با کشته‌شدگان شهرهای دیگر از جمله تهران، همدان و کرمان داشت.[35] شهربانی سبزوار در پنجم مهرماه از تحریک دانش‌آموزان توسط حجت‌الاسلام سید محمدحسن علـوی، از علمای انقلابی شهر، مبنی بر دفاع از دین و مذهب تا آخرین قطره خون خبر داد.[36]

در اندک زمانی تعطیلی کلاس‌های درس به دیگر کلاس‌ها و مدارس دیگر شهرستان هم سرایت کرد، در تاریخ 7 /8 /1357 که تعداد قابل توجهی از دانش‌آموزان در محوطه دبیرستان اسرار تجمع کرده بودند، حجت‌الاسلام محمدحسن علوی در جمع آنان حضور یافت و نماز ظهر به امامت ایشان اقامه گردید. اجتماع‌کنندگان سپس در حالی که عکس‌هایی از امام خمینی و دکتر علی شریعتی در دست داشتند از دبیرستان اسرار خارج شدند و در خیابان‌ها راهپیمایی کردند.[37] البته در این روز تعدادی از طرفداران رژیم با حمل عکس‌های از محمدرضاشاه و پرچم‌های ایران در فلکه دروازه عراق اجتماع کردند. با تمهیداتی که از سوی حامیان سلطنت اندیشیده شده بود، عدّه‌ای چماق به دست هم از روستاهای اطراف به شهر آورده شده بودند تا راهپیمایان معترض را مورد ضرب و شتم قرار دهند. آن‌ها با سر دادن شعارهایی به طرفداری از حکومت پهلوی و سلطنت پرداختند و در حالی که توسط نیروهای شهربانی پشتیبانی می‌شدند در خیابان‌ها به حرکت درآمدند.[38] برخورد دو گروه موافق و مخالف با یکدیگر باعث زخمی شدن تعدادی از معترضین شد. طبق گزارش شهربانی در درگیری‌های این روز یک نفر معلّم و یک نفر دانش‌آموز صدمه دیدند و چون جراحات وارده به آن‌ها زیاد بود در بیمارستان فوت کردند.[39] خبرنگار روزنامه کیهان روند وقوع این حادثه را چنین روایت کرد: «پلیس در سبزوار به پنج هزار تظاهرات کننده حمله کرد و آن‌ها را که هیچ گونه شعار نمی‌دادند، با باتوم متفرق کرد. در این جریان عدّه‌ای چماق به‌دست هم که با وانت به محل تظاهرات آمده بودند، به تظاهرکنندگان حمله کردند و آن‌ها را مضروب نمودند.»[40]

حمله چماق به‌دستانِ به دانش‌آموزان و فرهنگیان در شهرستان سبزوار، اعتراضات شدید توده‌های مردم را به دنبال داشت. روز بعد از حادثه، مجدداً عدّه زیادی از دانش‌آموزان و دبیران مدارس و این بار در دبیرستان ابن‌یمین اجتماع کردند. آن‌ها در حالی که عکس‌هایی از امام خمینی و دکتر علی شریعتی در دست داشتند، در محوطه دبیرستان شعارهای مذهبی سر دادند. با نزدیک شدن به ظهر، تظاهرکنندگان به تدریج از دبیرستان خارج و به سوی خیابان بیهق حرکت کردند. در مسیر راه که جمعیت به ناچار می‌بایست از مقابل شهربانی عبور کند، مأمورین با پاشیدن آب به سوی راهپیمایان قصد داشتند آن‌ها را متفرق سازند اما جمعیت مقاومت نموده و به راه خود ادامه داد. در درگیری بین مأمورین شهربانی با راهپیمایان، محمود شهابی(14ساله)، احمد برادران(18ساله)، محمدرضا خسروجردی(18ساله)، نصرت غفایی و همچنین قاسمی دبیر یکی از دبیرستان‌ها به شدّت مجروح شدند. هر چند مجروحین بلافاصله جهت درمان به بیمارستان امدادی منتقل شدند؛ اما دکتر معمار مسئول بیمارستان به بهانه اینکه آن‌ها از سوی شهربانی معرفی نشدند، از مداوای آن‌ها خودداری کرد. طبق آمار و ارقام اعلام شده در مطبوعات تعداد مجروحین در این روز را بالغ بر 40 نفر اعلام کرد.[41]         

 

جنبش‌های دانش‌آموزان در مشهد

در شهر مشهد طی اعلامیه‌هایی که صادر شد، دانش‌آموزان از تاریخ پانزدهم مهرماه به مدت یک هفته از رفتن به کلاس‌های درس خودداری کنند. همچنین دانش‌آموزان مدرسه شاهرضا در پانزدهم مهر 1357 از کلاس‌های درس خارج و در محوطه مدرسه شروع به شعار دادن کردند.[42] در هفدهم مهرماه تظاهرات دانش‌آموزان در مشهد اوج گرفت. چنانچه«حدود 5000 نفر دانش‌آموز و دانشجو و متعصبین مذهبی در خیابان جنت اجتماع و به منظور جلوگیری از تردد خودروهای فرمانداری نظامی، دو طرف خیابان را بسته‌اند و ضمن تظاهرات، مبادرت به دادن شعار مضره می‌نماینـد. حـدود 500 نفـر دانش‌آموز در چهارراه کوی دکترها به حالت نشسته اعتصاب کرده و مانع انجام تردد اتومبیل‌ها گردیده‌اند. حدود 300 نفر دانش‌آموز و دانشجو پشـت دانشـکده پزشـکی اجتماع و مبادرت به دادن شعار مضره نموده‌اند. ساعت 1000 حدود یک ‌هزار نفر از جلوی مسجد شاه مشهد به طرف حرم حرکت نموده‌اند.»[43] در این روز تعدادی از دانش‌آموزان دبیرستان‌های ملکی، دانش و هنر، دانش بزرگ‌نیا، ابن‌یمین، هنرستان رضا پهلوی، دبیرستان نادرشـاه، دبیرستان شاهرضا، دبیرستان دخترانه فروغ، ایراندخت و مهستی در محوطه مدارس اجتماع و دست به تظاهراتی زدند.[44] در همین روز در تربت حیدریه عده‌ای از دانش‌آموزان قصد راهپیمایی داشتند که با دخالت نیروهای نظامی متفرق شدند.[45]

در روز بیست و یکم مهرماه نیز مراسمی در منزل آیت‌الله سید کاظم مرعشی برپا گردید. در این جلسه دانش‌آموزان ضمن طرفداری از امام خمینی شعار می‌دادند: «مـا پیـرو قرآنیم، ما شاه نمی‌خواهیم، خمینی عزیزم، بگو تا خون بریزم.»[46] با ایجاد محدویت برای آیت‌الله سید عبدالله شیرازی، فرهنگیان و دانش‌آموزان در سالن تربیت بدنی تجمع کردند. در آخرین روز مهرماه نیز تعدادی از دختران و پسران دانش‌آموز با خارج شدن از بیت آیت‌الله سید عبدالله شیرازی در حالی که به طرفداری از امام خمینی شعار می‌دادند در خیابان نادری و میدان شاه[47] شروع به راهپیمایی کردند.[48] در پی این تجمعات اعتراضی، شیخان، رئیس اداره ساواک خراسان، به ریاست شهربانی استان دستور داد تا طی مدت 24 ساعت اسامی عاملین و نقش‌آفرینان حوادث اخیر از شهرهای مختلف استان گردآوری و در اختیار آن اداره قرار گیرد.[49]

 

جنبش‌های دانش‌آموزان در بجنورد

در شانزدهم مهرماه 57 دانش‌آموزان هنرستان صنعتی بجنورد با اینکه نیروهای شهربانی در اطراف آن‌ها حضور داشتند شعارهایی علیه حکومت سر دادند.[50] در اسفراین هم در روز شـانزدهم، در جریان اعتراض به محاصره بیت امام خمینی(ره) در نجف اشـرف، دانـش‌آمـوزان ابتـدایی و راهنمـایی از حضور در کلاس درس خودداری کردند. در شهرستان جاجرم نیز دبیران دبیرستان پهلوی با اعتصاب و نرفتن به کلاس، با توهین به شاه و نظام سلطنت، شعار (نهضت ما حسینی است، رهبر ما خمینی است) سر دادند.[51]

جمعی از دبیران دبیرستان‌های بجنورد هم اعلام کردند که از روز هفدهم مهرماه به مدت 5 روز جهت همبستگی با دیگر فرهنگیان در سراسر کشور اعتصاب و در محل کار حاضر نخواهند شد.[52] جهت جلوگیری از حوادث پیش‌بینی نشده، ریاست آموزش و پرورش بجنورد بعد از بازدیدی که از چند دبیرستان و هنرستان داشت و با مشاهده حضور دانش‌آموزان در محوطه مدارس تصمیم گرفت جهت جلوگیری از وقوع حوادث ناخواسته، برای مدتی مراکز آموزشی تعطیل گردد. این اقدام کارساز نبود و حدود 500 دانش‌آموز پسر هنرستانی و دبیرستان در محل اداره آموزش و پرورش تجمع و در ادامه در خیابان‌های اطراف اداره راهپیمایی کردند. روز بعد یعنی هجدهم مهرماه جمعی از معملین شهرستان بجنورد قطعنامه‌ای صادر کردند که از مهمترین مفاد آن تشکیل حکومت اسلامی بود.[53]

در شورای تأمین شهرستان که به درخواست ریاست جدید شهربانی در فرمانداری تشکیل شد، مهرآموز، رئیس ساواک بجنورد درباره برنامه تظاهرات دانش‌آموزان، فرهنگیان و دانشجویان در روز بیستم مهرماه هشدار داد. او اظهار کرد که«معلمان بجنورد ساعت 9 صبح فردا(20 /7 /57) با شرکت احتمالی دانشجویان انستیتو تکنولوژی و محصلین دبیرستانی بجنورد، برنامه راهپیمایی در شهر خواهند داشت و در میدان ششم بهمن سخنرانی خواهند کرد... این عده ممکن است در مسیر خود و یا در میدان ششم بهمن، دست به تخریب بانک‌های ملی و سپه نیز بزنند که می‌باید اقداماتی توسط مأمورین انتظامی که این عده را مشایعت و در عملیات آن‌ها نظارت دارند، مراقبت لازم به عمل آورند که جلوی هرگونه اقدامات خصمانه آنان را بگیرد و در عین حال مراقبت شدید نمایند که جلوی هرگونه برخورد شدید دانشجویان و معلمین با مأمورین انتظامی گرفته شود.»[54] با این وجود در این روز تظاهرات فرهنگیان بجنورد که تعداد آن‌ها 600 نفر اعلام شده است ابتدا در اداره آموزش و پرورش تجمع و سپس در خیابان‌ها به راهپیمایی پرداختند. با انجام تظاهرات موفقیت‌آمیز در این روز، جامعه معلمین بجنورد با صدور اطلاعیه‌ای از تمام کسانی که با آن‌ها همراه شدند تشکر کردند.[55] در روز بیست و چهارم مهر مصادف با چهلمین روز شهدای هفده شهریور تهران، ساواک بجنورد در تلفنگرامی که برای مشهد ارسال کرد در این باره نوشت: «شب گذشته عده‌ای از فرهنگیان تصمیم گرفته‌اند متن سخنرانی تهیه و وسیله یک نفر از دانشجویان انستیتو خوانده شود. محرک اصلی در ایـن کـار، آقـای میرزا بابـا مرتضوی، مهندس اسحاقی، مهندس سعید اخوان، مهندس جعفری، دبیران انستیتو و هنرستان می‌باشند و برای جلوگیری از هر پیش آمد، شهربانی در جریان گذارده شد.»[56] در اسفراین نیز دانش‌آموزان در محوطه مدارس تظاهرات و از رفتن به کلاس‌ها خودداری کردند. «تعدادی از دانش‌آموزان مدارس مرکز شهر، ضمن تظاهرات در محوطه مدارس خـود، تعدادی از شیشه‌های کلاس‌های خود را شکسته و از رفتن به کلاس درس خـودداری نمودند و قصد داشتند به خیابان‌های شهر آمده و تظاهرات نماینـد کـه بـا رسـیدن مأمورین انتظامی متفرق شدند.»[57]

در شـیروان برای برپایی مراسم اربعین شـهدای 17شـهریور از مدت‌ها قبل برنامه‌ریزی صورت گرفت و از سوی دانش‌آموزان، روحانیون و اصناف شیروان، اعلامیه‌هایی مبنی بر برگزاری مجلس سوگواری به مناسبت چهلم کشته شـدگان تهـران و سـالگرد شهادت آیت‌الله مصطفی خمینی تهیه و توزیع شد. مراسـم در روز بیسـت و چهـارم مهرماه درحـالی کـه تعـدادی از مغازه‌های شهر نیز بسته بود، برگزار شد که اداره اطلاعات شهربانی خراسان درباره آن نوشت: «در ساعت 0900 روز موعود، عده‌ای از دانش‌آموزان در مسجد جامع آن شـهر اجتمـاع و سپس در خیابان‌ها به راه افتاده و به ترتیب آموزگاران، دبیران و سایر صنوف بـه اجتمـاع آنان پیوسته و شعار می‌دادند ایران کشور ماست، خمینی رهبر ماست، معلم و دانش‌آموز، همبستگی مبارک، ارتش برادر ماسـت، خمینـی رهبـر ماسـت، بـرادر ارتشـی، چـرا برادرکشی، ایران شده فلسطین»[58]

 جامعه دبیران بجنورد در این زمان همراه و هماهنگ با بیوت روحانیت و از جمله حجت‌الاسلام شیخ حبیب‌الله مهمان‌نواز در این شهرستان عمل می‌کرد. با رواج خبری مبنی بر حمله چماق بدستان به راهپیمایان در چهاردهم آبان، گروه دبیران و فرهنگیان بجنورد را بر آن داشت با ارسال نامه‌ای به دادگستری و دادستانی شهرستان از آن‌ها بخواهند که مانع حمله چماق بدستان به راهپیمایان در این روز گردند.[59] در بیست و نهم آبان ماه اعتصاب دانش‌آموزان از دبیرستان دخترانه ششم بهمن آغاز و با پیوستن دیگر دانش‌آموزان مدارس به آن‌ها، در خیابان‌ها راهپیمایی کردند. «اعتصاب روز29 /8 /57 از دبیرستان ششم بهمن شروع و دانش‌آموزان دختر و پسر در خیابان آمده تعدادی شیشه‌های بانک‌ها و دادگستری و مغازه و دکه پلیس راهنمایی را شکستند.»[60] طبق گزارش فرمانداری بجنورد دانش‌آموزان شیشه‌های ساختمان انجمن شهرستان، تابلوهای میـدان کـوروش کبیـر، شیشـه چنـد دستگاه اتومبیل در دادگستری و چند شیشه از بانک فرهنگیان و شیشه هـای کیوسـک راهنمایی را شکستند.

در این روز تعداد هفت نفر از دانش‌آموزان بازداشت شدند. در نتیجه روز اول آذرماه تظاهراتی با هدف آزادی دستگیرشدگان برگزار شد: «عدّه‌ای از آموزگاران و دانش‌آمـوزان در روز 1 /9 /57 در محـل اداره آمـوزش و پـرورش اجتماع و خواستار آزادی دانش‌آموزان توقیف شده گردیدنـد؛ کـه بـا مراقبـت‌هـای لازم برخوردی بین آن‌ها و مأمورین پیش نیامد و 5 نفر از دانش‌آموزان توقیف شده پس از صدور قرار به مبلغ 400000 ریال و دو نفر با صدور قرار مبلغ 200000 ریال کفالت از طرف دادسـرا آزاد و در نتیجه اجتماع کنندگان در ساعت 1245 روز1 /9 /57 متفرق شدند.»[61] در روزها و ماه‌های آتی هم فرهنگیان در صحنه مبارزه حضور داشتند. در آذرماه که مصادف با محرم بود فرهنگیان بجنورد همچنان مصمم بودند تا به اعتصابشان ادامه دهند. در این زمان درخواست آن‌ها پایان دادن به حکومت پهلوی بود. این را یکی از دبیران به نام علمی در اجتماع فرهنگیان در اداره آموزش و پرورش با صراحت بیان کرد.[62]

 

تحصن و اعتصاب فرهنگیان استان خراسان

همزمان با شروع راهپیمایی‌های خیابانی، اعتصاب و تحصن فرهنگیان و دانش‌آموزان هم آغاز شد. در شهرهای اسفراین، نیشابور، شیروان و قوچان، دبیران و دانش‌آموزان ِتعدادی از مدارس و همچنین کارکنان برخی از ادارات دولتی از جمله سازمان تعاون و امور روستائی و پست و تلگراف اعتصاب کردند. آن‌ها در جلسات صنفی که تشکیل دادند، خواسته‌های خود را اعلام نمودند.[63] به تدریج دیگر مدارس و دبیرستان‌ها هم به جمع اعتصاب کنندگان پیوستند و از حضور در کلاس خودداری کردند. دانش‌آموزان و هنرجویان هنرستان صنعتی نیشابور طی تظاهرات خیابانی؛ با سر دادن شعارهایی علیه دولت؛ خواستار برقراری حکومت اسلامی و آزادی زندانیان سیاسی شدند.[64] در کلاس‌های درس هم تمثال‌های شاه و خاندان سلطنت پایین کشیده شد و به جای آن عکس‌های از امام خمینی نصب شد.[65] در تاریخ 6 /8 /1357 مجدداً در خیابان‌های پهلوی و سی متری، دانش‌آموزان راهنمایی خیام از طرف شرق و دانش‌آموزان هنرستان صنعتی پسران از سمت غرب حرکت و در خیابان‌های سطح شهر راهپیمایی کردند. آن‌ها در خیابان پهلوی به هم پیوستند و نماز ظهر را در مسجد جامع برپا کردند.[66] در این زمان معلمین ضمن پیوند خوردن با دانشجویان و اساتید دانشگاه‌ها، بر خواسته‌های مشترک خود تأکید کردند. به عنوان نمونه آن‌ها با تجمع در محل دانشسرای راهنمایی تحصیلی خیام خواسته‌های خود را مطرح کردند. خواسته‌های آن‌ها شامل درخواست‌های سیاسی و صنفی بود. [67] در این اجتماع آقاى مهران، رئیس وقت دانشسرا سخنانى ایراد کرد. برخی از مهمترین محورهای سیاسی قطعنامه‌‌ی پایانی این تجمع‌ مشترک به‌ این شرح بود:


    آزادى کلیه‌ زندانیان سیاسى و تبعیدشدگان
    لغو کامل حکومت نظامى در سراسر کشور
    لغو سازمان امنیت و کلیه‌ شعبات آن در همه‌ شهرستان‌ها
    آزادى کامل بیان و قلم[68]

استفاده رژیم از اهرم فشار بر فرهنگیان و تحت تعقیب قرار گرفتن برخی از آن‌ها راهکار موضوع نبود، چرا که در روز دوازدهم آبان و در جریان درگیری بین موافقین و مخالفین، سید اسماعیل حسینی، محصِّل هفده ساله به شهادت رسید.[69] و به دنبال این حادثه؛ از روز 13 /8 /1357 هم «کلیه دبیران دبیرسـتان و هنرسـتان و دانشسـرای شهرسـتان نیشـابور اعتصاب غذای سه روزه خود را آغاز کردند.»[70]

 

آغاز تحصن فرهنگیان سبزوار در خانه فرهنگ

در اعتراض اتفاقات روزهای گذشته، بعد از ظهر هشتم آبان جمعی از معلمین و دانش‌آموزان در خانه فرهنگیان[71] دست به اعتصاب عمومی زدند. آن‌ها با صدور اطلاعیه‌ای اعلام کردند که به مدت ده روز از حضور در کلاس‌های درس خودداری خواهند کرد. در بیانیه‌ی صادره از سوی آن‌ها، برخی از مهمترین خواسته‌هایشان به قرار ذیل اعلام شد:


    تأمین امنیت مدارس
    مجازات اوباش و اراذل
     آزادی زندانیان سیاسی از جمله مهدی غنی
     لغو حکومت نظامی
    برکناری رئیس شهربانی و چند تن از مأموران خاطی[72]

با اعتصاب فرهنگیان، گروهی از روحانیون، وکلاء دادگستری و اصناف سبزوار ضمن اعلام همبستگی با آن‌ها، آمادگی خود را جهت دفاع از حقوق مجروحین در این حادثه اعلام کردند. هجوم به دانش‌آموزان و فرهنگیان واکنش‌های مختلفی به دنبال داشت. حسن عارفی، دانشجوی سال چهارم دانشکده ادبیات تهران، با ارسال نامه‌ای خطاب به دادستان سبزوار، علیه مأمورین شهربانی اعلام جرم کرد. در پاسخ به وی، دادستان بازپرس شهرستان سبزوار را مأمور بررسی و ارائه گزارشی کامل از حادثه کرد. عارفی همچنین در ملاقاتی که با بازپرس پرونده داشت با ارائه توضیحاتی درباره حادثه، اسامی افرادی را که مورد ضرب و شتم چماق به‌دستان و مأمورین شهربانی قرار گرفته بودند، به او تحویل داد. علاوه بر طی مسیرهای قانونی، و در واکنشی متفاوت به این حادثه، دانشجویان خشمگین شیشه‌های دو فروشگاه مشروبات الکلی و سینما آریا را شکستند.[73] دو هزار نفر از دانش‌آموزان هم با راهنمایی پنج تن از معلمان خود به نام‌های محمد رحیمی، نظام‌الدین ملازاده، وزیری، وثوقی و علی‌اکبر عامری با اجتماع در میدان حکیم سبزواری، ضمن سردادن شعارهایی علیه رژیم و محکومیت اقدام آن‌ها، شیشه‌های حزب رستاخیز را شکستند، برخی نیز با حمله به چند کافه و مشروب فروشی، آن‌ها را به آتش کشیدند. البته مأموران توانستند شش تن از عاملین اصلی را بازداشت کنند.[74]

آنچه اعتصاب فرهنگیان سبزوار را متمایز و آن را قیامی مذهبی جلوه داد هماهنگی بی‌نظیر آن‌ها با روحانیت بود. در این زمان ارتباط خوبی بین علما و خانه فرهنگیان برقرار بود. در روز دهم آبان راهپیمایان بعد از خروج از منزل حجت‌الاسلام سید فخرالدین افقهی[75] به سمت خانه فرهنگیان روانه شدند. «حدود 400 نفر در ساعت 1130 از منزل حاج آقا فخر در سبزوار خـارج و بـه خـاطر همبستگی با فرهنگیان در خانه فرهنگ اجتماع و رئیس آموزش و پرورش برای آنان سخنرانی نموده است.»[76] روز دوازدهم آبان، نیز حاج آقای فخر در خانه فرهنگ شهرستان سبزوار حضور یافـت و برای فرهنگیانی که اجتماع کرده بودند، سخنرانی کرد. بعد از پایان سخنرانی به طور معمول راهپیمایی باشکوهی انجام شد، به طوری که: «بعدازظهر روز جاری عدّه قابل ملاحظه‌ای از خانه فرهنگ شهرستان سبزوار بعد از سخنرانی حاج آقا فخر که در آن محل اجتماع نموده بودند، خارج و پس از پیوستن فرهنگیان، روحانیون، عدّه‌ای طلبه به آنان در خیابان بیهق که جمعیت مذکور در حدود 5000 نفر بوده مبادرت به راه پیمائی، با دادن شعارهائی به نفع خمینی نموده....»[77] همچنین در تاریخ 16 /8 /1357 مجدداً «عدّه‌ای از فرهنگیان شهرستان سبزوار در خانـه فرهنـگ آن شهرستان اجتماع و آقای سید عباس افتخاری واعـظ، سـخنرانی‌هـائی بـه نفـع خمینی ایراد و ساعت 1830 مجدداً عدّه‌ای از اهالی حدود 2000 نفر در مسـجد جـامع اجتماع و واعظ یاد شده مجدداً به نفع خمینـی سـخنرانی نمـوده و در سـاعت 1930 اجتماع آنان بدون اتفاق مهمّی پراکنده شده‌اند.»[78] در گزارشی دیگر هم آمده که«شیخ احمد سخنور در اجتماع فرهنگیان شهرستان سبزوار که در سـاعت 1030 روز 17 /8 /57 انجام گردیده به نفع خمینی سخنرانی نموده است.»[79] چنان که«آقایان رحیمی، وزیری، ملازاده از دبیران شهرستان سبزوار در اجتماع فرهنگیان این شهرستان به نفع خمینی و برخلاف مصالح کشور سخنرانی نموده‌اند.»[80]

برخلاف وجود اتحاد مثال زدنی بین فرهنگیان و روحانیون سبزوار، اما در بین مسئولین شهرستان اختلاف وجود داشت. در یکی از گزارش‌ها به وجود اختلاف عمیق بین فرماندار و رئیس شهربانی اشاره شده است. «بر اثر اعتصاب معلمین مدارس و دانشسرای سبزوار که ده روز اعلام اعتصاب کرده‌اند و برخورد مأموران انتظامی با تظاهرکنندگان، فرماندار سبزوار اشکان تلگرافی به وزیر کشور و استاندار خراسان مخابره و مأموران [را] مقصر قلمداد و تقاضای استعفاء و تعویض سرهنگ شمس رئیس شهربانی را نموده است. چون در محل دو دستگی وجود داشت، فرماندار و رئیس شهربانی به مشهد احضار و قرار شد نمایندگان استانداری و شهربانی و دادگستری برای رسیدگی امروز به سبزوار عزیمت نمایند.»[81]

در طی نهضت امام، چندین محل به عنوان پایگاه‌های انقلاب در اختیار فرهنگیان این شهرستان قرار گرفت. دبیرستان اسرار واقع در ضلع غربی میدان مجسمه،[82] خانه فرهنگیان واقع در ضلع شمالی همین میدان و مجتمع صنعتی یا همان دانشگاه کار واقع در مقرّ پلیس راه سبزوار - تهران از جمله کانون‌هایی بود که عموم تظاهرات و راهپیمایی‌های فرهنگیان در این مراکز سازماندهی می‌شد.

بعد از اعتصاب جمعی از فرهنگیان شهرستان سبزوار در خانه فرهنگ، این محل به پایگاهی انقلابی در نهضت مردم این شهرستان تبدیل شد. طی ده روز اعتصاب فرهنگیان در این مکان، همواره گروه‌هایی از اقشار مختلف مردم به سوی آن حرکت می‌کردند، به طوری که اغلب تجمعات و اعتصابات فرهنگیان در این مکان برپا و هرگونه سخنرانی مذهبی و سیاسی، گفتگو، اطلاع رسانی و توزیع و پخش اعلامیه‌ در این مکان انجام می‌شد. احمد حدادی از انقلابیون شهرستان درباره هدف از راه‌اندازی خانه فرهنگیان و کارکردهای آن چنین می‌گوید: «قبل از انقلاب خانه‌ای تحت عنوان خانه فرهنگ در شهرهای مختلف تأسیس شد. فلسفه این کار پُرکردن اوقات فراغت فرهنگیان در جهت اهداف رژیم بود. در زمان انقلاب و سال‌های 56 و 57 خانه فرهنگ محل اعتراض فرهنگیان رژیم بود که در آنجا تشکیل و سخنرانی می‌کردند، در آبان سال 57 که مدارس تعطیل شد اکثر جلسات فرهنگیان در همان جا برگزار می‌شد. از فعالان آن محمد رحیمی و فخرالدین حجازی بودند که سخنرانی می‌کردند، گاه از روحانیون و گاه از خود فرهنگیان دعوت می‌شد، بیشتر کسانی که در این محل سخنرانی می‌کردند از دانشگاهیان و فرهنگیان بودند...»[83]

 

استعفای فرماندار و رئیس آموزش و پرورش سبزوار

به دنبال اعتصاب فرهنگیان در خانه فرهنگ، سید مجتبی اشکان، فرماندار وقت شهرستان سبزوار، در جمع آن‌ها حضور یافت. معلمان نیز با اعلام اعتراض‌های خود، از او خواستند شکایات آن‌ها را به مقامات استان و کشور اعلام کند.[84] اشکان طی سخنانی با اعلام حمایت از متحصنین و بیان این مطلب که با نظرات و خواسته‌های آن‌ها موافق است، اعلام کرد در تماس تلفنی که با استاندار خراسان داشته است، برکناری سرهنگ جعفر شمس، رئیس شهربانی که عامل اصلی درگیری‌ها بوده را درخواست کرده و در صورت عدم اجرایی شدن درخواست‌های فرهنگیان، از سمت خود استعفـا خواهد داد. اشکان در پایان بیان کرد که: «من فرماندار مردم هستم، نه فرماندار شریف امامی»[85]

با تسامح و تساهل استاندار خراسان در عزل ریاست شهربانی سبزوار، فرهنگیان که همچنان در تحصن و اعتصاب به سر می‌بردند، برای تحقّق خواسته‌هایشان، مهلتی ده روز تعیین کردند. آن‌ها با انتشار بیانیه‌ای اعلام کردند چنانچه خواسته‌های آن‌ها و از جمله عزل رئیس شهربانی سبزوار عملی نگردد، همچنان از حضور در کلاس‌های درس خودداری خواهند کرد.[86] فرماندار سبزوار هم که در جمع فرهنگیان قول داده بود چنانچه خواسته‌های فرهنگیان عملی نگردد از مقام خود استعفا خواهد داد، ایشان در نهم آبان سال 1357 با ارسال سه تلگراف به جعفر شریف امامی، نخست وزیر، وزیر کشور و استاندار خراسان، به علت اهانت مأمورین به مردم، روحانیت و همچنین ضرب و شتم فرهنگیان، از سمت خود استعفا داد. وی در این تلگراف، با محکوم کردن و زیر سوال بردن شریف امامی که در ابتدای نخست وزیری، دولت و زیرمجموعه آن را مقید به اجرای قانون اساسی نشان داده بود، اما مأمورین شهربانی قانون را زیر پا گذاشتند، بیان کرد از زمانی که به عنوان فرماندار شهرستان سبزوار منصوب شده، طی احترام متقابل به اهالی سبزوار، توانسته تظاهرات را کنترل کند، اما«در تاریخ 7 /8 /57 که به اتفاق جمعی از رؤسای ادارات برای رسیدگی به علل اعتصاب فرهنگیان بخش جغتای رفته بود، پلیس سبزوار بدون توجه به دستورات موکّد اینجانب و شورای تأمین شهرستان با عدّه‌ای از فرهنگیان و دانش‌آموزان که کاملاً آرام و در چارچوب قانون اساسی تظاهرات انجام می‌داده‌اند حمله نموده و عدّه زیادی را مجروح و مضروب ساخته و بنابر اظهار فرهنگیان به نوامیس ایشان اهانت کرده و عصر همان روز با به راه انداختن تظاهرات به ظاهر موافق دولت به مراجع عظام شدیداً اهانت گردیده است...»[87] ایشان در پایان تلگراف خود درباره علل استعفایش هم اعلام کرد که چون مسئول اجرای سیاسی دولت و مجری قانون اساسی است، لذا نمی‌تواند ناظر اهانت به روحانیت و زیر پا گذاشتن قانون اساسی باشد.

با استعفای فرماندار، نورالدین رزاق‌پور، رئیس آموزش و پرورش سبزوار، نیز با ارسال تلگرافی به وزیر آموزش و پرورش و مدیر کلّ آموزش و پرورش خراسان به خاطر اهانت به معلمان از سمتش استعفا داد. او نیز با بیان اینکه فرهنگیان خواستار اجرای صحیح قانون اساسی هستند و ضمن حفظ نظم، تقاضای مجازات عاملین حوادث روز یکشنبه(7 /8 /57) و اعاده حیثیت خود را خواهانند؛ به بیان جزئیاتی از علل استعفایش پرداخت و چنین گفت: «در حالی که مسئولان به جای التیام بخشیدن به جراحات مردم، هنوز هم به دنبال اجرای شیوه‌های نادرست و خودکامگی هستند و مسئولیت تصمیمات غلط خود را به دیگران نسبت می‌دهند، موجبی برای ادامه مسئولیت اداره آموزش و پرورش شهرستانی با سه هزار فرهنگی و پنجاه هزار دانش آموز نمی‌بینم و از سمت خود استعفا می‌دهم.»[88]

به دنبال استعفای فرماندار و ریاست آموزش و پرورش، حدود هزار نفر از فرهنگیان با ارسال تلگراف‌هایی به وزارت کشور و وزارت آموزش و پرورش تقاضا کردند که این دو مقام مسئولِ وطن‌پرست در سمت‌های پیشین خود ابقا گردند. آن‌ها تهدید کردند که در غیر این صورت همه فرهنگیان سبزوار استعفا خواهند داد.[89] در حمایت از جامعه فرهنگیان، جمعی از رؤسای ادارات دولتی سبزوار نیز در اعتراض به رفتار مأموران شهربانی در دفتر کار دادستان تجمّع کردند. از جمله خواسته‌های موکّد آنان ابقای مجدّد فرماندار و رئیس آموزش و پرورش بود.[90]

آنچه در این زمان شعله خشم فرهنگیان را بیشتر کرد، درج خبر نادرست گزارشگر روزنامه خراسان از حوادث روز نهم آبان‌ماه در سبزوار بود. این مساله کمیته اجرایی فرهنگیان این شهرستان را که از چند شخصیت فرهنگی من جمله؛ محمد رحیمی، وثوقی، پارسا، علی‌اکبر عامری و چند تن دیگر تشکیل شده بود، بر آن داشت تا با ارسال گزارشی به این روزنامه، درج خبر روزنامه مذکور تحت عنوان «در جریان تظاهرات سبزوار عدّه‌ای مجروح شدند.» را تکذیب ‌کنند. گزارشگر روزنامه خراسان درباره حوادث روز نهم آبان در سبزوار؛ چنین عنوان کرده بود که مأمورین قبل از حمله راهپیمایان به آن‌ها اخطار لازم را دادند و حتی سعی کردند با ریختن آب، آن‌ها را متفرق سازند، اما چون این اقدامات بی‌فایده بوده، و در اثر ضرب و شتم با باتوم تنها عدّه اندکی مجروح و زخمی شدند.

کمیته اجرایی فرهنگیان با استناد به گزارش‌های خبرنگاران دو روزنامه‌ کیهان و اطلاعات، خبر مندرج در روزنامه خراسان را برخلاف حقیقت و مغرضانه توصیف کرد. چرا که به عنوان مثال در خیابان عطاملک عدّه‌ای افراد ناشناس در حالی که چماق به دست بودند جلو فرار مردم را سدّ و مأمورین شهربانی با هدف انتقام‌جویی به جان مردم افتادند. در گزارش کمیته اجرایی فرهنگیان اخطارهای مأمورین قبل از حمله و حتی پاشیدن آب جهت متفرق ساختن راهپیمایان و شکستن شیشه‌های ساختمان حزب رستاخیز ردّ شده بود. اعضاء کمیته اجرایی فرهنگیان در بخشی از گزارش خود با استناد به اینکه دکتر عباس فاضل هاشمی، پزشک مورد اعتماد شهربانی، این خبر را تأیید نکرده است، مجروح شدن دو نفر از افراد پلیس را دروغ محض خواندند. آن‌ها در پایان از مسئولین روزنامه خراسان درخواست کردند خبرنگار خاطی که واقعیت را گزارش نکرده است تنبیه گردد.[91]

اما روز دهم آبان اجتماع بزرگی با شرکت فرهنگیان، دانش‌آموزان و دیگر اقشار مختلف مردم در مقابل خانه فرهنگیان تشکیل شد. پس از اقامه نماز ظهر به امامت حجت‌الاسلام غفوری، دو تن از فرهنگیان به نام‌های محمد رحیمی و وزیری از حمایت‌های مردم تشکر و درباره وقایع اخیر کشور سخنرانی کردند. آن‌ها با بیان اینکه مردم هیچ‌گاه شیشه شکن نبوده و خارج از محدوده قانون اساسی سخنی نخواهند گفت، بر ادامه تحصن فرهنگیان تا تحقق منویاتشان تأکید کردند.[92] شهرستان سبزوار در دوازدهم آبان هم روز ناآرامی را گذراند. هزاران نفر از اهالی سبزوار در خیابان‌های شهر دست به راهپیمایی زدند. بیشتر افرادی که در راهپیمایی حضور داشتند را دانشجویان دانشسرای پسران، مجتمع صنعتی (دانشگاه کار) و دانش‌آموزان چند دبیرستان سطح شهر تشکیل می‌دادند. راهپیمایان که پلاکارد و عکس‌هایی از امام خمینی را در دست داشتند؛ ضمن سر دادن شعارهایی علیه دولت، خواستار آزادی زندانیان سیاسی، انحلال ساواک و بازگشت حضرت امام به کشور شدند. آن‌ها با حرکت در مسیر خیابان بیهق، مقابل منزل حجت‌الاسلام سید فخرالدین موسوی افقهی توقف و از ایشان خواستند برای آن‌ها سخنرانی نماید. از جمله جملات کلیدی ایشان در این سخنرانی این بود که: «جامعه روحانیت تا زمانی که ریشه ظلم و فساد را براندازد به مبارزات خود ادامه خواهد داد.»[93] در بعد ظهر همین روز مجدداً بیش از پنج هزار نفر پس از تجمّع در مقابل خانه فرهنگیان و سخنرانی حاج آقای افقهی، از خیابان اسرار به سوی جنوب شهر حرکت کردند. راهپیمایان پس از عبور از خیابان ابن‌یمین و امامزاده شعیب، در حالی کـه شعارهایی علیه دولت سر می‌دادند در خیابان کاشفی اجتماع و جهت استماع سخنان یکی از روحانیون سبزوار روی زمین می‌نشینند. روحانی مزبور که نام وی در گزارش‌های شهربانی و نیروهای امنیتی قید نشده، طی سخنانی خود را نماینده جامعه روحانیت سبزوار معرفی و ضمن حمایت کامل از امام، انقلاب و فرهنگیان متحصنن، درخواست‌های روحانیون را به شرح ذیل اعلام کرد:


    آزادی زندانیان سیاسی
    مراجعت فوری امام خمینی به کشور
    انحلال سازمان امنیت و اطلاعات کشور[94]

این در حالی بود که درگیری‌های پراکنده‌ای هم در دیگر خیابان‌های شهر رخ داد. در خیابان سعدی نیروهای امنیتی با تظاهرکنندگان درگیر و در تیراندازی به سوی آن‌ها چند تن زخمی و مجروح شدند. دختران دبیرستان ششم بهمن، واقع در خیابان کاشفی هم با تجمّع در محوطه دبیرستان، بر خواسته‌های خود از جمله؛ آزادی مطبوعات، برقراری حکومت اسلامی، آزادی زندانیان سیاسی، لغو حکومت نظامی و انحلال ساواک تاکید کردند.[95] شیخان، رئیس ساواک خراسان، در گزارش خود درباره اوضاع سیاسی سبزوار در این روز با اذعان به اینکه جمعیت تظاهرکننده «قابل ملاحظه» بوده، در ادعایی دور از واقعیت اعلام کرد که تظاهرکنندگان پس از راهپیمایی در خیابان بیهق بدون هیچ‌گونه حادثه و درگیری با مأموران متفرق و عدّه کمی از آن‌ها جهت اقامه نماز جماعت در مسجد جامع حضور پیدا کردند.[96]

 

اعزام هیأت از سوی دولت جهت رسیدگی به خواسته‌های فرهنگیان

با ادامه اعتصاب فرهنگیان در پنجمین روز از آغاز تحصن، هیأتی از سوی استاندار خراسان متشکل از نمایندگان استاندار، دادگستری، شهرداری، آموزش و پرورش و شهربانی به سبزوار اعزام شدند. در ساعت ده، روز 12 /8 /57 با حضور نمایندگانی از فرهنگیان در منزل حجت‌الاسلام افقهی جلسه‌ای تشکیل و در خصوص خواسته‌های آن‌ها گفتگو شد. حجت‌الاسلام افقهی خواسته اصلی مردم شهرستان را عزل و یا حداقل انتقال رئیس شهربانی و پنج مأموری که در ضرب و شتم فرهنگیان نقش داشتند اعلام کرد.[97] هیأت اعزامی سپس به خانه فرهنگیان رفت و در اجتماع اعتصاب کنندگان حضور یافتند. در این اجتماع ابتدا یکی از فرهنگیان به نمایندگی از سوی بقیه همکاران فرهنگی خود به تشریح وقایع روز هفتم آبان ماه پرداخت و چنین اظهار داشت: «ما خواسته‌هایمان را در شش ماده تنظیم و طی قطعنامه‌ای به اطلاع مقامات مملکتی رسانیده‌ایم و طبقات مختلف این شهر اعمّ از روحانیون، اصناف و پیشه‌وران، وکلای دادگستری، ادارات مختلف، پزشکان، باشگاه تاج و... همبستگی خود را اعلام نموده‌اند. خواسته‌های ما خواسته‌هایی انسانی است. ما خواهان آزادی و عدالت اجتماعی و احقاق حق هستیم. ما خواهان نظم بوده و می‌خواهیم که هر چه زودتر رئیس شهربانی و کسان دیگر که باعث بی‌نظمی شده‌اند از این شهر بروند، ما می‌خواهیم از نعمت آزادی بهره ببریم، ما که معلم هستیم چگونه حق نداریم که حقایق را بگوئیم، چنانچه تشریف آورده‌اید که حقایق را جویا شوید و بدانید که خواسته ما حق است چرا فرمانداری و رئیس آموزش و پرورش این شهرستان که روز واقعه به مأموریتی رفته بودند استعفا نموده‌اند؟ علت را بجوئید، مسبب و مسببین را محاکمه کنید و از این شهر ببرید شاید به خود آیند و آرامش را به شهر ما بازگردانید. ما خواسته‌هایمان را اعلام کرده‌ایم.»[98] پس از پایان سخنان نماینده فرهنگیان، نماینده اعزامی آموزش و پرورش خراسان با تشکر از همکاران فرهنگی خود، قول داد که خواسته‌های آن‌ها که تمام آن صحیح است تحقق پیدا کند. اعضاء هیأت جهت اجرای خواسته‌های فرهنگیان سبزوار سه روز مهلت خواستند. قول‌هایی که اعضاء هیأت به مردم داده بودند هیچ گاه عملی نشد. تنها به منظور آرام شدن وضعیت سیاسی شهرستان، سرهنگ جعفر شمس، رئیس شهربانی سبزوار و مسبّب اصلی حادثه برای مدتی به مرخصی اجباری فرستاده شد و سرپرستی شهربانی به سروان خفاجری واگذار گردید. در پاسخ به فرهنگیان معترض اعلام گردید که پرونده متهمین در دست بررسی و رسیدگی‌ است و مسبّبن در اسرع وقت مجازات خواهند شد. بی‌ثمر بودن اعزام هیات، فرهنگیان را واداشت همچنان به اعتراضات خود ادامه دهند. [99]

 

اعتصاب دو روزه فرهنگیانِ مشهد در استادیوم سعدآباد

اولین روز اعتصاب

برنامه تظاهرات و راهپیمایی فرهنگیان در استان و شهرهای آن در آبان ماه منظمّ‌تر و بیشتر شد. در گزارش فرماندار نظامی مشهد به همبستگی بین فرهنگیان و بیوت مراجع مشهد اشاره شده است: «در حال حاضر اکثر فرهنگیان و شاگردان مدارس به حال تعطیل بوده و روزها به عوض رفتن به مدارس، در منازل روحانیون افراطی آیات (شیرازی. قمی. مرعشی) تجمع، پس از شنیدن سخنرانی آیات نامبرده، از کوچه‌های پراکنده شهر مشهد به محله‌ای مورد نظرشان در مشهد حرکت، سپس به هم پیوسته و شروع به تظاهرات می‌نمایند.»[100]

در یازدهم آبان ماه آن‌ها با تجمع در مقابل بیمارستان ششم بهمن، از افرادی که در این بیمارستان به اعتصاب غذا دست زده بودند حمایت و با آن‌ها اعلام همبستگی کردند. بارش باران شدید باعث متفرق شدن آن‌ها، البته بعد از ایراد سخنرانی و بیان خواسته‌های قانونی‌شان گردید.[101] آن‌ها در این زمان نه تنها جلودار بودند، بلکه با انجام حرکت‌های انقلابی، الگویی برای دیگر اقشار هم قرار گرفتند.

به دنبال حمله مأمورین رژیم در تاریخ 13 آبان به دانشگاه تهران؛ در چهاردهم آبان تظاهراتی با شرکت گروه‌های زیادی از مردم از جمله زنان و دانش‌آموزان در مشهد به ‌وقوع پیوست. آن‌ها حادثه دانشگاه تهران را محکوم و خواستار مجازات عاملان آن گردیدند. فرهنگیان مشهد در این روزها اغلب در وسط میدان مبارزه با حکومت حضور داشتند. آن‌ها با اجتماع در مراکز مختلف فرهنگی شهر مشهد، سعی داشتند صدای اعتراض خود را به گوش مسئولین و مقامات برسانند. در همین روز و یک روز قبل از آغاز اعتصاب در استادیوم سعدآباد، وقتی فرهنگیان تصمیم گرفتند در میدان ششم بهمن مشهد اجتماع کنند، طبقات مختلفی از مردم از جمله مهندسین نیز به آن‌ها پیوستند.[102]

فرهنگیان مشهد براساس آنچه از قبل اعلام کرده بودند، اعتصاب غذای 48 ساعته خود را از روز دوشنبه مورخ پانزدهم آبان با تجمّع در استادیوم ورزشی سعدآباد آغاز کردند. هر چند ساواک این موضوع را از قبل می‌دانست و در نامه‌ای به فرمانداری نظامی مشهد هشدار داد که: «قرار است روز 15 /8 /1357 اجتماعی از طبقات مختلف مردم در استادیوم سعدآباد مشهد تشکیل و در آن، برای اجتماع کنندگان تعدادی از روحانیون مخالف و نیز طاهر احمدزاده سخنرانی‌هائی بنمایند و همچنین قرار است در منزل آیات قمی و شیرازی از ساعت 0800 الی 1030مجلس ختمی برگزار و پس از پایان مراسم، اجتماع کنندگان در منزل آیات فوق‌الذکر به طور دسته جمعی به اجتماع سعدآباد پیوسته و سپس از آنجا مبادرت به راهپیمائی بنمایند.»[103]

در این روز دور تا دور استادیوم سعدآباد مرکز تحصن با شعارهای اسلامی و تمثال‌هایی از امام خمینی، دکتر علی شریعتی، میرزا کوچک‌خان جنگلی، سید جمال‌الدین اسدآبادی و ستارخان و باقرخان تزیین شده بود. صبح روز پانزدهم آبان، همچنین گروه کثیری از مردم از جمله دانش‌آموزان، دانشجویان، کسبه، اصناف و طلاب علوم دینی ابتدا در منزل آیت‌الله سید عبدالله شیرازی تجمع کردند. قرار بود آن‌ها بعد از انجام راهپیمایی، به منظور اعلام همبستگی با فرهنگیانی که ساعاتی قبل در استادیوم سعدآباد اعتصاب‌ کرده بودند بپیوندند. جمعیت در حالی که در صف اول فرزند آیت‌الله شیرازی و جمعی از روحانیون قرار داشتند، به‌ طرف استادیوم حرکت کردند. آن‌ها همچنین عکس‌هایی از امام خمینی و پارچه نوشته‌هایی با خود حمل می‌کردند. در همین روز سید حسین موسوی جهان‌آبادی در منزل آیت‌الله حسن طباطبایی قمی در مجلسی که برای شهدای حادثه دانشگاه تهران منعقد شده بود، سخنرانی داشت. پس از پایان سخنرانی تجمع‌کنندگان در حالی که پیشاپیش آن‌ها، آیت‌الله سید کاظم مرعشی و سید محمود قمی قرار داشتند به سوی استادیوم به راه افتادند. پس از ورود راهپیمایان به استادیوم، ابتدا پیام استاد محمدتقی شریعتی پخش گردید و سپس اشعاری مبنی بر ترغیب ارتش در پیوستن به مردم خوانده شد. در فضای داخلی استادیوم هم عکس بزرگی از امام و همچنین عکس‌هایی از آیت‌الله طالقانی و دکتر علی شریعتی نصب شده بود.[104] اولین سخنران جلسه طاهر احمدزاده بود. ایشان ضمن سخنرانی پیرامون حکومت اسلامی و برشمردن فجایعی که رژیم مرتکب شده بود، به تفسیر بخش‌هایی از نهج‌البلاغه پرداخت و در پایان از فرهنگیان به عنوان قشری آگاه و مسئولیت‌پذیر نام برد، و از آن‌ها تقدیر و تشکر کرد. شهید حجت‌الاسلام سید عبدالکریم هاشمی‌نژاد هم طی سخنانی از تحریف نهضت و دروغ پردازی‌های رژیم انتقاد کرد. محورهای سخنرانی ایشان در این روز عبارت بودند از: دعوت مردم به آگاهی، انتقاد از دولت نظامی ازهاری به‌ عنوان حربه‌ای در دست رژیم، سیاست استعماری امریکا و کارتر، ادامه مبارزه تا پیروزی ‌نهایی، به رسمیت نشناختن حکومت نظامی انتصابی که جهت اعمال فشار بر مردم روی کار آمده بود و... ایشان در پایان با دعوت از مردم به حفظ آرامش، اطلاع دادند که روز بعد آیت‌الله سید علی خامنه‌ای در جمع اعتصاب‌کنندگان استادیوم سخنرانی خواهند کرد.[105] در پایان سخنرانی جمعیت نماز جماعت را به امامت سید ابوالحسن شیرازی اقامه کردند. بعدازظهر هم جمعیتی بالغ بر صد هزار نفر در استادیوم تجمع کردند. کارمندان و رؤسای بیشتر ادارات خراسان با سبدهایی بزرگ پُر از گُل به محوطه استادیوم و ضمن حمایت از درخواست‌های فرهنگیان و روحانیون، با آن‌ها ابراز همدردی کردند. در این مراسم، پس از خواندن اشعار و سخنرانی برخی از دبیران آموزش و پرورش، مجدداً طاهر احمدزاده و شهید حجت‌الاسلام هاشمی‌نژاد سخنرانی و مردم را به اتحاد و همبستگی هر چه بیشتر در راه استقلال و آزادی کامل ایران دعوت کردند.

همزمان با اعتصاب فرهنگیان، در سطح شهر مشهد هم حدود سه هزار نفر به رهبری شیخ حسین صفایی و چند تن دیگر از روحانیون در خیابان‌های شاهرخ، آبکوه و سناباد حرکت و شعارهایی علیه رژیم سر دادند.[106] بعد از اعتصاب فرهنگیان در استادیوم سعدآباد، این مرکز به یکی از پایگاه‌های انقلاب در مشهد تغییر یافت. چنانچه همه روزه گروه‌های از مردم با راهپیمایی به سمت آن حرکت می‌کردند. «جمعیتی در حدود 45 هزار نفر از طبقات مختلف مردم به عنوان همبستگی با فرهنگیان در استادیوم سعدآباد مشهد اجتماع و توسط تعدادی از روحانیون و فرهنگیان مخالف سخنرانی‌هائی برای آن‌ها انجام و سپس جمعیت مذکور در دسته‌های دو الی سه هزار نفری استادیوم را ترک و جمعیت باقیمانده که در حدود پنج الی شش هزار نفر می‌باشند در محل استادیوم به نماز ایستاده‌اند.»[107]

 

تغییر نام استادیوم در دومین روز اعتصاب

دومین روز اعتصاب فرهنگیان با شکوه بیشتری برگزار شد. رژیم سعی کرد تا از ورود جمعیت و راهپیمایان به استادیوم جلوگیری نماید. اما با ملحق شدن آیت‌الله سید کاظم مرعشی به جمعیتی که پشت درهای استادیوم تجمع کرده بودند، درب‌ها باز و جمعیت منتظر وارد استادیوم شدند. برنامه‌ها با تلاوت آیات قرآن و خواندن شعر و گوشه‌هایی از رهنمودهای امام خمینی ادامه پیدا کرد.[108] در اجتماع سی‌هزار نفری که برخی از روحانیون از جمله حجت‌الاسلام عباس واعظ طبسی، شیخ علی تهرانی و شیخ حسین صفایی نیز حضور داشتند. آیت‌الله سید علی خامنه‌ای پیرامون وحدت و همبستگی اسلامی و پیامدهای آن سخن گفتند. در ادامه هم شیخ علی تهرانی، بیانیه دانشگاهیان را برای مردم قرائت و سپس نماز ظهر و عصر به امامت آیت‌الله سید کاظم مرعشی اقامه گردید.[109] در گزارشی که شیخان، رئیس ساواک خراسان، برای بخش 312 آن سازمان ارسال کرده، جزئیات بیشتری از حوادث این روز در استادیوم سعدآباد مشهد ارائه شده است: «در اجتماع روز 16 /8 /57 استادیوم سعدآباد مشهد حدود سی‌هزار نفر از طبقات مختلف مردم شرکت داشتند و سید کاظم مرعشی، عباس واعظ‌طبسی، سید علی خامنه‌ای و شیخ علی تهرانی و حسین صفایی نیز جزو افراد مذکور بودند و مردم نماز ظهر را به سید کاظم مرعشی اقتدا کردند. سید علی خامنه‌ای و شیخ علی تهرانی برای مردم سخنرانی نمودند. ضمن سخنرانی اتحاد، همبستگی، آزادی و حکومت اسلامی بود. در پایان برنامه مردم خواستار شدند که نام استادیوم سعدآباد به تختی تعویض گردد.»[110]در بعدازظهر روز دوم اعتصاب فرهنگیان، مجدداً جمعیتی بالغ بر صدهزار نفر در استادیوم و اطراف آن تجمع و شیخ علی تهرانی پیرامون وقایع و نابسامانی‌های اخیر و لزوم حفظ اتحاد سخن گفت.[111]

علیرغم اینکه در صبح روز هفدهم، تحصن 48 ساعته و اعتصاب غذای فرهنگیـان در اسـتادیوم سعدآباد با شدت عمل نیروهای فرمانداری نظامی به پایان رسید اما«معلمین که از روز 15 /8 /1357 به مدت 48 ساعت در استادیوم سعدآباد اجتماع کرده بودند و مبادرت به گرفتن روزه نموده بودند و قرار بود در ساعت 8، 17 /8 /57 با پیوستن به صف بازاریان و روحانیون دست به یک راهپیمائی بزنند، با استفاده از نیروی لازم و کافی از هرگونه اجتماعی جلوگیری به عمل آمد و به مجتمعین مستقر دراستادیوم اجازه داده نشد که به صورت جمع حرکت نمایند.»[112]

در صبح روز 19 /8 /57 نیز حدود چهار هزار نفر از فرهنگیان، دانش‌آموزان، دانشجویان و طبقات مختلف مردم مشهد در منزل آیت‌الله حسن طباطبایی قمی اجتماع کردند. در این جلسه ایشان ضمن سخنرانی پیرامون حوادث اخیر مشهد، آتش زده شدن بانک‌ها در روز پنجشنبه مورخ هجدهم آبان را کار مأمورین دولتی با هدف بدنام کردن مبارزین و انقلابیون دانست. ایشان پس از اشاره به سخنان غلامرضا ازهاری، نخست وزیر، مبنی بر آزاد نشدن هیچ یک از زندانیان سیاسی، خواستار پیوستن ارتش به ملت شد و بیان کرد که در صورت مساعد بودن هوا، در روز 20 /8 /57، مصادف با روز عید قربان، دوباره راهپیمایی خواهند کرد.[113]

 

تاثیر و تاثّر اعتصاب فرهنگیان شهرهای استان بر یکدیگر

همزمان با تحصن و اعتصاب فرهنگیان مشهد، فرهنگیان در دیگر شهرهای استان هم یا قبل از آن اعتصاب کرده بودند و یا اعتصاب آن‌ها همزمانی داشت. اعتصاب فرهنگیان در شهرهای استان و خودداری آن‌ها از حضور در کلاس‌های درس سلسله‌وار بود، در سرخس فرهنگیان تصمیم گرفتند: «در ساعت 1500روز 13 /8 /57 معلمین شهرستان سرخس در سالن اجتماعات آن شهرستان حضور و پس از سخنرانی به منظور همبستگی با سایر معلمین شهر مشهد قرار شده که از روز 14 /8 /57 به مدت یک هفته از حضور در کلاس‌های درس خودداری نمایند و عملاً مدارس را تعطیل نموده‌اند.»[114] در فریمان هم وضعیت به همین منوال بود. در گزارش فرمانداری تربت حیدریه به استانداری خراسان در تاریخ 15 /8 /1357 قرار بود فرهنگیان در شهرستان تربت حیدریه در مدرسه پروین این شهر اعتصاب غذا کنند.[115] برای شرکت در این تحصن شهید حجت‌الاسلام سید عبدالکریم هاشمی‌نژاد به تربت حیدریه رفت، حضور او در این شهر باعث تقویت روحیه متحصنین گردید به طوری که «پس از سخنرانی برای آنان، نامبردگان را از تحصن خارج نموده و به مسجد می‌رود و سپس از مسجد خارج شده و به طوری که از رئیس شهربانی شنیده شد، به راهپیمائی آرام پرداخته و سپس متفرق می‌شوند.»[116]

در قوچان همراهی فرهنگیان این شهرستان با فرهنگیان مشهد به فاجعه‌ای خونین منجر شد. بیانیه فرهنگیان قوچان که خطاب به آموزش و پرورش صادر شد چنان گویا است که نیاز به شرح و توضیح ندارد. در بخشی از این بیانیه چنین آمده است: «در پی اعلام همبستگی با فرهنگیان مشهد و مجاب کردن دانش‌آموزان به شرکت در کلاس، در روز شنبه 13 /8 /57 با حضور رئیس آموزش و پرورش و معلمین تصمیم گرفته شد که از روز دوشنبه 15 /8 /57 ساعت 8 صبح الی 8 صبح چهارشنبه به مدت 48ساعت به منظور اعلام همبستگی با فرهنگیان مشهد تحصن اختیار شود. از صبح دوشنبه تا ساعت 10 روز سه‌شنبه معلمین و دانش‌آموزان به سخنرانی مشغول بودند. در ساعت ده صبح سه‌شنبه عدّه‌ای موتورسوار و چماق به‌دست که از طرف عناصر شناخته شده تحریک شده بوده و از طرف پلیس حمایت می‌شدند و با سنگ و آجر که قبلاً تهیه شده بود، متحصنین را مورد تهاجم قرار دادند که ظاهراً نابودی و کشتار متحصنین هدف آن‌ها بوده و اگر صبوری و متانت متحصنین نبود، مسلماً کشتار فجیعی مانند کرمان و پاوه به وجود می‌آمد. بعد از چهار ساعت حمله و محاصره مداوم، سرانجام با دخالت دادستان قوچان تحصن شکسته شد. در هنگام محاصره، اتومبیل یکی از فرهنگیان به آتش کشیده شد و تعدادی دوچرخه و موتور متعلّق به متحصنین توسط مهاجمین به وسط خیابان ریخته شد و کامیون‌ها را از روی آن‌ها عبور دادند. بعد از این، مهاجمین به شهر حمله کرده و تا روز پنجشنبه به خرد کردن شیشه مغازه‌ها و مضروب ساختن روحانیون و چند تن از معلمان و غارت منازل آن‌ها مشغول بودند و تعجب این است که سعی مهاجمین در خراب کردن مراکز آموزشی و منازل فرهنگیان بود. از جمله به دبیرستان جوینی و امیرکبیر حمله نموده و آزمایشگاه، کتابخانه، بایگانی، کلوپ عکاسی و تمام وسایل آموزشی موجود را منهدم کردند.»[117]

بعد از این حادثه جهت دلجویی از فرهنگیان و در واقع بازگشایی مدارس و کاهش اعتراضات، جلساتی از سوی مسئولین شهرستان برگزار شد. از جمله در روز 27 آبان جلسه‌ای با حضور چند دبیر تشکیل شد. در این جلسه تیسمار ضیائی، فرمانده تیپ قوچان، از فرهنگیان درخواست کرد که مدارس به فعالیت آموزشی خود ادامه دهند، اما دبیران حاضر در جلسه با قاطعیت این درخواست را ردّ کردند و گفتند: «رفتن به کلاس برای مـا در قوچـان میسـور و ممکـن نیست.»[118]

 

پی‌نوشت‌ها:


[1]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان، ج 14، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1400، ص 140.

[2] . همان، ص 10.

[3] . همان، ص 137، 345.

[4] . همان، ص 279.

[5] . آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی ۱۴۹، ص ۶۵.

[6] . آرشیو مدیریت امور اسناد و مطبوعات آستان قدس رضوی، واحد تاریخ شفاهی، مطهره سخاوتی، تاریخ مصاحبه 10 /06 /1392، شماره نوار کاست 10399، جلسه اول، شماره پرونده 142، ص 11 و 12.

[7] . آرشیو مدیریت امور اسناد و مطبوعات آستان قدس رضوی، واحد تاریخ شفاهی، مصاحبه شونده: اشرف طرشتی، تاریخ مصاحبه: 29 /05 /1392 جلسه اول، شماره نوار کاست 10380، ص  19 و 20.

[8] . آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی2083، ص 7 و 8.

[9] . همان، ص 11 و 12.

[10] . همان، ص 22.

[11] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 16، پیشین، ص 193.

[12] . آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی2083، ص 15 و 18.

[13] . همان، ص ۲۹.

[14] . همان، ص 31.

[15] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان جنوبی، ج 1، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1401، ص 154.

[16] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان جنوبی، ج 2، ص 116.

[17] . همان، ص 109.

[18] . همان، ص 122.

[19] . همان، ص 127.

[20] . همان، ص 143.

[21] . همان، ص 144.

[22] . همان، ص 124.

[23] . همان، ص 229.

[24] . همان، ص 277.

[25] . همان، ص 406.

[26] . همان، ص 388.

[27] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 15، ص 205.

[28] . حجت‌الاسلام سید محمد حسن علوی فرزند سید محمد مهدی و نوه آیت‌الله حاج سید محمدابراهیم علوی در 28 بهمن ماه سال 1309ش در سبزوار به دنیا آمد. تحصیلات خویش را ابتدا نزد فاضل هاشمی از روحانیون سبزوار آغاز کرد و بخش‌هایی از کتاب کشف‌المراد را نزد وی آموخت. ایشان از محضر اساتیدی چون سید عبدالله برهان، حاج شیخ محمدتقی عندلیبی و حاج میرزا حسن سیادتی هم بهره برد. وی مدتی هم در حوزه علمیه مشهد به تحصیل پرداخت و سپس جهت ادامه تحصیل به قم سفر کرد. اساتید ایشان در حوزه علمیه قم آیت‌الله مشکینی و سید محمدباقر سلطانی بروجردی بودند. حجت‌الاسلام علوی درس خارج را آیت‌الله شریعتمداری، محقق داماد، حاج شیخ مرتضی حائری و میرزا هاشم آملی بهره برد. ایشان در سال 1348ش به سبزوار بازگشت و به درس و بحث و تبلیغ امور دینی پرداخت. (روزشمار انقلاب اسلامی، ج 7، تهران، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1379 ص 168.)

[29] . احمد سخنور فرزند شیخ‌ محمد در روستای گودآسیاب از توابع سبزوار متولّد شد. پدرش روحانی روستا بود که اغلب روستائیان جهت مسائل شرعی خود به او رجوع می‌کردند. ایشان پس از طی کردن دوران کودکی، در سال 1327جهت ادامه تحصیل به سبزوار رفت. ابتدا در مدرسه شریعتمدار و سپس در مدرسه‌ حاج‌ ملاهادی‌ حکیم‌ ساکن شد. دروس مقدماتی چون ادبیات‌، اصول‌ معالم‌، قوانین،‌ رسائل‌، مکاسب‌ و کفایه‌ را در محضر روحانیون حوزه علمیه سبزوار آموخت. از اساتید وی می‌توان به حجت‌الاسلام‌ محمد صادِق محمدی‌ که‌ از اساتید برجسته‌ و بی‌نظیر از نظر فقه‌ و اصول‌ بودند،  فاضل‌ هاشمی‌، ‌شیخ‌ رضا مدرس،‌ ‌شیخ‌ محمدتقی‌ عندلیبی، میرزا علی‌ سیادتی‌ و تقدیری اشاره کرد. ایشان مدتی هم جهت ادامه تحصیل به مشهد رفت اما به علت بیماری به سبزوار بازگشت. با نزدیک شدن به انقلاب ایشان فعالیت‌های خود را در بیت حاج آقای علوی شروع کرد. سخنرانی در روز عید فطر57، همراهی با دیگر علما در اعتراض به درج مقاله روزنامه اطلاعات و ارسال تلگراف به نخست وزیر وقت جمشید آموزگار در این زمینه، اعتراض به محاصره بیت امام در عراق تنها گوشه‌ای از فعالیت‌های انقلابی اوست.

[30] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 15، پیشین، ص 149.

[31] . همان، ج 15، ص 163.

[32] . همان، ج 15، ص 170.

[33] . همان، ج 15، ص 154.

[34]. روزنامه کیهان، شماره 10594، مورخ 2 /8 /1357، ص 22.

[35]. همان، شماره 10596، مورخ 4 /8 /1357، ص 4.

[36] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 14، پیشین، ص 416.

[37]. روزشمار انقلاب اسلامی، ج 7، پیشین، ص 155؛ روزنامه اطلاعات، شماره 15745، مورخ 7 /5 /1357، ص 2.

[38]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 148، سند شماره 27.

[39]. همان آرشیو، شماره بازیابی 127، سند شماره 110.

[40]. روزنامه کیهان، شماره 10599، مورخ 8 /8 /1357، ص 3.

[41]. روزنامه اطلاعات، شماره 15747، مورخ 9 /8 /1357، ص 18؛ روز شمار انقلاب اسلامی، ج 7، پیشین، ص 217.

[42] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 15، پیشین، ص 145.

[43] . همان، ص 170.

[44] . همان، ص 182.

[45] . همان، ص 173.

[46] . همان، ص 386.

[47] . میدان شهدای کنونی مشهد

[48] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 15، ص 381.

[49] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 17، پیشین، ص 144.

[50] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان شمالی، ج 3، ص 22.

[51] . همان، ص 68.

[52] . همان، ص 23.

[53] . همان، ص 34.

[54] . همان، ص 32.

[55] . همان، ص 35.

[56] . همان، ص 51.

[57] . همان، ص 108.

[58] . همان، ص 133.

[59] . همان، ص 111.

[60] . همان، ص 183.

[61] . همان، ص 200.

[62] . همان، ص 300.

[63] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 15، ص 329.

[64] . روزنامه کیهان، مورخ 8 /8 /1357، ص 18.

[65] . آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 2083، ص 45.

[66] . آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 2083، ص  35 و 37.

[67] . روزنامه خراسان، شماره 8527، مورخ2 /8 /1357، ص 8.

[68] . همان.

[69] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 16، ص 297.

[70] . همان، ص 460.

[71] . در اسناد از این مکان هم با عنوان خانه فرهنگ و هم خانه فرهنگیان یاد شده است. این خانه متعلّق به آقای اسکویی بود و چون وسعت زیادی داشت و از طرفی در مرکز شهر هم واقع شده بود با هدف انجام فعالیت‌های فرهنگی از سوی آموزش و پرورش اجاره شد. (مصاحبه نظام‌الدین ملازاده، ج اول، شماره کاست 21685، مورخ 26 /7 /1388) در سفری که عبدالعظیم ولیان، استاندار خراسان و نایب‌التولیه آستان قدس رضوی در بیست و هفتم فروردین 1357 به سبزوار داشت مبلغ یک میلیون ریال بابت تجهیز امکانات خانه فرهنگیان اختصاص داده شد.(آفتاب شرق، سال 54، شماره مسلسل 11691، مورخ 28 /1 /57، ص 2.)

[72]. روزنامه رستاخیز، شماره 1051، مورخ 9 /8 /1357، ص 18؛ آفتاب شرق، سال 54، شماره مسلسل 11810، مورخ 8 /8 /57، ص 6 و 1؛ اطلاعات، شماره 15747، مورخ 9 /8 /1357، ص 18، آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 84، سند شماره 300؛ روزنامه کیهان، شماره 10600، مورخ 9 /8 /1357، ص 20.

[73]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 127، سند شماره110؛ انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 14، تهران، پیشین، ص 396.

[74]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 14، پیشین، ص 447.

[75] . سید فخرالدین افقهی در سال 1295ش در سبزوار متولّد شد. ایشان پس از خواندن مقدمات و بخشی از سطوح، جهت ادامه تحصیل به مشهد سفر کرد و پس از تکمیل تحصیلات به زادگاهش بازگشت و به وظایف دینی از جمله اقامه نماز در مسجد پامنار و تبلیغ احکام پرداخت. بیت ایشان از جمله کانون‌های فعال سبزوار طی نهضت امام بود. ایشان در سال 1360 از دنیا رفت و فرزندش سید علیرضا افقهی تولیت مسجد پامنار را برعهده گرفت.

[76] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 16، پیشین، ص249 .

[77] . همان، ص 284.

[78] . همان، ج 17، ص 223.

[79] . همان، ج 17، ص 38.

[80] . همان، ج 17، ص 96.

[81] . همان، ج 16، ص 250.

[82] . میدان حاج ملاهادی کنونی.

[83]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مصاحبه احمد حدادی، جلسه اول، شماره کاست 8253، مورخ 8 /3 /1386.

[84]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مصاحبه نظام‌الدین ملازاده، جلسه اول، شماره کاست 21685، مورخ 26 /7 /1387.

[85]. آرشیو سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، شماره اموالی 62071.

[86]. بولتن خبرگزاری پارس، شماره 226، مورخ 10 /8 /1357، ص 41؛ روزنامه رستاخیز، شماره1053، مورخ 11 /8 /1357، ص 2.

[87]. آفتاب شرق، سال 54، شماره  مسلسل 11813، مورخ 11 /8 /57، ص 5؛ آرشیو سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، شماره اموالی 62103.

[88]. آرشیو سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، شماره اموالی 62103.

[89]. روزنامه آیندگان، شماره 3254، مورخ 13 /8 /57، ص 2.

[90]. روزنامه کیهان، شماره 10601، مورخ 10 /8 /57، ص 2.

[91]. روزنامه خراسان، شماره 8537، مورخ 15 /8 /57، ص 7.

[92]. روزنامه اطلاعات، شماره 15749، مورخ 11 /8 /1357، ص 14.

[93]. روزنامه کیهان، شماره 10603، مورخ 13 /8 /57، ص 12.

[94] . جهت اطلاع بیشتر رجوع کنید به کتاب؛ انقلاب اسلامی در سبزوار، حسن شمس‌آبادی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1390.

[95]. روزنامه کیهان، شماره 10603، مورخ 13 /8 /57، ص 12.

[96]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی617، سند شماره 10؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید حجت‌الاسلام سید عبد‌الکریم هاشمی‌نژاد، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی 1377، ص 796.

[97]. بولتن خبرگزاری پارس، شماره 228، 12 /8 /57، ص 16.

[98] . روزنامه آفتاب شرق، سال 54، شماره 11819، مورخ 28 /8 /57، ص 7.

[99] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 15، پیشین، ص 388.

[100] . همان، ج 16، ص 160.

[101] . همان، ج 16، ص 273.

[102] . همان، ج 16، ص 314.

[103] . همان، ج 16، ص 327.

[104]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 15، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378، ص 240.

[105]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، نوار شماره 4470.

[106]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 15، پیشین، ص 240.

[107] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 16، پیشین، ص 355.

[108]. روزنامه خراسان، شماره 8539، ص 8.

[109]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 572، سند شماره 87. همچنین انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 15، پیشین، ص  300.

[110]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 572، سند شماره 89 ؛ انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 16، پیشین، ص 400.

[111]. روزنامه خراسان، شماره 8539، ص 8 .

[112] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 16، ص 431.

[113]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 15، پیشین، ص 411 ـ 412.

[114] . همان، ج 16، ص 461.

[115] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 16، ص 360.

[116] . همان، ج 16، ص 312.

[117] . همان، ج 17، ص 165.

[118] . همان، ج 17، ص 312.


















حضور پر رنگ دانش‌آموزان در تظاهرات سال 57- بیرجند


تغییر نام خیابان در مشهد








 

تعداد مشاهده: 12954


مطالب مرتبط

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.