امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: هرکس عبرت‌گیریش بیشتر باشد خطا و لغزش او کمتر خواهد بود. غررالحکم، جلد 2، صفحه 631، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.

در هر نهضت و انقلاب الهی و مردمی، علمای اسلام اولین کسانی بوده‌اند که بر تارک جبین‌شان خون و شهادت نقش بسته است. امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج 21، ص 275.

 

مقالات با درج سند

رقیب اشرف؛ بررسی زندگی محمودرضا پهلوی


تاریخ انتشار: 23 اسفند 1402


چکیده

محمودرضا (۱۳۰۵؛ تهران-۱۳۷۹؛ نیویورک) در پانزده سالگی در شمار همراهان رضاشاه، وی را در تبعید به آفریقای جنوبی همراهی کرد. وی پس از مرگ رضاشاه به ایران بازگشت و چندی بعد برای ادامه تحصیل در رشته مدیریت بازرگانی و صنعتی در دانشگاه کالیفرنیا و میشیگان به آمریکا رفت و سپس به ایران بازگشت. محمودرضا با استفاده از موقعیت خود به عنوان عضو خاندان پهلوی، به سرمایه‌داری شاخص در بخش صنعت و معدن کشور تبدیل شد. افزون بر آن، وی با دریافت مجوز رسمی کشت و فروش تریاک، رقیب جدی خواهرش اشرف در تجارت مواد مخدر گردید. بنا بر گزارش‌ها، هر بخش از ایران، در تیول یک نفر از درباریان بود و جنوب ایران به محمودرضا پهلوی اختصاص داشت. اسناد زیادی از زمین‌خواری‌ها، زدوبندهای اقتصادی، رانت‌خواری و ظلم و اجحاف نسبت به مردم و صاحبان سرمایه از وی در دست است. نوشتار پیش‌رو به بررسی زندگی و گوشه‌هایی از مفاسد اقتصادی وی پرداخته است.

کلیدواژه‌ها: محمودرضا پهلوی، فساد اقتصادی، تجارت تریاک

 

مقدمه

پس از آن که رضاشاه در ۱۳۲۰خ/ ۱۹۴۱م، سلطنت را به محمدرضا واگذار کرد و به تبعید رفت، تعدادی از اعضاء خانواده و فرزندانش از جمله محمودرضا[1] نیز مجبور به همراهی با او شدند (معتضد و سید اخلاقی، ۱۳۷۶: ۱۸۸). محمودرضا، پس از تحصیل در آمریکا به ایران بازگشت و طی سنتی نانوشته در پی فرمان برادرش محمدرضا پهلوی، از دخالت در امور سیاسی منع شد و مانند دیگر خاندان پهلوی به فعالیت‌های اقتصادی پرداخت. وی در سرمایه‌گذاری و زد و بندهای اقتصادی فعال بود. محمودرضا در فعالیت‌های اقتصادی سود دِه مانند مقاطعه‌کاری‌‌های دولتی، خریدهای داخلی و خارجی، صنایع غذایی، کشاورزی و دامپروری، معادن، خدمات، مؤسسه‌های مالی و اعتباری، صنایع عظیم صنعتی مانند سیمان، شرکت‌های کشت و صنعت، ساختمان‌سازی، هتل‌داری و مؤسسه‌های بازرگانی و تجاری تا کشت خشخاش و قاچاق مواد مخدر و دریافت حق دلالی‌های کلان، دست داشت و از این راه‌ها کسب درآمد می‌کرد. فعالیت‌های اقتصادی محمودرضا پهلوی در زمینه سرمایه‌گذاری و داشتن سهام در شرکت‌های مختلف به عنوان یکی از افراد شاخص خاندان پهلوی مطرح بوده است.

در بیشتر آثاری که در سه دهه گذشته و پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در خارج و یا داخل کشور منتشرشده؛ نویسندگان به بررسی سوءاستفاده‌های مالی و فساد اخلاقی و غارتگری محمدرضا پهلوی پرداخته‌اند و این موضوع سوءاستفاده‌های سایر اعضای خانواده پهلوی را تحت‌الشعاع قرار داده است. بعضی از رجال سیاسی و نخست وزیران سابق مانند ارتشبد حسین فردوست (زندگی: ۱۳۶۶-۱۲۹۶خ/ ۱۹۸۷-۱۹۱۷م) و جعفر شریف امامی (۱۳۷۷-۱۲۹۱خ/ ۱۹۹۸-۱۹۱۲م)، به سوءاستفاده‌های کلان اشرف پهلوی خواهر شاه (زندگی: ۱۳۹۸-۱۲۹۸خ/ ۲۰۱۶-۱۹۱۹م) نیز اشاره کرده‌اند و کتب متعددی درباره نقش اشرف پهلوی در سیاست و اقتصاد ایران منتشر شده است؛ اما تاکنون درباره نقش برادران شاه در سیاست و اقتصاد ایران، کمتر گفته شده است.

هدف این مقاله بررسی زندگی و کارنامه محمودرضا پهلوی است. این مقاله با ارائه یک نمای کلی از زندگی و فعالیت‌های محمودرضا پهلوی، به بررسی تأثیر او بر اقتصاد و سیاست ایران در دوران سلطنت محمدرضا پهلوی پرداخته است. این مقاله بر اساس روش تحقیق کتابخانه‌ای انجام شده و در تألیف آن، از اسناد، منابع کتابخانه‌ای و خاطرات استفاده شده است.

 

زندگی

محمودرضا دوران ابتدایی و متوسطه را در دبستان و دبیرستان نظام گذراند. در سال ۱۳۱۳خ/ ۱۹۳۴م برای ادامه تحصیلات به مدرسه/کالج لُهروزه (College Rosey؛ تأسیس: ۱۸۸۰م/۱۲۵۹) در سوئیس فرستاده شد.[2] وی دو سال بعد به تهران برگشت و در دبیرستان نظام مشغول به تحصیل شد. (معتضد و سید اخلاقی، ۱۳۷۶: ۱۱). تحصیل او در دبیرستان نظام تهران مقارن حمله متفقین به ایران بود. پس از اشغال تهران، رضاشاه به جزیره موریس (Maurice/ Mauritius؛ واقع در جنوب آفریقا) تبعید شد (۱۳۲۰خ/۱۹۴۱م) و محمودرضا نیز وی را همراهی کرد. (جمالی زواره، ۱۳۹۵: ۴۰). در نتیجه تحصیلاتش نیمه‌کاره ماند. پس از درگذشت رضاشاه به تهران بازگشت و دبیرستان را به پایان رسانید و سپس برای ادامه تحصیل به ایالات متحده آمریکا رفت؛ وی در رشته مدیریت بازرگانی و صنعتی ابتدا در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی (Southern California) و سپس ایالت میشیگان (Michigan) به تحصیل پرداخت (اندرمانی‌زاده و حدیدی، ۱۳۸۴: ۴۲۴، ۳۵۷)

محمودرضا پس از بازگشت به ایران، با مهردخت اعظم زنگنه ازدواج کرد (سال ۱۳۳۳) که این ازدواج پس از سه سال به جدایی انجامید. در سال ۱۳۴۳ با مریم اقبال دختر منوچهر اقبال (نخست وزیر پیشین؛ دوران نخست وزیری: ۱۳۳۹-۱۳۳۶، زندگی: ۱۳۵۶-۱۲۸۸خ/ ۱۹۷۷-۱۹۰۹م) ازدواج کرد. (دکتر منوچهر اقبال به روایت اسناد ساواک، ۱۳۷۹: ۷۱). این ازدواج نیز به جدایی منجر شد و مریم اقبال به عقد ازدواج شهریار شفیق (زندگی: ۱۳۵۸-۱۳۲۳خ/ ۱۹۷۹-۱۹۴۵م) فرزند اشرف و احمد شفیق[3] درآمد (شاهدی، ۱۳۸۹: ۵۶۳). پس از آن، محمودرضا به صورت رسمی ازدواج نکرد و تا زمان مرگ مجرد بود.

شاهپور محمودرضا در ایران زندگی محدودی داشت و بیشتر ایام سال را در آمریکا می‌گذرانید. برخی منابع تاریخی در خصوص فعالیت‌های محمودرضا پهلوی در آمریکا گزارش‌های جالب توجهی ارائه کرده‌اند. چون نامبرده در آمریکا تحصیل‌کرده و بیشتر عمر خود را در ایالات متحده آمریکا گذرانده بود و دارای تابعیت مضاعف (آمریکایی) بود برای سازمان سیا (C.I.A) کار می‌کرد. (مجله کانتراسپای؛ شماره ۱۲ نوامبر ۱۹۸۰)

 

فعالیت‌های اقتصادی

اخبار متعددی از فعالیت برادران شاه از جمله محمودرضا در امور اقتصادی و فسادهای رانتی موجود است. گرچه برادران شاه از فعالیت سیاسی بر حذر داشته می‌شدند؛ اما آن‌ها برای فعالیت در امور تجاری و بازرگانی آزاد بودند. گاهی اوقات انتقاد می‌شد که چرا فلان شاهزاده در فلان کار تجاری فعالیت دارد؟ پاسخ محمدرضا آن بود که «وقتی همه مردم آزادند تا تجارت و بازرگانی خود را داشته باشند، چرا نباید برادران من از این حق مسلم خود استفاده کنند.» در بسیاری از معاملات و پروژه‌های بزرگ اقتصادی، رد پای یکی از برادران و خواهران شاه یا فرزندان آن‌ها وجود داشت. این موضوع درباره محمودرضا نیز صادق بود. (مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ۱۳۹۳: ۶۶۴)

محمودرضا پهلوی در طول حیات خود همواره به فعالیت‌های مختلف تجاری مشغول بوده است. در واقع وی در فساد اقتصادی یکی از شاخص‌ترین افراد خانواده پهلوی بود. اسناد تاریخی، ده‌ها شرکت و کارخانه را به نام وی فاش کرده‌اند. در اکثر پرونده‌های مقاطعه‌کاری‌ و زد و بندهای تجاری نام او دیده می‌شود. این موضوع در چارچوب فعالیت‌ها و فساد اقتصادی برادران و خواهران شاه قابل فهم است. به نوشته فریدون هویدا (۱۳۸۵-۱۳۰۳خ/ ۲۰۰۶-۱۹۲۵م) فسادی که در درون دربار شاه وجود داشت، حقیقتاً ابعاد وحشتناکی به خود گرفته بود. برادران و خواهران شاه به خاطر وابستگی برای عقد قرارداد بین دولت ایران و شرکت‌هایی که گاه خودشان نیز سهامداران عمده آن‌ها بودند، حق‌العمل‌های کلانی به چنگ می‌آوردند. ولی گرفتاری اصلی در این قضیه فقط مسئله رشوه‌خواری یا دریافت حق کمیسیون توسط خانواده سلطنت نبود، بلکه اقدامات آن‌ها الگویی برای تقلید دیگران می‌شد و به صورت منبعی درآمده بود که جامعه را در هر سطحی به آلودگی می‌کشانید. (هویدا، ۱۳۷۴: ۹۰)

عمده شهرت محمودرضا به دلیل خساست، تجارت تریاک، زمین‌خواری و کارخانه‌های بی‌شماری بود که به نام یا با واسطه به وی مربوط می‌شود. در خاطرات احمدعلی مسعود انصاری (متولد ۱۳۲۷خ/ ۱۹۴۸م) آمده است که محمودرضا اهل تریاک است، تریاکش را در خانه دیگران می‌کشد، او در لس‌آنجلس مشغول دم و دود خویش است و با آن که وضع مالی روبه‌راهی دارد اغلب مهمان این وآن است.» (مسعود انصاری، ۱۳۷۱: ۱۷۹، ۱۷۷)

محمودرضا ۲۴ مؤسسه صنعتی و چندین معدن و یک کارخانه آجر و یک کارخانه لاستیک اتومبیل داشت. (اندرمانی و حدیدی، ۱۳۷۸: ۲/۳۵۷). روزنامه ایرانشهر اسامی بانک‌ها و مؤسساتی که با محمودرضا پهلوی شراکت داشتند را چنین برشمرده است: شرکت فیروزه مشهد، سهامدار شرکت صنعتی شهوند، سهامدار عمده شرکت معدنی دونا، سهامدار عمده شرکت معدنی ایران و رومانی، جزو سهامداران شرکت دونا سنگ، جزو سهامداران شرکت معدن نورگان، سهامدار عمده شرکت بریجستون ایران (سرمایه ۱۸۵۰ میلیون ریال)، وی همچنین با مشارکت دو شرکت ژاپنی، سهامداران عمده شرکت شهباف (سرمایه ۴۸۰ میلیون ریال)، سهامدار عمده شرکت ایران پوبلن (سرمایه ۲۰۰ میلیون ریال)، جزو سهامداران شرکت آجر جنوب، اکثریت سهام شرکت ساختمانی کلید (یا کلبه)، سهامدار عمده شرکت میم جیم میم، اکثریت سهام شرکت عمران ملک شهر، ساختمان یک شهرک در نزدیکی اصفهان، اکثریت سهام شرکت خانه‌سازی و توسعه تهران بزرگ، شرکت شهرسازی و ساختمانی فرح آباد، شرکت کشت و صنعت شهیاران، اکثریت سهام شرکت کشاورزی کیان شهر، شرکت کشاورزی و دامپروری ایران، شرکت صنایع و کشاورزی گل‌تپه، شرکت ماشین‌آلات عمرانی و واردات ماشین‌آلات راه‌سازی ساختمانی، سهامدار عمده شرکت تدارکات و خدمات دریایی باسکو، سهامدار عمده شرکت هتل شهسواران. (الموتی، ۱۳۷۰: ۲۶، ۱۷).

کسب سهام بسیاری از کارخانجات و مؤسسات اقتصادی توسط محمودرضا، نتیجه موقعیت وی به عنوان عضو خانواده سلطنتی بود، چون این جایگاه می‌توانست برای صاحبان و سایر سهامداران سودآور و پول‌ساز باشد. صاحبان شرکت‌ها با کمک شریک درباریشان می‌توانستند از موانع قانونی گمرکی و مالیاتی به راحتی عبور کنند.(اندرمانی و حدیدی، ۱۳۷۸: ۲/۳۵۸). خبرگزاری آسوشیتدپرس روز اول بهمن ۵۷ از تهران چنین گزارش داد: «خاندان پهلوی مالکیت عمده ۱۰۵ مؤسسه ایرانی را عهده‌دار هستند که در آن‌ها از سرکه و نان گرفته تا تراکتور و موتورسیکلت ساخته می‌شود. گفته شده که دارائی خاندان پهلوی تا ۲۵ میلیارد دلار می‌رسد. فعالترین سرمایه‌گذار خاندان پهلوی محمودرضا هست که ٢٤ مؤسسه صنعتی و چند معدن و یک کارخانه آجر و یک کارخانه لاستیک اتومبیل دارد.» (الموتی، ۱۳۷۰، ۱۰/۳۰)

 

تجارت تریاک

بنا بر مصوبه مجلس شورای ملی در ۲۶ تیر ۱۳۰۷، تمامی معاملات و کشت خشخاش بر عهده دولت قرار گرفت. دولت درصدد بود برای تقویت بنیه مالی خود، آن را از انحصار تاجران داخلی درآورد. به موجب این قانون، معاملات و نگهداری و انبار کردن و حمل و نقل و مصرف داخلی و صدور تریاک به انحصار دولت درآمد. به هنگام طرح این مادّه در مجلس، سید حسن تقی‌زاده (نماینده) پیشنهاد کاهش تدریجی مصرف داخلی تریاک و ریشه‌کن کردن نهایی آن را در ایران مطرح کرد؛ پیشنهادی که در مادّه‌های جداگانه تصویب شد؛ بنابر این مادّه، دولت موظف شد تا مدت ده سال از تاریخ تصویب، امکانات پزشکی و دارویی برای ترک تریاک را به رایگان در اختیار معتادان قرار دهد. (مذاکرات مجلس شورای ملی، جلسه مورخ ۲۶ تیر ۱۳۰۷: ۴۸۲۵-۴۸۲۴). همچنین از ۱۳۰۸خ، دولت موظف شد هر سال یک عشر از مصرف تریاک در کشور کم کند تا در پایان دوره ده ساله، استعمال تریاک در غیر موارد طبی در سراسر ایران ممنوع شود. به موجب تبصره این مادّه، مؤسسه انحصار، اجازه ورود تریاک به داخل کشور را نمی‌داد، مگر آن که مطمئن می‌شد که مصرف داخلی ندارد. (نوایی، ۱۳۷۰: ۱۸). در ۱۳۳۴خ، با گسترش اعتیاد و قاچاق مواد مخدر، دولت با تصویب قانونی، کشت خشخاش و استعمال تریاک را ممنوع کرد (همانجا). در پی تصویب این قانون، وزارتخانه‌های بهداری، کشور، دارایی، دادگستری و کشاورزی مأمور اجرای آن شدند. (مجلس شورای ملی، جلسه مورخ ۲۱ شهریور ۱۳۳۴: ۸، ۶).در این زمان، تریاک باندرول شده با مارک شیر و خورشید توسط وزارت بهداری به مردم عرضه می‌شد. (افتخارزاده، ۱۳۷۷: ۱۹۷).

خاندان پهلوی فعالیت‌های مربوط به قاچاق مواد مخدر را در ابعاد وسیع به همراه سرمایه‌گذاری‌های چند میلیون دلاری مدیریت می‌کرد. اکثر اعضای خاندان پهلوی به نحوی در امر مصرف یا قاچاق مواد مخدر دخیل بودند. در دوره سلطنت محمدرضا پهلوی، انحصار کشت خشخاش به برادران شاه واگذار شد و آن‌ها از این راه و تجارت مواد مخدر به سرمایه‌های هنگفتی دست یافتند. (پهلوان، ۱۳۹۴: ۴۹۲، ۴۹۱). محمودرضا، امتیاز کشت تریاک را داشت و محصول تریاک خود را در بازار سیاه می‌فروخت (بختیاری، ۱۳۸۴: ۳۷).

محمودرضا در زمین‌های مرغوب زراعی خود خشخاش می‌کاشت و بزرگترین تولیدکننده تریاک در ایران بود. او اجازه کشت تریاک را به دست آورده بود و محصول خود را به دولت می‌فروخت و قسمتی از تریاک را نیز در بازار آزاد به قیمت بالا به فروش می‌رساند (هویدا، ۱۳۷۴: ۱۴۶). بنا بر برخی نقل قول‌ها، وی همه ساله به بهانه این که محصول تریاک خوب نبوده مقدار زیادی از تریاک‌های به دست آمده را برای خود نگه می‌داشت و بعد آن را به قیمت هنگفت در بازار سیاه به فروش می‌رساند. (دلدم، ۱۳۸۰: ۸۸۰) ظاهراً محمودرضا در فعالیت‌های مربوط به تریاک، اشرف را رقیب خود می‌دانست؛ این رقابت، راز تریاک‌های مکشوفه توسط ژاندارمری و شهربانی را برملا می‌سازد که اشرف آن‌ها را در اختیار گرفته بود. همین امر موجب شد دار و دسته اشرف وی را مورد ضرب و جرح قرار دهند (اندرمانی‌زاده و حدیدی، ۱۳۷۸، ۲/۳۵۹) محمودرضا با توجه به شبکه دوستان متنفذی که در اروپا و آمریکای شمالی داشت و با استفاده از موقعیت ممتاز سلطنتی و پاسپورت دیپلماتیک، به قاچاق مواد مخدر در اروپا و آمریکا اشتغال داشت و از این طریق درآمد هنگفتی کسب می‌کرد. (دلدم، ۱۳۸۰: ۸۸۰)

ماجراهای تجارت تریاک این خاندان چنان آشکار شده بود که در اخبار مختلفی از آن به چشم می‌خورد. برای نمونه در یک روایتی آمده است: «محمودرضا برادر ناتنی شاه دریکی از کلوپ‌های شبانه تهران پرده از راز تریاک‌های مکشوفه برداشت و گفت که مواد مخدری که توسط ژاندارمری و شهربانی کشف می‌شود پس از مدتی به مقر اشرف پهلوی حمل می‌گردد و سپس در داخل یا خارج کشور به فروش می‌رسد. باید در ذیل این افشاگری مجله آمریکائی ساگا بیافزائیم که طبق اسناد موجود، محمودرضا پهلوی به دلیل این افشاگری مورد غضب مافیای ایران قرار گرفت و به دستور فلیکس آقایان، سرلشکر کوچک پاسدار (افسر منتقله از ارتش به ژاندارمری که مدت‌ها فرماندهی نواحی ژاندارمری گیلان و باختران را به عهده داشت او را در یک کاباره تهران به شدت کتک زد. (بهنود، ۱۳۸۱: ۶۰۶). اداره کل سوم در سال ۱۳۵۲ درباره مجله ساگا نوشت که این مجله در ۷ دسامبر ۱۹۷۳، مقاله مفصلی درباره توزیع مواد مخدر و نقش خاندان سلطنت در این کار چاپ نموده است. ورود این مجله به ایران به صلاح نبود و درخواست شده بود که بخش ۳۴۷ در مورد جلوگیری از توزیع آن به موقع اقدام کند. (گزارش ساواک از مقاله مجله آمریکایی درباره نقش خاندان پهلوی در قاچاق مواد مخدر، ۱۴۰۰؛ irdc.ir، کد خبر: ۷۵۵۳، درباره بخش‌های ۳۳۳ و ۳۴۷ نک: شاهدی، ۱۳۹۵: ۱۲۰، ۱۱۸)

بر اساس سند دیگری که در مجله آمریکایی نیشن[4] مورخ ۱۲ آوریل ۱۹۶۵ منتشر شده شاهپور محمودرضا پهلوی شاهزاده درویش صفت در قاچاق هروئین هم‌دست داشته و در این کار هم‌دست خواهر ناتنی خود، اشرف پهلوی بوده است. در هفدهم نوامبر سال ۱۹۶۰ [۱۳۴۹خ] پلیس سوئیس در فرودگاه ژنو اشرف و محمودرضا را به خاطر همراه داشتن دو چمدان مملو از هروئین خالص به ارزش بالغ بر ۲ میلیون دلار بازداشت کرده بود. محمودرضا پهلوی پلیس را مورد اعتراض قرار داده و مدعی شد که این چمدان‌ها متعلق به آن‌ها نیست. اینترپل پلیس بین‌المللی مدتی آن‌ها را در بازداشت نگه داشت و تحقیقات مفصلی را پیگیری کرد که به یک افتضاح سیاسی برای دربار ایران تبدیل شد. پلیس بین‌المللی سعی کرد با ادامه بازجویی‌ها از محمودرضا که بعد از بازداشت اشرف به لندن گریخته بود، اقرارنامه‌ای درباره قاچاق هروئین به دست بیاورد. مسعود پهلوان دستیار محمودرضا، برای نجات وی از این اتهام، کتباً شهادت می‌داد که در زمان دستگیری اشرف در فرودگاه ژنو، محمودرضا در ایالات متحده بوده است. (پیرانی، ۱۳۸۲: ۳۴۲).

محمودرضا پهلوی در سال ۱۳۵۷ همچنان به کشت و تجارت تریاک مشغول بود؛ در ملاقات نماینده آقای شریعتمداری با مقدم رئیس ساواک، راهکار ارائه شده از طرف آقای شریعتمداری جهت کاهش تنش و کند کردن مسیر نهضت اسلامی، کنترل فعالیت‌های درباریان از جمله محمودرضا بود.

یک منبع بسیار حساس در مورد ملاقاتی بین رئیس ساواک مقدم و داماد شریعتمداری، عباسی در شب ۱۵ اوت به ما خبر داد. مقدم پرسیده جامعه روحانیت خواستار چیست و عباسی مطالب زیر را گفته:

 الف) دولت جدیدی تشکیل شود. کابینه فعلی جوابگوی مردم نیست و به خاطر کشتارهایی که از ژانویه صورت گرفته مورد اتهام است. ب) دولت بعدی باید حداقل بعضی افراد مشکوک از نقطه نظر فساد مثل علی رضایی، منصور یاسینی و صاحب صنایع بزرگ لاجوردی و فولادی را به محاکمه بخواند. ج) فعالیت‌های شاهدخت اشرف بر ضد روحانیت بوده و باید متوقف شود. فعالیت‌های مالی دو عضو خاندان سلطنتی، غلامرضا و محمودرضا، دست‌کم محدود شود. عباسی خرده‌جویانه به مقدم گفت دوست محمودرضا، مظفری جانداری باید از کار کشت تریاک دست بکشد. (موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ۱۳۹۰: ۱/۷۶۹)

به نوشته مسعود بهنود (متولد ۱۳۲۵خ)؛ محمودرضا با آن که سال‌ها سلطان تریاک ایران بود و ضبط کننده مرغوب‌ترین تریاک‌های کرمان، قائنات و اصفهان و قم و سایر نقاط ایران و توانسته بود چندین کیلو از مرغوبترین آن‌ها را از ایران خارج کند... سیزده سال بعد از خروج از ایران، در حالی که هنوز چندین کیلو تریاک داشت، وقتی به طمع فروش نیم کیلو از موجودی خود به یک خریدار ثروتمند به مخفیگاه رفت و تریاک‌ها را به خانه گران‌قیمتش در حومه لوس‌آنجلس منتقل کرد، پای ترازو و هنگام وزن کردن آن‌ها گیر مأموران اف.بی.آی افتاد.» (بهنود، ۱۳۷۷: ۲۰۳).

 

ماجرای خیبرخان

خیبرخان گودرزی و ماجرای حیف و میل کمک‌های آمریکا به ایران یکی از موضوعاتی است که با محمودرضا و فاطمه پهلوی مربوط است. خیبر گودرزیان، مشهور به خیبرخان چهره‌ای مرموز و منتسب به سرویس‌های اطلاعاتی غربی و فرزند حاجی بختیاری از سردمداران شورش‌های ایلی بود که در دوره پهلوی اول به اعدام محکوم شد.[5] نامبرده که تحت کفالت یک زوج بریتانیایی به نام آندرو اسمایلی دست‌اندرکار در بریتیش پرشیا، در آبرودین اسکاتلند پرورش یافته و در ۱۹۴۱ همراه با خانواده‌های مزبور برای فعالیت در شرکت نفت انگلیس و ایران به آبادان بازگشته بود، در سال ۱۹۴۴ به آژانس جاسوسی نظامی بریتانیا ملحق و حوزه خوزستان و بختیاری را حوزه کاری خود ساخته و مقارن جنگ جهانی دوم و با اشغال ایران، نقش رابط را میان نیروهای متحدین و گروه‌های بختیاری ایفا کرد. خیبرخان در آغاز دهه ۱۳۳۰ توسط مأموران سفارت انگلستان به ویلیام. ای، وارن William E. Warne))[6] رئیس اصل چهار معرفی شد و در آستانه کودتای ۲۸ مرداد به علت واقع شدن در معرض سوءظن از سوی دولت مصدق، به خوزستان ممنوع‌الورود شد. (امیرعلائی، ۱۳۵۸: ۲۵۲، ۲۵۰)

در سال‌های دهه شصت میلادی مجله نیشن چاپ امریکا مطالبی درباره فساد مالی خاندان پهلوی و حیف و میل و اختلاس و دست بردن شاه و نزدیکانش در کمک‌های اهدایی آمریکا نشر می‌داد که پس از سقوط سلسله پهلوی ترجمه آن در روزنامه‌های ایران به چاپ رسید. در این سلسله مقالات از شخصی به نام خیبرخان، یک خان‌زاده ایرانی، نامبرده شده بود که از تهران گریخته و اسناد مالی مربوط به سوءاستفاده‌های خاندان پهلوی را به آمریکا انتقال داده بود. وی، چون به خانه محمودرضا پهلوی رفت و آمد داشت، در آمریکا به نام او و فاطمه پهلوی کلاهبرداری‌هایی کرد. (معتضد، ۱۳۸۳: ۹۵۲)

خیبرخان یک چک دو میلیون و نیم دلاری از محمودرضا و خواهرش فاطمه در دست داشت، وقتی خواست آن چک را وصول کند، سیتی نشنال بانک بورلی هیلز به اطلاع خیبرخان رسانید که آن دو تن حساب بانکی خود را در ۲۸ مارس، یعنی همان روزی که چک کشیده شده، بسته‌اند. خیبرخان برای وصول چک‌ها و تماس با شاهپور محمودرضا به سوئیس رفت. اما مأموران سوئیسی به او توصیه کردند از آن کشور خارج شود. به همین جهت بی‌درنگ به پاریس رفت ولی کیف دستی او برای همیشه مفقود شد. وی سپس به آمریکا رفت و با یکی از وکلای برجسته تماس گرفت. مدارکی در اختیار کنگره گذاشت که نشان می‌داد میلیون‌ها دلار در جریان کمک مالی امریکا به ایران مورد سوءاستفاده قرار گرفته است.[7] (الموتی، ۱۳۷۰، جلد ۱۰/۴۵)

فرد جی کوک نویسنده آمریکایی در شماره ۱۲ آوریل ۱۹۶۵ مجله آمریکایی نیشن نوشت که ده‌ها میلیون دلاری که آمریکا به صورت پول نقد در اختیار ایران قرارداده بود تا صرف توسعه اقتصادی و گسترش رفاه اجتماعی ایران شود به جیب شاه، خانواده پهلوی و عده‌ای منتخب از وابستگان رژیم و حتی عناصر آمریکایی رفته و توسط آن‌ها غارت شده بود. وی اسنادی را چاپ کرد که نشان می‌داد هر یک از اعضای خانواده‌ی شاه چه میزان از کمک‌های آمریکا را به جیب زده‌اند. بر اساس این اسناد شاهپور محمودرضا پهلوی ۵/۴ میلیون دلار از کمک‌های اقتصادی آمریکا را به حساب شخصی خود واریز کرده بود. (جی کوک، ۱۳۵۷: ۳۴)

طبق این اسناد در ماه فوریه یک چک یک میلیون دلاری برای محمودرضا پهلوی برادر شاه صادر شده بود. چک دیگری در دوم ماه آوریل به مبلغ ۵۰۰ هزار دلار و چک سومی به مبلغ یک میلیون دلار در ۲۲ ماه مارس در وجه محمودرضا صادر گردید. در دوم ژوئیه ۱۹۶۲، نام محمودرضا پهلوی برای یک میلیون دلار دیگر در فهرست قرار گرفت و در ۱۵ اکتبر دوباره برای یک میلیون دلار دیگر! همین نویسنده در بخش دیگری از اسناد خبیرخان مواردی را یافته بود که نشان می‌داد محمودرضا پهلوی حساب بانکی عظیمی در بانک‌های نیویورک داشته و شرکت مورگان گارانتی نیویورک متعلق به وی بوده است. محمودرضا با آن که بیشتر ایام سال را در آمریکا به سر می‌برد، اما این امر مانع نمی‌شد تا او از مداخله در امور اقتصادی پول‌ساز داخل کشور دور بماند. وی پول‌هایی را که آمریکایی‌ها برای ساختن پایگاه‌های نظامی در ایران می‌دادند تصاحب می‌کرد و از طریق مشارکت با لئون پالانچیان (مقاطعه‌کار ثروتمند ارمنی؛ ۱۳۱۱-۱۳۴۹خ/ درباره مرگ پالانچیان نک: فردوست، ۱۳۹۳: ۲۳۴، ۲۳۵) در طرح‌های بزرگ راه‌سازی نظیر احداث جاده هراز شریک بود. به نوشته فرد جی کوک، مقامات دادستانی فدرال تعجب می‌کردند چطور وجه کلان چک‌هایی که قرار بود برای احداث پایگاه هوایی همدان به حساب شرکت جونز (مقاطعه‌کار آمریکایی) واریز شده اما از حساب‌های بانکی محمودرضا سر درآورده است. (جی کوک، ۱۳۵۷: ۳۹).

اما خیبرخان برای وصول چک‌های خود به دادگاه متوسل شد و حکمی به مبلغ یک میلیون و ۲۸۱ هزار دلار علیه محمودرضا و خواهرش گرفت و درصدد توقیف دارایی‌های آن‌ها برآمد. وی با استفاده از اسناد ربوده شده سلطنتی در ماه مه ۱۹۶۲ با چند تن از اعضای سنای آمریکا تماس گرفت و رونوشت اسناد و مدارک را همراه با گزارش‌هایی راجع به تخلفات و سوءاستفاده مالی فراوان در مورد کمک مالی ایالات متحده به ایران به آنان داد. او را به کمیته فرعی دائمی جهت بررسی ارجاع دادند. در مجموع سه جلسه محرمانه هیئت تقنینیه کمیته فرعی برای شنیدن گزارش‌های خیبرخان تشکیل شد. تاریخ اسناد ادعایی سال ۱۹۶۲ و شامل فتوکپی‌هایی از ۱۳۲ فقره چک با ارقامی از صد هزارتا دو میلیون دلار به ارزش ۱۰۲ میلیون دلار بود و این چک‌ها از حساب بنیاد پهلوی در بانک سوئیس به نام بسیاری از آمریکایی‌ها، ایرانی‌ها و افراد برجسته دیگر صادر شده بود. این اسناد هم چنین شامل یک برگ فتوکپی از صورت حساب بانکی حساب بنیاد پهلوی در یونیون بانک سوئیس بود که علامات ثبت شده بر روی آن با چک‌ها مطابقت داشت. در صورت حساب بانکی بنیاد پهلوی به شماره ۲۰-۲۱۴۸۹۵ یونیون بانک سوئیس در ستون بدهکار چک‌هایی که به نام اشخاص مختلف صادر شده و پس از وصول از حساب بنیاد کسر گردیده، دیده می‌شد. این چک‌ها به نام اعضای خانواده سلطنتی، حامیان و نزدیکان محمدرضا در داخل و خارج صادرشده است. در این فهرست نام محمودرضا با چکی به مبلغ یک میلیون دلار دیده می‌شود. خارجیانی که نامشان در صورت حساب ذکر شده کسانی هستند که در جریان فعالیت‌های«سیا» در سال ۱۹۵۳ برای سقوط دولت مصدق و بازگرداندن شاه به قدرت دست داشته‌اند. (اندرمانی‌زاده و حدیدی، ۱۳۷۸، ۲/۳۶۴).

رسیدگی به این مسئله در کمیسیون تحقیق سنای امریکا بیش از دو سال به طول انجامید. در این مدت فعالیت‌های وسیع و گستردهای از سوی محمدرضا پهلوی و حاکمان وقت امریکا که به نحوی با این رسوایی بزرگ مرتبط بودند، آغاز شد. سفارت ایران با استفاده از وکلای با تجربه و صاحب نفوذ در میان سیاستمداران امریکایی، به این مهم پرداختند. (ابتهاج، ۱۳۷۱: ۵۳۴). در این مدت کمیته تحقیقات سنا از یونیون بانک سوئیس برای ادای شهادت دعوت به عمل آورد. مقامات یونیون بانک سوئیس دکتر ای. شفر و دکتر ای. هاتمن در نامه‌ای به تاریخ ۱۴ فوریه ۱۹۶۴ در پاسخ درخواست کمیته فرعی راجع به اعلام صحت صورت حساب‌های بنیاد پهلوی مدارک ارائه شده را تقلبی خواندند و اصولاً منکر وجود حسابی به نام بنیاد پهلوی در آن بانک شدند. آن‌ها به نمایندگی از بنیاد پهلوی برای پاسخگویی به سؤالات کمیته فرعی دائمی تحقیقات سنا جهت رسیدگی به اتهامات علیه دولت ایران و بنیاد پهلوی اعلام آمادگی کردند. (اندرمانی‌زاده و حدیدی، ۱۳۷۸، ۲/۳۶۷)

یک نکته جالب دیگر آن که عده‌ای از دریافت کنندگان چک‌ها به دروغ در حضور کمیته فرعی سوگند خوردند که هیچ اطلاعی از چک‌ها یا هزینه‌هایی که به عنوان سند ارائه شده بود ندارند. اموال شخصی بعضی از این افراد بازرسی شد و این بازرسی‌ها، سوگند آن‌ها را تأیید کرد. کمیته فرعی ادعای خیبرخان نسبت به طلب دو و نیم میلیون دلاری از محمودرضا و فاطمه را فاقد ارزش دانست: کمیته فرعی در طی شهادتی اطلاع حاصل کرد که ظاهراً در تاریخ ۵ نوامبر ۱۹۶۲ طراران و دغل‌بازان چند حساب بانکی در سیتی نشنال بانک بورلی هیلز در کالیفرنیا به نام خانواده سلطنتی ایران بازکرده بودند. این حساب‌ها به نام محمودرضا و فاطمه پهلوی توسط دو نفر، یک مرد و یک زن بازشده بود که ادعا می‌کردند شاهزاده و شاهدخت هستند. بعد از تحقیقات اولیه کمیته فرعی مجلس سنا، پرونده برای رسیدگی کامل به وزارت دادگستری فرستاده شد و در دادگاه فدرال نیویورک مورد بحث قرار گرفت و در نهایت، دادگاه به عدم توقیف دارایی‌های محمودرضا و فاطمه پهلوی رأی داد. (همان: ۳۶۸).

 

زمین‌خواری

رضاشاه در طول بیش از شانزده سال زمامداری خود، علاقه بسیاری به زمین و املاک داشت. او با توسل به شیوه‌هایی چون مصادره اموال و املاک افراد مغضوب، ضبط اموال مجهول‌المالک، خرید املاک از مالکان عمده با قیمت‌های بسیار نازل، قبول هدایا، خرید مستغلات و اراضی مزروعی به مبلغ پایین‌تر از قیمت بازار از مالکان و یا از طریق تحت فشار گذاشتن مالکان به شیوه‌های گوناگون مثل قطع آب تا قبول قیمت نازل و یا به زور شلاق و شکنجه و... به بزرگترین فئودال و زمین‌دار ایران تبدیل شد. این نحوه عمل به یک رویه ثابت برای فرزندان وی و در رأس آن‌ها محمودرضا تبدیل شده بود. در منابع تاریخی دوره پهلوی مانند خاطرات و اسناد، مطالب فراوانی درباره زمین‌خواری‌های محمودرضا به چشم می‌خورد. در بسیاری موارد نام محمودرضا با تصرف زمین پیوند خورده است. محمودرضا، زمین‌های کشاورزان بیچاره را از دست آن‌ها خارج می‌کرد و گزارش این کارها حتی به شاه نیز رسیده بود. محمودرضا مزارعی اطراف ساری و بهشهر را در اختیار خود داشت و به خصوص در منطقه فرح‌آباد ساری، صاحب املاک و زمین‌های کشاورزی بسیار و همچنین دامداری وسیع بود. در گزارشی آمده است: «سازمانی با استفاده از اوراقی که نام والاحضرت شاهپور محمودرضا پهلوی روی آن‌ها چاپ شده است، برخلاف مقررات و با تبانی با ادارات ثبت، دادگستری و شهرداری محل، اقدام به تفکیک اراضی خارج از محدوده شهر اصفهان نموده است.» (صابری، ۱۳۹۸، ۳/۵۹)

مباشرت محمودرضا را در مازندران، شاهرخ پارس‌تبار به مدت پانزده سال به عهده داشت. وی به واسطه این مباشرت، میلیون‌ها تومان ثروت برای خود اندوخته بود. در اسناد آمده است: «شخصی به نام شاهرخ پارس‌تبار که حدود ۱۵ سال نماینده محمودرضا پهلوی بوده و در قصر اختصاصی او واقع در جاده فرح‌آباد ساری اقامت داشته، به مرور زمان با تجاوز به حقوق کشاورزان و با اقدامات مقتدرانه به نام محمودرضا، صاحب ثروت فراوانی شده است. او قبل از ورود به سلک خادمین والاحضرت محمودرضا، از مال دنیا چیزی نداشته است، ولی هم اکنون (زمان این گزارش)، میلیون‌ها تومان ثروت‌اندوزی کرده است. یکی از موارد این است که ۱۱ هکتار زمین زراعتی قریه قاجارخیل را با همکاری دوستش به نام این که زمین‌های والاحضرت محمودرضا به جاده برسد، از کشاورزان به زور گرفته و پس از مدتی همین زمین‌ها را به حسین روشنیان فروخته است. (بختیاری، ۱۳۸۴: ۷۱). پارس‌تبار حرّاف، خوش برخورد و موقع شناس بود و به طرق مختلف از عناوین خود سوءاستفاده و به مال دیگران به نفع خود، تجاوز کرده و مورد نفرت اهالی بود. بنابر این گزارش‌ها، برادران پارس‌تبار (شاهرخ و سیامک رئیس دفتر والاحضرت شاهدخت شهناز پهلوی) افرادی بدنام بودند که با انجام اعمال خلاف متعدد ناشایست و استفاده از مقام و عناوین محمودرضا و شهناز، موجبات نارضایتی دیگران را فراهم نموده بودند.(صابری، ۱۳۹۸، ۳/۶۰).

یک نمونه دیگر از زمین‌خواری محمودرضا در ماجرای شراکت وی با حسن روشنیان در تأسیس یک شرکت دامپروری بود. گفته می‌شود روشنیان از کشاورزان قدیمی بوده که محمودرضا، میزانی از اراضی خود را در مازندران برای دامپروری، به صورت اجاره در اختیار وی گذارده بود و پس از انقلاب سفید و قانون واگذاری املاک دولتی به شرکت‌های کشاورزی و دامداری، اقدام به تأسیس شرکت دامپروری و کشاورزی نموده بود تا با همکاری محمودرضا، همین املاک را به صورت اجاره سی ساله، در اختیار خود بگیرند. روشنیان گفته است که شرکت کشاورزی را پس از ابراز تمایل والاحضرت برای دامداری و پرورش گوسفند، با سرمایه والاحضرت و وام بانکی و سرمایه نقدی تشکیل داده و ۱۰۰ رأس گاو را در آن نگهداری می‌کرد؛ بنابر این بخشی از این زمین‌ها به دامداری اختصاص یافت و بخشی دیگر زیر کشت علوفه برای تغذیه دام‌ها قرار گرفت تا با روشی کاملاً قانونی زمین‌ها همچنان در اختیار محمودرضا بماند. پس از اعلام ممنوعیت ورود خاندان پهلوی در امور اقتصادی و تجاری و قراردادهای دولتی، شایعاتی مبنی بر خروج محمودرضا و روشنیان از کشور در میان کشاورزان پخش شد و موجی از خرسندی را در میان آنان پدید آورد. کشاورزان از ورود تراکتورهای شرکت برای شخم زدن زمین‌های محله قاجارخیل ساری، جلوگیری کرده و با هدایت دام‌های خود به آن محدوده، مزارع موجود را تخریب نمودند و شکایات متعددی را علیه محمودرضا و مباشرین وی تسلیم کردند. آیین‌نامه ابلاغی، چندان نتوانست دست شاهپورها را از معاملات دولتی کوتاه نماید. چنان که به روایت ساواک، چندی پس از ابلاغ آیین‌نامه مذکور، شاهپورها و شاهدخت‌ها سرمایه‌های خود را به طور رسمی از شرکت‌ها خارج و یا به اشخاص دیگری واگذار کرده و به اصطلاح کنار کشیدند؛ اما شاهپور محمودرضا، همچنان به صورت غیرمستقیم در مقاطعه‌کاری‌‌ها و معاملات دولتی دخالت می‌کردند. (صابری، ۱۳۹۸، ۳/۶۰)

محمودرضا پهلوی در دهه ۱۳۵۰ وارد فعالیت‌های ساختمانی و مقاطعه‌کاری‌ در ایران شد و مانند سایر اعضای خانواده‌ی پهلوی کوشید تا از درآمد چشمگیر نفت ایران سهمی را به خود اختصاص دهد. به زودی نام وی در ردیف سوءاستفاده کنندگان مالی دیده شد. یکی از فعالیت‌های محمودرضا پهلوی آسفالت خیابان‌های تهران بود. محمودرضا پهلوی با اعمال فشار به غلامرضا نیک‌پی شهردار تهران (زندگی: ۱۳۵۸-۱۳۰۶خ)[8] کار آسفالت خیابان‌های تهران را عهده‌دار شده بود که در این کار شریک او رحیم‌علی خرم (۱۳۵۸-۱۳۰۰خ درباره او نک: مروری بر زندگی و فسادهای رحیم‌علی خرم، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی) بود.[9] حسین فردوست رئیس دفتر ویژه اطلاعات با اشاره به زد و بندهای محمودرضا گفته است: «یک نمونه کوچک، در مقایسه با سایر فعالیت‌ها در سطح کشور، عبارت بود از آسفالت خیابان‌های تهران. شهرداری چندین سال متوالی با یک مقاطعه‌کار قرارداد بست که در طول یک سال در مقابل فلان مقدار وجه (رقم به درستی خاطرم نیست)، ولی آنقدر بود که مقاطعه‌کار توانست برای هر سال ۲۰۰ میلیون تومان به مقامات شهرداری رشوه دهد تا مسئولیت آسفالت خیابان‌های تهران را عهده‌دار گردد. مقاطعه‌کار فوق خیابان‌ها را لکه‌گیری می‌کرد و در برخی خیابان‌ها یک ورق نازک چند سانتی آسفالت می‌ریخت. در فصل زمستان به علت یخبندان این آسفالت‌ها درمی‌آمد که رانندگی در خیابان‌های تهران مسئله شده بود و زیان‌های فراوان به خودروها و به خصوص فنرهای خودروها وارد می‌آورد. این کار چند سال متوالی ادامه یافت و وضع را به محمدرضا گزارش کردم. محمودرضا برادر شاه، با این مقاطعه‌کار به طور صوری شریک بود و درصدی دریافت می‌داشت. نتیجه گزارش من فقط این شد که سال بعد با آن مقاطعه‌کار قرارداد بسته نشد. ولی نه به سوءاستفاده در شهرداری کاری داشتند و نه به مقاطعه‌کار ایرادی وارد شد. (فردوست، ۱۳۹۳: ۶۶۳، ۶۶۴)

 

نتیجه‌گیری

یکی از پایه‌های اعتراض و قیام مردم ایران در انقلاب اسلامی، فساد مالی خاندان پهلوی بود. به‌گونه‌ای که در سال ۱۳۵۷ فعالیت‌های تجاری و اقتصادی اطرافیان و خانواده شاه، به یکی از مسائل سیاسی عمده ایران بدل شده و بخش اعظم انتقاد از شاه به شکل انتقاد از فعالیت‌های غیرقانونی اطرافیان نزدیک و حتی اعضای خانواده‌اش درآمده بود. اگرچه محمدرضا شاه در اواخر سلطنتش با سفارش اطرافیان تصمیم گرفت طی دستورالعملی، فعالیت اقتصادی خاندان سلطنتی را محدود کند؛ ولی این برنامه هیچ وقت عملی نشد و فقط برای ظاهرسازی بود. حتی پیگیری ساواک برای کشف مداخلات اقتصادی خاندان پهلوی، تنها دامان مباشرین آنان را گرفت و عملاً هیچگونه رسیدگی به اجحافات این خاندان نشد.

گزارش‌های تاریخی و اسناد دوره پهلوی، تصویری آشکار از فساد مالی این خاندان را نشان می‌دهند. در بیشتر این گزارش‌ها نام محمودرضا پهلوی به چشم می‌خورد. محمودرضا همانند برادران و خواهرانش در امر سرمایه‌گذاری و زد و بندهای اقتصادی فعال بود. سوءاستفاده از قدرت دربار و زد و بند و قانون گریزی، دور زدن قانون تا قانون ستیزی، همه برای کسب درآمد و پول بیشتر بود که وی در آن ید طولایی داشت. قطع ید خاندان پهلوی و فساد گسترده آن‌ها از جمله محمودرضا در ظلم و حق‌کشی نسبت به مردم در تصرف املاک و دارایی‌های آن‌ها، آزار و اذیت به عناوین مختلف، زورگیری و زیاده‌خواهی از بیت‌المال و غارت درآمدهای نفتی و سایر کمک‌ها و شانه خالی کردن از احقاق حق مردم در مؤسسات و شرکت‌ها، تنها با نهضت همگانی و سراسری و مردمی ملت ایران، ممکن بود. گر چه انقلاب اسلامی آرمان‌ها و اهداف بزرگ داشت، اما همین فسادها در گسترش نارضایتی عمومی نسبت به حکومت پهلوی و فراگیر شدن مبارزه مؤثر بود.

 

پی‌نوشت‌ها:


[1] . محمودرضا نهمین فرزند رضاشاه (زندگی: ۱۳۲۳-۱۲۵۶خ/ ۱۹۴۴-۱۸۶۷م) و سومین فرزند وی از عصمت‌الملوک دولتشاهی (۱۳۷۴-۱۲۸۴خ/۱۹۹۵-۱۹۰۵م) بود. عصمت‌الملوک نسبی قاجاری داشت و مادر عبدالرضا، احمدرضا، محمودرضا، فاطمه و حمیدرضا بود. پدرش غلامعلی میرزا مجلل‌الدوله دولتشاهی بود.

[2] . محمدرضا، علیرضا و غلامرضا پهلوی و حسین فردوست در این مدرسه درس خوانده‌اند. این مدرسه در کنار یک شهرک به نام رول (Rolle) بین ژنو و لوزان قرار داشت. هزینه تحصیل در این مدرسه زیاد بود و تنها افراد بسیار متمول از سراسر جهان می‌توانستند به آن راه یابند. مخارج معمولی یک محصل شامل غذا، مکان و تدریس، هر شش ماه 1200 فرانک سوئیس و در سال 2400 فرانک بود؛ یعنی رقمی نزدیک به پنج هزار تومان در سال. حدود دو هزارتومان هم مخارج متفرقه هر دانش‌آموز بود که مدرسه بدون پرسش تحمیل می‌کرد. فردوست، 1393: 41.

[3] . زندگی: ۱۳۵۵-۱۲۹۰خ/ ۱۹۱۱-۱۹۷۶م.

[4] . هفته نامه نیشن The Nation (تأسیس: ۱۸۶۵/م ۱۲۴۴خ) با همکاری مؤسسه‌ای به همین نام منتشر می‌شود.

[5] . خیبرخان پس از بازگشت مجدد محمدرضا پهلوی به قدرت در زمره عناصر بختیاری وابسته به ثریا اسفندیاری با عنوان نماینده گروهی موسوم به وطن پرستان عدالتخواه به دربار راه یافته و در حالی که موضوع قتل پدر خود را به دستور پهلوی اول همواره کتمان می‌ساخت، از دوستی شخصی با شاه برخوردار و از پروانه استفاده از ویلایی در زمین‌های کاخ سلطنتی برخوردار شده و حتی در بهبود امور معیشتی عشایر نیز وعده‌های مساعدی از پهلوی دریافت کرد. وی از مجرای نهاد اصل چهار با سازمان برنامه و ابوالحسن ابتهاج در رأس آن متصل شده و با دعوت به ورود در سازمان شاهنشاهی ورزش مذاکراتی با محمدرضا پهلوی در جهت تصاحب پیمان‌کاری ساخت استادیومی در میان کاخ‌های تابستانه و زمستانه پادشاهی به عمل آورد که برآورد اولیه بهای زمین آن بیش از ۵۰ میلیون دلار بود. در نهایت با موافقت محمدرضا پهلوی، وی یکی از چهار نماینده مشمول پروژه‌های ورزشی در کشور شد. (امیراعلایی، 1358: 254).

[6] . وارن، نویسنده Mission for Peace: Point 4 in Iran: مأموریتی برای صلح است. ویلیام وارن در سال 1951 به عنوان رئیس برنامه توسعه آمریکا در ایران (اصل 4 ترومن) منصوب و به ایران آمد. این برنامه تا سال 1955 ادامه داشت و هدف آن ارائه مشاوره و کمک جهت توسعه اقتصادی ایران بود. در این کتاب وارن به شرح تأثیرات و تعاملات خود با افراد مختلف از جمله شاه، محمد مصدق، فضل‌الله زاهدی، اردشیر زاهدی، جمشید آموزگار و دیگران پرداخته است. مصاحبه‌ای در قالب پروژه تاریخ شفاهی، توسط موزه و کتابخانه پرزیدنت ترومن با وی در سال 1988 انجام شده است.

[7] . در ششم فوریه ۱۹۶۲ مأمورین خبیرخان به آرامی از درون سالن‌های کاخ سلطنتی به دفترهای اختصاصی شاه رخنه کرده بودند. در آنجا یک گاوصندوق بود که دسته چک‌هایی به دست آمد. مأمورین از چک‌ها فتوکپی کرده و فتوکپی‌ها را در اختیار خبیرخان گذاشتند. به دنبال آن صورت حساب (یونیون بانک سوئیس) متعلق به بنیاد پهلوی به تاریخ ۳۰ ژوئن ۱۹۶۲ در مطبوعات انتشار یافت که طی آن ارقام دقیق وجوه پرداختی به عده‌ای از مقامات آمریکائی و ایرانی و اعضای خاندان سلطنت منتشر شد که سروصدای زیادی ایجاد کرد. (الموتی، 1370، جلد ۱۰: ۴3) محمود فروغی این اخبار و ادعاها را جعلی خوانده است. (لاجوردی، حبیب و محمود فروغی، 1982: نوار 4، نیز نک: لاجوردی حبیب و محمد دفتری، نوار ۳)

[8] . وی از ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۶ شهردار تهران بود.

[9] . درباره رحیم‌علی خرم، نک: مروری بر زندگی و فسادهای رحیم‌علی خرم، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی، (1402).

 

فهرست منابع

1. افتخارزاده، یحیی (۱۳۷۷)، نظمیه در دوره پهلوی، تهران، نشر اشکان.

2. الموتی، مصطفی (۱۳۷۰)، ایران در عصر پهلوی؛ ج ۱۰: آریامهر در اوج اقتدار، لندن، بینا.

3. امیر علائی، شمس‌الدین (۱۳۵۸)، مجاهدان و شهیدان راه آزادی، تهران، ناشر کتاب‌فروشی دهخدا.

4.بختیاری، شهلا (۱۳۸۴)، مفاسد خاندان پهلوی، تهران، نشر مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

5. بهنود، مسعود (۱۳۸۱)، از سید ضیاء تا بختیار، تهران، بدرقه جاویدان.

6. بهنود، مسعود (۱۳۷۷)، ۲۷۵ روز بازرگان، تهران، نشر علم.

7.اندرمانی‌زاده، جلال و حدیدی، مختار (۱۳۷۸)، پهلوی‌ها به روایت اسناد، جلد دوم، تهران، انتشارات نظر.

8. جمالی زواره، ساره (۱۳۹۵)، سرگذشت دیکتاتور، تهران، نشر مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

9. جی، کوک، فرد (۱۳۵۷)، راز بیلیون دلار، مترجم سازمان مجاهدین خلق ایران، تهران، نشر امیرکبیر.

10. دلدم، اسکندر (۱۳۸۰)، خاطرات من و فرح پهلوی، مترجم احمد پیرالی، تهران، انتشارات به آفرین.

11. شاهدی، مظفر (۱۳۸۹)، افول مشروطیت: زندگینامه سیاسی دکتر منوچهر اقبال، تهران: مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران.

12. صابری، یاسر (۱۳۹۸)، انقلاب اسلامی در مازندران، جلد سوم، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

13. فردوست، حسین (۱۳۶۹)، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جستارهایی از تاریخ معاصر ایران، جلد دوم، تهران، انتشارات مؤسسه اطلاعات و مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی.

14. لاجوردی، حبیب (۱۹۸۲)، تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، روایت کننده: محمود فروغی، تاریخ: ۶ مارچ ۱۹۸۲، محل: شهر پالم بیچ فلوریدا، مصاحبه کننده: حبیب لاجوردی، نوار ۴، https://iranhistory.net/foroughi4/

15. لاجوردی، حبیب (۱۹۸۳)، تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، روایت کننده: تیمسار سرلشکر محمد دفتری، تاریخ: ۱۳مارچ ۱۹۸۳، محل: شهر پاریس فرانسه، مصاحبه کننده: حبیب لاجوردی، نوار ۳؛ https://iranhistory.net/daftari3/

16. مذاکرات مجلس شورای ملی، جلسه مورخ ۲۶ تیر ۱۳۰۷، جلسه مورخ ۲۱ شهریور ۱۳۳۴.

17. مرکز بررسی اسناد تاریخی (۱۳۷۹)، رجال عصر پهلوی، دکتر منوچهر اقبال به روایت اسناد ساواک، تهران.

18. سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی(۱۴۰۰)، فسادهای محمودرضا پهلوی به روایت اسناد.

19. سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی (۱۴۰۲)، مروری بر زندگی و فسادهای رحیم‌علی خرم.

20. مسعود انصاری، احمدعلی (۱۳۷۱)، پس از سقوط، تهران، ناشر موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی.

21. معتضد، خسرو (۱۳۸۳)، از آلاشت تا آفریقا: رضاشاه پهلوی از کودکی تا سلطنت، از سلطنت تا سقوط، دوران تبعید موریس، دوربان، ژوهانسبورگ، تهران، ناشر شرکت نشر البرز، پیکان.

22. معتضد، خسرو، سید اخلاقی، محمد (۱۳۷۶)، رضاشاه سقوط و پس از سقوط، تهران، انتشارات مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران.

23. نجاتی، غلامرضا (۱۳۶۶)، جنبش ملی شدن صنعت ایران و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، تهران، سهامی انتشار.

24. نوایی، عبدالحسین (۱۳۷۰)، ماجراهای منع تریاک، گنجینه اسناد بهار ۱۳۷۰ شماره ۱.

25. هویدا، فریدون (۱۳۷۴)، سقوط شاه، ترجمه ح. مهران، تهران، اطلاعات.

 

منبع: حسینی، انسیه، فصلنامه مطالعات تاریخی، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، سال بیست و یکم، بهار 1402، شماره 80، ص 86 تا 105. با اندکی ویراستاری.

همچنین بنگرید به: قتل یک نفر توسط رحیم‌علی خرم و مختومه شدن پرونده!؛ رانت خواری والاحضرت‌ها حمیدرضا و محمودرضا پهلوی!!؛ آفت دربار؛ بررسی زندگی حمیدرضا پهلوی؛ حمیدرضا پهلوی؛ شریک دزد و رفیق قافله، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.










پسران رضاخان






عبدالرضا، احمدرضا، محمود رضا پهلوی و علی ایزدی پیشکار شاه


محمودرضا پهلوی


محمودرضا پهلوی در حال تمرین تیراندازی



محمودرضا و محمدرضا پهلوی


 

تعداد مشاهده: 9760


مطالب مرتبط

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.