گذری بر انقلاب اسلامی در استان بوشهر به روایت اسناد ساواک
تاریخ انتشار: 02 بهمن 1402
در کتابهای تاریخی، شهر بوشهر به اسامی مختلفی مانند: لیان، رام اردشیر، ریشهر، ابوشهر، انطاکیه، بندر نادری، و بوشهر نامیده شده است.[1] در اواخر دورهی قاجار تا سال 1316 و در زمان حکومت رضاخان، بوشهر و بنادر و جزایر خلیج فارس یکی از 27 بخش کشور محسوب میشدند. از این سال و برأساس تقسیمات جدید، بوشهر و توابع آن جزو قلمرو استانداری فارس و استان هفتم شد. در دورهی محمدرضا پهلوی این تقسیمات مجدداً تغییر داده شد و در سال 1339 بوشهر و توابع آن به نام فرمانداری کل بنادر و جزایر خلیج فارس و با مرکزیت بوشهر از استان فارس جدا شد. در اوایل سال 1340 این فرمانداری کل و فرمانداری کل بنادر و جزایر دریای عمان تحت عنوان فرمانداری کل بنادر و جزایر خلیج فارس و دریای عمان ادغام شد. در سال 1346 مجدداً تغییرات جدیدی اعمال شد و این فرمانداری کل به استان ساحلی تغییر نام یافت و بوشهر و توابع آن زیر نظر استانداری ساحلی به مرکزیت بندرعباس قرار گرفت. چند سال بعد، یعنی در سال 1349 شهرستانهای بوشهر و دشتستان تحت عنوان فرمانداری کل بوشهر از استان ساحلی جدا و سرانجام در 9 مهر ماه 1352 استان بوشهر با دو شهر بوشهر و دشتستان تشکیل و تاکنون به 10 شهرستان تقسیم شده است.
موقعیت جغرافیایی بوشهر
استان بوشهر در ساحل خلیج فارس یکی از مهمترین استانهای کشور است. این استان که در جنوب کشور قرار دارد، از لحاظ مساحت هفدهمین استان بزرگ کشور و مرکز آن بندر بوشهر است.
استان بوشهر از شمال به خوزستان و استان کهکیلویه و بویراحمد، از شرق به استان فارس، از جنوب و غرب به خلیج فارس و از جنوب شرقی به استان هرمزگان محدود است. مساحت استان بوشهر حدود 270653 کیلومتر مربع و بیش از 1000000 نفر جمعیت دارد.[2]
برأساس تقسیمات کشوری استان بوشهر دارای 10 شهرستان به نامهای: بوشهر، تنگستان، جم، دشتستان، دشتی، دیر، دیلم، عسلویه، کنگان و گناوه و 27 شهر و بیش از 910 آبادی است.[3] استان بوشهر از نظر موقعیت اقلیمی جزو استانهای گرم و خشک و در نواحی ساحلی گرم و مرطوب است که دارای ارتفاعات، جلگه، حوزههای آبریز و جنگلهای حرا میباشد.
موقعیت تاریخی استان بوشهر
استان بوشهر از قدیمیترین زیستگاههای انسانی در کشور است که تا کنون آثاری از دوره ایلامیها و تمدنهای بینالنهرین در آن به دست آمده است. در دورهی هخامنشی بوشهر به دلیل نزدیکی به مرکز حکومت، اهمیت خود را حفظ کرده و شهر برازجان یکی از شهرهای مهم آن بود. در دورهی ساسانی و در زمان اردشیر بابکان بنیانگذار این سلسله، در نزدیکی بوشهر شهری به نام «رام اردشیر» بنا نهاده شد که هم اکنون نیز بقایایی از آن باقی مانده است.
با ورود اسلام به ایران، بوشهر و دیگر شهرهای استان در سالهای 18 و 19 ﻫ. ق به تصرف مسلمانان درآمد. بنا به برخی روایات «عثمان بن ابیالعاص» یا «حکم بن ابیالعاص» این شهر را تصرف کرده و در آنجا مسجدی بنا نهاد. در طول سلطنت حکام اموی و خلفای عباسی استان بوشهر جزو قلمرو اسلامی به حساب میآمد و به وسیلهی فرستادگان خلفا اداره میشد.
یعقوب لیث صفاری هنگام خروج علیه خلیفه عباسی، سراسر فارس و سواحل خلیج فارس و استان بوشهر را به قلمرو خود ضمیمه کرد، بعد از مرگ یعقوب برادرش «عمرو لیث» که اظهار اطاعت نسبت به خلیفه عباسی کرده بود، فرمان حکومت شهرهای فارس، بوشهر، کرمان، اصفهان، همدان، سیستان و زنجان را از وی گرفت.[4]
در دوره فرمانروایی آل بویه و در زمان «عضدالدوله» در سال 355 ﻫ. ق استان بوشهر و بندر معروف «سیراف» در اختیار آل بویه قرار داشت. این بندر بین سالهای 366 یا 367 دچار زمین لرزهی ویرانگری شد. در طول حکومت 120 ساله آل بویه، استان بوشهر همواره جزو قلمرو آنها بود.[5]
در دورهی صفوی به خاطر حضور پرتغالیها و هجومهای مکرر عثمانی به مناطق غربی ایران این مناطق تحت کنترل کامل حکومت نبودند تا اینکه در زمان شاه طهماسب اول حکام یاغی آن سرکوب شدند. در زمان سلطنت نادرشاه افشار در سال 1147 ﻫ. ق عبدالطیف خان دشتستانی با لقب دریابیگی به حکومت کل سواحل و بنادر جنوب دشتستان و شولستان منصوب شد و وی نیز بوشهر را به مرکز عملیات فرماندهی خود تبدیل کرد. در دورهی حکومت زندیه کمپانیهای هلندی و انگلیسی در بوشهر نفوذ فراوانی به دست آوردند.[6]
در تمام دورهی سلطنت قاجار انگلیسیها از نفوذ خود در منطقه برای فشار بر دولت و مردم استفاده میکردند. همین موضوع باعث شد تا در استان بوشهر هستههای مقاومتی علیه استعمارگران خصوصاً انگلیس تشکیل شده و هر از گاهی قیامهایی علیه آنها به وجود آید. در دورهی ناصرالدین شاه، هنگامی که ایران هرات را محاصره کرده بود، انگلیسیها برای مجبور کردن ایران به عقبنشینی، نیروهای خود را در 1273 ﻫ.ق در بوشهر پیاده کردند که با مقاومت نیروهای تنگستانی مواجه شدند. مقاومت نیروهای محلی در بوشهر که با همراهی «مجتهد بحرینی» و «سید طاهر اردبیلی» صورت گرفت به رغم اقدامات شجاعانه آنها در 12 ربیعالاخر 1273 به شکست انجامید و بوشهر به تصرف ناخدا دوم فیلیکس جونز درآمد و بسیاری از مردم و مبارزین بوشهری کشته یا به هندوستان تبعید شدند.[7]
پیش از جنگ جهانی اول انگلیسیها مجدداً بوشهر را مورد تجاوز خود قرار داده و در سال 1912 میلادی با مقاومت نیروهای رئیس علی دلواری که متشکل از مردم تنگستان و دشتستان بودند مواجه شدند. این جنگها چند سال به طول انجامید تا اینکه سرانجام در شب 23 شوال 1333 / سوم سپتامبر 1915 رئیس علی دلواری در شبیخون قوای انگلیسی به وسیله یکی از همراهان خائنش به شهادت رسید.[8]
بوشهر در دورهی پهلوی اول
رضاخان میرپنج معروف به سردار سپه، پس از اینکه در جریان کودتای سوم اسفند 1299 قدرت را به دست گرفت، ظرف مدتی کمتر از 5 سال توانست سلطنت قاجار را منقرض و سلسلهی پهلوی را تشکیل دهد. وی که از سال 1302 به نخست وزیری رسیده بود و عملاً قدرت را در دست داشت تا شهریور 1320 دست به مجموعه اقداماتی زد که با مخالفت طیفهای گستردهای از مردم و روحانیون در سراسر کشور مواجه شد. از جمله اقدامات وی که مخالفت مردم مسلمان بوشهر را به دنبال داشت موضوع کشف حجاب در سال 1314 بود.
در این سال رضاخان پس از بازگشت از ترکیه و تبعیت از اقدامات دین ستیزانهی مصطفی کمالپاشا و توصیهی استعمارگران دستور به کشف حجاب داد و عملاً به مخالفت با اسلام پرداخت. از چهرههای روحانی و مبارز استان بوشهر در این ایام میتوان به «آیتالله سید عبدالله بلادی» اشاره کرد. وی از منتقدین سیاستهای ضداسلامی رضاخان بود و با شهید آیتالله سیدحسن مدرس ارتباط نزدیکی داشت.[9]
از دیگر علمای مبارز استان در دورهی رضاخان میتوان به «ملاعبدالله اعمی معروف به فاضل»[10]، «آقا نورالدین مجتهد شیرازی»[11]، «بحرالعلوم» و «حاج آقا اسماعیل» اشاره کرد.
در جریان کشف حجاب در استان بوشهر، به خاطر بافت مذهبی جامعه این اقدام مورد توجه مردم قرار نگرفت و به رغم فشارها و تبلیغاتی که رژیم پهلوی انجام میداد، زنان همچنان با حجاب کامل به خیابانها میآمدند. در سندی به سال 1315 هنگام بازدید رضاخان از بوشهر آمده است:
«برای نزول اجلال موکب همایونی . . . مردها و خانمها باید به لباس معمول امروز ملبس باشند و اشخاص با عمامه و یا عبا و خانمها با روسری در خط عبور و جلوی محل تشریف فرمایی به هیچ وجه نباید دیده شوند.»[12]
بوشهر در زمان سلطنت محمدرضا شاه پهلوی
پس از خروج رضاخان از ایران در سال 1320و اقامت اجباری وی در آفریقای جنوبی، محمدرضا پهلوی فرزند ارشد وی به کمک متفقین و حمایت کسانی چون «محمدعلی فروغی» به سلطنت رسید. در طول سلطنت محمدرضا پهلوی به خاطر وابستگی وی به بیگانگان و اقدامات ضداسلامی متعدد و تلاش برای رواج فرهنگ غربی در کشور، همواره شکاف عمیقی میان وی و مردم کشور دیده میشد. این شکاف در طول چندین دهه نهایتاً به اوج رسیده و در 22 بهمن 1357 به پایان خود رسید. در طول این چند دهه، روحانیت آگاه همواره کانون مخالفتها علیه رژیم پهلوی بود و نقش اساسی را در سرنگونی نظام شاهنشاهی بر عهده داشت. شبکهی منسجم و هماهنگی که روحانیت سراسر کشور را از طریق مساجد و حوزههای علمیه به هم پیوند میداد در اوایل دهه 40 با قیام حضرت امام خمینی(ره) به عنوان جدیترین مخالفت سیاستهای رژیم پهلوی مردم سراسر کشور را نسبت به اوضاع جاری مملکت آگاه کرده و به تبیین اندیشههای امام(ره) پرداخت.
استان بوشهر به خاطر اهمیت استراتژیکی که داشت همواره مورد توجه بود. ذخایر نفت و گاز و خط ساحلی طولانی خلیج فارس این خطه از کشور را حائز اهمیت زیادی برای رژیم میکرد. از سوی دیگر اقلیم سخت و خشن این منطقه باعث شده بود که رژیم پهلوی بسیاری از مخالفین سیاسی خود را که در میان آنها تعداد زیادی روحانی نیز وجود داشت به آنجا تبعید کند. این روحانیون تبعیدی به رغم همهی مشکلاتی که با آن مواجه بودند، نقش مهمی در ترویج اندیشههای امام خمینی(ره) در میان لایههای اجتماعی مختلف استان بوشهر بر عهده داشتند.
قیام 15 خرداد و بازتاب آن در استان بوشهر
پس از رحلت آیتالله العظمی سید حسین بروجردی در سال 1340 رژیم پهلوی در اقدامی به منظور به چالش کشیدن روحانیت در 14 مهرماه سال 1341 لایحهی انجمنهای ایالتی و ولایتی را در زمان نخست وزیری اسدالله علم مطرح کرد. این اقدام رژیم که با واکنش اکثر علما و در رأس آنها حضرت امام خمینی(ره) مواجه شد. مخالفتهایی را در سراسر کشور به دنبال داشت که در نهایت در 10 آذر 1341 رژیم را مجبور به عقبنشینی کرد. پس از این شکست، رژیم که بقاء و مشروعیت سیاسی خود را در خطر میدید به منظور جبران شکستش در ماجرای انجمنهای ایالتی و ولایتی، دست به اقدامات جدیدی از جمله اجرای طرح «انقلاب سفید» در بهمن 1341 زد.
پس از ماجرای حمله به مدرسه فیضیه توسط عوامل و مأمورین رژیم پهلوی در اوایل فروردین 1342 که به شهادت و مضروب شدن تعدادی از طلاب انجامید، انتقادات و اعتراضات امام خمینی(ره) نسبت به سیاستهای رژیم پهلوی وارد مرحلهی جدیدی شد که در جریان قیام خونین مردم در 15 خرداد 1342 که نسبت به دستگیری امام(ره) واکنش نشان داده بودند، به اوج خود رسید.[13]
واکنشهای اهالی بوشهر به تبعید امام خمینی(ره)
مخالفت امام خمینی(ره) با لایحه کاپیتولاسیون یا حق مصونیت قضایی مستشاران آمریکایی که در آبان 1343 و در زمان نخست وزیری حسنعلی منصور عملاً استقلال ایران را مخدوش کرد، موجی از نگرانی و اعتراض را به دنبال داشت که در نهایت رژیم پهلوی را به واکنش واداشته و منجر به تبعید امام خمینی(ره) در 13 آبان 1343 به ترکیه و سپس عراق شد. در بوشهر به مانند سایر نقاط کشور بهت و اندوهی عمیق علاقهمندان به امام امت را فراگرفت و باعث شد تا انقلابیون و در رأس آنها روحانیت به تبیین اندیشههای امام(ره) و مخالفت با رژیم پهلوی بپردازند. در سندی از ساواک در سال 1343 آمده است:
«محمدرضا دشتیانه یکی از دبیران دبیرستانهای شاهپور شمیران که اصلاً برازجانی میباشد برای مرخصی ایام نوروز به برازجان آمده است. طی اظهاراتی اشعاری در مدح خمینی و برعلیه اعلیحضرت همایون شاهنشاه قرائت نموده و در قسمت دوم اشعاری درباره کودک یتیم که در اواخر آن نسبت به مقدسات ما توهین نموده، سروده است. در این اجتماع اکثراً نسبت به دستگاه اظهار تنفر و انزجار میکردند.»[14]
مردم استان بوشهر به دلیل دوری از مرکز و محرومیتی که با آن مواجه بودند، ارتباط چندان زیادی با سایر نقاط کشور نداشته و با تأخیر از اوضاع سیاسی مطلع میشدند. مردم بوشهر از طریق مطبوعات و رسانههای صوتی و تصویری دولتی که تصویری بیعیب و نقص از رژیم ارائه میکردند و برخی رادیوهای مخالف رژیم که بیشتر در اختیار کمونیستها و احزاب چپی قرار داشت از اوضاع کشور مطلع میشدند. شکل دیگری نیز از خبر رسانی و تحلیل رویدادها وجود داشت که کانون آن در مساجد، حسینیهها و جلسات قرآن بود که در اختیار نیروهای مذهبی طرفدار امام (ره) قرار داشت. در نهایت باید به مسافرین، دانشجویان و انقلابیون تبعیدی در استان نیز اشاره کرد که هر کدام نقش مهمی در آگاهی سیاسی مردم داشتند. در سند زیر به خوبی این محدودیت اطلاع رسانی دیده میشود:
«عدهای از کارگران شبها در جاده شماره 14 جزیره خارگ دور هم جمع شده و رادیو ملی را میگیرند و مشغول فعالیت و تبلیغات مضره برعلیه دولت میباشند و بر تعداد آنها روز به روز اضافه میگردد.»[15]
بر اساس اسناد ساواک از سال 1344 به تدریج کتابهای مذهبی و سیاسی در منطقه افزایش یافته و بر تعداد علاقهمندان به این مباحث افزوده شده است. افزایش این کتابها حتی باعث تعجب منابع ساواک نیز شده بود و لذا خواستار دریافت دستوراتی از مرکز برای مواجه با این قبیل نوشتهها بودند.[16] از جمله کتابهایی که در منطقه رواج زیادی داشتند توضیح المسائل امام خمینی(ره) و نشریات ارسالی از قم بودند.[17] در سندی از ساواک آمده است:
«به طور کلی هر هفته تعدادی کتب دینی و سیاسی و اجتماعی و اقتصادی برای فروشندگان سرپایی و کتابفروشیهای بوشهر و سایر شهرستانها وسیله پست و یا مسافرین از راههای مختلف ارسال میگردد که این کتب بیشتر در قم به چاپ رسیده و از آنجا به شهرستانها صادر و توزیع میگردد و تعدادی از فروشندگان دورهگرد و صاحبان کتابخانهها قبلاً قبوضی به مردم فروخته و یا وجوه جمعآوری شده کتاب را برای مؤلف یا نویسنده ارسال و اصولاً از این راه ارتزاق میکنند.»[18]
شاید در کمتر استانی به اندازهی بوشهر مقامات ساواک نسبت به نوع کتابهایی که مردم میخواندند حساسیت داشتهاند. در سندی به تاریخ 1352 این موضوع به وضوح قابل مشاهده است:
«از کتابفروشی مزبور[در برازجان] با انجام تشریفات قانونی بازرسی به عمل آمده و تعداد 317 جلد کتاب و 159 جلد مجله کودکان چاپ مسکو کشف و ضبط شده است. ساواک بوشهر سپس اضافه نموده با توجه به اینکه توزیع کتب مزبور در شهرستان برازجان موجب سوق داده شدن مردم آن منطقه به سوی فعالیتهای مضره سیاسی خواهد شد . . . [لذا] قسمتی از کتابهای موجود در فروشگاه وی[محمدحسین مطهری] که مضره نبوده ولی تا حدودی تحریکآمیز میباشد نیز جمعآوری گردیده است و طرح امنیت داخلی این ساواک(ساواک بوشهر) آن است که تا زمانی که شخص موصوف در رفتار خود در زمینه فروش کتب مضره و تحریکآمیز تجدید نظر نکرده هر چند یکبار از کتابفروشی او بازرسی و کتب مضره و تحریکآمیز جمعآوری گردد.»[19]
نقش معلمان، دانشجویان و دانشآموزان در جریان انقلاب اسلامی در بوشهر
فقدان دسترسی مناسب مردم استان بوشهر به وسایل ارتباط جمعی باعث شده بود تا همهی کسانی که به نحوی از اوضاع کشور اطلاع داشتند، احساس وظیفه کرده و به رغم کنترلهای شدید رژیم، برای افزایش آگاهی سیاسی تودههای مردم تلاش کنند. معلمان از جمله اقشاری بودند که در این زمینه نقش مهمی برعهده داشتند. بسیاری از معلمین استان با بررسی موضوعاتی که رژیم پهلوی نسبت به آن حساسیت داشت، دانشآموزان را با واقعیتها جاری کشور و جهان آشنا میکردند. پرداختن به موضوعاتی مانند جنگ ویتنام و جنایات رژیم صهیونیستی از جملهی این موارد بود.[20] شجاعت معلمان استان در سند زیر به خوبی مشهود است:
«دانشآموزی از آقای نبوی سؤال مینمایدکه مسئول قوه مقننه و مجریه چه کسی است؟ آقای نبوی با عصبانیت و با لحن تمسخر اشاره به تمثال شاهنشاه آریامهر نموده و میگوید پس این مردیکه چه کاره است و مسئول همین مردیکه است.»[21]
در سال 1357 به تدریج مدارس نقش مهمی در تحولات منطقه و استان پیدا کردند و با تعطیل مداوم کلاسها دانشآموزان را تشویق به شرکت در تظاهرات میکردند. اسناد نشان میدهد که دانشآموزان از مهمترین نیروهای انقلابی در جریان نهضت امام در سال 1357 بودهاند. در سندی به تاریخ 8 / 7 / 1357 آمده است:
«روز جاری کلیه مدارس بوشهر تعطیل بوده و عدهای از دانشآموزان و افراد متفرقه در گروههای مختلف تجمع و یک گروه از آنها تابلو دبستان پهلوی که کاشی بوده است تخریب و گروه دیگری به اداره گسترش خدمات خارجی رفته و تمثالهای 66[شاه] را شکسته و عدهای نیز به منزل آقای پاکدل کارمند این سازمان رفته و با پرتاب سنگ شیشههای منزل و اتومبیل وی را شکسته[اند]»[22]
در سند دیگری راجع به اعتصاب معلمان و دانشجویان آمده است:
«همایون بحرانی مدیر مدرسه اعتصامی در اداره آموزش و پرورش اعلام داشته که نباید دست از اعتصاب خود تا برکنار شدن رژیم 66 برداریم و مدیران را تهدید نموده اگر چنانچه دبستانی باز شد خانههای مدیران به آتش کشیده میشود و مرتباً در میان فرهنگیان تحریکاتی مینماید و به دستور وی کلیه مدارس ابتدایی که مورخه 25 / 9 / 57 باز بوده از ساعت 9:30 تعطیل و به حالت اعتصاب درآمدند.»[23]
در میان شهدای انقلاب استان بوشهر تعدادی از دانشآموزان مقاطع مختلف دیده میشود که نشان دهندهی نقش آنها در پیروزی انقلاب اسلامی است. در سندی که به این موضوع اختصاص دارد، آمده است:
«عصر روز 23 / 8 / 57 حدود 1000 نفر محصل و افراد متفرقه در مراسم شب هفت دو نفر دانشآموزی که در تظاهرات اخیر کشته شدهاند در گورستان بوشهر تجمع و بعد از خواندن فاتحه متفرق گردیدند. ضمناً روز جاری مدارس بوشهر و مدارس ابتدایی در بخشهای تابعه نیمه تعطیل بوده است.»[24]
در سند دیگری به حضور محصلین در تظاهرات در شهرستان دیر اشاره شده و در آن صراحتاً دستور شلیک به تظاهرکنندگان آمده است. در بخشی از این سند مهم آمده است:
«در تظاهرات اخیر شهر دیر مردم عادی شرکت ندارند و فقط محصلین هستند و متاسفانه از جانب معلمین و دبیران آنان نیز هیچگونه کنترل یا مانعی به وجود نمیآید. باتوجه به دستور تیراندازی و پراکنده نمودن آنها نیز هیچگونه کنترل یا ممانعتی به عمل نمیآید»[25]
دانشجویان از دیگر اقشار تأثیرگذار در استان بودند. تعداد زیادی از این افراد در ضمن تحصیل در استان یا شهرهای دیگر با اندیشههای حضرت امام خمینی(ره) آشنا شده و هنگام بازگشت به استان، مردم را در جریان اوضاع کشور قرار میدادند. دانشجوها در کنار طلاب به دلیل مقبولیتی که در نزد سایر اقشار داشتند، تأثیر زیادی بر جای میگذاشتند.[26] دانشجویان مذهبی معمولاً از مساجد برای بیان اندیشههای خود استفاده میکردند.[27] لازم به ذکر است که جریان کمونیستی نیز در مدارس استان فعال بود، اما به دلیل باورهای اعتقادی مردم این جریان هرگز نتوانست طیف وسیعی را با خود همراه کنند.
نقش وعاظ و روحانیون
وعاظ و روحانیون به دلیل اینکه مورد حمایت طیف گستردهای از مردم بودند، بیشترین تأثیرگذاری را نیز در جهت تحقق آرمانهای حضرت امام(ره) بر جای گذاشتند. در بوشهر به دلیل اینکه روحانیت تشکیلات منسجمی نداشت، لذا بیشتر به صورت فردی و ابتکاری به آگاه کردن مردم میپرداختند.[28] از جمله این افراد میتوان به شهید ابوتراب عاشوری اشاره کرد. این روحانی بزرگوار از دههی 40 در خط مبارزه و حمایت از امام(ره) قرار گرفت و به ترویج اندیشههای ایشان پرداخت. در سندی از ساواک در سال 1345 آمده است:
«برابر سوابق موجود مشارالیه از طرفداران جدی خمینی میباشد و در زمینه جمعآوری وجوه جهت خمینی فعالیت دارد و اخیراً نیز کتب و نامههایی از عراق و بعضی از شهرستان جهت یاد شده ارسال میگردد و این شخص با بعضی از روحانیون عراق از طریق مکاتبه در تماس میباشد . . . »[29]
از جمله اقدامات روحانیون استان، استفاده از فعالیتهای مذهبی برای ایراد مخالفت با سیاستهای رژیم بود. روحانیون منطقه ابتدا انتقادات خود را متوجه برخی سیاستهای ضد مذهبی رژیم کرده و از این طریق مانع از واکنش شدید رژیم میشدند. در سندی به تاریخ 11 / 10 / 1345 آمده است:
«نامبرده بالا[شیخ علی موحدی ساوجی] روی منبر در برازجان ضمن سخنانش اظهار نمود که چرا در مدرسهها به جای قرآن مراسم جشن مهرگان را به دانشآموزان میآموزند این کار چه لزومی دارد.»[30]
در سند دیگری اقدامات رژیم به منظور شکاف در میان روحانیت مورد انتقاد قرار گرفته است:
«شیخ ابوتراب عاشوری میگفت: یک دارالترجمه(دارالترویج) اسلامی از طرف دولت برای خنثی کردن فعالیتهای روحانیون در قم تأسیس شده است و اضافه کرد این دولت خود را عوض مینماید حضار آن را تایید میکردند.»[31]
فعالیت روحانیون استان از سال 1356 همسو با سایر نقاط کشور افزایش پیدا کرد و در سال 1357 به اوج خود رسید. دعوت از وعاظ روحانی و انقلابی از سایر شهرها این فرصت را به انقلابیون میداد که تودههای مردم را علیه رژیم پهلوی بسیج کنند.[32] پایگاه اصلی این انقلابیون مساجد استان بود، در مساجد برنامههای فراوانی از دههی 40 آغاز شده بود که تحت پوشش فعالیت مذهبی جریان داشتند. تشکیل جلسات مبارزه با فرقههای انحرافی و تشکیلات استعماری مانند بهائیت از جمله اقداماتی بود که در مساجد استان انجام میشد.[33]
در مساجد استان در کنار تشکیل جلسات قرائت قرآن بارها به انتشار عکسها و اعلامیههای امام(ره) نیز اشاره شده است.[34] علاوه بر عکسهای امام(ره) جزوه های توضیح المسائل ایشان نیز از طریق مساجد در اختیار دوستداران امام(ره) و انقلابیون قرار میگرفت.
در سندی از ساواک آمده است:
«در ساعت 18.30 روز 6 / 9 / 50 در مسجد پیرزن در بوشهر پس از نماز جماعت تعدادی جزوات خمینی پخش گردید.»[35]
به گفتهی اسناد ساواک برخی از علما و روحانیون استان با شجاعت ضمن اشاره به امام خمینی(ره) اعلمیت ایشان را بیان میکردهاند:
«آقای نبوی بعد از صحبت درباره خلقت آدم و نظریه داروین در مورد پیدایش انسان صحبت را به خمینی کشانید و اضافه نمود که خمینی بعد از حضرت علی(ع) و حضرت آیتاله بروجردی دارای علم و حدیث میباشد.»[36]
با اوج گرفتن مبارزات مردمی، علمای عظام قم و سایر مناطق اهمیت خاصی برای استان بوشهر قائل شده و از سال 1356 کوشیدند تا با اعزام نمایندگانی از طرف خود فضای فکری و انقلابی استان را هدایت کنند. در سندی از ساواک به صراحت به این موضوع اشاره شده است:
«طبق اطلاع واصله اخیراً عدهای از طرف مجتهدین و روحانیون طراز اول قم در پوشش مسافرت یا دیدن اقوام خود به شهرستانهای کشور از جمله برازجان و بوشهر و روستاهای تابعه مراجعه و ضمن تماسهای غیرمحسوس علیه تظاهرات ملی و میهنی و علیه آزادی زنان و قانون اصلاحات ارضی مطالب خلافی عنوان مینمایند. این اشخاص با مراجعه به بازاریان و افراد مورد اعتماد خود برای روحانیون ممنوعالمنبر و کسانی که در اغتشاشات قم دستگیر شدهاند وجوهات جمعآوری مینمایند...»[37]
روحانیون استان ضمن حضور مستمر در تظاهرات وظیفه ساماندهی و برگزاری آنها را نیز بر عهده داشتهاند. در سندی در آذر 1357 آمده است:
«شیخ عباس عربزاده مبادرت به ایراد مطالب تحریکآمیز نموده و سایر معممین اعم از داخل مسجد و یا در طول مسیر تظاهرات را به ایجاد بلوا و آشوب تحریک مینمودهاند.»[38]
در سند دیگری به دستگیری 9 نفر از طلاب استان در تظاهرات روز 10 / 9 / 1357 اشاره شدهاست. در بخشی از این سند آمده است:
«ظرف یکی دو روز اخیر به طور پی در پی تظاهراتی در بوشهر به وقوع پیوسته که منجر به کشتهشدن دو نفر و مجروح شدن 14 نفر از اهالی گردیده و چون شهربانی ضمن تظاهرات 9 نفر طلبه را به عنوان محرک معرفی و اضافه نموده که این اشخاص در تحریک و تشویق مردم به ایجاد بلوا و آشوب و دادن شعارهای ضد میهنی دخالت داشتهاند لذا در اجرای اوامر تلفنی مدیریت کل اداره سوم روز جاری کلیه اشخاص مذکور جهت اعزام به مرکز به مأمورین نیروی هوایی شاهنشاهی تحویل گردیدند.»[39]
شبنامه و دیوار نویسی و پخش اعلامیه
از اقدامات نیروهای انقلابی و مبارز در استان بوشهر که حاکی از فضای بسته و خفقانآور رژیم پهلوی بود، استفاده از شبنامه نویسی و پخش اعلامیههای مختلف در سطح شهر بود. این اعلامیهها در مکانهای مختلف و به ضرورت اهمیت پخش میشدند. بیشترین مکانهایی که این اعلامیهها و شبنامهها پخش میشدند، مدارس و مساجد بودند. این اعلامیهها که شامل اعلامیههای حضرت امام(ره)، مواضع علمای عظام قم و حتی دیدگاههای انقلابی اهالی استان بود بلافاصله از سوی رژیم پهلوی جمعآوری شده و دستورهای ویژه برای کشف عاملین تهیه و توزیع آنها صادر میگردید. در سندی از ساواک آمده است:
«اخیراً تعدادی اعلامیه دستنویس تحت عنوان(تو ای برادر و خواهر مسئول و تو ای انسان به امضاء جبهه به اصطلاح مبارزین خمینی بوشهر) در پاکات پستی جهت اشخاص مختلف ارسال گردیده که به نحو مقتضی از توزیع آن جلوگیری گردید.»[40]
این اعلامیهها علاوه بر پخش در مدارس و مساجد و یا ارسال برای اشخاص مختلف که در بالا به یک مورد آن اشاره شد، در مناطق حساسی که از نظر امنیتی نیز مراقبت میشدند پخش میگردید. در سند زیر آمده است:
«تعدادی اعلامیه ضد میهنی در ساختمان مرکزی راکتور یک و دفتر شرکت رامج توسط کارگران شرکت رامج به دست آمده و طی پیگیری که از طرف این دفتر به عمل آمده مجدداً در ساعت 9.30 روز 6 / 2 / 2537(1357) شاهنشاهی نسخه دیگری در همان محل به دست آمد.»[41]
علاوه بر پخش اعلامیه، شعارنویسی نیز با نزدیک شدن به ماههای پایانی حیات سیاسی رژیم پهلوی افزایش بیشتری پیدا کرد. شعارها معمولاً در جاهایی که در معرض دید بودند مانند مساجد و مدارس نوشته میشدند. در سند زیر به شعارنویسی در دشتستان و گناوه اشاره شده است:
«طبق گزارشاتی که از فرمانداری دشتستان و بخشداری گناوه واصل گردیده عدهای اقدام به نوشتن شعارهای ضدمیهنی روی دیوارهای اماکن عمومی نموده و نیز به اقداماتی ضدملی مبادرت نمودهاند.»[42]
در سند دیگری آمده است:
«روی دیوارهای کتابخانه عمومی و دادگاه بخش و دبیرستان خوارزمی بندر گناوه شعارهای مضرهای با رنگ نوشته شده و در محوطه کتابخانه دو عدد شعار پارچهای نیز پاره شده است. مفاد شعارها اهانت به 66 و تحریک مردم به قیام و دفاع از آزادی میباشد.»[43]
افزایش این شیوهی مبارزه باعث شد که ساواک مرکز در نامهای به تاریخ 26 / 10 / 1356 دستورات لازم را برای برخورد با نویسندگان این شعارها صادر کند. این دستور نشان میدهد که شعارنویسی در استان بسیار گسترده بوده است. در سندی که به این موضوع اشاره دارد، میخوانیم:
«با توجه به اینکه نوشتن شعارهای مضره نشان دهنده فعالیت پنهانی گروهی فعال و برانداز در آن منطقه است، خواهشمند است دستور فرمایید کلیه منابع و عوامل نفوذی و سایر همکاران افتخاری را در این زمینه به نحو مقتضی توجه و اقدامات همه جانبهای نسبت به شناسایی نویسندگان این قبیل شعارهای مضره معمول دارند و نتیجه را ضمن اعلام هرگونه اطلاعی در این مورد به این اداره کل آگهی نمایند.»[44]
با نزدیکتر شدن به ماههای منتهی به پیروزی انقلاب، روند پخش اعلامیه و نوارهای سخنرانی امام(ره) و سایر علما و انقلابیون در استان بوشهر افزایش یافته به طوری که به گفتهی اسناد ساواک در مواردی حتی رانندگان کامیون آنها را پخش میکردند. در سندی از ساواک آمده است که:
«در مورخه 12 / 9 / 1357 یک کامیون حامل نوارهای ضدمیهنی به شهرستان بوشهر وارد شده است.»[45]
بزرگداشت مراسم شهدای شهرهای مختلف کشور
شهادت آیتالله سیدمصطفی خمینی فرزند ارشد امام(ره) و به دنبال آن انتشار مقالهی توهین آمیز «ایران و استعمار سرخ و سیاه» که به قلم رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات در 17 دی ماه 1356 منتشر شده بود، مجموعهای از رویدادها و حوادث متوالی را به وجود آورد که تا سال 1357 ادامه پیدا کرد. اوج این حرکتهای انقلابی را باید در قیام 19 دی 1356 مردم قم دانست.[46] در این روز رژیم پهلوی با معترضین به مقالهی روزنامه اطلاعات به شدت برخورد کرد و تعدادی از تظاهرکنندگان را به شهادت رسانید. این اقدام سبعانهی رژیم بازتاب زیادی در جامعه ایجاد کرد و باعث شد که در سراسر کشور مراسم مختلفی برای این شهدا برگزار شود. در استان بوشهر نیز همسو با سایر نقاط کشور اعلامیههای متعددی در این رابطه در سطح شهر منتشر[47]و در برخی شهرستانها مغازهها تعطیل شد.
«اخیراً در بندر دیر اعلامیههای مضرهای توزیع و همزمان شخصی به نام حسین بحرانی که به شغل روضهخوانی اشتغال دارد در مورخه 26 / 11 / 36[1356]ضمن سخنرانی در حسینیه بندر دیر و اشاره به مفاد اعلامیههای موصوف مردم را تحریک به تعطیل مغازههایشان مینموده و در نتیجه روز 27 / 11 / 36 مغازههای بندر دیر تعطیل بوده است.»[48]
در سند دیگری در همین رابطه آمده است:
«مورخه 29 / 11 / 36[1356] در حسینیه خورموج به منظور چهلمین روز وقایع اخیر قم مراسم فاتحهخوانی به سرپرستی حاج سید عباس شهزاد و برادرش حاج سید محمدجواد رکنی تشکیل گردید و به تحریک یک نفر معمم به نام حاج شیخ حسین ابراهیمی که یکی از معاودین از عراق میباشد و هم اکنون در خورموج میباشد اقدام به بستن مغازهها و دعوت مردم به حسینیه جهت شرکت در مراسم گردید. شب قبل نیز با پخش و نصب اعلامیه به امضاء آیتاله گلپایگانی مردم را دعوت به شرکت در این مراسم نموده بودند. ... »[49]
مراسم بزرگداشت چهلم شهدای قم در اکثر شهرهای کشور برگزار شد و در تبریز در 29 بهمن مراسم به خاک و خون کشیده شد. به این ترتیب توالی مراسم بزرگداشت در سراسر کشور به وجود آمد و در شهرهای یزد، اهواز و جهرم با شدت سرکوب گردید. بازتاب اقدامات رژیم پهلوی در برخورد با معترضین در استان بوشهر بسیار شدید بود، ولی مردم بدون ترس از رژیم وارد مبارزه شده و خود را برای برگزاری مراسم بزرگداشت شهدا آماده میکردند. در سندی در این مورد آمده است:
«به قرار اطلاع عناصر ناراحت و ماجراجو قصد دارند که در فواصل روزهای 17 تا 20 اردیبهشت ماه مراسمی به مناسبت چهلمین روز کشته شدگان یزد، اهواز و جهرم برگزار و با استفاده از این موقعیت مبادرت به تحریک و اخلالگریهایی بنمایند.»[50]
به گفتهی اسناد ساواک در این مجالس بزرگداشت، علاوه بر تجلیل و گرامیداشت شهدای کشور و حمایت از اندیشههای حضرت امام(ره)، خواستههای مردم نیز مطرح میشد. در سندی در این رابطه آمده است:
«سید مصطفی حسینی اظهار داشته ساعت 9 صبح روز 19 / 2 / 2537[1357] به منظور چهلمین روز واقعه یزد و جهرم مجالس ختمی در مسجد جامع عطار برگزار میشود و اضافه نموده 1- خواستههای مردم و روحانیون نسبت به دولت 2- حق و امنیت مملکت و آیات قرآن 3- [و راجع به] متحد بودن محصلین مطالبی ایراد خواهد شد.»[51]
به دنبال برگزاری مراسم بزرگداشت که تبدیل به مکان و ملجایی برای انتقاد از رژیم پهلوی میشدند، ساواک تصمیم گرفت تا مانع از برگزاری مراسمهای چهلم برای شهدای شهرهای مختلف کشور شود. در نامهای از پرویز ثابتی مدیرکل اداره کل سوم امنیتی ساواک خواسته شده تا ضمن ممانعت از برگزاری این مراسم عوامل آن را دستگیر کنند:
«از آنجا که تجربه سالهای اخیر نشان داده عناصر منحرف مترصد احراز موقعیت مناسب برای تحریکات و فعالیتهای برانداز و ضدملی هستند و با مستمسک قرار دادن برگزاری مراسم یاد چهلم به تحریکات و تظاهرات دست زدهاند. ضرورت دارد که عناصر محرک دستگیر و شناسایی شوند. سریعاً افراد سابقهدار و منحرفی را که در حوزه استحفاظی آن سازمان در جریانات اخیر(در دی ماه 36(1356) به بعد) مبادرت به اقدامات ضدملی نمودهاند مشخص و همراه با پیشنهاداتی که در مورد نحوه عمل با هر یک از این افراد دارند اعلام دارند.»[52]
بهرغم همهی تهدیدات و فشارهایی که بر مردم و انقلابیون وارد میشد، مردم استان بوشهر با شجاعت به برگزاری مراسم چهلم شهدای کشور اقدام میکردند. برگزاری مراسم شهدای شهر شیراز و تعطیلی مغازهها، بینتیجه بودن سیاستهای سرکوبگرانهی رژیم پهلوی را نشان میدهد. در سندی در این مورد آمده است:
«روز جاری کلیه دکاکین و مغازههای بوشهر به سبب ابراز همدردی با وقایع شیراز تعطیل میباشد و این تعطیلی برای مدت سه روز اعلام گردیده است. ضمناً کلیه بانکها نیز در اعتصاب به سر میبرند و در ادارات بندر گمرک بوشهر نیز کمکاری وجود دارد.»[53]
شرکت در اعتصابات
از دیگر اقدامات انقلابیون استان بوشهر، برگزاری و شرکت در اعتصابات عمومی بود. این اعتصابات به این صورت بود که روحانیون استان در هماهنگی با علما و خصوصاً مراجع قم تصمیمگیری کرده و آن را به اطلاع طبقات مختلف مردم مخصوصاً بازاریان و فرهنگیان میرساندند. این اعتصابات تأثیر بسیار زیادی در فروپاشی شاکلهی اقتصادی رژیم داشتند، به طوری که در شهرهای صنعتی مانند آبادان، اراک، قزوین و... تأثیر آن بسیار چشمگیر بود. در استان بوشهر اسناد فراوانی در این مورد وجود دارد که نشان دهندهی عزم جدی طبقات مختلف مردم برای سرنگونی رژیم پهلوی است. در سندی از ساواک شرکت عموم مردم استان از هر قشر و طبقهای در اعتصابات به خوبی انعکاس یافته است:
«برابر گزارش گروهان تابعه کلیه مغازهها و دکاکین و فروشندگان مایحتاج عمومی سرتاسر حوزه استحفاظی محل کسب خود را تعطیل و اعتصاب نمودهاند و نیز ادارات دادگستری، گمرک و بهداری و بهزیستی به تأسی از اعتصاب مبادرت به اعتصاب کردهاند. در سایر ادارات کمکاری وجود دارد و ضمناً کارگران نیروگاه اتمی بوشهر نیز دست از کار کشیده و در جلو کارگاه اجتماع نمودهاند.»[54]
این اعتصابات در شهری مانند بوشهر که اهمیت ویژهای برای رژیم داشت بسیار سنگین بود. بر اساس اسناد، این مجموعه اعتصابات در استان از اواسط سال 1357 در حال گسترش بوده است. در سندی در این باره آمده است:
«برابر گزارش گروهانهای تابعه کلیه مغازهها و دکاکین و فروشندگان مایحتاج عمومی سرتاسر حوزهی استحفاظی محل کسب خود را تعطیل و اعتصاب نمودهاند و نیز ادارات دادگستری، گمرک و بهداری و بهزیستی به تأسی از اعتصاب مبادرت به اعتصاب کردهاند. در سایر ادارات کمکاری وجود دارد. ضمناً کارگران نیروگاه اتمی بوشهر نیز دست از کار کشیده و در جلو کارگاهها اجتماع نمودهاند.»[55]
از دیگر اقدامات مردم استان بوشهر برگزاری مراسم بزرگداشت مرحوم حجت الاسلام احمد کافی[56] و آیتالله ملاعلی همدانی و دیگر شهدای انقلاب بود. این مراسم در اکثر موارد به انقلابیون این فرصت را میداد که با اجتماع در مساجد انزجار خود را از رژیم پهلوی اعلام و از آرمانهای امام خمینی(ره) حمایت کنند. در سندی در همین رابطه آمده است:
«مجلس ترحیمی که در مسجد جامع بوشهر به علت فوت آخوند ملاعلی همدانی و دو نفر دیگر از روحانیون برپا بود، واعظی به نام اسدی که از مشهد به بوشهر رفته بود، سخنرانی و به دنبال پایان مراسم تعدادی از حاضرین از مسجد خارج، ضمن دادن شعارهای ضدمیهنی مبادرت به شکستن شیشههای اتومبیل پلیس و بانکها نمودهاند که مأمورین آنها را متفرق و 36 نفر عاملین مربوط دستگیر شدهاند.»[57]
در سند دیگری در همین رابطه آمده است:
«در روز جاری از طرف سید مصطفی حسینی مجلس ترحیمی با شرکت عدهای حدود 1500 نفر در مسجد جامع عطار بوشهر به مناسبت فوت سه نفر از روحانیون برگزار گردید و شیخی به نام نصراله اسدی که از مشهد به بوشهر آمده است سخنرانی و برای سلامتی خمینی دعا و خواستار مراجعت وی به کشور گردید. حدود نیم ساعت قبل از پایان جلسه تعدادی از شرکت کنندگان با شعار دادن به نفع خمینی از مسجد [خارج شدند].»[58]
نقش مساجد استان بوشهر در پیروزی انقلاب اسلامی
مساجد استان به دلیل سخنرانیهای وعاظ و روحانیون انقلابی استان و همچنین سخنرانانی که از سایر نقاط کشور به بوشهر دعوت می شدند نقش مهمی در بسیج تودههای مردم برعهده داشتند. در واقع میتوان گفت که مساجد به عنوان قلب تپندهی انقلاب، به مرکز تجمع انقلابیون و هدایت آنها تبدیل شده بودند. در مساجد استان ضمن برگزاری جلسات مذهبی که از دههی 40 گسترش یافته بودند، از طریق کانونهای مختلف جوانان و نیروهای مذهبی را پرورش میدادند. علاوه بر پرورش نیروهای متعهد و انقلابی، مساجد به عنوان پل ارتباطی میان امام(ره) و مردم آنها را در جریان تحولات سراسر کشور قرار داده و اعلامیهها، نوارها، عکسها و کتابهای ایشان را در سطح استان منتشر میکردند. در سندی از ساواک به خوبی نقش وعاظ و روحانیون در تبیین اهداف انقلاب در مساجد آشکار شده است:
«روز جاری یادبودی در مسجد جامع عطار بوشهر برگزار، در این مراسم عده قابل توجهی از مردم شرکت و شخص معممی به نام محمدجعفر منتظری که از قم دعوت شده بود، سخنرانی کرد. نامبرده ضمن صحبت در زمینه اینکه حکومت فرد بر مردم صحیح نیست و حکومت باید دمکراتی و حکومت مردم بر مردم باشد، اضافه نمود: اشخاصی که برای مجلس انتخاب میشوند انتصابی هستند نه انتخابی در حالی که حکومت باید به طریق اسلامی اجرا شود. وی همچنین اظهار داشت حدود 3 ماه پیش که در قم میخواستند بگویند حکومت اسلامی چیست، عدهای کشته شدند و جلسه امروز هم به خاطر وقایع خونین اهواز و یزد و جهرم است که چهل روز پیش عدهای از مسلمانان بیگناه به دست مأمورین از بین رفتند، حتماً باید آیتاله خمینی که در تبعید است آزاد شوند [و] زندانیان بیگناه آزاد گردند.»[59]
برأساس اسناد موجود، اجتماع در مساجد برای استماع سخنرانیهای سیاسی و تظاهرات علیه رژیم به تدریج افزایش یافته و مسجد جامع عطار و مسجد شاه آباده و . . . به محلهایی برای انقلابیون تبدیل شده بودند:
«در مسجد جامع عطار بوشهر[یادبودی] تشکیل که حدود 1500 نفر جمعیت در آن شرکت نمودند. واعظی که سخنرانی میکرد شخصی به نام شیخ نصراله اسدی بود، اسدی در صحبتهای خود از طرز حکومت موجود انتقاد و ضمن تمجید زیاد از خمینی اظهار می داشت. . . . همین که صحبتهای او رو به اتمام رسید مردم صلوات فرستادند و چون تحریک شده بودند از مسجد بیرون ریختند و با دادن شعارهای ضد ملی به راه افتادند و در همین موقع مأمورین شهربانی به مقابله با آنها پرداخته و ضمن متفرق کردن آنها در حدود 40 نفر را دستگیر کردند.»[60]
با افزایش اعتراضات و در ماههای پایانی حیات رژیم، رئیس شهربانی کشور طی دستوری که برای ساواک و شهربانی استان بوشهر ارسال شد، از مأمورین خواست تا نسبت به تظاهر کنندگان شدت عمل نشان داده و آنها را با گلولههای جنگی مورد هدف قرار دهند. در این دستور آمده است:
«به منظور حفظ نظم و امنیت و جلوگیری از اقدامات خائنانه عناصر آشوبطلب و اخلالگر دستور فرمایید مأموران انتظامی با نهایت قدرت هر گونه عملیات اخلالگران را به شدت سرکوب، نیاز به استعمال اسلحه باشد. با نظر فرمانده مستقیم یا رئیس بلاواسطه اقدام [شود].»[61]
اگر چه رژیم پیش از این نیز تظاهرکنندگان را مورد هدف گلوله قرار میداد و بسیاری را در جریان 17 شهریور به شهادت رسانید، اما این دستور مستقیم باعث شد که مأمورین انتظامی رژیم با شدت عمل بیشتری با تظاهر کنندگان برخورد کرده و بسیاری را به شهادت برسانند.
اسناد نشان میدهد که هیچ کدام از این تمهیدات تأثیری بر عزم راسخ مردم استان بوشهر در ادامهی مبارزه برای سرنگونی رژیم پهلوی نداشته است. در سندی به تاریخ 18 / 8 / 1357به خوبی شجاعت مردم استان و عزم جدی آنها در پاسداری از انقلاب اسلامی دیده میشود:
«روز جاری در بوشهر تظاهراتی صورت گرفته لیکن یکی دیگر از افرادی که روز گذشته مورد اصابت گلوله قرار گرفته به نام اسماعیل عمودی شاگرد مکانیک 18 ساله فوت نموده و عدهای در گورستان شهر تجمع [نمودهاند].»[62]
پس از افزایش سرکوبها و شدت العمل رژیم پهلوی در استان بوشهر گروههای انقلابی خود را برای اقدام نظامی آماده کرده و اسلحههای زیادی نیز در بین مردم تقسیم شده است.[63] در سندی راجع به تظاهرات در آذرماه 1357 در بوشهر آمده است:
«تعدادی حدود سیصد نفر جوان ضمن دادن شعارهای مذهبی و ضدملی و اهانت به شخص 66 از چند نقطه به خیابان زند وارد و شروع به تظاهرات کردند که ابتدا با تذکر و سپس با پرتاب گاز اشکآور و تیراندازی هوایی متفرق ولی مجدداً به گروههای کوچکتر تقسیم و دست به تظاهرات و خرابکاری زده[اند] . . . ناگزیر مأمورین مبادرت به تیراندازی کردند و تاکنون دو مأمور ژاندارم به وسیله سنگ مجروح شدهاند و 8 نفر از تظاهر کنندگان مجروح و یک نفر به نام حمیدرضا فائز کشته شده است.»[64]
در پایان باید گفت که در کنار مردان، زنان نیز در استان بوشهر در تظاهرات شرکت کرده و در مساجد به استماع سخنرانیهای مذهبی میپرداختند. به منظور ارتقاء سطح مذهبی و سیاسی زنان، علمای استان از سخنران زن برای تدثیرگذاری بیشتر استفاده میکردند. از جمله زنانی که در همین زمان در مساجد بوشهر سخنرانی کرده و مخاطبین زیادی نیز داشت خانم عذرا انصاری بود که از قم به استان بوشهر آمده بود. وی در هنگام اقامت در بوشهر به کمک و مساعدت شهید ابوتراب عاشوری مقدمات تأسیس مکتب فاطمیه را در بوشهر پیریزی کرد. در سندی از ساواک آمده است:
«خبر رسیده حاکیست مدتی است خانمی به نام انصاری که سخنران مذهبی میباشد از شهرستان قم به بندر بوشهر آمده و در مساجد شهر بوشهر برای مردم سخنرانی میکند و در روز 3 / 2 / 2537[1357] در مسجد تلکوتی که در حوالی خیابان فرودگاه بوشهر میباشد ضمن سخنرانی برای مردم از شهید شدن جوانان در راه دین صحبت مینمود و مرتباً مردم را تحریک مینمود...» [65]
روزنامهی آیندگان در تاریخ 17 / 7 / 1357 گزارشی ارائه کرده است که به خوبی روحیهی انقلابی و شور و شوق عمومی مردم استان بوشهر در ماههای پایان رژیم پهلوی را نشان میدهد:
«دانشآموزان بوشهر در حالی که گروههای مختلف اجتماع به تدریج به صفوف آنها میپیوستند از خیابانهای پهلوی، زند، دهقان، شاهپور و ششم بهمن گذشتند و دامنه تظاهرات خود را وسعت دادند. در تظاهرات امروز دانشآموزان و مردم بوشهر که بیشتر صورت راهپیمایی داشت و در صفوف منظم انجام میگرفت. گروههای مختلف در خیابان ششم بهمن از تظاهر کنندگان استقبال کردند و از آنان با شیرینی پذیرایی شد. در همین حال مأموران انتظامی مداخله کردند و زد و خوردهایی بین مأموران و تظاهر کنندگان روی داد.»[66]
سرانجام پس از ماهها اعتراض و راهپیمایی در 26 دی 1357 محمدرضا پهلوی برای همیشه کشور را ترک کرد. دوران نخستوزیری شاپور بختیار نیز چندان دوامی نداشت و او به رغم حمایتهای آمریکا و سایر کشورهای غربی نتوانست کمکی به رژیم از هم پاشیده پهلوی بکند. بازگشت امام (ره) در 12 بهمن 1357 عملاً پایانی بود بر عمر رژیم شاهنشاهی در ایران و با اعلام بیطرفی ارتش در 22 بهمن عصر جدیدی در تاریخ ایران آغاز شد. بیتردید در پیروزی انقلاب اسلامی ایران شهرها و روستاهای مختلف کشور نقش مهمی داشتهاند که تنها به گوشههایی از آن اشاره شد.
پینوشتها:
[1]. برای اطلاعات بیشتر ر.ک: www.persiangulfstudies.com.
[2]. کنین، عبدالحسین، جغرافیای طبیعی و انسانی بوشهر، تهران، طلوع دانش، 1387، ص 53- 49.
[3]. فرهنگ جغرافیایی ایران، دایره جغرافیای ستاد ارتش شاهنشاهی ، جلد هفتم، استان هفتم، صفحات 101و 102 و همچنین رجوع شود به سایت www.amar.org.ir.
[4]. پرگاری، صالح، «تاریخ ایران در دوره علویان در تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره صفاریان و علویان» تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها، ۱۳۹۰.
[5]. فقیهی، علی اصغر، تاریخ آل بویه، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها، ۱۳۹۰.
[6]. ر.ک: زنده دل، حسن، استان بوشهر، انتشارات ایران گردان،1377.
[7]. ر.ک: دشتی، رضا، تاریخ اقتصادی و اجتماعی بوشهر در دوره قاجار با تکیه بر نقش تجار و تجارت، انتشارات بازینه،1380.
[8]. ر.ک: فخرایی، محمد جواد، دشتستان در گذر تاریخ، شیراز، انتشارات نوید شیراز، 1383 و مهدی فتوت، رویارویی باقر تنگستانی با لشکرکشیهای انگلیس به بوشهر، انتشارات بوشهر، 1383 و بسیاری منابع دیگر که در این مورد نوشته شده است.
[9]. آیتالله بلادی در جزوهای که خطاب به فجرالسلطنه تهیه شده است، الگوبرداری رضاخان از مصطفی کمالپاشا را مورد انتقاد قرار داده و سیاستهای او را مخالفت منافع ملی و ضداسلامی دانسته است. وی با رضاخان مبارزه فرهنگی میکرد. برپایی مراسمهای با شکوه عزاداری از جمله اقدامات این عالم آگاه بود. از مرحوم آیت الله بلادى بیش از 80 جلد کتاب در علوم مختلف باقی مانده است. بعضى از آثار وى عبارت است از: ملاکالقضا در قضا و شهادت، آیات تکوین در سه جلد، حکم الصلاة فىالعرفات، کشکول (در دو جلد)، سوانح و لوایح و الشمسالطالعه فى شرح الجامعه، کهف الحصین (سه جلد). بر گرفته از کتاب صد سال مطبوعات بوشهر (ص 231) نوشته سید قاسم یاحسینى.
[10]. وی به برازجان تبعید شده بود.
[11]. وی به بوشهر تبعید شده بود.
[12]. رضاخان روز اول فروردین 1316 وارد خلیج خویر موسی گردید و سپس عازم بوشهر شد و از آنجا به شیراز و سپس به اصفهان رفت. ر.ک: تاریخ بیست ساله ایران، حسین مکی، ج 6، صفحات 338- 336.
[13]. در این مورد ر.ک: قیام 15 خرداد به روایت اسناد، جلد 9، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی. و همچنین نگاه شود به: ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، جلد اول، تهران، انتشارات اطلاعات، 1386، ص 513.
[14]. سند مورخه 1 / 1 / 1344، انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان بوشهر،جلد 1، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[15]. سند مورخه 19 / 3 / 1344 جلد 1، همان.
[16]. سند مورخه 20 / 2 / 1344 جلد 1، همان.
[17]. اسناد مورخه 20 / 6 / 1344 و 19 / 10 / 1344 جلد 1، همان.
[18]. سند مورخه 14 / 7 / 1344 جلد 1، همان.
[19]. سند فاقد شماره بوده و در جلد 1، همان. آمده است.
[20]. اسناد مورخه 20 / 8 / 1344 و 16 / 9 / 1356 جلد 1، همان.
[21]. اسناد مورخه 8 / 8 / 1346 و 6 / 8 / 1357 جلد 2، همان.
[22]. اسناد مورخه 7 / 8 / 1357 و 6 / 8 / 1357 جلد 2، همان.
[23]. سند مورخه 25 / 9 / 1357 جلد 2، همان.
[24]. سند مورخه 24 / 8 / 1357 جلد 2، همان.
[25]. سند مورخه 1 / 8 / 1357 جلد 2، همان.
[26]. در اسناد بارها به نقش مثبت دانشجویان در جریان نهضت امام(ره) اشاره شده است. به طور نمونه ر.ک: اسناد مورخه 1 / 2 / 1356، 10 / 12 / 1356 و 17 / 12 / 1356 جلد 1، همان.
[27]. سند مورخه 26 / 11 / 1356 جلد 1، همان.
[28]. سند مورخه 2 / 1 / 1346 جلد 1، همان.
[29]. سند مورخه 8 / 9 / 1345 جلد 1، همان.
[30]. سند مورخه 2 / 9 / 1346 جلد 1، همان.
[31]. سند مورخه 13 / 10 / 1345 جلد 1، همان.
[32]. سند مورخه 1 / 11 / 1353 جلد 1، همان.
[33]. اسناد مورخه 25 / 7 / 1345و 8 / 12 / 1345 جلد 1، همان.
[34]. سند مورخه 19 / 9 / 1346 جلد 1، همان.
[35]. سند مورخه 7 / 9 / 1350 جلد 1، همان.
[36]. سند مورخه 2 / 6 / 1351 جلد 1، همان.
[37]. سند مورخه 12 / 11 / 1356 جلد 1، همان.
[38]. سند مورخه 22 / 9 / 1357 جلد 2، همان.
[39]. سند مورخه 13 / 9 / 1357، جلد2، همان.
[40]. سند مورخه 5 / 2 / 1357 جلد 2، همان.
[41]. سند مورخه 6 / 2 / 1357 جلد 2، همان.. همچنین نگاه شود به اسناد مورخه 16 / 1 / 1357 و 8 / 1 / 1357.
[42]. سند مورخه 10 / 8 / 1356 جلد 1، همان.
[43]. سند مورخه 10 / 8 / 1356 جلد 1، همان. و نیز نگاه شود به اسناد 28 / 9 / 1356 و 1 / 10 / 1356.
[44]. سند مورخه 26 / 10 / 1353 جلد 1، همان.
[45]. سند مورخه 12 / 9 / 1357 جلد 2، همان.
[46]. ر.ک: قیام 19 دی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1382.
[47]. اسناد مورخه 3 / 11 / 1356 و 7 / 12 / 1356، انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان بوشهر،جلد 1، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[48]. سند مورخه 10 / 12 / 1356 جلد 1، همان.
[49]. سند مورخه 17 / 12 / 1356 جلد 1، همان.
[50]. اسناد مورخه 10 / 2 / 1357 و 17 / 2 / 1357 جلد 2، همان.
[51]. سند مورخه 18 / 2 / 1357 جلد 2، همان.
[52]. سند مورخه 28 / 2 / 1357 جلد 2، همان.
[53]. سند مورخه 2 / 9 / 1357 جلد 2، همان. و همچنین سند مورخه 11 / 9 / 1357 که در آن به شرکت کارمندان اداره بندر و کشتیرانی در تظاهرات و اعتصاب در «ادارات گمرک، دارایی، سازمان تعاون و روستاها و بانک ملی» اشاره شده است.
[54]. سند مورخه 5 / 9 / 1357 جلد 2، همان.
[55]. سند مورخه 5 / 9 / 1357 جلد 2، همان.
[56]. سند مورخه 17 / 5 / 1357 جلد 2، همان.
[57]. سند مورخه 13 / 5 / 1357 جلد 2، همان.
[58]. همان
[59]. سند مورخه 13 / 5 / 1357 جلد 2، همان.
[60]. سند مورخه 17 / 5 / 1357 جلد 2، همان.
[61]. سند مورخه 15 / 8 / 1357 جلد 2، همان.
[62]. سند مورخه 18 / 8 / 1357 جلد 2، همان.
[63]. ر.ک: اسناد مورخه 17 / 8 / 1357 و 23 / 8 / 1357 و 16 / 9 / 1357 و 23 / 8 / 1357 جلد 2، همان.
[64]. اسناد مورخه 10 / 9 / 1357 و 20 / 9 / 1357 جلد 2، همان.
[65]. سند مورخه 13 / 2 / 1357 جلد 2، همان.
[66]. روزنامهی آیندگان، شماره 3238، ص 3
اولین راهپیمائی مردم گناوه- 1357
اولین راهپیمائی مردم گناوه، خیابان ایران، سال 1357
تظاهرات کارکنان گمرگ گناوه، بهمن 1357
تظاهرات مردم گناوه، آبان 1357
راهپیمائی مردم انقلابی بوشهر علیه رژیم پهلوی، 1357
تغییر نام میدان فرودگاه بوشهر به میدان امام خمینی
حضور کودکان و نوجوانان بوشهری در راهپیمائی علیه پهلوی مقابل استانداری، 1357
راهپیمائی مردم بوشهر در خیابان امام خمینی( سنگی سابق)،1357
تجمعات و راهپیمائیها، 1357
تجمعات و راهپیمائیها، 1357
تجمعات و راهپیمائیها، 1357
تجمعات و راهپیمائیها، 1357
تجمعات و راهپیمائیها، 1357
تجمعات و راهپیمائیها، 1357
تعداد مشاهده: 15882