مروری بر اقدامات و فعالیتهای سازمان فجر اسلام به روایت اسناد ساواک
تاریخ انتشار: 23 خرداد 1402
مقدمه
از جمله گروههای مبارزی که در دوران مبارزه علیه رژیم ستمشاهی بسیار فعال بود، سازمان «فجر اسلام» است که در سال 1354 تأسیس شد و افرادی چون: سید مهدی موسوی، شهید هادی بیکزاده،[1] شهید محمد بروجردی و محسن کنگرلو در تشکیل آن مشارکت داشتند. سازمان فجر اسلام علیرغم نقش مؤثری که در فعالیتهای مبارزاتی پیش از پیروزی انقلاب داشت کمتر مورد توجه قرار گرفته شده است. از دلایل این امر میتوان به شهادت زود هنگام برخی از چهرههای مؤثر این گروه در سالهای دفاع مقدس و یا اشتغال برخی از چهرهها و اعضای فعال آن در کارهای اطلاعاتی و امنیتی که نوع کار آنها ذاتاً اجازه مطرح شدن در محافل رسانهای و خبری را نمیدهد، اشاره کرد. سازمان فجر اسلام ابتدا با هدف فعالیت مسلحانه پایهگذاری شد، اما پس از آن که از نظر امام خمینی(ره) مبنی بر مخالفت با عملیات مسلحانه آگاه شد، تغییر رویه داد. با این حال سلاحهای خود را برای روز مبادا حفظ نمود. چاپ اعلامیههای امام خمینی در چاپخانهای مخفی و پخش و توزیع آن از اصلیترین کارهای گروه فجر اسلام بود. مرکز پخش اعلامیهها، مساجد بودند و ارسال آنها به شهرستانها از طریق پوشش ارسال لوازمالتحریر صورت میگرفت. مرکزیت گروه برای کارهای عمده سیاسی و تصمیمات خود با شهید آیتالله سید محمد بهشتی و آیتالله عبدالرحیم ربانی شیرازی مشورت میکردند. این سازمان نیروهای خود را از میان هیأتهای مذهبی و اعضاء خانوادهها (فرزندان و همسران) انتخاب میکرد و از این طریق اعلامیهها را توزیع مینمود. سازمان فجر اسلام تا پیروزی انقلاب به فعالیت خود ادامه داد. رعایت مسائل امنیتی از عمده دلایلی بود که این گروه را تا چند سال قبل از پیروزی انقلاب از دستگیری توسط ساواک در امان نگه داشت.
شکلگیری سازمان فجر اسلام
سازمان فجر اسلام ابتدا به صورت یک هیئت مذهبی با عنوان هیئت متوسلین به چهارده معصوم علیهمالسلام (ورامینیهای مقیم مرکز) فعالیت میکرد و روحانیونی مانند آقای شجونی،[2] حاجآقا مصطفی فومنی، همتی خراسانی و... در آن سخنرانی میکردند. از حوالی سال 1352 تشکلی تحت عنوان سازمان آزادیبخش اسلام تشکیل میشود و بعد از دو سال به سازمان فجر اسلام تغییر نام میدهد.[3] کار اصلی این سازمان نشر اعلامیههای امام و اندیشههای ایشان بوده است.[4]
از اعضای اصلی این گروه میتوان به افراد زیر اشاره کرد: محسن کنگرلو[5] و برادرش رضا، سه برادر احمدی آقایان مرتضی، داود و ایوب، شهید ضیاء بشر حق و بهمن محمودپور (که روزهای قبل از 22 بهمن شهید شدند)، شهید علیاکبر وهاج،[6] شهید داود بیکزاده، شهید ناصر ترکان، داود کریمی،[7] امیر کریمی، سید احمد هوایی، رضا دربندی، یحیی مهدوی، قاسم تبریزی، مصطفی و مهدی فومنی، مرتضی کربلایی جعفر، صمد گوهریان، حاج اکبر صالحی، احمد لرزاده و رضا جعفریان.[8]
مرحوم محسن کنگرلو از پایهگذاران گروه فجر اسلام در مورد علل و اهداف تأسیس این سازمان میگوید: «ما با گروهها و شخصیتهای زیادی در تماس بودیم. در جریان مبارزه بودیم. با دکتر علی شریعتی همراه و همرزم بودیم. به روحانیونی که به زندان میافتادند، کمک میکردیم. در متن مبارزات مسلحانه بودیم. با گروههای مسلح و چریکها آشنا بودیم و ارتباط داشتیم. در کنار این ارتباطات، مطالعات وسیعی هم داشتیم. جریان مبارزه از مشروطه به این سمت را بررسی کردیم. وضعیت گروههای آن زمان، مجاهدین خلق، چریکهای فدایی خلق، حزب توده، جبهه ملی و... را بررسی کردیم... نتیجهگیری نهایی ما این شد که به جای این که گروه چریکی و مسلحانه کار ایجاد کنیم و رو به عملیات چریکی و عملیات مسلحانه علیه رژیم شاه ببریم، بیائیم گروهی تشکیل بدهیم که وظیفه و رسالتش فقط و فقط معرفی امام خمینی به مردم باشد. آن موقع که ما مبارزه را شروع کردیم، حتی اسم بردن از امام خمینی در هیئتهای مذهبی هم ممنوع و خطرناک بود. حتی هیئتیها جرأت این که بگویند خمینی نداشتند. در رسالهها اسم و فتوای همه مراجع را داشتند، اما وقتی میخواستند نظر و فتوای امام خمینی را بنویسند، از حرف «خ» استفاده میکردند... بررسی نهایی ما این بود که رژیم شاهنشاهی از امام خمینی وحشت دارد. به این نتیجه رسیدیم که رژیم شاهنشاهی روی اسم امام خمینی حساس است. از برده شدن اسم آقای خمینی در وحشت و هراس به سر میبرد.»[9]
شهید داود کریمی از دیگر اعضای اصلی گروه فجر اسلام نیز خاطرات خود را اینگونه بیان میکند: «... با دوستان آمدیم یک تشکلی را در مدت یکسال به وجود آوردیم به نام ارتش آزادیبخش که اسم گندهای داشت و ما همه کوچک بودیم. این تشکل بعدها به سازمان فجر اسلام تغییر نام پیدا کرد. مرحوم آقای [شهید] بروجردی و کنگرلو در سپاه در این سازمان عضو بودند و حدوداً شامل 500 نفر نیرو میشد. تا زمانی که بنده به عنوان نماینده این سازمان موقع شکلگیری سازمان مجاهدین انقلاب شرکت میکردم، من آمار این نیروها را به بهزاد نبوی میدادم.[10] از قبل بچهها اینجا آموزش میدیدند و بعد آنها را به سوریه و لبنان میفرستادیم. قبل از انقلاب بنده را فرستاده بودند که بروم و یک آموزش شش ماهه ببینم. از دیگر کارهایی که میکردیم این بود که دستگاههای مزایده دولتی را به هر ترتیب میخریدیم و اینها را بین بچهها پخش میکردیم. بعد از مدتی روش عضوگیری و کار مردمی را تغییر دادیم که این باعث رشد زیاد سازمان ما شد، چون طبق تحلیلی که داشتیم، تعداد نیروهای ما کم میشد و اگر این وضع ادامه پیدا میکرد، مدار بسته سازمانی پیدا میکردیم. یادم هست که بهزاد نبوی تعجب میکرد و میگفت این 500 نفر نیرو را ظرف این دو سال از کجا گیر آوردی... ما در تشکیلاتمان یک شاخه نظامی و یک شاخه تبلیغاتی داشتیم. وقتی که من برای دوره آموزش نظامی انتخاب شدم با خیلی از دوستان آشنایی پیدا کردم که آقای [مصطفی] چمران، آقای [محمد] غرضی، خواهر [مرضیه] دباغ، آقای جلالالدین فارسی و [صادق] قطبزاده و محمد منتظری از جمله این افراد بودند... عرض کنم که منزل این دوستمان که ما ارتباط داشتیم منجر به این ارتباط شد و ما آمدیم در ایران. با توجه به این که آموزشها را کافی میدانستند ما چیزهایی را که یاد گرفته بودیم به نیروهایمان آموزش میدادیم.... »[11]
اهداف سازمان
کنگرلو در مورد مشی سازمان میگوید: «در اهداف ما مبارزه مسلحانه هم بود، اما هیچگاه اتفاق نیافتاد. ما بیشتر درصدد ایجاد آمادگی مبارزه مسلحانه بودیم. در برنامههایمان نارنجکسازی داشتیم ولی از آنجایی که سربازان امام خمینی بودیم و ایشان نظر مساعدی نسبت به مبارزه مسلحانه نداشتند، بالاخره ما تابع ایشان بودیم. اما در این حد که آمادگی لازم را داشته باشیم تا اگر روزی لازم شد بتوانیم کاری انجام دهیم، آمادگی کسب میکردیم... بیشتر وقت خودمان را با برنامهریزی، صرف آگاهی رسانی و چاپ و تکثیر اعلامیههای امام میکردیم، به طوری که در جاهایی که ساواک اصلاً فکرش را هم نمیکرد که در آنجاها تشکیلاتی وجود داشته باشد و یا در بین افرادی که کسی تصورش را هم نمیکرد که این افراد کار سازمانی انجام دهند، فعالیتهایمان را متمرکز و به سرانجام میرساندیم. قرارهایمان عمدتاً در مکانهای عمومی مانند قهوه خانهها بود، در حالی که اکثر اعضا از دانشجویان بودند و ساواک در قهوهخانهها دنبال دانشجو نمیرفت.»[12]
تکثیر اعلامیههای امام خمینی
حاج رضا خانی، یکی از اعضای اصلی سازمان فجر اسلام و از نخستین چاپ و تکثیر کنندههای اعلامیههای امام خمینی در سال 56 در مورد تکثیر این اعلامیهها میگوید: «از آن رو که نمیشد کاغذی نوشت و به هر جایی برای کپی اعتماد کرد، حاج داوود یک «استنسیل» دستی درست کرد که ما تکثیر پیامها را با آن انجام میدادیم. منتها در عرض یک ساعت ماحصل آن چیزی جز، 200 تا نبود. در ادامه عزم خرید دستگاه کپی کردیم منتها در وسع و توان ما نبود. به همین خاطر، حاج داوود از سید اسماعیل هر یک از قطعات دستگاه کپی را جدا جدا خرید و آن ها را با یکدیگر مونتاژ کرد و این گونه شد که ما صاحب دستگاه کپی شدیم. به این شکل تعداد تکثیرها در مدت زمان کمتری بیشتر و چند برابر شد.» وی ادامه میدهد: بعد از دسترسی ما به دستگاه چاپ که به سال 56 باز میگشت، تصویری از امام که زیر آن آیه شریفه "الذین قالو ربنا الله ثم استقاموا" را نوشته بودیم، اولین چیزی بود که با آن دستگاه، چاپ و منتشر کردیم. البته بعد از آن هم تصمیم گرفتیم در قطع کوچک و جیبی تصویر امام را منتشر کنیم تا راحتتر در اختیار و دسترس مردم قرار گیرد.[13]
اکبر حسینی صالحی نیز در مورد تلاش گروه سازمان فجر اسلام برای تکثیر اعلامیههای امام خمینی میگوید: «من مستقیم با این سازمان ارتباط داشتم. آنها دستگاههایی را داشتند و اعلامیه چاپ میکردند و خیلی هم تمیز اعلامیهها را بیرون میدادند. جاهای دیگر نیز اعلامیهها را تکثیر و پخش میکردند، ولی بهترین محلی که اعلامیههای حضرت امام را منتشر میکرد، فجر اسلام بود. بودجه کاغذش را هم خودمان از بیرون تهیه میکردیم، میدادیم. اعلامیههایی که حضرت امام از نجف و پاریس در روزهای آخر سال 56 و تا نیمه 57 میدادند، مرحوم شهید مهدی عراقی که در خیابان دولت منزلشان بود اعلامیهها را تلفنی میگرفتند. از خود دفتر امام در خارج از کشور و دستنویس را شهید حاج صادق اسلامی که در حزب جمهوری اسلامی شهید شد، ایشان به منزل ما میآوردند. ما منزلمان در بازارچه سقاباشی در خیابان ایران بود. ایشان بعد از نماز صبح هوا هنوز تاریک بود که در منزل ما را میزد. دو سال مرتب دست نویس اعلامیههای امام میآمد ما میدادیم به سازمان فجراسلام. اینها هم کاغذهای مخصوصی میخواستند که همیشه یک برگش را به ما میدادند، یک شماره لاتین وسط این کاغذ بود که وقتی تو روشنایی میگرفتیم به شماره دستگاه اینها میخورد. که این هم خیلی تهیهاش مشکل بود. حاج کاظم نیکنام که از دوستان هستند در پامنار کار انتشاراتی داشتند. بیشتر ما توسط ایشان کاغذش را تهیه میکردیم و به فجر اسلام میدادیم. این اعلامیهها را هم فجر اسلام با شمارگان بالا چاپ میکرد.»[14]
تأمین منابع مالی
مسئول امور مالی سازمان فجر اسلام آقای سید مهدی موسوی (برادر خانم کنگرلو) و بازاری بود و بیشتر پول این سازمان از طریق وی فراهم میشد.[15]
محسن کنگرلو در مورد هزینههای سازمان فجر اسلام و نقش سید مهدی موسوی در تأمین این مخارج میگوید: ما هزینههای زیادی داشتیم. مثلاً خانوادهای را که به صورت صوری در خانه اسکان داده بودیم، هزینههایشان را میدادیم، کاغذها، دستگاههای استنسیل، مرکب و... از طرفی وقتی یک اعلامیهای میرسید، ما چاپ آن را آنقدر ادامه میدادیم تا اعلامیه بعدی برسد، بنابر این خیلی هزینه داشتیم. یک وقت فاصله بین دو اعلامیه یک هفته بود، گاهی این فاصله چهار ماه میشد و ما در طول این چهار ماه مرتب اعلامیه قبلی را چاپ میکردیم. گاهی مقدار اعلامیهها آنقدر زیاد میشد که به زندانها، مساجد، خانههای فرماندهان ارتش، حتی حیاط کاخهای نیاوران و... هم میرسید. یکی از شگردهایمان این بود که آدرسها را پیدا کرده بودیم و به آدرس منازل افراد رژیم هم پست میکردیم. هزینههای این فعالیتها را یکی از انقلابیون فعّال که خدا خیرش بدهد از کاغذ گرفته تا هر چیز دیگر، او تأمین میکرد. ما بعدها فهمیدیم گاهی وقتی پول هم خودش نداشت، قرض میکرد و احتیاجات مالی ما را تأمین میکرد تا کار روی زمین نماند. به صورتی که وقتی انقلاب پیروز شد، این بنده خدا کلی به افراد مختلف بدهکار بود. حاج سید مهدی موسوی. یعنی این بنده خدا مسئول تأمین مالی فجر اسلام بود. علاوه بر آن همه چیزش هم در اختیار بود، ماشینش، وقتش، امکاناتش، مخصوصاً پول.[16]
از دیگر افرادی که در تأمین منابع مالی سازمان نقش داشت مرحوم حبیبالله عسگر اولادی بود. محسن کنگرلو در مصاحبهای میگوید به توصیه آیتالله بهشتی برای کارهای اقتصادی و دریافت کمکهای مالی با آقای حبیبالله عسگراولادی هماهنگ شدیم.[17] وی در باره برخی دیگر از افراد تأمین کننده منابع مالی سازمان فجر اسلام میگوید: آقای احمد لُرزاده به ما خیلی کمک مالی میکرد. اسم حقیقی ایشان نصیریفر بود. محمود مقاری هم کمک مالی زیادی به ما میکرد. اینها یک تیم بودند. شهید اندرزگو هم به ما خیلی کمک میکرد.[18]
علاوه بر این طبق اظهارات محسن کنگرلو بیشتر بچههای سازمان کار میکردند و به جز آنچه در زندگی هزینه میکردند، باقیمانده پول خود را صرف کارهای جاری میکردند.[19] همچنین کنگرلو در جایی دیگر اشاره میکند: یک صندوق درست کردیم. ماهی یک مقدار پول جمع میکردیم. پس از مدتی پولها را جمع کردیم و یک زمین خریدیم و در آنجا کارخانه مرغداری راه انداختیم. از درآمد این کارخانه برای هیئت و مبارزه هزینه میکردیم...» [20]
شیوه پخش اعلامیهها
کنگرلو درمورد شیوه پخش اعلامیهها میگوید: «من در قرچک در یک کوچه هشت متری، یک جایی را انتخاب کردم که دور و بر آن همه بیابانی بود و یک حیاط قدیمی داشت، آن را اجاره کرده بودیم و آنجا یک خانواده را ساکن کرده بودیم به بهانه این که اینها در این خانه زندگی میکنند. میخواستیم رفت و آمد زن و بچه به این خانه اذهان را از هرگونه شبههای درباره فعالیتهای سیاسی در این مکان خالی کند. ما در همان خانه در زیرزمین، کارهای چاپ به آن وسعت را انجام میدادیم. بخش بزرگی از زیرزمین هم انبار کاغذ بود. یک ارتشی نیروی هوایی هم بود که با لباس نظامی از پادگان مرخصی میگرفت و میآمد اعلامیهها را در صندوق عقب ماشینش میگذاشت و میبرد آن جایی که باید ببرد. به شهرستان هم که میخواستیم بفرستیم در کارتنها بستهبندی میکردیم، تسمهکشی میکردیم و آدرس را روی کارتن مینوشتیم، نامهای هم داخل کارتن میگذاشتیم که چگونگی پخش را توضیح میداد و روی کارتن هم یک آدرس خیالی به نام فرستنده مینوشتیم و میدادیم به باربری. باربری میبرد به شهرستان و به کسی که باید تحویل میگرفت قبلاً تلفن میکردیم و او میدانست که با احتیاط برود و تحویل بگیرد.»[21]
وی در مورد سرعت عمل سازمان فجر اسلام در توزیع اعلامیهها میگوید: «ارتباط ما به قدری قوی شده بود که وقتی امام در نجف اعلامیهای صادر میکردند، حداکثر فردای آن روز این اعلامیه به دیوار مسجد حاج سید عزیزالله تهران چسبانده شده بود. فردی که ما انتخاب کرده بودیم، تا مدتها بعد خودش هم باورش نمیشد که اعلامیههایی را که از طریق تلگراف به دبی و از آنجا به تهران میفرستد، اول از همه به دست ما میرسد. چند روز بعد اصل دستنویس اعلامیه از طریق بصره به خرمشهر میرسید و از آنجا به تهران منتقل میگردید. اعلامیهها را چاپ میکردیم و یک نفر مسئول شده بود که اینها را از چاپخانه ببرد به پاچالها. هر بسته از محمولهها هم حداقل 200 تا 300 هزار اعلامیه چاپی بود که در 10 پاچال پخش میشد. در پاچالها هم شبکهای وجود داشت که هر کدام به زیر گروههای خود بین 2 تا 3 هزار اعلامیه میدادند و آنها هم به افراد پائینتر میدادند تا در شهرها و مناطق مختلف پخش شود. نحوه پخش آن را هم در نامهای مینوشتیم در هر بسته میگذاشتیم. گاهی پاچالهای ما هم شناسایی میشدند، اما قبل از هر اقدامی ما خبردار میشدیم چون نیرویی داشتیم که تلفنهای منطقه را شنود میکرد و به ما خبر میداد. مثلاً تلفنهای شهید شاه آبادی،[22] تلفن مرحوم سید احمد هوایی، تلفن حاج اکبر صادقی و... را که کنترل شده بودند و زیر نظر گرفته شده بودند، ما خبردار شدیم و اقدامات لازم را انجام دادیم. از جمله کارهای احتیاطی ما این بود که آقای سید احمد هوایی یک مغازه طلا فروشی داشت و اکثر مشتریهایش هم خانمها بودند، یک خانمی میرفت در مغازه و میایستاد طلاها را میدید و بعد از مدتی داخل مغازه میشد و مثلاً یک النگویی میداد به بهانه فروش و وزن کردن، وقتی شرایط را مهیا میدید، از زیر چادر اعلامیهها را به او میداد و یا اعلامیهای میگرفت و خارج میشد. مادر من یکی از همین خانمها بود، خواهر من یکی از این خانمها بود. یک خانم دیگری بود که او بیشتر از همه فعّال بود و اگر گاهی برای او مشکلی پیش میآمد، مادر و خواهر من جایگزین او میشدند. اینگونه کار میکردیم و هنوز هم که هنوز است ابعاد فعالیتهای ما برای دیگران معماست. چند وقت پیش یکی از این آقایان سیاسیون گفته بود هنوز هم فعالیتهای فجر اسلام برای ما معماست که چطور آن همه فعالیت کردند و اعضای اصلی آن هیچوقت دستگیر نشدند.»[23]
او در جایی دیگر در مورد پخش اعلامیهها میگوید: «ما در پخش اعلامیه شیوه خاص خودمان را داشتیم. اعلامیهها را کارتنبندی و دستهبندی میکردیم و به عنوان بار تریکو و.... به بازاریان سراسر ایران میفرستادیم. مثلا مینوشتیم بازار بانه، حاج آقا.... از طریق باربریها، اعلامیهها را میفرستادیم سراسر ایران. کسانی که اعلامیهها را دریافت میکردند نمیدانستند اعلامیهها و کارتنها از کجا آمده است. ما آنها را میشناختیم، اما آنها ما را نمیشناختند. ما یک اعلامیه امام خمینی را چاپ میکردیم، پخش میکردیم و به این کار آنقدر ادامه میدادیم تا اعلامیه بعدی منتشر میشد. گاهی بین دو اعلامیه امام خمینی یک ماه تا یک ماه و چند هفته فاصله میافتاد، ما این اعلامیه قبلی را چاپ میکردیم تا اعلامیه بعدی برسد. بنابر این گاهی از یک اعلامیه چند میلیون نسخه چاپ و در سراسر ایران پخش میکردیم.»[24] به گفته محسن کنگرلو: هر اعلامیه جدیدی که چاپ میکردیم دست کم دوهزار نفر توی کل کشور دستگیر میشدند اما کسی نمیتوانست کسی را لو بدهد. رابطها ما را نمیشناختند. اگر بار به دستشان نمیرسید، اگر بین راه بازش میکردند، اگر رابط را میگرفتند یا هر اتفاق دیگری برای اعلامیهها میافتاد، بلایی سرِ شبکه نمیآمد. کسی نمیدانست این بار را کی فرستاده؛ همه مشخصات جعلی بود. گاهی توی همین بارها فتیله و مواد منفجره هم میفرستادیم برای بچههای شاخه نظامی.[25]
حاج رضا خانی نیز در پاسخ به پرسشی مبنی بر این که چرا ساواک موفق به شناسایی شما نشد؟ میگوید: «خوشبختانه با رعایت موارد ایمنی که خیلی هم روی آنها تأکید داشتیم در مراحل گوناگون انجام این کار، هیچ گاه ساواک موفق به شناسایی و برخورد با ما نشد. یکی از اصول ایمنی هم این بود که با همه گستردگی کار و تعدد افراد حاضر، نهایت شناسایی ما از اشخاص به 5- 4 نفر محدود میشد. به عنوان مثال، من تنها از محسن و حسن کنگرلو و حاج داوود کریمی میتوانم به عنوان فعالان سازمان فجر اسلام نام ببرم.» [26]
مروری بر برخی مکاتبات ساواک در مورد سازمان فجر اسلام
در مکاتبات ساواک نام سازمان فجر اسلام به کرات تکرار شده است. هر چند اشاره شد که تمرکز اصلی سازمان فجر اسلام تکثیر و توزیع اعلامیههای امام خمینی بود. با این حال برای آشنایی بهتر و پرهیز از پراکندهگویی، سعی شده است اسناد و مکاتبات ساواک دستهبندی شود تا شناخت بهتری از فعالیتهای آنها در اسناد ساواک به دست بیاید.
توزیع اعلامیههای امام خمینی
بخشی از مکاتبات ساواک در مورد سازمان فجر اسلام مربوط به تکثیر و توزیع اعلامیههای امام خمینی است. بنابر گزارشهای ساواک، افراد سازمان فجر اسلام بعد از تکثیر اعلامیههای امام خمینی آنها را در مدارس، دبیرستانها، مساجد، تظاهراتهای مردمی، بهشت زهرا، کوچهها، خیابانها و... توزیع میکردند. نکته قابل توجه این است که پخش اعلامیهها فقط مختص به تهران نبود، بلکه ساواک از بسیاری از شهرهای کشور اعلامیههای سازمان فجر را پیدا کرده بود.
ساواک در 23 اردیبهشت 1357 در گزارشی در باره پخش اعلامیههای امام در دبیرستانها مینویسد: «طبق اعلام آموزش و پرورش شاهی شب گذشته تعدادی اعلامیه متضمن تصویر روحاله خمینی در مورد فاجعه یزد ـ جهرم ـ اهواز و دیگر شهرستانها[27] که وسیله فجر اسلام چاپ و تکثیر گردیده در چند دبیرستان ریخته شده...»[28]
مدارس از دیگر مکانهای مورد نظر سازمان فجر اسلام برای توزیع اعلامیههای امام خمینی بود: «یک برگ اعلامیه تایپ شده تحت عنوان متن اعلامیه مرجع تقلید شیعیان جهان امام خمینی راجع به عدم برگزاری جشن در روزهای سوم و پانزدهم شعبان به امضای روحاله موسوی خمینی تکثیر از فجر اسلام 28 رجب 98 ـ 13 /4 /57 [به] وسیله خدمتگزار مدرسه راهنمایی اشکان شاهی مشاهده گردید...»[29]
کوچهها، خیابانها و منازل از دیگر مکانهایی بودند که افراد سازمان فجر اسلام اعلامیههای امام خمینی را در آنجا توزیع میکردند. ساواک در گزارشی به کشف اعلامیههای امام خمینی در کوچههای شهرستان شاهی اشاره میکند و مینویسد: «یک نسخه اعلامیه دست نویس فتوکپی شده دیگر درباره عدم برگزاری جشنهای سوم و پانزدهم شعبان به امضای روحاله خمینی تکثیر از فجر اسلام که دو نسخه مذکور داخل یک پاکت سفید در ابتدای خیابان 16 متری جنب خیابان کوچکسرای شهرستان شاهی وسیله منبع 8862 مشاهده...»[30] شده است. در گزارش دیگر به پخش اعلامیههای امام خمینی در کوچههای ایوانکی اشاره شده و آمده است: «تعدادی اعلامیه که زیر آنها نوشته شده تکثیر از فجر اسلام درباره متن اعلامیه خمینی در بعضی کوچههای ایوانکی پخش شده است.»[31]
در گزارش دیگری آمده است: «مورخهی 3 / 4 / 37 [به] وسیلهی عوامل نامطلوب اعلامیّهی مضرّه ماشینی تکثیرشده با آرم فجر اسلام تحت عنوان متن اعلامیّهی مرجع عالیقدر جهان تشیع آیتاللهالعظمی امام خمینی مدظله 4 رجب 98 مطابق با 20 / 3 / 37 در شهر، منازل واقع در خیابان برق سابق (حافظ جدید) پشت دانشسرای عالی فنی بابل کوچه امامی توزیع گردیده» است.[32]
گزارش دیگر حاکی از این است که افراد فجر اسلام اعلامیههای امام خمینی را به داخل منازل میانداختند: «دو برگ اعلامیه به امضاء خمینی یکی تکثیر از جامعه اصناف بازار تهران و دیگری تکثیر از فجر اسلام مربوط به عدم برگزاری چراغانی نیمه شعبان در منازل خیابان امیر کبیر از زیر درب به داخل منازل انداختهاند.»[33]
از دیگر اماکنی که سازمان فجر اسلام شروع به توزیع اعلامیههای امام خمینی میکردند مساجد بود. به عنوان نمونه در گزارشی آمده است: «ساعت 1300 روز 26 /5 /37، قبل از شروع نماز جماعت ظهر و عصر واقع در مسجد امیرالمؤمنین تعدادی اعلامیه مربوط به روحاله خمینی درباره حوادث اخیر شهرهای شیراز و اصفهان در بین حاضرین در مسجد پخش گردیده است. اعلامیههای مذکور از طرف گروهی به نام «فجر اسلام» تکثیر گردیده است.»[34]
گزارش دیگری نشان از پخش اعلامیههای امام خمینی در مسجد جامع چالوس دارد: «ساعت 14:00 مورخه 31 /5 /37 تعدادی اعلامیه مضره ماشینی پلیکپی شده با عنوان متن اعلامیه مرجع تقلید جهان تشیع حضرتآیتاله امام خمینی اول شهر رمضان مبارک 98 به امضاء روحاله موسوی خمینی که تکثیر از فجر اسلام میباشد در مسجد جامع چالوس پخش که در اعلامیه ضمن گفتن تسلیت به مردم اصفهان یادآور میشود تا حکومت این دودمان ستمپیشه برقرار است فاجعه به دنبال فجایع و مصیبت پشت مصیبت و حادثه به دنبال حوادث عظیم ادامه خواهد داشت. امروز شعار مرگ بر 66 ملی شده و تا برچیده شدن دستگاه ظلم و انقراض دودمان جنایتکار پهلوی ادامه دارد باید از هر فرصت استفاده نمود و در پایان اعلامیه نوشته شده مردم شریف با کمال احترام از گویندگان بخواهند تا از گفتگو درباره هر امری که آنان را از مسیر خود باز میدارد همچون انتخابات شدیداً احتراز کرده و فجایع و جنایات حکومت 66 را بازگو نمایند...»[35]
ساواک در گزارشی به تاریخ 7 شهریور 1357 به پخش اعلامیههای امام خمینی در مسجد قبا اشاره میکند و مینویسد: «مدخل مسجد حدود 10 نسخه اعلامیه تایپ شده و فتوکپی شده تحت عنوان آیهای از قرآن مجید و ایران کورههای آدمسوزی منصور[شاه] به امضاء فجر اسلام در بین جمعیت پخش شد که در قسمت اول آن نوشته شده بار دیگر قیام خمینی و پیش بینیهای وی تحقق یافت که شاهان همیشه در اواخر عمر دست به کشتار وسیع مردم زده، من بیم دارم که منصور نیز چنین کند.»[36]
گزارش دیگر از توزیع اعلامیههای امام خمینی در مساجد بابل خبر میدهد: «برابر گزارش همکار پازوار [از] ساعت 9:30 روز 12 /6 /37 هادی روحانی به اتفاق چند نفر با یک دستگاه اتومبیل نزدیک مسجد کاظمبیک بابل آمده چون جمعیّت داخل مسجد مزبور (حدود 500 نفر) از ورود وی اطلاع حاصل نمودند به طور دستهجمعی از مسجد خارج ضمن فرستادن صلوات ممتد و توزیع اعلامیهی ماشینی یک برگی تحت عنوان متن اعلامیهی مرجع تقلید جهان تشیع حضرت آیتالهالعظمی امام خمینی به تاریخ 17 شهریور صیام 98 تکثیر از فجر اسلام به امضاء خمینی، یاد شده پس از عبور از چند نقطه شهر ازجمله بازار به کلهبست عزیمت نموده است. ضمناً عین اعلامیههای مورد بحث ساعت 23:30 پس از خاتمه سخنرانی واعظی به نام واثقی در مسجد کاظم بیک مجدداً توزیع گردیده است و عاملین تاکنون شناخته نگردیدهاند...»[37]
مساجد ساری از دیگر مکانهایی بود که اعلامیههای امام خمینی که توسط سازمان فجر اسلام توزیع شده بود، توسط ساواک مشاهده شده است: «ساعت 1230 روز 24 /7 /57 هنگام متفرق شدن تظاهرکنندگان یک برگ اعلامیه مضره مورخ 20 /7 /57 تحت عنوان (اعلامیه خمینى به مناسبت چهلمین روز وقایع تهران) در جلو مسجد رضاخان سارى به دست آمده است. این اعلامیه به امضاء خمینى بوده و فجر اسلام آن را تکثیر کرده است.[38]
در گزارش دیگری آمده است: «در ساعت 2400 روز 2 /6 /37 [57] پس از اتمام نماز مغرب در مسجد شاهآباد تعداد 17 نسخه اعلامیه سه برگى تحت عنوان مرجع تقلید جهان تشیع حضرت آیتالعظمى خمینى به تاریخ 21 شعبانالمعظم 98 و به امضاء خمینى تکثیر از فجر اسلام ریخته شده بود...»[39]
بهشت زهرا از دیگر مکانهایی بود که اعضای سازمان فجر اسلام اعلامیههای امام خمینی را توزیع میکرند. «ساعت 1600 مورخه 24 /7 /57 برادر کوچکتر اسماعیل شاگرد دکه روزنامه فروشی اطلاعات واقع در شهرری ضمن دادن تعداد 30 برگ اعلامیه به متن مرجع تقلید شیعیان جهان امام خمینی به مناسبت چهلمین روز شهدای تهران به امضاء روح اللّه خمینی تکثیر از فجر اسلام اظهار داشت اعلامیه زیادی چاپ کردهایم و دوستان برای پخش و بردن به بهشت زهرا...»[40]
تجمعات تظاهرات مردمی از دیگر برنامههای افراد سازمان فجر اسلام برای توزیع اعلامیههای امام خمینی بود. «ساعت 11:00 روز16 /7 /57 تعدادی از عناصر اخلالگر در خیابان سوادکوه شاهی دست به تظاهرات زده که با دخالت مأمورین انتظامی متفرق میشوند تظاهرکنندگان اعلامیههائی تحت عناوین مشروحه زیر در حین تظاهر پخش نمودهاند:
1- نامه خمینی به یاسر عرفات
2- سخنی با آموزگاران به امضاء فجر اسلام
3- اخراج خمینی از عراق به امضاء فجر اسلام» ساواک مینویسد: «از اعلامیههای مذکور تعداد زیادی در سطح استان پخش گردیده»[41]
گزارش دیگر نشان از پخش اعلامیههای امام خمینی بین تظاهرکنندگان ساری دارد:
«روز 22 /8 /57 اعلامیههاى مضرهاى به امضاء خمینى تحت عناوین زیر در بین تظاهرکنندگان [سارى] توزیع شده است
1ـ متن اعلامیه خمینى به تاریخ 23 ذىالقعده 98
2ـ متن اعلامیه خمینى به آیتالله طالقانى به تاریخ اول شهر ذىالحجه الحرام 98
3ـ پیام خمینى به ملت ایران به مناسبت روى کار آمدن دولت نظامى به تاریخ 16 /8 /57
4ـ متن اعلامیه خمینى به تاریخ 14 /8 /57.» ساواک در ادامه مینویسد: «اعلامیههاى مذکور [به] وسیله فجر اسلام تکثیر شده است.»[42]
دعوت به تظاهرات و اعتصاب
دعوت به تظاهرات و اعتصاب از دیگر فعالیتهای سازمان فجر اسلام است که در گزارشهای ساواک مورد اشاره قرار گرفته است. 4 مهر 1357 ساواک در گزارشی مینویسد: « بعدازظهر روز جاری تعدادی اعلامیه مضره تحت عنوان متن اعلامیه خمینی به مناسبت حکومت نظامی تهران و شهرستانها ششم شوال 98، تکثیر از فجر اسلام در بخش 4 به دست آمده است که در ظَهر اعلامیههای مذکور جمله (دوستان عزیز در تظاهرات فردا همراهی کنید) نوشته شده است.»[43]
در گزارش دیگری آمده است: «در روز 24 /7 /57 دو نوع اعلامیه تحت عنوان اعتصاب مدارس در این اعلامیه نوشته شده با پیروی از دستورات امام خمینی اعتصاب خود را از روز 15 مهر اعلام میکنیم و هدف خود را در پنج مورد بیان میکنیم این اعلامیه به وسیله فجر اسلام تکثیر شده است و اعلامیه دیگری تحت عنوان اعلامیه جمعی از روحانیون تهران با امضاء تعداد زیادی از روحانیون و تکثیر از فجر اسلام در نکا پخش گردیده است.»[44]
دعوت به قیام علیه رژیم
دعوت به قیام علیه رژیم شاهنشاهی از دیگر محور مکاتبات ساواک در مورد سازمان فجر اسلام میباشد: «در تاریخ 27 /4 /37 [57] عبداله سلطانی تعدادی اعلامیهای تحت عنوان افسران و درجهداران دربار از شما میخواهیم به ساده فهمهای خوشباور بفهمانید که قیام ملت ایران اخلالگری نیست، قیامی است انسانی به منظور به دست آوردن حقوقی است که ارتش و شهربانی و سازمان امنیت در دنیای آزاد برای همان به وجود آمده است حقوقی که سازمان بینالملل (عدالتخانه ادعائی دنیا) برای انسانها شناخته است. در یک کلمه حقوق اسلام برای مسلمان. در هیچ کجای جهان در آنجاها که حکومت به دست انسانها است پاسخ مردم را با گلوله نمیدهند جز کشور شاهنشاهی ایران. اعلامیه دیگری تحت عنوان «بیانیهای دانشجویان دانشگاه اصفهان» که روز یکشنبه 10 /2 /57 با حضور جمعیت کثیری از دانشجویان در سالن غذاخوری دانشگاه قرائت گردیده به امضاء فجر اسلام اعلامیهای دیگری تحت عنوان «بسمه تعالی» درباره مقالهای که در دهمین روز شهادت جانگداز یکی از جوانان دانشجوی مجاهد قم به نام حسین که روز نوزده اردیبهشت ماه هزار و سیصد و پنجاه و هفت در کوی آبشار به دست عمال رژیم به شهادت رسید توسط خواهر متعهد او قرائت شد. و به امضاء فجر اسلام میباشد. در اختیار یکی از همفکران خود قرار داده است.»[45]
تشکیل حکومت اسلامی
تشکیل حکومت اسلامی از دیگر موضوعاتی بود که در اعلامیههای سازمان فجر اسلام به چشم میخورد. ساواک گزارشی میدهد از توزیع اعلامیهای با محتوای «ادامه مبارزه تا برپایی حکومت اسلامی» که توسط سازمان فجر اسلام به مناسبت سال تحصیلی در سطح مدارس پخش شد: «با شروع سال تحصیلی 58 ـ 57 اعلامیههایی در سطح مدارس توزیع شد که بخشی از آنها مربوط به خود دانشآموزان بود. در این زمان گروه فجر اسلام دو اعلامیه یکی با عنوان «و شما دانش آموزان عزیز» و دیگری «سخنی با آموزگاران» منتشر کرد و در سطح مدارس توزیع نمود. در این اعلامیهها هر دو این گروه به ادامه مبارزه تا برپایی حکومت اسلامی دعوت شده بودند. اعلامیه اول ذهن دانش آموزان را متوجه این مسائل می کرد: مردم چرا تظاهرات میکنند؟ چرا در تظاهراتشان میگویند شاه باید کنار برود؟ چرا روزنامههایی که دو سه ماه قبل نسبت به آیتالله خمینی توهین میکردند، این روزها نام او را با احترام میبرند؟ چرا شاه نخستوزیر را عوض کرد؟ چرا شاه دستور داد حکومت نظامی بشود؟ چرا این روزها دولت اخبار مجلس را برخلاف همیشه از رادیو و تلویزیون پخش کرد؟...»[46]
همچنین به گزارش ساواک در روز جمعه 14 /7 /57 در مسیر درکه به پلنگ چال و شیرپلا اعلامیههای فجر اسلام و حکومت اسلامی در سطح گسترده پخش گردیده است.[47]
رسوا کردن رژیم
حمله به سیاستهای رژیم از دیگر محور اعلامیههایی بود که توسط سازمان فجر اسلام تکثیر و توزیع میشد:. خرداد 1357 ساواک اعلامیهای کشف میکند که در آن از ابراز انزجار و اعتراض مردم و جامعه روحانیت نسبت به سیاست رژیم مطالبی بیان شده بود: «اطلاع واصله حاکیست ساعت / 2200 روز 27 /3 /2537 بعد از اتمام نماز جماعت در یکى از شبستانهاى مسجد جامع سارى تعداد 5 برگ اعلامیه مضره پلىکپى شده تحت عنوان فجر اسلام و 4 برگ اعلامیه دستنویس پلىکپى شده مضره تحت عنوان تعطیل و ابراز انزجار و اعتراض مردم و جامعه روحانیت به مناسبت چهارمین اربعین مقتولین بىگناه که به نام شیخ عبدالله نظرى خادمالشریعه تهیه و تکثیر گردیده به دست آمده است.»[48]
گزارش دیگری از تکثیر اعلامیهای خبر میدهد که به سیاستهای رژیم در زمینههای مختلف حمله کرده بود: «در تاریخ 28 /4 /37 [57] مهدی درویش چند برگ اعلامیه در اختیار یکی از همفکران خود قرار داده تا مطالعه نماید. ضمناً مختصری از متن اعلامیه به شرح زیر میباشد (بار خداوندا چه سایه شومی بر سر ملت مسلمان ایران افتاده. اینها چقدر وقیع [=وقیح] و بیشرمند؟ با آن که دخالت ناروایشان در همه امور مملکت جامعه ما را به این روز سیاه کشانده، کشاورزی و دامداریمان تا سر حد نابودی تنزل داده، نظام آموزش پرورشمان را از سطح کودکستان تا دانشگاه به هرج و مرج و بیهدفی و بتپرستی، به ترویج شخصیتهای فاسد و مفسد مبتلا کرده، نیروهای دانشآموزان و دانشجویان ما را که بزرگترین و ارزندهترین سرمایه کشورند خسته نموده و به هدر داده است) ضمناً اعلامیه فوق به امضاء فجر اسلام میباشد.»[49]
گزارش دیگر به تکثیر اعلامیهای تحت عنوان نگرش کوتاه به بحران سیاسی ایران میپردازد و مینویسد: «روز 4 /6 /57 یک نسخه اعلامیه در هفت برگ پلیکپی شده تحت عنوان (نگرش کوتاه به بحران سیاسی ایران) به امضاء گروه انقلابی بشیر، تکثیر از فجر اسلام در مسجد گلشن بهشهر پخش شده است.»[50]
گزارش دیگر حاکی از این است که: «مورخه 30 /6 /75 یک طغری پاکت با مارک وزارت فرهنگ هنر اداره کل فرهنگ استان دهم حاوی یک نسخه اعلامیه مضره یک جمله عربی ـ زنده و جاوید باد نام شهیدان ما، مرده و نابود باد دشمن خونخوار. «66 جلاد است» تصویر 66 در حالی که در دست چپ انقلاب سفید و دولت و دست راست به سوی تمدن بزرگ، مأموریت برای وطنم مجلس شورای ملی و اعضاء بدن را به اصول انقلاب تشبیه و در مقابل هریک نوشته شده خانه انصاف ـ تبریز، ملی کردن جنگلها ـ جهرم ... تأمین بیمه همگانی تثبیت نسبی بهای زمین تثبیت مداوم قیمتها با علامت، تهران ـ تکثیر از فجر اسلام بدون هویت فرستنده جهت حبیب ترکتاز به آدرس آمل خیابان شاه مغازه رحمت محمدی ارسال گردیده است.»[51]
ساواک در 31 تیر 1357 مینویسد: «توسط عدهای ناشناس به دیوارهای اغلب خیابانهای شاهی و کوچههای آن اعلامیههائی مبنی بر این که دانشمند مسئول و آگاه هادی دهخوارقانی مدت سه شب 15 و 16 و 17 ماه شعبان در مسجد حجتیه (صبوری) شاهی سخنرانی میکند، چسباندهاند ضمناً نامبرده در دو شب سخنرانی خود مطلبی جز توهین و انتقاد به شخص اول مملکت مطلب دیگری عنوان ننمود و برای استماع سخنان وی مردم از سایر شهرها به شاهی آمده بودند.» به گزارش ساواک یک نسخه از گزارش مذکور جمعآوری شد که مشخص شد این اعلامیه «با آرم مخصوص و عنوان فجر اسلام» بوده است.[52]
برخی گزارشهای متفرقه
شهریور 1357 ساواک در گزارشی به تکثیر اعلامیهای توسط سازمان فجر اسلام اشاره میکند که حاوی مطالب تحریکآمیزی بوده است: «برابر اعلام ساواک قزوین عصر روز گذشته حدود 40 برگ اعلامیه استنسیل شده تحریکآمیز در سه نوع تکثیر شده به وسیله فجر اسلام مدرسه عالی اقتصاد در حالیکه لابلای روزنامه پیچیده شده بود مشاهده...»[53] گردید.
در گزارش دیگری در مورد اعضای سازمان فجر اسلام آمده است: «ساعت 1400 مورخه 16 /7 /57 اسماعیل شاگرد روزنامه فروشی تعداد 49 برگ اعلامیه به متن اعلامیه جمعی روحانیون تهران تشکر و تقدیر تکثیر از فجر اسلام به یکی از دوستان خود داد که بخواند و سپس پخش نماید.»[54]
در گزارش دیگری با اشاره به تکثیر اعلامیههای امام خمینی آمده است: «ساعت 1800 مورخه 23 /7 /57 هنگامی که یکی از دوستان اسماعیل برای واکس زدن کفش خود به مغازه کفاشی نزدیک میدان مراجعه میکند کفاش به او میگوید اسماعیل برای شما یک کیف امانتی در اینجا گذاشته است. آن را ببرید دوست اسماعیل هنگام دریافت امانتی مشاهده مینماید که یک کیف حاوی 102 برگ اعلامیه به متن اعلامیه خمینی در پاریس 16 مهر ماه 1357 در مورد آغاز سال تحصیلی به امضاء روحاللّه خمینی تکثیر از فجر اسلام میباشد.»[55]
گزارشی دیگر خبر از ارسال اعلامیههای امام خمینی به برخی استانها دارد. به عنوان نمونه ساواک در گزارشی در مورد فعالیت طلبهای به نام غفار اکبری مینویسد: «اعلامیههایی تحت عناوین مشروحه زیر با خود به مازندران آورده و توزیع نموده است.
1ـ اعلامیه خمینی درباره زلزله طبس
2ـ نامه خمینی به حافظ اسد
3ـ نامه خمینی به یاسر عرفات
4ـ اعلامیه درباره محدودیتهایی که از طرف دولت عراق برای خمینی صورت گرفته هر چهار نوع اعلامیه تکثیر از فجر اسلام میباشد.»[56]
فراوانیِ این اقدام به گونهای بود که اداره کل سوم ساواک را به واکنش واداشت، تا در دستوری به ساواک یزد بنویسد: «با توجه به این که اخیراً اعلامیههای زیادی با عنوان فجر اسلام، جهت افراد مذهبی و مرتبط با یکدیگر در آن منطقه ارسال گردیده، چنین به نظر میرسد که یک یا چند نفر از دانشجویان دانشگاه ملی، که مرتبط با متعصبین مذهبی آن منطقه بودهاند، مبادرت به تهیه و توزیع اعلامیه نمودهاند و با آگاهی به آدرس محل سکونت افراد موصوف پست نمودهاند. لذا خواهشمند است دستور فرمایید با توجیه منابع و استخدام منابع جدید و مراقبت کامل از جلسات مذهبی که در آن منطقه تشکیل میگردد، نسبت به شناسایی و تهیه و ارسال مشخصات کامل دانشجویان اشاره شده، اقدام و نتیجه را اعلام دارند.»[57]
پینوشتها:
[1] . شهید هادی بیکزاده هشت آبانماه سال 1337 در تهران چشم به جهان گشود. پدرش اصغر، کارمند تأمین اجتماعی بود و مادرش، فاطمه نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی تحصیلاتش را ادامه داد و به تراشکاری مشغول بود. وی بیست و دوم بهمن سال 1357، در زادگاهش هنگام تظاهرات علیه رژیم شاهنشاهی به شهادت رسید.
[2] . حجتالاسلام شیخ جعفر جوادی شجونی (۱۳۱۱ فومن–آبان ۱۳۹۵ تهران) فرزند شیخ محمد واعظ در فومن متولد شد. پس از تحصیلات مقدماتی در سال 1337 به قم مهاجرت و به تحصیل علوم اسلامی پرداخت. حجتالاسلام شجونی در سال 1320 با شهید حجتالاسلام سید مجتبی نواب صفوی رهبر سازمان فدائیان اسلام آشنا شد که در پی این ارتباط در ترور نافرجام حسین علاء نخست وزیر وقت در سال 1334 مدتی زندانی شد. در دوران نهضت امام خمینی همراه دیگر روحانیون و مردم به فعالیت پرداخت و بارها دستگیر و زندانی شد.
[3] . محسن کنگرلو در مصاحبهای علت این تغییر نام را اینگونه بیان کرده است: «قبل از فجر اسلام، اسم گروه ما سازمان آزادی بخش اسلام بود. ما این سازمان را تشکیل داده بودیم برای عملیات مسلحانه. بعد متوجه شدیم که امام خمینی انجام عملیات مسلحانه را اجازه نمیدهند. لذا آرم سازمان را عوض نکردیم ولی آرم را که سه تا دست مسلح و یک خورشید داشت نگه داشتیم، اما اسم سازمان و گروهمان را فجر اسلام کردیم..» ر.ک، رمزگشایی از گروه فجر اسلام و «کنگرلوها»، پایگاه بصیرت، شناسه خبر: ۲۷۳۶۶۵. وی در جایی دیگر میگوید: «[از آنجایی که] بچهها به طور طبیعی علاقمند به کارهای مسلحانه بودند. از جمله شهید بروجردی که در تهران نزدیک نزدیک محل ما بود در هیئت میآمد و با ما همکاری داشت. ما برای این که کارهای مسلحانه با فجر اسلام مربوط نشود، گروه صف را درست کردیم که محمد با عدهای دیگر در آن فعالیت میکردند. این برای منحرف کردن ساواک بود که به کار فجر اسلام پی نبرد.» جعفریان، رسول، جریانها و سازمانهای مذهبی - سیاسی ایران (از روی کار آمدن محمدرضا شاه تا پیروزی انقلاب اسلامی) سالهای 1320 - 1357، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1380، ص 325.
[4] . جریانها و سازمانهای مذهبی سیاسی ایران، پیشین، ص 324.
[5] . محسن کنگرلو (۱۵ شهریور ۱۳۲۶ – ۶ اسفند ۱۳۹۸) در روستای آبباریک در حواشی کویر ورامین به دنیا آمد. دوره دبستان را در ورامین گذراند و در نوجوانی به دنبال کار به تهران مهاجرت کرد. دوره تحصیلات متوسطه را در تهران به پایان رسانید و به کارگری در مشاغل مختلف پرداخت. پس از تلاش بیوقفه سرانجام توانست برای خود یک کارگاه تولیدی محصولات بافندگی دست و پا کند. از همان دوران جوانی به جرگه مبارزان با رژیم شاه پیوست و در این کار نیز کم کم چنان پیش رفت که به یک انقلابی و مبارز حرفهای تبدیل شد. مرحوم کنگرلو همچنین در عرصه مبارزه فرهنگی با رژیم ستمشاهی فعال بود. اغلب روحانیون مبارز، به خصوص شهید آیتالله سید محمد حسینی بهشتی و مرحوم آیتالله عبدالرحیم ربانی شیرازی و شهید حجتالاسلام مهدی شاه آبادی او را میشناختند. شهید بهشتی به تواناییهای ویژه او واقف بود و به او علاقه خاصی داشت. کنگرلو به همراه شهید بروجردی گروه توحیدی صف را تشکیل داد. همچنین او پایهگذار گروه فجر اسلام در سال 1354 بود. کار اصلی گروه فجر اسلام تا زمان انقلاب تکثیر و پخش اعلامیههای امام خمینی بود. محسن کنگرلو از سال 1357 نظر به مهارت و کارشناسی و تجربهاش در کارهای اطلاعاتی، در همین زمینهها در خدمت انقلاب بود و از سوی شهید بهشتی به مأموریتهای گوناگون رفت. او بسیار مورد اعتماد و توجه و علاقه شهید بهشتی وحجتالاسلام علیاکبر هاشمی رفسنجانی بود. از جمله در غائله خوزستان در ماههای ابتدایی پس از پیروزی انقلاب اسلامی برای کمک به مردم محرومیتزده آن روزگار، به دستور دکتر بهشتی به خوزستان رفت. وی در آنجا برای پشتیبانی اجتماعی از مردم و خشککردن عقبه جذب اجتماعی گروههایی نظیر خلق عرب، نقش پررنگی در ایجاد آرامش و خنثیکردن توطئههای خوزستان ایفاء کرد. کنگرلو،در دوران دفاع مقدس نیز،در سمتهای بالای مشورتی و عملیاتی و اطلاعاتی خدمت کرد. در همین دوران مرحوم کنگرلو کارهای زیادی در پشت پرده سیاست خارجی ایران کرد و منشأ تأثیر و خدمات بزرگی شد. نام او با ماجرای مک فارلین چنان پیوند خورده است که از او به عنوان «جعبه سیاه ماجرای مک فارلین» یاد میکنند. محسن کنگرلو، چند سالی بود که به بیماری نادر و حاد تنفسی دچار شده بود و سرانجام نیز بر اثر همین بیماری در روز ششم اسفند 98 در بیمارستان پارس تهران به دیدار معبود شتافت.
[6] . شهید علیاکبر وهاج یکم آبان ۱۳۲۳، در تهران چشم به جهان گشود. پدرش منوچهر و مادرش،درخشنده نام داشت. تا پایان دوره کارشناسی در رشته حسابداری درس خواند. کارمند شرکت نوسازی غرب بود. سال۱۳۴۸ ازدواج کرد و صاحب یک پسر و سه دختر شد. بیست و یکم بهمن ۱۳۵۷، در تهران در درگیری در جریان نیرو هوایی شهید شد. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است. برای مطالعه ببیشتر ر.ک. ماهنامه شاهد یاران، پیاپی 148 (بهمن 1396) ص 4.
[7] . سردار شهید حاج داود کریمی در سال ۱۳۲۶ در تهران به دنیا آمد. از همان جوانی اهل مبارزه بود تا جایی که با دوستانش گروه فجر اسلام را راه انداختند. او از طریق حاج مهدی عراقی با امام آشنا شد. حاج داوود کریمی جزء نخستین کسانی بود که برای شکلگیری نیروی سپاه قدم به میدان گذاشت. مدتی فرمانده سپاه تهران بود. مدتی هم در شهرهای غربی کشور فرماندهی سپاه را برعهده داشت. حاج داوود کریمی سرانجام در 16 شهریور ماه سال 84 بر اثر جراحتهای ناشی از شیمیاییشدن در جنگ به شهادت رسید.
[8] . جریانها و سازمانهای مذهبی سیاسی ایران، پیشین، ص 325.
[9] . رمزگشایی از گروه فجر اسلام و «کنگرلوها»، پیشین.
[10] . بهزاد نبوی از اعضای برجسته سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، در حساسترین برهه تاریخ انقلاب یکسال از آذر 59 تا آذر60 سخنگوی سه دولت شهید محمدعلی رجایی، شهید محمدجواد باهنر و میرحسین موسوی بود. مقصود شهید داود کریمی که میگوید آمار این نیروها را به بهزاد نبوی میدادم زمان بعد از انقلاب است که در این زمان بهزاد نبوی در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی فعالیت داشت.
[11] . خاطرات منتشره نشده یاران انقلاب، خبرگزاری فارس: متنی که از نظر مخاطبان خواهد گذشت برگرفته از پرونده خاطرات شهید داود کریمی به شماره 261 در تاریخ 3 /2 /83 است. تاریخ انتشار: 16 / 11 / 1385.
[12] . روزنامه جمهوری اسلامی، 18 بهمن 1397.
[13] . پرتال امام خمینی، کد مطلب: 49838.
[14] . مرادینیا، محمد جواد، امام خمینی و هیاتهای دینی مبارز، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، 1387، ص 104.
[15] . جریانها و سازمانهای مذهبی سیاسی ایران، پیشین، ص 325.
[16] . روزنامه جمهوری اسلامی، 18 بهمن 1397، ص 11.
[17] . رمزگشایی از گروه فجر اسلام و «کنگرلوها»، پیشین.
[18] . همان.
[19] . جریانها و سازمانهای مذهبی سیاسی ایران، پیشین، ص 325.
[20] . رمزگشایی از گروه فجر اسلام و «کنگرلوها»، پیشین.
[21] . همان.
[22] . شهید حجتالاسلام و المسلمین شیخ مهدی شاه آبادی در سال ۱۳۰۹ در قم به دنیا آمد. او که فرزند آیتالله آمیرزا محمدعلی شاه آبادی بود از همان ابتدای کودکی با الفبای فقاهت آشنا شد و خود در همین راه گام برداشت. او که از روحانیون برجسته و تاثیرگذار در نهضت امام خمینی بود در سالهای ۵۲ تا ۵۷ در مجموع ۵ بار دستگیر، یک سال و نیم را در زندان و پنج ماه را در تبعید گذراند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز در مسئولیتهای مختلفی چون عضویت در شورای مرکزی کمیته انقلاب اسلامی، عضویت در هسته مرکزی جامعه روحانیت مبارز، نمایندگی دورههای اول و دوم مجلس شورای اسلامی، عضویت در هیئت منتخب امام برای بررسی عملکرد بنیاد مستضعفان در سال ۵۹، و عضویت در ستاد بسیج اقتصادی کشور، فعالیت کرد. معظمله سرانجام در ششم اردیبهشت سال ۱۳۶۳، در جزیره مجنون و با انفجار خمپاره بعثیان صدامی، به شهادت رسید.
[23] . روزنامه جمهوری اسلامی، 18 بهمن 1397، ص 11.
[24] . سایت عصر اسلام، کد خبر: ۱۴۹۱۷.
[25] . سایت مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، لینک خبر https://psri.ir/?id=zc4hz4ur
[26] . پرتال امام خمینی، کد مطلب: 49838.
[27] . روزنامه اطلاعات 17 دی ماه 1356، شماره 15506، ص 7، مقاله کوتاهی با عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» به نام «احمد رشیدی مطلق» منتشر کرد که در آن توهین و تهمتهای ناروایی به روحانیت تشیع به ویژه امام خمینی وارد نموده بود. در اعتراض به این اقدام مردم کشور به پا خواستند ولی شدیدترین درگیری در 19 دی در قم اتفاق افتاد که رژیم تظاهرات مردم در این روز را به خاک و خون کشید. 29 بهمن 1356 در چهلم شهدای قم شهرهای ایران به عزاداری پرداختند که باز هم رژیم بر روی مردم آتش گلوله باز کرد، اما خشنترین اقدام رژیم در تبریز بود که اینبار نیز تعدادی از مردم شهید یا مجروح شدند. نوروز 57 مصادف با چهلم شهدای تبریز بار دیگر ایران شاهد تظاهرات سراسری علیه رژیم پهلوی بود اینبار نیز رژیم آتش گلوله را بر روی مردم گشود و باعث شهادت بسیاری دیگر از مردم در شهرهای یزد، جهرم، اهواز و.. شد. همچنین در اردیبهشت ماه 1357 به مناسبت چهلم شهدای یزد، اهواز و جهرم بود در سراسر کشور عزای عمومی بود.
[28] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان مازندران، ج 4، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص 378.
[29] . همان، ج 5، ص 293.
[30] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ج 7، ص 299.
[31] . همان ج 9، ص 228.
[32] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، بابل، ج 1، مرکز بررسی اسناد تاریخی، سند شماره: 3969 / 2 ﻫ ب – 7 / 4 / 2537.
[33] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک – ج 7، ص 259.
[34] . همان، ج 9، ص 191.
[35] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان مازندران، ج 6، ص 107.
[36] . شهید آیتالله دکتر محمد مفتح به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص 460.
[37] . آیتالله حاج شیخ هادی روحانی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1394، ص 297.
[38] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، روزشمار استان مازندران(ساری)، ج 2، ص 90.
[39] . همان، ج 1، ص 471.
[40] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 13، ص 496.
[41] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان مازندران، ج 8، ص 269.
[42] . همان ج 10، ص 53.
[43] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان اصفهان، ج 4، ص30.
[44] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان مازندران، ج 8، ص 268.
[45] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 7، ص 304.
[46] . ر.ک. ضمیمه 1 کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 12، همان.
[47] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 12، ص 480.
[48] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان مازندران، ج 5، ص 219.
[49] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 7، ص 328.
[50] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان مازندران، ج 6، ص 331.
[51] همان، ج 7، ص 12.
[52] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 7، ص 393.
[53] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان قزوین، ج 3، ص 396.
[54] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 13 ص 22.
[55] . همان، ج 13، ص 428.
[56] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 13، ص 18.
[57] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان یزد، ج سوم، مرکز بررسی اسناد تاریخی، سند شماره: 1489 / 312 - 9 / 2 / 37.
اعلامیه تایپ شده تحت عنوان متن اعلامیه مرجع تقلید شیعیان جهان امام خمینی راجع به عدم برگزاری جشن در روزهای سوم و پانزدهم شعبان
پخش اعلامیه زلزله طبس
پخش اعلامیه در ایوانکی
پخش اعلامیه در تظاهرات ساری
پخش اعلامیه در یزد
پخش اعلامیه عدم برگزاری چراغانی نیمه شعبان
پخش اعلامیه مضره توسط اسماعیل
پخش اعلامیه مضره مذهبی در شهرستان شاهی
پخش اعلامیه
پخش اعلامیه
پخش اعلامیههای امام خمینی در مسجد قبا
پخش اعلامیههای امام خمینی در مسجد قبا
پخش نوار در اتوبوس
پخش نوار در اتوبوس
تکثیر از فجر اسلام
تکثیر اعلامیه امام خمینی توسط گروه فجر اسلام
توزیع اعلامیه توسط گروه فجر اسلام در کنار خیابان اصلی کیاهکلا از توابع شهرستان شاهی
توزیع اعلامیه در دانشسرای مقدماتی شهرستان شاهی
توزیع اعلامیه فجر اسلام
سخنرانی خمینی تحت عنوان بیارزشی قانون و قرآن در نظام حاکم ایران در یک نسخه شامل 5 برگ تکثیر شده از فجر اسلام
سخنرانی هادی دهخوارقانی در شاهی
گزارش خبر موضوع غفار اکبری و رفاهی شغل طلبه
گزارش ساواک قزوین
متن اعلامیه مرجع تقلید جهان تشیع حضرت آیه الله العظمی امام خمینی ص1
متن اعلامیه مرجع تقلید جهان تشیع حضرت آیه الله العظمی امام خمینی ص2
حاج داود کریمی در جوانی
شهید محمد بروجردی
محسن کنگرلو
حاج رضا خانی
شهید حاج داود کریمی
محسن کنگرلو در حال گفتوگو با شهید آیتالله بهشتی
شهید حجتالاسلام حاج شیخ مهدی شاه آبادی
شهید هادی بیکزاده
مزار شهیدهادی بیکزاده
تعداد مشاهده: 12301