18 دی سالروز رحلت استاد محقق و عالم خبیر حجتالاسلام و المسلمین علی دوانی(رجبی)
تاریخ انتشار: 17 دي 1402
چکیده
بیتردید در میان منابع متعدد برای بررسی رویدادهای تاریخی، اسناد از موقعیت ویژهای برخوردار هستند، خصوصاً زمانی که این اسناد به قصد انتشار گردآوری نشده باشند. از آن جایی که اسناد ساواک به منظور بهرهبرداری اطلاعاتی و امنیتی گردآوری شده و جنبهی تاریخنگاری در آن منظور نبوده است، از اصالت و اعتبار زیادی برخوردار بوده و میتوانند منابع موثق و دسته اولی برای پژوهشگران باشند. مقاله حاضر نگاهی است به فعالیتها و مواضع سیاسی استاد علی دوانی از نگاه مأمورین ساواک در طول نزدیک به دو دهه. این مقاله علاوه بر نشاندادن چگونگی پیوستن حجتالاسلام دوانی به نهضت امام خمینی(ره) به خواننده این امکان را میدهد تا مسیر حرکت انقلابی استاد دوانی را در سالهای پرفراز و نشیب دهه 40 و 50 دنبال کرده و در جریان دیدگاهها و مواضع ایشان قرار گیرد.
زندگینامه
استاد علی دوانی در 5 مهر 1308 شمسی برابر با 22 ربیعالثانی 1348 قمری در روستای دوان از روستاهای شهرستان کازرون به دنیا آمد.[1] پدرش اسماعیل، در جوانی مدتی جزو مجاهدان رئیسعلی دلواری به نبرد با انگلیسیها رفته بود و مادرش دانستههای طبی خود را به رایگان در اختیار دیگران قرار میداد.[2]
در هفت سالگی به تنهایی رهسپار آبادان شد و در منزل دائیش که کارگر شرکت نفت آبادان بود سکونت کرد و پس از او خانوادهاش نیز به وی پیوستند.
آبادان در دوره رضاشاه و پس از آن تا زمان ملی شدن صنعت نفت در سال 1330 شمسی، شهری بزرگ و مهاجرپذیر و چندفرهنگی بود؛ زیرا ملیتهای گوناگون اروپایی و آسیایی، مثل انگلیسیها، هندیها و عربها و نیز چند هزار نفر از مردم سراسر کشور، به ویژه شهرهای جنوبی به امید کسب کار و شغل، بدان شهر مهاجرت کرده و سکونت مینمودند و بالطبع اختلاف طبقاتی و تفاوتهای فرهنگی به وضوح در شهر آشکار بود.
حجتالاسلام و المسلمین دوانی در همان دوران نوجوانی، شاهد خفقان و ابتذال و توهین به شعائر و مقدسات اسلامی، هم از سوی انگلیسیها و هم از سیاستهای اسلام ستیزانه رضا خان بود و از آن دوره به تلخی یاد کرده است:
«در زمان رضاخان، از سال 1315 تا 1320 که من به سن 7 تا 12 سالگی در آبادان سکونت داشتم، شاهد بسیاری از تضییقات دینی عمال آن مرد پلید بودم که با دستگاه مخوف امنیتی خود، بر مردم مسلمان این مرز و بوم حکومت میکرد ؛ با حکومتی خودکامه و با استبداد و خشونتی هرچه تمامتر، به دستور رضاخان، جلوی مجلس عزاداری حضرت امام حسین(ع) را به کلی گرفته بودند.
...من و برادرم همراه مادرم و داییها و بعضی از بستگانم و یکی دو نفر دیگر آهسته میرفتیم در حسینیه [هندیها] را میزدیم و تا در باز میشد، میرفتیم توی شبستان و خوب که جمعیت آن هم در حدود سی، چهل نفر مرد و زن جمع میشدند، روضهخوانی که در بیرون بدون عمامه بود و پنهان از چشم مأمورین و آژانهای شهربانی به حسینیه میآمد، شال خود را از کمر باز میکرد و به سر میبست و آهسته روضه میخواند. ما حاضران مجلس هم که دل پری از تضییقات عمال رضاخان داشتیم با شروع روضه، زار زار میگریستیم؛ آن هم طوری که مأمورین متوجه نشوند و نیایند مجلس را بهم بزنند، یا بانی مجلس را به شهربانی ببرند و نگاه دارند یا التزام بگیرند.
آژانها نسبت به امر حجاب زنان چنان سختگیری میکردند و خشونت نشان میدادند که از بیم آنها بسیاری از زنان باحجاب، روزها کمتر از خانه بیرون میآمدند و فقط شبها از تاریکی شب استفاده میکردند و با برادران خود به دید و بازدید کسانشان میرفتند. بیحجابی و بیبند و باری زنان و دختران دبیرستانها در حد اعلا بود... به دستور شهربانی رضاخان، زنان فواحش میباید چادر سرکنند و اگر بدون چادر و بیحجاب دیده میشدند، تحت تعقیب قرار میگرفتند! زنان بیحجاب هم حق نداشتند دم از عقاید مذهبی و خود نگاهداری بزنند. در واقع نجابت را در زنان بیحجاب میدانستند و فساد اخلاق در بین فواحشی بود که چادر به سر کرده بودند!!
دبستانها و دبیرستانهای مختلط پسر و دختر هم نمونه دیگری از بیبند و باری بود. استخر شنای مشترک مرد و زن برای کارمندان شرکت(نفت) نیز امری عادی بود، بزرگ و کوچک میتوانستند شنا کنند و بازی مرد و زن لخت که مانند حیوانات نر و ماده توی هم غلت میخوردند و کاملاً امری عادی شده بود .... از نزدیک ببینند؛ حتی به طور عموم، کوچک و بزرگ در کنار استخرهای روباز به تماشا میایستادند.
اختلاط کارمندان مرد و زن ایرانی با مردان انگلیسی و رقص و دانس آنها هم گاهی در همان کلوپها و استخرها امری عادی بود. ننگ بود که مردی در جمع حاضر سراغ زنی بیاید و از وی بخواهد که با او برقصد و شوهرش مانع شود. اگر مانع میشد ـ که نمیشدـ یا اظهار نارضایتی میکرد ـ که نمیکرد ـ دیگر او را در آن مجالس راه نمیدادند. آزادی مطلق، مانند حیوانات نر و ماده حکمفرما بود!»[3]
حجتالاسلام و المسلمین دوانی در سال 1318 شمسی برای امرار معاش خانواده به استخدام شرکت نفت درآمد و کار پیک اداری را انجام میداد و به سبب سروکار داشتن با رؤسا و مدیران انگلیسی، زبان انگلیسی را به سرعت آموخت. در همان سال نیز وارد مدرسه شبانه شد و دو سال تحصیلی را که معادل شش کلاس ابتدایی بود، فراگرفت و دو سال بعد در آموزشگاه فنی شرکت، در رشته مکانیک پذیرفته شد.
در نخستین ماه رمضان پس از خروج رضاخان و در حال و هوای پرنشاط مذهبی و معنوی آن ماه، او که بیش از 12 سال نداشت به همراه برادرش و چند نفر دیگر، روزهدار بودند و هنگامی که بچهها برای صرف ناهار میرفتند، کتاب حلیهالمتقین و خلاصه مفاتیح الجنان را که تازه چاپ شده بود و حتی «دعای سحر» را به صدای بلند میخواندند و بچهها گوش میدادند. شبها نیز پای منبر نافذ و موثر آیتالله حاج شیخ عبدالرسول قائمی که امام جماعت و منبریِ بلامنازع آبادان بود، حاضر میشدند. موضوع اصلی آن منبرها، رد مستدل اندیشههای انحرافی سیداحمد کسروی بود که در میان اقشار تحصیل کرده و جوانان به شدت رسوخ داشت.[4]
در اواخر بهمن 1322 در حالی که بیش از 14 سال نداشت شهر پرزرق و برق آبادان را به مقصد شهر عالم پرور و سرشار از معنویت نجف اشرف ترک کرد. استاد دوانی حدود پنج سال در آن شهر اقامت کرد. نخست در مدرسه شَربیانی و سپس در مدرسه بزرگ سید سکونت گزید و دروس مقدمات و سطح را نزد استادانی چون: حضرات آیات و حجج اسلام آقا شیخ محمد غروی، آقا سیدکاظم تبریزی، آقا شیخ کاظم تبریزی، آقا سید اسدالله مدنی(شهید محراب)، آقا شیخ علیآقا نجفی کاشانی، آقا شیخ محمد ابراهیم بروجردی، آقا شیخ محمدعلی بربری(افغانی)، میرزا علی آقا فلسفی، آقا سیدعباس مُهری، آقا میرزا محمد اردبیلی، حاج آقا حسن قمی، آقا سیدعلی تبریزی، آقا شیخ علی محمد بروجردی، آقا شیخ خلیل شیرازی، آقا شیخ محمدرضا طبسی، آقا سیداحمد طالقانی، آقا شیخ مجتبی لنکرانی و آقا شیخ محمدتقی صادق جبلعاملی خواند.
استاد دوانی در اواخر سال 1327 شمسی و در حالی که 19 سال بیشتر نداشت، به منظور درمان از سویی و سیر و سیاحت از سوی دیگر به ایران بازگشت. در همین سفر با خاندان آیتالله احمد آلآقا، از سلاله وحید بهبهانی از علمای برجسته نهاوند که سال پیش از آن در گذشته بود وصلت کرد و در قم ساکن شد و به ادامه تحصیل پرداخت.
در آن زمان حوزه علمیه قم تحت زعامت مرجعیت مطلق آیتالله العظمی سیدحسین بروجردی، رونق و نشاط تازهای یافته و امید زیادی در میان همه مردم، به ویژه اهل علم ایجاد کرده بود و از نظم و انضباط و سازمان و مدیریت بسیار بهتری نسبت به حوزه نجف برخوردار بود. استاد دوانی از سال1329 شمسی با تعدادی از نشریات مذهبی همچون استوار، حکمت، مسلمین و ندای حق که در قم و تهران منتشر میشد، با نوشتن مقالاتی با مضامین دینی، اخلاقی و عمدتاً اجتماعی و سیاسی همکاری میکرد.[5]
وی از آغاز نهضت ملی شدن نفت، به تبعیت از آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی تلاشهای فراوانی در جهت حمایت از اقدامات ملی دکتر مصدق و به ویژه خلع ید از شرکت نفت ایران و انگلیس انجام داد که مشروح آن را در کتاب نقد عمر آورده است. در همین باره مینویسد:
«در مدتی که هیئت مختلط و خلع ید در آبادان بودند و انگلیسیها هم حاضر به رها کردن کار نبودند، اعلامیههای آیتالله کاشانی یکی بعد از دیگری صادر میشد تا جایی که گاهی سراسر کشور به حال تعطیل درمیآمد و ذکر و فکر همه، تأئید دولت دکتر مصدق و اجرای کامل قانون ملی شدن صنعت نفت و اخراج انگلیسیها بود. بسیاری از علمای بزرگ شهرستانها و مراجع و مدرسین حوزه علمیه قم در پشت سر آیتالله کاشانی قرار گرفتند و او را در راه ملی شدن صنعت نفت تایید کردند. آیتالله کاشانی به علاوه، عدهای از منبریهای شجاع را به نمایندگی خود به مراکز استانها فرستاد تا در منبر، منویات او را به سمع مردم برسانند...
ماه محرم نزدیک میشد و مردم خود را آماده برپا داشتن بساط عزاداری سالار شهیدان، حضرت اباعبداللهالحسین (ع) میکردند. در سراسر کشور صحبت از آبادان و نهضت ملی شدن صنعت نفت و خلع ید از بازماندگان انگلیسی بود که هنوز در آبادان مانده و حاضر نبودند آن شهر را که پایتخت نفت ایران بود، ترک کنند.
چون میدانستم که ایام محرم، با وجود باقی ماندن انگلیسیها و تصمیم دولت و اصرار آیتالله کاشانی مسائل حادتری را در پی خواهد داشت، یک هفته زودتر [از قم ] وارد آبادان شدم تا در آن شرایط حساس، سهم خود را در دفاع از میهن اسلامی ادا کرده باشم.»[6]
بدین ترتیب وی تمام ایام دو ماه محرم و صفر و حتی دو هفته پس از آن را در آبادان ماند و در مسجد و منبر و در محافل و مجامع عمومی، از آن حرکت ملی دفاع کرد.
پس از خلع ید و شور و شعفی که از بابت آن اقدام شرافتمندانه، سراسر کشور را فراگرفته بود، استاد دوانی در قصیدهای با عنوان «ای ایران» شادمانی خود را از بیرون راندن انگلیسیها و بازیابی استقلال و شرف ملی ابراز داشت.[7]
پس از صدور اعلامیه تاریخی آیتالله کاشانی علیه احمد قوام(نخست وزیر تازه منصوب محمدرضا شاه) که به قیام 30 تیر 1331 و بازگشت مجدد دکتر مصدق به قدرت انجامید، موجی از شادی و شعف سراسر کشور را فراگرفت. آن واقعه، نشانه عقب نشینی استبداد و استعمار و پیروزی مردم ایران و نفوذ و اقتدار آیتالله کاشانی بود. حجتالاسلام و المسلمین دوانی طی تلگرافی آن پیروزی را به آیتالله کاشانی تبریک گفت.
استاد دوانی با شهید حجتالاسلام سید مجتبی نواب صفوی، رهبر «جمعیت فدائیان اسلام» و شهید حجتالاسلام سید عبدالحسین واحدی، مرد شماره 2 جمعیت، دوستی و ارتباط نزدیکی داشت و منزل مسکونیاش هم مدتی در جوار منزل شهید واحدی بود. پس از دستگیری شهید نواب صفوی و سه تن از اعضای فدائیان اسلام و محاکمه و محکومیت ایشان به اعدام، استاد دوانی به سهم خویش و در حد توان خود، تلاش فراوانی برای جلوگیری از اجرای حکم اعدام آنها انجام داد، لکن متأسفانه سودی نبخشید و پس از شهادت آنها سخت متأثر و غمگین شد.[8]
با رحلت آیتالله العظمی بروجردی در فروردین 1340 و ایجاد خلأ مرجعیت مطلقه در جهان تشیع و ایران، بزرگترین مانع اقدامات ضد دینی رژیم شاه برداشته شد و رژیم درصدد برآمد تا با سوءاستفاده از آن فرصت، برنامههای خود را در کشور پیاده کند. ازجمله آن اقدامات، ایجاد سینما در مقابل مدرسه علمیه چهارباغ اصفهان بود که اهانت بزرگی به روحانیت و حوزههای علمیه محسوب میشد.
در سال 1341 شمسی و با آغاز اعتراض و واکنش مراجع، علما و حوزههای علمیه ایران و عراق علیه لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، استاد دوانی از همان آغاز نقش فعالی داشت و علاوه بر حضور در بیوت مراجع قم و پیگیری حوادث، همه اعلامیهها و تلگرافهای فیمابین مراجع و علما و تشکلهای روحانی را با شاه و دولت و شخصیتهای رابط جمعآوری میکرد و سخنرانیهای مراجع قم را از نوار پیاده و ویرایش میکرد و به نظر آنها میرساند.[9] پس از پایان آن واقعه که دوماه به طول انجامید ـ استاد دوانی جریان آن واقعه را که به «غائله انجمنهای ایالتی و ولایتی» شهرت یافت ـ به همراه مقدمه مبسوط 40 صفحهای به رشته تحریر درآورد. در آن مقدمه، استاد دوانی تاریخچه نهضتهای روحانیون ایران و انگیزه و هدف از حضور و شرکت فعال آنها را در مبارزات ضد استبدادی و ضد استعماری از زمان خواجه نصیرالدین طوسی تا آغاز غائله به اجمال تشریح کرد. کتاب ـ با وجود همه مخاطرات و رعایت همه جوانب سیاسی ـ در کمتر از یک ماه بعد از پایان غائله، تحت عنوان نهضت دو ماهه روحانیون ایران، توسط چاپخانه حکمت قم انتشار یافت.[10] با انتشار خبر چاپ کتاب، شهربانی قم با یورش به چاپخانه، همه نسخههای آماده انتشار را جمعآوری و به شهربانی قم منتقل کرد،[11] اما تعدادی از آن قبلاً توسط مولف در میان برخی از مراجع، علما، فضلا و دوستان نزدیک توزیع شده بود. استاد دوانی در این باره مینویسد:
«انتشار این کتاب، انعکاس وسیعی یافت و چنان که باید، در داخل و خارج، همه را در جریان نهضت روحانیون قم به پیشگامی حضرت امام خمینی گذاشت. ساواک تا توانست آن را جمعآوری کرد و بعضی از فروشندگان آن هم دستگیر و به زندان افتادند.»[12]
تألیف این کتاب موجب شد تا در فردای روز حمله ددمنشانه کماندوهای رژیم شاه به مدرسه فیضیه در 2 فروردین 1342، وی به عنوان نخستین روحانی سرشناس قم، توسط شهربانی آن شهر دستگیر و بازداشت شود. در بازداشتگاه شهربانی، از علت دستگیری خود آگاه و کتابهای سوخته شده نهضت دو ماهه روحانیون ایران را به چشم خویش مشاهده کرد.[13]
«دو سه روز بعد که قرار شد آزاد شوم، سرهنگ بدیعی(رئیس ساواک قم) گفت: آقای دوانی! آنجا را نگاه کنید. در گوشه انتهای حیاط(شهربانی) جایی سیاه بود. گفت: در اینجا تعدادی از کتابهای شما (نهضت دو ماهه روحانیون ایران) را آتش زدهایم. این چه کاری بود کردید؟
هنوز کار تمام نشده، شما یک کتاب در تاریخ دو ماه درگیری آقایون [مراجع] با دولت نوشتهاید؟ بفرمایید! نتیجه، اینکه بازداشت شدید و از این به بعد هم تحت نظر هستید. مگر میشود با دولت جنگید؟
بیرون میروید، آقایون را ببینید و کاری کنید که سر و صدا بخوابد. لابد راجع به درگیری اخیر [فیضیه] هم تاریخ دیگری خواهید نوشت؟![14]»
در واقعه 15 خرداد 1342 که مصادف با ماه محرمالحرام بود، استاد دوانی برای تبلیغ به کویت رفته بود و در آن جا خبر دستگیری امام خمینی (ره) و تهدید اسدالله علم، نخست وزیر به محاکمه صحرایی ایشان را از رادیو ایران شنید و بلافاصله به دیگر دوستان روحانی خود که در آن ماه برای تبلیغ به کویت آمده بودند اطلاع داد[15]. آنها نخست تصمیم داشتند تا از طریق نمایندگان شیعه کویت از امیر کویت بخواهند که مانع محاکمه امام(ره) شوند، اما چون آنها موضوع را امری داخلی دانسته بودند، لذا تصمیم گرفتند که هرکدام جداگانه نامهای به مراجع نجف نوشته، از آنها بخواهند تا پیش از آن که کار از کار بگذرد اقدام لازم و فوری انجام دهند.[16]
پس از آزادی امام خمینی(ره) از زندان، استاد دوانی که قصد داشت در ایام ماه محرم 1384 قمری در کویت تبلیغ کند، یک هفته پیش از آغاز محرم به دیدار ایشان رفت و پیشنهاد کرد با توجه به نفوذ کلام و محبوبیت روزافزون ایشان، درصورتی که مصلحت بدانند دو مدرسه دینی فیضیه و دارالشفا را به صورت آبرومندانه و امکانات جدید، بازسازی کنند. وی و دیگر وعاظ هم متقبل میشوند که بخش عمدهای از هزینه بازسازی آن را از سوی شیعیان کویت فراهم کنند. استاد دوانی به فعالیتهای خود و وعاظ اعزامی به کویت اشاره کرده و مینویسد:
«ساواک سفارت [ایران] اطلاع مییافت که نوارهای امام و اعلامیههای شدیداللحن او و نیز کتاب من، نهضت دو ماهه روحانیون ایران در کویت تکثیر میشود و دست به دست میگردد و میدانست که کار ماست و از آن جا به عراق و لبنان و حتی کشورهای اروپایی میرود و دانشجویان خارج از کشور به آنها دست مییابند، از این رو بر شدت عمل خود افزود. نخست در محرم 1384 از آمدن آیتالله سیدمحمدرضا سعیدی به کویت ممانعت کرد و پس از آن هم آیتالله شیخ ابوالقاسم خزعلی ممنوع شد. بعد از آن هم خود من تا پیروزی انقلاب اسلامی ممنوع الخروج شدم.»[17]
ساواک در کویت، دیدارها، گفتوگوها و منبرهای استاد دوانی را زیرنظر داشت. در یکی از گزارشها به تاریخ 2 / 5 / 1345 آمده است:
«نامبرده بالا از طلاب حوزه علمیه میباشد و جهت روضهخوانی به کویت رفته و فعلاً در آن جا اقامت دارد. مشارالیه اغلب در محافل و مجالس، علیه مقامات عالیه کشور مطالبی ایراد مینماید و در جلسات منزل عباس مهری (نامبرده از وعاظ ناراحت و افراطی مقیم کویت میباشد) شرکت مینماید و در این جلسات، تبلیغات سوئی علیه ایران وسیله افراد شرکتکننده انجام میگیرد.»[18]
مراقبت و کنترل ساواک و گزارشهایی از این دست، سرانجام سبب ممنوعیت خروج ایشان از کشور شد. در گزارش مندرج 4 / 10 / 1353 ساواک راجع به «صلاحیت نامبرده بالا[علی دوانی] فرزند اسماعیل، جهت صدور گذرنامه به مقصد کویت برای وعظ و تبلیغ» آمده است:
«مشارالیه یکی از روحانیون افراطی و مخالف دولت بوده[....] باتوجه به این که چندین بار به نامبرده بالا تذکر داده شده بود، توجه ننموده و کماکان به رویه خود ادامه میدهد و اعمال و رفتارش تحت مراقبت میباشد.
نظریه:
باعرض مراتب فوق و با توجه به این که یادشده به تذکرات داده شده توجه ننموده و کماکان به رویه خود در اظهار مطالب خلاف و تحریکآمیز ادامه میدهد و همچنین یکی از طرفداران خمینی و فلسفی میباشد و با در نظر گرفتن وضعیت کویت، مسافرت نامبرده بالا به مصلحت نمیباشد. مستدعی است درصورت تصویب، باصدور گذرنامه وی مخالفت گردد. موکول به رأی عالی است.»[19]
مراقبت و کنترل ساواک از منبرهای استاد دوانی تنها به کویت محدود نمیشد و در داخل کشور نیز اِعمال میشد. در نامه ساواک مرکز به ساواک خوزستان، مورخ 9 / 9 / 1346 آمده است:
«قرار است شیخ علی دوانی در ماه رمضان، جهت وعظ به اهواز مسافرت نماید. دستور فرمایید نسبت به کنترل اعمال و سخنرانیهای وی اقدام و نتیجه را اعلام نمایند. مقدم»[20]
در طول سالهای 1342 و 1343 در برخی اعلامیههایی که از سوی علما و فضلای حوزه علمیه قم انتشار مییافت، حجتالاسلام دوانی مشارکت داشت که از جمله آنها میتوان به «تلگرام جمعی از علمای حوزه علمیه قم در اعتراض به ادامه زندانی شدن امام خمینی»[21] در اسفند 1342 و نیز به «متن نامه جمعی از علمای حوزه علمیه قم به امیرعباس هویدا درباره اوضاع نابسامان ایران»[22] به تاریخ 29 بهمن 1343 اشاره کرد.
استاد دوانی در محرم 1388، برابر با فروردین 1347 در سفری به کویت به همراه دوست دیرینش آقا سیدعبدالله مجتهدزاده به عتبات عالیات و از آن جا به سوریه و لبنان سفر کرد. در نجف اشرف پس از زیارت مرقد مطهر امیرمومنان(ع) به دیدار استاد خویش امام خمینی(ره) رفت و از آن جا عازم سوریه و لبنان شد. در لبنان میهمان دوست و همکار گذشتهاش امام موسی صدر بود و از نزدیک با اوضاع جهان عرب و وضعیت شیعیان در لبنان و فعالیتهای امام موسی آشنا شد.[23]
درآن زمان کمتر از یک سال از جنگ سوم اعراب و اسرائیل در خرداد 1346 میگذشت؛ جنگی که به شکست همزمان سه کشور مصر، سوریه و اردن از اسرائیل و از دست رفتن سرزمینهای وسیع و مهمی چون صحرای سینا از مصر، بلندیهای جولان از سوریه و کرانه باختری رود اردن از کشور اردن انجامید. این شکست، نه تنها مایه ننگ و خفت جهان عرب، بلکه موجب سرافکندگی جهان اسلام نیز شد. در همین سفر بود که استاد دوانی عامل اصلی شکست را در بیکفایتی سران دول عربی و بیتفاوتی مردم آنها و دوری ایشان از فرهنگ و تعالیم اسلامی دانست و در بازگشت به ایران، تصمیم گرفت تا به منظور یادآوری دوران مجد و عظمت گذشته مسلمانان، کتاب ارزشمند تاریخ فتوحات اسلامی، اثر شکیب ارسلان را به فارسی ترجمه کند.[24]
در تابستان 1350 استاد دوانی پس از 22 سال سکونت در قم، آن شهر را ترک و به تهران مهاجرت کرد.[25] در این شهر استاد دوانی بیشتر با آقایان: فلسفی، استاد شهید مرتضی مطهری و شهید آیتالله دکتر بهشتی مأنوس بود.[26]
کمتر از چهارماه پس از مهاجرت استاد دوانی به تهران، حجتالاسلام فلسفی به سبب سخنرانی تاریخی خود در دفاع از ساحت امام خمینی(ره) و در محکومیت یکی از نمایندگان مجلس سنا که به ایشان توهین کرده بود، برای همیشه ممنوع المنبر شد. استاد دوانی که آقای فلسفی را «سخنور برازنده» و از «شخصیتهای کمنظیر عالم روحانیت» و راهنمای گرانبها و باتجربه وعاظ کشور و پناهگاه آنها میشمرد، و منابر ایشان را برای جامعه بسیار سودمند میدانست، تلاش فراوانی برای رفع ممنوعیت ایشان کرد که فایدهای در برنداشت. وی مینویسد:
«من از جمله کسانی بودم که در همه جا راجع به این موضوع سخن میگفتم و چارهجویی میکردم بلکه منبر آقای فلسفی آزاد شود و من که تازه به تهران آمده بودم، مانند بسیاری از علاقمندان دیگر، بتوانم بیشتر از سخنان او استفاده کنم»[27]
البته این تلاشها و اقدامات از چشم ساواک به دور نماند. در گزارش ساواک به تاریخ 21 / 1 / 1352 آمده است:
«شیخ علی دوانی اخیراً ضمن صحبتهای خصوصی اظهار داشته است که یکی از مقامات مهم نزد شاه رفته و از او خواهش کرده است که اجازه بدهد مجدداً فلسفی به منبر برود، ولی شاه صراحتاً جواب داده است: خیال کنید فلسفی مرده است، اصلاً او را رها کنید و از این حرفها نزنید.» سپس نظر گزارشگر ساواک را با اسم رمز، چنین میآورد: «نظریه شنبه: علی دوانی که یکی از دوستان نزدیک فلسفی است، از این موضوع خیلی ناراحت است و میگوید که چرا باید چنین تصمیمی علیه فلسفی گرفته شود و روی همین اصل، به هر کسی که میرسد، این قضیه را برایش تعریف میکند.»[28]
در تهران مراقبت و کنترل ساواک از استاد دوانی بیشتر و شدیدتر شد و موجب اخطارها و احضارهای متعدد و تهدید به ممنوعیت منبر ایشان شد؛ زیرا از سال 1350 به بعد با آغاز فعالیت مسلحانه در کشور، به ویژه تهران، اختناق سیاسی شدت یافت. از سوی دیگر استاد دوانی امکان مراوده بیشتری با روحانیون مخالف رژیم همچون حجتالاسلام فلسفی و شهید مطهری پیدا کرد و به پیشنهاد آنها در مجالس مهمی ازجمله مسجدالجواد(ع) ـ که زیر نظر استاد مطهری اداره میشد و امامت جماعت آن را داشت ـ در ایام مذهبی سال سخنرانی میکرد.
ساواک از اوایل سال 1351 گزارشهای متعددی از مجالس سخنرانی و دیدارهای ایشان تهیه کرده است. در گزارش مورخ 24 / 1 / 51 از مسجدالجواد(ع)، استفاده ابزاری غربیها از زن، مورد انتقاد قرار گرفته و محکوم شده است.[29] در گزارش دیگری از همان جا به تاریخ 17 / 6 / 51 از پاپ به شدت انتقاد شد که چرا نسبت به بمباران شهرهای هانوی و هایفونگ (از شهرهای ویتنام شمالی) سکوت کرده، اما کشته شدن چند ورزشکار اسرائیلی در المپیک مونیخ را محکوم میکند؟ و در ادامه علت عقب افتادگی فعلی [مسلمانان] را در دو علت بیان داشت: اول، نفاق و اختلاف بین مسلمین؛ دوم، عدم رهبرانی که بتوانند مسلمین را رهبری کنند.[30]
بنابر همان گزارشها در تاریخ 9 / 9 / 51 در مسجد ارک، از حکومتهایی که برای از میان بردن آزادیخواهان از هیچ جنایتی روگردان نیستند انتقاد شدهاست.[31] در گزارش مورخ 21 / 2 / 52 از حسینیه علوی، از دولتهای غربی ـ به ویژه آمریکا ـ انتقاد شده که تحت لوای دموکراسی، جنگهای خانمانسوزی به راه انداخته و به اعتراضات افکار عمومی جامعه خود نسبت به ادامه جنگ، اعتنایی نمیکنند.[32]
این گزارشهای متعدد و پی در پی، سبب شد تا مدیرکل اداره سوم ساواک(پرویز ثابتی) به تاریخ 17 / 3 / 52 درخواست آن اداره را به ریاست ساواک اعلام کند:
«خواهشمند است دستور فرمایید به نحو مقتضی، نامبرده بالا را احضار و به وی تفهیم گردد که مشارٌالیه از چندی پیش در اکثر منابر خود و به طور مکرر، تلویحاً مطالب خلاف و تحریکآمیزی عنوان نموده است که از آنها چشمپوشی شده است؛ لکن درصورت تکرار اینگونه مطالب، ممنوع المنبر شده و تصمیمات شدیدی درمورد وی اتخاذ خواهد شد. ضمناً کماکان از اعمال و رفتار روحانی مزبور مراقبت به عملآورده و نتیجه را مستمراً به این اداره کل منعکس نمایند.»[33]
استاد دوانی بدون توجه به این اخطارها و احضارها، به وظیفه دینی و شرعی خود عمل میکرد. در منبر مسجد رسول اکرم(ص) در مهرماه 1355 با مقایسه حکومت معاویه با حکومتهای استبدادی موجود، اظهارداشت:
«مگر حکومتهای فعلی با حکومتهای قبلی چه فرقی دارند؟ مگر در حال حاضر، خبرچینی و دروغگویی و ظلم وستم وجود ندارد؟... چه فرقی بین ظلم و ستم در عصر کنونی با زمان معاویه وجود دارد؟»[34]
متعاقب آن، ثابتی مدیرکل اداره سوم ساواک، به ریاست ساواک گزارش زیر را صادر کرد:
«خواهشمند است دستور فرمایید به نامبرده بالا شدیداً تذکر داده شود و به او تفهیم گردد چنانچه در آینده مطالب تحریکآمیز عنوان نماید، ممنوعالمنبر خواهد شد.»[35]
یک سال پس از آن، در مجلس ختمی که در تاریخ 13 / 8 / 1356 به مناسبت شهادت آیتالله حاج آقا مصطفی خمینی فرزند امام (ره) در اهواز برگزار شد، استاد دوانی درحضور نزدیک به پنج هزار نفر، سخنان مهمی بیان داشت. ساواک اهواز به سبب اهمیت آن مجلس، دو گزارش در 17 / 8 / 56 به تهران ارسال کرد.[36]
در خرداد 1352 دو فرزند استاد دوانی به اتهام فعالیتهای سیاسی دستگیر و بازداشت شدند که آقای «محمد حسن رجبی» به شش ماه و آقای «محمدرجبی» به دو سال محکوم شدند که پس از اتمام مدت، یک سال و نیم دیگر در حبس ماندند.
طی چهار ماهی که فرزند بزرگ ایشان محمد رجبی در زندان مخوف کمیته بود و زندانیان ملاقات نداشتند، استاد دوانی توانست که فقط یک بار به همراه همسرش و آن هم از پشت توریهای ضخیم و با فاصله او را ببینند. یک بار قبل از آن هم که برای ملاقات حضوری رفته بود، برای رفع اتهام خرابکاری از وی، از فعالیتهای مذهبی فرزندش در دانشگاه و برگزاری نماز جماعت در حضور سربازجو صحبت کرد، که او وقیحانه گفته بود:
«اتفاقاً این دانشجویان برای کشور خطرناکند. دانشجو باید به کاخ جوانان و سینما برود و با دختران خوشگذرانی کند و... که در این موقع حجتالاسلام دوانی بدون توجه به محل و موقعیت، سخن او را قطع کرده و با تغیّر و ناراحتی فراوان میگوید: نمیدانستم که شاه مملکت در کشور اسلامی، جوان تحصیلکرده متدین نمیخواهد، بلکه جوان ولگرد و لاابالی و ... میخواهد و ... تسبیح خود را محکم بر روی میز میکوبد که در همین موقع بازجوهای دیگر داخل شده و سربازجو را به اتاقی دیگر برده و ایشان هم بدون انجام ملاقات باز میگردد.»[37]
با آغاز حرکتهای انقلابی در سال 1356 که به انقلاب اسلامی سال 1357 منتهی شد، استاد دوانی با زحمت و مشقت زیاد به گردآوری پیامها، اعلامیهها و سخنرانیهای مراجع، علما، فضلا، طلاب، اهل منبر، دانشگاهیان، احزاب، جمعیتها، فعالان سیاسی، اصناف و بازاریان و نیز ثبت و ضبط رویدادهای سیاسی کشور پرداخت و نگارش جلد اول نهضت روحانیون ایران را در مهرماه 1357 و نگارش جلد دوم را در اردیبهشت 1358 و نگارش سایر مجلدات را تا رویدادهای سال 1360 و دوره 11 جلدی آن را در همان سال منتشر کرد.[38]
نگارش زندگینامه امام خمینی(ره)، آرزوی استاد دوانی بود که هرگز محقق نشد و آن فرصت تاریخی از دست رفت. دلیل علاقه استاد به نگارش زندگینامه رهبر کبیر انقلاب اسلامی در کلام زیر پیداست:
« بنده که دوره 11 جلدی تاریخ این انقلاب را به نام نهضت روحانیون ایران نوشتهام و 35 کتابم فقط شرح حال بزرگان علمای شیعه است، عقیده دارم که بعد از ائمه معصومین (ع) در میان علمای اسلامی هیچ روحانی و مجتهد مقتدر و جامعالشرایطی مانند امام خمینی به وجود نیامده است.»[39]
سبک استاد در تاریخ نگاری نگاه منصفانه به وقایع و توجه تام به عوامل استعمار و سرسپردگان داخلی در به وجود آمدن حوادث است و به خوبی جریانهای معارض با اسلام، مرجعیت و روحانیت را در کتابهای خود به تصویر کشیده است.
حجتالاسلام و المسلمین علی دوانی سرانجام پس از یک عمر تلاش علمی و مجاهدت سیاسی، در شامگاه عید غدیر 1427 قمری برابر با روز دوشنبه ۱۸دی ماه ۱۳۸۵ در سن 77 سالگی به لقاءالله پیوست و پیکر او پس از تشییع در صحن عتیق حرم مطهرحضرت معصومه(س) به خاک سپرده شد.
در پی درگذشت حجتالاسلام دوانی مقام معظم رهبری حضرت آیتالله خامنهای در پیامی درگذشت ایشان را تسلیت گفتند. متن پیام به این شرح است:
«بسمالله الرحمن الرحیم
با تاثر و تاسف خبر درگذشت عالم خبیر و مورخ و پژوهشگر برجسته مرحوم حجتالاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ علی دوانی رحمتالله علیه را دریافت کردم، تلاش کم نظیر ایشان در تحقیق و تألیف در باره رجال علمی شیعه، حقاً درخور تقدیر و تمجید است. ضایعه رحلت این شخصیت عالم و محقق را به جامعه علمی کشور و به خانواده مکرم و فرزندان شایسته و خدوم و دیگر بازماندگان محترم ایشان تسلیت میگویم و از خداوند رحیم علو درجات و رحمت و مغفرت برای آن مرحوم مسئلت مینمایم.»
آثار و تألیفات
از استاد دوانی 110 جلد تالیف و ترجمه و تصحیح باقی مانده است که حاکی از روح علمی و نقاد ایشان میباشد. در یکی از اسناد همین مجموعه راجع به ویژگیهای علمی و سبک تالیف ایشان آمده است:
«آقای دوانی امیدوار است که رشته وعظ و خطابه و تبلیغ به طرز آبرومندی درآید و از صورت کنونی که هیچ مطلوب نیست خارج شود .خود مینویسد:در منبر مانند نویسندگی مبتکرم نه مقلد. نه در انتخاب مطلب مقلد کسی هستم و نه در سخن گفتن شیوه کسی را تقلید میکنم و معتقدم هر کس باید مبدع و مبتکر و متکی به نبوغ و استعداد خود باشد.آفای دوانی در شمار فضلا و نویسندگان حوزه علمیه است و علاقه زیادی به مطالعه منابع شیعی و سنی و آثار شرقی و غربی دارد و به همین جهت کتابخانه نسبتاً جامعی پدید آورده است که بالغ بر سه هزار جلد کتاب در رشتههای مختلف میباشد.»[40]
برخی از مهمترین تالیفات استاد دوانی به شرح زیر میباشد:
1ـ نهضت روحانیون ایران (11 جلد)، تهران: بنیاد فرهنگی امام رضا (ع)، چاپ اول، 1360 ـ 1357، چاپ دوم (10 جلد در 5 جلد)، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377.
2ـ مفاخر اسلام (10 جلد)، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم، 1377 ـ 1379.
3ـ مهدی موعودی که جهان در انتظار اوست، قم: دارالعلم، چاپ دوم 1349.
4- شرح زندگانی جلالالدین دوانی (فیلسوف شهیر سده نهم هجری)، قم، چاپخانه حکمت، چاپ اول، 1334.
5- تاریخ اسلام، از آغاز تا هجرت، تهران: دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دهم، 1370.
6- وحید بهبهانی، سرآمد محققین و دانشمندان شیعه در سده دوازدهم هجری، قم: دارالعلم، چاپ اول: 1337؛ چاپ سوم: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378.
7- زندگانی زعیم بزرگ عالم تشیع آیتالله بروجردی، قم، چاپخانه حکمت، 1340؛ چاپ چهارم با تجدیدنظر و اضافات، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1379.
8- علامه مجلسی، بزرگمرد علم و دین، تهران، امیرکبیر، 1370.
9- آیتالله حاج شیخ هادی نجمآبادی و دانشمندان خاندان وی، تهران: اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1376.
10ـ نهضت دو ماهه روحانیون ایران، قم: چاپ حکمت، 1341.
11ـ شرح حال، افکار و آثار آیت الله بهبهانی، تهران: نشر قبله، چاپ دوم، 1378.
12ـ خاطرات من از استاد شهید مطهری، تهران: انتشارات صدرا، چاپ چهارم 1375.
13ـ امام خمینی در آئینه خاطرهها، تهران: نشر مطهر، چاپ دوم 1381.
14- نقد عمر (دو جلد)، تهران: نشر رهنمون، 1384.
15ـ هزاره شیخ طوسی (دو جلد)، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ دوم 1362.
16- امیرالمؤمنین، خلیفهالله، صدیق اکبر و فاروق اعظم، تهران: نشر مطهر، 1382.
17- امیرالمؤمنین در شعر فقها، حکما و عرفای نامی از فردوسی تا امام خمینی، تهران: نشر رهنمون، 1382.
18- تنبیه الغافلین در رد صوفیه، تهران: نشر رهنمون، 1385.
19- قیام ابر مردان سیستان برای خونخواهی امام حسین، زابل: نشر دانشگاه، 1384.
20- اجتهاد در مقابل نص.
21- تاریخ فتوحات اسلامی در اروپا.
22- صحنههای تکان دهنده در تاریخ اسلام.
23- زن در قرآن.
پینوشتها:
[1] پسردایی استاد دوانی (آقای شکرالله فقهازاده) میگویند که استاد در روز 13 رجب (میلاد امیرمومنان ع) سال 1348 قمری برابر با 24 آذر 1308 شمسی به دنیا آمد و از همین رو نامش را «مرادعلی» گذاشتند که بعداً به اختصار علی نامیده شد.
[2] استاد دوانی خطخوش و زیبایی داشت و با چهار نوع خط: نستعلیق، شکسته، نسخ و ثلث در ایام فراغت، خوشنویسی میکرد.
[3] نقد عمر، جلد 1، پیشین، ص 56 و 57.
[4] ر.ک به: یاران امام به روایت اسناد ساواک؛ آیت الله عبدالرسول قائمی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1393.
[5] برخی از مقالات ایشان از این قرار است: «رئیس مجلس سنا در موقع ذکر نام امام زمان(ع)... » که در این مقاله از بیادبی رئیس مجلس به ساحت آن امام همام انتقاد شده است. ندای حق، شماره مسلسل88 (چهارشنبه 31 اردیبهشت 1331) صص 1و2 ؛ با «شیرینکاری آقای دکتر آذر» در این مقاله نیز از مخالفت دکتر آذر (وزیر فرهنگ) با تعلیم شرعیات در مدارس انتقاد شده است. همان نشریه، شماره مسلسل148(چهارشنبه 31 تیر 1332) صص 1و4 «تلگراف شوقی افندی به رئیس کارخانه پپسی کولا» که در این مقاله بنا بر اسناد، به ارتباط ریاست تشکیلات بهائیان با ریاست این شرکت بهائی اشاره شده است. همان، شماره مسلسل 348 (چهارشنبه 9 مرداد 1336) صص 1و3. ازجمله مقالات سیاسی ایشان، مقالهای است با عنوان «چرا از انتخاب روحانیون میترسند؟» که در انتقاد به سرمقاله روزنامه باختر امروز (ارگان جبهه ملی ایران) نوشته شده بود. توضیح آن که در انتخابات دوره هفدهم مجلس شورای ملی که در دولت دکتر محمد مصدق انجام شد، چند روحانی توانستند از تهران و شهرستانها به مجلس راه یابند، از این رو روزنامه باختر امروز از منظر سکولاریستی به بهانه حضور روحانیون در مجلس به بحث لزوم تفکیک دین از سیاست پرداخته بود. در بخشی از مقاله استاد دوانی آمده است:
«باختر امروز در شماره قبل در سرمقاله خود با حروف برجسته نوشته بود: «اگر حاج شیخ فضلاللهها توانستند در پناه سفارت بیگانه(روس) کاری بکنند، دیگران هم.. » به یاد دارم در یکی از مجالس وعظ نجف اشرف با حضور مرحوم آیتالله اصفهانی، یکی از علما در منبری میگفت: «در اوایل مشروطیت که مسترشیل کاردار سفارت انگلیس، به مردم تهران میگفت: «بگویید مشروطه میخواهیم»، یکی از مجتهدین، امام زمان علیهالسلام را در خواب رؤیت (کرده) و گفته بود: آقا! دست به دامنت، میترسم ایران را به نام مشروطهخواهی از بین ببرند و دین اسلام را از قانونیت آن ملغی گردانند.
حضرت فرموده بودند: چنین خیال دارند، اما حاجی شیخ فضلالله نوری نمیگذارد.
بعد از تحصن مرحوم آیتالله نوری در حرم حضرت عبدالعظیم(ع) که باختر امروز، آن را «سفارت بیگانه» میداند و گذراندن[اصل دوم] متمم قانون اساسی از مجلس[شورا]، معلوم شد که اگر این مدرک متقن به دست مام وطن سپرده میشد، امروز اثری از اسلام در ایران ظاهر نبود.
یکی از مراجع تقلید میفرمودند: همین تظاهر جزئی که اولیاء امور دارند، از ترس [اصل دوم] متمم قانون اساسی است که خونبهای مرحوم مجاهد آیتالله حاج شیخ فضلالله نوری است». ندای حق، سال دوم، شماره30 (چهارشنبه 3 اردیبهشت 1331 / 28 رجب 1371ق)، شماره مسلسل 84، ص 1 و 2.
[6] نقد عمر، پیشین، جلد 1، ص 335 و 336.
[7] یادی از دلدادهای: گزیده اشعار، مصاحبه و سه مقاله ادبی علامه دوانی، به کوشش محمد رجبی دوانی، تهران، نشر رهنمون، 1388، ص 153 ـ 151.
[8] استاد دوانی همیشه یاد آنها را ـ چه پیش از انقلاب و چه پس از آن ـ به نیکی میبرد و گرامی میداشت و به پاس مجاهدتهای آنها و مظلومیتشان در دوره سیاه و اختناق ستمشاهی، دوستی و ارتباط با خانواده واحدیها را ادامه داد و احترام خاصی برای مادرشان، مرحومه مغفوره فخرالشریعه خانم که شجاعت، صلابت، وقار و ابهت خاصی داشت، قائل بود و فرزندان نابالغ خود را به دستبوسی آن بانوی محترمه امر میکرد و در تمام طول سالهای پس از شهادت ایشان تا زمان حیات آن بانو و خواهر با فضیلت و پرهیزگارشان خانم بهجتالسادات، آن ارتباط نزدیک خانوادگی، چه در ایام اقامت استاد دوانی در تهران و چه در قم ادامه داشت. به نقل از فرزند ایشان آقای محمد حسن رجبی.
[9] لازم به یادآوری است که متن سخنرانیهای امام(ره) در جریان انجمنهای ایالتی و ولایتی که در صحیفه نور آمده، همه مستند به ویرایش استاد دوانی بوده که در کتاب نهضت دو ماهه روحانیون ایران آمده و مؤید آن است که تنها منبع موجود در آن زمینه بوده است.
[10] . استاد دوانی در جریان تدوین کتاب، تنگنظریها و نامهربانیها و ناملایمات فرا روی خود را طی نامهای به اطلاع آقای فلسفی رساند. ایشان نیز در پاسخ نامه به تاریخ 5 / 10 / 1341، ضمن ابراز تأثر و همدردی با ایشان، انتشار کتاب را در آن زمان به مصلحت ندانست و آن را به فرصت مناسبتری موکول کرد، اما استاد دوانی تصمیم قطعی خود را به انتشار کتاب گرفته بود و زمان را نیز کاملاً مناسب میدانست. ر.ک به : متن نامه حجتالاسلام و المسلمین فلسفی به استاد دوانی، مورخ 5 / 10 / 1341، مندرج در مفاخر اسلام ؛ جلد سیزدهم : معاصران، ص 639.
[11] اسناد مورخه 10 / 1 / 42، 13 / 8 / 46، 3 / 10 / 46 از یاران امام، حجتالاسلام علی دوانی، همان، صفحه 13، 73 و 77.
[12] . نقد عمر، پیشین، جلد1 ، ص 298. در دو سند مورخ 13 / 8 / 1346 و 3 / 10 / 1346، صفحه 73 و 77 در همین مجموعه، تاکید شده است که «درصورت مشاهده در کتابفروشیها، از انتشار آن جلوگیری به عمل آید».
[13] . دوانی، علی، امام خمینی در آیینه خاطرهها، تهران، نشر مطهر، 1373، ص 12.
[14] همان، ص 121 و 122.
[15] این افراد از این قرار بودند: آیتالله حسین وحید خراسانی، آیتالله ابوالقاسم خزعلی، شهید آیتالله سید محمدرضا سعیدی، حجتالاسلام شیخ محمد نصراللهی و حجتالاسلام سید مرتضی قزوینی.
[16] امام خمینی در آئینه خاطرهها، پیشین، ص 154 ـ 151.
[17] همان. ص 171. گزارشهای متعدد ساواک که در بخش اسناد آمده، حاکی از مراقبت دائم از منبرها، مراودات و مکاتبات استاد دوانی در کویت بوده که سرانجام به ممنوعیت خروج ایشان انجامید.
[18] یاران امام، همان، صفحه 52 و 56.
[19] همان، صفحه 223.
[20] سند ساواک در کتاب نقد عمر، ج 1، ص 567 ـ 566.
[21] اسناد انقلاب اسلامی ج 3، گردآوری و تنظیم: سیدحمید روحانی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1374، ص 109 و 110.
[22] . همان، ص 130 ـ 128.
[23] استاد دوانی شرح این دیدار را در نقد عمر، جلد 2، ص 171ـ 194 آورده است.
[24] . استاد دوانی در بازگشت از آن سفر، شرح مشاهداتش را در جزوهای با عنوان «وضع جوانان شیعه در ممالک عربی خاورمیانه»، تدوین کرد که در تابستان 1348 توسط «کانون علمی و تربیتی جهان اسلام» اصفهان، انتشار یافت. وی در مقدمه انگیزهاش را از این ترجمه چنین شرح داده است:
«مترجم که مطالعات زیادی درباره کشورهای عربی دارد و به کشور[های] کویت، عراق، اردن، سوریه، لبنان و عربستان سعودی سفر کرده و مخصوصاً سفر اخیر در سال گذشته به کشورهای مزبور و مشاهده فتور و رکود و سستی و بی قیدی که بر جامعه عرب سایه افکنده است، طوری او را متاثر ساخت که قلم از نگارش آن عاجز است؛ زیرا از یک طرف، یک مشت یهودی سرگردان در قلب ممالک عربی، سواحل مدیترانه و بحر احمر را در دست گرفته، صحرای سینا و سواحل حاصلخیز غربی رود اردن را که خط «ماژینوی شرق» نام دارد، به چنگ آورده و در جلو چشم مجامع بینالمللی و مردم آزاد جهان، به تجاوز خود افتخار میکنند و مبارز میطلبند، و از طرف دیگر ملتهای عرب همجوار دولت غاصب و متجاوز اسرائیل، بهترین اوقات عزیز خود را صرف عیش و نوش و ساز و رقص و آواز نموده و به کلی در خواب غفلت غنودهاند؛ انگار نه جنگ شش روزهای به وقوع پیوسته و نه بیتالمقدس و نه قسمت بزرگی از سرزمینهای آنها از دست رفته و نه قریب دو میلیون [نفر] از برادران و خواهران ایشان در دست صهیونیستهای بیرحم و سنگدل گرفتار هستند!!
مشاهده این وضع ـ یعنی بیداری دشمن و غفلت و خمودی و تفرقه ملت عرب که ما آنها را مسلمان میدانیم و خود آنها، نامی از اسلام نمیبرندـ مترجم این کتاب را بر آن داشت که برای تسکین خاطر خویش و سایر برادران اسلامی و فارسی زبانان دلسوز که از این اوضاع اسفانگیز رنج میبرند، این کتاب را ترجمه نماید.» شکیب ارسلان، تاریخ فتوحات اسلامی در اروپا، فرانسه، سوئیس، ایتالیا و جزایر دریای مدیترانه، ترجمه و مقدمه و پاورقی از: علی دوانی. تهران، انتشارات حکمت، چاپ دوم [بی تا] ص 15 و 16.
[25] . استاد دوانی در بحث «تأسیس مجله درسهایی از مکتب اسلام» (نقد عمر،جلد1، صص224ـ235) و «تاسیس دارالتبلیغ اسلامی» (نقدعمر، جلد 2،صص 47ـ66) به تفصیل در آنباره سخن گفته است.
[26] . ر.ک به: «خطیب شهیر محمدتقی فلسفی»، در: مفاخر اسلام؛ جلد سیزدهم: معاصران، ص 283.
[27] . همان، ص 287.
[28] . همان، ص 288 و ر.ک: یاران امام به روایت اسناد ساواک، حجتالاسلام محمدتقی فلسفی، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1378،ص533؛ و نیز صص 581، 580، 565، ،516، 515 . همچنین ر.ک به: یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب هفتم: چراغ فروزان. استاد علامه آیتالله محمدتقی جعفری تبریزی. تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی،1377، صص 191 و 192. به اصرار و تشویق استاد دوانی، آقای فلسفی در طول هفت سال ممنوعیت منبر، در مقام تألیف و تصنیف برآمد و آثار ارزشمندی برجای گذاشت. ر.ک به: مفاخر اسلام ؛ جلد سیزدهم : معاصران، ص 286.
[29] . سند ساواک، در: نقد عمر، جلد 2، ص 546.
[30] . یاران امام به روایت اسناد ساواک، حجتالاسلام دوانی،همان، صفحه 164.
[31] . همان، صفحه 172.
[32] . همان، صفحه 183.
[33] همان، صفحه 188.
[34] . همان، صفحه 243.
[35] . همان، صفحه 246.
[36] . همان، صفحه 259 و 255.
[37] . به نقل از آقای محمدعلی رجبی دوانی که در همان جلسه حضور داشته است. در طول 20 ماهی که محمد رجبی در زندان قصر زندانی بود. استاد دوانی هر هفته به ملاقات وی میرفت و یک سال و نیم دیگر که در زندان اوین بود، فقط توانست یک بار او را از پشت توریهای آهنی و فقط به مدت چند دقیقه ملاقات کند. به سبب بدرفتاری زندانبانان و رفتار توهینآمیز آنها با خانوادههای زندانیان، بهویژه روحانیون، آنها به ندرت به ملاقات فرزندانشان میآمدند و یا شاید مخالف راه و رسم آنها بودند، اما حجتالاسلام دوانی علاوه بر آن که در سرما و گرما هر هفته برای ملاقات، ساعتها در صف انتظار میایستاد و رفتار ناشایست زندانبانان را تحمل میکرد، با خانوادههای زندانیان گفتوگو مینمود و آنها را دلداری میداد و به آزادی عزیزانشان امیدوار میساخت. در حین ملاقات ـ و برخلاف ضوابط زندان ـ با دیگر زندانیان روحانی سلام و احوالپرسی میکرد و خانواده برخی از محکومان طویلالمدت را به خانه دعوت میکرد و همسر و دخترش را به احوالپرسی آنها میفرستاد. به نقل ازآقای محمد حسن رجبی فرزند استاد دوانی.
وی در کتاب نقد عمر مینویسد:
«در این سه سال و نیم در جلو زندان اوین، چه خاطرات تلخی دارم و چه حوادث ناگواری دیدم! میدیدم مادری یا پدری از شهرستانهای دور آمدهاند و پس از چندین روز آمد و رفت، سرانجام خبر تیرباران شدن فرزندش را ـ چه پسر و چه دختر ـ به او میدهند و میگویند منتظر چه هستی؟ تمام شد! دیگرنیا!! از جنازه هم خبری نیست!! و به دنبال آن وضع پدر و مادر و ما که آنها را در آن جمع میدیدیم ... میدیدیم زنان جوانی به ملاقات همسران خود آمدهاند. به آنها اطلاع میدادند که در دادگاه بدوی یا تجدیدنظر به 10 سال، 15 سال یا حبس ابد یا اعدام محکوم شدهاند. دیگر نپرسید که مشاهده وضع آنها ـ که بسیاری هم عکسالعمل نشان نمیدادند ـ برای من چگونه بود...
آری، وقتی میدیدم دانشجویان، بازاریان، روحانیون، دانشآموزان، دکترها، مهندسین، تحصیل کردهها و اشخاص متفرق دیگر، مفقودالاثر، یا به زندانهای طویل المده محکوم و یا تیرباران شدهاند و کسان آنها را در مقابل خود با حالت بهت یا نالهکنان میدیدم، به کلی خودم و فرزندانم را فراموش میکردم. راستی با چه دلی و با چه حالی آن ایام و آن برخوردها و قضایا را شرح دهم؟» نقد عمر، پیشین، جلد 2، ص 78.
[38] چاپ اول این کتاب در سال 1360 و توسط بنیاد فرهنگی امام رضا (ع) و چاپ دوم در سال 1375 و در 5 جلد (2 جلد در یک جلد) و توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شد.
[39] متن سخنرانی در «مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه قم» همایش «نقش روحانیت و مرجعیت در مقابل استبداد: نشستهای کانون گفتمان دینی، 60»، سخنرانی مورخ 6 اسفند 1381، ص 20.
[40] یاران امام به روایت اسناد ساواک، حجتالاسلام دوانی،همان، صفحه 89.
حجتالاسلام دوانی پیش از دوران طلبگی
حجت الاسلام دوانی اوائل ورود به نجف
حجت الاسلام دوانی در سن 19 سالگی
حجت الاسلام دوانی در حدود 30 سالگی
حجت الاسلام دوانی
حجت الاسلام والمسلمین علی دوانی در کنار مقبره فردوسی در طوس
حجتالاسلام والمسلمین علی دوانی
کنگره شیخ طوسی ـ به همراه استاد شهید مطهری و حجتالاسلام رسولی محلاتی
مازندران ـ بابل ـ کنگره علمی حضرت فاطمه (س) و غدیر
در کنار حجت الاسلام فلسفی
حجتالاسلام دوانی در کنار آیات عظام سبحانی و حسنزاده آملی
جزیره کیش به همراه آیتالله معرفت
به همراه جمعی از مدعوین کنگره ابنسینا
سخنرانی استاد دوانی - کنگره بزرگداشت علامه سید جمال الدین اسدآبادی
سخنرانی حجتالاسلام دوانی
سخنرانی حجتالاسلام دوانی
سخنرانی حجتالاسلام دوانی
سخنرانی استاد دوانی در کنگره آیتالله بروجردی و شیخ شلتوت
مراسم تشییع جنازه حجتالاسلام و المسلمین علی دوانی از دانشگاه امام صادق(ع)
در دانشگاه امام صادق(ع)
اقامه نماز بر پیکر حجتالاسلام دوانی توسط آیتالله سبحانی ـ قم
مراسم تشییع در قم
موقعیت مقبره حجتالاسلام دوانی ـ قم صحن کوچک
نمای داخلی مقبره حجتالاسلام دوانی
تعداد مشاهده: 15959