پرویز ثابتی، بهائیت و سرکوب قسمت اول
در روزگاری که پس از کودتای 28 مرداد سال 1332ش، رژیم شاهنشاهی پهلوی، قوّت و قدرت بیشتری یافت و مراکز کنترلی و مراقبتی از فعالیت های اجتماعی و مردمی، خصوصاً مساجد و محافلِ مذهبی را سازمان یافته تر نمود؛ با آموزش و هدایت سازمان های جاسوسی انگلستان، امریکا و رژیم اشغالگرِ قدس، سازمان اطلاعات و امنیت کشور شاهنشاهی ایران، موسوم به « ساواک » را تأسیس کرد.
یکی از کسانی که در اولین روزهای آغاز فعالیت های این سازمانِ جهنمی، به آن پیوست، فردی به نام پرویز ثابتی است که در همان آغاز، برای مبادرت به تحکیم جایگاه خود، عضویت خود و خانواده اش در تشکیلات بهائیت را محمل قرار داد و نوشت: 1« بنده از بدو تولد در یک خانواده بهائی می زیسته ام و پدر و مادرم بهائی بوده اند.»
او، نه اولینِ بهائی تأثیر گذار در سلسله ی ننگین رژیم شاهنشاهی پهلوی و تشکیلات ساواک بود و نه آخرین آن؛ که سال ها پیش از او، دیگر اعضایِ تشکیلات بهائیت از قبیل: عین الملک ها و نبیل الدوله ها، در جریانِ کودتای انگلیسی سوم اسفند سال 1299ش نقش ایفا کرده بودند و با مؤسس سلسله ی دو نفره پهلوی، یعنی رضاخان میرپنج، سر و سرّی داشتند و بعد از شاهنشاهی او نیز از طریق دیگر اعضای تشکیلات خود، همچون عبدالکریم ایادی و سپهبد اسدالله صنیعی – که آجودان مخصوص محمدرضا پهلوی در دوران ولیعهدی او بود – به ایفای نقش پرداخته بودند. سال های بعد از کودتای 28 مرداد و سال هایِ آغازینِ دهه 40 شمسی، سال هایی بود که بر اساسِ برنامه ی نه ساله ی تشکیلات بهائیت در ایران، علنی و رسمی نمودنِ این تشکیلات، که مورد تنفر مردم متدین ایران بود، در دستور کار قرار داشت.
در راستای همین برنامه بود که در بخشنامه ی تشکیلاتی به اعضای محافلِ بهائیت، دستور داده شد تا در فرم های استخدامی خود، در مقابلِ گزینه ای که مربوط به سئوال درباره دین و مذهب بود و تاکنون در مقابلِ آن، خود را مسلمان معرفی می کردند،بنویسند: «بهائی»
هنوز چند صباحی از این برنامه ریزی سپری نشده بود که در طلیعه ی آن، که مطرح نمودنِ لایحه ی انجمن های ایالتی و ولایتی بود، حضرت امام خمینی(ره) همچون صاعقه ای بر سر آنان و اربابانِ استعمارگرشان فرود آمد و تمامی نقشه هایِ « نه ساله » ی آنان، که بازوان صهیونیسم در ایران بودند، را خنثی نمود.
با تبعید امام خمینی(ره) به ترکیه و پس از آن به عراق، شعله های فروزان انقلاب اسلامی، در ظاهر، به محاق نشست و سازمان امنیت شاه، که اینک یکی از اعضایِ کارکشته ی تشکیلات بهائیت، یعنی پرویز ثابتی، در اداره ی «بررسی و عملیات» آن، مبارزه با نیروهای اسلامی و محافل دینی و یارانِ امام خمینی(ره) را به صورت شبانه روزی در دستور کار داشت، به قلع و قمع آنان مشغول شد.
در آغازین سال های دهه ی 40 شمسی بود که از یک سو، تلاش برای اعلامِ «بطلان اسلام و شیعه»، که از آرزوهای دیرین استعمارگران بود و اساسِ تشکیلات بهائیت نیز بر آن شکل گرفته بود، در دستور کار مبلغین تشکیلاتی قرار گرفت. نمونه ای از این حرکت، گزارش محفل ملی اصفهان، در جریانِ حضور فردی به نام « علی اکبر فروتن » در سال 1343 ش در آن شهر به این منظور است:
« از تشریف فرمایی حضرت ایادی امراله جناب آقای علیاکبر فروتن علیه بهاءالله به اصفهان و حرکتشان به طهران، قطعاً اطلاع دقیق حاصل فرمودهاید. این پیش آمد به طور قطع و یقین در اثر نامهئی که یداله مطرود2 به شهربانی اصفهان مبنی بر اینکه قرار است جناب آقای علیاکبر فروتن از شیراز به اصفهان آمده در باغ ... در منزل آقای دکتر صادقی راجع به بطلان اسلام و شیعه کنفرانس بدهند و این امر قطعاً ایجاد فتنه و آشوب خواهد کرد، نگاشته صورت گرفته و مسائل دیگری مؤید آن گردید و احبای اصفهان را که ... تشنه اصغاء بیانات مبارکه ایشان بودند، از این موهبت محروم ساخت. هرچند معظم له وعده فرمودند که بعد از ماه صفر مجدداً به اصفهان تشریف فرما شوند و جبران محرومیت دوستان را بفرمایند.»3
و از سویِ دیگر، اداره ی عملیات و بررسی ساواک نیز، تحت رهبری پرویز ثابتی، تلاش برای سرکوب هرگونه حرکت اسلام خواهانه را در دستور کار قرار داد و بخشی را تحت عنوانِ «روحانیون افراطی» سازماندهی کرد، تا مبارزه با علماء، مراجع تقلید و روحانیون، که پرچمداران دین مبین اسلام بودند، در آن بخش به صورتی منسجم و تشکیلاتی پیگیری شود.
نمونه ای از این حرکت همسو با فعالیت های تشکیلاتی بهائیت، در جریان حمله به اسلام و مسلمانان، برخورد با شهید بزرگوار اسلام، آیت الله سید محمدرضا سعیدی(ره) است که برخی از دستخط های ثابتی، در جریانِ پیگیری فعالیت ها، دستگیری، شکنجه و برخورد با او، در کتابی که حاوی اسناد مبارزاتی اوست و در سال 1376 ش به چاپ رسیده، به چشم می خورد.
اولینِ حضور پرویز ثابتی در جریان دستگیری شهید سعیدی، مربوط به زمانی است که ایشان را به 61 روز حبس تأدیبی از تاریخ 8 /5 /1345 محکوم نموده اند و ثابتی به عنوانِ «رئیس اداره یکم عملیات» ذیل آن را امضا نموده است.4
در راستای همین هماهنگیِ تشکیلاتی است که در بازجوئی های صورت گرفته از آیت الله شهید سعیدی، یکی از محورهای اصلیِ پرسش ها، تشکیلات بهائیت می باشد که نمونه هایی از آن به شرح زیر است:
س: « طبق گزارش رسیده، شما ضمن مذاکرات خود در باره یهودیان و بهائی ها، بیان داشته اید: اینها تشکیلات دارند و به قولِ خودشان، حقّ خودشان را گرفتند. ما هم باید برای مبارزه کردن، تشکیلات داشته باشیم و درسِ مبارزه و دفاع از کشور و دین و علماء دین و مراجعِ تقلید را یاد بگیریم. اگر تشکیلات داشته باشیم می توانیم هدف ها را معلوم کنیم و در مقابلِ دشمن خود مقاومت کنیم، آن وقت می توانیم با دولتی که علماء را زندانی و تبعید می کند، مبارزه نمائیم. من راهی را که امام حسین [ع] رفت، انتخاب کرده ام.[راهی] که آیت الله خمینی رهبر عالیقدر دین اسلام انتخاب نمود و تا پایِ جان ایستادگی کرد و حرفِ خود را می گویم و مبارزه را ناتمام نمی گذارم. در این مورد چه می گوئید؟ لازم است گفته های آن روز خود را مجدداً ذکر کنید.»
ج: «گزارش به اینطور صحیح نیست و صحیحش این است که گفتم: ما این روشی را که داشتیم، صحیح نبود. مشت و درفش که نمی شود. ما که هیچ قدرتی در دست نداریم، معنی ندارد با دولت مبارزه کنیم؛ بلکه روشِ صحیح این است که تشکیلاتی که در خورِ استعداد ما است، تهیه کنیم و آن عبارت است از: با سواد شدن و حقایق دین را فهمیدن و امر به معروف و نهی از منکر کردن؛ همان راهی را که امام حسین علیه السلام داشت و راه علماء و آیت الله خمینی هم همان است. البته در این راه باید ایستادگی کرد واِلاّ اینطور که ما هستیم، نمی توانیم دنیا و آخرت خود را اصلاح کنیم، چون هیچ نداریم، حتی به قدری که یهودیان و بهائیان تشکیلات دارند، ما نداریم.»5
س: «ضمن بیانات خود، اظهار نموده اید: یهودیان، کارشان در این مملکت بالا گرفته و دستشان در همه کار باز است و کسی از آنها جلوگیری نمی کند؛ ولی جلسات ما را تعطیل می نمایند...»
ج: «با آنچه یادم هست، این است که در ضمن بحث تفسیری در ذیلِ آیات مربوط به یهود، گفتم: یهودیان در این مملکت راه پیدا کرده اند و پست هایی را و مشاغلی را بر اساس آنچه شنیده ام، گرفته اند و این همان است که آیت الله خمینی سه سال قبل پیش بینی می فرمودند و دولت را از ارتباط با یهود منع می فرمودند و ضمناً گفتم که برحسبِ مسموع، اینها همان یهودیانی هستند که به کمک امریکا، فلسطین را اشغال نمودند...» 6
س: در جلسه 31 /4 /45 ضمن اظهار مطالبی گفته اید: در این مملکت، کتب مربوط به یهودیان و بهائیان، آزادانه چاپ و منتشر می شود؛ ولی روحانیون حق انتشار اعلامیه ندارند.»
ج: بلی گفته ام.7
ادامه دارد....
1- امیرعباس هویدا به روایت اسناد ساواک ، ج 2 ، ص 48
2- منظور از یداله مطرود، یکی از اعضای تشکیلات بهائیت است که در جریان تشکیل بیت العدل، با میسن ریمی – یکی از اعضای امریکائی تشکیلات بهائیت در سرزمین های اشغالی فلسطین که بعد از شوقی افندی ادعای رهبری تشکیلات را نمود – همکاری نمود
3- بهائیت از احساء تا اسرائیل ، ص 426
4- سیدمحمدرضا سعیدی به روایت اسناد ساواک ، ص 67
5- همان ، ص 18
6- همان ، ص 23
7- همان ، ص25
|
تعداد مشاهده: 9430