11 اردیبهشت سالگرد شهادت استاد و عالم جاودان آیتالله شهید مرتضی مطهری
تاریخ انتشار: 10 ارديبهشت 1403
چکیده
شکلگیری، رشد و پیروزی انقلاب اسلامی مرهون تلاشهای متعدد و همه جانبهی جریان مذهبی است که به رهبری حضرت امام خمینی(ره) توانست انقلاب اسلامی ایران را با چند ویژگی عمده به نتیجهای غیر منتظره برساند. انقلاب اسلامی ایران از ماهیتی مذهبی برخوردار بود و قشر روحانیت در مسند رهبری نهضت اسلامی انجام وظیفه نمود و به مقتضای ماهیت وجود جریان مذهبی، سیر حیات جدید این جریان سیاسی را در ربع آخر قرن بیستم در سطح جهان و ایران رقم زد. نهضتی که با رهبری پیامبروار حضرت امامخمینی آغاز و با مدد سایر شخصیتهای طراز اول انقلاب اسلامی به بار نشست. آیتالله مرتضی مطهری از جمله علمایی بود که با شروع نهضت امام خمینی برای مبارزه با رژیم پهلوی از هیچ کوششی دریغ نکرد. وی از سرمایههای فرهنگی حوزه بود و در خلال مبارزاتی که به پیروزی انقلاب اسلامی انجامید، یکی از معتمدان اصلی امام در ایران به شمار میرفت. آیتالله مطهری بعد از پیروزی انقلاب با تشکیل شورای انقلاب به عنوان مسئول این شورا انجام وظیفه میکرد. در این نوشتار سعی شده تا با روش توصیفی و با استفاده از منابع کتابخانهای به ویژه اسناد ساواک به بررسی زندگی و مبارزات این عالم فرزانه پرداخته شود.
واژگان کلیدی: آیتالله مرتضی مطهری، رژیم پهلوی، امام خمینی، مبارزه، اعلامیه، اسناد ساواک، انقلاب اسلامی.
زندگینامه
شهید آیتالله مرتضی مطهری در سیزدهم بهمن سال 1298ه.ش در قریه فریمان واقع در 75 کیلومتری شهر مشهد در خانوادهای مذهبی و روحانی به دنیا آمد. پدرش حاج شیخ محمد حسین سالها در نجف اشرف به تحصیل علوم اسلامی پرداخت و پس از مدتها سیر و سفر در عراق، عربستان و مصر به زادگاه خویش بازگشت و تا پایان عمر در آنجا ماند. وی از شخصیتهای روحانی و مورد توجه این قریه بود. پدر شهید مطهری از شاگردان آخوند خراسانی بود که در 1313 ﻫ.ق. از نجف به مشهد باز میگردد. تقوا و فضایل اخلاقی این شخصیت روحانی و ربانی زبانزد عام و خاص بوده است. آیتالله نجفی مرعشی ایشان را شخصیتی بینظیر میدانست. مادر شهید مطهری، بانو سکینه دختر آخوند ملاجعفر روحانی بود[1] که اطلاعاتی درباره طب سنتی داشت و به معالجه بیماران روستای فریمان میپرداخت و دارای حافظهای قوی و قدرت بیان بالایی بوده است. استاد مطهری از پدر خود با عنوان طبیب روحانی و از مادرش با عنوان طبیب جسمانی یاد کرده است. شهید مرتضی مطهری پس از طی تحصیلات اولیه در مکتبخانه شیخ علیقلی و نیز نزد پدرش، به فراگیری دروس ابتدایی پرداخت و از 1313ش و در سن 15 سالگی به مشهد رفت و دو سال در مدرسه ابدالخان مقدمات علوم اسلامی را فراگرفت و در پی تخریب منزل پدری در فریمان توسط عمال رضاخانی مجبور به ترک مشهد و بازگشت به فریمان و قلندرآباد شد و با مطالعه کتابهای پدرش روزگار را سپری کرد.[2]
استاد مطهری در سال 1315ه.ش ـ چند ماه پس از ارتحال آیتالله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی ـ مؤسس حوزه علمیه قم و در شرایط مبارزه شدید حکومت پهلوی با روحانیت و مظاهر اجتماعی اسلامی، به منظور تکمیل تحصیلات خود عازم حوزه علمیه قم شد و در ضلع شمال شرقی مدرسه فیضیه مسکن گزید. در همان آغاز کتاب مطول را از آیتالله شیخ محمد صدوقی و شرح لمعه را از محضر آیتالله حاج آقا شهابالدین نجفی مرعشی فراگرفت.[3] او از سال 1319ه.ش و به مدت دوازده سال از محضر امام خمینی(ره) فلسفه ملاصدرا، عرفان، اخلاق و اصول را آموخت، وی آنقدر در تحصیلات علاقه و اهتمام داشت که از شاگردان خصوصی امام به حساب میآمد.[4] در تابستان سال 1322 ه.ش به بروجرد رفت و از محضر آیتالله بروجردی کسب فیض نمود و زمانی که آیتالله بروجردی به قم نقل مکان کرد، استاد در دوران اقامت خود در قم از درس فقه و اصول ایشان استفاده کرد.[5]
شهید مطهری هنگامی که در سال 1325ه.ش علامه سیدمحمدحسین طباطبائی صاحب تفسیر المیزان، به قم مهاجرت کرد، در مدرسه فیضیه مطول تفتازانی تدریس میکرد و از سال 1329 ه.ش در درس فلسفه ایشان حاضر شد که حاصل این درسها، کتاب ارزشمند اصول فلسفه و روش رئالیسم بود.[6] وی نهجالبلاغه را نزد آیتالله میرزاعلی آقای شیرازی فراگرفت.[7] از اساتید دیگر وی میتوان به آیتالله العظمی حجت کوه کمرهای در اصول و آیتالله محمد محقق داماد در فقه اشاره کرد.[8] شهید مطهری همزمان با تحصیل در ایام مختلف به همراه سایر همراهان، سفرهای تبلیغی به استانهای مختلف مانند اراک، همدان، اصفهان و... داشت.[9] در یکی از همین سفرها که برای دیدار با پدر و مادر خود به فریمان میرود از حسن اتفاق، امام خمینی(ره) نیز به مشهد مشرف میشوند. شهید مطهری ایشان را به فریمان دعوت میکنند و چند روزی در خانه پدری از استاد خویش پذیرایی میکند.[10]
آیتالله مطهری در سال 1331 ه.ش به فریمان رفت و پس از مشورت با والدینش، با دختر آیتالله روحانی که از علمای وارسته خراسان بود، ازدواج کرد و سپس به اتفاق همسر خود به قم بازگشت و در خانهای اجارهای و با فروش کتاب و شهریهی خیلی ناچیزی که میگرفت، زندگی جدیدی را آغاز کرد.[11] وی پس از تکمیل تحصیلات خود در سال1331 به تهران رفت و در امتحانات اولین دوره مدرسی علوم معقول و منقول شرکت کرد.[12] وی ابتدا در مدرسه سپهسالار و سپس در مدرسه مروی به تدریس شرح منظومه، شرح اشارات و شفا پرداخت و حدود بیست سال در این مدرسه به تربیت طلاب و محققین علوم و فرهنگ اسلامی توفیق یافت. در سال 1332ه.ش، مقدمه و پاورقی بر جلد اول اصول فلسفه و روش رئالیسم را به پایان رساند.[13]
تدریس در دانشگاه تهران
به دنبال موفقیت در این امتحانات، از ایشان جهت شرکت در امتحانات شفاهی و مصاحبه دعوت به عمل میآید. در آن جلسه، استادان ممتحن عبارت بودند از: حسینعلی راشد، سبزواری و جواد تارا. مرحوم راشد صفحهای از کتاب منظومه را میگشاید و از ایشان میخواهد تا به ترجمه و شرح آن بپردازد. شهید مطهری مباحث منظومه را با توجه به اشارات و اسفار چنان به تفصیل شرح میدهد که راشد از فضل او در حیرت میماند و رو به وی کرده، میگوید: صبر کن ما از بیست بالاتر نداریم. این نمره بیست؛ حالا مطلب را ادامه بده تا ما استفاده کنیم. پس از توضیحات مفصل، راشد دوباره میگوید: واقعاً بهره بردم.[14] بدین ترتیب از سال 1333ه.ش تدریس آزمایشی آیتالله مطهری در دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران آغاز شد که وی توانست به خوبی از عهده این کار برآید.[15] در این دوره مقالاتش در مجلات و نشریات توجه همه را به خود جلب کرد و با نشریه مکتب تشیع همکاری داشت. همچنین نخستین جلسه تفسیر قرآن او نیز در همان سالهای اولیه ورودش به تهران و در انجمن اسلامی دانشجویان شروع شد.[16]
از این پس وی در قالب ایراد سخنرانی و نگارش کتاب، همکاری گستردهای با مجامع اسلامی و کانونهای مذهبی در پی گرفت. پس از تشکیل انجمن پزشکان در سالهای1337 و 1338، استاد مطهری سخنران اصلی جلسات این انجمن بود و این همکاری در سالهای بعد نیز همچنان ادامه یافت.[17] در همین هنگام و در حین تدریس اسفار و ارائه بحثهای کلامی کلان در پی اطلاع از نیاز جوانان و نوجوانان در سال 1339ش جلد اول داستان راستان را منتشر کرد و جلد دوم آن را در سال 1343ش منتشر کرد که با استقبال مواجه شد و بعدها نیز از طرف یونسکو جایزهای به آن تعلق گرفت.[18]
آغاز فعالیتهای سیاسی
آغاز فعالیتهای سیاسی آیتالله مطهری را بایستی از سال 1337ش دانست؛ زیرا در این سال بود که شهربانی[19] و ساواک هر دو، گفتار و کردار وی را به واسطه مأموران خود تحت مراقبت قرار دادند.[20] ساواک در ابتدا وی را از نظر خط مشی سیاسی منزوی و قدری مصدقی میدانست؛ چرا که از نظر ایشان مصدق وطنپرست بوده است.[21]
آیتالله مطهری همچنین از سخنرانان انجمن اسلامی بود و در منزل افراد مختلف سخنرانی میکرد که در بعضی از این سخنرانیها مهدی بازرگان، یدالله سحابی، دکتر شمسالدین جزایری، شیخ آیتی بیرجندی و... نیز حضور داشتند.[22] توحید، نبوت، معاد، مسئله حجاب، بردگی از نظر اسلام، ربا، بانک و بیمه، نمونهای از درس و بحثهای آیتالله مطهری در این انجمن بود. ایشان در یکی از همین جلسهها که در منزل علی بابایی درباره اوضاع آن روز کشور سخنرانی میکرد، میگوید: «مطابق قوانین اسلام و دستور حضرت رسول(ص) مقررات کشور باید به طور واضح انجام و وضع فرهنگ تغییر کند. وکلا و وزرایی که فعلاً در رأس کار هستند، از کار برکنار و دولت با مردم در تمام امور مشورت نماید و مصالح ملت را در نظر بگیرد و طبق گفتار صریح حضرت رسول اکرم(ص)، بیگانه باید از کشور اسلام اخراج شود ولی به طوری که امروز مشاهده میکنیم، چرخ اصلی مملکت ما در دست بیگانگان است و کسانی که امروز بر ایران حکمفرمایی میکنند طبق دستور خارجیها عمل مینمایند.»[23]
نتیجه این که در این سالها آیتالله مطهری هم درگیر فعالیتهای علمی و فرهنگی بود و هم فعالیتهای سیاسی انجام میدادند. البته فعالیتهای سیاسی او خیلی حساب شده و مخفیانه بود. اسناد ساواک نشان میدهد که همواره دستگاه امنیتی کشور مراقب او بوده است.[24] این اسناد همچنین گواهی میدهد که او نظرات اجتماعی خود را در ذیل طرح مسائل دینی بیان میکند.[25] در یکی از اسناد ساواک آمده که وی در 29 دیماه 1340 ه.ش در یک سخنرانی اظهار میدارد: «دهقان بیسواد نمیتواند جامعه مستقل داشته باشد و در اسلام دستور است که مسلمان نباید دست تکدی به روی این و آن دراز کند و این وامها بهخصوص وامهای بلاعوض، گدایی است.»[26]
آیتالله مطهری و فدائیان اسلام
از سال 1320ه.ش و سقوط دیکتاتوری رضاخانی به بعد که موج آزادیخواهی، شهرهای ایران را فرا گرفت، فدائیان اسلام در قم به فعالیت پرداخته و ستاد عملیاتی خود را در مدرسه فیضیه مستقر کردند.[27] این گروه مورد توجه و حمایت برخی از مراجع معظم مانند آیتالله محمدتقی خوانساری بودند. آیتالله مطهری هم از دور و نزدیک این حرکت را دنبال میکرد و گاه از آنان پشتیبانی و زمانی دست به نقد برخوردهای تند آنها میزد و آنها را به تسلیم و خضوع در برابر مرجعیت بزرگ شیعه فرا میخواند و حتی در صدد بود تا کدورتهای میان آنها و آیتالله بروجردی را از میان بردارد.[28] مرحوم حجتالاسلام علی دوانی در مورد رابطه آیتالله مطهری با فدائیان اسلام چنین میگوید: «استاد شهید مطهری با فدائیان و افکارشان هماهنگ بود. بارها از شهید نواب میشنیدیم که با احترام از آقای مطهری یاد میکرد و از احوال او جویا میشد؛ یا مطلبی را از او نقل میکرد که بیشتر جنبه راهنمایی و نصیحت آنها داشت.»
آیتالله مطهری از جمله خطاب به شهید نواب صفوی میگفت: «آقای نواب! در حسن نیت و شور دینی و پاکی هدف شما و رفقایتان شکی نیست؛ ولی ببینید این اعلامیه که در آن، خطاب به آقای بروجردی نوشتهاید: «گمان نمیکنیم غیرت دینی شما کمتر از حاج آقا حسین قمی باشد.» دستاویز افراد مغرض شده و کارتان به آنجا کشیده که باید در فیضیه به رفقای شما حمله کنند و اینطور مضروب شوند. اگر شما بیشتر فکر میکردید و در یک جوّ آرام و به دور از شور جوانی و احساسات زیاد اقدام مینمودید، قطعاً کار به اینجا نمیرسید.»[29] نرمش بعدی فدائیان و تشکیل جلسات بیان مسائل شرعی از روی رساله مرحوم آیتالله بروجردی و ترک تندرویهای گذشته که در کار و کادر فدائیان دیده شد، تا حدی از همان نصایح آیتالله مطهری سرچشمه گرفته بود.
قیام 15 خرداد 1342
آیتالله مطهری از همان آغاز در جریان نهضت اسلامی به رهبری مراجع و در رأس آنها امام خمینی(ره) در سال 1341 به طور فعال حضور داشت و در مکانهای مختلف در حمایت از این نهضت سخنرانی میکرد. برای نمونه در یکی از جلسههای هفتگی مسجد هدایت ایشان پس از ایراد سخنانی پیرامون خصلتهای پیامبر اکرم(ص)، به انتقاد از اوضاع مملکت پرداخت و گفت: «سیاست از دین جدا نیست، حالا چرا دین و قرآن با این سیاست و قانون مخالف است برای آن که سیاست فعلی علیه دین است. اینها چند نفر مظلوم را گرفته به زندان میبرند که مقامشان محفوظ بماند و اگر بدانند که با زندانی نمودن اشخاص هم نمیتوان مقام و موقعیت خود را حفظ نمود، از اعدام آنها هم ابا و امتناعی ندارند.»[30]
پس از واقعه دوم فروردین سال 1342ش و حمله نیروهای امنیتی و انتظامی حکومت پهلوی به مدرسه فیضیه قم و مدرسه طالبیه تبریز، تعداد زیادی از طلاب دستگیر و به سربازی اعزام شدند. در مدتی که این طلاب در پادگان باغ شاه تهران به سر میبردند، آیتالله مطهری به دیدار آنها میرفت. ادامه فعالیتهای او ساواک را بر آن داشت تا به وی در این خصوص تذکر دهد. آغاز فعالیتهای وی در انجمنهای اسلامی و مساجد و محافل مردمی بود و اوج آن در قیام خونین 15 خرداد بود. در پی سخنرانیهای روشنگرانه، آیتالله مطهری به همراه حدود 50 تن از وعاظ و روحانیون سرشناس و مبارز تهران توسط ساواک دستگیر و زندانی شدند. مأموران ساواک در ساعت یک بامداد 15 خرداد - کمی قبل از دستگیری امام امت در قم-به منزلش هجوم برده و او را به کمیته شهربانی و از آنجا به زندان «قزلقلعه» منتقل کردند.
همسر آیتالله مطهری در ارتباط با دستگیری او میگوید: «شب عاشورایی بود که ایشان سخنرانی عجیبی کرده بودند و به منبریها گفته بودند که باید واقعیت را بگویید و در مقابل هر نوع حادثه و گرفتاری بایستید. بعد از سخنرانی بود که نیم ساعت بعد از نیمه شب ایشان به منزل آمدند. منزل ما یک حیاط 100 متری در کوچه دردار بود. آن روز بچهای دوماهه نیز داشتم. ایشان طبق معمول که یک ذره پنیر یا کره میخوردند همان شام مختصر را از من طلب کردند و من رفتم شام بیاورم، در زدند و استاد برای باز کردن در به حیاط رفتند. آنها دائم مطهری را میکشیدند و ایشان میخواستند لباس عوض کنند ولی اجازه نمیدادند. من آمدم جلو ایشان به من گفتند: لباسهای مرا بیاور. در جیب قبای ایشان پر بود از اعلامیه و دفتر تلفن و مدارک، من فوراً رفتم و قبای دیگری برای ایشان آوردم. آن شب ایشان را دستگیر کردند. وقتی آزاد شدند در اولین دیدار با من، خندیدند و گفتند: اگر کار تو نبود و آن قبا را عوض نکرده بودی، رازهای ما کشف شده بود. تو خیلی زرنگی کردی.»[31]
دستگیری و زندانی شدن علما و وعاظ تا پانزدهم مرداد همان سال ادامه یافت. مدت بازداشت شهید مطهری چهل روز به طول کشید[32] و سرانجام در 26 تیر ماه 1342ش، از زندان آزاد میشود. پس از تبعید امام مسئولیت آیتالله مطهری صدچندان شد، لذا در دوران 16 ساله مبارزات روحانیت به جوابگویی به شبهات دو جبهه راست (سلطنت طلب) و چپ و جلوگیری از ایجاد یأس در مبارزات طلاب و دانشجویان و سایر مبارزان پرداخت. وی همچنین از سوی امام خمینی(ره) اجازه در امور حسبیه شرعیه را دریافت کرد.[33]
ارتباط با هیئتهای مؤتلفه اسلامی
همزمان با وقایع سالهای دهه 1340ش آیتالله مطهری با هیئتهای مؤتلفه اسلامی رابطه نزدیکی برقرار کرد؛ وی به دستور امام خمینی به همراه آیتالله دکتر سید محمد حسینی بهشتی، آیتالله محمدباقر محیالدین انواری و حجج اسلام مولایی و غفوری عهدهدار شورای فقهای مؤتلفه شدند و در تدوین ایدئولوژی گروه نقش اساسی ایفا کردند. کتاب با ارزش «انسان و سرنوشت» آیتالله مطهری محصول تدریس در همین جمع است.[34] ساواک در سال 1343ش در جریان بازجویی از شهید محمدمهدی عراقی از تدوین این کتاب آگاه میشود.[35]
حسینیه ارشاد
تأسیس حسینیه ارشاد را باید در اندیشههای آیتالله مرتضی مطهری جستوجو کرد. در سال 1339ش بود که آیتالله مطهری انجمن ماهانه دینی را تأسیس کرد. در این انجمن هر ماه یک نفر درباره موضوع خاصی سخنرانی میکرد که در ادامه برنامههای انجمن، آیتالله مطهری برای نظم بخشیدن و ساماندهی بیشتر به این جلسات در سال 1344 ش با همکاری گروهی از متفکران دیگر حسینیه ارشاد را در تهران بنیان نهاد و شخصاً مسئولیت علمی و فکری آن را بر عهده گرفت. آغاز به کار این حسینیه بدین شکل بود که در سال 1343 و در حاشیه جادهای که تهران را به شمیران متصل میساخت، توسط عدهای از متدینین در ایام سوگواری به رسم مألوف، چادری برپا و حسینیه آغاز به کار نمود.[36] امّا سخنرانیهای آیتالله مطهری و استقبال گسترده قشر تحصیلکرده از مباحث تازه و نویی که در خصوص مسائل دینی انجام میپذیرفت، بانیان حسینیه را بر آن داشت که محلی در آن نقطه خریداری نموده و بنای دائمی حسینیهای را بگذارند.[37] به عبارتی، سنتشکنی و عمق سخنان آیتالله مطهری بود که از تار و پود آن چادر اولیه محل حسینیه عبور کرده و به درون جامعه رسوخ کرد و بانیان حسینیه را مصمم ساخت تا با احداث بنای مناسب، حسینیه را گسترش بدهند.[38] از این رو بنیانگذاران حسینیه ارشاد، محمد همایون، ناصر میناچیمقدم و عبدالحسین علیآبادی در اولین اقدام، زمینی به مساحت چهار هزار متر مربع، در خیابان معروف به جاده قدیم شمیران (شریعتی فعلی) خریداری نمودند[39] و در سال 1344 ش کارهای ساختمانی حسینیه پایان یافت و در همان سال نیز بانیان حسینیه به دنبال ثبت آن بودند.[40] اهدافی که آیتالله مطهری برای این مؤسسه در نظر داشت به گفته خود وی امور زیر بوده است: «دعوت از سخنرانان دانشمند و ذیصلاحیت کشور برای ایراد یک سلسله سخنرانیهای آموزنده و مستدل و متناسب با سطح افکار طبقه تحصیلکرده، همچنین ایراد کنفرانسهای علمی، فلسفی، تاریخی، ادبی در حدود مسائلی که با حقایق دین اسلام ارتباط دارد، چاپ و نشر سخنرانیها و کنفرانسها به منظور توسعه، تکمیل و استفاده از آنها، ایجاد دایره پاسخ به پرسشها، ایجاد و تأسیس دایره تحقیقات اسلامی، ایجاد کلاسهای تعلیماتی در قسمتهای مختلف اعتقادی، اخلاقی، فقهی، ادبی و ...»[41]
آیتالله مطهری جهت ارتقای سطح علمی و نیل به اهداف مورد نظر خود، فعالیتهای بسیاری را در حسینیه ارشاد انجام میدهد، از جمله آن که در سال 1347ش به مناسبت آغاز پانزدهمین قرن بعثت رسول اکرم(ص) تصمیم گرفته میشود تا کتابی پیرامون ابعاد گوناگون شخصیت پیامبر اسلام(ص) منتشر شود، از این روی وی از جمعی از فضلا و دانشمندان درخواست مقاله میکند که مجموع آنها در دو مجلد منتشر میشود.[42]
به علاوه شهید مطهری خود نیز سخنرانیهای بسیاری در حسینیه ارشاد ایراد میکند. از جمله بیان موضوعاتی در مورد خاتمیت، امر به معروف و نهی از منکر در نهضت حسینی، احیای تفکر اسلامی، سیری در نهجالبلاغه، جاذبه و دافعه علی(ع) و عدل الهی را در طول چند سال حضور خود در این مؤسسه فکری و ارشادی مورد بحث قرار میدهد.[43] آیتالله مطهری در حسینیه ارشاد، سخنرانی مهمی با عنوان احیای تفکر اسلامی ایراد و در ضمن آن برای آوارگان فلسطینی تقاضای کمک میکند.[44] در این سخنرانیها اعلام میکند «مگر مردم فلسطین مسلمان نیستند، ما نسبت به آنها فقط احساس همدردی میکنیم.»[45] این سخنان حساسیت فوقالعاده ساواک را برانگیخت، چنان که به طرق مختلف سعی در تهدید و ارعاب او داشتند. در ادامه ایجاد این محدودیتها، ساواک در بیست و ششم دی ماه 1349 طی ابلاغی به رئیس دانشکده الهیات و معارف اسلامی، دستور داد ایشان را از ادامه تدریس معاف کنند؛[46] و با نزدیکتر شدن موعد برگزاری جشنهای2500 ساله شاهنشاهی، این مراقبت و کنترل هرچه بیشتر تشدید گردید.[47]
یکی از کارهای آیتالله مطهری در این دوران دعوت از دکتر علی شریعتی برای ایراد سخنرانی در حسینیه ارشاد بود. سخنرانیها و نوشتههای دکتر شریعتی مورد توجه استاد و جوانان، دانشجویان و اندیشمندان قرار گرفت. شهید مطهری از یک سو وجود شریعتی را برای جوانان مفید میدانست و از سوی دیگر به جهت برخی نظرات فکری وی نمیتوانست هماهنگی کامل با او داشته باشد. در ضمن اعتقاد داشت که وی همیشه احساسات افراد را تحتتأثیر قرار میدهد تا اندیشه آنها را. در آن دوران شرایط اجتماعی بهگونهای پیش میرفت که آیتالله مطهری در چند بُعد احساس وظیفه میکرد و در واقع وی از چند طرف تحت فشار روحی قرار داشت؛ در عین حال، هیئت مدیرۀ حسینیه نیز برای حل معضلات پیشآمده، تلاش جدی نمیکرد. با این همه، خط مشی گردانندگان حسینیه ارشاد به گونهای بود که استاد بهرغم آنکه از بانیان آن به شمار میرفت، ناچار به کنارهگیری از آنجا شد.[48]
در قسمتی از استعفانامه آیتالله مطهری چنین میخوانیم: «طرز تفکر و هدف بنده با ایشان متفاوت است و وقتی که هدف و طرز تفکر متفاوت شد قهراً عقیدۀ بنده و ایشان، در نوع فعالیتهایی که باید در این مؤسسه صورت بگیرد متفاوت خواهد بود. هدف و فکر بنده این است که این مؤسسه را به صورت یک مؤسسه تحقیقی و تبلیغی اسلامی در سطح بسیار عالی که جوابگوی نیازهای فکری جامعه تکانخورده امروز باشد درآورم. من میخواهم این مؤسسه به صورتی درآید که به اصطلاح ایدئولوژی اسلامی را در مقابل ایدئولوژیهای دیگر جهان امروز به طور صحیح عرضه بدارد و قهراً معتقدم آنچه بیش از هر چیز از این مؤسسه به صورت سخنرانی یا نشریه باید صادر شود، منطق است نه بیانات و نشریات احساساتی. به عقیدۀ بنده بیانات احساساتی لازم است، اما در حاشیه منطق و تفکر، نه بیشتر. ولی طرز تفکر معزّیالیه[ناصر میناچی مقدم] این است که این مؤسسه، هرچه بیشتر چشمگیر باشد و تشریفات ظاهری کافی است و هرچه بیشتر باید در اینجا جنجال و هیاهو و شور و واویلا به پا کرد. نظر ایشان نیز خلاف بنده با کمیت است نه کیفیت و حتی عملاً با هر نوع فعالیت منطقی در سطح بالا مخالفت میکردند.»[49]
سخنرانیها در مسجدالجواد(ع) و مراکز دیگر
آیتالله مطهری پس از کنارهگیری از حسینیه ارشاد، سراغ پایگاه دیگری به نام مسجدِ اَلجواد(ع) رفت. ایشان در این مسجد هم سخنرانی میکرد و هم درسهای تفسیرِ خود را دایر نمود. بحثهای جهاد در اسلام، رشد اسلامی و سیره تبلیغی پیامبر مربوط به این دوران است.[50] وی در یکی از این جلسههای مذهبی پیرامون سوره نور سخنرانی کرد و با مبنا قرار دادن حدیث شریف معروف گفت: «مملکت، با کفر میتواند ادامه پیدا کند ولی با ظلم از بین میرود.»[51] و به شرح آن پرداخت و اضافه کرد: «عدالت یعنی همبستگیِ اجتماع و ظلم یعنی گسیختگی آن»[52]
بر اثر این فعالیتها، در 1351 ه.ش مسجدالجواد(ع) از طرف سازمان اوقاف به صورت موقت تعطیل شد.[53] در یکی از اسناد ساواک در این مورد آمده است: «محمود مرتضاییفر در مورد بسته شدن مسجدالجواد اظهار داشت که مورخه 22 / 8 / 51 وقتی به کلانتری رفتم به ما گفتند: مسجد بایستی تعطیل شود و اظهار داشتند: ما میخواستیم هم اکنون ببندیم اما به علت نزدیک بودن مغرب بسته شدن آن به بعد از نماز موکول خواهد شد و اضافه کرد: در پاسخ این که چرا مسجد را میبندید، گفتند: دستور از مقامات بالاتر است و ادامه داد ماه رمضان امسال خیلی مرتب و ساده برگزار شد، نمیدانم چطور این برنامه پیش آمده و گفت که دو سه شب پیش شیخ مرتضی مطهری را نیز بازداشت کردند و الحمدلله پس از چند روز او را آزاد نمودند.»[54]
از دهه پنجاه به بعد سخنرانیهای وی در مخالفت با رژیم پهلوی افزایش یافت. چنانچه در اسناد مختلف ساواک آمده که «محل سکونت نامبرده بالا (شیخ مرتضی مطهری) را مراقبت نموده چنانچه رفت و آمد مشکوکی در این محل مشاهده نمود مراتب را گزارش نماید.»[55]
آیتالله مطهری در 26 آبان 1351 ه.ش در جریان تظاهرات مقابل حسینیه ارشاد به وسیله ساواک دستگیر و دو روز بعد آزاد شد. در گزارشی از ساواک آمده است: «در تحقیقات معموله مشخص شد مشارالیهم (محمد همایون و مرتضی مطهری) در جریان این تظاهرات دخالتی نداشته ...»[56] این در حالی است که وی برای شهید آیتالله دکتر مفتح تعریف کرده بود که: در زندان، لباسهایش را درآورده و به او ناسزا گفته و فوقالعاده با وی بدرفتاری کرده و به مدت چهل ساعت نور پروژکتور به چشمهایش انداخته و او را بیطاقت ساخته و سرانجام سؤال کردهاند: «شما چرا اجازه میدهید در حسینیه ارشاد چنین برنامههایی اجرا شود؟» و او در پاسخ گفته است: «من مدت سه سال است که هیچگونه مداخلهای در امور حسینیه ارشاد ندارم و اصلاً به آنجا نمیروم.» سپس وی را آزاد کرده، گفتهاند: حق نداری از این جریان با کسی صحبت کنی.»[57]
مأموران ساواک همه سخنرانیهای آیتالله مطهری را زیر نظر داشته و نکات تحریکآمیز آن را گزارش میکردند. از جمله در یک سند آمده است که وی در سخنرانی 22 / 8 / 53 در تالار شمس گفته است که «چرا دانشگاههای ما آزادی عمل ندارند و نباید داشته باشند تا دانشجویان بتوانند قرآن را تجزیه و تحلیل کنند. اگر کسی عقیدهای داشت و نتوانست عقیدهاش را در محیطی که زندگی میکند ابراز کند، بهتر است مهاجرت کند.»[58]
در سالهای 1352 و 1353 ه.ش، دانشگاه، مسجد و منبر، پایگاههای فکری وی بود.[59] در مساجد مختلف، سخنرانیهای بسیاری را ایراد کرد. با توجه به حساسیتهای ساواک و فشارهای رژیم، او اعتقاد داشت که باید در جهت مبارزه با رژیم شیوههای دیگری را پیدا کرد. اسناد ساواک نشان میدهد که در این سالها تمام فعالیتها و سخنرانیهای آیتالله مطهری زیر نظر بود؛ چنانچه در یکی از این اسناد آمده است: «با توجه به سوابق موجودِ نامبرده بالا (مرتضی مطهری)، آگاهی از چگونگی فعالیتهای مشارالیه ضروری میباشد. خواهشمند است دستور فرمایید با استفاده از منابع و سایر امکانات موجود در آن ساواک از اعمال و رفتار یاد شده، مراقبتهای بیشتری معمول داشته و نتیجه را ضمن تهیه و ارسال یک جلد از کتاب تألیفی اخیر مشارالیه به نام عدل الهی مرتباً به این اداره کل اعلام نمایند.»[60]
آیتالله مطهری در همین سالها حمایتهای بیدریغی از آیتالله خامنهای میکنند، اسناد ساواک بازگو کنندۀ این رفتار است. در یکی از این اسناد آمده: «یاد شده (مرتضی مطهری) از این که نماز جماعت سیدعلی خامنهای را در مشهد تعطیل کردهاند به شدت ناراحت شده و اظهار داشته همه مراکز حساس را که اثری دارد میبندند. انسان متحیر میماند چه کند و چه بگوید. وی گفت سیدعلی خامنهای نمونههای ارزندهای است که برای آینده موجب امیدواری است و در این مدت کوتاه در مشهد کارهای پرثمری انجام داده که یکی از آنها جمع کردن جوانان روشنفکر و بیدار بوده و به همین جهت وی مورد توجه خمینی هم واقع شده و خمینی دستور داده که هواخواهان وی، خامنهای را حمایت کنند.»[61] همچنین ایشان از سیدموسی صدر نیز تمجید میکند. در این گزارشها آمده: «صدر اکنون یکی از پایگاههای امیدبخش است زیرا جوانانی که از ایران خود را نجات میدهند، میتوانند به وی پناه ببرند و نیز واسطهای مورد اعتماد است برای رساندن پول به خمینی است.» مطهری افزود: اکنون تمام راهها را به روی ما بستهاند باید برای بیداری افکار و هدایت جوانان راههای دیگری انتخاب کنیم و نگذاریم جوش و خروشها یکباره خاموش شود و من فکر میکنم که چه راهی را باید در پیش بگیریم و هنوز فکرم به جایی نرسیده است.»[62]
در یکی از اسناد ساواک مطلب زیر از زبان آیتالله مطهری، خطاب به دکتر مفتح بیان شده است: «البته از ما کاری به طور مستقیم برنمیآید؛ چون روی افرادی مانند ما حساسیت دارند و مواظب هستند. از هر اقدامی سازمان امنیت جلوگیری میکند؛ اما باید به طور غیرمستقیم کار کرد به این معنا که افراد روشنفکر و خوش استعدادی را که در گوشه و کنار هستند و هنوز سازمان روی آنها حساسیت ندارد، میتوانیم پیدا کنیم و به وسایل مقتضی آنها را آماده کنیم تا ترتیب جلسات و سخنرانیها را بدهند و مخصوصاً نسل جوان را دور خود جمع کنند و بعد در جهت فکری، آنها را راهنمایی کنیم و مطالبی که ما خود نمیتوانیم با جوانان در میان بگذاریم، آنها بگذارند و در واقع گرداننده فکری جلسات ما باشیم.»[63]
فعالیتهای سیاسی آیتالله مطهری موجب شد تا در سال 1354 ش علاوه بر ممنوع التدریس شدن، او را ممنوعالمنبر نیز کنند.[64] پرنیانفر، رئیس ساواک تهران به رئیس ساواک شمیرانات اعلام میکند: «دستور فرمایید ضمن مراقبتهای لازم چنانچه یاد شده (مرتضی مطهری) تصمیم داشت از منبر استفاده نماید از طریق کلانتری محل از کار وی جلوگیری و مراتب را به این ساواک گزارش نمایند.»[65] حتی در سال 1354ش با دادن گذرنامه به آیتالله مطهری برای بازدید از کتابخانهها و مؤسسات علمی کشورهای عراق، اردن، تونس و ... مخالفت به عمل میآید.[66]
فعالیت در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی
شهادت آیتالله حاج آقا مصطفی خمینی پس از دورهای رکود در روند نهضت اسلامی، به حرکت این نهضت شتاب بخشید و مبارزان مسلمان را به تشدید یاد و خاطره و نام رهبر دور از وطن نهضت واداشت. آیتالله مطهری در برپایی مجالس با شکوه ختم حاج آقا مصطفی نقش بارزی ایفا کرد و از آن جمله در هشتم آبان 1356ش مراسم باشکوهی را در مسجد ارک تهران برگزار نمود.[67]
اهانت روزنامه اطلاعات به مقام مرجعیت شیعه و ساحت امام خمینی(ره) در هفدهم دی ماه همان سال، قیام نوزدهم دی ماه را توسط طلاب و مردم قم به بار آورد.[68] چهلم شهدای قم، تبریز را به صحنه حرکت گستردهتری تبدیل کرد.[69] در دهم فروردین تظاهرات مردم یزد به مناسبت چهلم شهدای قیام مردم تبریز توسط نیروهای انتظامی و نظامی به خون کشیده شد. حلقههای شتابزای انقلاب یکی پس از دیگری به وقوع پیوست. حمله به منزل علما در نوزدهم اردیبهشت، سالگرد قیام پانزدهم خرداد، تحریم عید نیمه شعبان از سوی رهبری نهضت، شروع ماه مبارک رمضان، نماز عید فطر در تپههای قیطریه، کشتار مردم تهران در میدان ژاله و دهها واقعه خونین دیگر در سراسر کشور، ایران را در آستانه انقلاب قرار داده بود و در این میان، آیتالله مطهری به عنوان یکی از ارکان جامعه روحانیت مبارز نقش مهمی در هدایت این حرکت عمومی داشت. [70]
با اوجگیری حرکتهای اعتراضآمیز، حکومت بعثی عراق به اشاره حکومت ایران تضییقاتی را جهت جلوگیری از فعالیتهای مبارزاتی سیاسی حضرت امام در نجف فراهم آورد که خشم و اعتراض شدید مردم و روحانیت مبارز را برانگیخت.[71] پس از عزیمت امام خمینی(ره) به فرانسه تلگرافی از سوی جمعی از روحانیان تهران خطاب به رئیسجمهور این کشور مبنی بر برخورد احترامآمیز با رهبر انقلاب مخابره شد که نام آیتالله مطهری نیز در جمع امضاکنندگان تلگراف بود.[72] در وضعیت جدید، زمینۀ ارتباط بیشتری میان امام خمینی و مبارزان مسلمان فراهم آمد. چند ماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، آیتالله مطهری برای برنامهریزی و هماهنگی با رهبر انقلاب راهی فرانسه شد. امام مسئولیت تشکیل شورای انقلاب را به ایشان واگذار کرد تا زمینه مساعد برای تشکیل حکومت اسلامی فراهم آید. پس از بازگشت آیتالله مطهری، آیتالله دکتر بهشتی نیز راهی فرانسه شد.[73]
دولت شاپور بختیار پس از روی کارآمدن دستور داد فرودگاههای کشور بر روی پروازها بسته شود. در اعتراض به جلوگیری از بازگشت امام خمینی(ره) به کشور، روحانیان مبارز در مسجد دانشگاه تهران متحصن شدند. طراح اصلی این اقدام، آیتالله مطهری بود.[74] با قطعیت یافتن بازگشت امام خمینی به میهن، استاد مطهری به همراه شهید حجتالاسلام فضلالله محلاتی و شهید دکتر مفتح، شورای مرکزی کمیته استقبال از رهبر انقلاب اسلامی را به وجود آورد.[75]
سرانجام پس از سالها انتظار، هواپیمای حامل امام خمینی(ره) در فرودگاه مهرآباد به زمین نشست. آیتالله مطهری و آیتالله سید مرتضی پسندیده نخستین کسانی بودند که در داخل هواپیما به ایشان خیرمقدم گفتند.[76] متن خوشامدگویی هم که در فرودگاه مهرآباد در حضور امام خوانده شد، به قلم آیتالله مطهری بود.[77]
امام خمینی پس از ورود به ایران در دوازدهم بهمن سال 1357 به بهشت زهرا (س) رفت. قبل از سخنرانی تاریخی حضرت امام، آیتالله مطهری نطق کوتاهی ایراد کرد. با پیروزی انقلاب اسلامی در بیست و دوم بهمن، شهید مطهری نقش حساسی را در تشکیل کمیتههای انقلاب اسلامی ایفا نمود.[78]
تألیفات
آیتالله مرتضی مطهری در طول سالها مبارزۀ سیاسی و فرهنگی یکی از فعالترین و پرکارترین شخصیتهای اصیل اسلامی بود که آثار متعددی را در عرصههای مختلف، با توجه به نیاز روز برجای گذاشت. تمام آثار او که همگی در پاسخ به مقتضیات جامعه و زمانه بود، در قالب صدها سخنرانی، بحث علمی، کتاب و مقاله بر جای مانده است. از جمله آثار استاد عبارتند از: انسان کامل، داستان راستان، مسئله حجاب، نظام حقوق زن در اسلام، حق و باطل، علل گرایش به مادیگری، آزادی معنوی، هدف زندگی، خدمات متقابل اسلام و ایران، آشنایی با قرآن، احیای تفکر اسلامی، اسلام و مقتضیات زمان، اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب، اصول فلسفه و روش رئالیسم، امامت و رهبری، انسان و سرنوشت، امدادهای غیبی در زندگی بشر، بیست گفتار، پیامبر امی، تعلیم و تربیت در اسلام، توحید، جاذبه و دافعه علی(ع)، جهاد، حکمتها و اندرزها، فلسفه تاریخ، فلسفه اخلاق، معاد، مسئله شناخت، مقالات فلسفی، مسئله ربا و بانک، عرفان حافظ، عدل الهی، شش مقاله، شرح منظومه، سیری در نهج البلاغه، سیری در سیره نبوی، ده گفتار، ختم نبوت، خاتمیت، حماسه حسینی، مقدمهای بر جهانبینی اسلامی، نبرد حق و باطل، ولاءها و ولایتها، یادداشتها، نظری به نظام اقتصادی اسلام، بررسی اجمالی نهضتهای اسلامی در صد سال اخیر، مدیریت و رهبری در اسلام، درسی که از فصل بهار باید آموخت، کلیات علوم اسلامی، فلسفه ابنسینا، صلح امام حسن(ع) و...[79]
شهادت
آیتالله مطهری ساعت 22 و 30 دقیقه سه شنبه 11 اردیبهشت ماه 1358 خورشیدی هنگام بازگشت از جلسه شورای انقلاب که در منزل دکتر یدالله سحابی برگزار شده بود، توسط گروه فرقان مورد سوء قصد قرار گرفت و به شهادت رسید.[80] آقای دکترعلی مطهری فرزند ایشان در باره شهادت پدر بزرگوارشان میگوید: «حدود ساعت هشت بعد از ظهر بود، پدرم نماز مغرب و عشا را خوانده بود و خود را برای رفتن به منزل دکتر سحابی و شرکت در جلسهای خصوصی برای بررسی مسائل اجتماعی با هیئت دولت آماده کرد. ابتدا قرار بود من و برادرم او را به محل جلسه برسانیم، اما بعد از چندی پدرم به ما گفت که یکی از دوستانش (حاج طرخانی) به منزل ما میآید و با وسیله نقلیه او به آنجا میروند. هنگامی که او عازم رفتن بود، من مشغول نماز بودم. به هر حال بعد از برگزار شدن جلسه، حدود ساعت ده و سی دقیقه شب یازدهم اردیبهشت ماه بود که پدرم عازم بازگشت به منزل شد. دوستش و آقای مهندس کتیرایی نیز همراه او از منزل دکتر سحابی خارج میشوند و بقیه اعضای جلسه برای تبادل نظر و مشورت در منزل میمانند. پدرم متوجه بحث خصوصی آقای مهندس کتیرایی و دوستان میگردد، لذا چند قدمی از آنان فاصله میگیرد و قدم زنان به طرف اتومبیل دوستش که در خیابان فرعی رو به روی کوچهای که منزل دکتر سحابی در آن قرار داشت، راه میافتد. وقتی که به اول کوچه میرسد، شخصی او را صدا میزند. سرش را به عقب میچرخاند. شاید فکر میکرد از منزل دکتر سحابی با او کاری دارند و صدا از آنجا به گوش میرسد، اما لحظهای بعد صدای تیری برمیخیزد و پدرم غرق در خون به زمین میغلتد. مهندس کتیرایی و دیگران، متوجه این واقعه میگردند و به سرعت او را به بیمارستان طُرفه، در خیابان بهارستان میرسانند. اما در بیمارستان، پزشکان نظر میدهند که پدرم شهید شده است و امکان مداوا و بهبودی او به هیچ وجه ممکن نیست. گلوله از زیر بناگوش راست، وارد و از بالای ابروی چپ، خارج شده بود. جنازه را یک روز در بیمارستان نگه میدارند و صبح روز پنجشنبه سیزدهم اردیبهشت ماه، از دانشگاه تهران تشییع میشود و سپس با آمبولانس به طرف شهرستان قم حرکت داده میشود و بعد از ظهر پنجشنبه در حرم مطهر حضرت معصومه(سلامالله علیها) نزدیک به آرامگاه آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائری(قدس سره) به خاک سپرده میشود.»[81]
پیام حضرت امام خمینی (ره) به ملت ایران به مناسبت شهادت آیتالله استاد مرتضی مطهری
«بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله و انا إلیه راجعون
اینجانب به اسلام و اولیای عظیمالشأن آن و به ملت اسلام و به خصوص ملت مبارز ایران ضایعه اسفانگیز شهید بزرگوار و متفکر و فیلسوف و فقیه عالیمقام مرحوم آقای حاج شیخ مرتضی مطهری قدس سره را تسلیت و تبریک عرض میکنم. تسلیت در شهادت شخصیتی که عمر شریف و ارزندۀ خود را در راه اهداف مقدس اسلام صرف کرد و با کجرویها و انحرافات مبارزۀ سرسختانه کرد، تسلیت در شهادت مردی که در اسلامشناسی و فنون مختلفۀ اسلام و قرآن کریم کمنظیر بود. من فرزند بسیار عزیزی را از دست دادم و در سوگ او نشستم که از شخصیتهایی بود که حاصل عمرم محسوب میشد. در اسلام عزیز با شهادت این فرزند برومند و عالِم جاودان ثُلمهای وارد شد که هیچ چیز جایگزین آن نیست. و تبریک در داشتن این شخصیتهای فداکار که در زندگی و پس از آن با جلوه خود نورافشانی کرده و میکنند. من در تربیت چنین فرزندانی که با شعاع فروزان خود مردگان را حیات میبخشند و به ظلمتها نور میافشانند، به اسلام بزرگ، مربی انسانها و به امت اسلامی تبریک میگویم. من گرچه فرزند عزیزی را که پارۀ تنم بود از دست دادم لکن مفتخرم که چنین فرزندان فداکاری در اسلام وجود داشت و دارد. مطهری که در طهارت روح و قوّت ایمان و قدرت بیان کم نظیر بود، رفت و به ملأ اعلی پیوست؛ لکن بدخواهان بدانند که با رفتن او شخصیت اسلامی و علمی و فلسفیاش نمیرود.
تروریستها نمیتوانند شخصیت انسانی مردان اسلام را ترور کنند. آنان بدانند که به خواست خدای توانا ملت ما با رفتن اشخاص بزرگ در مبارزه علیه فساد و استبداد و استعمار مصممتر میشوند. ملت ما راه خود را یافته و در قطع ریشههای گندیده رژیم سابق و طرفداران منحوس آن، از پای نمینشیند. اسلام عزیز با فداکاری و فدایی دادن عزیزان رشد نمود. برنامه اسلام از عصر وحی تا کنون بر شهادت توأم با شهامت بوده. قتال در راه خدا و راه مستضعفین در رأس برنامههای اسلام است. مَا لَکُم لا تُقاتِلونَ فِی سَبیلِ اللهِ وَ المُستَضعَفینَ مِنَ الرّجالِ وَ النّساءِ وَ الولدانِ.
اینان که شکست و مرگ خود را لمس نموده و با این رفتار غیر انسانی میخواهند انتقام بگیرند یا به خیال خام خود مجاهدین در اسلام را بترسانند، بد گمان کردهاند. از هر موی شهیدی از ما و از هر قطره خونی که به زمین میریزد، انسانهای مصمم و مبارزی به وجود میآید. شما مگر تمام افراد ملت شجاع را ترور کنید و الاّ ترور فرد ـ هر چه بزرگ باشد ـ برای اعاده چپاولگری سودی ندارد. ملتی که با اعتماد به خدای بزرگ و برای احیای اسلام بپاخاسته با این تلاشهای مذبوحانه عقبگرد نمیکند. ما برای فداکاری حاضر و برای شهادت در راه خدا مهیا هستیم.
این جانب روز پنجشنبه سیزده اردیبهشت 58 را برای بزرگداشت شخصیتی فداکار و مجاهد در راه اسلام و ملت، عزای عمومی اعلام میکنم و خودم در مدرسه فیضیه روز پنجشنبه و جمعه به سوگ مینشینم. از خداوند متعال برای آن فرزند عزیز اسلام رحمت و غفران و برای اسلام عزیز عظمت و عزت مسألت مینمایم. سلام بر شهدای راه حق و آزادی.
روحالله الموسوی الخمینی
11 اردیبهشت 1358 / 4 جمادی الثانی 1399».[82]
پاورقیها
[1]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، عالم جاودان استاد شهید مرتضی مطهری، مقدمه، ص 12؛ پارهای از خورشید: گفتهها و ناگفتهها از زندگی استاد شهید مرتضی مطهری، گردآوری: امیررضا ستوده، حمیدرضا سیدناصری، ص 69.
[2]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، مقدمه، ص 122.
[3]. همان، ص 14.
[4]. همان، ص 14-19؛ رجبی، محمدحسن، زندگینامه سیاسی امام خمینی(ره)، ص120.
[5]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، مقدمه، ص 20، 21.
[6]. همان، ص 22، 23.
[7]. مجله بعثت، نوزده دی، سال سوم شماره مسلسل 90، دوره37، 27 / 8 / 60، ص 4.
[8]. مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج 1، تهران، ص 109.
[9]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، مقدمه، ص 26.
[10]. همانجا.
[11]. همان، ص 23.
[12]. همان، ص 24.
[13]. همان، ص 25.
[14]. پارهای از خورشید، ص 86.
[15]. همانجا؛ سیری در زندگانی استاد مطهری، ص 50-51.
[16]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، مقدمه، ص 25.
[17]. مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج 1، ص 10؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک، مقدمه، ص 25.
[18]. همان، مقدمه، ص 26.
[19]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده ساواک آیتالله مطهری، کد 613، ش ب 577، ص 2.
[20]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، ص 1، 2.
[21]. همانجا.
[22]. همان، ص 10.
[23]. همان، ص 9.
[24]. همان، ص 1-10.
[25]. همان، ص 8، 9.
[26]. استاد شهید (مرتضی مطهری) به روایت اسناد، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 93.
[27]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، مقدمه، ص 29.
[28]. همان، مقدمه، ص 29.
[29]. خاطرات من از استاد شهید مطهری، علی دوانی، ص 28- 26.
[30]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، ص 28.
[31]. همان، ص 30.
[32]. همان، ص 507.
[33]. همان، ص 35.
[34]. همان، مقدمه، ص 32.
[35]. همان، ص 73،72.
[36]. حسینیه ارشاد به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1383، مقدمه، ص 7.
[37]. دانشنامه تهران بزرگ، جعفری، شیوا و سیما طایفه، حسینیه ارشاد، تهران؛ دایره المعارف بزرگ اسلامی، 1392، ص 379.
[38]. حسینیه ارشاد به روایت اسناد ساواک، مقدمه، ص 7.
[39]. حسینیه ارشاد به روایت اسناد ساواک، مقدمه، ص 7؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک، ص 150.
[40]. همانجا.
[41]. سیری در زندگانی استاد مطهری، ص 247- 245.
[42]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، ص 147، 148،149.
[43]. همان، ص 208-212.
[44]. همان، ص 213-219.
[45]. همان، ص 219.
[46]. همان، ص 263-265.
[47]. همان، ص 339.
[48]. همان، ص327-329.
[49]. پارهای از خورشید، ص 254. همچنین در این باره نک: حسینیه ارشاد، مرکز بررسی اسناد تاریخی و مقاله منتشره در همین سایت با عنوان: پایگاههای انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک(2)، حسینیه ارشاد، کانون همکاری روحانیون و نواندیشان مسلمان.
[50]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، ص 329،330،341.
[51]. همان، ص 406.
[52]. همان.
[53]. همان، ص 424.
[54]. همان، ص 425.
[55]. همان، ص 341.
[56]. همان، ص 415.
[57]. همان، ص 435.
[58]. استاد شهید (مرتضی مطهری) بهروایت اسناد، ص 238.
[59]. همان، ص 437- 443.
[60]. همان، ص 453.
[61]. همان، ص 456.
[62]. همان، ص 41.
[63]. همان، ص 502، 503.
[64]. همان، ص 513، 514.
[65]. همان، ص 515.
[66]. همان، ص 520، 521.
[67]. همان، ص 573-575.
[68]. اسناد انقلاب اسلامی، ج 3، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی،1374، ص 236.
[69]. همان، ص 243.
[70]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، ص 584، 585، 591، 599، 601.
[71]. روزشمار انقلاب اسلامی، ج 6، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، ص 72.
[72]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، ص 610.
[73]. خاطرات و مبارزات شهید محلاتی، به کوشش علیرضا کمری، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1376، ص 100؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک، مقدمه، ص 50، 51.
[74]. سیری در زندگانی استاد مطهری، ص 125.
[75]. مجله پیام انقلاب، شماره مسلسل161، 25 / 1 / 65، ص 29.
[76]. تحریر تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی، عمادالدین باقی، ص 427.
[77]. سیری در زندگانی استاد مطهری، ص 129.
[78]. همان، ص 135-136.
[79]. کتابشناسی توصیفی استاد مرتضی مطهری، میراحمد باقرزاده ارجمندی، ص 7.
[80]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، مقدمه، ص 53.
[81]. مصلح بیدار (مجموعه مصاحبهها، مقالات، سخنرانیها و ... درباره زندگانی و شخصیت شهید آیتالله مطهری) ج 1، ص 78.
[82]. صحیفه امام، روحالله موسوی خمینی، ج 7، ص 179.
منابع:
●
●
●
●
●
●
●
●
●
●
●
●
●
●
●
●
●
●
شهید آیت الله استاد مطهری در ایام جوانی
حجت الاسلام شیخ محمد حسین مطهری پدر شهید مطهری در حال اقامه نماز
تصویر شناسنامه شهید استاد مرتضی مطهری
شهید مطهری و فرزندش
شهید آیت الله مرتضی مطهری و فرزندان
استاد شهید مرتضی مطهری
استاد شهید مطهری در حال اسب سواری
شهید استاد مطهری و علامه سید محمد حسین طباطبائی
شهید مطهری در جمع جوانان و دانشجویان
شهید استاد مرتضی مطهری در حال سخنرانی
استاد شهید آیتالله مرتضی مطهری
استاد شهید مرتضی مطهری
استاد شهید مرتضی مطهری در حال سخنرانی در بهشت زهرا در 12 بهمن 1357- روز ورود حضرت امام خمینی به ایران
شهید استاد مرتضی مطهری هنگام ورود به فرودگاه مهرآباد در کنار امام خمینی - 12 بهمن 1357
شهید استاد مطهری
پیکر مطهر استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری
اتاق و کتابخانه استاد شهید مطهری
وسایل شخصی استاد شهید مرتضی مطهری
تعداد مشاهده: 20587