امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: عبرت‌ها چه بسیارند و عبرت‌گیری و پندپذیری چه اندک است. قصارالحکم، صفحه 118، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.

ما را در طول تاریخ و در سده‌های اخیر از هر پیشرفتی محروم کرده‌اند و دولت‌مردان خائن و دودمان پهلوی خصوصاً. امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج 21، ص 416.

 

مقالات با درج سند

نگاهی دیگر به قیام 29 بهمن سال 1356 مردم تبریز


تاریخ انتشار: 28 بهمن 1402


چکیده

قیام مردم تبریز در 29 بهمن‌ماه 1356ه‌.ش قریب به چهارده سال پس از قیام خونین 15 خرداد به وقوع پیوست. با آن که در طول این مدتِ نسبتاً طولانی، به نظر می‌رسید که شاه زیربنای حکومت خود را بر پایه‌هایی مستحکم و استوار بنا کرده و اقتدار و نفوذ او از ثبات سیاسی لازم برخوردار شده، اما با نخستین تلاش‌ها جهت تحقیر و تهدید روحانیت، این تصویر پوشالی از رژیم فرو ریخت و در پی آن، ضرب‌الاجلِ زوال و اضمحلال نظام پهلوی آغاز شد. تظاهرات گسترده‌ی مردمی در تبریز که به مناسبت برگزاری مراسم چهلم شهدای 19 دی قم صورت گرفت، با مداخله‌ی شهربانی و نوعی اشتباه محاسباتی به خشونت و اعتراض سراسری مبدل شد. مردم خشمگین تبریز با مأمورین شهربانی درگیر شدند. پاسخ حکومت به این اعتراضات، باز هم استفاده‌ی فراگیر از قوه‌ی قهریه بود. به دستور استاندار وقت، به غیر از نیروهای امنیتی و انتظامی موجود در سطح شهر، ارتش نیز وارد عمل شد که نتیجه‌ی آن کشته و زخمی شدن جمع کثیری از تظاهرکنندگان و در عین حال تشدید مبارزات مردمی با دستگاه‌های مزدور و سرکوبگر حاضر در میدان بود. تظاهرات سراسری شهر تبریز، نهایتاً با التماس مسئولین از روحانیت مبارز این شهر، شب هنگام به پایان رسید؛ اما نتایج این قیام بزرگ، تا پایان عمر نظام پهلوی تداوم یافت و به عنوان یکی از مهم‌ترین حلقه‌های زنجیره‌ی حوادث انقلاب اسلامی، در تاریخ معاصر ایران ثبت و ضبط شد.

واژگان کلیدی: 29 بهمن، آیت‌الله سید محمدعلی قاضی‌طباطبائی، امام خمینی، جمشید آموزگار، چهلم شهدای قم، روحانیت مبارز، قیام مردم تبریز.

 

مقدمه

تنها زمان اندکی لازم بود تا پس از رحلت آیت‌الله العظمی سید حسین بروجردی، مبارزات ضد استعماری و ضد استبدادی امام خمینی با رژیم پهلوی چهره‌ای آشکار و عیان به خود بگیرد. ایشان بدواً طریق نصیحت به حکومت و احترام به دولت را در پیش گرفتند؛ اما برخورد بی‌ادبانه و توهین‌آمیز شاه و نخست‌وزیر او، شرایط را وارد مرحله‌ی جدیدی کرد. در عاشورای سال 1342 ه‌.ش، امام خمینی در عین ناباوریِ مخالفانِ محتاطِ رژیم، با شجاعت تمام، شاه و اقدامات او را مورد نکوهش و انتقاد شدید قرار داد و متعاقباً در همان شب توسط عوامل رژیم از منزل خود ربوده و بازداشت شد. صبحگاه همان روز - مطابق با 15 خرداد 1342 ه‌.ش - مردم قم، تهران، شیراز، ورامین و چند شهر دیگر تظاهرات عظیمی در حمایت از امام خمینی برگزار کرده، آزادی و بازگشت فوری ایشان را به قم خواستار شدند. این اقدام فراگیر مردمی در واقع، اولین و بزرگ‌ترین قیام ملی در حمایت از روحانیت ـ پس از کودتای 28 مرداد ـ محسوب می‌شد. قیامی که به شدت ارکان نظام سلطه‌ی پهلوی را که تا حد زیادی مستحکم می‌نمود، به لرزه درآورد و خود به نقطه‌ی عطفی در تاریخ مبارزات ملت ایران و مسیر انقلاب اسلامی مبدل شد.

چندی بعد، با تبعید حضرت امام در 13 آبان سال 1343 و در پی مخالفت شدید ایشان با سند بردگی ملت ایران، سیر تکوینی انقلاب به ظاهر معطل ماند؛ اما در لایه‌های زیرین اجتماع و به دور از چشم حکومت، همچنان خشم فروخفته‌ای از حادثه‌ی 15 خرداد و رفتار رژیم با ملت، در وجود قاطبه‌ی مردم ایران باقی ماند. در 17 دی ماه 1356 انتشار مقاله‌ای توهین‌آمیز در ذمّ حضرت امام و روحانیت در روزنامه اطلاعات، همچون جرقه‌ای، صبر طولانی ملت ایران را به انتها رساند، لذا در 19 دی ماه، تظاهراتی سراسری در قم و بسیاری از شهرهای ایران، علیه عاملان تدوین مقاله‌ی مذکور و در حمایت از امام خمینی و مقام شامخ مرجعیت برگزار شد، اما این تظاهرات نیز مجدداً به دستِ مزدورِ نظامیان وابسته به رژیم سرکوب شد و در این میان جمعی از معترضین و تظاهرکنندگان بی‌دفاع نیز به شهادت رسیدند. واقعه‌ی 19 دی، شروع انقلاب اسلامی در ایران بود. هرچند رژیم گمان می‌برد با چنین ضرب شَستی تا مدت‌ها اعتراضی در میان نخواهد بود، اما دیری نپایید که دعوت روحانیت مبارز تبریز از ملت، جهت برگزاری مراسم چهلم شهدای حادثه‌ی قم، در آن شهر منجر به خلق رویدادی عظیم و قیامی سراسری گردید، قیامی که حکومت دست‌نشانده‌ی پهلوی را تا پایان حیات خود به عقب‌نشینی و انفعال مداوم واداشت. انفعالی که هرچند با تقلاها و قدرت‌نمایی‌های کاذب همراه بود، لکن در مدت زمان کوتاهی به انحطاط و سقوط رژیم انجامید.

 

1- زمینه‌های شکل‌گیری قیام مردم تبریز

در دوران حکومت پهلوی دوم، قیام 15 خرداد 1342 ه‌.ش نقطه‌ی عطفی به شمار می‌رود، چرا که در این روز، ارکان حکومت مطلقه‌ی شاه، پس از قریب به 10 سال اعمال قدرت فائقه و ایجاد جوّ اختناق و خفقان سیاسی، به لرزه درآمد و پرده‌های وهم و غرور کاذب محمدرضا شاه، از مقابل چشمان او به زیر افتاد و ناگهان در یک روز، نظر او به واقعیات جامعه‌ی ایران معطوف شد. از زمان سرکوب این قیام، تا حدود 14 سال پس از آن، شاه و نظام او در اوج قدرت قرار داشت. ایالات متحده روز به روز با رژیم ایران روابط نزدیک‌تری برقرار می‌کرد و پادگان‌های ایران را با انواع و اقسام سلاح‌های سبک و سنگین مجهز می‌ساخت و از این طریق، هر آن‌ چه دولت ایران از فروش نفت عایدش می‌شد، به جیب دولت امریکا سرازیر می‌شد. ارتش، روز به روز تحت سیطره مستشاران آمریکائی تقویت می‌شد و هزینه‌ها و بودجه‌ی متعلق به آن نسبت به سایر بخش‌های دولت، سر به فلک می‌کشید، چرا که شاه از آغاز حکومت خود، این نهاد نظامی را یگانه حامی و پشتیبان خود قلمداد می‌کرد و به نظر می‌رسید که شاه عاقبتِ پدر را به کلی از یاد برده بود![1]

ساواک نیز در طول این مدت رشد قابل توجهی کرده بود. تغییراتی که پس از قیام 15 خرداد، در این نهاد تازه تأسیس به وقوع پیوست، و منجر به روی کار آمدن ارتشبد نعمت‌الله نصیری گردید، از ساواک چهره‌ای به مراتب مخوف‌تر و منفورتر ساخته بود، به طوری که اعتراضات و تظاهرات علنی به طور چشمگیری پس از قیام 15 خرداد کاهش یافت. تأسیس نهاد‌های امنیتی و نظارتی دیگری از جمله سازمان بازرسی شاهنشاهی و رکن 2 ارتش توسط شخص شاه نیز نشان از اعتقاد او نسبت به این شیوه از حکومت داشت.[2]

با این وجود، مطلعان و تحلیلگران عرصه‌ی سیاسی و اجتماعی ایران، حادثه‌ی بزرگی را انتظار می‌کشیدند، و اطمینان داشتند که دیر یا زود، این دیگ آکنده از بخارِ خشم و انزجار، دچار انفجاری سهمگین خواهد شد. انفجاری که شرایط و ضوابط حاکم بر جامعه را به کلی دگرگون و دستخوش تحول بنیادین خواهد کرد.[3] اما حادثه‌ای که موجبات این انفجار را فراهم آورد، در 17 دی ماه 1356 ه‌.ش، با انتشار مقاله‌ی توهین آمیزی با نام «ارتجاع سرخ و سیاه در ایران» در روزنامه‌ی اطلاعات آغاز شد و به سرعت جوّ به ظاهر آرام کشور را دچار تشنج و آشوب نمود. قریب به یک هفته از سفر کارتر، رئیس جمهور دموکرات ایالات متحده به ایران و گذراندن جشن سال نو میلادی با شاه می‌گذشت، که شاه در نهایتِ اعتماد به نفس و با اتکا به حمایت همه جانبه‌ی امریکا، تصمیم به مبارزه‌ی مستقیم با مخالفان و در رأس آن، امام خمینی گرفت! از این رو، به منظور تخفیف و تحقیر ایشان، به دستور وی مقاله‌ی توهین‌آمیزی در روزنامه‌ی اطلاعات منتشر گردید که آکنده از بی‌احترامی و هتک حرمت به مقام شامخ روحانیت و شخص حضرت امام بود. تمامی این روند، اعم از تهیه‌ی متن تا چاپ آن در روزنامه‌ی اطلاعات، به رهبری داریوش همایون، وزیر اطلاعات و جهانگردی در کابینه‌ی جمشید آموزگار صورت گرفت و از این رو بسیاری او را عامل چنین گستاخی و جسارتی و حوادث خونینی که پس از آن حادث شد، قلمداد می‌کردند. اما در مورد مؤلف این مقاله، هرچند در پایان نوشتار، از عنوان مجهول و مجعولی به نام «احمد رشیدی‌مطلق» استفاده شده بود، لکن هیچ کس انتشار چنین مطالب توهین آمیزی در حق مرجعیت جهان تشیع، از جانب شخصیتی بی‌نام و نشان، و نیز انتشار کامل آن در روزنامه‌ی رسمی و کثیرالانتشار حکومت، بدون هماهنگی‌های لازم با نهادهای امنیتی و دستگاه حاکمه را باور نمی‌کرد. از این رو همگان مسئولیت این سخنان را به حکومت و وابستگان به آن منتسب دانستند.[4]

اعتراضات به انتشار این مقاله، بسیار سریع و در ابعادی وسیع آغاز شد. حوزه‌ی علمیه‌ی قم و روحانیون و طلاب مجاهد، روز بعد به خیابان‌ها آمدند و علیه این حادثه به اعتراض پرداختند و مراجع قم، همگان را به تظاهرات سراسری و اعتصابات عمومی در روز 19 دی ماه دعوت نمودند. در این روز، حوزه‌ی علمیه‌ی قم و بازار شهر تعطیل بود و جمعیت بزرگی از طلاب، روحانیون، کسبه، کارگران و توده‌های مردمی در اعتراض به سخنان سخیف و توهین آمیز به جامعه‌ی روحانیت و در رأس ایشان حضرت آیت‌الله العظمی خمینی به خیابان‌ها سرازیر شدند و علیه رژیم پهلوی و دولت وقت شعار دادند. در پاسخ به این اعتراضات، شهربانی و نیروهای نظامی و انتظامی و امنیتی، با نهایت شدت و قساوت برخورد کردند، به طوری که این برخورد در نهایت به کشته و مجروح شدن تعداد زیادی از معترضان منجر شد.[5]

قیام 19 دی ماه 1356 تأثیر عمیقی بر مردم و همچنین رژیم پهلوی گذاشت و در سطح جهانی نیز روایت واقعه‌ی دهشتناک قم طنین انداز شد. شاه که همواره بر علاقه و دوستی ملت ایران با خود و خاندان خویش تأکید داشت و با گردنی افراشته در رسانه‌های جهانی، از عشق متقابل میان شاه و ملت در ایران سخن می‌گفت، اکنون زیر ذره‌بین رسانه‌های خارجی قرار گرفته بود و دیگر کسی به حرف‌های او اعتمادی نداشت. در داخل کشور نیز، این حادثه‌ی غم‌انگیز موجب شعله‌ور شدن آتش خشم پنهان ملت ایران، اعم از اقشار، طیف‌ها و گروه‌های مختلف شد و زمینه‌ساز اتحاد و یکپارچگی مخالفین و منتقدین نظام شد.[6]

به زودی بیانیه‌ها و اعلامیه‌های متعددی در مخالفت و محکومیت چاپ مقاله‌ توهین‌آمیز روزنامه‌ اطلاعات، و نیز کشتار و سرکوب مردم شهر قم در 19 دی ماه صادر و در سطح وسیعی از جامعه توزیع گردید. انتشار چنین مطالبی طبعاً جوّ خفقان و اختناق جامعه را در هم ‌شکست و موجب امتنان خاطر و قوت قلب آسیب‌دیدگان از سرکوب حکومت ‌شد. برخی از اشخاص، احزاب، گروه‌ها و جمعیت‌هایی که با حمایت آشکار خود از مظلومین این حادثه، به طریق فردی یا جمعی به انتشار بیانیه مبادرت کردند، عبارتند از: جمعیتی یک‌صد نفره از روحانیون و شاگردان حضرت امام، کمیته‌ی ایرانی دفاع از حقوق بشر، اتحاد نیروهای جبهه‌ی ملی ایران، دکتر علی‌اصغر حاج سیدجوادی و آیت‌الله سید کاظم شریعتمداری.[7]

یکی از اعلامیه‌ها که در آن به حوادث 19 دی قم عکس‌العمل نشان داد، اعلامیه آیت‌الله شریعتمداری بود. اگر چه وی تا پایان حکومت پهلوی راه مسالمت و سازش را می‌پیمود ولی حرکت توفنده امام خمینی و مردم مبارز و مسلمان ایران او را مجبور به واکنش علیه رژیم ‌نمود. [8]

وی در روز 25 بهمن ماه 1356 ه‌.ش، در باب برگزاری مراسم چهلم شهدای حادثه‌ی قم بیانیه‌ای به شرح زیر صادر کرد: « فرا رسیدن چهلمین روز حادثه‌ی خونین حوزه‌ی علمیه‌ی قم را بار دیگر به عموم مسلمانان تسلیت می‌گوییم. چهل روز از فاجعه‌ی بزرگ عاصمه‌ی روحانیت شیعه و مرکز تشیّع جهان می‌گذرد. فاجعه‌ای که در آن خانواده‌هایی را داغ‌دار کردند و مسلمان‌ها را عزادار ساختند. هنوز زخم‌ها و جراحات دل‌خراش این حادثه التیام نیافته و مصیبت‌های وارده تخفیف پیدا نکرده است. هنوز هیچ‌گونه تدارک و جبرانی به عمل نیامده و عاملین این جنایت وحشتناک تعقیب و محاکمه نشده‌اند. و إلیَ اللهِ المُشتَکیَ و إنَّما أشکُوا بَثِّی و حُزنِی إلیَ الله. لذا بدین مناسبت روز شنبه دهم ربیع‌الاول 1398 هجری را به عنوان اربعین این مصیبت بزرگ، روز عزای عمومی اعلام می‌کنیم و در این روز حوزه‌های علمیه برای بزرگداشت خون‌های به ناحق ریخته شده و شرکت در مجالس ترحیم و همدردی با بازماندگان حادثه تعطیل خواهد بود. انتظار داریم که عموم مسلمانان در برگزاری مراسم مزبوره کمال متانت و آرامش را مراعات نمایند. از خداوند قادر متعال نصرت اسلام و مسلمین را مسئلت داریم.»[9]

شهید آیت‌الله سید محمدعلی قاضی طباطبائی از یاران و نزدیکان حضرت امام در تبریز‌‌، جهد بی‌اندازه‌ای در تکثیر و توزیع اعلامیه‌های مراجع و از جمله این بیانیه نمودند و همّ خود را معطوف آن داشتند تا پس از حوادث 19 دی ماه، بر منابر و مساجد به بیداری و آگاهی ملت ایران بپردازند و همگان را برای برگزاری مراسم چهلم شهدای فاجعه‌ی مذکور آماده و مهیا سازند.[10]

از اقدامات مهم و حیاتی دیگری که جهت اعتراض به رژیم مستبد پهلوی، در تبریز و بسیاری از شهر‌های بزرگ کشور صورت پذیرفت، تعطیلی حوزه‌های علمیه و مجموعه‌‌ی بازار بود. این اقدام نه‌ تنها میزان نفوذ و احترام روحانیت در میان توده‌های مختلف مردمی را به نمایش می‌گذاشت، بلکه جمعیت کثیری از مردم را، که در این بخش‌ها از جامعه، مانند روحانیون، مدرّسین حوزه‌های علمیه، طلاب و دانشجویان حوزوی، کسبه و کارگران و باربران و ... را به میان مبارزان و معارضان نظام حاکم راهی می‌نمود و تظاهرات و نارضایی نسبت به وضع موجود را در ابعاد بسیار وسیع‌تری به منصه‌ ظهور می‌رسانید.[11]

از سوی دیگر، بسیاری از دانشگاه‌های کشور و از جمله «دانشگاه آذرآبادگان» تبریز نیز، به تبعیت از حوزه‌های علمیه، به تعطیلی کشانده شد. مشابه دیگر بخش‌های جامعه، از چند روز پیش از تاریخ چهلم حوادث قم، اعلامیه‌های متعددی در سطح دانشگاه‌ها توزیع شد که دانشجویان و اساتید دانشگاه را به تعطیلی دانشگاه و پیوستن به صف معترضین تشویق می‌کرد. با وجود اینکه ساواک حساسیت بسیاری نسبت به دانشگاه‌ها ‌داشت و از نفوذ نامحسوسی در بین دانشجویان و اساتید دانشگاه برخوردار بود، این تلاش‌ها نسبتاً با موفقیت همراه بود و معترضان موفق شدند بسیاری از کلاس‌ها را به تعطیلی بکشانند.[12]

از میان شهرهای متعددی که در خصوص برگزاری مراسم چهلم شهدای حادثه‌ی 19 دی ماه قم اقدام نمودند و با برپایی تظاهرات، خشم و نارضایی خود را نسبت به حکومت و اعمال ظالمانه‌ی آن ابراز نمودند، شهر تبریز شرایطی کاملاً متفاوتی داشت. از دو روز پیش از موعد مقرر، برگه‌های اعلامیه به همت پیروان معتمد و معتقد به روحانیت مبارز تبریز، به واسطه‌ی حساسیت و پیگیری فوق‌العاده‌ی ساواک، در خارج از محیط شهر تبریز تکثیر و به شکل گسترده‌ای در سطح شهر و حومه و حواشی آن توزیع شد. نیروهای امنیتی ساواک و مأموران شهربانی، در طول این دو روز 14 نفر را در تبریز و 5 نفر دیگر از این مبلغان را در حوالی این شهر دستگیر و به زندان شهربانی منتقل کردند.[13] در اعلامیه‌های منتشره، روحانیت تبریز، مردم شهر را به تعطیلی موقت کسب و کار و شرکت در مراسم عزاداری، به مناسبت چهلم شهدای شهر قم که مقرر بود در مسجد میرزا یوسف مجتهدی (مسجد قزل‌لی) واقع در ابتدای بازار تبریز برگزار شود، دعوت کردند. طبعاً نیروهای امنیتی و شهربانی رژیم با توزیع این اعلامیه‌ها انتظار تظاهرات و تجمع بزرگی را می‌کشیدند. از این رو شرح وقایع تبریز نه‌ تنها به ساواک مرکز گزارش شد، بلکه استاندار آذربایجان و نیروهای انتظامی و شهربانی نیز از اهمیت قضیه آگاه شدند، اما سیر حوادث نشان داد که هیچ کدام از این نهادها، هرگز انتظار چنین رویدادی، با چنین ابعاد و عظمتی را نمی‌کشیدند و آمادگی رویارویی با چنین رویداد تاریخی را نداشتند.[14]

استاندار آذربایجان در این زمان سپهبد اسکندر آزموده بود که از بستگان نخست‌وزیر وقت، جمشید آموزگار محسوب می‌شد. وی یکی از افراد مؤثر در کودتای آمریکائی، انگلیسی 28 مرداد 1332 بود که به واسطه‌ خدمات و وفاداری به شاه ، در ارتش ارتقای درجه یافته و تا جایگاه سپهبدی پیشرفت کرده بود. زمانی که جمشید آموزگار به وزارت داراییِ دولت امیرعباس هویدا منصوب شد، آزموده بدون کم‌ترین تخصص و ابراز لیاقتی مانند بسیاری از اعضای کابینه، ابتدا به معاونت وزارت دارایی و سپس به ریاست کل گمرکات ایران گمارده شد. با تغییر جایگاه آموزگار از وزارت دارایی به وزارت کشور، نامبرده به عنوان استاندار آذربایجان شرقی انتخاب و به شاه معرفی شد و مورد تأیید قرار گرفت. آزموده زمانی در تبریز در سمت فرماندهی لشگر خدمت می‌کرد و به واسطه‌ خشونت بیش از حد و نداشتن عفت کلام، مورد نفرت اهالی این شهر قرار گرفت و عاقبت نیز به درخواست و پافشاری ملت، از مقام خویش معزول و از این شهر منتقل شد. بازگشت دوباره‌ آزموده به تبریز و انتصاب وی در مقامی جدید، این بار در سمتی به مراتب بالاتر از قبل نشان از بی‌اعتنایی دولت نسبت به خواست و اراده‌ مردم و انتقام و کینه‌جویی شخصی این مرد خطرناک می‌داد. برگزاری مراسم چهلم در تبریز فرصت مناسبی برای عقده‌گشایی از حوادث گذشته فراهم آورده بود.[15]

زمانی که مسئول ساواک استان، روز قبل از حادثه‌ چهلم در تبریز، خواست آزموده را از خطرات احتمالی آگاه ساخته و او را که مسئول هماهنگی و رسیدگی به هرگونه حادثه‌ احتمالی در استان بود، برای اتفاقات پیش رو آماده کند، دریافت که وی در سفری چند روزه در دشت مغان به سر می‌برد. آزموده پس از اطلاع از وضع موجود و برنامه‌ روحانیت برای اجرای مراسم چهلم شهدای شهر قم در مسجد میرزا یوسف مجتهدی، طی تماس تلفنی با ارتشبد نعمت‌الله نصیری، ریاست کل ساواک در این باره رایزنی می‌کند و نصیری چنین پاسخ می‌دهد که: «برگزاری مراسم در مساجد اشکالی ندارد، اما از تظاهرات خیابانی باید به نحو مقتضی جلوگیری گردد.»[16]

در اعتراضات وسیع و گسترده‌‌ی تبریز، قطعاً مردم خشمگین از توهین، تحقیر و تبعیض حکومت، به رهبری روحانیت مبارز و شجاعِ طرفدار امام خمینی، نقش عمده و اصلی این واقعه‌ی حماسی را ایفا کردند؛ اما در گزارش‌های ساواک و در محافل سیاسی و دولتی و مطبوعات و رسانه‌های وابسته به رژیم، تلاش شد این تظاهرات تاریخی، با عملیات گروه‌های نامأنوس همچون کمونیست‌های وارداتی و مارکسیست‌های اسلامی خلط شود! چنین تلاش‌های موهنی از جانب نهادهای حکومتی، ظاهراً تنها به دلیل اثبات توهمات «شاهنشاه آریامهر»، در مورد مسئله‌ «ارتجاع سرخ و سیاه» صورت پذیرفته بود و حتی در همان زمان نیز موجبات حیرت و ریشخند اهل سیاست و مطلعین جامعه‌ ایران را برانگیخت. در یکی از گزارش‌های ساواک، آمده است: «بدیهی است در این میان عناصر کمونیست و مارکسیست‌های اسلامی و دیگر عوامل منحرفِ مخرب نیز به فکر افتادند تا از فرصت پیش آمده حداکثر استفاده‌ ممکن را به عمل آورند؛ لذا به تلاش پرداختند.»[17] اما مترینکو، سرکنسول ایالات متحده در تبریز، در این رابطه نظر دیگری دارد. وی در بخشی از گزارش خویش در خصوص شرکت‌کنندگان در تظاهرات تبریز نوشته است: «به نظر می‌رسد که آشوب‌طلبان، عمدتاً از مردان جوان باشند که کم‌سال‌ترین آن‌ها نوجوانان بودند. به‌رغم اعلامیه‌های رسمی که جمعیت را «مارکسیست‌های اسلامی» معرفی می‌کرد، در محل، نظرات غیررسمی حاکی از این بود که این اصطلاح هیچ‌گونه معنا و مفهومی در مورد آن‌چه در تبریز اتفاق افتاد، ندارد»![18]

 

2- قیام اسلامی تبریز

29 بهمن‌ماه 1356 همچون دیگر روزها به نظر نمی‌رسید. در نگاهی گذرا به سطح شهر، به وضوح سکوت و سکون حاصل از تعطیلی بازار بزرگ تبریز، مغازه‌ها، دکاکین و تا حد زیادی دانشگاه شهر مشهود بود.

با آنکه دانشگاه آذرآبادگان رسماً تعطیل نبود، اما بیش از نیمی از دانشجویان در دانشگاه حضور نداشتند و آن عده که در صبح این روز، در محیط دانشگاه حضور یافته بودند نیز خود به دو گروه تقسیم می‌شدند. یک گروه افرادی بودند که طبعاً به نظام و دستگاه حاکم وابستگی داشته، یا به طور کلی خود را از حوادث و مسائل سیاسی مملکت دور نگه داشته بودند و دسته‌ دیگر دانشجویانی بودند که با هدف به تعطیلی کشاندن دانشگاه و تشویق دانشجویان حاضر در کلاس‌ها به ترک محل، در محیط دانشگاه آذرآبادگان حضور یافته بودند. به گزارش ساواک تبریز، این عده در نهایت با شکستن شیشه‌های دانشگاه و به آتش کشیدن کیوسک نگهبانی، در حالی که با شکستن شاخه‌های درختان به چوب‌دستی‌هایی مسلح شده بودند، از دانشگاه خارج و در سطح شهر پخش شدند.[19]

بازار تبریز و دکان‌های محیط بر آن نیز، به استثنای برخی مغازه‌های نانوایی و اغذیه فروشی غالباً تعطیل بودند. آن عده‌ی انگشت‌شمار از بازاریانی نیز که احیاناً طرفدار رژیم بوده، یا دست‌کم به چیزی جز سود و منفعت شخصی نمی‌اندیشیدند هم از خوف انگشت‌نما شدن یا خشم معترضان، جرأت باز نمودن دکان‌های خویش را نیافته، غالباً در کنار حجره‌های خود ایستاده و نظاره‌گر بودند.[20]

مدارس، ادارات، بانک‌ها و واحد‌های دولتی نیز مطابق دستور اکید دولت همگی باز بودند و کارمندان و کارکنان آن تحت نظارت نامحسوس و دائم ساواک قرار داشتند. با این وجود، در خصوص کارگران غیروابسته به دولت و کارگران ساختمانی و فصلی به‌خصوص حاشیه‌نشینان تبریز فکری نشده بود؛ چرا که مطابق گزارش‌ها، از چندی پیش وعاظ و طلاب به جهت آگاهی و آمادگی ساکنان این محلات، فعالیت گسترده‌ای را آغاز کرده و جمع کثیری را به انجام مراسم چهلم شهدای قم تشویق نموده بودند. از این رو، در روز واقعه، به غیر از طیف وسیعی از روحانیون، طلاب، دانشجویان، کارگران و ساکنان شهر تبریز، خیل عظیمی از حاشیه‌نشینان و ساکنان حومه‌ی شهر تبریز نیز در شهر حضور به هم رسانیده و به طرز چشمگیری بر ابعاد اعتراضات و تظاهرات مردمی افزوده بودند.[21]

به‌رغم صدور و توزیع تعداد کثیری اعلامیه در سطح شهر و در پی آن بازداشت و دستگیری افراد متعددی در همین رابطه و همچنین هشدار ساواک تبریز به شهربانی و نیروهای انتظامی تحت امر آن، این نیروها در روز واقعه، در پایین‌ترین سطح از آمادگی در رویارویی با تظاهرات گسترده‌ی احتمالی قرار داشتند. این مسئله نه تنها از سیر حوادثی که بزودی به وقوع پیوست، به وضوح مشهود و قابل دریافت است، بلکه حتی کنسول امریکایی مقیم در محل نیز در گزارش خود بدان اشاره می‌کند. در بخشی از این گزارش مندرج است: «علی‌رغم گزارشات وسیعی که راجع به بسته بودن مغازه‌ها، به خاطر یادبود کشته‌شدگان قم رسیده بود، مقاماتِ پلیس شهر به طرز عجیبی در برخورد با چنین انفجار خشونتی، غیر آماده می‌نمودند و ظاهراً از پیش هیچ طرحی برای مقابله تدارک نشده بود و یا این که طرح محدودی بوده است!»[22]

بحث از عدم آمادگی نیروهای انتظامی و پلیس، به مسئله‌ی تقابل با معارضان محدود نمی‌شود، بلکه موضوعی که حتی بیش از این مسئله اهمیت دارد، عدم توجیه و درک صحیح شرایط از جانب این نیروها و در رأس آن، فرماندهان میدانی ایشان است. به طوری که پژوهشگران عرصه‌ی سیاسی، نخستین جرقه و وقوع انفجار و تشنج در سطح شهر تبریز را، مستقیماً با رفتار و طرز برخورد این نیروها با مردم عزادار مرتبط می‌دانند. تشنجی که از نخستین ساعات صبح روز 29 بهمن ماه آغاز شد و با سیری صعودی، تا اواخر روز تداوم یافت و آثار حاصل از آن، تا مدت‌ها فضای سیاسی کشور را تحت تأثیر قرار داد.[23]

مطابق با اعلامیه‌ی علمای برجسته‌ی تبریز، چنین مقرر بود تا مجلسی به مناسبت شهدای حادثه‌ی 19 دی‌ماه شهر قم از ساعت 10:00 تا 12:00 برگزار شود. اهالی تبریز و حومه از آغاز صبح روز 29 بهمن ماه، از مسیرهای مختلف به قصد حضور در مسجد میرزا یوسف، واقع در ابتدای بازار تبریز حرکت خود را آغاز نمودند؛ لکن دیری نپایید که در جریان این راهپیمایی، درگیری با نیروهای شهربانی و پلیس تبریز آغاز شد. یکی از مسیرها از میدان باغ گلستان آغاز می‌شد و جمعیتی بالغ بر هزار نفر، پس از اجتماع در این میدان، برای حرکت به سمت مسجد مجتهدی آماده می‌شدند. در حدود ساعت 08:00 الی 09:00 صبح، دسته‌ای از نیروهای شهربانی مستقر در میدان باغ گلستان، هنگام عبور برخی از اجتماع‌کنندگان، به دستور فرماندهِ میدانی خود، ستوان فرشاد، آن‌ها را مورد ضرب و شتم قرار داده و مانع از حرکت ایشان شدند. با اعتراض باقی حاضران در محل، ستوان فرشاد با شلیک دو تیر هوایی، مأموران تحت امر خود را به یورش به جانب مردم و متفرق کردن ایشان با استفاده از باطوم تشویق کرد و طولی نکشید که میدان باغ گلستان، صحنه‌ی درگیری میان مأموران و معترضان گردید. این نخستین درگیری در سطح شهر تبریز بود که در ساعات ابتدایی روز، در دفاتر و گزارش‌های ساواک ثبت و ضبط گردید.[24]

حادثه‌ی دیگری در حدود ساعت 10:30 در حوالی چهار راه شهناز (خیابان شریعتی فعلی) اتفاق می‌افتد، از این قرار که سرگرد حق‌شناس، رئیس کلانتری 6 بازار برای متفرق کردن اجتماع‌کنندگان در یکی از نقاط شلوغ شهر، مبادرت به شلیک تیر هوایی نموده و سربازان خود را مأمورِ سرکوب حاضران می‌نماید. این رفتار خشن و جنون‌آمیز که بدون اندک تخلفی از جانب مردم حاضر در محل، توسط افسر نامبرده صورت می‌پذیرد، موجبات خشم عمومی را فراهم می‌آورد و عزاداران را به مقاومت و درگیری با مأموران شهربانی تحریک می‌کند.[25]

اما مهم‌ترین حادثه، در صبح این روز، در مقابل مسجد میرزا یوسف مجتهدی اتفاق می‌افتد. در حدود ساعت 09:00 صبح، اهالی، کسبه، کارگران، طلاب، روحانیون و توده‌های مردم در ابتدای بازار جمع شده، به قصد مسجد میرزا یوسف حرکت می‌کنند؛ لکن در برابر مسجد، با تجمع و موضع‌گیری مأموران شهربانی و نیروهای انتظامی به فرماندهی سرگرد حق‌شناس مواجه می‌شوند. هنگامی که مشهدی محمد، کفش‌دار مسجد قصد باز کردن درب مسجد را می‌کند، سرگرد حق‌شناس شخصیت منفوری که در سرکوب قیام خونین 15 خرداد 1342 دست داشت و به شدت مورد لعن و نفرین مردم آزاده‌ی‌ تبریز بود، اجازه‌ی بازگشایی درب مسجد را نمی‌دهد و صحن قدسی مسجد را «طویله» خطاب کرده، حاضرین را از ورود به این مکان مقدس باز می‌دارد. در این حین، جوانی انقلابی به نام محمد تجلاّ که از برخورد توهین‌آمیز حق‌شناس به غایت در خشم شده، پاره سنگی به جانب او پرتاب می‌کند، لکن پس از این اقدام، هدف گلوله قرار می‌گیرد و به شهادت می‌رسد.[26]

در پی این حادثه و با شلیک تیر هوایی و نیز حمله‌ی‌ مأموران شهربانی به تجمع‌کنندگان، معترضان نیز در دفاع از خود، با پلیس درگیر شده، از بازار خارج و در خیابان‌های اطراف پراکنده می‌شوند. جمعیت آزرده و خشمگین، نخستین پاسگاه پلیس را در حوالی بازار مورد حمله قرار می‌دهند و شیشه‌های آن را فرو می‌ریزند و خودرو و موتورسیکلت‌های مربوط به آن را به آتش می‌کشند. پس از شروع درگیری از مقابل مسجد میرزا یوسف، جمعیت در سطح شهر و در خیابان‌های فردوسی، شهناز شمالی، کوروش کبیر، دارایی، دانشسرا و امین که در محدوده‌ی بازار قرار دارند، از این طریق اعتراضات و درگیری با نیروهای امنیتی و انتظامی در بخش وسیعی از شهر تبریز گسترش می‌یابد.[27]

اما نکته‌ی جالب توجه در مورد گزارش ساواک، مبنی بر چگونگی آغاز درگیری‌ها و شرح حوادث روز چهلم شهدای قم این است که تمامی این بخش از گزارش نوشته‌ی سرهنگ یحیی لیقوانی، رئیس سازمان اطلاعات و امنیت آذربایجان شرقی است و وی ضمن سخنان خود، به وضوح از مسئولان شهربانی و قوای انتظامی و ژاندارمری در جایگاه مسببین و مقصرین حوادث تبریز یاد می‌کند و ایشان را مسئول درگیری‌های خونین اخیر قلمداد می‌کند. لیقوانی همچنین در انتهای گزارش خود، در خصوص مسئله‌ی برگزاری مراسم عزاداری چنین نتیجه گرفته است: «با اینکه جناب استاندار [اسکندر آزموده] به رئیس شهربانی و فرماندهِ ناحیه‌ی‌ ژاندارمری قبلاً بلامانع بودن برگزاری مجالس ختم به وسیله‌ی روحانیون و بازاریان را اعلام نموده بودند و روحانیون نیز در این زمینه اعلامیه صادر کرده بودند، مخالفت از برگزاری مراسم و ورود اهالی به مسجد، بر خلاف دستورالعمل روش و مصالح منطقه بوده است.»[28]

طبعاً بیان حقایق، آن هم در دستگاهی آکنده از وهم و نیرنگ، تاوان سنگین و جزای مخصوص به خود را در پی داشته‌ است. از این رو سرهنگ یحیی لیقوانی بزودی، پس از تهیه و ارسال این گزارش و در پی رسیدگی صوری انجمن بلندپایه‌ای که از تهران جهت بررسی وقایع تبریز اعزام شده بودند، از کار برکنار و به مرکز فرا خوانده شد! در گزارش جدید این گروه، بخشی از گزارش لیقوانی مورد انتقاد و سانسور قرار گرفته و هرگونه مسئولیتی از جانب دولت و دستگاه حاکم در باب چگونگی آغاز اغتشاشات تبریز ملغی گردید. در سناریوی جدیدی که پیرامون علل و اسباب عدم برگزاری مراسم عزاداری در مسجد میرزا یوسف تهیه و ساخته شد، آمده بود: «طبق اعلامیه‌ی روحانیون تبریز، قرار بوده از ساعت 10:00 تا 12:00 روز 29 بهمن ماه، در مسجد حاج میرزا یوسف واقع در سر بازار، مجلس یادبود برگزار گردد. مردم در حدود ساعت 08:00 شروع به حرکت به طرف مسجد نموده و به علت بسته بودن درب آن، ناچار در مقابل مسجد متوقف و تجمع می‌نمایند. طبق تحقیقاتی که به عمل آمد، مسئول باز نکردن درب مسجد سرایدار آن بوده که نتوانسته است به موقع خود را به مسجد برساند. شایعات اینکه دربِ مسجد توسط مأمورین شهربانی بسته بوده است و در نامه‌ی علمای شهر تبریز که به رئیس هیئت بازرسی تسلیم شده به آن اشاره شده بود، طبق تحقیقاتی که به عمل آمد به ثبوت نرسید!»[29]

حدود ساعت 0930 صبح، پس از انتشار خبر تشدید درگیری‌ها در مقابل مسجد میرزا یوسف، و افزایش لحظه به لحظه‌ی جمعیت خشمگین و معترض در سطح شهر، شهربانی تبریز با مشاهده‌ی عجز و ناتوانی مأموران در سرکوب و کنترل بر اوضاع ، فرمانِ تَرک پُست و مراجعه به کلانتری‌های تابعه را صادر می‌کند و از این رو بخش اعظم شهر تبریز، از نیروهای انتظامی تخلیه شده، در اختیار مخالفان و معترضان حکومت قرار می‌گیرد.[30]

حدود ساعت 10:00 صبح، تظاهرات خیابانی با تخریب، شکستن و به آتش کشیدن اموال و اماکن مشخصی ابعاد تازه‌ای پیدا می‌کند. از گزارش‌های بازمانده از ساواک چنین بر می‌آید که این رفتار معترضان، به دلیل برخورد خشن و بی حساب مامورین و جریحه‌دار شدن احساسات مردم صورت گرفته است.[31] به‌رغم اینکه اموالی از قبیل خودروها و موتورسیکلت‌های شهربانی که وسیله‌ای برای سرکوب اعتراضات محسوب می‌شد و اماکنی مانند ساختمان حزب رستاخیز، کاخ جوانان و باشگاه معلمان که مستقیماً تحت نفوذ و تسلط بیگانگان قرار داشتند در این تظاهرات مورد حمله‌ی مستقیم معترضان واقع گردید، به نظر نمی‌رسید که توده‌های جامعه و مردمان عادی از چنین حوادثی مغموم و مأیوس شده باشند. ظاهراً خشم و نارضایتی از شرایط جاری، تنها مخصوص طیف‌های مشخصی، از‌جمله عوامل مستقیم حکومت، بخش‌های بالایی مستخدمین دولت، مستشاران و نظامیان وابسته به رژیم و غرب‌گرایان و برخی اقشار مرفه و فرادست جامعه بود که ایشان را نسبت به آتیه‌ی خویش دچار نگرانی و اضطراب می‌نمود.[32]

هر چند به طور قطع، انتظار بر این بود که حکومت، نهایت تلاش خویش را مبنی بر اوباش نشان دادن جمعیت معترض به کار بندد و ایشان را مشتی دزد و بزهکار نشان دهد؛ لکن دقتِ رفتار انقلابیون، فرصت هرگونه توطئه را از دستگاه‌های امنیتی و اطلاع‌رسانی وابسته به رژیم گرفت و نظام را در تنگنای دشوار تبلیغاتی قرار داد. مترینکو، سرکنسول ایالات متحده در تبریز در گزارش خود، این گونه اذعان می‌دارد: «نکته‌ای که در مورد تخریب ساختمان‌ها توسط جمعیت مشهود بود، این بود که آن‌ها به خوبی می‌دانستند که چه ساختمان‌هایی باید مورد حمله واقع شود. (به عنوان مثال در مورد انجمن ایران و امریکا) و به گونه‌ای به ساختمان‌های مزبور حمله می‌کردند که خانه‌ها و مغازه‌های مجاور هیچ‌گونه آسیبی نبینند. به ساختمان‌های معمولی در مدت شورش خسارت ناچیزی وارد شد و [این موضوع] نشانگر این است که سازمان دهندگان جمعیت، کنترل کاملی بر گروه‌های خود، برای ممانعت از تخریب این‌گونه ساختمان‌ها داشته‌اند. از سوی شورشیان غارت نزدند و یا اگر زدند میزان آن خیلی ناچیز بود، ولی به نظر می‌رسد دزدی‌های مختصری که در آن روز اتفاق افتاد، کار افرادی (من‌جمله تعدادی زن) بوده که در عقب جمعیت حرکت می‌کرده‌اند.»[33]

با گسترش درگیری‌ها و آشوب‌های خیابانی، شهربانی که از یک سو تحت فشار شدید مرکز قرار داشت و از سوی دیگر، از پیش از این نیز کنترل شهر و آشوب‌های خیابانی را در اکثر نقاط آن از دست داده بود، از ژاندارمری و مرکز آموزشی پشتیبانی تقاضای کمک می‌کند و این دو دستگاه هر یک دسته و گروهانی را به یاری شهربانی تبریز اعزام می‌کنند. ورود نیروهای جدید به شهربانی و استقرار ایشان در نقاط حساس شهر هرچند تأثیری محدود و موضعی در وضعیت نیروهای انتظامی می‌گذارد، لکن بزودی تشدید تظاهرات و درگیری‌های خیابانی و تخریب اماکن و ساختمان‌های حکومتی نشان می‌دهد که چنین تدبیری نیز کارساز نبوده و بالعکس، موجب تشدید مناقشات و تعمیق خشم و انزجار عامه از دستگاه حاکم می‌گردد. بناچار نظر به ناتوانی شهربانی در سرکوب قیام مردمی، وضعیت جاری در شهر تبریز، برای هر گونه اعمال نظر و تصمیم‌گیری آتی به استانداری آذربایجان شرقی گزارش می‌شود و شخص استاندار نیز با عنایت به تشدید اغتشاشات و بروز حوادث خطرناک احتمالی، به نوبه‌ی خود، مستقیماً با نخست‌وزیری و دربار تماس برقرار کرده، به توصیف وقایع می‌پردازد. پس از این گفت‌وگو، دستوراتی از جانب محمدرضا شاه و جمشید آموزگار در خصوص وقایع تبریز به شرح ذیل صادر می‌شود:

الف) دستورات شاه: 1- در انجام امور وظایف محوله، به هیچ‌وجه سستی به کار برده نشود. 2- دستگیر شدگان و زخمی‌ها بازجویی و شناسایی شوند. 3 - کسانی که مغازه‌ها را بسته‌اند، با نهایت شدت عمل با آن‌ها عمل شود. 4- مأمورین از بانک‌هایی که خسارت دیده‌اند، گزارش تهیه کنند و مشخصات متهمین به دادگاه داده شود تا خسارت وارده جبران گردد.

ب) دستورات نخست‌وزیر: 1- استاندار آذربایجان شرقی با نهایت قدرت عمل نماید. 2- دستگیر‌شدگان بازجویی شوند. 3- در صورت مقاومت، سرکوب گردند. 4- تیم فیلم‌برداری از تهران اعزام می‌گردد.‌‌ مأمورین در انجام مأموریت آنان جهت فیلم‌برداری از اماکن و تأسیسات خسارت دیده، تسهیلات لازم فراهم نمایند. 5- بنا به اوامر متاع مبارک شاهنشاه آریامهر، کلیه‌ی پمپ‌های بنزین و مخازن نفت و بنزین و کارخانجات باید تحت حفاظت و مراقبت شدید قرار گیرد. 6- تیمسار استاندار با آقای قاضی [طباطبائی] واعظ شهر تماس تلفنی حاصل نموده و مقرر گردد که همراه چند نفر روحانیون، در مساجد مختلف شهر تبریز، مردم را به رعایت نظم و آرامش دعوت نمایند.[34]

همان‌طور که از مفاد دستورات و فرامین شاه و نخست‌وزیر مملکت برداشت می‌شود، ایشان در باب اعتراضات مردمی تبریز، نظر به سرکوب و برخورد شدید با تظاهرات‌کنندگان و حتی دستگیر‌شدگان و زخمی‌ها را دارند؛ در حالی که همواره آن‌ چه در ظاهر، در باره‌ ملت ایران بروز می‌دادند، با این اظهارات تفاوت کلی و اصولی داشت. محمدرضا شاه همواره در سخنرانی‌های خود، ملت ایران را حامی و پشتیبان خویش معرفی و رابطه‌ی نزدیک میان شاه و ملت را، ورای چنین ارتباطی در میان سایر کشورهای دنیا قلمداد می‌کرد! جمشید آموزگار نیز از آغاز تشکیل دولت، بر شعار «فضای باز سیاسی» تأکید داشت و ایجاد چنین فضایی را از اهداف بلندمدت و بنیادین دولت خویش بر می‌شمرد![35] درخواست از روحانیت تبریز و آیت‌الله سید محمدعلی قاضی طباطبائی نیز در آخرین بند از فرامین نخست‌وزیر از ضعف و سستی و پذیرش شکست در برابر نیروهای خط امام و انقلابیون حامی روحانیت حکایت می‌کرد. به نظر می‌رسید که انقلاب زود هنگام مردم تبریز، بسیار زودتر از موعد مقرر ارکان نظام شاهنشاهی را به لرزه درآورده بود![36]

در ادامه‌ی وقایع روز 29 بهمن ماه 1356، در ساعات پیش از ظهر و درست زمانی که آشوب‌های خیابانی از مسجد میرزا یوسف مجتهدی آغاز شده و در خیابان‌های منتهی به بازار تبریز رو به فزونی می‌رفت، سرهنگ لیقوانی، رئیس ساواک آذربایجان شرقی به طور اتفاقی، در مقابل دادگستری و در حوالی خیابان دارایی با معترضین مواجه و درگیری‌های خیابانی را از نزدیک مشاهده کرد. طبعاً این شخصیت امنیتی، شرایط حاد جامعه را بیشتر و بهتر از سایر مسئولین اداری، یا نظامی و انتظامی درک می‌کرد و از پتانسیل جاری در میان معترضین خشمگین شهر به خوبی آگاه بود. از این رو بلافاصله با استانداری و شهربانی تبریز ارتباط برقرار و درخواست تشکیل جلسه‌ی فوری «شورای هماهنگی» را نمود.[37]

در ساعت 1130 شورای هماهنگی استانی تشکیل جلسه می‌دهد و در این جلسه، رئیس شهربانی به اظهار عجز و ناتوانی دستگاه تحت امر خویش پرداخته، حاضرین را از وضع موجود در شهر آگاه می‌کند. وی ضمن بیان سخنان خویش، از محاصره‌ی کلانتری‌های 1، 3، 4، 5 و 6 توسط شورشیان، و عدم هراس ایشان از تقابل و شلیک تیر هوایی توسط مأمورین و نیز زخمی شدن برخی از نیروهای شهربانی یاد می‌کند. رئیس شهربانی پیوستن نیروهای کمکی ژاندارمری و مرکز آموزشی پشتیبانی را نیز ناکافی و بی‌حاصل دانسته و تنها چاره‌ سرکوب طغیان عمومی را دخالت ارتش قلمداد می‌کند. وی در ادامه‌ی سخنان خویش پیشنهاد می‌کند تا ارتش کنترل اوضاع را به دست گیرد و تمامی نیروهای نظامی و انتظامی موجود در شهر، اعم از نیروهای شهربانی و ژاندارمری و مرکز آموزشی پشتیبانی، تحت فرماندهی و راهبری این نهاد و به صورتی هماهنگ عمل نمایند.[38] چنین به نظر می‌رسد که شورای هماهنگی استان، از سخنان ریاست شهربانی استقبال کرده، نظر او را مورد تصدیق قرار می‌دهد، چرا که دیری نمی‌پاید که ارتش وارد عمل شده، مستقیماً در درگیری‌ها مداخله می‌کند؛ اما این دخالت به زودی نتایج زیان‌بار و فجایع بزرگ‌تری را در مقایسه با وقایع شهر قم پدید می‌آورد و بر شدت درگیری‌ها می‌افزاید.[39]

در ساعت 30 :12 ظهر، با اضافه شدن نیروهای ارتش به مناقشات و معادلات موجود در شهر، تظاهرات وارد مرحله‌ی جدیدی می‌شود. مطابق با تصمیم شورای هماهنگی، انسداد تظاهرات عمومی و سرکوب معترضین، می‌بایست با اتکا به شلیک تیر هوایی، استفاده از ماشین‌های آب‌پاش و به ‌خصوص، با استعمال گازهای اشک‌آور صورت پذیرد، از این جهت دستورات لازم به مأمورین میدانی ذی‌ربط، سازمان آتش‌نشانی و شهربانی شهر تبریز داده می‌شود. اما اقدام و اجرای این اهداف و طرح‌های مصوبه در شورا، تنها در سخن و روی کاغذ ساده و سهل‌الوصول به نظر می‌رسید! چنان‌که به زودی اخبار درگیری‌های جدید شهر تبریز می‌رسید، مأمورین نظامی و انتظامی در شرایط مختلفی در میدان کارزار روی معترضین آتش گشودند، خودروهای آتش‌نشانی به علت ازدحام و تراکم جمعیت عملاً شرایط استفاده از ماشین‌های آب‌پاش را پیدا نکردند و گازهای اشک‌آور و تفنگ‌های مربوط به آن و نیز ماسک‌های ضد گاز در حجم و اندازه‌هایی بسیار محدودتر از آن‌چه انتظار می‌رفت، در انبارهای شهربانی موجود بود. هرچند از پایتخت وعده داده شد که ملزومات مورد نیاز سرکوب، بزودی و در ظرف 15 دقیقه توسط هواپیمایی مخصوص ارتش به شهربانی تبریز تحویل خواهد شد، اما به اذعان لیقوانی، رئیس ساواک استان، هواپیمای مورد نظر زودتر از ساعت 17:20 عصر بر باند فرودگاه تبریز بر زمین ننشست![40]

در مورد موضوع پیوستن ارتش به معادلات و مناقشات شهر تبریز نیز مسئله‌ی جالب توجهی وجود دارد. مترینکو ضمن گزارش خود از وقایع 29 بهمن ماه، بیان می‌دارد که نیروهای کمکی پیاده‌ی ارتشی تا اوایل بعدازظهر این روز به عملیات ملحق نشدند، چرا که این نیروها از پایگاه‌های ارتش در مَرَند به فاصله‌ی 45 دقیقه‌ای تبریز و مراغه به فاصله‌ی 2 ساعتی تبریز احضار و به تبریز منتقل شده بودند![41] در ابتدای امر، استفاده از این پادگان‌های غیر بومی در سطح شهر بسیار عجیب و در عین حال مشکوک می‌نماید. خصوصاً که پادگان شهر تبریز پایگاهی به مراتب استوارتر و نیرومندتر از دو پادگان یادشده بود! به نظر می‌رسید که وفاداری پادگان تبریز، مورد تردید جدی مسئولین امر قرار داشته و احتمال نافرمانی سربازان محلی پادگان تبریز، کاملاً مورد انتظار بوده است. خوشبختانه در گزارشی از مجموعه گزارشهای مربوط به حوادث تبریز، اجمالاً به این موضوع پرداخته شده، و همین گزارش، در بررسی علل و اسباب عدم استفاده از این سربازان بومی در سرکوب قیام ملی تبریز، بسیار حائز اهمیت است. در این گزارش اذعان شده است که: «برابر شایعات موجود در تاریخ 29 / 11 / 36 سربازان پادگان تبریز، از رفتن و جلوگیری از اغتشاشات امتناع نموده و بدین جهت از سربازان پادگان مراغه برای این منظور استفاده می‌گردد.» و اضافه گردیده: «سربازان پادگان تبریز روی تانک‌ها نوشته بودند: ما بر روی برادران و خواهران خود تیراندازی نمی‌کنیم. علی‌هذا با توجه به اینکه خبرهای فوق بی‌اساس و به وسیله‌ی مخالفین پخش می‌گردد، ولی وجود چنین شایعاتی صحت دارد.»[42]

دخالت نظامیان غیر بومی ارتشی و حضور و اعمال آنها در سطح شهر، اوضاع را بیش از پیش پیچیده کرد. مردم غیرتمند تبریز که تا پیش از این وضعیت نیز از حوادث اخیر اعم از توهین به روحانیت و مرجع بزرگ شیعیان و همچنین کشتار مردم قم و وضعیت امنیتی شهر تبریز و مداخله‌ی بی‌جای شهربانی در برگزاری مراسم عزاداری، به غایت در خشم بودند، با مداخله‌ی ارتش و رفتار وحشیانه‌ی ایشان، با تمام توان در برابر متجاوزین و سرکوبگران وابسته به رژیم ایستادگی کردند و بر دامنه‌ی مبارزه‌ی خویش با عناصر و عوامل و نمادهای نظام افزودند.[43] چنان‌ که از گزارش‌های وقایع این روز تاریخی بر می‌آید، ظاهراً شدیدترین درگیری‌ها و آشوب‌های شهری، در نخستین ساعات حضور ارتش در سطح شهر پدید آمده است. مترینکو در باره‌ی وضعیت شهر پس از حضور نظامیان، چنین اظهار نظر می‌کند: «زمانی که این قوای کمکی رسیدند و تیراندازی به سوی جمعیت را به صورت جدی آغاز کردند، این شورش در وسعتی به طول 12 کیلومتر از دانشگاه آذرآبادگان در شرق تا ایستگاه راه آهن در غرب و در عرض 4 کیلومتر از مقر حزب رستاخیز در شمال تا دو خیابان مانده به کنسولگری امریکا در جنوب، گسترش یافته بود. با ورود ارتش و خصوصاً حضور اتفاقی تانک‌های چیفتن به صحنه که استفاده از آنها در کنترل شورش باعث ایجاد نگرانی‌هایی برای سفارت انگلیس شد، حملات شورشیان کاهش یافت و اکثر تلفات حاصله به این سربازان پیاده نسبت داده می‌شود.»[44]

اما برتری معترضین و انقلابیون، تنها در عِده و عُده نبود، بلکه ایشان از ابتدای کار با یک استراتژی قوی و برنامه‌ای معین، مبارزه و اعتراض خویش ضد دستگاه حاکمه را آغاز نمودند. به طوری که رژیم حتی پس از سرکوب قیام و پایان اغتشاشات، نه ‌تنها موفق به ترمیم وجهه‌ی سیاسی از دست رفته‌ خویش در سطح ملی و بین‌المللی نشد، بلکه حتی در برقراری آرامش نسبی و بلند ‌مدت نیز توفیق نیافت. مترینکو در باره‌ میزان کارایی و موفقیت طرفین درگیر در حوادث تبریز می‌افزاید: «در حالی که برخورد دولت با اغتشاشات، در مدت چندین ساعت، بدون برنامه و بلااثر به نظر می‌رسید، تاکتیک‌هایی که شورشیان به کار می‌بردند، نشانگر آمادگی کامل آنان بود. شورشیان اهداف مشخصی در سر داشتند. ظاهر شدن گروه‌های مختلف در نقاط مختلف شهر و اینکه گروه‌ها به خوبی با مواد آتش‌زا مجهز شده بودند تا نقاط کاملاً مشخصی را به آتش بکشند، حکایت از وجود هسته‌های محرکی دارد که به خوبی از اهداف حملات خود آگاه بودند. به آتش کشیدن چنین ساختمان‌هایی که تنها چند مایل با یکدیگر فاصله داشتند، آن هم در فاصله‌ی زمانی کوتاه، این احتمال را که دستجات مردم بدون برنامه‌ریزی قبلی گرد آمده باشند، منتفی می‌سازد.»[45]

دومین شورای هماهنگی استانی جهت بررسی شرایط جدید میدانی، ساعت 16:00 یعنی حدوداً چهار ساعت پس از ورود ارتش به صحنه‌ درگیری‌ها برگزار شد. جلسه با حضور سپهبد اسکندر آزموده (استاندار آذربایجان شرقی)، سرلشگر بیدآبادی (فرمانده مرکز آموزش‌های پشتیبانی)، سرلشگر قهرمانی (رئیس شهربانی استان)، سرتیپ سعیدی (رئیس ژاندارمری) و سرهنگ لیقوانی (رئیس ساواک استان) و تحت ریاست فرمانده‌ مرکز آموزش‌های پشتیبانی رسماً آغاز به کار کرد.[46] در این جلسه از وضعیت جاری شهر تبریز و تعداد آسیب‌دیدگان و دستورات مقامات بالای کشوری سخن گفته شد و تصمیمات جدیدی پیرامون حل بحران اتخاذ شد. فرمانده‌ مرکز آموزش‌های پشتیبانی، از استقرار نیروهای شهربانی و قوای کمکی در نقاط حساس و کلیدی شهر سخن گفت و استاندار وضعیت امنیتی در شهر را با وجود نیروهای ارتش در سطح شهر و خیابان‌ها، رو به بهبودی و در شرایطی بهتر از ساعات اولیه‌ روز توصیف کرد. آمار آسیب‌دیدگان نیز مطابق گزارش ستاد مرکز آموزش‌های پشتیبانی از بیمارستان‌های سطح شهر از ساعت 10:00 تا 16:00 (زمان تشکیل جلسه‌ دوم شورای هماهنگی) مطابق با 6 نفر کشته و 54 نفر زخمی از میان غیر نظامیان، و 4 نفر زخمی از مأمورین انتظامی اعلام شد و تذکر داده شد که بخش عمدۀ نفرات مذکور در میان ساعت‌های 10:00 الی 13:00 به بیمارستان‌های تبریز منتقل شده‌اند.[47] معنای این تذکر این بود که حوادث اصلی و کشتار و سرکوب‌های مردمی، تا قبل از دخالت ارتش در تظاهرات صورت گرفته است که البته این مطلب با گزارش سر کنسول امریکا در تبریز در تناقض آشکار قرار دارد، زیرا مترینکو بیشترین تلفات معترضین را مربوط به دخالت نیروهای پیاده‌ی ارتش در مناقشات شهر تبریز قلمداد می‌کند.[48]

و اما خروجی دومین جلسه‌ی شورای هماهنگی استانی حاکی از تصمیمات جدیدی بود: 1- مرکز آموزش‌های پشتیبانی باید با اعزام یگان‌های تابعه و یگان‌های تیپ 3 مرند که زیر امر قرار گرفته است کلیه‌ کلانتری‌های شهر را تقویت نماید. 2- یگان‌های مستقر در نقاط مختلف شهر از تظاهرات و خرابکاری‌های اغتشاش‌کنندگان به شدت جلوگیری و در صورت لزوم مقابله نمایند. 3- کلیه‌ نقاط حیاتی و حساس، وسیله‌ یگان‌های انتظامی اشغال و حفاظت گردد. 4- به منظور نمایش قدرت و جلوگیری از توسعه‌ اغتشاشات، تعداد دو دستگاه تانک و دو دستگاه نَفَر‌بَر و یک دستگاه تانک اسکورپین در صورت لزوم به شهر اعزام و در مقابل استانداری و بانک ملی مستقر و پس از ایجاد نظم به سربازخانه مراجعت نماید.[49]

به اذعان سرهنگ یحیی لیقوانی تظاهرات و درگیری‌های خیابانی تا مدتی پس از جلسه‌ی دوم شورا - تا حدود ساعت 17:30 - همچنان در نقاط مختلف شهر در جریان بود، اما از حوالی ساعت 18:00 آرامش نسبی در شهر برقرار شد.[50] هرچند طرفداران و وابستگان رژیم، مداخلات ارتش در جریان حوادث تبریز را عامل اصلی در کاهش اغتشاشات و اعتراضات مردمی قلمداد کردند، اما حقیقت این است که دخالت روحانیت در مسئله و بیانیه‌ای که در عصر روز 29 بهمن‌ماه، مبنی بر دعوت تظاهرکنندگان به آرامش صادر شد، نقش کلیدی و تعیین کننده‌ای در تحول اوضاع شهر تبریز داشت. این مطلب، از دستور نخست‌وزیر به استاندار آذربایجان شرقی، مبنی بر یاری جستن و کمک گرفتن از روحانیت جهت آرام ساختن اوضاع، به وضوح قابل دریافت است.[51] از این رو، پس از جلسه‌ شورای هماهنگی، ریاست شهربانی شخصاً با شهید قاضی تماس برقرار کرده، از ایشان در برقراری آرامش استمداد می‌جوید. چنین تماسی در این برهه‌ی حساس تاریخی، محبوبیت و نفوذ معنوی روحانیت و مرجعیت شیعه را بیش از پیش در اذهان عمومی نمودار کرد. برای روحانیت مبارز تبریز، تا همین جا پیروزی بزرگی به دست آمده و قدمی مستحکم در مسیر انقلاب برداشته شده بود. از این رو، در اواخر روز 29 بهمن‌ماه، روحانیون سرشناس تبریز و در رأس ایشان شهید قاضی‌طباطبائی، در غیاب حضرت امام، با آیت‌الله شریعتمداری در قم تماس حاصل نموده و اوضاع جاری در تبریز و تحولات اخیر این شهر را به سمع و نظر ایشان رسانیدند، و در نهایت با رایزنی و تبادل نظر با ایشان، بیانیه‌ای اجمالی در تشریح وقایع تبریز به شرح ذیل صادر کردند:

«به مقتضای دستور تلفنی که هم‌ اکنون از ناحیه‌ی مبارکه‌ی مرجع عالیقدر حضرت آیت‌الله العظمی آقای شریعتمداری مخابره شده، اهالی آذربایجان را طبق اعلامیه‌ای که سابقاً منتشر نموده‌اند، دعوت به سکوت و آرامش نموده‌اند. بستن مغازه‌ها و عزاداری آرام به معنای پشتیبانی از حوزه‌ی علمیه است. هرگونه اظهار تشنج و تظاهرات زیان‌بار جایز نیست. لذا با تشکر از احساسات حقیقی مردم آذربایجان مخصوصاً تبریز لازم است عموم مردم از این ساعت در منزل خود باشند و اجازه ندهند که از پشتیبانی بی‌آلایش دینی مردم سوءاستفاده شود و از فردا بازار را باز و مشغول زندگی آرام خود باشند. از خداوند متعال موفقیت شما را در راه اهداف عالیه‌ی اسلام خواستاریم.»[52]

این بیانیه از زمان صدور، در میان مردم توزیع شد و شب هنگام تعداد کثیری از آن تکثیر و تا بامداد روز بعد در سطح شهر تبریز نشر و نصب گردید. طبیعی بود قاطبه‌ی مردمی که جان خود را در راه معتقدات خویش، در حمایت از روحانیت و مبارزه با افساد و استبداد در خطر قرار داده و با دستان خالی با رژیم تماماً مسلحی همچون رژیم پهلوی به مبارزه برخاسته بودند، اکنون نیز به خواست و صلاحدید روحانیت عمل می‌کردند و عجالتاً دست از تظاهرات بر می‌داشتند.

 

3- تبریز پس از قیام

با تاریک شدن هوا و فرا رسیدن شب به مرور جوّ متشنج شهر به آرامی ‌گرایید و شهر از معترضین خالی می‌شد. از ساعت 23:00 تا 02:00 بامدادِ روز بعد، مسئولین امنیت داخلی در سطح شهر پراکنده شده و به برآورد خسارات وارده به بانک‌ها و مؤسسات دولتی پرداختند. آن ‌طور که از گزارش‌های مربوط به وقایع تبریز بر می‌آید، بخش وسیعی از اموال و اماکن دولتی و بعضاً شخصی و وابسته به نظام، در ضمن اعتراضات خیابانی آسیب دیدند.[53] هرچند چنین به نظر می‌رسد که معترضین و طراحان قیام عمومی، اهداف مشخص و از پیش تعیین شده‌ای را که تماماً با رژیم و عمال آن بستگی داشت دنبال می‌کردند، اما طبیعتاً در این میان عده‌ای سودجو و خودسر وجود داشتند که از شرایط موجود به نفع خویش بهره‌برداری می‌کردند. به غیر از طیف مذکور، عوامل رژیم و مأمورین امنیتی نیز برای بهره‌برداری‌های سیاسی و سندسازی علیه معترضین، در صفوف مردم رخنه کرده، به تخریب اموال عمومی می‌پرداختند.[54]

به غیر از اموال و اماکنی که در صبح روز 29 بهمن ماه، در سطح شهر تبریز مورد آسیب قرار گرفت، فهرستی از خسارات وارده از بعد از ظهر این روز در گزارش‌های سازمان امنیت مندرج است که از تشدید درگیری‌های خیابانی، بعد از حضور نیروهای غیر بومی ارتش در سطح شهر حکایت می‌کند.[55] چنین به نظر می‌رسد که توده‌های خشمگین مردم تبریز، بدین وسیله نهایت خشم و انزجار خود را نسبت به روش خصمانه و دشمنانه‌ حکومت ابراز می‌دارند. استفاده از تانک و نفربر در خیابان‌ها و معابر شهری و شلیک گاز اشک‌آور و تیر هوایی و بعضاً شلیک مستقیم به جانب معترضین، تصویری همچون نبرد نیروهای نظامی یک کشور، علیه نیروهایی بیگانه به دست می‌داد! و طبعاً تظاهرکنندگان تبریزی، قوای سرکوبگر دستگاه حاکمه را در هیئت نیروهایی اشغالگر و غاصب و به دور از ریشه‌ها و مشترکات میهنی و مذهبی مشاهده می‌کردند. از این جهت، صحنه‌ی درگیری‌ها در عصر روز حادثه، تفاوتی ماهوی با مناقشات داخلی در ابتدای روز داشت. از ساواک در باب حوادث این روز و خسارات وارده به اموال و اماکن شهر تبریز، از بعد از ظهر روز 29 بهمن ماه، گزارش‌های سراسری و فراوانی گزارش شده است .[56]

با اندکی غور و مداقه در موارد فوق‌الذکر، می‌توان مسیر صحیح اعتراضات تظاهرات‌کنندگان را، از نوع خسارات وارده دریافت و در این شیوه‌ی بدیع از مبارزه، سَره را از ناسَره تشخیص داد. خساراتی همچون آتش‌سوزی یا شکستن شیشه‌های ساختمان‌ها و وسائلی از قبیل هتل شاه عباس (به سبب اقامت دائم خارجیان شاغل در کارخانه‌ی ماشین سازی تبریز)، انجمن فرهنگی ایران و آمریکا (به دلیل تبلیغات وسیع فرهنگ غربی)، بانک بازرگانی (به علت مشارکت و مراودات مالی نامشروع)، دفتر حزب رستاخیز (به سبب ایفای نقش بازوی استبداد و سرکوب رژیم پهلوی)، سینماها (به علت اکران فیلم‌های مستهجن و خلاف شرع و عرف)، فروشگاه‌های بزرگ (به دلیل تأثیرات مخرب آن در بازار سنتی) و خودروها و وسایل مربوط به شهربانی (به علت تقابل و رویارویی مستقیم با تظاهرکنندگان)، در امتداد اهداف و مبارزات مردمی جریان داشت. اما حوادثی مانند دزدی از مغازه‌ی مشروب‌فروشی، غارت تعاونی شهر و روستا، به آتش کشیدن ساختمان و خودروهای جنب کلانتری بازار، و تخریب پارکومترها، کیوسک‌های تلفن عمومی و تابلوهای راهنمایی و رانندگی، به وضوح با خواست و اراده‌ی انقلابیون نامربوط و حتی در تعارض آشکار قرار داشت. چنین به نظر می‌رسید که اقدامات وسیعی جهت تخریب وجهه و چهره‌ حقیقی معترضین و انقلابیون از سوی حکومت در جریان بود و تلاش می‌شد تا انقلابیون تبریز، در هیئت آشوب طلبان و خرابکارانی جلوه نمایند که اندیشه‌ای جز تخریب و نابودی آثار و نشانه‌های پیشرفت و توسعه‌ اجتماعی یا سودایی جز غارت و چپاول اموال و اماکن دولتی، عمومی یا حتی خصوصی در سر نمی‌پرورانند. با این وجود، این تلاش‌ها و تبلیغاتی که به سرعت در مطبوعات و سایر دستگاه‌های زیر مجموعه‌ی نظام صورت پذیرفت، ره به جایی نبرد، و عکس‌العمل مردم دیگر بلاد ایران در برابر این موضع‌گیری‌ها، برگزاری مراسم چهلم دیگری، این بار برای شهدای شهر تبریز بود![57]

روز بعد یعنی سی‌ام بهمن‌ماه، همچنان اغتشاشات و درگیری‌های پراکنده‌ای در گوشه و کنار شهر در جریان بود. انقلابیون پیرو روحانیت، طبعاً بر اساس اعلامیه‌ی جدید روحانیت مبارز تبریز عمل نمودند و تظاهرات سراسری در شهر تبریز را عجالتاً پایان بخشیدند، اما سایر مخالفینِ وابسته به گروه‌های معارض مختلف و برخی از دانشجویان دانشگاه آذرآبادگان و البته افراد خودسر یا اشخاص سودجو و منفعت‌طلبی که از تداوم جو متشنج شهر سود می‌بردند، روز بعد از چهلم شهدای قم، همچنان به پیگیری اهداف شوم خود مبادرت ورزیدند.[58]

 با وجود اینکه شهربانی و پلیس به شغل عادی خویش، اعم از امور انتظامی و راهنمایی و رانندگی بازگردانده شدند، اما وظیفه‌ کنترل و حفظ امنیت شهر همچنان بر عهده‌ی ارتش باقی ماند. این موضوع نشان از هراس حکومت از مردم انقلابی تبریز داشت و چنان به نظر می‌رسید که دستگاه حاکم، از کم‌ترین میزان هواداران و حامیان حقیقی در این شهر برخوردار است. هر چند که دولت وقت به زودی با برگزاری همایشی، زیر چتر حزب رستاخیز، تلاش نمود با گردآوری پیروان و حامیانی از اطراف و اکناف شهر تبریز و استان آذربایجان یا حتی با یاری گرفتن از امکانات پایتخت، اقتدار و نفوذ ظاهری خود را در اذهان داخلی و رسانه‌های خارجی احیا و بازسازی نماید، اما تقریباً همه می‌دانستند که این همایش، تنها نمایشی تبلیغاتی و پوششی بر شکست اخیر دستگاه حاکمه است. [59]با این وجود، حکومت به خوبی از ابعاد فاجعه و خطرات احتمالی ناشی از این قیام مردمی باخبر بود. در گزارشی از سفارت آمریکا در تهران، نگرانی‌های رژیم، در باب چگونگی کنترل شهر تبریز به روشنی مشخص است: «نیروهای ارتشی که در حال حاضر در تبریز استقرار یافته‌اند، عمدتاً متشکل از سربازان کُرد کرمانشاهی بوده که به زبان تُرکی تکلم نمی‌کنند و بنا به گفته‌ کنسول مترینکو، [این سربازان] معتقدند که در حال دفاع از تبریز در مقابل کمونیست‌ها می‌باشند. در تهران شایعات پراکنده‌ای راجع به تحریک پلیس در تبریز در حال مطرح شدن است، لیکن تا آن جا که ما می‌توانیم بگوییم، این مطالب هیچ‌گونه پایه و اساسی ندارند. کنسولگری تبریز خاطرنشان می‌سازد که کلیه‌ی نیروهای پلیس تبریز از ساکنان محلی بوده و نمی‌خواهند به خصوص علیه بومیان تُرک زبان، دست به خشونت بزنند.»[60]

دیری نپایید که شاه جهت رسیدگی مستقیم به حوادث تبریز و کسب اخبار موثق از رویدادهای این شهر، هیئتی بلندپایه از معتمدین خویش را تعیین و بدان شهر گسیل نمود. هیئت اعزامی از تهران، رسماً کار خود را از اول اسفند ماه 1356 آغاز و پس از گذشت شش روز، در 6 اسفند ماه 1356 به پایان رساند.[61]

به غیر از هیئت فوق، تیم‌های دیگری نیز در نهان عازم تبریز شده، به پیگیری اطلاعات مورد نظر خود پرداختند. این تیم‌های مخفی عبارت بودند از گروهی از بازپرس‌های ویژه و تیم غیرنظامی بازرسی شاهنشاهی که شامل برخی از نماینده‌های مجلس نیز می‌شدند. هیئت رسیدگی به وقایع تبریز، پس از شش روز تحقیق و بررسی، عاقبت آماری از حادثه تهیه کردند که با آن‌ چه منابع غیروابسته ارائه می‌دادند، اختلافات فاحش و تفاوت کلی داشت.[62]

مطبوعات و خبرگزاری‌های رسمی نیز در آماری نزدیک به آمار هیئت مذکور، از 6 کشته و 125 زخمی در حوادث شهر تبریز خبر ‌دادند، که مطابق با نظر قریب به اتفاق مطلعین، آگاهان سیاسی و شاهدان عینی، این آمارها بسیار دور از واقعیت و کمتر از آن‌ چه در واقع امر اتفاق افتاده بود، اعلام شده بود.[63] از طرف دیگر، مخالفین دولت، تعداد شهدا را حتی تا 300 نفر ذکر می‌کردند و زخمی‌های روز حادثه را، بسیار بیش از تعداد اعلام شده، قلمداد می‌کردند.[64] تعداد بازداشتی‌ها و دستگیر شدگان نیز مطابق اعلام روزنامه‌ کیهان 262 نفر و طبق روزنامه‌ اطلاعات 450 نفر ذکر شد.[65] اما رادیو لندن این تعداد را 650 تن ذکر نمود، که با آمارهای پیشین اختلاف زیادی دارد.[66] این آمارهای ضد و نقیض که از جانب نهادهای مختلفِ داخلیِ نظام اعلام و ابلاغ شده است، نشان از نوعی آشفتگی و ناهماهنگی میان بخش‌های مختلف دستگاه حاکمه دارد. مترینکو در این زمینه می‌نویسد: «منابع رسمی، میزان تلفات روز حادثه را 6 کشته و 125 زخمی که چندین نفر از مجروحین، افراد پلیس و مقامات امنیتی ذکر شده‌اند، تخمین زده‌اند. اما سایر منابع، ارقام بیشتری ارائه می‌دهند. طبق گزارش، تنها در یک بیمارستان، بیش از 150 نفر معالجه شده‌اند، و یک ناظر خارجی که آپارتمان وی مشرف بر منطقه‌ی شدیداً آسیب‌دیده‌ بازار است، مدعی است که هفت کامیون کوچک در روز حادثه، اجساد کشته شدگان را بارگیری کرده‌اند. آمار غیررسمی تعداد کشته شدگان را 200 تن برآورد می‌کند، ولی به دلیل تمایل دولت به کم جلوه دادن چنین ارقامی، و نیز عکس‌العمل طبیعی مردم، یعنی اغراق در این زمینه، آگاهی از تعداد واقعی تلفات، تقریباً غیر ممکن می‌باشد.»[67]

از طرف دیگر، سفارتخانه‌ ایالات متحده در تهران نیز ضمن گزارشی به وزارت خارجه‌ این کشور، تلاش می‌کند شرح دقیقی از وقایع تبریز و آمار و اخباری نزدیک به حقیقت ارائه کند: «دولت ایران، بر عدد کشته شدگان شورش‌ها که 9 نفر اعلام شده تأکید دارد. لیکن اکثر منابع آگاه‌تر، تعداد کشته شدگان را چیزی در حدود 100 تا 300 نفر می‌دانند. مطبوعات محلی، تعداد دستگیر شدگان را بین 260 تا 450 نفر اعلام می‌دارند و خاطرنشان می‌سازند که بیشتر این افراد، مردانی هستند که بین 15 تا 30 سال سِن دارند. بنا به گفته‌ی یک منبع بسیار محرمانه‌ پارلمانی، دولت ایران معتقد است که بیش از 60000 نفر در تظاهرات شرکت داشتند و جمعیت در 4 تا 6 نقطه، به طور جداگانه سازماندهی شده بودند.»[68]

آن‌ چه درباره‌ پایگاه اصلی معترضین و پیوندهای ایشان گفته شده نیز جالب توجه و حائز اهمیت است. گزارش‌های ابتدایی سازمان امنیت، غالباً معترضین و تظاهرات کنندگان را به عنوان دسته‌ای از اراذل و اوباش قلمداد می‌کند و هدف ایشان را بر هم زدن نظم عمومی و خرابکاری بر می‌شمارد. به طور مثال، در این قبیل گزارش‌ها از واژه‌هایی نظیر «اخلال‌گران»، «متعصبین»، «افراد ناباب و مخرب»، «عناصر فرصت‌طلب»، «مردم قشری» و ... استفاده شده که دلالت بر اعمال و منافع فردی دارد. لکن به مرور در گزارش‌ها و اخبار بعدی از مطبوعات و رسانه‌ها، قیام مردم تبریز که از آغاز کار به وضوح در حمایت از شهدای قم و حضرت امام برگزار و در نهایت نیز به خواست و خواهش روحانیت پایان پذیرفت به گروه‌های مرتجع و متعصب مذهبی یا دسته‌های چریک کمونیستی و وابسته به خارج و حتی گروه‌های غیر ایرانیِ وارداتی نسبت داده شد و تلاش شد تا بدین حربه، مخالفین و معارضین رژیم، سرکوب و از سر راه برداشته شوند. در این قبیل گزارش‌ها، از واژگانی مانند «افراطیون مذهبی»، «روحانیون افراطی»، «روحانیون و بازاریان متعصب مذهبی»، «طلاب و وعاظ اخلال‌گر»، «عناصر کمونیست»، «گروه‌های خرابکار»، «مارکسیست‌های اسلامی»، «وابستگان به گروه‌های مخرب»، «دانشجویان اخلال‌گر» و ... بهره‌گیری شده، که پیشاپیش گویای نوع راهبرد در جریان مسیر تحقیقات و نتایج نهایی آن است.[69]

این بار نیز – متأسفانه - گزارش سفارت‌خانه‌ ایالات متحده، از گزارش‌ها و نتایج حاصله از تحقیقات دولت ایران استوارتر و به حقیقت نزدیک‌تر است. هرچند که، با نگاهی خصمانه نسبت به بانیان قیام ملی به رشته‌ی تحریر درآمده و از کینه‌توزی و غرض‌ورزی خالی نیست. میکلوس، کنسول سفارت آمریکا در تهران در بخشی از گزارش خود آورده است: «یک روزنامه‌نگار محلی و یک روزنامه‌نگار خارجیِ دیگر در این‌جا [ایران]، توجه روزافزون پرسنل دیپلماتیک شوروی را نسبت به مسائل مذهبی خاطرنشان ساخته‌اند و آن را با دخالت احتمالی روس‌ها در ماجرای تبریز، به طور مخفیانه یا از طریق عمال نفوذی لیبی، مرتبط دانسته‌اند. سفارت [امریکا] هیچ نشانی، تکرار می‌کنم، هیچ نشانی برای تأیید این نظریه در دست ندارد و تنها چیزی که در مورد حادثه‌ تبریز می‌توانیم بگوییم، این است که، این واقعه تجلّی احساسات مذهبی بوده است. ما این احتمال را، که شورشیان توسط افراد معدودی که در خارج تعلیم دیده‌اند، رهبری شده‌اند، رد نمی‌کنیم، ولی تا زمانی که شواهد مستدل‌تری در مقایسه با آن‌ چه تا کنون دریافت شده (اکثر بیانیه‌های دولت ایران غیر مستند بوده است)، مشاهده نکرده‌ایم، ما نیز با نظر اکثر ناظران بی‌طرف که معتقدند آشوب‌ها عمدتاً نتیجه‌ فعالیت روستاییان تُرک و خشنی است که در زمینه‌های مذهبی کار کرده و مخالف با روند تغییرات مدرنیزه شدن و سمبل‌های این نوع زندگی در تبریز می‌باشند، موافقیم.»[70]

 

4- نتایج قیام تبریز

خیزش اسلامی 29 بهمن 1356 ه‌.ش مردم تبریز، به غیر از حوادث غم‌انگیز و اندوهباری که در خصوص سرکوب و کشتار مردم بی‌دفاع این شهر در بر داشت و به قیمت شهادت، زخمی و دستگیر شدن جمع کثیری از مردم شریف و شجاع این خطه انجامید، آثار فوق‌العاده مثبت و ارزنده‌ای نیز در پی داشت که موجب تغییرات وسیعی در سطح بیرونی و لایه‌های درونی دستگاه حاکمه شد و همین تغییرات و تأثیرات حاصل از آن، بزودی زمینه‌ساز انحطاط و زوال نظام شاهنشاهی در سراسر ایران شد.

نخستین تغییر و تحول جدی در سطوح بالای مدیریتی، دقیقاً پس از تشکیل هیئت بررسی حوادث تبریز و تکمیل اطلاعات آن انجام شد. به واسطه‌ی جایگاه اعضای این هیئت و مناصب بالای ایشان در دستگاه حاکمه، به نظر می‌رسید که تغییرات گسترده‌ای در سطوح مدیریتی استان آذربایجان شرقی در راه باشد.[71] شاه به قدری از وقایع تبریز عصبی و مضطرب بود، که تقریباً تمامی مسئولین و صاحب‌منصبان استان آذربایجان شرقی که به نوعی با حوادث تبریز درگیر بوده‌اند را مسئول اتفاقاًت اخیر برشمرد و وعده داد کلیه‌ نفراتی که در پیشگیری و پیگیری این حوادث قصور کرده‌اند را تنبیه و مجازات کند. این تهدید وی، پیش از آنکه اصولاً نقش هر یک از افراد در این حادثه مشخص شود، تحقق یافت. سپهبد اسکندر آزموده از سمت استانداری آذربایجان‌شرقی برکنار و به تهران احضار شد و به جای وی، ارتشبد جعفر شفقت (از رهبران بهائیان در ایران)، نایب رئیس ستاد بزرگ‌ارتشتاران که آذربایجانی‌الاصل و شخصیتی نرم‌خو بود، عهده‌دار این سمت گردید. سرهنگ یحیی لیقوانی، رئیس ساواک استان آذربایجان شرقی از سمت خویش برکنار و مدتی از کار معلق شد، اما پس از چندی در جایگاه ریاست ساواک استان لرستان، مجدداً به خدمت فرا خوانده شد. و اما سرلشگر قهرمانی، رئیس شهربانی استان آذربایجان شرقی بخت و اقبالی تلخ‌تر از دیگران داشت. وی بلافاصله پس از پایان جلسات هیئت بررسی وقایع تبریز، توسط هیئت مذکور گناهکار شناخته شده و تحت‌الحفظ به تهران منتقل شد و دیگر هرگز به مناصب بالای نظامی و انتظامی بازگردانده نشد.[72]

چندی بعد، جلسه‌ای در رابطه با بررسی علل و اسباب واقعه‌ی 29 بهمن ماه، در ستاد بزرگ ارتشتاران برگزار شد، که ارتشبد عباس قره‌باغی، ریاست ستاد مذکور نیز در این جلسه حاضر بود. قره‌باغی بعداً در باب این جلسه و نتایج آن چنین اظهار نظر نمود: «در آن جلسه بررسی‌هایی شد، البته قصور متوجه رئیس شهربانی هم بود، ولی بیشتر تقصیر را در آن جلسه متوجه شدیم که مسئول اصلی، استاندار وقت است که سپهبد اسکندر آزموده بود. خوب، برای گزارشاتی که داده بودند، احساس شد که شهربانی هم آن طور که باید و شاید پیش‌بینی نکرده بود و آن اقداماتی که می‌توانست شاید جلویش را بگیرد، نکرده بود. البته خوب، بیشتر آن طور که احساس شد، ناشی از دستور استاندار بوده که گفته بود درِ مساجد را ببندند! بسته بودند، راه نداده بودند، یعنی تحریکاتی هم به این طریق پیش آمده بود، و این جرقه‌ای بوده است که جلوگیری و خشونت و این‌ها سبب شد که این اتفاقات افتاد.»[73]

این صراحت در گفتار مقامات رژیم و برکناری بالاترین مقامات استانی، به وضوح نشان از ضعف نظام پهلوی داشت. پیش‌تر چنین اقداماتی از جانب شاه کمتر دیده می‌شد و اکنون به نظر می‌رسید که نوعی وهم و هراس سراسر دستگاه حاکمه را فرا گرفته است. هرچند حکومت تلاش نمود تا با دندان نشان دادن و ترساندن از داغ و درفشِ سازمان امنیت و شهربانی، مخالفین خود را بهراساند و وادار به عقب‌نشینی کند، اما بیانیه‌ها و اعلامیه‌هایی که بزودی پس از وقایع تبریز، از جانب جمعیت‌ها، احزاب و گروه‌های مختلف و بعضاً ناهمخوان با معترضین، در حمایت از قیام مردم تبریز و در رأس آن روحانیت مبارز صادر شد، دشمن را یک گام دیگر به عقب راند و بیش از پیش موجبات دلگرمی و انگیزه‌ انقلابیون و طرفداران امام خمینی(ره) را فراهم آورد.

مهم‌ترین و تأثیرگذارترین این بیانیه‌ها، از جانب حضرت امام صادر شد. ایشان در تبعید، پس از آگاهی از قیام دلیرانه‌ مردم تبریز فرمودند: «زنده باشند مردمان مجاهد تبریز، که با نهضت عظیم خود، مشت محکمی به دهان یاوه‌گویان زدند، که با بوق‌های تبلیغاتی، انقلاب خونین استعمار را که ملت شریف ایران با آن صددرصد مخالف است،انقلاب شاه و ملت می‌نامند! ... من به شما اهالی منطقه‌ آذربایجان نوید می‌دهم، نوید پیروزی نهایی. شما آذربایجانی‌های غیور بودید که در صدر مشروطیت، برای کوبیدن استبداد و خاتمه دادن به خودکامگی سلاطین خود، به پا خاستید و فداکاری کردید.»[74]

در 30 اسفند ماه 1356 ه‌.ش، نهضت آزادی در خارج از ایران، به دفاع از ملت شجاع تبریز پرداخت و اقدام ارتش را در سرکوبی تظاهرکنندگان، جنایتی هولناک و از پیش طراحی شده توصیف کرد که به کمک سلاح‌های امریکاییِ شاه صورت پذیرفته است. حوزه‌ علمیه‌ قم نیز در دوم اسفندماه، بیانیه‌ای در حمایت از قیام مردم تبریز منتشر و از سرکوب و جنایات ارتش در کشتار معترضین به شدت انتقاد کرد. همچنین در 4 اسفند ماه، جمعی از علما و وعاظ تهران، در حمایت از مردم تبریز به مراجع قم نامه نوشتند و انجمن اسلامی دانشجویان در پاریس نیز با انقلابیون تبریز اعلام همبستگی نمود.[75]

مطلعین و آگاهان به مسائل سیاسی، ضربه‌ای را که قیام مردم تبریز به دولت و حکومت وارد آورد، درک می‌کردند. وجهه‌ شاهنشاه و نظام فاسد پهلوی، اکنون پس از سال‌ها قدرت‌نمایی، در هم شکسته بود و دیگر فرد دانا و آگاهی دیده نمی‌شد که قدرت و نفوذ جامعه‌ی روحانیت و در رأس آن، آیت‌الله خمینی و طرفداران ایشان را در معادلات سیاسی کشور به حساب نیاورده یا حتی ایشان را دست‌کم بگیرد. هرچند برخی از صاحب‌منصبان و دولتمردان داخل، این واقعه را تنها آشوب و اغتشاشی زودگذر قلمداد کردند که با قصور و عدم آمادگی دستگاه‌های امنیتی و انتظامی و نهادهای سرکوبگر ایجاد شده و پس از زمان کوتاهی با دخالت ارتش پایان یافته بود، اما ناظرین بیگانه و تحلیلگران تیزبین و غیر وابسته، این رویداد را نقطه‌ی عطفی در دوران حکومت پهلوی قلمداد می‌کردند و یقین داشتند که از پسِ این انقلاب کوچک، به طور قطع، انقلابی سراسری و فراگیر در شرف وقوع می‌باشد.[76]

مترینکو، سرکنسول امریکا در تبریز در باب شرایط جدیدِ پس از حوادث 29 بهمن، معتقد است که تصمیم رهبران مذهبی مبنی بر تعطیلی بازار و مراکز فروش شهر تبریز را می‌توان مبارزه‌ای مستقیم علیه حکومت تلقی کرد. وی شعارهای مبتنی بر مرگ بر شاه و درخواست بازگشت امام خمینی را نمایی واضح از زوال دولت در میان مردم بر می‌شمارد و تظاهرات توده‌های عظیم مردمی علیه حکومت را نماد آشکاری از اقتدار و نفوذ رهبران مذهبی ایران قلمداد می‌کند. مترینکو در پایان گزارش خود، در باره‌ی تأثیرات وقایع تبریز بر حکومت، چنین اظهار عقیده می‌کند: «اغتشاشات تبریز نشان داد که کنترل واقعی رژیم بر استان‌ها، می‌تواند از جانب نیروهای مذهبی و اجتماعی مورد تهدید جدی قرار گیرد. نیروهایی که نادیده گرفته شده بودند، اکنون قوی‌تر از آن هستند که به آنها توجه نشود، یا به سادگی آرام شوند.»[77]

پس از واقعه‌ی 29 بهمن ماه 1356 ه‌.ش، بزودی چهلم‌های دیگری برای شهدای جدید شهر تبریز طرح‌ریزی و برگزار شد و این سیر اعتراضات و تظاهرات مردمی، همچنان تا پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 1357 تداوم یافت. از این رو، رویداد تاریخی 29 بهمن را باید حلقه‌ اتصال زنجیره‌ حوادث انقلاب اسلامی در ایران تلقی نمود، حادثه‌ای که اگر به وقوع نمی‌پیوست، احتمالاً حلقه‌ی مفقوده‌ای در تاریخ انقلاب اسلامی پدید می‌آمد.

 

نتیجه‌گیری

قیام 29 بهمن 1356 شهر تبریز را بایستی بزرگ‌ترین و تأثیرگذارترین قیام اسلامی پس از قیام خونین 15 خرداد 1342 قلمداد کرد. قیامی که سال‌ها پس از نخستین فریادهای آزادی‌خواهی و ظلم ستیزی ملت ایران شکل گرفت و امید و باور پیروزی بر قدرتمندترین نظام منطقه را، در دل‌ها احیا و زنده کرد. تظاهرات گسترده و اعتراضات سراسری در شهر تبریز که از پی کشتار وحشیانه‌ مردم بی‌دفاع قم در چهلمین روز این فاجعه صورت گرفت، پاسخی بود به ندای مرجعیت و روحانیت مبارز ایران، که منجر به شکست و فروپاشی هیمنه‌ پوشالی حکومت پهلوی و انگیزه یافتن مردم ایران در رویارویی با این نظام استبدادی شد. سرکوب و کشتار معترضین و تظاهرکنندگان شهر تبریز نیز نه‌ تنها به شکست این قیام منجر نشد، بلکه بر حقانیت مبارزات ملت ایران بیش از پیش افزود و موجب شد سایر مردم، از هر قوم و هر نژاد، با فریادهای تظلم‌خواهانه‌ خویش، ارکان پوسیده‌ دستگاه حاکمه را به لرزه درآورده و از بیخ و بن فرو ریزند. اهمیت این قیام در حفظ توالی اعتراضات و زنده نگه داشتن قیام 19 دی شهدای قم بود که در ابعادی بسیار وسیع‌تر و گسترده‌تر انجام گرفت. با این وجود، آنچه بیش از عظمت نفسِ قیام اهمیت داشت، پاسداری و حراست از مسیر انقلاب و تداوم راه شهدای پیشین آن و اتصال حلقه‌های زنجیروار حوادث انقلاب اسلامی بود.

 

پی‌نوشت‌ها:


[1] ظهور و سقوط سلطنت پهلوی (جلد اول: خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست). ویراستار عبدالله شهبازی، ص 483-484.

[2] همان.

[3] مقاومت شکننده: تاریخ تحولات اجتماعی ایران از صفویه از 1500 میلادی تا انقلاب. جان فوران، ترجمه‌ احمد تدین، ص 558-559.

[4] تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله‌ی ایران (از کودتا تا انقلاب). سرهنگ غلامرضا نجاتی، ص 621-624.

[5] روزشمار تاریخ ایران: از مشروطه تا انقلاب اسلامی (جلد دوم). تألیف دکتر باقر عاقلی، ص 336.

[6] از سید ضیاء تا بختیار: دولت‌های ایران از 3 اسفند 1299 تا 22 بهمن 1357. تألیف مسعود بهنود، ص 442.

[7] تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، ص 628-632.

[8] انقلاب ایران به روایت رادیو بی‌بی‌سی. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، ص 217.

[9] اسناد انقلاب اسلامی (جلد پنجم) مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1374 ؛ ص 176.

[10] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک (کتاب سوم: قیام مردم تبریز در 29 بهمن 1356). مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص 31.

[11] اسناد لانه جاسوسی (کتاب نهم: روزشمار انقلاب اسلامی، بخش اول). ص 26-27.

[12] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ص 32.

[13] همان، ص 24.

[14] اسناد لانه جاسوسی، ص 23.

[15] نخست‌وزیران ایران: از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی. تألیف دکتر باقر عاقلی، ص 1115.

[16] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ص 24-25.

[17] همان، ص 31.

[18] اسناد لانه جاسوسی، ص 25.

[19] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ص 33.

[20] همان.

[21] همان، ص 33-34.

[22] اسناد لانه جاسوسی، ص 23.

[23] همان، ص 26-27.

[24] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ص 28.

[25] همان.

[26] همان، ص 28-29.

[27] همان، ص 29.

[28] همان.

[29] همان، ص 33-34.

[30] همان، ص 36.

[31] همان، ص 29.

[32] ایران بین دو انقلاب: از مشروطه تا انقلاب اسلامی. تألیف یرواند آبراهامیان، ترجمه کاظم فیروزمند، حسن شمس‌آوری و محسن مدیر‌شانه‌چی، ص 468.

[33] اسناد لانه جاسوسی، ص 25.

[34] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ص 21.

[35] از سید ضیاء تا بختیار، ص 748-749.

[36] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ص 21.

[37] همان، ص 25.

[38] همان.

[39] همان، ص 26-27.

[40] همان، ص 25-26.

[41] اسناد لانه جاسوسی، ص 21.

[42] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ص 40.

[43] همان، ص 26-27.

[44] اسناد لانه جاسوسی، ص 23.

[45] همان، ص 23-24.

[46] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ص 20.

[47] همان.

[48] اسناد لانه جاسوسی، ص 23.

[49] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ص 21-22.

[50] همان، ص 26.

[51] همان، ص 21.

[52] همان، ص 13-14.

[53] همان، 11-13.

[54] ناسیونالیسم در ایران. تألیف ریچارد کاتُم، ترجمه احمد تدین، ص 442-443.

[55] از سید ضیاء تا بختیار، ص 748-749.

[56] اسناد لانه جاسوسی، ص 32.

[57] نخست‌وزیران ایران، ص 1116.

[58] اسناد لانه جاسوسی، ص .32.

[59] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ص 30.

[60] همان، ص 37.

[61] نخست‌وزیران ایران، ص 1116.

[62] ایران بین دو انقلاب، ص 468.

[63] اسناد لانه جاسوسی، ص 31.

[64] روزشمار تاریخ ایران، ص 339.

[65] اسناد لانه جاسوسی، ص 24.

[66] همان، ص 30.

[67] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ص 1-37.

[68] اسناد لانه جاسوسی، ص 32

[69] همان، ص 31.

[70] روزشمار تاریخ ایران، ص 339.

[71] انقلاب ایران به روایت رادیو بی‌بی‌سی، ص 218-219.

[72] نخست‌وزیران ایران، ص 1116

[73] روزشمار تاریخ ایران، ص 339.

[74] از سید ضیاء تا بختیار، ص 746.

[75] اسناد لانه جاسوسی، ص 26-27.

[76] از سید ضیاء تا بختیار، ص 746.

[77] اسناد لانه جاسوسی، ص 26-27.

 

منابع و مآخذ

از سید ضیاء تا بختیار: دولت‌های ایران از 3 اسفند 1299 تا 22 بهمن 1357. تألیف مسعود بهنود، تهران: سازمان انتشارات جاویدان، چاپ پنجم، 1370.

اسناد انقلاب اسلامی (جلد پنجم: اعلامیه‌ها، اطلاعیه‌ها، بیانیه‌ها، پیام‌ها، تلگراف‌ها و نامه‌های آقایان حاج سید محمدصادق روحانی و حاج سید حسن طباطبائی‌قمی و حاج سید محمدکاظم شریعتمداری). تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1374.

اسناد لانه جاسوسی (کتاب نهم: روزشمار انقلاب اسلامی، بخش اول). ترجمه دانشجویان پیرو خط امام، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، چاپ سوم، 1390.

انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک (کتاب سوم: قیام مردم تبریز در 29 بهمن 1356). تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1377.

انقلاب ایران به روایت رادیو بی‌بی‌سی. زیر نظر عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران: طرح نو، 1372.

ایران بین دو انقلاب: از مشروطه تا انقلاب اسلامی. تألیف یرواند آبراهامیان، ترجمه کاظم فیروزمند، حسن شمس‌آوری و محسن مدیر‌شانه‌چی، تهران: نشر مرکز، چاپ شانزدهم، 1391.

تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله‌ی ایران (از کودتا تا انقلاب). تألیف سرهنگ غلامرضا نجاتی، تهران: مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، چاپ نهم، 1390.

روزشمار تاریخ ایران: از مشروطه تا انقلاب اسلامی (جلد دوم). دکتر باقر عاقلی، تهران: نشر نامک، 1387.

سقوط رژیم شاهنشاهی: محمدرضا شاه از سلطنت تا سقوط (جلد اول). تألیف و تدوین دکتر رضا نیازمند، تهران: حکایت قلم نوین، 1391.

ظهور و سقوط سلطنت پهلوی (جلد اول: خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست). ویراسته عبدالله شهبازی، تهران: اطلاعات، چاپ بیست و هشتم، 1388.

مقاومت شکننده: تاریخ تحولات اجتماعی ایران از صفویه از 1500 میلادی تا انقلاب. تألیف جان فوران، ترجمه‌ احمد تدیّن، تهران: مؤسسه‌ خدمات فرهنگی رسا، چاپ پنجم، 1383.

ناسیونالیسم در ایران. تألیف ریچارد کاتُم، ترجمه احمد تدیّن، تهران: کویر، چاپ دوم، 1378.

نخست‌وزیران ایران: از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی. تألیف دکتر باقر عاقلی، تهران: سازمان انتشاران جاویدان، چاپ دوم، 1374.











































آتش گرفتن سینما متروپل در 29 بهمن 56


به آتش‌ کشیده شدن ساختمان حزب رستاخیز تبریز در 29 بهمن 56


تجمع مردم تبریز در مقابل دادسرای تبریز برای اطلاع از سرنوشت دستگیرشدگان


حضور شهید آیت‌الله قاضی طباطبایی در تظاهرات 29 بهمن تبریز


حضور نظامیان رژیم پهلوی با ادوات سنگین نظامی در 29 بهمن تبریز


حمله مأمورین به مردم تبریز


 

تعداد مشاهده: 22092


مطالب مرتبط

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.