نگاهی به زندگی و مبارزات مجاهد پارسا آیتالله علی مشکینی به روایت اسناد ساواک
تاریخ انتشار: 06 مرداد 1403
زندگی
علی اکبر فیض (فیض آلنی[1] معروف به میرزا علی فیض مشکینی و همچنین معروف به مشکینی) در خانواده ای متدین و اهل علم در سال 1300ش در روستای آلنی مشکین شهر (در استان اردبیل کنونی) به دنیا آمد.[2] پدر بزرگوار ایشان، علیکرم، روحانی منطقه و مورد وثوق اهالی بود و به رتق و فتق امور میپرداخت. آیتالله مشکینی هنگامی که همراه پدر به نجف اشرف مهاجرت نمود، تحصیلات مکتب خانهای را در آنجا آغاز کرد. پس از بازگشت به ایران، تحصیلات خود را در مشکین شهر و اردبیل پی گرفت و در اواخر دوره رضاخان به قم مهاجرت نمود. آیتالله مشکینی در سال 1320 ش با خانوادهای اهل آلنی وصلت کرد. ثمره این ازدواج، دو پسر و یک دختر بود و همسر آیتالله مشکینی چند سال بعد بر اثر یک بیماری دار فانی را وداع گفت. پس از آن با معرفی برادرشان حجتالاسلام علیاوسط، با خانم ربابه زارع اهل ملایر ازدواج کردند.[3]
آیتالله مشکینی در سالهای 1337 و 1345ش به مکه معظمه و عتبات عالیات مشرف شدند. ایشان تا سال 1344ش، در شهر قم مستأجر بودند و طی سالهای 1338 تا 1342 در مبارکآباد این شهر در کوچه مسجد سکنی داشتند. در سال 1342ش، برخی آثار ایشان مانند تفسیر قرآن و اصول به زبان عربی آماده انتشار بود.[4] در بیوگرافی که در سال 1345ش، توسط ساواک تنظیم شده، به منزل شخصی آیتالله مشکینی در شهر قم(کوی مبارکآباد، کوچه مسجد) اشاره شده است.[5]
در مکاتبه آیتالله مشکینی با شیخ مهدی قاضی خرمآبادی، درباره وضع زندگی خود در مشهد (سالهای 1346-1347ش) آمده است:
در صدد بودم دهه آخر صفر الخیر را به آنجا [خرم آباد] سفر کنم، تا حال گرفتاری داخلی که بچهها و خانواده در اینجا غریب و احدی را غیر از حقیر ندارند، مانع شده و به راستی سفر مختصری هم برای من تولید محدودیت و محذور کرده.[6]
سالهای آغازین مبارزه
در اسناد ساواک به برخی فعالیتهای آیتالله مشکینی در دهه 30 اشاره شده است. از سند بازجویی شهید آیتالله دکتر محمد مفتح بر میآید که در سال 1332، مدرسین قم جلساتی را برگزار میکردند. آیتالله مشکینی یکی از اعضای این جلسات بود. در یکی از این جلسات تصمیم گرفته شد طلابی که جهت تبلیغ به شهرستانها اعزام میشدند در مراجعت گزارشی از وضع مردم و رفتار خود و محل تهیه کنند.[7]
در مورد دیگر به فعالیتهای انقلابی آیتالله مشکینی در سال 1341 اشاره شده است. در این سال رژیم پهلوی، در صدد ایجاد تغییراتی در ساختارهای اجتماعی و فرهنگی ایران بود و به همین منظور ابتدا تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی را مطرح کرد و پس از مقاومت علما به رهبری امام خمینی(ره) ناچار به عقب نشینی شد. اما این تغییرات را در اصول موسوم به ششگانه مطرح نمود و آن را در یک اقدام نمایشی در بهمن 1341ش به رفراندوم (همه پرسی) گذاشت. مبارزات انقلاب اسلامی در این سالها و به رهبری امام خمینی(ره) آغاز شد.
آیتالله مشکینی از همان آغاز فعالانه و مسئولانه در این مبارزات شرکت کردند. گزارش گروهان ژاندارمری ملایر در سال 1341 حاکی از فعالیت ایشان در روستاهای این منطقه است. ازدواج آیتالله مشکینی با خانم زارع که اهل ملایر بود، زمینه حضور ایشان در این منطقه و انجام فعالیتهای انقلابی را فراهم آورده بود. بنابر گزارش ژاندارمری ملایر که مورد استناد ساواک همدان قرار گرفته، آیتالله مشکینی در 4 بهمن 1341(دو روز قبل از برگزاری رفراندوم موسوم به انقلاب سفید) در روستای نامیله به سخنرانی علیه لوایح ششگانه پرداخته بودند. ژاندرمری ملایر نیز ایشان را به همین اتهام دستگیر کرده و به ساواک همدان فرستاد و در آن سازمان، آیتالله مشکینی مورد بازجویی قرار گرفتند:
برابر اعلام گروهان ژاندارمری ملایر، مشارالیه در تاریخ 4 / 11 / 41 در قریه نامیله، در معابر قراء مذکور بر علیه لوایح ششگانه سخنرانی و به همین منظور وسیله گروهان ژاندارمری ملایر به این سازمان اعزام، در بازجویی ... شخص مذکور اظهار داشت ضمن عزیمت به قریه مذکور، به منزل آقای حاجی محسنی واعظ ملایری رفته....[8]
اشاراتی در خلاصه پرونده انفرادی ایشان مبنی بر ارسال اعلامیه عزای عمومی مسلمین برای حاجی میربشیر رئیسی، مدیر دبیرستان شاه عباس کبیر تبریز در جوف نامهای ثبت شده است.[9] این اعلامیه مربوط به اعلام عزای عمومی مسلمین در عید نوروز 1342 توسط امام خمینی بود.
در فروردین 1342 ساواک همدان اطلاع داد که حاج شیخ علی مشکینی ساکن قم، یکی از عوامل محرک علما و روحانیون همدان است.[10] در همین ماه، آیتالله مشکینی پس از یک سخنرانی در مسجد حجت شهر قم که در گزارش ساواک تحریک آمیز توصیف شده، دستگیر شد. پس از این واقعه، 600 نفر از طلابی که در محضر ایشان تلمذ میکردند، درس خود را تعطیل و با مراجعه به منزل آیتالله شریعتمداری خواستار آزادی ایشان شدند. سرانجام ایشان با وساطت آیتالله شریعتمداری، آزاد شدند.[11]
گزارش ساواک قم نشان میدهد آیتالله مشکینی با آیتالله مکارم شیرازی و برخی دیگر از روحانیون در ارتباط نزدیک بوده و با اقتدا به امام خمینی مبارزه علیه رژیم را ادامه میدادند. موضوع اصلی مبارزات در فروردین سال 1343، لوایح ششگانه و تلاش برای لغو آنها بود. در گزارش زیر میزان ارادات آیتالله مشکینی به امام خمینی و تحسین نقش پیشرو ایشان در مبارزات کاملاً آشکار است:
...بعد گفتند معلوم است آخر چه میشود؛ قضیه لوایح غیر قانونی، علما میتوانند به جایی برسانند یا خیر؟ بعد آقای حاج میرزاعلی مشکینی گفت: حتماً علما منحل خواهند نمود. دست بردار نیستند که. مگر توجه پیدا نکردید که آقای آیتالله خمینی چندین مرتبه گفت: مجلس غیر قانونی است باید منحل شود. تا خمینی زنده است که اینها لوایح را ادامه بدهند، همین طور آقای خمینی مبارزه خواهد کرد. واقعاً مرد عجیبی است. جان شیرین خود را به کف گرفت، برای امر دین مبارزه میکند.[12]
آیتالله مشکینی در سال 1343 در مساجد قره کلک و مسجد بزرگ به منبر میرفتند. یکی از منابع ساواک ایشان را منشی مخصوص امام خمینی در قم توصیف کرده است.[13] گزارش دیگری از ساواک استان مرکز حاکی است که در سال 1343 در منزل آیتالله مشکینی جلسه یا جلساتی برای کمک به خانواده زندانیان برگزار شده است. آقای هاشمی رفسنجانی نیز در این جلسه شرکت کرده بود.[14]
نامه سرگشاده به نخست وزیر
در بهمن 1343، آیتالله مشکینی ـ با امضای علی المشکینی ـ به همراه جمعی از حجج اسلام و فضلای حوزه علمیه قم در نامهای سرگشاده به هویدا نخست وزیر از اقدامات خلاف قوانین اسلام و قانون اساسی که موجبات ناراحتی عموم طبقات را فراهم آورده بود، انتقاد کردند. در این نامه به جدایی میان ملت و حکومت و سیطره خفقان، محدودیت، سانسور، تفتیش عقاید، شکست اقتصادیات و تصاعد هزینه کمرشکن زندگی اشاره شده بود. موضوع مهم این نامه، انتقاد از تبعید امام خمینی و درخواست برای بازگرداندن ایشان به کشور بود.[15]
ادامه مبارزه
در سال 1344، آیتالله مشکینی در فهرست وعاظ ممنوع المنبر قرار گرفت.[16] در بهمن ماه این سال، اداره کل سوم ساواک از ساواک تهران خواست از فعالیتهای آیتالله مشکینی مراقبت بیشتری صورت گیرد. در این مکاتبه با استناد به سوابق آیتالله مشکینی اشاره شده است که وی از طرفداران امام خمینی است؛ در راه مبارزه از هیچگونه فعالیتی دریغ نمیکند و با سخنرانیهای خود، موجبات آشوب علیه حکومت را فراهم میکند. از این رو مراقبت از وی ضروری؛ و برای این کار لازم است فعالیتهای وی با استفاده از منابع نفوذی و امکانات ساواک تحت مراقبت قرار گیرد.[17]
گزارش دیگری در اسفند ماه 1344، نشان میدهد که منزل آیتالله مشکینی محل برگزاری نشستی برای اتخاذ تصمیم در ادامه مبارزه بوده است. موضوع اصلی این نشست تلاش برای بازگرداندن امام خمینی به کشور بود:
روز 23 / 12 / 44، علی حجتی کرمانی با جنتی اصفهانی، ربانی شیرازی، احمد آذری و منتظری اصفهانی در منزل میرزاعلی مشکینی جلسهای تشکیل داده و تصمیماتی به شرح زیر اتخاذ نمودهاند:
1- برای مراجعت خمینی اعلامیههایی در ایام عید چاپ، در قم و تهران و سایر شهرستانها پخش نمایند.
2- مراجعه و تجمعی در منزل روحانیون طراز اول و تقاضا از آنان جهت اخذ تصمیمات شدیدتری به منظور اعاده خمینی به قم...[18]
تلاش برای تأسیس یک جمعیت جهت مبارزه سازمان یافته
در اواخر سال 1344، اطلاعاتی درباره تشکیل یک جمعیت با مرامنامه، دایره انتشارات، دایره تبلیغات رادیویی، کمیتههای چندگانه ارتباطی به دست ساواک رسید. ساواک پس از دستگیریها، بازجوییها و تحقیقات از افراد مختلف به اطلاعاتی درباره این جمعیت دست پیدا کرد. بنابر این اطلاعات، هشت نفر از فضلا و مدرسین حوزه علمیه قم جلسات اولیه برای تشکیل این جمعیت را تشکیل داده بودند. آیتالله مشکینی جزو این گروه هشت نفره بودند.[19] البته چنین جمعیتی ایجاد و تشکیل نشد.
سفر به مکه معظمه و نجف اشرف
ساواک قم در فروردین 1345، به اداره کل سوم اطلاع داد: آیتالله مشکینی به مکه معظمه سفر کرده و پس از بازگشت مدتی را در تهران(مدرسه مروی واقع در شمس العماره، کوچه مروی) بودهاند.[20] در خرداد ماه این سال از آیتالله مشکینی دعوت شد تا در مسجدی واقع در خیابان عباسی، چهار راه عباسی به منبر بروند. در این زمان ایشان در فهرست وعاظ ممنوع المنبر قرار داشتند.[21]
در آبان ماه سال 1345، ساواک تهران اطلاع داد که میرزا علی مشکینی، فعلاً در نجف اشرف میباشد و ممکن است برای گرفتن دستورهایی از امام خمینی(ره) به آن شهر سفر کرده باشد. در این سند همچنین اشاره شده که زمینه و لوازم سفر غیر قانونی طرفداران امام خمینی به عراق را آیتالله عبدالرسول قائمی در آبادان فراهم کرده است. در همین زمان نامهای به دست ساواک افتاد که نشان میداد میان علی اصغر فقیه مشکینی[22]-برادر آیت الله مشکینی- با ایشان که در نجف به سر میبردند، روابطی وجود دارد. در این نامه درباره اقداماتی چون افتتاح کتابخانه مسجد معصومه، مراسم جشن چهارم آبان[23] و طرح آبرسانی در یک روستا اطلاعاتی وجود دارد. البته ساواک بخشی از این نامه را که مربوط به طرح آبرسانی بود، ساختگی و مربوط به یک موضوع دیگر تشحیص داده بود.[24]
در سال 1345، ساواک لرستان از کشف سه نامه شهید حجتالاسلام سید فخرالدین رحیمی فرزند علی اکبر محصل حوزه علمیه خرمآباد به امام خمینی، محمد شیرازی و آیتالله مشکینی خبر داد. آیتالله مشکینی در این زمان در نجف اشرف به سر میبردند. این نامهها در حین عبور غیر قانونی احمد فریدونی فرزند محمدصادق ـ حامل آنها ـ از مرز به دست مأموران رژیم افتاد. محتوای این نامهها، مخالفت با برنامهها و خط مشی مملکت و حمایت از مبارزات علیه رژیم بود.[25]
در گزارشهای ساواک به فعالیتهای مبارزاتی آیتالله مشکینی در سال 1345ش اشاره شده است. این گزارشها مربوط به قبل از سفر ایشان به نجف اشرف است. بنا بر این گزارش، پس از انحلال کانون جامعه اسلامی (تشکیل 1335ش)، نشستهایی در پوشش روضه خوانی تشکیل میشد. در این جلسات مطالب ضد حکومتی مورد بحث قرار میگرفت و حتی تصمیماتی درباره چاپ و پخش اعلامیه علیه حکومت اتخاذ میشد. آیتالله مشکینی یکی از اعضای شرکت کننده در این جلسات بود.[26]
بازگشت از سفر نجف اشرف و عزیمت به مشهد
آیتالله مشکینی، پس از بازگشت از نجف اشرف، روز 26 / 2 / 1346 وارد قم شدند و ساواک این شهرستان، ماندن ایشان در قم و پرداختن به کار تدریس و تبلیغ را به صلاح ندانست. تحلیل ساواک قم آن بود که ممکن است ایشان از طرف امام خمینی دستورهایی داشته باشد. در اردیبهشت 1346، آیتالله مشکینی به ساواک قم احضار و به وی اعلام شد باید طی 48 ساعت آینده قم را ترک کند. ایشان نیز در تاریخ مقرر، قم را به قصد مشهد ترک نمودند. در باره بازداشت ایشان و وساطت آیتالله شریعتمداری به این موضوع اشاره شده که آیتالله شریعتمداری باطناً با پیشنهاد ساواک موافقت داشت، اما در این مورد در محظور اخلاقی قرار گرفته بود.[27]
ورود آیتالله مشکینی به مشهد با استقبال علما و طلاب آن شهر رو به رو شد. آیتالله میلانی، برای ایشان منزلی اجاره کرده بودند و سید محمدعلی میلانی نیز به طلاب توصیه میکرد که از آیتالله مشکینی دیدن نمایند. موضوع دیگر تمایل طلاب برای سپردن مدیریت امور به آیتالله مشکینی بود. شواهد نشان میدهد که آیتالله مشکینی، با بررسی جوانب مشهد را انتخاب کرده بودند:
میرزا علی مشکینی که یکی از مدرسین معروف قم است، در تاریخ 27 / 3 / 1346 به مشهد آمده بنا به اظهار خودش مایل است ایام تابستان را در مشهد بماند. بعضی از طلاب حوزه اظهار عقیده میکنند که ما مدرس و سرپرست خوبی نداریم و باید مشکینی را در مشهد نگاه داشت.[28]
گفته میشد آیتالله مشکینی حامل نامه امام خمینی به آیتالله میلانی بوده است. موضوع نامه هم، سفر حج امام خمینی در سال 1346 بود. در این نامه از علما برای سفر حج دعوت شده بود؛ زیرا این سفر میتوانست امکان گفت و گوی امام خمینی با علما را فراهم کند.[29]
در مرداد ماه 1346، ساواک خراسان اطلاع داد که آیتالله مشکینی، همه روزه در مدرسه میرزا جعفر (مدرسه آیتالله میلانی)[30] به تدریس مشغول است. این ساواک همچنین به نقل از شیخ عبدالرحیم رحیمی طلبه مدرسه باقریه که پس از چهار سال تحصیل در نجف اشرف به کشور بازگشته بود، درباره آیتالله مشکینی آورده است:
مشکینی فداکارترین طرفدار خمینی است و میتوان وی را تنها فرد همراه با خمینی دانست. وقتی خمینی بازداشت بود، مشکینی نذر مینماید که چنانچه خمینی از زندان آزاد شود، آنچه موجودی دارد بین طلاب حوزه تقسیم نماید. به مجرد اینکه خمینی آزاد میشود، این کار را نموده، حتی اثاثیه و مایحتاج خود را به طلاب میدهد.[31]
بازگشت به قم و ادامه مبارزه
با وساطت آیتالله شریعتمداری، قرار شد ممانعتها و محدودیتهای ساواک درباره اقامت آیتالله مشکینی در قم رفع شود. گر چه ساواک ابتدا با بررسی سوابق موضوع، با این کار مخالفت کرد، اما در شهریور 1346، با این موضوع مخالفت نکرد.[32] آیتالله مشکینی در نامهای به برادرشان علیاصغر فقیه، خبر دادند که به زودی به قم باز خواهند گشت. ساواک با اشاره به سوابق مبارزاتی آیتالله مشکینی، یادآور شده است که مشارالیه، آیتالله شریعتمداری را قبول ندارد و به تعهد وی عمل نخواهد کرد؛ بنابر این بهتر است به نحو مقتضی از ورود ایشان به قم جلوگیری شود.[33]
در شهریور 1347، آیتالله مشکینی تصمیم به بازگشت به شهر قم گرفتند و با اینکه آیتالله میلانی اصرار زیادی داشتند که آیتالله مشکینی در مشهد بمانند، ایشان قبول نکردند.[34] آیتالله مشکینی در 21 / 6 / 1347 به اتفاق خانواده وارد قم شدند و آیتالله شریعتمداری و عدهای از روحانیون قم از ایشان دیدن کردند.[35]
آیتالله مشکینی در بازگشت به قم، مبارزه را ادامه دادند. از سند شماره 7436 تاریخ:20 / 8 / 1347 چنین به دست میآید که آیتالله مشکینی در اعزام مبلغین به شهرها و روستاها و نواحی دوردست در ایام ماه رمضان، مسئولیت داشتهاند. ایشان وجود چنین شبکهای از مبلغین را برای گستراندن دعوت به انقلاب و آگاهسازی مردم غنیمت میدانستهاند. بنابر سند مذکور، یکی از برنامههای ایشان پخش اعلامیه توسط مبلغین در نواحی مختلف کشور با موضوع دفاع از امام خمینی، تلاش برای بازگرداندن ایشان به کشور و انتقاد از حکومت بوده است.[36]
سختگیریها و مراقبتهای ساواک
آیتالله مشکینی در ماه رمضان 1388ق / آذر سال 1347، در مسجد بزرگ اردبیل منبر رفتند. سخنرانیهای آیتالله مشکینی، واکنش ساواک را در پی داشت؛ از اینرو اداره کل سوم از ساواک آذربایجان شرقی خواست به ایشان تذکر داده شود که در منبرها فقط درباره مسائل مذهبی سخنرانی نماید؛ در غیر این صورت ممنوع المنبر خواهد شد.[37] ساواک آذربایجان شرقی هم به اداره کل سوم 316 اطلاع داد که چون آیتالله مشکینی پس از خاتمه ماه رمضان به قم مراجعت نموده، لذا اجرای اوامر صادره در مورد وی مقدور نگردیده است.[38] در بهمن 1347، اداره کل سوم 316، خواستار کنترل و سانسور مکاتبات ایشان شد. این موضوع در اردیبهشت 1348 نیز تکرار شد.[39]
مأمور ساواک درباره آیتالله مشکینی عقیده داشت که وی از روحانیونی است که به هر ترتیبی باشد، مطلب مورد خواسته خود را عنوان میکند.[40] در اسفندماه 1347، آیتالله مشکینی به دلیل ایراد سخنرانی درباره آزادی امام خمینی بازداشت شدند.[41]
دعای ندبه
آیتالله مشکینی پس از بازگشت به قم در سال 1347ش، اولین جلسه دعای ندبه را در مدرسه حجتیه برگزار کردند. قبل از عزیمت اجباری آیتالله مشکینی به مشهد که در اسناد ساواک از آن با عنوان تبعید یاد شده، ایشان سرپرستی برگزاری مراسم دعای ندبه را برعهده داشتند. ایشان در دوره قبل از تبعید به مشهد، در این مراسم ضمن دعا به زبان عربی از امام خمینی تجلیل مینمودند. برگزاری دور جدید دعای ندبه در مدرسه حجتیه با استقبال طلاب رو به رو شده بود و گفته میشد که ایشان قصد دارند در جلسه آتی، تمام محوطه سالن را مفروش کنند. از نکات مهم درباره سخنرانی آیتالله مشکینی در این مراسم، توجه به مبارزه و دعوت به استقامت و ایستادگی و تحمل سختیهای آن بود. موضوع دیگر درس اخلاقی بود که بخشی از سخنرانی را به خود اختصاص داد:
شما طلاب باید استقامت داشته باشید و زحمات و تلخی روزگار را بچشید و هدفتان کسب پول و مال دنیا نباشد. زیرا امید ملت ایران به شماست... وی در خاتمه ضمن دعا گفت: خدایا دشمنان قرآن و علمای ما را، در هر لباسی که هستند نابود کن و سپس به تدریس اخلاق پرداخت.[42]
غیر از جلسه دعای ندبه که آیتالله مشکینی آن را اداره میکرد، جلسات ندبه دیگری نیز در قم برپا میشد که چندان مورد توجه ساواک نبود:
منظور این ساواک، تشکیل جلسات دعای ندبه توسط فیض مشکینی بود که در اجرای امر از تشکیل آن جلوگیری به عمل آمد؛ لکن جلسات دعای ندبه دیگری نیز در قم تشکیل میشود که عوامل ناراحت در آن شرکت ندارند و فعالیتی از آنها به چشم نمیخورد. از جمله جلسه اشاره شده... که برگزاری آن از نظر این ساواک بلامانع میباشد.[43]
روابط با روحانیون انقلابی
آیتالله مشکینی همچنین با آیتالله سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی در ارتباط بود. بخشی از این روابط (سال 1348)، بحث و تبادل نظر درباره نشر آثار علمی آیتالله موسوی اردبیلی بود.[44] سندهای ساواک به روابط آیتالله مشکینی با آیتالله سعیدی نیز اشاره دارند.[45]
سفر دوباره به مشهد (1348ش)
آیتالله مشکینی پس از بازگشت به قم، در مدرسه آیتالله بروجردی به تدریس پرداختند و در سال 1348، بار دیگر به مشهد سفر کردند و به تدریس در مدرسه میرزا جعفر مشغول شدند. عزیمت آیتالله مشکینی به مشهد، در اعتراض به تأسیس سینما در قم و اعتراض به سیاستهای حکومت بود.[46]
درگذشت آیتالله حکیم و مرجعیت امام خمینی
در خرداد 1349، اساتید حوزه علمیه قم در تلگرافی به «محضر مبارک حضرت آیتالله العظمی مرجع بزرگ شیعه، امام خمینی»، رحلت آیتالله حکیم را تسلیت گفتند. این تلگراف یک تلگراف معمولی نبود و بلکه موضوع اصلی آن مرجعیت امام خمینی و جایگاه ایشان به عنوان رهبر عالم تشیع بود. این تلگراف همچنین به تداوم مبارزات حوزههای علمیه به رهبری امام خمینی اشاره داشت. آیتالله مشکینی از امضا کنندگان این نامه بود. این موضوع استمرار حضور ایشان را در خط مبارزه به رهبری حضرت امام خمینی نشان میدهد:
حوزه علمیه قم، این فاجعه عظیم را به ساحت مقدس حضرت بقیهالله امام زمان عجلالله تعالی فرجه الشریف و محضر آن مرجع عظیم الشأن تسلیت میگوید. عظمت اسلام و مسلمین و ترقی روزافزون جامعه روحانیت و حوزههای علمیه را در ظل توجهات امام زمان و رهبری ارزنده حضرت مستطاب عالی از پیشگاه خداوند قادر خواستار است.[47]
این فعالیتها با انتشار اعلامیهای با عنوان: «نظریه اساتید بزرگ و حجج اسلام حوزه مقدسه علمیه قم درباره مرجعیت عامه حضرت آیتالله العظمی خمینی» ادامه یافت. آیتالله مشکینی با دست خطی مرجعیت امام خمینی را تأیید کرد:[48]
محضر مقدس اساتید بزرگ و مدرسین عالیمقام و فضلای حوزه علمیه قم دامت برکاتهم
به عرض میرساند نظریه خود را درباره مرجع تقلیدی که لازم است به وی مراجعه شود، به طور مشخص و با قاطیعت بیان فرمایند. (عدهای از فضلا و محصلین قم) ...
تقلید کردن از حضرت مستطاب آیتالله العظمی خمینی دام ظله العالی، جایز و بی اشکال است و صلاح اسلام و مسلمین میباشد. علی مشکینی...[49]
روحانیون در شهرهای دیگر، برای ارجاع مردم به مرجعیت حضرت امام خمینی، به این اعلامیه استناد میکردند. این موضوع اهمیت اعلامیه مذکور را نشان میدهد:
روز 22 / 3 / 49، سید عزالدین موسوی امام جمعه زنجان در مسجد سید که به منبر رفته بود و حدود 20 نفر از بازاریان و طلاب حضور داشتند با بیرون آوردن یک ورقه کاغذ از جیب خود اظهار نمود: تعدادی از اهالی به دفعات به من مراجعه و سؤال نمودهاند چه کسی اعلم مرجع تقلید است؟ من بارها گفتهام که نمیتوانم اظهار نمایم. ولی حالا اعلام میکنم که آیتاللهها... و میرزا علی مشکینی از قم نوشتهاند که آقای خمینی اعلماند. ضمناً اضافه نمود این سه نفر را میشناسد و به آنها اعتقاد دارد ولی شخصاً در کنار است و نمیتواند اظهار نظر نماید. به امام جمعه گفته شد با وجود تذکر قبلی چرا چنین اظهاری نموده است؟ جواب میدهد وظیفه شرعی وی حکم کرده است و اضافه نمود در تهران، قم، مشهد، کاشان، شیراز نیز حکم شرعی صادر شده و رساله آیتالله خمینی نیز در این شهرستانها پخش شده است.[50]
پس از ارسال تلگراف و انتشار اعلامیه مذکور، دستور دستگیری افراد امضا کننده آنها صادر شد. ساواک همچنین خواستار تشکیل کمیسیون حفظ امنیت اجتماعی برای صدور رأی تبعید دستگیرشدگان بود. در این راستا دستور دستگیری آیتالله مشکینی مدرس مدرسه میرزا جعفر مشهد صادر شد.[51] روزهای بعد شایعاتی درباره دستگیری برخی از روحانیون و تبعید آنها به زابل به گوش میرسید. روز دوم تیرماه 1349، شیخ ابوالقاسم محمدی که از قم به تهران مراجعت کرده بود، خبر داد که: «آقای مشکینی چند روز قبل برای خریدن گوشت از منزل بیرون آمده و دیگر برنگشته است؛ به همین دلیل خانواده ایشان خیلی ناراحت هستند.»[52] در اول مهرماه 1349 ساواک قم، طی تلگرافی به اداره کل سوم، دستگیری آیتالله مشکینی را تأیید کرد.[53]
کتاب شهید جاوید و تقریظ آیتالله مشکینی بر آن
در سال 1349 کتاب شهید جاوید به قلم نعمتالله صالحی نجفآبادی منتشر شد. موضوع این کتاب درباره امام حسین(ع) بود. آیتالله العظمی سید محمدرضا گلپایگانی، آیتالله العظمی سید شهابالدین مرعشی، آیتالله لطفالله صافی گلپایگانی و برخی دیگر از علما با انتشار این کتاب مخالفت کردند. اما آیتالله مشکینی در تقریظی که بر این کتاب نگاشته بودند، انتشار آن را خوب ارزیابی کرده بودند.[54] به گزارش ساواک در بهمن 1349، کتاب شهید جاوید و اختلافات بر تأیید یا رد آن به موضوعی مهم میان علما، طلاب و روحانیون حوزههای علمیه تبدیل شده بود. در اسناد ساواک آمده است که تقریظ نویسی آیتالله مشکینی باعث وارد آمدن فشار بر ایشان شده است.
با انتشار این کتاب، ... علی مشکینی... که از طرفداران سرسخت خمینی بوده و حوزه علمیه آنان را آگاه از کلیه مسائل مسائل و جامع شناخته، مورد تنفر اکثریت قرار و نسبت به آنان شدیداً بدبین و از جهت شخص خمینی نیز اثر سوئی داشته است. در حال حاضر کتاب شهید جاوید موضوع روز بوده و ذهن جامعه روحانیت به این مسئله معطوف است... افکار روحانیون فعلاً مشغول تأیید یا تکذیب این کتاب و وجهه تقریظ نویسان[ناخوانا] است و فعلاً موقعیت... مشکینی خیلی تضعیف شده است. اوضاع بدین حال نخواهد بود؛ چون از طرف طرفداران مشکینی و... اقدام خواهد شد.[55]
آیتالله مشکینی در اعلامیهای که به صورت سؤال و جواب تنظیم شده بود، به مخالفان پاسخ دادند. این پاسخ در یک چارچوب علمی و ناظر به روششناسی تحقیق، اهمیت فرضیه و حرکت گام به گام علمی و همچنین تقریظ نویسی بود:
تقریظ نوشتن بر یک کتاب معمولاً راجع به انتخاب موضوع بحث و روانی قلم و سبک جمعآوری و تنظیم مطالب است و ابداً مستلزم تصدیق تمام مطالب طرح شده نیست، بلکه بر غالب نویسندگانِ تقریظ میسر نمیشود به همه مدارک و مآخذ مربوطه مراجعه کنند؛ مثلاً اگر عالمی بگوید تاریخ مروج الذهب مسعودی کتاب خوبی است، پر واضح است که این جمله به معنی تصدیق همه موضوعات آن کتاب نمیباشد و منافاتی ندارد که در بعضی مطالب و مندرجاتش اختلاف نظر داشته باشند... از نظر اینکه در خود کتاب تصریح شده بود که ابحاث و مسائل آن به عنوان اظهار نظر و فرضیه در اطراف نهضت مقدس حضرت حسین علیهالسلام است؛ ما تصور کردیم در آینده نزدیک افکاری از دانشمندان و نویسندگان در اطراف این موضوع تحقیق و تفحص نموده، مطالب مورد نظر را کاملاً بررسی و اشکالات متصوره را منصفانه حل خواهند کرد و کتابهایی جالبتر و عمیقتر در این باره خواهند نوشت. [56]
حکومت و به ویژه ساواک ضمن ابراز خوشحالی از اختلافات به وجود آمده درباره کتاب شهید جاوید، بیشتر به این اختلافات دامن میزد:
جناح موافق کتاب [در برابر فشارهای مخالفان آن] بیکار نخواهند نشست و دست به اقداماتی خواهند زد... هنوز مسئله شهید جاوید سوژه روز و روحانیون منطقه میباشد و دار و دسته هر یک از آیات به نحوی شکایت دارند و دامنه اختلافات بالارفته. اختلاف نظر زیاد است و احتمال دارد در مدرسه فیضیه و دارالشفاء بین طلاب زد و خورد شود.[57]
حکومت تلاش میکرد این کتاب را به موضوعی برای ایجاد اختلاف میان طرفداران امام خمینی به عنوان موافقان کتاب شهید جاوید و طرفداران آیتالله گلپایگانی به عنوان مخالفان نشر آن تبدیل کند.
اداره کل سوم ساواک 312، تلاش کرد به نحو غیرمستقیم و به طور غیر محسوس، بدون آنکه مؤلف کتاب شهید جاوید متوجه شود، تسهیلاتی جهت تجدید چاپ این کتاب فراهم شود. این کار به قصد بهرهبرداری بیشتر و تقویت دو دستگی بین طرفداران و مخالفان کتاب که بیشتر آنها روحانیون مخالف دولت بودند، صورت میگرفت.[58] در ادامه اختلافات درباره کتاب شهید جاوید، کتاب شهید آگاه به قلم آیتالله لطفالله صافی داماد آیتالله گلپایگانی منتشر شد. ساواک از بالاگرفتن شعله اختلافات خوشحال بود، اما تلاشهای این سازمان، در حد تولید منازعات جزئی نتیجه داد.[59]
امام خمینی در یک ارزیابی درست و منطقی، گسترش این اختلافات را نتیجه اقدامات رژیم دانستند. ایشان چند سال بعد در این باره فرمودند:
ما دیدیم که دو سال، سه سال –حالا هم تتمهاش هست-کتاب شهید جاوید؛ چه بساطی درست کردند برای کتاب شهید جاوید!....یکی از آن طرف کشید و یکی از آن طرف کشید؛ و یک ماه مبارک و یک ماه محرم و سایر ایام خودشان را صرف کردند و قوا را هدر بردند و اعلیحضرت با کمال آرامش، اموال این ملت را خورد و سلطه خودش را تحکیم کرد بر آنها![60]
سفر به اردبیل و روستای زادگاه
آیتالله مشکینی با دعوت و حمایت موافقان در ماه مبارک رمضان(سال 1352ش) به اردبیل سفر کردند، اما مخالفان نیز با ارسال تلگراف به آن شهرستان، از روحانیون محلی خواستند مانع فعالیت ایشان شوند.[61] اولین سخنرانی آیتالله مشکینی در مسجد بزرگ اردبیل به زبان فارسی و با حضور حدود 100 شرکت کننده ایراد شد. موضوع سخنرانی که مقدمهای برای روزهای بعد اعلام شد، اهمیت قرآن، شناخت آن و دعوت به پیروی از آن بود.[62] در جلسات بعد آیتالله مشکینی به تفسیر قرآن پرداختند. یکی از موضوعات مورد بحث آیتالله مشکینی، تقیه بود. منبع ساواک، این بخش از سخنان ایشان را تبعیت تلویحی از مواضع امام خمینی درباره تقیه ارزیابی کرد.[63] در همین ایام از آیتالله مشکینی برای سخنرانی در ایلام دعوت شدهبود.[64]
در اواخر مرداد 1352، اهالی مشکینشهر برای حمایت از آیتالله مشکینی، ایشان را به زادگاهشان مشکینشهر و قریه آلنی دعوت کردند. میرزا احمد همتی، سدیف خان محمدی، میرزا جواد شهبازی و شیخ احمد محسنی مسئول مسجد بزرگ اردبیل آیتالله مشکینی را همراهی میکردند. این استقبال با شکوه و بر خلاف پیشبینیهای ساواک و مخالفان آیتالله مشکینی بود که با نشر اعلامیه، تلاش میکردند عرصه را بر ایشان تنگ کنند.[65]
تبعید مخالفان
ساواک، اختلافات میان موافقان و مخالفان کتاب شهید جاوید را به صورت اختلاف میان طرفداران (جناح) آیتالله گلپایگانی و طرفداران امام خمینی تفسیر میکرد و مایل بود این تفسیر را در میان طلاب و عموم مردم تبلیغ و ترویج نماید و بر همین مبنا تصور میکرد با وجود زمینههای موجود و استفاده از اختلافات مذکور، فرصت برای تار و مار کردن طرفداران امام خمینی فراهم است. ساواک به برخی وقایع و تشنجات چون کشته شدن سرپاسبان مدنی استناد میکرد. آیتالله مشکینی در نامهای که برای یکی از دوستان خود نوشته، به این موضوع اشاره کرده که رژیم مخالفان را به خونریزی و ایجاد تفرقه متهم کرده بود. در این روزها، سه نفر نهاوندی در قم، پاسبان محمدرضا مدنی را کشته بودند و پس از دستگیری در بازجویی مقدماتی آنها معلوم شده که عدهای از طلاب قم در این ماجراها دست داشتهاند.[66] از این رو دستگیری و تبعید تدریجی روحانیون طرفدار امام خمینی به مناطق مختلف و دور دست به بهانه جلوگیری از ایجاد تشنجات احتمالی در دستور کار قرار گرفت. در مرداد ماه 1352، کمیسیون حفظ امنیت اجتماعی شهرستان قم به تبعید 25 نفر از روحانیون این شهر به نواحی دیگر خبر داد. نام آیتالله مشکینی در ردیف هفتم این فهرست قرار داشت.[67] اداره کل سوم دستور داد این افراد به منطقه بلوچستان تبعید نشوند؛ بلکه جزایر تنب، ابوموسی، قشم، هرمز و بندر لنگه و مانند آن به عنوان تبعیدگاه برای آنها در نظر گرفته شود.[68]
دستگیری و تبعید به ماهان کرمان
در همان زمان که آیتالله مشکینی در اردبیل به سر میبردند و به قریه آلنی مشکین سفر کرده بودند، حکم تبعید ایشان صادر شده بود:
علی اکبر فیض مشکینی فرزند ملاعلی طبق رأی کمیسیون امنیت اجتماعی قم، به سه سال اقامت اجباری در کرمان محکوم شده و اخیراً به اردبیل مسافرت نموده؛ لذا سریعاً با همکاری مأمورین انتظامی منطقه بازداشت و از طرف مأمورین انتظامی به قم اعزام تا پس از رؤیت رأی صادره به محل مذکور اعزام گردد.[69]
آیتالله مشکینی در نامهای که برای یکی از دوستان خود نوشته، به چگونگی دستگیری و تبعید خود به کرمان اشاره کرده است. این نامه جزو مدارک شخصی حیدرعلی ایوبی بود که به دست ساواک اصفهان افتاد:
اواخر شهریور 52 در خانه گلینی در وطن اجداد آرمیده بودم. مدتها بود از این زادگاهم دور بودم و بر حسب اتفاق پس از گذشت زمانی توفیق زیارت خویشاوندم حاصل نموده بودم. به ناگاه جوان ناشناسی وارد اتاق شد و در گوشه چشم به چشم همه دوخت و قرعه فالش به نام اینجانب اصابت کرد. وی از خانه بیرون شد و پیکش به سراغم به اندورن که این جنبنده مجهول الهویه را با تو کاری است. آن گاه قدم بیرون نهادم و خودم را در میان عده ناشناسی یافتم که مرا حلقه و احاطه کردهاند. بیدرنگ به داخل ماشینی هدایت شدم. در گوشهای غنودم و چشم بر بستم و مدتی نگشودم... از نُه شهرستان این کشور عبورم دادند و با قبض رسیدهای رسمی و توصیههای اکید که مراقبت شود و زیر نظر باشد و غفلت نشود. به وسیله دو مرد کارآزموده و میدان نبرد دیده با اسلحه گرم تحت الحفظ شدیدی روانه داشتند. کوتاه سخن آنکه در مدت یک روز و شب با حرکت سریع و پیمودن 1920 کیلومتر در ماهان کرمان داخل اطاقی از سنگ سیاه بر روی پتوی ساده سربازی در افتادم...[70]
رویه ساواک و نیروهای انتظامی (ژاندارمری و شهربانی) در برخورد با تبعید شدگان در سند 6398 / 312-31 / 6 / 1352 توضیح داده شده است.
به محض ورود به منظقه ترتیبی اتخاذ نمایند تا محلی در نزدیکی شهربانی یا ژاندارمری و یا نزدیک به محل سکونت یکی از منابع و یا همکاران افتخاری جهت آنان در نظر گرفته شود... با همکاری مأمورین شهربانی و ژاندارمری اشخاص تبعید شده را احضار و عواقب وخیم هرگونه فعالیت و عمل خطایی که انجام دهند به آنان گوشزد گردد... مکاتبات این افراد کنترل و ترتیبی اتخاذ گردد تا یکی از منابع و همکاران افتخاری به طور مستمر با آنان در تماس بوده... به نحو مقتضی از سخنرانی و حضور آنان در مجالس عمومی جلوگیری... و چنانچه قصد چنین عملی (دایر نمودن کلاس درس و بحث) را نمودند از ادامه کارشان جلوگیری و شدیداً به آنان تذکر داده شود... از شرکتهای مسافربری منطقه خواسته شود در جریان مسافرتهای افراد مورد نظر قرار گرفته و به موقع مقامات مسئول را در جریان بگذارند.[71]
مبارزات آیتالله مشکینی در دوره تبعید در ماهان کرمان، در قالب برخی فعالیتها مانند برگزاری دعای ندبه ادامه پیدا کرد. آیتالله مشکینی به روستاها و نواحی اطراف کرمان مانند جوبار و محیآباد سفر میکردند و شبکهای از روابط میان ایشان و روحانیون و نیروهای انقلابی محلی شکل گرفت.[72] سید احمد نقیبپور بافقی واعظ و امام جمعه جوبار، در حومه کرمان ساکن بود و در مسجد جامع جوبار علاوه بر اقامه جماعت، به امور مذهبی مردم میپرداخت و هر هفته دعای ندبه برگزار میکرد و منبر میرفت. بنابر گزارش ساواک، وی از دوستان نزدیک آیتالله مشکینی بود. این روابط برای ارسال بستههای پستی مورد استفاده قرار میگرفت. برخی طلاب اهل جوبار که در قم تحصیل میکردند، کتابهای مورد نیاز آیتالله مشکینی را به نشانی امام جمعه جوبار ارسال میکردند و وی این بستهها را با واسطهای محلی به آیتالله مشکینی میرساند.[73]
در دوره تبعید در ماهان، ایشان در خانهای که در کنار آن حسینیهای قرار داشت، زندگی میکرد. آیتالله مشکینی روزهای جمعه در این حسینیه به اقامه جماعت میپرداختند و پس از نماز به سخنرانی و تشریح موضوعات دینی میپرداختند. در آبانماه 1352، اداره کل سوم از ساواک کرمان خواست از فعالیت آیتالله مشکینی در حسینیه مذکور ممانعت به عمل آورد. ساواک کرمان در آذر 1352 به اداره کل سوم نوشت چون آیتالله مشکینی مورد توجه آیتالله صالحی امام جمعه کرمان قرار دارد، در بین اهالی ماهان موقعیتی کسب نموده و از طرف اهالی کمکهای مالی به وی میشود. بنابراین گزارش از فعالیتهای آیتالله مشکینی در حسینیه مذکور نیز جلوگیری شده بود.[74] روحانیون انقلابی مانند شیخ محمدمهدی موحدی و شیخ محمدحسین موحدی، سیدعلیاکبر ابوترابی و شیخ غفاری نیز به ماهان میرفتند تا با آیتالله مشکینی دیدار کنند.[75] در اردیبهشت1353، اداره کل سوم از ساواک کرمان خواست حداکثر تضییقات و محدودیتها برای آیتالله مشکینی ایجاد شود.[76]
تبعید به گلپایگان
از همان آغاز، موضوع تبعید آیتالله مشکینی به گلپایگان مطرح بوده است. اسناد موجود حاوی اشارات پراکنده و مبهمی در این باره هستند. در نامه اداره کل سوم به ساواک اصفهان به تبعید آیتالله مشکینی به گلپایگان اشاره شده است. در سند دیگری به این موضوع اشاره شده که گلپایگان به جهت آنکه اکثر اهالی این منطقه از متعصین مذهبی میباشند، محل مناسبی برای تبعید افراد مورد نظر نمیباشد.[77] با این حال در مهرماه 1352، ساواک قم از تغییر محل تبعید آیتالله مشکینی به گلپایگان و سپس فردوس خبر داد.[78] در تیرماه 1353، ساواک قم خبر داد بر اثر اعتراض آیتالله مشکینی، شعبه 15 دادگاه استان مرکز بقیه محل اقامت اجباری وی را شهرستان گلپایگان تعیین نموده و فرمانداری شهرستان قم بر همین اساس دستور انتقال وی به گلپایگان را به بخشداری ماهان صادر نموده است. لذا روز 28 تیرماه آیتالله مشکینی در معیت دو مأمور ژاندارمری به گلپایگان فرستاده شدند.[79]
در گلپایگان، علمای اطراف و بازاریها دسته دسته به دیدن آیتالله مشکینی میآمدند. در 8 مرداد 1353، حاج میرزا ابوالفضل فیض مشکینی به ملاقات آیتالله مشکینی رفت. در این ملاقات آیتالله مشکینی از محدودیتهای ایجاد شده توسط مأمورین انتظامی سخن گفتند و اینکه مشغول تألیف کتابی به نام الجهاد هستند؛ کتابی که به دلیل در برداشتن مطالب حساس، امکان انتشار پیدا نمیکرد.[80]
آیتالله مشکینی در گلپایگان در منزل حاج محمدعلی تدین مسئول دایره امتحانات اداره آموزش و پرورش گلپایگان اقامت گزیدند. این موضوع بستری برای ارتباط آیتالله مشکینی با نیروهای مذهب و انقلابی آموزش و پرورش گلپایگان شد. بخشی از دبیران دبیرستانهای گلپایگان که سوابقی چون تشکیل جلسات مذهبی داشتند و به باند ریش معروف بودند، با آیتالله مشکینی مرتبط شدند. همچنین تجار بازار و برخی کارمندان ادرات و بانکها نیز گرد آیتالله مشکینی جمع شدند و به منزل ایشان تردد میکردند. ارتباط با دانش آموزان نیز از مجرای جلسات تدریس قرآن در منزل آیتالله مشکینی صورت میگرفت. در این جلسات کتابهای امام خمینی در اختیار دانش آموزان قرار میگرفت.[81]
آیتالله مشکینی در دوره تبعید در گلپایگان ارتباط خود را با قم حفظ نمودند. یکی از منابع ساواک، این سازمان را از ارتباط یکی از تجار اردبیل با آیتالله مشکینی و پرداخت 1500 تومان پول به ایشان مطلع نمود. بنا بر سند مذکور، آیتالله مشکینی این مبلغ را به واسطه برادرشان علی اصغر فقیه میان طلاب مشکینشهری ساکن قم تقسیم کردند. در موردی دیگر آیتالله مشکینی چندین جلد کتاب ـ به ارزش دو هزار تومان ـ را بین طلاب اهل قریه آلنی مشکین شهر که در قم تحصیل میکردند، توزیع نمود.[82]
تبعید به کاشمر
بنا بر گزارش شهربانی کل کشور (اداره اطلاعات)، برخی طلاب علوم دینی قم مکرر به منزل آیتالله مشکینی در گلپایگان تردد میکردند. همچنین علی اکبر جوادی کاسب بازار، از آیتالله مشکینی دعوت کرد تا در مسجد بازار اقامه جماعت نماید. این گزارش، ساواک را به تغییر محل تبعید آیتالله مشکینی از گلپایگان به فردوس واداشت.[83] اداره کل سوم در نامهای به ساواک قم نوشت: با توجه به مذهبی بودن بافت شهرستان فردوس، تبعید روحانیون مخالف به این شهرستان به مصلحت نیست از این رو بهتر است ایشان به کاشمر در استان خراسان تبعید شود. متعاقب آن، کمیسیون امنیت اجتماعی شهرستان قم محل تبعید آیتالله مشکینی را به شهرستان کاشمر تغییر داد.[84]
آیتالله مشکینی پس از ورود به کاشمر به مبارزه علیه رژیم ادامه داد. بنابر گزارش ساواک استان خراسان، ایشان: «در محل اقامت خود علاوه بر تدریس مشغول گمراه ساختن طلاب بوده و افرادی که از نقاط مختلف به ویژه قم به دیدن وی میروند جهت تبلیغ به روستاهای اطراف میفرستند.»[85]
طلاب خراسانی که در قم تحصیل میکردند، با آیتالله مشکینی در ارتباط بودند. شیخ محمد ذاکر مشکینی، اخلاقی امام جماعت شهرستان سبزوار و چند نفر از روحانیون نیشابور به ملاقات آیتالله مشکینی در کاشمر رفتند.[86]
در مرداد 1355، دوره تبعید آیتالله مشکینی به پایان رسید و ایشان در مشهد اقامت گزیدند. اما شهربانی مشهد از ایشان خواست مشهد را ترک کند.[87] حجتالاسلام سید علیاکبر اجاقنژاد درباره ورود آیتالله مشکینی به شهر مشهد و رفت و آمد طلاب و روحانیون این شهر به اقامتگاه ایشان گفتهاند:
ارتباط نزدیک آیتالله مشکینی و مقام معظم رهبری برمیگردد به زمان تبعید ایشان به کاشمر. وقتی که دوران تبعید ایشان در کاشمر به پایان رسیده بود و در مشهد اقامت کرده بودند؛ آیتالله خامنهای به طلبههایی که در درس ایشان حاضر میشدند توصیه میکردند که برای اینکه ساواک منزل آیتالله مشکینی را هر روز پر تردد ببیند، یکی از وظایف سیاسی شما این است هر روز هر چند بار که میتوانید به کوچهای که خانه آیتالله مشکینی قرار دارد، تردد داشته باشید و به این ترتیب آن قدر این کوچه پر تردد شد که ساواک دیگر اجازه نداد ایشان در مشهد اقامت داشته باشد و [ایشان را] به قم بازگرداند.[88]
بازگشت به قم و ادامه مبارزه (1356-1357ش)
آیتالله مشکینی پس از بازگشت به قم، در مهرماه 1355، جلسات تفسیر قرآن در مسجد امام را شروع کردند. بنابر گزارش منبع ساواک، جمعیت کثیری از طلاب انقلابی در این جلسات شرکت میکردند. از ویژگیهای این جلسات آن بود که طبقات مختلف میتوانستند در آن شرکت کنند. برخی از این جلسات به محل اختلاف و مناقشه آیتالله مشکینی با مستمعین تبدیل میشد. ریشه این اختلافات به تقریظنویسی آیتالله مشکینی بر کتاب شهید جاوید بر میگشت. ساواک تلاش میکرد برخی از این اختلافات را گسترش دهد و وسیلهای برای کوبیدن جبهه مبارزین انقلابی قرار دهد. اما به زودی به این نتیجه رسید که آیتالله مشکینی با تجربهای که از گذشته کسب کرده، موضوعات را بسیار زیرکانه و محتاطانه مطرح میکند.[89]
آیتالله مشکینی در این دوره اقداماتی را برای تأمین منزل طلاب انجام دادند. ایشان در آذر 1355، دو باب ساختمان برای طلاب اجاره کردند. پشتوانه مالی این اقدامات را تجار اردبیلی فراهم میکردند.[90] آیتالله مشکینی در آبان ماه 1356ش، به همراه 42 نفر دیگر از روحانیون و مدرسین حوزه علمیه قم، طی تلگرافی شهادت حاجآقا مصطفی را به محضر امام خمینی تسلیت گفتند.[91] در آذرماه 1356، نام آیتالله مشکینی در فهرست سخنرانان کنگره بزرگداشت سید شرفالدین جبل عاملی در مسجد احمدیه نارمک قرار داشت اما این مراسم به دلیل ممانعت نیروهای حکومتی برگزار نشد.[92]
در خرداد 1357، نام آیتالله مشکینی در فهرست وعاظ ممنوع المنبر قرار داشت.[93] در مهر ماه 1357، پس از مهاجرت امام خمینی به فرانسه،40 نفر از روحانیون و مدرسین حوزه علمیه قم در تلگرافی به ژیسکار دستن رئیس جمهور فرانسه، خواستار رفتار محترمانه آن دولت با امام خمینی شدند. نام آیتالله مشکینی در فهرست ارسال کنندگان این تلگراف دیده میشود.[94]
دستگیری در ایام حکومت نظامی
آیتالله مشکینی در آذرماه 1357، در ایام حکومت نظامی توسط مأمورین فرمانداری نظامی شهر قم دستگیر شد و در بازرسیهای معموله از آنها «پیش نویش اعلامیه مضرّه دستنویس که به امضاء چند نفر از روحانیون سابقهدار رسیده»، به دست آمد. این بار مدت بازداشت آیتالله مشکینی چهار روز بیشتر طول نکشید و ساواک با توجه به شرایط خاص کشور ناچار شد از ایشان رفع بازداشت کند.[95]
پیروزی انقلاب اسلامی
آخرین سندهای ساواک درباره مبارزات آیتالله مشکینی به آذرماه 1357 مربوط میشود. شدت یافتن مبارزات انقلابی، موجب عقبنشینی گام به گام رژیم شد. این موضوع بر فعالیتهای دستگاههای اداری بسیار مؤثر بود. در این شرایط فعالیتهای ساواک و به ویژه منابع این سازمان با تهدید بیشتری روبه رو بود؛ بنابر این در ماههای پایانی حکومت پهلوی، در اغلب موارد با کاهش روزافزون اسناد و گزارشهای ساواک، مواجه هستیم. از این رو گزارشهای مأموران این سازمان درباره آیتالله مشکینی به اواخر آذرماه محدود میشود. اما در آن سوی گزارشهای این سازمان، زندگی و مبارزه همچنان ادامه داشت.
با بازگشت امام خمینی، مبارزات انقلابی مردم به رهبری ایشان به پیروزی رسید. آیتالله مشکینی نیز شهد پیروزی بر طاغوت را چشیدند و وزش نسیم آزادی را با تمام وجود حس کردند. ایشان به همراه بزرگان انقلاب در تشکیل نظام جمهوری اسلامی و تکامل ساختارهای آن نقشهای مهمی ایفا کردند و با تمام هستی خویش در عرصههای مختلف در خدمت انقلاب و نظام ماندند.
یکی از فعالیتهای مهم آیتالله مشکینی، تأسیس مدرسهای برای طلاب و مؤسسه الهادی است که علاوه بر چاپ و انتشار کتب اسلامی، در موضوعات متنوع، آثار خود ایشان را نیز به زبانهای عربی و فارسی منتشر میساخت؛ از جمله میتوان به آثار زیر اشاره کرد:
اصطلاح الاصول
مصطلاحات الفقه
الفقه المأثور
دروس فی اخلاق(به عربی)
المنافع العامه(شرح کتاب احیاءالموات شرایع)
المصباح المنیر
واجب و حرام احکام الزامی
قصار الجمل(احادیث کوتاه در 2 جلد)
الهدی الی موضوعات نهجالبلاغه
واجبات و محرمات
تکامل از نظر قرآن
تحریر المواعظ
تحریر المعالم
الرسائل الجدیده
تلخیص المکاسب
ترجمه و شرح فارسی سه کتاب مضاربه، مزارعه و شرکت در عروه الوثقی
حاشیه توضیحی بر کتاب مضاربه[96]
سرانجام در هشتم مردادماه سال 1386، روح بزرگ ایشان، عالم خاک را وانهاد و به ملکوت اعلی پر کشید. ارتحال ایشان دوستداران انقلاب را در غمی بزرگ فرو برد و مردم انقلابی با تشییع جنازه باشکوه ایشان، وفاداری و قدرشناسی خود را به ایشان و خانواده معززشان به نمایش گذاشتند.
مقام معظم رهبری در پیامی درگذشت ایشان را تسلیت گفتند. متن پیام بدین شرح است:[97]
بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون
رحلت فقیه مجاهد و پارسا حضرت آیتالله آقای حاج میرزاعلی مشکینی (اعلی الله مقامه)موجب تأسف و تأثر شدید اینجانب گردید. این روحانی عالیقدر از جمله شخصیتهای نادری بود که در سراسر عمر با برکت و در مراحل گوناگون زندگی نورانی خویش منشأ برکات فراوان برای حوزههای علمیه و مردم مؤمن و اسوه اخلاقی و عملی برای شاگردان و ارادتمندان خود بود. رفتار و عمل او بیش از بیان شیرین و رسایش، دعوت کننده به ایمان و پارسایی و حقطلبی و حقگویی بود. جایگاه رفیع او در نظام جمهوری اسلامی و ریاست مجلس خبرگان رهبری از آغاز تشکیل این مجلس که نشانه حرمت و مکانت او در چشم نخبگان و علمای بزرگ و اساتید مبرّز روحانی کشور است، هرگز نتوانست در تواضع و فروتنی او یا در زندگی زاهدانه و دامن پاک او کمترین خدشهای وارد آورد. او جامع علم و عمل، جهاد و زهد و تشخیص و سلوک صائب و مستقیم و بدون انحراف بود. فقدان این عالم ربانی و این روحانی جلیلالقدر، ضایعهای بزرگ است. از خداوند متعال علّو درجات و مغفرت و رحمت واسعهاش را برای روح مطهر ایشان مسئلت میکنم و به ملت ایران و حوزههای علمیه و مراجع عظام و علمای اعلام به ویژه به خاندان مکرم و بازماندگان محترم و همه ارادتمندان و شاگردان ایشان تسلیت عرض می کنم.
والسلام علیه و رحمهالله و برکاته
سید علی خامنه ای
8 / مرداد / 1386
پینوشتها:
[1] - آلنی نام روستای زادگاه آیتالله مشکینی است و در دوره اقامت ایشان در قم، ایشان به طلاب اهل آلنی توجهی ویژه داشتند. این توجه به شکل توزیع کتاب و کمکهای مالی ابراز میشد. یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتالله مشکینی، ص 307-308 ، 310؛ روستای آلنی، مرکز دهستان مشکین شرقی از توابع بخش مرکزی شهرستان مشکین شهر در استان اردبیل، در سال 1398، به شهر تبدیل شد. این محل اکنون با نام شهر آلنی شناخته میشود و مرکز دهستان مشکین شرقی به روستای بیجق تغییر کرد. آلنی از دو محله آشاقاباش و یوخاری باش تشکیل شده و جاده قدیم اردبیل ـ مشکینشهر آن را به دو بخش تقسیم کرده است. مزار امامزادگان احمد و محمد و مزار اوخلی بابا (بابای شکارچی) در این روستا واقع است. آلنی در سرشماری سال 1395ش، حدود 4000 نفر جمعیت داشته است.علی درازی درباره روستای آلنی آورده است: این روستا در 7 کیلومتری مشکینشهر واقع است. از مشخصات بارز این روستا، تعداد زیاد روحانیون و طلاب علوم دینی آن است. در سال 1365، آلنی 450 خانوار داشته و 90 نفر از اهالی روستا در کسوت روحانیت بوده و بیشتر آنها در قم اقامت داشتهاند. نک: درازی، علی، همان، ص 39؛ در سندی از اداره دوم ساواک به میرزاعلی مظلومی ساکن قریه آلنی، از توابع مشکین اشاره شده که در قم و نجف تحصیلات دینی داشته است. وی در قم به علی مشکینی نجفی مشهور بود و مردم روستا را به قیام علیه حکومت دعوت میکرد. یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتالله مشکینی، ص 32.
[2] - یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتالله مشکینی، ص4-5، 36، مرکز بررسی اسناد تاریخی. آیتالله مشکینی در سالهای پایانی عمر شریفشان در کتاب کشکول حکمت، خاطرات، اشعار و لطایفی را گردآورده و به برخی از وقایع زندگی اجداد خود در روستای آلنی اشاره کردهاند. نک: درازی، علی، همان، ص 39-42؛ نیز نک: آیتالله مشکینی، کشکول حکمت، قم، انتشارات الهادی، 1386.
[3] - درازی، علی، 44-45، 49-51؛ فرزندان ایشان به ترتیب عبارتند از: علی، حسن، زهرا، سکینه، حسین، فاطمه، محمد، نرگس، جواد، معصومه، مرضیه و مهدی. دامادهای ایشان نیز آیتالله محمد محمدی ریشهری، آیتالله سیدعلی حائری، حجتالاسلام سیدعلی اکبر اجاقنژاد، حجتالاسلام موسوی قافله باشی و سلطان محمدی میباشند. فرزند ایشان حاج جواد مشکینی جانباز 70 درصد جنگ تحمیلی، چند ماه بعد از رحلت آیتالله مشکینی، بر اثر جراحات جنگ تحمیلی به فیض شهادت نائل آمدند. همان، ص 45.
[4] - یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتالله مشکینی، ص 4-5، 138.
[5] - همان، ص 58-59؛ در سندی به تاریخ 28 /6 /1344، به موضوع خرید خانه به مبلغ30.000 تومان اشاره شده است؛ همان، ص 32.
[6] - همان، ص 103-104.
[7] - همان، ص 317.
[8] - همان، ص 7؛ نام این روستا در کتاب یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتالله مشکینی، اشتباهاً فامیله نوشته شده، که صحیح آن نامیله است. نامیله از روستاهای بخش مرکزی، دهستان موزاران شهرستان ملایر است. تپه باستانی نامیله مربوط به هزاره دوم و اول قبل از میلاد در این روستا قرار دارد. روستای نامیله در ورودی شهر ملایر واقع است و ساختمانهای آن به مناطق شهری ملایر رسیده است. امروزه نامیله شهرک اندیشه خوانده میشود و در میدان استقلال شهر ملایر قرار دارد. نامیله در سال سرشماری سال 1395ش، نزدیک سه هزار نفر جمعیت داشته است.
[9] - همان، ص 137.
[10] - همان، ص 1، 2.
[11] - همان، ص 8.
[12] - همان، ص 9-10.
[13] - همان، ص 25.
[14] - همان، ص 24.
[15] - همان، ص 37-39.
[16] - همان، ص 34.
[17] - همان، ص 36.
[18] - همان، ص 45، 85.
[19] - همان، ص 46-50.
[20] - همان، ص 52، 53، 54.
[21] - همان، ص 55، 56.
[22] - برادران آیتالله مشکینی نیز هر کدام انسانهای وارستهای بودند که چه در کنار برادر بزرگتر و چه خودشان به تنهایی عالمان بزرگی بودند. مثلاً درباره میرزا علی اوسط، هنوز میتوان با حضور در روستاهای زیادی، دستِ خیر ایشان را در کارهای عامالمنفعه مثل لوله کشی آب آشامیدنی مشاهده کرد. ایشان در هر نقطه کشور که جهت تبلیغ میرفت، امکان نداشت هنگام بازگشت اثر خیری از خود به یادگار نگذارد. ایشان تا آخرین روزهای زندگی در شهرستان ملایر ساکن بود و در کارهای خیر حضور داشت..... سومین و کوچکترین برادر آیتالله مشکینی، میرزا علیاصغر بود که در این سند به ایشان اشاره شده است. میرزاعلی اصغر، در تمام دوران مبارزه، نقش سخنگوی آیتالله مشکینی را داشت و چه در دوران تبعید آیتالله مشکینی و چه مبارزه، همیشه در کنار برادر قرار داشت و در نبود آیتالله مشکینی در قم نیز حلقه ارتباط شاگردان با ایشان بود و در این راه سختیها و مشقات زیادی نیز به جان خرید. ایشان چند ماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، از دنیا رفتند. نک: درازی، علی، همان، ص 42-43.
[23] - رژیم پهلوی هر سال در روز 4 ابان ماه جشن تولد محمدرضا پهلوی را برگزار میکرد.
[24] - یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتالله مشکینی، ص 60-61، 62، 63؛ ظن ساواک درباره طرح آبرسانی بیدلیل بود. زیرا آیتالله مشکینی و برادران بزرگوار ایشان کارهای عام المنفعه چون آبرسانی به روستاهای محروم را ساماندهی و مدیریت میکردند؛ نک: درازی، علی، همان، ص 42.
[25] - یاران امام به روایت اسناد ساواک،آیتالله مشکینی، ص 72-73.
[26] - همان، ص 65-66، 102.
[27] - همان، ص 67، 68، 69، 70، 71.
[28] - همان، ص 74.
[29] - همان، ص 98
[30] - همان، ص 104.
[31] - همان، ص 81-82.
[32] - همان، ص 78، 79-80، 83، 89.
[33] - همان، ص 111؛ درباره این موضوع نیز نک: همان، ص 119.
[34] - همان، ص 114-115، 116، نیز نک: ص 120، 121
[35] - همان، ص 117.
[36] - همان، ص 123، 124، 125.
[37] - همان، ص 129، نیز نک: ص 131.
[38] - همان، ص 132.
[39] - همان، ص 133، 147؛ این موضوع در گزارش اداره کل 316 چنین بیان شده است: مشارالیه در رمضان سال1347 که جهت سخنرانی به شهرستان اردبیل مسافرت نموده بود، ضمن وعظ آدرس خود را به متعصبین مذهبی داده و اظهار داشته در صورت مکاتبه با وی، نامهای را بلاجواب نخواهد گذاشت. به همین جهت ساواک اردبیل با توجه به سوابق این شخص و روحانیون افراطی اردبیل پیشنهاد نموده که مکاتبات وی وسیله ساواک قم سانسور گردد؛ همان، ص 15.
[40] - همان، ص 136.
[41] - همان، ص 137-138.
[42] - همان، ص 134-135، نیز نک: ص 136، 139-140، 142، 143.
[43] - همان، ص 157؛ منظور از جلسه مورد اشاره، جلسه دعای ندبهای بود که با شرکت شیخ احمد کافی در منزل حاج علی عربنیا برگزار شد؛ نک: همان، ص 155، 156، 158.
[44] - همان، ص 144، 145.
[45] - همان، ص 159.
[46] - همان، ص 152.
[47] - همان، ص 162-163؛ متن این تلگراف تکثیر و در قم و سایر شهرستانها توزیع شد؛ همان، ص 165.
[48] - همان، ص 167، 168.
[49] - همان، ص 173-174.
[50] - همان، ص 169.
[51] - همان، ص 170، 171؛ مدت تبعید برای افرادی که دارای سابقه بودند، سه سال تعیین شده بود. ص 172؛ سیدحسین طباطبایی یکی از طلاب قم گفت: بعد از فوت آیتالله حکیم، مدرسین عالیقدر حوزه علمیه قم، مثل شیخ علی مشکینی چون فتوا دادهاند که مرجع باید خمینی باشد، تحت تعقیب قرار گرفتند و تبعید یا فراری شدند. وضع قم فعلاً خراب است. ص 176-177.
[52] - همان، ص 175.
[53] - همان، ص 179.
[54] - همان، ص 183؛ عمده مسئلهای که خشم علما و روحانیون را برانگیخته این است که نویسنده در این کتاب عنوان کرده است که کشته شدن سیدالشهداء(ع) برای اسلام نصرتی نبود، بلکه باعث شکست اسلام نیز شده است و دیگر اینکه سیدالشهداء(ع) نمیدانست که کشته میشود بلکه این موضوع، پیشآمدی بیش نبوده است؛ همان، ص 185-187.
[55] - همان، ص 181-182؛ در جلسهای که صبح روز عید نوروز در منزل حاج آقا ابطحی تشکیل شده بود، حملات شدیدی به آیتالله مشکینی شد. ص 185.
[56] - همان، ص 192-193؛ نیز نک: ص 188، 189، 194-195؛ آیتالله منتظری دیگر تقریظنویس این کتاب گفته بودند: من یک یا دو صفحه از این کتاب را بیشتر نخوانده ام و شیخ نعمتالله (مؤلف کتاب) را هم خوب نمیشناسم؛ همان، ص 185.
[57] - همان، ص 189.
[58] - همان، ص ،196، 197-198؛ فرمودند اگر بخواهید کمک شود بدون دخالت ساواک، غیر مستقیم انجام شود، به نحوی که شخص نجفآبادی هم متوجه کمک نشود؛ همان.
[59] - همان، ص 205-206؛ درگیری دو جناح به نفع دستگاههای دولتی است و به وسیله منابع تا کنون نسبت به تشدید اختلافات اقداماتی انجام شده و قضیه به صورت منازعات جزئی تا کنون شکل گرفته است؛ همان.
[60] - صحیفه امام، مجموعه آثار امام خمینی(س)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، جلد چهارم (مهر 1357-آبان 1357)، ص236. ساواک برای استفاده از این موقعیت پیشنهاد کرد: در صورت تصویب اقدامی به عمل آید که در مجله مکتب اسلام که در قم منتشر میشود و خود هیئت تحریریه نیز تصمیم به آن دارند مطالبی علمی علیه نویسنده و تقریظنویسان آن درج گردد و چون مشترکین این مجله اغلب علما و روحانیون میباشند، تصور میرود اقدام از آن طریق و تسریع درج این گونه مقالات در مجله مربوز حائز اهمیت باشد. همان، ص 185-187.
[61] - همان، ص 202، 207-208، 210، 211-212، 216، 217-218، 220، 225-226؛ اعلامیهای که با امضای «برادران شما» علیه آیتالله مشکینی منتشر شده بود، بسیار تند بود. ساواک انتشار این اعلامیهها را بلامانع ارزیابی کرد و امیدوار بود با رسیدن تلگراف مخالفان به اردبیل، آیتالله مشکینی قادر به اقامت و ادامه فعالیت در آن شهر و منطقه نباشد. همان، ص 212، 217-218.
[62] - همان، ص 213.
[63] - همان، ص 214-215.
[64] - همان، ص 227.
[65] - همان، ص 233-234، 235، 238، 239.
[66] - همان، ص 287-298، درباره این نامه نیز نک: ص 305. در فروردین 1355، روزنامهها موضوع قتل آقای شمس آبادی را به طرفداران کتاب شهید جاوید نسبت دادند. همان، ص 342-343.
[67] - همان، ص 224، 228-232، 264-265.
[68] - همان، ص 222.
[69] - همان، ص 236، 235.
[70] - همان، ص 287-289.
[71] - همان، ص 243-244.
[72] - همان، ص 241، 247، 268-269، 270-271.
[73] - همان، ص 267، 268-269.
[74] - همان، ص 247، 249، 250، 255، 257، 263.
[75] - همان، ص 252-253، 254.
[76] - همان، ص 272، نیز نک:270-271.
[77] - همان، ص 223، 264-265.
[78] - همان، ص 249.
[79] - همان، ص 275، 276، 277، 278.
[80] - همان، ص 279-280، 281، نیز نک: ص 304؛ در دو سند نام این کتاب الجهاد ثبت شده اما ساواک استان اصفهان این کتاب را الحج دانسته که در آن پیرامون این که جهاد به چه کسانی واجب خواهد بود، بحث شده است. ص 304.
[81] - همان، ص 313-314، 321، 322.
[82]- همان، ص 307-308 ، 310.
[83] - همان، ص 285، 300-301، 302؛ آیتالله مشکینی در ملاقات با حاج ابوالفضل فیض مشکینی به احتمال تغییر محل تبعید خود اشاره کرده بود: «خیال میکنم مرا از اینجا هم منتقل کنند، زیرا اینجا نزدیک قم است و اگر دروس حوزه شروع شود و طلاب در قم جمع شوند، به دیدن من خواهند آمد و من هم ناچارم آنها را بپذیرم چون نمیتوانم درب منزلم را ببندم. نک: همان، ص 279.
[84] - همان، ص 306، 309، 311-312، 323، 324، 325، 326، 327، 328، 329، 330، 331-332، 336.
[85] - همان، ص 334.
[86] - همان، ص 335، 346، 347.
[87] - همان، ص 347، 348، 350.
[88] - درازی، علی، ص 125.
[89] - یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتالله مشکینی، ص 352-353، 355، 360-361، 362، 363، 364-365، 366.
[90] - همان، ص 355-356، 357، نیز نک: ص 358.
[91] - همان، ص 377-378.
[92] - همان، ص 379-380.
[93] - همان، ص 399-400.
[94] همان، ص407
[95] - همان، ص 420-421، 424، 425، 426.
[96] همان، صفحه سی و شش.
[97] همان، صفحه نه.
آیتالله علی مشکینی
آیتالله علی مشکینی
آیتالله علی مشکینی
آیتالله علی مشکینی
آیتالله علی مشکینی
آیتالله علی مشکینی
آیتالله علی مشکینی
آیتالله علی مشکینی
آیتالله علی مشکینی
مراسم ختم مرحوم آیتالله سید محمود طالقانی 21-6-58
سمینار ائمه جمعه 2-10-59
آیتالله مشکینی و آیتالله خامنهای
نماز عید قربان، تبریز21-10-61
شهید عبدالحمید دیالمه در کنار آیتالله علی مشکینی
مجلس خبرگان 28-4-62
آیتالله مشکینی در بازدید از جبهه
کنگره جهانی ائمه جمعه و جماعات 13-10-62
شرکت در انتخابات
آیتالله مشکینی در حال رأی دادن به ریاست جمهوری دوره هفتم
آیتالله مشکینی در حال سخنرانی 17-4-63
آیتالله مشکینی در گردهمائی ائمه جمعه در قم 7-7-66
آیتالله مشکینی در مجلس خبرگان در سال 68
آیتالله مشکینی و آیتالله محمد مؤمن در مجلس خبرگان
مراسم افتتاح دوره چهارم مجلس شورای اسلامی 1371/3/7
کنفرانس اهل بیت در حسینیه ارشاد 1369/3/1- آیتالله هاشمی رفسنجانی- آیتالله جوادی آملی- آیتالله سید محمد خامنهای- آیتالله سید محمود شاهرودی- دکتر حسن حبیبی- آیتالله مشکینی- آیتالله خزعلی
دیدار اعضای مجلس خبرگان با رهبری 15-10-1372
دیدار با آیتالله هاشمی رفسنجانی و آیتالله هاشمی شاهرودی
اقامه نماز جماعت
مجلس خبرگان - فروردین 85
دیدار اعضای مجلس خبرگان با رهبری
مجلس خبرگان رهبری
مراسم تشییع پیکر آیتالله مشکینی
مراسم تشییع پیکر آیتالله مشکینی
مراسم تشییع پیکر آیتالله مشکینی
مراسم تشییع پیکر آیتالله مشکینی
اقامه نماز بر پیکر آیتالله مشکینی
تعداد مشاهده: 19932