یادی از مرحوم علامه آیتالله سید ابوالحسن رفیعی قزوینی
تاریخ انتشار: 12 دي 1401
آیتالله سید ابوالحسن رفیعی قزوینی فرزند سید ابراهیم در سال 1315ق (1276ش)- 1310ق، 1271ش نیز گفته شده است ـ در یکی از خاندانهای مشهور و روحانی قزوین دیده به جهان گشود. از آنجایی که نام جد او سید میرزا رفیع نام داشت به آل رفیعی و به صورت اختصار به رفیعی شهرت یافتند. مقدمات را در مدرسه صالحیه قزوین نزد ملا علی طارمی و ملا علیاکبر تاکستانی گذراند، سپس به تهران آمد و از درس سید محمد تنکابنی، شیخ مسیح طالقانی و شیخ محمدرضا نوری بهره برد. در علم حکمت و کلام از محضر میرزا حسن کرمانشاهی، حاج فاضل تهرانی شمیرانی، عبدالنبی نوری و ملا محمد هیدجی زنجانی درس گرفت. در فنون ریاضی شاگرد میرزا ابراهیم زنجانی و در نجوم و هیئت شاگرد شیخ علی رشتی بود. در زمان زعامت حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی به قم رفت و علاوه بر تدریس فقه، اصول و فلسفه در درس شیخ عبدالکریم و شیخ ابوالقاسم کبیر قمی شرکت جست. در سال 1348ق (1308ش) با اجازه شیخ عبدالکریم، آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی و آیتالله محمدرضا مسجد شاهی اصفهانی به مقام اجتهاد و نقل روایت نایل گردید و سپس به زادگاه خویش قزوین بازگشت و به مدت سی و دو سال به تدریس علوم عقلی و فقه و اصول پرداخت. در سال 1380ق (1339ش) به مدت دو ماه به قم بازگشت و سپس در تهران ساکن شد و در شبستان عتیق مسجد جامع بازار تهران(شاه آبادی) به اقامه نماز جماعت و تدریس خارج فقه و اصول و اسفار اربعه ملاصدرا پرداخت. حوزه درس او در مسجد جامع پر رونق بود و افراد بسیاری از محضر او بهرهمند میشدند. شهرت علمی و اخلاقی او به حدی بود که شبستان مذکور به نام او نامبردار گردید.
علامه رفیعی قزوینی شاگردان بسیاری بالاخص در علم حکمت و فلسفه تربیت کرد که از جمله آنان عبارت است از:
امام خمینی، حسنزاده آملی، محمدباقر محیالدین انواری، سید رضی شیرازی، سید جلالالدین آشتیانی، محمد ثقفی تهرانی(پدر خانم امام خمینی)، محسن رفیعی (پسر علامه)، مصطفی امام جمعهای، سید مصطفی خمینی، محسن محدث زاده(فرزند شیخ عباس قمی صاحب مفاتیح الجنان) و ...
مرحوم علامه علاوه بر تدریس، تألیفات بسیاری در فقه، اصول، فلسفه مشاء و حکمت متعالیه دارد که برخی از آن عبارت است از: حواشی کتاب الصلاه، حج، مکاسب، کفایه الاصول، اسفار اربعه ملاصدرا، اسرار الحکم ملا هادی سبزواری، شرح الاشارات و شفای ابو علی سینا و...[1]
آیتالله رفیعی قزوینی با تمام اشتغالات علمی و مذهبی، از رسیدگی به امور اجتماعی و سیاسی برکنار نبود و بارها با بیانیهها، اعلامیهها و مذاکرات مختلف در مقابل مظالم و دین ستیزی رژیم پهلوی ایستادگی کرد. حمایت او از نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی قابل توجه و در خور ستایش است.
در پرونده انفرادی وی در ساواک چنین مینویسد:
«خمینی مدت چهار سال نزد آیتالله رفیعی درس خوانده و در حال حاضر از لحاظ علوم دینی و فقه و فلسفه و غیره همتایی ندارد و متقابلاً خمینی از او شنوایی دارد.»
در سند دیگری در سال 1338 اعتراض او را علیه موسیقی مبتذل ذکر مینماید. ایشان در تاریخ 2 / 8 / 41 در اعتراض به تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی تلگرافی به شاه ارسال داشته و خواستار لغو آن میگردد.[2]
پس از وقوع فاجعه کشتار طلاب در مدرسه فیضیه در فروردین سال 1342، علامه رفیعی اعلامیهای صادر کرده و این جنایت را به شدت محکوم کرده و هدف رژیم را معدوم نمودن جمیع شئون اسلامی میشمرد.[3]
متن اعلامیه آیتالله رفیعی قزوینی در تاریخ 31 / 1 / 42 به قرار زیر است:
«بسمهتعالی
مردم مسلمان، فجایع و صدمات دولت که براساس محکم دین و سلسه جلیله روحانیت در چند ماه اخیر وارد گردیده بر هیچ فردی از شما پوشیده نیست.
هتک حرمت آقایان طلاب علوم دینیه قم و انواع اهانت از ضرب و جرح و شتم و فحش و تخریب مدرسه و توهین به کتابهای مذهبی که قلب مبارک حضرت ولیعصر ارواحنا له الفداء را خون کرد، بلکه ارواح مقدسه همه انبیا و ائمه علیهم الصلاة و السلام را مجروح و سخت آزرده نموده بر همه معلوم است و حاجت به تذکار آن نیست و بیرون کردن مجروحین طلاب را از مریضخانه قم که در هیچ جای دنیا با پستترین افراد خود اینگونه رفتار نمیکنند، باعث اندوه بینهایت افراد مسلمان است، انجام گردید. اینک شروع نموده طلاب را به عنوان مشمولیت نظام مورد حمله قرار داده، حوزههای علمیه را پریشان و مختل بلکه جمیع شئون علوم اسلامی را محو و معدوم نمایند. شما برداران دینی بدانید که حفظ قرآن مجید و اصول مذهب جعفری برپایه بقای علم استوار است و هرگاه خدای نخواسته طلاب علوم دینیه را تضعیف نمایند، در آینده کسانی که زعامت دین و نگاهداری مذهب وظیفه آنان است، موجود نخواهند بود و این مطلب ملازم با محو دین مبین است. شما باید به پیروی از علمای اعلام در مقام دفاع عاقلانه از این مصائب کمال اهتمام را بنمایید.
خداوند همه را مؤید و تقویت بفرماید.
ابوالحسن الحسینیالقزوینی (رفیعی) 25 / ذیقعده / 82»[4]
در جریان دستگیری امام و حوادث پانزده خرداد 42، علامه رفیعی در تاریخ 2 / 5 / 42 اعلامیهای به طرفداری از امام خمینی و حرکت دست جمعی علما به تهران در اعتراض به بازداشت ایشان صادر نموده و حمایتش از این اقدام روحانیون را اعلام میدارد[5] و خود در تاریخ 19 / 5 / 42 به محل حبس امام خمینی رفته و به مدت نیم ساعت با ایشان ملاقات مینماید.[6]
متن اعلامیهی آقای حاج سید ابوالحسن رفیعی قزوینی دربارهی مهاجرت علمای کشور به تهران در اعتراض به بازداشت امام و اهانت به مقام شامخ روحانیت
«حوادث ناگوار و اهانت به مقام مقدس روحانیت و شئون علمی مخصوصاً حضرت حجتالاسلام و المسلمین آقای خمینی دامتبرکاته که در دو ماه اخیر وارد گردیده است، بر احدی مخفی و پوشیده نیست. به طوری که عموم مسلمین بالاخص شیعیان در نهایت تأثر و اندوه از لحاظ تعصبات دینی و حمایت از حریم عظیم روحانیت که وظیفه هر مسلم است در مقام جلوگیری از مصائب وارده در ظل مبارک حضرت ولیعصر ارواحنا فداه برآمدهاند و البته آقایان علمای اعلام که پیشروان جمعیتهای دینی و پیشوایان آنان در همه امور مربوطه به مذهب هستند اولی و احق به اقدام در این میباشند، لهذا آیات عظام و مراجع تقلید شهرستانها مهاجرت به مرکز فرموده تا با آیات عظام و علمای اعلام مرکز دامت برکاتهم تشریک مساعی نموده، وظیفه دینیه خود را انجام فرمایند. از باب اطلاع عموم اعلام میشود تا زمانی که با مستدعیات و مطالب آنان نظر موافق اتخاذ نشود، آقایان متوقف در مرکز خواهند بود.
و ماالنصر الا من عندالله العزیر الحکیم
ابوالحسن الحسینی القزوینی [2 / 5 / 1342] 3 / ربیعالاول / 1383»[7]
وقتی که حضرت امام خمینی در بازداشت و تحت نظر بودند، و آیتالله سید حسن قمی و آیتالله بهاءالدین محلاتی نیز همین وضع را داشتند، و حتی خانه مرحوم آیتالله سید محمدهادی میلانی هم در اشغال قوای پلیس بود، دولت دست به کار انتخابات فرمایشی دوره 21 مجلس شورای ملی شد، روحانیت مبارز و اصناف مجاهد فرصت را غنیمت شمرده و با تحریم انتخابات و تعطیل مجدد بازار و پخش اعلامیهها در این زمینه، بار دیگر افکار عمومی را متوجه بازداشت غیر قانونی و ضد انسانی امام خمینی و توقیف آیتالله میلانی و تضییقات نسبت به سایر آقایان نمودند، اعلامیههائی از مراجع وقت که در تهران بودند و نیز اعلامیه جامعه روحانیت مبارز ایران، تحت عنوان تحریم انتخابات فرمایشی، یا شرکت در انتخابات فرمایشی را جایز نمیدانند صادر شد. آیتالله رفیعی قزوینی نیز تحت پرسش و پاسخ، اعلامیهای به شرح زیر صادر نمود.
«حضور مبارک بندگان آیتالله العظمی آقای حاج سید ابوالحسن قزوینی دامظله العالی
بهطوری که خاطر مبارک استحضار دارد چندی است که از طرف دستگاه مشغول توزیع کارتهای انتخابات مجلین [مجلسین] شورا و سنا شدهاند و مسلماً از شرایط قانونی انتخابات، آزادی بیان و مطبوعات و تشکیل مجامع و اجتماعات است و چنانچه بر احدی پوشیده نیست، اکنون در تهران حکومت نظامی برقرار و جاسوسان سازمان امنیت مردم را به بهانههای مختلف بازداشت کرده به زندان میفرستد [میفرستند] و بهطور کلی آزادی عقیده و اظهار نظر برای کسی نیست. مطبوعات در سانسور شدید دولت است و خفقان و ارعاب از طرف دستگاه حاکمه حکمفرماست.
آیا در چنین شرایطی ناگورا، وظیفه مسلمانان چیست؟ بایستی در انتخابات شرکت کرد و یا از دادن رأی خودداری نمود؟ وظیفه شرعی ما مسلمانها را تعیین فرمایید تا بدان عمل کنیم.
محمدعلی ایمانی، علی محمدی، جعفر عدالتخواه، احمد توسلی، حسن تقوی، محسن بابائی، حاج حسین کمالی، سید شجاع محتشمیپور، حاج حسن ملکی و به امضاء عده دیگر.
بسمالله تعالی
با وضعی که در سؤال ذکر شده است.
شرکت در چنین انتخاباتی صحیح و مطابق قواعد شرع انور نیست.
اللهم ایّد الدین و اهله و انصرهم نصراً عزیزاً
الاحقر ابوالحسن الحسینی القزوینی»[8]
با تبعید امام به ترکیه در 13 آبان 43، آیتالله رفیعی قزوینی با ارسال تلگرامی به سفارت ترکیه، مقام علمی و عملی امام خمینی را یادآوری کرده، مینویسد:
«تاریخ: 14 / 8 / 1343
سفارت کبرای ترکیه
پس از اهدای دعا، برحسب تقاضای بسیاری از طبقات مختلف ملت مسلمان ایران و همچنین خواسته اینجانب و جامعه روحانیت تذکاراً تصدیع میدهد: مهمان عالیقدری که در این ایام قدم به خاک ترکیه نهاده، یکی از مراجع بزرگ اسلام و نمونه کامل علم و فضیلت و تقوی است.
از ملت همسایه خود انتظار میرود به پاس علم و فضیلت، مقدم مهمان خود را محترم شمرده، برای همیشه نام خود را در ردیف علاقهمندان به علم و تقوی ثبت نمایند.
انتظار میرود هرچه زودتر مراتب را به دولت متبوعه خود اعلام دارید.
ابوالحسن الحسینی القزوینی 30 / ج 2 / 84»[9]
در آستانه شهریور سال 49 که مصادف با محرم سال 1391 ق بود، کتاب شهید جاوید نوشته حجتالاسلام نعمتالله صالحی نجفآبادی منتشر شد و موجی از اختلاف را بین علما ایجاد نمود و در مورد آن نامهها و اطلاعیههایی صادر شد.
از آیتالله رفیعی قزوینی نیز در این خصوص سؤال گردید و ایشان به آن پاسخ دادند.
متن پرسش چنین است:
«محضر مبارک حضرت بندگان آیتالله العظمی سیدالعلما و الحکما و المجتهدین آقای حاج سید ابوالحسن قزوینی دامظله علی رئوسالمسلمین
درباره عریضهای که از حوزه مقدسه قم از طرف فضلا و آقایان خطبا به محضر مبارک تقدیم گردیده درباره کتاب شهید جاوید که کتاب به ضمیمه عریضه تقدیم عالی محضر گردیده نتیجه مطالعه را درباره محتویاتِ کتابِ مذکور، مرقوم و به خاتم شریف مزین فرمایید.
سیدمهدی لواسانی
متن پاسخ آقای حاج سیدابوالحسن رفیعی قزوینی درباره کتاب شهید جاوید
بسمالله تعالی
حقیر با دقت کتاب مزبور را مطالعه نمودم. در دو مورد مسامحه شده است: اول در ضمن بیانات نوشته است که در واقعه کربلا اموری پشت پرده بوده که بعد ظاهر شد و از این جهت نظریاتم که تأسیس حکومت در عراق بود تبدیل نظر صلح با مخالف شد و این درست نیست نقلاً و عقلاً، اما از طریق نقل اخبار متظافره متکاثره معتبره در بحار و غیره وارد است که در نزد ائمه(ع) مصحف فاطمه و جفر و جامعه میباشد.
از اینرو «عالم بما کان و ما یکون و ما هو کائن الی القیامه» میباشند، حتی میرسید شریف سنی حنفی مذهب در شرح مواقف میگوید: جفر و جامعه دو کتاب بودند از علی کرمالله وجهه به قول او و ائمه مشهورین(ع) از اولاد آن حضرت بر طبق آن دو کتاب در وقایع حکم مینمودند و خبر میدادند و هرکه بخواهد تفضیل این اخبار را بداند مراجعه کند به جلد هفتم بحارالانوار و این مطلب به قدری اشتهار بین شیعه داشته و دارد که اظهار نظر برخلاف آن از منکرات در نزد آنان خواهد بود.
اما از طریق برهان عقلی باید دانست که ارتقا از مقام حس و تخیل به عالم تعقل که قهراً از ارتقا به مقام ولایت کلید امامت است. در ارتقای عقلی مرتبه چهارم آن عقل مستفاد است که مقام مشاهده معقولات است، یعنی از کثرت صفای تعقل مثل این است که مشاهده معقولات مینماید. مثل احساس بصر و این مقام را فؤاد گویند: «ماکذب الفؤاد و مارأی» پس امام قبل از وصول به مقام ولایت و امامت واجب است احاطه به تمام معقولات ومدرکات را دارا باشد و گرنه وصول به مقام ولایت و امامت قبل از احاطه تمام به معقولات و حوادث، طفره عقلیه خواهد بود و طفره عقلیه مثل حسّیه محال عقلی است حتی در مرتبه عقل مستفاد غفلت هم محال است.
دوم فرق بین اراده تشریعیه و تکوینیه کاملاً ندادهاند و نگذارده زیرا در اراده بایست تعلق به محبوب بگیرد و لهذا تمام مأمور به اوامر تشریعیه مطلوب مولی و محبوب اوست. اما در اراده تکوینیه که غالباً بر آن اطلاق مشیت میشود مستلزم محبوبیت متعلق آن نیست بلکه حوادث عالم اغلب ناشی از تصادم اسباب و علل عرضیه و علل اتفاقیه میشود، مجملاً کتاب مزبور مطابقت کامله با مسلک تشیع ندارد.
ابوالحسن الحسینی القزوینی عفی عنه»[10]
ساواک در گزارشی به نقل از فرزند آن مرحوم (سید محسن)- که بعد از درگذشت آیتالله رفیعی قزوینی عهدهدار امام جماعتی در همان شبستان مسجد جامع گردید،- چنین مینویسد:
«سید محسن رفیعی اظهار داشته است: بعد از پدرم، شخص خودم مقلد خمینی هستم و علاوه بر آن پدرم به من دستور دادهاند که خمینی اعلم بر تمام مراجع تقلید است.»[11]
این عالم جلیل القدر پس از عمری مجاهده علمی و عملی در ساعت 24 روز 13 دی 1354 (اول محرم 1396 ق) به علت بیماری قلبی در بیمارستان الوند تهران دعوت حق را لبیک گفت و به جوار او شتافت. شهربانی ابتدا با تشییع جنازه او مخالفت نمود ولی با توجه به نظر ساواک که این مخالفت را به مصلحت ندانست، خانواده، دوستداران و مردم متدین در روز اول محرم، او را تشییع کرده و به قم انتقال دادند و در مسجد بالاسر آستان مقدس حضرت معصومه(س) به خاک سپردند.[12]
پینوشتها:
[1] . ستارگان حرم، سید علیرضا سیدکباری، جلد دوم، نشر زائر قم و مقاله همنشینی علم و اخلاق، ناصر باقری بید هندی، مجله اطلاعات حکمت و معرفت، سال دوم، خرداد 1386، شماره 3، صفحه 97. همچنین رک: زندگانی و آثار حضرت آیتاللهالعظمی حاج سید ابوالحسن رفیعی قزوینی، محمد موقتیان، مجله معارف اسلامی (سازمان اوقاف) شهریور 1348، شماره 9، صفحه 5 تا 7؛ گفتگو با آیتالله سید رضی شیرازی، مجله بخارا، آذر و اسفند 1386، شماره 64، صفحه 568 تا 574؛ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، جلد 14، صفحه 539.
[2] . ر.ک: اسناد انقلاب اسلامی، جلد 2، صفحه 30، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
[3] . پایگاههای انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، مسجد جامع بازار تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، پاورقی شماره 2 ذیل سند بدون شماره ـ 31 / 1 / 42، جلد اول، صفحه 6.
[4] . اسناد انقلاب اسلامی، جلد 2، صفحه 68.
[5] مسجد جامع، همان، پاورقی شماره 1 ذیل سند شماره 12148 ـ 12 / 5 / 42، جلد اول، صفحه 42.
[6] . پرونده انفرادی ساواک.
[7] . اسناد انقلاب اسلامی، جلد 2، صفحه 104.
[8] . مسجد جامع بازار تهران، جلد اول، صفحه 45.
[9] . مسجد جامع بازار تهران، همان، پاورقی شماره 1، جلد اول، صفحه 144.
[10] . ر ک: اسناد انقلاب اسلامی، جلد 2، صفحه 204 و 205. در مورد کتاب شهید جاوید و کارکرد رژیم در گسترش اختلاف بین علما درباره آن و نظر حضرت امام خمینی در این مسئله رک: پایگاههای انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، مسجد هدایت تهران، جلد دوم، صفحه 245 و 246، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[11] . همان، سند شماره 23789 / 20 ﻫ 12 ـ 11 / 12 / 53، جلد دوم، صفحه 382.
[12] . پرونده انفرادی ساواک و پیشین، سید علیرضا سیدکباری.
آیتالله سید ابوالحسن رفیعی قزوینی
آیتالله سید ابوالحسن رفیعی قزوینی
آیتالله سید ابوالحسن رفیعی قزوینی
آیتالله سید ابوالحسن رفیعی قزوینی
سنگ مزار آیتالله سید ابوالحسن رفیعی قزوینی در مسجد بالا سر حرم حضرت معصومه (س) در قم
شبستان آیتالله محمدعلی شاهآبادی که بعدا به شبستان آیتالله رفیعی قزوینی نیز مشهور شد
تعداد مشاهده: 14907