امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: هرکس عبرت‌گیریش بیشتر باشد خطا و لغزش او کمتر خواهد بود. غررالحکم، جلد 2، صفحه 631، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.

در هر نهضت و انقلاب الهی و مردمی، علمای اسلام اولین کسانی بوده‌اند که بر تارک جبین‌شان خون و شهادت نقش بسته است. امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج 21، ص 275.

 

شرحی بر اسناد

مروری بر زندگی و فسادهای رحیم‌علی خرم


تاریخ انتشار: 18 ارديبهشت 1403


«فساد سیستماتیک» این بهترین و موجزترین عبارت در توصیف ساختار فاسد رژیم پهلوی است. ساختاری که در آن از رأس نظام حاکمیتی گرفته تا تک تک خاندان و وابستگان سلطنتی و دولتمردان گرفتار فساد بودند. در چنین ساختاری افراد سودجو به منظور بهره‌برداری بیشتر، خود را به سردمداران حاکمیت نزدیک می‌کنند تا از این طریق جایگاه خویش را ارتقا دهند. یکی از این نمونه‌ها «رحیم‌علی خرم» است. کارگری که یک شبه ره صد ساله را پیمود و توانست از کف خیابان به کاخ سلطنتی برسد. او خیلی زود در این سیستم فاسد فربه شد و به انواع و اقسام فسادهای مالی، سیاسی و اخلاقی دست زد.

 

پای رحیم‌علی خرم چگونه به دربار پهلوی باز شد؟

رحیم‌على خرم فرزند بیک‌علی حدود سال 1300 در روستاى کوهپایه زبیر از توابع ساوه متولد شد. او در جوانی با هدف یافتن شغل و کسب درآمد راهی تهران شد و به لطف جثه‌ای قوی و نیرومند در یک پروژه آسفالت‌کاری در پایتخت به عنوان کارگر ساده مشغول به کار شد. از قضا این گروه آسفالت‌کار یکی از روزها برای ترمیم معابر کاخ سلطنتی به سعدآباد رفتند و همان جا نقطه آغاز ارتباط خرم با دربار پهلوی بود چرا که مادر شاه در محوطه کاخ وی را دید و همان روز او را به حضور خود فراخواند. گفته می‌شود علت راهیابی خرم به دربار، روابط غیر عادی او با ملکه مادر بوده است.

بدین ترتیب آشنایی رحیم‌علی خرم با مادر شاه نقطه آغاز ترقی او بود و از این زمان، این شخص به حکم ارتباط و وابستگی به مادر شاه، وارد چرخه فاسد حاکمیت پهلوی شد و به سرعت با برادران شاه وارد روابط اقتصادی شد. او با محمودرضا پهلوی و حمیدرضا پهلوی رابطه نزدیکی داشت و حتی قرار بود پسر خرم با دختر حمیدرضا ازدواج کند. خرم بعد از پیروزی انقلاب و به هنگام دفاع در دادگاه انقلاب گفت:

«این که گفته شد دختر حمیدرضا (که نازَک نام داشت) شب‌ها به پارک (منظور پارک خرم است) می‌آمد باید بگویم که پسرم قرار است با نازَک ازدواج کند؛ نمی‌دانم این کار خیر سر گرفته یا نه. نازَک به همراه بچه‌هایم در سوئیس درس می‌خوانْد و خرج نازَک را هم در سوئیس شاه می‌فرستاد.»[1]

 

فسادهای اقتصادی رحیم‌علی خرم

رحیم‌علی خرم در آغاز به عنوان مقاطعه‌کار آسفالت به ثروت‌‌اندوزی پرداخت و کمی بعد با رانت‌خواری توانست اغلب قراردادهای پیمانکاری را به نام خود منعقد کند. حسین فردوست رئیس دفتر اطلاعات شاهنشاهی و دوست نزدیک شاه در این باره می‌گوید:

«یک نمونه کوچک در مقایسه با سایر فعالیت‌ها در سطح کشور عبارت بود از آسفالت خیابان‌های تهران. شهرداری چندین سال متوالی با یک مقاطعه‌کار [که نام او رحیم‌علی خرم بود] قرارداد بست که در طول یک سال در قبال فلان ‌مقدار وجه (رقم به درستی خاطرم نیست ولی آن‌قدر بود که مقاطعه‌کار توانست برای هر سال 200 میلیون تومان به مقامات شهرداری رشوه دهد) مسئولیت آسفالت خیابان‌های تهران را عهده‌دار گردد. مقاطعه‌کار فوق، خیابان‌ها را لکه‌گیری می‌کرد و در برخی خیابان‌ها یک ورقه نازک چند سانتی آسفالت می‌ریخت. در فصل زمستان به علت یخبندان، این آسفالت‌ها درمی‌آمد و چاله‌هایی در خیابان‌ها ایجاد می‌کرد که رانندگی در خیابان‌های تهران مسئله شده بود و زیان‌های فراوانی به خودروها و به خصوص فنرهای خودرو وارد می‌کرد. این کار چند سال متوالی ادامه یافت و وضع را به محمدرضا گزارش دادم. محمودرضا برادر محمدرضا با این مقاطعه‌کار به طور صوری شریک بود و درصدی دریافت می‌داشت. نتیجه گزارش من فقط این شد که سال بعد با آن مقاطعه‌کار قراردادی بسته نشد ولی نه به سوءاستفاده در شهرداری کاری داشتند و نه به مقاطعه‌کار ایرادی وارد شد.»[2]

خرم با اشرف نیز رابطه خوبی داشت. ابوالحسن عمیدی نوری (روزنامه‌نگار و نویسنده، نماینده مجلس شورای ملی و از کارگزاران رژیم پهلوی) می‌گوید:

«یک روز که والاحضرت اشرف می‌خواست به اروپا برود خرم بیش از یکصد هزار دلار... از تمام صرافی‌های تهران خرید و جمع کرد یعنی هشت میلیون ریال آن روز خرج کرد. آن اسکناس‌ها را در بسته مخصوصی پیچید و به فرودگاه رفت و دست والاحضرت را ماچ کرد و آن بسته را تقدیم نمود.»[3]

در سال 1341 و در دوران نخست‌وزیری علی امینی، خرم به اتهام یک کلاهبرداری کلان به مبلغ 23 میلیون تومان تحت تعقیب قرار گرفت و مدتی بازداشت شد. جالب این که در زندان نیز فسادهای خرم ادامه داشت. عمیدی نوری می‌گوید: «در مدتی که خرم در زندان بود شب‌ها به خارج از توقیفگاه خود می‌رفت و مشغول کسب بود. روزها هم توقیفگاه او در حقیقت محل کار او شده بود. خدا می‌داند در همان محل توقیفگاه او متجاوز از 40 میلیون تومان قرارداد مقاطعه‌کاری آسفالت با او بسته شد.»[4] اما سرانجام با وساطت دربار و به ویژه ملکه مادر و برادران شاه از این اتهام فارغ شد.[5] عمیدی نوری درباره حمایت‌های خاندان سلطنتی از خرم می‌گوید: «وقتی پرونده آسفالت تهران در دیوان کیفر به شدت تحت رسیدگی بود، بازپرس دستور توقیف خرم و دفاتر او را داده بود، اما دربار برای فرار او دست و پا می‌زد زیرا بعضی از شاهپورها و اشرف در کارهای او شرکت داشتند.»[6] بدین ترتیب رحیم‌علی خرم با اتکا به پشتوانه‌ای قوی همچنان می‌تازید.

نکته جالب این که دفتر مخصوص شاه رحیم‌علی خرم را برای پیمانکاری به سازمان‌های مختلف عمرانی و اقتصادی معرفی می‌کرد. ابوالحسن ابتهاج که طی سال‌های 1333 تا 1337 مدیرعامل سازمان برنامه و بودجه کشور بود، روزی نامه‌ای از دفتر مخصوص شاه دریافت کرد که طی آن توصیه شده بود احداث راه مازندران به رحیم‌علی خرم اختصاص یابد. ابتهاج می‌گوید: «بلافاصله به دفتر مخصوص جواب دادم که راه مازندران را به خرم بدهید یعنی چه؟ من چطور می‌توانم چنین کاری کنم؟ این کار یک تشریفات قانونی دارد. برای انتخاب مقاطعه‌کار باید مناقصه بگذاریم. چند روز بعد مجدداً نامه‌ای از دفتر مخصوص آمد که حتماً باید این کار را به خرم بدهید.» ابوالحسن ابتهاج بعدها متوجه شد که «طبق دستور شاه، دفتر مخصوص مرتباً به سازمان برنامه نامه می‌نوشت» که مقاطعه امور مربوط به احداث جاده مازندران به فرد مذکور داده شود.[7]

خرم برای این که بتواند قراردادهای اقتصادی مناسب‌تری برای خود دست و پا کند، از پرداخت رشوه هیچ ابایی نداشت. در «گزارش اطلاعات داخلی» مربوط به سال 1344 درباره زد و بندهای رحیم‌علی خرم آمده است:

«خیلی محرمانه

موضوع: رحیم‌علی خرم

تاریخ گزارش: 28 / 4 / 44

خرم مدیر شرکت آسفالت راه و مقاطعه‌کار شهرداری تهران با وساطت شیخ‌حسین عاملی پدر آقای دکتر عاملی وزیر دادگستری مبلغ دو میلیون تومان به آقای وزیر دادگستری پول پرداخت کرده تا پرونده‌ای که به موجب آن خرم متهم به سوءاستفاده در مناقصه آسفالت قسمتی از خیابان‌های شهر تهران می‌باشد، به نفع وی رسیدگی و ضمن صدور رأی مقتضی روی این پرونده هم او از تعقیب دولت و شهرداری رهایی یابد و هم رأی نهایی طوری باشد که خرم بتواند طلب ادعائی خود را که بالغ بر چند میلیون تومان می‌باشد از شهرداری وصول نماید.

به همین منظور دکتر عاملی ابتدا سفارش لازم را به نجفی دادستان قبلی دیوان کیفر که پرونده خرم برای تعقیب آن عده از کارمندان شهرداری و مأمورین دولت که شرکای خرم بوده‌اند و در آنجا تحت رسیدگی بوده، می‌نماید و در نتیجه دیوان کیفر با صدور قرار منع تعقیب کارمندان مزبور، اولین اقدام را به نفع خرم به عمل آورده بوده و سپس به دستور وزیر دادگستری پرونده به دادسرای تهران احاله می‌گردد. قرار بر این بوده که این پرونده پس از خاتمه گردش کار در دیوان کیفر به سرعت در دادسرای تهران تحت رسیدگی قرار گرفته و رأی مقتضی به نفع خرم صادر شود؛ لیکن اظهارات خصوصی خرم در یکی دو محفل دوستانه در مورد پولی که به وسیله شیخ‌حسین عاملی به آقای دکتر عاملی داده شده موجب می‌گردد که آقای دکتر عاملی که از فتح باب خرم مطلع شده بود به دادستان تهران دستور بدهد که رسیدگی به این پرونده را قدری به تأخیر اندازد. نتیجتاً بین خرم و آقای وزیر دادگستری بر سر همین تأخیر اختلافی بروز می‌کند که به تازگی طی ملاقاتی که بین آن‌ها روی می‌دهد رفع کدورت شده و قرار است در آینده نزدیکی رسیدگی به این پرونده به نفع خرم خاتمه یابد.»

ارتباط و پیوند خرم با دربار موجب شد تا او در زمین‌خواری نیز گوی سبقت را از دیگران برباید:

«خرم بیش از ده میلیون متر[مربع] زمین را از روبروی فرودگاه مهرآباد تهران - از بر خیابان آسفالته‌ای که به سمت کرج می‌رود - از یک طرف و از سمت اتوبان کرج ... و تمام تپه و چاله‌ها و کنار رودخانه کن را تا دامنه‌ کوه پر نموده تسطیح کرده و ملک خود نموده است و بیش از 170 میلیون تومان خرج این کار در آنجا نموده است. یک استیج [صحنه، محوطه، محلی برای اجرای نمایش یا رقص]... در این محوطه حفر نموده که مباشرش به من گفت هفت میلیون تومان فقط قیمت سیمان مصرف شده در این استیج است. عمارت عجیب و غریب سه طبقه در سطح چند هزار متری با مهندسی عجیب خود در آنجا ساخته، میلیون‌ها درخت بزرگ آورده و در زمین آنجا کاشته که گرفته و سبز شده و در واقع یک جنگل مصنوعی در آنجا به وجود آورده که باید رفت و دید این سرعمله در آنجا چه‌ها که نکرده است؟! شاهپورها از حمیدرضا و محمودرضا اغلب آنجا هستند، خودم آن‌ها را دیدم. حتی شاه هم با هلیکوپتر گاهی بدانجا می‌آید و تفریح می‌کند. این غصب ده‌ها میلیون متر اراضی بیاض که مال مالک ساختمان است و او این‌طور بی‌محابا دیوار ساخته و به این فعالیت عمرانی پرداخته که کار خودش تنها نیست، بلکه دربار با او شریک است.»[8]

علاوه بر این سازمان بازرسی شاهنشاهی در گزارشی به مواردی از زمین‌خواری و فسادهای خرم چنین اشاره می‌‌کند:

«رحیم‌على خرم به قسمتى از اراضى دریاى خزر (9800 مترمربع حریم دریا) و اراضى اوقاف در غرب تهران (شمال جاده تهران ـ کرج) تجاوز و در وارد کردن کالا از خارج مرتکب تخلفاتى شده است. نتیجه تحقیق حاکى است نامبرده با احداث هتل و کاباره در رامسر، قسمتى از اراضى ساحلى دریا را متصرف و از سال 1325 به اراضى موقوفه واقع در طرشت (شمال جاده تهران ـ کرج) از طریق دیوارکشى و ایجاد تأسیسات، تصرفات غیرمجاز داشته است و سازمان اوقاف در سال 51 دادخواستى مبنى بر خلع ید هشت قطعه اراضى موقوفه به مساحت 226831 متر مربع به دادگاه تقدیم که در نتیجه در دادگاه‌های بدوى و پژوهشى محکوم گردیده است.»[9]

علاوه بر اعضای خاندان پهلوی، خرم با برخی از مقامات رژیم نیز ارتباط داشت و با همکاری آنان فعالیت اقتصادی می‌کرد. محمد باهری وزیر دادگستری در کابینه شریف امامی می‌گوید:

«خرم متهم بود با هم‌دستی نصیری [رئیس شهربانی و بعدها رئیس ساواک] مخصوصاً یک چیزهایی را با استفاده از معافیت گمرکی وارد مملکت کرده است.»[10]

خرم همچنین عمده سرمایه بانک ایرانیان را نیز از آن خود کرده بود. روزنامه‌ها بعد از اعدام خرم موارد دیگری از فسادهای مالی وی را فاش کردند و روشن شد که او برای تأسیس پارک خرم و وسعت بخشیدن به آن به صدها متر از اراضی مردم دست‌اندازی کرده است. او همچنین متهم بود که در باطن از یک تفریحگاه به عنوان مرکز اشاعه فحشا استفاده می‌کرد و قمارخانه‌ای در آن دایر کرده بود که برادران و مادر شاه مشتری ثابت آن بودند.[11]

باید توجه داشت که در ساختار حاکمیتی رژیم پهلوی «شعبان بی‌مخ‌ها» کم نبودند؛ همان‌هایی که با دریافت پول و امتیازهای مختلف، رژیم را در دستیابی به سیاست‌هایش یاری می‌رساندند. این لومپن‌ها گاه چوب و چماق به دست گرفته، در کف خیابان به نفع دستگاه پهلوی جار وجنجال درست می‌کردند و گاه با کت و شلوار اتوکشیده، توان خود را برای دربار خرج می‌کردند. رحیم‌علی خرم یکی از همین مهره‌ها بود. او که با زد و بندهای اقتصادی با دربار پهلوی به مال و ثروت رسیده بود، در امور سیاسی نیز دخالت می‌کرد. در یک مورد وی از سوی دربار مأموریت یافت تا جهان پهلوان غلامرضا تختی قهرمان و کشتی‌گیر مطرح را به دربار نزدیک کند. مهدی تختی برادر پهلوان غلامرضا تختی به یاد می‌آورد که خرم قصد داشت تا با خرج پول از موقعیت و جایگاه تختی سوءاستفاده کند. به روایت مهدی تختی: «رحیم‌علی خرم به پهلوان تختی گفته بود: «آقای تختی من شما را دوست دارم. از وضع مادی شما هم خبر دارم. دلم می‌خواهد بدون این که شما کاری برای من بکنید ماهی هزار تومان از من بگیرید و فقط به اسم کارمند ما دفترم را امضا کنید.» وقتی حرف این مرد تمام شد غلامرضا که به شدت برافروخته شده بود گفت: «اجازه بدهید فکر کنم و بعد جوابتان را بدهم.» بعد هم خداحافظی کرد و ما بیرون آمدیم. غلامرضا چند لحظه‌ای ناراحت بود و بعد گفت: «شناختیش؟» گفتم «نه!» گفت: «این جناب، آقای رحیم‌علی خرم سرمایه‌دار معروف است. دلش هم به حال من نسوخته که پول مفت به من بدهد. او می‌خواهد با ماهی هزار تومان مرا بخرد که به موقع مثلاً در انتخابات و با جمع‌آوری رأی به کمک من به خواسته خودش برسد ولی کور خوانده چون من اگر از این پول‌ها خورده بودم که دیگر تختی نبودم.» مهدی تختی می‌گوید با وجود مخالفت جهان پهلوان تختی، خرم به هیچ وجه دست بردار نبود. «یک روز که با غلامرضا و دوستانش به رستوران فرودگاه رفته بودیم، شخصی برادرم را صدا زد و گفت: «آقای تختی لطفاً تشریف بیاورید.» غلامرضا جلو رفت و آن مرد پاکتی درآورد و به دست غلامرضا داد و گفت: «آن آقا داده!» غلامرضا پاکت را باز کرد و دید ده هزار تومان پول توی آن است. حامل پاکت گفت: «آقا می‌خواهد شما را ببیند.» غلامرضا پول را به آن مرد پس داد و گفت: «سلام مرا به آقا برسانید و بگویید من نمی‌خواهم آقا را ببینم.» لحظه‌ای که به میز ما برگشت و پرسیدیم: «کی بود؟» گفت: «خرم باز پول و پیغام فرستاده بود که ردش کردم.» غلامرضا همیشه از طرف دستگاه تهدید می‌شد که با آن‌ها همکاری کند ولی او زیر بار نمی‌رفت.»[12]

یکی از چاپلوسی‌های رحیم‌علی خرم برای خاندان سلطنتی به هنگام تولد ولیعهد در آبان سال 1339 بروز کرد. در آن موقع خرم برای خوش‌خدمتی به شاه یکی از خیابان‌های نزدیک کاخ مرمر را با گل فرش کرد و اتومبیل حامل رضا پهلوی با عبور از روی آن گل‌‌ها به کاخ رسید![13]

 

فسادهای اخلاقی رحیم‌علی خرم

رحیم‌علی خرم که فردی عیاش و خوشگذران بود، با استفاده از موقعیت خود دست به انوع و اقسام فسادهای اخلاقی می‌زد. او صاحب چندین کاباره و عشرتکده در تهران و شمال و صاحب بوستان خرم تهران (پارک ارم فعلی) بود. 150 دختر فیلیپینی را در ظاهر به عنوان رقاصه استخدام کرده بود که در واقع آن دختران در حکم فاحشه در مراکز فحشایی که تحت مدیریت خرم بود فعالیت می‌کردند.[14]

خرم علاوه بر این که از این طریق به اشاعه فحشا می‌پرداخت، خود نیز در مراکزی که احداث کرده بود به هرزگی می‌پرداخت. روزنامه کیهان بعد از دادگاه خرم در سال 58 نوشت:

«تخصص دیگر او [خرم] ایجاد عشرتکده بود. مدرن‌ترین عشرتکده‌ای که داشت پارک خرم نامیده می‌شد. در ساختن این عشرتکده او از امکانات سازمان آب تهران بدون پرداخت دیناری استفاده کرد. او این پارک را برای پسر شاه ساخته بود و می‌خواست به او هدیه کند اما بعد حیفش آمد که آن را از دست بدهد. به ظاهر این پارک صورت یک تفریحگاه سالم را داشت اما در آن توسط دستیاران خرم و باند او تجاوزهایی نیز در این پارک به عمل می‌آمد.»[15]

یکی از کارکنان پارک مزبور در دادگاه خرم اعتراف کرد که در آن محل حدود 60 یا 70 روسپی فعالیت می‌کردند و کارت مخصوص هم داشتند.[16]

 

جنایت‌‌های رحیم‌علی خرم

آنچه در باره خرم مشهور است ارتکاب قتل و جنایت در پارک اوست البته هیچگاه این مشهورات در حکومت پهلوی پیگیری جدی و حتی سطحی نگردید ولی آنچه مسلم است این که پرونده رحیم‌علی خرم پر از صفحات سیاه بود. از آن جمله موارد زیر را می‌توان نگاشت:

طبق اعتراف یکی از کارکنان پارک خرم، یک روز جوانی را به جرم اهانت به خرم در پارک وی به قفس شیرها انداختند و شیرها او را دریدند. شاهد این قتل فجیع در دادگاه انقلاب اعتراف کرد: «مرد جوانی در داخل پارک به نحوه نوبت اعتراض کرد. انتظامات هم به او توهین کرده بود و این جوان به تلافی آن به خرم توهین کرده بود. ساعت 11 شب مأموران او را گرفته و کتک زدند و بعد به دستور خرم او را داخل قفس شیرها انداختند. من از بادیگاردهای خرم شنیدم که 3 یا 4 سال پیش نیز یکی از این افراد، مردی را که با خرم اختلاف داشت در رامسر به قتل رساندند.» همین شاهد اضافه کرد: «هرگاه دختر و پسری برای تفریح به پارک خرم می‌آمدند و اعتراض می‌کردند و یا بلند صحبت می‌کردند، این مسئله را مزدوران خرم بهانه قرار می‌دادند و پسر را دستگیر و به انتظامات می‌بردند و دختر را گرفته و به او تجاوز می‌کردند. یکبار دختری را گرفته و به داخل هتل برده بودند و چون با مخالفت دختر روبرو شده بودند، با مشت بر شکم او کوبیده بودند به طوری که او در همانجا مرده بود.»[17] به اقرار متهمین و هم‌دستان خرم روشن شد آن‌ها بعد از اعمال جنایت، اجساد مقتولین را در گوشه‌ای از پارک دفن می‌کردند.[18]

محمد باهری وزیر دادگستری دوران شاه هم در گفتکو با حبیب‌الله لاجوردی از جنایت دیگری که توسط رحیم‌علی خرم رخ داد پرده برداشت. او می‌گوید:

«روزی مستنطق[بازپرس] به من مراجعه کرد و گفت آقا مثل این که خرم قاتل است. گفتم چطور؟ گفت من در تحقیقاتی که رفتم در همان پارک خرم کردم به این نتیجه رسیدم که به این کارگرانی که برایش کار می‌کردند پول نمی‌داده و بعد این‌ها مطالبه مزد می‌کردند. این‌ها را می‌بسته با طناب‌ها... و بعد می‌زده توی شکمشان، لگد می‌زده توی شکمشان و حتی به من گزارش دادند و گفتند یکی از این کارگران که لگد توی شکمش خورده بود، روده‌هایش ریخته بود بیرون. تاریخی را که برای من نقل کردند که این دو تا کارگر را زده توی شکمشان تطبیق می‌کند تقریباً با همان تاریخی که آن جسدها را [در اطراف پارک خرم] پیدا کردند و به نظر من این [خرم] قاتل است و آدم‌ها را کشته است... مستنطق تحقیقاتش را ادامه داد و بالاخره معلوم شد که محقق است.»[19]

خرم در مردادماه 1357 در شرایطی که مردم ایران به شدت در حال مبارزه با رژیم شاهنشاهی بودند به شاه نامه‌ای نوشت و اظهار ارادت و جان‌نثاری کرد. در بخشی از این نامه آمده بود:

«در این موقع خطیر پراهمیت که کشور عزیز ما دستخوش آمال و مقاصد شوم مشتی عناصر خائن و چهره‌های ناپاک شناخته شده قرار گرفته جان‌نثار شاهنشاه از آن مقام استدعا دارد ندای قلبی میهن‌پرستان واقعی و علاقه‌مندان به نظام شاهنشاهی که اکثریت قریب به اتفاق جمعیت کشور را تشکیل می‌دهد، بیش از این تحمل نظارت بر چنین نابسامانی‌ها را ندارند و شاهنشاه معظم خود را رهبر و سند استقلال و عظمت کشور می‌دانند، به شرف عرض همایونی رسیده شود و هرگاه اراده ملوکانه شرف صدور یابد و مقتضی بداند چون مردم خود را مسئول حراست از تاج و تخت شاهنشاهی می‌دانند، با مشت‌های گره کرده در کوچه و معابر پاسخگوی این مزدوران خانه به دوش باشند و آن‌ها را از صحنه سیاست‌های جاهلانه و مزورانه براند.»[20]

با وجود این اظهار جان‌نثاری‌ها اما رحیم‌علی خرم در 19 شهریور 1357 قربانی اصلاحات ظاهری شاه شد. در ماه‌های منتهی به پیروزی انقلاب و در روزهایی که رژیم با هدف مبرا کردن خویش و نیز تلطیف فضای جامعه، سردمداران و کارگزاران خود را یکی پس از دیگری در بند می‌کرد، رحیم‌علی خرم نیز ممنوع‌الخروج شد. بر این اساس «به دستور جناب آقای نخست‌وزیر [شریف امامی] مقرر است از خروج یازده نفر افراد مشروحه زیر از کشور تحت هر عنوان تا اطلاع ثانوی جلوگیری به عمل آید. خواهشمند است دستور فرمایید در این مورد اقدام لازم را به عمل آورند.

 رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور. سپهبد مقدم

1- دکتر شجاع‌الدین شیخ‌الاسلام‌زاده وزیر سابق بهداری و بهزیستی

 2ـ دکتر اسدالله نیلی آرام معاون سابق وزارت بهداری و بهزیستی

 3ـ رسول رحیمی رئیس سابق اتاق اصناف پایتخت

 4ـ امیرحسین شیخ بهائی رئیس اسبق اتاق اصناف پایتخت

 5ـ نورالدین حکمتی رئیس اسبق اتاق اصناف پایتخت

 6ـ رحیم‌علی خرم مقاطعه‌کار و صاحب پارک خرم

 7ـ حسین خداداد بازرگان مقیم تهران

 8ـ محمدعلی نقیب‌زاده رئیس هیئت مدیره شرکت تعاونی مسکن فرهنگیان

 9ـ علی اصغر رزازان بازرگان مقیم تهران

 10ـ دکتر باقر عاقلی رئیس سابق شرکت تعاونی شهر و روستا

 11ـ قاسم ساربانها بازرگان مقیم تهران.»[21]

خرم خود درباره چرایی و چگونگی دستگیری‌اش می‌گوید: «یک روز به پاکستان رفته بودم تا به دفترم در پاکستان سرکشی کنم. به ارتشبد نصیری گور به گور شده که از قبل با من آشنایی داشت تلفن زدم که من به پاکستان آمده‌ام. او به خاطر پارک خرم صد میلیون تومان از من حق حساب می‌خواست. گفت حق حساب آورده‌ای؟ گفتم اینجا که نمی‌توانم بپردازم. او ترتیب دستگیری مرا در پاکستان داد و از آنجا به تهران اعزامم کرد. بدین ترتیب من زندانی شدم.»[22]

همان‌گونه که گفته شد سازمان بازرسی شاهنشاهی مهم‌ترین اتهامات خرم را دست‌اندازی به 9800 مترمربع از حریم دریا و تجاوز به اراضی اوقاف در غرب تهران تشخیص داد. وی همچنین متهم به قاچاق بود. با وجود این اتهامات اما رحیم‌علی خرم به خاطر روابطی که داشت با اعمال نفوذ مانع از آن می‌شد که پرونده‌اش وارد سیر قانونی شود. [23] تا اینکه با پیروزی انقلاب اسلامی، رسیدگی به اتهامات رحیم‌علی خرم در دستور کار قرار گرفت و روز 19 اردیبهشت 1358 شعبه سوم دادگاه انقلاب اسلامی بررسی اتهامات وی را آغاز کرد. خرم کوشید تا در برابر دادگاه خود را بی‌گناه نشان دهد و حتی مدعی شد که 20 سال است علیه شاه مبارزه می‌کند! وی به ارتباط‌های خود با برادران شاه، تیمور بختیار (اولین رئیس ساواک) و نعمت‌الله نصیری (که بیش از 13 سال ریاست ساواک را برعهده داشت) اعتراف کرد. در آن دادگاه روشن شد که خرم مبالغ گزافی به بختیار و نصیری رشوه می‌داده است. خرم درباره تیمور بختیار گفت: «بختیار آدم پولکی بود. او پول می‌گرفت و کار انجام می‌داد.»[24] درباره نصیری هم اعتراف کرد که «من دو تا خانه برایش ساخته‌ام؛ یکی در نوشهر و یکی در بغل متل قو.»[25] در دادگاه فاش شد که خرم با استفاده از رانت در کشورهای خارجی مثل پاکستان نیز مقاطعه‌کاری می‌کرده است. او همچنین اعتراف کرد که همسرش راضیه فرتاش 5 برابر خرم ثروت دارد. [26]

 

فهرست اتهامات خرم

 ۱- مشارکت و معاونت در قتل و ضرب و جرح

 ۲- استثمار ملت مظلوم ایران با توسل به قدرت و نفوذ خود در رژیم طاغوتی شاه

 ۳- دایر کردن قمارخانه و مراکز فحشا

 4- اتکا به حاکمیت اجنبی و متزلزل کردن حاکمیت ملی به منظور دستیابی به اهداف شوم خود.

 خرم متهم بود که «سالیان دراز به رژیم شاه مخلوع وابسته بوده و از این راه ثروت هنگفت به دست آورده از جمله شرکت آسفالت، هتل خرم، پارک خرم و صدها آپارتمان و مبالغ هنگفتی موجودی در بانک‌ها و غیره و در این مسیر از ارتکاب قتل و غارت ابایی نداشته که از طریق عمال ساواک و امثال نصیری حمایت می‌شد.»[27] دلایل اتهام وی نیز بدین شرح بود: «1- صدها برگ شکایات شکات مضبوط در پرونده 2- اظهارات خود متهم 3- قضاوت اذهان عمومی که تمامی ملت نام او را با یک جانی برابر می‌دانند. بنابر این ایشان یکی از مفسدین درجه یک دربار شاه سابق است که با خیانت به ملت سهم بزرگی در حکومت شاه سابق دارد.[28]

بدین ترتیب شعبه سوم دادگاه انقلاب رحیم‌علی خرم را نمونه بارز مفسد فی الارض شناخت و به حکم این دادگاه خرم در سحرگاه 19 اردیبهشت 1358 به جوخه اعدام سپرده شد.

 

پی‌نوشت‌ها:


[1]  پهلوی‌‌ها (خاندان پهلوی به روایت اسناد)، جلد دوم، به کوشش جلال اندرزمانی زاده، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، چاپ اول، 1378، ص 443.

[2] ظهور و سقوط سلطنت پهلوی (خاطرات حسین فردوست)، مؤسسه اطلاعات، چاپ 28، 1388، ج 1، ص 664.

[3] یادداشت‌های یک روزنامه‌نگار (تحولات نیم قرن تاریخ معاصر ایران از نگاه ابوالحسن عمیدی نوری)، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، چاپ اول، 1395، ج 3، ص 88.

[4] همان.

[5] روزنامه کیهان، پنجشنبه 20 اردیبهشت 1358، ش 10703، ص 1.

[6] یادداشت‌های یک روزنامه‌نگار (تحولات نیم قرن تاریخ معاصر ایران از نگاه ابوالحسن عمیدی نوری)، ج 3، ص 87.

[7] ابوالحسن ابتهاج، خاطرات ابوالحسن ابتهاج، ج 1، چاپ اول، انتشارات علمی، 1371، ص 347.

[8] کارگر آسفالت‌کاری که رانت‌خوار شد!، منتشر شده در سایت مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، تاریخ انتشار: 19 /5 /1398.

[9]  همان.

[10] تاریخ شفاهی هاروارد، مصاحبه کننده: حبیب لاجوردی، مصاحبه شونده: دکتر محمد باهری، چهاردهم آگوست 1982، نوار شماره 30، ص 11.

[11] روزنامه کیهان، پنجشنبه 20 اردیبهشت 1358، ش 10703، ص 1.

[12] مصاحبه مهدی تختی درباره برادرش، منتشر شده در مجله «جوانان امروز»، مورخ ۱۶ بهمن ۵۷.

[13] روزنامه کیهان، پنجشنبه 20 اردیبهشت 1358، ش 10703، ص 1.

[14] همان.

[15] همان.

[16] همان.

[17] همان.

[18] روزنامه اطلاعات، چهارشنبه 19 اردیبهشت 1358، ش 15849، ص 2.

[19] تاریخ شفاهی هاروارد، مصاحبه کننده: حبیب لاجوردی، مصاحبه شونده: دکتر محمد باهری، چهاردهم آگوست 1982، نوار شماره 30، ص 11 و 12.

[20] کارگر آسفالت‌کاری که رانت‌خوار شد!، منتشر شده در سایت مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، تاریخ انتشار: 19 /5 /1398.

[21] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، کتاب 11، ص 138.

[22] روزنامه اطلاعات، چهارشنبه 19 اردیبهشت 1358، ش 15849، ص 2.

[23] روزنامه کیهان، پنجشنبه 20 اردیبهشت 1358، ش 10703، ص 1.

[24] همان.

[25] همان.

[26] همان.

[27] روزنامه اطلاعات، چهارشنبه 19 اردیبهشت 1358، ش 15849، ص 2.

[28] همان.























 

تعداد مشاهده: 58162


مطالب مرتبط

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.