شاهپور حمیدرضا پهلوی قاتل است؟
تاریخ انتشار: 30 تير 1403
رژیم شاهنشاهی پهلوی با کودتای نظامی به حاکمیت رسید و به لحاظ سیاسی در بین مردم ایران مشروعیت نداشت زیرا به ناحق حاکمیت خود را بنیاد نهاده بود. اما نکته مهمتر این که ادامه حکومت پهلوی نیز با بیقانونی و زیر پاگذاشتن حق و عدالت و توام با ظلم و جور بود.
مردمآزاری یکی از ویژگیهای حکومت پهلوی بود. تعدی به حریم خصوصی آحاد مردم به بهانههای مختلف در ارکان رژیم به یک رویه تبدیل شده بود. این نوع آزار و اذیتها حد و مرزی نداشت و گاه چنان بحرانی میشد که حیات افراد به خاطر مسائل شخصی درباریان و دولتمردان و یا اشخاصی که در سازمانهای نظامی و امنیتی شاغل بودند در معرض فنا و نیستی قرار میگرفت.
سرمنشاء مردمآزاری، ساختار فاسد حکومت بود و زمینهی سرکشی و سوءاستفادهی افراد وابسته به حاکمیت را فراهم میکرد. از آن جائی که ارادهی جدی برای نابسامانیها و ناهنجاریها وجود نداشت طبیعتاً پدیده شوم مردمآزاری نیز لاینقطع ادامه مییافت.
دربار پهلوی مهمترین کانون فساد و زد و بند و قانون گریزی و قانونستیزی بود. هیچ مرجع قانونی وجود نداشت تا حدود و ثغور درباریان و خواستههای نامشروع و بیپایان آنان را تحدید نماید. اقدامات افسار گسیخته و خارج از عرف درباریان و انعکاس محدود و سانسور شدهی آن در رسانهها یکی از سوژههای ثابت مطبوعات بود، گاهی اوقات مطبوعات خارجی نیز به این موضوع دامن میزدند زیرا در داخل از آزادی عمل لازم برای پرداختن به موضوعات حساس و افراد خاص چون شاه و فرح را نداشتند و اخبار و وقایع اتفاقیه حول و حوش آنان بیشتر در رسانههای خارجی طرح میشد سپس در داخل کشور و در فرهنگ شفاهی و عامه مردم یا در قالب شایعه در محافل مطرح میگردید.
درباریانی چون محمدرضا شاه پهلوی و زنانش: فوزیه، ثریا اسفندیاری و فرح، خواهران شاه: شمس، اشرف و فاطمه پهلوی، مادر تنی شاه ـ تاجالملوک آیرملو ـ زنان رضاشاه: توران امیرسلیمانی، عصمتالملوک دولتشاهی ـ برادران محمدرضا: علیرضا، عبدالرضا، غلامرضا، احمدرضا، محمودرضا، حمیدرضا.
دسته دیگر وابستگان نسبی و سببی گروه بالا هستند که فهرست بلند بالایی را در بر میگرفت، همه افراد فوق در سوءاستفاده از موقعیت خود ید طولایی داشتند.
حمیدرضا پهلوی یکی از افراد درباری به حساب میآمد که کارهای خلاف قانون، عرف و بیبندوباریهای او نه تنها جامعه و سازمانهای دولتی و خصوصی بلکه درباریان را نیز به واکنش واداشت و شاه مجبور شد برای جلوگیری از آبروریزی بیش از پیش دربار دستور دهد تا محدودیتهایی برایش برقرار کنند، اگرچه این دستورالعملهای صادره خیلی زود فراموش میشد.
کوچکترین فرزند رضاخان در فساد و بیبندوباری دست کمی از درباریان نداشت. او به مواد افیونی اعتیاد داشت و در قاچاق مواد مخدر نیز با قاچاقچیان دمخور بود.[1]
به لحاظ اقتصادی به هر کاری دست میزد و به بهانههای مختلف مردم را سرکیسه میکرد! و پول آنان را بالا میکشید، در یک مورد به فردی در اصفهان قول داد تا در عوض گرفتن مبلغی برای او با رانت، وام بانکی جور کند اما پول طرف را بالا کشید بدون این که قدمی برداشته باشد.[2] شبی در حالت مستی به خانهای در تهران وارد شده پس از مزاحمتهای عدیده و ایجاد سروصدا وآزار همسایگان پس از خروج از منزل به کلانتری محل شکایت کرد که ایجاد سروصدا برای همسایگان موجبات آزار و اذیت هممحلیها را مهیا کرده و مأمورین صاحبخانه را دستگیر و زندانی کردند!
حمیدرضا دوبار ازدواج کرد اما ازدواجهایش دوامی نداشت زیرا به زندگی زناشویی پایبند نبود و روابط و رفتار او در این زمینه افسارگسیخته بود و با زنان متعددی ارتباط غیراخلاقی داشت. یکی از زنانی که با او ارتباط داشت ایران حاج میرزا آقاسی معروف به فلور بود که از او حامله شده بود. هما زن دیگر حمیدرضا با اطلاع از این موضوع سعی میکند تا فلور را به کورتاژ متقاعد و از ارتباط و با گرفتن مبالغی از حمیدرضا از ازدواج با او منصرف شود اما ایران میرزا آقاسی با این پیشنهاد مخالفت نمود و با رد خواسته در واقع حکم قتل خود را صادر کرد زیرا در دعوای بین هما و حمیدرضا از یک طرف و فلور از طرف دیگر این فلور بود که با ضربات کشنده هما که با قندشکن به سر فلور وارد کرد او را به قتل رساند. رادیو پیک ایران در روز 12 / 12 / 1339 ساعت 30 / 7 صبح گزارش خود را به این واقعه اختصاص داد:
«چندی قبل جراید ایران اطلاع دادند که زنی در خیابان بهار به نام ایران یا فلور آغاسی به قتل رسیده است، نکته جالب در این جنایت آن بود که بیش از اندازه برگه جرم ونشانیهای قاتل وجود داشت و معذالک دستگاه پهناور شهربانی ایران به دستگیری وی نایل نیامد و هنوز هم نایل نیامده است. ایران دفترچه تلفنی داشته که اسامی آشنایان وی که بدون تردید قاتل در بین آنهاست در آن نوشته شده و میتواند راهنمای پلیس برای دستگیری قاتل گردد. اثر انگشتان قاتل بر روی دسته قندشکنی که از آن برای ایجاد ضربات استفاده شده وجود دارد، در مشت ایران یک چنگه وجود دارد که واضح است هنگامی که مقتوله برای دفاع از خویش تلاش میکرده آن را از سر قاتل کنده است. ایران دو ماهه آبستن بوده و همه شواهد نشان میدهد که قتل برای جلوگیری از تولد فرزند انجام گرفته است، بنابراین قاتل ایران کسی بوده که از لحاظ منفعت و موقعیت اجتماعی خاص خود نمیخواسته از ایران صاحب فرزندی باشد و این امر آن چنان اهمیتی برای او داشته که وی را وادار به قتل کرده است. همه این قرائن و آثار نشان میدهد که این قتل یک قتل عادی نیست، دست مقامات بالاتر در کار است و آنچه در ظاهر انتشار مییابد فقط یک صحنهسازی است.
مخبرین ما از تهران نمونهای از قرائن دهشتناک این جنایت را که برخی از مدیران جراید نیز از آن اطلاع دارند ولی جرأت ابراز آن را ندارند برای ما فرستادهاند.
کسانی که بتوانند ماهی هزار تومان برای کرایه خانه رفیقه خود بپردازند، کسانی که بتوانند یک اتومبیل 60 و مقدار زیادی جواهر به رفیقه خود هدیه کنند کسانی که بتوانند برای یک عمل کورتاژ صد هزار تومان خرج کنند و به خصوص کسانی که جراید مشهور را وادار به سکوت کنند زیاد نیستند. شما نیز میتوانید نام آنها را حدس بزنید، مخبرین ما از تهران خبر میدهند که بازیگران صحنه جنایتبار شاهپور حمیدرضا برادر محمدرضا شاه است. فلور از حمیدرضا آبستن بود و دو ماه از آبستنی او میگذشت و با تولد بچه خواه و ناخواه پای فلور به خانواده سلطنتی باز میشد، از این جهت شاهپور حمیدرضا با زن خود که در جریان امر بود روزی سوار اتومبیل شده و به خانه فلور رفتند، اول او را تطمیع کردند که صدهزار تومان بگیرد و بچه خود را بیاندازد ولی چون مادر جوان به این امر تن در نداد دستهای جنایتبار عضو خاندان سلطنتی این بار مستقیماً به کار رفته و به زندگی آن معشوقه زیبا، با آن وضع فجیع خاتمه داد. میگویند که فردای این جنایت حمیدرضا به لندن پرواز کرد تا از محل حادثه به کلی دور باشد، حق هم داشت زیرا که شاید در تمام عمر به اندازه آن یک ساعت جنایت عرق نریخته بود. به هر حال این که این شاهزاده اخبار جراید را درباره قتل معشوقه خویش میخواند لبخندی میزند و نگاه رضایتمندانهای به دستهای خونآلود خود میاندازد. آری شاهپور حمیدرضا قاتل است و باید به جرم این قتل محاکمه و مجازات گردد.» [3]
در ادامه چند سند از مفاسد، زد و بند، کلاهبرداری و لاابالیگری حمیدرضا پهلوی تقدیم میگردد:
***
شماره: 400 تاریخ: 31 / 6 / 1341
جناب آقای هیراد رئیس دفتر مخصوص شاهنشاهی
پاسخ نامه شماره 400 ـ 18 / 6 / 42 راجع به عریضه آقای حاجی مهدی اسکندری به استحضار میرساند که بدهی آقای شاهپور حمیدرضا پهلوی مسلم است شرحی هم نوشتهاند که از بانک عمران طلبی دارند اگر وصول کنند بدهیهای خود را خواهند پرداخت و رونوشت آن را هم به ضمیمه ملاحظه میفرمایید ولی طلب از بانک سهلالوصول نیست به جهت این که ایشان از خانههای نیاوران یکی را خریده و مبلغ 2137000 ریال هم داده بودند و مدتی هم از آن خانه استفاده کرده بعد تخلیه نمودهاند و قصد دارند معامله را باطل و پولی که دادهاند مسترد دارند ولی بانک عمران میگوید تا آن خانه به فروش نرود استرداد وجه دریافتی میسر نیست. از طرفی هم آقای شاهپور حمیدرضا ماهیانه 120000 ریال مقرری دارند که 15740 ریال آن جهت فرزندشان از همسر اولی داده میشود و 40000 ریال هم بابت بدهیهایی که دارند به خارج فرستاده میشود و ماهیانه 260 / 64 ریال برای خودش باقی میماند. به نظر اینجانب چاره نیست طلب حاجی مهدی اسکندری هم باید داده بشود و به تدریج از مقرری ایشان کسر گردید امید است که آخرین بدهی باشد.
سرپرست امور مالی دربار شاهنشاهی . شاهرخ
***
تاریخ: 31 / 1 / 1342
آقای شاهرخ ناظر امور مالی دربار شاهنشاهی
عطف به شماره 865 ـ 29 / 11 / 41
در مورد آقای حاج مهدی اسکندری به عرض پیشگاه مبارک رسانده بود در حدود بیست هزار تومان به آقای [شاهپور] حمیدرضا پهلوی بابت بهای گندم داده ولی گندم را به او تحویل نکردهاند و پول را هم مسترد نداشتهاند. جریان حسبالامر مبارک ملوکانه به شهربانی مراجعه شد. اینک جوابی که رسیده و معلوم میشود که آقایان حسین چیتساز کارمند شهربانی کل و نعمتالله کلان پیشکار حمیدرضا پهلوی واسطه این معامله بودهاند و حاج مهدی اسکندری شکایتش وارد است. مراتب به عرض مبارک پیشگاه مبارک رسید مقرر فرمودند این وجه را نیز از حقوق آقای شاهپور حمیدرضا پهلوی کسر و به صاحب طلب تأدیه و رسید دریافت نمائید. عین نامه شهربانی به ضمیمه رونوشت اسناد طلبکار برای معامله و لفاً ارسال میشود.
رئیس دفتر مخصوص شاهنشاهی بدیع
***
شماره: 2 ـ 3 ـ 78 تاریخ: 14 / 1 / 1337
موضوع: دربار شاهنشاهی
بنا به دعوت اولیاء شرکت ملی نفت ایران والاحضرت شاهپور حمیدرضا پهلوی در ایام عید به اتفاق دکتر شاهرخ و سناتور پالیزی و پسران او برای مدت 10 روز به آبادان مسافرت نمودهاند.
والاحضرت ضمن توقف در آبادان با چند نفر از کسانی که در امر قاچاق شرکت و دخالت دارند تماس گرفته و مذاکره نموده و در مراجعت هم در حدود 12 صندوق اجناس قاچاق به تهران حمل و در منزل دکتر شاهرخ واقع در خیابان شاه ایستگاه جمشید جنب آرایشگاه سانترال گذارده است.
والاحضرت تصمیم داشتهاند به اتفاق همراهان به کویت مسافرت کنند و مراتب را نیز به کنسول انگلیس در خرمشهر اطلاع داده بودند ولی چون موضوع توسط استاندار به دربار شاهنشاهی اعلام و مخالفت گردید از مسافرت به کویت منصرف شدند.
اعلیحضرت همایونی 19 / 2
اطلاعیه تهیه و تقدیم گردید. 21 / 1 / 1337
***
شماره: 2 ـ 2 ـ 1262 تاریخ: 10 / 4 / 1337
موضوع: دربار شاهنشاهی
خرم مدیر شرکت آسفالتراه اخیراً درصدد برآمده که سهام والاحضرت شاهپور حمیدرضا پهلوی را در شرکت مزبور به ایشان مسترد و خود به تنهایی به کار ادامه دهد و روی این اصل بین نامبرده و والاحضرت اختلاف نظر شدیدی ایجاد شده است و هفته گذشته هم خرم طی نامهای به والاحضرت نوشته که سود شرکت در سال گذشته بالغ بر ده میلیون ریال بوده و از بابت مبلغ 5 / 2 میلیون ریال سهم والاحضرت میشود و چون معظمله طبق اسناد و مدارک موجود از سال قبل تاکنون مبلغ 8 میلیون ریال از صندوق شرکت دریافت داشتهاند لذا پس از کسر سود مبلغ 5 / 5 میلیون ریال بقیه به صندوق برگشت دهند زیرا وضع مالی شرکت رضایتبخش نمیباشد. و والاحضرت از این جریان فوقالعاده عصبانی شده و منتظر بازگشت شاهنشاه میباشد تا جریان را به شرف عرض ملوکانه برسانند.
والاحضرت شاهپور حمیدرضا تصمیم داشتهاند با گذرنامه سیاسی به اروپا مسافرت کنند ولی چون مقامات درباری از ازدواج ایشان با هما خامنهای ناراضی و این ازدواج را غیررسمی میدانند لذا از صدور گذرنامه سیاسی برای والاحضرت خودداری و والاحضرت هم ناچار درنظر دارند با گذرنامه عادی به اروپا مسافرت کنند. خرم بر اثر آمد و رفت و معاشرت زیاد با درباریان به والاحضرتین شاهدخت اشرف و محمودرضا پهلوی نیز روابط نزدیکی برقرار کرده و اغلب هدایائی به معظملها تقدیم میدارد و بنا به اظهار والاحضرت حمیدرضا تاکنون نیز چندین فقره چک به مبلغ 5 / 1 میلیون ریال به والاحضرت اشرف تسلیم نموده است.
***
تاریخ: 12 / 8 / 1337
گزارش
محترماً به عرض میرساند پنجشنبه گذشته 24 / 7 / 37 در منزل امیر پهلوان نامی که شماره تلفن آن 83680 میباشد چند نفری در آنجا مهمان بودند از جمله آقای پالیزی نماینده مجلس و پسران ایشان علیاحضرت ملکه مادر والاحضرت حمیدرضا والاحضرت شاهپور حمیدرضا، تیمسار اعتماد مقدم با خانمش به نام ژاکلین و خانم والاحضرت حمیدرضا معروف به خانم هما خامنه موقعی که خانم ژاکلین با تیمسار اعتمادمقدم وارد اطاق پذیرایی میشوند خانم تیمسار ضمن سلام به همگی؛ بدون مقدمه هما خانم بنای فحاشی را به ایشان میکند. خانم تیمسار بینهایت ناراحت شده و به اطاق دیگری میرود و اظهار میدارد حیف برادر شاهی که یک خانمی مثل تو دارد و اگر خانم والاحضرت نبودی دهنت را پاره میکردم این گفت و شنودها رد بدل شده در نیمه آخر شب که مهمانها برای رقص از جای برمیخیزند خانم هما والاحضرت شاهپور حمیدرضا را از جریان مطلع و ایشان را عصبانی کرده قبل از این که تیمسار با خانم خود از منزل بروند تیمسار را احضار و چند سیلی به گوش ایشان زده و مجلس بهم میخورد و تیمسار هم حرفی نزده در عوض تیمسار را از منزل خارج و خانم هما، خانم تیمسار را زده به طوری که مجروح و از قرار به بیمارستانی برای پانسمان میفرستند ـ گزارش جهت اطلاع عرض شد.
اعلیحضرت همایون شاهنشاهی 30 / 7
***
تاریخ: 3 / 12 / 1337
اطلاعیه
به قرار اطلاع در چند شب گذشته والاحضرت شاهپور حمیدرضا در کافه کلبه، زنی را به نام باربارا هبتون آوازهخوان که سر میز گودرزی نام صاحب ویلایی در نزدیکی دربند نشسته بوده به سر میز خود دعوت میکند و چون زن مذکور استنکاف میکند از عقب پیراهن او را گرفته و امر میکند که باید حتماً سر میز من بیایی در اثر این عمل بین شاهپور حمیدرضا و گودرزی نزاعی در میگیرد. در این ضمن شاهرخ هدایت که در آن جا حضور داشته فوراً در نزاع دخالت و به گودرزی میگوید من افسر سازمان امنیت هستم و به تو امر میکنم فوراً از کافه خارج شوی. بالاخره در اثر وساطت دوستان گودرزی با یکدیگر آشتی مینماید. الف
***
تاریخ: 29 / 1 / 1339
اطلاعیه
به قرار اطلاع بعد از نیمه شب 27 فروردین ماه جاری والاحضرت شاهپور حمیدرضا به اتفاق عدهای از جمله، خرم ـ پژهان و یک آرتیست، جوادی معاون دادسرای مرکز به بار نیلوفر واقع در خیابان فرصت رفته و مشغول صرف مشروب میگردند. پس از مدتی والاحضرت یک بطری خالی را به طرف یک آمریکایی که در جلوی بار بوده پرتاب و بطری به پشت او اصابت میکند در نتیجه اعتراض فرد آمریکایی والاحضرت قصد کتکزدن او را داشته که با دخالت اطرافیان، آمریکایی را از بار خارج مینمایند. در این موقع شخصی به نام کاشانی که آشنایی قبلی با والاحضرت داشته به بار وارد و به جمع اطرافیان والاحضرت اضافه میشود. پس از تعارفات معموله والاحضرت به او دستور میدهند که برو زنهایی که در این بار هستند به سر میز دعوت کن او هم برای این منظور رفته که در این موقع والاحضرت به پژهان دستور میدهند کت وی را از عقب پاره کند پژهان هم این عمل را انجام و طبعاً بین او و کاشانی بگومگو در میگیرد که با اشاره والاحضرت کتک مفصلی به کاشانی زده میشود و حتی خود والاحضرت هم چند کشیده به او میزند که در نتیجه یکی از دندانهایش شکسته است و در ضمن والاحضرت اظهار داشتهاند ... به نام کادو برای بچه من ده صندوق از گمرک برایت مرخص کردهاند و بعد فقط 20 هزار تومان به من داده و پنجاه هزار تومان به محمودرضا ... پرداخت کردهای صندوقها را من برایت مرخص کردهام به او پول میدهی. در این هنگام جوادی یک فردی را به والاحضرت به نام بازپرس دادسرا معرفی و جهت خوش خدمتی میگوید هر امری دارید بفرمایید که به وسیله بازپرس و اینجانب انجام شود و بعد از بار خارج گشته. والاحضرت با اطرافیان نیز به طرف کاباره لوکولوس عازم میشوند در آنجا یک زن و مرد خارجی که سر میزی نشسته و به تصور این که آن زن آرتیست میباشد دستور میدهند که زن مزبور به سر میز والاحضرت بیاید لیکن نامبرده از آمدن امتناع نموده و بالنتیجه به پاسبان کاباره دستور میدهند آن دو نفر را به نام اهانت به والاحضرت به کلانتری جلب نماید و سپس یکی از اطرافیان والاحضرت به کلانتری رفته و چون متوجه میشود که آن دو نفر توریست بودهاند لذا به رئیس کلانتری اظهار میدارد آنها را مرخص کند و به همین ترتیب نیز عمل میگردد.
برای اعلیحضرت همایونی تقدیم میگردد. تهیه و تقدیم شد. 31 / 1 / 1339
***
از: ساواک تاریخ: 3 / 12 / 1344
درباره: شکوائیه عباس آریانپور
تیمسار ریاست شهربانی کل کشور (اداره اطلاعات)
نامبرده بالا عریضهای به پیشگاه مبارک اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر تقدیم داشته بود که حسبالامر مطاع شاهانه جهت تحقیق و رسیدگی از طریق دفتر مخصوص شاهنشاهی به این سازمان ارجاع گردیده است. علیهذا نتیجه تحقیقات معموله از اشخاصی که امکان دسترسی به آنان موجود بوده با ذکر مشخصات و نشانی کامل هر یک به انضمام مدارک مربوطه به پیوست ایفاد میگردد متمنی است مقرر فرمایید با توجه به اقاریر نامبردگان و مدارک ارسالی به منظور تعقیب مشارالیهم برابر موازین قانونی اقدامات مقتضی معمول و از نتیجه این سازمان را نیز آگاه سازند.
از طرف سازمان اطلاعات و امنیت کشور . سپهبد نصیری 58127 / 304 ـ 3 / 12 / 44
رونوشت برابر اصل در پرونده استوار بازنشسته عقیلی به کلاسه 6002 میباشد به کلاسه 6002 میباشد.
اصل کلیه (ناخوانا) در پرونده 6002 میباشد.
***
نتیجه تحقیقات معموله از عباس آریانپور در مورد عریضه تقدیمی
عباس آریانپور فرزند محمد شماره شناسنامه 97 صادره از بروجرد متولد 1305 ساکن دورود، نامبرده در سال 41 مبادرت به تأسیس یک دستگاه کارخانه یخ به نام کارخانه یخ آریانپور در شهرستان دورود مینماید و به منظور توسعه و تکمیل کارخانه مذکور بنا به توصیه یک نفر از کارخانهداران خرمآباد تصمیم میگیرد از بانک صنعتی وام دریافت نماید.
به همین منظور در اوائل پاییز سال 41 به تهران عزیمت و با شخصی به نام بهرامپور کاج که در شرکت رامیاد واقع در خیابان سعدی مشغول کار میباشد برخورد و پورکاج به وی پیشنهاد مینماید که بهتر است جهت دریافت وام توسط دو نفر از افرادی که با آقای حمیدرضا آشنایی دارند و حتی یک نفر از آنها نیز آجودان مخصوص مشارالیه میباشد ترتیب کار داده شود که با اعمال نفوذ ایشان پانصد هزار تومان وام از بانک صنعتی دریافت نمایی و سپس شخصی را به نام عقیلی که او را سرهنگ خطاب میکردهاند به آریانپور معرفی مینماید و عقیلی نامبرده را به منزل خود دعوت میکند، پس از چند روز عقیلی با حضور دو نفر دیگر از رفقایش به مشخصات:
1ـ ابوطالب گرامی که قبلاً در سینما شهره کار میکرده و فعلاً از محل اقامتش اطلاعی در دست نیست.
2ـ فرید حبیبالهی که در سال جاری در گمرک بندر شاهپور سر ارزیاب بوده در منزل خود واقع در خیابان بهار بالاتر از بیمارستان شهربانی کوچه شکیبا پلاک 14 که آریانپور هم در آنجا حضور داشته به مشارالیه اظهار مینماید اقدامات اولیه انجام شده و برای هزینههای ضروری بایستی مبلغ 000 / 500 ریال چک بدهی که پس از وصول مبلغ 000 / 000 / 5 ریال وام چک مذکور از این مبلغ برداشت شود.
آریانپور در همان جا یک فقره چک به مبلغ 000 / 200 و 3 فقره چک دیگر هر یک به مبلغ 000 / 50 ریال (جمعاً به مبلغ 350000 ریال) در وجه حامل در اختیار عقیلی که به زعم او سرهنگ و پیشکار آقای حمیدرضا بوده قرار میدهد.
پس از یک هفته مجدداً عقیلی به آریانپور اظهار میدارد برای پرداخت رشوه به آقای سمیعی رئیس بانک صنعتی مبلغ 200000 ریال پول نقد لازم است که چون آریانپور از پرداخت وجه نقد اظهار عدم توانایی مینماید قرار میشود 3 فقره چکهای 50000 ریالی را در بازار خورد نماید و در نتیجه 3 فقره چک در بازار نزد اشخاص مشروحه زیر خرد میشود:
ـ یکی از چکها توسط علی پاژند معروف به نقرهچی که در بازار زرگرها صرافی دارد (چک مذکور در دادسرای بروجرد به اجرا گذاشته شده است)
چک دیگری وسیله آقای مصطفی خان امین ساکن اراک (چون نامبرده در نظر داشته چک مذکور را به اجرا گذارد آریانپور مبلغ هزار تومان دیگر به وی چک داده که فعلاً از تعقیب صرفنظر نماید.)
ـ چک سومی به وسیله یک نفر تاجر فرش به نام لاهوتی مقیم تهران (نامبرده چک مزبور را تا تاریخ 14 / 4 / 44 به اجرا نگذارده است)
پینوشتها:
[1] رجال عصر پهلوی: حمیدرضا به روایت اسناد ساواک، کتاب 25، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، چاپ اول سال 1391، ص 14.
[2] همان، ص 88.
[3] همان، ص 57 و 58.
تعداد مشاهده: 16241