قیام امام خمینى علیه کاپیتولاسیون و تبعید به ترکیه در 13 آبان 1343
تاریخ انتشار: 13 آبان 1402
پس از سرکوب قیام 15 خرداد سال 42 و حمایت همه جانبه امریکا و اروپا از حکومت پهلوی، شاه مصمم بود که اصلاحات دیکته شده کاخ سفید را به اجرا درآورد. از نظر حاکمان کاخ مرمر و کاخ سفید لازمهی این اصلاحات نفوذ همه جانبه امریکا و حضور مستقیم کارگزاران این کشور در عرصههاى مختلف اقتصاد، سیاست، ارتش و ارکان رژیم شاه بود. از این رو برداشتن موانع حقوقى و قانونى براى حضور نیروهاى آمریکایى در ایران و تضمین امنیت و مطلق العنان بودن آنان شرط اوّلیه بود.[1] رژیم شاه در راستای تحقق خواستههای آمریکا و اجرای رفرم مورد نظر سیاستمداران کاخ سفید، در مهر ماه سال 1343 با لایحه ننگین کاپیتولاسیون (قضاوت کنسولی) موافقت کرد و در مجلسین شورای ملی و سنا نیز آن را به تصویب رساند. بر اساس این قانون اتباع آمریکایی حاضر در ایران که تعدادشان به چند هزار نفر میرسید، از قوانین جزایی و مدنی ایران مستثنی بودند و در صورت ارتکاب هر نوع جرم و جنایتی، از محاکمه در ایران معاف میشدند و در صورت ضرورتِ محاکمه، میبایست بر اساس قوانین آمریکا و در کشور خودشان محاکمه میگردیدند. این اقدام تحقیر و بی اعتنایی نسبت به ملت ایران محسوب میشد زیرا در واقع معنای آن چنین بود که آمریکا قوانین قضایی ایران را عقب مانده و ملت ایران را غیر متمدن و ملتی وحشی نشان میداد که شایستگی رسیدگی به جرایم مستشاران متمدن آمریکا را ندارد!
از طرف دیگر این قانون موجب میشد که آمریکاییها در ایران آزادانه و مطابق ارزشهای لائیک و لیبرالیستی کشور خود، هر خلاف و ناهنجاری را در ایران مرتکب شوند و با خیال راحت آزاد بگردند، در حالی که چنین تحقیری برای مردم ایران قابل تحمل نبود و حضرت امام به عنوان مجتهدی متعهد و مسئول در قبال مردم قبل از همه فریاد اعتراض برآورد و روز چهارم آبان سال 1343 که مصادف با سالروز تولد شاه بود، طی سخنرانی تندی برای مردم، به شدّت رژیم را به خاطر تصویب لایحه "کاپیتولاسیون" مورد انتقاد قرار داد و آن را سند بردگی ملت ایران اعلام کرد.[2] امام که از تصویب این قانون بسیار نگران بود سخنرانی خود را با آیه "انا للَّه و انا الیه راجعون" که نشانگر عمق فاجعه و مصیبت است آغاز کرد که با گریه مکرر حضار همراه شد:
«من تأثرات قلبى خودم را نمىتوانم اظهار کنم. قلب من در فشار است... ما را فروختند، استقلال ما را فروختند و باز هم چراغانى کردند؛ پایکوبى کردند... عزت ما پایکوب شد؛ عظمت ایران از بین رفت؛ عظمت ارتش ایران را پایکوب کردند. قانونى در مجلس بردند؛ در آن قانونْ اولًا ما را ملحق کردند به پیمان وین؛... تمام مستشاران نظامى امریکا با خانوادههایشان، با کارمندهاى فنىشان، با کارمندان اداریشان، با خدمهشان... از هر جنایتى که در ایران بکنند مصون هستند ... آقا، من اعلام خطر مىکنم! اى ارتش ایران، من اعلام خطر مىکنم! اى سیاسیون ایران، من اعلام خطر مىکنم ... و اللَّه، گناهکار است کسى که داد نزند؛ واللَّه، مرتکب کبیره است کسى که فریاد نکند. اى سران اسلام، به داد اسلام برسید. اى علماى نجف، به داد اسلام برسید.[گریه حضار] اى علماى قم، به داد اسلام برسید...» [3]
این سخنرانی امام به طور مشروح انجام شد. ولی چون رسانههای رژیم اجازه پخش آن را نداشتند، متن اصلی آن توسط امام به صورت اعلامیه نیز منتشر شد و علیرغم خفقان پلیسی، در سراسر کشور توزیع گردید تا مردم از محتوای آن با خبر شوند. به طوری که فقط در شهر تهران ظرف ده دقیقه بیش از چهل هزار برگ از این اطلاعیه توسط شبکهای متشکل از 500 نفر از جوانان انقلابی بازار و دانشجو شبانه بین مردم پخش شد. این شیوه جدید با سازماندهی دقیق توسط گروه مؤتلفه اسلامی انجام گردید. [4]
امام در این اطلاعیه ضمن افشا و علنی کردن این مصوبه، علما و دیگر اقشار ملت مسلمان ایران را دعوت به قیام نمود. در بخشی از آن چنین آمده است:
«آیا ملت ایران مىداند در این روزها در مجلس چه گذشت؟ مىداند بدون اطلاع ملت و به طور قاچاق چه جنایتى واقع شد؟ مىداند مجلس، به پیشنهاد دولت، سند بردگى ملت ایران را امضا کرد، اقرار به مستعمره بودن ایران نمود؟ سند وحشى بودن ملت مسلمان را به آمریکا داد؟ قلم سیاه کشید بر جمیع مفاخر اسلامى و ملى ما؟ قلم سرخ کشید بر تمام لاف و گزافهاى چندین ساله سران قوم؟ ایران را از عقب افتادهترین ممالک دنیا پستتر کرد؟ اهانت به ارتش محترم ایران و صاحب منصبان و درجهداران نمود؟ حیثیت دادگاههاى ایران را پایمال کرد؟ به ننگینترین تصویبنامه دولت سابق، با پیشنهاد دولت حاضر، بدون اطلاع ملت، با چند ساعت صحبتهاى سرّى، رأى مثبت داد؟ ملت ایران را در تحت اسارت آمریکایىها قرار داد؟ اکنون مستشاران نظامى و غیر نظامى آمریکا با جمیع خانواده و مستخدمین آنها آزادند هر جنایتى بکنند، هر خیانتى بکنند؛ پلیس ایران حق بازداشت آنها را ندارد. دادگاههاى ایران حق رسیدگى ندارند. چرا؟ براى آن که آمریکا مملکت دلار است، و دولت ایران محتاج به دلار! [5]
به حسب این رأى ننگین، اگر یک مستشار آمریکایى یا یک خادم مستشار آمریکایى به یکى از مراجع تقلید ایران، به یکى از افراد محترم ملت، به یکى از صاحب منصبان عالى رتبه ایران، هر جسارتى بکند، هر خیانتى بنماید، پلیس حق بازداشت او را ندارد؛ محاکم ایران حق رسیدگى ندارد. ولى اگر به یک سگ آنها تعرضى بشود، پلیس باید دخالت کند؛ دادگاه باید رسیدگى نماید!» [6]
حضرت امام خمینی باز در ادامه همین اعلامیه با توجه دادن به تغییر زمانه و رها شدن بسیاری از کشورها از یوغ استعمار و تأسف از این که سران حکومت بدون توجه به عزتمندی تاریخ و تمدن اسلامی و ایرانی این ملت بزرگ و پر افتخار؛ به ذلت و حقارت تن داده و مرتکب خیانتی بس بزرگ به اسلام و ایران شده است، میفرماید:
«امروز که دولتهاى مستعمره یکى پس از دیگرى با شهامت و شجاعت، خود را از تحت فشار استعمار خارج مىکنند و زنجیرهاى اسارت را پاره مىکنند، مجلس مترقى ایران با ادعاى سابقه تمدن 2500 ساله، با لاف هم ردیف بودن با ممالک مترقیه، به ننگینترین و موهنترین تصویبنامه غلط دولتهاى بىحیثیت رأى مىدهد، و ملت شریف ایران را پستترین و عقب افتادهترین ملل به عالَم معرفى مىکند؛ و با سرافرازى هر چه تمامتر دولت از تصویبنامه غلط دفاع مىکند و مجلس رأى مىدهد. از بعض منابع مطلع به من اطلاع دادند که این طرح مفتضح را به دولت پاکستان، اندونزى، ترکیه، آلمان غربى، پیشنهاد کردهاند، و هیچ کدام زیر بار این اسارت نرفتهاند. تنها دولت ایران است که این قدر با حیثیت ملت و اسلامیت ما بازى مىکند و آن را به باد فنا مىدهد... چرا وکلاى پارلمان، با آن که به حسب قاعده انسانیت و ملیت با همچو سند اسارتى صد در صد مخالف هستند، نفس نمىکشند؛ و جز دو- سه نفر آنها، که معلوم است با اضطراب صحبت کردهاند، خاموش نشستهاند؟ براى آن که اتکا به ملت ندارند، دست نشانده هستند، و قدرت مخالفت ندارند، آنها را با یک اشاره بیرون مىریزند؛ به زندان مىاندازند".[7]
امام در بخش دیگری از این اعلامیه به شدت به آمریکا حمله میکند و در تاریخ ادبیات سیاسی ایران این نخستین بار بود که یک شخصیت برجسته مذهبی- سیاسی با عباراتی چنین شفاف و شجاعانه به دولت مقتدر آمریکا حمله میکرد.
«دنیا بداند که هر گرفتارىاى که ملت ایران و ملل مسلمین دارند، از اجانب است؛ از آمریکاست. ملل اسلام از اجانب عموماً و از آمریکا خصوصاً متنفر است. بدبختى دوَل اسلامى از دخالت اجانب در مقدرات آنهاست. اجانبند که مخازن پر قیمت زیرزمینى ما را به یغما برده و مىبرند. انگلیس است که سالیان دراز طلاى سیاه ما را با بهاى ناچیز برده و مىبرد. اجانبند که کشور عزیز ما را اشغال کرده و بدون مجوز از سه طرف به آن حمله کرده و سربازان ما را از پا در آوردند. دیروز ممالک اسلامى به چنگال انگلیس و عمال آن مبتلا بودند؛ امروز به چنگال آمریکا و عمال آن. آمریکاست که از اسرائیل و هواداران آن پشتیبانى مىکند. آمریکاست که به اسرائیل قدرت مىدهد که اعراب مسلم را آواره کند. آمریکاست که وکلا را، یا بیواسطه یا با واسطه، بر ملت ایران تحمیل مىکند. آمریکاست که اسلام و قرآن مجید را به حال خود مضر مىداند، و مىخواهد آنها را از جلو خود بردارد. آمریکاست که روحانیون را خار راه استعمار مىداند، و باید آنها را به حبس و زجر و اهانت بکشد. آمریکاست که به مجلس و دولت ایران فشار مىآورد که چنین تصویبنامه مفتضحى را که تمام مفاخر اسلامى و ملى ما را پایمال مىکند، تصویب و اجرا کنند. آمریکاست که با ملت اسلام معامله وحشیگرى و بدتر از آن مىنماید.»[8]
امام در بخش دیگری از این اعلامیه اقشار مختلف جامعه را به قیام و اعتراض بر علیه این لایحه و سایر فجایع رژیم شاه فرا میخواند و میفرماید:
«بر ملت است که از علماى خود بخواهند در این امر ساکت ننشینند. بر علماى اعلام است که از مراجع اسلام بخواهند این امر را ندیده نگیرند. بر فضلا و مدرسین حوزههاى علمیه است که از علماى اعلام بخواهند که سکوت را بشکنند. بر طلاب علوم است که از مدرسین بخواهند که غافل از این امر نباشند. بر ملت مسلمان است که از وعاظ و خطبا بخواهند که آنان را که آگاه از این مصیبت بزرگ نیستند آگاه کنند. بر خطبا و وعاظ است که با بیان محکم، بىهراس، بر این امر ننگین اعتراض کنند و ملت را بیدار کنند. بر اساتید دانشگاه است که جوانان را از آنچه زیر پرده است مطلع کنند. بر جوانان دانشگاهى است که با حرارت با این طرح مفتضح مخالفت کنند؛ با آرامش و با شعارهاى حساس، مخالفت دانشگاه را به ملتهاى دنیا برسانند... بر رجال شریف سیاسى است که ما را از مطالب زیر پرده که در مجلس گفته شده آگاه نمایند. بر احزاب سیاسى است در این امر مشترک با یکدیگر توافق کنند.» [9]
افشاگرى امام علیه تصویب لایحه کاپیتولاسیون، ایران را در آستانه قیامى دوباره در آبان سال 43 قرار داد؛ لذا رژیم شاه با بهرهگیرى از تجربه سرکوب قیام 15 خردادِ سال قبل به سرعت دست به کار شد. برخى از مراجع تقلید و علماى بزرگ نیز که در ابتداى قیام 15 خرداد به صحنه مبارزه آمده بودند به تدریج به مصلحتگرایى و سکوت گرویدند. از طرف دیگر به موجب سندهایى که بعد از پیروزى انقلاب اسلامى منتشر شد، کسانى همچون آقاى شریعتمدارى در این زمان (آبان 43) از موقعیت و نفوذ خود استفاده کرده و کوشیدند تا طرفداران خویش را وادار به سکوت و عدم حمایت از دعوت امام نمایند.
در چنین شرایطی خطر اصلى براى رژیم شاه وجود امام خمینى بود که با هیچ ترفندى نتوانسته بودند او را به سکوت وادار کنند. او اکنون رهبرى محبوب و شناخته شده براى همه مبارزین ملت ایران و مرجع تقلید بسیارى از مردم بود. تجربه گذشته نشان داده بود که بازداشت او در داخل کشور دشواریهاى رژیم را صد چندان مىکند. قصد سوء نسبت به جان وى نیز به منزله ایجاد زمینه شورشى غیر قابل کنترل در سراسر کشور ارزیابى مىشد، سرانجام تصمیم به تبعید ایشان به خارج از کشور گرفته شد.
در سحرگاه 13 آبان سال 1343 کماندوهاى مسلح اعزامى از تهران، منزل امام خمینى در قم را محاصره کردند. شگفت آن که وقتِ بازداشت، همانند سال قبل مصادف با نیایش سحر امام خمینى بود. حضرت امام بازداشت شد و به همراه نیروهاى امنیتى مستقیماً به فرودگاه مهرآباد تهران اعزام گردید و سپس با یک فروند هواپیماى نظامى که از قبل آماده شده بود، تحت الحفظ مأمورین امنیتى و نظامى به آنکارا پرواز کرد و تبعید گردید.[10] سرهنگ افضلی که امام را در این سفر همراهی می کرد، در این باره با ارسال گزارشی از آنکارا به ساواک تهران نوشت:
«در اجرای امر، ساعت 8 صبح چهارشنبه 13 آبان به اتفاق شخص مورد نظر[به] وسیله هواپیما به طرف آنکارا پرواز نموده، اولین صحبت ایشان خطاب به اینجانب در هواپیما این بود که: "من برای دفاع از وطنم تبعید شدم." پس از سه ساعت و سی دقیقه پرواز در فرودگاه آنکارا پیاده شدیم. در سالن فرودگاه یکی از مأمورین امنیتی ترکیه جلو آمده، پس از بیان نام اینجانب و معرفی خود به نام مأمور، ابتدا به زبان ترکی سپس آلمانی صحبت نمود. در فاصله کوتاهی به اتفاق شخص مورد نظر و مامور معرفی شده، با اتومبیل پس از طی 35 کیلومتر به آنکارا رسیده، مستقیما به هتل بلوار پالاس طبقه چهارم، اطاق 514 که قبلا آماده شده بود، مستقر شدیم. پس از 24 ساعت توقف، چون محل استقرار مشکوک به نظر میرسید، طبق طرح قبلی [به] وسیله مأمورین ابتدا محل دیگری انتخاب شد، سپس در ساعت 2 بعدازظهر پنجشنبه 14 آبان به وقت آنکارا با مراقبت کامل [به] وسیله دو نفر مأمور ترک، به محل جدید طبقه 8 واقع در خیابانی که اسم آن را نمیدانم منتقل گردیده، که وسایل استراحت کاملاً مهیا میباشد، و نسبت به مکان اول دارای حفاظت بیشتری است. روحیه شخص مورد نظر [یعنی امام خمینی] نسبت به روز اول بهتر است، و در محل جدید برنامه روزانهاش بیشتر استراحت و تلاوت قرآن و ادای نماز و صرف غذا است، و گاهگاهی هم کلمات ترکی را یادداشت مینماید. ولی نباید وی را تنها گذاشت به علت کنجکاوی مخبرین جراید ترکیه و خبر منتشره از رادیو ایران و انتشار خبر دیگری در روزنامه مورخ 5 نوامبر به نام yenl gazete ترکیه در نظر است تا چند روز دیگر به بورسا، یکی از شهرهای ترکیه که در سیصد و بیست کیلومتری غرب آنکارا میباشد منتقل گردد.» [11]
عصر روز تبعید امام، پس از فرود هواپیمای حامل او، و اطمینان از خروج اجباری امام از ایران، ساواک خبر آن را بسیار کوتاه در روزنامههای داخلی منتشر کرد. شهربانی کشور نیز طی نامهای به شهرهای مختلف، از ترس عواقب این تبعید غیر قانونی، دستورات لازم را جهت آماده باش و سرکوب هر نوع اعتراضی، به مأموران خود صادر نمود. در نتیجه مأموران نیز با آماده باش و کسب آموزشهای ضد شورش، مراقب تحرکات سیاسی مردم در حمایت از امامشان بودند. چنان که در اسناد شهربانی یکی از شهرهای شمال آمده که:
«به منظور حفظ انتظامات و جلوگیری از هرگونه پیش آمد احتمالی، به کلیه مأمورین آموزشهای لازم صادر گردید. ضمناً برابر گزارش قسمت مربوطه جز انعکاس خبر بازداشت و تبعید آیتالله خمینی تاکنون هیچ گونه عکسالعملی در این شهر دیده نشده است. فعلاً اَعمال و رفتار کلیه واعظین و طلاب و افراد مشکوک زیر نظر قرار گرفته تا از وقوع هرگونه پیشامد سوئی جلوگیری شود.»[12]
سرلشکر پاکروان رئیس ساواک کشور نیز با ارسال تلگراف فوری و محرمانه به همه مراکز ساواک ایران نوشت:
«نظر به این که امروز آیتالله خمینی از کشور تبعید شده است، برای جلوگیری از عکسالعملهای احتمالی، هشیاری و مراقبت تام را مبذول داشته باشند و از هر تحریک و تشنج شدیداً و بلادرنگ جلوگیری نمایند.»[13]
البته تبعید حضرت امام ضربه بزرگی به استمرار مبارزات مردم وارد کرد و تا مدتی حتی موجب سرخوردگی و رکود فعالیتهای انقلابی گردید. از طرفی هم مشکلات و مصائب یاران امام پس از تبعیدش، تنها از ناحیه رژیم نبود بلکه بدتر از آن خنجرهایی بود که از سوی متحجرین مقدس مآب ، روشنفکران وابسته و طرفداران شریعتمداری بر پیکر عاشقان امام -که نماد مبارزه علیه شاه بودند- وارد میکرد. بالطبع یاران امام خمینی هم عمدتاً از ناحیه همان جریاناتی که در قم و تهران و مشهد متمرکز بودند، زجر میکشیدند و دوستان شریعمتداری و مقدس مآبان شاهدوست و انجمن حجتیهایها و برخی تحصیلکردهها و روشنفکران وابسته به رژیم شاه، مشکلات و موانع زیادی در مسیر مبارزات جوانان سلحشور و طلاب مبارز ایجاد میکردند. متأسفانه به دلیل نفوذ همین جریانات انحرافی و طرفدار رژیم، و همچنین کنترلهای گسترده سازمانهای امنیتی و نظامی حکومت بود، موجب شد در ابتدای تبعید امام اقدام جدی و مشهودی به صورت قیام عمومی در کشور انجام نشود، اما با این وجود یاران امام دست از مبارزه نکشیدند و با هر زحمت و مشقتی بود مبارزات امام را علیه رژیم استمرار بخشیدند و چراغ مبارزه را تا سالهای بعد که انقلاب پیروز شد، روشن نگه داشتند. [14]
پینوشتها:
[1] کتاب حدیث بیدارى، مجید انصاری، موسسه تنظیم و نشر آثار امام، خرداد سال 74، چاپ دوم، ص 61.
[2] کتاب استان گلستان در نهضت امام خمینی، غلامرضا خارکوهی، انتشارات شهدای نینوا، تابستان سال 96، چاپ دوم، ص 101.
[3] کتاب صحیفه امام، ج 1، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، ص 420.
[4] کتاب نهضت امام خمینی، سید حمید روحانی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، چاپ پانزدهم، سال 81، ص 1042.
[5] یازده روز پس از تصویب کاپیتولاسیون ، دولت منصور لایحه وام دویست میلیون دلاری را از یک بانک آمریکایی با تضمین دولت ایالات متحده به مجلس ایران برد و به تصویب رساند. این وام به منظور خرید سلاحهای جنگی از آمریکا اختصاص یافت. ر.ک: کتاب تاریخ سیاسی 25 ساله ایران، سرهنگ غلامرضا نجاتی، جلد1، رسا، سال 71، چاپ سوم، ص 305.
[6] کتاب صحیفه امام، ج 1، ص 410.
[7] همان، ص 411 .
[8] همان، ص 412.
[9] همان، ص 413.
[10] آیتالله حاج آقا مصطفى خمینى نیز در روز تبعید امام بازداشت و زندانى شد و پس از چندى در 13 دى ماه 1343 به ترکیه نزد پدر تبعید گردید. ر.ک: کتاب حدیث بیدارى، ص 65 و 66.
[11] کتاب قیام 15خرداد به روایت اسناد، جلد 6، مرکز بررسی اسناد تاریخی، زمستان سال 82، ص 477.
[12] کتاب امام در آینه اسناد ، سیر مبارزات امام خمینی به روایت اسناد شهربانی، ج 2، انتشارات عروج، ص 381.
[13] کتاب قیام 15خرداد به روایت اسناد، جلد 6، ص 472.
[14] همان، خارکوهی، ص 102 .
منابع:
حدیث بیدارى، مجید انصاری، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، خرداد سال 74، چاپ دوم.
استان گلستان در نهضت امام خمینی، غلامرضا خارکوهی، انتشارات شهدای نینوا، تابستان سال 96، چاپ دوم.
صحیفه امام، ج 1، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
نهضت امام خمینی، سید حمید روحانی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، چاپ پانزدهم، سال 81.
تاریخ سیاسی 25 ساله ایران، سرهنگ غلامرضا نجاتی، جلد 1، رسا، سال 71، چاپ سوم.
قیام 15 خرداد به روایت اسناد، جلد 6، مرکز بررسی اسناد تاریخی، زمستان سال 82.
امام در آینه اسناد ، سیر مبارزات امام خمینی به روایت اسناد شهربانی، ج 2، تهران، انتشارات عروج.
تعداد مشاهده: 16258