زندگی و مبارزات حجتالاسلام سید محمدعلی موسوی شالی به روایت اسناد ساواک
تاریخ انتشار: 05 بهمن 1401
اشاره
موضوع نوشتار حاضر زندگی و مبارزات حجتالاسلام سید محمدعلی موسوی شالی (زندگی: 1304-1382ش) است و بر مبنای اسناد ساواک تنظیم شده است. آن مرحوم از اواخر دهه 1340ش، چراغ مبارزه را در گرمسار روشن نگهداشته و مسجد جامع آنجا را به کانون مبارزه انقلابی تبدیل کرده بود. قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، گرمسار، ورامین و ایوانکی جزء حوزه استحفاظی ساواک ورامین[1] بودند و اسناد ساواک ورامین، تحولات و فعالیتهای انقلابی در گرمسار را پوشش میدهند. اسناد ساواک ورامین یا دستکم بخشی از آنها که مربوط به گرمسار است در مجموعه چهار جلدی انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک: استان سمنان (تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1398) منتشر شده است. برخی از اسناد ساواک ورامین و گزارشهای شهربانی گرمسار که مورد استناد ساواک ورامین بوده، به زندگی و مبارازت حجتالاسلام موسوی اشاره یا اختصاص دارند. گزارش پیشرو عمدتاً بر مبنای همین اسناد شکل گرفته است و برای توصیف بهتر و بیشتر فضا و بستر رویدادها یا تکمیل اطلاعات و دادهها، از دیگر اسناد مرتبط با موضوع استفاده شده است. همچنین با توجه به تبعید حجتالاسلام موسوی به ایرانشهر و تقارن این دوره کوتاه از مبارزات وی با دوره تبعید مقام معظم رهبری حضرت آیتالله خامنهای به ایرانشهر، از خاطرات معظم له -خون دلی که لعل شد- و زندگینامه خودنوشت شهید حجتالاسلام فخرالدین رحیمی روحانی اهل خرمآباد نیز که به ایرانشهر تبعید شده بود، استفاده شده است. تاریخ شفاهی که مبنای تدوین زندگینامه آیتالله سید حسن موسوی شالی (از انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی) بوده، نیز این نوشتار را در تکمیل زندگینامه حجتالاسلام موسوی مفید افتاده است.
نام حجتالاسلام سید محمدعلی موسوی در اسناد ساواک
نام حجتالاسلام سید محمدعلی/ سیدعلی موسوی شالی در اسناد ساواک بدون آوردن انتساب ایشان به زادگاهشان شال یاد شده است. در صحیفه امام خمینی (ره) از سیدعلی موسوی قزوینی[2] و در خاطرات مقام معظم رهبری، از آقای موسوی شالی[3] یاد شده است. نام خانوادگی وی در اسناد ساواک به شکلهای موسویان[4] و موسوی[5] و در یک مورد ذوبین (روئین)[6] آمده است.
در اسناد ساواک، بیوگرافی حجتالاسلام موسوی نیامده است. یکی از دلایل این وضعیت، آن بود که گرمسار فاقد سازمان اطلاعات و امنیت بود و علاوه بر نبود سند شرح حال، ظاهراً برای مرحوم موسوی پرونده انفرادی نیز تشکیل نشده است. از اشارات اسناد برمیآید که آن مرحوم یکی از دو واعظ مشهور و تأثیرگذار گرمسار بوده؛ اما ساواک ورامین برای تشکیل پرونده انفرادی وی اقدامی نکرده است.[7]
با این حال مجموعه گزارشهای محدود ساواک، نقش مؤثر و محوری وی در مبارزات انقلابی گرمسار را نشان میدهند. وی مسجد جامع گرمسار را به سنگر مبارزه و محل رجوع و اتحاد انقلابیون منطقه تبدیل کرده بود و با اقشار مختلف مانند فرهنگیان و اهالی بازار و مردم شهر و روستا در ارتباط بود و تحرک و فعالیت وی در این عرصهها به چشم مأموران شهربانی و برخی منابع ساواک میآمد و موضوع تهیه گزارش یا گزارشهایی میشد. بیشتر این گزارشها مربوط به سالهای 1356 و 1357 میباشد.
زندگی خانوادگی
بنا بر روایت کتاب مجاهد پارسا، آقا سید صادق -جد اعلای حجتالاسلام سید محمد موسوی- که اجدادش در منطقه دامنه اصفهان (میان اصفهان و چهار محال بختیاری)[8] میزیستند، با بنیاعمام خود، در حدود سال 1230ق/ 1193ش[9] یعنی در میانههای حکومت فتحعلی شاه قاجار (حکومت: 1212-1250ق/ 1176-1213ش)[10] و دو سال پس از پایان دوره اول جنگهای روسیه با ایران (1218-1228ق /1182-1191ش)[11] از آن منطقه به شال که روزگاری سربلوک منطقه رامند قزوین بود، مهاجرت کرد. برخی از سادات مهاجر در میانه راه در ساوه و شارین[12] از روستاهای اطراف شال ماندگار شدند؛ اما سید صادق و برادران و برخی بنیاعمامش، در شال رحل اقامت افکندند.
زمانی که سید صادق درگذشت، پسرش میرزامحمد چهارده ساله بود. میرزامحمد روزگار را در سختی و تنگدستی گذراند و با آن که تحصیلات حوزوی نداشت اما به دلیل مجالست با آیتالله حاج شیخ عبدالله عاملی (1300-1387ق. /1261ش-1346ش) به کسب معارف دینی و اسلامی علاقه داشت. با گذر ایام، وی در روضهخوانی به شهرت رسید و تا پایان عمر، مؤذن مسجد جامع شال بود. در زندگینامه آیتالله سید حسن شالی آمده است که همسر میرزامحمد، پس از عمری زیست مؤمنانه در قم به خاک سپرده شده است.
چهار سال از رأی مجلس مؤسسان مبنی بر انقراض قاجاریه[13] و آغاز حکومت رضاخان گذشته بود که سیدعلی موسوی شالی پسر سوم میرزامحمد[14] در سال 1308ش در شال دیده به جهان گشود. با توجه به آنچه که در زندگینامه آیتالله سیدحسن موسوی شالی آمده، احتمالاً سیدعلی نیز تعلیمات مقدماتی را در مکتبخانههای شال فراگرفته است. وی برای پی گرفتن تحصیلات دینی خود، مدتی کوتاه در نجف رحل اقامت افکند و سپس قصد قم کرد و در حوزه علمیه این شهر از محضر اساتید بزرگی چون امام خمینی، علامه سید محمدحسین طباطبایی و استاد شهید علامه آیتالله مرتضی مطهری بهرهها برد و از خرمن علم و فضل اساتید خوشهها چید. وی همزمان با آغاز نهضت امام خمینی به صف مبارزان پیوست و مجاهدتها از خود نشان داد.[15]
گرمسار
در سالهای آغازین دهه 1340ش، امام خمینی (ره)، شیخ حسن لاهوتی را برای وعظ و تبلیغ به گرمسار فرستاد. شیخ حسن لاهوتی[16]در مسجد جامع گرمسار به فعالیت پرداخت و در پیوند با نهضت انقلابی امام خمینی(ره)، به فعالیت علیه رژیم پرداخت و کانون مبارزه را در گرمسار روشن نگهداشت. در اسناد ساواک سمنان به فعالیتهای شیخ حسن لاهوتی در مسجد جامع گرمسار اشاره شده است. وی در خرداد 1342ش به دفاع از نهضت امام خمینی پرداخت و تضییقات و فشارهای رژیم را تحمل کرد. لاهوتی در فروردین 1343، در مسجد جامع گرمسار، مجلس دعایی به مناسبت آزادی و عزیمت امام خمینی به قم برگزار کرد. در اسناد ساواک نام وی در فهرست وعاظ ممنوع المنبر آمده است.[17]
بنابر زندگینامه خودنوشت حجتالاسلام شهید فخرالدین رحیمی، حجتالاسلام موسوی به واسطه حاج شیخ حسن لاهوتی در گرمسار به افاضات[تبلیغ و ترویج اسلام] مشغول شده بود.[18] این موضوع را قرینهای دیگر تأیید میکند. بر اساس احکام فقهی و ادله شرعی در عصر غیبت امام (عج) امور مربوط به اخذ وجوه شرعی و مصرف آنها در موارد مقرر میبایست به وسیله فقیه جامعالشرایط انجام پذیرد. از دیرباز فقها و مراجع تقلید کسانی را برای دریافت و تحویل وجوه شرعی و یا نظارت بر مصرف آن بر اساس شناختی که از افراد واجد شرایط داشته و یا به موجب گواهی خبرگان عادل برمیگزیدند و به آنان اجازهنامه مکتوب و ممهور میدادند که در متن آن حدود و اختیارات در امور حسبیه و وجوه شرعیه مشخص میشد. در انتهای جلد اول صحیفه امام خمینی فهرست اجازات ایشان آمده است. این فهرست طی سالهای 1385 تا 1398ق/ 1344 تا 1356ش[19] تنظیم گردیده و بنا بر مندرجات آن که شامل پنج ستونِ ردیف، اسم گیرنده و شهرت، تاریخ صدور (هجری قمری)، معرف و حدود اختیارات است، امام خمینی در 2ربیعالاول 1390ق /1349ش به مروجالاحکام آقاسیدعلی موسوی قزوینی ساکن گرمسار اجازه اخذ وجوه شرعی داده و حدود اختیارات وی را ایصال دو ثلث معین کردهاند. نکته دیگر آن که نام معرف وی، آقای لاهوتی ثبت شده است.[20]
اسناد موجود روایتگر مبارزات سیدمحمدعلی موسوی در سالهای 1356 و 1357 هستند و درباره سالهای اواخر دهه 1340 و اوایل دهه 1350 ساکت هستند. بنابر اسناد موجود، در فروردین 1356ش، محمدعلی موسوی واعظ مسجد جامع گرمسار در شمار وعاظ ممنوعالمنبر قرار داشت. از این رو وی از حجتالاسلام سیدرضا اکرمی (اکرم)[21] برای سخنرانی در آن مسجد دعوت کرده بود. در این سخنرانی تفسیری از تاریخ ارائه شد که به شباهت اقدامات حکومت پهلوی با حکومتهای جائر و ظالم آشکارا اشاره میکرد و شنونده درمییافت که سخنران از نبرد حق و باطل از ایام دور تا این روزگار سخن میگوید. یکی از این شباهتها، ممانعت حکومتهای ظالم از حقگویی و مشغول داشتن مردم به لغو و فساد بود. چنین حکومتهایی خود سرشتی فاسد و باطل داشتند و نتیجه سلطه آنها اشتغال مردم به کارهای باطل و دور شدن آنها از آگاهی و مطالعه کتاب بود. این گزارش کمک میکند فضای آن روز گرمسار را بهتر درک کنیم و آن را در شرایطی شبیه دیگر نقاط کشور بیابیم.[22] منبع 11431 ساواک ورامین، در همین ماه، گزارش داد که سیدمحمدعلی موسویان با اعضای صندوق خیریه قائم شهر گرمسار در ارتباط است و درباره نحوه مصارف اعمال نظر میکند. برخی از اعضای این صندوق را فرهنگیانی تشکیل میدادند که با حجتالاسلام موسوی در ارتباط نزدیک بودند (نک: سطور بعدی همین نوشتار).[23]
در آبان 1356، همان منبع گزارش داد که در مسجد جامع گرمسار، مجلس ختمی به مناسبت شهادت آیتالله سید مصطفی خمینی[24] برگزار شده است. گرداننده این مجلس، آقای موسوی[25] فرزند سید محمدعلی موسویان کارمند اداره ثبت و اسناد گرمسار بود.[26]
به گزارش اسناد موجود، در بهمن 1356، موسوی واعظ ممنوعالمنبر گرمسار، در مجلس ختم چهلمین روز درگذشت عزیزالله محسنی فرزند عباس، در قریه حصارک گرمسار (کوشک اربابی) در سخنرانی خود به حکومت معاویه، فرعون و نمرود اشاره کرد و دستگاه حاضر را بدون اشاره مستقیم ادامه همان ظلم و ستم دانست و از بیعدالتی و خدانشناسی آنها سخن گفت. وی در خاتمه مجلس برای سرنگونی اسرائیل، پایداری حوزه علمیه قم، سرنگونی آنها که باعث از هم پاشیدگی این حوزه میشوند، سلامتی مرجع تقلید شیعیان، پیروزی فلسطین و سرنگونی رژیمهای حامی اسرائیل دعا کرد.[27]
در اسفند 1356ش، ساواک ورامین با استناد به گزارش شهربانی گرمسار، به ساواک سمنان اطلاع داد که محمدعلی موسویان واعظ ممنوعالمنبر بعضی روزها به قراء اطراف گرمسار میرود و مطالبی تحریکآمیز و بر خلاف مصالح ملی و میهنی عنوان میکند. وی در این سخنرانیها مردم را به جهاد دعوت میکرد و سخنانش در مردم اثر گذاشته بود و امکان وقوع تظاهرات مردم در این منطقه وجود داشت. وی در 19 اسفند 1356 در قریه غیاثآباد گرمسار، نوروز 1357 را به مناسبت فجایع قم و تبریز، عزای عمومی اعلام نموده بود. در همین زمان وی علیرغم ممنوعالمنبر بودن، در مسجد جامع گرمسار به ایراد سخن پرداخت و عید نوروز 57 را عید ستمگران، خونخواران و مستبدان خواند. نظریه ساواک نشان میدهد که وی مکرر به چنین اقدامات انقلابی دست میزد و بارها در این باره مورد تذکر قرار گرفته اما با بیتوجهی به این تذکرها، در موقع مناسب در ظاهر و خفا، کار خود را انجام میداد. در این گزارش همچنین به فعالیتهای انقلابی فرزندان وی اشاره شده است.[28]
تبعید به ایرانشهر
در 21 فروردین 1357، کمیسیون حفظ امنیت اجتماعی[29] شهرستان گرمسار در محل فرمانداری این شهرستان برگزار شد. فرمانده پاسگاه ژاندارمری گرمسار، از فعالیتهای تحریکآمیز واعظ موسویان در میان مردم روستاها و تحریک آنان به اختلال گفت. فرمانده شهربانی و رئیس ساواک نیز بر ادعاهای فرمانده ژاندارمری صحه گذاشتند. اما صالحی دادرس علیالبدل دادگاه بخش گرمسار از عدم رسمیت یافتن کمیسیون به دلیل عدم تحقق شرایط مطروحه در ماده اول لایحه قانون حفظ امنیت اجتماعی و به حد نصاب نرسیدن تعداد اعضا سخن گفت. با این حال کمیسیون با صدور رأی موقت، وی را مطابق بند الف از ماده 2 لایحه قانون حفظ امنیت اجتماعی به مدت یک سال به شهرستان ایرانشهر تبعید کرد.[30]
زالتاش رئیس ساواک سمنان به اداره کل سوم 312 نوشت که صالحی در این جلسه اعلام کرده که مطالب مورد نظر اعضای کمیسیون درباره فعالیتهای موسویان در کمیسیون قابل طرح نیست و به عناوین و کیفیات مختلف سعی داشته از تشکیل جلسه و تبعید وی جلوگیری کند. وی در برابر مطالب مطروحه علیه موسویان مقاومت کرده و نظر خود را نیز در صورتجلسه گنجانده بود. بنابر متن همین نامه، چون احتمال داشت که صالحی، موسویان را در جریان حکم کمیسیون بگذارد، آموزشهای لازم به مأمورین انتظامی داده شد و وی ساعت 8:30 روز 21 فروردین دستگیر و در معیت دو نفر درجهدار ژاندارمری به ایرانشهر اعزام گردید.[31]
واعظ تبعیدی در ایرانشهر به همراه سه روحانی تبعیدی دیگر در یک خانه زندگی میکرد. آیتالله خامنهای که در سال 1357 به ایرانشهر تبعید شده بود، در خاطراتشان به این موضوع اشاره فرمودهاند:
خانه دو باب منزل بود که بین آن دو، یک در مشترک وجود داشت. من و آقای راشد[32] در یکی از این دو منزل و آقای رحیمی[33] و آقای موسوی شالی در منزل دیگر ساکن بودند. این دو نفر هم پس از تبعید آقای راشد به ایرانشهر تبعید شده بودند.[34]
حجتالاسلام شهید فخرالدین رحیمی درباره این دوره نوشتهاند:
در ایرانشهر حضرت حجتالاسلام و المسلمین جناب آقای سیدعلی خامنهای مترجم کتاب صلح الحسن[35] که جداً فکری مردمی داشت و روحی انقلابی در مسیری سازنده و اخلاقی عالی و رفتاری اسلامی و حجتالاسلام حاج سید محمدعلی موسوی از علمای مقیم گرمسار به واسطه جناب آقای لاهوتی (حاج شیخ حسن) در محل خود ایشان در گرمسار به افاضات مشغولند و حجتالاسلام حاج شیخ محمدکاظم راشد یزدی که از وعاظ محترم و فاضل و دارای اخلاق بسیار جالب بود. آقایان محترم به صورت تبعید بوده و مجلس گرم و الطافشان، غم و اندوه و حزنی برای من نگذاشت.[36]
در اردیبهشت 1357، شهربانی ایرانشهر به ساواک آن جا اطلاع داد که شیخ محمد کفعمی پس از ملاقات با روحانیون تبعید شده به ایرانشهر، از آنها خواسته است چند روز یکبار به منطقه بزمان سفر کرده و شیعیان آن جا را به مسائل دینی آشنا کنند. در همین راستا مقام معظم رهبری، شیخ راشدپور یزدی و سیدمحمدعلی موسویان در پوشش گردش و رفتن به آب گرم با اتومبیل حاج حسن زهرازاده کاسب ایرانشهری به بزمان رفتند.[37] ساواک زاهدان نیز به ساواک لرستان اطلاع داد مکاتبات پستی وعاظ تبعیدی تحت کنترل است و دو برادر به نامهای محسن و علی رئوفی و حسن زهرایی(زهرازاده؟) بزاز اهل ایرانشهر و ترابی کارمند شیر و خورشید، از فعالان مذهبی منطقه تسهیلات لازم را برای وعاظ تبعیدی فراهم و با آنها معاشرت میکنند.[38] در اردیبهشت ماه 1357 ساواک ورامین گزارش داد که فرجالله متقی برای دیدن واعظ سید محمدعلی موسویان به ایرانشهر رفته و برای وی پول برده است.[39]
در راستای سختگیریهای ساواک و شهربانی بر تبعیدشدگان- به ویژه پس از فعالیتهای آنها و تأثیر در بین مردم بومی- یک پست نگهبانی در محل سکونت آنها گمارده شد. در 6 خرداد 1357، چهار روحانی تبعید شده به ایرانشهر در نامهای به شهربانی آنجا اعلام کردند که بازرسی و تحقیق از دیدارکنندگانی که گاه با طی هزار کیلومتر راه خود را به ایرانشهر میرسانند، غیر قانونی است. نگهبانها حتی از ورود کارگرانی که برای خدمات داخل منزل مانند تعمیر و... لازم بود، ممانعت به عمل میآوردند. روحانیون تبعیدی اعلام کردند در صورت ادامه این وضعیت مراتب را طی شکواییهای به اطلاع مراجع صلاحیتدار کشور و مقامات بینالمللی خواهند رساند. آنها پس از بیاثر ماندن این نامه و نامه بعدی به شهربانی، نامهای به کمیته ایرانی دفاع از حقوق بشر نوشتند و خواستار آن شدند که رفتارهای غیرقانونی مأمورین حکومت با آنها در تبعیدگاه ایرانشهر را ضمن پیگیری در داخل کشور، به اطلاع مقامات بینالمللی هم برسانند. در این نامه سختگیریهای مأمورین شهربانی در برخورد با ملاقاتکنندگان توضیح داده شده است.[40]
از زندگینامه خودنوشت حجتالاسلام شهید فخرالدین رحیمی بر میآید که سید محمد موسوی حدود یک ماه پس از ورود ایشان به ایرانشهر تبرئه و حکم تبعید وی لغو شده بود.[41] ساواک ورامین در مرداد 1357 اعلام کرد حکم تبعید واعظ موسویان لغو شده اما وی هنوز به گرمسار مراجعت نکرده است.[42] در 18 مرداد 1357، مجلس ختمی در مسجد آرادان گرمسار برگزار شد. در این مجلس که با حضور روحانیون و سخنرانی یک واعظ انقلابی و دستگیری تعدادی از شرکتکنندگان همراه بود، گزارشی از ورود حجتالاسلام موسوی به مسجد آرادان ثبت شده است. محمدعلی موسویان با حدود 20 دستگاه اتومبیل که وی را مشایعت میکردند، جلوی بازار آرادان از اتومبیل پیاده شدند. وی پیشاپیش جمعیت 40 نفره همراهش حرکت میکرد. جمعیت با فرستادن صلواتهای بلند و شعار درود بر خمینی، اللهاکبر و نصر من الله و فتح قریب به سمت مسجد حرکت کردند.[43]
در ساعت 18 روز 8 آبان 1357ش، 3000 نفر از مردم انقلابی گرمسار با قربانی کردن گوسفند از حجتالاسلام سیدمحمدعلی موسویان واعظ استقبال کردند. وی تازه از تبعید برگشته بود و مراسم استقبال از وی با سر دادن شعارهای انقلابی همراه بود. جمعیت مستقبلین در ورود به مسجد جامع گرمسار با اقلیتی از موافقین رژیم درگیر شدند.[44] مراسم استقبال با درگیریهایی همراه بود؛ یک راننده مینیبوس که از موافقین حکومت بود به تحریک جمعیت مستقبلین پرداخت و وارد جمعیت شد و با بوق زدن وانمود کرد که در صدد عبور از میان آنها است. جمعیت مستقبلین نیز با وی درگیر شده و شیشههای مینیبوس را خرد کردند. پس از شکایت راننده مینیبوس، شهربانی تعدادی از متشاکیان را دستگیر کرد. با این حال متشاکیان نیز متقابلاً علیه راننده مینیبوس شکایت کرده و گفتند که راننده مینیبوس به تحریک جمعیت مستقبلین پرداخته است. با توجه به اختلافات شهربانی و دادگاه بخش گرمسار، دادگاه راننده مینی بوس را بازداشت کرد. همچنین عدهای از مستقبلین با پیوستن تعدادی از دانشآموزان به هدایت غلامحسین موحد و حاج فرجالله متقی در محوطه دادگاه تحصن کردند و پس از برگزاری نماز جماعت و سخنرانی موحد، مقرر شد شکایت مستقبلین از راننده مینیبوس دایر بر تحریکآمیز بودن اقدامات وی مورد بررسی قرار گیرد. پس از آن مستقبلین به پیشواز سیدمحمدعلی موسوی رفتند. درگیری چند نفر از موافقین حکومت با مستقبلین در چنین فضایی قابل درک است.[45] در گزارش شهربانی گرمسار، جمعیت مستقبلین 4000 نفر آمده که با آوردن پلاکارتهای مختلف و دادن شعار از او استقبال کردند. موسویان در ساعت 1740 وارد شهر شد و در ساعت 1820 به همراه مستقبلین وارد مسجد جامع گرمسار شد.[46]
چند روز بعد سیدمحمدعلی موسویان که رأی کمیسیون امنیت اجتماعی دایر بر سه سال تبعید وی در دادگاه استان نقض شده بود، از کسبه گرمسار خواست که به مناسبت سالروز تبعید امام خمینی، مغازههای خود را تعطیل کنند. در پی این درخواست کلیه مغازههای شهر تعطیل شد و مردم در مسجد جامع شهر اجتماع کردند. پیش بینی میشد که این تجمع به راهپیمایی و تظاهرات مردم تبدیل شود.[47]
شهربانی گرمسار در 12 آبان 1357 گزارش داد که موسویان، در مسجد جامع گرمسار طی یک سخنرانی اظهارات تندی را علیه رژیم بر زبان آورده است. وی در این سخنرانی گفته بود که شاه را جز مشتی جنایتکار و خیانتکار کسی نمیخواهد. مردم امام خمینی را میخواهند و امید است که مردم شاه را از تخت پایین بکشند. ساواک سمنان نیز در پیگیری و تکمیل این خبر نوشت: سازمان ورامین گزارشهای متعددی درباره فعالیتهای خلاف مصالح ملی این واعظ تهیه کرده است. بنابر این گزارشها وی در همه اوقات با گفتار و اعمال خود، مردم به ویژه اقشار مذهبی را علیه رژیم تحریک میکرد.[48]
در اواخر آبان 1357، دو نفر از مسئولین کتابخانه مسجد جامع گرمسار توسط شهربانی دستگیر شدند و برخی مدارک نیز علیه آنها گردآوری شد. حجتالاسلام موسوی حدود 70 نفر از مردم را جمع کرده و در مسجد جامع تحصن کردند. این تحصن با سخنرانی حجتالاسلام موسویان همراه بود. ساواک سمنان در تحلیل این خبر نوشت: کلیه تحریکاتی که در شهر گرمسار انجام میشود، از ناحیه موسویان سرچشمه میگیرد و گرچه وی اخیراً از زندان آزاد گردیده، اما همچنان به رویه سابق خود ادامه میدهد.[49]
در اواسط آذر 1357، تعدادی اعلامیه دستنویس برای دعوت به اعتصاب با پست محلی برای کسبه گرمسار ارسال گردید.[50] ساواک با سانسور مکاتبات پستی به این اعلامیهها دست یافت. ساواک ورامین با ارسال نمونههایی از این دعوتنامهها برای ساواک سمنان، نوشت که به احتمال قوی این اعلامیهها به دستور و تحریک موسویان تهیه و توزیع گردیده است.[51]
در 20 آذر 1357، ساواک ورامین به نقل از شهربانی گرمسار گزارش داد که موسویان در سخنرانیهای خود علیه مأموران شهربانی موضع میگیرد و مدام مردم را علیه شهربانی تحریک میکند. اشارات کوتاهی نیز به محتوای سخنرانی وی علیه شاه ثبت شده است؛ وی از سقوط شاه و پیروزی امام خمینی سخن گفته است. در این گزارش همچنین به فعالیتهای انقلابی فرزندان حجتالاسلام موسوی، سیدمحمدباقر و سید محمد موسویان در کلیشه کردن تصاویر امام خمینی بر روی دیوارها اشاره شده است. در گزارش دیگری از ساواک ورامین، آمده است که در همین ایام به ویژه در روزهای تاسوعا و عاشورا، سیدمحمد موسویان فعالیتهایی در راستای اهداف و خواستهای روحانیون مخالف حکومت از خود نشان داده است.[52]
در 10 دی 1357 ساواک سمنان به اداره کل سوم 312 گزارش داد؛ برابر اعلام سازمان ورامین مستند به گزارش شهربانی گرمسار، در روز 9 دی، پس از سخنرانی موسویان و در نتیجه بیانات وی، حدود سه هزار نفر از مردم این شهر دست به یک راهپیمایی زدهاند. تظاهرات مردم از مسجد جامع گرمسار-محل سخنرانی حجتالاسلام موسوی- شروع شد. پس از بیتوجهی مردم به اخطارها و تهدیدات پلیس، نیروهای شهربانی راه پیمایی مردم را به خشونت کشاندند و به سوی مردم آتش گشودند. در نتیجه تیراندازی نیروهای انتظامی به سوی مردم معترض، دست کم سه نفر از ناحیه پا مجروح شدند. دو نفر از مجروحین به نامهای بانو طاهری و خانم کرم(اکرم؟) سروی از بانوان این شهر بودند. مجروحین را به درمانگاه شهر بردند تا در آنجا تحت مراقبت و درمان قرار گیرند.[53]
ارتباط با فرهنگیان
حجتالاسلام موسوی مسجد جامع گرمسار را به کانون مبارزه انقلابی تبدیل کرده بود و گروهی از انقلابیون که از آنها به عنوان متعصبین مذهبی شهرستان گرمسار یاد شده، با هدایت و رهبری وی با حوزه علمیه قم و فعالان مذهبی در ارتباط بودند. از اقدامات انقلابی این گروه، پخش اعلامیه، تبلیغات مذهبی، تشکیل جلسات محرمانه و تشویق مردم به مخالفت علیه رژیم بود.[54] آیت عسکری و غلامحسین موحد از فرهنگیان منطقه از اعضای این گروه بودند و فعالیت آنها نمود بیشتری داشت. اعضای این گروه اعلامیههای مربوط به بازار تهران را در مسجد جامع گرمسار پخش میکردند. این گروه همچنین تلاش میکردند جوانان را وارد فعالیتهای انقلابی کنند و با نشر و قرائت اعلامیه و نشریات و برگزاری نشستها با جوانان، سعی در آگاهسازی و روشنگری اذهان آنها داشتند.[55]
به گواه اسناد موجود، حجتالاسلام موسویان با فرهنگیان انقلابی سمنان رابطهای محکم و سازماندهی شده داشت. در گزارش ساواک ورامین، به ساواک سمنان که بر مبنای فعالیتهای منبع 11431 تهیه شده، آمده است که فرهنگیان گرمسار مانند محمد طباطبایی (دبیر زبان)، غلامحسین موحد (مریمی) دبیر حرفهوفن مدرسه راهنمایی،[56] عنایتالله [آیت/ آیتالله] عسکری (دبیر)، محمدعلی یحییزاده (دفتردار آموزش و پرورش گرمسار)،غلامحسین جوادی،[57] محمدرضا قزلباش، رضا خالصی، فرزان گهر، عبدالرسول ورزیدهکار (دفتردار مدرسه راهنمایی)، حمزه یزدانی (معلم ورزش) و رحمت درویشان با دایر کردن کتابخانه و پخش کتابهای انقلابی سعی در آگاهسازی مردم به ویژه جوانان دارند. این گروه فعالیت خود را به محدوده بیرون شهرها برده و تلاش میکردند با ایراد سخنرانی مردم روستایی منطقه را نسبت به وضع موجود آگاه کنند. از دیگر فعالیتهای آنها، دایر کردن صندوق قائم بود.[58] برخی از این دبیران مانند موحد و طباطبایی در مدرسه شکوهی گرمسار به تدریس مشغول بودند و در آنجا نیز به فعالیت انقلابی علیه رژیم میپرداختند. آنها از ساعات فوقبرنامه به عنوان یک فرصت استفاده میکردند و برای دانشآموزان از وضعیت موجود سخن میگفتند و تلاش میکردند آنها را برای تظاهرات و راهپیمایی علیه رژیم آماده کنند. ابوالقاسم تاجالدین نیز با این دبیران همراه بود و برای گستراندن دایره مخالفتها و مبارزات به درون روستاهای منطقه مانند غیاث آباد تلاش میکردند. آنها در این روستا در منزل یحییزاده از اهالی روستا جلساتی تشکیل میدادند. گزارش دیگری فعالیتهای انقلابی آنها را در قریه کوشک گرمسار بازتاب داده است.[59] قریه کوشک خالصه دارای جوانان انقلابی بود و از طریق همین فعالیتها بود که نوار سخنرانیهای روحانیون مخالف حکومت به روستا برده شده بود.[60]
در سال 1357، تبعید حجتالاسلام موسویان سبب ناراحتی و خشم طرفداران فرهنگی وی شد. یکی از این افراد، غلامحسین موحد دبیر مدرسه راهنمایی خیام گرمسار بود که شهربانی برخی اظهارات وی در کلاس درس را به ساواک اطلاع داد. ساواک سمنان معتقد بود که پس از تبعید موسویان واعظ، اعمال وی حادتر شده و حتی در ساعات تفریح در دفتر مدرسه برای دبیران هم مطالب ضدحکومتی بیان می کند. این فعالیتها باعث تضعیف روحیه طرفداران رژیم و تحریک دانشآموزان و دبیران علیه حکومت شده بود.[61]
در خرداد 1357 ساواک سمنان اطلاع یافت که در نزدیکی منزل واعظ ممنوعالمنبر و تبعیدی گرمسار، تعدادی اعلامیه پخش شده است.[62] در روزهای آغازین شهریور 1357، هفت نفر از فعالان انقلابی گرمسار توسط شهربانی دستگیر و به مرکز اعزام شدند. در این فهرست، نام واعظ مسجد جامع گرمسار سید محمدعلی موسویان در صدر قرار داشت و پس از وی نام غلامحسین موحد، مظاهر عربی و دیگر فعالان انقلابی گرمسار به چشم میخورد.[63]
امام جمعه گرمسار
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، امام خمینی، حجتالاسلام موسوی را به امامت جمعه شهر گرمسار منصوب فرمودند. وی سالها در این شهر مشغول فعالیت بود و سرانجام در سال 1372ش به زادگاه خود شال بازگشت. حجتالاسلام موسوی چندی را در سنگر امامت جمعه شال به خدمت پرداخت. وی سالها در شال به وعظ و تبلیغ مشغول بود و امامت جماعت مسجد شال را بر عهده داشت. سرانجام پس از عمری مبارزه و تبلیغ، حجتالاسلام موسوی در سال 1384ش بر اثر ناراحتی قلبی، دعوت حق را لبیک گفت و در جوار برادرانش آیتالله سیدحسن و حجتالاسلام سیدحسین در گلزار شهدای شال به آرامش ابدی رسید.[64]
پینوشتها:
[1] در اسناد موجود ساواک، ورامین با کد 14 ه و مشخص شده است. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک: استان سمنان، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1398، ج 2، ص 216.
[2] صحیفه امام؛ مجموعه آثار امام خمینی(س)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ ششم، 1393، ج اول (1312- آبان 1344)، ص 448، 500.
[3] خون دلی که لعل شد، خاطرات آیتالله سیدعلی خامنهای از زندانها و تبعید دوران مبارزات انقلاب اسلامی، انتشارات انقلاب اسلامی، چاپ سیزدهم، 1397، ص 289.
[4] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک: استان سمنان، ج 2، ص 133، 330، 337، 377، 388، 452.
[5] همان، ص 54، 179، 181.
[6] همان، ج 3، ص 453.
[7] همان، ج 3، ص 170.
[8] دامنه از شهرهای فریدن در استان اصفهان است.
[9] 1814م. در این نوشتار برای تبدیل سالهای هجری قمری به میلادی از رساله تطبیقیه مرحوم عبدالغفار نجمالدوله (1259-1326ق) استفاده شده است. "حقیر را در تاریخ اوایل رمضان 1320 به خیال رسید که ابتدا از اول هجرت با تاریخ مسیحی فرنگی و بالعکس از ابتدای میلاد تا دو هزار سال غرّه هر سال مسیحی را مطابق کند با تاریخ هجری و در جداول طبع نموده به طبع رساند و منتشر سازد." سه اثر از نجمالدوله (رساله تطبیقیه، رساله تشخیص نفوس دارالخلافه و سفرنامه حج)،تنظیم، تحشیه و تعلیقات:احمد کتابی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، اول، 1384، ص 60.
[10] 1797-1834م.
[11] 1803-1813م. درباره دوره اول جنگهای روسیه با ایران و انعقاد معاهده گلستان، نک: شمیم، علیاصغر، ایران در دوره سلطنت قاجار، مؤسسه انتشارات مدبر، چاپ دهم، 1374، ص 86-92.
[12] در فرهنگ جغرافیایی ایران آمده است: شارین از روستاهای دهستان دشتابی بخش بویین، شهرستان قزوین، واقع در 36 هزارگزی شمال باختر بویین و 24 هزارگزی راه عمومی. جلگه و آب و هوای آب معتدل است. یکصد تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصولات عمده آن غلات و چغندرقند و شغل اهالی آن زراعت و گلیم و جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1) امروزه شارین روستایی است در بخش اسفرورین، شهرستان تاکستان، استان قزوین و در سرشماری سال ۱۳۹۰ش جمعیت آن ۱۳۳۵ نفر بود. آرامگاه آقا سید علی شارینی در این روستا واقع است.
[13] نمایندگان دوره پنجم مجلس شورای ملی، در اویل آبان 1304ش/ ربیعالثانی 1344ق انقراض حکومت قاجار را اعلام و تکلیف قطعی سلطنت را به مجلس مؤسسان واگذار کردند. مرکز بررسی اسناد تاریخی، اسناد انتخابات دوره پنجم مجلس شورای ملی را منتشر کرده است. (انتخابات مجلس پنجم به روایت اسناد، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران، 1384، دو جلدی) این اسناد به خوبی نشان میدهند که نمایندگان این دوره از مجلس شورای ملی چگونه انتخاب شدهاند و نخستوزیر (رضاخان) و اعوان وی در وزارت جنگ چگونه این مجلس را تشکیل دادهاند. این مجلس پایان کار قاجاریه را اعلام کرد. مجلس مؤسسان در 21 آذر 1304ش/ 25 جمادیالاول 1344ق، با تغییر موادی از قانون اساسی، سلطنت ایران را به پهلوی واگذار کرد. نک: شمیم، علیاصغر، همان، ص 645.
[14] در اسناد ساواک، نام پدر ایشان محمدباقر ذکر شده است. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک: استان سمنان، ج 2، ص 330.
[15] اطلاعات مربوط به مهاجرت اجداد، پدر و زندگی و تحصیلات حجتالاسلام سید علی موسوی شالی از کتاب زیر اخذ شده است:
عاملی، محمدکاظم، مجاهد پارسا: تاریخ شفاهی زندگی و مبارزات آیتالله سید حسن موسوی شالی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1401، ص 29-38، 60-62.
[16] حجتالاسلام حاج شیخ حسن لاهوتی اشکوری (فرزند نصرالله، متولد 1306- رودسر گیلان) تحصیلات ابتدایی را تا ششم خواند و پس از آن وارد حوزه رشت شد و یک سال بعد به قزوین رفت و از آنجا راهی قم شد. در قم از محضر آیتاللهالعظمی بروجردی و درس خارج امام خمینی بهرهمند شد. در جریان نهضت امام خمینی به گرمسار رفت و به تبلیغ مشغول شد. پس از جریان 15 خرداد 1342ش راهی تهران شد و به اتهام فعالیتهایی که داشت، بازداشت گردید. پس از آزادی به فعالیتهای خود ادامه داد و به دلیل ارتباطی که با جریان مبارزه داشت و کمکهایی که به آنها مینمود، چند بار دستگیر و زندانی شد. وی طی سالهای 1353 تا 1357ش در زندان بود و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به امامت جمعه گیلان منصوب شد و در اولین دوره مجلس شورای اسلامی، به نمایندگی مردم رشت برگزیده شد. وی در روند فتنههایی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سالهای ابتدایی دهه 1360ش شکل گرفت، مواضعی مخالف با انقلاب اسلامی داشت و سرانجام در 6 آبان 1360ش درگذشت. نک: انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک: استان سمنان، همان، ج 1، ص 18، درباره رابطه شیخ حسن لاهوتی با برخی گروهها و کمکهای مالی به آنها نک: خاطرات آیتالله مهدوی کنی، تدوین غلامرضا خواجهسروی، تهران، مؤسسه فرهنگی و هنری و انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ سوم، 1396، ص 132-133، 146، یاران امام به روایت اسناد ساواک (کتاب 38): آیتالله محمدرضا مهدوی کنی، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران، 1385، ص 387-389، مقاله: اهمیت مطالعه تطبیقی اسناد و خاطرات در پژوهشهای تاریخی؛ نمونه موردی: خاطرات آیتالله مهدویکنی و اسناد ساواک، تاریخ انتشار: 7 شهریور 1401؛ سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی https://historydocuments.ir/
[17] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک: استان سمنان، ج 1، ص 18، 26، قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران، 1387، ج 7، ص 214، یاران امام به روایت اسناد ساواک (کتاب 38): آیتالله محمدرضا مهدویکنی، همان، ص 244.
[18] یاران امام به روایت اسناد ساواک (کتاب بیست و سوم): شهیدان حجج اسلام سید نورالدین و سید فخرالدین رحیمی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، اول، 1381، ص 24.
[19] 1965-1977م
[20] صحیفه امام؛ مجموعه آثار امام خمینی (س)، ج 1(1312- آبان 1344)، ص 448، 500.
[21] حجتالاسلام سیدرضا اکرم معروف به اکرمی (فرزند رحمتالله، متولد: 1321ش- سمنان) از سال 1342 با وعظ و خطابه در سنگر دفاع از نهضت امام خمینی حاضر شد. در 1356 ممنوعالمنبر شد و از سوی ساواک به تبعید تهدید شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مدتی فرماندهی تبلیغات جبهه و جنگ را بر عهده داشت. در دورههای دوم، سوم و چهارم به نمایندگی مردم سمنان و در دورههای پنجم و ششم به نمایندگی مردم تهران به مجلس شورای اسلامی راه یافت. در سوابق وی موارد زیر دیده می شود:
اولین مسئول عقیدتی سیاسی نیروهی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، عضو هیئت رئیسه مجلس شورای اسلامی، عضو جامعه روحانیت مبارز، رئیس شورای فرهنگی دولت یازدهم، امام جماعت مسجد سلمان نهاد ریاست جمهوری. فرزند ایشان در دوران دفاع مقدس به فیض شهادت نائل آمده است. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک: استان سمنان، ج 3، ص 352.
[22] همان، ج 2، ص 54. ساواک ورامین در نامهای به ساواک سمنان نوشت: موسویان واعظ و پیشنماز شهرستان گرمسار که از وعاظ افراطی و مدت ها ممنوعالمنبر میباشد، هنگام دعوت از وعاظ سعی دارد وعاظ مورد نظرش را دعوت نموده و نارضائی از ممنوعالمنبر بودن خود را به آنان اظهار میکند تا به طریقی بازگو نمایند. همان، ص 60.
[23] همان، ص 59.
[24] امام خمینی در اشاره به شهادت حاج آقا مصطفی، آن را از الطاف خفیه الهی شمردند. نک: صحیفه امام (مجموعه آثار امام خمینی)، ج 3، ص 234-235 پس از شهادت آیتالله حاج سید مصطفی خمینی در 30 مهر 1356، مراسم بزرگداشت وی در شهرهای مختلف، به محلی برای ابراز مخالفت به رژیم پهلوی تبدیل شد. درباره شهادت حاج آقا مصطفی خمینی و مجالس ختمی که به مناسبت شهادت ایشان برگزار شد، اسناد و گزارشهای متعددی در کتاب امید اسلام: شهید آیتالله حاج سید مصطفی خمینی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1388، صفحات 351 -594 آمده است. درباره آیتالله حاج سید مصطفی خمینی، نک: احضار و تهدید آیتالله سید مصطفی خمینی توسط سپهبد نعمتالله نصیری در سال 1342، تاریخ انتشار: 30 مهر 1401، تحلیلی کوتاه از شهادت آیتالله سید مصطفی خمینی، تاریخ انتشار: 30 مهر 1401، اول آبان سالگرد شهادت فرزند برومند حضرت امام خمینی (ره) آیتالله سید مصطفی خمینی، تاریخ انتشار: 30 مهر 1401 https://www.historydocuments.ir/
[25] در گزارشی به فعالیتهای انقلابی سیدمحمدباقر و سیدمحمد موسویان فرزندان حجتالاسلام موسوی اشاره شده است. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک: استان سمنان، ج 4، ص 379، 380. ساواک سمنان این گزارشها را طی شماره 7103 /14 ه تاریخ: 28 /9 /1357 و شماره 7014 /14 ه، تاریخ: 28 /9 /1357، برای اداره کل سوم ارسال کرد. همان، پاورقی شماره 1، ص 379 و پاورقی شماره 1، ص 380.
[26] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک: استان سمنان، ج 2، ص 133. فرزندانش نیز مانند وی در جاهای مختلف تحریکاتی انجام میدهند. همان، ص 266. روزهای تاسوعا و عاشورا، سیدمحمد موسویان فعالیتهایی در راستای اهداف و خواستهای روحانیون مخالف حکومت از خود نشان داده بود.
[27] همان، ص 179.
[28] همان، ص 266.
[29] کمیسیون حفظ امنیت اجتماعی ابزاری در دست ساواک بود و برای تبعید و دور کردن مخالفین رژیم و راندن آنها به نواحی دوردست و بد آب و هوا به کار گرفته میشد. اعضای این کمیسیون در شهرستانها را رؤسای ساواک، شهربانی و ژاندارمری، فرماندار و نماینده دادگستری تشکیل میدادند. قانون تشکیل آن به اواخر دهه 1320 بازمیگشت. این قانون تغییرات متعددی داشت و در اجرای اصلاحات ارضی به طور وسیعی از آن استفاده شد. در اواخر دهه 1340 ساواک این کمیسیون را برای نیل به اهداف خود در خدمت گرفت. در همین سالها تغییراتی در قوانین این کمیسیون داده شد. در این دوره معمولاً تشکیل جلسه کمیسیون به معنای اجتماع رؤسای امنیتی و انتظامی برای تبعید افراد بود. تجربه نشان داد که تبعید مخالفین به نواحی دوردست، بد آب و هوا و مناطق سنینشین، نتیجهای خلاف اراده ساواک داشت. درباره این کمیسیون نک: دفتر ادبیات انقلاب اسلامی (گردآورنده)، دانشنامه زندان سیاسی دوره پهلوی، تهران، شرکت انتشارات سوره مهر، 1400، جلد دوم: س-ی، مدخل: کمیسیون امنیت اجتماعی، نویسنده: یحیی آریا بخشایش، ص 253-255.
[30] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک: استان سمنان، ج 2، ص 330.
[31] همان، ص 337، 388.
[32] حاج شیخ کاظم راشد یزدی (متولد 1316ش- یزد) در قم و شیراز به تحصیل علوم دینی پرداخت. در شیراز زبان انگلیسی را در دانشگاه فراگرفت و در دوران طلبگی رشته سخنرانی مذهبی و منبر را در پیش گرفت. به واسطه ارادت به شهید آیتالله صدوقی و ارتباط فراوان با وی، در نهضت امام خمینی (ره) وارد شد و در جلسه بزرگداشت چهلمین روز شهدای تبریز، در یزد به منبر رفت و به همین سبب دستگیر و به ایرانشهر تبعید شد. این واقعه سبب آشنایی بیشتر و قرابت وی با حضرت آیتالله خامنهای گردید. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مسئولیت بنیاد شهید یزد را بر عهده گرفت؛ اما فعالیت عمده ایشان، تبلیغ دینی در داخل و خارج از کشور است. نک: خون دلی که لعل شد؛ ص 281-282 و 336. از اساتید وی در شیراز، آیات عظام بهاءالدین محلاتی و ملک حسینی بودند. وی دو سال در گناوه و گلپایگان در تبعید به سر برد و در سال 1357، محل تبعید وی از ایرانشهر، به ایذه تغییر یافت. نک: یاران امام به روایت اسناد ساواک (49): آیتالله محمد کفعمی خراسانی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1392، ص 330، 340 و پاورقی شماره 3 ص 334.
[33] سیدفخرالدین رحیمی (متولد 1323-خرم آباد، شهادت: 7 تیر 1360 در انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی- تهران ) پیش نماز مسجد علوی خرمآباد به دلیل فعالیت برای برگزاری مجلس ختم شهدای قم، جهرم و اهواز در روز 19 اردیبهشت 1357 در مسجد سلطانی خرمآباد، پخش اعلامیه و تلاش برای تعطیلی بازار این شهر، در 20 اردیبهشت 1357 با رأی کمیسیون امنیت اجتماعی خرمآباد به سه سال تبعید در ایرانشهر تبعید شد. در مرداد ماه محل تبعید وی به اقلید فارس تغییر یافت. وی در مهر 1357، در دادگاه استان تبرئه و باقیمانده مدت تبعید وی لغو گردید. شهید رحیمی در سازماندهی و مدیریت تظاهرات مردمی در خرمآباد نقشی مهم داشت. نک: یاران امام به روایت اسناد ساواک (کتاب بیست و سوم)، شهیدان حجج اسلام سید نورالدین و سید فخرالدین رحیمی، مقدمه به قلم شهید رحیمی، ص 23-24 و اسناد ص 214، 215، 216، 218-219، 221، 227، 232، 233، 238، 242-266. خون دلی که لعل شد، همان، ص 289.
[34] خون دلی که لعل شد، همان، ص 289.
[35] این کتاب در ترجمه فارسی عنوان صلح امام حسن قهرمانانهترین نرمش تاریخ گرفت. میتوان احتمال داد آقای خامنهای در شش ماهه اول سال 1348 در کار ترجمه یا ادامه برگردان کتاب صلح الحسن علیهالسلام نوشته شیخ راضی آل یاسین بود. متن کتاب حدود چهارصد صفحه حجم داشت و برگردان آن، در کنار فعالیتهای آموزشی و اجتماعی باید زمان قابل توجهی از او گرفته باشد. در خاطرات حضرت آیتالله خامنهای که تحت شماره بازیابی 1227 در مرکز اسناد انقلاب اسلامی نگهداری میشود آمده است: نگاه کردم دیدم همه حرفهای من توی این کتاب است.... بعد که ترجمه کردم دیدم که این کتاب دریایی است.... همان را به طور کامل ترجمه کردم و ارائه دادم. نک: بهبودی، هدایتالله، شرح اسم (زندگینامه حضرت آیتالله سیدعلی حسینی خامنهای : 1318-1357) تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1391، ص 315-316.
[36] یاران امام به روایت اسناد ساواک (کتاب بیست و سوم)، شهیدان حجج اسلام سید نورالدین و سید فخرالدین رحیمی، مقدمه به قلم شهید رحیمی، ص 24.
[37] یاران امام به روایت اسناد ساواک (49): آیتالله محمد کفعمی خراسانی، ص 340.
[38] یاران امام به روایت اسناد ساواک (کتاب بیستوسوم)، شهیدان حجج اسلام سید نورالدین و سید فخرالدین رحیمی، همان، ص 231 ، 236.
[39] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک: استان سمنان، ج 2، ص 452. ساواک سمنان این گزارش ساواک ورامین را طی مکاتبه شماره 1387 /14 ه تاریخ: 6 /3 /1357 به اداره کل سوم ارسال کرده است. همان، پاورقی شماره 1.
[40] بهبودی، هدایتالله، شرح اسم، همان، ص 592-594.
[41] یاران امام به روایت اسناد ساواک (کتاب بیست و سوم)، شهیدان حجج اسلام سید نورالدین و سید فخرالدین رحیمی، ص 24.
[42] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک: استان سمنان، ج 3، ص 170.
[43] همان، ص 178. واعظ این مجلس از قم آمده بود.
[44] همان، ج 4، ص 36.
[45] همان، ص 44-45، 134.
[46]همان، ص 44.
[47] همان، ص 55.
[48]همان، ص 157 . پاورقی شماره 1، همان صفحه.
[49] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک: استان سمنان، ج 4، ص 186.
[50] در این اعلامیه آمده است: کاسب مسلمان .... تو را دیدم؛ هموطنم. تو در این نهضت مذهبی شرکت داشتی... از شما و همه کاسبهای گرمسار تقاضا میکنم چون وظیفه مذهبی خود میدانم به شما ابلاغ نماییم چون این تظاهرات علیه ظلم و ستم و به دستور امام خمینی میباشد در این نهضت شرکت کن؛ چون امروز، روز امتحان تو و همه ماست. پس بدان که وظیفه خود را ادا کردم. ضمناً اگر مزدوران حکومت به دکانت حمله کرده و اثاثهای تو را به غارت ببرند، از ما تقاضا نداشته باش که در مقابل این خیانتهای آنان تو را یاری کنیم. اگر چنین نکنی یزیدی هستی و به جهنم روانه خواهی شد. به امید حکومت اسلامی به رهبری امام خمینی. همان، پاورقی شماره 2، ص 285.
[51] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک: استان سمنان، ج 4، ص 285.
[52] همان، ص 379، 380. ساواک سمنان این گزارشها را طی شماره 7103 /14 ه تاریخ: 28 /9 /1357 و شماره 7014 /14 ه، تاریخ: 28 /9 /1357، برای اداره کل سوم ارسال کرد. همان، پاورقی شماره 1، ص 379 و پاورقی شماره 1، ص 380.
[53] همان، ص 454. اسم سومین مجروح این تظاهرات در سند به صورت کامل نقل نشده است. این سند یک تلگراف است و چنین تلگرافهایی به رمز مخابره میشدند. در سر برگ برخی از این تلگراف ها، نام کشف کننده رمز ذکر میشد. معمولاً تلگرافهای رمزی ساواک، پس از کشف رمز سوزانده میشد و آنچه باقی میماند یک متن ساده تلگراف شده (مکشوف و بدون رمز) بود. اما در برخی موارد بخشهایی از تلگراف رمز باقی مانده است. در مورد این سند، پرسش این است که آیا کشفکننده رمز تلگراف آن را گشوده یا آن را به همین صورت ثبت کرده است؟
[54] در گزارشی به تاریخ 6 /1 /1357 آمده است: عدهای از متعصبین مذهبی فعالیت خود را در گرمسار تشدید نموده و با آوردن نوار سخنرانیهای واعظین از قم و نوار سخنرانی خمینی.... و توزیع بین مردم، شدیداً مشغول فعالیت بوده و جوانان شهرستان گرمسار را به طرف خود کشانده..... غلامحسین موحد مریمی، ابوالقاسم تاجالدین، ورزیدهکار و آیتالله که همگی فرهنگی بوده از جمله این افراد هستند و طرفداران قابل توجهی دارند. این افراد با قم و تهران ارتباط دارند، در روستاهای گرمسار نیز طرفدارانی داشته و مشغول فعالیت میباشند. همان، ج 2، ص 279، نیز نک: ج 3، ص 27-28.
[55] همان، ج 2، ص 181.
[56] غلامحسین موحد (مریمی) که در جریان مبارزات علیه رژیم ستمشاهی دستگیر شده، دائی علیرضا قزوه شاعر معاصر کشورمان است. همان، پاورقی 1، ص 164.
[57] در تظاهراتی که در مجلس ختم پسر شمسالدین بهشتی در مسجد آرادان گرمسار در 17 مرداد 1357 برگزار شد، آیتالله عسکری فرزند قدرتالله، محمدعلی یحییزاده فرزند قدمعلی و غلامحسین جوادی فرزند علی دستگیر شدند. همان، ج 3، ص 178، 185.
[58] این نامه نشان میدهد درباره فعالیتهای انقلابی فرهنگیان گرمسار گزارشهای دیگری از جمله 2010 /14ه و، تاریخ: 30 /9 /1356، 2068 /14 ه و، تاریخ: 4 /10 /1356، 1659 /14 ه و، تاریخ:19 /8 /1356، 2187 /14ه و، تاریخ: 22 /10 /1356 به ساواک سمنان (14ه) فرستاده است. امنیت داخلی ساواک ورامین پیشنهاد کرد این افراد احضار و به آنها تذکرات لازم داده شود و در صورتی که تغییر رویه ندادند، در خصوص انتقال محل خدمت آنها تصمیمگیری شود. رؤسای ساواک ورامین و سمنان این نظریه را تأیید کردند. همان، ج 2، ص 164، نیز نک: گزارش اسدزاده مسئول حزب رستاخیز ملت ایران در گرمسار به ثقفی دبیر رستاخیز این حزب در سمنان، همان، ص 292. حزب رستاخیز حزبی حکومت ساخته بود و در برخی موارد تلاش میکرد اقداماتی از نوع اشاره شده در سند یا برپایی تجمعاتی به نفع حکومت و به صحنه آوردن طرفداران رژیم انجام دهد. این حزب با بوروکراسی گسترده بودجه عظیمی را میبلعید و کار آن از تربیت نیرو برای انقلاب شاه و ملت! به چنین مواردی کشیده شد. نک: حزب رستاخیز ملت ایران به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1401، مجموعه 2 جلدی.
[59] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک: استان سمنان، ج 2، ص 250، 326.
[60] همان، ص 181-182.
[61] همان، ص 377.
[62] اعلامیهها گردآوری شد و ساواک در صدد شناسایی عامل یا عاملین توزیع آنها برآمد.همان، ج 3، ص 34.
[63] همان، ص 249. مظاهر عربی فرزند قنبر در قریه کوشک گرمسار جلساتی برگزار میکرد و به پخش اعلامیههای انقلابی میپرداخت. از دیگر اقدامات وی فعالیت علیه شرکت سهامی زراعی محل بود؛ شاکیان حاضر نبودند اراضی خود را در اختیار شرکت سهامی زراعی بگذارند. نک: ج 3، ص 19، 57، 144، 416 و 458. قانون تشکیل شرکتهای سهامی زراعی مشتمل بر شانزده ماده و چهار تبصره در جلسه سهشنبه 5 /10 /1346 به تصویب مجلس شورای ملی و در چهارشنبه 27 /10 /1346 به تصویب مجلس سنا رسید. به نقل از: سایت مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی؛ به نشانی: /https://rc.majlis.ir
[64] مجاهد پارسا، همان، ص 61-62
منابع
کتب (اسناد، خاطرات، منابع دست اول و پژوهشها)
امید اسلام؛ شهید آیتالله حاج سیدمصطفی خمینی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1388.
انتخابات مجلس پنجم به روایت اسناد، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران، 1384، دو جلدی.
بهبودی، هدایتالله، شرح اسم (زندگینامه حضرت آیت الله سیدعلی حسینی خامنهای : 1318-1357) تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1391.
حزب رستاخیز ملت ایران به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 2 جلدی، 1401.
خاطرات آیتالله مهدوی کنی، تدوین غلامرضا خواجهسروی، تهران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1396.
خون دلی که لعل شد، خاطرات حضرت آیتاللهالعظمی سیدعلی خامنهای (مد ظله العالی) از زندانها و تبعید دوران مبارزات انقلاب اسلامی، انتشارات انقلاب اسلامی، چاپ سیزدهم، 1397.
دفتر ادبیات انقلاب اسلامی (گردآورنده) دانشنامه زندان سیاسی دوره پهلوی، تهران، شرکت انتشارات سوره مهر، 1400، جلد دوم: س-ی، مدخل: کمیسیون امنیت اجتماعی، نویسنده: یحیی آریا بخشایش.
سه اثر از نجمالدوله (رساله تطبیقیه، رساله تشخیص نفوس دارالخلافه و سفرنامه حج)، تنظیم، تحشیه و تعلیقات: احمد کتابی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، اول، 1384.
شمیم، علیاصغر، ایران در دوره سلطنت قاجار، مؤسسه انتشارات مدبر، چاپ دهم، 1374.
صحیفه امام؛ مجموعه آثار امام خمینی (س): بیانات، پیامها، مصاحبهها، احکام، اجازات شرعی و نامه، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ ششم، 1393، جلدهای 1 ، 3.
عاملی، محمدکاظم، مجاهد پارسا: تاریخ شفاهی زندگی و مبارزات آیتالله سید حسن موسوی شالی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1401.
قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران، 1387، ج 7.
یاران امام به روایت اسناد ساواک (49): آیتالله محمد کفعمی خراسانی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1392.
یاران امام به روایت اسناد ساواک(کتاب 23): شهیدان حجج اسلام سید نورالدین و سید فخرالدین رحیمی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، اول، 1381.
یاران امام به روایت اسناد ساواک (کتاب 38): آیتالله محمدرضا مهدویکنی، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران، 1385.
مقالات و نوشتارهای کوتاه
تحلیلی کوتاه از شهادت آیتالله سید مصطفی خمینی، تاریخ انتشار: 30 مهر 1401، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
اول آبان سالگرد شهادت فرزند برومند حضرت امام خمینی (ره) آیتالله سیدمصطفی خمینی، تاریخ انتشار: 30 مهر 1401، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
اهمیت مطالعه تطبیقی اسناد و خاطرات در پژوهشهای تاریخی؛ نمونه موردی: خاطرات آیتالله مهدویکنی و اسناد ساواک، تاریخ انتشار: 7 شهریور 1401؛ سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
احضار و تهدید آیتالله سید مصطفی خمینی توسط سپهبد نعمتالله نصیری در سال 1342، تاریخ انتشار: 30 مهر 1401، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
سایت مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی؛ نک: https://rc.majlis.ir
تجمع مردم در میدان امام خمینی گرمسار در بهمن 57
راهپیمایی بزرگ مردم گرمسار در اعتراض به جلوگیری از ورود امام توسط بختیار اواخر دی 57
راهپیمایی بزرگ مردم گرمسار در اعتراض به جلوگیری از ورود امام توسط بختیار
راهپیمایی بزرگ مردم گرمسار سال 57
راهپیمایی مردم سمنان سال 1357
راهپیمایی مردم سمنان در بهمن 57
زنان انقلابی سمنان در حال راهپیمائی علیه رژیم پهلوی
زنان انقلابی سمنان علیه رژیم پهلوی
سفر مردم استان سمنان برای دیدار با امام خمینی(ره) در سال 57
تعداد مشاهده: 10462