بازخوانی زندگی و کارنامه ارتشبد عباس کریمقرهباغی
تاریخ انتشار: 21 مهر 1403
مقدمه
یکی از موضوعات مورد توجه پژوهشگران تاریخ معاصر ایران و به خصوص پهلویپژوهان بررسی جایگاه، ساختار و کارکردهای ارتش در دوران پهلوی است. ارتش در دوره رضاشاه، یکی از ارکان قدرتگیری و نیز تحکیمکننده سلطنت وی به حساب میآمد و با این بازوی قدرتمند بود که او توانست تمام رقبای سنتی خود را کنار زده و به سلطنت برسد.
ارتش شاهنشاهی در سالهای بعد و در دوران سلطنت محمدرضا پهلوی نیز کارکردی مشابه داشت. در این دوره ارتش ایران از سوی هم پیمانان غربی شاه تجهیز و تقویت میشد تا چوب بستهای قدرت او در برابر معترضین داخلی و رقبای منطقهایاش تحکیم شود. بدینسان تقویت ارتش ایران شرایطی را به وجود آورد که شاه به عنوان ژاندارم منطقه و محکمکننده کمربند امنیتی بلوک غرب در برابر نفوذ کمونیسم در جهان مشهور شود.
گرچه ارتش شاهنشاهی در طول دوران سلطنت محمدرضا پهلوی یکی از ارکان قوام بخش سلطنت وی به شمار میرفت اما همین ارتش قدرتمند در بزنگاه بهمن 1357 نتوانست مانع از سرنگونی رژیم سلطنت در ایران شود. یکی از نظامیان ارشد رژیم پهلوی که در موضوع اعلام بیطرفی ارتش و سرانجام فروپاشی نظام شاهنشاهی از سوی طرفداران سلطنت به خیانت متهم شده است ارتشبد عباس کریم قرهباغی؛ آخرین رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران رژیم پهلوی میباشد. در این نوشتار سعی برآن است تا به این سئوال پاسخ داده شود که ارتشبد عباس قرهباغی چه جایگاهی در ساختار قدرت رژیم پهلوی داشت و چه نقشی در سرکوب انقلابیون در واپسین سالهای عمر نظام سلطنت در ایران بازی نمود.
در مورد زندگی و کارنامه ارتشبد عباس کریم قرهباغی، تاکنون کتابها و مقالاتی متعددی به رشته تحریر در آمده است. کتاب «اعترافات ژنرال؛ خاطرات ارتشبد عباس قرهباغی، مرداد– بهمن 57»، کتاب «چه شد که چنان شد؟؛ گفتوگوی احمد احرار با ارتشبد عباس قرهباغی» و کتاب «ماجرای فرار ارتشبد قرهباغی» جملگی آثاری به شمار میروند که در شمار خاطرات از قرهباغی باقی مانده است. در این کتابها قرهباغی کوشیده به اتهاماتی که از سوی طرفداران سلطنت به او زده شده پاسخ گفته و از خود رفع اتهام نماید. افزون بر آن کتاب «آخرین ارتشبد؛ عباس قرهباغی به روایت اسناد» تدوین منصور نصیریطیبی و مقالاتی با عنوان «بررسی عملکرد ارتشبد عباس قرهباغی در فرماندهی ژاندارمری کل کشور(13 اردیبهشت 1353-14 شهریور 1357» و همچنین «رویکرد ارتشبد عباس قرهباغی در اعلام بیطرفی ارتش در 22 بهمن» به قلم معصومه خازنی و تنی چند از نویسندگان و نیز کتاب «شب ژنرالها» نوشته خسرو معتضد از دیگر آثاری به شمار میروند که با رویکرد پژوهشی زندگی و زمانه قرهباغی را مورد بررسی قرار دادهاند.
از تبریز تا تهران
عباس کریم قرهباغی در 10 آبان 1297 در تبریز به دنیا آمد.[1] پدرش کریم قرهباغی از تجار و زمینداران تبریز و مادرش عزیزه علیلو دختر منشیحضور بود.[2] عباس، دو برادر به نامهای جواد و رضا داشت که هر دو در ارتش رضاشاهی به خدمت مشغول بودند. برادر بزرگتر سپهبد جواد قرهباغی بعدها مدتی رئیس هیئت نظامی ایران در سنتو شد[3] و برادر کوچکترش سروان رضا قرهباغی در سال 1325 در حالی که در اشنویه به خدمت مشغول بود، در جریان سرکوبی فرقه دموکرات، در آن منطقه به دست بارزانیها به قتل رسید.[4] این موضوع بعدها یکی از دلایل محبوبیت بیشتر دو برادر در دربار پهلوی به شمار میرفت و به خاطر این موضوع هر ساله برخی از رجال پهلوی به برادران قرهباغی به مناسبت روز 21 آذر 1325(روز آزادی آذربایجان)پیامهای محبتآمیزی ارسال میداشتند.[5]
عباس قرهباغی در یکی از اسناد مربوط به ارتش شاهنشاهی درباره زندگینامه خود مینویسد:
«اینجانب در سال 1297 در منزل پدری در شهر تبریز، در خانواده حاجی میرزا آقا قرهباغی واقع در کوچه قرهباغیها به دنیا آمدهام. پدر اینجانب حاجی کریم قرهباغی ابتدا به شغل پدری تجارت، اشتغال داشت و سپس به املاک خود رسیدگی مینمود تا اینکه در سال 1309 در تبریز به رحمت ایزدی پیوست و از آن تاریخ تحت سرپرستی مادرم عزیزه علیلو دختر مرحوم منشیحضور قرار گرفتم. تحصیلات اینجانب از کلاس اول تا دهم در دبیرستان رشدیه تبریز و از کلاس یازده به بعد در دبیرستان نظام تبریز صورت گرفته است. در دورهی تحصیلات همیشه جزو شاگردان ممتاز بودم. در کلاسهای 11 و 12 دبیرستان شاگرد رتبه یکم بودم، ضمناً در دوره تحصیلی در دبیرستان نظام ارشد شبانه روزی، ارشد کلاس بوده و درجه افتخاری گروهبان دومی داشتم. در دوره دانشکده افسری هم جزو سی نفر دانشجویان منتخب دسته مخصوص والاحضرت همایون ولایتعهد بوده و عهدهدار امور دفتر مخصوص والاحضرت همایون ولایتعهد بودم. در سال دوم گروهبان دسته بوده و درجه افتخاری گروهبان دومی را داشتم. در مهرماه 1317 از دانشکده افسری با رتبه سوم فارغالتحصیل و شش ماه ارشدیت نسبت به همدورهایهای خود داشتم.» [6]
دوران تحصیل قرهباغی در دانشکده افسری مصادف با دورهی دانشکده افسری ولیعهد، محمدرضا پهلوی بود. از این رو از بین کلیه دانشجویان، یک گروهان از سه دسته تشکیل شد که فرمانده گروهان، سروان محمود امینی و فرمانده دستهی اول ستوان میرجهانگیری بود و محمدرضا پهلوی، عباس قرهباغی، حسین فردوست، علی قوام و فتحالله مین باشیان در این دسته حضور داشتند. به دلیل هنری که قرهباغی در خوشنویسی داشت، ولیعهد وی را به عنوان منشی مخصوص خود برگزید. بدینسان در پایان دوره دانشکدهی افسری به علت همدورگی با محمدرضا پهلوی به دریافت نشان افتخار نائل گردید.[7]
قرهباغی در مهرماه 1317 پس از فارغالتحصیلی از دانشکده افسری با درجه ستوان دومی در هنگ پیاده پهلوی لشگر یکم مشغول به خدمت گردید. او در این ایام فرماندهی گروهان مسلسل ضد هوایی هنگ را عهدهدار بود و در آغازین روزهای اشغال ایران در شهریور 1320 مأموریت دفاع از اداره تخشایی(کارخانه اسلحه سازی) تهران را عهدهدار شد. او سپس در 1321 با چند افسر دیگر برای تشکیل سازمان گارد سلطنتی انتخاب و به این یگان منتقل شد.[8]
یکی از موضوعات جالب توجه در زندگی عباس کریم قرهباغی، دوستی و مراوده نزدیک او با حسین فردوست است. این ارتباط به گونهای بود که حسین فردوست در جای جای خاطرات خود به این مراودات اشاره کرده است و در این رابطه مینویسد:
«اولین کارم[برای تأسیس گارد جاویدان] انتخاب سرگرد عباس قرهباغی(ارتشبد شد) به معاونت خود بود. قرهباغی برای من احتیاج به تحقیق نداشت، زیرا از سال 1315 دائماً با هم بودیم...»[9]
قرهباغی به واسطه دوستی با فردوست و با نشان دادن جدیت در امور محوله همواره مورد تشویق شخص شاه قرار میگرفت.[10] و هر زمان مشکلاتی در ارتش برایش پیش میآمد به حسین فردوست پناه برده و از طریق او مشکلات پدید آمده را از پیش پای خود بر میداشت.[11] قرهباغی در زندگینامه خود نوشت خود مینویسد:
«... پس از افسر شدن، در سال 1321 با اجازه ستاد ارتش در دانشکده حقوق تهران اسمنویسی و در سال 1324 لیسانسیه حقوق شدم. در سال 1329 از طرف ستاد ارتش برای طی دوره عالی پیاده به کشور فرانسه اعزام شدم که با اجازه ستاد ارتش ضمن طی دوره عالی پیاده در دوره دکترای حقوق دانشگاه پاریس نیز اسمنویسی نموده و با درجه خوب موفق به طی دوره دکتری گردیدم. در سال 1335 دوره دانشگاه جنگ ایران را به پایان رسانیده و با سمت استادی به دانشگاه منتقل گردیدم. سپس در سال 1336 برای طی دوره ستاد به کشور فرانسه اعزام که با موفقیت شایانی دوره ستاد را به پایان رسانیده و از طرف ستاد ارتش طی بخشنامه عمومی مورد تقدیر قرار گرفتم. در سال 1338 در کنکور داوطلبی اعزام به فرانسه شرکت و با معدل 5 /19 نفر اول شده برای طی دوره دانشگاه عالی جنگ و دوره عالی ستاد مشترک فرانسه به کشور نامبرده مسافرت کرده و با رتبه یکم دورههای مربوطه را به پایان رسانیدم که پس از مراجعت به ایران از طرف تیمسار ارتشبد حجازی ریاست ستاد بزرگ ارتشتاران احضار و ضمن ابلاغ تبریک ارتش فرانسه به ارتش ایران درباره موفقیت اینجانب از زحمات و خدمات اینجانب رسماً تقدیر فرمودند.»[12]
سرهنگ قرهباغی طی سالهای 1334-1338 در کسوت استادی در دانشگاه جنگ مشغول به فعالیت بود و پس از آن برای طی دوره دانشگاه عالی جنگ به فرانسه سفر کرد. او پس از بازگشت در سال 1340و در حالی که به درجه سرتیپی رسیده بود ابتدا فرمانده تیپ دانشجویان و دانشآموزان دانشگاه نظامی و در سال بعد فرماندهی دانشگاه نظامی را عهدهدار گردید.[13]
به گفته فردوست در اوایل دهه 1340 سرتیپ تاجبخش؛ رئیس ضد اطلاعات ارتش پرونده اتهامی به جرم ارتباط با روسها و جاسوسی برای آنها برای سرتیپ قرهباغی تدارک دید که این موضوع در شورای عالی هماهنگی که دوست صمیمیاش؛ حسین فردوست ریاست آن را بر عهده داشت، اتهامات وارده به قرهباغی رد شد.[14]
قاضی دادگاه نهضت آزادی
قرهباغی در اسفند 1342 به ریاست دادگاه تجدید نظر ویژه دادرسی ارتش منصوب شد. این دادگاه به منظور تجدید نظر در پرونده اتهامی آیتالله سیدمحمود طالقانی، مهندس مهدی بازرگان، دکتر یدالله سحابی و عدهای از افراد منصوب به نهضت آزادی تشکیل شده بود. از این رو در تیر 1343 آیتالله سید محمدهادی میلانی، آیتالله بهاءالدین محلاتی و تنی چند از علما طی تلگرافهایی به قرهباغی خواستار اجرای عدالت در دادگاه تجدید نظر و صدور حکم تبرئه برای متهمان آن پرونده شدند[15]با توجه به تلگرافهایی که از سوی علما به قرهباغی رسیده بود، او با بیاعتنایی به این موضوع و پس از برگزاری 15 جلسه رسیدگی به پرونده مذکور، رأی دادگاه بدوی را تأیید و محاکمهشوندگان را به حبسهای طولانی محکوم کرد.[16]
تلاش برای صعود به قدرت
قرهباغی در سال 1343 فرمانده لشگر گرکان و در سال بعد همزمان با ترفیع مقام و با درجه سرلشگری فرمانده لشگر یکم گارد شد. او در سال 1347 به درجه سپهبدی ارتقاء مقام یافت و همان سال به ریاست ستاد نیروی زمینی ارتش منصوب گردید.[17] وی از مهرماه 1347 تا اردیبهشت 1351 ریاست ستاد نیروی زمینی و از سال 1351 تا مرداد 1352جانشینی فرمانده نیروی زمینی را عهدهدار گردید؛ امّا به دلیل اختلاف بین او و غلامعلی اویسی، فرمانده نیروی زمینی، با تلاش اویسی از سمت خود عزل و به فرماندهی سپاه غرب در کرمانشاه منصوب شد و مدتی بعد نیز با تحریکات اویسی، قرهباغی از سمت خود برکنار و منتظر خدمت گردید. امّا با دخالت ارتشبد حسین فردوست توانست از این مهلکه رهایی یابد.[18] حسین فردوست در این باره مینویسد:
«اویسی فرماندهی نیروی زمینی را به عهده داشت و عباس قرهباغی جانشین او بود و یک خانه سازمانی نیز به قرهباغی داده شده بود. قرهباغی در محافل خصوصی و نیمه خصوصی مرتباً از سواد و فهم نظامی اویسی انتقاد میکرد و این انتقاد مدام از اویسی شاید بیش از یک سال ادامه داشت. اویسی مطالب را میشنید و به قرهباغی چیزی نمیگفت و برای تلافیجویی نقشه طراحی میکرد. او بالاخره از تیرگی روابط با عراق استفاده کرد و یک پست فرماندهی سپاه غرب، که در آن زمان وجود نداشت، به تصویب محمدرضا رساند و قرهباغی را برای این پست پیشنهاد نمود و این هم مورد تصویب محمدرضا قرار گرفت....]قرهباغی[ وقتی که در باختران مستقر شد، جریان تصرف 3 پاسگاه ایرانی توسط عراق صورت گرفت... قرهباغی مخالف دخالت ارتش بود و کار را فقط وظیفه مرزبانی میدانست و از مرکز – از طریق من- تقاضای کمک میکرد. اویسی هم به محمدرضا تلقین میکرد که قرهباغی نیروی کافی در اختیار دارد و تقاضای کمک از مرکز نامفهوم است.... لذا پس از چند هفته اویسی به محمدرضا پیشنهاد کرد که قرهباغی تعویض شود... محمدرضا نیز پذیرفت! قرهباغی و خانواده[19] به تهران مراجعت کردند و قرهباغی منتظر خدمت شد. اویسی به هدف خود رسیده بود، زیرا پس از مدتی افسر منتظر خدمت، بازنشسته میشود. قرهباغی و خانمش هر شب مرا دعوت میکردند و چون خانهشان در اجاره بود به رستوران میبردند و کمک میخواستند... به قرهباغی گفتم که فعلاً محمدرضا هیچ پیشنهادی را نمیپذیرد و اجازه دهید تا حداقل یک ماه از این ماجرا بگذرد و سپس عریضهای بنویسید و سوابق خدمت خود را شرح دهید و من هم مطلبی اضافه خواهم کرد. او همین کار را کرد و من هم در نامه جداگانهای سوابق او را یادآوری کردم و محمدرضا تصویب نمود که قرهباغی فرمانده ژاندامری شود. او تا زمان دولت شریف امامی در همین پست ماند و چون هفته ای دو بار با محمدرضا ملاقات داشت، توانست خود را جا کند و در همان ژاندامری ارتشبد شد.»[20]
بدینترتیب قرهباغی در دوازدهم اردیبهشت 1353 به سمت فرماندهی ژاندارمری کل کشور منصوب شد. وی در مقام فرماندهی ژاندارمری و در جریان برگزاری بازیهای آسیایی 1353 تهران، نقش عمدهای در تأمین امنیت بازیها ایفا نمود و با استخدام تعدادی از افراد آموزش دیده نظامی، آنان را به حفاظت از نقاط حساس واداشت. فعالیتهای وی در این مدت موجب گردید که وی مورد تفقد شاه پس از خاتمه بازیها قرار گیرد.»[21]
فرمانده ژاندارمری
قرهباغی در دورانی که در فرماندهی ژاندارمری به خدمت میپرداخت با توجه به دیدارهای متعددی که با شاه داشت بیش از پیش به وی نزدیک شد و بدینسان در یکم شهریور 1354 به درجه ارتشبدی ارتقاء مقام یافت. وی تا چهارم شهریور 1357 فرماندهی ژاندارمری کل کشور را عهدهدار بود و در این سالها با طرح و انجام عملیاتهایی در جهت سرکوب انقلابیون، هر چه بیشتر بر خفقان سیاسی موجود در کشور افزود.[22]
یکی از طرحهای عملیاتی که در زمان تصدی ارتشبد قرهباغی در ژاندارمری صورت گرفت «طرح فرهاد» یا سرکوب دانشجویان در کوهستانهای شمال تهران بود.[23] هدف از اجرای این طرح، جلوگیری از تجمع دانشجویان و مخالفینی که در کوهستانهای شمال تهران تمرینات ورزش رزمی برگزار میکردند و در کنار آن به اجرای سرودهای انقلابی میپرداختند، بود. از اینرو از اردیبهشت 1357 تا آذر 1357 نیروهای مشتمل بر عناصر ژاندارمری، افراد ورزیده تیپ نیروهای هوابرد و افراد منتخب و ورزیده یگان تکاور تحت نظر ژاندارمری با دو فروند هلیکوپتر شینوک جهت شناسایی و دستگیری دانشجویان در کوههای شمال تهران بسیج شدند. در جریان طرح فرهاد بسیاری از دانشجویان انقلابی مورد حمله قرار گرفتند. یکی از مبارزان که در آن ایام از نزدیک شاهد حمله نیروهای طرح فرهاد به دانشجویان در کوهستان های تهران بود در این باره میگوید:
«آن ایام دانشجو بودم و در یک مرحله در ارتفاعات درکه(پلنگ چال) این نیروها با زنجیر و باتوم و چوب به دانشجویان حمله کردند و عدهای را مضروب و عدهای را دستگیر کردند.»[24]
عملیات مقابله با دانشجویان و مخالفان رژیم پهلوی در کوهستانهای شمال تهران که از آن با عناوینی چون «طرح فرهاد» و یا «عملیات ویژه در کوهستان» یاد می شد به شکلی توسط نیروهای نظامی به اجرا در میآمد که همواره با مجروحیت و دستگیری بسیاری از دانشجویان و افرادی که در آنجا حضور داشتند همراه بود. در گزارشی که نیروی زمینی ارتش از برگزاری یکی از عملیاتهای ویژه با حضور 200 نفر از تیپ نوهد(گردانهای 181 و 192) و 200 نفر از پرسنل تکاور گارد شاهنشاهی در ارتفاعات اوین درکه، پلنگچال و جنگل کارا در تاریخ 1 /2 /1357 داده است میخوانیم:
«1- پرسنل در ساعت 1043، با چهار دستگاه اتوبوس ارتشى با لباس سویل[سیویل= لباس شخصی و غیرنظامی] از پادگان باغشاه به کاخ سعدآباد عزیمت و از آنجا به اتفاق پرسنل تکاور گارد شاهنشاهى با تله کابین توچال به بالاى ارتفاعات صعود سپس به صورت گروههائى به سمت مناطق فوق حرکت نمودند.
2- بین ساعت 1300 الى 1800 پرسنل در ارتفاعات مختلف (جنگل کارا، پلنگ چال و ارتفاعات اوین) با حدود 900 نفر از عناصر اخلالگر که در دستههاى 100 تا 200 نفرى به شعار دادن و یا اجراى نماز جماعت مشغول بودهاند برخورد که بنا به دستور با آنان درگیر و اخلالگران نیز متقابلاً ضمن فرار با سنگ به پرسنل حمله مىنمایند.
3- در خاتمه مأموریت حدود 34 نفر ]به[ وسیله پرسنل گردان 181 و گارد شاهنشاهى و 13 نفر ]به[ وسیله گردان 192 دستگیر و زخمى مىگردند که عده اول بلافاصله در حالی که دستها و چشمهاى آنها بسته مىشود به محلى که براى فرود هلىکوپتر در نظر گرفته شد بود تخلیه و با یک فروند هلىکوپتر شنوک به پادگان سلطنت آباد تخلیه و زخمىها که حدود 7 نفر بودند از آنجا به بیمارستان ژاندارمرى اعزام میگردند. ضمناً 13 نفر بقیه پیاده به پائین ارتفاعات حمل و به مأمورین گارد شاهنشاهى تحویل گردیدند. از تعداد دستگیر شدگان وسیله تیپ 23 نوهد، 11 نفر دختر و بقیه پسر بودهاند (توضیح این که 6 نفر از پرسنل گردان 192 در حالی که دو نفر دختر را که به شدت از ناحیه سر و دست مجروح شده و با برانکارد به پائین حمل میشدهاند در پائین پناهگاه پلنگ چال با حدود 50 نفر اخلالگران درگیر و در نتیجه دو نفر دختر فوق را از دست پرسنل خارج و با خود میبرند.)»[25]
قره باغی بر این باور بود که برگزاری «طرح فرهاد» در کوهستانهای شمال تهران، بسترهای اجتماع دانشجویان ناراضی را برهم زده و به تدریج زمینههای خاموش سازی این اعتراضات را فراهم خواهد آورد اما برخلاف تصور وی، این تحرکات باعث افزایش خشم عمومی و به خصوص دانشجویان نسبت به سیاستهای سرکوبگرانه رژیم پهلوی شد و اجتماعات و اعتراضاتی که پیشتر در کوهستانهای شمال تهران برپا می شد را به سطح شهر و نواحی مرکزی تهران هدایت نمود.
دوستی با آمریکاییها
قرهباغی که همواره از حمایتهای پیدا و پنهان حسین فردوست در طول دوران حضورش در ژاندارمری بهره میبرد با درک وابستگی نظام سلطنت و شخص محمدرضا پهلوی به آمریکاییها، کوشید مناسبات ویژهای با نمایندگان دولت آمریکا در ایران برقرار نماید تا از این راه در شرایط لازم از این ارتباطات به نفع خود استفاده نماید. فردوست در مورد ارتباطاتی که قرهباغی با مقامات آمریکایی داشت مینویسد:
«زمانی که ریچارد هلمز سفیر آمریکا در ایران بود و قرهباغی در یک مهمانی رسمی سفارت شرکت کرده بود، با اصرار او هلمز و خانمش عکسی با قرهباغی و خانمش برداشتند، که هلمز و خانمش این عکس را امضاء کرده بودند. قرهباغی این عکس را قاب کرده و در سالن منزلش بود و افتخار میکرد که با رئیس سابق «سیا» عکس گرفته است!»[26]
البته شایان ذکراست این ارتباطات دو طرفه بوده و آمریکاییها نیز از او به عنوان فردی «افسری بینهایت دوست داشتنی» در اسناد و گزارشهای خود یاد کردهاند.[27] در اسناد سفارت آمریکا در تهران، قرهباغی چنین معرفی شده است:
«فرمانده ژاندارمری شاهنشاهی ایران از 22 آوریل 1974]2 اردیبهشت 1353[....قرهباغی مسئول امنیت داخلی و اعمال قانون در مناطق روستائی ایران است... او متمایل به غرب، طرفدار ایالات متحده است و با مشاورین ایالات متحده بسیار همکاری مینماید.[28] وی یکی از همکلاسیهای شاه در 1938 ]1317ش] در دانشکده افسری ایران و به عنوان فرمانده لشگر یکم گارد( ن ز ش ا) در 69-1965[1344 تا 1348] مسئول حفاظت شخص شاه بود[29]. او از اعتماد و احترام شاه برخوردار است...»[30]
در سند دیگری میخوانیم:
«24 ژوئیه 1974]2 مرداد 1353[- فرمانده جدید ژاندارمری، سپهبد قرهباغی، به نحو بارزی وضع ستاد ژاندارمری را در سطح افسران ارشد بهبود بخشیده است- در واقع سرهنگ بووی(Bovee)، ژاندارمری را تاکنون این گونه با قابلیت ندیده بود... ولی سرهنگ بووی فکر میکند که با توجه به پتانسیل آینده وی، او فاقد «خشونت» لازم برای فرماندهی نیرو است. شاید به وی شغلی تشریفاتی نظیر سفارت داده شود. تیمسار قرهباغی، که فرانسه صحبت میکند، شاه را در سفر به پاریس همراهی نمود. او دو هفته بیشتر در فرانسه باقی ماند که در این مدت ظاهراً از تسلیحات ژاندارمری فرانسه بازدید نموده است.»[31]
تصدی وزارت کشور
در پنجم شهریور ماه 1357 همزمان با گسترش اعتراضات مردمی در ایران، کابینه جعفر شریف امامی با شعار آشتی ملی جانشین جمشید آموزگار شد،[32] در این کابینه ارتشبد عباس قرهباغی به وزارت کشور رسید. یکی از مأموریتهای قرهباغی در وزارت کشور، پیگیری حادثه آتشسوزی سینما رکس آبادان بود که در 28 مرداد 1357 قبل از تشکیل کابینهی شریف امامی روی داده بود. از این رو از طرف نخست وزیر به قرهباغی دستور داده شد تا هیأتی برای تحقیق در این زمینه تشکیل شود.[33]
علیرغم سیاستهای ریاکارانهای که شریف امامی در جهت آرام ساختن اوضاع کشور از خود نشان میداد و به این ترتیب در صدد بود تا از برگزاری هرگونه اجتماع در سطح شهرها ممانعت به عمل آورد اما مردم و روحانیت انقلابی با برپایی تظاهرات در اقصی نقاط ایران خشم خود را از نظام سلطنت ابراز مینمودند. بدینترتیب در 16 شهریور 1357 یکی از بزرگترین اجتماعات مردمی در میدان شهیاد(آزادی) برگزار شد. شعارهایی که در این روز سر داده شد، مستقیماً شاه را هدف حملات خود قرار داد. شاه که از این حرکت مردمی غافلگیر شده بود به سرعت دستور تشکیل جلسهی اضطراری شورای امنیت ملی را صادر کرد تا راهکار اساسی و عملی برای مقابله آغاز شود. در این جلسه که به ریاست شریف امامی و با حضور اعضای کمیسیون امنیت ملی از جمله ارتشبد قرهباغی؛ وزیر کشور تشکیل شد، پس از بحثهای فراوان در مورد اعلام حکومت نظامی و مشورتهای تلفنی با شاه متنی تهیه شد و مقرر گردید از صبح فردا(17 شهریور) در تهران و 11 شهر دیگر حکومت نظامی اعلام شود. صبح روز جمعه، 17 شهریور هزاران تن از مردم تهران جهت یک راهپیمایی بزرگ به خیابانها ریختند. بیشتر آنها از اعلام حکومت نظامی اطلاع نداشتند. بیشترین تجمع را میدان ژاله به خویش اختصاص داده بود و از آنجا که نظامیان با وسایل ضد شورش نتوانستند جمعیت را متفرق کنند به دستور مقامات بالا راهپیمایان را به گلوله بستند.
ارتشبد قرهباغی که در سمت وزیر کشور از امضا کنندگان دستور برقراری حکومت نظامی بود، مسئولیت کشتار 17 شهریور را متوجه اویسی فرماندار نظامی وقت دانست و او را باعث تشدید بحران در کشور نامید. هرچند که این موضوع از نقش و دخالت وی در این جنایت هولناک نکاست.[34]
دوران نخست وزیری شریف امامی کوتاه بود و پس از واقعهی 13 آبان 1357و کشتار دانشآموزان و دانشجویان در مقابل دانشگاه تهران، کابینه شریف امامی سقوط کرد و ارتشبد غلامرضا ازهاری مأمور تشکیل کابینه شد. ازهاری که اغلب اعضای کابینه خود را از بین امرای ارتش برگزیده بود، قرهباغی را نیز ابتدا به سمت وزیر کشور و مدتی بعد سرپرست وزارت اقتصاد و دارایی نمود.
قرهباغی در دوران تصدی بر وزارت کشور تلاشهای بیثمری را در زمینه خاموش ساختن آتش اعتراضات به انجام رساند و کوشید با ارسال دستورالعملهایی به زعم خود از گسترش اعتراضات در سراسر کشور بکاهد. در اسناد ساواک درباره دستورالعملی که ارتشبد قرهباغی در 17 /8 /1357 به استاندار فارس ارسال داشته میخوانیم:
«... درباره رفتار با محرکین و گردانندگان آشوبهای ضد ملی به فرمان مطاع مبارک ملوکانه مقرر است در رابطه با جلوگیری از تظاهرات اخلالگران اغتشاشات و اعتصابها برخورد قاطع صورت گیرد تا از بروز و توسعه عملیات مذکور ممانعت به عمل آید. بدین منظور لازمست اقدامات در دو مرحله با سرعت ظرف 24 ساعت آینده اتخاذ گردد. مرحله اول: در نقاطی که حکومت نظامی برقرار است از طرف فرماندار نظامی و در سایر مناطق کشور شورای تأمین استان و شهرستان فوراً تشکیل شود. فرماندار نظامی در مناطق تحت مقررات حکومت نظامی و شورای تأمین استان و شهرستان در مناطق دیگر عناصر محرک و عوامل و گردانندگان آشوبها و اعتصابات را که شناخته شده به فرمانداری نظامی احضار و اگر حاضر نشدند جلب نمایند. به علاوه معتمدین و عناصر ذینفوذ و مشخص منطقه نیز محترمانه به فرمانداری نظامی یا شورای استان و شهرستان دعوت شوند در حالی که هر دو گروه حضور دارند در فرمانداری یا شورای تأمین وضع حساس مملکت و تحریکاتی که از جانب عوامل خارجی صورت میگیرد تشریح گردد و پیام تاریخی اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر خطاب به ملت ایران اشاره و موارد اقدامات و تحریکات هر یک از عناصر محرک و مخل برشمرده شود و به معتمدین و شخصیتهای محلی اثبات شود که عامل تحریکات این افراد بودهاند آنگاه به محرکین و آشوب طلبان تذکر داده شود که برای اولین بار تذکر داده میشود و اخطار میگردد که با رعایت حساسیت زمانی و مصالح عالیه مملکتی دست از ادامه تحریکات بردارند و در عکس جهت گذشته اقدام نمایند به این افراد شدیداً اخطار گردد که اعاده نظم و امنیت و نگهداری تمامیت اراضی و استقلال مملکت مسئله[ای] نیست که با آن بتوان شوخی کرد.
چنان که دست از تحریکات برندارند و در جهت اعاده نظم اقدام نکنند با تصمیماتی مواجه خواهند شد که به مصلحت آنان نخواهد بود و حتی ممکنست جان خود را هم در این زمینه از دست بدهند. در اخطار و تذکر اضافه خواهد شد که از لحظهای که با آنان تذکر داده میشود دقیقاً تحت نظر خواهند بود، هر عمل آنها مورد ارزیابی و محاسبه قرار خواهد گرفت «مرحله اول اقدامات به ترتیب بالا ظرف 24 ساعت آینده مورد اقدام قرار گیرد و در مرحله دوم به سازمانهای نظامی و انتظامی محل دستور داده شود در صورتی که محرکین و عوامل اخلالگر و آشوبطلب به رویه سابق ادامه دادند دستگیر و چنان که مبادرت به تظاهرات خشونت آمیز کردند با آنها برخورد قاطع صورت گیرد در این رابطه گوشزد لازم به عمل آید که حتی الامکان تلفات کمتر باشد و در تیراندازیها به قسمت های پائین (پا) شلیک گردد در صورتی که قاطعیت نشان داده نشود کنترل امکان پذیر نخواهد بود مراتب بدینوسیله اشعار و اضافه مینماید که در زمینه موارد بالا دستور لازم به سازمانهای اطلاعات و امنیت استانها صادر گردیده است. لذا مقرر فرمائید مراتب را به فرمانداریهای تابعه نیز ابلاغ و نتیجه اقدامات را اعلام نمایند.»[35]
رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران
پس از سقوط کابینه ازهاری و با روی کار آمدن شاپور بختیار، ارتشبد قرهباغی در 14 دیماه 1357 از طرف محمّدرضا پهلوی به سمت ریاست ستاد بزرگ ارتشتاران برگزیده شد. قرهباغی در خاطراتی که پس از فرار از کشور نگاشته است از فعالیتهایی که در دوران تصدیاش بر ریاست ستاد بزرگ ارتشتاران داشته دفاع می کند.
او در خاطراتش تلاش می کند خود را فرماندهی دور اندیش که تمایلی به کشتار مردم نداشته و در عین حال می کوشیده با اعلام بیطرفی ارتش از وقوع حمام خون در کشور جلوگیری نماید نشان دهد، اما با بررسی کارنامه وی در ستاد بزرگ ارتشتاران میتوان دریافت که این ادعای وی، سخن گزافهای بیش نیست، چرا که در دوران ریاست قرهباغی بر ستاد ارتش و با ادامه حکومت نظامی در شهرهای بزرگ کشور عملاً بستر برای کشتار مردم انقلابی در سراسر ایران مهیا بود.
براساس تحقیقاتی که توسط بنیاد شهید انقلاب اسلامی به انجام رسیده است تنها در استان اصفهان و در بازه زمانی 14 تا 30 دی ماه 1357(یعنی ظرف 16روز پس از تصدی قرهباغی به ریاست ستاد ارتش) 12 نفر در شهرهای مختلف این استان توسط نظامیان رژیم شاه بهواسطه اصابت گلوله به شهادت رسیدند.[36] افزون بر آنچه گفته شد حمله نظامیان به مردم انقلابی شهرهای مختلف از جمله اهواز، دزفول، طبس، رضائیه، تهران، گرگان، رشت، قزوین، زاهدان و... از اواخر دی 1357 تا 21 بهمن 1357 نشانگر کشتار بیرحمانهای است که نظامیان تحت فرمان قرهباغی در طول دوران حضور او در رأس ستاد ارتش بدان پرداختهاند.[37]
گسترش روز افزون اعتراضات مردمی و عدم توانایی بختیار در آرام کردم اوضاع کشور به تدریج قرهباغی را از ادامه همکاری با بختیار دلسرد ساخت. او که از سیاست آمریکا و احتمال درگیریهای احتمالی در آینده بیمناک بود تصمیم به استعفا از ریاست ستاد ارتشتاران گرفت اما با وساطت ویلیام سولیوان؛ سفیر وقت آمریکا در تهران این موضوع محقق نشد. سولیوان در خصوص استعفای عباس قرهباغی از سمت رئیس ستاد مینویسد:
«یکی از وقایع غیر مترقبه که در زمان حکومت بختیار روی داد و من نقشی در جهت حمایت از بختیار بازی کردم ماجرای اختلاف بختیار با رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح ایران بود. ژنرال قرهباغی که از سیاست آمریکا و حکومت بختیار و درگیریهای احتمالی آینده بیمناک بود تصمیم به استعفا گرفت و این تصمیم را در جلسهای با حضور فرماندهان نظامی دیگر در مرکز ستاد اعلام کرد. ژنرال هایزر که بعد از تشکیل این جلسه از موضوع آگاه شده بود سعی کرد قرهباغی را به انصراف از تصمیم خود قانع سازد ولی تلاش او بیفایده بود و قرهباغی گفت که عصر همان روز استعفای خود را اعلام خواهد کرد. هایزر که از تأثیر سوءاستعفای قرهباغی در روحیه افسران و افراد نیروهای مسلح نگران بود برای حل این مشکل به من متوسل شد. او با حالتی پریشان و با عجله از ستاد کل به سفارت آمده و در این مورد چارهجویی میکرد... ساعت شش بعد از ظهر به نخست وزیری رفتم و بلافاصله به اطاق بختیار راهنمایی شدم... پس از حدود بیست دقیقه که راجع به مسائل جاری و حوادث روز با هم صحبت کردیم ژنرال قرهباغی وارد اطاق شد... بالاخره معلوم شد که قرهباغی استعفانامه خود را نوشته و در جیب دارد... با اینکه من شخصاً موافق نظر قرهباغی و شریک نگرانیهای او بودم در اجرای دستور واشنگتن برای حمایت از حکومت بختیار از نظرات نخست وزیر حمایت کردم و برای جلوگیری از استعفای قرهباغی حداکثر تلاش خود را به کار بردم... سرانجام قرهباغی استعفا نامه خود را در جیب گذاشت و با احترام نظامی از ما خداحافظی کرد...»[38]
قرهباغی پس از ورود امام خمینی به ایران و اعلام ایشان مبنی بر تشکیل دولت جدید نیز به همراه سایر فرماندهان و بنا به توصیه دوستان امریکاییاش سرسختانه از دولت بختیار حمایت کرد امّا پس از اعلام همبستگی همافران نیروی هوایی با امام خمینی و تسلیم اغلب شهرها و عدم کارآیی حکومت نظامی، سران ارتش از ادامه مقاومت مأیوس شدند.
شاید بتوان بخشی از یاس قرهباغی در این بازه زمانی را ناشی از همنشینی با حسین فردوست دانست. چرا که به گفته فردوست، قرهباغی در واپسین روزهای عمر رژیم تقریباً هر روزه برای گرفتن مشاورههایی به نزد وی میآمد و ضمن رد و بدل کردن دیدگاهها و نظرات سفرای انگلیس و آمریکا از او نکاتی را درباره موقعیت متزلزل رژیم جویا میشد.[39] فردوست در خاطراتش بر این باور است که در دوران نخست وزیری بختیار احساس میکرده که جامعه ایرانی دو قطبی شده است. «یکی جبهه بختیار و قرهباغی که به شدت مورد حمایت 2 سفیر (آمریکا و انگلیس) بودند به اضافه امرایی چون بدره ای و خسروداد و ربیعی و نشاط که گارد را تحت امر داشتند و دیگری جبهه مردم. نیت من این بود که با سازش میان دو جبهه مسائل فیصله یابد و از تصادم جلوگیری شود.»[40]
فردوست در مورد نگاه خود به انقلاب و تأثیراتی که این نگاه بر قرهباغی گذاشت مینویسد:
«پس از رفتن محمدرضا، در اتاق کنفرانس بازرسی کنفرانسی با حضور مقامات به واسطه زیردست خودم تشکیل دادم. حدود 35 نفر در این کنفرانس شرکت داشتند، که همگی افسر بازنشسته(از سرتیپ تا سپهبد) بودند. در این کنفرانس... به تشریح علت انقلاب پرداختم و ریشه آن را در دو چیز عنوان کردم: اول به هم ریختن بافت و سنتهای جامعه توسط محمدرضا و دوم حیف و میل اموال دولتی و فساد و دزدی. و گفتم که طبعاً طی این سالها نارضایتی وسیعی ایجاد شد و یک جرقه کافی بود که همه چیز را منفجر کند. با این اوضاع بازگشت شاه غیر ممکن به نظر میرسد... بدین ترتیب، یکی دو هفته پس از خروج محمدرضا، مواضع صریح من شایع شد. طی این مدت قرهباغی را مرتباً میدیدم و او نیز از تحلیل من با خبر بود و مسلماً بر روحیهاش اثر داشت...»[41]
قرهباغی در گفت و گو با احمد احرار دو موضوع را در مورد از دست رفتن روحیه ارتش بیان کرده است. او در این باره میگوید:
«اصلاً روحیه برای ارتش باقی نمانده بود. هر وقت فرصت میشد به عرضشان]شاه[ میرساندم که رفتنشان به ارتش صدمه خواهد زد. خودشان هم در کتابشان نوشتهاند که فرماندهان نمیخواستند من از کشور خارج شوم و میگفتند اگر از کشور خارجی شوی ارتش متلاشی خواهد شد. راجع به رفتنشان همان روزها خیلی جنجال بود و در اخبار خارجی روزنامهها مینوشتند این رفتنی است که بازگشتی در پی نخواهد داشت و آقای بختیار هم میگفت من نمیتوانم تضمین کنم که برگردند... خلاصه این صحبتها زیاد بود. از آن طرف هم ما رسیده بودیم به جایی که به طور متوسط روزی 1200 نفر از ارتش فرار میکردند. نه تنها افسران وظیفه و سربازان وظیفه فرار میکردند بلکه افسران داوطلب هم غیبت میکردند و سرکارشان حاضر نمیشدند.»[42]
در این میان با وجودی که ارتش روحیه خود را از دست داده بود و هر روز بیم آن میرفت که درگیری با انقلابیون شتاب بیشتری گیرد قرهباغی و تنی چند از امرای ارتش به این نتیجه رسیدند که درگیری ارتش در امر سیاسی به نابودی ارتش انجامیده و چارهای جزء همراهی با مردم وجود ندارد لذا آنها با اعلام بیطرفی، خود را از دولت بختیار جدا ساختند.
در اینجا باید به این نکته اشاره داشت که تصمیم درباره اعلام بیطرفی ارتش، امر غیر قابل اجتناب بود و عدم صدور این اعلامیه تأثیری در سرنوشت نیروهای مسلح نداشت. در واقع شمارش معکوس برای بیطرفی ارتش از روز 12 بهمن، هنگام بازگشت امام خمینی(ره) به ایران شتاب گرفته بود و روز 22 بهمن این مهم رخ داد. در این فاصله هیچ نیرویی تاب تحمل مقاومت در برابر طوفان سهمگین انقلاب را نداشت و حتی شاپور بختیار هم میدانست به ارتشی که بیروحیه، بیانگیزه و ناتوان است، نمیتوان تکیه کرد.
بدین ترتیب شورای عالی نیروهای مسلح در صبح روز 22 بهمن 1357 تشکیل جلسه داده و به اتفاق آراء طرح بیطرفی ارتش به تصویب رسید.[43] قرهباغی بعدها تلاش کرد تا مسئولیت اعلام بیطرفی ارتش را به گردن دیگران بیندازد و خود را در نقش فرماندهی که وظیفهاش را تا آخرین لحظه انجام داده معرفی کند. او اعلام بیطرفی ارتش را یک عمل منطقی و مناسبترین راه حل برای اجرای دستورات شاه و حفظ تمامیت ایران و وحدت ارتش و جلوگیری از جنگهای داخلی میدانست اما محمدرضا پهلوی در کتاب پاسخ به تاریخ قرهباغی را متهم به خیانت و عامل فروپاشی رژیم قلمداد کرده و مینویسد:
«ژنرال هایزر به ژنرال قرهباغی رئیس ستاد من پیشنهاد عجیبی داد و از او خواست ترتیب ملاقاتش را با آقای بازرگان بدهد. ژنرال قرهباغی این قضیه را به من خبر داد. در آن ملاقات چه تصمیماتی گرفته شد؟ فقط میدانم که ژنرال قرهباغی با استفاده از اقتدار خود مانع تحرک افسران تحت فرمانش شد. و فقط هم او از این تصمیمات خبردارد، چون ژنرالها یکی پس از دیگری اعدام شدند. فقط ژنرال قرهباغی از این تصفیه خونین جان به در برد. آقای بازرگان... توانست او را نجات بدهد.»[44]
قرهباغی پس از پیروزی انقلابی اسلامی و در روز 23 بهمن هنگام اطلاع از تحت تعقیب قرار گرفتن وی از سوی کمیتهها در منزل یکی از دوستان خود مخفی گردید و سرانجام توانست پس از 14 ماه اختفاء در تهران به کمک چند تن از دوستان نزدیک خود و با گذرنامه و اسم مستعار «احمد کوپاهی» با تغییر قیافه از طریق فرودگاه مهرآباد عازم پاریس شود.[45]
وی پس از خروج از ایران بعد از مدتی سکوت در 12 خرداد 1359ش طی بیانیهای اعلام کرد که در سقوط شاه و تغییر رژیم هیچگونه نقشی نداشته است. با وجود این که اغلب مهرههای رژیم پهلوی پس از خروج از کشور اقدام به فعالیت سیاسی علیه جمهوری اسلامی میکردند، قرهباغی تا مدتها ساکت بود و خود را از جریانات سیاسی دور نگه میداشت. تا اینکه در 12 مهر ماه 1361 وی طی ملاقاتی با رضا پهلوی در مراکش اعلام کرد، که حاضر است «با هر گروه سیاسی» با هر ایدئولوژی که داشته باشند ملاقات و گفتگو نمایند تا بر سر تعیین یک پلاتفرم تازه سیاسی به توافق برسند.
ارتشبد عباس قرهباغی چند هفته قبل از فوت خود هنگامی که در بیمارستانی در پاریس به علت ابتلا به سرطان بستری بود، طی نوشتههایی که برای بخش خاطرات و تاریخ یکی از روزنامههای فارسیزبان چاپ لندن فرستاد، ماجرای اختفای چهارده ماهه خود در تهران و چگونگی فرارش را از کشور برای اولین بار بازگو کرد. کتاب مذکور در سال 1380 به نام «ماجرای فرار قرهباغی» در ایران منتشر شد. سرانجام ارتشبد قرهباغی در 22 مهر ماه 1379 در بیمارستانی در پاریس درگذشت.[46]
قرهباغی در کتاب خاطرات خود که برای نخستین بار در سال 1362 با نام «حقایقی دربارهی بحران ایران» در پاریس منتشر شد و سپس در سال 1364 در ایران با نام «اعترافات ژنرال» به چاپ رسید اطلاعات در خور توجهی از زدوبندهای سیاسی موجود در رژیم پهلوی ارائه داد. به طوری که در بخش سوم کتاب در مورد ریشهیابی علل نارضایتی نیروهای مسلح رژیم پهلوی سخن به میان آورده است که یکی از منابع مورد استفاده پژوهشگران داخلی و خارجی در مورد انقلاب اسلامی میتوان قرار گیرد. ارتشبد عباس قرهباغی در این کتاب ناخودآگاه برای برائت خود از اتهاماتی که محمّدرضا پهلوی، شاپور بختیار و سایر سلطنتطلبان خارج از کشور به وی وارد آوردهاند لب به سخنانی گشوده که فساد سیاسی، اقتصادی و اخلاقی بسیاری از سران رژیم را افشا نموده و ناخواسته به حقانیت انقلابیون و عظمت انقلاب اسلامی صحه میگذارد.[47]
فرجام سخن
بیگمان ارتشبد قرهباغی یکی از نظامیان بلندپایه نظام شاهنشاهی و یکی از مهرههای دستگاه سرکوب نظام پهلوی به شمار میآمد. او در طول دوران حضورش در ارتش علاوه بر آن که با حمایت حسین فردوست پلههای ترقی را به سرعت میپیمود، همواره تلاش میکرد ضمن نزدیکی به شخص شاه، مناسبات ویژهای را با مستشاران و مقامات آمریکایی در تهران در جهت کسب رضایت آنها برقرار نماید. نقشآفرینی قرهباغی در دادگاه تجدید نظر و صدور احکام سنگین برای اعضای نهضت آزادی، ارائه طرح سرکوب دانشجویان در کوهستانهای شمال تهران و از همه مهمتر قرار گرفتن در رأس ستاد بزرگ ارتشتاران به عنوان دستگاه سرکوب و کشتار انقلابیون در واپسین روزهای عمر رژیم پهلوی تنها گوشههایی از اقداماتی است که قرهباغی در جهت حفظ نظام سلطنت پهلوی به انجام رساند. او تنها زمانی که همه چیز را در حال فروریختن میدید دست از نظام سلطنت برداشت و با اعلام بیطرفی ارتش سعی کرد جانش را در برابر امواج توفنده انقلاب اسلامی حفظ نماید.
پینوشتها:
[1] . آرشیو مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، سند شماره: پ0-0-33243-0
[2] . همان، سند شماره: پ0-0-33250-0
[3] . ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، ج 1، تهران: مؤسسه اطلاعات، چ 3، 1370، ص 536.
[4] . عباس قرهباغی، اعترافات ژنرال؛ خاطرات ارتشبد عباس قرهباغی، تهران: نشر نی، 1365، ص 3.
[5] . آرشیو مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، سند شماره: آ171-3049 – 43- 0
[6] .همان، سند شماره: ب0-0-33250-0
[7] . آخرین ارتشبد؛ عباس قرهباغی به روایت اسناد، تدوین منصور نصیری طیبی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385، ص 16.
[8] . همان.
[9] . ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، پیشین، ص 135.
[10] . همان، ص 137.
[11] . همان، ص 145 و 537.
[12] .آرشیو مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، سند شماره: ب0-0-33250-0
[13] . همان، اسناد شماره: ب-0-0- 4760 -0 و ب-0-0- 4762 -0؛ ب-0-0- 33245 -0و ب-0-0- 33247 -0
[14] . ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، ص 384.
[15] . «22 صفرالمظفّر 84 از مشهد به تهران تاریخ اصل 12 /4 /43 شماره قبض 732970 تهران عشرت آباد ریاست دادگاه تجدیدنظر ویژه
قرآن میفرماید: وَ اِنْ حَکَمْتَ فَاحْکُمْ بَیْنَهُم بِالْقِسْطِ و پیغمبر اکرم فرمود: قُلِ اْلحَقَّ وَاِنْ کانَ لَکَ اَوْ عَلَیْکَ صدور رأی محکومیت حجتالاسلام و المسلمین آقای حاج سیّد محمود طالقانی و اساتید محترم آقای مهندس بازرگان و آقای دکتر سحابی و سایر آقایان محترم موجب تأسف شدید مسلمین خاصّه جامعه و روحانیین و قاطبه دانشمندان است انتظار میرود در ضلیت حقّ متعال و پیشوایان دین اسلام و مقتضای ایمان و شرافت و وجدان مورد توجّه بوده تبرئه قطعی آقایان دامت معالیهم صادر آید.
سیّد محمّدهادی الحسینی المیلانی»
«متن تلگراف حضرت آیتاللّه العظمی آقای حاج شیخ بهاءالدّین محلاتی شیرازی متّع اللّه المسلمین بطول بقائه الشریف بریاست دادگاه تجدد نظر نظامی ارتش
بسمه تعالی
تیمسار سرتیپ قرهباغی رئیس دادگاه تجدیدنظر ویژه دادرسی ارتش پادگان تهران پادگان عشرت آباد.وَ اِذا حَکَمْتُمْ فَاْحکُمُوا بِالعَدل امید است به پیروی از امر داور منتقم و با تذکّر حکم ستمکارانه درباره سقراط حکیم که هنوز لکه سیاهی بر دامن تاریخ قضاوت بشری است در محاکمه حضرت حجتالاسلام آقای طالقانی و دانشمندان معظم جناب آقای مهندس بازرگان و جناب آقای دکتر سحابی و جمعی از فرزندان رشید اسلام و ایران هیچ عاملی، قضات محترم را از مسیر حق و عدالت منحرف نسازد.
بهاءالدّین محلاّتی»
برای اطلاع بیشتر نگاه کنید به آیتالله العظمی سید محمدهادی میلانی به روایت اسناد ساواک، ج 2، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1380، ص 60-61 و 69 ؛ سند شماره: 1 از مجموعه حاضر؛ آیتالله حاج شیخ بهاءالدین محلاتی به روایت اسناد ساواک، ج 1، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1390، ص 170-173.
[16]. اسناد انقلاب اسلامی، ج 2، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ 2، 1374، ص 121.
[17] . آرشیو مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، سند شماره: ب-0-0- 33247 -0
[18]. ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، پیشین، ص 491- 490.
[19] .قرهباغی در آن زمان با همسرش رخشنده گورادایخی و همچنین سه دخترش به نامهای مینو، نیتو و میترا به همراه مادرش زندگی میکرد.(آرشیو مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، سند شماره: ب-0-0- 33243 -0)
[20] . ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، پیشین، ص 491- 490.
[21]. آخرین ارتشبد، پیشین، ص 4.
[22] . همان، ص 25-30.
[23]. ، همان، ص 40.
[24] .معصومه خازنی و باقرعلی عادلفر، «بررسی عملکرد ارتشبد عباس قرهباغی در فرماندهی ژاندارمری کل کشور(13 اردیبهشت 1353-14 شهریور 1357)، نشریه تحقیقات اسنادی انقلاب اسلامی، پاییز و زمستان 1401، دوره چهارم، ش 8، ص 85-86.
[25] . اسناد بدون شرح «حمله به جوانان مسلمان در کوههای شمال تهران توسط مأمورین نظامی با لباس شخصی در سال 1357»، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی https://historydocuments.ir/?page=post&id=3724، تاریخ انتشار 29 آبان 1401.
[26] . ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، پیشین، ص 609.
[27] . اسناد لانه جاسوسی امریکا، کتاب هشتم، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1386، ص 619- 620.
[28]. عمدهترین ابزارهای حکومت در دوره محمدرضا پهلوی، نهادهای سرکوبگر بودند که آمریکا در تجهیز و تقویت این نهادها نقش اساسی داشت. تعداد نیروهای مسلح شاهنشاهی در سال 1357 به 413 هزار نفر میرسید و در فاصله سالهای 1351-1355 حدود 10 میلیارد دلار صرف خرید جنگ افزار از آمریکا شد و همین امر موجب شد که در سال 1355 تعداد 24 هزار مستشار آمریکایی در نیروهای مسلح ایران فعالیت داشته باشند و بندهای وابستگی به ایالات متحده آمریکا به این ترتیب مستحکمتر شود. رضابیگدلو، مستشاران نظامی آمریکا در ایران (1320- 1357 ه.ش)، فصلنامه مطالعات تایخ انتظامی، سال اول، ش 1، تابستان 1393، ص 89.
[29] . منظور دورهای است که قره باغی فرماندهی لشگر یکم گارد شاهنشاهی را عهدهدار بوده است.
[30] . اسناد لانه جاسوسی، همان، ص 620.
[31] . همان، ص 621.
[32]. باقر عاقلی، روزشمار تاریخ ایران، از مشروطه تا انقلاب اسلامی، ج 2، تهران: نشر گفتار، چ 4، 1374، ص 355.
[33] .سند شماره: 2 از مجموعه حاضر؛ برای اطلاع بیشتر نک انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، جلد دهم، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1381، ص 383.
[34] .آخرین ارتشبد، ص 49-50؛ ارتشبد قرهباغی از جمله امرایی بود که پس از 17 شهریور 1357 نیز خواستار ادامه حکومت نظامی در شهرهای مختلف ایران بود.(ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، ص 581)
[35] .سند شماره: 3 از مجموعه حاضر؛ برای اطلاع بیشتر نک انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، جلد 15، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص 375.
[36] . زندگینامه و تصاویر شهدای انقلاب اسلامی استان اصفهان، نوید شاهد، پایگاه اطلاع رسانی فرهنگ ایثار و شهادت (بنیاد شهید)، 17 بهمن 1401، 528778https://isfahan.navideshahed.com/fa/news/
[37] .روحالله حسینیان، یک سال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه(بهمن 1356 تا بهمن 1357)، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1387، ص 861-867 و 969.
[38] . ویلیام سولیوان، مأموریت در ایران، ترجمه محمود مشرقی، تهران: انتشارات هفته، 1361، ص 171-172؛ بر اساس توصیههایی که نمایندگان سیاسی و نظامی امریکا در تهران برای عدم استعفا از ریاست ستاد ارتش به قرهباغی داشتند این گونه بر میآید که آمریکاییها میخواستند که ارتش ایران دست نخورده باقی مانده تا همچنان از منافع آنان در منطقه حفظ و حراست نماید. (چه شد که چنان شد؟ بررسی وقایع سالهای 1356و 1357؛ و از مقاله «احمد رشیدی مطلق» تا اعلام بیطرفی ارتش، گفت و گوی احمد احرار با ارتشبد عباس قرهباغی، سانفرانسیسکو: نشر آران، 1377، ص 125-126)
[39] . ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، ص 584 و 592.
[40] . همان، ص 620.
[41] . ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، پیشین، ص 615 و 617.
[42] . چه شد که چنان شد، ص 81-82.
[43]. سند شماره: 7 از مجموعه حاضر.
[44] .محمدرضا پهلوی، پاسخ به تاریخ، ترجمه دکتر حسین ابوترابیان، تهران: بی نا، 1371، ص 366-367.
[45]. عباس قرهباغی، ماجرای فرار ارتشبد قرهباغی، تهران، نشر آبی، چ 1382، ص 126.
[46]. همان، ص 4.
[47] . نقد تاریخ نگاری انقلاب اسلامی، کتاب دوم، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1388، ص 191 و 199-200.
شناسنامه جعلی که ارتشبد قرهباغی با آن برای گرفتن گذرنامه اقدام کرد
عباس قرهباغی و عبدالله ریاضی
کتاب اعترافات ژنرال
گذرنامه جعلی که ارتشبد قرهباغی با آن از کشور خارج شد
تعداد مشاهده: 17109