مروری بر زندگی و فعالیتهای سیاسی آیتالله العظمی سید احمد خوانساری
تاریخ انتشار: 29 دي 1402
تولد و تحصیلات
مرحوم آیتالله العظمی سید احمد خوانساری در روز دوشنبه دوم شهریور 1270 شمسی (مطابق با 18 محرم 1309 قمری) در شهر خوانسار متولد شد. پدر وی حاج سید یوسف، پسر آقا سید میرزا بابا موسوی خوانساری (امام جمعه) از علمای مورد احترام خوانسار بود که نسل ایشان به امامزاده حضرت سیّد صالح قصیر مدفون در محلّه بیدهند میرسد. سید یوسف در حالی بدرود حیات گفت که سید احمد سومین بهار از زندگی را پشت سر میگذاشت (1312 ق) و از آن پس برادر بزرگتر او سید محمدحسن سرپرستی وی را عهدهدار شد. جدّ اعلای سید احمد، آیتالله سید ابوالقاسم جعفر موسوی معروف به میر کبیر مدفون در محلّه قودجان خوانسار[1] و نسب ایشان با سی واسطه به امام موسی کاظم(ع) میرسد.[2] که در جد چهارم ـ سید حسن ـ نسبت آنان با آیتالله العظمی سید محمدتقی خوانساری یکی میشود.[3]
سید احمد دروس ابتدایی، ریاضیات، علوم مقدماتی و سطح را در زادگاه خود، نزد برادر خود آیتالله سید محمدحسن خوانساری و نیز شوهر خواهرشان آیتالله سید علیاکبر خوانساری فراگرفت.[4] سپس در سال 1325 قمری (1286 ش) در حالی که شانزده سال داشت، بار سفر بست و روی به اصفهان آورد. چهار سال از محضر اساتید آن دیار مانند حاج میرمحمدصادق مدرس اصفهانی، آخوند ملاعبدالکریم گزی و میرزا محمدعلی تویسرکانی استفاده کرد و بعد از پایان دروس خارج فقه و اصول در سال 1328 قمری(1289 ش) به آستان مقدس امیر مؤمنان(ع) در نجف اشرف شتافت و به تکمیل فقه و اصول و فراگیری علم رجال نزد بزرگترین عالمان تشیع در آن دوره مانند آیات عظام آخوند خراسانی، سید محمد کاظم یزدی، میرزا حسین نائینی، آقا ضیاءالدین عراقی و شیخالشریعه اصفهانی پرداخت[5] و به مدارج عالی در فقه، اصول، فلسفه و ریاضیات رسید. پس از رسیدن به مرحلهی اجتهاد، در سال 1335 ق / 1296 ش به ایران مراجعت کرد.[6] و به مدت 9 ماه در دزفول اقامت کرد و از درس آیتالله محمدرضا معزی دزفولی استفاده کرد.[7] اندکی بعد در حوزه سلطانآباد اراک که به برکت وجود آیتاللهالعظمی شیخ عبدالکریم حائری شکوفا شده بود، ساکن شد و به مدت هفت سال به تحصیل و تدریس پرداخت.
به دنبال تأسیس حوزهی علمیهی قم و عزیمت آیتالله حائری به آن شهر، بنا به درخواست مردم اراک معظمله اقامهی جماعت و امور دینی مردم آن شهر را به آیتالله خوانساری سپرد. بعد از گذشت حدود شش ماه از اقامت آیتالله حائری در قم، آیتالله خوانساری نیز به آن شهر عزیمت کرد و حدود دو ماه بعد از ورود به قم، آیتالله حائری اقامهی نماز جماعت مدرسهی فیضیهی قم را که خود عهدهدار آن بود، به وی تفویض کرد[8] و در اولین نماز جماعت نیز شرکت و به ایشان اقتدا نمود.
اساتید آیتالله خوانساری در قم، آیات عظام حاج شیخ عبدالکریم حائری، میرزا علیاکبر یزدی، محمدرضا نجفی مسجدشاهی اصفهانی بودند. ایشان علاوه بر شرکت در درس فقه و اصول آیتالله حائری، اشارات ابنسینا و اسفار اربعه ملاصدرا را نزد میرزا علیاکبر یزدی و هندسه و ریاضیات را نزد میرزا محمدحسن ریاضی فراگرفت. از هم مباحثهایهای ایشان در قم میتوان به آیتالله شیخ محمدعلی اراکی و میرزا محمدباقر کمرهای اشاره کرد.[9] بعد از وفات آیتالله العظمی سید حسین بروجردی جمع کثیری از مردم ایران و برخی از کشورهای دیگر به ایشان رجوع کرده و از ایشان تقلید نمودند.[10]
تدریس
آیتالله سید احمد خوانساری به واسطه نبوغ و استعداد ویژهای که داشت از همان دوران جوانی ابتدا به تدریس سطوح و آنگاه خارج فقه و اصول به طلاب پرداخت. علاوه بر آن از اساتید خط و ریاضیات نیز به شمار میرفت. پس از درگذشت آیتالله حائری و نیز در دوره مرجعیت آیتالله حاج آقا حسین بروجردی، سید احمد خوانساری از معتمدان ایشان و از مدرسان طراز اول حوزه علمیه قم شمرده میشد و تا سال 1370 ق / 1331 ش در قم به تدریس کلام، فقه، اصول و فلسفه پرداخت. از حوزه تدریس آیتالله خوانساری شاگردانی توانمند و مجتهدینی ارزشمند به جامعه علمی حوزه تقدیم شد. برخی از شاگردان او در نجف و قم عبارتند از: حضرات آیات: میرزا علی غروی تبریزی، میرزا جواد تبریزی، جلال طاهر شمس، محمد تقی ستوده، علی پناه اشتهاردی، سید محمدباقر سلطانی طباطبایی، سید موسی صدر، حسینعلی منتظری، شهید مرتضی مطهری، سید محمدباقر ابطحی، سید رضا صدر، سید عبدالله شبستری، مرتضی حائری یزدی، مهدی حائری یزدی، حسن صافی، احمد کلباسی، محمد رضا مهدوی کنی. از پرورش یافتگان مکتب علمی او در تهران نیز میتوان به سید رضی شیرازی، احمد مجتهدی تهرانی، محمود انصاری، محمدتقی شریعتمداری، حسن خسروشاهی و میرزا هادی (حاجی) اشاره کرد.[11]
هجرت به تهران
در محرم 1370 ق / 1331 ش که علامه حاجآقا یحیی سجادی[12] وفات کرد، اهالی تهران از آیتاللهالعظمی بروجردی(ره) تقاضا کردند که شخصیت با کفایتی را به تهران اعزام دارند تا در مسجد حاج سید عزیزالله اقامه نماز کرده و به امور دینی مردم بپردازند و مرحوم آیتالله بروجردی آیتالله سید احمد خوانساری را به تهران میفرستد. ایشان بلافاصله تمام اشتغالات علمی خود را قطع و به تهران عزیمت کرد و در آنجا علاوه بر امامت جماعت مسجد سید عزیزالله و رفع گرفتاریهای مردم، به تدریس خارج فقه نیز پرداخت. او مسجد سید عزیزالله را به پایگاه مبارزه علیه طاغوت تبدیل کرد و شاگردانی مکتبی در آن پروراند. فعالیتها و مبارزات ایشان در این دوران گویای نقش و تلاش او در دوران مبارزاتی است که به پیروزی انقلاب اسلامی انجامید. این اقامت در تهران تا آخر عمر شریف ایشان ادامه داشت.[13]
ساخت مسجد
یکی از اقدامات مهم آیتالله خوانساری در جهت ترویج فرهنگ دینی، احداث مساجد متعدد در کشور است. بهعنوان نمونه ایشان در تاریخ 9 مرداد 1343 به مناسبت آغاز بنای مسجدی در تهرانپارس، حضور یافته و کلنگ شروع بنای مسجد را به زمین زد. در این مراسم آیتالله خوانساری به برنامههای ضد دینی رژیم میتازد و میفرماید: «برای ساختمان این مسجد مشکلات زیادی فراهم کردند؛ اصولاً ژاندارمی این ناحیه مخالفت میکرد... علت امر آن است که اینجا مرکز قدرت زردشتیها است و در این محله آتشکده دارند... در ممالک اسلامی برای ساختمان سینما و آتشکده دولت هر نوع کمک میکند، ولی از ساختمان مسجد جلوگیری میشود. آیا میشود گفت این دولت اسلامی است؟ جبهههای مخالف را تقویت میکند، از دینداری دم میزنند، ولی مسلمانان را میکوبد.»[14]
در تاریخ 20 شهریور 1343 در همین منطقه بار دیگر ایشان برای احداث مسجد حضور یافتند. دو ماه بعد یعنی در تاریخ 29 آبان 1343 در خیابان فرح، اقدسیه شهر ری کلنگ احداث مسجد حضرت ابراهیم(ع) را به زمین زدند. در سال 1344 در خیابان امیرآباد، احداث مسجد حضرت امیر(ع) و در سال 1345 در میدان اختیاریه، بنای مسجد امام صادق(ع) با حضور ایشان آغاز شد. علاوه بر این در سال 1351 کلنگ احداث مسجد حمزه سیدالشهداء(ع) را در خیابان شادمهر به زمین زد.[15] همچنین براساس گزارش شهربانی فارس در 27 اسفند 1353 «از طرف شیخ بهاءالدین محلاتی با کمک آیتاله خوانساری و آیتاله گلپایگانی یک باب منزل واقع در زیرطاق ذوالریاستین جنب منازل بهائیان خریداری و به حسینیه اختصاص داده شده است.»
مبارزات سیاسی
الف- انجمنهای ایالتی و ولایتی
در 14 مهر 1341 در زمانی که مجلس شورای ملی جهت اصلاح قانون انتخابات تعطیل شده بود، لایحهای تحت عنوان «انجمنهای ایالتی و ولایتی» در هیئت وزیران دولت اسدالله علم به تصویب رسید. انجمنهای ایالتی ولایتی قرار بود شوراهایی باشند که در هر استان و شهرستان تشکیل شوند و در مورد مسائل مربوطه تصمیمگیری کنند. در این لایحه جدید، شرط مسلمان بودن از رأیدهندگان و انتخابشوندگان برداشته شده بود و همچنین شرط «سوگند نمایندگان به قرآن» تبدیل به «سوگند به یکی از کتب آسمانی» شده بود. متعاقب این اقدام، امام خمینی(ره)، علمای طراز اول قم را به نشستها و گفتوگوهای متعدد پیرامون لغو این تصویبنامه فراخواندند.
در پی دعوت امام خمینی از علما و مراجع برای اعتراض به لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، آیتالله خوانساری اعلامیهای صادر کردند که در آن هیچ اشارهای به موضوع مذکور نشده بود. متن اعلامیه ایشان که در 10 آبان 1341 صادر شد، چنین است:
«بسمه تعالی شأنه
به مناسبت تصادف روز پنجشنبه سوم جمادی الثانیه با رحلت حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا - علیها السلام - مجلس ذکری از ساعت 9 الی 11 در مسجد سید عزیزالله منعقد؛ امید است برای عرض اخلاص به مقام مقدس پیغمبر اکرم (ص)، به استماع موضوع مهم مذهبی که لازم است به اطلاع رسد، عموم طبقات، خاصه آقایان علمای اعلام - دامت برکاتهم - شرکت فرمایند.
الاحقر: احمد الموسوی الخوانساری»[16]
به دنبال انتشار این اعلامیه، امام خمینی در نامهای به حجتالاسلام فلسفی، ضمن تأیید «اصل اقدام» نسبت به «کیفیت» این اعلامیه انتقاد کردند و نوشتند که وقتی «اساس روحانیت و دیانت و ملیّت در خطر است، مجلس روضه درست کردن... بسیار موهن است». همچنین حضرت امام مکان مجلس را که «مسجد سیدعزیزالله» بود و بیش از «چهار هزار جمعیت مقدس بازاری» گنجایش نداشت مورد نقد قرار دادند و نوشتند که «دولت از دیانت نمیترسد تا از بازاری متدین و دعای اینها یا نفرین آنها وحشت کند. دولت از مردم فعال و جوان و احزاب و دانشگاه ملاحظه میکند». امام در این نامه پیشنهاد کردند که اینگونه مجالس اولاً باید توسط «یک کرور اعلامیه به تهران وحومهی تهران حتی قزوین، قم و بلاد نزدیک و دور» تبلیغ شود؛ ثانیاً «نوشته شود چون برای این اجتماع جایی در تهران نیست، خارج تهران در بیابان میرویم». امام نوشتند: اگر دولت «با سرنیزه» از این جلسه ممانعت کند، «تکلیف یکسره میشود و ما غالب میشویم». حضرت امام در پایان اضافه کردند:
«حالا این فرصت از دست رفت، لکن فرصت دیگری باقی است و آن این است که جنابعالی در ضمن صحبت تکیه کنید به این نکته که ما نمیخواهیم اجتماع بزرگ درست کنیم والاّ در صورت لزوم در خارج تهران اجتماع میکنیم و مطالب مهمتر ]را[ به گوش ملت میرسانیم و در قم اجتماع ایران را تهیه میکنند و در صحرای قم، مردم ایران مطالبی که باید گفته شود، شخصاً بعضی از علما خواهند گفت. سرکار میدانید در این حال که ما قرار گرفتیم قضیه از آشتی و صلح گذشته و پای نابودی احکام اسلام و فتح در کار است ـ هیهات مناالذله ـ نترسید. ملاحظه نکنید..». [17]
به دنبال آن آیتالله خوانساری به همراه آیتالله سید محمد بهبهانی، آیتالله محمدتقی آملی و آیتالله محمدرضا تنکابنی طی اعلامیههایی جداگانه مردم را به شرکت در مجلس دعا در مسجد حاج سید عزیزالله دعوت نمودند.[18]
در اعلامیه آیتالله خوانساری که دومین اعلامیه ایشان در اعتراض به لایحه مذکور است، با اشاره به تذکر علما و مراجع به دولت که از روی خیرخواهی و مصلحت مملکت انجام گرفته بود، از عدم توجه مقامات، اظهار تأسف شدید شده بود. معظمله در این اطلاعیه از تشکیل مجلس دعا در اول ماه رجب در مسجد سید عزیزالله خبر داده بود و از مؤمنان خواسته بود تا در آن شرکت کنند.
اصل نامه ایشان چنین است:
«بسمالله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی علی محمد و آله الطاهرین. مدتی است آقایان مراجع محترم و علماء اعلام دامت برکاتهم و جامعه مسلمین از نظر خیر خواهی و مصلحت مملکت وظیفه شرعیه را کتباً و شفاهاً به دولت تذکر دادهاند. متأسفانه تا کنون از طرف مقامات مربوطه ترتیب اثر داده نشده است. لهذا به پیروی از حضرت رسول اکرم(ص) که در مواقع مشکله موفقیت مسلمین را از خداوند متعال خواستار بود جامعه روحانیت طهران روز پنجشنبه اول ماه مبارک رجب که از ایام متبرکه است از ساعت 9 الی 11 جمع در مسجد مرحوم آقا سید عزیزالله مجلس دعا تشکیل خواهند داد. امید است مؤمنین در این مجلس، حضور بهم رسانیده و در عرض دعا به پیشگاه خداوند متعال شرکت فرمایند.
الاحقر احمد الموسوی الخوانساری»[19]
با انتشار این اعلامیهها شور و هیجان عمومی تهران را تکان داد، به طوری که دانشگاهیان، فرهنگیان، کارمندان، کارگران، تجار و کسبه، همه و همه برای فرا رسیدن روز پنجشنبه دقیقهشماری میکردند. هرچند این جلسه به عنوان دعا برگزار میشد، ولی همه میدانستند روحانیت در این جلسه آخرین سخن خود را بیپرده به دولت خواهد گفت. روز پنجشنبه قطعاً بازار تعطیل میشد. جمعه هم طبق معمول تعطیل بود. روز شنبه هم که مصادف با روز وفات حضرت امام علیالنقی(ع) بود، و از این رو معلوم نبود دنباله تعطیلی بازار به کجا برسد و تا چه موقع به طول انجامد.[20]
آیتالله خوانساری به همراه آیات عظام، (آیتالله سید محمد بهبهانی، آیتالله شیخ محمدرضا تنکابنی و آیتالله محمدتقی آملی) بهاتفاق برخی دیگر از علما قصد داشتند تا حصول نتیجه در مسجد سید عزیزالله متحصن شوند. اما در ادامه گسترش مبارزات در کشور شرایط را به گونهای رقم زد که رژیم احساس میکرد ادامه مقاومت در برابر خواستههای علماء و مردم مسلمان، نتایج غیرقابل پیشبینی به دنبال خواهد داشت. لذا هیئت دولت در جلسه روز چهارشنبه هفت آذر تصمیم به لغو تصویبنامه گرفت و طی تلگرافی به آقایان در قم موضوع را اعلام نمود. در تهران نیز شبانه به منزل چهار نفر از آقایانی که اعلان برگزاری مجلس دعای صبح روز پنجشنبه ـ هشت آذر ـ را امضاء کرده بودند، رفتند و از آنها امضاء لغو آن مجلس را گرفتند.[21]
به دنبال آن آیتالله خوانساری به همراه آیات، آملی، بهبهانی و تنکابنی طی اعلامیهای نوشتند: «نظر به اینکه از طرف جناب آقای نخستوزیر اعلام گردیده است که موضوع تصویبنامه انتخابات انجمنهای ایالتی ولایتی طبق تصویب هیئت دولت اجرا نخواهد شد، بنابر این با تشکر از مساعی جمیله عموم مسلمانان، اجتماع روز پنجشنبه اول ماه رجب که بنا بود در مسجد آقا سید عزیزاﷲ تشکیل شود، مورد ندارد.»[22]
بنابر این همراهی آیتالله خوانساری با امام خمینی در این زمان تأثیر زیادی در گسترش مخالفتها علیه تصویب لایحه مذکور در سراسر کشور بهجا گذاشت.
ب- مخالفت با لوایح ششگانه
محمدرضا پهلوی که در ماجرای لایحه انجمنهای ایالتی ولایتی متحمل شکست و عقب نشینی شده بود، تلاش کرد تا در ششم بهمن ماه ۱۳۴۱ در غیاب مجلس، با برگزاری یک رفراندم برای تأیید اصول ششگانه[23] بهاصطلاح «انقلاب سفید» که از جانب آمریکاییها دیکته شده بود، شکست قبلی را جبران کند.
به دنبال آن حضرت امام خمینی، در پاسخ به استفتاء گروهی از مردم مسلمان ایران، با انجام این همهپرسی مخالفت و آن را خلاف شرع اسلام و قانون اساسی ایران اعلام کردند.
با انتشار اعلامیههای تحریم همهپرسی از سوی امام و سایر مراجع، روحانیون تهران نیز در یک اقدام هماهنگ به رهبری آیتالله خوانساری و آیتالله بهبهانی، اعلامیه تحریم همهپرسی و تعطیلی سه روزه بازار تهران را به اطلاع مردم رسانیدند.
در اعلامیه آیتالله خوانساری آمده است: «قضایای اخیر و حوادث غیرمنتظره که پیش آمده و در نظر است منتهی به جلب نظر عمومی شود، از جهات مختلف موجب نگرانی شدید روحانیون و عامه مسلمین شده است. عموم علما و مراجع محترم، طبق وظیفه شرعی به فکر چارهجویی افتاده و به زبان نصیحت، مذاکرات لازمه را نمودهاند و منتظرند هر چه زودتر اولیاء امور به نظریات خیرخواهانه آقایان توجه کنند. البته مردم را از جریان ماوقع مطلع میکنند و اطمینان داشته باشند که مقامات روحانی به وظیفه شرعی خود عمل خواهند کرد.»
علاوه بر این، ایشان در پاسخ به استفتاء عدهای از مسلمین پیرامون شرکت در رفراندوم شاهانه، اینگونه حکم داده بود: «کلیه تصویبنامههایی که بر خلاف شرع مقدس باشد، حرام و شرکت در آنها شرکت در امر حرام و در حکم مبارزه با امام زمان ارواحنا له الفداء میباشد و محرمات الهیه به تصویبنامه و آراء عمومیه حلال نمیشود. حَلالُ محمّدٍ حَلالٌ اِلی یَوم القیامَه وَ حَرامُه حَرامٌ اِلی یَوم القیامه.»
موضعگیری آیتالله خوانساری علیه لوایح ششگانه مورد استقبال گسترده انقلابیون قرار گرفت. چرا که برخورد ایشان شدیدتر از سایر مراجع بود و این بهخاطر فتوای شدیداللحن ایشان مبنی بر این بود که «شرکت در رفراندوم بهمثابه محاربه با امام زمان(عج) است.»[24]
مرحوم سید علیاکبر محتشمیپور با اشاره به اینکه «پس از حضرت امام، مرحوم آیتاللهالعظمی خوانساری شدیدترین اعلامیه را صادر کرد»، این اعلامیه را «بسیار سنگین و کوبنده» دانسته، میگوید: «به جرأت میتوان گفت که در آن مقطع قویترین و قاطعترین اعلامیه در تحریم رفراندوم را مرحوم آیتاﷲ خوانساری داد. به دنبال آیتاﷲ خوانساری، بقیه علما از جمله مراجع قم نیز انتخابات را تحریم کردند. در نتیجه رفراندوم در سراسر کشور تحریم شد.»[25]
درست چهار روز قبل از رفراندوم در دوّم بهمن مردم مسلمان تهران دست به یک راهپیمایی زدند. از اوّل صبح بازار و مغازههای اطراف آن بهعنوان حمایت از مرجعیت بسته شد. مردم دستهدسته به منزل آیتالله خوانساری رفتند. آیتالله خوانساری بهمنظور نشان دادن اعتراض بهسوی منزل آیتالله بهبهانی حرکت کرد. در حالی که عدهای از روحانیون تهران وی را همراهی میکردند مردم پشت سر ایشان حرکت میکردند و شعار میدادند. تظاهرکنندگان وارد خیابان بوذرجمهری شدند و به سمت چهار راه سیروس حرکت نمودند و در اوّل بازار آهنگران به منزل آیتالله بهبهانی وارد شدند و حجتالاسلام فلسفی در منزل آیتالله بهبهانی سخنرانی بسیار مهیجی ایراد کرد.[26]
در این اجتماع حاج شیخ عباسعلی اسلامی اعلامیهی آیتالله خوانساری مبنی بر تحریم رفراندوم را برای مردم قرائت کرد. جمعیتی که فریاد میزد «رفراندوم بر خلاف اسلام است»، «رفراندوم برخلاف قانون است»، «مرگ بر استبداد»، به همراه آیتالله خوانساری دوباره به حرکت درآمدند.[27]
در وسط بازار، آیتالله خوانساری مورد هجوم پلیس قرار گرفت و نسبت به ایشان بیاحترامی شد. شهید محلاتی که در آن لحظه آیتالله را همراهی میکرده است، چنین روایت میکند: در اثر هجوم پلیس «عبای آقای خوانساری از دوششان افتاد و نعلین از پایشان درآمد.» آیتالله خوانساری را از همانجا به منزل باز گرداندند و پس از محاصرهی مسجد و سرکوبی تظاهرات با اعمال حکومت نظامی شدید و محاصرهی نظامی از برگزاری جلسهی بعد از ظهر در مسجد حاج سید عزیزالله ممانعت کردند. فردای آن روز نیز مسجد سید عزیزالله و منزل آیتالله بهبهانی تحت محاصره قرار گرفت.[28] به دنبال این حوادث حضرت امام در حمایت از مبارزات و تظاهرات مردم تهران، طیِ اعلامیهای فرمودند: «مسلمین آگاه باشند که اسلام در خطر کفر است. مراجع و علمای اسلام بعضی محصور و بعضی محبوس و مهتوک هستند... در تهران حضرت آیتالله خوانساری و حضرت آیتالله بهبهانی را در محاصرهی شدید قرار دادند و عدهای از علمای محترم وعاظ معظم را محبوس نمودند.»
حضرت امام با الهام از قیام حسین بن علی(ع) در این بیانیه راهی را که انتخاب کرده بودند بهروشنی ترسیم نمودند: «با ما معاملهی بردگان قرون وسطی میکنند. به خدای متعال من این زندگی را نمیخواهم. انی لا اری الموت الا سعاده و لاالحیاه مع الظالمین الا برماً. کاش مأمورین بیایند و مرا بگیرند تا تکلیف نداشته باشم. فقط جرم علمای اسلام و سایر مسلمین آن است که دفاع از قرآن و ناموس اسلام و استقلال مملکت مینمایند و با استعمار مخالفت دارند.»[29]
ج- واکنش نسبت به فاجعه فیضیه
در دوم فروردین 1342 مراسم بزرگداشت شهادت امام جعفر صادق(ع) در فیضیه، به درگیری نیروهای امنیتی رژیم و حاضران در مدرسه انجامید در نتیجه تعداد زیادی مجروح شدند. این اقدام، واکنشهای شدید علما را در پی داشت؛ بهگونهای که آیتالله حکیم از نجف تلگراف تسلیتی به مراجع ایران از جمله آیتالله خوانساری مخابره کرد.
آیتالله خوانساری نیز در اعلامیهای ضمن محکوم نمودن این فاجعه، برای پایان دادن به این ظلمها از ملل آزاد جهان همچنین از تمام مسلمین کمک میطلبد. ساواک در مورد این اعلامیه گزارش میدهد: «... اعلامیهای از طرف آیتالله بهبهانی و آیتالله خوانساری و ائمه جماعت صادر میشود که برای چاپ به چاپخانه میفرستند و چون موفق به چاپ آن نمیشوند بهصورت پلی کپی منتشر میشود و در اعلامیه مزبور شدیداً به اعمالی که در قم نسبت به روحانیون و طلاب شده اعتراض نموده و تذکر دادهاند که روحانیون و طلاب ایران صدای خود را به دنیای آزاد خواهند رساند و از ملل آزاد جهان کمک میطلبند و از تمام مسلمین استعانت خواهند کرد...»[30]
در همین ایام بنا بر گزارش ساواک در سند شماره 386 س ت – 7 / 1 / 1342 با موضوع «رهبری روحانیون بهوسیلهی خمینی» آمده است: «قرار است [علما] اعلامیه بدهند و خمینی را به رهبری قبول کنند و آیتالله خوانساری نیز پشتیبانی خواهند کرد.»[31]
د- محکوم نمودن سرکوب خونین مردم در 15 خرداد 1342
عصر عاشورای سیزدهم خرداد 1342 حضرت امام خمینی(ره) با حضور در مدرسه فیضیه، طی سخنان کوبندهای، ضمن انتقاد شدید از رژیم پهلوی و اربابان آمریکایی و اسرائیلی شاهِ، پرده از جنایات طاغوت برداشتند. در پی این سخنان، در سحرگاه پانزدهم خرداد سال 1342، مأموران رژیم به خانه امام در قم یورش برده، ایشان را دستگیر و دور از چشم مردم به زندانی در تهران منتقل کردند. خبر دستگیری امام بهسرعت در شهر قم و مناطق اطراف پیچید. به دنبال آن مردم با شعار «یا مرگ یا خمینی» دست به تظاهرات گستردهای زدند، همزمان خبر دستگیری امام به تهران، مشهد، شیراز و دیگر شهرها رسید و وضعیتی مشابه قم پدید آورد. مردم ورامین و شهرکهای اطراف بهسوی تهران سرازیر شدند. تانکها و ابزار زرهی و نیروهای نظامی برای جلوگیری از ورود معترضین به شهر در سه راهی ورامین با جمعیت درگیر شدند و جمع زیادی از راهپیمایان را به خاک و خون کشیدند.
به دنبال آن آیتالله خوانساری در اطلاعیهای «توقیف حضرت آیتالله خمینی» و علمای دیگر را موجب تأسف دانست و در پاسخ به ادعای پاکروان مبنی بر موافقت علما با اصلاحات شاهانه، آن را «نهایت گستاخی» اعلام کرد. در اعلامیه معظمله آمده است: «حوادث اسفآور یک دو روز اخیر که منجر به قتل و جرح یک عده مردم بیگناه و توقیف حضرت آیتالله خمینی و آیتالله قمی و آیتالله محلاتی شیرازی و دیگر آقایان عظام شده است موجب کمال تأثر و تأسف حقیر گردید و با کمال تعجب مشاهده میشود مسئولین امنیت با نهایت گستاخی حضرات آقایان مراجع عظام و علماء اعلام دامت برکاتهم را موافق اموری که مباینت آنها با شرع مطهّر محرز و مکّرر تذکر داده شده است جلوه میدهند. حقیر در این موقع حساس لازم میدانم اولیاء امور را متذکر سازم انجام اینگونه اعمال ضد انسانی نسبت به حضرات علماء اعلام و قتل و جرح مردم بیپناه نه تنها موجب رفع غائله نخواهد بود، بلکه جز تشدید امور و ایجاد تفرقه وخامت اوضاع اثر دیگری نخواهد داشت. موجب کمال تأسف است که باید حریم مقدس اسلام و روحانیت از طرف اولیاء امور این چنین مورد تجاوز قرار گیرد.»
در 18 خرداد باوجود تعطیلی مغازهها جمعیت زیادی در اطراف بازار جمع شدند و منتظر فرصتی برای مبارزه بودند. در این بین اعلامیه آیتالله خوانساری که از شب گذشته به دیوارهای بازار چسبانده شده بود، موجب تقویت روحیه مردم شده بود.[32]
بنا بر گزارش ساواک در روز 18 خرداد 1342 «قریب 8000 نفر در بازار بزرگ جمع شدهاند و اعلامیههایی به قسمت فوقانی دیوار بازار نصب شده که مربوط به آیتالله خوانساری است و آیتالله خوانساری در پایان اعلامیه اعلام داشته: با این تهدیدها و زندانها نمیتوانید مردم را اسیر سازید و هزاران کشته هم که مردم بدهند باز مقاومت خواهند کرد.»
علاوه بر این، پس از واقعه ۱۵ خرداد که مردم از دستگیری امام خمینی ناراحت بودند و از ایشان هیچ اطلاعی نداشتند، با موافقت دولت، آیتالله خوانساری به دیدار امام خمینی میرود. این ملاقات و مژده سلامت امام به مردم و علما موجب شادی و رفع نگرانیهای آنها شد.[33]
ه- واکنش نسبت به تبعید امام خمینی
تصویب لایحه کاپیتولاسیون و سخنرانی افشاگرایانه امام خمینی علیه این لایحه، همچنین حمله ایشان به اربابان آمریکایی و اسرائیلی رژیم پهلوی، شاه و حامیان غربیاش را به این نتیجه رساند که حضور امام در ایران عواقب فاجعهباری برای آنان به همراه دارد. در نتیجه سحرگاه 13 آبان 1343 دوباره کماندوهای مسلح اعزامی از تهران، منزل امام خمینی در قم را محاصره و ایشان را بازداشت و به همراه نیروهای امنیتی مستقیماً به فرودگاه مهرآباد تهران و از آنجا با یک فروند هواپیمای نظامی که از قبل آماده شده بود، تحتالحفظِ مأمورین امنیتی و نظامی به ترکیه تبعید کردند.
در قم و سایر شهرها مردم از سرنوشت رهبرشان بیخبر بودند و در حالت اضطراب به سر میبردند. آیتالله شیخ مرتضی بنیفضل فضای قم بعد از تبعید امام را اینگونه توصیف میکند: «فردای آن شبی که حضرت امام را از قم به تهران بردند، شهر قم و مردم آن در یک حالت اضطراب و غریبی به سر میبردند. چند روز اصلاً سرنوشت معظمله معلوم نبود. همه نگران بودند، هیچکس نمیدانست امام را به کجا بردهاند. اوضاع خیلی اسفبار و دهشتناک بود.» آیتالله بنیفضل در مورد پیگیریهای آیتالله خوانساری برای کسب خبر از سرنوشت امام میگوید: «بهناچار، طلاب و فضلای انقلابی به اساتید و بزرگان پناه آوردند. مخصوصاً اعضای محترم جامعه مدرسین به آقایان مراجع متوسل شدند که در این مورد اقدام جدی بکنند. آنها هم مرتب بهوسیله آیتالله العظمی حاج سید احمد خوانساری در تهران، مسئله را پیگیری مینمودند... پس از پیگیریهای مدام آقای خوانساری معلوم شد که حضرت امام به ترکیه تبعید شده است.»[34]
علما و مراجع طراز اول ایران بهمنظور اطلاع از وضعیت امام خمینی در تبعید و ابراز مراتب همدردی خود با ایشان، نمایندگانی را از طرف خود به ترکیه فرستادند. آیتالله خوانساری جزو اولین مراجعی بودند که به این اقدام پرداختند. بعد از ایشان سایر مراجع از جمله آیتالله گلپایگانی و دیگر مراجع هیئتهایی برای ملاقات و اطلاع از حال امام خمینی به ترکیه فرستادند.[35]
علاوه بر این منزل آیتالله خوانساری محل تجمع بازاریان و روحانیون برای مشورت در خصوص رهایی امام از تبعید گردید که در گزارشهای ساواک به آن اشاره شده است. در یکی از این گزارشها با اشاره به اجتماع بازاریان در منزل ایشان آمده است: «...چند تن از تجار و بازاریان تهران، در منزل خوانساری راجع به بستن بازار مذاکراتی کردند...» در گزارشی دیگر با اشاره به جلسات متعدد روحانیون آمده است: «طبق اطلاع تا دیروز چهار مرتبه از سوی برخی از روحانیون جلساتی جهت ابراز همدردی و اقدام به نفع آیتالله خمینی [تشکیل شده است که] دو جلسه [از آن] در منزل آیتالله خوانساری» بود. در گزارش 21 آبان 43 ساواک نیز آمده است: «...مذاکراتی در منزل آشتیانی با حضور خوانساری، آقای عاملی و پدر فلسفی وزیر دربار صورت گرفت و پس از رفتن قدس نخعی،[36] اعلام شد ظرف این هفته، موجبات مکالمه تلفنی بین خوانساری و خمینی فراهم میشود.» گزارش دیگری، به تشکیل جلسه مجددی در همان روز اشاره میکند که در منزل میرزا احمد آشتیانی در خیابان پاچنار و در حضور آیتالله خوانساری و آیتالله تنکابنی تشکیل شد.[37]
گزارش 25 / 8 / 43 ساواک نشان از آن دارد که آیتالله خوانساری علاوه بر حضور در جلسات، بهصورت انفرادی نیز برای آزادی امام خمینی تلاشهایی انجام داده است. در گزارشی آمده است: «آیتالله خوانساری از پیشگاه اعلیحضرت همایون شاهنشاهی سه استدعا به شرح زیر نموده است: 1- رجعت آیتالله خمینی از ترکیه به ایران. 2- ترخیص فرزند آیتالله خمینی از بازداشت.[38] 3- اجازه مکالمه تلفنی با آقای خمینی.» بنا بر این سند ردیفهای دو و سه انجام و تقاضای نخست موکول به بررسی برای مدت نامحدودی شد.
اما اقدامات آیتالله خوانساری برای رهایی امام از تبعید به این محدود نشد؛ بلکه با نظر ایشان و در اعتراض بهتبعید امام، مراسم جشن مبعث پیامبر در 14 آذر 1343 برگزار نشد و دید و بازدیدهای آن عید طبق روال گذشته صورت نگرفت. خود ایشان نیز بر خلاف سنتی که در سالهای گذشته داشت و در این روز در خانه از مردم و دوستان پذیرایی میکرد، جلسهای تشکیل نداد.
همچنین روز شنبه 21 آذر [43] ساعت 4 بعد از ظهر جمعیت عظیمی از اصناف و بازرگانان تهران در مسجد حاج سید عزیزالله بهعنوان اعتراض به دستگاه حاکمه اجتماع و پس از سخنرانی یکی از وعاظ قطعنامهی جالب و مهمی صادر نمودند که ماده اول آن مربوط به آزادی فوری رهبر شیعیان حضرت آیتالله خمینی بود. در این میتینگ عظیم و مذهبی حضرت آیتالله خوانساری نیز شرکت فرمودند.[39]
به دنبال انتقال امام خمینی از ترکیه به نجف، آیتالله خوانساری طی تلگرامی در مهرماه 1344 خوشحالی خود از انتقال امام به نجف را اینگونه ابراز داشت:
«بشارت تشرف حضرت عالی به عراق موجب مسرت؛ دوام تأییدات در ظل مبارک ولی عصر عج از خدا مسئلت و ملتمس دعا هستم.»[40]
و- ادامه فعالیتهای سیاسی در سالهای بعد
تذکرات و موضعگیریهای آیتالله خوانساری علیه حرکات خلاف شرع و دین رژیم پهلوی تا سالهای پایانی این رژیم همچنان ادامه داشت. بهطوری که در سال 1345 وقتی دولت لایحهای بهعنوان حمایت از خانواده تسلیم مجلس کرد، معظم له با مطالعه دقیق به اشتباهات فاحش آن قانون اشاره کرد و نوشت:
«راجع به لایحه خانواده که تسلیم مجلس شورا شده است. بعد از ملاحظه آنچه در آن درج شده است ظاهراً حدود دوازده ماده آن خلاف احکام اسلامی میباشد. حقیر تلگراف نمودم به جهت مجلس...»[41]
طبق گزارشی از ساواک به تاریخ 8 مهر 52 آیتالله خوانساری نسبت به سیاستهای دولت در مورد برداشتن چادر از سر دختران دانشآموز اعتراض کرده است.
همچنین در مهرماه همین سال جلسهای با موضوع دعا برای پیروزی اعراب بر دولت اشغالگر قدس با حضور سفرای کشورهای اسلامی در مسجد سید عزیزالله برگزار شد. متعاقب این جلسه بود که محمد باهری، معاون وزیر دربار، اعتراض دربار به این موضوع را به اطلاع آیتالله خوانساری میرساند و ایشان نیز در پاسخ میفرمایند: «قرار نیست در تمام کارهایی که میکنیم، از شاه یادآوری کنیم.» باهری بعد از برخورد قاطعانه آیتالله خوانساری با ناراحتی منزل را ترک کرد.[42]
گزارشهای ساواک در این سال نشان از این دارد که علیرغم تلاشها و فشارهای دربار برای برگزاری مراسم دعا برای محمدرضا پهلوی، اما آیتالله خوانساری هرگز به چنین کاری تن نداده است.
در گزارشی از ساواک در اردیبهشت 54 آمده است: «آقای نخستوزیر نسبت به رستاخیز ملی از آیتالله خوانساری نظرخواهی کرده ایشان جواب مطلوبی نداده است.»
در ماجرای 17 خرداد 1354 در قم، مأموران امنیتی و نظامی رژیم در واکنش به مراسمی که به یادبود قیام 15 خرداد در مدرسه فیضیه برگزار شده بود، طلاب را مورد ضرب و جرح قرار دادند. متعاقب این رخداد آیتالله گلپایگانی با ارسال نامهای به آیتالله خوانساری، از ایشان خواسته بود در این باره تذکرانی به دستگاه حکومتی بدهند.[43]
به دنبال توهین روزنامه اطلاعات به امام خمینی و قیام مردم قم در 19 دی 1356، حضرات آیات (محمدرضا گلپایگانی، شهابالدین مرعشی نجفی، کاظم شریعتمداری، هاشم آملی، محمدصادق حسینی روحانی و مرتضی حائری) در 20 دیماه در نامهای خطاب به آیتالله خوانساری نوشتند: «...از وضع فعلی قم همه ناراحت هستیم و به دولت فعلی ایراد داریم. خواهشمند است وجود محترم اقدام بفرمایید.» حضرات آیات مقاله روزنامه اطلاعات را «اهانت به مقام شامخ روحانیت و تعرض به احکام مسلمه اسلام» میدانند و از معظمله تقاضا دارند اقدامات لازمه را بفرمایند «تا در آتیه اینگونه مطالب و پیشآمدها تکرار نشود و صدمات و توهینات وارده جبران گردد.»[44]
پس از آن، آیتالله گلپایگانی تلگرافی خطاب به آیتالله خوانساری مخابره میکند و در آن بار دیگر با تأکید بر حملهی جراید به احکام اسلام و روحانیت و مقابله مأموران دولت با مردم با اسلحهی گرم که سبب کشته و مجروح شدن عدهای شده بود، بیصبری علما برای اقدام عاجل و جواب آیتالله خوانساری اعلام شده بود. در این نامه آیتالله گلپایگانی قید کرده بود که خود و سایر علمای قم، مخالف مصوبات و مقررات ضد اسلامی دولت بوده، با نامه و تذکر شفاهی نظر خود را ابراز کردهاند. در پایان نامه نیز تأکید شده بود که آیتالله خوانساری نیز به مسئولان امر ابلاغ کنند که مسئولیت «حوادث فجیعه» و سلب آزادی مردم به عهده آنان است.
آیتالله خوانساری چند روز بعد در نامه به آیتالله مرعشی نجفی مینویسد: «از جهت وقوع حادثه در حوزه، همگی مکدر و شدیداً متأثر، با مقامات مربوطه مذاکره شد و ان شاءالله تعالی این گونه حوادث در جوامع اسلامیه تکرار نمیشود.»[45]
همچنین طبق گزارش ساواک پس از فاجعه 17 شهریور از طریق ایشان به افرادی که مستحق بودند، یک هزار تومان کمک شده است.[46]
ز- حمایتهای آیتالله خوانساری از انقلابیون در سالهای مبارزه
یکی از مهمترین اقدامات آیتالله خوانساری در نهضت امام خمینی تذکرات ایشان به رژیم در خصوص رفاه زندانیان سیاسی، تلاش برای ملاقات زندانیان با بستگانشان و همچنین وساطت برای رهایی زندانیان از بند رژیم پهلوی بود. بهعنوان نمونه ایشان متعاقب قیام 15 خرداد با زندانیان این قیام دیدار کرده و اقدامات مورد نیاز برای رفاه حال زندانیان را به رژیم گوشزد میکند. حجتالاسلام فلسفی در مورد تغییر وضعیت زندانیان بعد از این ملاقات میگوید: «معلوم شد که در بیرون منعکس شده است وضع ما در زندان چگونه است و بعضی رفتهاند از آیتالله سید احمد خوانساری خواهش کردهاند که شما بروید و با زندانیها ملاقات کنید. قصد ساواک این بود که ما را بهجای مناسبی ببرند و برای آیتالله خوانساری وانمود کنند که جای زندانیها اینجاست. آنچه شنیدهاید حقیقت ندارد... پس از آن ملاقات اجازه دادند برای بعضیها که وضع مزاجی خوبی نداشتند از منزل غذا بیاورند.»[47]
همچنین در گزارش بهمن ماه 1346 آمده است که شیخ بهاءالدین محلاتی، سید عبدالحسین دستغیب و یازده نفر از روحانیون شیراز در تلگرافی از خوانساری خواستهاند که برای آزادی عبدالرحیم ربانی شیرازی اقدام کند.[48] همچنین در تیرماه 1347، آیتالله بهبهانی و آیتالله حاج حسین خادمی و آیتالله ابوالحسن شمسآبادی از خوانساری خواستند تا زمینهی رفع مزاحمت از آقایان منتظری و ربانی شیرازی را فراهم کند.[49]
آیتاﷲ منتظری در خاطرات خود در مورد تلاشهای آیتالله خوانساری برای رهایی آنان از بند رژیم میگوید: «... در بیرون شایع شده بود که ما را شکنجه کردهاند و در این روابط، بسیاری از فضلا و طلاب حوزه علمیه قم در منازل مراجع قم اجتماع کرده بودند و اقدام آنان را خواستار شده بودند... آقای ابراهیم امینی پدرم را برده بود پیش مرحوم آیتاﷲ سید احمد خوانساری و ایشان تلفن کرده بودند به آقای فلسفی که با مقامات صحبت کنند که اجازه دهند افرادی با من ملاقات کنند... مرحوم آقای خوانساری چندین مرتبه برای ما اقدام کرد... تا بالاخره من و آقای ربانی را آزاد کردند. ولی محمد [منتظری] ماند و به سه سال زندان محکوم شد. بعد از آزادی به دیدن آقای خوانساری رفتیم و از ایشان تشکر کردیم. ایشان گفتند پس آقازادهتان کو؟ گفتم آزادش نکردند. گفتند بنا بود او هم آزاد بشود، گفتم بالاخره آزادش نکردند. معلوم شد به ایشان دروغ گفتهاند... یک دفعه هم بعد از اینکه مرا از سقز گرفته بودند آورده بودند، دو سه ماه بود از من هیچ خبری نبود، شایع کرده بودند که من را کشتهاند، در این مورد هم پدر من رفته بود پیش آقای خوانساری، ایشان هم توسط آقای فلسفی اقدام کرده بود و به این شکل به پدر من اجازه دادند که به ملاقات من بیاید.»[50]
به نظر میرسد بسته به اوضاع زمان و نوع ارتباطی که آیتالله خوانساری با دربار داشت به این درخواستها پاسخ گفته میشد؛ از جمله در آبان 1348 با ارسال نامهای به ساواک، از آنان خواست تا با آزادی آیتالله سید محمدعلی قاضی طباطبایی موافقت کنند که با موافقت ساواک مواجهه شد.[51]
نمونه دیگر بخشوده شدن یکی از وعاظ طرفدار امام خمینی به نام علی بهرامی کمرهای است که به دلیل ایراد سخنرانی تحریک آمیز، محکوم و تبعید شده بود.[52]
هاشمی رفسنجانی از دیگر اشخاصی بود که با وساطت آیتالله خوانساری از بند رژیم رهایی یافت. حتی وقتی که رژیم قصد داشت مرحوم آیتالله محمدباقر محیالدین انواری را اعدام کند، آیتالله خوانساری واسطه و مانع شد.[53] خانواده شیخ حسین انصاریان نیز با وساطت آیتالله خوانساری توانستند برای دیدار وی وقت ملاقات بگیرند.[54]
آیتاﷲ خزعلی از دیگر روحانیونی بود که با وساطت ایشان از حبس رهایی یافت. آیتاﷲ خزعلی ماجرای حبس خود و پیگیری خانوادهاش را اینگونه بیان میکند: «... ساواکیها به تمسخر به همسرم گفتند: خزعلی هر کجا هست الآن ران مرغ میخورد. خانوادهام فکر میکردند شاید میهمان یکی از دوستان باشم، اما صبح دیدند که خبری از من نیست از این رو فوراً نزد مرحوم آقای خوانساری رفتند. با پا درمیانی ایشان خانوادهام توانستند با من تماس بگیرند وگرنه ملاقاتی نیز حاصل نمیشد.»[55]
ممانعت از خلع لباس حجتالاسلام علیاکبر ناطق نوری از دیگر اقدامات معظمله است. حجتالاسلام ناطق نوری جریان وساطت آیتالله خوانساری در ممانعت از خلع لباس شدن خود را اینگونه نقل میکند: «یک بار سرهنگ افضلی رئیس ساواک بازار مرا خواست و به من گفت تیمسار نصیری دستور داده شما را خلع لباس کنیم. یک مرتبه غافلگیر شدم... دیدم که گیر افتادم. گفتم باشد و نوشتم که ظرف ۴۸ ساعت از لباس بیرون میآیم. به آقای رسولی محلاتی پدر خانمم که تازه از کربلا آمده بود، ماجرا را گفتم. ایشان به آیتاﷲ احمد خوانساری گفته بود که داماد ما را میخواهند خلع لباس کنند. مرحوم خوانساری هم به دامادش گفته بود که پیگیری کند.»[56]
به دنبال این اقدامات معظمله بود که خانواده زندانیان سیاسی میدانستند نخستین کسی که میتواند واسطه شود و از زندانیشان خبر بیاورد، آیتالله خوانساری است.
ح- واکنش به اخراج ایرانیان از عراق
دولت بعث عراق در سال 1350 شمسی به دلیل کمکهای نظامی و تسلیحاتی رژیم شاه به کُردهای مخاف عراقی و به بهانه اینکه ایرانیان ستون پنجم رژیم شاه در عراق بوده و علیه دولت عراق فعالیت میکنند، دست به اخراج هزاران ایرانی ساکن در آن کشور زد. پوچی ادعا و نیز رفتار ناجوانمردانه و ددمنشانه مأموران عراقی در حق مردان و زنان و کودکان ایرانی بر آحاد مردم ایران پوشیده نماند و احساس همدردی وسیعی میان قشرهای گوناگون مردم نسبت به هموطنان رانده شده از عراق پدید آورد. از سوی دیگر آگاهان سیاسی کشور از اقدام رژیم شاه هماهنگ با امریکا و اسرائیل در کمک به کُردهای شورشی اطلاع کامل داشتند و بهخوبی میدانستند که کردها و راندهشدگان ایرانی، قربانیان بیگناه دشمنی بین دو رژیم ضد مردمی هستند که بنا بر مصالح سیاسی منطقهای دست به این آتشافروزی زدهاند. بر اثر این اقدامات دولت عراق موجی از اعتراض در کشور به وجود آمد. در تهران آیتالله سید احمد خوانساری مجلسی با عنوان مجلس دعا در مسجد سید عزیزالله برپا نمود که در آن مجلس، حجتالاسلام و المسلمین مرحوم فلسفی به سخنرانی پرداخت و نسبت به رفتار ناجوانمردانه عراق به شدت اعتراض کرد.
در اعلامیه آیتالله خوانساری که در تاریخ 12 دی 1350 صادر شد، ضمن محکوم نمودن این اقدام غیر انسانی دولت عراق آمده است:
«فاجعه اخیر عراق که منجر به بیخانمانی جمع کثیری از مسلمانان بیگناه و آوارگی روحانیون شده، سبب کمال تأسف و تأثر است. به همین مناسبت در 15 دی ماه در مسجد سید عزیزالله مجلس دعایی برقرار است.»[57]
حجتالاسلام محمدتقی فلسفی دلیل انتخاب عنوان «دعا» برای این مجلس را محتاط بودن آیتالله خوانساری در این قبیل امور میداند.[58]
آیتالله خوانساری از سفرای کشورهای اسلامی مقیم تهران خواست در این مجلس دعا شرکت کنند تا دربارهی ظلمهای دولت عراق به ایرانیان رانده شده از عراق، مذاکره کرده، تصمیماتی اتخاذ کنند. بازاریان تهران نیز در حمایت از ایشان، اعلامیهای صادر کرده و بازار تهران را در روز 15 دی ماه تعطیل اعلام کردند.
جلسه مذکور با حضور نزدیک به هفت هزار نفر از روحانیون طراز اول، طلاب و اصناف تشکیل شد، علاوه بر این سفرای کشورهای مغرب و اندونزی نیز در این جلسه حضور داشتند.[59]
نگاهی بر مشی مبارزاتی آیتالله خوانساری
بعد از قیام 15 خرداد 1342 آیتاﷲ خوانساری در منش سیاسی خود همواره با احتیاط گام برمیداشت. منش ایشان بهگونهای بود که هرگاه با انقلابیون همراهی میکرد جانب احتیاط را نگه میداشت. از سوی دیگر برنامههای رژیم را نیز نه تأیید تام میکرد و نه به تقبیح تمامعیار آن میپرداخت. مرحوم آیتالله خوانساری سیاستی را پیشه کرده بود که هم امین روحانیت بود، هم مورد احترام حاکمیت. از این روی بود که واسطه و رابطی میان این دو نهاد نیز قرار میگرفت.
مرحوم حجتالاسلام سید احمد حسینی همدانی، از روحانی وارستهای یاد میکند با نام «آخوند»؛[60] مرحوم آخوند از علمای همدان و از شاگردان آقا ملکی تبریزی بود. وی منش آیتالله سید احمد خوانساری و مرحوم آخوند را با هم مقایسه میکند و میگوید: «میان روش مبارزاتی مرحوم آخوند و آیتاﷲ خوانساری شباهتهایی وجود داشت. آیتاﷲ احمد خوانساری هم خیلی مورد لطف امام قرار داشت. مرد عظیمی از نظر تقوا بود. به قول آقای آخوند که میگفت: «من معتقدم سید احمد خوانساری معصوم به دنیا آمده است.» اما همین آیتاﷲ خوانساری در مبارزه سلیقه خاصی داشت، سلیقهاش این بود که بایستی حاد برخورد نکرد. آیتﷲ آخوند هم همین طور بود و به این دلیل بود که او در همدان قیام نکرد، ولی اگر قیام میکرد خیلی عجیب میشد. مکرر خدمت ایشان شرفیاب میشدم، میدیدم واقعاً از دستگاه ناراحت بود و خون دل میخورد، ولی گفت باید مبارزه منفی کرد یعنی قیام نکرد و برخورد حاد نکرد. پس از شروع نهضت، مردم تهران در مورد آیتﷲ خوانساری و مردم همدان در مورد آیتﷲ آخوند انتظار داشتند که مثل امام حرکت کنند، ولی هیچ کس نمیتوانست مثل امام حرکت کند. مراجع قم هم نتوانستند. [آن] آقایان [هم] در سطح آرامتری حرکت میکردند.»[61]
بنا بر خاطرات آیتالله بنیفضل «مرحوم آقای خوانساری همواره رابط میان حوزه و دستگاه حاکم و شخصیت مورد احترامی بود. چون خیلی در امور سیاسی دخالت نداشت، ایادی رژیم هم نسبت به ایشان هتک حرمت نمیکردند و در ظاهر احترام ایشان را نگه میداشتند. ایشان هم انصافاً از این موقعیت به نفع روحانیت و حوزه بهره میگرفت.»[62]
آیتالله سید حسین موسوی تبریزی[63] نیز در مورد مشی مبارزاتی آیتالله خوانساری میگوید: «مرحوم آیتالله حاج سید احمد خوانساری، در ابتدای قیام حضرت امام قولاً و عملاً از حرکت و مبارزه ایشان علیه رژیم علناً حمایت میکرد و این حمایت تا نزدیکیهای پیروزی انقلاب ادامه داشت ولی اواخر، به خصوص بعد از قیام 19 دی حمایت علنی خاصی از آن مرحوم مشاهده نشد. اگرچه کمکهای مستقیم و غیرمستقیم ایشان به انقلابیون مانند تلاش برای آزادی زندانیان و تبعیدشدگان مبارزه، همچنان تداوم داشت و این تلاش به جهت اهمیتی که رژیم برای ایشان قائل بود، غالباً مؤثر واقع میشد و زندانیان سیاسی زیادی از این طریق رهایی پیدا میکردند. همچنان که ایشان اعتراضات انقلابیون و علما و مراجع را نیز به درخواست خود آنها به مقامات منتقل میکرد. البته سکوت و عدم تأیید صریح حرکت انقلابیون در سالهای آخر مبارزه به معنای پشتیبانی ایشان از رژیم نبود و خود انقلابیون با اینکه نسبت به سکوت ایشان معترض بودند ولی به جهت شناختی که نسبت به تقدس و تقوا و پاکی و مقام علمی بالای آن مرحوم داشتند هیچگاه نسبت وابستگی و سازش با رژیم و درباری بودن به ایشان نمیدادند و اعتقاد داشتند که مرحوم آقای خوانساری به خاطر عدم احساس تکلیف، سکوت اختیار کرده است و اصولاً برخورد ایشان به شکلی بود که رژیم هم نمیتوانست از سکوت ایشان به نفع خودش بهرهبرداری کند و این سکوت را بهمنزله تأیید نظام شاهنشاهی بگیرد چون خوف داشت که مرحوم آقای خوانساری به حمایت صریح و علنی از انقلابیون برخیزد.» [64]
حجتالاسلام شیخ حسین انصاریان که از نزدیک شاهد مبارزات آیتالله خوانساری علیه رژیم پهلوی بود میگوید: «در رابطه با انقلاب همه باید یقین بدانند که یک لحظه آیتالله العظمی خوانساری با حکومت شاه سر سازش نداشت. ممکن است عدهای بگویند ما شنیدیم یا در تاریخ انقلاب دیدیم که ایشان گاهی نامهای به افراد حکومت شاه مینوشت! جواب این مسئله را حضرت امام در نجف دادند. شمایی که «مجلسی» را میکوبید، فهم و شعور ندارید. اگر «مجلسی» با سلاطین صفویه رفت و آمد داشت، برای حفظ دین خدا و حفظ فرهنگ اهل بیت بود. مجلسی با سلاطین صفویه سر یک سفره ناهار و شام که نمیخورد! رفاقتی که با آنها نداشت. از قدرت معنوی خودش جلوی سلاطین صفوی بعد از شاه عباس و شاه صفی را میگرفت تا در دین تخریبی ایجاد نشود. مظلومی در مظلومیت خودش باقی نماند. خیلیها را در دهة چهل دستگیر و زندانی کردند. خیلیها محکوم به اعدام شدند. از ماجرای خیلی از آنها مطلع بودم. در اسناد ساواک هم نامشان هست. بعضیها تا چوبهی دار هم میرفتند. آیتالله خوانساری از معنویت و آبروی خودش مایه گذاشت و خیلی از محکومین را آزاد کرد یا مدت محکومیتشان را کم میکرد یا حکم اعدامشان را لغو میکرد. معنای آن این است که ایشان با حکومت شاه بود؟! چه نیازی به آن داشت؟ ایشان اصلاً نیازی به کسی نداشت. نیازی به پول نداشت؛ چون سهم امام بسیار گستردهی مردم شیعه برایش سرازیر میشد. من چند بار خدمت ایشان بودم. دست به پولی که میآوردند نمیگذاشت. میگفت پول را بگذارید روی تشک و بروید. میگفت: من که نیازی ندارم، نکند که دستمالی کردن به سهم امام، نوعی تصرف باشد و در قیامت گرفتار بشوم. از همین جهت به آن پولها دست نمیزد. آنها را مستقیماً به قم میفرستاد.»[65]
مرحوم آیتﷲ سید عبدالکریم موسوی اردبیلی نیز معتقد است: «حضرت آیتﷲ سید احمد خوانساری از نظر علم و تقوا از نوادر روزگار بودند. با این حال، بعضی از افراد تندرو به شخصیت ایشان اهانت میکردند... ما باید از اشتباهات گذشته خود درس عبرت بگیریم. آنها را جبران کنیم و مواظب باشیم که مبادا مانند آن اشتباهات را تکرار کنیم... گستاخی و اهانت کردن به چنین شخصیتهایی از اخلاق اسلامی به دور است.»[66]
رابطه امام و آیتالله خوانساری
رابطه آیتالله خوانساری و امام خمینی فراز و فرودهای بسیاری داشت؛ بهگونهای که هر دو در مسائل سیاسی، موضعگیریهای متفاوت و گاه در تضاد هم داشتند؛ اما این اختلاف نظرها هیچگاه باعث نشد امام خمینی مقام علمی و معنوی آیتالله خوانساری را نادیده بگیرند. در زمان آغاز مرجعیت امام و بعد از فوت آیتالله بروجردی، شنیده شد که یکی از همراهان امام، نسبت به آیتالله خوانساری تعبیراتی به کار برده و نسبت به ایشان اهانت کرده است. وقتی این مطلب به اطلاع امام رسید، امام آن شخص را خواستند و با عتاب فرمودند: «شنیدهام که در بیرونی ما به آیتالله خوانساری اهانت میکنید. ما شبهه عصمت درباره ایشان داریم. شما چه حقی دارید درباره یک مجتهد عادل اظهار نظر کنید. اگر بار دیگر تکرار شود دستور میدهم شما را به بیت راه ندهند.»[67]
آیتالله خوانساری نیز بهتبع، خود را ملزم به پیروی از حضرت امام میدانست بهعنوان نمونه در پیش از پیروزی انقلاب اسلامی یعنی در 7 خرداد 1342 و در دوران اوجگیری قیام مردم علیه رژیم پهلوی، امام خمینی در نامهای به آیتالله خوانساری مینویسد: «شما باید مردم را به اتحاد دعوت کنید تا موقعی که میخواهیم دستور قیام بدهیم آنها آماده باشند تا ریشۀ شاه و دولت را از میان برداریم.»[68] آیتالله خوانساری نیز پاسخ میدهند: «بنده هم به سهم خودم از فرمایشات شما اطاعت خواهم کرد. هر طوری که شما صلاح دانستید من حرفی ندارم.»[69]
رابطه آیتالله خوانساری و امام خمینی بعد از انقلاب نیز پایدار میماند بهطوری که در زمان پیروزی انقلاب با اینکه آیتالله خوانساری حدود 90 سال سن داشتند، اما با وجود کبر سن پس از ورود امام خمینی به ایران در 12 بهمن 57، در مدرسه شماره یک علوی حاضر شد و با امام ملاقات نمود. آیتالله سید علی غیوری نیز در خاطرهای از نهایت احترام امام خمینی به ایشان یاد کرده، میگوید: «یک زمانی که خدمت امام بودم ایشان با آقای شریعتمداری با تلفن مشغول صحبت بودند و میگفتند: دیگر تا چه وقت مینشینید که به آیتاﷲ خوانساری این قدر اهانت کنند. ما از آقای خوانساری بهتر چه کسی را داریم؟ و بعد آنقدر ایشان ناراحت شده بود که تلفن را قطع کرد. این جملهای است که خود امام گفتند، در حالی که من نشسته بودم.»[70]
همچنین در وقفنامه و اساسنامه مدرسه علمیه مروی آمده است: «امور موقوفات و اداره مدرسه، با اعلم مراجع وقت باشد.» پس از انقلاب برای عمل به آن وقفنامه و امور دیگر مدرسه، مسئولین، آن اسناد را خدمت امام خمینی بردند. امام وقتی اسناد را مطالعه میکنند و نگاهشان به عبارت «اعلم علمای وقت» میافتد، میگوید: «چرا اینجا آوردهاید؟ باید ببرید خدمت آقای خوانساری؛ هر طور ایشان فرمودند عمل شود.» مسئولین به امام میگویند که اکنون مطابق این نوشته، حضرتعالی هستید که باید دخالت کنید. امام میگوید: «نخیر آقای خوانساری هستند.» چند روز بعد که مسئولین خدمت آیتالله خوانساری میروند، ایشان میفرمایند: «قبول میکنم و اجازه میدهم تا آقای خمینی دخالت کنند و هر طور دستور دادند به همان عمل شود.»[71]
احترام امام خمینی نسبت به آیتالله خوانساری محدود به زمان حیات ایشان نبود، بلکه ایشان 2 مهر 1367 در پاسخ به اشکالات آیتالله محمدحسن قدیری (از اعضای دفتر امام خمینی در قم) در مورد حکم بازی شطرنج و خرید و فروش آلات موسیقی، با نهایت احترام از مرحوم آیتالله خوانساری یاد میکنند و میفرمایند: «...شما مراجعه کنید به کتاب جامعالمدارک مرحوم آیتالله آقای حاج سید احمد خوانساری که بازی با شطرنج را بدون رهن جایز میداند و در تمام ادله خدشه میکند، در صورتی که مقام احتیاط و تقوای ایشان و نیز مقام علمیت و دقت نظرشان معلوم است.»[72]
رحلت
آیتالله العظمی سید احمد خوانساری بعد از عمری تقوا و مجاهدت سرانجام در اولین ساعات بامداد روز شنبه 29 دیماه 1363 ندای حق را لبیک گفت.
به دنبال انتشار این خبر، امام امت پیام تسلیتی صادر کردند. دروس حوزههای علمیه تعطیل و از سوی دولت وقت یک هفته در سراسر کشور عزای عمومی اعلام شد. بازار تهران نیز به مدت سه روز تعطیل شد. مردم مسلمان تهران که از ارتحال این عالم جلیلالقدر اطلاع حاصل کردند اطراف بیت ایشان اجتماع کردند، به سینهزنی و عزاداری پرداختند و با احترام فراوان و شرکت گسترده پیکر پاک و مطهرش را تشیع و سپس جهت خاکسپاری به شهر قم انتقال دادند و پس از تشییعی کم نظیرِ مراجع تقلید و علماء و طلاب حوزه علمیه و کلیه طبقات و نیز نماز حضرت آیتالله العظمی گلپایگانی بر این بدن مطهر، نهایتاً در کنار مرقد حضرت فاطمه معصومه (سلامالله علیها) آرام گرفت.[73]
در خاتمه پیام امام خمینی و آیتالله العظمی گلپایگانی در مورد رحلت را از نظر میگذرانیم:
امام خمینی در بخشی از پیام خود به مناسبت رحلت ستاره آسمان فضایل، سید احمد خوانساری، نوشت: «خبر رحلت مرحوم مغفور آیتالله خوانساری ـ رحمهالله علیه ـ موجب تأسف و تأثر گردید. این عالِم جلیل بزرگوار و مرجع معظم که پیوسته در حوزههای علمیه و مجامع متدینه مقام رفیع و بلندی داشت و عمر شریف خود را در راه تدریس و تربیت و علم و عمل به پایان رساند، حق بزرگی بر حوزهها دارد؛ چه که با رفتار و اعمال خود و تقوا و سیره خویش پیوسته در نفوس مستعده مؤثر و موجب تربیت بود.»[74]
آیتالله گلپایگانی نیز در بخشی از اعلامیه خود زوایای گوناگونی از فضایل او را بیان کرد:
«با کمال تأسف رحلت مرجع عالیقدر، بقیّهالسلف و اسوه فضائل و تقوا و فقیه اهل بیت، حضرت آیتالله آقای حاج سید احمد خوانساری قدس سره را به آستان اقدس حضرت بقیهالله ارواح العالمین له الفداء و به محاضر علمای اعلام و حوزههای علمیه و به عموم ملت مسلمان و شیعیان جهان تسلیت عرض میکنم. آن فقیه روحانیت در علم و عمل و مخالفت هوی و اطاعت مولی و ترک اقبال به دنیا و انقطاع الی الله و جامعیّت علمی و تدریس و تألیف و عبادت و تواضع در بیش از نیم قرن مشار بالبنان و مسلم بین اقران بود. ضایعه رحلت ایشان را نمیتوان با توصیفات و معارف بیان کرد و بیش از حد تصور با فقدان ایشان در حصن و حصین رخنه افتاد.»[75]
پینوشتها:
[1]. نشریه حریم امام، سال هفتم، شماره 353، 27 دی 1397، ص 3-10.
[2]. نسب ایشان چنین ذکر شده است: سید احمد بن سید یوسف بن سید میرزا بابا بن سید مهدی بن سید حسن بن سید حسین بن میرزاابوالقاسم بن سید حسین بن سید قاسم بن سید محب الله بن سید قاسم بن سید مهدی بن سید زینالعابدین بن سید ابراهیم بن سید کریمالدین بن سید رکنالدین بن سید زینالعابدین بن سید صالح بن سید محمد بن سید محمود بن سید حسین بن سید حسن بن سید احمد بن سید ابراهیم بن سید عیسی بن سید حسن بن سید یحیی بن سید ابراهیم بن سید حسن بن سید عبدالله بن سید امام موسی بن جعفر «علیهماالسلام». (ریحان، علیرضا، آینه دانشوران، کتابخانه عمومی حضرت آیتالله العظمی مرعشی نجفی(ره)، قم، 1372، ص 489-490)
[3]. متولی، عبدالله، آیتالله سید احمد خوانساری به روایت اسناد، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1383، ص 15.
[4]. نجوم امت 5، مرحوم آیتاللهالعظمی حاج سید احمد خوانساری، نشریه نور علم، دورهی اول، شمارهی 8، (بهمن 1363)، ص 12.
[5]. نشریه حریم امام، همان.
[6]. نجوم امت 5، همان.
[7]. نشریه حریم امام، همان.
[8]. فرهنگنامه رجال روحانی عصر امام خمینی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1389، ج 1، ص 164.
[9]. نشریه حریم امام، همان.
[10]. قمی، عباس، مشاهیر دانشمندان اسلام، ج 4، ترجمه الکنی و الالقاب / مترجم محمدجواد نجفی، محمدباقر کمرهای [و] محمد رازی، تهران: کتابفروشی اسلامیه، 1351، ص 384.
[11]. همان.
[12]. آیتالله مرحوم حاج آقا یحیی سجادی از علمای برجسته و معروف تهران بود که سالهای متمادی در مسجد حاج سید عزیزالله بازار تهران که مرکز اجتماع تجار و اصناف است، امامت مینمود و هر شب بعد از نماز عشا به منبر رفته، قرآن را تفسیر و موعظه مینمود. وی انسانی وارسته و عارف بود و سرانجام در 8 محرم 1370 ق دار فانی را وداع گفت. پیکرش با شکوه به نجف اشرف منتقل و همانجا به خاک سپرده شد.
[13]. قمی، عباس، مشاهیر دانشمندان اسلام، ج 4، همان.
[14]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 1010، ص 64.
[15]. متولی، عبدالله، آیتالله سید احمد خوانساری به روایت اسناد، پیشین، ص 44.
[16] . اسناد انقلاب اسلامی ج 1، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1374، ص 32.
[17]. صحیفه امام، ج 1، ص 85-86.
[18] . برای مطالعه این اعلامیهها ر.ک، دوانی، علی، نهضت روحانیون ایران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1394، ص 140-142.
[19]. همان، ص 141. همچنین. اسناد انقلاب اسلامی ج 1، پیشین، ص 50.
[20] . خاطرات حجتالاسلام فلسفی. پیشین، ص 259.
[21]. خاطرات حجتالاسلام فلسفی. ص 260.
[22]. اسناد انقلاب اسلامی، پیشین، ج 1، ص 52.
[23]. لوایح ششگانه یا اصول انقلاب سفید که در ششم بهمن ماه 1341 به همه پرسی گذاشته شد، عبارتند از: الغای نظام ارباب و رعیتی، ملی شدن جنگلها، فروش سهام کارخانهها به کارگران، سهیم کردن کارگران در سود کارخانهها، اصلاح قانون انتخابات و مشارکت زنها و ایجاد سپاه دانش. تاریخ نشان داد که این عناوین زیبا، چیزی جز وابستگی بیشتر و گستردهتر سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی کشور به بیگانگان نبود.
[24]. شکرزاده، حسن، مبارزات امام خمینی(ره) به روایت اسناد، (از آغاز نهضت تا تبعید به ترکیه)، مرکز اسناد انقلاب اسلام، تهران، 1386، ص 43.
[25]. خاطرات حجتالاسلام و المسلمین سید علیاکبر محتشمیپور، شرکت انتشارات سوره مهر، تهران، 1376، ص ۲۳۶.
[26]. حسینیان، روحالله، سه سال ستیز مرجعیت شیعه ایران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384، ص 203.
[27]. سلیمی، حشمتالله، مبارزات روحانیون و وعاظ مساجد به روایت اسناد، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1386، ص 42.
[28]. حسینیان، روحالله، سه سال ستیز مرجعیت شیعه در ایران، پیشین، ص 204.
[29]. صحیفهی امامخمینی، ج 1، ص 141.
[30]. قیام پانزده خرداد به روایت اسناد ساواک (فیضیه)، ج 2، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، 1378، ص 30.
[31]. رجائینژاد، محمد، امام در آیینهی ایام، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1395، ص 25.
[32]. منصوری، جواد، تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد، مرکز اسناد انقلاب اسلامی،1390، ج 1، ص 37.
[33]. شکرزاده، حسن، مبارزات امام خمینی (ره) به روایت اسناد، ص 71.
[34]. خاطرات آیتالله شیخ مرتضی بنیفضل، تدوین عبدالرحیم اباذری، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1386، ص 175.
[35]. شکرزاده، حسن، مبارزات امام خمینی (ره) به روایت اسناد، پیشین، ص 102.
[36]. حسین قدس نخعی (1356 - 1273) تحصیل کرده مدارس متوسطهی انگلستان بود، در سال 1297 در وزارت امور خارجه مشغول به کار شد و مدتی معاون وزیر خارجه گردید. مدت کوتاهی نماینده ایران در لندن، پاریس، برن، توکیو و بغداد بود و زمان کوتاهی نیز وزارت خارجه را عهدهدار شد. قدس نخعی از 1340 تا 1343 وزارت دربار شاهنشاهی را بر عهده داشت. او در سال 1356 از دنیا رفت.
[38]. به دنبال دستگیری حضرت امام در 13 آبان 43 و سپس تبعید ایشان، ساعت 10 صبح همان روز در حالی که حاج آقا مصطفی به دعوت آیتالله مرعشی نجفی به خانه او رفته بود، به جرم اینکه مشغول تحریک و ترغیب صاحبان دکاکین برای تعطیل کردن بازار بوده دستگیر و به شهربانی قم و سپس به سازمان اطلاعات و امنیت تهران منتقل شد. حاج آقا مصطفی را ساعت ده شب همان روز به زندان قزلقلعه منتقل کردند.
[39]. خسرو شاهی، سید هادی، اسناد نهضت اسلامی ایران ج 2، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1389، ص 41.
[40]. اسناد انقلاب اسلامی، ج 1، پیشین ص 293.
[41]. اسناد انقلاب اسلامی، ج 1، پیشین، ص 302.
[42]. متولی، عبدالله، آیتالله سید احمد خوانساری به روایت اسناد، پیشین، ص 49.
[43]. شیرخانی، علی، حماسه 17 خرداد 1354، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران 1377، ص 83.
[44]. شیرخانی، علی، حماسه 19 دی قم، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377، ص 317.
[45]. اسناد انقلاب اسلامی، پیشین، ج 1، ص 416.
[46]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی، 1020، ص 60.
[47]. خاطرات و مبارزات حجتالاسلام فلسفی، پیشین، ص 297-298.
[48]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 1012، ص 8.
[49]. همان، شماره بازیابی 1012، ص 109.
[50]. خاطرات آیتالله منتظری، ج ۱، ص ۳۳۸-۳۴۸. (amontazeri.com/book/khaterat/volume-1 /339)
[51]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 1012، ص 44.
[52]. همان، شماره بازیابی، 1014، ص 28-27.
[53]. نشریه حریم امام، پیشین، ص 14.
[54]. خاطرات حجتالاسلام و المسلمین حاج شیخ حسین انصاریان، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تابستان 1382، ص 152.
[55]. خاطرات آیتالله ابوالقاسم خزعلی، تدوین حمید کرمیپور، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382، ص 128.
[56]. خاطرات حجتالاسلام و المسلمین علیاکبر ناطق نوری، ج 1، تدوین: مرتضی میردار، مؤسسه فرهنگی هنری و انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1392، ص 99-98.
[57]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 1015، ص 36.
[58]. خاطرات و مبارزات آیتالله فلسفی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1376، ص 318 و ص 325-323.
[59]. ر.ک. متولی، عبدالله، آیتالله سید احمد خوانساری به روایت اسناد، پیشین، ص 48.
[60]. آیتالله ملاعلی معصومی همدانی معروف به آخوند ملاعلی همدانی (متولد ۱۲۷۴ش - درگذشت ۱۳۵۷ش) فقیه، عالم اصولی و رجالی قرن چهاردهم قمری. ملاعلی در علوم مختلفی چون فقه، اصول، فلسفه، ریاضیات از استادانی مانند شیخ عبدالکریم حائری و حکیم هیدجی بهره برد و خود به تربیت شاگردان متعددی چون آیات سید رضا بهاءالدینی، سید محمود طالقانی، محمد مفتح و حسین نوری همدانی پرداخت. مهمترین اقدام ایشان تأسیس مدرسه علوم دینی به نام مدرسه «آخوند» در همدان بود. وی در آغاز نهضت اسلامی حضوری فعال داشت و پس از تبعید حضرت امام از حضور او کاسته شد، ولی رحلت ایشان در سال 1357 تأثیری شگرف در انقلاب اسلامی برجای گذاشت.
[61]. خاطرات حجتالاسلام حسینی همدانی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1382، ص 45-46
[62]. خاطرات آیتالله شیخ مرتضی بنی فضل، پیشین، ص 175.
[63]. آیتالله سید حسین پورمیرغفاری که به موسوی تبریزی ملقب است در سال 1326 در تبریز متولد شد. در سال 1341 برای تحصیل راهی حوزه علمیه قم شد و پس از آن در سال 1345 به نجف رفت و در کلاسهای درس حضرت امام خمینی و آیتالله خوئی شرکت کرد، او پس از دو سال در سال 1347 به ایران بازگشت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1358 رئیس کل دادگاههای انقلاب اسلامی در استانهای آذربایجان شرقی و غربی شد. در اولین و سومین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی بهعنوان نماینده مردم تبریز در مجلس حاضر شد. علاوه بر این از سال 1360 تا 1362 نیز دادستان کل انقلاب اسلامی بود.
[64]. خاطرات آیتالله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، 1387، ص 202-203.
[65]. نشریه حریم امام، پیشین، ص 19.
[66]. نجفی کازرونی، سید محمدباقر، همپای انقلاب: خطبههای نماز جمعه حضرت آیهالله العظمی موسوی اردبیلی، دفتر حضرت آیت الله حاج سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، دانشگاه مفید، 1394، ص 752
[67]. نشریه حریم امام، پیشین، 17.
[68]. صحیفه امام، ج1، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، ص 238.
[69] . همان، ص 239.
[70]. آئینهدار مهر، خاطرات آیتالله غیوری، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1386، ص ۱۲۷،
[71]. نشریه حریم امام، پیشین، 17.
[72]. صحیفه امام، ج 21، ص ۱۵۱.
[73]. نجوم امت، پیشین، ص 16.
[74]. صحیفه امام، ج 19، ص 128.
[75]. نجوم امت، پیشین، ص 17.
اعلامیه آیتالله خوانساری در تحریم تصویبنامه لوایح ششگانه
گزارش ساواک از جلسات آیتالله خوانساری برای مقابله با دولت
اعلامیه مشترک آیات خوانساری و بهبهانی درباره رفراندوم انقلاب سفید
اعلامیه آیتالله خوانساری به دنبال دستگیری امام
اعلامیه آیتالله خوانساری در بازار تهران در 18 خرداد 42
گزارش بازدید آیتالله خوانساری از زندانهای تهران
گزارش ملاقات آقای هیراد با آیتالله خوانساری و درخواستهای آیتالله
درخواستهای سه گانه آیتالله خوانساری از محمدرضاپهلوی
متن تلگرام آیتالله خوانساری به امام در پی تبعید ایشان به عراق
اطلاعیه آیات خونساری و گلپایگانی برای برگزاری مجلس ترحیم زلزلهزدگان خراسان
زندگی نامه آیتالله خوانساری تهیه شده در ساواک
نامه آیتالله خوانساری برای وساطت شهید آیتالله محمدعلی قاضی طباطبایی از تبعید
عدم اجرای مراسم دعا برای سلامتی محمدرضا پهلوی
گزارش ساواک از عدم اجرای مراسم دعا برای محمدرضا پهلوی توسط آیتالله خوانساری
واکنش آیتالله خوانساری در مسئله برداشتن چادر از سردختران دانش آموزان
خرید منزل نزدیکی محل بهائیان و تأسیس حسینیه
موضع آیتالله خوانساری نسبت به حزب رستاخیز
نامه آیتالله گلپایگانی به آیتالله سید احمد خوانساری
آیتالله العظمی سید احمد خوانساری در دوران جوانی
آیتالله العظمی سید احمد خوانساری در دوران میانسالی
از راست: حاج سیدعلی ناظم. آیتالله خوانساری. حاج سید علیاکبر برقعی
آیتالله سید احمد خوانساری
آیتالله العظمی سید احمد خوانساری در حال تألیف کتاب شریف «جامع المدارک»
آیتالله العظمی سید احمد خوانساری
آیتالله سید احمد خوانساری در کنار حجتالاسلام فلسفی
آیتالله العظمی سید احمد خوانساری درجمع اعضای هیئت محبان الحسین(ع) تهران
آیتالله العظمی سید احمد خوانساری در یکی از مجالس عمامه گذاری در مدرسه آیت الله مجتهدی
آیتالله العظمی سید احمد خوانساری در جمع برخی علمای تهران
سیداحمد خوانساری
آیتالله العظمی سید احمد خوانساری در جمع برخی نمازگذاران مسجد سید عزیزالله تهران
آیتالله العظمی سید احمد خوانساری در مراسم بر زمین زدن کلنگ احداث یکی از مساجد
آیتالله العظمی سید احمد خوانساری در مراسم بر زمین زدن کلنگ احداث یکی از مساجد
آیتالله العظمی سید احمد خوانساری در یکی از مجالس عزاداری در مسجد سید عزیزالله تهران
تعداد مشاهده: 17300