امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: هرکس عبرت‌گیریش بیشتر باشد خطا و لغزش او کمتر خواهد بود. غررالحکم، جلد 2، صفحه 631، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.

در هر نهضت و انقلاب الهی و مردمی، علمای اسلام اولین کسانی بوده‌اند که بر تارک جبین‌شان خون و شهادت نقش بسته است. امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج 21، ص 275.

 

مقالات با درج سند

واکاوی وقایع 19 تا 22 آذر 1357 در اصفهان و نجف‌آباد


تاریخ انتشار: 23 خرداد 1403


مقدمه

در آستانه‌ی محرم 1357، رژیم پهلوی در وضعیت نابسامانی قرار داشت و اوضاع سیاسی کشور روزبه‌روز بحرانی‌تر می‌شد. هرچند دولتمردان رژیم گمان می‌کردند که با آزادی زندانیان سیاسی و ایجاد فضای باز سیاسی، می‌توانند اوضاع را آرام کنند، اما نه ‌تنها شرایط بهتر نشد، بلکه روند مبارزات تندتر شد. پس از کشتار 17 شهریور (جمعه‌ی سیاه)، رژیم در تهران و سایر شهرها حکومت نظامی برقرار کرد و در پی آن اعتصابات سراسر کشور را فراگرفت. تظاهرات همچنان علیه حکومت پهلوی در شهرهای مختلف کشور ادامه یافت و جعفر شریف‌امامی به واسطه آنکه دولتش در تحقق اهداف خود ناکام ماند، استعفا کرد و ارتشبد غلامرضا ازهاری جای او را گرفت.

دولت ازهاری از همان آغاز کار، حکومت نظامی برقرار کرد و سرکوب مطبوعات را در دستور کار قرار داد. او با آنکه عوام‌فریبانه دولتمردان عالی‌رتبه‌‌ی پیشینِ حکومت پهلوی مانند امیرعباس هویدا، منوچهر آزمون، داریوش همایون و... را بازداشت کرد، اما اوضاع نه تنها آرام نگرفت بلکه از قبل بدتر هم شد.

در این نوشتار کوشش بر آن است تا ضمن واکاوی حوادث رخ داده در روزهای 19 تا 22 آذر 1357 که مصادف با تاسوعا و عاشورای حسینی(ع) بود، در شهرهای اصفهان و نجف‌آباد، تأثیرات این وقایع بر سرنوشت دولت ارتشبد غلامرضا ازهاری و نیز سرنگونی رژیم پهلوی مورد بررسی قرار گیرد. فرضیه این نوشتار بر این موضوع استوار است که برگزاری تظاهرات تاسوعا و عاشورا در اصفهان و نجف آباد در 19-20 آذر 1357 تا بدانجا برای فرماندار نظامی اصفهان دردناک بود که به زعم خود کوشید فردای آن روز با حضور طرفداران رژیم و عده‌ای جیره‌خوار چماقدار، به این حرکت مردمی پاسخ گوید، اما این حرکت که با سرکوب و کشتار مردم این دو شهر همراه بود بیش از پیش زمینه را برای از هم‌گسیختگی دولت ارتشبد ازهاری پدید آورد و شرایط را برای پیروزی انقلاب اسلامی در روزهای بعد هموارتر ساخت.

 

بازخوانی حوادث محرم 1357 در اصفهان و نجف‌آباد

امام خمینی در پیام 21 ذی‌الحجه 1398 (1 آذر 57) حلول ماه محرم را که به نسل‌ها در طول تاریخ، راه پیروزی بر سر نیزه را آموخته بود، سرآغاز پیروزی بر جنود ابلیس و محو کلمه باطل شمردند و عموم ملت ایران را به قیام یکپارچه و با تمام قدرت برای ادامه و گسترش مخالفت با شاه و به زیر کشیدن او از سلطه خطرناکش دعوت نمود. امام در پیام خود خطاب به علما و وعاظ گفتند: از شمشیر الهی محرم حداکثر استفاده را نمایند تا باقی‌مانده این درخت ستمکاری و خیانت را قطع کنند.[1] پیام مهم امام خمینی که در حقیقت دستورالعمل اقدام بعدی مردم بود به‌سرعت در تمام ایران منتشر شد. از این‌رو در شب اول محرم، 11 آذر 1357، مردم طبق اطلاع‌رسانی قبلی و هماهنگ با هم بر بام خانه‌ها حاضر شدند و با سر دادن بانگ «الله‌اکبر» و «لااِله‌اِلاالله» اعتراض خود را به رژیم و حکومت نظامی وقت اعلام کردند. در اصفهان، مردم این شهر که تعدادشان حدود سه هزار تن می‌شد در مسجد جامع شهر تجمع کرده و علیه رژیم شعار سردادند. همچنین تظاهرات پراکنده‌ای در مناطق مختلف شهر رخ داد که به شهادت و مجروح شدن تعدادی از مردم منجر شد.[2]

در روز دوم محرم (12 آذر) نیز تظاهرات اعتراض آمیز ادامه داشت و علاوه بر شهر تهران در سایر شهرهای کشور نظیر اصفهان، ارومیه، اهواز و کرمان نیز تظاهراتی علیه رژیم صورت گرفت که در اثر این تظاهرات و درگیری بین مردم و مأموران تعدادی از مردم شهید و زخمی شدند. پس از تظاهرات و درگیری‌های دو روز نخست ماه محرم، رژیم پهلوی تصمیم گرفت ساعات منع عبور و مرور در ایام عزاداری را کاهش دهد.

در روز چهارم محرم(14 آذر) آیت‌الله سید محمود طالقانی با انتشار اعلامیه‌ای از مردم تهران دعوت کرد تا در روز تاسوعا حسینی(ع) در یک راهپیمایی گسترده برضد رژیم شرکت کنند.[3] در این اعلامیه با اشاره به سازش‌ناپذیری سالار شهیدان، حسین‌بن علی(ع) آمده بود:

«روز یکشنبه، روز یادآوری تاسوعای حسینی است. روزی که پیشوای شهیدان زیر محاصره و محرومیت از اولین حقوق انسانی، در برابر هرگونه پیشنهاد سازش و ائتلاف دشمن «نه» گفت. اینک بار دیگر برای رساندن ندای حق‌طلبانه‌ی ملت مسلمان ایران به گوش جهانیان، ما روز یکشنبه را که مصادف با تاسوعای حسینی است به راهپیمایی بزرگ که همه‌ی طبقات را در برمی‌گیرد، اختصاص می‌دهیم. باشد که دستگاه حاکمه‌ی لجوج و سفاک و نیز دُوَل حامی او و محافل انسانی و آزاده‌ای که همواره به حمایت و دادخواهی ملت‌های مظلوم شهره شده‌اند، از این حرکت قانونی و مسالمت‌جویانه‌ی ملت ایران به جوش آیند و مردم را برای حاکمیت بر سرنوشت خود آزاد بگذارند.»[4]

تظاهرات و اعتراضات مردمی در روز سوم تا ششم محرم (13-16 آذر) در اصفهان ادامه داشت، اما در روز هفتم محرم (17 آذر) شدیدترین درگیری در اصفهان رخ داد. در این روز هزاران نفر از مردم این شهر ابتدا در «مسجد سید» اجتماع کرده و در حالی که آیت‌الله سیدحسین خادمی پیشاپیش آنان حرکت می‌کرد، دست به راهپیمایی مسالمت‌آمیز زدند؛ اما نیروهای فرمانداری نظامی اصفهان در چهارراه وفایی، راه را بر مردم بستند. بنابراین تظاهرکنندگان دست به تحصن نشسته زدند، ولی این تحصن، مورد هجوم مأموران حکومت نظامی قرار گرفت و مردم به مقابله برخاستند. در پی آن، آشوب سراسر شهر را فراگرفت و مردم خشمگین به مؤسسات و اماکنی نظیر شهرداری مرکزی، شعب بانک‌های صادرات، سپه، ایران و انگلیس، سینمای مولن‌رژ و تعدادی از مشروب‌فروشی‌ها حمله کردند. در نتیجه‌ی این درگیری‌ها تعداد زیادی از مردم شهید و مجروح شدند. از آن جایی که این درگیری در چهارراه وفایی آن شهر از شدت بیشتری برخوردار بود، تعداد زیادی از مردم در آنجا شهید شدند. پس از پیروزی انقلاب آن محل، به چهارراه شهدای هفتم محرم معروف شد.[5]

در روز هشتم محرم (18 آذر) فضای کشور را جوی آکنده از انتظار و التهاب برای رسیدن به دو روز تاریخی تاسوعا و عاشورا و حوادثی که ممکن بود در آن روز رخ دهد، پر کرده بود. تمام اقشار مردم خود را برای برگزاری تظاهرات این دو روز مهیا می‌کردند و این وضعیت در تمام کشور کاملاً محسوس بود. در این ایام شورای انقلاب نیز که به مثابه مرکز فرماندهی انقلاب عمل می‌کرد، با برگزاری جلسات خصوصی، مردم را برای برگزاری تظاهرات گسترده در روزهای تاسوعا و عاشورا آماده می‌کرد. علاوه بر شورای انقلاب، دفتر آیت‌الله طالقانی نیز در راستای برگزاری تظاهرات روزهای تاسوعا و عاشورا برنامه‌ریزی می‌کرد. همچنین روحانیت مبارز تهران هم برنامه‌ی خاصی را در این خصوص تدارک می‌دید. روحانیت مبارز که عمدتاً نفوذ قابل توجهی در مساجد و بازار داشت، سعی می‌کرد مردم را برای شرکت در این تظاهرات بسیج کند و با صدور اعلامیه‌هایی از مردم می‌خواست در تظاهرات شرکت کنند.

اخبار تدارکات راهپیمایی تاسوعا و عاشورا، مسئولان حکومت پهلوی را به تکاپو انداخت تا از برگزاری آن جلوگیری کنند، اما پس از جلسه ستاد بزرگ ارتشتاران، این ستاد به تمام واحدهای خود در سراسر کشور دستور داد که در روزهای تاسوعا و عاشورا از درگیر شدن با مردم خودداری کرده و در نقاط حساس مانند ساختمان‌های دولتی، مراکز آب و برق، رادیو و تلویزیون و... مستقر شوند تا از درگیری میان مردم و افراد رژیم جلوگیری شود. همچنین شاه از طریق ارتشبد غلامعلی اویسی، فرمانده‌ی نیروی زمینی، به تمام واحدهای حکومت نظامی دستور داد که در صورت حمله‌ی مردم به مجسمه‌ی شاه در سرتاسر کشور از خود واکنشی نشان ندهند و آرام باشند.[6] بنابر این پس از قرار گرفتن رژیم بر سر دو راهی، در نهایت مجبور به عقب‌نشینی شد و اجازه داد تا در همه‌ی شهرها مراسم سوگواری برگزار شود.

بدین‌سان دو روز مهم و سرنوشت‌ساز انقلاب فرارسید. روزهایی که هم رژیم می‌دانست در آن سرنوشتش به احتمال قوی مشخص خواهد شد و هم مبارزان و انقلابیان باور داشتند، تظاهرات این دو روز زحمت سال‌‌های طولانی مبارزه آن‌ها را به ثمر خواهد رساند. در گزارشی، حوادث منتهی به تظاهرات تاسوعا و عاشورا در اصفهان چنین ذکر شده است:

«در تعقیب [و] دستگیرى روحانى [آیت‌الله سیدجلال‌الدین] آقاى طاهرى در منزلش و تحصن عده‌اى از طرفداران وى در منزل آیت‌الله خادمى و برخورد مأمورین با آن‌ها و کشته شدن عده‌اى و حوادثى نظیر آن، اصفهان اولین شهرى بود که در آن حکومت نظامى اعلام گردید و با توجه به اینکه پس از سال‌ها اجراى مقررات حکومت نظامى هم براى مقامات انتظامى و هم براى مردم، نخستین تجربه بود حوادثى به بار آورد که اهم آن‌ها به شرح زیر می‌باشد: از تاریخ 15 مهرماه مقارن با افتتاح دانشگاه‌ها، نهضت گسترده اسلامى و فعالیت سایر گروه‌هاى سیاسى در سطح دو دانشگاه بزرگ اصفهان به‌وجود آمد و با شروع فضاى باز سیاسى دانشگاه‌ها قابلیت و انعطاف بیشترى نشان داده‌اند که در نتیجه یک‌پارچگى کامل میان کادر رهبرى (استادان) و دانشجویان در انتقاد از سیاست‌هاى دولت و برگزارى تظاهرات مخالف به‌وجود آمد. پس از واقعه دانشگاه تهران در 13 آبان 57، دانشگاه‌هاى اصفهان نیز مانند سایر دانشگاه‌هاى ایران تعطیل گردید، ولى کماکان دانشگاه‌هاى این شهر محل برخورد و تجمع مخالفین حتى غیر دانشگاهى مثل معلمین و بازاری‌ها و سایر طبقات شهر بوده و تظاهرات وسیعى از جمله برگزارى نماز جماعت و بزرگداشت شهادت کشته‌‌شدگان حوادث مختلف در سطح مملکت، انجام می‌گرفت. تا اینکه پس از اعلام حکومت نظامى دانشگاه‌ها نیز تحت نظارت قواى انتظامى درآمده و از تجمع در آن‌ها جلوگیرى به‌عمل آمد و به‌دنبال آن مدارس نیز به لحاظ تظاهرات دانش‌آموزان تعطیل گردید. طبقات مختلف مردم و به‌خصوص کسبه به‌عنوان اعتراض به اعمال دولت به‌خصوص دستگیرى آیت‌الله طاهرى و اجراى مقررات حکومت نظامى و تعطیل دانشگاه‌ها و مدارس، بازار و مغازه‌هاى خود را تقریباً به‌صورت تعطیل درآورده و در ادارات دولتى نیز اعتصابات و کم‌کاری‌ها شروع گردید و شهر به صورت نیمه تعطیل درآمده و این وضع ادامه داشت تا منجر به حوادث روزهاى تاسوعا و عاشورا و دو روز بعد از آن گردیده است.»[7]

بدین‌سان در اصفهان در روز 19 آذر 1357 مقارن با روز تاسوعای حسینی جمعیتی حدود ششصد هزار نفر در حالی که عکس‌‌هایی از امام خمینی را حمل می‌کردند و شعارهای انقلابی سر می‌دادند، از طریق سی ‌و سه پل وارد خیابان چهارباغ بالا شده و به مصلی رفتند و نماز جماعت ظهر را به امامت آیت‌الله خادمی در این مسجد خوانده و سپس پراکنده شدند، ولی تظاهرات تا ساعت 17 همان روز به صورت پراکنده ادامه داشت. در نجف‌آباد اصفهان نیز تظاهرات باشکوهی از مبدأ مسجد جامع آغاز شده و جمعیتی در حدود پنج هزار نفر در سطح شهر راهپیمایی کرده و علیه رژیم شعار دادند و مجدداً به مسجد جامع بازگشتند. علاوه بر آن تظاهراتی هم در شهرستان لنجان اصفهان (زرین‌شهر) علیه رژیم برگزار شد.[8]

تظاهرات روز عاشورا، همانند روز قبل و حتی کمی تندتر و شدیدتر نسبت به آن بود. در این تظاهرات به‌خصوص در شهرهایی چون زنجان، همدان، اراک، دزفول، آبادان، جهرم، خمین و ... درگیری‌هایی رخ داد و تعدادی از مردم به خاک و خون کشیده شدند. در این روز برخلاف روز قبل شعارهای مردم بسیار تند و شدید بود و مستقیماً شخص شاه و اساس حکومت سلطنتی را نشانه رفته بودند.[9] در این روز تعدادی از مردم اصفهان ابتدا به سخنرانی [حجت‌الاسلام] سید محمدحسین حسینی رامشه‌ای گوش فرادادند و سپس در خیابان‌‌های شهر دست به تظاهرات زدند. جمعیت عزادار پس از عبور از پل‌های بزرگمهر، خواجو، سی‌وسه پل و پل فلزی خود را به سبزه‌‌میدان رساندند. این راهپیمایی در ساعت چهار بعدازظهر به اوج خود رسید و به‌خشونت کشیده شد. تظاهرکنندگان مجسمه‌ی شاه را به زیر کشیدند و به تعدادی از شعب بانک آسیب وارد کرده و مشروب‌فروشی‌ها را آتش زدند. آن‌ها حتی به ساختمان ساواک حمله کردند و با مأموران ساواک اصفهان درگیر شدند، اما با دخالت مأموران فرمانداری نظامی اصفهان، ساختمان ساواک از سقوط رهایی یافت. در این درگیری شش نفر شهید و بیست نفر زخمی شدند.

بعد از این حوادث، رژیم برای تقویت روحیه‌ی متزلزل و وحشت‌زده‌ی مأموران خود و نیز خرد کردن روحیه‌ی مردم دست به کشتار وسیعی زد. تعداد شهدای این رخداد به صورت دقیق مشخص نشد. در سایر شهرهای استان اصفهان نیز در روز عاشورا تظاهرات برگزار شد که منجر به درگیری گردید. مثلاً در نجف‌آباد مردم در حدود ساعت 12، با سر دادن شعار علیه رژیم، مجسمه‌ی شاه را به زیر کشیدند و در همایون‌شهر [خمینی شهر]، مردم ساختمان شهربانی را محاصره کرده و قصد حمله به آن را کردند که با تیراندازی مأموران پراکنده شدند. در شهرضا [قمشه] نیز در روز عاشورا تظاهرات گسترده‌ای برپا شد. تظاهرکنندگان مجسمه‌ی شاه را به پایین کشیدند که پس از آن مأمورانِ مسلح با حمایت بالگردها به مردم حمله کردند و در اثر این حملات، یک نفر شهید و چهار نفر زخمی شدند.[10] در گزارشی در این خصوص می‌خوانیم:

«با توجه به این‌که روزهاى تاسوعا و عاشورا به منظور احترام به شعائر دینى برگزارى مراسم مذهبى و به راه انداختن دسته‌هاى عزادارى از طرف دولت آزاد اعلام گردیده بود، عده‌اى از مخالفین (در حدود 200 تا 300 هزار نفر) از این فرصت استفاده نموده، به منظور پیشبرد اهداف سیاسى خود دست به راه‌پیمایی و تظاهرات مسالمت‌آمیز زده‌اند و با توجه به اوامر مؤکد دولت مبنى بر دور نگاه داشتن مأمورین فرماندار نظامى از مسیر تظاهرکنندگان راهپیمایى تحقیقاً بدون برخورد و حادثه‌اى خاتمه پذیرفته است. در روز عاشورا که مجدداً مخالفین دست به راهپیمایى زده‌اند ـ برعکس روز قبل ـ دو حادثه مهم و أسف‌انگیز اتفاق افتاده که در نتیجه واقعه دوم، منجر به برخورد مأمورین حکومت نظامى و مردم گردیده است:

1. در ساعتى نزدیک 3 بعدازظهر پیکره اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر و در ساعتى نزدیک 5 بعدازظهر پیکره رضاشاه کبیر توسط عده‌اى قلیل پایین آورده شد.

2. در حدود ساعت 5 بعدازظهر عده‌اى در حدود پانصد نفر پس از پایین آوردن پیکره رضاشاه کبیر به محل ساواک اصفهان که در نزدیکى همان میدان واقع است، عزیمت و بنا به اظهار تیمسار ابوالفضل تقوى رئیس ساواک، با بالا رفتن از دیوار و گذاشتن کپسول گاز و فتیله جلو درب ورودى آن سعى نموده‌اند وارد شوند، ولى برابر اظهارات تیمسار سرلشکر ناجى فرماندار نظامى پس از مدت کوتاهى که صرف کسب تکلیف از مقامات مرکز گردیده است مأمورین فرماندار نظامى وارد عملیات گردیده و حمله‌‌کنندگان به ساواک را متفرق کرده‌اند. برابر اطلاعات به دست آمده در این عملیات سه نفر زخمى و عده‌اى دستگیر و به دادگاه‌هاى فرماندارى نظامى تحویل گردیده‌اند.»[11]

امام خمینی در روز عاشورا در نوفل ‌لوشاتو با حضور در جمع دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج، درباره‌ی تظاهرات روز تاسوعا و عاشورا چنین فرمودند:

«تظاهرات دیروز و امروز در ایران راه عذر را از همه‌کس و همه‌ی دولت‌ها سد کرد. دیگر دولت‌ها نمی‌توانند ادعا کنند که شاه قانونی است و در مملکت به طور رضایت مردم و به طور قانون توقف کرده است. رفراندومی که دیروز و امروز شد و قطعنامه‌هایی که صادر شد به همه‌ی دنیا ثابت کرد که شاه ساقط است... با کمال آرامش، تمام ایران گفتند که ما شاه را نمی‌خواهیم. بنابر این من یک پیامی به دولت‌های دنیا دارم، یک پیامی هم به داخل کشور و ارتشی‌ها. آنکه به همه‌ی دولت‌هاست این است که ما اعلام می‌کنیم از امروز که رفراندوممان به طور تمامیت انجام گرفت و همه می‌دانید که شاه قانونی نیست...[12] به ارتش ایران می‌خواهم بگویم و امید است که برسد به آن‌ها... شما برگردید به این ملت و خدمت به ملت بکنید و رها کنید این دستگاهی که الآن شما می‌دانید برخلاف قانون است، برخلاف اسلام است، دست از این دستگاه بردارید و به ملت بپیوندید.»[13]

از پیامدهای تظاهرات روزهای تاسوعا و عاشورا، بی‌نتیجه بودن و شکست خوردن حکومت نظامی در شهرهای مختلف ایران بود. اگر شاه تا آن روز امیدوار بود که شاید بتواند با توسل به دولت نظامی ازهاری، پایه‌های سلطنت خود را محکم کند، تظاهرات این دو روز ناکارآمدی این تدبیر را خیلی زود آشکار ساخت. میلیون‌ها نفر به خیابان‌ها آمدند و در نهایت نظم و انتظام، شعار مرگ بر شاه سر دادند و رسماً اعلام کردند که خواستار رهبری امام خمینی و کناره‌گیری شاه هستند و عوامل رژیم و در رأس آن خود شاه، درمانده شده و قدرت انجام هرگونه اقدامی را نداشتند.

 

رژیم در فکر جبران شکست

روزهای تاسوعا و عاشورای 1357 در واقع یک همه‌پرسی برای نهضت اسلامی مردم ایران به حساب می‌آمد. از این‌رو فرداى روز عاشورا که مصادف با 21 آذر بود و در آن زمان «روز نجات آذربایجان» نامیده مى‌شد، دولت با همه دستگاه‌هاى نظامى، انتظامى و امنیتى خود وارد میدان شد تا مشروعیت از دست رفته خود را با راه‌پیمایى‌ها و تظاهرات دولتى جبران کند. رژیم پهلوی براى ایجاد زمینه لازم، ابتدا اقدام به جعل اطلاعیه‌هایى کرد که این حرکت دولتى خالى از پشتوانه مذهبى نباشد.[14]

به نظر می‌رسد در دوره نخست وزیری ارتشبد ازهاری، دستگاه امنیتی رژیم پهلوی می‌کوشید با تاکتیک‌های خاص چاره‌ای برای موضوع بحران مشروعیت رژیم پیدا کند. اولین حرکت، عدم تقابل ارتش با معترضین در روزهای تاسوعا و عاشورا بود. از این‌رو با دور اندیشی از مواجهه نیروهای نظامی با مردم تا جای ممکن ممانعت به عمل آورد. موضوع بعدی آن بود که رژیم، با توجه به پیش‌بینی نهادهای اطلاعاتی از حضور گسترده مردم در تظاهرات تاسوعا و عاشورا به واسطه مقارنت این تظاهرات‌ها با روز «نجات آذربایجان»[15] در 21 آذر، نگرانی زیادی نداشته و این‌گونه می‌اندیشید که برگزاری تظاهرات‌های به اصطلاح «ملی ـ میهنی روز نجات آذربایجان» قابلیت پاسخ‌گویی به حرکت انقلابیون را دارد، لذا با برگزاری بدون درگیری در روزهای تاسوعا و عاشورا موافقت کرد. این‌گونه به نظر می‌رسد این تاکتیک با ابزار‌های مختلفی امکان تحقق می‌یافت.1- ایجاد تظاهرات به اصطلاح «ملی ـ میهنی» با همراهی حامیان رژیم تا بدین‌وسیله انقلابیون منکوب شده و به دیگر سخن از مردم در برابر مردم استفاده شود. 2- یکی دیگر از ابزارهای رسیدن به این مقصود ایجاد گسست در بین معترضین بود که می‌توانست با پخش شایعاتی در بین آن‌ها تحقق یابد و از وحدت مبارزان در همراهی با نهضت بکاهد. 3- اینکه از طریق نیروهای به ظاهر مردمی اما در باطن «مزدور» زهر چشمی از معترضین گرفته شود تا هم نظامیان در میان مردم به عنوان عاملان جنایت معرفی نشوند و هم نیروهای انقلابی خود را در برابر فداییان رژیم که تا آخرین نفس در حفظ آن می‌کوشند، بیابند.[16]

یکی از نکات جالب توجه در اجرای این تاکتیک شروع آن در یکی از مراکز تقویت نهضت، یعنی شهر مشهد بود. بدین‌ترتیب ابتدا تظاهرات دولتی در شهر مشهد علیه مردم انقلابی آن شهر آغاز شد و دیگر آنکه شایعه‌ای از جانب آیت‌الله سید حسن قمی در آنجا انتشار یافت که آیت‌الله در خواب حضرت امام رضا(ع) را زیارت کرده و ایشان به آیت‌الله [قمی] گفته‌اند: «من‌ بعد، نسبت به دستگاه خاندان سلطنت به خصوص شخص اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر آزار و اذیت و بی‌حرمتی نکنید.» هر چند که این شایعه بلافاصله با اطلاعیه رسمی آیت‌الله قمی تکذیب شد اما با وجود این رژیم سعی کرد از این موضوع به نفع خود استفاده نماید.[17] در گزارش تحلیلی ساواک در این‌باره می‌خوانیم:

«... در طول مدت دوره، نقاط مختلف کشور از آرامش برخوردار بود. به نظر می‌رسد آرامش مذکور مرهون سیاست متین و منطقی دولت در روزهای قبل از دوره بوده است. تصمیم به جا و به موقع دولت ارتشبد ازهاری در دادن آزادی مشروط به برگزارکنندگان مراسم عزاداری و راهپیمایی در ایام تاسوعا و عاشورا و همچنین کم کردن ساعات منع عبور و مرور شبانه به دلیل برگزاری هرچه بهتر مراسم سوگواری حضرت خامس آل عبا و [عدم دخالت] مأمورین انتظامی در تظاهرات روزهای مذکور در بین طبقات مردم، حسن اثر بخشیده و نتایج آن برأی العین مشهود گردیده است. شروع و گسترش سریع تظاهرات ملی و میهنی به طرفداری شاهنشاه آریامهر بزرگ ارتشتاران در بعضی از نقاط کشور از نتایج سیاست دولت در روزهای اخیر می‌باشد. انتشار اعلامیه آیت‌الله قمی مبنی بر اینکه خواب نما شده است که امام رضا علیه السلام فرموده است شاه از امت ما است و دست از عداوت با او کشیده شود از اهم رویدادهای آن زمان بوده که شایسته است به عنوان حربه‌ای در سرکوبی مخالفین مورد استفاده و بهره‌برداری دقیق قرار گیرد. به طور کلی سپری شدن روزهای تاسوعا و عاشورا بدون درگیری شدید در تضعیف موضع اخلالگران و مخالفین بسیار مؤثر بوده است. نتیجه و پیشنهاد: موقعیت استثنائی و ممتاز به دست آمده در طول مدت دوره در اثر تظاهرات ملی و میهنی در نقاط مختلف کشور، انتشار اعلامیه آیت‌الله قمی مبنی بر طرفداری از شاهنشاه آریامهر بزرگ ارتشتاران و برانگیخته شدن احساسات و غرور ملی مردم میهن‌پرست و شاهدوست که در اثر پایین آوردن ]مجسمه‌های شاه[ در روزهای گذشته به دست آمده است باید سریعاً و دقیقاً مورد بهره‌برداری قرار گرفته و با پخش اخبار و اطلاعات مربوط به این رویدادهای مهم از وسایل ارتباط جمعی نظر اکثریت مردم منحرف و فریب خورده جلب گردد. ضمناً پیشنهاد می‌شود همزمان با بهره‌برداری تبلیغاتی از رویدادهای مذکور با رفع نارسائی‌های موجود و کیفر دادن فوری خطاکاران دستگیر شده، موقعیت دولت موجود تقویت شود. رئیس اداره دوم.» [18]

رژیم پهلوی بر این باور بود که با این تاکتیک می‌تواند زمینه‌های لازم برای منحرف ساختن اذهان معترضین را پدید آورده، برای مدتی فضای سیاسی حاکم بر کشور را تلطیف سازد، اما در کمال ناباوری این اقدامات نتیجه لازم را به همراه نداشت و اوضاع پیچیده کشور را وارد شرایط بحرانی‌تری کرد.

 

سرکوب معترضین در اصفهان و نجف‌آباد در روزهای 21 و 22 آذر 1357

یکی از عوامل ناکامی رژیم پهلوی در اجرای تاکتیک فریب در آذر 1357 را می‌بایست در حوادث روزهای 21 و 22 آذر در شهرهای اصفهان و نجف‌آباد جستجو نمود. در این دو روز سرلشکر رضا ناجی ـ فرماندار نظامی اصفهان ـ و همچنین سرگرد حسن‌زاده و سرگرد ذوالفقاری از فرماندهان شهربانی نجف‌آباد و دیگر نظامیان سرکوبگر رژیم پهلوی در شهرهای مختلف با زمینه‌سازی برای سرکوب و کشتار بی‌سابقه معترضین، نقشه‌های رژیم را نقش بر آب ساختند.

اخبار فجایع رخداده در شهرهای اصفهان و نجف‌آباد به‌حدی بود که به سرعت در ایران و جهان انتشار یافت. اخبار اصفهان و نجف‌آباد به اندازه‌ای دهشتناک می‌نمود که از سوی برخی از مبارزان با حمله مغول‌ها به نیشابور مقایسه می‌شد.[19]

اطلاعات واصله از اصفهان و نجف‌آباد در روزهای 21 و 22 آذر و همچنین اخباری که کماکان به گوش می‌رسید به اندازه‌ای نگران کننده بود که حجت‌الاسلام محمد‌تقی فلسفی تلاش ناکامی را برای جلوگیری از سرکوب بیشتر از طریق گفتگو با دکتر علی امینی آغاز کرد که نتیجه‌ای در بر نداشت.[20]

با فروکش کردن سرکوب‌ها در این دو شهر برخی از مبارزین از جمله آیت‌الله طالقانی و همچنین برخی از دستجات سیاسی چون جبهه ملی کوشیدند تا با اعزام گروه‌های حقیقت‌یاب به اصفهان و نجف‌آباد پرده از جنایت رژیم در این دو شهر بردارند.[21] این موضوع چنان در ایران و جهان بازتاب خبری گسترده‌ای داشت که دولت ازهاری به ناچار کوشید هیئتی را منتخب از دکتر مصطفى رضائى نماینده نخست‌وزیرى، ابوالحسن قائمى نماینده وزارت دادگسترى، شاهرخ جنابیان نماینده وزارت کشور، دکتر سرهنگ محمد اسمعیل افراسیابى نماینده وزارت جنگ به عنوان هیئت اعزامى به اصفهان و نجف‌آباد به عنوان کمیته حقیقت‌یاب این حوادث اعزام کند.[22] در گزارش کمیته حقیقت‌یاب حوادث اصفهان درباره زمینه‌های آغاز حوادث روزهای 21 و 22 آذر صراحتاً به نقش تهییج‌گر تیمسار رضا ناجی؛ فرماندار نظامی اصفهان و همچنین فرماندهان شهربانی نجف‌آباد در سرکوب‌ها اشاره شده بود:

«عصر همان روز [20 آذر 1357] تیمسار سرلشکر رضا ناجى فرماندار نظامى در رادیو و تلویزیون اصفهان طى یک سخنرانى اعمال فوق را محکوم و اجراى دقیق مقررات حکومت نظامى را به مردم گوشزد می‌دارد. برابر اظهار نظر او سخنرانى وى در به راه افتادن تظاهرات موافقینى که در روز بعد انجام گرفته است تأثیر بسزایى داشته است.

در روزهاى 11 و 12 محرم (برابر 21 و 22 آذر ماه) عده‌اى از اهالى اصفهان و شهرستان‌هاى اطراف که تعداد آن‌ها برابر تحقیقات انجام شده از چند هزار نفر تجاوز نمى‌نموده است، با در دست داشتن تمثال‌هاى اعلیحضرت و دادن شعارهاى موافق در خیابان‌هاى اصفهان تظاهراتى نموده‌اند. ضمناً این عده که با مأمورین نیز همراه بوده‌اند در سرچهارراه‌ها اتومبیل‌ها را متوقف نموده و راننده و سرنشینان آن‌ها را مجبور به دادن شعارهاى موافق (زنده‌ باد شاه) و الصاق تمثال اعلیحضرت به جلو اتومبیل می‌نموده‌اند و چنانچه کسى امتناع یا حتى درنگ می‌کرده با چوب‌هایى که در دست داشته‌اند، شیشه اتومبیل‌ها را خورد [خُرد] و سرنشینان آن‌ها را مصدوم می‌کرده‌اند. در تظاهراتى که توسط این دسته در میدان شهر برگزار گردیده است تیمسار سرلشکر ناجى فرماندار نظامى نیز حضور یافته و سخنرانى نیز ایراد نموده است.»[23]

این هیئت پس از بررسی و دیدار با مقامات نظامی و انتظامی، رئیس ساواک اصفهان و برخی علمای این شهر، به تنظیم گزارشی در این باره پرداخت و بسیاری از حوادث اصفهان و نجف‌آباد را ناشی از عملکرد فرمانداری نظامی اصفهان، خشونت نظامیان و ساواک اصفهان دانست:

«مواجه بودن با صدها هزار انسان برانگیخته و احیاناً ملهم از تحریکات دیگران، تدابیر کافى لازم دارد. خشونت توأم با کشتار بی‌مورد عکس‌العمل بسیار شدید، گاه در مقابل اعمال کودکانه، نه تنها دردى دوا نمی‌کند بلکه تند و تیزى حربه مخالف را موجب می‌شود و ناآگاهانه بر اهمیت آن مى‌افزاید تا آنجا پیش می‌رود که گفته شود: «تیر و توپ بلااثر است.»[24]

«... به‌طوری که از طرف طبقات مختلف شهر و هم‌چنین بعضى از مقامات مسئول به این هیئت اعلام نموده‌اند رفتار غیرانسانى بعضى از مأمورین ساواک در سال‌هاى گذشته هنگام بازجویى‌ها و گرفتن افراد و اعمال انواع شکنجه‌ها جسمى و روحى که این هیئت از انعکاس آن‌ها در گزارش رسمى خود شرم دارد یکى از علل عمده نارضایتى‌هاى مردم اصفهان و حوادث ناشى از آن بوده است... به قرار اطلاع مسئول اصلى این نوع شکنجه‌ها شخصى به نام نادریان[محمدحسن نادری مسئول امنیت داخلی ساواک اصفهان] و پنج مأمور دیگر هستند. آیت‌الله خادمى رهبر مخالفین اظهار داشت: به تیمسار ارتشبد ازهارى از جانب من بگویید: «اگر تیمسار [نعمت‌الله] نصیرى را عوض کردید، ولى عوامل او هنوز اینجا هستند.»[25]

این هیئت همچنین در ادامه گزارش خود درباره حوادث 21 و 22 آذر اصفهان به تعداد کشته‌ها و مجروحین این حادثه اشاره کرده و شهدای این حادثه را حداقل 25 تن و مجروحین را 223 نفر اعلام داشت:

«از نظر مقامات انتظامى آمار تلفات در این روز از چند نفر تجاوز نمى‌نماید(برابر اظهارات فرماندار نظامى یک یا دو نفر)[اما] پزشکى قانونى و دادگسترى اصفهان در 19 مورد جواز دفن صادر و پرونده تشکیل داده است. برابر اعلام سازمان منطقه‌اى بهدارى و بهزیستى استان اصفهان آمار تلفات و مجروحین حوادث اخیر ناشى از تیرخوردگى در بیمارستان‌هاى استان اصفهان به شرح زیر است:

نام بیمارستان:               تلفات:                    مجروحین:

 [ثریا؛ 6 نفر]فوت [ 112 نفر[مجروح] (برابر اظهارنظر دکتر طوسى 128 نفر).

عسکریه؛ 12 نفر[فوت]، 92 نفر[مجروح].

حجتیه؛ 2 نفر[فوت]، 8 نفر[مجروح].

مسیحى؛ 2 نفر[فوت].

جرجانى؛ 1 نفر[فوت]، 3 نفر[مجروح].

فروغى ابرین؛ 3 نفر[مجروح].

رضا پهلوى؛ 4 نفر، 13 نفر[مجروح].

 [مجموعاً] 25 نفر[فوت]، 223 نفر[مجروح]

نکته‌اى که در اینجا لازم به توضیح است که با بررسى صورت‌جلسات معاینه جسد تنظیم شده از طرف پزشکى قانونى اصفهان ملاحظه می‌گردد که در بعضى موارد محل ورود گلوله به بدن یا جمجمه مقتولین از پشت بوده است و از نظر پزشکى قانونى برخورد گلوله به این صورت مى‌تواند دلیل این حقیقت باشد که مقتول پشت به مأمورین و احتمالاً در حال فرار و دور شدن از آن‌ها بوده و نه حمله و تعرض به آن‌ها.»[26]

این هیئت همچنین با تکیه به اظهارات شاهدان عینی در بررسی حوادث نجف‌آباد در روزهای 21 و 22 آذر 1357 نوشت:

«... خلاصه اظهارات آقاى نیلى‌پور رئیس دادگاه بخش نجف‌آباد این است که «انجام وظیفه سرکار سرگرد ذوالفقارى با خشونت توأم بوده، مردم نجف‌آباد نسبت به آقاى ذوالفقارى کینه شدیدى پیدا کرده‌اند. چنانچه اتومبیل و خانه سرگرد ذوالفقارى مورد تخریب و آتش‌سوزى واقع شده در این خصوص به لحاظ عدم شکایت پرونده‌اى در دادگاه بخش تشکیل نگردیده است. تخریب و آتش‌سوزى و قتل و جرح بعد از عاشورا عکس‌العمل‌هایی از گذشته و ناشى از وجود خصومت فیمابین بوده[است]. نجف‌آباد تنها شهرى است که تخریب و آتش‌سوزى به وسیله مأمورین انتظامى صورت گرفته است. روز سه‌شنبه صداى تیر بلند شده، تحقیق کردم، گفتند: رئیس شهربانى لباس نظامى پوشیده و مشغول کشتار و تخریب و آتش زدن است. به خود رئیس دادگاه روز پنجشنبه 23 / 9 / 1357 تلفنى گفته دادگاه را به آتش می‌کشیم و شما را هم می‌کشیم. آقاى کاشف معاون بازرسى دادگسترى را مأمورین به شهربانى برده و بازداشت کردند. از حوادث فقط قتل راننده شهردارى به دادگاه اعلام شد. در امتناع و خوددارى از شکایت، استدلال مردم این است که تعقیب مشکلات دیگرى پى آمد دارد. در روزهاى 21 و 22 / 9 صداى تیر و انفجار به قدرى بود که مجال تفکر و تعمق براى کسى باقى نمی‌گذارد. خشونت و دنباله‌روى سرگرد حسن‌زاده کمتر از اولى نبوده ایشان هم در مدت بسیار کوتاهى تغییر مأموریت داده. طبق اعلام جمعیت شیر و خورشید سرخ به شرح فهرست‌هاى ضمیمه در شهر نجف‌آباد قبل از عاشورا 3 نفر و بعد از عاشورا 33 نفر به قتل رسیده‌اند. 9 نفر به علت جراحات شدید تحت عمل جراحى قرار گرفتند، 6 نفر که ضربات بسیار شدیدى داشته‌اند به اصفهان اعزام و 56 نفر زخمى و سرپایى معالجه شده‌اند. مطابق اظهارات مطلعین و معایناتى که انجام گرفته حدود 135 مغازه و مؤسسه و 19 خانه مسکونى غارت و به آتش کشیده شده و بعضى‌ها به کلى منهدم گردیده است.»[27]

وسعت سرکوب در دو شهر اصفهان و نجف‌آباد تا بدانجا گسترده بود که علاوه بر رسانه‌ها و جراید داخلی روزنامه‌هایی چون لوموند درباره برگزاری تظاهرات دولتی در این دو شهر، نوشت:

«در اصفهان در روز چهارشنبه 13 دسامبر(22 /9 /57) از لحظه پایان ساعت منع عبور و مرور، یعنی 5 صبح، نظامیان وسایل خود را به محل آوردند. در تمام چهارراه‌ها و در طول خیابان چهارباغ عباسی راه بندهای بازبینی برپا کردند. در ساعت 8 صبح که معمولاً شهر به جنب و جوش در می‌‌آمد، همه چیز ظاهراً همچنان خفته بود. مغازه‌ها بسته بودند. همه اتومبیل‌هایی که چراغ‌های خود را به علامت طرفداری از شاه روشن نکرده و عکس او را پشت شیشه نگذاشته بودند، توسط نظامیان مسلح با تفنگ و سر نیزه متوقف می‌شدند. به اتاق اتومبیل‌های مختلف ضربه‌های شدید وارد می‌آوردند، شیشه‌های‌شان را می‌شکستند. راننده اتومبیل که حاضر به گفتن جاوید شاه نشده بود با خشونت بیرون کشیده شده و شدیداً مورد ضرب و شتم قرار گرفت. وحشت فرمانروا بود. بسیاری از رانندگان از ترس مجبور به اطاعت می‌شدند، اما به محض عبور از منطقه بازبینی، عکس‌های شاه را با نفرت می‌کندند. در محلات پر جمعیت تیراندازی هم کردند. مثلاً جوان هفده ساله‌ای را که اتومبیلی را می‌شست و حاضر به گفتن جاوید شاه نشده بود، از پشت به مسلسل بستند و او در دم کشته شد. پزشکان او را در یک انبار عمومی ... جا داده و زیر صندوق‌های کهنه پنهان کردند. در واقع شبکه همبستگی خارق العاده‌ای در مؤسسات بهداشتی برای جلوگیری از دستیابی به دستگیر شدگان و زخمی‌ها ایجاد شده بود. کارکنان بیمارستان‌ها به ما می‌گفتند که کلانتری‌ها گاه برای صدور جواز دفن پول می‌خواستند... و با این حال جسد را تحویل نمی‌دادند. پرستاری با عجله دنبال ما آمد: بیایید زخمی‌ها را به سرویس اورژانس آورده‌اند...پنج نفر را آوردند که گلوله خورده بودند... شبِ پیش نظامی‌ها به سوی کسانی که برای اهدای خون آمده بودند تیراندازی کردند...»[28]

سرکوب خونین مردم اصفهان و نجف آباد باعث شد روز بیست‌وسوم آذر شهربانى به همه واحدهاى خود اطلاع دهد که از مشارکت در تظاهرات دولتى و قراردادن امکانات در اختیار این گروه از افراد امتناع کند. بدین ترتیب، حرکتى که براى بازگرداندن مشروعیت به حکومت شاه آغاز شده بود به سلاحى علیه خود او بدل شد.[29] از این رو ارتشبد عباس قره‌باغى؛ وزیر کشور به استاندارها ابلاغ کرد که به تظاهرات دولتى پایان دهند. اما با این حال برخی از عوامل حکومت پهلوی از جمله ابوالفضل تقوی؛ رئیس ساواک اصفهان، اصرار بر تداوم این‌گونه اقدامات و سرکوب بیشتر داشتند و بر این موضوع اصرار می‌ورزیدند. در گزارش ساواک اصفهان به تاریخ 23 آذر 1357 در این باره می‌خوانیم:

«به طوری که استحضار دارند از ظهر روز 21 /9 /57 تاکنون تظاهرات بسیار با شکوه و پر هیجانی در سراسر شهر اصفهان بر پا گردیده و غریو شادی و جاوید شاهنشاه و شعارهای ملی لحظه‌ای متوقف نگردیده و تمام خودروها تمثال‌های مبارک شاهنشاه آریامهر را بر خودروها نصب و چراغ خودروها را روشن و اصولاً چهره غمگین و غمزده مردم عوض شده و آثار نشاط در سیمای تمام مردمی‌ که یک لحظه از اقدامات خائنین آرام و قرار نداشتند متبسم و خندان و آثار امید در تمام مردم به وضوح دیده می‌شود. این وضع خائنین و اخلالگران به خصوص رهبران آن‌ها را آنچنان مرعوب نموده که به کلی غافلگیر شده‌اند و ترس سراسر وجود آن‌ها را فراگرفته است و به همین علت آتش زدن مؤسسات، مبارزه با نیروهای انتظامی، شعارهای گوش خراش شبانه متوقف شده است. شب گذشته آقای خادمی و دار و دسته‌اش که فوق‌العاده نگران شده‌اند دور هم جمع و شخصی به نام میرمحمد صادقی که خود رل مهمی در اعتصابات و دادن خبرهای کذب دارد از قول او پیغام داده که به فرمانداری نظامی و مسئولان بگوئید اگر از تظاهرات میهن پرستانه جلوگیری نشود حکم جهاد می‌دهیم.

مردمی که خیانت مخالفین بر آن‌ها محرز شده دیگر به این مطالب وقعی ننهاده و امروز با حرارت بیشتری اقدامات میهن پرستانه و شاهدوستانه خود را به منصه ظهور رسانیده‌اند. در چنین وضعی از طریق نماینده این سازمان در فرمانداری نظامی اظهار شده است که از مرکز امر و مقرر گردیده است جلو تظاهرات میهن‌پرستانه گرفته شده و متوقف گردد. باید به عرض برساند اگر از این تظاهرات طبیعی که در اثر پائین کشیدن پیکره‌های شاهنشاه آریامهر و رضا شاه کبیر بزرگترین ضربت به روحیه وطن‌پرستان وارد و آن‌ها را وادار به این احساسات پاک نمود، جلوگیری شود تمام مردم تصورخواهند کرد که تهدید خادمی مبنی بر جهاد دولت و مردم را مرعوب نموده و از طرفی دیگر این نهضت مقدس خاموش و باز میدان وسیع و بدون دفاع برای تمام اخلالگران فراهم و بزرگترین ضربت روحی بر تمام میهن‌پرستان وارد خواهد شد. استدعا دارد برای یک مرتبه هم که شده است اظهار نظر یک فدائی شاهنشاه و مردم آن را به عرض تیمسار سپهبد ریاست ساواک برسد که در صورت مصلحت سریعاً به پیشگاه شاهنشاه آریامهر معروض دارند.»[30]

با وجود انعکاس خبری سرکوب اصفهان در رسانه‌های ایران و جهان، تظاهرات‌های دولتی و هجوم چماقداران در روزهای بعد نیز ادامه یافت که این موضوع خود باعث برخی زد و خوردهای خیابانی در شهرهای مختلف استان اصفهان شد.[31] آنتونی پارسونز ـ سفیر وقت انگلیس در تهران ـ درباره حوادث آذرماه 1357 می‌نویسد:

«... روز سیزدهم دسامبر یک رشته تظاهرات به طرفداری از رژیم در نقاط مختلف ترتیب داده شد. در اصفهان و مشهد و اراک عده‌ای از روستاییان که با اتوبوس وارد شهر شده بودند به طرفداری از رژیم دست به تظاهرات زدند و سربازان هم به آن‌ها پیوستند. در اصفهان شیشه‌های مغازه‌ها و مؤسساتی را که عکس آیت‌الله خمینی را الصاق کرده بودند شکستند و مردم را به زور سرنیزه وادار به دادن شعارهای زنده باد شاه کردند. مخالفان هم دست به تظاهرات متقابل زدند و در نتیجه برخورد دو گروه عده‌ای کشته و زخمی شدند. این تظاهرات که از طرف فرماندهان نظامی محلی ترتیب داده شده بود، ازهاری را عصبانی کرد و چند روز بعد به من گفت: «هر چه ارتش با خودداری از دخالت در جریان عاشورا و تاسوعا به دست آورده بود این‌ها بر باد دادند.» این وقایع بر وخامت اوضاع افزود و موج اعتصابات تازه‌ای آغاز شد. در سطوح فرماندهی ارتش هم اختلاف نظرهایی بروز کرد و ازهاری طی بخشنامه‌ای به فرماندهان نظامی هشدار داد که اگر دست به اقدامات خودسرانه بزنند برکنار و تحویل دادگاه نظامی خواهند شد. ژنرال ناجی فرمانده نظامی منطقه اصفهان چند روز بعد از کار برکنار شد.»[32]

پس از حوادث خونین اصفهان امام دراعلامیه‌ای که در(23 /9 /57) منتشر ساخت به این موضوع اشاره کردند. امام در این اعلامیه با اشاره به جنایات صورت گرفته در اصفهان و نجف‌آباد نوشت:

«شاه خود را از ملت جدا و تنها می‌بیند؛ ناچار با تمام وجود به آغوش اشرار و مزدوران پناه برده تا شاید عقده‌های روحی خود را خالی کند. شاه خود را از سلطنت مخلوع می‌بیند و ادامه حکومت خود را با رفراندوم تاسوعا و عاشورا غیر ممکن می‌داند؛ از این جهت از هیچ جنایت غیر انسانی رویگردان نیست و با دست اشرار و بعضی از سران ارتش که شریک جرم او هستند، می‌خواهد آخرین تیر ترکش را رها کند. شاه رفتنی است، لکن سران ارتش که با او و به امر او مرتکب جنایات هستند و می‌شوند، در کار خود تجدیدنظر کنند و از عواقب امر بترسند.»

امام بار دیگر بر سرپیچی ملت از حکومت تأکید کردند و خواستار ادامه اعتصابات تا سقوط شاه شدند و در پایان روز دوشنبه 17 ماه محرم (27 /9 /1357) را به مناسبت هفتم شهدای این دو شهر، عزای عمومی اعلام کردند.[33]

یکی از موضوعاتی که با توجه به رهنمودهای امام خمینی و پس از حوادث مذکور با شدت بیشتری از سوی مردم شهرهای مختلف ایران و به‌خصوص اصفهان و نجف‌آباد دنبال شد، اعتصاب کارکنان وزارتخانه‌ها و ادارات دولتی و همچنین ترک خدمت نظامیان و سربازان بود که این موضوع هرچه بیشتر رژیم پهلوی را با بحران‌های جدیدتری مواجه ‌ساخت. از این‌رو دولت ازهاری برای چاره‌جویی با ابلاغ بخشنامه‌ای کوشید به اعتصابات پایان دهد که در تعقیب این هدف نیز ناموفق ظاهر شد.[34] بدین‌ترتیب گرچه دولت ازهاری تلاش داشت تا از طرق مختلف وضعیت نابسامان رژیم را سامان دهد اما از آنجا که فهم درست خواسته‌های جامعه ایرانی از سوی رژیم امکان پذیر نبود و این موضوع ارتباط مستقیمی با نحوه تعامل دولت و نظامیان با اعتراضات آرام مردم داشت، هیچ کدام از اقدامات دولت ازهاری موثر واقع نشد و حتی به حوزه‌های دیگری هم تسری یافت. به عنوان مثال در این دوره گزارش‌هایی از تمایلات سربازان برای ترک خدمت توسط ساواک اصفهان ارسال شده است.[35] این موضوع در حالی بود که نافرمانی نیروهای شهربانی و ژاندارمری از مافوق و همچنین تمرد و نافرمانی این نیروها در روحیه سایر نظامیان حکومت پهلوی بسیار اثر گذار بود.[36]

بدین‌سان تظاهرات تاسوعا و عاشورای مردم اصفهان و همچنین سرکوب خونین مردم این دو شهر در روزهای 21 و 22 آذر بیش از پیش زمینه را برای از هم‌گسیختگی قوای نظامی و انتظامی پدید آورد و زمینه را برای سقوط دولت ازهاری در روزهای بعد هموار ساخت. ویلیام سولیوان  ـ سفیر وقت امریکا در ایران ـ که اعتقاد داشت، دولت ژنرال ازهاری آخرین شانس بقای رژیم است، پس از استعفا، در گزارشی که به امریکا ارسال کرد، تأکید نمود: «دولت نظامی شکست خورده است و سقوط شاه غیرقابل اجتناب به نظر می‌رسد.»[37]

 

نتیجه‌گیری

محمدرضا پهلوی در دورانی که در اوج قدرت بود، خود را به دروغ نگهبان شایسته کوروش می‌دانست و با برگزاری جشن‌های 2500 ساله و گسترش فرهنگ غربی، سعی در طرد نمادهای مذهبی داشت. با آغاز نهضت امام خمینی(ره) ابعاد مخالفت ایشان با نمادهای رژیم پهلوی بیش از پیش نمایان شد. امام بارها در سخنرانی‌های خود از نمادهای عاشورا، ‌امام حسین(ع) و کربلا در مبارزه با رژیم پهلوی استفاده کرد و بدین‌ترتیب اذهان ایرانیان را تحت ‌تأثیر قرار داد. از سوی دیگر، کشتار مردم در سال 56 و ادامه آن در 17 شهریور،‌ چهلم‌های زنجیره‌ای و تکرار آیین‌های سوگواری در شهرهای بزرگ، ابعاد نمادین اسلام شیعی را نزد همگان فراگیر ساخت. بدین‌سان مردم در باور خود، شاه را به یزید و امام خمینی را به امام حسین(ع) و میدان سیاسی مبارزه را به میدان کربلا تشبیه کردند و در مقابل نمادهای دیکتاتوری و فرعونیت، بزرگانی چون ‌امام علی(ع)، ‌امام حسین(ع) و ولایت را قرار دادند. از نظر مردم شهادت کمترین پاداشی بود که خداوند به مبارزان در راه ستیز با ظلم و ستم دستگاه یزیدی می‌داد. نگاهی به مذاکره فرماندهان ارتش طی سه ماه پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، گویای این واقعیت است که سربازان رژیم پهلوی در مقابل این نمادسازی‌ها مستأصل و توان برخورد با تظاهرکنندگان را از دست داده بودند. این تحول روحی، تمام اقشار مردم را متحول ساخت و باعث شد که قدرت نظامی در مقابل قدرت نمادهای اسلامی و شیعی کارایی خود را از دست دهد.

در مقاله پیش رو سعی شد به نمونه‌ای از اعتراضات مردم شهرهای اصفهان و نجف‌آباد در آذر 1357 که مقارن با تاسوعا و عاشورای حسینی(ع) بود اشاره شود. یافته‌های پژوهش نشان‌گر آن است که برگزاری تظاهرات تاسوعا و عاشورا در اصفهان و نجف‌آباد منبعث از روح قیام و جهاد نهضت حسینی(ع) علیه ظلم و بیداد بود. این الگوگیری گرچه در تشیع سابقه دیرین دارد ولی نهضت امام خمینی(ره) و مردم ایران در سال 56 و 57 نمونه بزرگی از آن در چند قرن اخیر بود. قیام مردم اصفهان و نجف آباد نیز یکی از نمادهای حرکت کربلایی در ایران عزیزمان است.

 

پی‌نوشت‌ها:


[1] . صحیفه‌ی امام خمینی، ج 5، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، 1389، ص 75-79. تظاهرات و قیام تاسوعا و عاشورای حسینی(ع) در سال 57 یکی از مهمترین کنش‌های مردم مسلمان ایران علیه رژیم پهلوی بود. در این باره بنگرید به: نگاهی به تظاهرات عظیم تاسوعا و عاشورای سال 1357؛ تظاهرات عظیم مردم شهر و روستا در عاشورای سال 1357؛ حقیقت، آغاز و پایان چماقداران در آبان و آذر سال 1357؛ اعلامیه خلع شاه پس از برگزاری مراسم عظیم تاسوعا و عاشورا، 19 و 20 آذر 1357، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[2]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، کتاب هجدهم، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1384، ص 42، 49.

[3]. اسناد انقلاب اسلامی، ج 2، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1374، ص 495-496.

[4]. اسناد انقلاب اسلامی، ج 2، همان، ص 495-496.

[5]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، کتاب نوزدهم، همان، ص 115-117. در باره فعالیت‌ها و مبارزات آیت‌الله سید حسین خادمی بنگرید به: 20 اسفند سالروز رحلت خادم شریعت، آیت‌الله سیدحسین خادمی، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[6]. همان، ص 171-172.

[7] . نک به: گزارش هیئت اعزامی به اصفهان و نجف آباد در اسناد مجموعه حاضر و همچنین نک به: مقاله با عنوان: روزهای خونین اصفهان و نجف آباد در 21 و 22 آذر سال 1357، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

 در باره وقایع دانشگاه تهران در 13 آبان 57 و اثرات آن در جوشش انقلاب اسلامی بنگرید به: جنبش دانش‌آموزی در سال 57 و جنایت رژیم شاه در 13 آبان در دانشگاه تهران؛ پیامدها و آثار 13 آبان 1357، روز دانش آموزان و دانشجویان شهید، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[8]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، کتاب نوزدهم، همان، ص 305.

[9]. همان، ص 412 و470 و500 و513-516 و530.

[10]. همان، ص 422.

[11] . سند شماره 8 از مجموعه حاضر.

[12]. صحیفه‌ی امام خمینی، ج 5، ص 211-212.

[13]. همان، ص 213.

[14]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، کتاب بیستم؛ همان، مقدمه. شاه و ساواک همواره گروه‌های چپ و به‌خصوص مارکسیست‌ها را خطر اصلی برای رژیم سلطنت به شمار می‌آوردند و چنین وانمود می‌کردند که مسلمانان مبارز و یا مخالف و یا معترض، گرایش‌های چپ‌گرایانه دارند و مؤمنین و مسلمین مخالفتی با رژیم ندارند. این درحالی بود که یکی از مهمترین تکانه‌های دوران سلطنت محمدرضا پهلوی نه به وسیله حزب توده و کمونیست‌ها بلکه توسط نهضت امام خمینی(ره) و نیروهای مذهبی در 15 خرداد 1342 بر پایه‌های نظام سلطنت وارد شده بود. به حساب نیاوردن فریبکارانه نیروهای مذهبی تا واپسین روزهای حکومت پهلوی کم و بیش ادامه داشت تا این که با روی کارآمدن دولت جعفر شریف‌امامی رژیم کوشید برای نخستین بار با تظاهر وسیع به اسلام‌گرایی، مهمترین و ریشه‌دارترین جریان مخالف را از خود راضی سازد. گرچه رژیم با روی کارآوردن شریف امامی به مقصود خود نرسید، اما این رویه به تدریج تا روزهای پایانی عمر نظام سلطنت با شیوه‌های گوناگون دنبال شد تا از فروپاشی نظام سلطنت به دست نیروهای مذهبی و رهبری امام خمینی ممانعت به عمل آورد.

[15]. همه ساله در روز «نجات آذربایجان» حکومت پهلوی به صورت مستقیم و غیر مستقیم به برگزاری مراسمی چون برگزاری مراسم شکرگزاری در مساجد و همچنین تظاهرات‌های دولتی در بزرگ‌نمایی نقش شاه در سرکوب غائله پیشه‌وری در آذربایجان، می‌پرداخت.

[16] . پس از تظاهرات تاسوعا و عاشورا، ابتدا حرکتی از مشهد در حمایت از رژیم پهلوی ایجاد شد. در اسناد ساواک از شرکت حدود 150 هزار نفر در این تظاهرات خیابانی خبر داده شده است، اما در حقیقت تعداد افراد در این تظاهرات‌ها که البته در شهرهای دیگر هم تکرار شد در حدود دو هزار تن بایستی باشد. علاوه بر آنچه گفته شد در روزهای بعد نیز گزارش‌هایی از حرکت گروه‌های چماق به دست در حمایت رژیم پهلوی در مشهد و شهرهای دیگر منتشر شد که تلاش داشتند با وحشت‌آفرینی و تخریب اموال عمومی باعث رعب و وحشت انقلابیون و معترضین به نظام شاهنشاهی شوند. (انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، کتاب بیستم، ص 4-5). درباره تحرک چماقداران و نقش دولت ازهاری در این قضیه بنگرید به: دولت نظامی ارتشبد غلامرضا ازهاری؛ نگاهی به نقش چماقداران در مقابله با انقلاب اسلامی؛ حقیقت، آغاز و پایان چماقداران در آبان و آذر سال 1357، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[17] .انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، کتاب بیستم، همان، ص 2.

[18].همان، ص 14-15.

[19] . همان، ص 119-121.

[20] . همان، ص 222.

[21] . همان، ص 32-33 و 359؛ نک به سند شماره 4 از مجموعه حاضر.

[22] .نک به: گزارش هیئت اعزامی به اصفهان و نجف آباد در اسناد مجموعه حاضر و همچنین نک به مقاله: روزهای خونین اصفهان و نجف آباد در 21 و 22 آذر سال 1357، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[23] . سند شماره 8 از مجموعه حاضر.

[24] . سند شماره 6 از مجموعه حاضر.

[25] .نک به: سند شماره 13-14 از مجموعه حاضر.

[26] . نک به: سند شماره 12-13 از مجموعه حاضر.

[27] .سند شماره 18 از مجموعه حاضر.

[28] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، کتاب بیستم، همان، ص 118 به نقل از ایران عصیانگر، روزنامه اطلاعات، ش 15951، ص 4.

[29].همان، ص الف- ب.

[30] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، کتاب بیستم، ص 246 و 247؛ سند شماره 3 از مجموعه حاضر.

[31] . همان، ص 245.

[32] . ویلیام سولیوان و آنتونی پارسونز، خاطرات دو سفیر، ترجمه محمود طلوعی، تهران: نشر علم، 1372، ص 395.

[33] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، کتاب بیستم، ص 222 و 324 ؛ صحیفه امام، ج 5، ص 227 و 228.

[34] . همان،

[35] . همان، ص 119-128.

[36] . همان، ص 119-251.

[37]. ویلیام سولیوان، مأموریت در ایران، ترجمه محمود مشرقی، تهران: انتشارات هفته، 1361، ص 150.



سند شماره 1


سند شماره 2


سند شماره 3


سند شماره 4


سند شماره 5


سند شماره 6


سند شماره 7


سند شماره 8


سند شماره 9


سند شماره 10


سند شماره 11


سند شماره 12


سند شماره 13


سند شماره 14


سند شماره 15


سند شماره 16


سند شماره 17


سند شماره 18


سند شماره 19


سند شماره 20


سند شماره 21


سند شماره 22


سند شماره 23


سند شماره 24


سید رضا ناجی فرماندار نظامی استان اصفهان



رضا ناجی فرماندار نظامی اصفهان











 

تعداد مشاهده: 7684


مطالب مرتبط

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.