سرودهای در ستایش امام خمینی و غم هجران او - (11)
جان به قربانِ خمینی
تاریخ انتشار: 19 تير 1398
نهضت حضرت امام خمینى (ره) از حوزه علمیه قم آغاز شد و روحانیان پیرو ایشان ـ اعم از مدرسین و مبلغین و طلاب ـ در خط مقدم این حرکت قرار داشتند و البته هدف اولین هجمههاى دشمن هم بودند. در این بین طبقه جوان خصوصاً طلاب جوان، امید امام (ره) محسوب مىشدند و حضرت امام (ره) به آنان توجه ویژهاى داشتند. این اهمیت در نامه حضرت امام به آیتاللّه شهید سعیدى در آبان 1347، به شرح زیر ترسیم شده است:
«این جانب لحظات آخر عمر را مىگذرانم و از اوضاع عمومى و خصوصى حوزههاى علمیه نگران ... این رشته بحمداللّه گسستنى نیست، هرچه بار یک شود. شما طبقه جوان مأیوس نباشید و با اراده و عزم راسخ مهیاى خدمت و فرصت باشید... تا این شجره خبیثه برپاست امید خیرى نیست. از خداوند تعالى اصلاح حال عموم مسلمین و خصوص حوزههاى دینیه و بیدارى آنها را خواهانم.»
صحیفه امام(ره)، جلد دوم، صفحه 208
شجره خبیثه و دست نشانده پهلوى به قصد حذف دین از جامعه، نوکری برای بیگانگان و ایجاد یک منطقه امن برای چپاول ثروت کشورهای منطقه خلیج فارس و دریای عمان بر اریکه قدرت نشسته بود و برای این منظور حذف حوزههای علمیه و علمای آگاه به زمان و سیاست، اولین اقدام مهم و اساسی در این راستا بود.
تبعید امام خمینی در آبان سال 1343 و گسترش سلطه دیکتاتوری رژیم شاه در سالهای بعد، برخی از مسلمانان آزاده و آگاه و طلاب را به واکنشهایی وا میداشت که سرودن اشعار انقلابی و پخش شبنامهها یکی از این اقدامات بود.
اشعار زیر توسط یکى از طلبههاى مدرسه عباسقلى خان در مشهد مقدس به نام صفىاللّه امینى، به فردى به نام سیدحسن موسوى به یادگار داده شد که در فروردین 1349 به دست ساواک افتاد. طلیعه این اشعار که متفرقه هم مىباشد، حکایت از غم هجران امام راحل (ره) دارد و در نوع خود زیبا و قابل توجه است و ترسیمی از حال و هوای آن سالهاست.
* * *
یا رَبّنا فَرحَم[ارحم] بِناَ اینالخمینى واحَسرَتا مِن هجرِهِ اَینَ الخمینى
نام خمینى بردنش زجر است و زندان سهل است و آسان
زندان چه باشد جان به قربان خمینى این الخمینى
* * *
اى خمینى که چه یوسف رخ زیبا دارى اى که در وقت تکلم دم عیسى دارى
اى که چون موسى عمران ید بیضا دارى اى عزیزى که تو اندر دل ما جا دارى
آنچه خوبان همه دارند تو تنها دارى
* * *
عاشق حق هر که شد باک از این و آن ندارد زآن که [در دل] آرزو جز دیدن جانان ندارد
قدرتى باشد [به] قلب حقپرستان حقیقى کان چنان حسن شجاعت رستم دستان ندارد
مظهر عشق حسینى آیتاللّه خمینى آنکه در دل مقصدى جز یارى قرآن ندارد
عشق جانان را چنین تعلیم فرمودى به عالم راهپیماى حقیقت باک از زندان ندارد
عاشق رخسار او از جان به میدان وصالش باک از تیر و سنان [و] نیزه و پیکان ندارد
مىکند ترویج حق مىکشد جور خصان همچو یک مرد مروج دولت ایران ندارد
مىزند مشت عملى بر دهان مجلسین همچو مشت آهنینى رستم دستان ندارد
یکه تاز عرصه میدان روحاللّه خمینى آن که دشمن در نبردش طاقت جولان ندارد
علم و ایمان نزد اهلش دارد ارزش بىنهایت چون خبر سبزىفروش از گوهر غلطان ندارد
* * *
اى خمینى صورت زیباى تو روشن نموده اینجهان حرف [حق] گفتى ترا تبعید نمودند ظالمان
* * *
همیشه هست خداى بزرگ یار خمینى چو هست حفظ شریعت مدام کار خمینى
هزار شکر خدا را که دوریش به سر آمد اگرچه دل همه خون شد در انتظار خمینى
و اِن یُکادُ و قل اَعوذ بِرب را بخوانید که باشد آیت قرآن نگهدار خمینى
کنون که گشته ملاقات حضرتش آزاد صفاى روى بجویند از غبار خمینى
نمانده بود ز قرآن و دین دیگرى اثرى اگر نبود چنین [عزم] و اقتدار خمینى
از این قیام بود شیعه سربلند و سرافراز که ... شده از او پشتکار خمینى
* * *
تا ابد باقى است حى لم یزل یار خمینى در همه احوال حق بادا نگهدار خمینى
سالک راه خدا و طالب راه حقیقت غیر ترویج هدایت نیست گفتار خمینى
* * *
اى سرورى که در همه دلهاست جاى تو مهر ترا نهاده به دلها خداى تو
اى سرور گرامى و اى سیدجلیل چون جان به جسم ما و جانها فداى تو
یاد از رسول و چهره نورانیت کند هر کس نظر کند به رخ دلرباى تو
گیرى چو جا به منبر آئى چو در سخن ریزد گهر ز لعل لب جان فضاى [فزاى] تو
از بس که بود مهر تو در قلب دوستان دادند بىمضایقه جان در هواى تو
تو نایب امامى باشد روا چو خلق بهر شفا برند اگر خاک پاى تو
شاهى سرورى بزرگى تو را سزاست زندان و حبس کى بود آخر سزاى تو
* * *
بنده محبوب یزدان آیتاللّه خمینى رهنماى اهل ایمان آیتاللّه خمینى
ناصر دین خدا و حافظ شرع پیغمبر معجز احکام قرآن آیتاللّه خمینى
در فصاحت بى عدیل و در شجاعت بىنظیر چون على سلطان خوبان آیتاللّه خمینى
از سرو[در نبرد] از جان گذشت کرد یارى دین حق را چون حسین شاه شهیدان آیتاللّه خمینى
هریک از آیات چون مهر تابانند لیکن چون یکى مهر درخشان آیتاللّه خمینى
تا بتابد مهر و ماه تا بود رخشنده اختر زنده و پاینده ماند نام آثار خمینى
چون گشاید لب براى گفتن احکام قرآن دّر و گوهر ریزد از لعل گهر بار خمینى
چون بود او رهنما و پیشوا بر خلق اکنون حضرت صاحب زمان باشد مددکار خمینى
گر به زندان رفت جاى جدّ خود موسى ابن جعفر حضرت صاحب زمان باشد مددکار خمینى
به یادگار نوشتم خطى به دل تنگى در این زمانه ندیدم رفیق یک رنگى[1]
* * *
مظهر عشق حسینى آیتاللّه خمینى آنکه در دل مقصدى جز یارى قرآن ندارد
عشق جانان را چنین تعلیم فرمودى به عالم راهپیماى حقیقت باک از زندان ندارد
عاشق رخسار او از جان به میدان وصالش باک از تیر و سنان و نیزه و پیکان ندارد
مىکند ترویج دین مىکشد جور خصان همچه او مردى مروج دولت ایران ندارد
مىزند با مشت علمى بر دهان مجلسین همچه مشت آهنین آن رستم دستان ندارد
یکهتاز عرصه میدان روحاللّه خمینى آنکه دشمن در نبردش طاقت جولان ندارد
علم و ایمان نزد اهلش دارد ارزش بىنهایت چون خبر سبزى فروش از گوهر غلطان ندارد
* * *
بنده محبوب یزدان آیتاللّه خمینى رهنماى اهل ایمان آیتاللّه خمینى
ناصر دین خدا و حافظ شرع پیغمبر معجز احکام قرآن آیتاللّه خمینى
در فصاحت بى عدیل و در شجاعت بىنظیر چون على سلطان خوبان آیتاللّه خمینى
از سر و از جان گذشت در راه دین چون حسین شاه شهیدان آیتاللّه خمینى
تا بتابد مهر و ماه تا بود رخشنده اختر زنده و پاینده ماند نام آثار خمینى
چون گشاید لب براى گفتن احکام قرآن دّر و گوهر ریزد از لعل گهربار خمینى
گر به زندان رفت جاى جد خود موسى بن جعفر حضرت صاحب زمان باشد مددکار خمینى
پینوشت:
[1] . ابیاتی از این قطعه با کلماتی متفاوت در قسمت ششم با عنوان « بنده محبوب یزدان آیتاللّه خمینى» در همین سایت درج گردیده است. ظاهراً قطعه یاد شده حداقل بین طلاب قم و مشهد دست به دست گشته و برخی افراد که ذوق شعری داشتند کلماتی از آن را تغییر دادهاند.
تعداد مشاهده: 5102