پرویز ثابتی، بهائیت و سرکوب.(قسمت ششم)
یکی از اقداماتی که در دولت امیرعباس هویدا – که خود از اعضایِ تأثیرگذار و مطرح تشکیلات بهائیت بود و پدرانش(میرزا رضا قناد و حبیب الله عین الملک)، در زمان حضور میرزاحسینعلی نوری و عباس افندی در عکا، خدماتِ قابل توجهی به بهائیت کرده بودند – وارد نمودنِ فرخ رو پارسای به هیئت دولت، به عنوان وزیر آموزش و پرورش بود. حضورِ وزیری بهائی، در رأس یکی از مهمترین وزارتخانه هایی که وظیفه ی اصلی آن تعلیم و تربیت بود، از توطئه و نقشه ی پیچیده ای حکایت داشت که بر پایه ی دستورات عباس افندی، مبنی بر ترویج بهائیت در محیط های آموزشی و خصوصاً در سنین کودکی، خبر می داد.1
آیت الله شهید سعیدی که پس از چندی، باز اجازه ی منبر رفتن یافته بود، در اولین منبر خود، با توجه به اینکه برای این انتصاب، حضور حضرت زهرا(س) در عرصه های سیاسی، اجتماعی! نیز محمل قرار داده شده بود، متعرّض این اقدام شد و گفت :
? 8 /6 /47 : « یزیدی ها و بهائی ها مشغول عوامفریبی هستند. آخر، زن به سیاست چه ارتباطی دارد؟ اینها حتی ناخن کوچک[حضرت] زهرا نمی شوند که هرروز پست های حساس را اشغال می نمایند.»
? 29 /6 /47 : « آقایان! این رجال و بزرگان مملکت ما که سرشان را مانند کبک زیر برف کرده اند، خیال می کنند کسی از کار آنها سر در نمی آورد؛ اینطور نیست؛ مردم می فهمند.»
? 12 /7 /47 : « این رجال نادان، فقط در فکر پرکردن جیب خود می باشند و اگر کسی اعتراض کند و بگوید این رویه غلط است، فوراً دستگیر و روانه زندانش می کنند. تا کی قلدری و زور؟»
? 19 /7 /47 : « در این کشور اسلامی، مسلمان حق ندارد برای پیغمبر و جانشینان آن حضرت عزاداری کند. در این مملکت، مسلمان نباید از قرآن حمایت نماید، ولی در عوض بهائیان مانند سرطان در تمام شئون کشور ریشه دوانیده اند. آنها آنقدر قدرت دارند که چند وزیر مقتدر به کابینه فرستاده اند.»
? 26 /7 /47 : « بی دینی به حدّ اعلای خود رسیده است. مخالفین دین، جنایات و ستم های خود را به جایی رسانیده اند که دیگر اسمی از دین نیست.»
? 10 /8 /47 : « این چه کشور اسلامی است که بهائیان در آن علناً فعالیت دارند. خاک بر سرِ ما مسلمین که رجال و زعمای قوممان همه بهائی هستند و دارند دین ما را از دستمان می گیرند. به خود آئید و امر به معروف نمائید و با بی دینی مبارزه کنید.»
? 17 /8 /47 : « آقایان! ... در راه سربلندی دین و قرآن جانفشانی نمائید و کشته شوید... دین اسلام را از گزند بهائیان و یهودیان محفوظ دارید.»
در این موقع، که جامعه دستخوش مفاسد گوناگون و دست های پیدا و پنهان استعمارگران در توسعه و گسترش آن مشهود بود، امر به معروف و نهی از منکر، یکی از توصیه های اصلی شهید سعیدی بود و در کنار آن، پخش جزوه ای که تحت عنوان: « امر به معروف و نهی از منکر » - ترجمه بخشی از کتاب تحریر الوسیله امام خمینی(ره) - نیز یکی از اقدامات اساسی و گسترده ایشان بود.
زمانی که خبرِ این اظهارات و فعالیت ها به اداره یکم عملیات و بررسی منتقل گردید، در ذیل یکی از گزارشِ سخنرانی ها نوشته شد:
« از اظهارات وی در جلسه آینده نوار تهیه نماید. در صورتی که باز هم مطالب خلاف مصالح ایراد نمود، شدیداً تبیه شود2.»
و پس از آن که خبر پخش 1000 جلد از جزوه امر به معروف و اقدام به تجدید چاپ آن به ساواک رسید، مسئول پیگیری موضوع در ساواک تهران، در رابطه با آن نوشت:
» 3« سیدمحمدرضا سعیدی مدتی است فعالیت های خود را تشدید نموده... چنانچه انتشار این کتاب به مصلحت نباشد، مشارالیه دستگیر و اطلاعات دقیق و اصلی در مورد جزوات مزبور از وی اخذ گردد.
و متعاقب آن، دستور احضار ایشان، در روز 27 /8 /47 صادر شد4.
شهید سعیدی پس از حضور در خانه ی شماره شصت و پنجم ساواک، تعهدنامه ای به شرح زیر نوشت:
« 28 /8 /47
بسم الله الرحمن الرحیم . صلی الله علیک یاولی العصر ادرکنی
اینجانب سیدمحمدرضا سعیدی امام جماعت مسجد موسی بن جعفر علیهماالسلام متعهد بوده و هستم تا آخر عمر که در هیچ حال بالاخص موقع تبلیغ و ارشاد، به غیر از دستورات مذهبی شیع? اثنی عشری، طبق دستور مراجع عالی مقام نگویم و برخلاف مصالح مملکتی کمافی السابق چیزی نگویم. سید محمدرضا سعیدی.»
صرف نظر از شیوه ی نگارش این تعهدنامه، به کار بردنِ عبارتِ « کمافی السّابق » در آن، متضمّن تصمیم ایشان در ادامه ی راه بود؛ شاید همین شیوه بود که پرویز ثابتی را به واکنش واداشت تا در 4 روز بعد، دستور احضار مجدد ایشان را صادر نماید :
« نامبرده بالا را احضار و ضمن دادنِ تذکرات لازم در مورد ایراد سخنرانی هایش در زمینه چاپ و توزیع رسال? امر به معروف و نهی از منکر، اطلاعاتش اخذ و نتیجه را منعکس نمایند. پرویز ثابتی»
این دستور، اجرا و پاسخ داده شد که :
« همانطوری که پیش بینی می شد، موضوع تهیه و توزیع رسال? امر به معروف و نهی از منکر را به کلی انکار و اظهار داشته که جزو? مزبور را شخص ناشناسی به وی داده و او پس از مطالعه مختصری مجدداً به صاحبش مسترد داشته است5.»
چون ماه مبارک رمضان در پیش بود، پرویز ثابتی در دستوری به ساواک تهران، احضار 5 تن از وعاظ و تذکر به آنان – که یکی هم آیت الله سعیدی بود - را صادر نمود،6 ولی شهید سعیدی که متعهد شده بود تا « به غیر از دستورات مذهبی شیع? اثنی عشری، طبق دستور مراجع عالی مقام » سخنی نگوید، باز به همان سبک و سیاق به تبلیغ پرداخت :
? 18 /9 /47 : « آقایان! جلوی این سازها و آوازها و لخت [و] بدون حجاب بودن زن ها را بگیرید. این اعمال کاملاً برخلاف اصول دین اسلام است.»
? 4 /11 /47 : « بیائید برای دین از دست رفته فکری بکنید و اجازه ندهید بیش از این دین را آلت دست قرار دهند.»
? 11 /11 /47 : « فرصت را از دست ندهید و با این همه جنایت و لهو و لعب از قبیل سینما و تلویزیون و رادیو و بی حجابی و بی ناموسی مبارزه نمائید و دین را زنده نگه دارید.»
? 18 /11 /47 : « بی عفتی و بی عصمتی زن های لخت و عریان، هم? مملکت را فراگرفته، بنابراین سکوت در این محیط فاسد و کثیف معنی ندارد. باید حرکت و همت داشته باشید و جلو این همه بی بند و باری را بگیرید.»
? 2 /12 /47 : « آنها [بهائیان] که همه مقدورات و رادیو در دست خودشان – منظور حبیب ثابت پاسال بهائی است – می باشد، به نفع خودشان تبلیغ می کنند. تمام رجال پست های حساس را در دست گرفته اند.»
? 9 /12 /47 : « بهائیت در این مملکت اسلامی بیداد می کند. آنها تمام پست های حساس را اشغال کرده اند و برای تضعیف دین اسلام سعی دارند.»
چون نوروز سال 1347 شمسی، مصادف با ایام عزاداری حضرت سیدالشهداء علیه السلام بود، در بازار تهران، تراکتی پخش شد که در آن توصیه گردیده بود تا عزای امام حسین(ع)، فدایِ آداب و رسوم عید نوروز نگردد.
این حرکت تبلیغی، برای کسانی که قصد محو اسلام و مکتب اهل بیت علیهم السلام را داشتند، در کنار خبرهائی مبنی بر ارسال نوار سخنرانی امام خمینی(ره) به قم و تلاش برای پخش اعلامیه ایشان، صحبت در رابطه با کمک به چریک های فلسطینی و تهیه و توزیع هشتمین شماره نشریه ی مسجد، پرویز ثابتی را که در پیِ جمع آوری « مدارک مستدل » بود، ذوق زده کرد تا طی دستوری به ساواک تهران بنویسد:
« نشریه مورد نظر در چه زمینه ای است... نام سایر نشریات (از یک الی هفت) تعیین... نویسندگان این نشریات شناسائی... هزینه تهیه و چاپ آن... اعلام گردد. پرویز ثابتی»
1 . بهائیت از احساء تا اسرائیل ، ص 385
2 . سیدمحمدرضا سعیدی به روایت اسناد ساواک ، ص 197 ، سند 24284 – 22 /7 /47
3 . همان ، ص 200 ، سند 27821 – 13 /8 /47
4 . همان ، ص 207
5 . همان ، ص 214 ، سند 33334 – 13 /9 /47
6 . همان ، ص 215 ، 84329 – 13 /9 /47
|
تعداد مشاهده: 8077