نقش تشکیلات بهائیت در جریان کشف حجاب
تاریخ انتشار: 16 دي 1401
چکیده
واقعه کشف حجاب به علت وجود فرهنگ اسلامی و اعتقادات مذهبی مردم مسلمان ایران و نیز تأثیرگذاری آن بر هویت فرهنگی جامعه از پدیدههای مهم تاریخ کشور ما محسوب میشود.
دولتهای بیگانه، درکنار عناصر مرتبط با استعمار از جمله فراماسونرها، غربزدهها، ازلیها، بهائیها و... نقش مهمی در ترویج کشف حجاب داشته و مدتها قبل از اجرای این سیاست ـ توسط رضاخان ـ زمینه را برای تحقق آن مهیا کرده بودند. این مقاله نگاهی است به نقش اعضای تشکیلات بهائیت در ترویج فرهنگ بیحجابی در کشور.
کلید واژهها: کشف حجاب، قاجار، پهلوی، بهائیت، رضاخان
مقدمه
از مهمترین اهداف کشورهای سلطهگر برای استعمار کشورهای اسلامی این است که هویت دینی را از مسلمانان بگیرند. یکی از ارکان هویت زدایی دینی در میان مسلمانان از بین بردن عفاف و حجاب است. از نگاه آنان، حجاب در کشورهای اسلامی نماد تقید دینی و مبارزه با سلطه بیگانه است که باید برداشته میشد. این همان نکته ای است که فرانتس فانون در خصوص حجاب زنان الجزایر مینویسد:
«هر چادری که دور انداخته میشود، افق جدیدی روی استعمارگران میگشاید و پس از دیدن هر چهره بی حجابی امیدهای حمله ور شدن اشغالگران ده برابر میشود.»[1]
سیاست مذهب زدایی و استحاله فرهنگی و ترویج سیاست کشف حجاب، علاوه بر ایران در بسیاری از ممالک اسلامی از قبیل ترکیه، افغانستان، تونس، بوسنی و هرزگووین و... به اجرا گذاشته شده است. بحث کشف حجاب در ایران، همزمان با گسترش دامنه ی تجدد و نوگرایی و بیشتر در روزهای پس از نهضت مشروطه به طور جدی مطرح شد. حضور میسیونرهای مذهبی، تأسیس مدارس خارجی، بازگشت فرزندان خانوادههای اشرافی از فرنگ پس از اتمام تحصیل و نشر برخی مطبوعات متأثر از فرهنگ غربی را باید زمینه ساز اجرای سیاست کشف حجاب دانست.
با استقرار و تثبیت سلطنت پهلوی و روی کار آمدن فردی مستبد و دیکتاتور، اجرای سیاستهای دول استعمارگر برای تبدیل شدن ایران به جامعهای بی هویت و تهی از ارزشهای اسلامی در دستور کار هیأت حاکمه قرار گرفت.
برای روشن شدن ماهیت جریان کشف حجاب، ابتدا نگاهی به شروع جریان هویت زدایی از خانواده ایرانی در دوره قاجار خواهیم انداخت، سپس اجرای کامل منویات استعمارگران را در دوره پهلوی اول مورد بررسی قرار خواهیم داد.
هویت زدایی در دوره قاجار از طریق تأسیس مدارس تبشیری
شاید بتوان اولین تلاش استعمارگران در راستای اسلام زدایی و از بین بردن حجاب زنان را در ایجاد مدارس جدید جستجو کرد. استعمارگران غربی بخوبی میدانستند که برای تغییر نگرش در جامعه مذهبی ایران، باید سیاست ایجاد شک در بنیانهای فکری نسل جوان را در رأس برنامههای خود قرار دهند تا خود جریان تعلیم و تربیت آنها را به دست بگیرند.
در واقع یکی از مهمترین پیش زمینههای فرهنگیِ اجرای قانون کشف حجاب در ایران، فعالیت مدارس میسیونری دخترانه بود. تأسیس این مدارس که کاملاً اهداف استعماری را دنبال میکرد، در تربیت عناصر سست اعتقاد به مذهب و شیفته غرب بسیار مهم بود؛ زیرا با استحاله فکری یک دختر جوان و سست کردن اعتقاد او، مادری بیاعتقاد تحویل جامعه میشد تا فرزندانی اباحهگر و دینگریز تربیت کند.
یکی از این مدارس میسیونری، مدرسه دخترانه «سن ونسان دوپل» فرانسوی بود که شعبات آن در شهرهای ارومیه، تبریز و اصفهان در سال های 1254 تا 1260ﻫ ش تأسیس شد. چند سال بعد هم شعبه تهران آن شروع به جذب دختران ارمنی و مسلمان خانوادههای طبقه اشراف کرد. به غیر از شعبات متعدد مدرسه یهودی «آلیانس» در شهرهای مختلف کشور، یکی دیگر از این مؤسسات میسیونری، «دارالمعلمات دخترانه فرانکو پرسان» بود که در سال 1298ش در تهران تأسیس گردید. این مؤسسه تا سال 1309ش اولین مرکز آموزش عالی طب برای بانوان محسوب میشد[2].
مدارس خارجی در ایران در دوره قاجار و پهلوی، محصلان جوان خود را به دوری از فرهنگ ملی و اسلامی خود تشویق میکردند. شمس الدین رشدیه، پسر میرزا حسن رشدیه- از اولین مؤسسان مدارس جدید- این جریان را در مدارس آمریکایی شدیدتر میداند و مینویسد:
« مدرسهی تبلیغاتی آمریکایی تهران که از مدارس و دارالتبلیغهای ترسایی بسیار قدیمی تهران و تحت نظر کشیشان متعصب مسیحی اداره میشد، روزهای یکشنبه را به احترام مسیحیت تعطیل میکرد ولی روزهای جمعه مدرسه دائر بود. کتاب انجیل فارسی و انگلیسی و زبور داود و امثال آنها جزء کتب درسی بود، ولی از دین و اخلاق اسلامی [خبری نبود] ...[3]»
اقدامات این مدارس که در جهت ترویج فرهنگ غربی بود، مورد توجه برخی از مطبوعات نیز قرار داشت، چنان که روزنامه شکوفه در مورد برگزاری جشن در یکی از مدارس آمریکایی مینویسد:
« در مدرسه مبارکه آمریکایی ترتیب جشن شایان برای شاگردان فارغ التحصیل آن مدرسه مبارکه با کمال نظم و ترتیب بسیار قشنگ و زیبا داده شد...اولا خانم هایی که لیاقت این مرتبه و مقام را دارا شدند و به این موفقیت عظمی سرافراز گردیدند؛ پنج نفر بودند. دو نفر از خواتین محترم ارامنه، خانمهای ایرانی یکی «افندیه خانم شیر محمدخانی» و دیگری «اشراقیه خانم ذبیح زاده» از خواتین محترم ارامنه یک نفر «طاکولی خانم خاجاطوریان» و دیگری «ساطنیک خانم آبراهامیان» و دیگری « نورات خانم درهوهانسیان». بعد از خواندن سرودها و مزامیر و خطبهها به زبان ایرانی، انگلیسی و ارمنی... رئیس محترم در نهایت فصاحت و بلاغت نطق بسیار مفصلی فرمودند... [4]»
از دیگر عوامل ترویج فرهنگ غربی میتوان به نقش قابل توجه مطبوعات اشاره کرد. با شروع دوره مشروطه فعالیت مطبوعاتی در کشور رشد زیادی یافت؛ به طوری که در مدت کوتاهی تعداد قابل توجهی روزنامه و مجله در مناطق مختلف کشور منتشر و توزیع گردید. در بخش قابل توجهی از این مطبوعات کسانی قلم میزدند که - آگاهانه یا ناآگاهانه- در جهت اهداف استعمار حرکت کرده و به تبلیغ سبک زندگی غربی میپرداختند.
در همین زمان مجله زبان زنان به مدیریت صدیقه دولت آبادی در اصفهان، نامه بانوان به مدیریت شهناز آزاد در تهران، مجله جهان زنان به سردبیری فخرآفاق پارسا در مشهد و تهران و مهمتر از همه مجله عالم نسوان به مدیریت نوابه صفوی منتشر شدند. در آبان سال 1307، مقالهای با عنوان «زن مگر بشر نیست؟» در مجله عالم نسوان به چاپ رسید که سراسر بدگویی و هتاکی به حجاب اسلامی و زنان محجبه بود. در بخشی از این مقاله آمده است: «جامعهی ایران به واسطهی حجاب، نصف هیئت خود را گندادهاند...[5] » اکثر افرادی که در تهیه و تدوین مقالات این روزنامهها و مجلات نقش داشتند از پیشتازان کشف حجاب بودند.[6]
کشف حجاب و قدغن کردن حجاب در دوره رضاشاه
رضا شاه قبل از رسیدن به سلطنت برای اینکه بتواند نظر مساعد بسیاری از مقامات مذهبی، روحانیون و مردم داخل و خارج کشور را به خود جلب کند، تظاهر به دینداری میکرد. وی در زمان سردار سپهیاش، با پای برهنه در حالی که سر خود را به کاهگل آغشته کرده بود پیشاپیش دستههای سینه زنی حرکت میکرد و در مراسم شام غریبان دسته قزاق ها با بازوبندی مشکی و سری برهنه و شمعی در دست به سوگواری میپرداخت.[7]
پس از به سلطنت رسیدن رضاخان، دوره ی اجرای سیاستهای نوین استعمار انگلیس فرا رسید و سیاست مذهب زدایی در سرلوحه کارهای وی قرار گرفت.[8]
در این دوره، جریان تجدد طلبی که قبل از مشروطیت و پس از آن شروع شده بود، قدرت بیشتری یافت. همزمان با به قدرت رسیدن رضاخان در ایران، کمال آتاتورک در ترکیه دادگاههای شرع را منحل و قوانین غربی را جایگزین نظام شریعت نمود. وی سپس مدارس دینی را تعطیل و موضوع های اسلامی را نیز از برنامه درسی دانشگاهها و دبیرستان ها حذف کرد و دستور داد که زن ها کشف حجاب کنند. در افغانستان نیز امان الله خان پادشاه آن کشور، پس از سفر به اروپا در سال 1306ش و دیدار با سران آن کشورها دست به تجدد اروپایی زد و با تشکیل انجمن حمایت نسوان ترویج بیحجابی را آغاز کرد.[9]
رضاشاه در اولین قدم برای انجام سیاستهای تجدد طلبانه در سال 1307 لباس مردان را تغییر داد. وی در همین سال هنگام مسافرت همسر و دخترانش به شهر مذهبی قم و به ضرب و شتم روحانی آمر به معروف مرحوم آیتالله شیخ محمد تقی بافقی پرداخت و نشان داد که قصد رویارویی با علما را دارد. یک سال بعد با مسافرت امان الله خان و همسرش به ایران سیاست فرهنگی جدید، علنی تر گردید.[10]
روی کار آمدن دولت فروغی در شهریور 1312 سیاستهای تجدد گرایانه را سهولت بیشتری بخشید، به طوری که 9 ماه بعد رضاشاه به ترکیه سفر کرد که آن را میتوان نقطه عطفی در برنامه ی کشف حجاب به شمار آورد. در این بین نمی توان نقش سازمان های فرماسونری را در مهیا کردن زمینه مسافرت رضاشاه به ترکیه نادیده گرفت. محمدعلی فروغی که مدتی سفیر کبیر ایران در ترکیه و رابطه حسنهای با کمال آتاتورک رئیس جمهور و عصمت اینونو نخست وزیر داشت، موجبات این سفر را فراهم کرد. غرض و نیت فروغی از این سفر، آشنا کردن شاه با مظاهر تمدن اروپا و بسترسازی برای کشف حجاب بود.[11]
پس از این سفر بود که در برنامههای کشف حجاب زنان تسریع بعمل آمد، به گونه ای که مخبر السلطنه هدایت رفع حجاب زنان را سوغات سفر ترکیه میداند[12]و عیسی صدیق نیز سفر ترکیه را علّت مصمّم شدن رضاشاه در اقدام برای کشف حجاب ذکر میکند.[13]
در این زمان بود که رضاشاه طرحی را که علی اصغر حکمت وزیر معارف تهیه کرده بود، به مرحله اجرا درآورد. در این طرح از آغاز سال تحصیلی 1313ش، پوشیدن چادر برای دانش آموزان دختر ممنوع و مقرر گردید، همه روپوش ارمک برتن کنند. همزمان با اجرای برنامههای طراحی شده، تبلیغات در مطبوعات علیه حجاب به اوج خود رسید.[14]
در اردیبهشت ماه 1314 کانونی به نام کانون بانوان به دعوت علی اصغر حکمت و گردهمایی گروهی از بانوان تجددگرا تشکیل شد. ریاست این کانون بر عهده صدیقه دولت آبادی بود و افرادی مانند هاجر تربیت، بدر الملوک بامداد، فخرالزمان بدر و پری حسام شهیدی عضویت داشتند. وظیفه این کانون در جهت تعمیم فرهنگ جدید و یا به عبارت دقیق تر متجدد کردن بانوان بود.[15] در خرداد همین سال رضاشاه در جلسهی هیئت دولت صریحاً گفت: «ما باید صورتاً و سنتاً غربی شویم.»[16]
سرانجام در روز 17 دی 1314 داشتن حجاب برای بانوان ایرانی غیر قانونی اعلام گردید و برای انجام این اقدام ضد اسلامی، تمام ادارات دولتی، وزارتخانهها و وزرای آن و نیروهای انتظامی مثل شهربانی و امنیه، اکثر وقت و تلاش خود را مصروف این امر کردند.[17]
جریان روشنفکری و کشف حجاب
در زمانی که غرب در پی انجام فرآیند اسلام زدایی در ایران بود، روشنفکران به خصوص طیف تحصیلکرده در اروپا به عنوان ترویج تجدد خواهی و گسترش فرهنگ غربی در ایران فعالیت میکردند. این گروه یکی از مهمترین عوامل عقب ماندگی ایران را اصول حاکم بر مسائل حقوقی و فرهنگی جامعه میپنداشتند و هنگام مواجهه با مشکلات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ایران، تنها راه پیشرفت را اقتباس از کشورهای اروپایی میدانستند.
از میان متقدمان و پیشگامان تفکر غربی میتوان از میرزا فتحعلی آخوندزاده و میرزا آقا خان کرمانی نام برد. آخوندزاده بیش از دیگران در اهانت به روحانیت شیعه و دین مبین اسلام هتاک و صریح اللهجه بود. وی در «رساله مکتوبات»[18]، دشمنی خود را با دین اسلام و روحانیت و اساساً هر نوع رویکرد دینی آشکار کرد و «مکتوبات کمال الدوله» را به خیال خود «برای هدم اسلام»، نوشته است.[19]
یکی از شاخصههای اعتقادی و سنتی که در تفکر آخوندزاده مورد هجوم قرار گرفت، حجاب زنان بود. وی در جایی که از پروتستانیزم یاد میکند، مینویسد: «کسانی که از [میان] اخلاف ما در دین اسلام بانی پروتستانیزم خواهند شد... آیه حجاب را منسوخ خواهند کرد...»[20]
میرزا آقاخان کرمانی را نیز باید از جمله غربزدگانی به شمار آورد که خواهان تجدید دوباره تمدن ایران قبل از اسلام بودند. وی عامل بدبختی و عقب ماندگی ایرانیان را دوری از تمدن و فرهنگ غربی میدانست تا جایی که حجاب زنان را مانع پیشرفت ایران تلقی میکرد. او در این باره مینویسد: «یکی از آنها حجاب بی مروت زنان است. در ایران باستان زنان با مردان شریک زندگانی بودند، با هم مراوده داشتند، حال هزار سال است، زنان ایران مانند زنده به گوران تازیان در زیر پرده حجاب و کفن و جلباب مستور و در خانهها چون کور محجوب و مستور گشتهاند...»[21]
بعد از استیلای افراد غربگرا در مجلس شورای ملی و دولت پس از فتح تهران، جریان غربگرا و غربزده بی پرده تر و عریانتر به ترویج فرهنگ غربی و اسلام ستیزی پرداخت؛ به ویژه در آن میان روشنفکرانی که اهل نوشتن و سرودن بودند، بیش از دیگران فعال شدند. شاعران روشنفکر در اشعارشان «حجاب» را مانع آزادی زن و حضور اجتماعی و کسب علم و هنر برای او معرفی میکردند. البته این شاعران عموماً حجاب و داشتن عفت را از هم جدا میکردند و عنوان میداشتند که با برداشتن چادر و رو نگرفتن هم میشود عفیف بود[22].
مثلا «ایرج میرزا» از دوره مشروطه و زمانی که در خراسان بود، شروع به سرودن اشعاری در نفی حجاب بانوان کرد. با نشر این اشعار علما و متدینین مشهد و دیگر شهرها به اعتراض برخاستند و او ناگزیر به تهران آمد. ورود ایرج میرزا در تیرماه 1303 به تهران با استقبال تعدادی از زنان طرفدار بی حجابی مواجه شد که برای تشکر از سرودن اشعار رفع حجاب و آزادی نسوان تجمع کرده بودند.[23]
«ملک الشعراء بهار» نیز در سال 1307 در قصیدهای با عنوان «زن شعر خداست» اینگونه به استفاده از حجاب در میان جامعه ایرانی میپردازد:
«نشود منقطع از کشور ما این حرکات – تا که زن بسته و پیچیده به چادر باشد
حفظ ناموس زمعجر نتوان خواست بهار – که زن آزادتر اندر پس معجر باشد»[24]
در برابر این هجمهی شدید علیه عفاف و حجاب، افرادی نیز بودند که کوشیدند با تدوین رسالههایی در مورد لزوم و وجوب حجاب شبههزدایی کنند[25]. مثلا سیداشرف الدین گیلانی معروف به «نسیم شمال» در اشعاری که در روزنامه اش چاپ میشد در این مورد سروده است:
«یک چادری از عفت و ناموس به سر کن – آنگاه برو مدرسه تحصیل هنر کن
خود را ز کمالات هنر نور بصر کن – چون دختر بی علم، نزد همه خوار است
ای دختر من! درس بخوان وقت بهار است»[26]...
نقش ازلیها و بهائیها در گسترش و ترویج بیحجابی
مصاف این جریانات انحرافی با اعتقادات مسلمانان بخصوص مسئله حجاب را باید از همان آغازین روزهای پیدایش بابیت جستجو کرد. هنگامی که علیمحمد باب، رهبر این فرقه، در قلعة چهریق در زندان به سر میبرد، پیروان و طرفداران او در دشت «بدشت» نزدیک شاهرود اجتماع کرده و به قول نبیل زرندی مورّخ بهائیت، قرﺓ العین «ناگهان حضرت طاهره بدون حجاب و با آرایش و زینت به مجلس ورود نمود.».[27] وی با این شگرد که در تاریخ انبیاء الهی بی سابقه بود، با لغو دیانت اسلام، فسخ احکام آن را اعلام کرد.
در دورههای بعد به ویژه در عصر مشروطه این فعالیت حجاب زدایی ازلیها و بهاییها شدت بیشتری گرفت. از میان آنها میتوان به صدیقه دولتآبادی خواهر یحیی دولت آبادی (ازلی مشهور) اشاره کرد. وی در سال 1296ش اولین مدرسه دخترانه را در شهر اصفهان دایر کرد و یک سال بعد برای زمینه سازی بی حجابی شرکت خواتین اصفهان و دو سال بعد شرکت آزمایش بانوان را تشکیل و در سال 1298 نیز مجله زبان زنان را تأسیس کرد. صدیقه دولتآبادی در سال 1301 برای ادامه تحصیل به پاریس رفت[28] و در سال 1306 با اتمام تحصیلاتش در دانشگاه سوربن به ایران بازگشت.[29]
در کنار جریان ازلی، بهائیها نیز در ترویج بیحجابی نقش مهمی داشتند. فضل الله صبحی (مبلغ بهائی برگشته از بهائیت)، در این خصوص مینویسد:
« در دوران مشروطه فرمانی از عبدالبهاء صادر شد که زنان بهائی را از به کار بردن حجاب باز میداشت و آنچه توسط رضاشاه به زور اجرا شد، بدون سابقه نبوده است؛ زیرا بهائیان در عصر مشروطه اولین گام های آن را برداشته بودند.»[30]
فخر دین پارسای[31] و همسرش فخر آفاق دو عنصر بهائی را باید از جمله پیشگامان و فعالان کشف حجاب در ایران دانست. فخر آفاق سی ام تیر ماه 1293، روز تاجگذاری احمدشاه قاجار، برای نخستین بار چادر از سر برداشت و همراه همسر خود سوار درشکه شده و به تئاتر رفت.[32]
درکنار فخر آفاق و همسرش باید از ذبیح الله قربان و خواهرش کیا قربان نام برد که چند سال قبل از اعلام رسمی کشف حجاب، عده ای از دختران بهائی را به استخدام بیمارستان «بهبودستان» درآورده و یک زن انگلیسی به نام آوانسیان را که از کارمندان سفارت انگلیس در تهران بود برای آموزش آنها بر اساس الگوهای زن غربی استخدام کردند.[33]
بهائیان که از اهمیت فضاهای آموزشی برای ترویج افکار و عقاید خود به خوبی آگاه بودند، مدارس زیادی را در سراسر کشور ایجاد کردند. تأسیس اولین مدرسه بهائی به اواخر دوره زمامداری مظفرالدین شاه برمیگردد. در هنگام سفر شاه به اروپا، یکی از زنان بهائی به نام لواگنسینگر توانست رضایت شاه را برای ایجاد مدرسه در ایران جلب کند. دو سال بعد در سال 1279 تشکیلات بهائیت اولین مدرسه را به نام "تربیت" و در سال 1300 دو مدرسه "بنین و بنات" را تأسیس کردند[34]. با تأسیس مدرسه ی دخترانه تربیت، به دستور عباس افندی معلمی آمریکایی به نام میس کاپیس برای تدریس به مدرسه مزبور اعزام شد. همچنین اداره این مدرسه به یک زن آمریکایی به نام سوزان مودی که از مبلغین بهائی در آمریکا و مدیر اولین مدرسه ی بهائی شیکاگو بود، سپرده شد.[35]
علاوه بر مدارس تهران، بهائیها مدرسه وحدت بشر در کاشان، تأییدیه موهبت در همدان و مؤسساتی آموزشی را در قزوین بوجود آوردند. علی اصغر حکمت در یادداشتهای روزانه اش در تاریخ 25 رمضان 1333 در گفتگو با یکی از دوستان بهائیاش در مورد حجاب به نقش این مدارس اشاره میکند:
«...چندی است بموجب امری که از طرف مقامات فوق به بهائیها رسیده است. بهائیهای طهران گفتگو میکنند که این پرده را بردارند ولیکن جمعی از ایشان هنوز صلاح نمیدانند و وقت را مناسب نمی شمارند. عاقبت قرار بر این دادهاندکه دخترهای کوچک خود را که به مدرسه "تربیت البنات" میفرستند از کوچکی به بی حجابی عادت دهند...»[36]
مواضع و واکنش علما در مواجهه با جریان کشف حجاب
گسترش برنامههای مرتبط با بیحجابی، روحانیون و تودههای مردم را سخت نگران میکرد. آنان در بدو امر به دلیل آنکه از تمامی جریانات و برنامههای حکومت آگاهی نداشتند، با توجه به تظاهر مذهبی رضاشاه در گذشته، شخص شاه را بری از این اقدامات میدانستند. برای نمونه سیدحسام الدین فال اسیری در اعتراض به برگزاری جشن شیراز اظهار داشته بود که شاه راضی به این قضایا نیست.[37] هر چند میتوان این موضع گیری را نوعی صلاح اندیشی در نحوهی برخورد با رژیم نیز قلمداد کرد.[38]
در حقیقت ورود بدون حجاب همسر و دختران شاه، در نوروز 1307 به صحن حضرت معصومه(س)، پایانی بود بر دورهی تظاهر رضاشاه به دینداری.[39] افزایش برنامههای بی حجابی به ویژه اخبار جشن شیراز و مشهد، واکنش علما و مردم را در پی داشت و پس از اطلاع از موافقت شاه با این برنامهها، آیت الله العظمی سیدحسین قمی ضمن ایراد سخنرانی گریست و اعلام داشت: «اسلام فدایی میخواهد و بر مردم است که قیام و عمل کنند و من حاضرم، فدا شوم.»[40]
سال 1314 آیتالله قمی جهت مذاکره با رضاشاه در مورد اقدامات ضد دینی حکومت راهی تهران شد، اما پس از آمدن به تهران در باغ سراج الملک در شهرری بازداشت و ممنوع الملاقات گردید. در همین زمان، شیخ بهلول که از محاصره آیت الله قمی در تهران با خبر شده بود، در مسجد گوهرشاد سخنرانیهایی را علیه اقدامات ضد دینی دولت انجام داد که باعث تحصن و تجمع مردم و زائران گردید. در روز 20 تیر 1314 قزاقان مستقر در مشهد برای متفرق ساختن مردم وارد عمل شده و حدود یک صد نفر از مردم را کشتند و زخمی کردند.
در 22 تیرماه نظامیان رژیم با دستور رضاشاه بار دیگر مسجد گوهرشاد را مورد تهاجم قرار دادند و در مدت کوتاهی صدها تن را به خاک و خون کشیدند و بسیاری از جمله 31 نفر از روحانیون و شخصیتهای مؤثر در برپایی قیام را دستگیر و زندانی کردند. از جمله دستگیر شدگان میتوان به: میرزا محمد آقازاده، آیت الله سید عبدالله شیرازی، آیت الله سید علی اکبر خویی- پدر آیت اللهالعظمی سیدابوالقاسم خویی- آیت الله سید یونس اردبیلی، عباسعلی محقق، شیخ مهدی واعظ، آیت الله شیخ حسن کاشی، آیت الله شیخ آقابزرگ شاهرودی، مدقّق خراسانی، آیتالله عبدالحسین دستغیب، شیخ غلامحسین بادکوبه ای، آیت الله سید علی سیستانی و...اشاره کرد.[41]
علاوه بر اعتراضات علما و مردم مشهد نسبت به سیاست ضد دینی کشف حجاب، علمای دیگری نیز در سراسر کشور بودند که به مخالفت با این گونه اقدامات پرداختند. به عنوان مثال حجتالاسلام سید ابوالحسن طالقانی- پدر آیت الله سید محمود طالقانی- به علت اعتراضاتش به اقدامات ضد اسلامی به ویژه کشف حجاب، مکرر به زندان افتاده و یا تبعید گردید.[42]
برخورد علما و روحانیون با مسئله کشف حجاب، تنها در برخوردهای سیاسی و اجتماعی و مبارزه با مأمورین حکومتی و اعلان مخالفت بر سر منابر نبود، بلکه در عرصههای علمی و فرهنگی نیز تبلور داشت.[43]
برای مثال «آیت الله سید عبدالله بلادی بوشهری» از علمای مشهور و مجاهد کشور، رسالهی «سدول الجلباب فی وجوب الحجاب» را در سال 1291 و سید اسدالله خرقانی رساله «رد کشف حجاب و وجوب حجاب به حکم عقل و تصریحات کتاب الله و سنت نبوی» را در سال 1296 و میر محمد هاشم مجتهد طسوجی مرندی رساله «صواب الخطاب فی اتقان الحجاب» را در سال 1304 نوشت.[44]
در این میان تلاشهای برخی از زنان عالم و مجتهد در مقابله با شبهه افکنیها در خور ستایش است. برای نمونه بانو امین اصفهانی در زمانی که صدیقه دولت آبادی با ایجاد "شرکت خواتین اصفهان"به همراه جمعی از زنان همفکر خود به تبلیغ تفکر الحادی میپرداخت، با سخنرانی در جلسات مذهبی بانوان و تأسیس "کانون تبلیغات و تعلیمات دینی" و نگارش "کتاب روش خوشبختی" به شبهه افکنیهای دولت آبادی و همفکرانش پاسخ مناسب میداد. سرانجام با استقبال بانوان متدین اصفهان از سخنرانیها و مرکز تازه تأسیس بانو امین و بالا گرفتن اعتراضات به عملکرد "شرکت خواتین اصفهان"دولت آبادی مجبور به تعطیلی روزنامه زبان زنان و ترک اصفهان شد.[45]
پس از تبعید رضاشاه به جزیره موریس، تلاشهای جدی علما و مراجع، قانون کشف حجاب را در شهریور1322 از حالت اجباری بودن خارج کرد. از این زمان به بعد برای زدودن آثار بی حجابی، فعالیت علمی و فرهنگی علما بیشتر شده و در طول دهه بیست چندین کتاب و مقاله در زمینه کشف حجاب از جمله: کشف الغرور ذبیح الله محلاتی و الحجاب فی الاسلام حاج شیخ قوام وشنوی انتشار یافت.[46]
سخن پایانی
از جمله نقشههای استعمار در راه مبارزه با اسلام، کشف حجاب زنان بوده است. استعمارگران به منظور دور کردن زنان از جایگاه پر اهمیت خود و خدشه وارد کردن به آن، از طریق رخنه در نظام تربیتی و فرهنگی وارد عمل شدهاند. آنها برای تحقق این هدف مدتها قبل از کشف حجاب رضاخانی با استفاده از تشکیلات بابیه، ازلی و بهائیان و جماعت شبه روشنفکر در جهت ترویج بیحجابی به فعالیت پرداختند.
زن به عنوان مظلوم ترین قربانی ترفندهای استعمارگران، چه در دوران حکومت پهلوی و چه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، همواره مورد هجمه فرهنگی قرار داشته و دارند. بیشک استعمارگران در هر زمان و مکان به فراخور شرایط از هر ابزاری برای از بین بردن حجاب زنان مسلمان استفاده میکنند.
پینوشتها:
[1] . فرانتس فانون، انقلاب الجزایر، ترجمه نورعلی تابنده، ص44
[2] . غلامرضا ورهرام، نظام سیاسی و سازمانهای اجتماعی در ایران در عصر قاجار، تهران، معین، 1385، ص307- 304
[3] . شمس الدین رشدیه، سوانح العمر، تهران، نشر تاریخ ایران، 1362، ص132
[4] . مجله شکوفه، شماره 10، مورخ شنبه 20 اردیبهشت 1292ش برابر با 24 جمادی الثانی 1331ق، صص2-1.
[5] . سگری زاده بوشهری، زن مگر بشر نیست، عالم نسوان، سال8، ش 56، آبان 1307، صص207-204
[6] . صلاح، مهدی ، کشف حجاب، زمینهها، پیامدها و واکنشها، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1384، صص120-117
[7] . حسین مکی، تاریخ بیست ساله ایران، ج1، تهران، علمی، 1374، صص451-450.
[8] . داوود امینی، چالشهای روحانیت با رضاشاه، تهران، نشر سپاس، 1382، ص119.
[9] . تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1387، ص هشتاد.
[10] . حمید بصیرت منش، علما و رژیم شاه، تهران، مؤسسه چاپ و نشر عروج، ج2، 1378، صص83-82
[11] . حکایت کشف حجاب، تهران، مؤسسه فرهنگی قدر ولایت، 1380
[12] . مهدیقلی خان هدایت، خاطرات و خطرات، تهران، زوار، ج6، 1385، ص406
[13] . عیسی صدیق، یادگار عمر، ج2، ص301
[14] . حمید بصیرت منش، همان، ص190
[15] . رسول جعفریان، داستان کشف حجاب، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1383، ص23
[16] . محسن صدر، خاطرات صدرالاشراف، تهران، وحید، 1364، ص302
[17] . تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378، ص هشتادو دو
[18] . آخوندزاده رساله مکتوبات را در سال 1279 نوشته است.
[19] . شهریار زرشناس، نگاهی کوتاه به تاریخچه روشنفکری در ایران، ج2، تهران، کتاب صبح، 1384، صص20-18
[20] . فریدون آدمیت، اندیشههای میرزا فتحعلی آخوندزاده، ص118؛ به نقل از مهدی صلاح، کشف حجاب، زمینهها، پیامدها و واکنشها، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1384، ص71
[21] . فریدون آدمیت، اندیشههای میرزا آقا خان کرمانی، صص195-194؛ به نقل از مهدی صلاح، همان، ص72
[22] . فاطمه عزیزی، «زمینههای فرهنگی و ادبی کشف حجاب در ایران؛ شعر موافقان و مخالفان»، مجله علوم اجتماعی –جامعه شناسی ایران-، دوره دهم، بهار 1388ش، شماره اول، ص 111 تا 115
[23] . خسروپناه، محمدحسین، «هدفها و مبارزه زن ایرانی» -از انقلاب مشروطه تا سلطنت پهلوی، نشر پیام امروز، 1381، ص 125
[24] . دیوان محمدتقی ملک الشعراءبهار، انتشارات علم، چاپ 1381، ص 368
[25] . برای اطلاع بیشتر ر.ک: «رسائل حجابیه»-شصت سال تلاش علمی در برابر بدعت کشف حجاب-، دفتر اول و دوم، به کوشش رسول جعفریان، انتشارات دلیل ما، 1380
[26] . کلیات جاودانه نسیم شمال، به کوشش حسین نمینی، انتشارات اساطیر، 1371، ص 309
[27] . محمد زرندی، مطالع الانوار، ترجمه و تلخیص عبدالحمید اشراق خاوری، تهران، مؤسسه ملی مطبوعات امری، 134بدیع، ص271
[28] . محمدحسن رجبی، مشاهیر زنان ایرانی و پارسی گوی از آغاز تا مشروطه، تهران، سروش، 1374، ص142
[29] . رسول جعفریان، همان، ص29
[30] . فضل الله مهتدی(صبحی)، خاطرات زندگی صبحی و تاریخ بابیگری و بهائی گری، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1386، ص49
[31] . منصوره پیرنیا، خانم وزیر خاطرات دست نوشتهها، آمریکا، مصرایران، 1386، ص14
[32] . وی در آستانه کودتای 1299، مجله جهان زنان را در مشهد و تهران در تبلیغ بی حجابی منتشر کرد. وقاحت در این مجله چنان بود که حکومت کودتا، این زن و شوهر را در سال 1301ش، به اراک تبعید کرد. احمد اللهیاری، بهائیت در عصر پهلوی، نیمه پنهان، ج31، تهران، کیهان، 1387، ص59
[33] . دفتر پژوهشهای کیهان، معماران تباهی، ج3، تهران، کیهان، چ3، 1376، ص70
[34] . ابراهیم ذوالفقاری، اولین زن کابینه، فصلنامه مطالعات تاریخ معاصر، ش17، 1386، ص248
[35] . آهنگ بدیع، س24، ش11-12، 1348، ص334
[36] . میرزا علی اصغر حکمت شیرازی، ره آموز حکمت، یادداشتهای روزانه سفر طهران علی اصغر حکمت شیرازی، به اهتمام سید محمد دبیر سیاقی، بخش نخست، قزوین، حدیث امروز، 1382، ص192
[37] . حکایت حجاب، همان، ص85
[38] . حمید بصیرت منش، همان، ص422
[39] . داوود امینی، چالشهای روحانیت با رضاشاه، تهران، نشر سپاس، 1382
[40] . همان، ص194
[41] . داود قاسم پور، قیام مسجد گوهرشاد به روایت اسناد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1386، صص84-83
[42] . سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ کمبریج، ترجمه عباس مخبر، تهران، طرح نو، 1371، ص40
[43] . رسول جعفریان، همان، صص34-33
[44] . همان، صص 79و89و98
[45] . ناهید طیبّی، زندگانی بانوی ایرانی، نشر سابقون، 1380، صص49-46. محدثه مرتضی، اولین بانوی مجتهده، ماهنامه فکه، ش 585، خرداد 1389، صص15-12
[46] . رسول جعفریان، رسائل حجابیه، دفتر اول، قم، دلیل ما، 1380، ص36
تعداد مشاهده: 18323