نگاهی به دولت دکتر شاپور بختیار
تاریخ انتشار: 14 مرداد 1403
مقدمه
دامنه اعتراضات و قیام روزبهروز گستردهتر میشد و شاه را بیش از پیش نگران مشکلات کشور، نارضایتیهای مردم و مهمتر از همه تهدید موجودیت و بقای سلطنت در ایران میکرد. دولتهای دست نشاندۀ او نه تنها راه به جایی نبردند، بلکه مشکلی بر مشکلات دیگر رژیم افزودند. پس از ناکام ماندن حکومت نظامی ارتشبد غلامرضا ازهاری، شاه به عنوان آخرین تیر ترکش به فکر تشکیل دولت از جانب ملیون و مخالفان دیرینۀ خود افتاد و قصد داشت با این حربه به مصاف انقلاب اسلامی برود و آن را خلع سلاح نماید. از میان اعضای جبهه ملی و سایر مبارزان راه دکتر محمد مصدق، شاه با چند گزینه از جمله غلامحسین صدیقی و کریم سنجابی مذاکره کرد اما در نهایت هیچ کدام حاضر به قبول این مسئولیت سنگین در آن شرایطی بحرانی رژیم نشدند. تنها کسی که در این برهۀ زمانی سکاندار کاخ نخستوزیری شد، دکتر شاپور بختیار بود که در کمال حیرت همگان، سابقه چندین ساله خود در عرصه سیاست و به قول خود مبارزه علیه استبداد و دیکتاتوری پهلوی را نادیده گرفت و آخرین نخستوزیر رژیم شد. دوران صدارت بختیار بسیار کوتاه بود اما در این زمان، شیب فروپاشی رژیم تندتر میشد و آفتاب تابان انقلاب در حال دمیدن بود لذا بدیهی است که وقایع و تحولات مهم و ژرفی در طول تاریخ معاصر ایران در این روزهای پایانی به وقوع پیوسته است به طوریکه همچنان بعداز گذشت 43 سال، از زوایای مختلف قابل بررسی میباشد. در این نوشتار، ابتدا مباحثی در زمینه چگونگی قبول نخستوزیری بختیار مطرح میشود و سپس مهمترین اقدامات، وقایع تأثیرگذار دوران صدارت و سرانجام سقوط دولت وی مورد بحث و بررسی قرار میگیرد.
آخرین نخستوزیر
قبل از این که بختیار به نخستوزیری برسد، باب مراوده و مذاکره با دشمنان دیروز که هرگز رفت و آمدی به دربار نداشتند باز شده بود و در دربار چنین وانمود میکردند که گره کار به دست مغضوبین و خانهنشینهای گذشته که به ملیگرایی شهرت دارند، باز میشود. دیدارهای دکتر کریم سنجابی، دکتر غلامحسین صدیقی و بالاخره شاپور بختیار با شاه در همین چارچوب صورت میگرفت.[1] شاه در این هنگام، تلاش خود را صرف طرح یک برنامه کلی برای تجدیدنظر در سیستم حکومت و بازگشت به قانون اساسی نموده بود و به این منظور گروهی از رجال و چهرههای سیاسی گذشته را به مشورت فراخوانده بود. معروفترین این چهرهها که در رأس مشاورین جدید شاه قرار داشت دکتر علی امینی نخستوزیر اسبق ایران بود که در دوران زمامداری به روابط نزدیک با آمریکاییها و حمایت جدی آمریکا شهرت داشت.[2] علی امینی در آن موقع به شاه پیشنهاد تشکیل شورای سلطنت را داده بود. پیشنهاد علی امینی این بود که شاه از تهران خارج شده، اداره امور کشور را به یک شورای سلطنتی محول نماید. بر اساس این پیشنهاد شاه کلیه اختیارات خود را به استثنای فرماندهی کل قوا به شورای سلطنتی واگذار مینمود و خود در بندرعباس که مهمترین بندر جنوبی ایران است، مستقر میشد. مرحله بعد تعیین یک دولت ملی از سوی شورای سلطنتی بود که ظاهراً خود امینی ریاست آن را به عهده میگرفت.[3] ولی شاه نیز از این اقدام سر باز زد و به دنبال آن از غلامحسین صدیقی که از وزرای کابینه دکتر محمد مصدق بود، دعوت کرد تا مطالعاتی در زمینه تشکیل یک کابینه ائتلافی به عمل آورد.[4]
پارسونز درباره مذاکرات شاه با صدیقی مینویسد: «صدیقی دو هفته از شاه مهلت خواست تا دربارۀ تشکیل کابینه و چگونگی اجرای برنامه کار خود مطالعه کند. شاه و من در این مورد به توافق رسیدیم که شانس موفقیت صدیقی خیلی ضعیف است و طرح امینی هم عملی به نظر نمیرسد.»[5]
شاه روایت مأموریت تشکیل کابینه به صدیقی را چنین شرح میدهد: «نخست به دکتر غلامحسین صدیقی، مأموریت دادم تا برای تشکیل کابینه اقدام کند... یک هفته برای مطالعه و بررسی از من وقت خواست که بلافاصله پذیرفتم. دکتر صدیقی از من خواست که در ایران بمانم ولی اختیارات خود را به یک شورای نیابت سلطنت تفویض کنم. این تقاضا برایم پذیرفتنی نبود؛ زیرا مفهومش آن بود که قبول میکنم قادر به سلطنت نیستم».[6] اما به طورکلی صدیقی در میان جبهه ملی کنونی طرفدار کافی نداشت و از طرفی شاه، شرط او را برای قبول نخستوزیری نمیپذیرفت. صدیقی از شاه خواسته بود در یکی از شهرهای ساحل دریای خزر یا خلیج فارس اقامت کند و این مورد قبول شاه نبود.[7]
علاوه بر غلامحسین صدیقی، شاه با کریم سنجابی رهبر جبهه ملی نیز مذاکراتی داشت. بین شاه و سنجابی گفتگوهایی صورت گرفت ولی سرانجام آنها به توافق نرسیدند.[8] سنجابی از ریاست بر یک دولت آشتی ملی بدون توافق شاه در کنارهگیری از سمت فرماندهی کل نیروهای مسلح، ترک کشور و اقامت در خارج از کشور تا تعیین تکلیف سلطنت از طریق همهپرسی ملی خودداری کرد.[9] علاوه بر این، سنجابی در سفر ماه گذشته به پاریس و دیدار با امام خمینی، بیانیهای 3 مادهای در تاریخ 14 آبانماه صادر کرد که در آن ادامه سلطنت در ایران را مغایر قانون و شرع دانسته و تنها حکومت متصور برای آینده ایران را حکومتی مبتنی بر قوانین اسلامی قلمداد کرد.
اما تلاشهای شاه برای یافتن نخستوزیر آینده کشور همچنان ادامه داشت و پس از این، شاپور بختیار، که او نیز از اعضای جبهه ملی و به عبارتی نفر دوم آن بود، را برای این منظور مناسب یافت.
قبول نخستوزیری از جانب شاپور بختیار
بختیار در نوشتهها و خاطرات خود بیان کرد که شاه از او خواسته است که به دیدارش برود و در مورد چرایی قبول دیدار با شاه اظهار کرد: «این یک وصیتی است که مصدق کرده است که ما خودمان [از شاه] وقت نخواهیم، ولی اگر احضار کردند، برویم. اگر شاه مملکت بر طبق قانون میخواهد با افراد مملکت تماس بگیرد و مشورت بکند، باید آزادانه ما بتوانیم برویم.» هم چنین در مورد چگونگی مذاکرات شرح داد: «شاه به من گفت که صدیقی مثل این که موفق به تشکیل کابینه نمیشود و دوستان شما، او را اذیت میکنند و خودش هم دودلی نشان میدهد و کار باید زودتر انجام شود [شما دولت تشکیل دهید.] من گفتم پانزده روز وقت میخواهم و یک شرایط مقدماتی هم دارم.»[10] بختیار آمادگی خود را برای تشکیل دولت اعلام کرد و به این ترتیب آخرین دولت رژیم شاهنشاهی در ایران موجودیت یافت، البته این انتخاب صرفاً از طریق مشاوره شاه با دستیاران صورت نگرفت بلکه صلاحدید و موافقت آمریکا مهر تایید آن بود. بختیار با قبول نخستوزیری نه تنها نتوانست مردم ایران را با خود همراه کند بلکه دوستان و یاران دیرین خود در جبهه ملی را نیز از دست داد و جبهه ملی ضمن انتشار اطلاعیهای رسمی در نهم دی ماه او را اخراج کرد.
واکنش امام خمینی به نخستوزیری بختیار
امام هوشیارانه پی به نقشه شاه در جهت مأموریت دادن به عناصر ملی برای تشکیل دولت برده بود و به همین جهت از همان ابتدا مخالفت صریح خود را با بختیار اعلام کرد و دولت او را غیرقانونی خواند. ایشان در مصاحبه با تلویزیون فرانسه در تاریخ 18 دی 1357 در پاسخ به این پرسش که «حضرتعالی به هیچگونه حکومت بختیار را قبول نکردید. به چه دلیل؟» توضیح دادند: «دولت بختیار غیرقانونی است. برای این که شاه و مجلسین هر دو غیرقانونی هستند؛ شاه برای خاطر رفراندوم ملت در تاسوعا و عاشورا و اما مجلسین برای این که به ملت اتکاء ندارد و مجلسی بود که شاه وکلای او را تعیین کرده است.»[11]
از آن جایی که بختیار همواره خود را در صف مخالفین شاه میدانست و قصد داشت از این موضوع برای کسب مشروعیت بهرهبرداری کند، امام خمینی در پاسخ به پرسش خبرنگار تلویزیون A.B.C آمریکا که گفته بود «شاپور بختیار مخالف شاه است، چرا مخالف شاپور بختیار هستید؟» فرمودند: «اولاً بختیار مخالف شاه نیست. او میخواهد شاه را نگه دارد. ایشان با آمریکا بندوبست دارد و ثانیاً برفرض این که مخالف شاه باشد، خودش مخالف قانون است. مجلسین مخالف قانونند و شاه هم مخالف قانون است، از این جهت ما مخالف او هستیم.»[12]
تشکیل کابینه
بختیار جهت تکمیل کابینه خود بسیار تلاش کرد تا افرادی را معرفی کند که شناخته شده و دارای حُسن شهرت باشند، اما در آن شرایط و با گستردهتر شدن جریان انقلاب، بسیاری از رجال سیاسی زیر بار این خودکشی سیاسی نمیرفتند و لذا یا از همان ابتدا درخواست بختیار را رد کردند و یا پس از چندی پی به اشتباه خود برده و استعفا دادند. بختیار که نتوانسته بود اعضای کابینه خود را تکمیل کند، اعلام کرد برخی وزارتخانهها را برای توافق با مخالفین و دعوت از آنها برای شرکت در کابینه، خالی نگاه داشته است. لذا به همراه همان افرادی که وزارت در کابینهاش را قبول کرده بودند، در 16 دی ماه به حضور شاه رسید.
قرهباغی در مورد اعضای کابینه بختیار و تلاش وی برای تکمیل تیم دولت، در کتابش نوشت: «کمتر کسی حاضر شد همکاری با ایشان را بپذیرد، از جمله شخصیتهایی که همکاری با آقای بختیار را قبول نکرد، ارتشبد فریدون جم، رئیس اسبق ستاد بزرگ ارتشتاران بود. او اظهار میکرد که در اجرای اوامر اعلیحضرت به ایران آمده ولی وزارت جنگ را قبول نخواهد کرد. ایشان اضافه کرد که این اقدامات و فعالیتها بینتیجه است، در حال حاضر وضع کشور را آن طور که من میبینم به کیفیتی است که از دست این دولت هم کاری ساخته نیست.»[13] به همین جهت بختیار مجبور شد، ارتشبد جعفر شفقت(از چهرههای وابسته به بهائیت) را در جلسه مجلس شورای ملی به سمت وزیر جنگ معرفی کند. صادق وزیری وزیر دادگستری نیز 24 ساعت بعد از رأی اعتماد مجلس به دولت استعفا نمود و بدینترتیب غالب وزارتخانهها بدون وزیر ماندند.
خروج شاه از کشور
همان طور که ذکر شد، یکی از شروط اصلی بختیار برای نخستوزیری، خروج شاه از کشور بود که در 26 دی ماه رخ داد. اما شاه تحت تأثیر این شرط بختیار تصمیم به خروج نگرفت بلکه خود و با توصیه دول غربی به ویژه آمریکا به این نتیجه رسید که دیگر نمیتواند در کشور باشد. اما مشکل اصلی در مورد خروج شاه از کشور حفظ انسجام ارتش بود. شاه در مورد خروجش از کشور و توصیه اطرافیان نوشته است: «بعضی از اطرافیان به منظور آرام سازی محیط، به من توصیه میکردند چند هفتهای از ایران دور شوم، [ولی] فرماندهان ارتش از من میخواستند در کشور باقی بمانم تا نیروهای مسلح از هم پاشیده نشود.»[14] ژنرال رابرات هایزر (که در ادامه این نوشتار مأموریت او در تهران شرح داده میشود) در جلسات متعددی که با فرماندهان ارتش داشت، دریافته بود که فرماندهان به شدت به وجود شاه در کشور وابسته هستند به طوری که اگر وی ایران را ترک کند آنها نیز هیچ نیرویی از خود برای ادامه مأموریتشان نخواهند داشت. هایزر به این نتیجه رسیده بود که فرماندهان بر دو نکته بسیار مهم تأکید داشت، اول این که باید جلوی خروج شاه از ایران گرفته شود و دوم اگر شاه از ایران برود، همه آنها هم میخواهند با او بروند.[15] اما هایزر به تهران آمده بود تا دستور خروج شاه را بدهد و ارتش را یکپارچه نگاه دارد و از گسستگی آنها جلوگیری کند و تا حدی نیز موفق به این کار شد و فرماندهان پس از خروج شاه نیز به بختیار وفادار ماندند و انسجام خود را تا روزهای آینده حفظ کردند.
برنامههای دولت بختیار
بختیار پس از رسیدن به نخستوزیری به اقداماتی دست زد تا مخالفان را راضی نماید. وی در حالیکه تصویری از مصدق در پشت سر خود داشت، در تلویزیون سراسری ظاهر شد، از سالهای فعالیتش در جبهه ملی سخن گفت، اعلام کرد که شاه به زودی برای گذراندن تعطیلات کشور را ترک خواهد کرد و قول داد حکومت نظامی را لغو و انتخاباتی کاملاً آزاد برقرار کند. وی طی هفته بعد چند قرارداد تسلیحاتی به ارزش 7 میلیارد دلار را لغو، فروش نفت به آفریقای جنوبی و اسرائیل را متوقف و اعلام کرد که ایران از پیمان سنتو خارج شده است و دیگر ژاندارم خلیج فارس نخواهد بود.[16]
سولیوان سفیر آمریکا در تهران، از ملاقات خود با بختیار پس از رسیدن به مقام نخستوزیری مینویسد: «از مذاکرات خود با بختیار در کمال شگفتی به این نتیجه رسیدم که او خود را چیز دیگری میپندارد. او با لحنی پر احساس از نقشههایی که برای دولت خود داشت صحبت میکرد و از طرحهای خود برای ربودن انقلاب از دست آیتالله خمینی سخن میگفت. او تصور میکرد که با خروج شاه از ایران میتواند رهبری ملت ایران را به دست خود بگیرد.»[17]
بختیار در نخستین گام، برای آن که پایبندی خود را به قانون اساسی و اصول مشروطیت ثابت کند، اعلام کرد که باید از مجلس رأی تمایل بگیرد. برای این منظور او در ابتدا خواهان انجام تمامی رسوم پارلمانی به روش حکومت مشروطه سلطنتی، همانند رأی تمایل مجلس، صدور فرمان شاه طبق قانون اساسی و کسب رأی اعتماد هنگام طرح برنامه دولت و غیره گردید؛ رسومی که در مدت 25 سال آخر سلطنت شاه به کلی منسوخ شده بود. قصد وی از این کار نشان دادن پایبندیش به قانون اساسی بود.[18] از این رو شاه قبل از خروج از ایران، هیئت رئیسه دو مجلس را به کاخ خود احضار کرد و پیرامون مسائل جاری و مشکلات کشور سخن گفت و افزود من بختیار را برای ریاست دولت در نظر گرفتهام و اکنون نظر شما و مجلسین را هم میخواهم. هیئت رئیسه مجلسین پس از قریب یک ساعتونیم مذاکره و ارائه راهحلهای مختلف شاه را ترک کردند و فردای آن روز که مصادف بود با دهم دی ماه 1357 جلسه مشترک مجلسین تشکیل شد و رأی تمایل به دولت بختیار دادند و بر آن اساس فرمان شاه صادر شد.[19]
بختیار در دیگر اقدام خود برای کسب مشروعیت و اعتبار دولتش، ادعا کرد که علما و روحانیون بسیاری از دولت او حمایت میکنند منتها آشکارا نمیتوانند پشتیبانی خود را از او اعلام کنند. این صحبتها واکنش علما و آیات عظام را در پی داشت و همگی این اظهارات بختیار را شدیداً رد و محکوم کردند. به عنوان نمونه، آیتالله العظمی سید شهابالدین مرعشی نجفی در اعلامیه خود تصریح کرد: «این موضوع را حقیر قویاً تکذیب نموده و همان طور که در اعلامیههای قبلی تذکر داده شده، این دولت دست نشانده رژیم ظالم و فاسد و دیکتاتوری که دستش آلوده به خون ملت مسلمان ایران است، مردود بوده و به هیچوجه مورد قبول ما نبوده و آن را غیرقانونی اعلام مینمائیم.»[20]
از مهمترین برنامههای دولت بختیار که بسیار بر آنها جهت وجهه تبلیغاتی آن مانور میداد میتوان به دو مورد زیر اشاره کرد:
الف) لایحۀ قانون انحلال سازمان اطلاعات و امنیت کشور،
ب) لایحه قانون مربوط به نحوۀ تعقیب نخستوزیران و وزیران و طرز تشکیل هیئت منصفه.[21]
همچنین از مشکلات عمدۀ دولتهای پایانی رژیم (از شریفامامی تا بختیار) اعتصابات در کشور بود که چرخهای اقتصادی و اجتماعی دولت را مختل کرده بود. بختیار که در هنگام ارائه برنامه دولت به مجلس اعلام کرده بود که یکی از برنامههای دولت من پایان دادن به اعتصابات و به گردش در آوردن چرخهای اقتصادی کشور است، ولی او نه تنها نتوانست اعتصابات را متوقف کند، بلکه روز بروز بر دامنه و توسعه آن افزوده شد و بختیار را با شکست سختی مواجه کرد.[22]
او در صدد بود با اقداماتی که در جهت مردم و انقلاب انجام میدهد بتواند نظر امام را به خود جلب کند، از جمله دستور آزادی 162 زندانی سیاسی را داد.[23]
بختیار پیش از استقرارش در کاخ نخستوزیری، وعده آزادی مطبوعات را داده بود و اربابان جراید نیز در این برهه تاریخی ترجیح دادند که فعالیتهای خود را از سر گیرند و با توجه به فرمان امام مبنی بر ادامه کار آنها، اعتصاب مطبوعات شکسته شد. با روی کار آمدن بختیار اعتصاب و تعطیلی روزنامههای اطلاعات و کیهان پایان یافت و این دو روزنامه مهم تهران شروع به انتشار مجدد کردند.[24]
تشکیل شورای انقلاب اسلامی
در هر انقلابی، رهبران انقلاب برای ایجاد هماهنگی بین مبارزان و پیشبرد مبارزات سیاسی، نهادهایی تأسیس میکنند؛ اینگونه نهادها معمولاً قبل از پیروزی هر انقلابی به وجود میآیند و پس از انقلاب با تأسیس نهادهای قانونی یا منحل میشوند یا تغییر رویه میدهند. انقلاب ایران هم از این قاعده مستثنا نبود، به همین دلیل شورای انقلاب به دستور امام خمینی در تاریخ 22 دی 1357 به طور رسمی تشکیل شد. امام خمینی هدف از تشکیل این شورا را ایجاد یک حکومت موقت برای تأسیس مجلس مؤسسان به منظور تصویب قانون اساسی عنوان کردند. اعضای شورا به طور مخفی فعالیت میکردند و هسته مرکزی آن عبارت بود از حضرات آقایان: مرتضی مطهری، علیاکبر هاشمی رفسنجانی، سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، محمدجواد باهنر و سید محمد بهشتی. لازم به ذکر است که این شورا پس از پیروزی انقلاب برای هماهنگی امور تا تاریخ 20 / 6 / 1359 به کار خود ادامه داد.[25]
برپایی و انحلال شورای سلطنت
برای اعضای شورای سلطنت در جبهۀ حکومت، نخست نام عدهای از سران جبهه ملی مطرح بود و نام دکتر کریم سنجابی، مهندس مهدی بازرگان، دکتر یدالله سحابی و حتی مرحوم شهید دکتر بهشتی نیز برده میشد ولی هیچ کدام این سمت را نپذیرفتند، حتی دکتر علیاکبر سیاسی و محمد سروری و نجمالملک هم راضی به قبول این سمت در آن موقع حساس نبودند. در برههای نام غلامحسین صدیقی هم به عنوان عضو شورا مطرح شد اما در لیست نهایی نامی از او به چشم نمیخورد. بختیار تمایل زیادی داشت تا افرادی را که از مخالفین هستند به کمک خود جلب کند و از این رو شاه در انتخاب اعضای شورا مدتی در تردید قرار گرفت تا سرانجام روز 23 دی اعضای شورا انتخاب شدند. این اعضا به دو دسته قابل تقسیم بودند: دسته اول افرادی بودند که به اعتبار شغل خود عضویت شورای سلطنت را به دست آوردند مانند شاپور بختیار نخستوزیر؛ محمد سجادی رئیس مجلس سنا؛ جواد سعید رئیس مجلس شورای ملی؛ علیقلی اردلان وزیر دربار؛ عبدالله انتظام مدیرعامل شرکت ملی نفت و عباس قرهباغی رئیس ستاد مشترک. دسته دوم از بین رجال معمر و با سابقه انتخاب شدند که عبارت بودند از: سید جلالالدین تهرانی، محمدعلی وارسته و عبدالحسین علیآبادی؛ در میان این سه نفر، تهرانی با روحانیت نزدیکی داشت و خود مدتها از مدرسین حوزه علمیه بود و علوم معقول تدریس میکرد و در دو نوبت هم نیابت تولید آستان قدس رضوی را عهدهدار بود.[26] سید جلالالدین تهرانی دو روز پس از خروج شاه از ایران به توصیه اعضای شورای سلطنت مخصوصاً شاپور بختیار برای ملاقات و مذاکره با امام خمینی عازم پاریس شد ولی پیام امام مبنی بر غیرقانونی بودن شورای سلطنت این ملاقات را غیرممکن ساخت و شرط ملاقات استعفای کتبی با اعلام این نکته که شورای سلطنت غیرقانونی است، شد و این مسئله در حاشیه نامه تهرانی که تقاضای ملاقات کرده بود نوشته و برای او ارسال گردید. به این ترتیب سید جلالالدین روز اول بهمنماه استعفای خود را از ریاست و عضویت شورای سلطنت اعلام کرد.[27] این استعفا ضربه مهلکی بر پیکره دولت بختیار وارد کرد؛ چرا که مختصر جنبه قانونی آن، که بختیار همواره مورد تأکید قرار میداد را زیر سؤال برد و اساساً مشروعیت و رسمیت رژیم را در غیاب شاه خدشهدار کرد.
تلاشهای بختیار برای ملاقات با امام
بعد از فروپاشی شورای سلطنت و وخیمتر شدن اوضاع، بختیار تصمیم گرفت شخصاً به ملاقات امام به پاریس برود. به نقل از بختیار «روز جمعهای (ششم بهمن) بود یکی از دوستان آقای بازرگان را خواستم... گفتم من حاضرم بروم به اروپا و با آقای خمینی مذاکره کنم.. در همان روز بختیار با بازرگان ملاقات کرد و بازرگان نتیجه مذاکرات خود را به پاریس مخابره کرد. بازرگان پنج پیشنهاد را مطرح کرد: 1) بعد از ورود امام به ایران بختیار در فرودگاه به حضور امام برسد و اعلام کند در اختیار امام است و هر چه ایشان مصلحت میدانند عمل نمایند. 2) بختیار در فرودگاه از امام بخواهند چنانچه اجازه دهید به کار خود ادامه دهم و امام هم به بختیار اجازه ادامه کار تا اطلاع بعدی را بدهند. 3) بختیار به پاریس بیاید و استعفای کتبی بدهد، امّا امام استعفای او را نپذیرند و وی را مأمور ادامه کار نمایند. 4) بختیار بیاید پاریس استعفای کتبی بدهد و امام استعفای او را بپذیرد؛ ولی مجدداً او را به نخستوزیری موقت منصوب نمایند. 5) شورای انقلاب بر کار دولت بختیار نظارت کند و چهار وزیر نیز توسط شورای انقلاب تعیین شود.
این پیشنهادها توسط ابراهیم یزدی به اطلاع امام خمینی رسید. امام فرمودند: «هیچ یک از فرمولها قابل قبول نیست، امّا چهارمی قابل بحث و تحت شرایطی قابل قبول است.» پاسخ امام تلقی به قبول واقع شد و یزدیـ البته با حسن نیت و جهت پیروزی فوری انقلابـ خبر ملاقات بختیار با امام خمینی را منتشر کرد. بازرگان نیز پاسخ امام را حمل بر قبول کرد و موافقت امام را به بختیار اعلام کرد. بختیار به امید گرفتن حکم نخستوزیری از امام خمینی به مذاکرات خود با بازرگان ادامه داد و متنی را تهیه کرد تا به عنوان پیام و خبر ملاقات با امام خمینی از طریق رسانهها منتشر شود. بازرگان عصر روز هفتم بهمن با یزدی در پاریس تماس گرفت و نتیجه مذاکرات شورای امنیت و متن نامه بختیار را به این شرح مخابره کرد: «من به عنوان یک ایرانی وطندوست که خودم را جزء کوچکی از این نهضت و قیام عظیم ملی و اسلامی میدانم و اعتقاد صادقانه دارم که رهبری و زعامت آیتالله العظمی امام خمینی و رأی ایشان میتواند راهگشای مشکلات امروزی و ضامن ثبات و امنیت کشور گردد، تصمیم گرفتهام که ظرف 48 ساعت آینده شخصاً به پاریس مسافرت کرده و به زیارت معظمله نایل آیم و با گزارش اوضاع فعلی خاص کشور و اقدامات خود ضمن درک فیض، درباره آینده کشور کسب نظر نمایم.»[28]
اما امام که تأکید داشتند بختیار ابتدا باید استعفا دهد و سپس به حضور پذیرفته شود، این ملاقات به انجام نرسید. به همین منظور و برای جلوگیری از سوءاستفادههای تبلیغاتی بختیار، امام اعلامیهای منتشر کرد که در شهرهای ایران به ویژه در قم و تهران و نیز از طریق مطبوعات منعکس شد: «حضرات حجج اسلام تهران و سایر شهرستانها دام برکاته آنچه ذکر شده است که من شاپور بختیار را با سمت نخست وزیری میپذیرم دروغ است بلکه تا استعفا ندهد او را نمیپذیرم، چون او را قانونی نمیدانم. حضرات آقایان به ملت ابلاغ فرمایند که توطئهای در دست اجرا است و از این امور جاریه گول نخورند. من با بختیار تفاهمی نکردهام و آنچه سابق گفته است که گفتگو بین من و او بوده دروغ محض است. ملت باید موضع خود را حفظ کنند و مراقب توطئهها باشد.»[29]
راهپیمایی طرفداران قانون اساسی
بختیار قصد داشت مانند جریان مخالف خود، تظاهرات خیابانی در جهت حمایت دولت و قانون اساسی مشروطه ترتیب دهد. «استقلال، آزادی، قانون اساسی»؛ این شعار گروهی بود که در روز سوم بهمن، در سالن استادیوم امجدیه گرد آمده بودند تا پشتیبانی خود را از قانون اساسی مشروطه و دولت شاپور بختیار اعلام کنند. در روز چهارم بهمن از ساعت 8 صبح در حدود هزار نفر در زمین بسکتبال امجدیه اجتماع کردند و در حالی که پرچمهای ایران و پلاکاردهایی که روی آنها نوشته شده بود «ایران من، ایران من»، «خدا، قرآن، محمد، قانون اساسی» و... به نفع دولت شعار میدادند. اما نکته جالب شرکتکنندگان این مراسم بود زیرا دولت سعی کرد از خانوادههای وابسته به حکومت و پرسنل نیروهای مسلح برای این منظور بهره گیرد و یا گروههایی را تطمیع کند تا در این تظاهرات شرکت کنند. به عنوان مثال به گزارش روزنامه اطلاعات در روز چهارم بهمن، برخی از پرسنل بازنشسته ارتش اعلام کردند: «سرپرست فرمایشی کانون افسران و درجهداران بازنشسته، تلفنی از نظامیان بازنشسته خواسته، صبح پنجشنبه به عنوان دفاع از قانون اساسی در بهارستان اجتماع کنند. ما به حکم وجدان هرگز در مسیری به جز مسیر نهضت مقدس انقلابی گام نخواهیم برداشت.»[30]
مأموریت ژنرال هایزر در ایران
در جبهه غرب، آمریکاییان با همه اختلافات درونی و تحلیلهای غلط، بر سر یک موضوع اجماع داشتند و آن این که با سقوط شاه و پیروزی امام خمینی منافع آمریکا در معرض خطر قرار خواهد گرفت. از این جهت تمام راههای ممکن را برای حفظ منافع خود در ایران بررسی و اقدامات لازم را اجرا میکردند. چارلز دانکن قائممقام وزیر دفاع پیشنهاد کرد ژنرال رابرت هایزر، معاون فرمانده یگان ناتو در اروپا به ایران فرستاده شود تا به برقراری تماس با رهبران نظامی ایران بپردازد. استدلال شد که این اقدام موجب میشود که حمایت ایالات متحده از رژیم شاه نیز مورد تأکید قرار گیرد. هایزر در چهارم ژانویه (14 دی ماه) به صورت سرّی با یک هواپیمای نظامی آمریکایی وارد تهران شد و مورد استقبال چندین نظامی آمریکایی قرار گرفت. آمریکاییان بدون اجازه ایرانیان وارد و خارج میشدند، حتی شاه نیز از ورود هایزر مطلع نشد.[31] چنان که خود در کتابش مینویسد: «مسافرتهای ژنرال هایزر همواره از چند هفته قبل برنامهریزی میشد ولی اینبار جنبهای اسرارآمیز داشت. نظامیان آمریکا، با هواپیمای خود میآمدند و میرفتند و طبیعتاً تابع تشریفات معمول نبودند. از امرای ارتش درباره مسافرت ژنرال هایزر سؤال کردم، آنها هم چیزی نمیدانستند. حضور او در ایران واقعاً شگفتانگیز بود و نمیتوانست اتفاقی و بدون دلایل بسیار مهم باشد.»[32]
هایزر در سفر خود به ایران مأموریتهای زیر را بر عهده داشت:
1. جلوگیری از هرگونه عملیات خودسرانه و نسنجیده ارتش موقع خروج شاه از ایران؛
2. وادار ساختن ارتش به پشتیبانی از دولت بختیار که مورد حمایت آمریکا بود و بررسی امکان کودتای نظامی در صورت لزوم؛
3. تعیین تکلیف قراردادهای فروش سلاحهای پیشرفته آمریکایی در ایران؛
4. ارزیابی نقش ایران در منطقه به عنوان ژاندارم خلیج فارس.[33]
البته از قرائن چنین استنباط میشود که هایزر بسته به شرایط، دو مأموریت دیگر هم داشت: یکی کودتا و دیگری قتل عام رهبران انقلاب اسلامی.
رابرت هایزر و فونماربد تا آخرین روزهای حکومت بختیار در ایران ماندند و به کمک سولیوان و با پیگیری او تفاهمنامهای مبنی بر لغو این قراردادهای تسلیحات نظامی توسط دولت بختیا امضا کردند. دو روز بعد از امضای این تفاهمنامه مأموریت فونماربد و هایزر در ایران پایان مییابد و هر دو ایران را ترک میکنند.[34]
مأموریت مهم دیگر هایزر، حفظ انسجام ارتش و جلوگیری از فروپاشی آن بعد از رفتن شاه بود. هایزر موفق شده بود تا حدودی، فرماندهان ارتش را راضی کند تا از دولت بختیار پشتیبانی کنند، به طوریکه تا روز پیروزی انقلاب، ارتش رسماً دولت بختیار را همواره به عنوان دولت قانونی به رسمیت میشناخت. ارتشبد عباس قرهباغی، رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران، در پیامی خطاب به کلیه نیروهای مسلح که در سوم بهمن منتشر شد، تأکید کرد: «نیروهای مسلح شاهنشاهی در این زمان حساس از تاریخ وطن با عزمی راسخ و انضباطی معنوی و با روحی سرشار از عواطف میهنخواهی و غلبه بر احساسات و خودداری از هرگونه عملی برخلاف دستورات و وظایف سربازی خود در پشتیبانی از دولت قانونی بیش از پیش کوشا خواهند بود.»[35]
بستن فرودگاهها و بازگشایی مجدد آن
پیش از پرداختن به ماجرای بسته شدن فرودگاهها، لازم است شرح مختصری از راهپیمایی روز اربعین و نقش آن در روند انقلاب ذکر شود. بعد از خروج شاه از کشور، روز بروز بر شدت اعتراضات افزوده میشد و با وعدههای بختیار نه تنها مردم انقلابی راضی به عقبنشینی نمیشدند بلکه بر دامنه مبارزات خود میافزودند. یکی از مهمترین راهپیماییهای مردم ایران در دوران نخستوزیری بختیار، تظاهرات روز اربعین بود. جامعه روحانیت تهران نیز تشکیل جلسه داد و تصمیم گرفت راهپیمایی پرشکوهی برگزار نماید. اربعین روز 29 / 10 / 1357 فرارسید. در تهران مردم گروه گروه در مکانهای از پیش اعلام شده تجمع کردند و سپس به سوی خیابان آیزنهاور (آزادی) حرکت کردند. خیابان مملو از جمعیت به سوی میدان شهیاد (آزادی) در حرکت بود. جمعیت عظیمی در میدان تجمعکردند و گنجایش میدان به پایان رسید. انتهای جمعیت نیز در چهارراه کالج متوقف شد.[36]
بختیار که از خروش مردم ایران بیمناک شده بود، و هرزمان زمزمه بازگشت امام بیشتر به گوش میرسید، تصمیم گرفت تا از ورود ایشان به کشور جلوگیری کند. قرار بود 4 بهمن یک پرواز ویژه موسوم به «پرواز انقلاب» از تهران برای بازگرداندن امام خمینی به پاریس عزیمت کند. به همین مناسبت کارکنان هواپیمای ملی ایران و سازمان هواپیمایی کشوری روز سوم بهمن، طی اطلاعیهای از مردم خواستند در اجتماعی که در محل ترمینال 4 فرودگاه مهرآباد برای انجام پرواز انقلاب برپا میشود شرکت کنند. اما فرمانداری نظامی تهران از نخستین ساعات بامداد با پخش مکرر اعلامیه خود، مسدود شدن فرودگاه مهرآباد را اعلام کرد و افزود که این فرودگاه به روی تمام پروازهای داخلی و خارجی مسدود شده است.[37]
به دنبال بستن فرودگاه بر روی امام خمینی اوضاع کشور خصوصاً تهران بار دیگر متشنج شد. با تحصن روحانیون مبارز در دانشگاه تهران، اطراف دانشگاه مرکز درگیری شد. روز ششم بهمن در تهران شایع شد که امام خمینی با یک هواپیما پاریس را به مقصد تهران ترک کردهاند و هواپیمای امام در همدان در پایگاه شاهرخی به زمین نشسته است. به دنبال این شایعه دهها هزار نفر به خیابانها ریختند و با شعار مرگ بر شاه به تظاهرات پرداختند. نقطه درگیری در میدان 24 اسفند (انقلاب) نزدیک دانشگاه بود. نیروهای نظامی در میدان و خیابانهای منتهی به آن مردم را به گلوله بستند و دهها نفر را شهید و مجروح کردند. واقعه خونین 8 بهمن پایانی بر ادّعای بختیار و داغی بر پیشانی دولت سوسیال دموکرات وی بود. وی فهمید که دیگر قادر به ممانعت از بازگشت امام خمینی نیست به همین جهت بختیار شبانه دستور بازگشایی فرودگاههای کشور را صادر کرد. از طرف دیگر این تظاهرات خونین منشأ خیزش جدیدی در سرتاسر ایران شد.[38]
بازگشت امام به میهن
هنگامیکه نخستوزیرِ شاه موج گسترده اعتراضات مردم را در 8 بهمن مشاهده کرد، راهبرد دیگری را پیش گرفت. 9 بهمن بختیار به سولیوان گفت که از مراجعت امام خمینی به ایران ممانعت نخواهد کرد. تاکتیک بختیار در این مرحله این بود که با ورود امام به صحنه مبارزات داخلی ایران، از قدرت معنوی و جذبۀ او بکاهد و به خیال خود، او را در میان سایر ملاها غرق کند. بختیار امیدوار بود که با حضور امام در ایران اختلاف و رقابت بین رهبران روحانی بالا بگیرد و شکاف و اختلاف بین گروههای مخالف فرصتهای تازهای در اختیار او قرار گیرد.[39]
امام خمینی یک ساعت قبل از پرواز در پیامی به مردم فرانسه از مهماننوازی آنها و دولت و حس آزادیخواهی آنان قدردانی کرد. ایشان پس از ورود به فرودگاه مهرآباد در 12 بهمن 57، طبق برنامهای که از قبل تنظیم شده بود عازم بهشتزهرا(س) شدند. جمعیتی حدود یک میلیون نفر در آنجا گرد آمده بود و انتظامات نیز بر عهده مردم و کمیته استقبال از امام بود. در این سخنرانی، امام بخشهایی از بیانات خود را متوجه بختیار و دولت او کردند: «آیا کسی که خودش از ناحیه مجالس و شاه غیرقانونی منصوب شده است میشود قانونی باشد؟ ما میگوییم شما غیرقانونی هستید و باید بروید. ما میگوییم این دولت حتی خودش قبول ندارد که قانونی است تا چند سال پیش خودش آن را قبول نداشت حالا چه شده که میگوید قانونی است؟ این آقا که خودش هم خودش را قبول ندارد، رفقایش هم او را قبول ندارند، ارتش هم قبولش ندارد، فقط آمریکا و انگلیس از او پشتیبانی کردند به ارتش هم گفتهاند که شما هم باید از او پشتیبانی کنید... میگویید در یک مملکت که دو دولت نمیشود، ما هم میگوییم نمیشود ولی دولت غیرقانونی باید برود، دولت ما متکی به آرای ملت و حکم خداست.»[40]
دو دولت در یک سرزمین
همان طور که گفته شد، از مهمترین اقدامات شورای انقلاب، مقدمات برای روی کار آمدن دولت موقت و انتقالی بود که پس از رایزنیهای گوناگون، امام خمینی با پیشنهاد نخستوزیری مهندس مهدی بازرگان موافقت نمودند و در روز 15 بهمن 1357 در مدرسه علوی در تهران طی مراسمی با حضور خبرنگاران داخلی و خارجی و جمعیت کثیری از شخصیتهای سیاسی و مردمی که در داخل و خارج مدرسه گرد آمده بودند، طی حکمی که توسط حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی قرائت شد، مهندس بازرگان به عنوان نخستوزیر دولت موقت معرفی شد.[41] در این فرمان تاریخی که ابلاغ امام خمینی و انشاء اولیه شهید آیتالله مطهری، با تکمیل و تصویب شورای انقلاب بود و از اکثریت قریب به اتفاق ملت ایران نشأت میگرفت و خواستههای 37 سال مبارزات مردم ایران در آن خلاصه شد. دولت موقت طبق محاسبهها، مصاحبهها و وعدههای مکرر امام در ماههای آخر، برای انتقال از نظام ننگین قدیم به نظام مطلوب جدید، تعیین میگردید که وظیفهاش عبارت بود از خلع ید از حکومت استبدادی، تحقق حاکمیت ملی در یک رفراندوم عمومی، تشکیل مجلس مؤسسان آزاد ملی، تصویب قانون اساسی، تأمین آزادی و استقلال و جمهوری اسلامی و پس از آن انتخاب نمایندگان مردم برای تعیین دولت مطلوب و وضع قوانین لازم با هرگونه تغییرات و ترقیات اصلاحی یا انقلابی که اکثریت ملت بخواهند.[42]
انتصاب بازرگان به نخستوزیری، بزرگترین نمایش قدرت بود که حضرت امام به وسیله آن ناتوانی و ضعف دولت بختیار و قدرت بسیج و پایگاه مردمی خود را به جهانیان نشان داد؛ زیرا بلافاصله پس از صدور فرمان امام دایر بر نخستوزیری مهندس بازرگان، مردم گروه گروه به خیابانها آمدند و با راهپیماییهای با شکوه خود فرمان امام را تأیید کردند.[43] فردای روز انتصاب بازرگان به ریاست دولت موقت، بختیار ضمن اعلام این که به اصطلاح دولت انتخابی آیتالله را به رسمیت نمیشناسد اظهار داشت: «من در مقام نخستوزیر قانونی مملکت میمانم تا انتخابات آزاد آینده را انجام دهم، حتی اگر کلیه نمایندگان مجلس هم به خواست آیتالله خمینی گردن نهند و از وکالت مجلس استعفا دهند.»[44] بختیار تأکید کرد: «تنها یک حکومت میتواند وجود داشته باشد، این حکومت باید یا بازرگان باشد که رسمیت ندارد و یا دولت من که به وسیله قانون منصوب شده است. اگر قانون اساسی بناست که عوض شود، باید این امر به وسیله پارلمان باشد.»[45] بختیار که خود را نخستوزیر قانونی میدانست، حاضر نبود دولت دیگری را در کشور بپذیرد: «ما یک مملکت داریم، یک حکومت خواهد داشت، یک ارتش خواهد داشت و هیچگاه در ایران دو دولت وجود نخواهد داشت و این به هر قیمت.»[46] «دولت موقت را تا شوخی است میپذیرم. اگر او [بازرگان] تنها به حرف زدن اکتفا کند، یک مسأله است اما اگر بخواهد دست به عملی بزند، مسأله دیگری مطرح است.»[47] اما نظر بختیار با نظر مردمی که در خیابانها شعار میدادند «بختیار، بختیار مهرۀ بیاختیار؛ بازرگان، بازرگان نخستوزیر ایران»[48] بسیار متفاوت بود.
زمینههای سقوط نهایی
یکی از اتفاقات مهمی که بختیار را حیرتزده کرد، اعلان پیوستگی همافران با جریان انقلاب بود. هفتمین روز ورود امام به ایران، پرسنل نیروی هوایی خدمت امام رسیدند و با ایشان بیعت کردند و عکس و تصویر واقعه در روزنامۀ کیهان درج و چاپ شد؛ اما شاپور بختیار که فقط اسمی از نخستوزیری داشت، جریان را تکذیب کرد. پس از این واقعه مردم این شعار را به طور مکرر میدادند: پرسنل هوایی، ارتش ملی ماست.[49]
قرهباغی ماجرا را اینگونه تشریح میکند: «غروب روز 19 بهمنماه آقای بختیار به من تلفن زده سؤال نمود: روزنامه کیهان را دیدهاید؟ گفتم نه هنوز. اظهار کرد: عکس عدهای پرسنل نیروی هوایی را در اقامتگاه آقای خمینی چاپ کرده است، معلوم است که یکی از عکسهای مراسم سابق را مونتاژ کردهاند. سؤال نمودم چگونه فهمیدید مونتاژ کردهاند؟، جواب داد: کاملاً روشن است، ضمناً از سپهبد امیرحسین ربیعی (فرمانده نیروی هوایی) سؤال کردم ایشان هم اظهار نمود ما بررسی کردیم، این عکس مونتاژ شده است و دستور دادیم که در روزنامهها تکذیب کنند. آقای بختیار اضافه کرد تیمسار هم دستور بدهید تکذیب کنند. گفتم الان دستور میدهم... ولی از اعمال بعدی همافران و افسران نیروی هوایی شاهنشاهی، در روزهای 21 و 22 بهمن مانند درگیری با افراد گارد و باز کردن درب اسلحهخانهها و دادن اسلحه به مخالفین و بالاخره تمرد مسلحانه در نیروی هوایی، معلوم شد که جریان اعلام همبستگی پرسنل نیروی هوایی حقیقت داشته و آقای بختیار و سپهبد ربیعی هر دو واقعیت را پنهان کرده بودند.»[50]
بعد از پیوستن افسران نیروی هوایی و همافران به جریان انقلاب، تنش در ارتش بیشتر شده بود. در شامگاه روز 20 بهمن 1357، هنگامی که در مرکز آموزش هوایی دوشانتپه، پرسنل مرکز آموزش فیلم مراسم مراجعت امام خمینی را که از تلویزیون نشان داده میشد تماشا میکردند، بین هنرجویان نیروی هوایی که شدیداً نسبت به امام ابراز احساسات مینمودند، و افراد گارد شاهنشاهی ایجاد درگیری شد که منجر به تیراندازی گردید. مردم ساکن در اطراف پایگاه دوشانتپه وقتی متوجه درگیری شدند به کمک همافران و پرسنل نیروی هوایی در مقابل افسران گارد شتافتند. زد و خورد در داخل محوطه پایگاه و آموزشگاه نیروی هوایی که از اوایل شب آغاز شده بود، کمکم به خیابانها کشید و نیروهای انقلابی که فرصت را مغتنم شمرده بودند وارد میدان شدند. در مدت کوتاهی تمام خیابانهای اطراف سنگربندی شد و مبارزان مسلح در صحنه ظاهر شدند. نبرد در مرکز آموزش نیروی هوایی و اطراف پایگاه دوشانتپه تمام شب ادامه یافت و صبح روز بعد این منطقه به یک میدان جنگ واقعی تبدیل شد.[51]
رژیم به لحظات مرگ خود بیشتر نزدیک میشد و یک اشتباه دیگر از سوی بختیار منجر به از دست رفتن کنترل اوضاع شد. یکی دیگر از اشتباهات تاکتیکی بختیار، تغییر ساعت منع عبور و مرور در روز 21 بهمن بود؛ تغییر ساعت حکومت نظامی به 16:30 به منظور فشار بیشتر بر مردم، باعث شد شایعه کودتا در شهر قوت گیرد، لذا امام در اطلاعیهای از مردم خواستند که هیچ توجهی به این حکم نکنند: «اعلامیهی امروز حکومت نظامی، خدعه و خلاف شرع است و مردم به هیچوجه به آن اعتنا نکنند. برادران و خواهران عزیزم! هراسی به خود راه ندهید که به خواست خداوند تعالی حق پیروز است.»[52] از شامگاه 21 بهمن تا بامداد 22 بهمن، تهران به میدان جنگی تمامعیار تبدیل شده بود. سقوط سربازخانهها، پادگانها، کارخانجات اسلحهسازی و بسیاری ادارات و مراکز دولتی نوید سقوط رژیم را میداد و بختیار آن شب را بدون آن که پلکی روی هم بگذارد، مدام مشغول خبر گرفتن از آخرین وضعیت شهر بود؛ شهری که سیمای آن بسیار متفاوت از مکانی بود که پیش از آن همه میشناختند.
پایان کار بختیار
صبح روز 22 بهمن اعلامیه بیطرفی ارتش از رادیو و تلویزیون ملی پخش شد و یکی دو ساعت بعد شاپور بختیار ناهار نیمخوردهاش را در کاخ نخستوزیری رها کرد و به مخفیگاهی نامعلوم گریخت. درحقیقت فصلی طولانی از تاریخ پر فراز و نشیب ایران به پایان آمده بود.[53] درگیریهای مسلحانه روز 21 و 22 بهمن در حوالی دوشانتپه، آخرین نشانههای حمایت ارتش از دولت و سلطنت بود. ارتش ساعت 10:30 صبح 22 بهمن جلسهای برای بررسی وضعیت کشور تشکیل داد؛ شورای عالی ارتش بعد از حدود دو ساعت گفتگو، بدون اطلاع نخستوزیر، تصمیم گرفت در اطلاعیهای بیطرفی ارتش را اعلام کند. همان روز شایعه شد قرار است جلسهای با حضور بازرگان، بختیار و قرهباغی تشکیل شود و در آن جلسه بختیار استعفایش را تقدیم کند. بعد گفتند بختیار در این جلسه شرکت نکرده و فقط متن استعفانامهاش را برای بازرگان فرستاده است که همینطور هم شد؛ بختیار به دلایل امنیتی از شرکت در آن جلسه خودداری کرد و در آخرین ساعات کارش در کاخ نخستوزیری، دستور داد هلیکوپتری برای بردن او به دانشگاه افسری بیاید. مقصد نامعلوم بود. با خودرو و محافظ به دانشکده افسری رسید و از آنجا به مقصد نامعلومی پرواز کرد. یک ساعت بعد از خروج او از کاخ، مردم انقلابی به کاخ ریختند و مقدمات حضور بازرگان را فراهم کردند.[54] به این ترتیب کاخ نخستوزیری واقع در خیابان کاخ، روز یکشنبه به تصرف انقلابیون درآمد و بر سردر کاخ بر پارچه سفیدی نوشته شد: «به نامخدا، این مکان (نخستوزیری) در تاریخ 22 / 11 / 57 بدون هیچگونه تخریبی تخلیه و اشغال شد.»[55] پس از آن مردم موفق شدند بدون هیچ مشکلی ساختمان رادیو و تلویزیون ملی را تصرف کنند و در آنجا بود که در بعدازظهر 22 بهمن، رادیو این جمله تاریخی و ماندگار را اعلام کرد:
«اینجا تهران است، صدای راستین ملت ایران، صدای انقلاب»
روزشمار وقایع مهم دولت شاپور بختیار
رویداد |
تاریخ |
اخراج بختیار از جبهه ملی |
9 / 10 / 1357 |
ورود مخفیانه هایزر به ایران |
14 / 10 / 1357 |
معرفی کابینه بختیار در حضور شاه |
16 / 10 / 1357 |
تشکیل شورای انقلاب |
22 / 10 / 1357 |
تشکیل شورای سلطنت |
23 / 10 / 1357 |
گرفتن رأی اعتماد از مجلس |
26 / 10 / 1357 |
خروج شاه از کشور |
|
تظاهرات اربعین |
29 / 10 / 1357 |
استعفای تهرانی و انحلال شورای سلطنت |
1 / 11 / 1357 |
تقدیم دو لایحه انحلال ساواک و محاکمه وزرای سابق به مجلس |
4 / 11 / 1357 |
بسته شدن فرودگاهها |
|
تظاهرات طرفداران قانون اساسی به حمایت از دولت بختیار |
|
اعلامیه امام مبنی بر رد ملاقات شاپور بختیار |
7 / 11 / 1357 |
اعتراضات گسترده مردم در واکنش به تعویق بازگشت امام |
8 / 11 / 1357 |
باز شدن فرودگاهها |
9 / 11 / 1357 |
خروج ژنرال هایزر از کشور |
14 / 11 / 1357 |
انتصاب مهدی بازرگان به نخستوزیری |
15 / 11 / 1357 |
تصویب دو لایحۀ انحلال ساواک و محاکمه وزرای سابق |
17 / 11 / 1357 |
بیعت پرسنل نیروی هوایی با امام خمینی |
19 / 11 / 1357 |
درگیری همافران با نیروهای گارد شاهنشاهی |
21 / 11 / 1357 |
اعلان بیطرفی ارتش |
22 / 11 / 1357 |
استعفا و آغاز اختفای شاپور بختیار |
[1] مسعود انصاری، احمدعلی (1371). من و خاندان پهلوی، به کوشش محمد برقعی و حسین سرفراز، چاپ دوم، تهران: نشر فاخته، ص 105.
[2] سولیوان، ویلیام (1361). مأموریت در ایران، ترجمۀ محمود مشرقی، چاپ سوم، تهران: سازمان انتشارات هفته، ص 132.
[3] پارسونز، آنتونی (1363). غرور و سقوط، ترجمه منوچهر راستین، چاپ اول، تهران: سازمان انتشارات هفته، ص 172.
[4] هویدا، فریدون (1395)، سقوط شاه، ترجمه حسین ابوترابیان، چاپ دوازدهم، تهران: انتشارات اطلاعات، ص 196-195.
[5] پارسونز، همان، ص 172.
[6] پهلوی، محمدرضا (1359). پاسخ به تاریخ، چاپ اول، لسآنجلس: شرکت کتاب، ص 233.
[7] نعمتالهی، محمدحسین (1397). یک روایت معتبر درباره دولت بختیار، چاپ اول، مشهد: بهنشر (انتشارات آستان قدس رضوی)، ص 36.
[8] عاقلی، باقر (1397). نخستوزیران ایران، چاپ چهارم، تهران: انتشارات جاویدان، ص 1199.
[9] آبراهامیان، یرواند (1384). ایران بین دو انقلاب، ترجمۀ احمد گلمحمدی و محمدابراهیم فتاحی ولیلایی، چاپ یازدهم، تهران: نشر نی، ص 647.
[10] بختیار، شاپور (1386). خاطرات شاپور بختیار، به کوشش حبیب لاجوردی، طرح تاریخ شفاهی ایران مرکز مطالعات خاورمیانه دانشگاه هاروارد، چاپ دوم، تهران: انتشارات صفحه سفید، ص 102-96.
[11] مصاحبههای امام خمینی، در نجف، پاریس و قم. طلیعه انقلاب اسلامی، ستاد انقلاب فرهنگی، مرکز نشر دانشگاهی، ص 262.
[12] مصاحبههای امام خمینی، همان، ص 311.
[13] قرهباغی، عباس. اعترافات ژنرال، چاپ سوم، تهران: نشر نی، (1365)، ص 120.
[14] پهلوی، همان، ص 235.
[15] هایزر، رابرت (1393). مأموریت در تهران، ترجمۀ علی عبدالرشیدی، چاپ هفتم، تهران: انتشارات اطلاعات، ص 48.
[16] آبراهامیان، همان، ص 647.
[17] سولیوان، همان، ص 166.
[18] دهمرده، برات (1383). دولت بختیار و تحولات انقلاب اسلامی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 155.
[19] عاقلی، همان، ص 1201.
[20] روزنامه اطلاعات، «آیات عظام پشتیبانی از دولت شاپور بختیار را تکذیب کردند»، شماره 15765، یکشنبه 1 بهمن 1357، ص 7.
[21] مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره بیست وچهارم، جلسه 208، روز چهارشنبه 4 بهمنماه 1357، وبگاه کتابخانه مجلس شورای اسلامی.
[22] حسینیان، روحالله (1387). یک سال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه، چاپ اول، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 860.
[23] عاقلی، همان، ص 1224.
[24] مولایی، صغرا (1382). تاریخ معاصر ایران؛ بازکاوی دولت شاپور بختیار، نشریه تاریخپژوهی، سال پنجم، شماره 15، ص 94.
[25] قاسملو، اکبر و آقاجانپور، معصومه (1393). تاریخ شفاهی کمیتۀ استقبال از امام خمینی، چاپ اول، تهران: انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 31-27.
[26] عاقلی، همان، ص 1216.
[27] عاقلی، همان، ص 1220.
[28] حسینیان، همان، ص 887.
[29] شاپور بختیار به روایت اسناد ساواک، چاپ اول (1390)، انتشارات مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص 664.
[30] روزنامه اطلاعات، «تظاهرات به طرفداری قانون اساسی»، شماره 15768، چهارشنبه 4 بهمن 1357، ص 2.
[31] حسینیان، همان، ص 753.
[32] پهلوی، همان، ص 238.
[33] یزدی، ابراهیم، بررسی سفر هایزر به ایران، چاپ اول، تهران: نشر نهضت آزادی ایران، ص 10.
[34] همان، ص 38.
[35] روزنامه کیهان، «ارتش در پشتیبانی از دولت قانونی کوشا خواهد بود»، شماره 10620، سهشنبه 3 بهمن 1357، ص 2.
[36] حسینیان، همان، ص 871.
[37] روزنامه اطلاعات، «اشغال نظامی مهرآباد برای جلوگیری از پرواز انقلاب»، شماره 16768، چهارشنبه 4 بهمن 1357، ص 8.
[38] حسینیان، همان، ص 883-880.
[39] ونس، سایروس (1362). نقش آمریکا در ایران (از کتاب توطئه در ایران)، ترجمۀ محمود مشرقی، چاپ اول، تهران: سازمان انتشارات هفته، ص 47.
[40] عاقلی، همان، ص 1233-1229.
[41] عصمتی، حمید و حسنزاده گرجی، فرشته. حقوق ملت در قانون اساسی مشروطیت و جمهوری اسلامی ایران، چاپ اول، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 132.
[42] بازرگان، مهدی. انقلاب ایران در دو حرکت، چاپ پنجم، تهران، ص 78.
[43] نیمه پنهان. نخستوزیران ایران؛ شاپور بختیار، تهران: دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان، ص 92.
[44] هویدا، همان، ص 210.
[45] روزنامه اطلاعات، «بختیار: من و بازرگان میتوانیم توافق کنیم»، شماره 15780، پنجشنبه 19 بهمن 1357، ص 2.
[46] مهدوی، عبدالرضا هوشنگ. انقلاب ایران به روایت رادیو بی.بی.سی، چاپ دوم، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 363.
[47] روزنامه کیهان، «عکسالعمل بختیار: در ایران تنها یک حکومت وجود خواهد داشت»، شماره 10631، سهشنبه 17 بهمنماه 1357، ص 3.
[48] فرهنگ شعارهای انقلاب اسلامی، چاپ دوم (1390)، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 51.
[49] صادقی گیوی، محمدصادق. خاطرات آیتالله خلخالی، چاپ ششم، تهران: نشر سایه، ص 278.
[50] قرهباغی، همان، ص 310.
[51] سولیوان، همان، ص 175.
[52] صحیفه امام، جلد ششم، ص 122-121.
[53] مسعود انصاری، همان، ص 115.
[54] نعمتالهی، همان، ص 76 و 80.
[55] مجله خواندنیها، «عجایب کاخ نخستوزیری و چگونگی سقوط آن»، سال سیونهم، شماره 23، شنبه 28 بهمنماه 1357، ص 4.
گزارش از فرمانداریهای نظامی یازدهگانه و اطلاعیههای رسیده از منابع خبری در 1357/10/23 مبنی بر وضع عمومی کشور در رابطه با فعالیتهای مخالفین _ ص 1
گزارش از فرمانداریهای نظامی یازدهگانه و اطلاعیههای رسیده از منابع خبری در 1357/10/23 مبنی بر وضع عمومی کشور در رابطه با فعالیتهای مخالفین _ ص 2
گزارش از فرمانداریهای نظامی یازدهگانه و اطلاعیههای رسیده از منابع خبری در 1357/10/23 مبنی بر وضع عمومی کشور در رابطه با فعالیتهای مخالفین _ ص 3
گزارش از فرمانداریهای نظامی یازدهگانه و اطلاعیههای رسیده از منابع خبری در 1357/10/23 مبنی بر وضع عمومی کشور در رابطه با فعالیتهای مخالفین _ ص 4
گزارش از فرمانداریهای نظامی یازدهگانه و اطلاعیههای رسیده از منابع خبری در 1357/10/23 مبنی بر وضع عمومی کشور در رابطه با فعالیتهای مخالفین _ ص 5
گزارش از فرمانداریهای نظامی یازدهگانه و اطلاعیههای رسیده از منابع خبری در 1357/10/23 مبنی بر وضع عمومی کشور در رابطه با فعالیتهای مخالفین _ ص 6
گزارش از فرمانداریهای نظامی یازدهگانه و اطلاعیههای رسیده از منابع خبری در1357/10/25 مبنی بر وضع عمومی کشور در رابطه با فعالیتهای مخالفین _ ص 7
گزارش مبنی بر عضویت غلامحسین صدیقی و کریم سنجابی در شورای سلطنت که محقَق نشد
عضویت شاپور بختیار در شورای سلطنت
استعفای سید جلالالدین تهرانی از شورای سلطنت
بازتاب خبر استعفای سید جلالالدین تهرانی از شورای سلطنت _ روزنامه کیهان 57/11/3
رد درخواست ملاقات بختیار از جانب سید کاظم شریعتمداری
گزارش نامه آیتالله گلپایگانی مبنی بر رد اظهارات بختیار در مورد حمایت روحانیون از دولتش _ ص 1
گزارش نامه آیتالله گلپایگانی مبنی بر رد اظهارات بختیار در مورد حمایت روحانیون از دولتش _ ص 2
تکذیب پشتیبانی آیات عظام از دولت بختیار _ روزنامه اطلاعات57/11/1
محکوم کردن دولت بختیار از سوی نشریه قم _ ص 1
محکوم کردن دولت بختیار از سوی نشریه قم _ ص 2
گزارش توزیع اعلامیه امام در قم مبنی بر عدم پذیرش بختیار
حکم نخستوزیری مهدی بازرگان از جانب امام خمینی
اعلامیه بیطرفی ارتش
شاپور بختیار آخرین نخستوزیر حکومت شاهنشاهی
نطق بختیار در مجلس شورای ملی
خروج شاه از کشور و مشایعت بختیار
راهپیمایی طرفداران قانون اساسی به حمایت از دولت بختیار
نمایی از راهپیمایی روز اربعین در میدان آزادی تهران
خبر باز شدن فرودگاه _ اطلاعات 57/11/9
بازگشت امام به میهن _ اطلاعات 57/11/12
تظاهرات طرفداران مهندس بازرگان پس از انتصاب ایشان به نخستوزیری
واکنش بختیار به نخستوزیری مهندس بازرگان _ روزنامه کیهان 57/11/17
انعکاس خبر رژه افسران نیروی هوایی در حضور امام _ روزنامه کیهان57/11/19
سنگربندی در اطراف دوشانتپه از جانب مردم برای یاری به نیروی هوایی
استقرار مهدی بازرگان در دفتر نخستوزیری
تعداد مشاهده: 13912