امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: هرکس عبرت‌گیریش بیشتر باشد خطا و لغزش او کمتر خواهد بود. غررالحکم، جلد 2، صفحه 631، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.

در هر نهضت و انقلاب الهی و مردمی، علمای اسلام اولین کسانی بوده‌اند که بر تارک جبین‌شان خون و شهادت نقش بسته است. امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج 21، ص 275.

 

مقالات با درج سند

مروری بر حیات علمی و سیاسی امام خمینی(ره)- بخش دوم: مبارزات


تاریخ انتشار: 30 شهريور 1403

1342. قم

مبارزات امام از آغاز تا رحلت آیت‌الله بروجردی

امام‌‌خمینی در خانواده‌ای‌ متولد شد که‌ در کودکی پدر عالمش‌ در راه‌ مبارزه‌ با ظلم‌ به‌ دست‌ ارباب‌ها و خوانین‌ به‌ شهادت‌ رسید و از نوجوانی‌ با آموزه‌های‌ شیعی‌ رشد کرد. امام خمینی با یادآوری اسامی برخی از خوانین و اشرار ستمگر مثل زلقی‌ها و رجبعلی‌ها در خمین، به مبارزه خود با ظلم و ستم در دوران نوجوانی اشاره کرده‌اند: «ما در همان محلی که بودیم، یعنی خمین که بودیم سنگربندی می‌کردیم. من هم تفنگ داشتم. منتها من بچه بودم به اندازه بچگی‌ام. بچه شانزده، هفده ساله. ما‌ تفنگ دستمان بود. تعلم تفنگ هم می‌کردیم... ما سنگر می‌رفتیم و با این اشراری که بودند و حمله می‌کردند و می‌خواستند بگیرند و چپاول بکنند. هرج و مرج بود. دیگر دولت مرکزی قدرت نداشت. و هرج و مرج بود... یک دفعه هم آمدند یک محله‌ای از خمین را گرفتند. و مردم با آن‌ها معارضه کردند. و تفنگ دست گرفتند. و ما هم جزء آن‌ها بودیم.»[1] از دیگر اقدامات سیاسی‌ امام‌‌خمینی‌ در زمانی‌ است‌ که‌ حاج‌آقا نورالله ‌اصفهانی‌ در سال‌ 1306 علیه‌ رضاشاه‌ قیام‌ کرد و به‌ همراه‌ بسیاری‌ از عالمان‌ شهرها به‌ قم‌ مهاجرت‌ نمودند. «بنابر اظهار شهود در آن‌ دوران‌ طلبه‌ی‌ جوانی‌ به‌ نام‌ روح‌الله‌ خمینی‌ طراوت[فعالیت]‌ بسیاری‌ در این‌ میان‌ به‌ خرج‌ می‌داد.»[2]

در زمان خفقان رضاخان امام‌ به‌ شهید آیت‌الله سید حسن مدرس‌ به‌ عنوان‌ یک‌ روحانی‌ سیاسی،‌ علاقه‌مند بود‌ و به‌ دیدن‌ او می‌رفت‌. در مورد امام خمینی در باره شهید مدرس‌ فرمودند: «یک‌ انسان‌ بود، وضع‌ زندگیش‌ آن‌ بود که‌ شما شنیدید و من‌ دیدم‌.»[3] این‌ علاقه‌ موجب‌ شده‌ بود‌ که‌ حضرت‌ امام‌ روزی‌ به‌ درس‌ مرحوم‌ مدرس‌ رفته‌ است‌. «من‌ یک‌ روز رفتم‌ درس‌ ایشان‌، مثل‌ این که هیچ ‌کاری‌ ندارد فقط‌ طلبه‌ای‌ است‌ دارد درس‌ می‌دهد. این‌طور قدرت‌ روحی‌ داشت‌.»[4]

یک‌ رباعی‌ از حضرت‌ امام‌ نقل‌ شده‌ است‌ که‌ نشانگر روحیه‌ی‌ سیاسی‌ و ضدظلم ‌وی‌ از همان‌ جوانی‌ است‌.

از جور رضاشاه‌ کجا داد کنیم‌؟     زین‌ دیو، بر که‌ ناله‌ بنیاد کنیم‌؟

آن‌ دم‌ که‌ نفس‌ بود، ره‌ ناله‌ نیست‌    اکنون‌ نفسی‌ نیست‌ که‌ فریاد کنیم‌[5]

همچنین‌ بر اثر تقاضا و اصرار ایشان‌ و عده‌ای‌ دیگر بود که‌ آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری‌ در اعتراض‌ به‌ کشف‌ حجاب‌ به‌ ارسال‌ تلگراف‌ برای‌ رضاشاه‌ اقدام‌ نمود.[6]

انتشار کتاب‌ اسرار هزار ساله‌، تألیف‌ علی‌اکبر حکمی‌‌زاده‌ در انتقاد از اعتقادات‌ شیعه‌، فرصت‌ مناسبی‌ بود تا امام‌ عقاید سیاسی‌ خود را در کتاب‌ کشف‌الاسرار در سال‌ 1322 به‌ رشته‌ی‌ تحریر درآورد. امام‌ در آن‌ کتاب‌ مشروعیت‌ سلطنت‌ رضاخان‌ را به‌ خاطر مخالفت‌ مجتهدان‌ دینی‌، زیر سؤال‌ برد. یک‌ سال‌ بعد در اردیبهشت‌ سال‌ 1323 اولین‌ بیانیه‌ی‌ سیاسی‌ خود را منتشر ساخت‌ و در آن‌ علما و جامعه‌ را به‌ قیام‌ علیه‌ وضع‌ موجود فراخواند.[7]

نقش‌ حضرت‌ امام‌ در مهاجرت‌ آیت‌الله‌ سید حسین بروجردی‌ به‌ قم‌ و وحدت‌ مرجعیت‌ از دیگر اقدامات ‌سیاسی‌ وی‌ بود که‌ مطابق‌ پیش‌‌بینی‌ معظم‌ له‌ آثار بسیار مهمی‌ در تحولات‌ سیاسی ‌بعدی‌ گذاشت‌.

در زمان محاکمه فدائیان اسلام، ایشان همراه آیت‌الله شریعتمداری و آیت‌الله مجاهدی در نامه‌ای به شاه می‌نویسد: «شایسته نیست چند نفر از اولاد پیغمبر و افراد متدین را اعدام کنید.»[8] حتی گفته شده است که امام قبل از اعدام فدائیان، بسیار تلاش کرد تا مانع از این اقدام شود. حجت‌الاسلام محمدجواد حجتی کرمانی در ‌این‌باره در خاطرات خود و به نقل از دختر امام آورده است: «امام وارد شدند با ناراحتی تمام عبایشان را از دوش برداشته و به گوشه‌ای افکندند و گفتند: کاری نشد...! گویا ایشان به بیت مرحوم بروجردی رفته بودند و آن‌ها که نباید می‌گذاشتند کاری بشود، مانع دیدار امام با مرحوم آیت‌الله بروجردی شده بودند.»[9]

جریان دیگری پیش آمده بود که طی آن شاه به آیت‌الله بروجردی بی اعتنایی می‌کند، آیت‌الله احمد آذری قمی می‌گوید: «ما همان موقع خدمت آقای خمینی رفتیم و در این رابطه با ایشان صحبت کردیم و بی اعتنایی و اهانت شاه نسبت به آیت‌الله بروجردی را به اطلاع ایشان رساندیم. امام در جواب ما فرمودند: اگر آقای بروجردی اجازه دهند من یک روزه سرتاسر ایران را علیه دولت به شورش وامی‌دارم.»[10]

 با فوت‌ آیت‌الله‌ بروجردی‌ و مطرح‌ شدن‌ لایحه‌ی‌ انجمن‌های‌ ایالتی‌ و ولایتی‌ در 1341 مخالفت‌ امام‌ با رژیم‌ پهلوی‌ وارد عرصه‌ی‌ جدیدی‌ شد.

 

لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی

14 مهر 1341 در زمانی که مجلس شورای ملی جهت اصلاح قانون انتخابات تعطیل شده بود، لایحه‌ای تحت عنوان «انجمن‌های ایالتی و ولایتی» در هیئت وزیران دولت اسدالله علم به تصویب رسید. انجمن‌های ایالتی و ولایتی قرار بود شوراهایی باشند که در هر استان و شهرستان تشکیل شوند و در مورد مسائل مربوطه تصمیم‌گیری کنند. در این لایحه جدید، شرط مسلمان بودن از رأی‌دهندگان و انتخاب شوندگان برداشته شده بود و همچنین شرط «سوگند نمایندگان به قرآن» تبدیل به «سوگند به یکی از کتب آسمانی» شده بود. به‌ دنبال‌ اعلام‌ تصویب‌ لایحه‌‌ انجمن‌های ‌ایالتی‌ و ولایتی‌ در شانزدهم‌ مهر توسط‌ روزنامه‌ها، امام‌ خمینی‌ ابتکار عمل‌ را به‌ دست‌ گرفت‌ و تلاش‌ کرد تا مراجع‌ با وحدت‌ موضع‌ به‌ رسالت‌ تاریخی‌ خود عمل‌ نمایند.

همان‌ شب‌ امام‌‌خمینی‌، دامادشان، حجت‌الاسلام‌ شهاب‌الدین اشراقی‌ را به‌ حضور آیت‌الله‌ حاج ‌شیخ‌ مرتضی‌ حائری‌[11] فرستادند تا مراجع‌ را برای‌ یک‌ نشست‌ فوری‌ دعوت‌ کنند.[12]

امام‌‌خمینی‌ در این‌ نشست‌ نقشه‌های‌ استعمار و امپریالیسم‌ را برای‌ مراجع‌ تشریح‌ کرد و تصویب‌ لایحه‌ی‌ انجمن‌های‌ ایالتی‌ و ولایتی‌ را نمونه‌ای‌ از آن‌ توطئه‌ها معرفی‌ کرد و مسئولیت‌ علما را در مقابل‌ استقلال‌ کشور و حفاظت‌ از اسلام‌ یادآور شد. [13]

پس‌ از مذاکره‌ تصویب‌ شد که‌ آیات‌ شرکت ‌کننده‌ در جلسه‌ به‌ صورت‌ جداگانه‌ تلگرافی‌ به‌ شاه‌ مخابره‌ کنند.[14] امام‌‌خمینی‌ علاوه‌ بر هدایت‌ جریان‌ اعتراضات‌ حوزه‌ی‌ قم‌ تلاش‌ می‌کرد تا اعتراض‌ را سرتاسری‌ کند. به‌ این‌ دلیل با نوشتن‌ نامه‌هایی‌، علمای‌ شهرها را نیز به‌ مبارزه‌ فراخواند. حضرت‌ امام‌ «در همان‌ شب‌ اول‌، 150 نامه‌ به‌ قلم‌ خودش‌ برای‌ علمای‌ بلاد» نوشت‌ تا آن‌ها را در جریان‌ امر قرار دهد. [15]

از جمله اقداماتی که امام در این زمینه انجام دادند و می‌توان فهرست‌وار به آن‌ها اشاره کرد به شرح زیر است:

۱. تلگراف به اسدالله علم درباره انجمن‌های ایالتی و ولایتی در تاریخ ۲۸ مهر ۱۳۴۱[16]

۲. سخنرانی در جمع بازاریان تهران (لزوم لغو لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی) در تاریخ ششم آبان ۱۳۴۱.[17]

۳. ‌تشکر از فعالیت‌ها و خطابه‌های حجت‌الاسلام فلسفی در اعتراض به تصویب لایحه انجمن‌های‌‌ ‌‌ایالتی و ولایتی در تاریخ ۷ آبان ۱۳۴۱.[18]

۴.‌‌ صدور اعلامیه آقای آیت‌الله سید احمد خوانساری در رابطه با تجمع مردم تهران در مسجد سید‌‌ ‌‌عزیزالله، و انتقاد امام خمینی از عدم برخورد انقلابی و فراگیر در اعتراض به تصویبنامه‌‌ ‌‌لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی‌ در نهم آبان ماه ۱۳۴۱.[19]

۵. بیانات در جمع طلاب و بازاریان (لزوم لغو لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی) در تاریخ ۱۴ آبان ماه.[20]

۶. تلگراف به محمد رضا پهلوی در اعتراض به عملکرد اسدالله علم در تاریخ ۱۵ آبان ۱۳۴۱.[21]

۷. تلگراف به اسدالله علم (تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی) در تاریخ ۱۵ آبان ۱۳۴۱.[22]

۸. بیانات در جمع اصناف و طلاب قم (لغو لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی) در تاریخ ۲۰ آبان ۱۳۴۱.[23]

سرانجام‌ علم‌ مجبور شد (10 آذر) طی‌ مصاحبه‌ای‌ مطبوعاتی‌ لغو تصویب‌ لایحه‌ در هیئت‌ دولت‌ را اعلام‌ کند. روزنامه اطلاعات‌ عصر آن‌ روز با تیتر درشت‌ از قول‌ نخست‌‌وزیر نوشت‌: «تصویب‌نامه‌ی‌ انجمن‌های‌ ایالتی‌ و ولایتی‌ اجرا نمی‌شود.»[24]

 

اقدامات‌ امام در مقابل‌ رفراندوم

با وجود شکست شاه در ماجرای انجمن‌های ایالتی و ولایتی، فشار امریکا برای انجام اصلاحاتِ مورد نظر ادامه یافت. شاه در دی ماه 1341، اصول ششگانه اصلاحات خویش را برشمرد و خواستار رفراندوم شد. با انتشار خبر رفراندوم‌ در روزنامه‌ها مراجع‌ قم ‌تشکیل‌ جلسه‌ دادند. حضرت‌ امام‌ در این‌ جلسه‌ ضمن‌ تشریح‌ اهداف‌ استعماری‌ برنامه‌ی‌ انقلاب‌ سفید، لزوم‌ مقابله‌ و مبارزه‌ با آن‌ را به‌ علما هشدار داد.[25]

شاه‌ به همین منظور، سلیمان بهبودی را به‌ قم‌ فرستاد. وی‌ با علما مذاکره‌ کرد؛ اما حضرت‌ امام‌ با ملاقات‌ خصوصی‌ موافقت‌ نکرد، تا این که بهبودی‌ حاضر شد مطابق‌ نظر حضرت‌ امام‌ ملاقات‌ صورت‌ گیرد. به‌ روایت‌ آیت‌الله‌ طاهری ‌‌خرم‌‌آبادی‌ که‌ در آن‌ جلسه‌ حضور داشته‌ است‌. «بهبودی‌ از جانب‌ شاه‌ می‌گفت‌ که‌ این‌‌کار (رفراندوم‌) باید انجام‌ شود.» و حضرت‌ امام‌ نیز با ناراحتی‌ پاسخ‌ دادند: «ما هم‌ به‌ وظیفه‌ی‌ خودمان‌ عمل‌ خواهیم‌ کرد.»[26]

بعد از آن علما تشکیل جلسه دادند. در این جلسه امام از علما خواستند تا به‌ خاطر در پیش‌ داشتن‌ «راه‌ دشوار و خطرناک‌» عاقبت‌ کار را بسنجند و «درجه‌ی‌ تاب‌ و مقاومت‌ و استقامت‌» خود را ملاحظه ‌کنند. [27]

علاوه بر این امام خمینی 2 بهمن در پیامی اهداف و ماهیت رفراندم غیرقانونی شاه را افشا کردند.[28] امام‌‌خمینی‌ برای‌ گسترش‌ دامنه‌ی‌ نهضت‌، روحانیون‌ را به‌ شهرستان‌ها اعزام ‌می‌کردند تا ضمن‌ هماهنگی‌ با علمای‌ شهرستان‌ها، مردم‌ را به‌ عکس‌العمل‌ تشویق ‌نمایند.[29] معظم‌له در این مدت با پیام، سخنرانی و تشکیل جلسه، مخالفت خود را با رفراندوم شاهانه اعلام داشتند.

به رغم تحریم‌های صریح مراجع بزرگی چون امام خمینی، و مخالفت‌ها و اعتراضات مردم و پاره‌ای از احزاب سیاسی، رژیم در ششم بهمن‌ماه 1341 رفراندومی فرمایشی ترتیب داد و پس از آن، «انقلاب سفید شاه و مردم» را قانونی و قابل اجرا خواند.

 

تحریم نوروز 1342

بیست‌ودوم اسفند 1341 امام خمینی طی اعلامیه‌ای خطاب به علما و روحانیون، در اعتراض به اقدامات ضد دینی رژیم پهلوی، نوروز سال 1342 را عزای عمومی اعلام کردند. در این اعلامیه آمده است: «چنانچه اطلاع دارید دستگاه حاکمه می‌خواهد با تمام کوشش به هدم احکام ضروریه اسلام قیام، و به دنبال آن مطالبی است که اسلام را به خطر می‌اندازد. لذا اینجانب عید نوروز را به عنوان عزا و تسلیت به امام عصر – عجل‌الله تعالی فرجه – جلوس می‌کنم و به مردم اعلام خطر می‌نمایم. مقتضی است حضرات آقایان نیز همین رویه را اتخاذ فرمایند تا ملت مسلمان از مصیبت‌های وارده بر اسلام و مسلمین اطلاع حاصل نمایند.» [30]

‌همچنین در همین روز در پیامی در اعتراض به زیر پاگذاشتن احکام ضروری اسلام و قرآن‌ توسط رژیم پهلوی خطاب به ملت مسلمان ایران نوشت: «هدف‌ اجانب‌، قرآن‌ و روحانیت‌ است‌. دست‌های‌ ناپاک‌ اجانب‌ با دست‌ این‌ قبیل‌ دولت‌ها قصد دارد قرآن‌ را از میان‌ بردارد، روحانیت‌ را پایمال‌ کند.» [31]

معظم‌له به‌ برخی از روحانیونی‌ که‌ تأثیر بیشتری‌ داشتند از جمله‌ حجت‌الاسلام محمدتقی فلسفی‌ نیز نامه‌ی‌ خصوصی‌ نوشتند. حضرت‌ امام‌ در این‌ نامه‌ از آقای‌ فلسفی‌ خواستند تا آیت‌الله‌ محمدرضا تنکابنی‌ (پدر آقای‌ فلسفی‌) و آیت‌الله‌ محمدتقی‌ آملی‌ و آیت‌اللّه‌ شیخ‌ احمد آشتیانینیز اعلامیه‌ای‌ صادر کنند و تصمیم‌ تحریم‌ عید نوروز را اعلام‌ کنند. حضرت‌ امام ‌با توجه‌ به‌ این که دوم‌ فروردین‌ مصادف‌ با وفات‌ امام‌ صادق(ع‌) بود، برای‌ خنثی‌ کردن‌ تبلیغات‌ رژیم‌ در این‌ نامه‌ تذکر دادند: «البته‌ باید اسم‌ وفات‌ حضرت‌ صادق سلام‌‌الله‌ علیه‌ برده‌ نشود و با صراحت‌ نوشته‌ شود برای‌ صدماتی‌ که‌ در این‌ سال‌ به‌ اسلام‌ وارد شده‌ است‌»، امسال‌ مؤمنین‌ عید ندارند. [32]

‌‌29 اسفند 1341 / 23 شوال 1382، ‌امام خمینی در سخنرانی در جمع روحانیون و اهالی قم بار دیگر پرده از توطئه‌های استعمار علیه اسلام برداشتند و مسئولیت سنگین عالمان دینی‌ را یادآور شدند. معظم‌له بار دیگر بر تحریم نوروز 1342 تأکید کردند: «امسال‌‌ ما عید نداریم و این عید را عزای ملی اعلام می کنیم ..‌‌. ما در این عید عزاداریم» و علت آن را نیز «مصیبت‌ها و لطمه‌هایی که در این سال‌‌‌‌ به اسلام وارد‌‌ ‌‌شد» عنوان کردند.[33]

با فرا رسیدن‌ سال‌ نو دیگر آن‌ شور و شعف‌ سابق‌ دیده‌ نمی‌شد. مؤمنان‌ با رسیدن‌ به‌ یکدیگر به‌ جای‌ تبریک‌، تسلیت‌ می‌گفتند. بسیاری‌ از مردم‌ متدین‌ لباس‌ سیاه‌ به ‌تن‌ کرده‌ بودند. به‌ گزارش‌ ساواک‌ مردم‌ تهران‌ «در پاره‌ای‌ از قسمت‌های‌ شهر مخصوصاً جنوب‌ شهر پرچم‌های‌ سیاهی‌ برافراشته‌اند.» [34]

 

حمله مأموران شاه به مدرسه فیضیه قم

عصر روز دوم فروردین 42 و به مناسبت شهادت امام صادق علیه السلام از طرف آیت‌الله سید محمدرضا گلپایگانی مجلس عزاداری برگزار شد. در میانه سخنرانی، مأموران رژیم به جمعیت حمله کردند. همزمان، نیرو‌های ضدشورش، تعدادی از طلاب را از پشت بام‌ها به پایین پرتاب کردند. حجره‌ها خالی شد و کتاب‌ها و وسایل سوزانده و جمع زیادی از طلاب مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. فردای آن روز نیز این رفتار دور از انسانیت ادامه پیدا کرد؛ همچنین بخش‌هایی از مدرسه را تخریب و از ورود مردم به مدرسه فیضیه جلوگیری کردند.

به دنبال حمله کماندوهای رژیم شاه به فیضیه و شهادت جمعی از طلاب، امام خمینی اعتراض خود را در تلگراف تسلیت به افراد مختلف ابراز داشت. ایشان همچنین دست به اقدامات مختلفی زد از جمله:

- بیانات کوتاه در جمع طلاب و روحانیون در دوم فروردین ۴۲ و درخواست صبر در برابر مصیبت‌ها و فجایع.[35]

- بیانات کوتاه در جمع طلاب و مردم قم و درخواست از آنان برای بازدید از فجایع در مدرسه فیضیه.[36]

- پیام به علمای تهران و درخواست استیضاح اسدالله علم در تاریخ ۱۳ فروردین ۴۲.[37]

- پیام به ملت ایران و سپاسگزاری از مردم به خاطر اعتصاب و تعطیل عمومی در اعتراض به فاجعه فیضیه در تاریخ ۱۶ فروردین ۴۲.[38]

 

نطق طوفانی علیه شاه، آمریکا و اسرائیل

امام خمینی عصر عاشورای سال 1383 هجری قمری (13 خرداد 1342 شمسی) در مدرسه فیضیه نطق تاریخی خویش را که آغازی بر قیام 15 خرداد بود ایراد کردند. بخش عمده‌ای از سخنان امام در بیان نتایج زیانبار سلطنت دودمان پهلوی و افشای روابط پنهانی شاه و اسرائیل اختصاص داشت. در همین سخنرانی بود که امام خمینی با صدای بلند خطاب به شاه فرمودند: «آقا! من به شما نصیحت می‌کنم؛ ای آقای شاه! ای جناب شاه! من به تو نصیحت می‌کنم؛ دست بردار از این کارها. آقا! اغفال دارند می‌کنند تو را. من میل ندارم که یک روز اگر بخواهند تو بروی، همه شکر کنند... اگر دیکته می‌دهند دستت و می‌گویند بخوان، در اطرافش فکر کن... نصیحت مرا بشنو... ربط مابین شاه و اسرائیل چیست که سازمان امنیت می‌گوید: از اسرائیل حرف نزنید... مگر شاه اسرائیلی است؟»[39] حضور مردم در سخنرانی به اندازه‌ای بود که تمام صحن فیضیه و دارالشفاء، صحن حرم حضرت معصومه(س)، میدان آستانه و اطراف، مملو از جمعیت بود. [40]

پس از این سخنرانی کوبنده، مأموران رژیم پهلوی در سحرگاه 15 خرداد، معظم‌له را دستگیر و به تهران منتقل کردند. پخش خبر دستگیری آن حضرت، موج اعتراض اقشار گوناگون مردم ایران را به گونه‌ای باور نکردنی برانگیخت. صدها هزار نفر از مردم ایران، در شهرهای تهران، قم، مشهد، شیراز، اصفهان، تبریز، ورامین و... به تظاهرات و راهپیمایی پرداختند. این راهپیمایی با شدت هرچه تمام‌تر به خاک و خون کشیده شد و عده‌ای از مردم به شهادت رسیدند.[41] حضرت امام تا 15 فروردین 1343، به مدت 10 ماه در بازداشت و حصر رژیم شاه بودند.[42] رژیم شاه در آغاز سال 1343 با این تصور که شدت عمل در ماجرای قیام 15 خرداد مردم را متنبه و مبارزین را وادار به سکوت کرده است، کوشش داشت تا وقایع سال گذشته را فراموش شده جلو دهد. در شامگاه 15 فرودین 43 بدون اطلاع قبلی، امام خمینی آزاد و به قم منتقل می‌شود. به محض اطلاع مردم، شادمانی سراسر شهر را فرا می‌گیرد و جشن‌های با شکوهی در مدرسه فیضیه و شهر به مدت چند روز برپا می‌شود. سه روز از آزادی امام نمی‌گذرد که نظق انقلابی آن حضرت مهر بطلانی بر همه تصورات و تبلیغات رژیم می‌زند. امام در این سخنرانی می گوید: «امروز جشن معنی ندارد، تا ملت عمر دارد، غمگین در مصیبت پانزده خرداد است.» رهبر انقلاب در نطق خویش به تفصیل، ابعاد قیام 15 خرداد را برشمرده و در پاسخ به گزارش کذب روزنامه‌ها مبنی بر تفاهم ایشان با رژیم می‌فرماید: «در سرمقاله نوشته بودند که با روحانیت تفاهم شده و روحانیون با «انقلاب سفید» شاه و ملت موافق هستند! کدام انقلاب؟ کدام ملت؟... خمینی را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد کرد.»[43]

 

واکنش علیه کاپیتولاسیون

رژیم شاه در راستای تحقق خواسته‌های آمریکا و اجرای رفرم مورد نظر سیاستمداران کاخ سفید، در مهر ماه سال 1343 با لایحه ننگین کاپیتولاسیون (قضاوت کنسولی) موافقت کرد و در مجلسین شورای ملی و سنا نیز آن را به تصویب رساند. بر اساس این قانون اتباع آمریکایی حاضر در ایران که تعدادشان به چند هزار نفر می‌رسید، از قوانین جزایی و مدنی ایران مستثنی بودند و در صورت ارتکاب هر نوع جرم و جنایتی، از محاکمه در ایران معاف می‌شدند و در صورت ضرورتِ محاکمه، می‌بایست بر اساس قوانین آمریکا و در کشور خودشان محاکمه می‌گردیدند. این اقدام تحقیر و بی‌اعتنایی نسبت به ملت ایران محسوب می‌شد زیرا در واقع معنای آن چنین بود که آمریکا قوانین قضایی ایران را عقب مانده و ملت ایران را غیر متمدن و ملتی وحشی نشان می‌داد که شایستگی رسیدگی به جرایم مستشاران متمدن آمریکا را ندارد! از طرف دیگر این قانون موجب می‌شد که آمریکایی‌ها در ایران آزادانه و مطابق ارزش‌های لائیک و لیبرالیستی کشور خود، هر خلاف و ناهنجاری را در ایران مرتکب شوند و با خیال راحت آزاد بگردند، در حالی که چنین تحقیری برای مردم ایران قابل تحمل نبود.[44]

در این زمان حضرت امام به عنوان مجتهدی متعهد و مسئول در قبال مردم، قبل از همه فریاد اعتراض برآورد و روز چهارم آبان سال 1343، طی سخنرانی خطاب به روحانیون، طلاب، بازاریان، دانشگاهیان، اهالی قم و سایر شهرستان‌ها، به شدت رژیم را به خاطر تصویب لایحه «کاپیتولاسیون» مورد انتقاد قرار داد و آن را سند بردگی ملت ایران اعلام کرد.[45] متعاقب سخنرانی کوبنده امام خمینی، در سحرگاه 13 آبان سال 1343 کماندوهاى مسلح اعزامى از تهران، منزل امام خمینى در قم را محاصره کرده، معظم‌له را بازداشت و به همراه نیروهاى امنیتى مستقیماً به فرودگاه مهرآباد تهران‌ اعزام کردند. سپس با یک فروند هواپیماى نظامى که از قبل آماده شده بود، تحت الحفظ مأمورین امنیتى و نظامى به آنکارا پرواز کرد و تبعید گردید.[46]

روز 13 مهر ماه 1344 امام خمینی(س) به همراه فرزندشان آیت‌اللّه‌ حاج آقا مصطفی از ترکیه به تبعیدگاه دوم کشور عراق، اعزام شدند. امام در دوران 11 ماهه اقامت خود در ترکیه امکان هرگونه اقدام سیاسی را از دست دادند. ایشان در این مدت تحت مراقبت مستقیم مأمورین اعزامی ایران و نیروهای امنیتی دولت ترکیه قرار داشتند.[47] پس از تبعید به عراق و اقامت در نجف، امام خمینی مبارزات خود علیه رژیم پهلوی را در ابتدا با تدریس دروس خارج فقه در حوزه نجف آغاز کردند و با ارسال نامه و پیام در بزنگاه‌ها و رویدادهای تاریخی مهم هم‌چون جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل ادامه پیدا کرد.[48]

 

نامه‌ی‌ سرگشاده‌ به‌ هویدا

 سال‌ 1345 رژیم‌ شاه‌ به‌ مناسبت‌ آغاز بیست‌ و ششمین ‌سال‌ شاهنشاهی‌ محمدرضا جشن‌های‌ با شکوهی‌ را برقرار کرد. هنوز این‌ جشن‌ها تمام ‌نشده‌ بود که‌ نغمه‌ی‌ جشن‌های‌ تاج‌گذاری‌ بلند شد. اواخر سال‌ 1345 شورای‌ عالی‌ برگزاری‌ جشن‌های‌ تاج‌گذاری‌ تأسیس‌ شد و مقدمات‌ تأسیس‌ مجلس‌ مؤسسان‌ برای‌ تغییر اصولی‌ از قانون‌ اساسی‌ آغاز شد. روشنگری‌های حضرت امام در دوران تبعید تنها در قالب خطاب به ملت ایران و مبارزین نبود و در مواردی با مخاطب قرار دادن سران رژیم شاه حقایق را بیان می‌کرد. امام در تاریخ 26 فروردین 1346 طی نامه سرگشاده‌ای به امیرعباس هویدا نخست وزیر وقت، ضمن برشمردن فجایع آن رژیم و اظهار تأسف از اوضاع نابسامان ایرانیان و فقر روزافزون روستائیان و زحمتکشان، هویدا و همکارانش را از ادامه خیانت به ملت و شاه را از جبهه‌گیری در برابر دولت‌های اسلامی و بازگذاشتن دست اسرائیل برای تسلط بر بازار و اقتصاد کشور برحذر داشت.[49]

در نامه حضرت امام آمده است: «جشن‌های‌ غیرملی‌ که‌ به‌ نفع‌ شخصی‌ در هر سال‌ چندین‌ مرتبه‌ تشکیل‌ می‌شود و در هر مرتبه‌ مصیبت‌های‌ جانگداز برای‌ اسلام‌ و مسلمین‌ و ملت‌ فقیر پابرهنه‌ی ‌ایران‌ به‌ بار می‌آورد، با سرنیزه‌ی‌ پلیس‌ از مردم‌ بیچاره‌ خرج‌های‌ گزاف‌ آن‌ها گرفته ‌می‌شود. در یکی‌ از جشن‌ها که‌ من‌ نمی‌توانم‌ اسم‌ روی‌ آن‌ بگذارم‌ جز هوس‌ و شهوت‌ و بازی‌ با احساسات‌ ملت‌، گفته‌ می‌شود که‌ چهار هزار میلیون‌ ریال‌ خرج ‌شده‌ است‌ که‌ نصف‌ آن‌ از خزانه‌ی‌ ملت‌ و نصف‌ دیگر بی‌واسطه‌ از بازار و غیره‌ با زور و ارعاب‌ اخاذی‌ شده‌. خون‌ دل‌ فقرا خرج‌ نام‌جویی‌ و خودکامگی‌ است‌ و تا این‌ ملت‌ در این‌ حال‌ است‌ و به‌ وظیفه‌ی‌ خود و حقوق خود آشنا نشده‌ هر روز برای‌ شماها عید و شادی‌ و برای‌ ملت‌ بدبختی‌ و نکبت‌ است‌. توأم‌ با این‌جشن‌های‌ نامیمون‌ آن‌ قدر هتک‌ نوامیس‌ مسلمین‌ و اسلام‌ بوده‌ که‌ قلم‌ را عار است‌ از ذکر آن‌.» [50]

حضرت‌ امام‌ در این‌ نامه‌ی‌ سرگشاده‌ با برشمردن‌ مشکلات‌ مردم‌، فقر ملت‌ ایران‌، ورشکستگی‌ بازاریان‌، برقراری‌ حکومتی‌ پلیسی‌، عقب‌افتادگی‌ ایران‌، «حکومت‌ قرون‌ وسطایی‌، حکومت‌ سرنیزه‌ و زجر و حبس‌، حکومت‌ اختناق و سلب‌ آزادی‌ و حکومت‌ وحشت‌»، رژیم‌ شاه‌ را مورد نقد قرار دادند. همچنین‌ تلاش‌ رژیم‌ را برای‌ وابستگی‌ به ‌اسرائیل‌ و آمریکا مورد سرزنش‌ قرار دادند و فرمودند: «چطور وجدان‌ خود را راضی ‌می‌کنید برای‌ حکومت‌ زودگذر این‌ قدر چاپلوسی‌ از اجانب‌ کرده‌، ذخایر ملت‌ را به ‌رایگان‌ و یا مقداری‌ ناچیز تسلیم‌ آن‌ها نموده‌ و ظلم‌ و ستم‌ به‌ زیردستان‌ یعنی‌ ملت ‌بدبخت‌ می‌کنید.»[51] امام‌ خمینی‌ رفتار ساواک‌ را با مراکز علمی‌ مورد توبیخ‌ قرار دادند و نوشتند: «چرا محصلین‌ علوم‌ دینیه‌ را یک‌ روز راحت‌ نمی‌گذارید؟ چرا با دانشجویان‌ درخارج‌ و داخل‌ این‌ نحو معامله‌ می‌کنید؟»[52] طبق‌ گزارش‌ ساواک‌ تهران‌، نامه‌ی‌ سرگشاده‌ی‌ امام‌ خمینی‌ به‌ صورت‌ اعلامیه‌ در تهران‌ پخش‌ و قسمتی‌ از آن‌ از رادیو پیک‌ ایران‌ خوانده‌ شد.[53]

 

حمایت‌ از آرمان‌ فلسطین

 امام‌ خمینی‌ در حیات سیاسی خود لحظه‌ای‌ در حمایت‌ از آرمان ‌فلسطین‌ تردید نکردند. معظم‌له در فتوایی‌ که‌ بعد از جنگ‌ اعراب‌ و اسرائیل‌ در سال‌ 1347 صادر کردند، دفاع‌ از فلسطین‌ را واجب‌ و کمک‌ از «زکوات‌ و سایر صدقات‌» را اجازه‌ دادند.[54]

ایشان در خلال‌ جنگ‌ سوم‌ اعراب‌ و اسرائیل‌ (اکتبر 1973/مهر 1352) طی‌ پیامی‌ از عموم‌ مسلمانان‌ و دولت‌های‌ اسلامی‌ خواستند که‌ «همه‌ی‌ قوا و نیروهای‌ خویش‌ را بسیج‌ کرده‌، به‌ یاری‌ مردان‌ فداکاری‌ که‌ در خط‌ اول‌ جبهه‌ چشم‌ امید به‌ ملت‌ اسلام ‌دوخته‌اند بشتابند و برای‌ آزادی‌ فلسطین‌ و احیای‌ مجد و شرف‌ و عظمت‌ اسلامی‌ در این‌ جهاد مقدس‌ شرکت‌ کنند.»[55]

امام‌ خمینی‌ یک‌ روز بعد مجدداً پیامی‌ را صادر کردند که‌ ضمن‌ تشکر از دولت‌هایی‌ که‌ «علیه‌ اسرائیل‌ در دو جبهه‌ی‌ مصر و سوریه‌ شرکت‌ کرده‌اند»، از کلیه‌ی‌ مسلمانان ‌خواستند تا «بر منافع‌ آمریکا ضربه‌ وارد سازند» و «در کنار نیروهای‌ مسلحی‌ که‌ از سرزمین‌ فلسطین‌ دفاع‌ می‌کنند، قرار گیرند.»[56] امام‌ خمینی‌ در یک‌ هفته‌ بعد مجدداً پیامی‌ به‌ ملت‌ ایران‌ فرستادند و از آن‌ها خواستند تا در این‌ جنگ‌ از آرمان‌ فلسطین‌ دفاع‌کنند.»[57]

 

ارائه نظریه حکومت اسلامی

بهمن 1348 فصل جدیدی در مبارزات اسلامی علیه رژیم پهلوی به وجود آمد. در این ماه، رهبری نهضت در درس‌ خارج‌ خود به‌ مبحث‌ ولایت‌ رسیدند و تصمیم‌ گرفتند مسئله‌ی‌ ولایت‌ فقیه‌ و راه‌ تأسیس‌ حکومت‌ اسلامی‌ و موانعی‌ که‌ تاکنون‌ مانع‌ تأسیس‌ چنین‌ حکومتی‌ شده‌ است‌ را تبیین کنند.[58] امام خمینی که تا قبل از این اجازه نمی‌دادند کسی مباحث کلاس درسشان را ضبط‌ کند، با رسیدن به مبحث ولایت‌فقیه به شاگردانش دستور دادند که مباحث کلاس را ضبط نمایند.[59] معظم‌له از اول بهمن 1348 تا بیستم همان ماه جمعاً در 13 جلسه مبحث ولایت فقیه را به طور مشروح و کامل مورد بررسی قرار دادند که حاصل آن کتاب ارزشمند و راهگشای «ولایت فقیه» در امور اجتماعی و شئون سیاسی جامعه است. در این کتاب با عنایت و تأکید بسیار بر اصل «ولایت» ـ که پایه و اساس تمام وظایف است ـ به‌ویژه ولایت در امر حکومت و جنبه‌های سیاسی آن مورد بررسی قرار گرفته و ضمن بحث‌های استدلالی بر روش متقن فقهی، به برنامه‌ریزی عملی برای تحقق ولایت فقیه در امر حکومت با طرح راه‌های مشخص و عملی توجه شده است.

آیت‌الله علی عراقچی به اهمیت طرح حکومت اسلامی در مقابل سایر نظام‌های نامشروع اشاره می‌کند و می‌گوید: امام با همین مباحث توانست بحث ولایت فقیه و حکومت اسلامی را در نجف تئوریزه کند و آن را به‌عنوان «نظام اسلامی» در مقابل سایر نظام‌های نامشروع از جمله نظام شاهنشاهی به منصه‌ی ظهور برساند. به عقیده عراقچی: پیش از حضرت امام هیچ‌یک از علمای شیعه، این‌گونه حکومت اسلامی را تئوریزه نکرده بودند. علما و فقهای سلف اغلب خواستار اصلاح ‌نظام موجود بودند و در نهایت به تذکر و نصیحت بسنده می‌کردند؛ اما حضرت امام پس از یک مرحله‌ی کوتاه تذکر و نصیحت، خواستار برچیده شدن نظام شاهنشاهی شد.[60]

 

پیام‌ به‌ زائران‌ بیت‌الحرام‌

 به‌ مناسبت‌ فرا رسیدن‌ ایام‌ حج‌ سال‌ 1390ق (بهمن‌ 1349) حضرت‌ امام‌ در پیامی‌ به‌ حجاج‌، بعد از تشریح‌ وضعیت‌ جهان‌ اسلام‌، وظایف‌ حجاج‌ را در قبال‌ آن‌ متذکر شدند. امام‌ در این‌ پیام‌ اوضاع‌ سیاسی‌ ـ اجتماعی‌ جهان‌ اسلام‌ را چنین ‌تحلیل‌ کردند: «اکنون‌ به‌ واسطه‌ی‌ سستی‌ و سهل‌انگاری‌ ملت‌های‌ اسلامی‌، چنگال‌ خبیث‌ استعمار تا اعماق سرزمین‌های‌ بزرگ‌ ملت‌ قرآن‌ فرورفته‌ و تمام‌ ثروت‌ و مخازن ‌بزرگ‌ ما به‌ کام‌ آنان‌ فرومی‌ریزد، فرهنگ‌ مسموم‌ استعمار تا اعماق قصبات‌ و دهات ‌ممالک‌ اسلامی‌ رخنه‌ کرده‌، فرهنگ‌ قرآن‌ را عقب‌ زده‌ و نوباوگان‌ ما را فوج‌ فوج‌ در خدمت‌ بیگانگان‌ و مستعمرین‌ در می‌آورد و هر روز با نغمه‌ی‌ تازه‌ با اسامی‌ فریبنده‌ جوانان‌ را منحرف‌ می‌کند.» ایشان‌ از حجاج‌ خواستند تا «از فرصت‌ استفاده‌ کرده‌، به‌ فکر چاره‌ باشند و برای‌ حل‌ مسائل‌ مشکله‌ی‌ مسلمین‌ تبادل‌ نظر و تفاهم‌ کنند.»[61] امام‌ خمینی ‌در این‌ پیام‌ از حجاج‌ خواستند تا در مورد اهداف‌ اسلام‌، ترقی‌ مسلمین‌، استقلال‌ و ریشه‌کن‌ کردن‌ استعمار، نجات‌ فقرا و آزادی‌ فلسطین‌ چاره‌جویی‌ کنند. همچنین‌ از سران‌ کشورهای‌ اسلامی‌ خواستند تا با وحدت‌ به‌ سوی‌ اسلام‌ گرایش‌ پیدا کنند و خود را از ذلت‌ استعمار رهایی‌ بخشند. امام ‌خمینی از علمای‌ همه‌ی‌ کشورهای‌ اسلامی‌ که‌ در حج‌ حضور داشتند نیز خواستند که‌ «برای‌ بیداری‌ ملت‌ها بیانیه‌های‌ مستدلی‌ با تبادل‌ نظر صادر کرده ‌و در محیط‌ وحی‌ بین‌ جامعه‌ی‌ مسلمین‌ توزیع‌ نمایند و نیز در کشورهای‌ خود پس‌ از مراجعت‌ نشر دهند.» و سران‌ کشورهای‌ اسلامی‌ را به‌ اسلام‌ و رهایی‌ از چنگال‌ استعمار دعوت‌ کنند.

آن‌گاه‌ امام‌ به‌ تشریح‌ مشکلات‌ مردم‌ ایران‌ پرداختند و اعلام‌ کردند که‌ «آثار شوم ‌استعمار در این‌ مملکت‌ اسلامی‌ از سایر ممالک‌ اسلامی‌ بیشتر به‌ چشم‌ می‌خورد.» نمونه‌ی‌ آن‌ دخالت‌ اسرائیل‌ «در تمام‌ شئون‌ اقتصادی‌، نظامی‌ و سیاسی‌» ایران‌ است‌. سپس‌ با اشاره‌ به‌ مصونیت‌ مستشاران‌ آمریکایی‌، سرکوب‌ علما، دانشمندان‌ و فرهنگیان ‌و اختناق و حبس‌ و شکنجه‌، اشاعه‌ی‌ فحشا، حمله‌ به‌ دانشگاه‌ها، زندان‌ کردن ‌دانشجویان‌، فقر و فلاکت‌ مردم‌ ایران‌، جشن‌های‌ پی‌ در پی‌ رژیم‌ و هزینه‌های‌ سرسام‌آور، از مردم‌ مسلمان‌ جهان‌ استمداد کردند.[62]

طبق‌ گزارش‌ شهربانی‌های‌ شهرهای‌ مختلف‌، پیام‌ امام‌ خمینی‌ در سرتاسر کشور به‌صورت‌ قابل‌ ملاحظه‌ای‌ توزیع‌ شده‌ بود.[63]

 

تحریم‌ جشن‌های‌ شاهنشاهی‌

 امام‌ خمینی‌ در پیامی‌ که‌ به‌ زائران‌ بیت‌الله‌ دادند فرمودند: «از همه‌ی‌ مصیبت‌ها بالاتر جشن‌های‌ 2500 ساله‌ی‌ شاهنشاهی‌ [است] که‌ خدا می‌داند چه‌ مصیبت‌ و سیه‌روزی‌ برای‌ مردم‌ و چه‌ وسیله‌ی‌ اخاذی‌ و غارت‌گری ‌برای‌ عمّال‌ استعمار به‌ بار آورده‌ است‌. بودجه‌ی‌ سرسام‌آور و هنگفتی‌ که‌ در این‌ امر مبتذل‌ صرف‌ می‌شود، اگر برای‌ سیر کردن‌ شکم‌های‌ گرسنه‌ و تأمین‌ زندگی‌ سیه‌ روزها خرج‌ می‌شد تا اندازه‌ای‌ از مصیبت‌های‌ ما می‌کاست‌؛ لکن‌ استفاده‌جویی‌ و خودکامگی ‌نمی‌گذارد که‌ این‌ها به‌ فکر ملت‌ باشند. دستگاه‌ جبار با پول‌ ملت‌ مسلمان‌ برای‌ شاهانی ‌که‌ در هر عصر ملت‌ها را در زیر چکمه‌های‌ نظامی‌ خود خرد کرده‌اند؛ شاهانی‌ که‌ همیشه‌ با مذاهب‌ حقه‌ی‌ دشمنی‌ داشته‌اند؛ شاهانی‌ که‌ دشمن‌ سرسخت‌ اسلام‌ بوده‌ و نامه‌ی‌ مبارک‌ حضرت‌ رسول‌ را پاره‌ کرده‌اند؛ شاهانی‌ که‌ نمونه‌ی‌ آن‌ در عصر حاضر پیش ‌همه‌ است‌، جشن‌ می‌گیرند و چراغانی‌ می‌کنند. دنیا بداند که‌ این‌ جشن‌ها و عیاشی‌ها مربوط‌ به‌ ملت‌ شریف‌ و مسلمان‌ ایران‌ نیست‌ و دایر کننده‌ و شرکت‌کننده‌ی‌ این‌ جشن‌ها خائن‌ به‌ اسلام‌ و ملت‌ ایران‌ می‌باشند.»[64]

در سال 1350 نیز برگزاری این جشن‌ها، واکنش شدید امام را به همراه داشت. امام در فتوای خود خطاب به تمام مردم دنیا و با صراحت اعلام کرد که «این جشن‌ها و عیاشی‌ها مربوط به ملت شریف و مسلمان ایران نیست و دایرکننده و شرکت‌کنندگان در این جشن‌ها خائن به اسلام و ملت ایران» هستند. همچنین به سران ممالک اسلامی پیام دادند، لازم است از شرکت در جشن ضد اسلامی «که با نظارت مهندسین و کارشناسان اسرائیل برگزار می‌شود» خودداری کنند. ملت مسلمان ایران نیز از نظر امام مکلف بودند با این «جشن غیرمشروع» مبارزه‌ی منفی نمایند و تنفر و انزجار خود را نسبت به برپا کنندگان آن اظهار نمایند.[65]

 ایشان در اول تیرماه 1350 در مسجد شیخ انصاری بار دیگر بر تصمیم رژیم در برپایی این‌ جشن‌ها می‌تازد و می‌فرماید: «برای خاطر خدا بنویسید به حکومت ایران به این که آقا! این جشن را دست از آن بردار. مردم گرسنه‌اند؛ گرسنه‌ها را سیر کنید. از آقایان خواهش کنید که آن‌ها هم خواهش کنند... . هر روز این‌ها کار درست می‌کنند. کارشناس دارند برای این که ایجاد کنند یک مطلبی را، هر روز جشن درست می‌کنند... به ممالک دیگر اسلام، به این‌هایی که می‌خواهند در این جشن زهر ماری شرکت کنند و در خون ملت ایران شرکت کنند، به این‌ها نوشته بشود که آقا نروید در این جشن؛....نروید در این جشنی که اسرائیل دارد بساط جشنش را به پا می‌کند و درست می‌کند.»[66] به دنبال مواضع امام خمینی موجی از مخالفت‌ها علیه جشن‌های مذکور به پا شد. ساواک نیز در گزارش خود می‌گوید: «اصولاً عده‌ای از بازاریان شدیداً با جشن‌های شاهنشاهی مخالفت می‌نمایند و بقیه نیز تحت تأثیر آن‌ها قرار گرفته و به خصوص که شنیده‌اند خمینی شرکت در این جشن را تحریم نموده، نه ‌تنها در امور مربوطه شرکت نمی‌کنند بلکه کارشکنی هم می‌نمایند.»[67]

 

تحریم‌ حزب‌ رستاخیز

 به‌دنبال‌ اعلام‌ حزب‌ واحد رستاخیز و تهدید شاه‌ برای‌ شرکت‌ در آن‌، امام‌ خمینی‌ بلافاصله‌ طی‌ پیامی‌ در بیست‌ و یکم‌ اسفند 1353، مواضع ‌خود را در قبال‌ حزب‌ شاه‌ ساخته‌، اعلام‌ کردند. حضرت‌ امام‌ در این‌ پیام‌ آوردند که‌ «نظر به‌ مخالفت‌ این‌ حزب‌ با اسلام‌ و مصالح‌ ملت‌ مسلمان‌ ایران‌، شرکت‌ در آن‌ بر عموم‌ ملت ‌حرام‌ و کمک‌ به‌ ظلم‌ و استیصال‌ مسلمین‌ است‌ و مخالفت‌ با آن‌ از روشن‌ترین‌ موارد نهی ‌از منکر است‌.»[68]

این‌ پیام‌ همراه‌ با استفتای‌ دیگری‌ که‌ جمعی‌ از مسلمانان‌ تهران‌ از امام‌ کرده‌ بودند در کتابچه‌ی‌ کوچکی‌ چاپ‌ و در سرتاسر کشور منتشر شد.[69]

به‌ هر حال‌ بسیاری‌ از هواداران‌ امام‌ خمینی‌ و مردم‌ متدین‌ ایران‌ از شرکت‌ در نام‌نویسی‌ حزب‌ رستاخیز خودداری‌ کردند و حزب‌ هیچ‌گاه‌ نتوانست‌ در بین‌ مردم ‌پایگاهی‌ برای‌ خود پیدا کند.

 

خرداد 1354 حمله مجدد رژیم به فیضیه

در 15 خرداد 1354، مراسم بزرگداشت شهدای 15 خرداد 1342، در مدرسه فیضیه به تظاهرات ضد رژیم تبدیل شد و طلاب در مدرسه متحصن شدند. در پی تحصن طلاب مأموران رژیم درهای مدرسه را بستند و طلبه‌ها را در مدرسه محبوس کردند. سپس در 17 خرداد به مدرسه حمله کردند و به ضرب و شتم طلبه‌ها پرداختند و عده‌ای از آن‌ها را روانه زندان کردند و گروهی را نیز به سربازخانه‌ها فرستادند.[70] امام خمینی در پیامی به همین مناسبت نوید دادند: «با همه مصیبت‌ها، بیداری ملت مایه امید است. مخالفت دانشگاه‌های سرتاسر ایران ـ به حَسَب اعتراف شاه ـ و مخالفت علمای اعلام و طبقه محصلین و طبقات مختلف ملت با همه فشارها و قلدری‌ها، طلیعه به دست آوردن آزادی و رهایی از قید استعمار است.»[71]

 

تحریم‌ تاریخ‌ شاهنشاهی‌

به‌ دنبال‌ تغییر تاریخ‌ از هجری‌ شمسی‌ به‌ تاریخ‌ شاهنشاهی،[72]‌ امام‌ خمینی‌ در پیامی‌ که‌ به‌ مناسبت‌ عید فطر 1396(مهر 1355) به‌ مردم ‌ایران‌ و دانشجویان‌ صادر کردند، ضمن‌ انتقاد از «آمریکا و ایادی‌ خبیثه‌ی‌ آن‌» هدف‌ از تغییر تاریخ‌ را «تضعیف‌ اسلام‌ و محو اسم‌ آن‌» برای‌ غارت‌ کردن‌ «مخازن‌» اعلام‌ کردند و آن‌ را «از جنایات‌ بزرگی‌» دانستند که‌ «در این‌ عصر به‌ دست‌ این‌ دودمان‌ کثیف‌ واقع‌ شده‌» و فتوا دادند که‌ «بر عموم‌ ملت‌ است‌ که‌ با استعمال‌ این‌ تاریخ‌ جنایتکار مخالفت‌ کنند و چون‌ این‌ تغییر هتک‌ اسلام‌ و مقدمه‌ی‌ محو اسم‌ آن‌ است‌، استعمال‌ آن‌ بر عموم‌ حرام‌ و پشتیبانی‌ از ستمکار و ظالم‌ و مخالفت‌ با اسلام‌ عدالت‌خواه‌ است‌.»[73]

امام‌ خمینی‌ در پیامی‌ دیگر به‌ اتحادیه‌ی‌ دانشجویان‌ اروپا علت‌ تغییر تاریخ‌ را زرتشتی‌گرایی‌ شاه‌ اعلام‌ کردند. در این‌ پیام‌ آمده‌ است‌: «شخص‌ منحرف‌ و کهنه‌پرستی‌که‌ در سفر اخیرش‌ به‌ هند، زرتشتی‌ها و گبرها را نوازش‌ و احترام‌ می‌کند و از آتش‌پرستان‌ و آتش‌پرستی‌ تأیید می‌کند، به‌ خاطر مرام‌ ارتجاعی‌ آن‌ها تاریخ‌ پرارزش‌ و مترقی‌ اسلام‌ را تغییر می‌دهد.»[74] امام ‌خمینی‌ در این‌ پیام‌ تأکید کردند که‌ «باید در هرفرصت‌ در نشریات‌ حزبی‌ و غیرحزبی‌ و در خطابه‌ها و تظاهرات‌، اعمال‌ ضدانسانی‌ و اسلامی‌ شاه‌ تذکر داده‌ شود؛ خصوصاً تغییر تاریخ‌ اسلام‌ که‌ اهانت‌ جبران ‌ناپذیری‌ به ‌شخصیت‌ معظم‌ پیامبر اکرم (ص‌) و اسلام‌ و مسلمین‌ و گرایش‌ به‌ زرتشتی‌گری‌ و پشت‌کردن‌ به‌ اسلام‌ و خداپرستی‌ است‌.»[75]

به‌ هر حال‌ فتوای‌ امام‌ خمینی‌ اثر خود را گذاشت‌ و مردم‌ متدین‌ ایران‌ از به‌ کار بردن‌ تاریخ‌ شاهنشاهی‌ خودداری‌ کردند و در هر موقعیت‌ مخالفت‌ خود را با آن‌ نشان‌ دادند؛ تا جایی‌ که‌ شریف‌امامی‌ مجبور شد در سال 57 لغو تاریخ‌ شاهنشاهی‌ و بازگشت‌ به‌ تاریخ‌ هجری‌ شمسی‌ را جزء برنامه‌های‌ دولت‌ خود قراردهد و فرح‌ که‌ خود یکی‌ از فعالان‌ تغییر تاریخ‌ بود، به‌ احسان‌ نراقی‌ گفت‌: «دیدی‌ با چه‌سرشکستگی‌ تاریخ‌ برگردانده‌ شد.»[76]

 

اعتراض‌ به‌ جشن‌ هنر شیراز

امام‌ خمینی‌ در اعتراض‌ به‌ جشن‌ هنر شیراز[77]‌ طی‌ یک‌ سخنرانی در مسجد شیخ انصاری نجف در 6/ 7 / 1356،‌ ضمن‌ برشمردن ‌فجایع‌ آن‌، سکوت روحانیت، روشنفکران و‌ همه‌ی‌ اقشار متدین‌ را مورد انتقاد قرار دادند و فرمودند:

«شما نمی‌دانید که‌ اخیراً چه‌ فحشایی‌ در ایران‌ شروع‌ شده‌ است‌... در شیراز عمل ‌شد و در تهران‌ می‌گویند بناست‌ عمل‌ شود و کسی‌ حرف‌ نمی‌زند، آقایان‌ ایران ‌هم‌ حرف‌ نمی‌زنند. من‌ نمی‌دانم‌ چرا حرف‌ نمی‌زنند! این‌ همه‌ فحشا دارد می‌شود... در بین‌ تمام‌ مردم‌، [به‌] جمعیت‌ نمایش‌ دادند اعمال‌ جنسی‌ را، خود عمل‌ را و آقایان‌ نفس‌شان‌ درنیامد...خود آن‌ها این‌ کار را می‌کنند بعد روزنامه‌نویس‌ را وادار می‌کنند که‌ انتقاد کند که‌ کار قبیحی‌ بود... که‌ مردم‌ یک‌خورده‌ آرام‌ بشوند...»[78]

اعتراض‌ علیه‌ جشن‌ هنر شیراز بعد از پیام‌ امام‌ خمینی‌ روز به‌ روز افزایش‌ یافت‌ و این‌همزمان‌ با اوج‌ اعتراضات‌ عمومی‌ مردم‌ مسلمان‌ علیه‌ رژیم‌ بود. جشن‌ هنر شیراز در طی چند سال برگزاری یکی‌ از سوژه‌های‌ پررنگ‌ اعتراضات‌ بود و به‌ همین‌ جهت‌ رژیم‌ تصمیم‌ گرفت‌ که‌ در سال 1357‌ جشن ‌هنر شیراز را تعطیل‌ کند.

 

مبارزه‌ علیه‌ رژیم صهیونیستی

امام‌ خمینی‌ از ابتدای‌ نهضت‌ تا پایان‌ عمر یک‌ لحظه‌ در مواضع‌ ضدصهیونیستی‌ خود تردید نکردند. ایشان همواره‌ روابط‌ رژیم‌ شاه‌ و اسراییل‌ را مورد انتقاد و حمایت‌های‌ شاه‌ از اسرائیل‌ را مورد تهاجم‌ شدید قرار می‌داد. معظم‌له دولت‌ صهیونیستی را «یک‌ دولت‌ کفر، آن‌ هم‌ کفر یهود» دانست‌ که‌ شاه‌ آن‌ را در مقابل‌ اسلام‌ به‌ رسمیت‌ شناخت‌.[79] امام‌ خمینی‌ پس‌ از آزادی‌ از زندان‌ در شهریور 1343 در طی‌ سخنرانی‌ روابط ‌کشاورزی‌ رژیم‌ با اسرائیل‌ را زیر سؤال‌ برد.[80] غم‌بارترین‌ اعمال‌ رژیم‌ شاه‌ برای‌ امام‌ خمینی‌ حمایت‌های‌ بی‌دریغ‌ رژیم‌ از اسرائیل ‌خصوصاً کمک‌های‌ نفتی‌ شاه‌ به‌ اسرائیل‌ بود. امام‌ خمینی‌ طی‌ نطقی‌ در تیر ماه‌ سال ‌1350 در نجف‌اشرف‌، فرمودند:

«این‌ اسرائیل‌ که‌ دشمن‌ با اسلام‌ است‌ و الآن‌ در حال‌ جنگ‌ با اسلام‌ است‌، این ‌اسراییل‌ که‌ مسجدالاقصی را خراب‌ کرد... برای‌ این‌ اسرائیل‌ نفت‌ از ایران‌ رفته‌، از قراری‌ که‌ گفته‌ شده‌ است‌ و در رادیوهای‌ بزرگ‌ دنیا گفته‌ شده‌ است‌ کشتی‌های‌ نفت‌ ایران‌ برای‌ اسرائیل‌ که‌ در حال‌ جنگ‌ با مسلمین‌ است‌، رفته‌ است‌.»[81]

معظم‌له‌ در پیامی‌ که‌ در مرداد 1351 به‌ دانشجویان‌ فرستادند با یک‌ بررسی‌ واقع‌گرایانه‌، ماهیت‌ رژیم‌ اسرائیل‌ را مورد تحلیل‌ قرار دادند و آن‌ را عاملی‌ برای‌ سرکوب‌ جهان‌ اسلام‌ معرفی‌ کردند و فرمودند: «اسراییل‌ با تبانی‌ و همفکری‌ دولت‌های‌ استعماری‌ غرب‌ و شرق زاییده‌ شد و برای‌ سرکوبی‌ و استعمار ملل‌ اسلامی‌ به‌وجود آمد و امروز از طرف‌ همه‌ی ‌استعمارگران‌ حمایت‌ و پشتیبانی‌ می‌شود. انگلیس‌ و آمریکا با تقویت‌ نظامی‌ و سیاسی‌ و با گذاشتن‌ اسلحه‌های‌ مرگبار در اختیار اسرائیل‌، آن‌ را به‌ تجاوزات ‌پی‌درپی‌ علیه‌ اعراب‌ و مسلمین‌ و ادامه‌ی‌ اشغال‌ فلسطین‌ و دیگر سرزمین‌های ‌اسلامی‌ تحریص‌ و وادار می‌سازند و شوروی‌ با جلوگیری‌ از مجهز شدن‌ مسلمانان‌ و با فریب‌ و خیانت‌ و سیاست‌ سازشکارانه‌ موجودیت‌ اسرائیل‌ را تضمین‌ می‌نماید.»[82]

 

افشای ماهیت استعماری آمریکا

اوج‌ افشاگری و مخالفت‌ امام‌ خمینی‌ با آمریکا در سخنرانی‌ ضد کاپیتولاسیون‌ چهارم‌ آبان‌ 1343بود؛ همان‌ سخنرانی‌ که‌ منجر به‌ تبعید وی‌ گردید. در دوران تبعید نیز معظم‌له این خط را دنبال کردند به عنوان نمونه: امام‌ خمینی‌ در مقابل‌ دکترین‌ حقوق بشر کارتر موضعی‌ بسیار خردمندانه‌ گرفت‌. امام ‌از نیروهای‌ مذهبی‌ خواست‌ تا از این‌ فرصت‌ استفاده‌ کنند و جنایات‌ چند ساله‌ی‌ آمریکا را برای‌ کارتر تشریح‌ کنند. به‌ همین‌ جهت‌ در پیامی‌ که‌ به‌ انجمن‌ اسلامی‌ دانشجویان ‌آمریکا در سوم‌ مرداد 1356 داد از آن‌ها خواست‌: «اکنون‌ به‌ واسطه‌ی‌ اوضاع‌ داخلی‌ و خارجی‌ و انعکاس‌ جنایات‌ رژیم‌ در مجامع ‌و مطبوعات‌ خارجی‌ فرصتی‌ است‌ که‌ باید مجامع‌ علمی‌ و فرهنگی‌ و رجال‌ وطن‌خواه‌ و دانشجویان‌ خارج‌ و داخل‌ و انجمن‌های‌ اسلامی‌ در هرجا هستند، بی‌درنگ‌ از آن‌ استفاده‌ کنند و بی‌پرده‌ به‌پا خیزند و به‌ وضع‌ حاضر و جنایات ‌پنجاه‌ سال‌ حکومت‌ غیرقانونی‌ رژیم‌ نوکرمآب‌ پهلوی‌ اعتراض‌ کنند و صدای ‌خود را به‌ مجامع‌ بین‌المللی‌ برسانند و به‌ رئیس‌ جمهور آمریکا بفهمانند که ‌ملت‌های‌ اسلامی‌ جنایات‌ این‌ خاندان‌ را خصوصاً در سال‌های‌ اخیر از رؤسای‌جمهور آمریکا می‌دانند. دولت‌ آمریکا با پشتیبانی‌ از این‌ عناصر در نظر مسلمین ‌در رأس‌ ستمکاران‌ و جنایتکاران‌ تاریخ‌ است‌. دولت‌ آمریکا برای‌ استفاده‌ی ‌رایگان‌ از منابع‌ زرخیز مسلمین‌، میلیون‌ها مردم‌ شریف‌ را به‌ چنگال‌ عناصری ‌کثیف‌ و دور از انسانیت‌ گرفتار کرده‌ و اگر رئیس‌ جمهور فعلی‌ تجدیدنظر نکند و راه‌ خود را از سلف‌ ناصالح‌ جدا نکند، مسئولیت‌ همه‌ی‌ جنایات‌ که‌ به‌ دست‌مشتی‌ از خدا بی‌خبر و دور از انسانیت‌ می‌شود، به‌ عهده‌ی‌ اوست‌.» [83]

بعد از این که‌ کارتر نیز به‌ ایران‌ آمد و حمایت‌ خود را از شاه‌ ابراز کرد، امام‌ خمینی‌ در بهمن‌ ماه،‌ حقوق بشر کارتر را به‌ باد انتقاد گرفت‌.[84]

 

گسترش مبارزات امام خمینی علیه رژیم پهلوی

اول آبان 1356 آیت‌الله حاج سید مصطفی خمینی فرزند ارشد امام‌خمینی در خانه مسکونی خود در عراق به طرز مشکوکی به شهادت رسید. امام خمینی در همان زمان این واقعه را از الطاف خفیه الهی نامیده بود.[85] بازتاب خبر شهادت فرزند امام و برپایی مراسم با شکوه برای وی تا چهلم آن مرحوم، نقطه آغازی بر خیزش دوباره حوزه‌های علمیه و قیام جامعه مذهبی ایران بود. انتشار مقاله توهین آمیزی که در این زمان به دستور شاه در روزنامه اطلاعات مورخ ۱۷ دی ۵۶ با نام مستعار احمد رشیدی مطلق به چاپ رسید، برای تخریب شخصیت امام خمینی و در واکنش به این جریان صورت گرفت. ‌‌به دنبال انتشار این مقاله، موجی از خشم و نفرت سراسر شهر قم را فرا گرفت و دو‌‌ ‌‌روز بعد قیام خونین 19 دی 1356، در اثر حرکت طلبه‌ها و مردم قم در اعتراض به چاپ‌‌ ‌‌این مقاله و برخورد شدید رژیم با معترضان، به وقوع پیوست و در نتیجه آن ده‌ها کشته و‌‌ زخمی برجای ماند. ‌به دنبال این قیام موج اعتراض به رژیم شاه به سایر شهرهای تبریز، یزد،‌‌ ‌‌مشهد، اصفهان، و... گسترش یافت و اعلام تنفر و انزجار از اقدامات رژیم شاه،‌‌ ‌‌اغلب دانشگاه‌ها و قشرهای مختلف مردم را فراگرفت تا آنجا که این قیام و پیامدهای آن،‌‌ ‌‌سرآغاز حرکت ادامه‌دار مبارزات مردمی تا پیروزی نهایی انقلاب شد.‌

‌‌سخنرانی مفصل امام در اواخر دی ماه 56،‌[86] به مناسبت فاجعه مردم قم در 19 دی و‌‌ پیام روشنگر ایشان در تاریخ 2 بهمن 1356‌‌[‌‌از نجف اشرف‌‌]‌‌ نشان داد که بار‌‌ ‌‌دیگر مرحله جدیدی از مبارزه علیه رژیم آغاز شده است. امام در آن سخنرانی با تشریح‌‌ ‌‌جنایات بی‌حد و حصر رژیم شاه و با تأکید بر این که مملکت اکنون فاقد ارتش و مجلس‌‌ ‌‌صالحی است، همگان را به اتحاد دعوت کردند.‌ همچنین ایشان در پیامشان نهضت اخیر مردم قم را پرتوی از نهضت 15 خرداد‌‌ ‌‌دانستند که شعاعش در سراسر کشور نور افکنده است.[87]

در 29 بهمن 56 در پی قیام خونین مردم تبریز که توسط عمّال رژیم به خاک و خون کشیده شد، امام خمینی پیامی که به تعبیر ایشان «غمنامه» بود صادر کردند. معظم‌له ضمن همدردی با خانواده شهدا، این فاجعه را محکوم کردند: «تاریخ ایران به یاد ندارد‌‌ ‌‌این چنین سفاکی و قتل عام پی‌درپی را که به دست این یاغی سفاک انجام می‌گیرد.» امام در این پیام «نوید پیروزی نهایی» می‌دهند و اظهار می‌دارند: «امروز شعارها در کوچه و برزن هر شهر و هر ده،‌‌ ‌‌«مرگ بر شاه» است و هرچه عمّال کثیف کوشش می‌کنند که جنایات را از مرکز اصلی که‌‌ ‌‌شاه است منحرف و به دولت یا مأموران متوجه کنند، کسی نیست که باور کند.»[88]

در آستانه‌ی‌ فرا رسیدن‌ چهلمین‌ روز شهادت‌ قیام مردم‌ تبریز، امام‌ خمینی‌ با صدور پیامی‌ تحلیلی‌ به‌ ملت‌ ایران‌، خط‌مشی‌ مبارزه‌ را مشخص‌ نمودند. و از مردم‌ خواستند تا «صفوف‌ خود را در زیر پرچم‌ عدالت‌ پرور اسلام‌ فشرده‌» کنند و «با شعار واحد اسلام‌ و قرآن‌» به‌ پیش‌ بروند. [89]

4 اردیبهشت 57 حضرت امام‌ طی‌ یک‌ مصاحبه‌ با روزنامه‌‌ی لوموند ضمن‌ ارائه‌ی‌ تحلیل‌ جامعی‌ از وضعیت‌ و اقدامات‌ رژیم‌، در مورد انقلاب‌ یا اصلاح‌ رژیم‌ فرمودند: «چون‌ رژیم‌ با اصول‌ دموکراسی‌ و آزادی‌ در تضاد بنیادی‌ است،‌ هیچ‌ مصالحه‌ی‌ ممکنی‌ با وی‌ وجود ندارد.»[90] امام‌ خمینی‌ بعد از این‌ مصاحبه‌، در نهم‌ اردیبهشت‌ با صدور پیامی‌ به‌ ملّت‌ ایران‌، استراتژی‌ قیام‌ و راهبردها را مشخص‌ و تکلیف‌ همه‌ی‌ مخالفین‌ شاه‌ را معین‌ نمودند.[91] ایشان در 23 اردیبهشت‌ طی‌ یک‌ سخنرانی‌ نسبتاً طولانی‌ در ضمن‌ تحلیل‌ موقعیت‌ رژیم‌، راهبردهایی‌ را برای‌ ادامه‌ی‌ نهضت‌ مشخص‌ کردند.[92] در بیستم‌ خرداد با صدور پیامی‌ به‌ ملّت‌ ایران‌ بر واژگونی‌ رژیم‌ شاه‌ به‌ عنوان‌ استراتژی‌ نهضت‌ تأکید کردند و این که تنها «راه‌ رهایی‌ هر ملتی‌ از چنگال‌ استعمار، مذهب‌ است‌ که‌ ریشه‌ در عمق‌ جان‌ آن‌ ملّت‌ دارد.»[93]

 

تحریم‌ جشن‌های‌ نیمه شعبان‌

امام‌ خمینی‌ برای‌ تداوم‌ مبارزه‌ علیه‌ رژیم‌ شاه‌ از هر فرصتی‌ استفاده‌ می‌کردند. ایشان در 28 رجب‌ (13 تیرماه‌) خطاب‌ به‌ ملت‌ ایران‌ پیامی‌ صادر کردند و مردم‌ را از جشن‌ و چراغانی‌ در سوم‌ و پانزدهم‌ شعبان(سالروز میلاد امام حسین و امام مهدی(علیهما السلام)‌ برحذر داشتند. با این‌ حال‌ از ملت‌ ایران‌ خواستند که‌ مردم‌ «بدون‌ هیچ‌ گونه‌ تشریفات‌ که‌ نشانگر عید و شادمانی‌ باشد، در تمام‌ ایران‌ در مراکز عمومی‌ مثل‌ مساجد بزرگ اجتماعات‌ عظیم‌ به‌پا کنند و گویندگان‌ شجاع‌ محترم‌ مصائب‌ وارده‌ بر ملت‌ را به‌ گوش‌ شنوندگان‌ برسانند و هر چه‌ بیشتر کارهای‌ ضد اسلامی‌ و قانونی‌ رژیم‌ را افشا کنند.» امام‌ خمینی‌ در این‌ پیام‌ به‌ مردم‌ هشدار دادند که‌ رژیم‌ درصدد ایجاد انحراف‌ در نهضت‌ است‌، ولی‌ ملت‌ هوشمند ایران‌ می‌داند که‌ «هر نغمه‌ با هر اسم‌، او را از مسیر خود که‌ قیام‌ ضد شاهی‌ است‌ منحرف‌ کند شیطانی‌ است.‌» و به‌ همین‌ جهت‌ از گویندگان‌ خواستند تا «خوف‌ را که‌ از جنود ابلیس‌ است‌ از دل‌ بیرون‌ کنند... و این‌ چراغ‌ فروزنده‌ی‌ هدایت‌ را روشن‌ و روشن‌تر نگه‌ دارند.»[94]

به‌ گزارش‌ ساواک‌ در روز سوم‌ شعبان‌ جشنی‌ برقرار نشد و در شهرهایی‌ مثل‌ قم‌ «یکپارچه‌ سکوت‌ بود. حتی‌ بعضی‌ از کسبه‌ چراغ‌هایی‌ که‌ جلوی مغازه‌یشان‌ هر شب‌ روشن‌ بود خاموش‌ کرده‌ بودند و این‌ به‌ دستور خمینی‌ بود.[95] حتی‌ در بعضی‌ از جاهایی‌ که‌ عده‌ای‌ بدون‌ توجه‌، مسجد را تزیین‌ کرده‌ بودند پس‌ از تذکر «تزیینات‌ و شیرینی‌های‌ خریداری‌ شده‌ را از مسجد جمع‌آوری‌ و خارج‌» نمودند.[96]

 

ادامه مبارزات امام خمینی از رمضان 57 تا هجرت به فرانسه

5 مرداد 1357/ 21 شعبان 1398، چند روز قبل‌ از حلول‌ ماه‌ رمضان، امام‌ خمینی‌‌ در پیامی به ملت ایران با تشریح جنایات رژیم و لزوم ادامه مبارزه راهبردهایی‌ را در هشت بند جهت‌ استفاده‌ی‌ بهینه‌ از این‌ ماه‌ را ارائه‌ دادند. امام‌ خمینی‌ در این‌ رهنمودها با تأکید بر مبدأ نهضت‌ در 15 خرداد، رهبری‌ روحانیت‌، نفی‌ انتخابات‌ رژیم‌، رنگ‌ عوض‌ کردن‌ بعضی‌ از مهره‌های‌ رژیم‌، رسیدگی‌ به‌ خانواده‌ی‌ شهدا، تدوین‌ تاریخ‌ انقلاب‌ اسلامی‌، روشنگری‌ و افشاگری‌ علیه‌ شاه‌ در این‌ ماه‌، مطالب مهمی را تذکر دادند.[97]

همچنین در اول‌ رمضان‌ (15 مرداد) با صدور اعلامیه‌ای‌ قیام‌ مردم‌ اصفهان‌ را مورد حمایت‌ قرار دادند[98] و تأکید کردند: «.. امروز شعار مرگ‌ بر شاه‌، ملی‌ شده‌ و تا برچیده‌ شدن‌ دستگاه‌ ظلم‌ و انقراض‌ دودمان‌ پهلوی‌ جنایتکار ادامه‌ دارد.» و توصیه کردند: «باید از فرصت‌ استفاده‌ نمود و اجتماعات‌ را هر چه‌ بیشتر عظیم‌ و فشرده‌ کرد و هر چه‌ بیشتر خیانت‌ها و جنایت‌های‌ شاه‌ را برملا نمود.»[99]

به دنبال فاجعه آتش‌سوزی سینما رکس آبادان در 28 مرداد 57،[100] امام‌ خمینی‌ در 31 مرداد با ارسال‌ پیامی‌ ضمن‌ تسلیت‌ «این‌ مصیبت‌ بزرگ‌ به‌ ملت‌ مسلمان‌ ایران‌ به‌خصوص‌ مردم‌ ستمدیده‌ی‌ آبادان‌ و به‌ خانواده‌های‌ داغدیده‌» اعلام‌ کردند که‌ «من‌ گمان‌ نمی‌کنم‌ هیچ‌ مسلمانی‌، بلکه‌ انسانی‌ دست‌ به‌ چنین‌ فاجعه‌ی‌ وحشیانه‌ای‌ بزند، جز آنان‌ که‌ به‌ نظایر آن‌ عادت‌ نموده‌اند و خوی‌ درندگی‌ و وحشی‌گری‌ آنان‌ را از انسانیت‌ بیرون‌ برده‌ باشد. من‌ تاکنون‌ اطلاع‌ کافی‌ ندارم‌، لکن‌ آنچه‌ مسلم‌ است‌ این‌ عمل‌ غیرانسانی‌ و مخالف‌ با قوانین‌ اسلامی‌ از مخالفین‌ شاه‌ که‌ خود را برای‌ حفظ‌ مصالح‌ اسلام‌ و ایران‌ و جان‌ و مال‌ مردم‌ به‌ خطر انداخته‌اند و با فداکاری‌ از هم‌میهنان‌ خود دفاع‌ می‌کنندـ به‌ هر مسلکی‌ باشندـ نخواهد بود.» امام‌ خمینی‌ در این‌ پیام‌ اتّهام‌ را متوجه‌ رژیم‌ نمودند و فرمودند: «قراین‌ نیز شهادت‌ می‌دهد که‌ دست‌ جنایتکار دستگاه‌ ظلم‌ در کار باشد که‌ نهضت‌ انسانی‌ـ اسلامی‌ ملت‌ را در دنیا بد منعکس‌ کند. آتش‌ را به‌ طور کمربندی‌ در سراسر سینما افروختن‌ و بعد توسط‌ مأمورین‌ درهای‌ آن‌ را قفل‌ کردن‌ کار اشخاص‌ غیرمسلط‌ بر اوضاع‌ نیست‌.» امام‌ خمینی‌ قرینه‌ی‌ دیگر را مصاحبه‌‌ی شاه‌ دانستند که‌ وی‌ گفته‌ بود: «تظاهرکنندگان‌ مخالف‌ من‌ وحشت‌ بزرگ‌ را وعده‌ می‌دهند و تکرار آن‌ پس‌ از واقعه‌ که‌ این‌ همان‌ وعده‌ بوده‌ است‌، شاهد دیگری‌ بر توطئه‌ است‌، نه‌ این که‌ واقعاً شاه‌ یک‌ غیبگوی‌ بزرگ‌ است.‌» امام‌ خمینی‌ شاهد دیگری‌ که‌ بر این‌ ادعا آوردند این‌ بود که‌ هیچ‌ گروهی‌ از این‌ عمل‌ نفعی‌ نمی‌برد و تنها «شاه‌ و بستگانش‌ امید نفعی‌ داشته‌اند.»[101]

روز یکشنبه، پنجم شهریور 1357 دولت جدید با نخست‌وزیری جعفر شریف‌امامی با شعار آشتی ملی و این که ادعا می‌کرد از یک خانواده‌‌ی مذهبی و روحانی هست، روی کار آمد. فردای‌ این انتصاب امام خمینی در پیامی، دولت‌ شریف‌امامی‌ را «توطئه‌ی‌ خطرناک‌» شاه‌ توصیف‌ کردند و آن‌ را «تبدیل‌ مهره‌ به‌ مهره‌ای‌ که‌ از اوّل‌ با اسلحه‌ی‌ فریب‌ و ریاکاری‌ به‌ امر شاه‌ وارد میدان‌ شده‌ است‌» نامیدند که‌ هدف‌ آن‌ «توطئه‌ی‌ اغفال‌ ملت‌ و شکستن‌ نهضت‌ اسلامی‌» دانستند. امام‌ خمینی‌ به‌ مردم‌ اطمینان‌ دادند که‌ «هیچ‌ روحانی‌ با دولت‌ ظلم‌... آشتی‌ نمی‌کند»؛ زیرا آشتی‌ کردن‌ «از بالاترین‌ معصیت‌های‌ کبیره‌ است‌ که‌ روحانی‌ هر که‌ باشد نمی‌تواند مرتکب‌ شود و مرتکب‌ نخواهد شد.» و در پایان‌ از مردم‌ خواستند: «نهضت‌ شریف‌اسلامی‌ خود را تا برچیده‌ شدن‌ رژیم‌ ظالمانه‌ و قلدر ادامه‌ دهند.»[102]

پس از قتل‌عام 17 شهریور، امام‌ خمینی‌ با صدور پیامی‌ به‌ ملت‌ ایران‌ اعلام‌ کردند: «بار دیگر شاه‌ با دستور حکومت‌ نظامی‌ در تهران‌ و سایر شهرستان‌های‌ بزرگ‌ ایران‌ ثابت‌ کرد که‌ پایگاهی‌ در میان‌ ملت‌ ندارد.» ایشان در این‌ پیام‌ آرزو کردند‌: «ای‌ کاش‌ خمینی در میان‌ شما بود و در کنار شما در جبهه‌‌ دفاع‌ برای‌ خدای‌ تعالی‌ کشته‌ می‌شد.» حضرت امام‌ کشتار 17 شهریور را آشکار شدن‌ واقعیت‌ دولت‌ آشتی ملی اعلام‌ کردند که‌ «شاه‌ با حکومت‌ آشتی‌ ملی‌ می‌خواست‌ روحانیت‌ شریف‌ ایران‌ و سیاسیون‌ محترم‌ را در کشتار خود سهیم‌ گرداند، ولی‌ فریب‌ او خیلی زود برملا گردید.» در این پیام، رهبر انقلاب بار دیگر از ارتش‌ خواستند به‌ مردم‌ بپیوندند تا «نام‌ خود را در تاریخ‌ که‌ به‌ سود ملت‌ ایران‌ به‌ راه‌ خود ادامه‌ می‌دهد هر چه‌ زودتر ثبت‌» کنند. امام‌ خطاب‌ به‌ علما نیز فرمودند: «در این‌ موقع‌ حساس‌ نه‌ تنها باید استقامت‌ کنید، بلکه‌ روحیه‌‌ عالی مقاومت‌ جامعه‌ را هر چه‌ بیشتر تقویت‌ کنید و هر چه‌ بیشتر صفوف‌ خود را برای مقابله‌ با دشمن‌ مردم‌ ایران‌ متشکل‌تر کنید.»[103]

 

مبارزات امام خمینی در نجف و پاریس

اول مهرماه 1357 نیروهای امنیتی دولت بعثی عراق به منظور همکاری با رژیم شاه و پیشگیری از پیروزی انقلاب اسلامی ملت ایران، خانه امام خمینی را در نجف محاصره کردند و خواهان این شدند که ایشان از هرگونه مصاحبه، صدور اعلامیه و ایراد نطق و خطابه سیاسی خودداری نمایند. مخالفت امام خمینی با این درخواست و ادامه این وقایع منجر به مهاجرت امام خمینی به پاریس گردید. امام درباره‌ی علت ترک نجف در مصاحبه با روزنامه‌ی انگلیسی گاردین که خانم «الیزابت تارگورد» در دهم آبان 1357 با ایشان انجام داد، فرمود: «ظاهراً شاه ایران، دولت عراق را تحت فشار قرار داد که مانع فعالیت‌های سیاسی من و انجام وظایفی که بر عهده دارم بشود؛ لذا من عراق را ترک کردم.»[104] بدین شکل امام تصمیم خود را بر خروج از عراق گرفتند و ابتدا به مرز کویت عزیمت کردند[105] ولی دولت کویت با وجود داشتن روادید از ورود امام به کویت جلوگیری کرد و مقامات کویتی علت آن را عدم روادید اعلام نمودند.[106] ممانعت دولت کویت از ورود حضرت امام به آن کشور و اقامت یک شبه در بصره، باعث شد که روز بعد ایشان و همراهان با هواپیما عازم بغداد شدند و بعد از یک شب توقف در بغداد روز ۱۴ مهر ۱۳۵۷ بعد از ارسال پیامی برای مردم ایران[107] به پاریس عزیمت کردند.[108]

امام در مصاحبه‌ای با روزنامه‌ی اندونزی «تمپو» قصد خود از آمدن به فرانسه را ادامه‌ی فعالیت‌های سیاسی عنوان نمود: «هرگاه در مدت اقامت موقتی خودم در فرانسه احساس محدودیت در انجام وظایفم بکنم، خاک فرانسه را ترک خواهم کرد و مهم نیست که کجا باشم. زمین خدا وسیع است.»[109]

امام‌ خمینی‌ از 15 /7 /1357 تا 11 /11 /1357، کمی‌ کمتر از چهار ماه‌ در پاریس در نوفل لوشاتو‌ مستقر بودند. در این‌ مدت‌ چندین‌ سخنرانی‌، مذاکره‌، پیام‌، نامه‌ و مصاحبه‌ با رسانه‌ها داشته‌اند. آمار ذیل‌ نتیجه‌ی‌ استقرار امام‌ خمینی‌ در پاریس‌ را به‌ خوبی‌ نشان‌ می‌دهد.

 

جمع‌ کل‌:

نوع پیام:

سخنرانی

پیام

مذاکره

مصاحبه

نامه

تعداد:

65

33 12 116 26

252[110]

با استقرار امام در پاریس، معظم‌له در 16 مهرماه‌ در پیامی به‌ مناسبت‌ آغاز سال‌ تحصیلی‌ خطاب‌ به‌ دانشجویان‌ و دانش‌آموزان‌ فرمودند: «با شعار واحد توحیدی‌ دست‌ جباران‌ و غارتگران‌ بین‌المللی‌ را از مخازن‌ خود کوتاه‌ کنید.» برای‌ رسیدن‌ به‌ حکومت‌ اسلامی‌ «سدهایی‌ باید از سر راه‌ برداشته‌ شود» که‌ عبارتند از: «1ـ برچیده‌ شدن‌ نظام‌ شاهنشاهی‌..». «2ـ بیرون‌ راندن‌ تمام‌ عناصری‌ که‌ در زمان‌ سلطنت‌ پهلوی‌ متصدی‌ امور مهمه‌ی‌ کشور بوده‌اند». «3ـ قطع‌ ایادی‌ اجانب‌ راست‌ و چپ‌ از سر کشور.» معظم‌له در قسمت دیگری از این پیام وظایف‌ ویژه‌ی‌ «دانشجویان‌ و دانش‌آموزان‌ و طلاب‌ علوم‌ دینیه‌» را یادآور شدند. [111]

20 مهر و در آستانه‌ی‌ چهلم‌ شهدای‌ 17 شهریور، امام خمینی از پاریس‌ پیامی‌ خطاب‌ به‌ ملّت‌ ایران‌ صادر کردند و از مردم‌ خواستند تا «همت‌ کنند و زنجیرهای‌ اسارت‌ را پاره‌» کنند و «مهره‌های‌ خیانتکار را یکی‌ پس‌ از دیگری‌ از صحنه‌ خارج‌ کنند»؛ زیرا «سعادت‌ و استقلال‌ پشت‌ سر مهره‌های‌ داخلی‌ و مهره‌دارهاست‌». پس‌ باید «سدها را ویران‌» و «صف‌ها را درهم‌» شکنند تا «کشور نجات‌» یابد.[112]

متعاقب فاجعه آتش‌سوزی مسجد جامع کرمان در تاریخ 24 /7 /57، امام‌ خمینی‌ طی یک‌ سخنرانی‌ در پاریس‌ در جمع‌ ایرانیان‌ این فاجعه را محکوم کردند.[113]

 4 آبان 1357، با ارسال پیامی به مردم ایران، از جنایات شاه ابزار تنفر کرده و از آحاد ملت خواستند تا رسیدن به هدف نهایی که همانا سرنگونی رژیم پهلوی و برقراری حکومت اسلامی است، به مبارزه خویش ادامه دهند. امام خمینی لازمه رسیدن به این اهداف را «ادامه اعتصاب در تمام دستگاه‌های دولتی» و «پشتیبانی از اعتصاب کارمندان» و «کمک مالی به کسانی که در اثر اعتصاب ضرر دیده‌اند» اعلام کردند. معظم‌له در پایان از «سران نیروهای هوایی و زمینی و دریایی» خواستند «با افراد خود به ملّت بپیوندند که اطاعت شاه، اطاعت از طاغوت است» و از «سربازان و سایر قوای انتظامی» خواستند که از «اوامری که برخلاف مسیر ملت است سرپیچی کنند» و از خانواده نظامیان خواستند تا آن‌ها را از «مخالفت با ملت و از ظلم و ستم به خواهران و برادران اسلامی خود باز دارند.»[114]

در ششم‌ آبان‌ ماه‌ با ارسال‌ پیامی‌ به‌ ملت‌ ایران‌ـ که‌ به ‌اطلاعیه‌ای‌ 6 ماده‌ای‌ شهرت‌ پیدا کرد ـ ساقط‌ کردن‌ «رژیم‌ منحط‌ پهلوی‌ و به‌ دست‌ آوردن ‌استقلال‌ و آزادی‌ در سایه‌ی‌ حکومت‌ اسلامی‌» را هدف‌ اصلی‌ شمردند و از مردم‌ خواستند تا از حمایت‌های‌ «پوچ‌ دولت‌ آمریکا و انگلیس‌ و شوروی‌» از شاه‌، نهراسند.[115]

متعاقب روی کار آمدن دولت نظامی ارتشبد غلامرضا ازهاری، امام‌ خمینی‌ در 16 آبان‌ پیام‌ بسیار مهمی‌ را به‌ ملت‌ ایران‌ فرستادند. معظم‌له ‌ضمن‌ تشریح‌ مجدد اهداف‌ نهضت‌ از مردم‌ خواستند تا به‌ نهضت‌ ادامه‌ دهند، اعتصابات ‌را گسترش‌ دهند، از دولت‌ سرپیچی‌ کنند و آن‌ را فلج‌ نمایند.[116]

امام‌ خمینی‌ از پانزدهم‌ تا بیست‌ و چهارم‌ آبان‌ در جهت‌ شکستن‌ ابهت‌ دولت‌ نظامی‌ و تشریح‌ غیرمشروع‌ بودن‌ و تضعیف‌ آن‌ تلاش‌ فراوانی‌ کردند. در مدت‌ این‌ ده‌ روز، 45 سخنرانی‌، پیام‌ و مصاحبه‌ داشتند. مصاحبه‌کنندگان‌ عبارت‌ بودند از خبرنگاران‌ تلویزیون‌ سی‌.بی‌.اس‌. آمریکا، تلویزیون‌ آلمان‌، شبکه‌ تلویزیونی‌ اِی‌.آر.دی‌ آلمان‌، رادیو و تلویزیون‌ ژاپن‌، رادیو و تلویزیون‌ هلند، تلویزیون‌ ان.بی‌.سی‌ آمریکا، رادیو و تلویزیون‌ سوئیس‌ و خبرنگاران‌ اروپایی‌، خبرگزاری‌ آسوشیتدپرس‌ و خبرنگاران‌ روزنامه‌ی ‌یونانی‌ توویما، مجله‌ی‌ عربی‌ المستقبل‌، مجله‌ی‌ آلمانی‌ اشپیگل‌، روزنامه‌ی‌ هلندی ‌دی‌ولت‌کرانت‌، روزنامه‌ی‌ انگلیسی‌ فاینشنال‌ تایمز و ساندی‌ تلگراف‌، مجله‌ی‌ هلندی ‌آمستردام‌ نیوز، مجله‌ی‌ آمریکایی‌ نیوزورلد ریپورت‌، مجله‌ی‌ عربی‌ القومی‌ العربی‌، روزنامه‌ی‌ انگلیسی‌ آبزرور، روزنامه‌ی‌ لبنانی‌ النهار، روزنامه‌ی‌ فرانسوی‌ لوموند، نشریه‌ی‌ البیرق، مجله‌ی‌ ویکلی‌ مگزین‌.[117]

در تاریخ‌ 24 آبان‌ با صدور پیامی‌ از کارکنان‌ شرکت‌ نفت‌ خواستند تا به‌ اعتصاب‌ خود ادامه‌ دهند.[118] در 25 آذر طی‌ یک‌ سخنرانی‌ به‌ کارکنان‌ شرکت‌ نفت ‌توصیه‌ کردند که‌ «هیچ‌ ترس‌ نداشته‌ باشید، به‌ اعتصاب‌ خودتان‌ ادامه‌ بدهید.» امام‌ خمینی ‌به‌ مردم‌ نیز توصیه‌ کردند که‌ «لازم‌ است‌ که‌ این‌ کسانی‌ که‌ در شرکت‌ نفت‌ اعتصاب‌ کردند و فقیر هستند»، کمک‌ کنند و افزودند که‌ «من‌ سهم‌ امام‌ را اجازه‌ دادم‌ که‌ به‌ آن‌ها بدهند. سهم‌ سادات‌ هم‌ من‌ سیدم‌ اجازه‌ می‌دهم‌. هم‌ سادات‌ راضی‌اند، هم‌ غیرسادات‌.»[119]

امام‌ خمینی‌ که‌ از ماهیت‌ و نقش‌ ماه محرم‌ آگاه‌ بود، در 1 /9 /1357 (21 ذی‌الحجه ‌1398) در آستانه‌ی‌ حلول‌ ماه‌ محرم‌ پیامی‌ خطاب‌ به‌ ملّت‌ ایران‌ صادر کردند. همین‌ پیام‌ امام‌ خمینی‌ بود که‌ به‌ پیام‌ «پیروزی‌ خون‌ بر شمشیر» معروف‌ شد. امام‌خمینی‌ در این‌ پیام‌ ضمن‌ برشمردن‌ پیام‌های‌ محرم‌، دولت‌ نظامی‌ را دولت‌ یاغی‌ معرفی‌کردند و از مردم‌ خواستند تا از دولت‌ سرپیچی‌ کنند، به‌ اعتصاب‌ خصوصاً در صنعت‌ نفت‌ ادامه‌ دهند، یاغیان‌ را شناسایی‌ کنند تا در آینده‌ی‌ نزدیک‌ به‌ سزای‌ اعمالشان‌ برسند و از روحانیون‌ خواستند تا از محرّم‌ چون‌ شمشیری‌ الهی‌ استفاده‌ برند و از ملت‌ خواستند تا همه‌ در جهت ساقط‌ کردن‌ سلسله‌ی‌ پهلوی‌ تلاش‌ کنند.[120]‌ اوّل‌ محرم‌ در شهرهای‌ همدان‌، مهاباد، رشت‌، کرمانشاه‌، رضاییه‌، لاهیجان‌، جهرم‌،[121] مشهد، اصفهان‌، شیراز، تبریز، اهواز، بوشهر، سنندج‌، قم‌، کرمان‌، برازجان‌، چالوس‌، زنجان‌، شیراز، بجنورد، سبزوار، کازرون‌،[122] با تظاهرات‌ و درگیری‌های‌ خونینی‌ آغاز شد؛ ولی‌ مهم‌ترین‌ آن‌ها در تهران‌ به‌ وقوع‌ پیوست‌.

امام‌ خمینی‌ در یک‌ سخنرانی‌ در پاریس‌ ضمن‌ اعلام‌ خبر کشتار مردم‌ در 24 ساعت ‌گذشته،‌ بر تشکیل‌ حکومت‌ اسلامی‌ تأکید کردند و از ملت‌ خواستند تا جلوی فرار غارتگران‌ را بگیرند.[123] علاوه‌ بر این‌ سخنرانی‌ به‌ همین‌ مناسبت‌ پیامی‌ نیز به‌ ملت‌ ایران‌ ارسال‌کردند.[124]

امام‌ خمینی‌ از اوّل‌ تا هشتم‌ محرم‌ دوازده‌ سخنرانی‌، مصاحبه‌ و پیام‌ داشتند که‌ بسیاری‌ از آن‌ها در همان‌ روز در ایران‌ منتشر می‌شد و مردم‌ و رهبران‌ جامعه‌ را برای‌ تاسوعا و عاشورا آماده‌ می‌کرد. متعاقب روشنگری‌های امام، در روز تاسوعا و عاشورا (19 و 20 آذر 57) تظاهرات با شکوهی با شرکت اقشار مختلف مردمی در سراسر کشور برگزار شد. امام‌ خمینی‌ با درک‌ دقیق‌ موقعیت‌ نهضت‌ و تزلزل‌ رژیم‌ نزد افکار بین‌الملل‌ بعد از راهپیمایی‌ بلافاصله‌ پیامی‌ به‌ ملت‌ ایران‌ فرستادند.[125] امام‌ خمینی‌ پیام‌ دیگری‌ را به‌ مناسبت‌ حمله‌ی‌ نیروهای‌ رژیم‌ به‌ مردم‌ اصفهان‌، نجف‌آباد و سایر شهرها ارسال‌ نمودند.[126] افزون‌ بر این‌ پیام‌ها، امام‌ خمینی‌ از عصر عاشورا تا 13 محرم،‌ 9 مصاحبه‌ و دو سخنرانی‌ ایراد نمودند که‌ در بیشتر آن‌ها راهپیمایی‌های‌ تاسوعا و عاشورا را رفراندومی‌علیه‌ رژیم‌ شاه‌ تفسیر کردند.

امام‌ خمینی‌ بعد از قطعی‌ شدن‌ حکومت‌ بختیار در 15 دی‌ ماه‌ در مصاحبه‌ای‌ اعلام ‌کردند: «ما با بودن‌ رژیم‌ سلطنتی‌ هیچ‌ دولتی‌ را به‌ رسمیت‌ نخواهیم‌ شناخت.[127] ایشان سه‌ روز بعد در مصاحبه‌ای‌ دلیل‌ غیرقانونی‌ بختیار را چنین‌ تشریح‌ کردند: «دولت ‌بختیار غیرقانونی‌ است‌؛ برای‌ این که‌ شاه‌ و مجلسین‌ هر دو غیرقانونی‌ هستند. شاه‌ به‌خاطر رفراندوم‌ ملت‌ در تاسوعا و عاشورا غیرقانونی‌ بودنش‌ روشن‌ شد و «مجلسین‌ هم‌ برای‌ این که‌ به‌ ملت‌ اتّکا ندارند و شاه‌ وکلای‌ آن‌ها را تعیین‌ کرده‌ است.»[128]

سه‌ روز قبل‌ از فرار شاه در 23 دی‌ امام‌ خمینی‌ مردم‌ را موظف‌ کردند تا از «برادران‌ نظامی‌خود دفاع‌ کنند.» و از ارتش‌ خواستند تا «با ملت‌ به‌ طور برادری‌ رفتار کنند.»[129]

امام‌ خمینی‌ از 18 دی‌ ماه‌ تا قبل‌ از رفتن‌ شاه‌، 29 مصاحبه‌ با رسانه‌های‌ جهان‌ در مورد رفتن ‌شاه‌ و برنامه‌های‌ بعد از رفتن‌ وی‌ و تهدید به‌ محاکمه‌ در صورت‌ دستگیری‌ شاه‌ داشتند. در مصاحبه‌ با تلویزیون‌ فرانسه‌ شاه‌ را تهدید کردند که‌ «اگر به‌ دست‌ ما بیفتد او را به‌خاطر جنایاتی‌ که‌ کرده‌ محاکمه‌ خواهیم‌ کرد.»[130] امام‌ خمینی‌ در پاسخ‌ به‌ یکی‌ از خبرنگاران‌ آمریکایی‌ که‌ پرسید: «اگر شاه‌ استعفا کند آیا شما مایلید در یک‌ دولت‌ جدید شرکت‌ کنید؟» فرمودند: «اکنون‌ تنها به‌ چشم‌پوشی‌ از قدرت‌ توسط‌ شاه‌، اختلاف‌ ملت‌ با وی‌ تمام‌ نمی‌شود؛ زیرا شاه‌ جنایات‌ بسیاری‌ را مرتکب‌ شده‌ است‌ و بنابر این‌ باید محاکمه‌ و مجازات‌ شود.»[131] امام‌ خمینی‌ در مصاحبه‌ با روزنامه‌ی‌ فاینانشال‌ تایمز تصریح ‌کردند که‌ «ما شاه‌ و کسانی‌ که‌ در دوران‌ سلطنت‌ او خیانت‌ کرده‌اند محاکمه‌ می‌کنیم‌ و به‌ مجازات‌ اعمالشان‌ می‌رسانیم‌.»[132] با انتشار خبر خروج‌ شاه[133]‌ با صدور پیامی‌ کوتاه‌ اعلام‌ کردند: «خروج‌ شاه‌ از ایران‌ اوّلین‌ مرحله‌ی‌ پایان‌ یافتن‌ سلطه‌ی‌ جنایت‌بار پنجاه‌ ساله‌ی‌ رژیم‌ پهلوی‌ می‌باشد که‌ به‌ دنبال‌ مبارزات‌ قهرمانانه‌ی‌ ملت‌ ایران‌ صورت‌ گرفته‌ است‌، من‌ این ‌پیروزی‌ مرحله‌ای‌ را به‌ ملت‌ تبریک‌ می‌گویم.‌« امام‌ خمینی‌ در این‌ پیام‌ وعده‌ دادند که‌ «به‌زودی‌ دولت‌ موقت‌ انتقالی‌ را برای‌ اجرای‌ انتخابات‌ مجلس‌ مؤسسان‌ و تصویب‌ قانون‌اساسی‌ جدید معرفی‌ می‌کنم‌» و در مورد بازگشت‌ به‌ ایران‌ اعلام‌ نمودند که‌ «در اوّلین‌ فرصت‌ مناسب‌» به‌ ایران‌ باز خواهم‌ گشت‌ و قول‌ دادند «بیانیه‌ای‌ خطاب‌ به‌ ملت‌ صادر خواهم‌ کرد.»[134]

امام‌ خمینی‌ عصر روز 26 دی‌ در جمع‌ خبرنگاران‌ حاضر شدند و اعلام‌ کردند: «خروج‌ شاه‌ اولین‌ مرحله‌ی‌ پیروزی‌ ملت‌ ماست‌.»[135] با فرار شاه، زمینه بازگشت امام خمینی به کشور بیش از پیش فراهم شده بود.[136] سرانجام امام خمینی بامداد 12 بهمن 1357 پس از چهارده سال دوری از وطن وارد کشور شد و یکی از عظیم‌ترین استقبال‌های تاریخ از ایشان به عمل آمد.[137] سیل جمعیت از فرودگاه به‌سوی بهشت زهرا(س)، مزار شهیدان انقلاب اسلامی، روانه شد تا سخنان تاریخی امام را بشنود. گفته‌اند بین 6 تا 8 میلیون نفر در این مسیر 34 کیلومتری از امام استقبال می‌کردند.[138] در همین نطق بود که امام خمینی با صدای بلند اعلام کردند: «من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین می‌کنم.»[139] و این پایانی بود بر تاریخ 2500 ساله شاهنشاهی در ایران و آغازی بود برای نوعی دیگر از حکومت‌داری مبتنی بر جمهوریت و اسلامیت.

 

پی‌نوشت‌ها:


[1] . امام خمینی، روح‌الله،  صحیفه امام، ج 11، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، 1378، ص 259. لازم به تذکر است که بررسی حیات سیاسی امام خمینی حتی به صورت روزشمار، کاری وسیع و گسترده است که از عهده این متن خارج است. این مقاله بحثی کلی در باره زندگی مبارزاتی امام خمینی تا سال 1357 است که تکمیل کردن آن همراه با جزئیات نیازمند چندین جلد کتاب است.

[2]. حسینیان، روح‌الله، سه سال ستیز مرجعیت شیعه در ایران (1343ـ1341)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 250.

[3]. صحیفه‌ امام‌خمینی، ج 13، ص 417.

[4]. همان، ج 16، ص 451.

[5]. رجائی، غلامعلی، برداشت‌هایی از سیره امام خمینی(س)، ج 4، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، مؤسسه چاپ و نشر عروج، چاپ چهارم:‌‌  1392، ص 39.

[6] . فرهنگنامه‌ی رجال روحانی عصر امام خمینی(ره)، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1389، ص 16.

[7]. صحیفه‌ امام‌ خمینی، ج 1، ص 21.

[8] . مجدالدین معلمی، سربداران بیدار: ویژه شهادت نواب صفوی و یارانش، تهران، مرکز پژوهش‌های اسلامی صدا و سیما، 1380، ص 144.

[9] . حجتی کرمانی، محمدجواد، آموزگار من نواب: چگونه با نواب صفوی آشنا شدم، تهران، اطلاعات، ص 116 - 117.

[10] . باقری بیدهندی، ناصر، بنیان‌گذار جمهوری اسلامی ایران آیت‌الله العظمی حاج آقا روح‌الله موسوی خمینی(ره)، مجله نور علم، دوره سوم، شماره هفتم، ص 94.

[11] . آیت‌الله حاج‌ شیخ‌ مرتضی‌ حائری‌ یکی‌ از مجتهدین‌ بزرگ‌ قم‌ بودند که‌ به‌خاطر پدرش‌، حاج‌شیخ‌ عبدالکریم‌ حائری‌ مؤسس‌ حوزه‌ی‌ علمیه‌ی‌ قم‌، دارای‌ محبوبیت‌ و مشروعیت‌ و مورد احترام‌ همه‌ی‌ علما و مراجع‌ بودند. انتخاب‌ بیت‌ حاج‌ شیخ‌ عبدالکریم‌ حائری‌ خود نشان‌ از دقت‌ نظر حضرت‌ امام‌ می‌داد.

[12]. سیدحسن طاهری ‌خرم‌آبادی، خاطرات آیت‌الله طاهری ‌خرم‌آبادی، به کوشش محمدرضا احمدی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377، ص 138.

[13]. روحانی، سیدحمید، بررسی و تحلیلی از نهضت امام‌خمینی، ج 1، راه ‌امام، 1360، ص 129.

[14]. خاطرات سیدحسن طاهری‌خرم‌آبادی، ص 138. پیام‌ حضرت‌ امام‌ در تلگرافی‌ که‌ 17 مهر 1341 (9 جمادی‌الاول‌ 1382) به‌ شاه‌ مخابره‌ کردند، چنین‌ بود:

«بسم‌الله‌ الرحمن‌ الرحیم‌

حضور مبارک‌ اعلیحضرت‌ همایونی‌

پس‌ از اهدای‌ تحیّت‌ و دعا به‌ طوری‌ که‌ در روزنامه‌ها منتشر است‌، دولت‌ در انجمن‌های‌ ایالتی‌ و ولایتی‌، اسلام‌ را در رأی‌دهندگان‌ و منتخبین‌ شرط‌ نکرده‌ و به‌ زن‌ها حق‌ رأی‌ داده‌ و این‌ امر موجب‌ نگرانی‌ علمای‌ اعلام‌ و سایر طبقات ‌مسلمین‌ است‌. بر خاطر همایونی‌ مکشوف‌ است‌ که‌ صلاح‌ مملکت‌ در حفظ‌ احکام‌ دین‌ مبین‌ اسلام‌ و آرامش‌ قلوب‌ است‌. مستدعی‌ است‌ امر فرمایند مطالبی‌ را که‌ مخالف‌ ریاست‌ مقدسه‌ و مذهب‌ رسمی‌ مملکت‌ است‌ از برنامه‌های‌ دولتی‌ و حزبی‌ حذف‌ نمایند تا موجب‌ دعاگویی‌ ملت‌ مسلمان‌ شود. الداعی‌: روح‌الله‌ الموسوی‌«. صحیفه‌ امام‌خمینی، ج 1، ص 78.

[15]. محمدعلی گرامی، خاطرات آیت‌الله محمدعلی گرامی، تدوین محمدرضا احمدی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، ص 218.

[16] . صحیفه امام؛ ج ۱، ص ۸۰-۸۱.

[17] . همان، ص ۸۲-۸۳.

[18] . همان، ص ۸۴).

[19] . همان، ص ۸۵-۸۶.

[20] . همان، ص ۸۷.

[21] . همان، ص ۸۸-۸۹.

[22] . همان، ص ۹۰.

[23] . همان، ص ۹۱.

[24]. روزنامه‌ی اطلاعات، 10 /9 /1341.

[25]. سید حمید روحانی، پیشین، ص 222.

[26]. خاطرات سیدحسن طاهری ‌خرم‌آبادی، ص 152.

[27]. صحیفه‌ امام‌، ج 1، ص 133.

[28] . همان، ج 1، ص 135.

[29]. خاطرات سیدحسن طاهری ‌خرم‌آبادی، پیشین، ص 153 و آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده‌ی امام‌خمینی، ج 1، شماره‌ی بازیابی 479، ص 33.

[30] . صحیفه امام، ج 1، ص 156.

[31] . همان، ص 153.

[32] . همان، ص 155.

[33] . همان، ص 157.

[34]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده‌ی امام‌خمینی، شماره‌ی بازیابی 789، ص 60.

[35] . صحیفه امام؛ ج ۱، ص ۱۶۶.

[36] . همان، ص ۱۶۷.

[37] . همان، ص ۱۷۷-۱۷۹.

[38] . همان، ص ۱۸۰-۱۸۱.

[39] . برای مطالعه متن سخنرانی ر.ک، صحیفه امام خمینی، ج 1، ص 243- 247.

[40] پرتال امام خمینی، کد مطلب: ۴۸۶۱۶.

[41] . همان، کد مطلب: ۵۳۷۷۱.

[42] . امام این مدت را در ۵ نقطه گذراندند که عبارتند از: باشگاه افسران، زندان قصر، زندان عشرت آباد، منزلی متعلق به ساواک در داوودیه تهران و منزل آقای روغنی زنجانی در قیطریه.

[43] . ر.ک، صحیفه امام، ج 1، ص 269.

[45] . ر.ک.، صحیفه امام، ج 1، ص 415-424.

[46] . سایت مرکزبررسی اسناد تاریخی، پیشین.

[47] . امام‌ در مدت‌ 11 ماه‌ اقامت‌ در ترکیه‌ به‌ تدوین‌ «تحریر الوسیله‌» حاوی‌ فتاوای‌ فقهی‌ خود پرداخت‌ و در آن‌ به‌ طرح‌ احکام‌ مربوط‌ به‌ جهاد، دفاع‌ و امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر پرداخت‌.

[48] . ر.ک پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، کدخبر: 1501644.

[49] . روزنگار زندگی و تاریخ سیاسی اجتماعی امام خمینی(س)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (عروج)، 1391، ص 34.

[50] . صحیفه امام، ج 2، ص 124.

[51] . همان، ص 123-124.

[52]. برای مطالعه این نامه سرگشاده ر.ک. صحیفه امام، ج‌ 2، ص: 123-127.

[53]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده‌ی امام‌ خمینی، شماره‌ی بازیابی 41 /837، ص 88 ـ 95.

[54]. صحیفه امام، ج 2، ص 194.

[55]. همان، ج 3، ص 1ـ 3.

[56]. همان، ص 4.

[57]. همان، ص 5ـ 7.

[58] . طرح مباحث حکومت اسلامی در سال 1348 به معنای این نیست که امام خمینی فقط در آن مقطع به این نتیجه رسیده‌اند، بلکه با بررسی اندیشه‌های مبارزاتی ایشان این مسئله به روشنی مشخص می‌شود که حضرت امام قبل از سال 1341 به اصل ولایت فقیه اعتقاد داشتند و سابقه‌ی آن به زمان جوانی حضرت امام برمی‌گردد. بحث ولایت فقیه در کتاب کشف‌الاسرار و همچنین اعلامیه‌ای که امام در سال 1323ش صادر و همگان را دعوت به قیام‌الله کردند و همین‌طور از صحبت‌هایی که از ایشان بعد از رفتن رضاخان نقل شده، به‌خوبی مشخص است.

[59] . خاطرات حجت الاسلام و المسلمین اسماعیل فردوسی پور، تدوین فرامرز شعاع حسینی، رحیم روح بخش، تهران: مؤسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی(س)، مؤسسه چاپ ونشر عروج، 1387، ص 139.

[60]. پرتو آفتاب؛ خاطرات آیت‌الله حاج شیخ علی عراقچی، تدوین: عبدالرحیم اباذری، تهران، عروج، 1389، ص 276-278.

[61]. صحیفه امام، ج 2، ص 322.

[62]. برای مطالعه این پیام ر.ک، همان، ص 322ـ 327.

[63]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده‌ی امام‌ خمینی، شماره‌ی بازیابی 20 /683، ص 65ـ 105.

[64]. صحیفه‌ امام‌ خمینی، ج 2، ص 326.

[65] . مبارزات امام خمینی به روایت اسناد (دوران تبعید در نجف)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1387، ص 70.

[66] . صحیفه امام، ج 2، ص 368-369.

[68]. صحیفه‌ امام‌ خمینی، ج 3، ص 71ـ 75.

[69]. دوانی‌، علی‌، نهضت‌ روحانیون‌ ایران‌، ج‌ 5، تهران، مرکز اسناد انقلاب‌ اسلامی‌،‌ 1377، ص 456.

[70] . هفت هزار روز تاریخ ایران و انقلاب اسلامی، زیر نظر غلامرضا کرباسچی، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی ایران، تهران، 1371، ج 2، ص 635 ـ 632.

[71] . صحیفه امام؛ ج 3، ص 101.

[72] . برای مطالعه بیشتر در این مورد. ر.ک، زمینه‌ها و بازتاب‌های تغییر تقویم هجری شمسی به تقویم شاهنشاهی، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[73]. صحیفه‌ امام‌ خمینی، ج 3، ص 171.

[74]. همان، ص 322.

[75]. همان، ص 324.

[76]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده‌ی مفاسد رژیم، سند شماره‌ی 610072.

[77] . برای مطالعه بیشتر در این مورد. ر.ک، جشن هنر شیراز، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[78]. صحیفه‌ امام‌ خمینی، ج 3، ص 230.

[79]. صحیفه‌ امام‌ خمینی، ج 3، ص 345.

[80]. همان، ج 1، ص 300.

[81]. همان، ج 2، ص 362.

[82]. همان، ج 2 ، ص 438.

[83]. همان، ج 3، ص 209ـ 210.

[84]. همان، ص 330ـ 349.

[85] . همان، ص 234.

[86] . همان، ص 296 – 309.

[87] . همان، ص 314ـ317.

[88] . همان، ص 353 - 355.

[89]. همان، ص 362 ـ 359.

[90].همان، ص 366 ـ 376.

[91]. همان، ص 378 ـ 380.

[92]. همان، ص 383 ـ 396.

[93]. همان، ص 421 ـ 423.

[94]. صحیفه‌ امام، ج 3، ص 426.

[95]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد، کتاب هفتم، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1379، ص 188.

[96]. همان، ص 176.

[97]. صحیفه‌ امام، ج 3، از صفحه 431 تا صفحه 435.

[98] . در تاریخ 10 مرداد ۵۷ (26 شعبان 1398ق) مزدوران رژیم از در و دیوار به منزل آیت‌الله سید جلال‌الدین طاهری از روحانیون مبارز اصفهان هجوم آوردند و وی را دستگیر کردند. مردم برای مطلع شدن از چگونگی اوضاع در مقابل منزل ایشان اجتماع کردند. روز بعد ساعت ۱۰ صبح پس از رسیدن مأموران زد و خورد شدیدی در می‌گیرد و در این حمله ۴ نفر شهید و عده زیادی مجروح می‌شوند. برای اطلاعات بیشتر ر.ک، راهبرد اعتصابات در نهضت امام خمینی(ره) و توجه ایشان به رعایت نکات حفاظتی، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[99]. صحیفه‌ امام، ج 3، ص 436 ـ 437.

[100] . ساعت‌ حدود 21:30 بیست‌ و هشتم‌ مرداد 1357 هم‌ زمان‌ با شب‌ پانزدهم‌ رمضان‌ سالگرد تولد امام‌ حسن‌(ع‌) در حالی‌ که‌ صدها نفر در سینما رکس‌ آبادان‌ مشغول‌ تماشای‌ فیلم‌ گوزن‌ها بودند سینما دچار حریق‌ شد و از آن میان، 377 نفر زنده زنده سوختند و به شهادت رسیدند. این واقعه یکی از جنایت‌های رژیم پهلوی بود که تاکنون بسیاری از ابعاد آن پوشیده مانده است. برای اطلاع بیشتر نگاه کنید: آتش سوزی نفرت انگیز سینما رکس آبادان در 28 مرداد 1357، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[101]. صحیفه امام، ج 3، ص 445.

[102]. همان، ص 449 451.

[103] . همان، ص 459ـ 461.

[104]. همان، ج 4، ص 249. .

[105]. امام عصر روز چهارشنبه، 12 مهر ماه در مرز کویت بودند که با ممانعت مقامات کویتی مجبور به بازگشت شدند.

[106]. روزنامه‌ی اطلاعات، پنجشنبه، 13 مهر 1357، ش 15728، ص 4.

[107]. صحیفه‌ امام، ج 3، ص 481.

[109]. صحیفه امام، ج 5، ص 440.

[110] . ر.ک،حسینیان، روح‌الله، یک‌سال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه (بهمن 1356 تا بهمن 1357)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1387، ص 386.

[111]. همان، ج 3، ص 483ـ 488.

[112]. همان، ص 511ـ 513.

[113]. همان، ج 4، ص 166. همچنین بنگرید: مسجد کرمان را، کتاب قرآن را، شاه به آتش کشید، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[114] . صحیفه امام، ج 4، ص 308 ـ 310.

[115]. همان، ص 154 ـ 158.

[116]. همان، ص 349ـ 352.

[117] . ر.ک، یکسال مبارزه، پیشین، ص 430.

[118]. صحیفه‌ امام، ج 4، ص 498ـ499.

[119]. همان، ج 5، ص 250.

[120]. همان، ص 75ـ 78.

[121]. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره‌ی بازیابی 110/م.

[122]. روزنامه‌های کیهان و اطلاعات 16 و 17 /10 /1357.

[123]. صحیفه‌ امام، ج 5، ص 159ـ 169.

[124]. همان، ص 152ـ 154.

[125]. همان، ص 221ـ 222.

[126]. همان، ص 227ـ 228.

[127]. همان، ص 343.

[128]. همان، ص 381.

[129]. همان، ص 434.

[130]. همان، ص 380.

[131]. همان، ص 395.

[132]. همان، ص 398.

[133] . برای مطالعه بیشتر. ر.ک. مروری بر روند فرار شاه از کشور، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[134]. صحیفه‌ امام، ج 5، ص 481.

[135]. همان، ص 484.

[137] . ر.ک: خدابخشی، امین، مروری‌ بر مهم‌ترین استقبال‌های مردمی در تاریخ ایران، سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی، کد خبر 2143.

[138] . خاطرات محسن رفیق دوست، داوود قاسم‌پور. مرکز اسناد انقلاب اسلامی.1383. ص 144-146.

[139] . صحیفه امام؛ ج 6، ص 16.



اولین اعلامیه مبارزاتی امام خمینی


اولین اعلامیه مبارزاتی امام خمینی ص 2


اولین اعلامیه مبارزاتی امام خمینی ص 3


تلگراف امام خمینی به شاه و علم


پیام امام به مناسبت رفراندوم


ترس ساواک از افشاگری روحانیون علیه رفراندوم 6بهمن 41


اعلامیه امام خمینی خطاب به مبلغین و خطباء و هیئت های مذهبی


تجلیل امام خمینی از مبارزات مردم ایران علیه رژیم پهلوی در نوروز 1342


سند بازداشت امام خمینی در 15 خرداد 42 توسط ساواک


امتناع امام خمینی از دادن پاسخ بازجویی به دلیل عدم استقلال قضایی در ایران


اعلامیه امام خمینی در نجف راجع به ضرورت مبارزه با رژیم صهیونیستی


نامه امام خمینی مبنی بر ضرورت وحدت حوزه و دانشگاه در سال 1350


انتشار اعلامیه امام خمینی درباره حزب رستاخیز در امریکا.ص1


انتشار اعلامیه امام خمینی درباره حزب رستاخیز در امریکا ص2


گزارشی از پخش اعلامیه‌های امام خمینی در حرم حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) در سال54


شکست پروژه رژیم شاه برای تخریب چهره امام خمینی


شکست پروژه رژیم شاه برای تخریب چهره امام خمینی


غم‌نامه امام خمینی در رثای مردم تبریز


اعلامیه امام خمینی در رمضان 57


دستور امام خمینی مبنی بر کمک مالی به خانواده‌ شهدای 17شهریور


آماده‌باش ساواک در پی تصمیم امام خمینی برای خروج از عراق در سال 57


اعلامیه امام خمینی به مناسبت شروع ماه محرم در سال 1357


اعلامیه امام خمینی به مناسبت شروع ماه محرم در سال 1357 ص2


اعلامیه امام خمینی به مناسبت شروع ماه محرم در سال 1357ص3


پیام امام خمینی به مناسبت کشتار وحشیانه در شهرهای مختلف ایران به خصوص در اصفهان و نجف آباد


پیام امام خمینی به مناسبت فرارسیدن اربعین سال 57


نگرانی رژیم پهلوی از بازگشت امام خمینی به کشور در محرم 57


امام خمینی بر فراز منبر مسجد اعظم قم در دوران آغاز نهضت اسلامی


تصویری از سخنرانی امام در مدرسه فیضیه


دستگیری امام خمینی


امام در میان مستقبلین بعد از آزادی از حصر در تهران


تصویری از سخنرانی تاریخی امام خمینی علیه لایحه کاپیتولاسیون


امام خمینی در دوران تبعید به کشور ترکیه. در تصویر شهید آیت‌الله حاج سیدمصطفی خمینی نیز دیده می‌شود


امام خمینی هنگام ورود به شهر کربلا و در میان استقبال علما و مردم این شهر (سال 1344)


دهه 1340. امام خمینی در آغازین سال‌های تبعید به نجف، در منزل محل اقامت


دهه 1340. امام خمینی در سال‌های تبعید به نجف، در منزل محل اقامت (عکس از دکتر سیدصادق طباطبائی)


1344. امام خمینی در حال ورود به حرم ..امیرمومنان علی(ع) در آغازین روزهای ورود به شهر نجف. آیت‌الله حاج شیخ مجتبی لنکرانی در حال گفت‌وگو با ایشان است


دهه 1350. امام خمینی در حال تدریس خارج فقه در مسجد شیخ انصاری شهر نجف


دیدار یکی از جوانان عرب با امام خمینی در منزل شخصی ایشان در نجف (دهه 1340)


1357. امام خمینی در مسیر خروج از عراق. حجت‌الاسلام و المسلمین محمدرضا ناصری در کنار ایشان است


تصویری از حضور امام خمینی در جمع خبرنگاران_روزهای آخر حضور امام در نوفل لوشاتو


شبانگاه 11 بهمن 1357. امام خمینی و آیت‌الله شهاب‌الدین اشراقی، در حال حرکت از نوفل لوشاتو به سوی فرودگاه شاردوگل پاریس


شبانگاه 11 بهمن 1357. امام خمینی در حال پاسخ به خبرنگاران، در فرودگاه شاردوگل پاریس


12 بهمن 1357 آغازین لحظات ورود امام خمینی به ایران پس از پانزده سال تبعید


باند فرودگاه مهرآباد تهران، لحظه سوارشدن امام خمینی به ماشین برای عزیمت به سالن فرودگاه


امام خمینی در لحظات ورود به سالن فرودگاه مهرآباد تهران


12 بهمن 1357. امام خمینی در حال ایراد سخنرانی در سالن فرودگاه مهرآباد تهران


12 بهمن 1357. نمایی از جمعیت انبوه استقبال‌کنندگان از امام خمینی، در خیابان آزادی تهران


اتومبیل حامل امام خمینی درحال پیمودن فاصله میان فرودگاه مهرآباد تا بهشت زهرای تهران


12 بهمن 1357. اتومبیل حامل امام خمینی در میان سیل جمعیت استقبال‌کننده در مسیر بهشت زهرای تهران


12 بهمن 1357. امام خمینی در حلقه مردم پس از اتمام سخنرانی تاریخی خویش در بهشت زهرای تهران


امام خمینی در حال ایراد سخنرانی تاریخی دربهشت زهرای تهران


 

تعداد مشاهده: 11993


مطالب مرتبط

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.