نگاهی گذرا به انجمن موحّدین، انجمن دانشوران و سازمان موحّدین اهواز، 1339 تا 1357
تاریخ انتشار: 13 دي 1402
تشکیل انجمنها و مجامع مذهبی و فرهنگی توسط علما، خیرین و مردم متدین از روشهای پسندیده است. این مراکز به دلیل رنگ و بوی مذهبی همواره موجب دلگرمی و اطمینان خاطر مردم و محل مراجعه و استفاده آنهاست. فعالیتهای مفید و سازنده این نهادهای مردمی در تعلیم و تربیت نوباوگان، نوجوانان و جوانان بر کسی پوشیده نیست و حضور آنها در اماکن مقدس مانند مساجد، حسینیهها و تکایا نفوذ مذهبی و دینی این گونه فعالیتها را دوچندان مینماید. این نهادها بسته به نوع طرز تفکر و عقاید مذهبی و سیاسی بانیان و فعالان آن، در ایجاد باورهای صحیح و درست و یا خدای ناکرده افکار و عقاید منحرف نقش اساسی ایفا مینماید. در کشور ما پس از سقوط دیکتاتوری رضاخان و ایجاد فضای مناسب ـ البته به دلیل شرایط جنگ جهانی دوم و گسیختگی نظام کنترل و سانسور ـ انجمنها و نهادهای مردمی فراوانی در کشور ایجاد گردید. برخی از این مراکز علاوه بر جنبههای دینی و مذهبی دارای صبغه سیاسی و نظام اجتماعی بودند و اعضای خود را از افکار و نظراتشان، متأثر میساختند. بعد از کودتای انگلیسی ـ آمریکایی 28 مرداد 1332 محمدرضا پهلوی و گسترش دامنه نفوذ و سیطره آمریکاییان و ایادی داخلی آنها در کشور، به تدریج این مراکز و نهادها مورد توجه و مطالعه دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی قرار گرفته و فعالیتهای آنها زیر نظر و مورد حساسیت بود. این روند تا سال 1357 و پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت و در طول این سالها انجمنها و نهادهای مذهبی و مردمی بسیاری یا به دلایل درونی و یا با دخالت عوامل امنیتی، اطلاعاتی، انتظامی و کشوری به رکود و یا تعطیلی کشیده شد. برخی از این انجمن و نهادها به دلیل تدبیر و مدیریت هوشیارانه گردانندگان آن تا سالها با وجود مشکلات و موانع و سنگ اندازیهای مختلف به فعالیت مفید و سازنده خود ادامه دادند و برخی در میان و یا کوتاه مدت تعطیل شده و یا به عناوین و اسامی دیگر، دگربار تشکیل و تشکلی یافتند. از جمله این انجمنها، انجمن موحدین و انجمن دانشوران اهواز بود که سالها با درایت و مدیریت خوب به کار خود ادامه داد.
شروع فعالیت انجمن موحّدین، بنابر قول اعضای آن در سال 1339 بوده است. از مهمترین فعالیتهای سیاسی گروه «موحّدین» شرکت فعال در حوادث مربوط به «لایحهی انجمنهای ایالتی و ولایتی» در سال 1341 بود. هدف اصلی این انجمن ترویج معارف اسلامی و تلاش برای هدایت طبقه جوان جامعه بود، چرا که رژیم شاهنشاهی میخواست هر طور که شده جوانان را از گرایش به اسلام دور کند و برای آنان سبک تفکر و زندگی جدیدی بر اساس سکولاریسم بسازد. جلسات این انجمن ابتدا مدتها در خانهی اعضاء برگزار میشد ولی به دلیل مشکلات این نوع جلسات خانگی بعداً در محلی به نام حسینیهی شماسی، واقع در کوچهی نظامی، نبش خیابان سلمان فارسی (نادری) تشکیل گردید و در نهایت جلسات انجمن به طبقهی بالای مسجد آیتالله بهبهانی منتقل شد و مدتها در آنجا تشکیل جلسه داده میشد. این گروه مذهبی ـ سیاسی متشکل از برخی بازاریان و کارکنان دولت بود که جلسات منظمی داشتند و سعی میکردند متناسب با زمان و موقعیت، تبلیغات مناسب را انجام دهند. در مورد شیوهی فعالیتها باید گفت که انجمن موحدین در واقع حرکتی بود بر اساس خودسازی آن هم در جامعهای که هر روز به دلیل رواج فرهنگ مبتذل غربی بر میزان فساد و اسلامگریزی آن افزوده میشد. به همین دلیل اساس حرکت اعضای آن بر لزوم توجه به معارف اصیل و راستین اسلامی بود. اعضای انجمن موحّدین در اجتماع نمازگزاران به راحتی شناخته میشدند زیرا معمولاً پیراهن و زیر شلوار سفید میپوشیدند و با همان لباس سفید نماز میخواندند و نظافت را خوب رعایت میکردند. جلسات آنها با قرآن شروع میشد و معمولاً شرح نهجالبلاغه و بیان مسائل سیاسی بود. ارتباط آنها با روحانیت به خصوص مرحوم آیتالله میر سید علی موسوی بهبهانی[1] بسیار حسنه و نسبت به آن مرجع دینی ارادت داشتند. انجمن موحدین از شخصیتهای معروف و توانمند زمان همچون آیتالله ناصر مکارم شیرازی و آیتالله ابوالقاسم خزعلی و مرحوم حجتالاسلام محمدتقی فلسفی برای سخنرانی هفتگی دعوت میکردند و به مناسبت اعیاد و روزهای سوگواری اعلامیه میدادند. اعضای این انجمن مقلد حضرت امام خمینی(ره) بودند و ارتباط خوبی بین آنها و فرهنگیان و بازاریان مبارز برقرار بود. مؤسس این انجمن، حاج محمد پنبهکار بود. ایشان مردی باسواد و متبحر در علوم جدید و قدیم بود و اطلاعات کاملی داشت. وی در این انجمن یک عده از جوانها را زیر پوشش گرفته و مبانی دینی و معارف اسلامی را به آنها آموزش میداد. ایشان برای جذب جوانها روش بسیار جالبی را در پیش گرفته بود، به گونهای که اگر یکی از جوانهای شرکتکننده در جلسه، سخنرانی جالبی را ایراد مینمود به او جایزه میداد و به این وسیله آنها را تشویق میکرد و همین امر تأثیر بسیار زیادی بر اعضا و علاقهمندان میگذاشت.
از مدیران دیگر انجمن میتوان به مرحوم حاج محمد یحیوی از بازاریان متدین و از فعالان سیاسی، محمدعلی خبازیانزاده، نوروزی، صانع، حجتالاسلام محمد بزاز، حاج آقای زرگر طالبی، هیبتالله مهدوی و احمد بیژن اشاره نمود.[2]
انجمن دیگری که در اهواز بعد از انجمن موحدین فعالیت نمود، انجمن اسلامی دانشوران بود. طبق گزارش ساواک در آذر سال 1346: «مؤسس جامعه مورد بحث حاج سید اسماعیل مرعشی و کارگردانان انجمن دانشوران عبارتند از محمدرضا امامیان. شکرائی. خبازیان. نورالدینی و عربزاده.»
حجتالاسلام بزاز در مصاحبهای در باره انجمن دانشوران و موحّدین میگوید:
«در زمان طاغوت نسبت به اسلام جسارتهای فراوانی میشد به عقیده، دین و عقاید مردم هجمه وارد می شد، شاه زمینه تسلط اجانب بر کشور را فراهم کرده بود. این شرایط هر کسی را وادار می کرد تا وارد عرصه مبارزه با رژیم شاهنشاهی شود و در حد خودش کاری انجام دهد. در سال 41 و 42 بنده در انجمن دانشوران اسلامی عضو بودم. انجمن ما در آن زمان برای مردم یک جلسه شناخته شده بود. محل برگزاری جلسات انجمن در خیابان کاوه اهواز در مدرسه علمیه آیتالله بروجردی بود. در کتابخانه عمومی آنجا صندلی میگذاشتیم و عصرهای جمعه جلساتی برگزار میکردیم و همان جلسات زمینه جذب خیلی از جوانان را فراهم کرد.
برنامه آن روز انجمن شکل تازهای برای جوانان داشت در مراسمات دینی معمولاً مردم روی فرش مینشستند اما در برنامه انجمن مردم روی صندلی مینشستند و این برای همه جدید بود. در مراسمات دینی گوینده بر منبر میرفت اما در انجمن دانشوران تریبون آوردیم که اول تریبونی بود که در اهواز آن روز استفاده میشد.
برنامه انجمن با تلاوت قرآن و یک صفحه از نهجالبلاغه آغاز میشد. برادرمان عبدالمحمد کرمانشاهی آن روزها قم می رفتند و از روحانیون مبارز برای سخنرانی در جلسه دعوت میکردند.
شعار ما این بود:
«ای جوانان شما میتوانید به انجمن دانشوران بیایید ما کاری نداریم رنگ و مدل لباس شما چه شکلی است به هر شکلی هستید ما شما را میپذیریم و از شما استقبال میکنیم.»
جوانان از برنامه ما استقبال میکردند، یکی از علل این بود که شکل مراسم جدید بود، حرفهای سخنرانان برنامه نو بود، در انتهای سخنرانی هم پرسش و پاسخ داشتیم، سؤالات را مینوشتند، من آنها را میخواندم و خطیب برنامه به سؤالات جواب میداد.
انجمن موقعیتی پیدا کرد که حتی از سایر شهرهای استان برای شرکت در برنامه ما میآمدند اما از آنجا که ساواک با چنین برنامههایی برخورد میکرد سراغ ما آمدند، گفتند برای فعالیت باید پروانه بگیرید.
غیر از انجمن دانشوران یک انجمن دیگری به نام انجمن موحّدین در اهواز بود که ریشه انجمن دانشوران از آنجا بود وقتی حرف از پروانه گرفتن شد سرپرست انجمن موحدین حاجمحمد پنبهکار بود. وی شخصی بسیار متدین و انقلابی بود که همراه آقایان یحیوی، مهدوی، زرگر، صانع و... انجمن موحّدین را تأسیس کرده بودند. همگی این بزرگواران از متدینین سرشناس اهواز بودند؛ آنها گفتند: ما پروانه فعالیت از رژیم شاه نمی گیریم. ساواک هم گفت: پس باید تعطیل کنید. اینها هم گفتند ما تعطیل نمیکنیم شما خودتان بیایید تعطیلش کنید. در نهایت روزی که جلسه انجمن موحّدین برگزار میشد مأموران آنجا ریختند و جلسه را تعطیل کردند. بعد از آنها نوبت به ما رسید.
پیشنهاد من این بود اگر ما پروانه نگیریم انجمن دانشوران را مثل موحّدین تعطیل میکنند پس بهتر است پروانه بگیریم تا بخواهیم روال را طی کنیم. یک مدتی طول میکشد ما در این زمان فعالیتهایمان را میکنیم اگر پروانه گرفتیم و آنها از ما خواستند مطابق میل رژیم پهلوی عمل کنیم، انجمن را تعطیل میکنیم ولی الان چرا تعطیل کنیم؟ طبق همین پیشنهاد عمل کردیم تا پروانه فعالیت انجمن را بگیریم دو سال طول کشید ما از این زمان به خوبی استفاده کردیم در اهواز این کار کوچک ما به گونهای ثمر داد که الان تمام کسانی که آن روزها را به یاد دارند به نیکی از انجمن یاد میکنند و به عنوان یک کار انقلابی آن را قبول دارند.
... یک دبیر تهرانی به نام فخرالدین حجازی[3] به اهواز میآمد او گوینده و نویسنده بود. یک صدای شورانگیزی هم داشت. وقتی حرف میزد هم خودش هم جمع را به هیجان میآورد. وقتی آقای حجازی دعوت میشد داخل و بیرون انجمن جای سوزن انداختن هم نبود. برای همین ما جلسه را در گوشه و کنار شهر برگزار میکردیم و این جلسه برگزار کردنها در جاهای مختلف نتایج خیلی خوبی داشت.»[4]
هدف انجمن ترویج اسلام از طریق اقدامات فرهنگی بود. انجمن در سال 1354 تصمیم گرفت عزاداری امام حسین(ع) را از حالت سنتی به حالت کارآمدتری تبدیل کند. آنها با لباس سیاه و صفوف منظم حرکت میکردند و پس از توقف، یکی از سخنان هیجانانگیز امام حسین علیهالسلام را با آیهای از قرآن تلاوت و سپس حرکت میکردند. ساواک این عمل را برنتافت و اعضای انجمن را دستگیر و زندانی کرد. عدهای از جوانان اعضای انجمن پس از آزادی تصمیم میگیرند اختناق رژیم را با مشی مسلحانه پاسخ بگویند. یکی از عناصر مذهبی سازمان مجاهدین خلق به دلیل تغییر ایدئولوژیک سازمان از سازمان جدا و به اعضای انجمن پیوست و تجربیات خود را در خدمت آنها قرار داد. شکلگیری سازمان موحّدین در سال 1356 همزمان با شروع مجدد نهضت امام خمینی بود. شهید والا مقام و حماسهساز دفاع از هویزه شهید سید حسین علمالهدی[5] از مؤسسین این سازمان بود. موحّدین سعی کردند با سازماندهی تظاهرات مردم اهواز به ندای رهبری نهضت پاسخ بگویند. آنها با صدور اعلامیههایی دست به افشاگری علیه رژیم زدند. در عین حال معتقد بودند در کنار کار فرهنگی باید با عملیات مسلحانه در دل نیروهای رژیم رعب ایجاد کرد و به مردم مسلمان شجاعت و امید بخشید.[6]
*****
از: 316 تاریخ: 9 / 6 / 1346
گزارش
درباره: انجمن موحّدین
محترماً به عرض میرساند: در یکی از جلسات کمیته اروندرود خوزستان اعلام گردیده هیئتی به نام موحدین در اهواز مشغول فعالیت بوده و شایع است گردانندگان آن با آیتالله خمینی در تماس میباشند.
مراتب جهت شناسایی هیئت مزبور و اعلام چگونگی جریان امر از ساواک محل استفسار گردید پاسخ رسیده حاکیست: انجمن موحدین شهرستان اهواز از سال 42 فعالیت خود را زیر نظر آیتالله میرسیدعلی بهبهانی (که اخیراً در اصفهان اعلامیهای مبنی بر پشتیبانی از اعراب در جنگ با اسرائیل صادر نموده) و به سرپرستی محمدرضا پنبهکار (که فاقد سابقه مضره میباشد) آغاز و جلسات خود را هر هفته یا پانزده روز [یکبار] در مسجد آیتالله بهبهانی یا کتابخانه وی تشکیل میداده است. انجمن مذکور ظاهراً مذهبی بوده که به منظور حمایت و اشاعه دین اسلام متشکل گردیده و اغلب شرکتکنندگان در جلسات آن دانشآموزان دبیرستانهای اهواز بودهاند.
ساواک آبادان در پایان میافزاید در تاریخ 16 / 4 / 1346 به شهربانی محل اعلام گردیده که به علت نداشتن مجوز قانونی از تشکیل جلسات آن جلوگیری به عمل آورند.
مراتب استحضاراً معروض گردید.
تهیهکننده: اوانی
رئیس بخش 316: باصری نیا
نتیجه اقدامات بعدی را گزارش فرمایند. 9 / 6 / 1346
313 در جریان قرار گیرد.
نسخه اول در پرونده روحانیون خوزستان است. در پرونده سیدعلی بهبهانی بایگانی شود.
*****
از: ساواک خوزستان تاریخ: 20 / 9 / 1346
به: مدیریت کل اداره سوم 316 شماره: 14346 / ﻫ1
موضوع: احزاب و دستجات و هیئتهای افراطی مذهبی
عطف به 35364 / 316 ـ26 / 5 / 1346
ضمن تحقیقاتی که توسط ساواک اهواز به عمل آمده در حوزه استحفاظی این ساواک در حال حاضر فقط در شهرستان اهواز دو دسته مذهبی قابل ذکر به اسامی انجمن موحدین و انجمن دانشوران وجود دارد که در گذشته با توجه به اوضاع و احوال و مقتضیات زمان دارای فعالیت حاد مذهبی بوده و به موازات آن در امور سیاسی و اجتماعی نیز دخالت و به پارهای از احزاب و دستجات مخالف و براندازی در تهران و قم و برخی دیگر از شهرستانها گرایشهایی داشتهاند که در اثر تنویر افکار عمومی و افشای ماهیت واقعی این قبیل دستجات و به ویژه گردانندگان آن با توجه به نبودن شرایط مساعد و از همه مهمتر انجام اقدامات مفید اصلاحی و اجتماعی در شئون مختلف کشور به تدریج تضعیف و دچار رکود و تعطیل گردیده است. اینک خصوصیات دو انجمن مذکور و موارد خواسته شده به شرح زیر به استحضار میرسد:
الف ـ انجمن موحّدین:
1 ـ هدف و ایدئولوژی انجمن نامبرده ظاهراً تعقیب و تحقق دستورات اسلامی و مذهبی و انجام فرائض و تقویت مبانی دینی و در باطن تخریب افکار علیه دستگاه حکومت، تقویت روح طغیان و مخالفت با رژیم و هیئت حاکمه و عدم اطاعت از قوانین و مقررات جاریه و مخالفت با مصوبات و تصمیمات دولت و مآلاً بر هم زدن اساس حکومت.
2ـ مرامنامه و اساسنامه و آییننامه مدونی ندارد.
3ـ این انجمن که در اوائل سال 42 تشکیل شده هیچگاه سازمان منظم و متشکل نداشته است.
4ـ مسئول و سرپرست انجمن مورد بحث محمدرضا پنبهکار و کادر رهبری آن علاوه بر مشارالیه عبارتند از: سید هیبت اله مهدوی، محمد یحیوی و احمد بیژن که کلیه آنها دارای مشاغل آزاد هستند و در تجارتخانههای مختلف اهواز به کار نویسندگی و منشیگری اشتغال دارند.
ضمناً باید افزود که این انجمن در گذشته که از پشتیبانی و حمایت معنوی آیتالله بهبهانی برخوردار بوده ولی در حال حاضر به علت ایجاد اختلاف بین نامبرده و گردانندگان انجمن در مورد قطعه زمینی که قرار بوده برای انجمن موصوف تهیه شود و در خلال آن آیتالله بهبهانی مورد حمله و انتقاد برخی ازکارگردانان انجمن قرار میگیرد چنین حمایتی وجود ندارد.
5ـ در حدود 10 نفر عضو دائمی و 30 نفر سمپاتیزان و هوادار از متعصبین مذهبی.
6 ـ بنیه مالی انجمن نامبرده در حال حاضر ضعیف و از طریق کمک مالی گردانندگان و علاقهمندان به آن تأمین میشود.
7ـ تا به حال مدارکی که اثبات نماید از طرف عوامل خارجی تقویت میشوند به دست نیامده ولی پارهای از کسبه و اصناف و متعصبین مذهبی و روحانیون ناراحت و محتملاً جوامع اسلامی وابسته به جمعیت نهضت آزادی از عوامل تقویتکننده داخلی آن محسوب میشوند.
8ـ ارتباط علنی و رسمی با هیچ یک از احزاب و دستجات سیاسی اعم از مخالف و یا موافق ندارد ولی درگذشته نشان داده که در صورت وجود شرایط مساعد و موقعیت مناسب در کلیه اعمال و اقدامات خلاف مصالح دستجات افراطی برانداز فعالانه شرکت دارد.
توضیح اینکه عدم ارتباط این انجمن را با جوامع اسلامی وابسته به جمعیت نهضت آزادی با تردید باید تلقی نمود.
9ـ تا کنون نشریهای که ارگان یا وابسته و مربوط به انجمن باشد نداشته است ولی جلسات متشکله آن که در حال حاضر به طور مرتب تشکیل نمیشود. در گذشته به نوبه خود وسیله تبلیغاتی و آموزشی مؤثری بوده است.
10 ـ عوامفریبی، تخریب روحیه و افکار عمومی در لباس مذهب و پوشش دین و تحریک احساسات مذهبی مردم علیه دستگاه حکومت و مآلاً بهرهبرداری به نفع خود.
11ـ همانطوری که در مقدمه به آن اشاره گردید این انجمن و امثال آن محبوبیت و نفوذی بین مردم ندارند.
12ـ خیر و تا بحال هم مجوز قانونی کسب ننموده است.
13ـ نفوذ ساواک محل در انجمن مزبور عمیق و قابل ملاحظه است.
ب ـ جامعه دانشوران دینی اهواز:
1ـ هدف و ایدئولوژی جامعه مذکور نیز همان اهداف انجمن موحدین است.
2ـ مرامنامه و اساسنامه و آییننامه مدونی تا به حال نداشته است.
3ـ این جامعه در بهار سال 1343 تشکیل گردید و شامل مدرسه علمیه و کتابخانه عمومی و انجمن دانشوران است.
الف ـ مدرسه علمیه: این مدرسه که به نام علمیه آیتاله بروجردی (مرعشی) خوانده میشود در قطعه زمینی به مساحت 400 متر مربع در خیابان کاوه اهواز بنا شده و طلاب علوم دینی در آن به تحصیل اشتغال دارند.
ب ـ کتابخانه عمومی: این کتابخانه نیز در محل مدرسه مذکور ظاهراً به منظور ارشاد جوانان و تقویت ایمان در آنان تأسیس گردیده است.
ج ـ انجمن دانشوران: متعاقب ایجاد مدرسه و تأسیس کتابخانه طبق ادعای گردانندگان جامعه موصوف بنا به درخواست عدهای از جوانان دانشجو و دانشآموز انجمن دانشوران جهت آشنا نمودن جوانان به احکام دین و حقایق قرآن تشکیل و شروع به فعالیت نموده است.
4 ـ مؤسس جامعه مورد بحث حاج سید اسماعیل مرعشی و کارگردانان انجمن دانشوران عبارتند از محمدرضا امامیان. شکرائی. خبازیان. نورالدینی و عربزاده.
5ـ انجمن دانشوران در حدود 15 نفر عضو دائمی و 50 نفر سمپاتیزان و طرفدار دارد.
6ـ قدرت مالی جامعه دانشوران متوسط و از طریق کمک شخصی مرعشی و دیگر علاقهمندان به آن تأمین میشود.
7ـ تاکنون مدارکی که اثبات نماید از طرف عوامل خارجی تقویت میشوند به دست نیامده است لیکن معدودی از کسبه و پیشهوران و متعصبین مذهبی و طلاب و روحانیون ناراحت و محتملاً جوامع اسلامی وابسته به نهضت آزادی از عوامل تقویتکننده داخلی به آن به شمار میآیند.
8 ـ مطالب مندرج در ماده 8 انجمن موحدین در مورد جامعه دانشوران نیز مصداق دارد.
9 ـ جامعه دانشوران در آغاز تأسیس و بدو فعالیت نشریهای داشته به نام (جامعه دانشوران دینی اهواز) که ارگان این جامعه محسوب و اغلب حاوی مباحث خداشناسی و اخلاق و احکام دینی و همچنین سخنرانی برخی از ناطقین انجمن دانشوران بوده که فقط چهار شماره منتشر و سپس تعطیل شده است و علاوه بر نشریه فوق جلسات متشکله انجمن دانشوران که در گذشته هفتهای دو شب و در حال حاضر پانزده روز یکبار (در صورتی که عده قابل توجه باشد) منعقد میگردد از عوامل تبلیغاتی جامعه دانشوران محسوب میشود.
موارد 10 و 11 و 12 و 13 عیناً همانست که در تشریح وضع و چگونگی انجمن موحدین توضیح داده شد به دو انجمن نامبرده بالا باید روحانیون ناراحتی نظیر حاج سید مرتضی علمالهدی[7] و فرزندش سیدمصطفی علمالهدی و سیدبزرگ مروج و همچنین سید عبدالله مجتهدزاده[8] و سید اسماعیل مرعشی[9] را اضافه کرد. توضیح اینکه در حال حاضر این افراد و نیز جوامع مورد بحث تحت مراقبت قرار دارند و به عللی که فوقاً به عرض رسید فعالیت قابل ملاحظهای ندارند.
رئیس ساواک استان خوزستان.
م. خاوری
اصل در پرونده 162011 بایگانی است.
در پرونده آیتالله سیدعلی بهبهانی بایگانی شود...
پ ـ ﻫ. 1051
316 بایگانی شود.
*****
از: اداره کل سوم شماره: 61744 / 316
به: ریاست ساواک استان خوزستان (آبادان) تاریخ: 11 / 10 / 1346
موضوع: احزاب و دستجات افراطی مذهبی
بازگشت به 14346 / ﻫ 1 ـ 20 / 9 / 1346
به منظور بررسی و روشن شدن وضع احزاب و دستجات افراطی در سراسر کشور که در پوشش دین و مذهب فعالیت مضره و براندازی دارند طی دستورالعمل کلی شماره 35364 / 316 ـ26 / 5 / 1346 خواسته شده مشخصات و خصوصیات هر یک از احزاب و دستجات فوق را به طور مشروح تهیه و ارسال دارند. معهذا پس از درخواست تسریع و گذشته حدود چهار ماه نتیجه تحقیقات آن ساواک که به ستاد اعلام شده دارای نواقصی میباشد و به منظور رفع نواقص آنها خواهشمند است دستور فرمایید اطلاعات تکمیلی مورد نیاز زیر را تهیه و ارسال نمایند:
1ـ ساواک اهواز اظهار نظر نموده انجمنهای موحدین و دانشوران در گذشته دارای فعالیت حاد مذهبی بوده و ضمن دخالت در امور سیاسی گرایشی نیز به احزاب و دستجات براندازی در سایر شهرستانها داشتهاند و از طرفی هدف و ایدئولوژی آنها تخریب افکار و مخالفت با رژیم کشور و بر هم زدن اساس حکومت اعلام شده است. علیهذا با توجه به اینکه مفاد نامههای شماره 46 / 5261 / ج ـ 12 / 4 / 1346 و 6806 / ﻫ ـ 9 / 5 / 1346 حاکی از آنست که اطلاعی از فعالیت انجمن موحدین به ساواک آبادان واصل نشده و در این اداره کل نیز انجمن های مورد بحث فاقد پیشینه میباشند و به طور قطع چنین جمعیت هایی با داشتن این قبیل اهداف بایستی دارای سابقه باشند؛ لذا دلائل و مدارکی که تاکنون از طرف ساواک مربوطه جمعآوری شده و نشان میدهد انجمن های فوق در پوشش مذهب مبادرت به فعالیت براندازی نموده و امکان دارد بنمایند به این اداره کل ارسال دارند.
2ـ وجوهی که اعلام شده از طرف اعضای این انجمن ها پرداخت میشود به چه مصرفی میرسد؟
3ـ تقویت احتمالی جوامع اسلامی وابسته به نهضت آزادی از انجمن های یادشده و ارتباط آنها با این جوامع مستند به چه دلائل و مدارک میباشد.
4ـ مشخصات کامل تجار و کسبهای که انجمنهای فوق را تقویت و پشتیبانی میکنند تهیه و همراه با خلاصه سوابق آنان ارسال دارند.
5ـ با توجه به اینکه هدف انجمن های موحدین و دانشوران ظاهراً مذهبی بوده و معمولاً احساسات طبقه قشری نیز با چنین هدفهایی سازگار میباشد و از طرفی اعلام شده این انجمن ها محبوبیت و نفوذی در بین مردم ندارند، بنابراین چگونگی را روشن و اعلام دارند.
6ـ ضمن عطف توجه به اظهار نظر ساواک اهواز مبنی بر اینکه هدف و منظور واقعی انجمن های یادشده براندازی و برهم زدن اساس حکومت بوده علیهذا شماره گزارشهایی که در مورد فعالیت آنها به ستاد منعکس شده و همچنین بخش گیرنده را نیز تعیین و منعکس نمایند.
ضمناً در صورتی که برای آن ساواک محرز است که انجمن های منظور دارای هدف براندازی میباشند ضمن اظهار نظر صریح اعمال و رفتار کلیه اعضای آنها را تحت کنترل دقیق قرار داده و اطلاعات مکتسبه را همراه با نتیجه اقدامات معموله مستمراً منعکس سازند.
مدیرکل اداره سوم ـ مقدم
اصل در پرونده احزاب و دستجات افراطی مذهبی 162011 است.
59710 ارائه شود.
پینوشتها:
[1] . آیتالله العظمی میر سید علی موسوی بهبهانی در سال 1263 ﻫ ش در بهبهان متولد شد. چندى در خدمت مدرسین بهبهان همچون میرزا محمدحسن بهبهانى، شیخعبدالرسول بهبهانى و آقا سید محمد ناظمالشریعه تحصیل کرد. در اواخر 1283 به قصد تکمیل تحصیلات به عتبات رفت و از محضر علماى آن عصر همچون صاحب کفایه و صاحب عروه و بالاخص آقا سید محسن کوهکمرهاى که وارث حوزه و مکتب آقا شیخ هادى طهرانى بود، بهره برد. وى عمر خویش را در حوزههاى علمى نجف، کربلا، اصفهان و رامهرمز به اشتغالات علمى گذارند و به درجه اجتهاد نائل شد و با آغاز نهضت امام خمینی قدم در عرصه مبارزه نهاد و تا لحظه حیات در این مسیر ثابت قدم ماند. آیتالله بهبهانی در اول آذر 1354 در اهواز درگذشت و در دارالعلوم همان شهر که از مؤسسات خود او بود، به خاک سپرده شد. برخى آثار او عبارتند از: مصباح الهدایه فى اثبات الولایه که با نام فروغ هدایت به فارسی ترجمه و منتشر شده است، القواعد الکلیه فى ما یبتنى علیه کثیر من معضلات مسائل الفقه و الاصول، حاشیه وسیله النجاه. شرح زندگی این عالم پارسا و مجاهد توسط این مرکز با عنوان: آیتالله العظمی میر سید علی موسوی بهبهانی به روایت اسناد ساواک در سال 1394 به چاپ رسیده است. همچنین بنگرید به مقالهای در شرح زندگی ایشان در همین سایت با عنوان: 30 آبان سالروز رحلت عالم ربانی آیتالله حاج میر سیدعلی موسوی بهبهانی.
[2] . نگاه کنید به: مصاحبه با آقای عبدالحسین صانع، سید موسی بلادیان، مهدی شفیعی، انقلاب اسلامی در اهواز، 2 جلد، دکتر محمد رضا علم، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1386.
[3] . استاد فخرالدین حجازى، فرزند محمد در بهمن 1308 ﻫ ش در سبزوار در یک خانواده روحانى به دنیا آمد. پس از تحصیل دوره متوسطه در سبزوار، نزد مرحوم ادیب سبزوارى ادبیات عرب را فراگرفت، در سال 1328 هفته نامه اسلامى «جلوه حقیقت» را با توجه به امکانات کمى که داشت به راه انداخت و در سال 1331 در مبارزات نهضت ملى کردن صنعت نفت فعالیت داشت. پس از 28 مرداد 32، دفتر هفته نامه را غارت کردند و خود او فرار کرد و به گفته خودش متوارى بیابانها شد تا به مشهد رسید. در مشهد از حمایتهاى استاد محمدتقى شریعتى برخوردار شد و در همانجا بود که موفق به اخذ لیسانس ادبیات از دانشگاه مشهد شد و تحصیلات حوزوى را نیز ادامه داد.
در سال 1345 «انتشارات بعثت» را بنیان نهاد و به دعوت اعضاى حسینیه ارشاد در آنجا سخنرانى کرد و بعضى از جلسات دکتر علی شریعتى در خانه ایشان در تهران برگزار مىگردید. وى یک بار در سال 1350 به علت قرائت قطعنامه اى علیه اسرائیل دستگیر و یکبار هم در سال 1353 به جرم حمایت از روحانیت، زندانى گردید. در سال 1356 به جرم شرکت در تظاهرات صحن حضرت عبدالعظیم سلامالله علیه به همراه همسرش دستگیر و زندانى گردید و بارها از تبلیغ و سخنرانى ممنوع شد. استاد حجازی خطیبی توانا و گویندهای خوش ذوق و مسلط بود و با فنون بیانی شنوندگان خود را به شگفتی وامیداشت.
وى در دورههاى اول، دوم و سوم مجلس شوراى اسلامى به نمایندگى از طرف مردم تهران به مجلس راه یافت. از وى در حدود 20 جلد کتاب باقى مانده است که از جمله آنها مىتوان از نقش پیامبران، سرود اقبال، شگفتىهاى نهجالبلاغه، سه سخن، چهار بنیان، هفت حصار، سفرنامه فرنگ و سفرنامه فاو نام برد وى همچنین 2 جلد کتاب زندگانى امام حسن علیهالسلام را ترجمه کرده است. فخرالدین حجازی در 29 اردیبهشت 1386 در تهران درگذشت.
بنگرید: فخرالدین حجازی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1383، همچنین مقاله درج شده در همین سایت با عنوان: 29 اردیبهشت سالگرد رحلت نویسنده مبارز و خطیب توانمند، استاد فخرالدین حجازی
[4] . مصاحبه با حجتالاسلام بزاز، ماجرای اولین تریبون انقلاب در اهواز، شبکه اطلاع رسانی دانا.
[5] . سید حسین علمالهدی، فرزند آیتالله حاج سید مرتضی علمالهدی در بیستم شهریور ماه ۱۳۳۸ در یک خانواده روحانی به دنیا آمد. در ۶ سالگی به آموزش قرآن پرداخت. در ۱۱ سالگی با تشکیل کتابخانه و جلسات سخنرانی و قرآن فعالیت خود را آغاز کرد. در ۱۴ سالگی در هنگام نمایش سیرک مصری در اهواز که در آن رقاصههای مصری برای تخدیر افکار و به فساد کشیدن مردم ما شرکت داشتند، لانه فساد آنها را به طوری که به هیچ کس آسیبی نرسد، آتش زد. در عاشورای سال بعد، یکی از مؤثرترین عناصر تشکیل دهنده راهپیمایی این روز بود. او پس از راهپیمایی دستگیر و روانه زندان میشود. وی که کوچکترین زندانی سیاسی است ماهها شکنجه میشود، اما هیچ سخنی نمیگوید پس از آزادی از زندان با تشکیل انجمن اسلامی و جلسه سخنرانی جوانان سردرگم را به اسلام و مکتب دعوت میکند. سپس در رشته تاریخ دانشگاه مشهد ثبت نام میکند و از همان اول با حوزه علمیه مشهد تماس نزدیک برقرار میکند و با روحانیون مبارزی چون آیتالله خامنهای(رهبر معظم انقلاب اسلامی)، حجتالاسلام عباس واعظ طبسی، و شهید حجتالاسلام سید عبدالکریم هاشمی نژاد آشنا میشود.
در سال 1356 پس از حضور در اهواز گروه موحّدین را تشکیل داده و به مبارزه مسلحانه با عوامل طاغوت میپردازد. و با مشاهده جنایات رژیم سابق به فکر ترور شمس تبریزی فرماندار نظامی معدوم در اهواز میافتد و شبی به خانه وی حمله میکند که محافظین خانه وی متوجه میشوند و پس از ساعتها تلاش وی را دستگیر میکنند و به شدت مورد شکنجه قرار میدهند. در دادگاه نظامی وی را محکوم به اعدام میکنند. بر اثر اوجگیری مبارزات، رژیم مجبور به آزادی او و همرزمانش گردید. شهید علمالهدی برای ادامه مبارزه و به منظور استقبال از ورود امام خمینی به کشور، به تهران آمد و در کنار برادران دیگر سازمان موحدین فعالیت نمود و یکی از محافظان مسلح مخصوص امام شد. شهید علمالهدی چند ماهی به عنوان عضو شورای فرماندهی کمیته مرکزی و نیز مدتی به عنوان سرپرست کمیته انقلاب اهواز خدمت کرد. شهید حسین علمالهدی در موقع مطرح ساختن پیش نویس قانون اساسی در مجلس خبرگان، با کمک یکی از برادران طرح ولایت فقیه را تنظیم کرد و به نماینده اهواز در مجلس خبرگان داد. با فرمان امام برای نهضت سوادآموزی، مدیریت آن را به عهده گرفت. وی در آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به عنوان مسئول اعزام، روزانه صدها نفر را با نظم دقیق و کامل تقسیم و اعزام میکرد.
شهید علمالهدی سرانجام در برنامه حمله روز اربعین حسینی در 16 دی ماه در منطقه هویزه به همراه ۶۰ تن از برادران پاسدار، به عنوان گروه پیشتاز و پیاده ارتش به جنگ با دشمن میپردازند که در محاصره ۴۰ تانک دشمن قرار میگیرند. پس از ساعاتی مبارزه، بر اثر اتمام مهمات و تشنگی و گرسنگی یکی یکی به شهادت میرسند که آخرین آنها شهید حسین علمالهدی بود. او با آر.پی.جی خود سه تانک را منهدم کرده و سپس با فریاد «الله اکبر» در حالی که قرآن در دست داشت، در سن 22 سالگی به فیض شهادت نایل آمد. اجساد پاک این عزیزان همچنان بر جای ماند، تا 16 ماه پس از آن، طی عملیات بیتالمقدس، با تلاش گروههای تفحص، پیکرهای مطهر شهدا شناسایی شد. شهید علم الهدی را از قرآنی که در کنارش بود شناختند. قرآنی که به وسیله امام خمینی(ره) و آیتالله خامنهای امضا شده بود. پیکرهای این شهدا در هویزه به خاک سپرده شدند. (دانشنامهی اسلامی، شهید سید حسین علمالهدی. با تلخیص و ویراستاری)
[6] . انقلاب اسلامی در اهواز، 2 جلد، دکتر محمد رضا علم، همان و اسناد ساواک.
[7] . آیتالله سید مرتضی علمالهدی، فرزند سید محمدرضا و پدر شهید سرافراز سید حسین علمالهدی، در سال 1280 در شوشتر به دنیا آمد. پس از تحصیل مقدمات و سطوح به نجف اشرف مهاجرت و از محضر آیات عظام اصفهانی، نائینی و عراقی استفاده برد. در حدود سال 1325 ش به خوزستان بازگشت و در اهواز اقامت گزید. در اعتراض به دستگیری امام خمینی در سال 1342 به همراه جمعی از علمای سایر شهرها به تهران آمد. ایشان با دعوت از علمای مبارز برای روشنگری و آگاهی بخشی به مردم در اهواز فعالیت داشت. وی در سال 1352 ﻫ ش به رحمت ایزدی پیوست و جنازهاش به قم انتقال یافت و در صحن مطهر در مقبره آیتالله حاج سیدمحمد محقق داماد یزدی به خاک سپرده شد. وی پدر شهید سید حسین علمالهدی است.
[8] . حجتالاسلام سید عبدالله مجتهدزاده فرزند آیتالله العظمی میر سید علی موسوی بهبهانی در سال 1297 ش در رامهرمز به دنیا آمد. ایشان علوم اسلامی را نزد پدر بزرگوار و سایر علماء نجف و بهبهان فراگرفت و سالهایی که پدرشان در کربلا، نجف و اهواز بود در رامهرمز به جای او اقامه جماعت نموده و به امور دینی مردم رسیدگی میکرد. تواضع، مهربانی، ادب و صمیمیت از صفات بارز ایشان بود. حجتالاسلام مجتهدزاده در سوم تیر ماه 1367 در حادثه تصادف به رحمت الهی پیوست و در کنار آرامگاه پدر در مدرسه علمیه دارالعلم در اهواز به خاک سپرده شد.
[9] . آیتالله سید اسماعیل مرعشی، در 26 آذر 1300 ﻫ ش در سامرا متولد شد. مقدمات و سطوح را در سامرا نزد شیخ ابوالقاسم مروج یزدى، شیخ حسنعلى شیرازى، شیخ حسن ماکوئى، حاج میرزا على یزدى، حاج شیخ موسى سودانى، حاج سید نصرالله گلستان اصفهانى، میرزا حبیبالله اشتهاردى، حاج سید محمدرضا شوشترى، و حاج میرزا محمود شیرازى فراگرفت. در نجف اشرف در محضر آیتالله العظمى خوئى و آیتالله کاشفالغطاء و در اهواز مدت 10 سال در درس آیتالله العظمى میر سید علی موسوی بهبهانى حاضر شد تا به درجه اجتهاد نائل و مفتخر گردید. ایشان در اهواز در مسجد آیتالله مرعشى اقامه نماز جمعه و جماعت میکرد و به تدریس طلاب علوم دینى میپرداخت. از تألیفات ایشان مىتوان به شرح کتاب اربعین حدیث، ترجمه استدراک فصل الخطاب حاجى نورى، عنوان الطاعه فى اقامه الجمعه و الجماعه ـ اجوبه المسائل التستریه، حاشیه بر لمعه و.... اشاره کرد. (ر. ک: گنجینه دانشمندان، محمد شریف رازى، ج 3، ص 155)
آیت الله سید علی موسوی بهبهانی در محضر امام خمینی
آیت الله سید علی موسوی بهبهانی در منزل شخصی
حجتالاسلام بزاز
شهید سید حسین علمالهدی
تعداد مشاهده: 8115