حزب رستاخیز به روایت اسناد ساواک- بخش اول
تاریخ انتشار: 15 آذر 1402
مقدمه
حزب واژهای عربی و به معنی گروه، دسته و گروهی از مردم با آراء خاص است. این واژه در قرآن به گونههای مفرد (حزبالله) و جمع (احزاب) به کار رفته است. حزب در فرهنگهای فارسی به معانی دسته و گروه مردم، و از نظر سیاسی به معنی گروهی با مرام و مسلک معین سیاسی (معادل پارتی) آمده است. شکلهایی از این واژه به صورت جمع (احزاب) و مصدری (تحزب) نیز در زبان فارسی کاربرد دارد.[1]
از نظر سیاسی، حزب سازمانی است که درصدد تأثیرگذاری بر حکومت است. این تأثیرگذاری با نامزد کردن افراد همسو با حزب برای به دستآوردن مسئولیتها و مناصب سیاسی صورت میگیرد.[2] تشکیل و فعالیت احزاب در تاریخ ایران مربوط به دوره پادشاهی مشروطه(1285-1357ش) و عصر جمهوری اسلامی (از سال 1357ش به بعد) است.
پس از پیروزی مشروطه، به تدریج تفکیک قوا آغاز شد و پارلمان (مجلس شورا) به وجود آمد.[3] در عصر پادشاهی استبدادی (پیش از مشروطیت) فعالیت گروههای سیاسی که بیشتر بر بنیادهای عقیدتی (دینی و مذهبی) و گاه در پرتو آن به مسائل اجتماعی و اقتصادی توجه میکردند اغلب با عنوان فرقه مورد اشاره قرار میگرفت.
حزب در دوره پهلوی دوم
حیات احزاب در دوره پهلوی دوم (1320 ـ 1357ش) از منظر سیاستهای حکومت در زمینه فعالیت گروهها، احزاب و جمعیتهای سیاسی را میتوان به چند دوره تقسیم کرد. منظور از سیاستهای حکومت، دیدگاه رسمی آن برای اجازه دادن به احزاب و ایجاد فراخنا یا تضییقات برای فعالیتهای حزبی است. دوره سی و هفت ساله حکومت پهلوی دوم خود از منظر میزان اقتدار شاه، مشکلات درونی حکومت و اثرگذاری عوامل خارجی، دورهای با ماهیت و شرایط یکسان نیست و میزان و شکل فعالیت احزاب، در این دوره با توجه به شرایط تغییر میکند.
در یک نگاه کلی میتوان رابطهای مستقیم میان محدوده و شکل فعالیت احزاب با میزان استبداد شاه برقرار کرد. علاوه بر بُعد داخلی، شرایط خارجی نیز بر این موضوع اثرگذار بود. بدین معنا که هرچه از دههی نخست به سوی دهههای دوم، سوم و نهایتاً چهارم حکومت شاه پیش میرویم، استبداد به شکلی روشنتر و عیانتر خودنمایی میکند. سه دوره آشفتگی، دو حزبی و سرانجام نظام تک حزبی، گذار شاه و فروافتادن وی به اعماق دیکتاتوری و حکومت فردی را روایت میکنند. همچنین میزان دخالتهای خارجی و تأثیرپذیری فضای داخلی از شرایط خارجی را میتوان در سه دوره یاد شده مشاهده کرد.
با در نظر گرفتن شرایطی که عوامل داخلی (مانند استبداد شاه) و خارجی (مانند وابستگی) برای احزاب و فعالیت آنها فراهم کردند، دوره سی و هفت ساله حکومت پهلوی دوم، به سه دوره قابل تقسیم است.
1) دوره آشفتگی (1320 ـ 1332ش)
مختصات سیاسی کشور در این دوره چنین است:
متفقین به دوره شانزده ساله حکومت رضاشاه (1304-1320ش) پایان داده و بخشهایی از ایران در اشغال آنهاست. این شرایط، مشکلات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را برای حکومت پدید آورده است. شاه بر اوضاع تسلطی ندارد؛ فضا برای انتقاد از سیاستهای دوران رضاشاه و شخص او فراهم است و تجربه سیاستمدارهای کهنهکار بر جوانی و بی تجربگی شاه غلبه دارد. در چنین فضایی احزاب، جمعیتها و گروههای مختلفی شکل گرفته، گرایشهای چپ، مذهبی و ملی در این دوران در قالب احزاب و جمعیتها به فعالیت مشغول هستند. این دوره با کودتای 28 مرداد 1332ش (1953م) پایان مییابد.
2) مدل دو حزبی (1336 ـ 1353ش)
پیش درآمد این دوره، سالهای اختناق پس از کودتاست (1332-1336ش). پس از کودتا، جوّ سنگینی بر فعالیت احزاب و گروههای سیاسی حاکم و فعالیت احزاب و گروههای سیاسی ممنوع شد. در سال 1335ش /1957م، سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) تشکیل شد. این سازمان میتوانست با کمک تجربه سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی کشورهای دیگر (مانند سیا و موساد)، تحرکات و فعالیتهای افراد(مسئولین و کارگزاران، مخالفین نظام سیاسی)، گروهها و سازمانهای مختلف ـ موافق و مخالف ـ را زیر نظر بگیرد.[4]
در حالی که فضای اختناق و جو امنیتی لازم و بسترهای ایجاد یک نظام استبدادی شکل گرفته بود، شاه درصدد ایجاد مدل حزبی مورد نظر خود برآمد. مدل مورد نظر وی نظام دو حزبی بود. شاه در کتاب مأموریت برای وطنم از علاقهاش به نظام دوحزبی سخن گفته است:
«از سال 1336 به این طرف که در اوضاع سیاسی کشور ما ثبات پدید آمده و مبانی اقتصاد ملی ما پس از رکود دوره مصدق مستحکم گردیده است، خود من با علاقه وافری از فکر تشکیل دو حزب (اکثریت و اقلیت) پشتیبانی کرده و آن فکر را به مرحله عمل درآوردم. در این روش دو حزب بزرگ اکثریت و اقلیت و عدهای از احزاب کوچکتری که سعی دارند در نتیجه فعالیت خود از احزاب قوی و بزرگ کشور بشوند، آزادنه به فعالیت خود ادمه میدهند. امروز در ایران به تشکیل دو حزب بزرگ و چندین حزب کوچکتر توفیق یافتهایم و هرکس مایل باشد میتواند بدون هیچ پروا و مانعی به تشکیل حزب جدید اقدام کند.»[5]
نظام دو حزبی مورد نظر شاه، یک بازی حساب شده برای کنترل فضای سیاسی کشور بود. در این نمایش، یکی از احزاب نقش اکثریت و دیگری نقش اقلیت را بازی میکرد و حزبهای کوچکتر نقشهای جزئی و کم اهمیتتری ایفا میکردند. ایجاد نظام دو حزبی، تلاش رژیم برای بیرون کردن نیروهای مخالف از دایره بازیهای سیاسی و جلوگیری از راه یافتن مخالفان به نهادهای حکومتی مانند مجلس شورای ملی بود. اعمال این سیاست به یکدست شدن فضای سیاسی کشور و پالایش نهادهای قدرت از مخالفان منجر میشد. رقابتهای انتخاباتی و روی کارآمدن دولتها، جابهجایی نقشها میان خودیها بود و غیرخودیها بیرون از دایره بازی بودند.
این مدل در کشورهایی چون انگلیس(حزب محافظهکار و حزب کارگر) و آمریکا (حزب دموکرات و حزب جمهوریخواه) تجربه شده بود. ریچارد کاتم، براین باور است که تشکیل نظام دوحزبی در ایران، مستقیماً متأثر از نظام دو حزبی انگلستان و به منظور ایجاد یک شالوده نهادی سیاسی بوده است.[6] مظفر شاهدی، تلاش برای ایجاد نظام دو حزبی را نه فرایندی درونزا، بلکه نتیجه فشار و اراده عوامل بیرونی میداند:
آمریکاییها، تداوم رکود سیاسی و جو ارعاب پس از کودتای 28 مرداد 1332 را نشانه خوشایندی برای گسترش حضور خود در عرصه سیاسی-اقتصادی ایران ارزیابی نمیکردند و خواهان اصلاحاتی بودند تا در زمینه سیاسی و هم جنبههای اجتماعی-اقتصادی آغازگر تحولاتی کمتر دغدغه آمیز باشند و در این راه هرگاه شاه یا متحدان انگلیسی او مقاومت میکردند، به طور تهدیدآمیز هم که بود نشان میدادند، نقشههای خود را از طریق افراد دیگری که میتوانست غیر از شاه باشد، دنبال خواهند کرد. این هشدارهای تهدیدآمیز آمریکاییها، دربار ایران را با خواستههای آنها بیشتر همراه کرد. بنا براین دو حزب مردم و ملیون تا حد زیادی در راستای تحقق این خواسته متحدان خارجی تأسیس شد.[7]
از سال 1336 تا 1353ش مدل حزبی مورد نظر شاه با فعالیت حزب مردم(1336-1353ش)، حزب ملیون(1336-1345ش) و سپس ایران نوین(1342-1353ش) پیاده شد.[8] در این دوره احزاب کوچک و کم اهمیتتری چون حزب ایرانیان، حزب زحمتکشان ملت ایران و حزب پان ایرانیست نیز به فعالیت مشغول بودند. بر بستر چنین زمینههایی، در این دوره و به ویژه از سال 1343ش به بعد حزب ایران نوین به عنوان حزب اکثریت و حزب مردم به عنوان اقلیت صحنهگردان این نمایش سیاسی و مجری اراده شاهانه بودند.[9]
در دوره دوم، وقایع مهمی روی داد؛ حکومت پهلوی در یک اقدام نمایشی برای اجرای اراده شاه و در واقع به خواست آمریکاییها، اقدام به برگزاری رفراندم فرمایشی موسوم به اصول شش گانه (انقلاب به اصطلاح سفید یا انقلاب شاه و ملت) کرد (بهمن1341ش). اجرای اصول شش گانه، تغییر ساختارهای فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی را سبب میشد. برنامههای رژیم برای اجرای تغییرات مورد نظر به تدریج گسترش مییافت و اصول جدیدی به اصلهای شش گانه افزوده میشد و تا اواخر عمر رژیم شماره آنها به 19 رسید.
اصول ششگانه از همان آغاز(سال1341ش)، با مخالفت قاطع روحانیت آگاه و انقلابی روبه رو شد. مخالفت با تصویب نامه انجمنهای ایالتی و ولایتی در پاییز همان سال و سپس اصول ششگانه، سرفصل جدیدی در تاریخ ایران به شمار میرود؛ این رویدادها سرآغاز نهضت اسلامی مردم ایران به رهبری حضرت امام خمینی (ره) محسوب میشود.
3) نظام تک حزبی (1354-1357ش)
در اواخر سال 1353، شاه دستور تشکیل حزب جدیدی به نام رستاخیز ملی ایران را صادر کرد که اندکی بعد به رستاخیز ملت ایران تغییر نام داد. برای تشکیل حزب جدید، تمام احزاب سابق فعالیتهای خود را تعطیل کرده و در حزب جدید ادغام شدند. عصر رستاخیز از اواخر سال 1353(11 اسفند) و اوایل 1354 آغاز میشود و تا مهرماه 1357 ادامه پیدا میکند.
تأسیس حزب رستاخیز سومین مرحله از استبداد شاه را نشان میدهد. تکامل استبداد شاه با گذار از مرحله اول به دوم در قالب نظام دو حزبی خود را نشان داده بود. تأسیس رستاخیز، صرفاً تأسیس یک حزب نبود بلکه رویه بیرونی استبدادی بود که آغاز مرحلهای خطرناک و بدون بازگشت به شمار میآمد. وی که با اجزای اصول ششگانه، ایجاد تغییرات در بخشهای مختلف اقتصاد، فرهنگ و اجتماع را شروع کرده بود، اکنون درصدد ایجاد تغییری بزرگتر بود.
با تأسیس رستاخیز، تمام مخالفان حکومت از میدان بیرون رانده میشدند و هر گونه فعالیت سیاسی فقط در میدانی که شاه تعریف کرده بود، امکان داشت. از این منظر، تأسیس رستاخیز و موفق شدن آن، ورود به مرحله جدید و بازگشت ناپذیری از استبداد بود. راه اندازی رستاخیز، انحراف تاریخ ایران از مسیری بود که با مبارزات عصر مشروطه وارد مراحل تازهای شده بود. موفقیت رستاخیز، تمام آرمانها و دستاوردهای نیمه جان مشروطیت را از بین میبرد. پیچیده و خطرناک بودن طرح تأسیس رستاخیز آنجا جدیتر میشد که مردم قشرها و طبقات مختلف در روستاها و شهرها را در فعالیتهای حزب درگیر میکرد. پیوستن مردم به حزب، میتوانست ضمن مشغول کردن مردم به فعالیتهای جزئی، اولاً آنها را از بسیاری کاستیها، کمبودها و مشکلات و مسائل دور کند، ذهن آنها را درگیر موضوعات کم اهمیت میکرد و موضوع مبارزه بر ضد اساس و اصل نظام شاهنشاهی و روند تکامل واقعی تاریخی ایران را از اولویت مبارزات دور میکرد. ثانیاً این فعالیتهای کم اهمیت مردم میتوانست مبنای ایجاد هرگونه تغییر قرار گیرد. رژیم قبلاً در رفراندوم اصول ششگانه نشان داده بود که به حضور نمایشی مردم برای انجام تغییرات مورد نیاز احتیاج دارد. درحالی که در جریان تصویب نامه انجمنهای ایالتی و ولایتی، قدرت روحانیت را آزموده بود، برای پیش بردن اصول ششگانه، پشت آرای مردمی جبهه گرفت و چنین وانمود کرد که این تغییرات دارای پشتوانه مردمی است. این تجربه به شکلی دیگر در تأسیس حزب رستاخیز مورد استفاده قرار گرفت. این بار باید از مشارکت مستمر مردمی و حضور آنها در کانونهای کماهمیت حزب، استفاده میشد.
حضور و فعالیت مردم در کانونهای حزبی فرصتهای تبلیغاتی در اختیار رژیم قرار میداد تا خود را دارای پشتوانه مردمی بداند و مخالفان انقلابیاش را از مسیر مبارزه خارج کند. در صورت موفقیت این طرح، حقیقتاً تغییرات مهمی در تاریخ ایران اتفاق میافتاد و نه تنها مسیر تاریخ ایران، بلکه مسیر تاریخ تشیع و اسلام دچار مصائب جدی میشد.
موفقیت طرح شاه و مشاورین او، به معنای تعمیق تغییرات آغاز شده در اصول چندگانه بود. اقتصاد ایران رو به وابستگی میرفت، صنایع و دستاوردهای بومی به فراموشی سپرده میشد، غربیسازی کشور با قدرت بیشتر اجرا میشد و در یک کلام ایران از دستاوردها و سنتهای اسلامی و بومیاش جدا میشد. تأسیس رستاخیز در واقع ادامه روندی بود که در دهه 1340 شمسی در ایران شروع شده بود و موفقیت حزب، تعمیق همان روندها در تمام سطوح جامعه بود.
اسناد ساواک
برای شناخت بیشتر حزب رستاخیز(1353-1357ش)گونههای متنوعی از منابع در دسترس پژوهشگران است.[10] مجموعه حاضر، اسناد جدیدی را به منابع مورد رجوع پژوهشگران میافزاید. این مجموعه اسناد متنوعی را شامل میشود که در بایگانیهای ساواک برجای مانده است. از نظر زمانی، این اسناد محدوده رویدادهای مربوط به حزب رستاخیز طی سالهای 1353 تا 1357ش را پوشش میدهند.
ساواک و حزب
ساواک بخشی از اطلاعات خود را از طریق منابع خود که در بدنه حزب فعالیت میکردند، به دست میآورد. این منابع گزارشهایی از کار کانونها، کمیسیون و جناحها تهیه کردهاند. برخی منابع ساواک، عضو تشکیلاتی حزب بودند و خبرهای آنها درباره فعالیتهای حزبی بود.[11] ساواک حتی به گزارشها و طرحهای محرمانه برخی کمیتهها و سازمانهای زیر مجموعه حزب که قرار بود به دبیر کل داده شود، قبل از رسیدن طرح به دست وی، به آن دست مییافت و برای مقامات سازمان ارسال میکرد.[12] موضوع دیگر آن که ساواک اصرار داشت که به عنوان ناظر بر انتصابات حزبی فعال باشد.
از ابتدای فعالیتهای تشکیلاتی حزب رستاخیز ملت ایران تاکنون روش بر این بوده که اسامی نامزدهای دبیری حزب برای شهرستانها از طریق مقامات مرکزی حزب در اختیار ساواک قرار میگرفته که پس از بررسی سابقه و انجام تحقیقات معموله در مرکز یا شهرستانها نتیجه با اظهار نظر صریح درباره شایستگی و لیاقت هر یک به حزب اعلام میشده است.[13]
برای ساواک حتی نفوذ در سازمان دانشآموزان حزب هم لازم بود.
با تشکیل سازمان [دانشآموزان وابسته به حزب رستاخیز] طبعاً تعداد زیادی از دانشآموزان در آن عضو و فعالیت خواهند نمود، از طرفی چون این قشر آسیبپذیر با خصوصیاتی که دارد همواره مورد توجه خاص عناصر بیگانه و دشمنان مملکت میباشد و احتمال نفوذ بین آنها و عضوگیری وسیله گروههای برانداز و خرابکار پیشبینی میشود لذا خواهشمند است دستور فرمایید به منظور کسب اطلاع از هر گونه فعالیتهای ضدملی در سازمان دانشآموزان وابسته به حزب رستاخیز ملت ایران و شناخت به موقع افراد ناراحت و خنثیسازی فعالیتهای مضره احتمالی از طرف آنان همزمان با پیاده شدن طرح مربوط به سازمان دانشآموزان وسیله منابع و امکانات موجود در سازمان مزبور نفوذ نموده و اطلاعات مکتسبه را منعکس سازند.[14]
ساواک در صدد کسب اطلاعات لازم از حزب در تهران و شهرستانها بود.
به منظور ایجاد هماهنگی اقدامات معموله و دسترسی به موقع به موضوعات مختلف این هدف در مرکز و شهرستانها ایجاب مینماید که پروندههای حزب رستاخیز ملت ایران در سازمانهای اطلاعات و امنیت مراکز استانها ( در صورت نیاز شهرستانهایی که حزب دارای فعالیت قابل توجهی است) حتیالامکان به نحوی تشکیل یابد که از نظر موضوع با پروندههای ستادی مطابقت داشته باشد.
و در این زمینه به ساواک استانها و زیرمجموعههای اداری خود دستور داده بود اطلاعات مورد نیاز را بر حسب نیاز در پروندههای موضوعی به صورت تفکیکی و دسته بندی شده جمع آوری کنند.[15] ساواک حتی به گزارشها و طرحهای محرمانه برخی کمیتهها و سازمانهای زیر مجموعه حزب که قرار بود به دبیر کل داده شود، قبل از رسیدن طرح به دبیرکل، دست مییافت و برای مقامات سازمان ارسال میکرد.[16]
وقایع نگاری
برای ارائه یک وقایع نگاری درباره حزب رستاخیز طی سالهای 1354 ـ 1355، باید گفت گزارشهای موجود، حول محورهایی چون عضوگیری حزب، برگزاری دو کنگره، فعالیت جناحها و کانونها شکل گرفتهاند. محورهای اصلی درباره فعالیت حزب رستاخیز که در اسناد مجموعه حاضر آمده را میتوان در چند محور دستهبندی کرد. لازم به ذکر است که اهداف و ارکان حزب و مواردی مانند آن که در اساسنامه و نمودهای رسمی و دولتی دیده میشود، غیر از آن چیزی است که در عالم واقع خود را نشان میداد. به موازات ظاهر فریبنده ساختارهای دموکراتیک، بحث در کانونها، تشکیل کمیتهها و کمیسیونها و رقابتهای جناحی، دریایی از سوءاستفادهها و فسادهای مالی و غیر آن، تظاهر، فریبکاری، ناکارآمدی، دروغ و مانند آن وجود داشت. در ادامه به برخی از محورهای مهم مربوط به فعالیتها، ساختارها و روندهای حزب میپردازیم؛
1. آمارسازیها و ارائه ارقام صوری و غیرواقعی درباره ثبت نامها، تعداد اعضا، میزان فعالیتهای حزبی و موضوعات دیگر.
2. دولتی بودن حزب و فراهم بودن امکان سوءاستفاده از اموال، امکانات، بودجه و ......
3. وجود باندها و گروهها در درون حزب برای قبضه کردن قدرت، تقسیم مناصب و.....
4. ابهام درباره موقعیت دبیرکل حزب و نخستوزیر نسبت به هم.
5. بازی ساختگی جناحها در حالی که تعریف دقیق و روشنی از آنها وجود نداشت.
6. مبهم بودن وضع حزب در میانه اوامر شاه، دولت و مجلس شورا.
7. مبهم بودن حوزههای فعالیت حزب از موضوعات زیست محیطی گرفته تا تربیت بدنی، سیاست و .....
8. تنوع و گوناگونی فساد حاکم بر لایههای مختلف حزب.
9. ناکارآمدی کمیتهها و کانونهای حزبی.
اکنون برخی از رویدادها و روندهای مهم را با توجه به محورهای فوق، مورد بررسی قرار میدهیم.
برگزاری کنگرهها (1354 ـ 1355ش)
نخستین کنگره رستاخیز در اردیبهشت سال 1354 در تهران برگزار شد. در این کنگره، اساسنامه و مرامنامه حزب تصویب شد و حزب کار خود را آغاز کرد. در کنگره اول، هویدا، نخستوزیر به دبیرکلی برگزیده شد و تا برگزاری کنگره دوم (5 و 6 آبان 1355) دبیرکل بود. [17]
یکی از موضوعات مهم در گزارشهای ساواک درباره حزب رستاخیز، این بود که موقعیت حزب ایران نوین و هویدا پررنگ نشان داده شود.[18] این گزارشها تصدی پست دبیرکلی حزب توسط نخستوزیر را خطرناک جلوه میدهند. در این گزارشها مدام بر این نکته تأکید میشود که حزب ایران نوین و نخستوزیر بر همه امور رستاخیز تسلط دارند. از این منظر آنها رستاخیز را مقدمه استبداد دولتی ـ به معنی قوه مجریه ـ نه استبداد حکومتی به معنای کلیت نظام شاهنشاهی میدانستند.
قبل از برگزاری کنگره دوم حزب در آبان 1355، گزارشهای منابع ساواک با لحنی خصمانه، ناخشنودی خود از تسلط هویدا بر حزب، پارلمان و دولت را بیان کردهاند.
در محافل وابسته به حزب رستاخیز ملت ایران شهرت دارد که هویدا مایل نبوده به این زودی کنگره حزبی تشکیل شود و نظر او این بوده با تأخیر در تشکیل کنگره دوره دبیرکلی و نخستوزیری خود را مشترکاً طولانیتر سازد، شاهنشاه برای خنثی شدن نقشه هویدا مقرر فرمودند که کنگره در تاریخ مقرر بدون تأخیر تشکیل شود. در این کنگره شخص دیگری به سمت دبیرکلی حزب انتخاب میشود و قدرت حزبی و پارلمانی از اختیار هویدا خارج خواهد شد...... در محافل سیاسی و پارلمانی و حزبی شهرت دارد که هویدا از طرف دیپلماسی آمریکا حمایت میشود و دوام نخستوزیری او ارتباط کامل با این مطلب دارد.[19]
در مهرماه 1355، اوضاع حزب چنین ارزیابی میشد:
گذشت زمان ثابت نمود که گردانندگان این حزب همان افراد حزب سابق ایران نوین هستند که لباس خود را عوض نمودند و مردم هم ...... وقتی دیدند که عوامل و گردانندگان حزب همان افراد حزب سابق ایران نوین هستند از فعالیت در حزب با آن آب و تاب فراوان چنان بیتفاوت شدند که آمار به دست آمده در تهران از 5 هزار نفر در روز به 20 نفر تقلیل یافته و تمام آماری که در مورد تشکیل کانونها و کمیتهها داده میشود فقط رقمی است در روی کاغذ ...... در اوایل فعالیتهای حزبی چنان شاخه طرح و بررسیها وسیع بود ولی امروز نه فقط کمیتهای کمیسیونی تشکیل نمیشود و از پرسنل نیز خبری نیست هیات و مسئول آن از جواب دادن به مردم هم عاجز مانده است.[20]
کنگره دوم در آبان 1355 برگزار و جمشید آموزگار به دبیرکلی حزب انتخاب شد.[21] به نظر میرسید رژیم توانسته بود که با پخش شایعاتی درباره نامزدهای احتمالی دبیرکلی حزب، توجهات را از گزینه اصلی یعنی جمشید آموزگار دور کند. در یکی از گزارشها به این موضوع اشاره شده که انتخاب آموزگار برای دبیرکلی از سوی شاه با توجه به عوامل گوناگون صورت گرفته است.[22] اظهارات یک نماینده مجلس شورای ملی درباره نحوه انتخاب دبیرکل حزب جالب است؛
«چه حزبی چه دموکراسی! در دنیای امروز حتی برای حفظ ظاهر هم که شده جهت انتخاب رئیس یک اتحادیه لااقل از یک هفته پیش چند نفر را به عنوان کاندیدا معرفی میکنند ولی اکنون که بیش از دو روز به تشکیل کنگره بزرگ حزب باقی نمانده هنوز نام یک نفر به عنوان کاندیدا اعلام نشده و این نشان دهنده یک نوع رژیم استبدادی در این کشور است.»[23]
پیام تبریک نعمتالله نصیری، رئیس ساواک برای دبیر کل جدید حاوی نکات جالبی است. نصیری برای آموزگار توفیق بیشتری در راه خدمت به اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر و خاندان جلیل پهلوی آرزو میکند. این نکته جایگاه حزب رستاخیز را نشان میدهد؛ حزبی برای خدمت بیشتر به شاه و خاندان او. البته برای خالی نبودن عریضه، خدمت به خلق نیز در حاشیه پیام تبریک گنجانده شده بود.[24] البته آموزگار نیز چنان که در پاسخ به پیامهای تبریک نصیری و نهاوندی بیان کرده، در «راه پیشبرد هدفهای فرمانده بیداردل و دوراندیش ایران شاهنشاه آریامهر» تلاش میکرد.[25]
گزارشهای ساواک با خرسندی، کنگره دوم را پایان کار ایراننوینیها و سلطه آنها بر حزب توصیف کردهاند. نوعی خوشحالی[26] نیز درباره روی کارآمدن آموزگار دیده میشود. در این کنگره وظایف دبیرکل و نخستوزیر از هم تفکیک شد و این موضوع، سوژه بیشتر گفت و گوهای شرکتکنندگان در کنگره بود.
آنچه مسلم است گردانندگان حزب رستاخیز که اکثر قریب به اتفاق آنان از اعضای حزب سابق ایران نوین هستند از این که آقای نخستوزیر سمت دبیرکلی را رها کردند سخت پریشان به نظر میرسیدند. اینها مایل بودند آقای دکتر مهدوی و یا دکتر مجیدی به سمت دبیرکلی انتخاب شوند و اصولاً از روی کار آمدن آقای آموزگار سخت ناراحت بودند و شایعاتی که درباره سایر کاندیداها بر سر زبانها انداخته شده بود اکثراً از ناحیه همین افراد بود تا به طریقی نشان دهند که افکار عمومی حزب متمایل به آقای دکتر آموزگار نیست در بین مقامات نزدیک به نخستوزیری که سالها در رأس حزب سابق ایراننوین و اخیراً در حزب رستاخیز همه کاره و تصمیم گیرنده بودند آثار ناراحتی عجیب مشهود بود. پارهای از مسئولان حزبی استانها و شهرستانها که اعضای سابق حزب ایران نوین هستند بیش از سایر مسئولان حزبی تهران از وضع آینده خویش و جدا شدن از سمتهای فعلی خود ناراحتی داشتند و ناراحتی آنان کاملاً مشهود بود.[27]
حزب در حال آزمایش و خطا بود و تمام سرمایههای مملکت(مالی، اداری، انسانی و .....) به آزمون و خطا گرفته میشدند تا رستاخیز راه خود را پیدا کند؛ اما چون همه چیز دولتی و به عبارت دقیقتر شاهانه بود، این تصمیم گیریها به جایی نمیرسید. رژیم اکنون میخواست حزب را از سیطره نخستوزیر نجات دهد. شاه با این کار مجلس شورای ملی را رو در روی نخستوزیر قرار میداد و خود به عنوان ناجی و نقش اول ماجراها به همه چیز خاتمه میداد. شاید هم این کنگره فرصتی بود تا رژیم از دست هویدا راحت شود. رویدادهای بعدی نشان داد که میتوان در یک عقبگرد سریع مجدداً پست دبیرکلی در اختیار نخستوزیر قرار گیرد، به شرط آن که نخستوزیر آموزگار باشد. با این حال گفته میشد هویدا در دوره دبیر کلی (1354ـ 1355)، هدفمندانه دبیر کل و هیئت اجرایی را زیر نظر دفتر سیاسی که نخستوزیر رئیس آن بود، قرار داده است.[28]
اختلاف میان دبیرکل حزب و دولت نیز از نکات مهمی است که در گزارشها دیده میشود. در بهمن 1355، اخباری درباره اختلافات هویدا(نخستوزیر) و آموزگار(دبیرکل) شنیده میشد. این موضوع به داریوش همایون (قائم مقام حزب) مربوط بود و گفته میشد آموزگار، همایون را مهره هویدا میداند. قبل از آن گفته میشد نخستوزیر با کمک عوامل خود، فعالیت حزب و دبیرکل جدید آن را رصد میکند.
عوامل و ایادی آقای هویدا در حزب رستاخیز اخبار و گزارشات محرمانه داخلی حزب را به موقع به اطلاع ایشان میرسانند. این افراد عبارتند از کیهانیان (این فرد از طریق شادمان گزارشات خود را منعکس مینماید) و ملکزاده و منوچهر پزشکی[29]
بنا بر گزارشهای ساواک، انتصابات در دوره دبیرکلی آموزگار بر اساس روابط و سهم خواهی بود. انتصاباتی که از نگاه گزارشگران ساواک، حزب را به رکود کشانده بود. اظهارات آموزگار همچنین نشان میداد که رستاخیز گرفتار بوروکراسی شده و در ساختار دیوانسالاری کشور گیر افتاده است. دفاع هویدا از دیوانسالاری حکومتی اختلافات نخستوزیر و دبیرکل حزب را آشکارتر کرد. سرمقاله روزنامه رستاخیز در دفاع از سخنان دبیرکل، در واقع موقعیت حزب را توصیف کرده بود؛
حزبی که اسیر دیوان سالاری شود در حقیقت یک سازمان بوروکراتیک و عقب مانده خواهد شد چنان که بسیاری از حزبهای کنونی جهان که در روزگار خود سازمانهای پیشرو بودهاند، اینک چیزی بیش از یک دیوان سالاری تقسیم کننده امتیازها و عنوانها بین گروهی معدود نیستند
گزارشگر ساواک با نقل بخشهایی از سخنرانی آموزگار، به این نکته اشاره کرده است که آموزگار حزب را اسیر دیوانسالاری کرده است. [30] البته حزب از همان ابتدا بر پایه دیوانسالاری حکومتی بنا نهاده شد و سنگ بنای اولیهای که کج نهاده شد همان فرمان ملوکانه برای تشکیل حزب بود.
حزب ابزاری در خدمت رژیم
حزب در خدمت شاه بود و برخی مسئولان حزبی انتقاد میکردند چرا فرمایشهای شاه ـ به عنوان نمونه در زمینه سیستم مواد غذایی ـ در روزنامه رستاخیز به طور کامل درج نمیشود؟[31] این موضوع درباره دبیرکل نیز صادق بود که باید در خدمت اوامر شاه باشد. همچنین از حزب به عنوان ابزاری برای کشاندن مردم به مراسم حکومتی مانند 21 فروردین و 28 مرداد استفاده میشد.[32] از دیگر موارد استفاده از حزب، گردآوردن مردم در مراسم استقبال و افتتاح بود؛ یک نمونه آن کشاندن اعضای کانونهای جنوب شرق تهران برای استقبال از فرح دیبا بود.
روز 9 /2 /2535 هنگامی که علیا حضرت شهبانو فرح از خانههای مسکونی در جنوب شرق بازدید به عمل میآوردند از طرف تشکیلات حزب رستاخیز (خانم سمیعی) تلفناً از رؤسای کانونهای حزبی که اکثراً از اساتید دانشگاه یا وکلای دادگستری یا صاحبان کانونهای فرهنگی و دارای شخصیت اجتماعی هستند دعوت نمود که ساعت 10 روز9 /2 /35 در خیابان دولتآباد که حدود 6 کیلومتر بالاتر از میدان شوش است حضور یابند.[33]
بلاتکلیفی حزب
حزب تلاش میکرد در همه زمینهها خودی نشان دهد. مثلاً کمیته حفاظت از محیط زیست حزب، در برخی شهرها اقدام به پخش کیسههای پلاستیکی کرد؛ اقدامی که به نظر ساواک باید توسط شهرداری انجام میشد[34] در اردیبهشت 1355، درباره این موضوع صحبت میشد که اصناف و سندیکاها چه جایگاهی در حزب دارند؟ آیا باید در چارچوب حزب فعالیت کنند یا حزب باید از تأثیرات مسائل صنفی و سندیکایی دور بماند؟[35]
البته این موضوعات مربوط به لایههای پایین حزب(برخی کانونها، کمیتهها و کمیسیونها) بود و مقامات رده بالا به این موضوعات توجهی نمیکردند. از این رو، پس از مدتی، طرح چنین موضوعاتی در کانونها و کمیتهها رها شد. در یکی از سندهای مجموعه حاضر آمده است:
در حال حاضر حزب در بین مردم وجهه خود را از نظر رسیدگی به نارساییهای موجود از دست داده زیرا مطالبی که در گذشته در کانونها گفته شده بلا جواب مانده است. در مورد آموزش ملی نیز موضوع برای عام روشن نیست و هنوز شناخت کافی ندارند. بنابراین حضور در حزب را به عنوان یک فریضه ملی و میهنی میانگارند. به همین دلیل در کانونها شوق و رغبتی مشاهده نمیشود مگر بعضی از کانونها که تحت مسئولیت افراد مشهور و مقامات کشوری به وجود آمده است و جلساتی به لحاظ حفظ حیثیت رئیس کانون برگزار میشود.
حزب؛ دولت و مجلس شورا
مسلماً حزب ابزاری در دست شاه بود؛ اما رابطه آن با دولت و مجلس چگونه بود؟ واقعیت آن است اگرچه هدف رژیم از راه اندازی حزب، ناظر به آینده و آرزوهای دور و دست نیافتنی بود اما درباره موقعیت، ساختار و تشکیلات حزب، ابهامات و تناقضات فراوان وجود داشت. برخی ابهامات درباره حزب آن بود که؛ حزب از یک سو دولتی بود و از سوی دیگر تحت نفوذ نمایندگان مجلس قرار داشت. در یک دوره پست دبیرکلی در اختیار نخستوزیر بود، بعد میان آن دو تفکیک قائل شدند و بار دیگر وضع به همان روال سابق بازگشت. این ابهامات و تناقضها، حزب عریض و طویل رستاخیز را در میان انبوهی از مشکلات و بلاتکلیفیها غرق کرده بود. بخشی از انتشار شایعات مختلف درباره حزب، به همین موضوع بلاتکلیفیها باز میگشت. سردرگمی نسبت به جایگاه و موقعیت حزب، در موارد دیگری چون نسبت دبیر کل و نخستوزیر نیز وجود داشت.
یکی از ایرادهای اساسی به حزب رستاخیز مشخص نبودن رابطه و موضع آن نسبت به دولت و مجلس شورای ملی بود. از همان ابتدای تأسیس حزب گفته میشد که حزب ابزار دولت برای حذف مخالفین و منتقدین خواهد بود و زمینه شکل گیری یک استبداد دولتی را فراهم خواهد کرد.
اکثر کارکنان وزارت کشور با دیر باوری در مورد حزب رستاخیز ملی ایران صحبت میکنند و اظهار میدارند این همان حزب ایران نوین سابق است با همان اعضاء و گردانندگان و همان مرام و روش و ایده و تنها تفاوتی که با گذشته دارد این است که احزاب اقلیت که گاه گاهی ظاهراً انتقاداتی در جهت اصلاح امور مملکت میکردند از بین رفتهاند. مضافاً تمام طبقات مردم عقیده دارند بزرگترین نقص و ایراد حزب رستاخیز ملی انتخاب نخستوزیر و دبیرکل سابق حزب ایران نوین به دبیرکلی حزب است.[36]
موضوع دیگر مشخص نبودن موقعیت حزب نسبت به مجلس شورای ملی بود.
آقای شریف امامی گفته هنوز سیمای حزب رستاخیز درست روشن نشده و حتی دو جناح حزبی آقایان آموزگار و انصاری هم نمیدانند چه وظیفهای دارند و اضافه نمود شنیدم چندی قبل آقای نخستوزیر اشاره نمود لوایح دولت در مجلس مورد مذاکره قرار میگیرد و اگر اختلافی به وجود آمد تصمیم نهایی با حزب خواهد بود، اگر این حرف راست باشد پس مجلس برای چیست؟ همان حزب کار مجلس را انجام خواهد داد و با این کار حرکت مجلسین از بین خواهد رفت.[37]
حزب تحت نفوذ و تأثیر نمایندگان مجلس شورای ملی و برخی مقامات دیگر بود و مسئولان حزبی با واسطه روابط و باندبازیهای درون حزب منصوب میشدند.[38]
عضویت و نام نویسی افراد در حزب
معمولاً این گونه وانمود میشد که سیل خروشان مردم با علاقه و در پاسخ به فرمان ملوکانه مشغول ثبتنام در حزب هستند. اما واقعیت موضوع چیز دیگری بود؛ ادارات دولتی و غیر دولتی تمام توان خود را برای کشاندن مردم به حزب به کار بردند. گزارش زیر، جزو اولین گزارشها درباره ثبت نام کارمندان ادارات در رستاخیز است؛
در حال حاضر نام نویسی کارکنان دولت در دفاتری که در وزارتخانهها و مؤسسات دولتی گذارده شده صورت میگیرد و حتی بعضی از وزارتخانهها به کارمندان خود تکلیف میکنند که بدون حضور اعضاء خانواده فقط با ذکر مشخصات آنها به عنوان قبول عضویت در حزب رستاخیز ملی ایران ثبت نام نمایند...... به تجربه ثابت گردیده هر چیز که جنبه دولتی و تا حدودی اجباری باشد کم کم از جنبه معنوی آن کاسته شده و موجب تقلیل علاقه قلبی و معتقدات باطنی افراد به آن مسئله میگردد.[39]
معلمان و دانشآموزان در مدارس نیز باید در حزب ثبت نام میکردند. این ثبت نامها بدون آگاهی افراد ثبت نام شونده از اهداف و برنامههای رستاخیز بود. گزارش زیر که بر اساس شنود مکالمات تلفنی یکی از سوژههای مورد نظر ساواک تهیه شده، اجبار و ناآگاهی در روند ثبت نامها برای عضویت افراد در محیطهای آموزشی را نشان میدهد.
.......اشرف: یک فرمهایی به مدرسه آوردهاند که بچهها آن را امضاء کنند.
پروانه: به مدرسه رازی هم برده بودند.
.....به تمام آموزگارها گفت خواهش میکنم ساعت اول هر خانمی که به کلاس میرود به بچهها بگوید دو نفر را انتخاب کنند که اگر جلسهای در این باره بود شرکت کنند. ........ یکی از همکاران ما پرسید این بچهها که 18 سالشان نشده. معاون گفت به ما گفتهاند باید لیست بچهها را تهیه کنید و آنها امضاء کنند.
پروانه: از چه سالی؟
اشرف: ...... همین طوری صورت تهیه کردهاند و آوردهاند که بچهها امضاء کنند. منم در جواب یکی از بچهها گفتم این کاغذ را بخوان شاید حکم اعدامت باشد.
...... اشرف: میگویند چون اجباری است باید امضاء کرد. آنقدر محیط مدرسه ما گند است که هیچ حالتی حداقل یک حرفی هم زده نمیشود.[40]
جوی از شایعات و ترس پیرامون ثبت نام اجباری در حزب وجود داشت. این فضا در بین گروههای مختلف مردم مانند کارمندان بیمارستانها و پزشکان نیز وجود داشت.
در سازمان بیمههای اجتماعی به خصوص در درمانگاه تخصصی شماره 2 سازمان مذکور در بین کارکنان به ویژه پزشکان شایع است که ثبت نام و پیوستن کارکنان دولت و سایر طبقات اجتماع در حزب رستاخیز ملی ایران اجباری است و هر کسی که ثبت نام نکند او را دشمن شاه به حساب میآورند و برایش تولید دردسر مینمایند.[41]
چنین شایعاتی در جاهای دیگر نیز شنیده میشد.
شیخ عبدالرسول قائمی به اتفاق چند نفر از روحانیون آبادان مورخه 21 /2 /54 در اطاق اختصاصی خود در مدرسه علمیه ضمن صحبت اظهار داشت دولت اعلام کرده اگر کسی در حزب رستاخیز ملی شرکت نکند به او اجازه خروج از کشور برای زیارت و هر عنوان دیگر به او داده نمیشود. شیخ محمدتقی مصدرالامور با ناراحتی گفت عجب حزب ملی است پس چطور اول گفتند هرکس مایل به عضویت در حزب رستاخیز ملی نباشد به وی جواز خروج داده میشود که از کشور خارج گردد.[42]
سفارتخانهها و کنسولگریهای رژیم در خارج از کشور، به محلی برای ثبت نام افراد و عضویت آنها در حزب تبدیل شده بودند.[43] حتی از ایرانیان مقیم خارج از کشور برای شرکت در کنگرههای حزب دعوت میشد.[44]
تلویزیون نیز به ابزاری برای کشاندن مردم به حزب تبدیل شده بود و به جای برنامههای سرگرمکننده و فیلم، درباره حزب تبلیغ میکرد. این تبلیغات، اثرات منفی در مردم گذاشته بود و آنها به جای دیدن این دست برنامههای تبلیغاتی درباره حزب، با ناراحتی و عصبانیت تلویزیون خود را خاموش میکردند و به مجریان تلویزیون بد و بیراه میگفتند![45]
حزب از همان آغاز با بی تفاوتی و بدبینی مردم به ویژه کارمندان ادارات و سازمانها روبه رو بود. در محیطهای اداری با ناامیدی گفته میشد حزب موفق نخواهد شد و موج تازهای از پارتی بازی و باندبازی را دامن خواهد زد.
ولی اکثر قریب به اتفاق کارمندان[برق تهران] در مورد تشکیل حزب رستاخیز عقیده دارند که حزب جدید چهره نوینی از حزب ایران نوین سابق است و نسبت به تشکیلات آن بدبین میباشند و اکثراً وجود آقای هویدا را در راس حزب به استهزاء میگیرند و تصور دارند که کمترین تفاوتی بین حزب رستاخیز و احزاب قبلی وجود ندارد و باز هم مشاغل حزبی توسط توصیه و پارتی بازی تقسیم خواهد شد. کارمندان مذکور ...... با نظر کاملاً نومیدانه و بیتفاوتی به تشکیلات حزب جدید چشم دوخته و این اندیشه را در سر دارند که این حزب هم برای افراد مشخص و دارای منصب و مقام به وجود آمده است.[46]
در گزارش دیگری در این زمینه آمده است:
با این که حزب رستاخیز ملت ایران برنامه انتخاباتی مجلسین سنا و شورای ملی را اعلام کرده است ولی از طرف طبقات مختلف مردم علاقهای برای شرکت در انتخابات مشاهده نمیشود و عموم مردم در امر انتخابات نظر بیتفاوت دارند.[47]
آمارسازی و بازی با اعداد و ارقام
یکی از موضوعات مهم درباره رستاخیز علاقه گردانندگان آن به آمارسازی بود. این کار با هدفهای گوناگونی انجام میشد. یک هدف مهم از این کار تبلیغات برای نشان دادن اهمیت و بزرگی حزب بود. با اعلام اعداد بزرگ درباره تعداد شرکت کنندگان در گردهماییها یا تعداد اعضا و کانونها، حزب، بزرگ، فراگیر و مورد اقبال قاطبه اهالی مملکت نشان داده میشد. از همان روزهای نخست راه اندازی حزب، عددسازیها شروع شد. مثلاً در حالی که ظرفیت ورزشگاه آزادی فعلی کمتر از 80 هزار نفر است، چنین وانمود میشد که تعداد شرکت کنندگان در کنگره حزب در این ورزشگاه، 120 هزار نفر هستند.
روز دوازدهم اردیبهشت حدود 000 /120 نفر در استادیوم ورزشی آریامهر کنگره سپاس را تشکیل میدهند. از این عده 70 هزار نفر از تهران پنجاه هزار نفر از شهرستانها شرکت میکنند.[48]
افزون بر موضوع آمارسازی برای تبلیغات و طرح ادعاهای بزرگ مبنی بر عضویت قاطبه مردم و گروههای مختلف اجتماعی، ارائه اعداد و ارقام برای حیف و میل بودجه حزب نیز وجود داشت. مثلاً اگر تعداد شرکت کنندگان در کنگره حزب، چند هزار نفر بیشتر اعلام میشد، برای محاسبه هزینههای مربوط به این تجمعات، کافی بود که در هر مورد نیز کمی اعداد و ارقام دست کاری شود؛ نتیجه چنین آمارسازیها و عدد و رقمهای ساختگی حیف و میل بیشتر بودجه حزب بود که از بودجه عمومی پرداخت میشد. اختلافات کمیسیون مالی کنگره حزب برای محاسبه بخشی از هزینههای مربوط به برگزاری کنگره سال 1354، تا حدی گویای برخی موضوعات است.
[در]کمیسیون مالی کنگره حزب رستاخیز ملی ایران ...... قرار بر این شده که ارتش تعداد سه هزار نفر و شخصی به نام اشراق پیمانکار تعداد 5500 نفر را غذا بدهند. ارتش هزینه ناهار، شام و صبحانه هر نفر را به ترتیب 70، 80 و 50 ریال ارزیابی کرده است. لیکن اشراق همان مواد غذایی را به ترتیب 245، 230 و 70 ریال صورت داده است. کلیه اعضای کمیسیون با قیمتهای داده شده از طرف پیمانکار مزبورموافق بودند و تنها مجید ضامنی با این جریانات مخالفت نموده است و بعد از بحثهای زیاد قرار میشود 25% از قیمت تعیین شده کاسته شود. مجدداً صورت حسابهای دیگری جهت تصویب به کمیسیون مزبور ارجاع مینمایند و چون از لحاظ قیمت و مخارج مشخص نبود مجدداً ضامنی از امضای صورت جلسات مذکور خودداری مینماید و در ذیل برخی از صورت جلسات نوشته است از تصویب پیشنهادات مبهم معذورم به همین جهت از صدور کارت شرکت در کنگره جهت ضامنی خودداری شده است![49]
کانونها و کمیتهها
کانونها در انتهای سلسله ارکان حزب قرار داشتند و بالاتر از آنها کمیتهها قرار داشتند. کانونها و کمیتهها قرار بود که محل طرح کلیه مسائل، مشکلات و برنامههای مردم باشند.[50] یکی از موضوعات مربوط به حزب در سال1354، که در اسناد ساواک بازتاب زیادی دارد، تشکیل کانونهای حزبی بود.[51] در مهر ماه1354 در پایتخت پیشرفتی در کار کانونها دیده نمیشد.[52] در فروردین 1355، خبرها حاکی از عدم فعالیت کمیتههای حزبی بود.
از فروردین 2535 به نحو چشمگیری فعالیت کمیتهها متوقف گردید و افرادی که در ادارات دولتی مشاغل مهمی را داشتند و صاحب نظر بودند حتی کارشناس اداری که قبلاً در کمیتهها شرکت مینمودند تحت تأثیر رؤسای خود یا وزراء قرار گرفته و به عناوین مختلف از شرکت در کمیتهها خودداری نموده مثلاً معاونین سازمان اداری کشور و سازمان برنامه و برخی از قضات دادگستری و یا عدهای از اساتید دانشگاه که در کمیتهها شرکت داشتند بعد از فروردین 2535 از حضور در کمیتهها خودداری نمودند و اظهار میدارند عدم توجه دستگاههای گرداننده حزب به عقاید و نظرات آنان، آنان را دلسرد نموده زیرا در اواخر فروردین از طرف قائم مقام دبیرکل حزب دستور داده شد که نظرات و عقاید کمیتهها حتی در روزنامه رستاخیز هم منعکس نگردد و تابلوهای نمودار تشکیل کمیتهها را از سر درب کمیتهها برداشتند و مردم تاریخ تشکیل کمیتهها را نمیدانند تا به کمیته مورد نظر خود مراجعه نمایند که این اعمال به صورت بیاعتنایی به افراد کارشناس و مطلع و بیتوقع بوده و اعمال غرض بعضی از گردانندگان حزب است که باعث سستی و بیرغبتی و یأس مردم را از حزب رستاخیز فراهم مینماید.[53]
در اردیبهشت ماه 1355، حزب برای فراهم نمودن کنگره، نیازمند توسعه کمی کانونها بود؛ از این رو میباید قبل از فرا رسیدن موعد برگزاری کنگره، تعداد کانونها افزایش پیدا میکرد. موضوع دیگر فراهم کردن جمعیت لازم برای شرکت در کنگره بود. در حالی که مقدمات برگزاری کنگره فراهم نبود، منبع ساواک خشم خود را از رکود فعالیتهای حزب طی یکسال گذشته نشان داده و البته باندبازیهای ایران نوینیهای سابق را علت اصلی کار میدانست.
مراتب فوق نمونهای است از وضع فعالیت مسئولان حزب طی یک سال گذشته و نمودار جالبی از کار پیشرفت آن که واقعاً علاقه به کار نرفته است. ضمناً حزب رستاخیز ملت ایران به دست اعضای سابق حزب ایران نوین اداره میشود و از سایر افراد در جهت پیشرفت حزب بهره نمیگیرند.[54]
در خرداد 1355، منابع ساواک به عدم تحرک کمیتهها و رکود فعالیتهای حزبی اشاره کردهاند؛
در کمیتههای حزبی استان مرکزی و تهران عدم همکاری هم چنان وجود دارد ..... اختلافات و عدم همکاری و مدیریت و احساس مسئولیت و نه آگاهی به وظایف معموله از طرف مسئولان حزب و مخالفت اعضاء با مسئولان تعیین شده موجب رکود در کار گردیده است.[55]
در 15 شهریور 1355، اعلام شد در حزب تعداد 49000 کانون تشکیل شده است. بنا بر گزارش مأمورین ساواک بیش از ده هزار از این کانونها در فاصلهای 45 روزه (یعنی هر روز بیش از 200 کانون) شکل گرفته بودند. دو نکته مهم در این خصوص یکی نقش وزارت کار و امور اجتماعی و دیگری صوری و غیر واقعی بودن اغلب کانونهای مذکور بود.
تا آخر تیر ماه 35 (1355)تعداد کانونهای متشکله در سطح کشور حدود 39000 بود، تشکیل حدود 10 هزار کانون طی این مدت مطلبی است قابل توجه و این افزایش بدین صورت بوده که از طرف وزارت کار و امور اجتماعی در سطح کشور مأمورانی برای تشکیل کانونهای حزبی مأمور شدهاند و مسئولان مناطق 12 گانه تهران و سایر مسئولان حزبی در ولایات فعالیتهای زیادی در جهت تشکیل کانونهای جدید به عمل آوردهاند البته تعدادی از این کانونها صحیح تشکیل شده ولی بسیاری از این کانونها جنبه صوری داشته و در پایتخت جنبه صوری بودن کانونها بیشتر بوده است.[56]
در گزارشی مربوط به آبان ماه 1355، صوری بودن کانونهای حزبی و آمار و ارقام ساختگی آن مورد بررسی و تأیید قرار گرفته است. نکات مهم گزارش مزبور درباره فعالیت کانونها به قرار زیر است؛
●
●
●
در بهمن ماه 1355، همزمان اخباری درباره توقف فعالیت حزب در سطح کانونها و تشکیل کمیتهها و سازمانهای حزبی به گوش میرسید. این کمیتهها که بیشتر روی کاغذ نمودار میشدند، بخشی از بودجه حزب را میبلعیدند.[58] در اواخر سال 1355، گزارشهای جالبی درباره صوری بودن آمار مربوط به تعداد کانونها و فعالیتهای آنها در دست است.
متأسفانه اعضای بسیاری از کانونها پراکنده شدهاند و فقط روسای آنها باقی ماندهاند و آنچه در روزنامه رستاخیز در مورد تشکیل جلسات کانونها منعکس میشود مقرون به واقعیت نیست و این صورتهای قدیم کانونهاست که روی پروندههای سابق تشکیلاتی هر روزنامه تعدادی از کانونها را بدین عنوان که امروز جلسه دارند درج مینمایند کما اینکه آنقدر دقت هم ندارند که گاهی مشاهده میشود نام اموات را جزء تشکیل دهندگان جلسات کانونها در مطبوعات درج میکنند که موجب ناراحتی میگردد. مثلاً در صفحه شماره 546 چهارشنبه 27 /11 /35(55) روزنامه رستاخیز در زیر ستون برنامه جلسات کانونهای تهران در ردیف 11 نوشته شده که کانون شماره 2802 ساعت 1930 در سالن اجتماعات بنیاد پهلوی به ریاست سناتور اشرف احمدی تشکیل خواهد شد، در حالی که سناتور اشرف احمدی مدتها است فوت نموده است.[59]
کمیتهها و کانونهای حزب محل طرح مسائل و موضوعات گوناگون بود. این موضوعات طیفی از مشکلات محلی تا وضعیت راهها، حقوق کارگران و مانند آن را شامل میشد.[60] این موضوعات به حدی گسترده بود که گفته میشد، حزب همه کار میکند غیر از سیاست![61] اعضای کانونها ـ حتی کانونهای مهم پایتخت ـ فکر میکردند که فعالیت کانونها فایدهای ندارد. زیرا بهرغم فعالیت، از آنها برای انجام کاری دعوت نمیشود!
با این که همه افراد کانون[توسعه و پیشرفت صنعت] خوشنام و شاهدوست و وطنپرست هستند در تشکیلات حزب رستاخیز و کمیتههای آن حتی از یک نفر از آنها دعوت نشده است باز همان اشخاص سابق دور هم جمع شدند و طبقات تحصیلکرده را کنار گذاشتند.[62]
درباره بی فایده بودن جلسات کانونها و پیشنهادهای اعضای آنها، در جلسه کمیته امور معلم حزب، گفته شده است که؛
صحبتها، گفت و شنود، طرحها و پیشنهادات ما به صورت بایگانی در حزب مانده یا به دور ریخته میشوند. آقای امیرعباس هویدا (دبیرکل) و دکتر مهدوی (قائم مقام) در روز افتتاح کمیتهها اظهار داشتند ما میخواهیم تمام کارها را با پیشنهادات کمیتهها انجام دهیم لکن متأسفانه در این مدت تعدادی طرح تسلیم گردید و معلوم نیست در چه محلی بایگانی شده است اصلاً شرکت ما در جلسات بیفایده است فقط دیدار دوستان میباشد... هیچ کس به فکر ما نیست. این حزب هم مانند حزب ایران نوین فقط حرف میزند و عمل نمیکند..... عدم استفاده از بایگانی نمودن طرح و پیشنهادات واصله از کانونها و استانهای مختلف کشور در حزب رستاخیز ملت ایران به احتمال قوی صحت دارد و عموم همکاران منابع این موضوع را تایید مینمایند و چه بسا مذاکرات فی مابین در این مورد به سایر افراد در خارج از محل حزب نیز کشیده شده و اصلح است جهت استفاده از پیشنهادات و طرحهای واصله اقداماتی به عمل آید.[63]
تشکیل کانونها، کمیتهها و جناحها، نیازمند تزریق بودجه به آنها بود. از این رو با ثبت کانون، کمیته یا جناح مبلغی پول در اختیار واحد مربوطه قرار میگرفت. در اسناد به این نکته اشاره شده که اختصاص چنین بودجهای، سوء استفادههای مالی را در پی خواهد داشت. در این شرایط هر فرد و گروهی تلاش میکرد تا سهم بیشتری از بودجه واحد را از آن خود کند.
قرار است از طریق هیئت اجرایی و مسئول امور مالی حزب رستاخیز ملت ایران به کانونها و کمیتهها و جناحین حزب بودجه مستقل بدهند مشروط به اینکه کمیتهها و کانونها و جناحها شرح وظایف و احتیاجات خود را تنظیم و به حسابداری حزب ارائه دهند و بیشترین رقم بودجه در اختیار دو جناح خواهد بود..... با تعیین بودجه مستقل برای سازمانهای مختلف حزبی قطعاً سوء استفادههایی در بین خواهد بود و سوءاستفاده چیان افرادی از فامیل و بستگان خود را به عناوین مختلف استخدام مینمایند تا مبالغی به آنان تعلق گیرد.[64]
معضل دیگر کانونها، گرفتار شدن آنها در گرداب باندبازی بود. کانونها، محل فعالیت گروهها و باندهایی بودند که پیش از تشکیل حزب نیز وجود داشتند و اکنون در قالب کانون و در سطوح بالاتر خود را نشان میدادند.
بعضی از گروهها و کانونها هم که مختصر فعالیت اسمی دارند افرادی هستند که از گذشته با دستهبندیها توانستهاند خودشان را در حزب جدید جا بیندازند به عنوان نمونه احمد جلالیان در شرق تهران سابقاً کمیته حزب ایران نوین را اداره میکرده و در دستهبندی جواد سعید علیه منوچهر کلالی همکاری نزدیک داشته است و در حال حاضر با همان دستهبندی یکی از کانونهای حزب را در شرق تهران به وجود آورده و یا نماینده گروه فرهنگیان شخصی به نام حسین رجبی است که همیشه در دستگاه فرهنگ دار و دسته داشته و حالا هم همان دار و دسته را به حساب فرهنگیان حزب رستاخیز معرفی کرده. در جنوب غرب تهران هم آقای داود فلاح مقدم با دار و دسته خودش کانوندار جنوب شهر است. ...... موضوع قابل توجه دیگر هجوم دستهها و باندهای شناخته شده برای تشکیل جناحها و گروهها است که برای تسخیر و سنگربندی در حزب یادگیری و لشکرکشی میکنند که جامعه اصلی نسبت به آنها بیاعتقاد است..... آنچه مسلم است هویدا در حزب دستهای یا حتی دوستانی ندارد و به همین دلیل به فکر ساختن دارودستهای در حزب افتاده است.[65]
باندبازی و ایجاد گروه و دسته جناحها، کمیتهها و کانونهای حزبی را در بر گرفته بود. این دستهها، همبستگی خود را به درون رستاخیز میآوردند و از حزب به عنوان یک وسیله برای کسب قدرت و به دست آوردن منافع گروهی استفاده میکردند.
در حزب رستاخیز ملت ایران فعالیت عمده در[کمیته]تشکیلات این حزب به عهده مجید سرتیپی قرار گرفته و نامبرده عدهای از دوستان سابق خود را که نقش دلالی او را داشتهاند در کمیته تشکیلات حزب جمع کرده کوشش دارند با ریشه پیدا کردن در تشکیلات حزبی کمکم قدرت فرهنگی حزب را به دست گیرند.[66]
کار سرگرم کردن طبقات پایین جامعه، بیشتر توسط کانونها انجام میشد. هدف کانونها جذب گروههای مختلف روستایی، شهری، کارگران، کشاورزان و جوانان بود و نشریات مختلف حزب مانند رستاخیز روستا در این راستا تلاش میکردند.
باندهای سابق
گزارشهای ساواک نشان میدهد که در سالهای 1357-1354، رقابتهای درون حزبی برای به دستآوردن قدرت و مقام وجود داشته است. باندهای قدرت، حزب دولتی رستاخیز را محملی برای رسیدن به اغراض و اهداف خود میدانستند. ریشه این وضعیت به دوران قبل از تشکیل حزب باز میگشت و حزب رستاخیز وارث چنین اوضاعی بود و میتوان چند گرایش عمده را برای توصیف این باندها مشخص کرد.
1) ایران نوینیها و طرفداران هویدا 2) طرفداران علم و حزب مردم 3) طرفداران جمشید آموزگار 4)گروههای کوچکتر که باقیمانده یا طرفدار پان ایرانیست و زحمتکشان بقایی بودند.
ظاهراً ایفای نقش اکثریت به وسیله حزب ایران نوین و دوره طولانی نخستوزیری هویدا، سبب شکل گرفتن جبههای وسیع از مخالفان او شده بود. این موضوع در گزارشهای ساواک و جهتگیریهای گزارشهای منابع ساواک نیز مشخص است.
از همان کنگره اول اختلافات گروهی و باندی وجود داشت. پان ایرانیستها در جمع خودشان میگفتند که ایران نوینیها همچنان روابط سابق خود را در حزب جدید حفظ و بر آن اعمال کردهاند. پزشکپور در تجمع ایران نوینیها از آنها خواسته بود که تشکل پیشین خود را به حزب جدید انتقال دهند و البته گزارش فعالیتهای خود را به وی ارائه کنند.
پزشکپور ضمن انتقاد شدید از نحوه برگزاری کنگره گفت: ....... شما این را بدانید که گردانندگان کنونی حزب رستاخیز، ایران نوینی سابق هستند و تنها افراد متشکل و سازمان یافتهای که در رستاخیز شرکت دارند شما هستید. در هر شهر و روستایی که هستید عیناً سازمان خود را به رستاخیز منتقل کنید و عضو فعال و مشخص حزب گردید..... شما در هر شهری که هستید با خیال راحت در رستاخیز شرکت کنید و یک اتمسفر ملی و میهنی در رستاخیز به وجودآورید و نگذارید که رستاخیز از مسیر خود منحرف گردد..... این جلسه در ساعت 21 پایان یافت و قرار شد هر پانزده روز یکبار نتیجه فعالیتهای خود را به پزشکپور گزارش کنند.[67]
در چنین زمینهای بود که حزب پان ایرانیست از تحویل دادن برخی وسایل و امکانات حزبی خود به حزب رستاخیز خودداری کرد.
پس از انحلال حزب پان ایرانیست قرار بوده دارایی و وسائل این حزب صورت برداری و به حزب رستاخیز ملت ایران تحویل شود ولی تعدادی از این وسائل جمع آوری و به اعضای سابق حزب مزبور به عنوان امانت سپرده شده[68]
فعالیتهای پان ایرانیستی در خوزستان، موضوعی آشکار بود.
..... پس از اتمام سخنان میرخانی آقای پارسا گفت ایشان نماینده حزب هستند و برای رسیدگی به این مطلب که در تهران گفته شده که حزب در خوزستان به طرف پان ایرانیسمهای سابق گرایش دارد آمدهاند...... دکتر میرخانی گفت من آمدهام بگویم و توصیه کنم همه در محور رستاخیز ملت ایران و برای حزب رستاخیز فعالیت نمایند و این حزب، حزب یکپارچه ملت ایران است. آقای دوراندیش..... گفت چون یکی از مسئولین حزب سابق پان ایرانیسم در رأس کار قرار دارد چنین برداشتی شده است و تصور میشود که همان مسئولین سابق مصدر کار هستند. الهی گفت چون آقای کرمانی در رأس کار قرار دارند ایشان از کلیه همکاران سابق خود دعوت کردهاند و کمتر به اعضاء و گروههایی که در احزاب ایران نوین و مردم فعالیت داشتهاند میدان میدهد و اینها هنوز همان شعارهای سابق پان ایرانیسم را میدهند و در قالب رستاخیز همان ایده و عقیده خود را عملی میسازند و من چند بار با آقای کرمانی صحبت کردم ایشان صریحاً گفتهاند من نه هیئت اجرایی و نه دفتر سیاسی را قبول دارم زیرا اینها همه انتصابی میباشند و به خصوص مادامی که آقای هویدا مصدر کار است اجرای برنامهها مشکل خواهد بود. الهی اضافه کرد که محل سابق پان ایرانیسم هنوز در اختیار همان افرادی است که قبلاً در آن بودهاند و تابلوی روزنامه خاک و خون نیز برداشته نشده است. آقای کرمانی در تشکیل کانونها سعی نموده از نفوذ پان ایرانیسمهای سابق استفاده نماید و هم اکنون فعالیت ایشان با همکاری آقایان آصفها، حیدری زاده و کرباسیون میباشد و سعی نموده کانونها زیر نفوذ پانایرانیسم سابق باشد. [69]
در اسفندماه 1354، خبر رسید که مظفر بقایی امیدوار به فعالیت مجدد حزب زحمتکشان است و در این باره به مقامات رژیم نامه نوشته است.
نامه دکتر مظفر بقائی کرمانی در مورد حزب رستاخیز ملی به پیشگاه 1020 [شاه] که در چهار برگ تهیه گردیده نزد فیروز مجللی خبرنگار دانشگاهی روزنامه اطلاعات مشاهده گردید. در نامه دکتر بقائی اشاره شده چنانچه تضییقات دولت ادامه پیدا نکند حزب زحمتکشان ملت ایران مستقلاً و بدون ورود در تشکیلات جدید به فعالیت خود ادامه خواهد داد.[70]
[1]. نک: قرآن کریم، سوره 5 (سوره انعام)، آیه 6، سوره 33 (الاحزاب)، آیات20 و 22، فرهنگالمنجد، لغتنامه دهخدا، فرهنگ فارسی معین و فرهنگ فارسی عمید ذیل واژه حزب.
[2]. درباره حزب نک: حسن محمدینژاد، احزاب سیاسی، تهران، 1353، موریس دورژه، جامعه شناسی سیاسی، ترجمه ابوالفضل سیاسی، 1358، همو؛ احزاب سیاسی، ترجمه رضا علومی، 1357، صارمی شهاب، اصغر، احزاب دولتی و نقش آنها در تاریخ معاصر، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1378.
[3]. نظریه تفکیک قوا، به شکل منسجم و به عنوان ابزاری برای تحدید قدرت، توسط مونتسکیو به کار گرفته شد. در این نظریه وظیفه قوه مقننه وضع قوانین و مقررات و وظیفه قوه مجریه انطباق آنها بر موارد خاص است و قوه قضائیه اعمال قوه مجریه را کنترل کرده و به اختلافات رسیدگی میکند.
[4]. درباره ساواک نک: شاهدی، مظفر، ساواک، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1388، احمدی،عبدالرحمان، ساواک و دستگاه اطلاعاتی اسرائیل، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1381، ایرنبرگر، هارولد، ساواک یا دوست شکنجهگر غرب، ترجمه م.احمدی، نشر آزادی، 1358، دلانوا، کریستوا، ساواک، ترجمه عبدالحسین نیک گهر، 1371، نجاری راد، تقی، ساواک و نقش آن در تحولات داخلی رژیم شاه، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378، همو؛ همکاری ساواک و موساد، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381.
[5]. مأموریت برای وطنم، 1348، صفحات 334ـ 335.
[6]. ناسیونالیسم در ایران، 1371، ص 435.
[7]. شاهدی، مظفر، حزب رستاخیز؛ اشتباه بزرگ، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1382، ج 1، صفحات 53 ـ 54.
[8]. درباره این حزبها نک: شاهدی، مظفر، سه حزب (مردم، ملّیون، ایراننوین: 1336ـ 1353)، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1387.
[9]. دبیرکلهای حزب ایران نوین از 1343تا 1353ش به ترتیب عبارت بودند از: حسنعلی منصور(1342ـ 1343ش)، عطاءالله خسروانی (1343ـ 1348ش)، منوچهر کلالی(1348ـ 1353ش) و امیرعباس هویدا (1353ش).
[10]. برای اطلاعات بیشتر درباره حزب رستاخیز به آثار زیر رجوع کنید:
1. روزنامه رستاخیز(ارگان حزب رستاخیز ملت ایران) و دیگر نشریات وابسته به حزب، مقالات داریوش همایون در روزنامه آیندگان، که با عنوان "حزب فراگیرنده ملت" (انتشارات حزب رستاخیز، چاپ اول، 2536) مستقلاً منتشر شده است. 2. اسنادی از حزب رستاخیز ملت ایران، (به کوشش ایرج محمدی، تهران، خانه کتاب، اول، 1392ش) 3. اسناد حزب رستاخیز (دو جلدی) مرکز اسناد انقلاب اسلامی، به کوشش اصغرشهاب صارمی (تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385) 4. حزب رستاخیز؛ اشتباه بزرگ(مظفر شاهدی، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، دو جلدی،1382) 5. عبدالحسین آذرنگ، مدخل حزب رستاخیز در دانشنامه جهان اسلام؛ نک: http://rch.ac.ir) 6. بررسی علل تشکیل حزب رستاخیز (فرزانه نیکو برش راد در سقوط 2، دومین همایش بررسی علل فروپاشی سلطنت پهلوی: وابستگی و سلطه سیاسی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، تهران،1387) 7.پیدایش و افول یک حزب دولت ساخته (پروین حیدری، تاریخ نو، 1390، سال اول شماره 2) 8. برخی کتابهای خاطرات مانند یادداشتهای علم، خاطرات پرویز راجی (در خدمت تخت طاووس، برگرداننده حسن کامشاد، تهران، طرح نو، ۱۳۸۱ و ترجمه دیگر: خدمتگزار تخت طاووس، تهران: انتشارات اطلاعات، دوازدهم،1387)، کتاب پاسخ به تاریخ، ترجمه حسین ابوترابیان، چاپ اول، تهران، ۱۳۷۱ و ایران بین دو انقلاب، یرواند آبراهامیان، ترجمه احمد گلمحمدی، محمدابراهیم فتاحی، نشر نی، تهران، 1389 نیز قابل استفاده هستند. 9. پایگاه مجلات تخصصی نور http://www.noormags.com برخی از مقالات و اخبار درباره حزب رستاخیز را به نمایش گذاشته است.
[11]. حزب رستاخیز به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، سال 1401، دو جلد، اسناد شماره: 55266 /20ﻫ 21، تاریخ:30 /2 /1357؛ شماره: 55267 /20ﻫ 21 ، تاریخ:30 /2 /1355؛ شماره: 50936 /20ﻫ 15، تاریخ: 17 /4 /2535[1355].
[12]. همان، سند شماره: 55211 /20ﻫ 21، تاریخ: 22 /2 /2535[1355]
[13]. همان، گزارش بدون شماره، از: 341، به: عرض میرسد، درباره: انتخاب مسئولان و دبیران حزبی، تاریخ: 9 /12 /1354.
[14]. همان، سند شماره: 4392 /324، تاریخ: 5 /2/2535[1355].
[15]. همان، سند شماره: 444 /341، تاریخ: 10 /4/2535[1355].
[16]. همان، سند شماره: 55211 /20ﻫ 21، تاریخ: 22 /2 /2535[1355].
[17]. همان، اسناد شماره: 61609 /21ﻫ 20، تاریخ: 10 /2 /1354 ، بولتن نوبهای از تاریخ 21 /12 /54 تا 22 /6 /55، شماره: 2300، تاریخ: 22 /6 /1355؛ شماره: 61674 /20ﻫ 21 تاریخ: 25 /2 /1354.
[18]. همان، اسناد بدون شماره، از: 341، به: عرض میرسد، موضوع: عدم فعالیت جناحهای حزب رستاخیز، تاریخ: 27 /12 /1354؛ شماره: 55249 /20ﻫ 21، تاریخ:30 /2 /1355.
[19]. همان، سند شماره: 50936 /20ﻫ 15، تاریخ: 17 /4 /25353[1355].
[20]. همان، سند شماره: 55925 /20ﻫ 21، تاریخ: 8 /7/2535[1355].
[21]. همان، سند شماره: 60129 /20ﻫ 21، تاریخ: 8 /8 /1355، پیرو: 60125 /20ﻫ 21 ـ 6 /8 /55.
[22]. همان، سند شماره: 60664 /20ﻫ 21، تاریخ: 23 /11/2535[1355].
[23]. همان، سند بدون شماره، تاریخ: 8 /8 /1355، درباره: دکتر محمد ستاری استاد دانشگاه و نماینده مجلس شورای ملی از حوزه انتخابیه (رشت).
[24]. همان، پیام تبریک نصیری به آموزگار، تاریخ:10 /8 /2535[1355].
[25]. همان، اسناد شماره: 7090 /1 م، تاریخ: 16 /8/2535[1355] ؛ شماره: 2589، تاریخ: 18 /8/2535[1355].
[26]. در چنین فضایی گفته میشد دبیرکل جدید تنها به ساواک متکی است و اگر حمایت ساواک از وی نباشد ادامه کار برای او مشکل خواهد بود. نک: همان، سند بدون شماره، از: 341، به: عرض میرسد، تاریخ: 18 /8/2535[1355]، موضوع: وضع داخلی حزب رستاخیز ملت ایران.
[27]. همان، سند شماره: 60143 /20ﻫ 21، تاریخ: 9 /8/2535[1355].
[28]. همان، بدون شماره، از: 341، به: عرض میرسد، تاریخ: 18 /8/2535[1355] موضوع: وضع داخلی حزب رستاخیز ملت ایران.
[29]. همان، اسناد بدون شماره و بدون موضوع، از: 341، به: عرض میرسد، تاریخ: 30 /10/2535[1355] ؛ شماره: 60671 /20ﻫ 21، تاریخ: 24 /11/2535[1355].
[30]. همان، سند شماره: 60688 /20ﻫ 21، تاریخ: 25 /11/2535[1355].
[31]. همان، سند شماره: 55252 /20ﻫ 21، تاریخ: 30 /2 /1355.
[32]. همان، سند شماره: 2300، تاریخ: 22 /6/2535[1355]، بولتن: نوبهای از تاریخ: 21 /12 /34 تا 22 /6 /2535[1355].
[33]. همان، سند شماره: 80203 /20ﻫ 25، تاریخ: 13 /2 /2535[1355].
[34]. همان، سند شماره: 6556/ﻫ، تاریخ: 29 /2 /1355.
[35]. همان، سند شماره: 55252 /20ﻫ 21، تاریخ:30 /2 /1355.
[36]. همان، سند شماره: 67474 /20ﻫ 22، تاریخ: 22 /2 /1354، علت بدبینی و عدم استقبال مردم از انتخابات ناشی از این است که کارگردانان حزب جدید مخصوصاً برگزارکنندگان کنگره حزبی را عدهای از چهرههای شناخته شده حزب ایران نوین تشکیل میدادند که مردم با آنها نظر مساعد ندارند و اکنون در افکار عمومی این فکر پیدا شده که حزب جدید همان حزب سابق است و فقط تغییر اسم پیدا کرده است. سند شماره: 55666 /20ﻫ 15، تاریخ: 8 /3 /1354.
[37]. همان، سند شماره: 60992 /20ﻫ 21، تاریخ: 27 /7 /1354.
[38]. همان، گزارش بدون شماره، از: 341، به: عرض میرسد، درباره: انتخاب مسئولان و دبیران حزبی، تاریخ: 9 /12 /1354.
[39]. همان، سند شماره: 122223 /20ﻫ21، تاریخ: 24 /12 /1353.
[40]. همان، سند شماره: 25031 /23ﻫ12، تاریخ: 9 /1 /1354.
[41]. همان، سند شماره: 67260 /20ﻫ 22، تاریخ: 7 /2 /1354.
[42]. همان، سند شماره: 8585/ﻫ 1، تاریخ: 24 /2 /1354.
[43]. همان، سند شماره: 4820، تاریخ: 31 /1 /1354.
[44]. همان، سند شماره: 866 /333، تاریخ: 7 /3 /1354.
[45]. همان، سند شماره: 67261 /20ﻫ 22، تاریخ: 7 /2 /1354.
[46]. همان، سند شماره: 67539 /20ﻫ 22، تاریخ: 28 /2 /1354.
[47]. همان، سند شماره: 55666 /20ﻫ 15، تاریخ: 8 /3 /1354.
[48]. همان، سند شماره: 121721 /20ﻫ21، تاریخ: 22 /12 /1353.
[49]. همان، سند شماره: 25839 /20ﻫ 12، تاریخ: 14 /2 /1354.
[50]. همان، سند شماره: 80203 /20ﻫ 25، تاریخ: 13 /2 /2535[1355].
[51]. همان، سند شماره: 62383 /20ﻫ 21، تاریخ: 13 /6 /1354.
[52]. همان، سند شماره: 62522 /20ﻫ 21، تاریخ: 12 /7 /1354.
[53]. همان، سند شماره: 80203 /20ﻫ 25، تاریخ: 13 /2 /2535[1355].
[54]. همان، سند شماره: 55249 /20ﻫ 21، تاریخ:30 /2 /1355.
[55]. همان، سند شماره: 55182 /20ﻫ 21، تاریخ: 18 /3 /1355.
[56]. همان، سند شماره: 55837 /20ﻫ 21، تاریخ: 23 /6/2535[1355].
[57]. همان، سند شماره: 60114 /20ﻫ 21، تاریخ: 3 /8/2535[1355].
[58]. همان، اسناد شماره: 60678 /20ﻫ 21، تاریخ: 24 /11/2535[1355] ؛ بدون شماره، از: 321، تاریخ: 13 /11 /1354، موضوع: تاریخ تشکیل مجمع مؤسسان سازمان دانشجویان؛ شماره: 40208 /20ﻫ 13، تاریخ: 16 /11 /1354؛ شماره: 60603 /20ﻫ 21، تاریخ: 12 /11/2535[1355].
[59]. همان، سند شماره: 60720 /20ﻫ 21، تاریخ: 5 /12/2535[1355].
[60]. همان، اسناد: گزارشی از تشکیل جلسه کمیته کارگری حزب، شماره: 55171 /20ﻫ 21، تاریخ:15 /2 /1355؛ صورتجلسه یکی از کانون های حزب، تاریخ: 8 /2 /1355؛ شماره: 55192 /20ﻫ 21، تاریخ: 16 /2 /1355؛ شماره: 55197 /20ﻫ 21، تاریخ: 18 /2 /1355.
[61]. همان، سند شماره: 60640 /20ﻫ 21، تاریخ: 17 /11/2535[1355].
[62]. همان، سند شماره: 60992 /20ﻫ 21، تاریخ: 27 /7 /1354.
[63]. همان، سند شماره: 55101/ 21ﻫ، تاریخ: 7 /2/2535[1355].
[64]. همان، سند شماره: 63571 /20ﻫ 21، تاریخ: 24 /10 /1354.
[65]. همان، سند شماره: 62572 /20ﻫ 21، تاریخ: 19 /7 /1354.
[66]. همان، سند شماره: 57614 /20ﻫ 15، تاریخ: 9 /8 /1354.
[67]. همان، سند شماره: 25977/ﻫ 12، تاریخ: 18 /2 /1354.
[68]. همان سند شماره: 26538 /20ﻫ 12، تاریخ: 14 /3 /1354.
[69]. همان، سند شماره: 47343/ﻫ 3، تاریخ: 4 /12 /1354.
[70]. همان، سند شماره: 67008 /20ﻫ 22، تاریخ: 10 /12 /1354.
نشان حزب رستاخیز
از سمت چپ: جمشید آموزگار ـ هوشنگ انصاری ـ امیرعباس هویدا
از سمت چپ: عبدالله ریاضی ـ محمدحسین موسوی نماینده مجلس شورای ملی و معاون حزب در دوران دبیر کلی آموزگار
اسدالله علم هنگام سخنرانی در دومین کنگره حزب رستاخیز
اسدالله علم . نصرتالله معینیان . محمد باهری در دومین کنگره حزب رستاخیز(1355)
امیرعباس هویدا اولین دبیر کل حزب رستاخیز
امیرعباس هویدا اولین دبیرکل حزب رستاخیز
امیرعباس هویدا اولین دبیرکل حزب رستاخیز
جمشید آموزگار دومین دبیر کل حزب رستاخیز
جمشید آموزگار دومین دبیر کل حزب رستاخیز
جمشید آموزگار دبیر کل حزب رستاخیز پس از انتخاب به این سمت به اتفاق قاسم معتمدی رئیس دومین کنگره حزب و مهناز افخمی
سخنرانی هویدا اولین دبیرکل حزب رستاخیز
سخنرانی هویدا اولین دبیرکل حزب رستاخیز
سخنرانی هویدا در کنگره فوقالعاده حزب به ریاست قاسم معتمدی (1356)
سخنرانی هویدا در گردهمایی حزب رستاخیز
سمینار شورای مرکزی حزب رستاخیز
سمینار شورای مرکزی حزب رستاخیز
فریدن مهدوی قائممقام حزب رستاخیز در دوران دبیرکلی هویدا
کنگره حزب رستاخیز
کنگره حزب رستاخیز
کنگره حزب رستاخیز
کنگره حزب رستاخیز
کنگره حزب رستاخیز
نشان رستاخیز
نشان رستاخیز
نفر اول جمشید آموزگار، نفر سوم امیرعباس هویدا
تعداد مشاهده: 15377