امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: هرکس عبرت‌گیریش بیشتر باشد خطا و لغزش او کمتر خواهد بود. غررالحکم، جلد 2، صفحه 631، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.

در هر نهضت و انقلاب الهی و مردمی، علمای اسلام اولین کسانی بوده‌اند که بر تارک جبین‌شان خون و شهادت نقش بسته است. امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج 21، ص 275.

 

مقالات با درج سند

زندگی و فعالیت‌های سید حسن تقی‌زاده


تاریخ انتشار: 07 بهمن 1402


سید حسن تقی‌زاده از مشهورترین منورالفکران سده اخیر ایران بود. او در طول عمرش فراز و نشیب‌های زیادی را از سر گذراند. در جوانی با این که در خانواده‌ای روحانی و سنتی رشد یافت اما جزو افراد رادیکال و تندرو دوران مشروطه محسوب می‌شود. تغییرات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی که تحت تأثیر افکار غربگرایانه دنبال می‌کرد باعث شهرت او از همان دوران جوانی شد. ورود او به مجلس و پیگیری مصوبات جنجالی و درگیری با جناح دیگر تبعید او را در پی داشت. افکار متجددانه و حضورش در فراماسونری او را بیش از پیش با کشورهای اروپایی هم‌جهت کرد. حضور او در اروپا و فعالیت‌هایش مانند تدریس زبان فارسی در آن جا نیز در راستای خدمت به انگلستان بود زیرا آشنا شدن انگلیسی‌ها با خصوصیات فرهنگی ایرانیان در برنامه‌های استعماری انگلستان دنبال می‌شد. با ظهور آمریکا به عنوان قدرت جدید بین‌المللی، تقی‌زاده به این کشور نیز نزدیک می‌شود. مدیریت مؤسسه آمریکایی فرانکلین توسط تقی‌زاده که مجری فعالیت‌های فرهنگی غربگرایانه بالاخص آمریکا در ایران بود و برقراری ارتباط با سفارت آمریکا این پیوند را محکم‌تر کرد. تقی‌زاده ادعا می‌کرد همکاریش با انگلیس برای حفظ منافع کشور بوده است اما نتیجه آن نفوذ بیش‌تر قدرت‌های بین‌المللی و بسط ید برای مداخله بیش‌تر و دنبال کردن منافع کشورهای استعمارگر شد.

*****

 دوران کودکی و تحصیلات

سید حسن تقی‌زاده در 29 رمضان 1295ق  / 6 مهر 1257ش در خانواده‌ای روحانی در تبریز به دنیا آمد. پدرش سید تقی اردوبادی، امام جماعت یکی از مساجد تبریز بود.[1] سید حسن پس از گذراندن آموزش‌های ابتدائی و خواندن و نوشتن، به یادگیری علوم حوزوی مشغول شد و سپس به علوم جدید مثل ریاضیات و نجوم پرداخت و زبان فرانسه را در مدت شش سال با دوست خود محمدعلی خان تربیت فرا گرفت و از حدود شانزده سالگی از نظام آموزشی حوزوی دلسرد شد. یادگیری علوم جدید به دور از چشم پدر اتفاق افتاد زیرا اگر متوجه می‌شد به شدت منع می‌کرد.[2] حتی به طور پنهانی کتب شیخ احمد احسایی را نزد علمای شیخیه فرا گرفت.[3] و طریق و روش شیخیه را بهتر از روش علمای عصر خود می‌دانست. در سال 1314ق  /  1275ش در سن نوزده سالگی پدر خود را از دست داد.[4] در سال 1319ق  / 1280ش در تبریز مدرسه تربیت را با دوستان خود آقا سید محمد شبستری، محمدعلی تربیت و حسین عدالت تأسیس کرد که با اصول جدید اداره می‌شد.[5] این مدرسه با مخالفت علما و مردم مذهبی تعطیل شد. تقی‌زاده با همراهی همین دوستان خود کتابفروشی تربیت را تأسیس کرد. این کتابخانه که محل تجمع و بحث و فحص روشنفکران تبریز بود،[6] در جریان انقلاب مشروطه سوزانده شد.

در سال 1320ق  /  1281ش در اوایل بیست سالگی با مطالعه آثار میرزا عبدالرحیم طالبوف، میرزا ملکم‌خان ناظم الدوله و روزنامه‌های تجددخواه فارسی زبانِ خارج از کشور و نیز کتاب‌های جدید عربی و ترکی که در مصر و عثمانی منتشر می‌شد با اندیشه‌های سیاسی و اجتماعی جدید اروپایی آشنا و به آن علاقه‌مند شد.[7] همچنین مجله «گنجینه فنون» با همکاری همین گروه در سال 1320ق  /  1281ش منتشر شد که بیش‌تر ترجمه مقالات خارجی بود.[8] انتشار این نشریه بعد از هجده ماه به دلیل سفر تقی‌زاده به خارج از کشور متوقف شد. تقی‌زاده دلیل این مسافرت را شیوع بیماری وبا در ایران می‌داند. او بعد از حدود یک سال و نیم گشت و گذار در قفقاز، عثمانی و مصر و گفت‌وگو با بعضی تجددخواهان و انتشار رساله «تاریخ احوال کنونی ایران یا محاکمات تاریخی» در مصر در سال 1323ق  /  1284ش به ایران بازگشت.[9] این زمان اوج تحولات انقلاب مشروطه بود. تقی‌زاده برای آگاهی از اوضاع سیاسی قصد سفر به تهران از طریق باکو را داشت و در باکو به ملاقات عبدالرحیم طالبوف یکی از نویسندگان برجسته تجددخواه رفت که از دوران جوانی تحت تأثیر نوشته‌هایش بود.[10] سپس با کشتی از بادکوبه به رشت رفت و از آن جا راهی تهران شد. در تهران خبردار شد که تجار تبریز او را به عنوان نماینده خود در اولین دوره مجلس شورای ملی انتخاب کرده‌اند و این چنین در تهران ساکن شد.[11]

 

حضور در مجلس اول

تقی‌زاده در شعبان 1324ق  /  مهر 1285ش به عنوان نماینده در مجلس اول شورای ملی حضور یافت. وی رهبری گروه تندروی مجلس را برعهده داشت و انتقادات و مخالفت‌های صریحی به محمدعلی شاه، امین السلطان و دیگر صاحب منصبان ایراد می‌کرد[12] و اصلاحات وسیع و عمیق اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در حمایت از محرومان مطرح می‌کرد و از تمایز میان شرع و عرف سخن می‌گفت. این گونه فعالیت‌ها موجب شهرت بیش از پیش این نماینده جوان شد به طوری که برای کمیسیون «تدوین متمم قانون اساسی» انتخاب شد. وظیفه این کمیسیون، رفع کمبودهای قانون اساسی بود. اعضای این کمیسیون شامل سعدالدوله، سید حسن تقی‌زاده، حاج حسین امین‌الضرب، حاجی نصرالله تقوی و میرزا صادق مستشارالدوله می‌شد که فراماسونر بودند.[13] پس از تدوین متمم که ترجمه‌ای از قانون اساسی فرانسه و بلژیک بود، مجلس کمیسیونی مرکب از علما تشکیل داد تا متمم را با موازین اسلامی تطبیق دهد.[14] اقلیت تندروی مجلس به رهبری تقی‌زاده، مخالف هرگونه دخل و تصرفی توسط علما در متمم بودند و به همین دلیل با اصل دوم[15] پیشنهادی شیخ فضل‌الله نوری شدیداً مخالفت کردند.[16] و این باعث شد بسیاری از نمایندگان و مردم، تقی‌زاده را به خاطر مخالفتش با نظارت علما، بی‌دین بدانند.[17]

محمدعلی شاه از فرصت بی‌نظمی در امور سیاسی استفاده کرده و مجلس را منحل کرد. به خصوص این که طی قرارداد 1907م  /  1286ش بین روسیه و انگلیس و حل اختلافاتشان در مورد ایران، انگلستان دیگر لزومی نمی‌دید از مشروطه ایرانی که خطری برای روسیه بود دفاع کند. با اعلام مقابله محمدعلی شاه، تقی‌زاده برخلاف رویه گذشته‌اش نمایندگان را به آرامش دعوت می‌کرد.[18] با شروع درگیری گرچه تقی‌زاده دیگران را به مقابله با شاه و استبداد دعوت می‌کرد اما خود و جمعی از پیشروان مشروطه مانند سید عبدالرحیم خلخالی، معاضدالسلطنه و میرزا علی‌اکبرخان دهخدا و قریب هفتاد نفر دیگر به سفارت انگلیس پناهنده شدند[19]و تحت‌الحفظ تا بندرانزلی برده شده و از آن جا به باکو رفتند و این در حالی است که تعدادی از مشروطه‌خواهان مانند ملک‌المتکلمین و میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل در پارک اتابک کشته شدند.

 

عضویت در فراماسونری

احتمالاً فعالیت‌ها و نطق‌های پرحرارت تقی‌زاده در مجلس اول موجب جلب توجه سفارتخانه‌های خارجی به وی شد و این توجه باعث دعوت و عضویت وی در فراماسونری گردید.[20] قدیمی‌ترین سند که حاکی از عضویت او در «لژ بیداری ایران» است مورخ 1907م  /  1325ق /  1286ش است.[21] او بعدها توانست مراتب فراماسونری را طی کند و به رتبه «استاد» در لژ مهر برسد.[22] همچنین عضو لژ آفتاب وابسته به فراماسونری گراند لژ آلمان نیز بود.[23] لازم به توضیح است که تقی‌زاده و بعضی از قدیمی‌ترین فراماسونری‌های ایران به نام‌های عبدالله انتظام، حسین علاء، دکتر تقی اسکندری، ابوالحسن حکیمی، دکتر تئودور فوگل با موافقت لژهای متحده آلمان، شعبه‌ای از آن لژ را در ایران به نام «لژ مهر» تأسیس کردند. همچنین لژ دیگری به اسم «آفتاب» تشکیل شد که به زبان آلمانی فعالیت می‌کرد. با افزایش اعضا، لژهای دیگری به نام‌های «ستاره سحر» و «ناهید» نیز تشکیل شد. سپس گردانندگان دو لژ آفتاب و مهر دو لژ دیگر به نام‌های صفا و وفا تشکیل دادند و به توصیه محمدرضا شاه گراند لژ ملی ایران را که متشکل از این لژها بود اعلام کردند.[24]

 

خروج از ایران

در جریان درگیری بین محمدعلی شاه و مشروطه خواهان در سال 1326ق  /  1287ش تقی‌زاده و حدود هفتاد نفر دیگر از مشروطه‌خواهان به سفارت انگلستان پناهنده شدند و تحت‌الحفظ تا بندر انزلی برده شده و به باکو رفتند. تقی‌زاده پس از خروج از ایران از طریق باکو به فرانسه و از آن جا به دعوت ادوارد براون، ایرانشناس انگلیسی به انگلستان رفته و به همکاری با وی و کار در کتابخانه و دانشگاه کمبریج مشغول می‌شود.[25] ادوارد براون در نامۀ دعوت خطاب به تقی‌زاده می‌نویسد: «شنیدم صفات تو عاشق شدم  /  به دیده ندیده رخ فرخت  /  به یاد تو برخاست صبر از دلم  /  چه‌ها خیزد آیا چو بینم رخت[26]» همکاری ادوارد براون و سید حسن تقی‌زاده ادامه می‌یابد و براون ماهیانه ده لیره مقرری برای تقی‌زاده در نظر می‌گیرد.[27]

 

استبداد صغیر

دوران استبداد صغیر با حادثه به توپ بستن و انحلال مجلس شورای ملی به دستور محمدعلی شاه آغاز شد و با برقراری حکومت نظامی همراه بود. با این که طی این جریان نمایندگان و روزنامه‌نگاران مشروطه‌خواه در تهران دستگیر، اعدام و یا فراری شدند اما در سایر نقاط ایران مشروطه‌خواهان به مقابله با محمدعلی شاه برخاستند. مشروطه‌خواهان تبریزی، گیلانی و بختیاری از پیشگامان این قیام بودند که توانستند تهران را فتح کنند. سید حسن تقی‌زاده پس از حدود یک سال حضور در اروپا در ذیحجه 1326ق  /  دی ماه 1287ش و در اوج قیام مردم تبریز به رهبری ستارخان و قریب‌الوقوع بودن فتح تهران توسط مشروطه‌خواهان، با توصیه ادوارد براون به ایران و تبریز بازگشت و در سخنرانی خود در انجمن ایالتی برخلاف مشی گذشته خود، مبارزان آذربایجانی را از هرگونه تندروی و تعدی بازداشت. این برخوردار او بی‌ارتباط با سیاست‌های روسیه و انگلستان در مورد ایران نبود. این دو کشور طی قرارداد 1907م  /  1286ش در مورد ایران به توافق رسیده بودند و از سلطنت محمدعلی شاه در برابر مجاهدین حمایت می‌کردند. با بالا گرفتن مخالفت‌ها و خطر سقوط تهران برای کنترل رفتار مشروطه‌خواهان روسیه و انگلستان عوامل سرسپرده خود (سردار اسعد بختیاری عامل انگلیسی‌ها و محمدولی‌خان تنکابنی، عامل روسیه) را وارد ماجرا کردند و توانستند تهران را فتح کرده و کرسی‌های قدرت را میان عوامل خود تقسیم کنند.[28] با فتح تهران در 1327ق  /  1288ش، «هیئت مدیره موقت» برای اداره کشور تا زمان برگزاری انتخابات تشکیل شد و سید حسن تقی‌زاده، حسین‌خان‌ نواب، محمدولی‌خان تنکابنی، سردار اسعد بختیاری، وثوق‌الدوله و حکیم‌الملک و شیخ ابراهیم زنجانی از اعضای آن بودند؛ وجه مشترک بیش‌تر این افراد انگلوفیلی بودن آن‌ها بود. از اقدامات هیئت مدیره محاکمه و اعدام شیخ فضل‌الله نوری[29] از عالی‌ترین مراجع آن زمان بود. در حالی که او با اصل مشروطه مخالفتی نداشت و در ابتدا نیز با آن همراهی کرد و بعدها به دنبال تضمینی برای مشروعه باقی ماندن آن بود و در عوض مستبدینی مثل محمدعلی شاه با مشخص کردن مقرری از ایران تبعید شد و عین‌الدوله که از مخالفان اصلی مشروطه و از محاصره‌کنندگان تبریز بود مورد عفو قرار گرفت. سفارت‌های بریتانیا و روسیه حکومت جدید را تحت فشار گذاشتند، که برای کلیه مخالفان حکومت مشروطه فرمان عفو عمومی صادر کنند.[30] تقی‌زاده مسئولیت محاکمه شیخ فضل‌الله را با هیئت مدیره می‌داند ولی خود را از اعضای ابتدایی آن که دستور محاکمه شیخ فضل‌الله را دادند، ندانسته و آن را به دیگران نسبت می‌دهد.[31]

 

مجلس دوم

در سال 1327ق  /  1288ش تقی‌زاده در دومین دور انتخابات مجلس شورای ملی به عنوان نماینده تبریز به مجلس راه یافت. در این دوره اختلافات بین جناح دموکرات (تندرو) به رهبری تقی‌زاده و اعتدالیون (محافظه‌کار) با عضویت آیت‌الله سید عبدالله بهبهانی و ستارخان و باقرخان بالا گرفت. دموکرات‌ها بر عرفی بودن قوانین تأکید می‌ورزیدند و به دنبال عدم دخالت علما و روحانیون بودند. در جریان این کشمکش آیت الله بهبهانی ترور شد. با توجه به انتقادات تند دموکرات‌ها به آیت الله بهبهانی و نیز تهدیدات قبلی انجمن‌های مخفی وابسته به آن‌ها، تقی‌زاده از رهبران دموکرات‌ها متهم به آمریت و یا شرکت در قتل شد.

همچنین علمای نجف طی اطلاعیه و ارسال تلگرافی به مجلس شورای ملی تقی‌زاده را دارای فساد سیاسی دانسته و خواستار عزل وی شدند.

«چون ضدیت مسلک سید حسن تقی‌زاده که جداً تعقیب نموده است با اسلامیت مملکت و قوانین شریعت مقدسه بر خود داعیان ثابت و از مکنونات فاسده‌اش علناً پرده برداشته است؛ لذا از عضویت مجلس مقدس ملی و قابلیت امانت نوعیه لازمه آن مقام منیع بالکلیه خارج و قانوناٌ و شرعاٌ منعزل است. منعش از دخول در مجلس [شورای] ملی و مداخله در امور مملکت و ملت بر عموم آقایان علماء اعلام و اولیاء امور و امناء دارالشورای کبری و قاطبه امرا و سرداران عظام و آحاد عساکر معظمه ملیه و طبقات ملت ایران ایدهم‌ الله بنصره العزیز واجب و تبعیدش از مملکت ایران فوراً لازم و‌ اندک مسامحه و تهاون حرام و دشمنی با صاحب شریعت (علیه‌السّلام)  است»[32]

به دنبال جوّ مخالفتی که بر ضد تقی‌زاده به راه افتاد چنین شایع شد که «علمای مذکور، او را «تکفیر» کرده‌اند، اما آن‌ها طی اعلامیه‌ای جدید بیان کردند حکم آن‌ها تکفیر نبوده «بلکه حکم به فساد مسلک سیاسی و منافات مسلکش با اسلامیت مملکت بود.»

با رسیدن این نامه، مجلس اعتبارنامه تقی‌زاده را لغو کرد و او برای پانزده سال در خارج از کشور اقامت گزید. در ذیحجه 1338ق  /  شهریور 1299ش عازم استانبول شد و با متجددان عثمانی گفت‌وگو کرد. سپس به دعوت سردار اسعد بختیاری به پاریس رفت و سفری نیز به لندن داشت. در این زمان که تقی‌زاده در اروپا بود دولت روسیه طی اولتیماتوم دو روزه به دولت ایران، خواستار خروج مستشاران خارجی (مورگان شوستر آمریکایی و سرهنگ یالمارسن سوئدی) از ایران شد و به دولت ایران هشدار داد که از آن پس بدون اطلاع روسیه و انگلستان، مستشاران خارجی را به کار نگمارد. این اولتیماتوم توهین بزرگی به ملت ایران و نقض آشکار استقلال سیاسی ایران به شمار می‌رفت و باعث خشم و نفرت عمومی در داخل شد. حزب دموکرات نیز با این اولتیماتوم مخالفت کرد. اما تقی‌زاده رهبر حزب طی نامه‌ای به وثوق‌الدوله، وزیر خارجه از او خواست تا دولت و مجلس، اولتیماتوم را قبول کرده و از روس‌ها عذرخواهی نمایند.

در اواخر سال 1911م  /  1290ش تقی‌زاده دوبار با عباس افندی (عبدالبهاء) رهبر بهاییان در پاریس دیدار و گفت‌وگو کرد. این دیدار مهمی برای دو طرف بود و سعی کردند خبر آن را پنهان کنند. ملاقات این دو از صبح تا ظهر طول کشید در حالی که تعداد زیادی منتظر ملاقات عمومی با عبدالبهاء بودند. چون آمدن تقی‌زاده به تأخیر انجامید. «مسیو دریفوس یهودی فرانسوی از اتباع خاص او توی اتاق خواب آمد و دست به سینه ایستاده و گفت نفوس منتظرند». اما عبدالبهاء چندان اعتنایی نکرد. در آن جلسه تقی‌زاده از عبدالبهاء خواست به پیروانش دستور دهد تا به غیر بهایی‌ها برای به دست آوردن آزادی سیاسی کمک کنند پس از این که جلسه خاتمه یافت یکی از اصحاب عبدالبهاء در دهلیز خانه به تقی‌زاده گفت: «آقا فرموده‌اند ما به مردم بگوییم که شخص شما مصری هستید و کسی از آمدن شما پیش ایشان مطلع نشود.[33] طولانی‌تر شدن مدت صحبت و مخفیکاری عبدالبهاء و ادعای تقی‌زاده مبنی بر درخواست از عبدالبهاء برای مشارکت بهاییان در فعالیت‌های سیاسی داخلی ایران که درخواستی پیش پا افتاده بود و تقی‌زاده از فعالیت‌های بهاییان آگاهی داشت اهمیت این جلسات را نشان می‌دهد.

تقی‌زاده بعد از دو سه هفته اقامت در پاریس به استانبول رفت.[34] در این زمان از حمله قوای روسیه به ایران و کشتار مردم تبریز و بر دار زدن ثقه‌الاسلام تبریزی در عاشورای 1330ق  /  دی 1290ش آگاه شد اما علی‌رغم شور وطن‌پرستی که از خود نشان می‌داد و ارتباطاتی که با روزنامه‌نگاران عثمانی داشت مطلبی در روزنامه‌ها در محکومیت این حمله ننوشت و در محافل روشنفکری عثمانی مثل محفل «ترکان جوان» صحبتی نکرد و این در حالی بود که دولت‌های ایران و روسیه نمی‌توانستند در عثمانی برای اعتراضش به کشتار مردم تبریز او را تحت فشار و مجازات قرار دهند و از این نظر محدودیتی نداشت. پس از چندی اقامت در استانبول به دعوت حسینقلی‌خان نواب به انگلستان رفت.[35] در این مدت در موزه بریتانیا مشغول کارهای تحقیقاتی شد و در 31 ماه مه 1913م  /  خرداد 1292ش به دعوت فردی بهایی به نام علیقلی خان به آمریکا رفت[36] و کارهای تحقیقاتی خود را ادامه داد.

 

کمیته ملیون ایرانی

با شروع جنگ جهانی اول، تقی‌زاده از آمریکا (که به دور از جنگ بود) به کانون اصلی جنگ یعنی آلمان رفت و در 29 دسامبر 1914م  /  8 دی 1293ش وارد برلین شد و حدود نه سال در این کشور درگیر جنگ باقی ماند. ظاهراً حضور او در برلین برای تشکیل جمعی به اصلاح ملّی‌گرا با هدف بسیج نیروهای سیاسی ایران برای مقابله با نفوذ رقبای آلمان یعنی انگلیس و روسیه در ایران بود. تقی‌زاده پس از ورود به برلین چهره‌هایی چون جمالزاده، قاسم صوراسرافیل و محمدرضا مساوات را به همکاری دعوت کرد و با کمک آنان نشریه کاوه را به چاپ رسانید. این انجمن کمیته ملیون ایرانی نام گرفت. موضوع حائز اهمیت در مورد حضور تقی‌زاده در کشوری که با انگلستان وارد جنگ شده این است که «ایران به دلیل اهمیت استراتژیک آن و نیز به دلیل نفوذ وسیعی که آلمان به سرعت در آن کسب می‌کرد و عامل اصلی آن، نفرت مردم از روسیه و انگلیس بود، طبعاً یکی از مهم‌ترین عرصه‌های فعالیت اینتلیجنس سرویس انگلستان در مرحله جدید فعالیت آن به شمار می‌رفت. یکی از مهم‌ترین ابعاد این فعالیت، نفوذ پنهان شبکه جاسوسی انگلیس در حرکت‌های ملیون ایرانی و نهادهای دولتی و نظامی آلمان (و سایر سفارتخانه‌های خارجی) در ایران بود. به همین دلیل است که در دوران جنگ اول جهانی، از سویی شاهد حضور افرادی چون حسینقلی‌خان نواب و سید حسن تقی‌زاده در برلین و «ملّی» و آلمانوفیل شدن این چهره‌های سرشناس بریتانیا هستیم. از سوی دیگر عناصری چون احمدعلی سپهر (مورخ‌الدوله) را در سمت منشی اول سفارت آلمان در تهران می‌یابیم. بعدها در سال 1320 [ش] نقش سپهر به عنوان عامل اینتلیجنس سرویس روشن شد.[37] وابستگی تقی‌زاده به انگلستان و دنبال کردن سیاست‌های آن همیشه در دستورکار وی بود. گروهی از مورخان ایرانی مانند احمد کسروی، اسماعیل رائین و فریدون آدمیت تمایلات او به انگلیس را در دروان طولانی فعالیت‌های سیاسی‌اش در داخل و خارج از کشور سخت نکوهش کرده‌اند.
انگلستان برای اجرای اهداف خود همواره از تقی‌زاده حمایت می‌کرد. چنانچه در 22 شهریور 1328 دکتر مصدق به طور خصوصی به ارباب جراید گفته بود: «سفارت انگلیس به دولت فشار می‌آورد که من به نمایندگی مجلسین سنا و شورای ملی انتخاب نشوم، می‌خواهند تقی‌زاده را به ریاست مجلس سنا بگمارند که لایحه نفت را به تصویب برساند».[38] تقی‌زاده با این که اتهام انگلیسی بودن خود را رد می‌کرد اما در حدود سال‌های 1336 و 1337 در یک گفت‌وگوی دوستانه در اتریش گفت: «در زمان قاجاریه و بعد، تا جنگ بین‌الملل دوم که پای آمریکا هنوز به ایران باز نشده بود، تنها دو سیاست در ایران حکومت داشت: روس و انگلیس. ما از اژدها به مار پناه برده بودیم. چاره‌ای هم نداشتیم، زیرا روس‌ها را برای خود دشمن قوی‌تری می‌دانستیم و لاجرم به طرف انگلیسی‌ها متمایل بودیم و راست است که انگلیسی‌ها در این موقع حساس، زاید بر اندازه از این موقعیت سوء استفاده کردند و دامنه نفوذ خود را گسترش دادند، اما به هر حال اغلب رجال آن وقت، به خاطر مصالح مملکت با انگلیسی‌ها همکاری می‌کردند».[39]

زمانی که تقی‌زاده در رأس کمیته‌ای که هدفش آزاد کردن ایران از اشغال نیروهای اشغالگر بود در داخل ایران قیام‌های مردمی علیه انگلیس و روسیه شکل گرفته بود. در سال 1293ش و در اوایل جنگ جهانی اول نیروهای روسیه و انگلستان با نقض بی‌طرفی ایران از شمال و جنوب، ایران را در معرض هجوم قرار دادند. انگلیسی‌ها در سال 1294ش به تدریج قصد ورود به خاک ایران را داشتند در این زمان رئیسعلی دلواری با کسب تکلیف از علمای نجف مجوز برخورد با بیگانگان را گرفت و با نیروهایی که داشت به دفاع از منطقه دلوار برخاست. در این جنگ شکست سختی به نیروهای انگلیسی وارد آمد و انگلیسی‌ها مجبور به اعزام نیروی کمکی از هند و عراق به بوشهر و بمباران دلوار شدند. رئیسعلی دلواری در برابر تطمیع و تهدید انگلیسی‌ها مقاومت کرد و سرانجام در محلی به نام تنگک صفر هنگام شبیخون قوای دشمن توسط فردی نفوذی به نام غلامحسین تنگکی از پشت سر هدف گلوله قرار گرفت.

اما در شمال ایران نیز روس‌ها با نقض بی‌طرفی ایران نیروی‌های نظامی پیاده کرده بودند که باعث ناامنی در منطقه شده بود. مردم که از کمک دولت ناامید شده بودند به حمایت از میرزا کوچک خان پرداختند. نیروهای میرزا کوچک‌خان جنگلی اغلب با استفاده از عملیات کمین یا شبیخون به منافع روس‌ها یا عناصر وابسته به آن‌ها ضربه می‌زدند. قوای روس و البته نیروهای داخلی وابسته به آن‌ها بارها تلاش کردند جنگلی‌ها را سرکوب کنند اما کاری از پیش نبردند و عمدتاً شکست خوردند. نیروهای میرزا کوچک خان برای اداره مناطق تحت کنترل خود هیئتی به نام هیئت اتحاد اسلام را تشکیل دادند که هدف آن «اخراج نیروهای بیگانه، رفع بی‌عدالتی، مبارزه با خودکامگی و استبداد و برقراری دولتی مردمی» اعلام شد. سرانجام با فروپاشی امپراتوری تزاری روسیه در سال 1296ش نیروهای روس از ایران خارج شدند.

تقی‌زاده زمانی که در رأس «کمیته ملیون ایرانی» بود نسبت به قیام‌های مردمی ضد انگلیسی در جنوب ایران به رهبری رئیسعلی دلواری و قیام ضد روسی در شمال به رهبری میرزا کوچک‌خان بی‌تفاوت بود. در حالی که هدف این کمیته آزاد کردن ایران از اشغال نیروهای اشغالگر بود و در روزنامه کاوه نیز مطلبی در مورد قیام‌های ایرانیان علیه استعمارگران ننوشت و در همین زمان مقاله معروف خود را نوشت که «ایران باید ظاهراً و باطناً و جسماً و روحاً فرنگی‌مآب شود و بس.»

تقی‌زاده زمانی که در آلمان بود به چند مأموریت سیاسی برای دولت ایران رفت. من‌جمله مأموریت به مسکو که در سال 1922م  /  1300ش درمورد انعقاد معاهده تجاری میان ایران و روسیه بود. دولت انقلابی روسیه به دنبال شرایط بهتر در روابطش با ایران بود و به همین دلیل ایران نیز هیئتی برای بستن قراردادهای جدید اقتصادی به روسیه فرستاد. بعد از یک سال حضور در مسکو در 1923م  /  1302ش از مسکو به برلن بارگشت و با زنی آلمانی ازدواج کرد که اسمش را عطیه گذاشت.

 

بازگشت به ایران

تقی‌زاده در سال 1302ش برای دوره پنجم مجلس شورای ملی از طرف مردم تهران انتخاب شد و به همین دلیل در تابستان 1303ش به ایران آمد. وی پس از ورود به کشور، جزو مشاوران مخصوص رضاخان درآمد. و هفته‌ای یک یا دو بار جلساتی با رضاخان داشت و رهنمودهای لازم را ارائه می‌داد. تقی‌زاده بر خلاف ادوار گذشته به نماینده‌ای کاملاً محافظه‌کار تبدیل شد. در پاییز 1304ش در جریان الغای سلطنت قاجار و انتقال سلطنت به رضاخان پهلوی جزو اقلیت مخالف رضاخان بود. پس از آن به عنوان قهر تا دو ماه بعد به مجلس نرفت و ظاهراً بیکار ماند و سپس به آلمان رفت.

 

قبول مسئولیت در دوران رضاشاه

در سال 1305ش در دوره ششم مجلس به عنوان نماینده تهران رأی آورد. پس از پایان نمایندگی ششم در سال 1307ش استاندار خراسان شد و سال بعد سفیر ایران در انگلستان گردید. قبول سفارت تقی‌زاده از جانب دولت انگلیس نشان‌دهنده همراهی وی در زمان حضور در آلمان و «کمیته ملیون ایرانی» است. پس از چهار ماه حضور در سفارت ایران در انگلستان به وزارت طرق و شوارع انتخاب شد و یک سال بعد با حفظ مقام به وزارت مالیه رسید.
در دورانی که تقی‌زاده وزیر مالیه بود، رضاشاه به دلیل کسری شدید بودجه و نیاز به پول بیش‌تر برای هزینه‌های جاری دستور لغو قرارداد نفتی دارسی را داد. قرارداد دارسی امتیازی بود که در سال 1901م  /  1280ش بین دولت ایران و فردی انگلیسی به نام ویلیام ناکس دارسی بسته شد به موجب این قرارداد اکتشاف و استخراج نفت جنوب ایران برای مدت 60 سال به شرکت نفت دارسی واگذار گردید. همچنین دارسی متعهد شد شرکتی برای اکتشاف نفت تأسیس کند و مبلغ 20 هزار لیره وجه نقد و معادل همین مبلغ از سهام آن شرکت و نیز 16 درصد از منافع خالص خود را به دولت ایران بپردازد. در روز 6 آذر 1311ش تقی‌زاده وزیر دارایی وقت نامه‌ای به شرکت نفت ایران و انگلیس نوشت و رسماً لغو یک طرفه دارسی را اعلام کرد. به دنبال اعتراضات و پیگری‌های حقوقی شرکت نفت، هیئتی از کشور، مسئول مذاکره با شرکت و عقد قرارداد جدید شد. اعضای این هیئت عبارت بودند از: محمدعلی فروغی (وزیرخارجه)، علی‌اکبر داور (وزیر دادگستری)، سید حسن تقی‌زاده (وزیر دارایی) و حسین علاء (رئیس بانک ملی). پس از چندین بار گفت‌وگو میان دو طرف، قرارداد جدید 60 سال بسته شد و حال آن که تا پایان قرارداد دارسی 28 سال بیش‌تر باقی نمانده بود. از همه مهم‌تر آن که مالکیت حقوقی و منافع مادی ایران در قرارداد دارسی به مراتب بهتر از قرار داد جدید پیش‌بینی شده بود و از ابهامات حقوقی کم‌تری داشت.

تقی‌زاده بعدها، در دوره پانزدهم مجلس شورای ملی، لغو قرارداد را از «اشتباهات بزرگ» رضاشاه برشمرد و خود را «مسلوب‌الاختیار» و «آلت فعل» دانست.

در سال 1313ش تقی‌زاده از وزارت دارایی عزل و به وزیر مختاری ایران در فرانسه منصوب شد. در مدت اقامت او در پاریس یکی از مطبوعات فرانسوی مقاله‌ای تند علیه رضاشاه نوشت که موجب خشم شاه شد و از تقی‌زاده خواسته شد تا جلوی مطالب تند علیه رضاشاه را بگیرد. تقی‌زاده در جواب گفت که آزادی مطبوعات در این جا به حدی است که یک خارجی نمی‌تواند جلوی نشر مطالب را بگیرد. این جواب و مقاله‌ای که تقی‌زاده در نقد سیاست‌های فرهنگیِ شورای اصلاحِ فرهنگ در وزارت جنگ نوشته بود باعث برکناری او از مقامش شد. تقی‌زاده به برلین و سپس به لندن رفت و در سال 1935م  /  1314ش با کمک دوست دیرینش حسین علاء (سفیر ایران در لندن) به تدریس و تحقیق زبان فارسی و نوشتن مقالات مربوط به تاریخ ایران به زبان انگلیسی و آلمانی در دانشگاه کمبریج مشغول شد.[40]

 

فعالیت در دوران پهلوی دوم

در سال 1320ش پس از اشغال ایران و تبعید رضاشاه و به پادشاهی رسیدن محمدرضا، کابینه فروغی روی‌کار آمد و تقی‌زاده به سفارت ایران در لندن برگزیده شد. در سال 1323ش در دولت قوام السلطنه در این سِمت ابقا شد و در سال 1326ش پس از سیزده سال دوری به عنوان نماینده مردم تبریز وارد ایران شد.
در زمان ورود تقی‌زاده به ایران مخالفینش تدارک تظاهرات و بیانیه‌های متعددی دادند تا او را «جاسوس» و «کارچاق‌کن» انگلیسی‌ها معرفی کنند و قبل از شروع حمایت و تبلیغات انگلیسی‌ها برای تقی‌زاده، ماهیت و مأموریت اصلی او را نشان دهند.[41] در مرداد ماه 1326 و هم‌زمان با آغاز دوره پانزدهم مجلس تصویب اعتبارنامه تقی‌زاده با جنجال همراه بود. عباس اسکندری، نماینده تهران، درباره صلاحیت و سوابق سیاسی او، پناهنده شدنش به سفارت انگلیس و تمدید قرارداد نفت جنوب در دوره وزارت دارایی‌اش به تفصیل سخن گفت و او را برای نمایندگی صالح ندانست. در مجلس پانزدهم اقدامات مهمی انجام شد از جمله تصویب لایحه غیرقانونی بودن حزب توده، تصویب قانون بازگشت املاک غصبی رضاشاه به محمدرضا پهلوی و تصویب تشکیل دومین مجلس مؤسسان به منظور تجدید در اصل 48 قانون اساسی.

در سال 1327ش تقی‌زاده خود را آماده تغییرات وسیعی در سطح کشور می‌کند و فعالیت‌های پنهانی‌ای نیز انجام می‌دهد. تقی‌زاده در جمعی اظهار می‌دارد: «ما تشکیلات‌هایی به طور مختلف داریم که پس از اعلان کردن حزب خود آن‌ها بلافاصله به ما ملحق می‌شوند. من رئیس مجلس می‌شوم قدرت کاملاً در دست حزبی که در نظر داریم اعلام کنیم خواهد بود. به این مسخره بازی‌ها خاتمه می‌دهیم. اعلیحضرت همایونی باید در قصور خود بدون مداخله به اوضاع کشور استراحت فرمایند. ارتش به هیچ وجه نبایستی در امورات داخله کشور مداخله کند مگر در موقع بروز جنگ که بایستی از وجود آن استفاده شود. البته یک قسمت از سران فعلی ارتش را برکنار خواهیم کرد و از این قبیل مذاکرات».[42]

در سال 1328ش اولین دوره مجلس سنا شکل گرفت و تقی‌زاده از حوزه تهران انتخاب شد و به مدت شش سال در مجلس سنا حضور داشت و در سال 1334ش از ریاست مجلس استعفاء داد و سید محسن صدر، صدرالاشراف به ریاست سنا رسید.[43]

 

تقی‌زاده و آمریکا

پس از جنگ جهانی دوم و حضور آمریکا به عنوان قدرت جدید در روابط بین‌الملل، تقی‌زاده همچون بسیاری از سیاستمداران ایرانی به آمریکا که ادعای حمایت از مبارزات ملی و ضد استعماریِ دیگر ملل را برای بیرون راندن استعمارگران (که رقبای او محسوب می‌شدند) داشت، متمایل شد. به خصوص آن که تهدیدات سیاسی-نظامی شوروی استقلال ایران را به خطر انداخته بود. تقی‌زاده در قبال دکتر مصدق سیاست تعدیل روابط مجلس و دولت را پی گرفت و مخالفت جدی در دوران نهضت ملی با مصدق نشان نداد که شاید دلیل آن تعارض اولیه منافع و سیاست‌های آمریکا و انگلستان بر سر ایران بود. اما بعد از کودتای1332ش تقی‌زاده از مدافعان جدی سیاست آمریکا در منطقه و ایران شد. او در سال 1336ش سفری به آمریکا داشت که هدفش نزدیک کردن روابط دو کشور بوده و در همین سفر با ریچارد نیکسون، معاون رئیس جمهور وقت آمریکا دیدار و توسط وی به سنای آمریکا معرفی شد.

اما در ایران گفته می‌شد «در محافل سیاسی گفته می‌شود که آقای تقی‌زاده از طرف مقامات آمریکایی به واشنگتن دعوت شده تا در آن جا با وی راجع ‌به اوضاع سیاسی ایران مشورت نمایند. تقی‌زاده قرار است از آمریکا به آلمان عزیمت و پس از چند روز اقامت در آن جا به تهران مراجعت و رل حساسی را در سیاست ایران به عهده بگیرد».[44]
تقی‌زاده در یک کنفرانس خبری‌ که در آمریکا برگزار شد، گفت: «ایران مانند آمریکا کشوری صلح دوست است و هیچ‌گونه نقشه‌های تجاوزکارانه ندارد و نمی‌خواهد که از خارج کسی در امور وی مداخله کند... مردم ایران خوشحال شدند از این که آمریکا را نیروی تازه‌ای یافتند که عاری از هر نوع شائبه است و جز خیر و صلاح ایران چیز دیگری نمی‌خواهد... جای هیچ‌گونه شک و تردیدی نیست که ایرانیان از دوستی صمیمانه آمریکا نسبت به خود خوشحالند. شما حتی یک نفر را در ایران نمی‌توانید پیدا کنید که نسبت به این دوستی خوشحال نباشد مگر آن که آن فرد کمونیست باشد».[45] روابط حسنه بین تقی‌زاده و آمریکایی‌ها افزایش یافت چنان که در سال 1339ش یکی از اعضای دبیرخانه سفارت آمریکا در تهران بیان می‌کند: «مدتی است که روابط مقامات آمریکایی در تهران با سید حسن تقی‌زاده رجل معروف سیاسی ایران بسیار حسنه گردیده و غالباً بین نامبرده و شخصیت‌های آمریکایی ملاقات‌هایی که جنبه مشورت دارد صورت می‌گیرد و اصولاً این ارتباط‌ها از زمانی که تقی‌زاده به دعوت وزارت امور خارجه به واشنگتن مسافرت نموده بعضاً برقرار می‌گردد».[46]

در سال 1335 محمدرضا شاه او را به عنوان «دانشمند عالی مقام» به عضویت رسمی شورای عالی فرهنگ منصوب کرد.[47] تقی‌زاده با فعالیت‌های پنهانی خود و با واسطه، اهداف مورد نظر بیگانگان و فراماسونری را دنبال می‌کرد. در گزارشی که در مهر ماه 1346ش در مورد فعالیت‌های مؤسسه آمریکایی فرانکلین ثبت شده آمده است: «از چندی پیش مؤسسه فرانکلین در تبریز ظاهراً به عنوان نگارش و نشر کتاب و باطناً برای پیش بردن مقاصد خاصی که مورد علاقه فراماسون‌ها می‌باشد دست به جمع‌آوری و همکاری اشخاص خاصی زده و درصدد تهیه کتاب‌های جدیدی است که از طرف این مؤسسه انتشار خواهد یافت...

آقای عبدالعلی کارنگ که از افرادی است که سعی می‌کند با همه روابط خوبی داشته باشد و از افرادی است که مورد علاقه و نظر خاص آقای تقی‌زاده و چند نفر از فراماسونری سالخورده دیگر، باید دانست سال‌ها متصدی مؤسسه فرانکلین در تبریز بوده و با زرنگی مخصوص خود در تمام کمیسیون‌ها و کارهای مطبوعاتی و فرهنگی خود را جا می‌کند و هم اکنون کلیه کتاب‌ها از طرف اشخاص منتشر می‌شود باید نظر ایشان باشد». [48] ریاست این مؤسسه در ابتدا برعهده تقی‌زاده بود ولی در آن زمان به آقای علم رسید. همچنین عبدالعلی کارنگ تحت حمایت تقی‌زاده بود.[49]

سید حسن تقی‌زاده در اواخر عمر دچار فلجی پا شد و با صندلی چرخ‌دار حرکت می‌کرد. تا آخر عمر فقط با عطیه تقی‌زاده همسر آلمانی خود زندگی کرد و صاحب فرزند نشد و سرانجام در 8 بهمن 1348 در سن 91 سالگی درگذشت و جنازه او از مسجد سپهسالار تشییع و از برابر ساختمان مجلس شورای ملی عبور داده شد و در گورستان ظهیرالدوله در منطقه شمیران و بین امام‌زاده صالح و دربند تهران دفن گردید.

 

 

پی‌نوشت‌ها:


[1] . زندگی طوفانی، خاطرات سید حسن تقی‌زاده، به کوشش ایرج افشار، ص 17.

[2] . همان، ص 26.

[3] . همان، ص 26.

[4] . همان، ص 21.

[5] . همان، ص 27.

[6] . همان، ص 29.

[7] . همان، ص 26 و 27.

[8] . رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک: سید حسن تقی‌زاده، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص 54.

[9] . زندگی طوفانی، ص 37-45.

[10] . همان، ص 53.

[11] . همان، ص 59.

[12] . تاریخ مشروطه ایران، احمد کسروی، مقدمه ناشر، ص 18.

[13] . فراموشخانه و فراماسونری در ایران، اسماعیل رائین، ج 2، ص 195.

[14] . پیدایش و تحول احزاب سیاسی مشروطیت، منصوره اتحادیه، ص 109.

[15] . اصل دوم متمم قانون اساسی مربوط به نظارت علمای طراز اول بر مصوبات مجلس بود. اصل متن پیشنهادی شیخ فضل الله نوری بدین شرح است:

«این مجلس مقدّس شورای ملی که به توجه حضرت امام عصر عجل اللّه فرجه و مراقبت حجج اسلامیه و بذل مرحمت حضرت شاهنشاه اسلام خلّدالله سلطانه و عامّه ملت ایران تأسیس شده باید در هیچ عصری از اعصار، مواد احکامیه آن مخالفتی با قواعد مقدّسه اسلام و قوانین موضوعه حضرت خیرالانام، علیه الصلوه و السلام، نداشته باشد و معین است که تشخیص مواد موافقت و مخالفت قوانینِ موضوعه مجلس شورای ملی با قواعد اسلامیه در عهده‌ی علمای اعلام، ادام اللّه برکات وجودهم بوده و هست. لذا مقرّر است در هر عصری از اعصار انجمنی از طراز اول مجتهدین و فقهای متدینین تشکیل شود که قوانین موضوعه‌ مجلس را قبل از تأسیس، در آن انجمنِ علمی به دقت ملاحظه و مذاکره نمایند. اگر آنچه وضع شده مخالفت با احکام شرعیه باشد، عنوان قانونیت پیدا نخواهد کرد و امر انجمن علمی در این باب مطاع و مُتَّبع است و این ماده ابداً تغییرپذیر نخواهد بود.»

با وجود قرار گرفتن اصل دوم در متمم قانون اساسی، این اصل با پیشنهاد شیخ فضل‌الله تفاوت‌هایی داشت. از جمله این که نظر شیخ فضل الله بر نظارت مجتهدین و فقهای طراز اول بود اما در متنی که به تصویب رسید مجتهدین و فقهای متدین آمده است و همچنین مشروطه‌خواهان در این طرح از مراجع خواسته بودند که 20 نفر را به مجلس معرفی کنند تا نمایندگان نیز از میان آن‌ها 5 نفر را برای نظارت انتخاب کنند که بدین ترتیب شأن نمایندگان، مافوق هیأت نظارت مجتهدین می‌شد.

[16] . تاریخ مشروطه ایران، مقدمه ناشر، ص 18.

[17] . پیدایش و تحول احزاب سیاسی مشروطیت، ص 93.

[18] . تاریخ مشروطه ایران، ص 521.

[19] . رجال عصر پهلوی، به روایت اسناد ساواک، سید حسن تقی‌زاده، ص 55.

[20] . سید حسن تقی‌زاده، مجله بخارا، ص 36.

[21] . فراموشخانه و فراماسونری در ایران، ج 3، ص 531.

[22] . رجال عصر پهلوی، به روایت اسناد ساواک، سید حسن تقی‌زاده، ص 128.

[23] . همان، ص 136.

[24] . همان، ص 131.

[25] . همان، ص 55.

[26] . نامه‌های ادوارد براون به سید حسن تقی‌زاده، عباس زریاب و ایرج افشار، ص 3.

[27] . زندگی طوفانی، ص 98.

[28] . رجال عصر پهلوی، به روایت اسناد ساواک، سید حسن تقی‌زاده، مقدمه، ص 10.

[29] . شیخ فضل‌الله نوری در روز دوم ذیحجه سال 1259ق  /  1222ش در روستای لاشک منطقه کجور مازندران متولد شد. تحصیلات ابتدایی را در بلده در منطقه نور گذراند و سپس به تهران رفت. پس از پایان دوره سطح برای تکمیل تحصیلات عالی به نجف رفت و در کلاس درس استادان بزرگ نجف، به ویژه آیات عظام میرزا حبیب‌الله رشتی، شیخ راضی نجفی و شیخ فضل‌الله مجتهدی و میرزای شیرازی شرکت کرد و به درجه فقاهت و اجتهاد نایل آمد.

مبارزات ضد استبدادی و استعماری شیخ پس از بازگشت از عتبات، کم و بیش شروع شده بود. اما در سال 1308ق  /  1269ش در جریان نهضت تنباکو شدت بیش‌تری پیدا کرد. یکی از قراردادهای استعماری که ضربه سنگینی به استقلال سیاسی، اقتصادی مردم ایران وارد می‌ساخت، قرارداد «تالبوت» یعنی واگذاری امتیاز انحصاری توتون و تنباکو به مدت پنجاه سال به شرکت انگلیسی تالبوت بود. مخالفت‌های ناشی از این قرارداد موجب قیام مردم شد که در تهران رهبری این حرکت ضد استعماری را میرزا حسن آشتیانی و شیخ فضل‌الله نوری به عهده گرفتند. شیخ فضل‌الله به عنوان نماینده رهبر نهضت تنباکو به خوبی به انجام وظیفه پرداخت و در پیروزی این نهضت نقش مهمی ایفا کرد. این اولین فعالیت مهم سیاسی شیخ بود که با موفقیت آن را پشت سر نهاد. با وقوع انقلاب مشروطه شیخ به حمایت از آن پرداخت اما با گذشت زمان و مشخص شدن نقش روشنفکران غربگرا در این قیام متوجه وقوع انحرافات مهم در روند نهضت شد و از این زمان به بعد، به روشن‌گری بیش‌تر و یادآوری آرمان‌های انقلاب و افشای اهداف شوم دشمنان پرداخت تا از انحراف نهضت جلوگیری به عمل آورد. یکی از اقدامات مهم شیخ فضل‌الله پیشنهاد طرحی بود که نظارت علما بر مصوبات مجلس را الزامی می‌کرد. این طرح علی‌رغم مخالفت‌های نمایندگان تندرو با تغییراتی به تصویب رسید.
شیخ فضل‌الله به مخالفت با مشروطه‌خواهان غربگرا ادامه داد تا زمانی که پس از فتح تهران در دادگاهی که فاتحان تشکیل داده بودند به اعدام محکوم شد و در 13 رجب 1327  /  9 مرداد 1288 به دار آویخته شد. از این دادگاه صورت‌جلسه‌ای باقی نمانده و اعضای دادگاه مسئولیت این اقدام را به عهده نگرفتند. از شاگردان او می‌توان به حاج شیخ عبدالکریم حائری و آیت الله سید حسین طباطبایی قمی اشاره کرد.

[30] . انقلاب مشروطه ایران 1906-1911 (1285-1290)، ص 335.

[31] . زندگی طوفانی، ص 149، 150.

[32] . اوراق تازه یاب مشروطیت مربوط به سال‌های 1325-1330 قمری، به کوشش ایرج افشار، ص 207 و 208.

[33] . بحران مشروطیت در ایران، دکتر حسین آبادیان، ص 222.

[34] . زندگی طوفانی، ص 170.

[35] . همان، ص 171.

[36] . همان، ص 173.

[37] . ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، خاطرات حسین فردوست، ج 2، ص 72.

[38] . رجال عصر پهلوی، به روایت اسناد ساواک، سید حسن تقی‌زاده، ص 42، 29 شهریور ماه 1328.

[39] . مسئله نفت و تقی‌زاده، و رضا شاه و...، مجله روزگار نو، اردیبهشت 1371، ص 83..

[40] . رجال عصر پهلوی، به روایت اسناد ساواک، سید حسن تقی‌زاده، ص 58.

[41] . همان، ص 2.

[42] . همان، ص 20، 2 مهر ماه 1327.

[43] . نخست‌وزیران ایران از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی، باقر عاقلی، ص 591.

[44] . رجال عصر پهلوی، به روایت اسناد ساواک، سید حسن تقی‌زاده، ص 73، 17 / 11 / 36.

[45] . همان، ص 74 و 75.

[46] . همان، ص 121، شماره 2-3-1373، 17 / 3 / 39.

[47]  همان، ص 64.

[48] . همان، ص 178، شماره 7900  /  ه‌ ، 6 / 7 / 46.

[49] . همان، ص 180-181، شماره 7118  /  ه‌ ، 28 / 3 / 47.

 

منابع:

-زندگی طوفانی، خاطرات سید حسن تقی‌زاده، به کوشش ایرج افشار، انتشارات محمدعلی علمی، تهران، 1368.

- رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک: سید حسن تقی‌زاده، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران، 1383.

- تاریخ مشروطه ایران، احمد کسروی، امیرکبیر، چاپ چهاردهم، تهران، 1363 .
-فراموشخانه و فراماسونری در ایران، اسماعیل رائین، امیرکبیر، چاپ چهارم، تهران، 1357.

- پیدایش و تحول احزاب سیاسی مشروطیت، منصوره اتحادیه، نشر گستره، تهران، 1361.

- مجله بخارا، شماره 25، مرداد و شهریور 1381.

-نامه‌های ادوارد براون به سید حسن تقی‌زاده، عباس زریاب و ایرج افشار، شرکت سهامی کتاب‌های جیبی، چاپ دوم، تهران، 1371.

- انقلاب مشروطه ایران 1906-1911 (1285-1290)، ژانت آفاری، رضا رضایی، نشر بیستون، تهران، 1385.

-اوراق تازه یاب مشروطیت مربوط به سال‌های 1325-1330 قمری، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1359.

-بحران مشروطیت در ایران، حسین آبادیان، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، تهران، 1383.

- ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جستارهایی از تاریخ معاصر ایران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، چاپ چهارم، تهران، 1371.

- مجله روزگار نو، اردیبهشت 1371.

-نخست‌وزیران ایران از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی، باقر عاقلی، سازمان انتشارات جاویدان، تهران، 1370.
























سید حسن تقی زاده در دوران مشروطیت (از سیاستبازان عصر مشروطیت)


تقی زاده در جمع همفکرانش


تقی زاده در لباس طلبگی - تقی زاده در دوران جوانی


تقی زاده در یک بازدید تفریحی به اتفاق دوستان


تقی زاده در کنار دوستان و همفکرانش


سید حسن تقی زاده در حضور مهندس عبدالله ریاضی رئیس مجلس شورای ملی


سید حسن تقی زاده در حضور شاه


سید حسن تقی زاده و صادق رضازاده شفق نماینده مجلس سنا


سید حسن تقی زاده در دوران کهولت


تشییع جنازه تقی زاده


 

تعداد مشاهده: 19174


مطالب مرتبط

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.