وضعیت و چگونگی افراد «اعدامی» در دوره پهلوی
تاریخ انتشار: 06 ارديبهشت 1403
«هر زندانی که در فاصله زمانی میان صدور حکم اعدام و اجرای آن بهسر میبَرَد، اعدامی گویند. زندانیان سیاسی پس از قرائت رأی دادگاه و اعلام حکم اعدام دچار حالات روحی و روانی خاصی میشدند که این حالات با توجه به انگیزه و اهداف مبارزه، خاستگاه فکری ـ اعتقادی و مبانی ایدئولوژیکی آنان متفاوت بود. بنابراین نباید رفتار و نیز حالات روحی زندانیای را که با پرونده آزمایشی به دادگاه میرفت با زندانی دیگری که با پرونده سنگین به دادگاه میرفت یکی انگاشت.
در انتظار اجرای حکم اعدام بودن یکی از بزرگترین شکنجههای روحی بود. شاید نتوان آنگونه که باید و شاید احساس شدت شکنجه روحی اعدامیهای در انتظار اجرای حکم را بیان کرد. گویی از لحظه صدور حکم اعدام تا اجرای آن دائماً بین مرگ و زندگی بهسر میبردند. افت فشار خون، ضعف عمومی بدن و فشار روانی شدید از جمله حالاتی بود که زندانیان پس از اعلام حکم اعدام به آن دچار می شدند؛ اما در این میان زندانیانی نیز بودند که شب پیش از اعدام با لباس آراسته با همبندان خود وداع کرده، با عزمی راسخ و استوار به استقبال مرگ میرفتند. محکومان به اعدام از حالات دیگری نظیر سوت کشیدن گوش، مور مور شدن کف دست و حالت تهوع نیز خبر دادهاند.
زندانیان بعد از محکومیت به اعدام، طبق قانون میبایست تا فرا رسیدن زمان اعدام در سلول انفرادی میماندند. معمولاً وقتی کسی را برای اعدام میبردند میگفتند: «با اثاثه.» آن وقت رخت و تختخواب و لباس او را می گرفتند و در دفتر زندان نگه میداشتند. سپس اگر خانواده داشت به خانوادهاش میدادند.
اعدامیها برای شکسته شدن حکم اعدام به اقدامات خاصی متوسل میشدند بهعنوان مثال در مقطعی که موج ندامت نامهنویسی در میان زندانیان سیاسی حکومت پهلوی افزایش یافت، یکی دو تن بنا به اصرار همسرانشان به پارهای از پیشنهادهای حکومت تن داده بودند و از این بابت احساس خفت و سرافکندگی میکردند. به آنها وعده داده شده بود که در دادگاه تجدید نظر حکم اعدامشان میشکند و با یک درجه تخفیف به حبس ابد محکوم خواهند شد. چنان وعدهای به معنای نجات متهم از اعدام حتمی بود. البته برخی از زندانیان بهرغم ابراز ندامت سیاسی، توسط حکومت پهلوی تیرباران میشدند.
یکی دیگر از راههای رهایی از اعدام فرار زندانیان بود که در صورت موفقیتآمیز بودن، زندانیان از تحمل ادامه حبس و اعدام رهایی مییافتند و امکان ادامه حیات و مبارزه مهیا شده، با استفاده از حربههای تبلیغاتی در بیرون از زندان میتوانستند از سایر اعدامها ممانعت به عمل آورند. البته گاه حکومت پهلوی برای توجیه اعدامهای بدون محاکمه خود به بهانه فرار زندانیان متوسل میشد. مانند کشتار گروهی از زندانیان که با ادعای فرار در تپههای اوین به گلوله بسته شدند.
بعضی از زندانیان سیاسی محکوم به اعدام در لحظات و ساعات آخر زندگانی خود با توسل به ایمان و اعتقاد خویش با آغوش باز به استقبال مرگ میرفتند و سعی میکردند رفتارشان نه تنها موجب تضعیف روحیه سایر زندانیان نشود، بلکه آنان را در درستی راه مبارزه با حکومت شاه، مؤمنتر و راسختر و مأموران حکومت را نیز مأیوس سازد. یکی از زندانیان سیاسی عضو حزب توده درباره نحوه شهادت نواب صفوی و اعدام وی میگوید:
«نواب صفوی با شجاعت و عظمت خودش احترامش را به من کمونیست متعصب تحمیل کرد. آن شب سرد زمستانی که نواب را میخواستند اعدام کنند، من هم زندانی بودم. من هنوز هم وقتی صدای آژیر آمبولانس را میشنوم یاد آن شب میافتم... هیچکدام از آنها مانند نواب صفوی مرگ را با نشاط و آغوش باز استقبال نکردند.
روزی که نواب صفوی، سید محمد واحدی و خلیل طهماسبی و مظفر ذوالقدر را از دادستانی آوردند شکنجه شده بودند تا تقاضای فرجام کنند تا بدین ترتیب از وقتکشی جلوگیری کرده و نیز روحیه زندانی شکسته شود و سپس دستگاه با رد این تقاضا آنها را اعدام کند. روز ۲۶ دی ۱۳۳۴ من تلاش کردم نواب صفوی را ببینم. وقتی او را دیدم با نشاط خاصی گفت: امشب آخرین شب ماست از ما فرجام گرفتهاند. زمان اعدام شنیدم که نواب صفوی میگفت: خلیلم، محمدم، مظفرم زودتر آماده بشوید. زودتر غسل شهادت کنید. امشب جدهام فاطمه زهرا(س) منتظر ماست. من مدتها بود صدای قرآن نشنیده بودم. یک مرتبه صدای قرآن خواندن نواب صفوی سکوت زندان را در آن شب سرد زمستانی در هم شکست. نمیدانم چه میخواند، اما پس از چندین سال که من صوت قرآن نشنیده بودم صدای او تمام وجودم را به خود جلب کرد. وقتی قاضی عسگر از ایشان خواست آخرین وصیت خودشان را بگویند، در جواب گفت: ما شهید میشویم اما بدانید از هر قطره خون ما مجاهدی تربیت خواهد شد و ایران را اسلامی خواهد کرد. بعد به دوستانش گفت: بچهها من جلو میروم الله اکبر میگویم شما هم پاسخ تکبیر مرا بدهید. من شنیدم نواب صفوی گفت: چشمان ما را نبندید، زیرا ما میخواهیم با چشمان باز به استقبال شهادت برویم. به وصیت آقای نواب گوش کردند و چشمان این مرد را نبستند و او را به چوبه تیر بستند. صدای تکبیر او را میشنیدیم که با شلیک گلولهها، صدای تکبیر هم خاموش شد.»[1]
پینوشت:
[1] . دانشنامه زندان سیاسی دوره پهلوی، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی حوزه هنری، چاپ اول، سال 1401، ج 1، ص 106 و 107.
دستور محمدرضا پهلوی مبنی بر اعدام نواب صفوی
گزارش اجراى حکم اعدام نواب صفوى و سه تن از یارانش
وصیتنامه شهید نواب
شهید سیدمجتبی نواب صفوی لحظاتی پیش از شهادت و در حال بسته شدن به چوبه اعدام. 27 دی 1334
تعداد مشاهده: 10908