بررسی نقش و کارکرد حزب ملیون در ساخت قدرت در دوران پهلوی دوم
تاریخ انتشار: 03 آذر 1401
چکیده
در دوره پهلوی دوم تحت تأثیر نیروهای خارجی و داخلی نوعی سیستم دو حزبی فرمایشی ایجاد شد که هدف از ایجاد این سیستم، مشروعیت دادن به اقدامات سرکوبگرانه رژیم پهلوی و جلوهدادن نوعی دموکراسی نمایشی بود. حزب ملیون بر پایه همین نظام دو حزبی فرمایشی به رهبری منوچهر اقبال شکل گرفت. در این مقاله در پی پاسخ به این سؤال هستیم که حزب ملیون از آغاز تا پایان چه عملکردی را در درون ساخت سیاسی نظام پهلوی ایفا کرد؟ استدلال مقاله بر آن است که حزب ملیون تنها در شاکله محدوده نظام سیاسی و برای مشروعیت دادن به اقدامات حکومت به کار گرفته شد و هیچ کارکرد دیگری از این حزب در این دوره به چشم نمیآید. فعالیت این حزب در چارچوب ساخت قدرت، دفاع از بقای رژیم پهلوی، حمایت از دولت اقبال، دخالت در انتخابات و عدم توجه به خواست مردم و طبقات مختلف جامعه بود. این مقاله بر پایه نوعی روش اسنادی و کتابخانهای و با استفاده از اسناد ساواک در ابتدا به روند تأسیس این حزب از آغاز تا انحلال پرداخته و در ادامه به بررسی نقش و کارکرد حزب ملیون در ساختار نظام سیاسی رژیم پهلوی توجه دارد.
کلیدواژه: حزب ملیون، حکومت پهلوی، ساخت قدرت، نظام سیاسی.
مقدمه
تأسیس حزب در ایران و تشکیلات آن فراز و نشیبهای خاص خود را داشته و در دورههای مختلف در حیات سیاسی جامعه، بحرانهای خاص خود را پشت سر گذرانده است. اولین احزاب با شروع نهضت مشروطه شکل گرفتند. هر چند که فعالیت این احزاب بسیار محدود بود. در دوره رضاخان احزاب به شدت سرکوب شدند و اجازه فعالیت به هیچ گروه یا نهادی داده نشد. با سقوط دولت رضاخان در شهریور 1320 احزاب فعالیت خود را از سر گرفتند، هر چند با وقوع کودتای 28 مرداد 1332 دوباره بار سنگین خفقان در فضای سیاسی بر احزاب و گروههای سیاسی ایران حاکم شد. اما دولت بدون وجود احزاب حتی به طور نمایشی نمیتوانست مشروعیت خود را به دست آورد. زیرا مشروعیت سیاسی رژیم پهلوی، در افکار عمومی ـ به دلیل حمایت آمریکا و انگلیس از شاه چه در عرصه داخلی و چه در عرصه خارجی ـ زیر سؤال رفته بود. بنابر این شاه در شهریور 1336 دستور تأسیس دو حزب سفارشی به عنوان حزب ملیون به رهبری دکتر اقبال و حزب مردم به رهبری اسدالله علم را صادر کرد.
1- حزب ملیون از تأسیس تا فروپاشی
آغاز سال 1336ش با تحولاتی در فضای سیاسی ایران و ترکیب دولت همراه بود که نزد مفسران سیاسی به منزله پیش درآمد برنامه توسعه سیاسی هدایت شده محمدرضا پهلوی در کشور محسوب میشود. این امر ناشی از فشار دولت آمریکا بر شاه برای انجام اصلاحاتی در داخل کشور بود و یکی از این اصلاحات، ایجاد سیستم دو حزبی را شامل میشد.
آمریکاییها برای تحکیم پایههای سست رژیم پهلوی، ادامه سلطه در ایران و توجیه افکار عمومی داخلی و خارجی، پس از بررسیهای کارشناسانه برای آینده رژیم پهلوی تصمیمات لازم را اتخاذ و به آن عمل کردند.[1] در گزارشی از ساواک هم، حدود 20 روز قبل از اعلام موجودیت نخستین حزب حکومتی، روایت یکی از نزدیکان اللهیار صالح از قول او نقل شده است که معتقد بود: «عنوان کردن تشکیل احزاب ملیون و مردم از طرف دولت فعلی و اشاره مقام شامخ سلطنت به این موضوع نیز بر اثر علاقه و اصرار مقامات آمریکایی صورت گرفته است؛ زیرا اعلیحضرت همایون شاهنشاه با توجه به وضع فرهنگی کشور و سطح معلومات و طرز فکر مردم و تجربیات گذشته تشکیل احزاب و حرکتهای حزبی را در ایران زود میدانند.»[2]
بر همین اساس، شاه در سوم اردیبهشت 1336 در اجرای اوامر آمریکاییها به ناچار در ملاقات با سناتورها سیاست دو حزبی را اعلام کرد. در پی این اعلام منوچهر اقبال مأمور تشکیل حزب اکثریت و اسدالله علم مأمور تشکیل حزب مردم به عنوان اقلیت شد.[3]
در ابتدا سیاست دکتر اقبال در خصوص حزب اکثریت با ابهاماتی همراه بود. بخشی از ابهام در اراده و موضع دکتر اقبال، به نقش سردار فاخر حکمت در تشکیل حزب اکثریت باز میگشت. همین امر در کنار دخالت دولت در تشکیل حزب از سوی دکتر اقبال باعث شد وی تا مدتی طولانی از اظهارنظر مبنی بر تشکیل حزب اجتناب ورزد. در زمستان سال 1336 روند تشکیل حزب اکثریت، وارد مرحله سرنوشتساز خود شد. پس از ورود سردار فاخر حکمت به ایران در اول دی ماه، مباحث مربوط به تشکیل حزب اکثریت ناگهان به مهمترین مسئله روز در حوزه سیاست داخلی تبدیل شد. با توجه به چگونگی و روند اعلام رسمی تشکیل حزب اکثریت در 28 دی توسط دکتر اقبال، میتوان چنین نتیجه گرفت که مدتها قبل از ورود سردار فاخر حکمت به ایران، روند انتقال رهبری و مدیریت تشکیل حزب اکثریت از دوش وی برداشته شده و به دکتر اقبال محول شده بود.[4]
در همین دوره، بروز تردید و بلاتکلیفی در وکلای مجلس شورای ملی در خصوص پیوستن به حزب مردم یا ملیون خیلی زیاد بود. چنان که در یکی از اسناد آمده است: «اخیراً وضع احزاب اقلیت و اکثریت مورد بحث محافل پارلمانی قرار گرفته و چون آقای سردار فاخر 75 نماینده متمایل به حزب مردم و آقای علم هم همین تعداد از نمایندگان را علاقهمند به شرکت در حزب مردم معرفی کردهاند؛ لذا اکثر نمایندگان نسبت به قبول عضویت حزب سوسیال دموکرات یا حزب مردم فقط منتظرند تا پس از تمایل و پشتیبانی شاهنشاه نسبت به یکی از این دو حزب، بلادرنگ در آن شرکت و از بلاتکلیفی خارج شوند.»[5]
اما دکتر اقبال به صورت عملی و توأم با تغییر مواضع سردار فاخر حکمت، به آرامی روند استقرار جانشینی سردار فاخر حکمت را سازماندهی و تحقق بخشیده بود. وی پس از تعیین محل حزب، عده زیادی از رجال را به آن مکان دعوت کرد. به رغم عدم حضور برخی از نمایندگان مجلسین در جلسه مزبور، استقبال خوبی از دعوت او به عمل آمد. همچنین نتیجه این جلسه در محافل سیاسی با استقبال مواجه شد و از آن تحت عنوان تشکیل «حزب طرفداران دولت» یاد شد.[6]
اقبال برخلاف دوران نخستوزیریاش که اعلام داشت حاضر به تشکیل حزب نیست، در دی ماه 1336 با حضور در مجلس شورای ملی خبر تشکیل حزبی را تحت نظر خود اعلام کرد. اقبال در اولین گام، آن دسته از نمایندگان مجلس را که به دولت او رأی اعتماد داده بودند در یک جلسه دعوت و نظر موافق شاه را مبنی بر تأسیس حزب اکثریت اعلام و پیشنهاد کرد یک نفر انتخاب شود تا حدود 200 نفر را به عنوان هیئت مؤسس دعوت کند که عزالممالک اردلان برای این کار در نظر گرفته شد. مقدمات کار توسط اردلان فراهم و اولین جلسه هیئت مؤسسان حزب در ششم بهمن 1336 تشکیل شد. روند شکلگیری حزب در اسفند ماه ادامه داشت. مؤسسین هیئتی را مأمور کردند که اساسنامه، مرامنامه و آییننامه حزب را آماده کنند که این هیئت به ریاست سناتور محمود جم در 11 اسفند جلسات خود را آغاز کرد. آخرین جلسه این هیئت در 16 اسفند در حضور اقبال تشکیل شد و مرامنامه 20 مادهای را ارائه کرد. این هیئت پس از جلسات تکمیلی علاوه بر انتخاب نام ملیون برای حزب، مرامنامه حزب را در 13 ماده، نهایی کرد.[7] در یکی از اسناد ساواک آمده است: «طبق گزارش مأمور در ساعت 16روز 28 / 11 / 36 حزب ملت در منزلی واقع در خیابان کاخ تشکیل و پس از تشریففرمایی دکتر اقبال عدهای از وزرا و نمایندگان مجلسین سنا و شورا و رجال کشور رسماً با نطق جناب نخستوزیر افتتاح و بعد چند نفر دیگر از حاضرین درباره تشکیل حزب و فواید آن سخنرانی و مقرر شد پس از تهیه و تنظیم اساسنامه، حزب رسماً شروع به کار کند.»[8]
یا در سندی دیگر اینطور ذکر شده است: «در روز 3 / 3 / 37 در خیابان کاخ جنوبی با حضور نخستوزیر در حدود 230 نفر نمایندگان مجلسین سنا و شورای ملی و عدهای از طبقات مختلف و خبرنگاران، اجتماع [کرده] و ضمن [استماع] سخنرانی، بعداً کمیسیونی برای تعیین هیئت مدیره متشکله[تشکیل شد] که از امروز شروع به کار نمایند و در نتیجه 6 نفر از نمایندگان مجلس سنا به سرپرستی جناب آقای جم و شش نفر از نمایندگان مجلس شورای ملی به سرپرستی اردلان به سمت هیئت مدیره تعیین [شدند]، آقای دکتر کاسمی سخنگوی حزب نیز جزء هیئت مدیره تعیین گردید و جلسه مزبور در ساعت 18 خاتمه یافت.»[9]
سرانجام پس از چند بار به تعویق افتادن اعلام رسمی تشکیل حزب، هیئت مؤسسان در 20 اردیبهشت 1337برای تصویب نهایی نام حزب، اساسنامه و مرامنامه با حضور 230 نفر تشکیل جلسه داد. این جلسات ادامه داشت تا این که عاقبت در 3 خرداد ماه جلسه مجدد هیئت مؤسس حزب تشکیل و دکتر اقبال افرادی را برای عضویت در کمیته مرکزی حزب پیشنهاد کرد تا هیئت مؤسس، در مورد عضویت آنان در کمیته مزبور تصمیم بگیرد. افراد پیشنهادی او عبارت بودند از: حبیبالله آموزگار، دکتر خانبابا بیانی، محمد حجازی، عماد تربتی، سرتیپ صفاری، دکتر محمد شاهکار، دکتر رضایی، دکتر نصرتالله کاسمی، دکتر لطفعلی صورتگر، مهندس عبدالرضا انصاری و دکتر رضا سرداری که اعضای هیئت مؤسس همه افراد یاد شده را تأیید کردند. پس از این، کمیته مرکزی تشکیل جلسه داد و به اتفاق آرا دکتر اقبال را به عنوان ریاست کمیته و رهبری حزب و دکتر کاسمی را برای دو سال به عنوان دبیر کل، محمود جم را به عنوان نایب رئیس و مهندس انصاری را به عنوان مسئول مالی کمیته انتخاب کردند. کمیته مرکزی حزب ملیون در دومین جلسه مورخ پنجشنبه ششم خرداد ماه 1337 به آقای دکتر نصرتالله کاسمی، دبیر کل حزب اختیار وکالت دادند که تشریفات ثبت حزب ملیون را طبق مقررات قانونی انجام دهد و دفاتر اوراق مربوط را امضا کند.[10]
مرامنامه حزب در 21 ماده تهیه شد که شامل مواردی مانند: استقلال کشور، آزادی اجتماعی و فردی، دین و مذهب، احترام به قانون، فرهنگ رایگان، آموزش و پرورش، دانشگاه، زبان فارسی، ورزش و پیشاهنگی، بهداشت رایگان، ضروریات زندگی، مالکیت، امنیت، اقتصاد، کشاورزی، آزادی کسب و کار، بهبود حال کارگران، سازمانهای محلی، وسایل ارتباطی، بودجه، مالیات و سیاست خارجی بود.[11]
اساسنامه حزب هم در 64 ماده تهیه شد که بیشتر مواد آن مربوط به توضیح وظایف ارکان حزب بود. طبق ماده اول اساسنامه ارکان حزب شامل کنگره، کمیته مرکزی، شورای مرکزی، کمیته استان، شورای استان، کمیته شهرستانها، شورای شهرستانها، کمیسیونها و حوزهها بود. طبق این اساسنامه، کنگره، مجمع عالی و عمومی حزب به شمار میرفت و اعضای کمیته مرکزی، شورای مرکزی و کمیته استان را کنگره انتخاب میکرد. کمیسیونها هم متشکل از 19 کمیسیون بودند. حوزههای حزبی نیز از 7 الی 14 نفر تشکیل میشد که به محض بیشتر شدن اعضا از 14 نفر حوزه جدید حزبی انشعاب مییافت. کمیته مرکزی حزب نیز مسئولیت اداره حزب و اجرای سیاست آن را پذیرفت و بنا شد در حسن اجرای وظایف حزب نظارت کامل داشته باشد به طوری که دستورهای حزبیِ آن، قطعی و لازم الاجرا دانسته شد.[12]
حزب ملیون در سال 1337ش اعلام موجودیت کرد و بخشی از مهمترین فعالیتهایش را صرف تشکیل کمیتهها و کمیسیونهای مختلف حزبی کرد. فعالیت بسیاری نیز برای تأسیس شعب حزب در استانهای کشور صورت گرفت. در حزب فعالیتهای دیگری نیز صورت میگرفت؛ مانند: برگزاری سخنرانیهای هفتگی در محل حزب یا مشارکت در مراسمی که برای تجلیل و بزرگداشتهای مختلف یا مناسبتهای دیگر برگزار میشد.
با تشکیل حزب، رابطه حزب اکثریت و دولت دکتر اقبال به صورت جدیتری مطرح شد. در پایان سال نیز کنگره مدیران مطبوعات عضو حزب ملیون در تهران برگزار شد. در واقع در سال 1337 شاهد رشد آرام حزب ملیون در سطح جامعه ایران و به ویژه تهران هستیم؛ سازمانهای حزبی نیز ظاهر شده و تکوین یافتند. به طور کلی در سال 1337 ه.ش، وضعیت سیاسی و اجتماعی برای گسترش فعالیتها و قدرتگیری حزب ملیون فراهم شد. از این رو چگونگی سیاست گذاریها و اقدامات رهبران و فعالان حزبی در این عرصه تأثیری بس مهم در روند تحول و تکامل حزب داشت.[13]
سال 1339 سال سرنوشت ساز حزب ملیون بود. بعد از مدتها فعالیت و انتظار، انتخابات دوره بیستم مجلس شورای ملی نزدیک شد و دو حزب ملیون و مردم با اشتیاق به استقبال آن رفتند. هر دو حزب، مطمئن از کسب پیروزیهای درخشان، رقبای غیرحزبی خود را حقیر شمرده، با غرور تمام، اجازه فعالیت و رقابت سیاسی را به آنان دادند. «منفردین» از فرصت به دست آمده با زیرکی هرچه تمامتر استفاده و فضای سیاسی جامعه را به شدت ملتهب و متشنج کردند؛ به گونهای که رقابتهای محافظهکارانه دو حزب ملیون و مردم، به تدریج شکل خصومت آمیز و رقابت مخرب یافته و در نهایت منجر به کاهش حیثیت سیاسی رئیس دولت و حزب وابسته به او شد. اما هنگامی که فعالیتهای انتخاباتی و شعارها و دعاوی طرفین به شکل عنان گسیختهای درآمد، اراده دخالت در انتخابات شدت گرفت و حزب ملیون با در دست داشتن ابزارهای مختلف به نحو موثرتری سعی کرد تا اراده خود را بر روند و سرنوشت انتخابات اعمال کند؛ اما فضای باز سیاسی نمایش داده شده برای نیروهای سیاسی داخلی و ناظران بینالمللی، تاب چنین وضعیتی را نداشت؛ لذا مخالفتها و اعتراضات علنی، رسوایی مسئله انتخابات را برملا کرد و چارهای جز قربانی کردن شخصیتی در حد و اندازه دکتر اقبال باقی نماند.[14]
محمدرضا پهلوی دو راه، پیش رو داشت: اول فدا کردن اقبال برای رهانیدن خود از اتهامات و دوم حمایت از او. طبیعتاً راه اول را برگزید و روز 5 شهریور 1339 به دنبال اعلام نتایج انتخابات تهران، شاه از او خواست استعفا بدهد و متعاقب آن به منتخبین تکلیف کرد استعفا دهند. پس از استعفای اقبال، وی علاوه بر ریاست حزب ملیون، ریاست دانشگاه تهران را عهدهدار شد و در انتخابات مجدد دوره بیستم که در زمستان 1339 برگزار شد به عنوان لیدر حزب ملیون در مبارزات انتخاباتی شرکت کرد و رهبری نمایندگان منتخب این حزب را در مجلس به عهده گرفت. در دوران انتخابات دوره بیستم، دانشگاه وضع نا آرامی داشت و علیه اقبال شعار میدادند و حتی اتومبیل او را آتش زدند و اقبال مجبور به فرار شد.[15]
منوچهر اقبال پس از انحلال انتخابات و برکناری از نخستوزیری، تمام تلاش خود را معطوف این ساخت که از فروپاشی حزب جلوگیری کند. از جمله اقدامات او اختصاص دادنِ دو روز از هفته برای ملاقات با افراد حزبی، تلاش در نشان دادن آغاز دوره جدید حیات حزب، تغییر در ساختار تشکیلاتی حزب، گردهمایی رؤسای کمیتههای حزب در سراسر کشور با هدف تقویت و گسترش حزب در همه ایران و دیدار هیئت رئیسه حزب با محمدرضا پهلوی و تأکید شاه بر ضرورت وجود احزاب بود. اما وضعیت بدتر از آن بود که او فکر میکرد. یکی از انگیزههای اصلی عضویت اعضا در حزب، دستیابی به مقام و مسند دولتی بود که با کنار گذاشتن اقبال از نخستوزیری این انگیزه از میان رفت و مطلب دیگر در عدم موفقیت او، از دست دادن مقبولیت شخصیتی بود؛ به گونهای که در زمان ریاست دانشگاه پس از نخستوزیری حتی اتومبیل او را آتش زدند. شرایط افکار عمومی هم به گونهای بود که اقبال آن را تاب نیاورد و به ناچار زندگی خارج از کشور را برگزید. در تاریخ 10 / 2 / 40 دکتر اقبال مطالبی به شرح زیر بیان داشت: «روز سه شنبه فراکسیون حزب ملیون را در مجلس تشکیل خواهم داد و به نمایندگان خواهم گفت من مأمورم بایستی به خارج کشور بروم و حزب ملیون هم باید بر پایه خود وجود داشته باشد. هر کس با ما هست باشد و اگر هم نیست تشریف ببرد و همچنین با حزب مردم تصمیم میگیریم که دیگر هیچ کدام از آقایانی را که در حزب ما بودند آنها نپذیرند و همچنین ما هم نمیپذیریم مگر این که بروند یک حزب دیگری را تشکیل بدهند. هرچه زودتر بایستی بروم به لندن و از رهبری حزب استعفا میدهم؛ چون ممکن است بگویند رهبر حزب ملیون رفته در لندن از ملکه الیزابت دستور بگیرد و به نظر من با وقارتر و با شخصیتتر از آقای جم کسی را برای رهبری حزب ملیون نمیدانم. همچنین باید یک نفر دبیر کل حراف و زرنگ که بتواند حزب را خوب اداره کند در نظر بگیرم.»[16]
البته نقش ضعیف و بیرمق حزب ملیون در انتخابات تجدید شده دوره بیستم مجلس شورای ملی (زمستان 1339)، کاهش شدید پایگاه اجتماعی و قدرت تأثیرگذاری آن را بر اذهان عمومی و امور سیاسی نشان داد. همزمان، وقوع بحرانهای سیاسی و اجتماعی دوران دولت مهندس شریف امامی جامعه را با مسائل پیچیدهای درگیر کرد؛ به گونهای که در پایان سال 1339 ه ش وضعیتی پدید آمد که نقش و کارکردهای حزب ملیون را به شدت تضعیف کرد و عملاً به ورطه تعطیلی و رکود کامل کشاند. از این رو، در پایان سال، دکتر اقبال ترجیح داد برای همیشه رهبری حزب ملیون را کنار گذارد و سرنوشت حزب را به دست حوادث بسپارد.[17]
پس از تلاشهای ناکام اقبال و خروج وی از کشور، عملاً حزب تعطیل شد. اقبال که بدون استعفا از رهبری حزب، ایران را ترک کرد، طی نامهای به محمود جم تصمیم خود را اعلام میدارد.[18] با روی کار آمدن علی امینی بیتوجهی به احزاب دوگانه به ویژه حزب ملیون از سوی وی به شدت ادامه یافت. در این دوره حزب ملیون فعالیت چندانی نداشت و سرانجام در سال 1341 در حزب ایران نوین (حسنعلی منصور) جذب و اعضای آن در این حزب ادغام شدند.[19]
2- نقش و کارکرد حزب ملیون در ساخت قدرت
الف. دفاع از بقای رژیم پهلوی
نخستوزیری اقبال را میتوان آغاز تحکیم دیکتاتوری محمدرضا پهلوی و تبدیل آن به استبداد فردی دانست. در این برهه نخستوزیر به مجلس پاسخگو نبود و مطیع اوامر دربار بود. بی جهت نبود که اقبال از واژگانی چون چاکر در نامههایش به محمدرضا پهلوی استفاده میکرد. از همین رو دفاع از کیان رژیم پهلوی یکی از اهداف حزب ملیون بود. در این راستا حزب برخی اقدامات را در حمایت از رژیم پهلوی انجام داد. از جمله این اقدامات موضعگیری در قبال سیاست خارجی، برپایی جشنها و تجمعات به مناسبتهای مختلف و مواردی از این قبیل بود. از اواخر سال 1337 برخی فعالیتهای نامنظم حزب در مقابله با تبلیغات شوروی و حکومتهای عراق و مصر علیه سیاست خارجی ایران آغاز شده بود. آنان حکومت ایران را به نزدیکی و انعقاد پیمانهای استراتژیک با ایالات متحده آمریکا متهم میکردند. از این رو، حزب در سال قبل سعی کرد رفتارهای مختلف و از جمله حرکت سازمان یافتهای چون برپاییِ کنگرۀ مطبوعاتِ عضوِ حزب ملیون و نیز ایجاد هماهنگی تبلیغات را در سطح کشور به انجام رسانید؛ اما با شدتگیری جنگ سرد و تبلیغاتی میان ایران و شوروی که به صورت علنی در رادیوهای دو طرف انجام میشد، حزب ملیون با تأسیس «جبهه حامیان شئون ملی» سعی کرد ابتکار عمل را در این راستا به دست آورد و با راه انداختن موج تبلیغاتی و سیاسی ـ اجتماعی در داخل کشور، به پاسخگویی و مقابله با اقدامات کشورهای مورد نظر بپردازد. افراد متنفذ حزب به شهرستانهای مختلف کشور مسافرت میکردند و شعب جبهه مزبور را در سراسر کشور گسترش میدادند و با برپایی تظاهراتی که به شکل عمده، توسط هواداران حزب مردم به راه انداخته میشد، فعالیتهای سیاسی ـ اجتماعی در حمایت از رژیم پهلوی، دولت دکتر اقبال و سیاستهای منطقهای و بینالمللی ایران انجام میدادند. این فعالیتها و کوششها تا هنگامی که شدت روابط خصمانه ایران و شوروی تعدیل شد، ادامه یافت و پس از آن آرام آرام فعالیت و موجودیت جبهه مزبور افول کرد.[20]
اقدامات این جبهه در برپایی تظاهرات و راهپیمایی برای این بود که قصد داشتند مقبولیت رژیم پهلوی را نزد افکار عمومی افزایش دهند. فعالیتهای این جبهه به گونهای پیگیری شد که گویا حزب ملیون در حاشیه و اصل، جبهۀ حامیان شئون ملی است؛ این اقدام با تغییر سیاست خارجی و روابط ایران و شوروی در شهریور 1338 فروکش نمود و در پاییز فعالیتهای حزب به سطح پایینی افول کرد.[21]
مهمترین فعالیتهای حزب ملیون، مشارکت جدی و فعال در مناسبتهای مختلف شاهنشاهی و نیز مراسم و اقداماتی بود که خوشایند و مورد توجه و عنایت شاه بود. از جمله این اقدامات و فعالیتها صدور پیامهای رنگارنگ شادباش و تبریک در سالگردهایی نظیر کودتای 28 مرداد 1332، کودتای سوم اسفند 1299، سالروزهای تولد رضاخان و محمدرضا شاه، تاریخ به سلطنت رسیدن شاه، سالروز نهم اسفند 1331 و نظایر آن بود که در قطعات و اندازههای مختلف همراه با تصاویر درشتی از شاه یا رضاخان در چشمگیرترین قسمتهای روزنامههای ارگان یا نشریات وابسته به حزب ملیون منتشر میشد. در این آگهیها و پیامها رهبری حزب با متملقانهترین عبارات و واژهها شاه و رژیم پهلوی را مورد ستایش و تمجید قرار میدادند؛ در اکثر موارد هم به فاصله چند روز شاه با ابراز خرسندی از پیامهای شادباش مذکور پاسخ ابراز احساساتشان را میداد و معمولاً هم خبر خرسندی خاطر ملوکانه در صفحه اول روزنامههای حزبی و غیر حزبی به چاپ میرسید.[22]
از دیگر برنامههای حزب ملیون برگزاری مراسم دعا و نیایش در مناسبتهایی نظیر سالگرد تیراندازی به شاه بود. این مجالس معمولاً پر سر و صدا و چشمگیر برگزار میشد. یکی از شاخصترین کسانی که این گونه مراسمهای حزب ملیون را در دوره نخستوزیری دکتر اقبال کارگردانی میکرد، عباس شاهنده از بدنامترین و فرصتطلبترین روزنامهنگاران و اعضای این حزب بود. موارد متعددی اتفاق میافتاد که اعضای حزب ملیون با کمک عوامل و مقامات دولتی و حکومتی در تهران و دیگر شهرهای کشور مردم را برای شرکت در این گونه مراسم و جشنها تشویق یا وادار به حضور در این مراسمها میکردند. بر اساس اسناد و مدارک موجود، شخص شاه هم نسبت به کیفیت و چگونگی برگزاری این گونه مراسمها سخت حساسیت نشان میداد و با علاقه آن را دنبال میکرد.[23]
بنابراین، حزب ملیون در سراسر سال 1338 در کلیه مراسمها و مناسبتهای مربوط با حکومت پهلوی شرکت فعال و گسترده داشت. هدف نهایی حزب نشان دادن نمایشی از پشتوانههای مردمی برای رژیم پهلوی و تأکید بر مقبولیت آن نزد افکار عمومی و مردم جامعه ایران بود. این دو محور فعالیت حزب در سال 38 بسیاری از توان و ظرفیت برنامهریزی، امکانات و تدارکات و نیز وقت کادر رهبری و فعالان حزب را به خود اختصاص داد و از فعالیتهای سیاسی و توسعه رقابتها با حزب رقیب و توجه به تکامل سازمان حزبی کاست. از جمله دیگر نکات قابل توجه در فعالیتهای حزب که به ویژه در اواخر سال 1338 نمود پیدا کرد، آغاز فعالیت آرام و محافظهکارانه زنان در حزب بود. این امر حکایت از آن دارد که حزب در نظر داشت در راستای تحقق برخی از مفاد مرامنامه خود، بحث حقوق زنان را با رویه خاص خود به میان بکشد.[24] برای مثال، در یکی از اسناد ساواک میخوانیم: «چون روز 15 بهمن ملت ایران در سراسر کشور به مناسبت نجات معجزهآسای شاهنشاه از گلوله دشمنان ملت ایران مراسم شکرگزاری برپا میکند، به این جهت افراد حزب ملیون در سراسر کشور ضمن اجتماع بزرگی که ترتیب خواهند داد مراسم شکرگزاری را به عمل میآورند و همچنین در بامداد آن روز اجتماع بزرگی از افراد عضو حزب ملیون در تهران در مسجد سلطانی برپا میشود و با حضور چندین هزار نفر افراد عضو حزب ملیون مراسم شکرگزاری وجود شاهنشاه برگزار میگردد.»[25]
در یکی دیگر از اسناد ساواک مورخ 3 / 11 / 37 آمده است: «دیشب کسب اطلاع نمودیم که نظیر مراسمی که از طرف حزب ملیون در کلیه نقاط کشور به همین مناسبت برپا خواهد شد، در کلیه پادگانها و مدارس و کارگاهها در ساعت سه و ده دقیقه بعداز ظهر روز چهارشنبه پانزدهم بهمن ماه مراسم دعا و شکرگزاری نسبت به ذات شاهانه به عمل میآید.»[26] یا در سند دیگری گزارش شده است: «آقای دکتر کاسمی، دبیرکل حزب ملیون گفتند که ما باید با اجرای مرامنامه حزب ملیون پایههای دین و شاهنشاهی و دانش و هنر و اخلاق و فضیلت ملت ایران را بالا ببریم.»[27]
مناسبت 28 مرداد 1332 نیز فرصت دیگری بود که حزب ملیون با تأکید بر شکل برگزاری مردمی آن از بار منفی تاریخی کودتای 28 مرداد در اذهان کاسته و آن را قیام ملی قلمداد کند. دکتر کاسمی طی اطلاعیهای برنامه حزب در روزهای 27 و 28 مرداد را اعلام و عنوان کرد کمیته مرکزی با صدور دستوری بر با شکوه برگزار کردن مراسم جشن مزبور در تهران و شهرستانها تأکید کرده است. وی در اطلاعیه دیگری از مردم تهران دعوت کرد که برای مشاهده قدرت تشکیلاتی حزب در مسیر حرکت افراد سازمان حزبی در تهران و حومه حاضر شوند و در میدان 28 مرداد جهت تماشای رژه افراد حزبی از برابر مجسمه شاه اجتماع کنند. محورهای مهم برنامه حزب برای شرکت در مراسم 28 مرداد شامل مواردی مانند انتشار ویژهنامه توسط مطبوعات عضو حزب، نصب پوسترها با مضامین نهضت مردم ایران، تقدیم دستههای گل به شاه، ارسال تلگرافهای تبریک به شاه، تظاهرات اصناف عضو حزب، نصب تمثال و پرچم سه رنگ در محل کار آنان، نصب تمثالهای شاه روی شیشههای اتومبیلهای عمومی عضو حزب، شرکت در رژه ارتش، برگزاری تجمع و سخنرانی درباره واقعه 28 مرداد و نتایج آن و ارسال تلگراف تبریک از تمام شعب حزب در تهران و شهرستانها به حضور شاه بود.[28] به این ترتیب، حزب فعالانه با اتخاذ گفتاری مبنی بر مفاهیم دینی و معنوی سعی در بهرهبرداری و عوام فریبی از ظرفیتهای ذهنی بخش سنتیتر جامعه به نفع نظام سلطنتی و کاهش عواقب سوء تبلیغات موجود علیه رژیم پهلوی داشت. همگام با سیاست حزب، گزارشهایی از وقوع تحرکات مشابه در شعب حزب در شهرستانها در این راستا انتشار مییافت.[29]
گذار از آنچه محمدرضا در دهه چهل «انقلاب شاه و ملت» میخواند به آنچه «دروازه تمدن بزرگ» نامگذاری کرده بود، نظام حزبی متناسب با خود را میطلبید. دو حزب ساخته شده به ویژه حزب ملیون در ذیل گفتمان خودساخته او به نام «انقلاب شاه و ملت» یا «انقلاب سفید» معنا مییافتند و حزب فلسفه وجودی خود را وامدار ابداع جدیدتری به نام «دروازه تمدن» بود. بدین ترتیب، رقابت حزبی نه در ذیل قانون اساسی که در ذیل گفتمانسازی شاهانه از انقلاب و تمدن صورت میگرفت. شاه با حرکت از نقطه عزیمتی به نام «انقلاب سفید» مفهومی از حزب در سر داشت. یعنی اگر در بدو تأسیس حزب ملیون، ضرورت اقدام به یک سلسله اصلاحات هر چند محدود و نمایشی از ضرورت هماهنگی با آمریکاییها و به ویژه حزب دموکرات سرچشمه میگرفت، دیری نپایید که با تصویب لوایح شش گانه و سپس دوازده گانه انقلاب سفید، همه رقابتهای حزبی به تأیید این یا آن حزب حکومت در قبال اهداف آن انقلاب تنزل و تخفیف یافت.[30] خط مشی حزب اکثریت را خود شاه تعیین میکرد. «به قول یکی از روزنامههای انگلیسی، ما در ایران دو حزب داریم، حزب بله قربان و حزب البته قربان».[31]
این حمایت از شاه ـ تحت هر عنوانی ـ در گفتههای اعضای حزب به خوبی مشهود بود. دکتر کاسمی از اعضای هیئت مؤسس ارزیابیهایی از وضعیت حزب مزبور، در اختیار افکار عمومی قرار میداد. او حزب اکثریت را دارای مشی میانهرو و مدافع وضع موجود میدانست. به نظر وی برنامههای حزب مردم که مترقی هم محسوب میشد و شامل مباحثی مانند تعدیل ثروت، تقسیم اراضی بزرگ و شرکت بانوان در انتخابات بود، خود مانعی در کسب قدرت سیاسی توسط آن حزب به شمار میآمد، زیرا شرایط داخلی و اوضاع اجتماعی ایران به هیچ وجه، آماده اجرای نقشههای حزب مردم نبود و اجرای این برنامهها، شیرازه تشکیلات حزب مزبور را از هم میگسیخت. چنین سخنانی بیشتر مصرف تبلیغاتی علیه حزب مردم داشت و حزب اکثریت بعدها درصدد انجام برخی از برنامههای مشابه برآمد.[32]
این حزب ساخته دست شاه بود. بدین ترتیب به آنان فهماند که در انتخاب نهایی نمایندگان مجلس هم خود او حرف آخر را خواهد زد. شاه برای تمام مراحل فعالیت و موضعگیریهای حزب ملیون و مردم و نیز دیگر احزابی که بعدها با هدایت او فعالیتهایشان را آغاز کردند، رهنمود میداد و در واقع برای رهبران این حزب تعیین تکلیف میکرد. بر همین اساس بود که اعضای حزب ملیون آگاه بودند که برای تداوم فعالیت و حضور در عرصه کشور فقط باید موجبات رضایت شاه را فراهم آورند و به همین دلیل بود که رقابت اصلی دو حزب در راستای تقرب جستن هرچه بیشتر به شاه و چاپلوسیها و تملقگوییها به او بود.[33]
ب. حمایت حزبی از دولت دکتر اقبال
برنامههای حزب همواره در جهت حمایت از دولت اقبال بود و کلیه اقدامات حزب به ویژه در دوره انتخابات در همین راستا صورت میگرفت. رهبران حزب و نیز دکتر اقبال، نخستوزیر هرگونه اعطای شغل و سمت سیاسی، اداری و مدیریتی را در سطوح مختلف دولتی و حکومتی موکول به عضویت در حزب ملیون ساخته بودند. چنان که به بسیاری از رجال و افراد شاخص پیشنهاد میشد با پذیرفتن عضویت حزب ملیون در رأس مشاغل و مدیریتهای مهم اداری و سیاسی به کار گمارده شوند. این ترفند در پارهای از موارد کارساز میشد اما در مواردی هم افراد از قبول پیشنهاد فوق اجتناب میکردند و حاضر به عضویت در حزب ملیون نمیشدند. همچنین به برخی از فرصتطلبان که راغب بودند از قبل از عضویت و همکاری با حزب ملیون در مصادر امور مهم سیاسی و اداری قرار گیرند، وعده داده میشد که هرگاه کارکنان و کارمندان ادارات یا مؤسسات و سازمانهای تحت مدیریت خود را به عضویت حزب ملیون درآورند به مناصب و مشاغلی که آرزویش را در سر میپرورانند، نایل خواهند آمد.[34]
ساواک طی گزارشی درباره دکتر کاسمی در 28 دی ماه 1337 آورده است: «به اطلاع عبدالله گرجی رسانیده که اگر بتواند هزار آنکت[فرم عضویت] حزبی به امضای فرهنگیان برساند، آقای دکتر اقبال خواهند توانست به اتکای هزار آنکت مذکور وزارت وی را آماده سازند.» به دنبال چنین وعدههایی بود که معمولاً کارمندان و کارکنان وزارتخانهها و دوایر دولتی و حکومتی در بخشهای مختلف کشور برای عضویت اجباری در حزب ملیون تحت فشار و تهدید و ارعاب قرار میگرفتند. در واقع اکثریت قریب به اتفاق رجال و دولتمردان، نمایندگان مجلس، مدیران ارشد، معاونین، وزرا و دیگر مسئولین و رؤسای ریز و درشت حکومتی به خاطر وابستگی حزب ملیون به دکتر اقبال و دولت او ترجیح میدادند، و لو در ظاهر امر هم که شده است برای حفظ، تحکیم یا ارتقای جایگاه شغلی و مدیریتی خود عضویت در حزب ملیون را قبول کنند.[35]
جواد صدر در خاطرات خود یادآور شده است: «چون لیدر حزب ملیون نخستوزیر بود طبعاً میبایست وزرا و معاونین و مدیرکلها و دیگر مقامات دولتی و همچنین اکثریت نمایندگان مجلس به آن حزب بروند. خودشان هم وارد میشدند، چون آن را وسیله رسیدن به آمال خود میدیدند.»[36]
ورود حزب ملیون به صحنه سیاسی کشور در جهت دفاع از دولت، خواه ناخواه منجر به درگیری آن با برخی از جریانها و واقعیات جاری جامعه میشد. حزب به زودی به عنوان حامی دولت در مجلسین شروع به نقش آفرینی کرد. دکتر کاسمی در این خصوص چنین اظهار داشت: حزب ملیون در هماهنگی با رهبر خود، کلیه لوایح مورد نظر دولت را ابتدا در کمیسیونهای حزبی مورد بررسی قرار داده و از نظر انطباق با اصول و مواد مرامنامه حزبی، تأیید کرده و سپس در فراکسیونهای پارلمانی حزب به تصویب خواهد رساند. در نهایت کمیته مرکزی لوایح را رسیدگی و برای ارسال به مجلسین، اقدام خواهد کرد.
حزب فعالیتهای دیگری را در پیش گرفت، از جمله تشکیل شعب حزب در نواحی مختلف شهر تهران و سایر نقاط کشور. تحقق این امر مستلزم آن بود که در تمام استانهای کشور کمیتههای حزبی تشکیل شده و فعالیت خود را آغاز میکردند. در عین حال موازی با این اقدام ضروری، تشکیلات حزبی که در اساسنامه حزب تعبیه شده بود نیز باید استقرار مییافت. هیئت مؤسس حزب تا زمان تشکیل کنگره حزب، به عنوان قائم مقام کنگره محسوب و پس از تشکیل کنگره، منحل میشد.[37]
دکتر کاسمی در نطقی در شهریور 1337در اصفهان بر چند محور تأکید کرد. وی هدف شاه از ایجاد برنامه حزبی در کشور را ممانعت از تکرار حادثه 20 شهریور و فروپاشی کشور به دلیل فقدان سازمانهای سیاسی ـ اجتماعی مناسب در جامعه دانست. او همچنین اشاره کرد که اساس حزب ملیون پیروی از دین اسلام است که به همین دلیل روحانیون با نظر خوش به حزب مینگرند. دیگر آن که، حزب قصد ندارد از قدرت دولت استفاده کند. همچنین حزب میخواهد شکاف بین مردم و هیئت حاکمه را پر کرده و اساس دموکراسی را قوام بخشد.[38]
گزارشهای مربوط به تأسیس حزب در شهرهای گوناگون نیز حکایت از دخالت دولتیها در این امر دارد. به طوری که امکانات دولتی برای این کار در اختیار حزب قرار میگرفت، نکتهای که در نامه محرمانه نادر باتمانقلیچ، وزیر کشور هم تأیید شده است. وی در این باره مینویسد: «چند مورد اطلاعاتی رسیده است که بعضی از آقایان استانداران و فرمانداران از بیطرفی مطلوب خارج شدهاند که در نتیجه تولید اثرات نامطلوب در افراد حزب کرده است.»[39]
یکی از اعضای حزب اظهار میدارد که قطعاً کارمندان دولت مجاز هستند عضو حزب ملیون شوند و مردم با رغبت عضویت آن را قبول نخواهند کرد. همچنین یکی از حضار گفته بود که حزب ملیون در زمان حکومت دکتر مصدق توسط شاپور علیرضا پهلوی در سعدآباد تأسیس شده بود و حزب فعلی قطعاً همان حزب میباشد و ارباب جلیل خانلو و کبیری اظهار داشتهاند که مفتخر به قبول عضویت حزب مردم بوده و آقای فرود نیز به حزب مذکور علاقه مندی کامل دارند.[40]
یا در یکی از اسناد بیان شده است: «با این که حزب ملیون دو ماه است اقدام به تشکیل حوزه و شعب کرده است حتی برای نمونه یک حوزه حزبی هم تشکیل نگردیده است و آنهایی که عضو حزب ملیون هستند، حتی هیئت مؤسسین آن از سیاست روز حزب بیاطلاع میباشند. عدم تشکیلات صحیح داخلی در حزب ملیون سبب شده است غیر از کارمندان دولت و کارگران که به دستور مقامات مسئول خود آنکت حزبی را پر کردهاند طبقاتی از قبیل اصناف تهران و دانشجویان و افرادی که دارای شغل آزادی میباشند رسماً عضویت حزب را نپذیرفتهاند.»[41]
بسیاری از اعضای حزب ملیون طی سالهای دهه 1320 و پس از آن بارها حزب به حزب شده و صرفاً جهت مقاصد شخصی و سودجویی و فرصت طلبیهای فردی از این حزب جدا شده و در احزاب متعدد دیگری عضویت پیدا کرده بودند که این خود دلیل روشنی بر عدم اعتقاد و ایمان آنان به فعالیت سیاسی در چارچوب نظام حزبی بود. این افراد پس از تأسیس دو حزب مردم و حزب ملیون بارها همان بازی را ادامه داده و از حزب مردم گسسته و به حزب ملیون روی آوردند. این شیوه خلاف قاعده حتی در میان عالیترین اعضای کادر رهبری دو حزب مردم و ملیون نیز رواج داشت و هر یک از رهبران دو حزب با دادن وعده اعضای حزب رقیب را به سوی حزب خود جلب میکردند و چون ایمان و اعتقادی به هیچ یک از این احزاب در کار نبود، این شیوه کارساز میافتاد. علاوه بر همه اینها اختلافات و تضادهای درونی هم بر پراکندگی و آشفتگی اعضای این حزب میافزود.[42]
این امر را به خوبی در اسناد ساواک شاهد هستیم: «اصطکاکاتی که اخیرا در حزب ملیون به منظور تعیین مشاغل بین زعمای این حزب به وجود آمده وضع حزب را به صورت وخیمی درآورده است. تا آن جا که میتوان حدس زد دکتر اقبال کوچکترین دخالتی در امور حزب نمینماید و این خود میرساند که در صورت سقوط دولت وی اصولاً دکتر اقبال خود را از رهبری حزب مستعفی خواهد نمود. این امر سبب شده که گردانندگان فعلی حزب برای کسب قدرت و ایجاد رهبری و راه یافتن به این سمت سخت در تلاش افتادهاند.[43]
یا در سندی دیگر اینطور آمده است: « یکی از دوستان دکتر کاسمی از قول مشارالیه اظهار داشته اخیراً آقای دکتر اقبال از دکتر مهذب، استاد مؤسسه علوم اداری دانشگاه که با دوستان خود دستهای تشکیل داده دعوت مینماید که عضویت حزب ملیون را بپذیرد و حتی به نامبرده قول داده که ریاست یکی از بانکها یا مدیر کلی یکی از وزارتخانهها به عهده وی واگذار و مشاغلی هم برای دوستان او در نظر گرفته خواهد شد.»[44]
یا در موردی دیگر «محمودی، رئیس دفتر دیوان کیفری که از دوستان نزدیک و طرفداران دکتر امینی میباشد از قول مشارالیه میگفت که دولت اقبال تا فروردین ماه سال آینده بیشتر سر کار نخواهد بود و به طور قطع حزب مردم حکومت را در دست گرفته و اقدامات انقلابی موثری برای ایجاد خوشبینی در مردم انجام خواهد داد و حتی بازنشسته شدن معاونین وزارتخانهها و افراد موثر دیگر که اکنون مستثنا شدهاند، به دست دولت آینده صورت عمل به خود خواهد گرفت و لایحه تقسیم اراضی نیز به پارلمان تقدیم میگردد.»[45]
البته حمایت از دولت اقبال و عضویت دولتیان در حزب سبب دلسردی مردم شد. زیرا حزب مکانی برای فرصت طلبان جهت دست یافتن به مقاصد سیاسی بود. بنابر این رؤسای حزب ملیون به ویژه اقبال دریافته بودند که مردم از حزب او استقبال نکرده و حتی افرادی که کارمند دولت نیز محسوب میشدند از پر کردن آنکت حزبی به صورت داوطلبانه پرهیز میکردند.
ج. کنترل مجلس و دخالت در فرآیند انتخابات
یکی از کارکردهای اصلی حزب در حمایت از دولت، حضور در مجلس و تشکیل فراکسیونهای حزبی به هر طریق و شیوهای بود. در ابتدا حزب ملیون با استفاده از فرصت انتخابات، تلاش گستردهای برای سیطره بر مجلس شورای ملی دوره نوزدهم آغاز کرد. تعداد قابل توجهی از نمایندگان دوره نوزدهم قبلاً به حزب اقلیت مردم پیوسته بودند و بسیاری دیگر در تردید و بلاتکلیفی به سر میبردند. به ویژه این که دکتر اقبال و دیگر سران حزب ملیون در آغاز امر درباره چگونگی عضویت نمایندگان مجلس در حزب به دیدگاه یکپارچه و منسجمی نرسیده بودند و میان دولت اقبال و مجلسنشینان هم تنشهایی وجود داشت و به همین دلیل میان آغاز فعالیت حزب تا انسجام نهایی فراکسیون حزب اکثریت ملیون در دوره نوزدهم مجلس شورای ملی چندین ماه فاصله افتاد و از نیمه دوم سال 1337 به بعد بود که فراکسیون حزب ملیون در مجلس نوزدهم در برابر حزب رقیب و منفردین به صنفبندی واحد و در عین حال اکثریت رسید و آشکار شد که از حدود 129 نماینده این مجلس، 60 نفر به حزب ملیون پیوستهاند و 45 نفر عضو فراکسیون حزب مردم و حدود 24 نفر هم منفرد هستند.[46]
اوج رسوایی این نمایشِ دموکراسی در دوره مجلس بیستم اتفاق افتاد. انتخاباتی که قرار بود آزادانه و بدون دخالت نهادهای دولتی و بر مبنای حزبی صورت گیرد. از همین رو حزب ملیون در بخشنامه شماره 20 خود اعلام کرد: «انتخابات مجلس آینده با اصول حزبی انجام خواهد گرفت و در این صورت توفیق با کسانی خواهد بود که نامزدان نمایندگی از طرف حزب باشند و به وسیله کمیته مرکزی به این عنوان معرفی و توصیه شوند.» بر این اساس حزب از اعضا میخواست کسانی را برای نمایندگی مجلس معرفی کنند که مقبولیت عامه و حسن شهرت و وجهه عمومی و اطلاعات کافی داشته باشند تا افراد غیر حزبی نیز با خشنودی خاطر به آنان رأی بدهند. برای تجلی چنین مانوری که مدعی تکیه بر نظر عمومی بود، تلگرافهای متعددی از سراسر نقاط کشور برای معرفی کاندیدا به حزب ارسال شد. تلگرافهایی که مدعی نمایندگی از عموم مردم داشتند.[47]
صدور فرمان برگزاری انتخابات دوره بیستم از سوی شاه در دی ماه 1338 به منزله آغاز دوره جدید فعالیتها و رقابتهای سیاسی حزب بود. طلیعه این دوران در اسفند ماه 1338 حکایت از رقابتی پرتنش و درگیری توأم با حملات سخت دو حزب رقیب علیه یکدیگر داشت. هر چند کمتر کسی در سال 1338 به اتفاقات مهمی چون ابطال انتخابات تابستانی مجلس بیستم، سقوط دولت اقبال و بروز بن بست در فعالیت حزب ملیون در اثر آن وقایع میتوانست فکر کند.
در یکی از اسناد ساواک، فخر طباطبایی یکی از نمایندگان مجلس اظهار داشته: «چون انتخابات در پیش است، دولت سعی میکند موجبات تضعیف حزب مردم را فراهم کند تا از این قدرت آنان در موقع انتخابات بکاهد. ولی حزب مردم این چند ماه بقیه عمر دولت را هم صبر خواهد کرد و در صورت پیروزی حزب مردم در انتخابات آینده پاسخ این دهن کجیهای دولت و طرفداران آن را به شدیدترین وجه خواهد داد.»[48]
بنابر این زد و خورد بین حزب مردم و ملیون شدت گرفت. در یکی از اسناد ساواک آمده است: «اعضای مؤثر حزب مردم میگویند آقای علم، رهبر حزب مردم که روز جمعه به حضور شاهنشاه شرفیاب بوده در سر میز ناهار از فعالیت حزب ملیون گله و شکایت کرده و به عرض شاه این مسئله را رسانده است. در صورت ادامه روش فعلی حزب ملیون وقفه در کار حزب مردم ایجاد خواهد شد و شاه در پاسخ گفتند که پس از یک سال فعالیت اگر تشکیلات حزب بر پایه صحیحی استوار شده باشد، حزب ملیون نخواهد توانست برای تضعیف حزب مردم اقدام کند.»[49] این عدم توجه به حزب ملیون از سوی شاه به خوبی قابل مشاهده است. در یکی از اسناد بیان شده است که حزب مردم به ویژه اسدالله علم بیشتر مورد توجه است و حزب ملیون تشکیلاتی است که با تغییر دولت از هم متلاشی خواهد شد و شاه هم نظر مساعدی به بقای تشکیلات حزب مزبور ندارد یا در موردی دیگر افراد حزب مردم میگویند که قدرت حزب ملیون در انتخابات بیشتر از حزب مردم خواهد بود؛ زیرا در حزب ملیون افراد با نفوذتری وجود داشته و برخی از آنها مانند محمدعلی مسعودی سمت کارگردانی انتخابات را بر عهده دارند.[50]
همچنین وضع خود حزب ملیون چندان مناسب نبود و این امر را در یکی از اسناد ساواک شاهد هستیم: «در حزب ملیون فعالیت برای تشکیل حوزههای حزبی به طور کلی از بین رفته و دیگر حتی یک حوزه حزبی هم تشکیل نمیشود. دکتر کاسمی و منصوری مدیر روزنامه ملیون و عباس شاهنده اکنون نقش عمده تعیین کاندیداهای انتخاباتی دوره آینده را عهدهدار هستند و چنین وانمود کردهاند که تعیین نمایندگان دوره آینده به دست آنها انجام میگیرد و روی این اصل بسیاری از کاندیداهای حزبی کوشش میکنند خود را به این سه نفر نزدیک کنند.» در ادامه این سند آمده: «افرادی که این روزها به محل حزب رفت و آمد میکنند عموماً کاندیداهای نمایندگی دوره آینده هستند و از اصناف و طبقات دیگر فعالیتی در حزب مشاهده نمیشود.»[51]
منوچهر اقبال رهبر حزب ملیون نیز طی یک مصاحبه مطبوعاتی اسامی کاندیداهای خود را اعلام و تأکید کرد انتخاب این دوره از آزادی کامل برخوردار است. اقبال در سفرهای تبلیغی خود ضمن ادعای آزادی و عدالت اجتماعی رقبای خود را بی سواد، دروغگو و پرمدعا و حراف خواند. با برگزاری انتخابات دخالت عوامل دولتی در آن چیزی نبوده که اقبال بتواند آنها را پوشیده نگه دارد؛ لذا برخلاف نظر شاه که میخواست آزادی انتخابات و دموکراسی را به نمایش بگذارد، افشاگریهای صورت گرفته منجر به زیر سؤال رفتن رژیم پهلوی در سطح داخلی و بین المللی شد. شاه به منظور کاستن فشارها و رهانیدن خود از افتضاح به عمل آمده دستور داد تا منتخبین استعفا دهند و انتخابات باطل شود. ابطلال انتخابات سه پیامد مهم در پی داشت: اول استعفای اقبال از نخستوزیری و به قدرت رسیدن جعفر شریف امامی و دوم کنارهگیری اسدالله علم از دبیر کلی حزب مردم و انتخاب یحیی عدل به جای او و سوم آغاز فروپاشی حزب ملیون.[52]
این دخالت در انتخابات را با شیوههای مختلف در اسناد ساواک به خوبی شاهد هستیم. برای نمونه، در یکی از اسناد آمده است: «خلیل اسعد رزم آرا اظهار داشته منصوری نراقی وکیل دادگستری و مدیر روزنامه ملیون با نزدیک شدن انتخابات، مبادرت به اخاذی از کاندیداهای حزبی نموده و از خود وی برای انتخاب از شهرستان ملایر مبلغ 60 هزار تومان و از یکی از کاندیداهای زنجان مبلغ 80 هزار تومان مطالبه نموده است و به آنان قول داده که از این دو شهرستان به نمایندگی انتخاب خواهند شد.[53]
در یکی از اسناد در باره تقلب در انتخابات مجلس بیستم از سوی اهالی میانه به خوبی ذکر شده است که آقای کمایی، فرماندار خلخال طبق دستور استانداری علناً در کار انتخابات دخالت میکنند و با تهدید و ارعاب، مردم این شهرستان را به رأی دادن به کاندیدای حزب ملیون وادار میکنند «و کلیه بخشداران و مأمورین دولتی در اثر فشار و تهدید فرماندار علناً خود را عاجز از تأمین آزادی انتخابات میدانند و با وجود ایشان به هیچ وجه آزادی انتخابات تأمین نخواهد شد».[54]
در بعضی از شهرهای ایران پدر و پسر هر دو داوطلب نمایندگی مجلس بیستم شده و هر دو ورقههای داوطلبی را پر میکردند. منتها یکی در حزب ملیون و یکی در حزب مردم. ارباب مهدی یزدی نمونه بارزی از این دست افراد بود که به طمع نمایندگی مجلس دوره بیستم از حوزه بندرعباس، خود عضویت حزب ملیون را قبول کرده بود و دو دامادش، افتخار و رفعت را کاندیدای دو حزب ملیون و مردم از حوزه انتخابیه میناب کرده بود تا وکالت مجلس دوره بیستم در هر دو حوزه مذکور در خانواده او باقی بماند.
برخی دیگر از افراد فرصتطلب علاوه بر قبول عضویت حزب ملیون، برای این که کاندیداتوری مجلس دوره بیستم به نام آنها رقم بخورد، مبالغ هنگفتی وجه نقد به برخی از رهبران و تصمیمسازان حزب ملیون پرداخت میکردند.[55]
همچنین، قرار گرفتن در فهرست کاندیداهای حزب ملیون برای نمایندگی دوره بیستم مجلس شورای ملی، از دیگر دلایل مهمی بود که بخش قابل توجهی از متنفذین و ثروتمندان عاشق وکالت را به سوی عضویت در حزب ملیون میکشاند. به ویژه این که همه چیز از انحصار نقش دو حزب ملیون و مردم در انتخابات دوره بیستم مجلس شورای ملی حکایت میکرد. به همین دلیل بسیاری از کسانی که سودای نمایندگی مجلس در سر داشتند، بدون هیچگونه اعتقاد و احتمالاً اطلاع حزبی عضویت حزب ملیون را که به عنوان حزب اکثریت طرفدار دولت ابزارهای قدرت بسیاری را در اختیار داشت، قبول کردند و برخی از فرصتطلبترین آنها برای آن که هر دو جناح ملیون و مردم را داشته باشند، خود در حزب ملیون عضو شدند و فرزندانشان را هم به عضویت در حزب رقیب ترغیب کردند و پدر و فرزند هر یک عضو حزبی شدند.[56]
احزاب ملیون و مردم که ایفاگر نقش حزب اکثریت و اقلیت بودند، آماده میشدند تا با فعالیتهای خود در انتخابات دوره بیستم وانمود کنند در ایران آزادی و دموکراسی وجود دارد. اما تقلب در انتخابات این روند آزادانه در انتخابات و همراه با آن دموکراسی را زیر سؤال برد. در گزارشی از ساواک میخوانیم:
«بین اعضای مؤثر حزب مردم گفته میشود چون کارگردانان حزب مردم طبق گزارشات واصله از شهربانی کل شهرستانها به مرکز اطلاع حاصل نمودهاند که استانداران و فرمانداران طرفدار دولت در استانها و شهرستانها از مرکز دستوری دریافت کردهاند که در جریان انتخابات انجمن شهر و دوره بیستم مجلس شورای ملی به طور غیر مستقیم به کاندیداهای حزب ملیون کمک و مساعدت شود، آقای علم رهبر حزب مردم گزارشی در این مورد تهیه کرده تا موضوع دخالت و اعمال نظر حزب ملیون را در جریان انتخابات به شرف عرض ملوکانه برساند.»[57]
نتیجه
حزب ملیون از آغاز تا فروپاشی به دلایلی چند، اهمیت بسیاری در تاریخ معاصر ایران دارد. اول این که، اولین حزب تأسیس شده توسط نخستوزیر به شمار میرفت و از این رو تجربهای مهم در زمینه حزب دولتی به شمار میآید. دوم این که ورود حزب در تجربیات انتخاباتی مختلف که در یکی از آنها به نحو خاصی دخالت دولت در انتخابات از سوی حزب رقیب و سایر سیاستمداران و فعالان عرصه سیاست داخلی کشور، منجر به سقوط دولت اقبال و نیز شتابگیری زوال حزب شد، قابل توجه است. هر چند که سایر عملکردها، ساختارها و ویژگیهای این حزب، امکانات جالبی را برای مطالعه چنین الگوهای حزبی در جامعه ایران به دست میدهد. پژوهش حاضر در تلاش بود تا ضمن بررسی روند پیدایش حزب از آغاز تا فروپاشی به بیان فعالیتهای حزب در ساخت قدرت در رژیم پهلوی بپردازد. همچنان که نشان داده شد که اصولاً کارکرد حزب در ساخت قدرت تنها صورت ظاهری و نمایشی داشته و منوط به تصمیمات شاه و همراهی با آن اقدامات بود. دفاع از کیان رژیم پهلوی، دخالت در انتخابات در راستای حمایت از دولت دکتر اقبال و ... را میتوان از مهمترین کارکردهای حزب ملیون در ساخت قدرت در درون نظام سیاسی رژیم پهلوی دانست. در واقع، دکتر اقبال و حزب ملیون همچون سایر احزاب از سرسپردگان شاه محسوب میشدند و پیروزی حزب در یک عرصه سیاسی تأثیر چندانی بر تغییر ساخت قدرت نمیگذاشت.
پاورقیها:
[1]. حزب ملیون به روایت اسناد ساواک، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1388، ص 13.
[2]. عبدالله شهبازی، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی: خاطرات فردوست، ج 2، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1386، ص 332.
[3]. حزب ملیون به روایت اسناد ساواک، ص 14.
[4]. شهرام یوسفی فر، حزب ملیون به روایت اسناد، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384، ص 37.
[5]. حزب ملیون به روایت اسناد ساواک، سند شماره الف 1997، ص 3.
[6]. یوسفیفر، همان، ص 39.
[7] . حزب ملیون به روایت اسناد ساواک، ص 17.
[8] . همان، سند شماره 9621، ص 9.
[9] . همان، سند شماره 107، ص 19.
[10] . همان، ص 18.
[11] . همان، صص 28 – 32.
[12] . همان، صص 20 و 21.
[13] . یوسفیفر، همان، ص 49.
[14] . همان، ص 99.
[15] . حزب ملیون به روایت اسناد ساواک، ص 16.
[16] . همان، سند شماره 502 س- ت، ص 162.
[17] . یوسفیفر، همان، ص 100.
[18] . حزب ملیون به روایت اسناد ساواک، ص 25.
[19] . نیکی کدی، ریشههای انقلاب ایران، ترجمه عبدالرحیم گواهی، تهران: انتشارات قلم، 1369، ص 269.
[20] . یوسفیفر، همان، صص 77 – 78.
[21] . حزب ملیون به روایت اسناد ساواک، صص 22 – 23.
[22] . مظفر شاهدی، سه حزب: مردم، ملیون و ایران نوین(1353- 1336)، ص 364.
[23] . همان، صص 364- 365.
[24] . یوسفیفر، همان، ص 79.
[25] . حزب ملیون به روایت اسناد ساواک، ص 100.
[26] . همان، ص 104.
[27] . همان، سند شماره 2-3-4933، ص 112.
[28] . یوسفیفر، پیشین، صص 85 – 86.
[29] . همان، ص 81.
[30] . شاهدی، همان، صص 21.
[31] . اسدالله علم، گفت و گوهای من با شاه، ج 1، ص 352.
[32] . یوسفیفر، همان، ص 45.
[33]. اصغر صارمی شهاب، احزاب دولتی و نقش آنها در تاریخ معاصر ایران، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378، ص 73.
[34] . مظفر شاهدی، همان، ص 371.
[35] . حزب ملیون به روایت اسناد ساواک، سند شماره 3-3-4751، ص 97.
[36] . مرتضی رسولی پور، خاطرات سیاسی دکتر جواد صدر، تهران: نشر علم، 1381، ص 474.
[37] . یوسفیفر، همان، صص 53 – 54.
[38] . همان،ص 60.
[39] . اسنادی از حزب ملیون، مقدمه، ص 3.
[40] . حزب ملیون به روایت اسناد ساواک، سند شماره 2-3-1322، ص 53.
[41] . حزب ملیون به روایت اسناد ساواک، سند شماره 2-3-2376، ص 74.
[42] . شاهدی، همان، ص 373.
[43] . حزب ملیون به روایت اسناد ساواک، سند شماره 4239 / د1-ج، ص 106.
[44] . همان، سند شماره 2-3-4933، ص 110.
[45] . همان، سند شماره 2-3-3896، ص 83.
[46] . شاهدی، همان، ص 358.
[47] . اسنادی از حزب ملیون، مقدمه، ص 5.
[48] . حزب ملیون به روایت اسناد ساواک، سند شماره 2-3-33 / 3، ص 130.
[49] . همان، سند شماره 2-3-1576، ص 65.
[50] . همان، سند شماره 2-3-4571، ص 152.
[51] . همان، سند شماره 3-2-200، ص 134.
[52] . همان، صص 23 – 24.
[53] . همان، سند شماره 2-3-1575، ص 142.
[54] . یوسفیفر، همان، سند شماره 81، ص 329.
[55] . شاهدی، همان، ص 374.
[56] . همان ص 373.
[57] . حزب ملیون بر اساس اسناد ساواک، ص 23
تعداد مشاهده: 12408