5 آذر سالگرد درگذشت اولین حاکم شرع دادگاههای انقلاب اسلامی؛ مرحوم آیتالله محمدصادق خلخالی
تاریخ انتشار: 05 آذر 1403
چکیده
آغاز و انجام انقلاب اسلامی در ایران مرهون مجاهدت و استقامت علما و روحانیانی است که همواره برای مردم به عنوان الگو در صفوف اول مبارزه قرار داشتند. زمانی که امید چندانی به پیشرفت و فراگیری نهضت وجود نداشت، امام خمینی با توکل به خداوند متعال و با احساس وظیفه و همت بلند، مردم را به مبارزه فرا خواندند و یک نهضت فراگیر را که منتهی به براندازی حکومت پهلوی و برقراری جمهوری اسلامی شد هدایت کردند. این مهم به بار نمینشست مگر به پشتوانه حضور روحانیان مجاهدی که سالها با محدودیتها و تبعیدها دست و پنجه نرم کردند ولی لحظهای از صحنه مبارزه غایب نشدند. از جمله این روحانیان مقاوم که مبارزات خود را در زمان آزادی و زندان و تبعید پیش میبرد مرحوم آیتالله محمدصادق خلخالی بود که هم قبل از انقلاب و هم پس از آن در موقعیتهای خطیری ایفای نقش نمود و در اوایل پیروزی و برقراری جمهوری اسلامی بر مسند قضاوت دست برخی از جنایتکاران شقی و عناصر وابسته به حکومت پهلوی و مزدوران بیگانه را کوتاه کرد.
********
محمدصادق صادقی گیوی معروف به خلخالی در اول مرداد سال 1305 در منطقه گیوی از شهرستان خلخال در خانوادهای روستایی و نیمه کاسب به دنیا آمد. پدرش کربلایی یدالله مردی اهل نماز، دعا، ذکر و حتی نماز شب بود و در محیط خلخال و گیوی کسی شبههای در تدین وی نداشت. مادرش خانم امالبنین جنانی نیز از معروفین به تقوا و تدین به شمار میرفت.
دوران کودکی را همراه با جنب و جوش و تحرک زیاد سپری کرد و همراه پدر در عین بازیهای کودکانه به مسجد رفت و آمد داشت. تحصیلات ابتدایی را در یکی از دبستانهای خلخال گذراند و به تشویق پدر برای فراگیری علوم اسلامی عازم اردبیل شد و در مدرسه علمیه حاج ملا ابراهیم اقامت نمود و ادبیات عرب را آموخت. پس از نه ماه با مشورت پدر راهی تهران شد و از آن جا به وسیله یکی از آشنایان به قم رفت و کمکم با طلبههای قم آشنا شد.
محمدصادق جوان در مدرسه فیضیه از محضر اساتید برجسته و توانمندی چون آیات عظام عباسعلی نجف آبادی، شیخ علی پناه اشتهاردی، عبدالجواد اصفهانی و حاج میرزا محمد مجاهدی تبریزی بهرهمند شد و در همین دوران بود که به رسم طلبگی با حاج آقا مصطفی خمینی فرزند برومند حضرت امام خمینی آشنا و هم مباحثه شد. این آشنایی به رفاقت و صمیمیت و همنشینی با آن شهید بزرگوار منجر گردید که تا سالهای متمادی ادامه داشت. به گونهای که زبانزد بسیاری از طلاب حوزه علمیه قم بود.
همزمان با تحصیل در حوزه در سال 1329 با خانم صدیقه رسولی دختر آیتالله حاج آقا حسین رسولی محلاتی امام جماعت محله امامزاده قاسم تهران ازدواج کرد که ثمره آن هشت فرزند بود. با اتمام دروس سطح در سال 1330 قدم در راه فراگیری دوره عالی فقه و اصول نهاد و به همین منظور در محضر آیتالله العظمی حاج آقا سید حسین بروجردی، آیتالله سیدمحمد محقق داماد، امام خمینی، آیتالله سیدمحمد حجت کوه کمرهای و آیتالله میرزا محمد مجاهدی تبریزی تلمذ کرد و به درجه اجتهاد رسید و مدت هفت سال را نیز در جلسات درس فلسفه، عرفان و تفسیر قرآن علامه سید محمدحسین طباطبایی حضور یافت.
مبارزات سیاسی
1. فدائیان اسلام
این عالم بزرگوار از همان سال 1329 در قم به تدریج با فدائیان اسلام آشنا شد؛ این آشنایی با تصمیم رژیم مبنی بر انتقال جسد رضاخان به ایران و برگزاری مراسم تشییع و طواف در حرم حضرت معصومه (سلامالله علیها) در قم - که با مخالفت صریح شهید حجتالاسلام نواب صفوی و فدائیان اسلام روبرو شد- مصادف بود. هم فکری و همکاری وی با فدائیان اسلام تا به آن جا پیش رفت که منجر به زد و خورد و درگیری او در همین قضایا شد.
2. مرجعیت امام خمینی
از دیگر فعالیتهای مهم او حمایت از مقام علمی و صلاحیت معنوی امام خمینی برای احراز مقام مرجعیت بود. با درگذشت آیتالله بروجردی مساله آینده مرجعیت شیعه مطرح شد و علیرغم سیاست شاه در انتقال مرجعیت از قم به نجف برای تضعیف روحانیت و مرجعیت شیعه در ایران، شاگردان امام در شرایطی که حوزویان به مقام علمی و معنوی امام معترف بوده و اقتدار از دست رفته حوزه حضور جدی معظم له را در مقام مرجعیت احساس مینمود طی یک برنامه منسجم وارد صحنه شده و تمام قد در حمایت از مرجعیت امام خمینی ایستادند.
3. انجمنهای ایالتی و ولایتی
آیتالله خلخالی که اینک از ملازمان و شاگردان شناخته شده امام خمینی به شمار میرفت با تصویت لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در سال 1341 که قید مسلمان بودن انتخابکنندگان و انتخابشوندگان در انتخابات را برداشته و همچنین تحلیف به کتاب آسمانی را به جای تحلیف به قرآن قرارداده بود به دستور امام تلگرافی را که میان امام خمینی و شاه مخابره شده بود به جهت آگاهی مردم به تهران آورد و در سطح گسترده اقدام به چاپ و نشر آن میان مردم نمود. فعالیتهای ایشان و علماء و مبارزین متدین در سراسر کشور موجب لغو لایحه مذکور شد. بعد از این ناکامی شاه در اجرای سیاست جان اف کندی رئیس جمهور آمریکا در تغییر ساختار سیاسی، اقتصادی و نظامی در جهت منافع استعماری، لوایح ششگانه انقلاب سفید را به رفراندوم گذاشت، آیتالله صادق خلخالی نیز جهت تنویر افکار عمومی و بیان مواضع امام خمینی وبنا به تکلیف شرعی همگام با برخی دیگر از حوزویان اقدام به سخنرانی و افشاگری در نقاط مختلف کشور نمود.
4. مدرسه فیضیه
بیشک یکی از تلخترین روزهای تاریخ ایران دوم فروردین 1342 مصادف با سالروز شهادت امام صادق (ع) بود که به همین مناسبت صبح این روز مجلس عزاداری در بیت امام خمینی برقرار شد بعد از مطرح شدن مسائل روز توسط خطیب روحانی عوامل ساواک در صدد بر هم زدن جلسه برآمدند که با احضار محمدصادق خلخالی از سوی امام و مأموریت یافتن او به ابلاغ پیام امام خمینی به جمعیت و ایراد پیام معظم له در میان مردم این غائله پایان یافت.
بعدازظهر همان روز مزدوران رژیم به مدرسه فیضیه حمله برده و طلاب را به خاک و خون کشیدند و چون شایع شده بود که بعد از فیضیه به بیت امام حمله خواهند کرد عدهای از روحانیون و مردم در منزل امام خمینی اجتماع کردند و حاضر به ترک آن جا نشدند که با قدردانی و درخواست امام از آنان متفرق شدند. دراین میان تنها دو نفر با اصرار برای حفاظت از جان امام باقی ماندند که یکی از آنها آیتالله خلخالی بود که تا صبح پشت درب اتاق امام خوابید.
با توجه به این که وی از جانب امام خمینی مأموریت یافته بود تا به وضعیت طلاب مصدوم در فاجعه مدرسه فیضیه رسیدگی کند، به همراه اطباء به منزل طلاب رفت و پزشکان آنها را مورد معالجه و مداوا قرار دادند.[1] همچنین به دستور امام خمینی به بیمارستان فاطمی قم محل بستری شدن برخی از طلاب مجروح رفت و از آنان عکس گرفت[2] که با اعتراض مأمورین رژیم روبرو شد و بعد از برخورد با او تا غروب همان روز توسط شهربانی بازداشت شد.
تلگرافهای بسیاری از سوی مجامع روحانی و طبقات مختلف مردم در محکومیت حمله به مدرسه فیضیه به امام خمینی مخابره شد و امام خمینی در پاسخ به این تلگرافها و از جمله پاسخ به حاج سید علی اصغر خوئی او را احضار نموده و نسخهای از جوابیه خود را جهت مخابره به علما و روحانیون تهران به وی دادند. او نیز پس از جر و بحثهای فراوان با رئیس اداره مخابرات قم سرانجام موفق به مخابره نامه امام شد و اقدامات دیگری نیز در این رابطه انجام داد. گرچه این نامه هرگز به تهران نرسید، اما دهم فروردین 1342 با چاپ و نشر پاسخ پر محتوا و افشاگرانه امام به صورت اعلامیه در میان مردم قم و تهران مواضع ایشان بیش از پیش در سطح وسیعی از مردم پخش و نشر گردید.
5. چهلم فاجعه فیضیه
چهل روز پس از فاجعه فیضیه امام خمینی پس از نطق معروفشان[3] در مسجد اعظم قم[4] به منظور همدردی با مصدومین این فاجعه بزرگ در حالی که طلاب اطراف ایشان راگرفته بودند پای پیاده به سمت مدرسه فیضیه حرکت و پس از ورود جلوی ایوان یکی از حجرهها نشستند. در این میان آقای خلخالی رشته سخن را به دست گرفت و به شدت از کشتار در مدرسه فیضیه که به دست عمال شاه انجام گرفته بود، انتقاد کرد و حاضران را با یادآوری مظلومیت قربانیان این فاجعه به گریه وا داشت و در آخر نیز مردم را به استقامت و پایداری دعوت نمود.
6. پانزده خرداد 1342
با فرا رسیدن محرم سال 1342 آیتالله خلخالی نیز برای انجام امور تبلیغی عازم شهرستان تفرش شد. اهالی یکی از بخشهای این شهرستان مسلک اخباری داشتند و قائل به تحریف قرآن بودند.[5] به همین دلیل وی در منابر خود علاوه بر طرح مسائل اعتقادی که نهایتاً منجر به اصلاح اعتقاد باطل آنان شد، فرصت را غنیمت شمرده و علیه رژیم نیز سخنرانی ایراد میکرد. این مسائل سبب شد تا ژاندارمری محل وی را احضار و نسبت به اقداماتش تذکر بدهد. بعدها نیز به جهت همین امر مورد بازجویی قرار گرفت.[6]
این مجاهد گرامی پس از اطلاع از دستگیری امام خمینی و قیام پانزده خرداد بلافاصله خود را به قم رساند و دو روز بعد یعنی در تاریخ 26 / 3 / 42 توسط شهربانی قم دستگیر و مورد بازجویی قرارگرفت. سپس به ساواک قم تحویل داده شد.[7] ساواک قم نیز طی نامهای برای اداره کل سوم ساواک وی را روانه تهران کرد. در تهران همزمان ساواک از اداره دادرسی ارتش برایش تقاضای صدور قرار بازداشت نمود که این امر مورد موافقت قرارگرفت و در تهران ابتدا به بازداشتگاه پادگان عشرت آباد منتقل شد و سپس به زندان موقت شهربانی رفت. تماس با امام خمینی، مطالعه، نشر و توزیع اعلامیه، ایراد سخنان انتقادی در منابر، مخالفت با لوایح ششگانه و اصلاحات ارضی از جمله محورهای بازجویی از او بود.[8] پنج نامه از نوشتههای ایشان در زندان موقت شهربانی(کمیته ضد خرابکاری) در صفحات 96 تا 102 کتاب یادداشتهای زندان پانزده خرداد 1342، نوشته آقای مرتضی شریفآبادی از سوی موزه عبرت ایران به چاپ رسیده است.
7. تبعید امام خمینی
آیتالله خلخالی پس از تبعید امام خمینی ساکت ننشست و با همکاری عدهای از طلاب اقدام به برگزاری جلسات دعا و نیایش برای بازگشت امام در مسجد بالاسر حضرت معصومه (س) در قم کرد. با چشمگیر شدن این جلسات ساواک درصدد بر هم زدن آن برآمد که موفق به این امر نشد و نهایتاً این اقدامات منجر به دستگیری او در 11 / 12 / 43 توسط شهربانی قم شد. عصر همان روز دستگیری وی را به تهران اعزام و روانه زندان قزل قلعه کردند و در مدت کمی قرار بازداشت موقتش در 7 / 1 / 44 به قرار التزام به عدم خروج از حوزه قضایی تهران تبدیل و از زندان آزاد شد.[9] وی پس از آزادی همچنان به فعالیتهای خود ادامه داد.
به دنبال تغییر تبعیدگاه امام خمینی از ترکیه به عراق در مهر 1344 او هم به همراه جمعی از روحانیون و فضلای آذربایجانی حوزه علمیه قم تلگراف مفصلی به امام خمینی مخابره نمود[10] و یک سال بعد به جهت این که ساواک پیوسته با صدور گذرنامه برای وی مخالفت میکرد به صورت پنهانی موفق به سفر به عراق و دیدار با امام شد. این در حالی بود که جمعآوری وجوهات و ارسال آن برای امام خمینی یکی از موضوعاتی بود که ساواک نسبت بدان حساسیت داشت و جرم تلقی میکرد و ساواک در نامه خود آیتالله خلخالی را نماینده آقای خمینی در خلخال میدانست.
با این حال وی با ایراد سخنرانیهای متعدد نسبت به عملکرد رژیم انتقاد و اعتراض مینمود. مخالفت با انقلاب سفید شاه[11]، اعتراض به جشنهای 2500 ساله[12]، انتقاد به عوام فریبی رژیم در اصرار به حضور زنان در مجلس قانونگذاری[13]، تجلیل از امام خمینی[14]، طرح بحث آمیخته بودن دین و سیاست[15]، اعتراض نسبت به بازداشت و تبعید روحانیون[16] و انتقاد به عدم آزادی بیان، او را به سوژه دائمی ساواک تبدیل کرده بود به طوری که دائماً تحت نظر بود[17] و در برخی مواقع احضار[18] و مدت طولانی نیز ممنوع المنبر[19] شد و حتی مکاتباتش نیز کنترل[20] میشد.
تبعیدهای مکرر
1. تبعید به انارک
پیرو سیاستهای رژیم در اوایل دهه پنجاه مبنی بر پراکنده کردن مبارزان، آیتالله خلخالی با دستگیری اعضای گروه ابوذر به اتهام همکاری با این گروه دستگیر شد[21] و به دستور اداره کل سوم ساواک، کمیسیون حفظ امنیت اجتماعی قم در مرداد 1352در فرمانداری قم تشکیل جلسه داد و با تبعید او به شهرستان انارک نائین به مدت سه سال موافقت کرد.[22] با وجود محدودیتهایی که رژیم در تبعید ایجاد کرده بود مثل کنترل مکاتبات، جلوگیری از سخنرانی و برپایی کلاس درس، ممانعت خروج از منطقه تبعید، کنترل و نظارت بر افرادی که با آنان رفت و آمد داشت، وی پس از ورود به انارک به مرور فعالیتهای خود را آغاز نمود و در انارک اقدام به برگزاری نماز روز عید فطر کرد و به گزارش ساواک یزد در سخنرانی خود در شبهای احیا در مسجد انارک نسبت به عملکرد رژیم در فروش نفت به امریکا انتقاد نمود. با وجود منع ایراد سخنرانی از سوی ژاندارمری انارک وی بدون توجه همچنان اقدام به سخنرانی مینمود و علیرغم محدودیتهایی که رژیم نسبت به تبعیدشدگان اعمال میکرد محل اقامت خود را ترک کرد و سفرهایی نیز به قم و خلخال داشت. سرانجام مجموع این فعالیتها و نفوذ ایشان در بین اهالی که عموماً کارگر بودند رژیم را برآن داشت تا او را از انارک به شهرستان رودبار در استان گیلان تبعید کنند.
2. تبعید به رودبار
پس از مدت نزدیک به ده ماه اقامت اجباری در انارک نائین برای گذراندن مابقی محکومیت سه ساله خود همراه با مأمورین ژاندارمری استان اصفهان عازم رودبار گردید.[23] در رودبار بیشتر با شیخ محمد یزدی حشر و نشر داشت و در همین ایام بود که فرصت را مغتنم شمرد و بر کتاب عروه الوثقی آیتالله سیدمحمدکاظم یزدی حاشیه نوشت.[24] سرانجام در مرداد ماه 1355 پس از پایان محکومیت و تحمل 26 ماه تبعید در رودبار گیلان رهسپار شهر قم شد.
3. تبعید به رفسنجان
با اعلام خبر شهادت فرزند برومند امام خمینی در اول آبان 1356 حاج شیخ محمدصادق خلخالی که در فراق دوست دیرین خود غرق در عزا و ماتم بود یکی از سخنرانان اصلی مجلس ترحیمی بود که در قم برگزار شد و به همراه جمعی از روحانیان با ارسال تلگرافی برای امام خمینی مراتب تأثر و تأسف خود را ابراز نموده[25] و با هماهنگی سایر روحانیان مراسم چهلمین روز شهادت را به گونهای برگزار نمودند که به نقطه عطفی در تاریخ مبارزات مردم ایران تبدیل شد.
در پی قضایای پیش آمده در مراسم چهلمین روز شهادت حاجآقا مصطفی خمینی، ساواک اقدام به دستگیری جمع زیادی از مردم نمود. در همین رابطه و به پیشنهاد ساواک مرکز، کمیسیون حفظ امنیت اجتماعی شهرستان قم در 15 / 9 / 56 در فرمانداری قم تشکیل جلسه داد و آیتالله خلخالی را به مدت سه سال به شهرستان رفسنجان تبعید نمود. و پنج روز بعد تحتالحفظ راهی رفسنجان شد. این عالم و مجاهد خستگی ناپذیر در محل تبعید جدید دست از تلاش برای آگاهی مردم نکشید و اقداماتی از قبیل دعوت اهالی به برپایی تظاهرات[26]، تشکیل جلسات مشاوره با روحانیون منطقه[27] و اقامه نماز جماعت و سخنرانی تنها بعد از گذشت سه ماه از اقامتش در رفسنجان، ساواک کرمان را برآن داشت تا طی نامهای به اداره کل سوم پیشنهاد انتقال وی را از رفسنجان به محلی دیگر ارائه دهد که این پیشنهاد مورد موافقت پرویز ثابتی رئیس اداره کل امنیت داخلی ساواک قرار گرفت و منجر به تبعید او به یکی از مناطق بد آب و هوا و سنینشین یعنی شهر لار فارس شد.
4. تبعید به لار
در فروردین 1357 آیتالله خلخالی از رفسنجان به لار منتقل شد و با اوجگیری حرکتهای مردمی دامنه فعالیتهایش در لار گسترش یافت. وی علناً اظهار مخالفت با رژیم مینمود و مردم را به مبارزه با رژیم دعوت میکرد و با روحانیان فعال و مبارز تماس و معاشرت داشت. همچنین علیرغم ممانعت ژاندارمری و شهربانی با برگزاری نماز جمعه اقدام به برپایی نماز جمعه مینمود، بالاخره این اقدامات منجر به دستگیری و بازجویی و تشکیل پرونده توسط شهربانی لار شد، اما با عدم توفیق شهربانی در محکوم کردن او در دادگاه عمومی به دلیل عدم صلاحیت و ارجاع پرونده به دادسرای نظامی پس از یک هفته و صدور قرار کفالت به مبلغ یکصد هزار ریال ایشان آزاد شد و در خرداد همان سال قرار منع تعقیب صادر گشت.
نامه نگاری شهربانی فارس با ساواک منطقه[28] مبنی بر انتقال آیتالله خلخالی به نقطه دیگر نتیجه داد و این بار ساواک مرکز دستور انتقال وی به بانه را صادر کرد.
5. تبعید به بانه
پس از دو ماه اقامت در لار، رژیم که از فعالیتهای مجاهد نستوه به ستوه آمده بود در اردیبهشت 1357 ایشان را به شهر مرزی بانه که ساواک قویتری داشت منتقل کرد و به شدت او را تحت کنترل قرار داد ولی وی همچنان به طور علنی اظهار مخالفت با رژیم مینمود و احضارها و تذکرات متعدد شهربانی و ساواک تأثیری در روند فعالیتهایش نداشت. در نهایت کارگزاران رژیم که مستاصل شده بودند پس از سه ماه به امید محدود کردنش تصمیم گرفتند وی را بازداشت و تحتالحفظ به شهر دیگری منتقل کنند. به همین منظور ایشان در چهاردهم ماه مبارک رمضان به سنندج و از آن جا به بندر لنگه منتقل شد.
6. تبعید به بندر لنگه
اواخر مرداد 1357 رهسپار شهر جنوبی بندر لنگه شد و در آن جا نیز به فعالیتهای خود علیه رژیم ادامه داد. همراه سایر روحانیان اولین تظاهرات را به مناسبت آتش زدن مسجد کرمان راهاندازی کرد[29] و پیشنهاد برگزاری نماز جمعه و اقامه آن هر هفته توسط یکی از علما را مطرح و اجرا نمود.[30] افشاگری نسبت به عملکرد رژیم خصوصاً دولت شریف امامی و انتقادهای تند و شدیداللحن را در دستور کار خود قرار داده و مردم به ویژه جوانان را به تظاهرات و دادن شعارهای انقلابی و صدور اعلامیه درباره مسائل سیاسی روز دعوت و تشویق مینمود. این اقدامات بار دیگر منجر به دستگیری ایشان شد، اما با پیگیری روحانیان و مردم و ترس رژیم از به راه افتادن غائله دیگر همان شب ایشان آزاد و روانه منزل شدند.
در آستانه انقلاب اسلامی
با اوجگیری انقلاب و عدم توانایی رژیم در کنترل افراد تبعیدی آیتالله خلخالی در دی 1357 بندر لنگه را به مقصد بندر عباس ترک و از آن جا راهی قم شد و پس از اخذ گذرنامه برای دیدار امام خمینی که در پاریس اقامت داشتند به فرانسه رفت. در پاریس چندین بار موفق به دیدار امام خمینی شد و بعد از اخذ دستورات لازم به ایران مراجعت نمود.[31] اوج فعالیتهای وی در این دوران شامل هماهنگی و همگامی با روحانیون مبارز، سازماندهی تظاهرات و راهپیماییهای گسترده، برنامهریزی اعتصابات سراسری و زمینهسازی برای بازگشت امام خمینی بود. از دیگر اقدامات مهم و تأثیرگذار وی تهیه، چاپ و توزیع اعلامیه به مناسبتهای مختلف بود، این اعلامیهها، پیامها و نامهها یا به تنهایی یا همراه با دیگر علما و روحانیون صادر میشد. از مهمترین موضوعات مطرح شده در آنها میتوان به شکایت از اوضاع نابسامان کشور، بیان مسائل سیاسی روز و انتقاد از عملکرد رژیم در حمله به حرم امام رضا(ع) در آذر 1357 و کشتار وحشیانه مردم در شهرهای مختلف کشور، فقدان دکتر علی شریعتی، راهپیمایی تاسوعا و عاشورا 1357، اعتراض به روی کارآمدن دولت بختیار و اعلام عزای عمومی در دی ماه 1357 اشاره کرد.
صبح پیروزی
امام خمینی چند روز پس از پیروزی انقلاب آیتالله خلخالی را طی حکمی به سمت حاکم شرع دادگاههای انقلاب منصوب کرد. ایشان با حضور در شهرهای مختلف بسیاری از سران و کارگزاران رژیم طاغوت را محاکمه و به سزای اعمال ننگینشان رساند. بسیاری از عوامل غائلههای کردستان، گنبد و خوزستان را محاکمه و حد شرعی را در مورد آنها به اجرا گذارد. سرپرستی کمیته مبارزه با مواد مخدر، سه دوره نمایندگی مردم قم در مجلس شورای اسلامی و عضویت در مجلس خبرگان قانون اساسی از دیگر مشاغل وی بود.
آنچه در این جا لازم به یادآوری است، برخورد غیرمنصفانه برخی افراد با اجرای حدود الهی توسط آیتالله خلخالی در برهه حساس و خطرناک اوایل پیروزی انقلاب اسلامی است. صدور حکم اعدام تعدادی از جنایتکاران مشهور رژیم پهلوی با سرعت و قاطیعت ایشان به مرحله اجرا درآمد و عدهای از غرب و شرق زدگان در پوستهای از دلسوزی و حمایت از حقوق قضائی افراد و با ایراد تهمتهای ناجوانمردانه در صدد تطهیر جنایت پیشگان و یا سبک نشان دادن خیانتها، ددمنشیها و جنایتهای آنها و یا در پی دستاویزی برای حمله به جمهوری اسلامی هستند. آیتالله خلخالی در خاطرات خود سوابقی از اعدام شدگان و چگونگی اجرای حکم آنها بیان کرده است که میتواند بسیار روشنگر صحت عمل انقلابی وی باشد.
تألیفات
از آثار و تألیفات ایشان میتوان تاریخچه هنر و عرفان در سه جلد، دماء ثلاثه، رساله فی النیه، النکاح فی شرح شرایع الاسلام، زاد المعاد فی احکام الجهاد، القضاء فی شرح شرایع الاسلام، تقریرات دروس فقه و اصول امام خمینی(ره)، خاطرات در تبعید در دو جلد، تاریخچه خلیج فارس، لغات سیاسی قرآن و حاشیه بر عروه الوثقی، اشاره نمود. همچنین ایشان در سال 1375 اقدام به انتشار رساله عملیه نمود.
وداع
سرانجام آیتالله خلخالی پس از عمری مجاهدت و تلاش در پنجم آذر 1382 دار فانی را وداع گفت و پس از تشییعی با شکوه در صحن مطهر حضرت معصومه (س) در شهر قم به خاک سپرده شد.
پینوشتها:
[1] خاطرات آیتالله خلخالی، صفحه 78 و 79، نشر سایه، چاپ چهارم.
[2] یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتالله محمدصادق خلخالی، مرکز بررسی اسناد تاریخی، صفحه 1، سند مورخ 15 / 2 / 1342.
[3] کوثر (مجموعه سخنرانیهای امام خمینی)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره )٬ چاپ چهارم٬ ج اول، ص67.
[4] همان ٬ص 66.
[5] خاطرات آیتالله خلخالی، همان، ص 99.
[6] یاران امام، همان، سند مورخ 26 / 3 / 42.
[7] همان، سند مورخ 26 / 3 / 42 شماره 1014 / 5.
[8] همان، سند مورخ 30 / 2 / 42.
[9] همان، سند مورخ 7 / 1 / 44 شماره 6322 / 37955 / 7 / 11.
[10] اسناد انقلاب اسلامی٬ مرکز اسناد انقلاب اسلامی٬ ج ٬3 ص 168.
[11] یاران امام، همان، سند مورخ 26 / 2 / 45 شماره 70 / م.
[12] همان، سند مورخ 15 / 8 / 50 شماره 542 / 3 هـ الف.
[13] همان، سند مورخ 16 / 8 / 50 شماره 543 / 3 هـ الف.
[14] همان، سند مورخ 28 / 3 / 47 شماره 9447 / هـ.
[15] همان، سند مورخ 28 / 6 / 47 شماره 9447 / هـ و 31 / 5 / 50 شماره 373 / 3 هـ الف.
[16] همان، سند مورخ 15 / 8 / 50 شماره 542 / 3 هـ الف.
[17] همان، سند مورخ 14 / 6 / 45 شماره 1580 / هـ 3.
[18] همان، سند مورخ 28 / 6 / 47.
[19] همان، سند مورخ 6 / 10 / 54 شماره 7179 / 312.
[20] همان، سند مورخ 10 / 7 / 45 شماره 2610 / 21.
[21] همان، سند مورخ 8 / 12 / 52 شماره 8906.
[22] همان، سند مورخ 22 / 5 / 52 شماره 21836.
[23] همان، سند مورخ 15 / 3 / 53 شماره 658 / 10 هـ.
[24] خاطرات آیتالله محمد یزدی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی٬ چاپ اول، ص 397.
[25] یاران امام، همان، سند مورخ 5 / 8 / 56 شماره 2232 / 352.
[26] همان، سند مورخ7 / 10 / 56 شماره 10084 / 8 هـ.
[27] همان، سند مورخ 8 / 12 / 56 شماره 11167 / 8 هـ.
[28] همان، سند مورخ 10 / 2 / 57 شماره 1550 / 312.
[29] خاطرات آیتالله خلخالی، همان، ص 234.
[30] خاطرات حجتالاسلام سید علیاصغر دستغیب، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 61.
[31] خاطرات آیتالله خلخالی٬ همان، ص 252.
آیتالله محمدصادق خلخالی
آیتالله محمدصادق خلخالی در ایام جوانی
آیتالله خلخالی در جمع خانواده
آیتالله محمدصادق خلخالی در منزل شخصی
آیتالله خلخالی در جمع رزمندگان اسلام
آیتالله خلخالی در جمع رزمندگان - سمت چپ، شهید محمد بروجردی
آیتالله خلخالی در حال سخنرانی در ایام محرم
آیتالله خلخالی در کنار شهید حجتالاسلام فضلالله محلاتی
آیتالله خلخالی در جمع دوستان
آیتالله خلخالی در مجلس شورای اسلامی
آیتالله خلخالی در محضر آیتالله علی مشکینی
آیتالله خلخالی در حال سخنرانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی
تعداد مشاهده: 22974