گذری بر انقلاب اسلامی در استان یزد به روایت اسناد ساواک – (4)
تاریخ انتشار: 14 بهمن 1398
رمضان 1357
آغاز ماه مبارک رمضان 1398ق که مصادف با پانزدهم مرداد ماه سال 1357ش بود، فرصت بسیار مناسبی بود تا وعاظ و اهل منبر با بهره گیری از آن به افشاگریهای خود علیه رژیم شاهنشاهی، توسعه داده و مردم را نسبت به جنایات گوناگونی که در طول حکومت پهلوی اتفاق افتاده بود، آگاهتر نمایند.
برای پیشگیری از این حرکت بود که شناسائی مجالس و محافلِ این ماه در دستور کار قرار گرفت[1] و ساواک یزد به شهربانی استان دستور داد:
«صورت اسامی وعاظ و سخنرانان مذهبی که در مجالس وعظ مبادرت به تبلیغات ضد ملی مینمایند و لازم است به آنان و بانیان مجالس مورد بحث تذکر داده شود به این سازمان ارسال تا با هماهنگی لازم درباره هر کدام از افراد مذکور اقدام مقتضی به عمل آید.»[2]
و این درحالی بود که برخی از وعاظی که تا این زمان در سخنرانیهای خود متعرّض رژیم شاهنشاهی نمیشدند، به میدان مبارزه پای گذاشتند. ساواک در خصوص یکی از آنان مینویسد:
«نامبرده حدود شش ماه است که به روحانیون مخالف پیوسته و ذیل اعلامیههای منتشر شده علیه دولت را نیز امضاء کرده است که به این جهت از لیست روحانیون موافق، مدتی است خارج شده است.»[3]
در همین زمان به علت شرایط حاکم بر کشور و حضور گستردهی مردم در محافل مذهبی فرصت منبر رفتن روحانیون تبعیدی فراهم شده بود لذا ساواک به مأمورین خود چنین فرمان داد:
«از روحانیون و وعاظ تبعیدی کاملاً مراقبت و در منازل خود تحت نظر واقع و از منبر رفتن آنها جلوگیری و ارتباط تلفنی آنها نیز با خارج قطع گردد.»[4]
یکی از این تبعیدیها، آیتالله سید مرتضی پسندیده، برادر امام خمینی، تبعیدی انارک بود که ارتباط گستردهی روحانیون و اهالی استان یزد با ایشان به یکی از دغدغههای نیروهای امنیتی مستقر در منطقه تبدیل شده بود.[5]
در این ایام، کنترل سخنرانیهای آیتالله صدوقی که زمان آن از شبها به بعد از نماز ظهر و عصر تغییر یافته بود[6] و حضور آیتالله موحدی کرمانی در شهرستان تفت و روشنگریهای او،[7] و همچنین سخنرانیهای حجتالاسلام شیخ محمد حسنی در مسجد جامع بافق[8] و دیگر سخنرانانی که در منطقه حضور داشتند، یکی از دغدغههای اصلی ساواک در منطقه بود، آن هم سخنانی از جنسِ شهادت و شهادت طلبی، مانند آنچه آیتالله صدوقی در روز هفتم ماه مبارک، بر فراز منبر فرمود:
«هر تعداد که از ما کشته شود، باز دست بردار نخواهیم بود»[9]
ساواک یزد که توانِ مقابله با آیتالله صدوقی را نداشت برای پیشگیری از توسعهی این شیوهی سخنرانی سعی در کنترل سخنرانان محلی نمود؛ چنانچه پس از دریافت گزارش سخنرانی شیخ رضا عبدینسب در مزرعه خاننیر پشتکوه، به ژاندارمری دستور داد:
«با توجه به مذاکرات و تصمیمات متخذه در جلسه شورای هم آهنگی مورخه 21 / 5، واعظ موصوف احضار و عواقب قانونی اظهارات خلاف و تحریکاتی[که] انجام میدهد، به وی تفهیم، چنانچه مؤثر واقع نشد و به تحریکات خود ادامه داد، در صورت صحت خبر با مدارک لازم بازداشت و به این سازمان اعزام گردد.»[10]
صبح روز 25 مرداده ماه و پس از گذشت یک دهه از ماه مبارک رمضان، شورای تأمین استان یزد تشکیل جلسه داد تا مسئلهی اعلام تعطیل عمومی و برگزاری مراسم بزرگداشت شهدای اصفهان، شیراز، قم و دیگر شهرستانها در روز 26 / 5 / 1357 در مسجد حظیره(روضه محمدیه) را بررسی نماید که حاصل آن تقویت نیروهای سرکوب کنندهی مردم بود:
«پس از تبادل نظر به منظور جلوگیری از هرگونه حادثه احتمالی و اخلالگری و اغتشاش از فرماندهی مرکز توپخانه و موشکهای اصفهان خواسته شد تعداد یک صد نفر سرباز و چهار دستگاه نفربر زرهی با تجهیزات لازم تا ساعت 0900 مورخه 26 / 5 / 36 در یزد مستقر و نیروی مزبور تا خاتمه وضعیت در یزد باقی بمانند.»[11]
روز بیست و ششم مرداد ماه، در شهرهای یزد، اردکان، تفت و بافق، علی رغم اینکه ادارات دولتی و بانکها باز بودند، ولی تمامی مغازههای بازار و خیابانها بسته و فرمان تعطیل عمومی محقق شد.[12]
مجلس بزرگداشت شهدا در ساعت 30 / 8 صبح در مسجد حظیره آغاز شد و به مدت 3 ساعت ادامه یافت. سخنران این مجلس حجتالاسلام مناقب بود که در سخنرانی خود ضمن پرداختن به موضوعات مختلف سیاسی و به محاکمه کشیدنِ دولتمردان رژیم شاهنشاهی، گفت:
«هیئت دولت و دولت ایران بدانند که آنها مقلد حضرت آیتالله خمینی هستند، خواستههای این مرد بزرگ، خواسته ماست. هرچه ایشان فرمودند، ما جمعیت به او معتقد بوده و هستیم. فرمان و دستوری که داده در حکم اجرا و پیاده کردن آن کوشا هستیم. دولت ایران بداند تا خواستههای این بزرگ مرد جامۀ عمل نپوشد جمعیت در جای خود ننشیند.»[13]
پس از این سخنرانی شرکت کنندگان در مجلس به خیابان آمدند و به راهپیمائی آرام پرداختند؛ ولی در شهر اردکان، این تظاهرات همزمان، منجر به عکسالعمل نیروهای نظامی و تیراندازی آنان به سوی مردم گردید:
«پس از خاتمه مجلس جمعیت زیادی که از حومه و اطراف در مجلس شرکت نموده بودند در خیابانهای اردکان شروع به تظاهرات و دادن شعار نموده و در مسیر خود شیشه چند بانک را شکسته و مأمورین شهربانی به منظور متفرق نمودن جمعیت مداخله که بر اثر تیراندازی 6 نفر از تظاهرکنندگان مجروح که بلافاصله به بیمارستان اعزام و تحت درمان میباشند و حال 6 نفر موصوف رضایت بخش میباشد.»[14]
برخلاف آنچه ساواک در گزارش خود پیرامونِ علت درگیری در اردکان نوشت، آیتالله صدوقی در روز نهم ماه رمضان برای روشنگری اذهان عمومی و ماندگاری آن در تاریخ، به علت اصلی این واقعه اشاره نمود و گفت:
«مردم روز پنجشنبه 26 / 5 / 37 بعد از ختم مجلس متفرق شدند. جلو شهربانی یکی از پلیسها فحش به آیتالله خمینی میدهد، علناً فحش میدهد. پیداست مأمور بوده که درگیر شود.»[15]
در جریان این درگیری و تیراندازی اولین شهید اردکان به نام محمدعلی قانعی در راه انقلاب اسلامی به خون تپیده و جوشش خون او موجب تحرّک بیشتر مردم شد تا ساواک یزد به شهربانی استان هشدار دهد که:
«طبق اطلاع، احتمالاً عصر روز جاری مجدداً عدهای قصد دارند پس از خروج از مساجد در خیابانهای اردکان و میبد دست به تظاهرات بزنند. با توجه به اقدامات اخلالگرانه روز جاری در اردکان مراتب جهت اطلاع و هرگونه اقدام مقتضی اعلام میگردد.»[16]
و اولین اقدام در این خصوص تقویت قوای نظامی و انتظامی شهرستان اردکان بود:
«یک واحد مرکب از 4 افسر و 27 نفر سرباز جهت تقویت قوای انتظامی به اردکان اعزام گردیده.»[17]
حضور گستردهی مردم در تظاهرات شهرهای مختلف استان یزد و تبعیت آنان از روحانیت در برقراری تعطیل عمومی و بستن مغازهها و بازارها، معدود افرادی را که آگاهانه و یا ناآگاهانه دل در گرو رژیم شاهنشاهی داشتند، وحشتزده و ناامید نمود. این ناامیدی، در جان و دل استاندار یزد که فردی عیاش و سرسپرده بود[18] نیز رسوخ نمود. وی در نامهای به وزیر کشور وقت – اسدالله نصراصفهانی – ضمن اشاره به فعالیتهای نیروهای انقلاب اسلامی و تقاضای تقویت نیروهای سرکوب کننده نظامی، به این واقعیت اقرار مینماید:
«مخالفین روز به روز جسورتر و بی پرواتر شده از طرفی روحیه افراد نیروهای مسلح، کارمندان دولت و عموم مردم ضعیفتر میگردد.»[19]
در پیِ همین درخواست بود که در تاریخ سوم شهریورماه «4 دستگاه نفربر زرهی و خدمه مربوطه و همچنین یک دسته از گروهان ضربت هنگ اصفهان به یزد وارد و زیر امر فرمانده هنگ ژاندارمری یزد قرار گرفتند.»[20]
شهادتِ محمدعلی قانعی، نقطه عطفی در مبارزات مردم این شهر بود، که بنا بر نقل آیتالله صدوقی:
«با تشریفات مفصلی او را دفن کردند.»[21]
تشییع پیکر شهید به میزانی با شکوه بود که بیسابقه دانسته شد. روایت شهید صدوقی از این تشییع و توصیفِ روحیه مادرِ بزرگوار او که بر فراز منبر مسجد حظیره برای مردم نقل شد، چنین است:
«در اردکان برای خاطر جوانی که شهید شده، میدانید مادرش سر قبر فرزندش چه گفت. مادرش گفت: اگر تصادف کرده بودی و بدنت قطعه قطعه شده بود کسی سر قبرت نمیآمد، ببین شهید راه خدا شدی که این همه سر قبرت آمدند.»[22]
برای هرچه با شکوهتر برگزار نمودنِ مراسم بزرگداشت شهید اردکان، اعلامیهای با امضای آیتالله حاج سید روحالله خاتمی و آیتالله حاج شیخ محمدابراهیم اعرافی، انتشار یافت که در آن آمده بود:
«شهادت در راه حق شیوهای نیست که برای شیعه نامأنوس باشد. مردانِ آزاده ما همیشه جان برکف با طاغوت و طاغوتیان مبارزه مینموده و مینمایند و مردم همیشه خاطره شهیدان را زنده نگاه میدارند و حرمت آنان را پاسدار بودند. ما نیز یاد «محمدعلی قانعی»را که دست جنایتکار رژیم او را از میان ما گرفت، همیشه در خود زنده نگاه میداریم ... ما یاد عزیز از دست رفتهمان را گرامی میداریم و بدین مناسبت مجلس یادبودی روز یکشنبه 15 رمضان از ساعت 8 بامداد در مسجد جامع اردکان برگزار میگردد و نیز مجلس دیگری به همین مناسبت روز جمعه 20 رمضان از ساعت 8 بامداد در شورک میبد برقرار است.»[23]
روز 28 مرداد ماه در اولین مجلس در مسجد جامع اردکان که یکی از سخنرانان آن آیتالله خاتمی بود، حضورِ مردم گسترده و چشمگیر بود؛ مهمتر اینکه، آیتالله صدوقی نیز همراه با تعدادی از اهالی یزد برای شرکت در این مجلس به اردکان آمد.[24]
فردای آن روز، مسجد شورک شاهد برگزاری چنین مراسمی بود،[25] و در روز دوم شهریور نیز آیتالله اعرافی پایه گذار تظاهراتی با شکوه شد؛ تظاهراتی که از خیابانهای شهرهای استان به روستاهای منطقه کشیده شد:
«در ساعت 1000 روز جاری شیخ محمدابراهیم اعرافی شورکی حدود 200 نفر از اهالی روستای شورک، که در 60 کیلومتری یزد قرار دارد را جمع و به طور پیاده از روستاهای یخدان، مهرجرد، فیروزآباد به میبد وارد که به تدریج تعداد جمعیت به حدود 2000 نفر میرسد. در این موقع ضمن دادن شعارهای ضد میهنی و شکستن شیشههای ساختمان حزب رستاخیز میبد، در ساعت 1230 به روستای شورک مراجعت مینمایند.»[26]
پس از آن نوبت روستانشینانِ «حسن آباد مشیر» بود تا دست به راهپیمائی و تظاهرات بزنند.[27]
در روز سوم شهریورماه شورای تأمین استان تشکیل جلسه داد و استیصال خود را از تأمین امنیت و جلوگیری از حرکتهای انقلابی و مقابله با آیتالله صدوقی اعلام نمود:
«با توجه به سوابق موجود و اقداماتی که در چند ماه گذشته شیخ محمد صدوقی در جهت اقدام به صدور اعلامیههای مضره و سخنرانیهای تحریک آمیز و براندازی علیه مصالح مملکت و اخلال در نظم و امنیت منطقه، از همه مهمتر تهییج و تحریک مردم به تعطیل اصناف و کسبه و همچنین اهانت به افسران و افراد نیروهای مسلح شاهنشاهی زده، دستگیری و اعزام نامبرده به دادگاههای نظامی کاملاً ضروری به نظر میرسد و تا مادامی که این شخص در استان به فعالیت خود ادامه میدهد، تأمین امنیت غیرممکن میباشد. ضمناً اعلام گردید دستگیری نامبرده بایستی در فرصت مناسب و با نقشه حساب شده انجام گردد؛ ولی به هر صورت امکان درگیری و زد و خورد که منجر به تلفات نسبتاً سنگین میگردد، خواهد بود؛ چون دستگیری نامبرده از جنبه استانی خارج میباشد، لذا اجرای برنامه فوق با تصویب شورای هم آهنگی رده یک خواهد بود.»[28]
استاندار یزد در گزارشی که در تاریخ 31 مرداد ماه برای محمدرضا پهلوی تهیه نمود ضمن اشاره به شرایط استان یزد و نقش آیتالله صدوقی در این موقع و موقعیت، تقاضای برقراری حکومت نظامی و اعلام وضعیت قرمز در یزد را نمود و در پایان نوشت:
«ادامه خدمت در استان یزد با وضعیت فعلی برای وی که همیشه یک سرباز فداکار و جانباز بوده مقدور نمیباشد و از پیشگاه شاهانه استدعا مینماید اختیار کامل جهت سرکوبی اخلالگران و پاکسازی منطقه به وی داده شود.»
این گزارش از طریق دستور مستقیم به ارتشبد قره باغی تنها منجر به تقویت نیروهای سرکوبگر، به شرح زیر شد:
«1 . تعداد چهار دستگاه نفربر زرهی به یزد اعزام خواهد شد.
2 . یک فروند هلیکوپتر نظامی به یزد اعزام خواهد شد.
3 . یک دسته مرکب از سی نفر سرباز از قم به یزد اعزام خواهد شد تا در پشتیبانی نیروهای موجود در یزد قرار گیرند.»[29]
به همین علت بود که استاندار محمدحسن رهنوردی که تصمیم به کشتار بی رویهی مردم داشت در اعتراض به عدم موافقت با تمامی خواستههای خود صبح روز چهارم شهریورماه، یزد را به مقصد تهران ترک کرد. [30]
هنوز نیروهای تقویت کننده به یزد نرسیده بودند که در ساعت 4 بعدازظهر روز چهارم شهریور ماه نمازگزاران مسجد حظیره، که ساواک تعداد آنان را 1000 نفر برآورد نمود، پس از برگزاری مراسم بزرگداشت کشتههای ماجرای سینما رکس آبادان درحالی که آیتالله صدوقی در پیشاپیش آنان بود از مسجد خارج شدند و به سوی میدان امیرچخماق راهپیمائی کردند. آنچه در این راهپیمائی بیشتر جلب توجه داشت پرچمهای قرمز رنگی بود که جمعیت به نشانه ایستادگی تا پای جان به همراه آورده[31] و از این پس در راهپیمائیها، یکی از تدارکات اصلی بود؛[32] هرچند تأکید بر رنگ قرمز در گزارشهای ساوا، در راستای سناریوی سردمداران رژیم شاه، برای معرفی انقلاب اسلامی به عنوان یک انقلاب مارکسیستی بود.
اعلام تعداد 1000 نفر شرکت کننده در این راه پیمائی از سوی ساواک درحالی است که شهربانی که در خط مقدم مقابله با آن قرار داشت، تعداد آنان را 4000 نفر گزارش نمود.[33]
این حرکت همزمان با فرارسیدن لیالی قدر جوش و خروش بیشتری یافت و در اردکان که هنوز در تب و تاب شهادت محمدعلی قانعی قرار داشت، شور و حال دیگری حاکم بود:
«در شب 3 / 6 / 2537 مصادف با شب 21 ماه مبارک رمضان، شهادت حضرت علی (ع) حدود 7000 نفر اهالی از ساعت 2000 در مساجد جمع شده و قرائت قرآن و دعای شبهای مربوطه را تلاوت مینمودند. در ساعت 0100 که در بعضی از مساجد مراسم ختم شده بود با موتورسیکلت و پیاده و اتومبیل به طرف مسجد کوشکنو که سید روحاله خاتمی منبر بود، رفتند و شعارهای مذهبی به طرفداری از خمینی میدادند، وارد مسجد و چون در مسجد جا نبود، عدهای در خیابان تجمع نمودند و تا ساعت 0400 ادامه داشت که اهالی متفرق شدند و مجدداً از ساعت 0700 عدهای در حدود 5000 نفر در مسجد جامع جمع شده و به طور سینه زنی و دستجمعی از مسجد به طرف حسینیه بازار نو حرکت نموده در حسینیه توقف و شعارهای مذهبی و مدح حضرت علی(ع) و به طرفداری از خمینی میدادند ... مجدداً از ساعت 1000 عدهای در حدود 500 نفر که همه نوجوان بودند به سرپرستی جواد پوراسلامی از بازار چهارسوق وارد خیابان فرح و مجدداً در همان خیابان دور زده وارد مسجد شدند که شعار میدادند: زنده باد خمینی، ما حکومت اسلامی را میخواهیم. باز در ساعت 1100 عدهای نیز که شعارهای پارچهای در دست داشتند و همه بچههای کم سن و سال بودند و عدهای نیز نوجوان، وارد خیابان فرح شدند که روی آنها نوشته شده بود: زنده باد خمینی، درود بر شهدای راه دین، ما انتقام خون شهیدان خود را از دودمان جلاد پهلوی خواهیم گرفت.»[34]
شور و حرارتی که در رفتار و کردار انقلابی آیتالله حاج شیخ ابراهیم اعرافی شورکی وجود داشت، بسیار تهییج کننده و امید بخش بود. از آن جمله است:
«اخیراً که شیخ محمد صدوقی جهت سخنرانی به میبد عزیمت نموده بود نامبرده بالا، شمشیر و حمایل بسته و با تعداد زیادی از اهالی شورک با پای برهنه به استقبال وی رفته و اظهار داشته: جهاد در راه اسلام واجب است و من سرباز امام هستم.»[35]
روز سیزدهم شهریورماه مصادف با عید سعید فطر بود. در این روز شهرهای استان یزد شاهد نمازگزاران متدینی بود که پس از یک ماه روزهداری برای اقامهی نماز عید به مساجد آمده بودند. در این روز نیز راه پیمائی در خیابانهای شهر یزد صورت گرفت[36] و علیرغم تذکری که آیتالله صدوقی مبنی بر حفظ آرامش داده بود، یکی از جوانان خشمگین اقدام به شکستن یکی از شیشههای بانک صادرات که در مسیر راهپیمائی قرار داشت نمود که به شدت مورد مؤاخذه راهپیمایان قرار گرفت.[37]
ولی در اردکان این تظاهرات که 18 روز بعد از شهادتِ اولین شهید شهر، صورت میگرفت، حال و هوائی دیگری داشت و شرکت زنان که در گزارش شهربانی تعداد آنان 800 تا 1000 نفر نوشته شده است از نکات بارز این حرکت بود.[38]
در مسجدی که آیتالله خاتمی اقامه نماز نمود، اعلامیهای مبنی بر تغییر نام برخی از خیابانهای شهر به نام شخصیتهای بزرگ انقلاب اسلامی، توسط ایشان قرائت شد و «از انجمن شهر اردکان خواسته شد تا هرچه زودتر این خواسته آنها را عملی نماید.»[39] ، ولی مردم که از ناتوانی انجمن شهر در اجرای این خواسته آگاهی داشتند خود را معطل آنان نکرده و فردایِ آن روز پس از شرکت در مراسم ترحیم یکی از بستگانِ حجتالاسلام حاج سید عزیزالله موسوی احمدآبادی، که یکی از وعاظ شهر و از طرف آیتالله خاتمی تشکیل یافته بود و آیتالله صدوقی نیز به همراه تعدادی از روحانیون و جوانان یزد در آن شرکت داشت،[40] اقدام به راهپیمائی و با دستِ خود تابلوی خیابانهای مورد نظر را به شرح زیر تعویض نمودند:
«1. خیابان پهلوی. امام خمینی 2. خیابان فرح. منتظری 3. خیابان شاه. طالقانی 4. خیابان شاهپور. مصطفی خمینی 5. خیابان کورش. دکتر شریعتی 6. خیابان ششم بهمن. شهید قانعی 7. میدان شاهنشاهی. میدان پارک شهر 6. میدان ششم بهمن. 15 خرداد 9. بلوار چهارم آبان. بلوار 19 دی (سالروز قیام اخیر قم)»
این حرکت به میزانی تأثیرگذار بود که در اداره کل سوم ساواک در ذیل آن نوشته شد:
«انتظار چنین وقاحتهائی در نقاط دیگر نیز میرود.»[41]
و جهتِ مقابلهی با آن باز هم تقویت نیروهای نظامی شهر اردکان در دستور کار قرار داده شد: «نیروهای کمکی و دو دستگاه نفربر جهت تقویت گروهان به اردکان اعزام گردید.»[42] و در پناه آن، تعداد 23 عدد تابلوئی که در این رابطه نصب شده بود، جمع آوری گردید. [43]
تظاهرات این روز در شهرستان بافق، پس از اقامهی نماز عید در مسجد جامع شهر و با جلوداری حجتالاسلام و المسلمین حاج سیدجواد میرغنیزاده، که امام جمعه شهر نیز بود، صورت گرفت. در کنار شعارهای مختلفی که توسط راهپیمایان داده شد، اصلی ترین پلاکاردِ همراه آنان در کنار عکس امام خمینی عبارت «ما خواهان حکومت اسلامی هستیم»، بود.[44]
از ویژگیهای نماز عید فطر در بافق حضور سید علی فهیمی شهردار و آقای پاشاپور رئیس راهآهن بافق بود که مورد توجه نیروهای رکن دوم ژاندارمری قرار گرفت.[45]
در شهرستان تفت نیز راهپیمائی روز عید فطر چشمگیر بود. نمازگزاران پس از برپائی نماز در حسینیه شاه ولی به خیابان آمدند و به راهپیمائی پرداختند. از نکات بارز این تظاهرات همراهی زنان با مردان بود که در گزارش شهربانی تعداد آنان را 500 نفر نوشتهاند.[46]
یکی از اقداماتِ مهمی که در این زمان به طور سازمان یافته صورت میگرفت، آگاه نمودن مردم از عوامفریبیهای حکومتی، از جمله روی کار آوردن جعفر شریف امامی به عنوان نخست وزیری روحانی زاده! و دولت آشتی ملی بود. او که یکی از اعضای رهبری تشکیلات فراماسونری با درجه 33 در ایران بود، پس از دریافت فرمان نخست وزیری، در اعلامیهای که صادر کرد، انجام اقداماتی به ظاهر انقلابی و دینی از قبیل: فرمان مبارزه با فساد و فاسد، مورد تعقیب قرار دادن مأموران دولتی، برچیدن تجملپرستی از ادارات، فعالیت در فروغ جهانگیر قرآن و تعالیم عالیه اسلام، عمل به قانون اساسی و تغییر تاریخ شاهنشاهی به هجری را وعده داد.[47]
این اعلامیه میتوانست موجب فریب برخی از افراد ساده لوح شود و منبرهای مساجد و حسینیهها یکی از بهترین ابزار تبلیغاتی برای مقابله با این ترفند رژیم شاه بود که مسجد حظیره کانون آن به شمار میرفت تا سخنرانانی همچون حجتالاسلام سجادی با تأکید بر رهبری آیتالله صدوقی در استان علیه این حرکت بگویند:
«مردم فریب این حرفها را نخورید. با تغییر تاریخ میخواهند سر شما را کلاه بگذارند. رهبر ما ملت آیتالله خمینی است و با بستن چند قمارخانه و کازینو کار درست نخواهد شد و ما آشتی نخواهیم کرد، یعنی جای آشتی نگذاشتند. این همه مردم بی دفاع را در شهرستانها کشتند. روحانیون را تبعید و زندانی کردند، حال دم از آشتی میزنند.»[48]
هفدهم شهریور، جمعه سیاه
در ساعت 2030 دقیقهی روز شانزدهم شهریور ماه، هیئت دولت آشتی ملی، حکومت نظامی در 11 شهر را به تصویب رساند و اعلامیهی آن در ساعت 6 بامداد روز هفدهم شهریور از رادیو اعلام گردید و از بامداد همان روز شهر تهران مبدّل به قلعهای نظامی شد و تانکها و مسلسلهای سنگین در نقاط حساس و مختلف شهر مستقر شدند.
مردم تهران که در راهپیمائی بزرگ روز شانزدهم شعارِ «فردا صبح، هشتِ صبح، میدانِ ژاله» را سر داده بودند، از اطراف و اکناف شهر به سوی میدان ژاله که در شرق تهران واقع بود، سرازیر شدند. علی رغم آنکه راههای ورودی به میدان ژاله مسدود شده بود، جمعیت به هر صورت ممکن خود را به میدان رساند. در این موقع نیروهای مسلحی که در خیابانها و بر روی بامها سنگر گرفته بودند و هلیکوپتری که در فضای اطراف میدان میچرخید به روی مردم بیدفاع آتش گشودند به گونهای که در همان لحظات اولیه جوی خون جاری شد.
اولین عکسالعمل کشتار بیرحمانهی مردمِ تهران در یزد، سخنرانی آیتالله صدوقی در ظهر هیجدهم شهریور در مسجد حظیره و توصیه به مردم برای خویشتنداری و هرگونه اقدام خودسرانه در راستای کنترل احساسات و خشم آنان بود:
«اینها که کشته شدهاند ده هزار، صد هزار، همه در راه دین بوده است که حاضرین سه مرتبه گفتهاند: صحیح است و اضافه نموده فعلاً تظاهرات ممنوع، شعاردادن ممنوع، آتش زدن ممنوع، در منزل بنشینید و دعا کنید.»
و بعد از نماز مغرب و عشای همین روز نیز این توصیه را همراه با تهدید به جدائی از کسانی که ممکن بود بدون برنامه دست به اقدامات خشونتآمیز بزنند تکرار نمود:
«چند نفر کشته شدند، خدا میداند، چند نفر مجروح شدند، خدا میداند. اینها برای چیست؟ برای اینکه چند مدتی بیشتر با چکمه از روی اجساد ما عبور و حکومت کنند، اینها اینقدر ظالم هستند، [اینها] منتظر بهانهای هستند تا شما را مثل علف بریزند، مراقب باشید، اگر حرف مرا گوش نمیکنید من راه خود را جدا میکنم و در خانه مینشینم. وقتی مغازهات را بستی برو خانه در خیابان اجتماع نکن»[49]
و در روز سوم شهدای میدان ژاله دستور اعتصاب عمومی تا اطلاع ثانوی را در شامگاه بیستم مهرماه صادر کرد:
«تا کسبه، مغازههای خود را به استثنای قصابی، نانوائی، داروخانه و میوه فروشی، به مدت نامعلومی تعطیل نمایند و اهالی لباس مشکی بر تن نموده و در منازل خود عزادار باشند.»[50]
پنج روز پس از واقعهی خونین 17 شهریور اولین تظاهرات در شهر یزد صورت گرفت که منشأ آن مسجد ملا اسماعیل بود و هیچگونه درگیری و خشونتی را در پی نداشت.[51]
در همین روز بود که حجتالاسلام مناقب، در مسجد حظیره به منبر رفت و ضمن پرداختنِ به موضوع کشتار مردم تهران در میدان ژاله، مسئلهی حضور سربازان اسرائیلی در ایران و نقش آنان در این کشتار را مطرح نمود:
«اطلاع دادند که سربازان ایران به روی مردم اسلحه نکشیدند؛ ولی دولت افسران و سربازان اسرائیلی و فیلیپینی آورد که مردم را به رگبار مسلسل گرفتند.»[52]
روز بیست و سوم شهریور روز عزای عمومی و ملی بود و در استان یزد نیز کسبهی بازار و خیابان شهرهای مختلف استان به فرمان آیتالله صدوقی لبیک گفتند و به جز تعدادی از مغازههای نانوائی، دیگران از باز نمودن مغازههای خویش خودداری نمودند.[53] در همین روز حشمتالله نیکآئین که به جای محمدحسن رهنوردی به استانداری یزد منصوب شده بود، وارد شهر شد.[54]
سرلشکر رضا ناجی که فرماندار نظامی اصفهان و یکی از خونخوارترینِ نظامیان بود طی فرمانی به شهربانی یزد دستگیری آیتالله صدوقی را خواستار شد:
«تعدادی از اعلامیههای مضره منتشر شده در اصفهان به نام شخص فوق میباشد. چنانچه تا این تاریخ نسبت به شناسائی و دستگیری شخص مذکور اقدام نگردیده، دستور فرمائید هرچه زودتر شورای تأمین استان یزد تشکیل و پس از بررسی، تکلیف نامبرده را تعیین و نتیجه را اعلام نمایند.»[55]
و فردایِ آن آیتالله حاج شیخ محمدابراهیم اعرافی که در میبد تظاهراتی را سازماندهی نموده و قصد عزیمت به اردکان را داشت، توسط ژاندارمری اردکان، همراه با تیراندازی، دستگیر و به ساواک استان تحویل داده شد. پس از این دستگیری شورای تأمین استان در رابطه با چگونگی برخورد با وی تشکیل جلسه داد که نتیجهی آن توسط ساواک استان به شرح زیر گزارش گردید:
«پس از تبادل نظر به علت اینکه حاج محمد صدوقی از استاندار جدید تقاضا مینماید چنانچه نامبرده مرخص گردد ترتیبی اتخاذ خواهد نمود که من بعد مشارالیه مردم را تحریک ننماید؛ لهذا چون نامبرده برای اولین بار دستگیر شده بود و از طرفی به علت کهولت سن و بیماری به احتمال زیاد بازداشت وی مشکلی در منطقه به وجود میآورد با اخذ تعهد کتبی مرخص گردید.»[56]
آیتالله صدوقی پس از نماز مغرب و عشاء روز 24 شهریور ماه در مسجد حظیره به منبر رفت و ضمن پرده برداشتن از نقشهی کشتار مردم توسط استاندار قبلی، ضمن آنکه در پرده علت انتخاب روش مبارزه منفی برای پیشگیری از کشتار مردم در یزد را توضیح داد، به چگونگی دستگیری آیتالله اعرافی نیز اشاره نمود:
«آقای استاندار قبلی (دکتر محمدحسن رهنوردی)، قصد داشت آشوبی برپا کند و تعدادی از ما را بکشد و به خاک و خون بکشد و تعدادی هم دستگیر و تبعید نماید؛ ولی خدا را شکر مهلت پیدا نکرد و رفت. به طوری که شنیدم یکی از علمای ما که بسیار مرد مفید و خوب بوده و هست، که چه کارهائی که نکرده و بسیار مرد شریفی میباشد، در اطراف میبد با توپ و تفنگ و تانک رفتند او را دستگیر کردند. حالا استاندار جدید (حشمتاله نیکآئین) قول داده تا ساعت 7 الی 8 او را آزاد کنند. خیلی دلشان میخواهد بلائی را که در میدان ژاله به سر مردم پیر و جوان و زن و مرد آوردند به سر ما هم بیاورند ولی انشاءاله به کوری چشم دشمنان آن طور نمیشود و نمیتوانند. ما حالا فقط دعا میکنیم و به دشمنان دین، آئین، قرآن، مذهب و مسلمانان نفرین میفرستیم.»[57]
محاصرهی خانه امام خمینی در عراق
روز دوم مهرماه سال 1357ش حکومت بعثی عراق، که سرسپردهی بیگانان بود، به دستور اربابان خود اقدام به محاصرهی بیت امام خمینی و ایجاد محدودیت رفت و آمد به منزل ایشان در نجف اشرف نمود. این حرکت در حالی که سراسر کشور ایران در التهاب و انتظارِ بازگشت امام قرار داشت و درخواست پایان تبعید ایشان به یکی از مطالبات محوری تظاهرکنندگان تبدیل شده بود، بسیار تأثر برانگیز بود.
سازمان امنیت شاه که از عکسالعمل مردم وحشت داشت، طی دستوری اعلام نمود:
«اخیراً دولت عراق تضییقاتی برای خمینی فراهم نموده، متعاقب آن عوامل خمینی از عراق با عدهای از قشریون در ایران تماس گرفته و تصمیم دارند به منظور اعتراض به اقدامات دولت عراق دست به تظاهرات و احتمالاً یک سلسله اقدامات ایذائی از جمله خرابکاری و آتشسوزی در مراکز مختلف بزنند. دستور فرمائید سریعاً با همکاری مراجع انتظامی پیش بینی و مراقبتهای لازم معمول و هرگونه اقدامی در این مورد را به موقع خنثی و نتایج حاصله را سریعاً و مستمراً اعلام نمایند.»[58]
انتشار این خبر در یزد اولین تظاهرات در شامگاه روز دوم مهرماه را به دنبال داشت، که بنا به توصیه آیتالله صدوقی با آرامش کامل و بدون هیچگونه درگیری صورت گرفت.[59] این تظاهرات در شامگاه روز بعد نیز تکرار شد[60] و آیتالله صدوقی نیز در سخنرانی خویش در این روز توصیه نمود که:
«هر صنف، تلگرافی برای حسن البکر بکنید و به این عمل دولت عراق اعتراض نمائید و عنوان کنید این چه کاری است که با رهبر بزرگ مسلمانان میکنید.»[61]
روش مبارزاتی آیتالله صدوقی که مستقیماً با بیت امام خمینی در نجف اشرف در تماس بود، برخی از کسانی را که درگیری و تظاهرات خشونتآمیز را توصیه مینمودند، ناراحت نمود و همین مسئله موجب شد تا در گوشه و کنار حرفهائی در انتقاد به شیوهی مبارزاتی ایشان زده شود. این حرفها به گوشِ آیتالله صدوقی نیز رسید؛ به همین دلیل بود که اظهارات صریح و گلایه گونهی ایشان را در سخنرانی شامگاه روز چهارم مهرماه به دنبال داشت:
«من به خدا قسم نه از مرگ و نه از زندان و نه از تبعید میترسم. دیشب به شما داد زدم: اینها آمدهاند برای کشتن شما، دین ندارند، مذهب ندارند، عاطفه ندارند، اینها 300 نفر، 400 نفر، 500 نفر میکشند، میسوزانند و ذغال میکنند. اینها برای کشتن آمادگی دارند ولی ما نمیخواهیم این طور کشته شویم میخواهیم در راه دین کشته شویم. دیشب به شما گفتم: شعار ندهید. جلوی شما آمدم، به شما گفتم، داد کشیدم، ولی باز داخل کوچه جلو حسینیه، جلو امامزاده جعفر، شعارهای تند و زننده دادید. گفتند: کی گفته؟ گفتید: صدوقی گفته. من کی گفتم. هرکس هر کجا چه در اینجا (داخل مسجد)، چه در خیابان، چه در کوچه، در هر کجا شعار بدهد، من از او بیزارم.»[62]
در این زمان در شهر اردکان، مقدمات برگزاری مراسم اربعین شهید محمدعلی قانعی آماده میشد،[63] برنامهریزی برای تعطیل عمومی روز یکشنبه، نهم مهرماه نیز در دستور کار قرار داشت. [64]
آیتالله صدوقی در هدایت جریان انقلاب اسلامی نه تنها در یزد و شهرهای استان، بلکه در استانهای همجوار و در سطح کشور تأثیری غیر قابل انکار داشت. از این رو چگونگی برخورد با اقدامات ایشان به یکی از وظایف اصلی ساواک تبدیل شده بود. در همین راستا با دو تن از آیات قم از جمله شریعتمداری، برای ارائهی رهنمود چگونگیِ برخورد با وی، مشورت شد! و نتیجهی آن به شرح زیر برای محمدرضا پهلوی ارسال گردید:
«مشارالیه یکی از کارگزاران جدی خمینی در ایران است که ضمناً توانسته نفوذ نسبی در منطقه یزد تحصیل نماید. برای اتخاذ تدابیری در مورد مشارالیه بررسیهای لازم صورت گرفته و با توجه به اثرات احتمالی اقداماتی علیه او، نظر آیتاله ... [نقطه چین در اصل است] و شریعتمداری استعلام گردیده است.
هر دو نفر ابراز عقیده کردهاند که با در نظر گرفتن اوضاع و احوال محل و نفوذ مشارالیه، اصلح است که فعلاً تلفن او قطع و منزلش مورد محدودیت قرار گیرد و اثرات و عکسالعملهای این اقدام ارزیابی شود و آنگاه در صورتی که لازم بود، تصمیمات جدیتری در مورد او اتخاذ گردد.
با عرض اینکه مشارالیه از جمله عوامل محرک در اخلالگریها میباشد، در صورت تصویب با پیشبینیهای قبلی و تقویت واحدهای انتظامی یزد و شهرهای تابع آن استان، ارتباطات نامبرده قطع و با گماردن مأمورین از برقراری تماس او با خارج از منزلش جلوگیری گردد.»[65]
در پی این گزارش بود که پرویز ثابتی، دستور محمدرضا پهلوی مبنی بر مراقبت شدید از آیتالله صدوقی را ابلاغ کرد:
«به فرموده مقرر است درحال حاضر شیخ محمد صدوقی شدیداً تحت مراقبت باشد.»[66]
و پس از آن «طبق تصمیم متخذه شورای تأمین استان یزد به منظور جلوگیری از حوادث احتمالی در منطقه یزد، وضعیت از آبی به صورت زرد» اعلام گردید.[67]
هنوز مرکبِ این تصمیم خشک نشده بود که آیتالله صدوقی در تاریخ شانزدهم مهرماه، به مناسبت اربعین شهدای میدان ژاله و سالگرد رحلت آیتالله سیدمصطفی خمینی اعلامیهای صادر کرد که در آن آمده بود:
«در این ایام چهلمین روز شهادت صدها مرد و زن دلیر و مبارز تهران در بامداد خونین و سالروز فقدان مرموز و موج آفرین مرحوم آیتالله حاج سیدمصطفی خمینی طاب ثراه ... فرا میرسد ... به عنوان بزرگداشت آن عزیزان از دست رفته و به عنوان اعتراض به این همه تضییقات ناروا به رهبرمان و رفتار ضد اسلامی و ضد آزادی نوکرمآبانه حکومتهای ضد مردمی ایران و عراق و کویت، روز دوشنبه 24 مهر و 13 ذیقعده را تعطیل اعلام میکنیم.»[68]
روز 24 مهر فرا رسید. شهرهای استان در حال نیمه تعطیل بود. مجلس یادبود چهلم شهدای تهران و سالگرد حاج آقامصطفی در مسجد جامع اردکان ساعت 730 و در مسجد حظیره یزد ساعت 800 بامداد آغاز شد.[69] در شهر اردکان، ساعت 1120 دقیقه مجلس تمام شد و شرکت کنندگان که تعداد آنها در گزارش شهربانی 6000 نفر برآورده شده است، به راهپیمائی در خیابانهای شهر پرداختند. در این راهپیمائی شعارهائی علیه شاه نیز بر روی دیوارهای خیابان محل راهپیمائی نوشته شد.[70] مجلس شهر یزد در ساعت 1130 پایان یافت و شرکتکنندگان در این مجلس پس از خروج از مسجد؛ اقدام به تظاهرات خیابانی و دادن شعار نمودند.[71]
پس از برگزاری این مراسم آیتالله صدوقی برای دیدار با امام خمینی که پس از خروج از عراق و ممانعت از ورود ایشان به کویت، به فرانسه رفته بود، مقدمات مسافرت خود به پاریس را فراهم نمود. [72]
دور جدید تظاهرات خیابانی
با وجود اینکه همواره مساجد شهر با محوریت مسجد حظیره منشأ راهپیمائیها در شهر یزد بود، در بعد از ظهر روز ششم مهرماه تجمعی در انتهای خیابان شاه یزد صورت گرفت که تبدیل به راه پیمائیِ گستردهای شد. برخی از شعارهای این راهپیمائی: «ارتش برادر ماست، خمینی رهبر ماست» و «برادر ارتشی، چرا برادرکشی» و گلباران نمودنِ ماشین نیروهای نظامی و انتظامی بود که به مسجد حظیره ختم شد. پس از اتمام نماز مغرب و عشاء گروهی از همین راهپیمایان از مسجد خارج و به قصد سینما شهر فرنگ حرکت نموده و اقدام به آتشزدن لاستیک در مقابل سینما کردند که با مقابله شهربانی و گاز اشکآور روبرو و متفرق گردیدند.[73]
نهضت دانش آموزی
با آغاز سال تحصیلی جدید مدارس راهنمائی و دبیرستانهای شهرهای مختلف استان یزد شاهد شعارهای انقلابی دانش آموزان در برنامههای صبحگاهی بود که «احتمال سرایت آن به سایر مدارس» موجب گردید تا دستور داده شود:
«ترتیبی اتخاذ نمایند که از طریق وزارت آموزش و پرورش طی بخشنامه توجه مدیران کل و رؤسای مدارس را به این نکته جلب و توجیه گردند تا به موقع از این قبیل اقدامات سوء جلوگیری نمایند.»[74]
و این درحالی بود که برخی از دانشآموزان به شکستن شیشههای مدارس نیز اقدام مینمودند که البته این اقدام مورد تأیید آیتالله صدوقی نبود.[75]
و همزمان با آن اعلامیهای با امضای دانش آموزان داغدار ایران منتشر شد که در آن به اعتصاب و تعطیل مدارس توصیه شده بود.[76]
حرکتهای دانش آموزی مختص به شهر یزد نبود بلکه در دیگر مناطق استان نیز دانشآموزان به صورت سراسری دست به کار شده بودند. نمونهای از این اقدام در مدرسه راهنمائی فراشاه تفت اتفاق افتاد:
«روز اول مهر به هنگام برافراشتن پرچم مدرسه تعداد زیادی از دانش آموزان با فرستادن صلوات و شعار رهبر ما خمینی، پرچم به اهتزاز درآمده است»[77]
روز نهم مهرماه برخی از مدارسی که با اعلامیه عزای عمومی همراهی نکرده بودند، توسط دانشآموزان دیگر مدارس به تعطیلی کشانده شدند که نمونهی آن مدرسه راهنمائی ششم بهمن در یزد [78] و نمونهی دیگری آن در شهر اردکان صورت گرفت:
«حدود 300 نفر از دانش آموزان مدرسه راهنمائی تحصیلی سعدی و دبیرستان پسرانه شرف شهرستان اردکان، واقع در شصت کیلومتری یزد، در محوطه مدرسه اجتماع سپس با دادن شعارهائی بر له خمینی به مدارس پسرانه دیگر مراجعه که با تذکرات مأمورین ساعت 1300 متفرق گردیدهاند.»[79]
و این حرکتی بود که در روز پانزدهم مهرماه نیز تکرار شد:
«ساعت 30 / 9 دقیقه روز جاری حدود 400 نفر از دانش آموزان دبیرستان پسرانه شرف و مدرسه راهنمائی تحصیلی پسرانه سعدی که در کنار هم قرار دارند از مدرسه خارج شده و با دادن شعار الله اکبر به هنرستان صنعتی اردکان در فاصله 100 متری رفته و در آنجا با تذکر و اخطار مأمورین شهربانی متفرق شدهاند»[80]
«چند تن از دانش آموزان دبیرستان امیرکبیر یزد به نامان: عباس شهربری سال چهارم تجربی، حسین مژگانیان سال سوم تجربی، مهدی صرافی سال چهارم تجربی، هر روزه شاگردان را تحریک به اعتصاب و اغتشاش نموده در خیابان دور هم جمع شده شعار و اعلامیههای مضره در دبیرستان پخش مینمایند.»[81]
«یکی از دانش آموزان هنرستان صنعتی یزد به نام حمیدرضا زارع در هنرستان مذکور اعلامیه مضره پخش میکند و دانشآموز دیگری به نام محسن دستمالچی برای دانشآموزان مطالب خلاف مصالح مملکت بیان میدارد»[82]
«ساعت 0800 روز 17 / 7 / 1357دانشآموزان هنرستان صنعتی یزد مقابل هنرستان چند بار شعار بر له خمینی داده و با مشاهده مأموران شهربانی به داخل هنرستان رفته و بعد از مدتی کلاسها را تعطیل و بدون تظاهرات متفرق شدهاند.
ساعت 0845 دانشآموزان دبیرستان امیرکبیر در یزد کلاسها را تعطیل و ضمن خروج از مدرسه چند بار شعار له خمینی داده و اعلام داشتاند به علت حوادث اخیر سه روز تعطیل خواهند کرد.
ساعت 1015 دانشآموزان دبیرستان ایرانشهر در ساعت تفریح از مدرسه خارج و پس از دادن چند بار شعار له خمینی با مشاهده مأموران شهربانی به داخل مدرسه مراجعت و در کلاسها شرکت کردهاند»[83]
«در هنرستان صنعتی شهرستان اردکان و دبیرستان شرف شهرستان مزبور هر روز صبح بین ساعت 0930 هنرجویان و دانشآموزان مبادرت به دادن شعارهائی بر له خمینی و ضد میهنی میکنند»[84]
گسترش عملیات تکثیر و پخش اعلامیه
در جریان انقلاب اسلامی که هیچگونه رسانهای در اختیار نیروهای مذهبی نبود، پس از منبرهای مساجد و حسینیهها، اطلاع رسانی از طریق اعلامیهها یکی از اصلیترین ابزارهای آگاهیبخشی بود که با شیوههای گوناگون و در سطوح مختلف صورت میگرفت.
این اعلامیهها دارای عناوین متفاوتی بود که اعلامیههای امام خمینی و آیتالله صدوقی در استان یزد در صدر آن قرار داشت و در کنارِ آن نیز اعلامیههای دیگری تحت عناوین و امضاهای مختلف که بیشتر نیز کارکرد منطقهای داشت، به صورت دست نویس و یا با استفاده از ماشین تایپ، تدوین، تکثیر و توزیع میشد که برخی از عناوین و امضاءهای آن به شرح زیر است:
«دانشجویان مبارز. هشدار به ملت شریف ایران درباره زباله راکتورهای اتمی. کارگران و کارمندان مسلمان ادارات، بانکها و سازمانهای یزد. گروه مجاهد. روحانیون شهر تفت. عدهای از روحانیون اصفهان. اهالی شهر مذهبی قم. گروه مجاهدین اردکان. مسلمانان خشمگین و مصمم خوزستان. کاریکاتور طرح عقرب و جایگزینی سر شاه به جای سر آن. گروه مبارزین یزد. کارگران و کارمندان و کارکنان مسلمان ادارات. بانکها. سازمانهای یزد. اشعار انتقادی. جمعیت آگاه یزد. شعر ای کودکم بخواب. جوانان مبارز اردکان. پیام خون. حماسه مهدی بخارائی. شعر ملت ایران در انتظار خمینی. نگاهی کوتاه به وقایع اخیر اردکان. جامعه مسلمین یزد. جوانان یزد. جوانان مبارز. دانشجویان اردکان و یزدی. مردم مسلمان میبد. گروه مسلمانان خوزستان. دانشآموزان داغدار ایران. خواستاران حکومت اسلامی. گریه شاهانه. وقایع اخیر ایران در مطبوعات جهان. دختران مجاهد اردکان. دانش آموزان مدارس بافق. جمعیت آگاه یزد.»[85]
بدیهی بود که برای بهره گیری از این روش اطلاع رسانی، با توجه به کنترلهای شدیدی که از سوی نیروهای امنیتی اِعمال میشد، تهیه ابزار و آلات لازم از ضروریات بود. از این رو برخی از جوانانی که به صورت خودجوش در این عرصه به فعالیت مشغول شده بودند برای این منظور ماشین تایپ و تکثیر برخی از مدارس استان را در اختیار گرفتند تا با استفاده از آن بهتر و بیشتر در این زمینه فعالیت نمایند. گزارشهایی که از سرقت این نوع وسایل از مدارس گزارش گردید به شرح زیر به ثبت رسیده است:
«یک دستگاه ماشین تحریر از دفتر دبستان محمدرضا شاه یزد. سه دستگاه ماشین تحریر از دفتر دبیرستان صالحیزاده یزد. یک دستگاه ماشین پلیکپی از مدرسه راهنمائی تحصیلی ابوریحان بیرونی شهرستان تفت. یک دستگاه ماشین پلیکپی کوچک از اطاق تکثیر مدرسه راهنمائی تحصیلی حایری یزد. یک دستگاه ماشین پلیکپی و یک دستگاه ماشین تحریر از دفتر مدرسه راهنمائی مشیر یزد.»[86]
فراوانی مصادرهی ماشینهای تحریر و تکثیر به میزانی بود که ساواک یزد برای اداره کل سوم نوشت:
«با توجه به اینکه کراراً در زمینه نگهداری و حفاظت وسایل انتشاراتی آموزش و پرورش استان یزد به مدیرکل آن اداره توصیههای لازم شده و در برابر خطرات ناشی از این سرقتها توجیه گردیده و حتی به وی پیشنهاد شده که با شرایط فعلی و تعطیلی مدارس، کلیه ماشینهای تحریر و پلیکپی و استنسیل مدارس را در یک محل امن نگهداری و پس از دایر شدن مدارس در اختیار آنان قرار دهند. مع الوصف مشارالیه به توصیههای این سازمان توجه ننموده کما اینکه ظرف دو ماه اخیر 9 دستگاه ماشین تحریر و پلیکپی از مدارس یزد به سرقت رفته است»[87]
و چند روز بعد نیز چند تن از جوانانی که بین سنین 14 تا 17 ساله بوده و اقدام به این کار کرده بودند، دستگیر شدند و تعدادی از ماشینهای تحریر و تکثیر در حالی که اعلامیههای تکثیری روی آن قرار داشت از طریق شهربانی کشف گردید.[88]
شعارنویسی
از دیگر ابزارهایی که در راستای اطلاعرسانی و آگاهیبخشی در اختیار مردم مسلمان قرار داشت، شعارنویسی بود که به انحاء و اشکال مختلف از آن استفاده میشد و شعارِ «مرگ بر شاه» و «درود بر خمینی» محوریترین آن بود.
نمونهای از این اقدامات که به شیوهی پارچه و دیوارنویسی صورت میگرفت، به شرح زیر است:
«در حسینیه غیاثآباد تفت بر روی پارچهای چند قطره خون کشیده و نوشته شده: ایرانی با این پیروز میشود»[89]
«در حسینیه غیاث آباد تفت بر روی پارچه به طول سه متر شعاری به این مضمون نوشته شده است: پیروزی با خمینی است»[90]
«اول روستای طزرجان، روی تابلو دو راهی طزرجان، هنزا، یک طرف آن، درود بر خمینی و طرف دیگر آن با خطی درشت و قرمز به کد 66 [شاه] اهانت نوشته شده است»[91]
«در تاریخ 19 / 5 / 2537 تمثال مبارک کد 66 در دستشوئی مسجد حظیره نصب و زیر آن نوشته شده: آرامگاه ابدی. روی بشکه آشغال شهرداری واقع در خیابان پهلوی، روبروی کارخانه سعادت، با خط درشت نوشته شده: مرگ بر کد 66. بر دیوار چاه آب، واقع در انتهای خیابان پهلوی، پائینتر از پارک دانشجو، نوشته شده: حکومت پهلوی سرنگون شد.»[92]
«در کوچه مسجد نجف آباد یزد، بالاتر از پاسگاه پلیس راه، بر در و دیوار مسجد به طول تقریباً دو متر با رنگ فشاری شعارهای ضد میهنی و اهانت آمیز نسبت به کد 66 نوشته شده»[93]
شعارنویسی بر در و دیوار کوچه و خیابانها به میزانی بود که پاک نمودن آن به یکی از معضلات نیروهای شهربانی تبدیل شد و در رابطه نوشت:
«تلمبهای که در اختیار آن کلانتری میباشد، پیچ لوله آن خراب شده و نیز تاکنون یک ظرف رنگ به کلانتری مذکور تحویل که در روز اول به اتمام رسیده و درخواست تعمیر تلمبه و رنگ نموده است.»[94]
یکی از اقداماتی که به صورت طنزگونه در شهر تفت صورت گرفت، بهرهگیری از چهارپائی بود تا شعارنویسی متحرک ایجاد نماید:
«مأمور اطلاعات در مورخه 3 / 7 / 1357، در موقع گشتزنی محلات، الاغی را مشاهده نموده که با خطوط درشت بر روی آن نام مقام شامخ سلطنتی و علیاحضرت شهبانو و والاحضرت ولایتعهد نوشته شده بود. بلافاصله الاغ را به شهربانی آورده و نوشته را معدوم نموده و نسبت به دستگیری عامل یا عاملین به مأمورین مربوطه آموزشهای لازم داده شد»[95]
مبارزه مسلحانه و اقدامات ایذائی
در جریان انقلاب اسلامی و کشتار بیرحمانهی مردم بیدفاع، فکر مبارزهی مسلحانه در بین برخی از جوانان انقلابی شدت گرفت تا در مقابل رژیمی که برای مقابله با مردم متدین، تانکها و توپها را از پادگان روانهی خیابان نموده است، پاسخی داشته باشند.
البته بدیهی بود که تهیه اسلحه در شرایطی که نیروهای امنیتی رژیم شاه، وحشتی آنچنانی در دل مردم افکنده بودند، اقدامی بسیار دشوار بود و تا حدی نیز ناممکن مینمود؛ از این رو بود که تبدیل نمودن اسلحههای شکاری به اسلحههای جنگی یکی از فرصتهای موجود برای این هدف بود:
«در بحثی که راجع به تهیه و خرید اسلحه در خرداد ماه سال جاری با شیخ علی اکبر حلاقپور و فرزندش محمدعلی حلاقپور نمودم تا نظر آنان را در مورد تهیه اسلحه بدانم؛ محمدحسین آخوندی نیز حضور داشت و اظهار علاقه نمود. تا اینکه در شب مورخ 7 / 5 / 37 در مسجد حظیره با نامبرده برخورد نمودم و مشارالیه بلافاصله سئوال نمود: پس تفنگی که گفتی چه شد؟ در پاسخ به او گفتم: تفنگی که من دارم 5 / 4 آزاد است، ضمناً ساچمه دیانا میخورد و انسان را نمیکشد مگر اینکه در جاهای حساس انسان بخورد و این تفنگ به درد کار شما نمیخورد. نامبرده اظهار نمود: حالا شما آن را بیاورید، من یک دوستی دارم که میتواند دهانهاش را گشاد کند و آدم را بکشد. اگر میخواهی به اسلام خدمت کنی، تفنگ را بیاور و من هم بدون اینکه پاسخ درستی به او بدهم و قولی به وی داده باشم از یکدیگر جدا شدیم.»[96]
و این درحالی بود که اداره کل سوم ساواک، همواره از ورود نیروهای انقلابی به مرحلهی نظامی دچار وحشت بود تا جائی که پرویز ثابتی خواستار بررسی گزارش زیر از ساواک یزد شد:
«برابر اعلام فرمانداری نظامی تهران روز 29 / 7 / 57 بین روحانیون طرفدار آیتالله محمدرضا موسوی گلپایگانی که متولدین شهرستان یزد میباشند، شنیده شده برای مبارزه مسلحانه اسلحه و مهمات زیادی در دهات اطراف یزد مخفی نموده و منتظر دستور هستند تا از آن استفاده نمایند. نسبت به چگونگی موضوع تحقیق، نتیجه اعلام»[97]
به دلیل همین دشواری بود که استفاده از ابزارهای سادهی انفجاری، نظیر سه راهی و کوکتل مولوتوف، برای حرکتهای ایذائی، در پاسخ به اقدامات وحشیانهای که از سوی برخی از نیروهای نظامی و انتظامی و امنیتی صورت میگرفت، یکی از راهکارهای جوانان یزدی بود:
«ساعت 2320 شب گذشته، در یک پایه طاق نصرت یادبود جشنهای دو هزار و پانصد سال شاهنشاهی ایران در خیابان ایرانشهر انفجاری رخ داده که مختصری از همان پایه را به عرض و طول 30 و عمق 4 سانتیمتر خراب کرده، لیکن ستون فرو نریخته و صدای بسیار زیادی ایجاد نموده است»[98]
از دیگر اقداماتی که در بحبوحهی انقلاب اسلامی در شهرهای مختلف کشور از جمله در شهرهای استان یزد صورت گرفت، حرکتهای ایذائی در بخشهای مختلف بود:
الف. مقابله با نیروهای امنیتی محلی، تا آنان را از سرکوب مردم بازدارند؛ مانند:
«پرتاب دو عدد بطری محتوی مواد آتشزا به داخل منزل سرپاسبان دوم عباس اژدری مأمور شهربانی یزد، که یکی از آن دو عمل نموده و آتشسوزی مختصری روی میدهد. آتشزدن موتورسیکلت شماره 2872 شهربانی بافق که توسط یکی از مأمورین مقابل مسجد مبارکه آن شهر پارک و مأمور جهت کندن اعلامیه وارد مسجد گردیده است. آتشزدن اتومبیل ژیان یکی از کارمندان دادگستری یزد. ریختن سنگ به داخل پاسگاه بهاباد. آتشزدن اتومبیل پیکان سرپاسبان دوم علی قلیپور و پرتاب دو بطری محتوی مواد آتش زا به داخل منزل استوار بازنشسته شهربانی محمدحسین نیکو نهاد»[99]
ب. اقداماتی برای تنبه و توجه دادن به کسانی که از جنسِ مردم بودند ولی بنا به دلایل مختلف نه تنها همراهی با حرکت عظیم مردم در انقلاب اسلامی را انتخاب نکرده، بلکه در برخی مواقع آب به آسیاب دشمن میریختند. این اقدام، ابتدا با نامهنگاریهای پنهانی صورت میگرفت و در صورت ادامه با اقدامات عملی همراه میگردید که نمونهای از آن به شرح زیر است:
«آتشزدن یک مغازه کفاشی در شهر تفت به علت همکاری با نیروهای اطلاعاتی شهربانی و عدم تعطیل در روز عزای عمومی و چراغانی در نیمه شعبان که بنا به دستور امام ممنوع اعلام شده بود. پرتاب بطری محتوی مواد آتشزا به منزلی که محل جلسه حزب پان ایرانیست بوده است. تهدید نماینده کارگران کارخانه افشار یزد به علت خوش خدمتی و خوش رقصی. آتشزدن انبار مشروب فروشی واقع در خیابان ولیعهد شهر یزد. انفجار در کافه رستوران و مشروب فروشی مرغ طلائی یزد . آتشسوزی رستوران بزم شمع واقع در خیابان اطلاعات و جهانگردی یزد»[100]
ج. تخریب اماکن و آثار دولتی که عکسالعمل اجتنابناپذیر جوانان در برابر حملهی نیروهای نظامی و انتظامی به مردم بیدفاع و همچنین عدم همراهی با انقلاب اسلامی بود؛ مانند:
«شکستن تابلو نئون و شیشه در ورودی شهرداری تفت. شکستن تابلو اداره فرهنگ و هنر در غیاث آباد تفت. شکستن شیشههای دبیرستان ایراندخت توسط دو نوجوان 14 ساله. شکستن یک جام از شیشههای بانک صادرات خیابان ثریا و ایجاد حریق مختصر در آن. آتشزدن اتومبیل جیپ شهباز آموزش و پرورش یزد که به علت نقص فنی مدت 7 ماه در مقابل اداره مذکور پارک بود، به وسیله یک شیشه محتوی مواد آتشزا. آتشسوزی در سالن شهرداری تفت. قطع برق دکل تقویتکننده تلویزیون نصرآباد. انفجار شورای داوری بخش میبد. شکستن پنجره فلزی ضلع شرقی بانک صادرات شعبه نعیمآباد یزد و آتشزدن آن به وسیله بنزین. شکستن شیشه نورگیر بام بانک صادرات شعبه بازارخان یزد و آتشزدن آن. آتشزدن کارخانه مشروب سازی اللهآباد. انفجار در دو شعبه بانک سپه واقع در خیابانهای ثریا و چهارراه دولت آباد شهرستان یزد.»[101]
مقابله با آثار پهلوی
با گسترش جریان انقلاب اسلامی و فراگیر شدنِ آن شعار اصلیِ مردم «سرنگونی رژیم شاهنشاهی و برپائی حکومت اسلامی» بود. در این حرکت، پیشتر از آنکه محمدرضا پهلوی کشور ایران را ترک نماید و فراری شود، برچیدن آثار شاهنشاهی به فراخورِ استعداد موجود، یکی از اقدامات اساسی بود که در صورتها و قالبهای متفاوتی انجام میگردید. این حرکت در شهرهای مختلف استان یزد نیز تبلور قابل توجهی داشت؛ گاهی عکس شاه برای نشان دادن اوجِ نفرت کارگران از او به درب دستشوئی کارخانه سعادت نساجان یزد نصب میشد[102] و گاهی به صورت حرکتی سازمان یافته با تماسهای تلفنی و یا تماس حضوری در محل [103] و یا ارسال نامههای تهدیدآمیز، برداشتنِ عکس شاه و خاندان او از معدود کسانی که آن را در محل کار و یا مغازههای خود نصب کرده بودند، درخواست میشد:
«ما به عنوان مسلمان وظیفه شناس به شما میگوئیم که مرید یزید ابن رضا قلدر نباشید و مسلمان باشید و اولین قدمی که باید بردارید این است که عکس ناپاک خوک زمان را از مغازه و زندگیت دور کن در غیر این صورت مغازه یا وسیله یا خانهات را به آتش خواهیم کشید.»[104]
این اقدام در شهر اردکان به این صورت بود که با یک حرکت انقلابی تابلوهای خیابانهائی که دارای اسامی شاه و خاندان شاهنشاهی بود، حذف و اسامی رهبران انقلاب اسلامی و وقایعِ مربوط به آن و تنها شهید اردکان جایگزین آن شد که در بالا به آن اشاره شد.
این درحالی بود که علی رغم کنترلهای شدید، عکس امام خمینی به صورت گسترده تکثیر و جایگزین آن میگردید:
«در تعداد نسبتاً زیادی از مغازههای بازار و خیابانهای شهر یزد عکس روح اله خمینی به دیوار الصاق و یا در قاب قرار داده شده درحالی که قبلاً تمثال مبارک اعلیحضرتین و والاحضرت همایون ولیعهد در مغازهها الصاق و یا در قاب آویزان میشد که درحال حاضر مشاهده نمیگردد»[105]
اعتصابات
اعتصابات کارگری، کارمندی، دانشجوئی، دانشآموزی و بستن بازارها و مغازهها، یکی از اقدامات مؤثری بود که در جریان انقلاب اسلامی و مبارزه با رژیم شاهنشاهی نقشی چشمگیر داشت که تبلور آن در اعتصابات کارمندان و کارگران شرکت نفت ظهور و بروز یافت.
این مرحله در استان یزد با بستن مغازههای شهر در مناسبتهای مختلف آغاز گردید و دامنهی آن به کارخانهها و ادارات و مدارس و دانشسراها کشیده شد.
پس از واقعهی جمعه خونین در 17 شهریور 1357 در میدان ژاله شهر تهران، همزمان با سراسر کشور، آیتالله صدوقی سه روز عزای عمومی اعلام نمود[106] و متعاقب آن مغازههای استان از روز 18 شهریور تعطیل گردید:
«از ساعت 0830 روز جاری کلیه کسبه شهرستان یزد با کسب تکلیف از حاج شیخ محمد صدوقی به تدریج مبادرت به بستن مغازهها نمودهاند و فقط بعضی از دکانهای نانوائی و قصابیها باز میباشد. ضمناً در شهرستان تفت نیز مغازهها تعطیل است...[107] از ساعت 1000 روز جاری در شهر اردکان مغازهها تعطیل گردیده است.[108] از ساعت 30 / 9 روز جاری در شهر بافق نیز مغازهها تعطیل شده است.»[109]
«روز جاری بسته شدن مغازه ها به استثنای تعدادی از فروشندگان مایحتاج عمومی در شهرهای یزد، اردکان، تفت و بافق ادامه دارد. ضمناً از ساعت 0830 روز جاری حدود 35 نفر کارگران کارخانه مجاهد یزد محل کار خود را ترک نمودهاند ولی دفتر کارخانه دایر است.[110]
علیرغم اینکه قرار بود این اعتصاب سه روزه باشد ولی بنا به دستور آیتالله صدوقی پس از روز سوم نیز این حرکت ادامه یافت.
«روز جاری نیز مانند روزهای گذشته تا این ساعت کلیه کسبه شهرستان یزد و شهرهای تابعه استان به استثناء مغازههای نانوائی و قصابی، داروخانه و میوهفروشیها بنا به دستور شیخ محمد صدوقی از باز نمودن مغازه خودداری نمودهاند.»[111]
این تعطیلات هماهنگ، نشانگر نفوذ بلامنازع رهبری دینی در جامعه اسلامی بود، از این رو آیتالله صدوقی در اعلامیهای که در تاریخ «10 شوال المکرم 1398 برابر با 22 / 6 / 1357» صادر نمود، یادآور شد:
«تعطیلات وسیع سراسری ایران که به عنوان اعتراض به اعمال وحشیانه دولت و رژیم حاکم و پشتیبانی تمام عیار از خواستههای مرجع عالیقدر حضرت آیتالله العظمی الخمینی دامت برکاته صورت گرفت، بزرگترین ضربه را بر پیکر فرسوده حکومت خودکامه و استبدادی ایران... وارد آورد... اینک جامعه روحانیت از تمام طبقات ملت که با بذل جان و مال تظاهرات آرام و تعطیلات این پیروزی درخشان را تحقق بخشیدند، سپاسگزاری مینماید... »[112]
روز بیست و سوم شهریور در یزد روز عزای عمومی بود و مغازهداران پس از یک هفته تعطیلی در تاریخ 25 / 6 / 1357 به باز نمودن مغازهها اقدام نمودند.[113]
و به این صورت بود که بهرهگیری از اعتصاب در دستور کار رهبران انقلاب اسلامی قرار گرفت که اولین تجربهی سراسری آن در اعتراض به محاصرهی منزل امام خمینی توسط حکومت بعثی عراق بود:
«از صبح روز جاری در شهرهای یزد، تفت، اردکان و بافق به عنوان اعتراض به اقدام دولت عراق درباره خمینی، کلیه مغازهها و بازار تعطیل، لکن بانکها و ادارهها در شهر مذکور باز و شیر و خورشید سرخ، بهداری و بهزیستی و کانون حمایت از خانوادههای بیسرپرست در شهر تفت تعطیل میباشند. شاگردان کلیه مدارس اردکان و تفت و اکثر مدارس یزد در مدرسه حاضر نشدهاند و در بافق مدارس وضع عادی دارد. ضمناً برخی از کارخانههای شهر یزد تعطیل و بعضی با تعداد کمی کارگر باز و کارخانه ذوب آهن بافق دایر میباشد و تا ساعت 30 / 9 در شهرهای فوق تظاهراتی نبوده است»[114]
نمونهی برخی از اعتصابات دیگر به شرح زیر است:
«دانشجویان رشته برق سال دوم انستیتوتکنولوژی یزد از تاریخ 10 / 7 / 57 لغایت 12 / 7 / 57 دست به اعتصاب زده و به کلاس نمیروند.»[115]
«از صبح روز جاری کارمندان پست در شهرهای یزد، بافق در محل کار خود حاضر لکن از کار کردن خودداری نمودند.»[116]
«بیمارستان پهلوی یزد که جمع کادر آن 400 نفر میباشند که 47 نفر از آنان پزشک و بقیه بهیار هستند در محل کار خود حاضر ولی از انجام کار خودداری مینمایند.»[117]
«در روز جاری نیز تربیت معلم فنی و حرفهای و انستیتوتکنولوژی و هنرستان صنعتی و دانشسرای عالی و دانشسرای راهنمائی تحصیلی شهرستان یزد تعطیل میباشند.[118]
«در روز جاری حدود پانصد نفر از 1300 نفر کارگران شیفت اول کارخانه یزدباف دست از کار کشیدهاند. در روز جاری حدود سیصد نفر از پانصد نفر کارگران شیفت اول کارخانه افشار یزد دست از کار کشیدهاند.»[119]
پینوشتها:
[1]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان یزد، جلد چهارم، مرکز بررسی اسناد تاریخی، سند شماره: 3- 36 / 5- 5 - 17 / 5 / 2537
[2]. همان، سند شماره: 3879 / 26 ﻫ - 22 / 5 / 37
[3]. همان،سند شماره: 2 / 570- 10- 06- 501 - 16 / 5 / 2537
[4]. همان، سند شماره: 485 / 312 - 20 / 5 / 376، سند شماره: 3931 / 26 ﻫ - 25 / 5 / 37
[5]. روزشمار انقلاب اسلامی، ج 7، ص 340
[6]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان یزد، جلد چهارم، ، سند شماره: 3931 / 26 ﻫ - 25 / 5 / 37
[7]. همان، سند شماره: 2 / 615- 10- 06- 501 - 24 / 5 / 2537
[8]. همان، سند شماره: 140 / 04 / 511 - 25 / 5 / 2537
[9]. همان، سند شماره: 3945 / 26 ﻫ - 26 / 5 / 37
[10]. همان، سند شماره: 219 / 06 / 501 - 26 / 5 / 37
[11]. همان، سند شماره: 3927 / 26 ﻫ - 25 / 5 / 37
[12]. همان، سند شماره: 190 / 5 - 26 / 5 / 37
[13]. همان، سند شماره: 4049 / 26 / ﻫ - 4 / 6 / 37
[14] همان، سند شماره: 3952 / 26 ﻫ - 26 / 5 / 37
[15] . همان، سند شماره: 4047 / 26 / ﻫ - 4 / 6 / 37
[16] . همان، سند شماره: 3953 / 26 ﻫ - 26 / 5 / 37
[17] . همان، سند شماره: 3956 / 26 ﻫ - 26 / 5 / 37
[18] . همان، سند گزارش یکی از منابع ساواک به تاریخ 5 / 6 / 37
[19] . همان، سند شماره: 869 / م - 28 / 5 / 2537
.[20]. همان، سند صورتجلسه شورای تأمین استان یزد - 3 / 6 / 2537
[21] . همان، سند شماره: 4016 / 26 / ﻫ - 2 / 6 / 37
[22] . همان، سند شماره: 4047 / 26 / ﻫ - 4 / 6 / 37
[23] . همان، اعلامیه، بخش ضمائم
[24] . همان، سند شماره: 208 / 5 - 29 / 5 / 37
[25] . همان، سند شماره: 3963 / 26 / ﻫ - 29 / 5 / 37
[26] . همان، سند شماره: 4062 / 26 ﻫ - 3 / 6 / 37
[27] . همان، سند شماره: 4064 / 26 ﻫ - 3 / 6 / 37
[28] . همان، سند صورتجلسه شورای تأمین استان یزد - 3 / 6 / 2537
[29] . همان، سند بدون شماره - 4 / 6 / 37
[30] . همان، سند شماره: 4074 / 26 / ﻫ - 5 / 6 / 37
[31] . همان، سند شماره: 4071 / 26 ﻫ - 4 / 6 / 37
[32] . همان، سند شماره: 4132 / 26 / ﻫ - 12 / 6 / 57
[33] و همان، سند شماره: 237 / 5 = 37 / 5- 5 - 5 / 6 / 2537
[34] . همان، سند شماره: 541 - 6 / 6 / 37
[35] . همان، سند شماره: 4106 / 26 ﻫ - 9 / 6 / 37
[36] . همان، سند شماره: 4139 / 26 / ﻫ - 13 / 6 / 57
[37] . همان، سند شماره: 4191 / 26 / ﻫ - 20 / 6 / 57
[38] . همان، سند شماره: 288 / 5- 37 / 5- 5 -16 / 6 / 1357
[39] . همان، سند شماره: 4141 / 26 ﻫ - 13 / 6 / 57
[40] . همان، سند شماره: 283 / 5- 37 / 5- 5 - 16 / 6 / 1357
[41] . همان، سند شماره: 4141 / 26 ﻫ - 15 / 6 / 57
[42] . همان، سند شماره: 17 / 483 / 66 / 501 - 15 / 6 / 1357
[43] . همان، سند شماره: 294 / 5 – 37 / 5 – 5 - 18 / 6 / 1357
[44] . همان، سند شماره: 284 / 5- 37 / 5- 5 - 16 / 6 / 1357
[45] . همان، سند شماره: 3 / 739 / 10- 06- 501 - 21 / 6 / 57
[46] . همان، سند شماره: 296 / 5- 37 / 5- 5 - 18 / 6 / 1357
[47] . روزشمار تاریخ ایران، ج 2، ص 356
[48] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان یزد، جلد چهارم، سند شماره: 4160 / 26 ﻫ - 15 / 6 / 57
[49] . همان، سند سند شماره: 4286 / 26 ﻫ - 5 / 7 / 57
[50] . همان، شماره: 4208 / 26 / ﻫ - 21 / 6 / 57
[51] . همان، سند شماره: 356 / 5 - 22 / 6 / 57
[52] . همان، سند شماره: 4229 / 26 / ﻫ - 27 / 6 / 57
[53] . همان، سند شماره: 4215 / 26 ﻫ - 23 / 6 / 57 سند شماره: 321 / 5 - 24 / 6 / 57
[54] . همان، سند شماره: 4217 / 26 / ﻫ - 23 / 6 / 57
[55] . همان، سند شماره: 115 / 19 / 01 / 201 - 23 / 6 / 2537
[56] . همان، سند شماره: 4221 / 26 / ﻫ - 25 / 6 / 57
[57] . همان، سند شماره: 4237 / 26 / ﻫ - 30 / 6 / 57
[58] . همان، سند شماره: 7433 / 312 - 3 / 7 / 57
[59] . همان، سند شماره: 4252 / 26 ﻫ - 3 / 7 / 57
[60] . همان، سند بدون شماره - 3 / 7 / 57
[61] . همان، سند بدون شماره – مهرماه 1357
[62] . همان، سند شماره: 26- 17- 56 - 5 / 7 / 1357
[63] . همان، سند شماره: 366 / 5- 37 / 5- 5 - 4 / 7 / 1357
[64] . همان، سند شماره: 4305 / 26 ﻫ - 7 / 7 / 57
[65] . همان، سند بدون شماره –[تاریخ: 8 / 7 / 57]
[66] . همان، سند شماره: 7593 / 312 - 11 / 7 / 57
[67] . همان، سند شماره: 4348 / 26 ﻫ - 13 / 7 / 57
[68] . همان، سند شماره: 1903 / 21 ﻫ - 17 / 7 / 57
[69] . همان، سند شماره: 459 / 5 - 24 / 7 / 57
[70] . همان، سند شماره: 4458 / 26 ﻫ - 27 / 7 / 57
[71] . همان، سند شماره: 460 / 5 - 24 / 7 / 57
[72] . همان، سند شماره: 4415 / 26 ﻫ - 24 / 7 / 57
[73] . همان، سند بدون تاریخ –[تاریخ: 6 / 8 / 57]
[74] . همان، سند شماره: 4293 / 26 ﻫ - 5 / 7 / 57
[75] . همان، سند شماره: 26- 17- 56 - 6 / 7 / 1357
[76] . همان، سند شماره: 83 / 1- 23 / 5- 5 - 8 / 7 / 1357
[77] . همان، سند شماره: 4337 / 26 ﻫ - 12 / 7 / 57
[78] . همان، سند بدون شماره- 9 / 7 / 57
[79] . همان، سند شماره: 4347 / 26 ﻫ - 13 / 7 / 57
[80] . همان، سند شماره: 419 / 5 - 15 / 7 / 1357
[81] . همان، سند شماره: 4 / 947 / 10- 06- 501 - 17 / 7 / 57
[82] . همان، سند شماره: 284- 13- 56 - 17 / 7 / 1357
[83] . همان، سند بدون شماره – [تاریخ: 17 / 7 / 57]
[84] . همان، سند شماره: 4358 / 26 ﻫ - 18 / 7 / 57
[85] . همان، اسناد شماره: 15 / / 02 / 403 - 19 / 5 / 2537، 3870 / 26 ﻫ - 19 / 5 / 37، 65 / 1- 23 / 5- 5 - 22 / 5 / 2537، 3891 / 26 ﻫ - 22 / 5 / 37 ، 68 / 1- 23 / 5- 5 -31 / 5 / 2537 ، 3983 / 26 ﻫ - 31 / 5 / 37، 69 / 1 = 23 / 5- 5 -1 / 6 / 2537، 70 / 1- 23 / 5- 5 - 3 / 6 / 2537، 71 / 1- 23 / 5- 5 - 4 / 6 / 2537 ، 3 / 790- 10- 06- 501 - 5 / 6 / 37، 3 / 800- 10- 06- 501 - 5 / 6 / 37، بدون شماره - 6 / 6 / 2537، 4085 / 26 ﻫ - 6 / 6 / 37، 73 / 1- 23 / 5- 5 - 8 / 6 / 1357، 75 / 1- 23 / 5- 5 - 14 / 6 / 1357، 76 / 1- 23 / 5- 5 - 15 / 6 / 1357، 208 / 42 / 06 / 501 - 16 / 6 / 2537، 4186 / 26 ﻫ - 20 / 6 / 57، 4470 / 16 / م - 22 / 6 / 57، 82 / 1- 35 / 5- 5 - 30 / 6 / 1357، 4238 / 26 / ﻫ - 30 / 6 / 57، 1806 / 342 - 8 / 7 / 57 ، 83 / 1- 23 / 5- 5 - 8 / 7 / 1357، 85 / 1- 23 / 5- 5 - 10 / 7 / 1357، 86 / 1- 23 / 5- 5 -10 / 7 / 1357، 89 / 1- 23 / 5- 5 - 14 / 7 / 1357، 90 / 1- 23 / 5- 5 - 14 / 7 / 1357، 91 / 1- 23 / 5- 5 - 14 / 7 / 1357، 4 / 955 / 10- 06- 501 - 17 / 7 / 57
[86] . همان، اسناد شماره: 4131 / 26 ﻫ -11 / 6 / 37، 4203 / 26 ﻫ - 20 / 6 / 57، 4210 / 26 -22 / 6 / 57، 320 / 5 - 23 / 6 / 57، 4224 / 26 ﻫ - 25 / 6 / 57
[87] . همان، سند شماره: 4225 / 26 ﻫ - 26 / 6 / 57
[88] . همان، شماره: 4232 / 26 - 28 / 6 / 57
[89] . همان، سند شماره: 2 / 622- 10- 06- 501 - 23 / 5 / 37
[90] . همان، سند شماره: 2 / 623- 10- 06- 501 - 23 / 5 / 37
[91] . همان، سند شماره: 15 / 374 / 02 / 403 - 24 / 5 / 37
[92] . همان، سند شماره: ... / 382 / 02 / 403 - 25 / 5 / 2537
[93] . همان، سند شماره: 15 / 423 / 2.... - 25 / 6 / 57
[94] . همان، سند شماره: 78 / 1- 23 / 5- 5 - 2 / 7 / 1357
[95] . همان، سند شماره: 3863 / 26 ﻫ - 17 / 5 / 37
[96] . همان، سند شماره: 466 / 169 - 4 / 7 / 1357
[97] . همان، سند شماره: 8046 / 312 - 29 / 7 / 57
[98] . همان، سند شماره: 171 / 5- 37 / 5- 5 - 19 / 5 / 2537
[99] . همان، اسناد شماره: 3960 / 26 ﻫ - 29 / 5 / 37، 246 / 5 - 6 / 6 / 2537، 271- 5 - 13 / 6 / 37، 642 / 11- 6- 501 - 21 / 6 / 57، 4255 / 26 ﻫ - 3 / 7 / 57
[100] . همان، اسناد شماره: 172 / 5 / 5 / 5 / 37 - 20 / 5 / 2537، 3898 / 26 ﻫ - 23 / 5 / 37، بدون شماره - 29 / 5 / 2537، 222 / 5 - 2 / 6 / 37 ، 4007 / 26 / ﻫ - 2 / 6 / 37، 7... / 469 / 66 / 401 - 9 / 6 / 2537.
[101] . همان، اسناد شماره: 24 / م - 22 / 5 / 2537، 2 / 624- 10- 06- 501 - 23 / 5 / 37 ، 3923 / 26 ﻫ - 23 / 5 / 37، 186 / 5 / 37 / 5 / 5 - 25 / 5 / 37 ، 3924 / 26 - 25 / 5 / 37، 139 / 04 / 511 - 30 / 5 / 37، 4087 / 26 / ﻫ - 6 / 6 / 37، 189 / 5 - 26 / 5 / 37، 260- 5 - 12 / 6 / 37، 272- 5 - 13 / 6 / 37، 64 / 1 / 81 / 02 / 501 / 57 - 26 / 6 / 57، 4411 / 26 ﻫ - 24 / 7 / 57
[102] . همان، سند شماره: 3903 / 26 ﻫ - 23 / 5 / 37
[103] . همان، سند شماره: 199 / 5- 37 / 5- 5 - 27 / 5 / 2537
[104] . همان، سند شماره: 61 / 1- 23 / 5- 5 - 21 / 5 / 2537
[105] . همان، سند شماره: 26- 35 / 5- 5 - 18 / 6 / 1357
[106] . همان، سند شماره: 4183 / 26 ﻫ - 19 / 6 / 57
[107] . همان، سند شماره: 4181 / 26 ﻫ - 18 / 6 / 57
[108] . همان، سند شماره: 298 / 5 - 18 / 6 / 57
[109] . همان، سند شماره: 310 / 5 - 20 / 6 / 57
[110] . همان، سند شماره: 315 / 5 - 21 / 6 / 57
[111] . همان، سند شماره: 4209 / 26 ﻫ - 22 / 6 / 57
[112] . اعلامیه بخش ضمائم
[113] . همان، سند شماره: 323 / 5 - 25 / 6 / 57
[114] . همان، سند شماره: 387 / 5 - 9 / 7 / 57
[115] . همان، سند شماره: 4 / 936 / 10- 06- 501 - 12 / 7 / 57
[116] . همان، سند شماره: 403 / 5 - 13 / 7 / 1357
[117] . همان، سند شماره: 4360 / 26 ﻫ - 18 / 7 / 57
[118] . همان، سند شماره: 4394 / 26 ﻫ -20 / 7 / 57
[119] . همان، سند شماره: 4405 / 26 ﻫ - 23 / 7 / 57
شهید آیتالله صدوقی و مرحوم آیتالله اعرافی
شهید محمدعلی شریفی
شهید محمدعلی قانعی
تعداد مشاهده: 10091