محمد رضا پهلوی ( قسمت سوم )
پس از تشکیل مجلس شورای ملی، برای اینکه انتخاب ولیعهد، قانونمند باشد، در جریانِ تدوین قانونِ اساسی، اصلِ سی و هفتم به این مسئله اختصاص داده شد:
« ولایتعهد، با پسرِ بزرگترِ پادشاه، که مادرش ایرانى الاصل باشد، خواهد بود. در صورتى که پادشاه، اولاد ذکور نداشته باشد، تعیین ولیعهد، برحسبِ پیشنهاد شاه و تصویب مجلس شوراى ملى به عمل خواهد آمد؛ مشروط بر آن که، آن ولیعهد، از خانواده قاجار نباشد، ولى در هر موقعى که پسرى براى پادشاه به وجود آید، حقّاً ولایت عهد، با او خواهد بود.»
و در اصل سى وهشتم، قید گردید که:
« در موقعِ انتقال سلطنت، ولیعهد، وقتى میتواند شخصاً امور سلطنت را متصدى شود، که داراى بیست سالِ تمامِ شمسى باشد. اگر به این سن نرسیده باشد، نایب السلطنه، غیرِ خانواده قاجاریه، از طرف مجلس شوراى ملى انتخاب خواهد شد.»2
این ولیعهد، که قانونی بود! دارای بودجه ی مشخص و معینی نیز بود، که در ابتدا، در ضمنِ بودجه پادشاه قرار داشت؛ ولی در مجلس پنجم، که سلطنت را از قاجاریه به پهلوی انتقال داد، این بودجه نیز، با پیشنهاد یکی از نمایندگانِ مجلس، به نام: شیخ العراقین زاده، تفکیک گردید، تا در خصوصِ بودجه ی اختصاصی ولیعهد نیز، به صورت جداگانه رأی گرفته شود.3
و 4 سال پس از انتخاب محمدرضا پهلوی به عنوان ولیعهد ایران، در اسفندماه سال 1308ش، در حالی که او ده ساله بود، معافیت های مالیاتی نیز با پیشنهاد یکی دیگر از نمایندگان مجلس به نام: مؤیداحمدی، شاملِ « وسائط نقلیه والاحضرت ولیعهد » شد؛ 4 که این، نشانگر توسعه ی تشکیلات ولیعهد در دربار رضاخان بود.
این دستگاه عریض و طویل که در اختیار پسربچه ای قرار داشت، نیازمندِ پیشکاری مطمئن و کارآزموده بود که رضاخان برای این منظور، بهترین گزینه را چراغعلی خان تشخیص داد و او نیز در این منصب، سوء استفاده های فراوانی صورت داد.
ولی اوّلین معلمه ی ولیعهدِ دربارِ رضاخان، زنی است که از او به عنوان « مادام ارفع » نام برده می شود.
از اینکه این خانم، کیست و چگونه به دربار راه یافته، اطلاعاتی دقیقی در دست نیست. حسین فردوست – که خود نیز شاگرد او بوده است – در باره ی وی می گوید:
« این خانم ارفع، فرانسوی بود، ولی گویا با یکی از افرادِ خانواده ارفع الدوله ازدواج کرده و مقیم تهران شده بود. در آن زمان، گویا شوهرش فوت کرده بود و به همین مناسبت به نامِ خانودگی شوهر معروف بود.»5
در همین یکی دو جمله، دو بار، کلمه ی « گویا » به کار برده شده است؛ که هر دو نیز در رابطه با «شوهرِ مادام ارفع» می باشد؛ یکی درباره ی معرفی و دیگری در باره ی فوتِ او.
آنچه مسلّم است، این است که این فرد، از وابستگانِ به خانواده ی ارفع می باشد. خانواده ای که در تبیینِ چگونگی شکل گیری و اعقاب آن، حرف های متفاوتی نقل کردهاند. از انتسابِ بزرگ این خاندان به ابراهیم خان ایروانی گرفته، تا شاگردِ صرافی ساده در تبریز.
آن کسی که خانواده ی ارفع، حولِ محورِ او شکل گرفت، فردی است به نام میرزا رضا. این فرد دارای سرگذشتی پیچیده در ارتباطات سیاسی و فعالیت های فرهنگی ، اجتماعی است. در پیچیدهگی ارتباطات سیاسی وی، همین بس که فردوست او را « طرفدارِ تمام عیارِ انگلیسیها »7 معرفی می کند و دیگرانی که برای او شرح حال می نویسند و یا از او خبر می دهند، از قبیل مهدی بامداد، محمدحسن خان اعتمادالسلطنه، سعید نفیسی و دیگران، وی را از وابستگانِ به روسیه می دانند، همانگونه که دربارهی عبدالحسین تیمورتاش نیز مطرح کردهاند.
این تفاوت نظر، به میزانی است که اعتمادالسلطنه در باره او می نویسد:
« این میرزارضاخان، اصلاً ایروانی و رعیت روس است... جوان مزلّف بود. خانه شاگردخانه میرزامحمودخان [علاءالمک] بود.»6
به هر حال، میرزا رضا با حضور در دستگاه سیاست خارجی ایران، در مناطقِ مختلفی چون: پطرزبورگ، تفلیس، استانبول، سوئد، جامعه ملل و غیره و نزدیکی با سرانِ قدرت در دوران قاجاریه و پهلوی و دربارِ دولت هایی که در آنها به مأموریت رفته بود، به شخصیتِ مرموزی تبدیل شد که هنوز هم، برداشتنِ پرده از لایه های پنهان زندگی او، برای ثبت در تاریخ، به تلاشی مضاعف نیاز دارد.
ارتباط با فتحعلی خان آخوندزاده و میرزاملکم خان ناظم الدوله از یک سو و همسوئی با علی اصغرخان اتابک و محمودخان علاءالملک از دیگر سو، جایگاهی برای او فراهم آورده بود که در زمانِ حضور در کمیسیون تعیین حدود مرزهای بین ایران و روسیه، امیرمنظم – پدر عبدالحسین تیمورتاش – که خود از خوانین مطرح منطقه بود، عبدالحسین را که کودکی 5 - 6 ساله بود، به نزد او آورد و از وی خواست تا او را به فرزندی خود، قبول کند! که البته، میرزا رضا نپذیرفت.8
رازِ راه یابیِ مادم ارفع به دربار رضاخان را، علی رغم جایگاهی که ارفع الدوله و پسرانِ او در دربار رضاخان داشتند، باید در این پیوند جستجو کرد. هرچند میرزا رضا ارفع الدوله، تیمورتاش را به فرزندی نپذیرفت، ولی چند سال بعد که او برای ادامه ی تحصیل به پطزبورگِ روسیه رفت، او را در مدرسه ی سواره نظام نیکولای ثبت نام کرد تا پیوندی ناگسستنی بین خاندان ارفع و تیمورتاش برقرار گردد.
سعید نفیسی در باره ی جایگاه و میزانِ تموّلِ ارفع الدوله می نویسد:
« در داخل شهر، نزدیک دروازه یوسف آبادِ آن روز، در میان خیابان حافظ و خیابان شاهرضا و خیابان سفارت فرانسه، باغ بزرگ دیگری بود... بالای سردری که در ضلع غربی باغ بود، این دو شعر را روی کاشی نوشته بودند:
ارفع الدوله آن بزرگ نهاد کرد باغی به ملک ری آباد
یکی از دوستان مخلص او نام آن پارک ارفعیه نهاد »
میرزا رضا که در طول دوران فعالیت خود، القاب و نشان هایِ داخلی و خارجی فراوانی گرفته بود، از همسر خارجی خود دارای 3 فرزند به نام های: حسن ، ابراهیم و فاطمه شد.
حسن ارفع، اولین فرزند اوست که در اردیبهشت ماه 1274 ش در شهر تفلیس به دنیا آمد. پس از تحصیلات مقدماتی، در زمانی که پدرش، سفیر کبیر ایران در دربار عثمانی بود، علی رغم علاقه پدر و مادرش به تحصیل وی در فرانسه، در سال 1291 به دبیرستان نظام در استانبول ترکیه رفت، ولی پس از دو سال، به علت شروع جنگ به ایران آمد و با درجه افسری، به ارتش پیوست و پس از این ایام بود که به دانشکده افسری سویس اعزام شد و پس از آن در سال 1302 جزو محصلین اعزامی به فرانسه رفت و دوره تکمیلیدانشکده سواره نظام را طی کرد و به ایران بازگشت. در سال 1304 ش، به عنوان وابسته نظامی ایران در لندن منصوب شد و در همین دوران بود که با یک رقاص باله انگلیسی به نام هیلدا ازدواج کرد. وی، در مدت خدمت ارتش، در رده های مختلف، دارایمشاغل و مناصب متعددی از جمله : آجودان رضاشاه، استاد دانشکده ستاد ارتش، فرمانده لشکر اول و ریاست ستاد ارتش بود و نشان های مختلفی نیز دریافت و آثاری نیز در رشته نظامی تألیف کرد. حسن ارفع در تاریخ 7/ 12 /1325 بازنشسته شد و در سال 1326 گروهی را تشکیل داد که بر روی سربرگ های آن نوشته شده بود: « آسیا گروه ».این گروه بعداً به نام حزب نهضت ملی درآمد و تا سال 1330 که وی وزیر راه در کابینه حسین علاء شد، فعالیت داشت.
حسن ارفع، یک انگلیسی تمام عیار بود و ضمنِ حضورِ فعال در صحنه های سیاسی، با عواملِ انگلیس، از جمله سیدضیاءالدین طباطبائی حشر و نشر داشت، از مریدان رضاخان محسوب میشد و حکومت سلطنتی را بهترین نوع حکومت و شاه را سایه خدا میدانست. حسن ارفع که باغ مسکونی خود در لارک (از نواحی نیاوران) را، تبدیل به محل اجتماع و رفت و آمد سیاسیون وقت کرده بود و با یکصد نفر خدم و حشم به رتق و فتق امور آن میپرداخت، در سال 1335 در حالیکه شایعه نخست وزیری او بر سرِ زبا ن ها افتاده بود، با نوری سعید (نخست وزیر عراق)، به اتفاق معاون وزارت خارجه انگلیس، در این محل ملاقات کرد. وی در سال 1336 مجدداً حزب نهضت ملی ایران را فعال کرد و در مهر ماه همین سال، به اتفاق همسرش به انگلستان رفت و در تاریخ 25/ 9/ 36 به جای منصورالملک، به عنوان سفیر شاه، به ترکیه رفت. او که ضمن سفیر کبیری ایران در ترکیه، وزیرمختاری کشور یونان را نیز به عهده داشت، پس از 4 سال حضور در ترکیه، به کراچی رفت و سفیر کبیر ایران در پاکستان شد.
حسن ارفع که در سال 1349 همسر انگلیسی خود را از دست داده و پس از شغل سفارت، عضو ارشد بارزسیعالی مرزها شده بود، در سال 1351 با فرمان محمدرضا پهلوی، به عنوان نیابت ریاست انجمن ایران و پاکستان منصوب شد. او که از حمایت های انگلستان در همه حال بهره میبرد و با سفرای کشورهای مختلف رابطه داشت و در لارک، مؤسسه شیرلارک را با شکل و شیوه ای کاملاً نظامی بوجود آورده بود، در سال 1352 طی عریضه ای از محمدرضا پهلوی تقاضا کرد، زمین های قریه لارک را تقسیم و به فروش برساند. او در این نامه نوشته است، این قریه متعلق به همسرم بوده که به فرزندانش رسیده است. حسن ارفع در اوج حرکت های انقلاب اسلامی در تاریخ 19/ 10/ 57 به بهانه معالجه به خارج از کشور گریخت.
دیگر فرزند میرزا رضا، ابراهیم ارفع بود که در سال 1280ش به دنیا آمد. او نیز در رشته ی نظامی تحصیل و در رده های مختلف نظامی فعالیت کرد. سعید نفیسی در باره ی وی نوشته است:
« پسر دیگری به نام ابراهیم ارفع داشت، و او هم افسر بود و در آغاز جنگ دوم، پس از ورود متفقین به ایران که با جمعی از افسران دیگر، به دعوت ارتش انگلیس به مصر می رفت، در راه، هواپیمائی که آنها را می برد، واژگون شد و همه سرنشینانش کشته شدند.»9
ابراهیم ارفع، پس از انجام تحصیلات مقدماتى و فراگیرى زبان فرانسه و روسى، براى ادامه تحصیلات به فرانسه اعزام شد و پس از انجام تحصیلات متوسطه، وارد دانشکده پیاده نظام سن سیر شد و دورهى مزبور را با احراز رتبهى اولى پایان داد و به درجهى افسرى رسید. چندى در یکى از هنگهاى پیاده و ارتش فرانسه خدمت کرد و در 1301 ش با درجهى نایب دومى، در ارتش نوین ایران که با برنامه ریزی انگلیس و با دست رضاخان بازسازی شده بود، استخدام گردید. چندى در لشکر کردستان و زمانى در لشکر خراسان، فرمانده گروهان و گردان بود. در سال 1314 با درجهى سرگردى فرمانده گردان پیاده دانشکده افسرى شد. در سال 1317 سرهنگ دوم و در سال 1319 به درجهى سرهنگى ارتقاء پیدا کرد. در سال 1320 به ریاست ستاد سپاه غرب (لشکرهاى کردستان و کرمانشاه) منصوب گردید. بعد از شهریور 1320 به کفالت فرماندهى لشکر کرمانشاه و در اوایل 1321 به فرماندهى لشکر کردستان، که سرلشکر محمود امینی فرمانده آن کشته شده بود، منصوب شد. به پاس خدماتش در لشکر کردستان، درجهى سرتیپى گرفت و به تهران احضار و به فرماندهى لشکر 2 پادگان مرکز برگزیده گردید. در دى ماه 1321 بنا به دعوت دولت انگلیس همراه هیئتى از افسران ایرانى و انگلیسى براى بازدید از جبهه جنگ، به وسیلهى هواپیما عازم بازدید گردید. در نزدیک خرقان به علت کولاک و نزول برف سنگین، هواپیما اعتدال خود را از دست داد و سرانجام سقوط کرد و کلیه سرنشینان هواپیما اعم از ایرانى و انگلیسى کشته شدند. افسران ایرانى در این هواپیما عبارت بودند از: سرتیپ ابراهیم ارفع، سرهنگ شرفالدین قهرمانى فرمانده نیروى هوائى ایران، سرهنگ غلامحسین شیبانى و سرگرد ابوالفتح مهاجر. این افسران در طى تشریفاتی در بقعه ظهیرالدوله، واقع در نیمه راه دربند، به خاک سپرده شدند.
هرچند در برخی از نوشته ها، شوهر مادام ارفع، فردی به نام حاجی حسن خان ارفع، یکی از وابستگان سفارت ایران در استانبول و از اقوام میرزا رضا ارفع الدوله معرفی شده است، که در استانبول، با این زن که « بالرین » بوده، ازدواج کرده و از او صاحب دختری به نام « فیروزه » شده است و به همین جهت، گفته اند: باید دقت شود تا این «مادام ارفع» با «هیلدا ارفع» همسرِ حسن ارفع اشتباه نشود؛ ولی به نظر می رسد، با توجه به اینکه به جوانمرگ شدنِ شوهر مادام ارفع اشاره شده و ابراهیم ارفع نیز در زمان سقوط هواپیما، 40 ساله بوده است، احتمال دارد، این مادام ارفع، همسر ابراهیم ارفع باشد که با کمک تیمورتاش به دربار راه یافته و در نقش یک معلمه ی فرانسوی و تحت نظر اربابان انگلیسی خود، به تربیت شاه آینده ی ایران اقدام نموده است.
البته با توجه به این که در برخی از نوشته ها 10به ازدواج های متعدد میرزا رضا ارفع الدوله، اشاره شده و با توجه به کاخکی که او در مناکوی فرانسه ساخته و از بینِ تمامی القاب خود، به اعتبارِ لقبِ « دانش»، که میرزا ملکم خان به او داده، بر سر درِ آن، نام « دانشگاه» را نقش و هتلداری نیز داشته است و اینکه در سرگذشت مادام ارفع نیز به این نکته اشاره شده که به همراه دخترش «فیروزه» صاحب دو هتل در فرانسه بود و باز با توجه به کاخک دیگری که میرزارضاخان در سال 1982 م در تفلیس بنا کرده و به عنوان «قصر فیروزه» شهرت دارد، این احتمالِ نیز وجود دارد که این زن، یکی از همسرانِ خودِ ارفع الدوله باشد!
در رابطه با پایان کارِ مادام ارفع گفته اند: پس از اعزام محمدرضا پهلوی به سوئیس، ماموریت مادام ارفع نیز خاتمه یافت. او ابتدا به فرانسه رفت و مدتی دو هتل را در آنجا، به کمک دخترش فیروزه، اداره کرد و سرانجام در ایران در گذشت و در باغ شخصی در لارک اراج (حوالی مینی سیتی فعلی) به خاک سپرده شد.
اشاره به باغ شخصی در لارک نیز، این احتمال را تقویت می کند که شاید این زن، همان همسرِ حسن ارفع باشد که در سالِ 1349 از دنیا رفت و حسن ارفع در سال 1352 در نامه به محمدرضا پهلوی، این قریه را متعلق به او دانست و تقاضای تقسیم زمین های آن را نمود.
در دوره ی چهاردهم مجلس شورای ملی اعلامیه ای در باره ی سفر فوزیه به مصر، قرائت گردیده که در آن از خانم ارفع نیز به عنوان همراهان وی نام برده شده است:
« بر حسبِ دعوت اعلیحضرت ملک فاروق، پادشاه مصر، علیاحضرت ملکه فوزیه پهلوى، برای دیدار خاندان جلیل سلطنت مصر و ضمناً گذراندن تعطیل تابستان در کنار دریا، قریباً به کشور مصر مسافرت و در اسکندریه، در کاخ انتونپاس، که از طرف اعلیحضرت ملک فاروق، در اختیار علیاحضرت گذارده شده است، اقامت اختیار خواهند فرمود. مدت این مسافرت در حدود دو ماه خواهد بود. ملتزمین موکب مبارک، عبارت هستند از: بانو یزدان پناه . بانو ارفع (بانوهاى افتخارى علیا حضرت) و تیمسار سپهبد یزدان پناه، ژنرال آجودان همایونى و آقاى محسن قراگزلو، رئیس تشریفات دربار شاهنشاهى و سرهنگ محمود امینى و بانو دوشیزه ثابت پاشا، دختر جناب سفیر کبیر مصر نیز، افتخار التزام موکب مبارک را دارا خواهند بود.»11
تنها دخترِ میرزا رضاخان ارفع که نام او را فاطمه نوشته اند، همسر فردی به نام حیدر علی شده است که این حیدرعلی، نیز نام خانوادگی ارفع را برای خود انتخاب و در دوران پایانی حکومت پهلوی ها، چند دوره نماینده مجلس شورای ملی بوده است. ریاست دانشگاه شیراز . عضویت دوره ی ششم مجلس سنا از همدان . ریاست سازمان جنگل و جنگلبانی و.... عضویت در احزاب ایران نوین و مردم و لژهای فراماسونری: ژاندارک ، دانش و... از دیگر فعالیت های اوست.
خاندان ارفع، نه تنها در تربیتِ محمدرضا پهلوی، که در تربیت محمدعلی شاه نیز در دوران ولیعهدی او، نقش ایفا کرده اند؛ و آن در سال 1318 ق می باشد که میرزا رضاخان از سوی دربار مأموریت یافت تا یک معلم روسی برای ولیعهد پیدا کند و او نیز، « مارکویچ شاپشال » را برای این منظور انتخاب و راهی ایران نمود.
پاورقی ها
1. نطق اسدالله میرزا در جلسه ی 34 دوره ی اولِ مجلس شورای ملی
2. مشروح مذاکرات مجلس ملى ، دوره1 ، جلسه 286
3. مشروح مذاکرات مجلس ملى ، دوره 5 ، جلسه 52
4. مشروح مذاکرات مجلس ملى ، دوره 7 ، جلسه 111
5. ظهور و سقوط سلطنت پهلوی ، ج 1 ، ص 27
<span style="font-family: 'tahoma','sans-serif'; font-size: 10pt; mso-farea style=" "="">
|
تعداد مشاهده: 9170