بررسی نقش زنان استان خراسان در انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک
تاریخ انتشار: 04 شهريور 1402
چکیده
در نهضتی که امام خمینی(ره) آن را آغاز کرد و در طول مبارزات مردم ایران علیه رژیم پهلوی، زنان همراه با مردان در اغلب صحنههای انقلاب حضور داشتند. در حقیقت پیروزی انقلاب اسلامی نتیجه تلاش و کوشش تمام مردان و زنان این سرزمین و اقشار مختلف مردم ایران به رهبری حضرت امام بود.
این پژوهش بر اسناد و مدارک آرشیوی و با بهرهگیری از رویکرد توصیفی- تحلیلی سعی دارد نقش و جایگاه زنان خراسان در انقلاب اسلامی ایران را مورد بررسی و واکاوی قرار دهد. یافتههای پژوهش بیانگر آن است که زنان انقلابی خراسان با شرکت در جلسات مخفیانه و شبانه مذهبی، حضور در راهپیماییهای خیابانی، توزیع اعلامیههای امام و دیگر روحانیت انقلابی، و تحصن و اعتصاب در بیوت مراجع، در حوادث مهم سیاسی انقلاب اسلامی در خراسان نقشی پررنگ ایفا کردند.
نخستین نهاد سازهای اسلامی بانوان در استان خراسان
با آغاز نهضت امام خمینی، بانوان با ایشان اعلام همبستگی کردند.[1] در همین راستا چند نهاد علمی و مذهبی توسط زنان استان خراسان شکل گرفت. در تاریخ بیستم مرداد 1342، ساواک درباره شکلگیری جمعیت بانوان اسلامی و سایر جمعیتهای مذهبی و به ویژه انتشار تفکرات فدائیان اسلام در این مجامع هشدار داد.[2] «انجمن اسلامی بانوان» با برپایی اولین جلسه، در نوزدهم آبانماه سال 1340ش و در سالن دانشکده پزشکی مشهد اعلام موجودیت کرد. انجمن بانوان وابسته به انجمن اسلامی دانشجویان بود. هر چند جلسات انجمن در اثر فشار نهادهای امنیتی و انتظامی برای مدتی تعطیل شد، اما با حضور سید حسین سجادی جلسات انجمن در تاریخ 16 /1 /1342 دوباره فعال و پویا گردید. او از دوستان نزدیک مهندس مهدی بازرگان و از منتقدین سرسخت سلطنت پهلوی بود. به عنوان نمونه سجادی در جلسهای در مورخ 28 /5 /1342 از نحوه عملکرد ارتش و مسببّین حادثه پانزده خرداد به شدّت انتقاد و چنین بیان کرد: «این حکومت دموکرات نیست. اسـلام سرباز میخواهد ولی نه این سربازی که دو سال در منزل افسری مشغول لبـاسشـویی مـیباشـد. ایـن خدمت سربازی نیست. اسلام سرباز میخواهد بـرای دفاع از وطن... این رفتار حکومت اسلامی شماست که در روز 15 خرداد در تهران عـده زیـادی مـردم بـیگنـاه را گلوله باران مینماید و بعد گلولهها را از بـدن اجسـاد درآورده و در مقابل هر گلوله از صـاحب جنـازه 50 ریال پول اخذ مینماید».[3]
تأسیس مکتبهای عصمیته، نرجس و توحید
مکتب عصمتیه[4] و مکتب نرجس[5] از جمله دیگر نهادهای مذهبی بانوان در خراسان بودند. مؤسس مکتب عصمتیه خانم «شهربانو صفری» بود. این نهاد مذهبی شعبههایی در برخی از شهرهای استان و حتی در خارج از استان و از جمله در شاهرود داشت.[6] بهرامی، ریاست ساواک خراسان در گزارشی که در تاریخ 25 /8 /1348 برای تمامی شهربانیهای استان ارسال شد درباره فعالیتهای مذهبی اعضاء مکتب عصمتیه چنین بیان کرد: «چندیست خانم عابدینی همسر سرهنگ عابدینی افسر بازنشسته ارتش، از طرف گروه مذهبی عصمتیه ماهی یکی، دو مرتبه به تربـت حیدریـه رفتـه، ضـمن جلسات سخنرانی و گفتگوی مذهبی کـه تشـکیل میدهد، بانوان را تشویق به استفاده از چادر نموده و سخنانی اظهار مینماید که مغایر با اصول انقلاب شاه و ملت و به خصوص اصل آزادی زنان ایران میباشد و نیز بانو صفری در تاریخ 30 /7 /48 به اتفاق 15 نفر جهت افتتاح عصمتیه به تربت میرود. همچنـین بانوی مذکور در تاریخ 17 /7 /48 به منظور افتتاح شعبهای از جمعیت مذکور به شاهرود وارد، پـس از تشکیل چند جلسه در کارخانه قند و راه آهن در تاریخ 19 /7 به مشهد مراجعت مینماید.»[7] او در ادامه دستور داد که گزارش کاملی درباره هدف و ایدئولوژی جمعیت، اساسنامه و مرامنامه، تشکیلات و اعضاء مکتب برای آن سازمان تهیه و در اسرع وقت ارسال گردد.[8]
از جمله فعالیتهای دو مکتب عصمتیه و نرجس برگزاری جلسات دینی و مذهبی دعا و قرآن برای دختران جوان بود. به عنوان نمونه همسر مهندس لطفـی از اعضاء سابق مکتب عصمتیه مشهد و ساکن تربت حیدریه، در مســجدالزهرای کارخانــهی قندِ شهرستان با عناوین مختلف از جمله برگزاری دعای ندبه، برپایی دورههای قرآن و گفتگوهای دینی و مذهبی جمعی از دختران جوان را گرد هم آورد و در هر جلسه بعد از اجرای برنامههای دینی و مذهبی؛ سخنان دکتر علی شریعتی را برای آنها بیان میکرد.[9] مکتب عصمتیه همچنین نقش مهمّی در مبارزات ضد سلطنت در تربت حیدریه انجام داد، چنان که در مطلبی با عنوان «اظهارات ضد ملی و میهنی» به ساواک خراسان چنین گزارش شد: «در مورخه 22 /9 /57 واعظ حسن ربـانی[10] در عصمتیه شهرستان تربت حیدریه به روی منبر رفتـه و مبادرت به اظهارات ضـد ملـی و میهنـی نمـوده و حرفهای رکیکی نسبت به خانـدان جلیـل سـلطنت عنوان نموده است و حتی خانم ضیائی که سرپرست عصمتیه میباشد، تبلیغاتی برعلیـه مملکـت و مقـام شامخ سلطنت نموده است.»[11] مکتب در شهرستان بجنورد هم شعبهی فعال داشت. همسر آیتالله حاج سیدباقر موسوی عسکری که از سـال 1348ش بـه دسـتور آیـتالله سیدمحمود شاهرودی[مرجع تقلید ساکن در نجف] به بجنورد بازگشته بود برای تبلیغ و ارشاد بانوان، مرکزی به نام عصمتیه را دایر کرد. هر چند که فعالیت مکتب دیری نپایید و چون او در جمع زنان درباره کشف حجاب سخنرانی کرد به ساواک احضار و دستور تعطیل مکتب عصمتیه صادر شد.[12]
از دیگر مکتبهای فعال در حیطه دینی و سیاسی، مکتب نرجس بود که به لحاظ تاریخ تأسیس، پنج سال دیرتر از عصمیته و در سال 1345ش تأسیس و شروع به فعالیت کرد.[13] مکتب نرجس در برخی از شهرستانهای استان خراسان نیز شعبه داشت. جلسات مکتب در شهرسـتان سـبزوار جزو فعالترین شعب در استان بود. این شعبه بـا حضـور تعداد زیادی از زنان و دختران و زیرنظر خانم امجد نـاوی[14] تشکیل میشد. وی در جلسات سـخنرانی که در مکتب برگزار میشد از دولت انتقاد و آنـان را علیـه حکومت تحریـک میکرد.[15] شرکت کنندگان در جلسات مکتب نرجس عمدتاً دخترانی بودند که زیر بیست سال سنّ داشتند.[16] مسئولیت مکتب در مشهد برعهده خانمی به نام طاها بود که با دستور آیتالله سید حسن طباطبایی قمی در تاریخ 14 /9 /1357 در پل فردوسی کوچه 200 تختخـوابی قدیم تشکیل و شروع به فعالیت کرد. خانم طاها از جمله زنان انقلابی مشهد بود که در جلسات مکتب برای زنان سخنرانی میکرد.[17] دایره فعالیت این مکتب به تدریج گستردهتر شد و وعاظ این مکتب برای سخنرانی به شهرهای استان از جمله فریمان میرفتند.
از دیگر مراکز علمیه بانوان در خراسان «مکتب توحید» بود. این پایگاه مذهبی زیـرنظـر خانم صـدیقه مقدسـی شیرازی دختر آیتالله شیخ ابوالحسن شیرازی اداره میشد. در گزارشی که سازمان اطلاعات و امنیت خراسان در تاریخ 29 /9 /1357 برای مدیریت کل اداره سوم ساواک ارسال کرده، درباره مکان و فعالیتهای مکتب توحید چنین آمده است: «... برابر اعلام شهربانی خراسان مکتب نـامبرده بـالا در خیابان پهلوی بعد از چهارراه لشگر که زیـر نظـر صـدیقه مقدسـی همسـر سیدحسـین موسـوی جهانآبادی اداره میگردد یک مدرسه به اصـطلاح علمیـه بـانوان مـیباشـد که همـه روزه تعـدادی از دختران و بانوان در آنجا اجتماع و صـدیقه مقدسـی ضمن تبلیغ بـه نفـع خمینـی مسـتمعین را برعلیـه دولت و مملکت تحریک و اصولاً محل فوق الذّکر بـه صورت پایگاهی برای بانوان اخلالگر درآمده[است]»[18]
در اثر فعالیتهای این مراکز و به ویژه دو پایگاه دینی زنان، یعنی(عصمیته و نرجس)، بهرامی ریاست وقت ساواک استان خراسان، در نامهای به شهربانی استان نوشت: «به طور کلّی جمعیت عصمتیه و مکتب نرجس به شدت مشغول فعالیت میباشند. همان طوری که اعـلام گردیـده، بایسـتی کلیـه انجمـنهـا و گروههای مذهبی با کسب اجازه شهربانی باشـد... در صورت عدم کسب اجازه قبلـی از شهربانی، از هرگونه فعالیت جمعیتهای مذهبی جلوگیری شود.»[19] همچنین سازمان اطلاعات و امنیت کشور در گزارش دیگری درباره فعالیتهای این دو نهاد دینی نوشت: «دو گروه مـذهبی مکتـب نـرجس و عصـمتیه دارای اعضـاء بسیار زیادی از طبقات مختلـف از جملـه دانشـجویان و دانـشآمـوزان دختـر و خـانواده افسـران و درجهداران، تجار و اصناف و کارمندان ادارات دولتی بوده و دامنه فعالیتشان به سایر شهرستانهـای استان و حتی به استانهای دیگر کشیده شده و به شدّت فعالیت مینمایند کـه ایـن موضـوع حـائز اهمیت است.»[20]
فعالیتهای فرهنگی زنان استان خراسان
برپایی مجالس دینی و مذهبی
جلسات مذهبی و دینی که توسط زنان تشکیل میشد از جمله مراکزی بود که اغلب خانمهای مذهبی و انقلابی در آن گرد هم میآمدند. جلسات زنانه در اغلب شهرهای استان برگزار میشد و در حقیقت پوششی برای انجام فعالیتهای سیاسی آنها علیه حکومت هم بود.[21] در شهرستان تایباد جلسات تفسیر قرآن کریم توسط خانم شـیخ الاسـلامی و در منزل حسین بهروز تشکیل میشد. او هر دو هفته یک بار شبهای جمعه با سفر به این شهرستان مسائل دینی و مبتلابه را برای آموزش خانمها بیان میکرد.[22] برگزارکنندگان مجالس هر چند متعهّد میشدند که به مسائل سیاسی نپردازند، اما با این حال مباحث سیاسی نیز مطرح میشد. در شهرستان شیروان، شیخ مقداد مهدوی خروی در مجلس روضهخوانی از خانم صاحبخانه خواستند که تمثال شاه و فرح پهلوی از دیوار برداشته شود.[23] در شهرستان بیرجند شیخ سرابی در جلسه روضهخوانی زنانه در منزل محمد علی روبیاتی با وجود اعتراض برخی از حضّار، برای اول شخص مملکت دعا نکرد. «آقای شیخ سرابی که در ساعات مختلف روز بنا به دعوت مردم جهت روضهخوانی(جلسه زنانه) به منازل آنها میرود، در اول یا ختم روضه در موقع دعا گفتن، اصلاً از شاهنشاه آریامهر و خاندان جلیل سلطنت و کشور ایران، حرفی نمیزند و دعا نمیکند. به طور مثال در ساعت 10 روز 5 /11 /2536 که در منزل محمدعلی روبیاتی... مجلس روضه خوانی داشته، پس از ختم روضه، یکی از خانمها...، خطاب به آقای شیخ سرابی میگوید: آقا شما چرا به شاهنشاه و خاندان سلطنت دعا نمیگویی، که در جواب میگوید: به کسی مربوط نیست.»[24] در تاریخ 5 /8 /1349 شیخ ناصـر رضـائیان در مسجد روستای آبیز[25] از توابع شهرستان بیرجند مطالبی درباره کشف حجاب زنان بیان کرد.[26] در اسفراین غلامرضا روضهخوان واعظ در تاریخ 3 /3 /1356 طی جلسهای که برای زنان ترتیب داده بود «مطالب تحریکآمیزی علیه کشف حجاب عنوان و اظهـار داشـته کـه 66 [شاه] دستور داده زنها باید از اول مهرماه سال جاری بدون چادر ظاهر شوند و والاحضرت نیز این مطلب را تأیید فرمودند.»[27] در مجلسی دیگر با حضور زنان در مسجد محمدیه این شهر، روحانی به نام نجمالهداء (مشهور به عندلیب) در تاریخ 10 /8 /1357 روی منبر از وضعیت مملکت انتقاد کرد. ایشان با بدگویی از حکومت به دفاع از امام خمینی پرداخت و در پاسخ به معترضین در جلسه عنوان کرد «هر کس مخالف است از مسجد بیرون رود.»[28] نتیجهای که میتوان گرفت این است که مجالس زنانه مکانی امن برای گعدههای سیاسی و ردّ و بدل کردن نوارهای سخنرانی امام و دیگر روحانیون انقلابی بود.[29] اعلامیههای حضرت امام در این جلسات توزیع میشد.[30] در تاریخ 24 /8 /1357 در بجنورد همسر کربلایی عیسی رحیمی در مجلس روضهخوانی به شخص شاه و ولیعهد اهانت کرد.[31]
زمانی که فعالیتهای «مرکز پژوهشی و آموزشی مـذهب شیعه در مشهد» شدّت گرفت،[32] نعمتالله نصیری، ریاست وقت اداره ساواک، در پینوشت یکی از گزارشها درباره اقدامات طرفداران حضرت امام نوشت: «این مرکز مذهبی در مشهد وجود دارد، به خصوص بین زنان که سالهاست به نامهای مختلف مذهبی وجود دارد و طرفدار خمینی بودهاند.»[33] اهمیت برپایی این جلسات را میتوان از حساسیت نهاد امنیتی کشور فهمید، چنان که ثابتی رئیس اداره کلّ سوم ساواک به ساواک مشهد دستور داد که منابع نفوذی ساواک در جلسات مذهبی زنان و مردان نفوذ کنند.[34] برداشت ریاست ساواک درست بود، زنان با پیوستن به صف مبارزین، نهضت امام را یاری کردند. در یک مورد در بجنورد با حمله جمعی از چماقداران در روز 23 آذرماه 1357، برخی از فرهنگیان تصمیم گرفتند تا اعتصاب خود را در تاریخ 25 آذرماه بشکنند اما در این بین خانم ناهیدی آموزگار با این پیشنهاد مخالفت کرد و با صدای بلند فریاد زد: «ما بـه دستور امام خمینی به کلاس نخواهیم رفت و از رفتن به مدارس خودداری خواهیم نمود.»[35] در بیرجند هم «خانم فخرالسادات اسلامی رئیس مدرسه راهنمایی چهارم آبان، در مورخه 22 /9 /57 مدرسه را به اختیار تعطیل و عنوان نموده است[تا] دولت خمینی بر مصدر کـار قـرار نگیرد، مدرسه تعطیل خواهد بود.»[36] سازمان ضداطلاعات ژاندارمری کشور در چندین گزارش که برای ساواک خراسان ارسال کرد چنین آورد: «خانم نیازی مربی کلاس چهارم نظـری مدرسـه عبـدالعلی بیرجنـدی بیرجنـد، از طرفداران سرسخت خمینی بوده و دائماً سر کلاس درس از خمینی تعریف و نسبت به مملکت و دستگاههای اداری آن اذهان دانشآموزان را گمراه مینماید.»[37] نمونههای فعالیت خانمهای فرهنگی در آگاه و همراه سازی زنان با نهضت امام خمینی در استان خراسان، قابل توجه است که بخشی از این فعالیتها در اسناد ساواک گزارش شده است.[38]
پخش و توزیع کتاب و اعلامیههای انقلابی
زنان انقلابی خراسان با معرفی و پخش کتابهایی با محتوای انقلابی به مخاطبین و تشویق آنها به مطالعه سعی کردند زنان استان را نسبت به وقایع سیاسی کشور آگاه سازند. به عنوان نمونه خانم ادبی، مربی آموزشگاه بهداشت مدارس با ترغیب همکارانش به مبارزه علیه حکومت، بخشهایی از کتاب «فاطمه فاطمه است» اثر دکتر علی شریعتی را برای آنها بازخوانی میکرد.[39] همچنین سیگارودی دبیــر دبیرســتان شاهرخی در شهرستان نیشابور چندین جلد از کتاب خرمگس[40] که از سوی رژیم در ذیل کتابهای مضرّه تشخیص و دستهبندی شده بود را در بین شاگردان دبیرستان مذکور توزیع کرد.[41] جالب است که بدانیم در ماههای پایانی رژیم پهلوی، خانمهایی که حتی در نهادهای دولتی و حکومتی مشغول به کار بودند به جرگه مبارزین انقلاب پیوستند. در بجنورد «خانم همایلی، معلم پیکار با بیسوادی در دبیرستان کیوان شبانه، بانوان را به خواندن کتابهای دکتر علی شریعتی و خمینی تشویق مینماید.»[42]
پخش اعلامیههای امام و دیگر روحانیون انقلابی و مراجع عظام در مناسبتهای مختلف دینی و سیاسی از دیگر اقداماتی بود که زنان استان به خوبی آن را انجام میدادند.[43] توزیع اعلامیههای سیاسی در مدارس و کلاسهای دبیرستانهای دخترانه بخشی از این فعالیتها بود.[44] این اقدام در شهرستان تربتجام توسط نیروهای نظامی و خانوادههای آنان انجام میشد که حاکی از جایگاه ضعیف رژیم شاهنشاهی بود.[45] همچنین در گزارشی دیگر، پنج نفر از دختران افراد نظامی به عنوان محرّک اصلی اعتصابات در دبیرستان دخترانه ایراندخت معرفی شدند.[46] همچنین چند تن از زنان شهرستان شیروان، اعلامیههای انقلاب را در بین خانوادههای مذهبی این شهر توزیع کردند.[47]
اطلاعرسانی و آگاهی بخشی به زنان
در تاریخ 28 آذرماه 1357 اداره اطلاعات شهربانی ذیل عنوان «محرکین در شهرستان قائن» نوشت: «حدود ده روز است که دو نفر زن دانشجو، وسیله آقایان شیخ حسینی، شـیخ علـی امینی و سیدعلی آیتی و سیدجعفر ترحمی، به شهرستان قاین رفته و در مجالسی که در منازل نامبردگان بالا تشکیل میگردد، دو نفر زن مزبور، دیگر زنان قاین را برعلیه دولت تحریک مینمایند.»[48]
زنان همچنین نقش مهمّی در روشنگری مردم روستاها ایفا کردند. در روستای جنتآباد[49] از توابع شهرستان تربتجام خانمی به نام زری از مربیان مهد کودک از امام خمینی(ره) تمجید و اداره کشور را حق روحانیون اعلام کرد.[50]
زنان همچنین نقش فعالی در راهپیماییها و تظاهرات داشتند. ساواک خراسان در تاریخ 5 /9 /1357 گزارش داد که حدود 10 درصد تظاهرات کنندگان را زنان تشکیل داده و قرار است آنها در بیت آیتالله سید حسن قمی اجتماع کنند.[51] حضور گسترده زنان در راهپیماییها در اغلب اسناد ساواک بازتاب پیدا کرده است. در شهرستان بجنورد زنان با پوشیدن چادرهای مشکی در تظاهرات خیابانی شرکت میکردند.[52] زنان بجنوردی در روز تاسوعای حسینی در سال 1357 به رهبری آیتالله مهماننواز و ده الی دوازده نفر دیگر از روحانیون در میدان ششم بهمن اعلامیه توزیع کردند.[53] در اسفراین آنها در بیستم آذرماه با جمعیت معترض همراه شدند.[54] در بیرجند در روزهای تاسوعا و عاشورای حسینی آنها همگام با مردان در خیابانهای شهر شروع به راهپیمایی کردند و شعارهایی علیه حکومت پهلوی و مرگ بر شاه سر دادند.[55] زنان شهرستان شیروان نیز با در دست داشتن شعارهای پارچهای و عکسهایی از امام خمینی شروع به راهپیمایی کرده و فردی به نام کاظم صبوری[56] برای آنها سخنرانی کرد.[57] آنها همچنین با حضور در جلسات سخنرانی شیخ محمد جمالی از طلاب مشهدی اهل شیروان شرکت کرده و در این جلسات مشق مبارزه با پهلوی آموخته بودند.[58] بنا بر گزارش گروهان ژاندارمری اسفراین از تظاهرات روز پنجم آذرماه در گرمه، تعدادی از جوانان و دانشآموزان و زنان در داخل خیابانها و همچنین پشت بامها مستقر و به سمت مأمورین سنگ و آجر پرتاب کردند.[59]
تکاپوهای سیاسی نهضت زنان خراسان
نهضتی که زنان خراسان آغاز کردند در سال 1356 وارد مرحله جدیدی از دوران مبارزه شد. بیت
آیتالله سید عبدالله شیرازی در این زمان محل رجوعِ خانوادههای مبارزین و انقلابی بود. سـاواک در گزارش وقایع روزانهاش نوشت که در روز 24 /3 /1356 حدود 20 نفر از زنان مذهبی با مراجعه به منزل آیتالله سید عبدالله شیرازی، ضمن ملاقات با همسر ایشان، از وی درخواست کردند برای آزادی بستگان، شوهران و فرزندان آنها که جزو زندانیان سیاسی هستند تلاش کند.[60] در بیرجند هم ژاندارمری از جلسات مشکوکی خبر داد که در منزل کریمی نام از کارکنان اداره کشاروزی تشکیل و چند زن ناشناس به آن رفت و آمد دارند.[61]
آنچه مبارزه زنان استان خراسان را منسجمتر کرد، واکنش آنها به نحوه پوشش دختران در مدارس بود. نامههای زیادی برای آیتالله سید کاظم شریعتمداری و آیـتالله سید احمد خوانسـاری ارسال گردید و از آنها خواسته شد در مذاکره با مقامات کشور از حضور دختران بدون چادر جلوگیری کنند.[62] حجتالاسلام محمدرضا محامی، پیشنماز مسجد چهارباغ مشهد، حضور دختران بدون چادر و مقنعه را سیاستی نادرست از سوی خواهرشاه(اشرف) عنوان کرد. ایشان در گفتگو با آیتالله عباس واعظ طبسی عنوان کرد که لازم است «از طرف روحانیت و مردم مسلمان احتیاج به یک قیام هست، ولـو در این راه کشتهها داده شود.»[63] در نتیجه همین اقدامات ضد دینی حکومت بود که جمعی از دخترانِ دانشجو که از اقدامات رژیم به شدت خشمگین شده بودند؛ شیشههای سلف سرویس خوابگاه را شکستند.[64]
واکنش زنان مشهد در توهین به امام خمینی
قبل از انتشار مقاله موسوم به رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات، که با نام «ایران و استعمار سرخ و سیاه» منتشر شد، روزنامه آفتاب شرق[65] در سوم دی ماه 1356ش نسبت به امام و دیگر مخالفین حکومت پهلوی جملاتی توهینآمیز به کار برد. در این مقاله راهپیماییهای اعتراضی مردم به عوعوی سگان تشبیه و از افراد انقلابی به عنوان افرادی فریب خورده یاد شده بود که منشا آن در خارج از مرزهای کشور است. [66] در اعتراض به این مساله، دو هفته بعد و در سالروز حادثه کشف حجاب در هفدهم دیماه، جمع زیادی از زنان متـدیِّن مشهد در مخالفت با کشف حجاب دست به تظاهرات زدند.[67] این موضوع از آن جهت اهمیت داشت که زنان مشهد پس از گذشت چهل سال از زمان کشف حجاب رضاخانی و کشتار مسجد گوهرشاد، نسبت به این مساله اعتراض علنی کردند.[68] این در حالی بود که همه ساله در این روز در تبلیغاتی گسترده که از سوی حکومت انجام میشد از خدمات رضاشاه تجلیل میشد.[69] هرچند راهپیمایی زنان مشهد از سوی مطبوعات و نهادهای حکومتی «تظاهرى از یک اتحاد نامقدس سرخ و سیاه« خوانده شد.[70] و سازمان زنان خراسان تظاهرات زنان را به گروهی مجهولالهویه نسبت دادند و در مخالفت با نهضت آزادى ایران محکوم کردند،[71] با این وجود «روز 17 /10 /2536 عدهّای زن که چادر مشکی به سر داشتهاند، در حالی که پرچمی که روی آن نوشته شده بود «ما زنان مسلمان خراسان آزادی خواهران در بند را خواهانیم»، با خود حمل میکردهاند، با دادن شعار مضره از طریق خیابان شاهرضای مشهد به طرف میدان شاه(محل برگزاری مراسم سالروز 17دی) حرکت، که بلافاصله مأموران انتظامی مداخله و درصدد دستگیری عاملین و متفرق ساختن آنها برآمدهاند، لیکن زنان مذکور با سنگ و پاره آجر به طرف مأموران حمله نمودهاند. 2 نفر مرد و 24 نفر از زنان مزبور که 8 نفر آنها دانشجوی دانشگاه فردوسی مشهد میباشند دستگیر، در بازرسی از یکی از زنان تعدادی اعلامیه مضره به دست آمده است.»[72]
درباره تعداد زنان حاضر در راهپیمایی و همچنین تعداد دستگیرشدگان آمارهای مختلفی وجود دارد. در گزارش ساواک خراسان تعداد زنان چادری 80 نفر اعلام شد که در مرحله اول و از طریق شهربانی تعداد 14 نفر زن و 2 نفر مرد بازداشت شدند. در یکی دیگر از گزارشها، تعداد شرکت کنندگان صد نفر و تعداد کسانی که توسط شهربانی مشهد بازداشت شدند 18 نفر زن و 2 نفر مرد اعلام گردید.[73] رمضانعلی شاکری در کتاب«انقلاب اسلامی و مردم مشهد از آغاز تا استقرار جمهوری اسلامی» تعداد زنان بازداشتی را 120 نفر عنوان کرده است.[74] شیخان ریاست ساواک خراسان، در گزارشی که بعدها تهیه کرد جزئیات بیشتری درباره عوامل اصلی و پشت پرده نهضت زنان خراسان ارائه کرد. برطبق این گزارش اغلب زنان شرکت کننده در راهپیمایی روز هفدهم دی ماه 1356 وابسته به مکتب عصمتیه بودند که سرپرستی آن را خانم شهربانو صفری برعهده داشت. در این گزارش درباره چگونگی آغاز راهپیمایی، نقش زنان مکتب عصمتیه و به ویژه فعالیتهای خانم صفری آمده است: «مشارالیهم از ساعت 0900 روز 17 /10 /36 در تکیـه پزندگان واقع در خیابان تهران، کوچه پارس نخود بریزها، تحت پوشـش شـرکت در مجلـس روضـه و تعزیه، حاضر و در ساعت 1100 با پوشـاندن چهـره خویش و حمل پارچـه حـاوی شـعار مضـره و دادن شعارهای مضره از میدان دقیقی به سمت میدان شاه(محل برگزاری مراسم روز 17دی ماه) حرکـت مینمایند. به موازات این گروه که در وسط خیابان حرکـت مـیکـردهانـد، چنـد نفـر مـرد پیـاده و دوچرخه سوار ضمن توزیع اعلامیههای دستنویس، زنان عابر در پیادهرو را تشویق بـه پیوسـتن بـه تظاهرکنندگان مینمودهاند.»[75] در گزارشهای بعدی ساواک درباره فعالیتهای سیاسی و مذهبی خانم صفری این طور آمده: «نامبرده سخنگوی مذهبی عصمتیه شهر مشهد بوده و چند بار بـه شـیخ نشـینهـای خلـیج فـارس مسافرت و تبلیغاتی به نفع علی شریعتی انجام داده و کتب علی شریعتی را در مناطق مذکور توزیع کرده است. در اوایل سال 36 تقاضای خروج از کشور را نموده کـه بـا خـروجش از کشـور مخالفـت شده است.»[76]
روز 19 /10 /1356 علاوه بر تظاهرات زنان، عدّهای از مدرسین حوزه علمیـه مشــهد نیز دروس حوزه را تعطیل کردند.[77] همچنین مدرسین مدارس علوم دینی نواب، سلیمانخان و میلانی هم سر کلاس حاضر نشدند. آنها با اجتماع در مقابل مسجد ملاحیـدر واقـع در بـازار سرشـور، بازداشت برخی از زنان مشهد، تبعیـد آیتالله خامنـهای و شیخ علی تهرانی و توهین روزنامه آفتاب شرق به حضرت امام را محکوم کردند.[78] با اوجگیری اعتراضها، سازمان امنیت خراسان دستور داد: «پـیشبینـیهـای لازم بـه منظـور جلـوگیری از هرگونـه تظاهرات احتمالی و همچنین حفاظت محل روزنامه آفتاب شرق معمـول و نسـبت بـه شناسـائی و دستگیری محرکین اقدام نمایند.»[79]
دستگیری گسترده عاملین تظاهرات
در پی این تظاهرات باشکوه، با دستور مستقیم پرویز ثابتی مدیر کل اداره سوم ساواک، قرار شد دانشـجویان دختـر دانشگاه فردوسی اخراج و اسامی آنها به ساواک مرکز ارسال گردد.[80] در همین باره شیخان رئیس ساواک خراسان، در نامهای به ریاست دانشگاه فردوسی با عنوان «دانشجویان اخلالگر» با استناد به این که حضور این دانشجویان با سالمسازی محیط دانشگاه منافات دارد، دستور داد از ادامه تحصیل هشت تن از آنها ممانعت به عمل آید.[81] اسامی دانشجویان اخراجی به شرح زیر بود:
●
●
●
●
●
●
●
●
همچنین دو دانشجوی خانمِ سال دوم دانشسرای راهنمائی تحصیلی مشهد نیز از ادامه تحصیل محروم شدند.[82] در همین رابطه پرویز ثابتی دستور داد: «به وسیله شهربانی اسامی همه اعضاء مکتب عصمتیه تهیه و سپس این سازمان از هم پاشیده شود، مردان نقابداری که گاهی در مشهد تظاهراتی میکنند نیز باید با این زنان مرتبط باشند و باید شناخته شوند.»[83] این دستور سریعاً اجرایی شد و از ادامه فعالیت مکتب عصمیته ممانعت به عمل آمد. محمدرضا مظلوم بنگاهدار که مکان حسینیه را در اختیار قرار داده بود و علـیاکبـر تـوکلی مقـدم که در اجتماع زنان روضهخوانی کرده بود به عنوان متهمین حادثه دستگیر و برای بازجویی در اختیار ساواک قرار گرفتند. از آنجا که حاج علیاکبر امیدفر، متـولی حسـینیه به تهران رفته بود قرار شد به محض بازگشت به مشهد دستگیر و به اداره ساواک منتقل گردد.[84]
از جمله بازداشت شدگان تظاهرات روز هفدهم دی ماه، عصمت شریعتی مزینانی خواهرزاده علی شـریعتی بود. پرویز ثابتی درباره او که تکنسین آزمایشگاه بیمارستان شاهرضا و وابسـته بـه دانشــگاه فردوســی بود، دستور داد: «عصمت شریعتی نیز از طریق دادگستری تعقیب و دانشگاه اگر میتواند به خدمت او خاتمه دهد.»[85] در این تظاهرات همچنین دختر آیتالله سیدعلی موسوی مددی نجفی بازداشت شد. بازداشت او که برادرانش جزو زندانیان سیاسی بودند، باعث شد تا تعطیلـیِ دروس آیـتالله سیدعبدالله شیرازی، آیتالله سید کاظم مرعشی، صالحی مدرس، شیخ علی فلسفی تنکـابنی، شیخ حسین واعظـی بربری، میرزا علی تهرانی، شیخ ابوالقاسم روحانی و آیتالله حسنعلی مروارید در روز نوزدهم دی ماه، به این دستگیریها نسبت داده شود. این درحالی بود که دو روز از انتشار مقاله جعلی رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات میگذشت و حوزه علمیه قم و دیگر حوزههای دینی ملتهب بودند.[86]
بازتاب تظاهرات زنان در هفده دی ماه سال 1356 تا ماهها ادامه داشت و عکسهایی از آن در اغلب منازل[87] و در شهرهای دیگر از جمله در مدرسه راهنمائی تحصیلی دخترانه کتایون قریه گلوگاه از توابع بهشهر،[88] مسجد حظیره یزد،[89] تعدادی از مدارس راهنمائی و دبیرستانهای شهرستان سبزوار[90] و حتی برای بـرای رؤسـای برخـی ادارات دولتـی ارسال گردید.[91] همچنین در عید نوروز سال 1357 پاکتهای حاوی کارت تبریک برای رؤسای ادارات دولتی در کاشمر ارسال شد که در داخل آن عکسی از راهپیمایی زنان مسلمان خراسان گذاشته و روی عکس نوشته شده بود (ما زنان مسلمان خراسان آزادی خواهران در بند را خواهـانیم)، در پشت کارت هم با خودکار آبی نوشته شده بود: «عید ما روزی باشد عید مطلق، که به جنبش درآیـد پرچم حق، عید ما عید خون است.»[92]
برپایی مراسـم چهلمـین روز شـهدای قم و تبریز
با نزدیک شدن به مراسـم چهلمـین روز شـهدای نوزدهم دی ماه قم، گروههای مذهبی و انقلابی برنامهریزی گستردهای را برای برپایی مراسم انجام دادند. در مشهد اعلامیهای دستنویس با امضای «جامعه زنان مذهبی خراسان» منتشر شد که در بخشی از آن بیان شده بود: «ما جامعه زنان مذهبی خراسان به پیـروی از فـرامین مطـاع زعیممـان و پیشـوایان مذهبیمان و نیز به منظور تجلیل و بزرگداشت مقام شهیدان قم و تبریـز و هـم بـه خاطر ابراز همدردی و عرض تسلیت بـه بازمانـدگان محتـرم آن شـهیدان، در ایـام فروردین امسال از انجام هرگونه مراسمی به عنوان ایام نوروز خودداری مینمـاییم.»[93]
از جمله شگردهای رژیم در ماههای پایانی سال 1356 شایعهسازی در جامعه، و ارتباط ناامنی وضعیت کشور با اقدامات نیروهای انقلابی بود. از جمله این شایعات حمله به زنان بیحجاب و اسیدپاشی به سوی آنها توسط افراطیون مذهبی بود.[94] همچنین شایعاتی در مشهد درباره اذیت و آزار دختران و زنان بیحجاب پیرامون دانشگاه تهران منتشر شد.[95] خوشبختانه حکومت از ترفند شایعهپراکنی بهرهای نبرد و آیتالله شریعتمداری نیز انتشار شایعات را از جانب رژیم دانست.[96]
روز 29 /11 /1356، زنان مشهد بار دیگر حماسه آفرینی کردند. آنها پرچمهای سفیدی را حمل میکردند که روی آن نوشته شده بود: «چهلمین روز شهادت مسلمانان آزاده قم را به عموم مسلمین تسلیت و بدین وسیله اعمال و رفتار آنان را تأیید مینمائیم.»[97] در روزهای بعد هم راهپیمایی 80 نفر زنان در پائین خیابان مشهد اتفاق افتاد.[98] ساواک که از هماهنگی زنان انقلابی مشهد برای چهلمین روز شهدای تبریز اطلاع داشت، دستور داد تا از اجتماع آنها در صحن حرم مطهر جلوگیری گردد. با این حال در روز نهم فروردین ماه این طور گزارش شد: «خانمهای شرکت کننده در تظاهرات قصد دارند به تدریج در یکی از صـحنین حـرم مطهر(احتمالاً صحن کهنه) اجتماع و شعار پارچهای که همـراه دارنـد بـاز نمـوده و مبادرت به دادن شعار مضره و پخش تراکت و اعلامیه بنمایند.»[99] مبارزات زنان مشهد چنان اهمیتی پیدا کرد که ساواک و شهربانی مشهد جلسات خانگی آنان را تحت کنترل قرار داد.[100]
بازداشت دختر آیتالله شیخ ابوالحسن شیرازی
بعد از بزرگداشتی که در خردادماه برای سالگرد دکتر علی شریعتی توسط خانمها برگزار شد و جمعی از زنان شعارهایی از جمله سرور آزادگان خمینی، خمینی خدا نگهدار تو، شریعتی شـاد باشد روح تو سر دادند،[101] در روز 23 /5 /1357و پــس از پایان جلسه روضـه و سخنرانی در مسجدالرضـای مشهد، جمعی از زنان مشهد از جمله فرزانـه طالقـانی و یازده نفر دیگر که در خیابـان پهلـوی در حمایت از امام خمینی(ره) شعار داده بودند بازداشت و تحویـل دادسـرای مشهد شدند.[102] طبق گزارش شهربانی استان که حاوی جزئیات بیشتری درباره راهپیمایی زنان است، تعداد دختران بازداشت شده 7 نفر، و مردان نیز 9 نفر و 2 نفر هم در خیابان بهار اعلام شده است. در ادامه این گزارش چنین آمده: «مقارن ساعت 1400 روز جاری 23 /7 /37 پس از خاتمه مجلس روضهخوانی در مسجدالرضا واقـع در چهارراه لشکر خیابان بهار، عدهای از دوشیزگان کـه در مجلس مزبور شرکت داشتهاند، همراه تعـدادی از جوانان به خیابـان ثبـت وارد شـده، ضـمن محـدود نمودن راه اتومبیلها، شروع بـه تظـاهرات و اخـلال نظم و دادن شعار به نفع خمینی نموده و بـه طـرف مأمورین انتظامی سنگ پرتاب مینمودند که نسـبت به متفرق نمودن تظاهرکنندگان از طریـق شـهربانی به موقع اقدام و تعداد هفت نفر از دوشیزگان مورد بحث و 9 نفر از جوانـان کـه در تظـاهرات فـوق شرکت داشتهاند، دسـتگیر گردیـدهانـد. همچنـین دو نفـر از اشخاصـی کـه در خیابـان بهـار جلـو شرکت کنندگان در مجلـس را گرفتـه و جوانـان و دوشـیزگان را تحریـک بـه تظـاهرات و اجتمـاع مینمودند نیز دستگیر شدهاند.»[103] ریاست ساواک خراسان توضیح داد که بازداشت شدگان افراد شرکت کننده در جلسات مذهبی بودند که در منزل حـاجی سالک برگزار میشد و خانمی به نام زندی[104] آنها را با سخنان تحریکآمیز، تحریک به تظاهرات کرده است.[105]
بازداشت زنان مذهبی مشهد باعث شد تا دیگـر زنـان با پوشیدن چادر مشکی و با نهادن قرآن بر سر، در حالی که شعار سر میدادند، به تظاهرات خیابانی اقدام کنند.[106] رهبری زنان را در این تظاهرات دختر شیخ ابوالحسن مقدس شیرازی برعهده داشت. با دستگیری ایشان، عـدّهای از روحانیون و بانوان بـه منظــور آزادی وی در منــزل آیــتالله شــیرازی متحصن شدند.[107] متحصنین جمعی از علما و روحانیون مشهد از جمله آیات و حجج اسلام محمدرضـا محـامی، عبـدالکریم هاشـمینـژاد، عبـاس واعـظ طبســی، حســنعلی مرواریــد، محمدمهــدی نوغــانی، علــی فلســفی، صــبوری، مرندی، نمائی، حبیبالله آشوری بودند.[108] آنها شب را در منزل آیتالله شیرازی به سر بردند و مهـدی نوغانی و سید حسین موسوی جهانآبادی برای آنها سخن گفتند.[109]
در گزارش ساواک خراسان مجموع متحصنین اعمِّ از روحانی، طلبه، زن و جوانهای زیر 18 سال، 250 نفر اعلام شد که چهل نفر زن و بقیه مرد، اعمّ از جوان و نوجوان بودند.[110] گمانهزنی ساواک این بود که در روزهای آتی تعداد بیشتری جهت آزادی زنان در منزل آیتالله شیرازی تجمع خواهند کرد.[111]
از دیگر اقدامات متحصنین این بود که حجتالاسلام محمدمهدی نوغانی درباره آزادی زنان، به صورت تلفنـی رئـیس شهربانی را تهدید کرد.[112] روز بیست و ششم مرداد ماه، مغازههای بـازار و نماز جماعت مسجد حاج ملاحیدر تعطیل شد.[113] خبرِ تحصن توسـط تیمسار سرلشگر نشـاط[114] در نوشهر به اطلاع محمدرضا پهلوی رسید و تصمیم گرفته شد که «آیتالله شیرازی به وسیله پسرش (سید محمدعلی) از منزل به قریه گلسـتان[115] (محـل ییلاقی) نقل مکان داده شود و به متحصنین اعلام شود که منزل را ترک نماینـد و در صورت عدم توجه به اخطار پلیس مبنی بر خروج از منزل، وسیله گاز اشکآور آنان را متفرق نمایند.»[116]
به رغم اینکه در اداره کل سوم، در ذیل گزارش تحصن در بیـت آیـتالله شـیرازی، نوشـته شـد:
«تسلیم در مقابل این تحصنها و درخواستها، موجب تجری عناصـر اخلالگـر خواهـد شـد.»[117] ساواک مشهد، برای پایان دادن به تحصن مجبور شد خانم صدیقه شیرازی را از زندان آزاد کند. روز نهم دی ماه 1357 انقلابیون با حمله به سوی زندان زنان، 62 زنی که بازداشت شده بودند را آزاد کردند.[118] برداشت نهایی اداره کلِّ سوم ساواک از بازداشت بانوان این بود که «دستگیری خانمها احساسات مردم را علیه هیئت حاکمه تحریک و باعث تجری مردم میشود؛ چون در مورد نحوه بازجوئی شایعاتی که شنیده شده، مردم به هیچ وجه حاضر نیستند خانمها و دختران آنان تحت بازجوئی قرار گیرند... اصلح است در صورت مشاهده تظاهرات خانمها و گردش خیابانی، به نحو مقتضی تهدید ماشین آتش نشانی و... آنان را متفرق و از بازداشت این قبیل افراد خودداری گردد.»[119]
حادثه هفده شهریور 1357
از ساعات اولیه صبح روز نهم شهریور، مردم مشهد در مقابل منزل آیتالله سید عبدالله شیرازی اجتماع کردند. حضور «خانمهای چادری» در این اجتماع آن را در قیاس با سایر تجمعاتی اعتراضی که قبلاً انجام شده بود متفاوت کرده بود.[120] در روز هفدهم شهریور در اثر تیراندازی مأمورین، اولین زن شهیده انقلاب اسلامی در مشهد ثبت شد. وی انیس خورشید نام داشت. مأمورین امنیتی در سـاعت 8 شب، درباره «آخرین وضعیت تظاهراتکنندگان» و آنچه طی این روز اتفاق افتاده بود چنین نوشتند: «ساعت 20 /18 عدّهای در حدود 500 نفر از تظاهرکنندگان در خیابان جنت و پشت باغ ملی، مبادرت به دادن شعار تحت عنوان: به همِّت خمینی، شاه تـو را مـیکشـیم، نمودهاند...در برخورد روز جاری بین مأمورین و تظاهر کنندگان در خیابانهای بلوار انقلاب، تهران، ضد،[121] فلکه برق، میدان پهلوی و فلکه آب، تعداد 14 نفر مـورد اصـابت گلوله واقع که دو نفر به نامهای حسین حسینی 4 ساله، خانم انیس خورشید 35 ساله فوت و حال پسر بچه 14 ساله رضایت بخش نیست و 11 نفر بقیه، تحت عمل جراحی قرار گرفتهاند. در جریان روز جاری، تعداد 21 نفر دسـتگیر کـه تحـت بـازجوئی میباشند.»[122]
شرکت فعال زنان چادری در تظاهرات
ساواک خراسان سعی کرد با استناد به فتوایی جعلی و منتسب به آیتالله سید عبدالله شیرازی مبنی بر جایز نبودن شرکت زنان در تظاهرات،[123] تا جایی که امکان دارد آنها را از حضور در خیابانها بازدارد،[124] در حالی که زنان و دختران پای ثابت همه راهپیماییها در مشهد و دیگر شهرهای استان بودند. روز سیام مهر در حالی که 1500 نفر در مقابل منزل آیتالله شیرازی اجتماع کرده بودند،[125] گروهی «از زنان مشهدی که شوهرانشان در زندان هستند در مقابل اداره پست این شهر اجتماع کردند. آنها خواستار آزادی هر چه زودتر شوهرانشان بودند.»[126]حضور آنها با چادر مشکی در راهپیمایی به گونهای بود که «بانوان چادر مشکی» به واژهای پُرکاربرد در گزارشهای ساواک تبدیل شد.[127] زنان چادر مشکی در اغلب شهرها از جمله در شهرهای بابل، بندرعباس، قم، اصفهان، تهران، ساری، همدان، قروه و دیگر شهرها هم حضوری فعال داشتند.[128] آنها در شهرهای دیگر هم در راهپیماییها نقشی مهم داشتند.[129] این منظره برای گردشگران خارجی هم بسیار جالب و تعجبآور بود.[130] و ساواک همواره از حضور آنها در خیابانها هراس داشت، چنانچه شیخان رئیس ساواک خراسان، از پوشیدن چادر مشکی توسط عدّهای از دختران دانشجو به هراس افتاد و حدس زد که «ممکـن اسـت طرحی در دست اجرا باشـد.»[131] ترس نیروهای امنیتی به خاطر حضور گسترده زنان چادری در میدان مبارزه، باعث شد تا در راهپیمایی فرهنگیان در شهر مبارکه اصفهان، چادرهای زنان را از سرشان کشیدند.[132]
در دهم آبان 1357 که جمعی از پزشکان در بیمارستان ششم بهمن اعتصاب کرده بودند؛ زنان از جمله اقشاری بودند که همراه با روحانیون، دانشگاهیان، اصناف، دانشآموزان و مردم عادی به طرف بیمارستان حرکت کردند.[133] اجتماع آنها در بیوت علما و مراجع مشهد واقعاً ستودنی بود.[134] تعداد آنها در تجمعات اعتراضی گاه بیشتر از مردان بود.[135] با بازگشت آیتالله سید حسن قمی از تبعیدگاه کرج به مشهد، آنها اعلامیهای با امضای «جامعه زنان مسلمان خراسان»، خطاب به ایشان صادر کردند. در این اعلامیه ضمن خیرمقدم از ایشان خواسته بودند همچون گذشته با پایمردی و استقامت جهت بازگشت هر چه سریعتر امام خمینی به ایران اقدامات لازم انجام گیرد. در بخشی از این اعلامیه آمده بود: «ما جامعه زنان مسلمان خراسان مقدم مبارکت را پس از 12 سال تبعید و اقامت اجباری به خطّه خراسان و مشهد مقدس گرامی میداریم... دیرزمانی است که ما جامعه زنان مسلمان خراسـان بـه نـدای بزرگ مرجع عالیقدر جهان اسلام حضرت آیتالله العظمی امام خمینی پاسخ مثبت گفته و با راهنمـائیهـای محققانـه و اندیشمندانه روحانیان متعهد و مسئول رسالت و مسئولیت خود را که مذهب و وجدان به عهدهمان نهاده به دوش کشیدهایم... بنابر این ای رهبر بازگشته به دیار ما، ما جامعه زنان مسلمان خراسان صمیمانه و مصـرانه از تـو مـیخـواهیم کـه بـا پایمردی و استقامت فوق العادهات که گذشته زندگیت آن را به ثبوت رسانیده است تا آنجا که نیرو و توان داری در راه استقرار نظام عادلانه اسلامی در ایران عزیزمان بکوش»[136]
تحصن بانوان در بیت آیتالله قمی
با بازگشت آیتالله سید حسن طباطبایی قمی به مشهد، بار دیگر بیت ایشان در زمره پایگاههای فعال و انقلابی مشهد قرار گرفت. در تاریخ 21 /8 /1357، «اعلامیهای به امضاء بانوان مدرس حوزه علمیه مشهد» در بین مردم پخـش گردیـد که در آن از مردم خواسته شده بود «به منظور مبارزه با قدرتهای استعمارگر روزهای 24 و 25 /8 /57 در منزل آیتالله قمی روزه سیاسی خواهند گرفت.»[137]
روز 23 آبان و قبل از آغاز تحصن، شیخ علی تهرانی در منزل آیتالله شیرازی درباره حکومت اسلامی سخنرانی کرد و در ادامه، تجمع کنندگان با خروج از بیت ایشان و با سرپرستی شیخ شمس به طرف حرم رضوی تظاهرات کردند. در داخل حرم نیز یکی از طلبهها اعلامیه مربوط به اعتصاب غذای بانوان را قرائت کرد.[138] برنامهریـزی بـرای همـاهنگی و چگـونگی اجرای تحصن توسط خانم «فاطمه سیدخاموشی معروف به طاها» [139]مؤسس مکتب نـرجس، صورت گرفت.[140] در پی این فراخوان از صبح روز بیست و چهارم آبان تحصن عدّهای از بانوان مشهد همراه با روزه سیاسـی در منـزل آیتالله قمی آغاز شد.[141] خبرگزاری پارس تعداد زنان متحصن را 500 نفر اعلام کرد.[142] در روز دوم تحصن، طاهر احمدزاده که به تازگی از زندان آزاد شده بود در جمع متحصنین سخنرانی کرد.[143] روز 26 آبان نیز شـیخ مروی برای آنها سـخنرانی کرد. ایشان با اشاره به اعتصـاب کـارگران شـرکت نفت و همبستگی زنان و دختران دانشآموز بـه ایـن انقلاب، خواسـتار برقراری حکومت اسلامی به رهبری امام خمینـی شد. او در پایان سخنرانی با محکـوم کردن دولـت نظـامی، آزادی زندانیان سیاسی و اخراج خارجیان از کشور را درخواست کرد.[144] همچنین در این روز، مدت 48 ساعته تحصن بانوان با صدور قطعنامهای پایان یافت. بانوان مشهدی که سابقه تجمع در بیت این مرجع را قبلاً هم داشتند،[145] به طرف منزل آیتالله شیرازی راهپیمائی کردند.[146] تعداد اجتماع کنندگان در بیت ایشان بالغ بر 3 هزار نفر بود. مهمترین محورهای قطعنامه صادر شده از سوی بانوان متحصن عبارت بود از: برقراری حکومت اسلامی، آزادی زندانیان سیاسی، لغو حکومت نظامی، لغو سانسور و دایـر شدن محافل مذهبی بانوان خراسان.[147]
سالگرد کشف حجاب رضاخانی
فعالیت زنان در ماههای منتهی به پیروزی انقلاب بیشتر شد.[148] به مناسبت هفدهم دی ماه سال 1357 مصادف با سالروز حادثه کشف حجاب، دو راهپیمایی در نظر گرفته شده بود. راهپیمایی اول به مناسبت ابراز انزجار از کشف حجاب دوران رضاخان بود که از سوی آیتالله سید حسـن طباطبـائی قمی فراخوان داده شده بود.[149] در این فراخوان که روز 15 دی ماه صادر و در مسجد گوهرشاد توزیع شد با اشاره به سیاستهای غلط حکومت پهلوی در دور کردن مردم از هویت ملی و اسلامی، از کشف حجاب به شدّت انتقاد شده بود. در ادامه این اعلامیه از مردم مشهد خواسته شده بود که «... به منظور حفظ عفت و مبارزه با رژیم فاسد و کلیه آثـار و خیانتها و فسادهایش روز یکشنبه 8 صفر/ 17دی با همان زی و لباس کاملاً اسلامی پس از کسب اجازه شوهر و پدر و مادر در منزل اینجانب تجمع تا مراسم راهپیمائی با آرامش در کمال نظم بدون شعار برگزار شود و ضربه کوبندهای دیگر بر پیکر رژیـم در حـال سـقوط وارد آیـد و بـدین وسـیله وفـاداری و همبستگی همه جانبه خود را با نهضت اسلامی اعلام دارنــد و مناســب اســت در شهرســتانهای دور کــه نمیتوانند در برنامه مشهد مقدس شـرکت کننـد در همان محل خود این برنامه را اجرا نمایند.» [150] آیتالله شیرازی نیز از کلیـه زنـان مشـهد خواستند تا در تظـاهرات این روز شـرکت نماینـد. [151]
دومین راهپیمایی از سوی آیتالله سید علی خامنهای در روز پانزدهم دی ماه در سخنانی که در مراسم مسـجد گوهرشـاد ایراد کرد از مدرسه علمیه نواب اعلام شد.[152] از ساعات اولیه صبح روز هفدهم دی ماه در حالی که بازار رضا و سایر مغازههـای شـهر مشهد، ادارات دولتی و بانکها مانند روزهای قبل تعطیـل و یا نیمـه تعطیـل بـود، تعدادی از بـانوان کـه بـه فراخوان مراجع مشهد لبیک گفته بودند، ابتدا در مقابل بیت آیـتالله قمـی اجتماع و سپس راهی حرم شـدند.[153] عدّهای دیگر از خانمهای دانشگاهی نیز بعد از اجتماع در میدان شاه، از طریق خیابان نادری به طرف حرم حرکت و یکی از آنها در مقابل منزل آیتالله شیرازی طی سخنانی کشف حجاب زنان و حادثه روز هفدهم دی ماه را محکوم کرد.[154] آنها عکسهایی از امام خمینی، دکتر شریعتی و تعدادی از کشتهشدگان و همچنین پلاکاردهائی حاوی شعارهای (نهضت ما حسینی، رهبر ما خمینی. بختیار، مزدور بیاختیار، به حق قرآن شاه تو را میکشیم، فلسطین قهرمان قلب ماست. مرگ بر کد 66- شاه) را به همراه داشتند. با ورود تظاهرکنندگان به صحن حرم رضوی، سیدحسین موسوی خراسانی برای آنها سخنرانی[155] کرد و در پایان این تجمع ابتدا قطعنامه قرائت و سپس اعلامیه حضرت امام درباره غیرقانونی بودن دولت بختیار[156] خوانده شد.[157] حجتالاسلام محمد جواد فاضلی درباره راهپیمائی زنان مشهد در این روز میگوید: «شهر مشهد در تاریخ انقلاب ایران هیچگاه این راهپیمایی بزرگ را که از فلکه آب شروع شد و تا چهارراه شهدا ادامه یافت، فراموش نخواهد کرد. در این راهپیمایی تعداد زیادی از بانوان انقلابی به گروگان[دستگیر و بازداشت] گرفته شدند.»[158]
بخشی از این جمعیت عظیم را دختران دانشجو تشکیل میدادند. آنها با پوشیدن چادر از محـل
دانشکدههای ادبیات و پزشکی برای شرکت در این تظاهرات، عازم حرم مطهر رضوی شدند.[159] در این روز همچنین در برخی از شهرهای استان از جمله در شهرهای بجنورد و سبزوار نیز بانوان تظاهرات کردند.[160] در بیرجند نیز حدود هزار زن که در بین آنها دانشآموزان مدارس دخترانه نیز حضور داشتند، با حمل پلاکاردهایی از امام خمینی(ره) و سر دادن شعار استقلال، آزادی و بزرگترین آزادی زن حجاب اوست، زنان ایران آزادیم، دست بیعت با خمینی دادهایم و قسم به رهبر زنان فاطمه، نداریم از کشته شدن واهمه در خیابان راهپیمایی کردند.[161] «از ساعت 0900 روز 17 /10 /57 عدّهای در حدود دو هزار نفر زن با حمل پلاکاردهـائی تحت عنوان استقلال و آزادی، حکومت اسلامی و بزرگترین آزادی زن حجاب است و عکسهائی از خمینی در خیابانهای شهر بیرجند مبادرت به راهپیمایی آرام نموده و سپس متفرق میشوند.»[162] غلامعلی خالدی از خبرنگاران روزنامه اطلاعات هم در گزارش که از راهپیمایی این روز تهیه کرد چنین نوشت: «در این تظاهرات که از جلوی مسجد آیتالله آیتی شروع شد، دانشآمـوزان مـدارس دخترانـه خدیجه علم، دبیرستان مهتدی، عبدالعلی بیرجندی، راهنمایی چهارم آبان و مدرسه راهنمایی اروندرود و جمعـی دیگـراز بانوان شرکت داشتند... آنها در این هنگام شعار میدادند زنان ایرانی آزادهایـم، دست بیعت با خمینی دادهایم. این زنان با مشاهده خودنمایی خودروهای نظامی ماموران مسلّح رژیم شاه در خیابانهای بیرجند، شعار دادند قسم به رهبر زنان فاطمه، نداریم از کشته شدن واهمه.»[163] درباره برپایی راهپیمایی دوم در مشهد چون گزارشی از آن در سوابق و اسناد ساواک و شهربانی وجود ندارد، به احتمال زیاد این مراسم انجام نشده است؛ هر چند در روزهای بعد گزارشها زیادی از حضور فعال زنان در تظاهرات وجود دارد.[164]
نتیجهگیری
زنان استان خراسان از همان اولین سالهای آغاز نهضت امام خمینی(ره) در قالب انجمنهای اسلامی بانوان فعالیتهای دینی و سیاسی خود را آغاز کردند. آغاز این فعالیتها با برپایی مجالس زنانه خانگی که به صورت دورهای و در مناسبتهای مختلف دینی به صورت مخفیانه برگزار میشد، شکل گرفت. مکتب عصمیته و مکتب نرجس به عنوان دو نهاد علمی دینی به ترتیب با تلاشهای خانمها شهربانو صفری و طاهایی به عنوان مراکز علمیه خواهران نقش مهمی در روشنگری به دیگر بانوان استان ایفا کردند. آنها با تربیت علمی و اخلاقی زنان و دختران جوان، اعزام مبلّغ دینی خانم به شهرها و روستاهای خراسان، راهاندازی نهضت مطالعه کتابهایی که عمده آنها از نظر حکومت مضّر قلمداد و معرفی شده بود، در جهت روشنگری و آگاه سازی جامعه زنان استان تلاش کردند.
با آغاز سال 1356 فعالیتهای زنان مشهد وارد مرحله جدیدی شد. آنها در خرداد ماه با اجتماع در بیت آیتالله شیرازی خواهان اقدام لازم برای آزادی بستگان و شوهرانشان شدند. توهین روزنامه شرق به امام و دیگر مخالفین حکومت پهلوی، باعث ایجاد همبستگی و انسجام بیشتر آنها شد و نهضت زنان خراسان را در مبارزه علیه رژیم شاهنشاهی مصممتر ساخت. حکومت سعی کرد با استفاده از ترفند شایعاتی مبنی بر اسیدپاشی به زنان بیحجاب و اذیت و آزار دختران از سوی افراطیون مذهبی، فضای جامعه را ناآرام جلوه دهد، اما این شگردها بیاثر ماند و جامعه زنان مذهبی خراسان با صدور اعلامیهای از برپایی نوروز 57 خودداری و در چهلمین شهدای حوادث قم و تبریز به سوگ نشستند. در هفدهم شهریور اولین زن انقلابی خراسان به عنوان اولین شهیده استان خراسان نامش ثبت گردید. این مساله حضور زنان را در خیابانها بیشتر و پر رنگتر کرد. سازمان امنیت خراسان تلاش کرد با جعل و استناد نادرست به فتوای آیتالله شیرازی درباره جایز نبودن شرکت زنان در تظاهرات، ضمن این که از حضور فعال آنها در خیابانها بکاهد، با بیان این که آیتالله قمی حضور زنان در تظاهرات را جایز میداند، بین بیوت علما اختلافافکنی کند اما حضور زنانی که با چادر مشکی و همه روزه در تظاهرات حاضر بودند باعث شد تا اصطلاح «زنان چادر مشکی» به یکی از واژههایی پُرکاربرد در اسناد ساواک خراسان تبدیل گردد. در مواجهه با نهضتی که به تازگی پا گرفته بود، در برخی از شهرها رژیم متوسّل به سیاست رضاخانی و کشیدن چادر از سر زنان شد. اسناد بیانگر آن است که به تدریج و با نزدیک شدن به پیروزی انقلاب اسلامی، درخواستهای نهضت زنان خراسان هم دچار تغییراتی معنادار شد. آنها اگر چند سال قبل خواهان آزادی برای بستگان و شوهرانشان بودند، اما این بار با اعتصاب در بیت آیتالله قمی، بر تشکیل حکومت اسلامی و بازگشت امام خمینی به کشور تأکید کردند.
پینوشتها:
[1]. غلامرضا کرباسچی، هفت هزار روز تاریخ ایران و انقلاب اسلامی، ج 2، تهران، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی، 1378، ص 858..
[2] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک؛ استان خراسان رضوی، ج 3، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1400، ص 60.
[3] . همان، ص 92 و 93.
[4]. مدرسه علمیه عصمتیه در سال 1340ش توسط خانم شهربانو صفری در مشهد تأسیس شد. محل این مدرسه که ویژه خواهران بود، در ابتدا در نزدیکی فلکه آب قرار داشت، اما پس از مدتی به علت استقبال فراوانی که از آن صـورت گرفت و همچنین قرار گرفتن محل آن در طرح نوسازی و توسعه حرم مطهر امام رضا علیه السلام، به میـدان گنبـد سـبز، خیابان آخوند خراسانی 17 منتقل شد. این مدرسه که پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز فعالیتی درخور توجه داشـت، در سال 1367ش توسط مؤسس وقف گردید و اینک تحت نظر حوزه علمیه خراسان به فعالیت مشغول است.(همان، ج 10، ص 141)
[5]. مکتب نرجس(س) در سال 1345ش توسط خانم فاطمه سیدخاموشی مشهور به طاهائی به عنوان حوزه علمیـه خـواهران
تأسیس شد و در راستای فعالیت خود، مدارس دیگری را نیز در سطح کشور با همین نام و نامهای دیگر، پایگذاری نمود. فعالیتهای این مدرسه در جریان انقلاب اسلامی، موجب تعطیلی سه ساله آن نیز گردید که این فعالیت پـس از پیـروزی انقلاب اسلامی از سر گرفته شد. .(همان، ص 278)
[6]. حسین پایدار، بیژن پروان، انقلاب اسلامی در بجنورد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384، ص 373.
[7]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 6، ص 197.
[8]. همان، ص 198.
[9] . همان، ج 13، ص 410.
[10]. حجتالاسلام سیدحسن ربانی فرزند سید ابراهیم در سال 1333ش در تربت حیدریه به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و دروس مقدماتی حوزوی را در تربت حیدریه سپری نمـود و سـپس بـه مشـهد مقـدس رفـت و در حـوزه علمیـه آیـتالله موسوی نژاد، ادامه تحصیل داد. شهر مسجد سلیمان یکی از پایگاههای فعالیتهای تبلیغی ایشان بود. پس از پیـروزی انقـلاب اسلامی ایشان در کنار تدریس علوم حوزوی و دانشگاهی، در جایگاههای مختلفی خدمت کرد که از آن جمله است: نماینده ولی فقیه در امور اهل سنت بلوچستان، رئیس دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، قائم مقام دبیر کل مجمع جهانی مذاهب اسلامی، رئیس مرکز جهانی علوم اسلامی (طلاب خارجی) (انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 20، ص 214)
[11] . همان.
[12]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان شمالی، ج 1، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1401، ص 400.
[13] . محمد پسندیده، حوزه علمیه خراسان، با مقدمه محمد واعظ زاده خراسانی، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی، 1385، ص 439-475
[14]. خانم امجد ناوی از زنان متدیّن سبزوار و مؤسس مکتب نرجس در این شهرسـتان بود. فعالیتهای قرآنی و جلسات مذهبی ایشان نقش مهمّی در روشنگری زنان و ورود آنان به عرصه فعالیتهای سیاسی و اجتماعی داشـت.
[15] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 19، ص 227.
[16] . همان، ج 14، ص 67.
[17] . همان، ج 19، ص63.
[18] . همان، ج 20، ص 195 و 196.
[19] . همان، ج 6، ص 197.
[20] . همان، ج 6، ص 210.
[21] . همان، ج 10، ص 278.
[22] . همان، ج 8، ص 53.
[23] . همان، ص 289.
[24] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان جنوبی، ج 1، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص 438.
[25] . روستای آبیز از روستاهای شهرستان زیرکوه و در فاصله 7 کیلومتری شهر حاجیآباد و 160 کیلومتری بیرجند واقـع است.
[26] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان جنوبی، ج 1، ص 225.
[27] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان شمالی، ج 1، ص 424.
[28] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان جنوبی، ج 2، ص 123.
[29] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 12، ص 222 و 353.
[30] . همان، ج 13، ص 81.
[31] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان شمالی، ج 3، ص 164.
[32] . در تاریخ 31 /2 /1357 ساواک در گزارشی با عنوان «فعالیتهای طرفداران روحالله خمینی» توضیحاتی به ریاست ساواک ارائه کرد. در این گزارش آمده که طرفداران امام خمینی تشکیلاتی به نام «اتحادیه مذهبی خمینی» ایجاد کردند و قرار است که شعبههای از این اتحادیه در بغداد، کابل و مشهد شروع به فعالیت بکند. در ادامه این سند این طور آورده شده که دو نفر از هواداران امام مقدمات تأسیس این اتحادیه را با عنوان «مرکز پژوهشی و آموزشی مـذهب شیعه در مشهد» فراهم کردند. متأسفانه درباره چگونگی فعالیت این مرکز در منابع سندی اشاره نشده است.
[33] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 12، ص 238-240.
[34] . همان، ج 8، ص 200.
[35] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان شمالی، ج 3، ص 395.
[36] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان جنوبی، ج 2، ص 378.
[37] . همان، ص 376.
[38] . رجوع کنید به انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان جنوبی، ج 3، صفحات 163، 396، 440، 467، 471.
[39] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 8، ص 340.
[40] . این کتاب نوشته اتل لیلیان وینیج، نویسنده ایرلندی است که در سال 1897م در آمریکـا و انگلیس منتشر شد. محتوای کتاب درباره وضعیت ایتالیا در زمانیست که تحت نفوذ اتریش بود.
[41] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 10، ص 273.
[42] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان شمالی، ج 3، ص 108.
[43] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 8، ص 156.
[44] . همان، ص 28 و 71.
[45] . همان، ج 20، ص 96.
[46] .همان، ج 19، ص 311.
[47] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان شمالی، ج 3، ص 131.
[48] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان جنوبی، ج 2، ص 354.
[49] . روستای جنتآباد، از توابع شهرستان صالحآباد تربت جام است که جمعیـت آن در سرشـماری سـال 1397ش، 1700 نفر(400 خانوار) اعلام شده است.
[50] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 15، ص 237.
[51] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان جنوبی، ج 2، ص 225.
[52] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان شمالی، ج 3، ص 71 و 118.
[53] . همان، ص 349 و 350.
[54] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان جنوبی، ج 2، ص 328؛ انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان شمالی، ج 3 ، ص 348.
[55] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان جنوبی، ج 2، ص 333.
[56] . محمدکاظم صبوری فرزند علی اکبر متولد سال 1331ش در شیروان. وی نماینده دوره اول مجلـس شـورای اسـلامی (میان دورهای) از شیروان بود.
[57] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان شمالی، ج 3، ص 117.
[58] . همان، ص156.
[59] . همان، ص 213.
[60] . شهید حجتالاسلام سید عبدالکریم هاشمینژاد به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1377، ص 690.
[61] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان جنوبی، ج 1، ص 414.
[62] . همان، ص 30 و 31.
[63] . همان، ص 60.
[64] . همان، ص 75.
[65] . روزنامه آفتاب شرق در سال 1303ش، به مدیریت آقای علیرضا آموزگار در مشهد منتشر شد. انتشار این روزنامه، از آن زمان تا سال 1357ش، گاه به صورت هفتگی، گاه سه روز در هفته و بیشتر به شـکل روزانـه صـورت گرفـت. پـس از مـرگ علیرضا آموزگار در سال 1333ش، مدیریت آن را نرجس آموزگار، همسر و عبدالحسین آموزگار پسر وی به عهده گرفتند. روزنامه آفتاب شرق در 3 دی 1356ش، مقالهای با عنوان «راز از پرده برون افتاد» چاپ کرد و در آن به امام خمینی (ره) و همه کسانی که علیه حکومت شاهنشاهی فعالیت داشتند، توهین کرد. این روزنامه تظاهرات مردم را بـه«عوعـوی سـگان» تشبیه کرد که فریب خارجیها را خوردهاند.» روز9 بهمن 1356 پس از چند تلفن تهدیدآمیز، چاپخانه روزنامه آفتـاب شـرق آتش گرفت. آتش سوزی هفت ساعت ادامه داشت. با وجود از بین رفتن چاپخانه، روزنامه آفتاب شرق به انتشـار خـود ادامـه داد. ده ماه بعد، در 2 آذر 1357 آفتاب شرق پس از 11832 شماره، خبر تعطیلی خود را در صفحه اول چاپ کـرد و بـرای همیشه بسته شد.( انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، همان، ج 17، ص 189)
[66] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان جنوبی، ج 1، ص 486، بخش ضمائم.
[67] . آرشیو سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران، سند شماره 3295-998.
[68] . سید محمدهاشم پوریزدان پرست، همگام با مردم در انقلاب اسلامی، ج 1، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385، ص 111.
[69] آرشیو سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران، سند شماره 134745-293.
[70] .محمد حسن رجبی، زندگىنامه سیاسى امام خمینى (از آغاز تا هجرت به پاریس)، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1369، ص 396.
[71] . روزنامه خراسان، شماره 8296، مورخ 22 /10 /1356، ص 1.
[72] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 10، ص 135؛ عباس ابوالقاسمی، نقش زنان در انقلاب اسلامی، تهران، الفتح، 1358، ص 12؛ حسن جلالی عزیزیان، زندگینامه سیاسی شهید هاشمی نژاد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382، ص 207.
[73] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 10، ص 136.
[74] . رمضانعلی شاکری، انقلاب اسلامی و مردم مشهد از آغاز تا استقرار جمهوری اسلامی، مشهد، بینا، 1359، ص 84.
[75] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 10، ص 141.
[76] . همان، ص 160 و 161.
[77] . آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی1581، ص63؛ شماره بازیابی413، ص76؛ شماره بازیابی1565، ص1.
[78] . آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 2081، ص10-11.
[79] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 10، ص 138.
[80] . همان، ص 136.
[81] . همان، ص 148.
[82] . همان، ص 147.
[83] . همان، صفحات 160 و 161 و 179.
[84] . همان، ص 172.
[85] . همان، ص 144.
[86] . همان، ص 171.
[87] . همان، ج 11 ، ص 248 و 249.
[88] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 5، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، 1378، ص 129.
[89] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان یزد، ج 3، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، 1394، ص 177 و 268.
[90] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 5، ص 294.
[91] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 12، ص 76.
[92] . همان، ج 11، ص 304؛ ج 12، ص 76 عبارت صحیح شعر چنین است: «بود آن روز بر ما عید مطلق که در جنبش درآید پرچم حق.»
[93] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 11، ص 154.
[94] . همان، صفحات 12، 46 و 189.
[95] . همان، ص 17.
[96] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 3، پیشین، 1381، ص270.
[97] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 10، ص 318.
[98] . همان، ص 392.
[99] . همان، ج 11، ص 217؛ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 2107، ص 99-101.
[100] . همان، ج 11، ص 206.
[101] . همان، ج 13، صفحات 49 و 51 و 53.
[102] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 13، ص 342.
[103] . همان، ص 333.
[104]. فاطمه زندی از شاگردان آیتالله شیخ غلامحسین تبریزی و آیتالله شیخ ابوالحسن شیرازی و از پایهگذاران مدرسه علمیه حضرت زهرا سلام الله علیها در مشهد است.
[105] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 13، ص 361. آیتالله حاج شیخ عباس واعظ طبسی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز اسناد تاریخی، 1394، ص 488.
[106] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 9، پیشین، 1388، ص 153.
[107] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 13، ص 365 و 366. آرشیو سازمان کتابخانهها، موزهها و مرکز آستان قدس رضوی، سند شماره 62042.
[108] . شهید حجتالاسلام سید عبدالکریم هاشمی نژاد به روایت اسناد ساواک، همان، ص 764.
[109] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 9، ص 153.
[110] . آیتالله حاج شیخ عباس واعظ طبسی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز اسناد تاریخی، 1394، ص 488.
[111] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 13، ص 365 و 366.
[112] .همان، ص 378.
[113] .همان، ص 383.
[114] . تیمسار سرلشگر علی نشاط آخـرین فرمانـده گـارد جاویدان بود که پس از پیروزی انقلاب اسلامی محاکمه و در 22 فروردین ماه سال 1358 اعدام شد.
[115] . روستای گلستان واقع در 5 کیلومتری شهر مشهد، از روستاهای خوش آب و هوای مشهد اسـت.
[116] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 13، ص 377.
[117] . همان، ص 407.
[118] . علی جان سکندری و احمد ذاکریراد، یکشنبه خونین مشهد 1357، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384، ص 104؛ روزنامه خراسان، شماره 8828، مورخ 10 /10 /1358، ص 4.
[118] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 14، ص 106.
[119] . همان، ج 13، ص 406 و 407؛ علی جان سکندری و احمد ذاکریراد، پیشین، ص 104؛ روزنامه خراسان، شماره 8828، مورخ 10 /10 /1358، ص 4.
[120] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 14، ص 106.
[121] . با احداث خیابان تهران در مشهد، این خیابان به سمت زمینهای لشکر نوین خراسان ادامه یافت و در تلاقی با خیابان فرودگاه میدانی ایجاد شد. چون جهت پوشش امنیتی و پدافندی پایگاه نیروی هوایی و پادگان لشکر، مجموعهای از تجهیزات پدافند ضد هوایی در این محل نصب کرده بود به میدان ضد معروف شد. این میدان بعد از انقلاب به میدان 15 خرداد تغییر نام یافت.
[122] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 14، ص 217.
[123] . چنین فتوایی هیچگاه از سوی آیتالله شیرازی صادر نشده بود و ساواک خراسان جهت کاهش حضور زنان در راهپیماییها این مساله را مطرح و به منظور ایجاد اختلافافکنی اعلام کرد که آیتالله شیرازی شرکت زنان در تظاهرات را جایز نمیدانند. یکی از شگردهای ساواک بالاخص در سال 56 و 57 چاپ و نشر اعلامیهها و بیاینهها با امضای افراد مشهور و مورد توجه بود و بدینوسیله موجب ایجاد تردید، رخنه و اختلاف در بین مبارزین مسلمان میگردید.
[124] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 16، ص 212.
[125] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 13، همان، 1382، ص 697.
[126] . روزنامه اطلاعات، شماره 15740، مورخ 30 /7 /1357، ص 18.
[127] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 16، ص 83.
[128] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 19، چاپ اول، 1384، ص 452؛ انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان اصفهان، ج 2، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، 1383، ص 235؛ آیتالله شیخ شهابالدین اشراقی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1392، ص 337؛ انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 17، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، 1384، ص 460؛ انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 10، چاپ اول، 1381، صفحه 136؛ انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 15، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، 1383، ص 331؛ انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 15، پیشین، ص 353؛ انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 2، تهران، سروش، 1377، ص 126؛ انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان مازندران، ج 10، چاپ اول، 1397، ص 222؛ انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، روزشمار استان همدان، ج 2، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1389، ص 178؛ شهید آیتالله دکتر سید محمد حسینی بهشتی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1380، ص 350؛ جلوه محراب، شهید آیتالله سید محمدعلی قاضی طباطبایی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378، ص 500.
[129] . روحالله حسینیان، یکسال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385، ص 221؛ حمیدرضا دالوند، انقلاب اسلامی در لرستان، ج 2، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385، ص 211؛ رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک(داریوش همایون)، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378، ص 254.
[130] . خواندنیها، شماره 15، مورخ 2 /10 /57، ص 21 و 75.
[131] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 15، ص 197.
[132] . روزنامه کیهان، ش 10603، مورخ 8 /8 /1357، ص 15
[133] .همان، ج 16، ص260.
[134] .همان، ص 75.
[135] . همان، ج 18، ص 99 و 130.
[136] . همان، ج 15، ص 169.
[137] . همان، ج 17، صفحات 111، 130 و 147.
[138] . آیتالله العظمی سید عبدالله شیرازی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1395، ص 421.
[139] . منظور خانم فاطمه سید خاموشی مشهور به طاهائی است که در سال 1345ش مکتب نرجس را تأسیس کرد. ایشان در 13 بهمن 1388 درگذشت.
[140] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 17، ص 91.
[141] .همان، ص 178؛ روزنامه خراسان، شماره 8544، ص 1.
[142] .جلال فرهمند، در آستانه انقلاب اسلامی (اسنادی از واپسین سالهای حکومت پهلوی)، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1384، ص 503.
[143] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، همان، ج 17، ص 195.
[144] . همان، ص 228.
[145] . شهید حجتالاسلام سید عبدالکریم هاشمی نژاد به روایت اسناد ساواک، همان، 1377، ص 809.
[146] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، همان، ج 17، ص322؛ آیتالله العظمی سید عبدالله شیرازی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1395 ، ص 402.
[147] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، همان، ج 17، ص 209؛ همان، ج 19، ص 261 و 262؛ جلال فرهمند، همان، ص 503.
[148] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 17، ص 77 و 251، 499؛ آیتالله حاج شیخ عباس واعظ طبسی به روایت اسناد ساواک، همان، ص 590.
[149] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی همان، ج 21، صفحات 205، 207 و 216؛ انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 23، همان، 1386، ص 260؛ رمضانعلی شاکری، پیشین، ص 136؛ آرشیو سازمان کتابخانهها، موزهها و مرکز آستان قدس رضوی، سند شماره 1 /28786.
[150] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج 21، ص 193 و 194.
[151] .همان، ص 230؛ آیتالله العظمی سید عبدالله شیرازی به روایت اسناد ساواک، همان، ص 461.
[152] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، همان، ج 21، ص 213.
[153] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 23، همان، 1386، ص 357.
[154] . روزنامه خراسان در گزارشی از حوادث این روز، تعداد زنان را متجاوز از 200 هزار نفر اعلام کرد. (روزنامه خراسان، شماره 8047، مورخ 18 /10 /1357، ص 1)
[155] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، همان، ج 21، ص 218.
[156] . ر. ک به صحیفه امام، ج 5، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1379، ص 426-428.
[157] . حسن شمسآبادی، نقش علمای مشهد در انقلاب اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1389، ص 334.
[158] . آیتالله حاج شیخ عباس واعظ طبسی به روایت اسناد ساواک، همان، ص 456.
(بخش توضیحات سند)
[159] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، همان، ج 21، ص 219.
[160] . روزنامه کیهان، شماره 10607، ص 7 و شماره 10651، ص 7.
[161] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان جنوبی، همان، ج 2، پیشین، ص 459.
[162] . همان، ص 459.
[163] . همان، ص 459، پاورقی.
[164] . بولتن خبرگزاری پارس، شماره 301، ص 1 و 2؛ انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 25، همان، 1386، ص 157.
امام خمینی و آیتالله سید عبدالله شیرازی
سخنرانی رهبر معظم انقلاب در مشهد در جریان انقلاب اسلامی سال 1357
شهید حجتالاسلام سید عبدالکریم هاشمینژاد به اتفاق آیتالله خامنهای در یکی از راهپیماییهای انقلاب در مشهد مقدس
آیتالله سید کاظم اخوان مرعشی از علمای حوزههای علمیه قم و نجف، از سال 1351 در مشهد ساکن شد. او نیز مؤید حرکتهای انقلابی بود و در اغلب راهپیماییهای انقلاب، در صف نخست حضور داشت
آیتالله سیدکاظم اخوان مرعشی در کنار آیتالله سیدعلینقی طبسی حائری در صف نخست یکی از راهپیماییهای انقلاب در شهر مشهد. سال 1357
آیتالله شیخابوالحسن دارابی(شیرازی) نیز از جمله حامیان نهضت اسلامی در شهر مشهد بهشمار میرفت. او پس از انقلاب اسلامی امام جمعه این شهر شد
آیتالله حاجآقاحسن طباطبایی قمی نیز از فعالان جدی و قاطع نهضت اسلامی در مشهد بود. او به دلیل اتخاذ همین رویکرد، به شهرستان کرج تبعید شد. او تا دوره اوج گیری انقلاب در تبعید به سربرد
تنها عکس از قیام 17 دی 56 زنان انقلابی مشهد
تظاهرات خواهران مسلمان در مشهد
حضور زنان در استان خراسان در انقلاب اسلامی سال 57 چشمگیر بود
زنان خانهدار، دانشجو، دانشآموز، کارگر و کارمند در تظاهرات انقلاب در سال 57 در مشهد
تعداد مشاهده: 11811