بررسی تأثیر انقلاب اسلامی و دستآوردهای آن در سطح منطقهای و جهانی، مطالعه موردی افغانستان
تاریخ انتشار: 08 دي 1402
اشاره
انقلاب اسلامی ایران از مهمترین تحولات سیاسی ـ اجتماعی جهان در نیمه دوم قرن بیستم به شمار میرود. این انقلاب ضمن ایجاد تحولات عظیم در ایران، تأثیرات قابل توجهی نیز بر محیط منطقهای و بینالمللی به همراه داشته است. در این پژوهش سعی شده است تا تأثیر انقلاب اسلامی ایران بر جریانهای فکری ـ سیاسی افغانستان مورد بررسی قرار گیرد. بر اساس یافتههای پژوهش، وقوع انقلاب اسلامی ایران و بازتاب آن بر جریانهای فکری ـ سیاسی افغانستان، تضعیف جریانات چپ و تقویت جریانات اسلامگرا، تقویت گروههای شیعه و غیر پشتون، تقویت رویکرد مقاومت علیه تجاوز شوروی در سالهای 1989-1979م (1367- 1358ش) و علیه قدرت برتر آمریکا بهویژه پس از 11 سپتامبر 2001 (20 شهریور 1380) را در پی داشته است.
دشمنان جمهوری اسلامی با توجه به درک تأثیرگذاری پیروزی انقلاب اسلامی در ایران در گستره جهانی، همواره سعی نمودهاند که ضمن تضعیف حرکت، رشد و توسعه آن، تأثیرات انقلاب اسلامی را تکذیب نمایند و آن را همپای تغییر حکومتها در دیگر کشورها نشان دهند؛ در حالی که ایدئولوژی پویای این انقلاب که مبتنی بر اجتهاد و فقاهت در زمان و مکان است و تفسیری روشن از اسلام ناب محمدی(ص) در مبارزه با جهل و ظلم ارائه نموده، توانسته است تأثیرات عمیق و حیاتبخشی بر مسلمین و مستضعفین جهان بگذارد و مستکبرین را به چالش کشیده و حرکتهای حقطلبانه را امید و حیاتی دوباره و تازه بدهد. برای درک این موضوع و پاسخ به شبهات القایی دشمنان اسلام و انقلاب اسلامی، مقاله زیر نمونه مطالعاتی مختصر و فشردهای از تأثیرات انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی بر مردم و جریانات جاری در کشور همسایه افغانستان است.
مقدمه
انقلاب اسلامی ایران از ویژگیهای منحصر به فردی برخوردار است. اول، اینکه این انقلاب از جهت تغییر بافت نظام حکومتی جزء انقلابهای بزرگ در جهان است که با انقلاب فرانسه و روسیه قابل مقایسه است. دوم، انقلاب در منطقه مهم غرب آسیا و در یکی از مهمترین کشورهای منطقه که از دید قدرتهای استعمارگر «جزیره ثبات» محسوب میشد به وقوع پیوست. سوم، انقلاب دارای پسوند «اسلامی» است.
انقلاب اسلامی ایران بازتابهایی بر دولتها، ملتها و جنبشهای اسلامی بهویژه در کشورهای اسلامی منطقه به همراه داشته است. تأثیر انقلاب اسلامی ایران در افغانستان در شرایطی صورت گرفت که اتحاد جماهیر کمونیستی شوروی بهعنوان ابرقدرت شرق، نقش تعیین کنندهای در اوضاع آن کشور داشت؛ در حالی که بازتاب انقلاب اسلامی در سایر کشورها، عمدتاً حساسیت غرب را تحریک میکرد. به این ترتیب نفوذ انقلاب اسلامی ایران در افغانستان یکی از مهمترین شعارهای انقلاب اسلامی ـ نه شرقی نه غربی ـ را عینیت بخشید. همچنین در بررسی بازتاب انقلاب اسلامی در افغانستان باید به ریشهها و اشتراکات عمیق دو کشور در زمینههای دینی، مذهبی، زبانی، نژادی، تاریخی و جغرافیایی توجه داشت. این اشتراکات طوری دو کشور را به هم پیوند زده است که تحولاتشان به صورت سریع، وسیع و عمیق در یکدیگر انعکاس مییابد. به رسمیت نشناختن حکومت کمونیستی، محکوم کردن تجاوز شوروی به افغانستان، حمایت از جهاد و مقاومت مردمی علیه تجاوز و اشغال، حمایت از دولت مجاهدین، مخالفت با سلطه طالبان، مخالفت و ضدیت با اقدامات تروریستی و تفرقهافکنانه القاعده، دفاع از حاکمیت ملی افغانستان و کمک به توسعه، ایجاد ثبات و امنیت در افغانستان از سیاستهای ایران در قبال افغانستان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بوده است.
تأثیرات انقلاب اسلامی ایران در سطح بینالملل و منطقه غرب آسیا
انقلاب اسلامی ایران به مثابه یک انقلاب بزرگ در تحولات نظام بینالملل اثرگذار بوده است. این انقلاب در نظام بینالملل دوقطبی مبتنی بر جنگ سرد روی داد که در آن ایران از اعضای مهم اردوگاه غرب به رهبری ایالات متحده به حساب میآمد. با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و خروج این کشور از سنتو، کمربند امنیتی ـ نظامی غرب در برابر شرق فروپاشید، دکترین دو ستونی نیکسون در خاورمیانه فروریخت، ژاندارمی غرب در خلیج فارس از بین رفت، سیستم دفاعی غرب در شمال ایران از هم پاشید و محور اصلی سیاست آمریکا در منطقه یعنی رژیم صهیونیستی مورد تهدید جدی واقع شد. به علاوه با انقلاب اسلامی ایران این کشور از اردوگاه غرب خارج شد ولی به اردوگاه شرق نپیوست و باعث تحکیم و تقویت جنبش عدم تعهد گردید، ایده بلوک اسلامی مستقل را مطرح ساخت، الگوی جدیدی برای انقلاب در کشورهای جهان سوم ارائه کرد و باعث اوجگیری جنبشهای اسلامی و تولد اسلام سیاسی به مثابه یک بازیگر غیردولتی مؤثر در نظام بینالملل گردید.[1]
در سطح منطقه، انقلاب اسلامی شرایط ژئوپلیتیک غرب آسیا را تغییر داد. جمهوری اسلامی ایران ساختار لیبرال دموکراسی را با چالش مواجه ساخت و با شعار بازگشت به اسلام موجب پویایی ژئوپلیتیک منطقه غرب آسیا شد.[2] بنابر این ژئوپلیتیک ایران بعد از انقلاب اسلامی تحت تأثیر آموزههایی چون صدور انقلاب، ایجاد امت اسلامی واحد، نه شرقی نه غربی، مبارزه با آمریکا، مبارزه با صهیونیسم، حمایت از مظلومان جهان، حمایت از جنبشهای آزادیبخش و امالقری شدن گسترش یافت. با پیروزی انقلاب اسلامی ایران تشیع به یکی از عوامل تأثیرگذار در منطقه تبدیل شد و این امر بسترهای لازم برای حضور ایران در خارج از مرزها را فراهم کرد.[3]
برخی از گروههای اسلامی ـ سیاسی موجودیت خود را مرهون انقلاب اسلامی میدانند. این گروهها بر دو دسته هستند. برخی از آنها از یک جنبش اسلامی غیرفعال منشعب شدهاند. مانند جنبش امل اسلامی در لبنان و جنبش مقاومت اسلامی(حماس) در فلسطین و نهضت اجرای فقه جعفری پاکستان. در این میان برخی از گروهها متأثر از تجدید حیات اسلام از حالت رکود خارج شدند و با نیرو و سازمان جدید به مبارزه علیه دولتهای حاکم پرداختند. حرکت اسلامی در بیتالمقدس و الخلیل پس از انقلاب اسلامی رشد خیرهکنندهای یافتند. از دیگر گروههای سیاسی مهم حزبالله است که بیش از هر گروه دیگری تحت تأثیر انقلاب اسلامی ایران قرار دارد.[4]
بازتاب انقلاب اسلامی ایران در افغانستان بر اساس «نظریه اشاعه»
نظریه پخش[5] به دلیل ماهیت فرهنگی قابلیت تفسیری چشمگیری برای نشان دادن تأثیرات انقلاب اسلامی بر دیگر نواحی دارد. اشاعه یا پخش عبارت است از فرایندی که طبق آن فرهنگی که علامت مشخصه جامعهای است در جامعه دیگر مورد پذیرش قرار گیرد.[6] در تبیین نظریه پخش باید به این موارد توجه کرد:
1- مبدأ پخش: مکانی است که خاستگاه صدور ارزشهای جدید است. انقلاب اسلامی ایران مبدأ پخش است.
2- مقصد پخش: از حیث تاریخ مشترک، زبان مشترک و فرهنگ مشابه به ویژه زبان فارسی، افغانستان کشوری مستعد برای پذیرش پیام انقلاب اسلامی ایران است.[7]
3- زمان: دوره زمانی میتواند به صورت مداوم، دورههای متمایز از یکدیگر و متوالی در نظر گرفته شود.[8]
4- مسیرها و ابزارهای پخش: در نظریه پخش به افرادی نیاز است که با رفتار خود باعث شوند تا جریان اشاعه ادامه یابد. در مورد انقلاب اسلامی ایران امام خمینی(ره) این نقش را ایفا نمودهاند. فراتر از پخش غیر ارادی، دولت ایران با اتخاذ سیاست صدور انقلاب ـ مبتنی بر ارائه تفکر و حمایت ـ امکان انتقال مفاهیم انقلابی را فراهم ساخته است.
5- موضوع پخش: موضوع پخش انقلاب اسلامی طیف وسیعی از تأثیرات در زمینه پوشش و حجاب اسلامی، حضور بیشتر در اماکن مذهبی با حضور جوانان، تأسیس سازمانهای مذهبی و مبارز، الهامگیری از تاکتیکهای مبارزاتی انقلاب اسلامی، مطالبات اجرای شریعت و احترام به شعائر مذهبی، تقویت آرمان مبارزه با رژیم صهیونیستی، ایجاد وحدت شیعه و سنی و ایجاد جامعه و دولت اسلامی را شامل میشود.[9]
6- موانع پخش: برای مقابله با الگوی انقلاب اسلامی ایران، غرب (آمریکا) و رژیمهای وابسته به آن (اسرائیل، عربستان) درصدد خلق بدیلی برای آن برآمدند. نتیجه این اقدامات شکلگیری نوع جدیدی از اسلام سیاسی قشریگرا و متحجر(نظیر القاعده، طالبان، داعش) بود.[10] آمریکا برای جلوگیری از گسترش انقلابی ایران راهبردهایی چون محاصره اقتصادی ایران، حمله نظامی به طبس، طراحی کودتای نوژه، جنگ تحمیلی، سیاست مهار ایران و ... را مورد توجه قرار داد.[11]
پیوندهای تاریخی و فرهنگی ایران و افغانستان
افغانستان حد فاصل آسیای میانه و جنوب غربی آسیا واقع شده است و همواره موقعیت راهبردی خاصی داشته است. این سرزمین بهدلیل قرارگرفتن در مسیر جاده ابریشم پیوندگاه تمدنهای بزرگ جهان بوده است. صرف نظر از آنچه در طول تاریخ بر این سرزمین رفته است، مسلم است که تا قرنهای اخیر سرنوشت افغانستان از ایران جدا نبوده است.[12] جمهوری اسلامی ایران همواره تلاش کرده است در ارتباط با افغانستان حسن همجواری را به شایستگی دنبال کند. حتی در سالهای دفاع مقدس که ایران دچار مشکلات زیادی بود از همکاری با مهاجران افغان دریغ نورزید که این نشان دهنده عمق روابط دو کشور است.[13]
امام خمینی(ره) توجه خاصی به افغانستان داشتند. ایشان در این باره بیان داشتهاند: «مشکل ما فقط قدس نیست، این یکی از مشکلاتی است که مسلمین دارند. افغانستان مگر از مشکلات مسلمین نیست؟»[14] مقام معظم رهبری آیتالله خامنهای نیز بهشدت به مسائل افغانستان اهتمام دارند. بر اساس بیانات ایشان «در دنیا هیچ کشوری همانند ایران، تاجیکستان و افغانستان وجود ندارد که دارای چنین مشترکاتی از لحاظ زبان، دین، همسایگی، فرهنگ و مواریث تاریخی باشند.»[15]
تأثیر انقلاب اسلامی ایران بر جریانات فکری ـ سیاسی افغانستان (1367- 1358)
اهمیت یافتن نقش علما و روحانیون در افغانستان
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، مسلمانان در افغانستان با تأثیرپذیری از آرمانهای امام، تلاشهای خود را در راستای تشکیل حکومت اسلامی مضاعف و به علمای دیارشان توجه بیشتری نمودند. آشنایی مردم افغانستان با اندیشههای امام خمینی، به دوران تبعید ایشان در عراق برمیگردد. در آن سالها بسیاری از طلاب و روحانیون افغان با افکار و آرای ایشان آشنا شدند و پس از بازگشت به کشور خود، به ترویج این اندیشهها پرداختند.
برای نمونه آیتالله سید محمدعلی عالمی بلخابی ملقب به «ابوالشهداء» از علمای بزرگ و مجاهد شیعه اهل افغانستان، شاگرد امام در حوزه علمیه نجف و پس از پیروزی انقلاب اسلامی نماینده تام الاختیار ایشان در افغانستان بود. ایشان علیه حکومت حزب خلق کمونیستی افغانستان و نیز گروه طالبان مبارزه کرد.[16] ایشان در دوره اخیر نیز ضمن مبارزه با استعمارگری آمریکا در افغانستان به کارهای فرهنگی و انجام امور زیربنایی پرداخت.[17]
حجتالاسلام شهید سید عبدالحمید سجادی از جمله دیگر این افراد است. عبدالحمید سجادی در دوره اقامت در نجف در جلسات سخنرانی امام خمینی با عنوان «مبارزه با نفس» شرکت میکرد. همچنین ایشان در نجف تشکلی را شکل داد تا فعالیتهای خود را در راستای نشر آثار امام و مبارزات اسلامی ایشان تببین کند.[18] به همین دلیل شهریه ایشان به دلیل ارتباط با امام خمینی(ره) قطع و از نجف اخراج شد. عبدالحمید سجادی در سال 1354 برای پرداخت وجوهات به شهر قم آمد و در حوزه علمیه قم به جمع مبارزان مسلمان افغانستانی حامی نهضت امام خمینی(ره) پیوست.[19] آیتالله شیخ محمدباقر فاضلی بهسودی و آیتالله محمدهاشم صالحی مدرس از دیگر علمایی هستند که در محضر امام به تلمذ پرداختند.
ورود علما به صحنه مبارزات سیاسی افغانستان به منزله تحولی بزرگ در ساختار سیاسی این کشور تلقی میشد؛ چرا که حضور روحانیت و اشاعه فرهنگ اسلام، بهعنوان متغیری فراتر از پیوندهای قومی و قبیلهای بهترین سازوکار برای ایجاد اتحاد میان اقوام پراکنده افغانستان بود. این قبیل پیامدها باعث شد حضور علمای اسلام در صحنه مبارزات گروههای جهادی افغانستان بهعنوان ظهور نخبگان جدید سیاسی در این جامعه تلقی شود که موجبات تسریع در فرآیند سیاسی شدن جامعه را فراهم آورد.[20]
روحانیون افغان و به ویژه علمای شیعه، که تا پیش از انقلاب اسلامی عمدتاً از مداخله در امور سیاسی اجتناب میکردند، متأثر از انقلاب، در مبارزه با نظام کمونیستی و اشغالگری شوروی عهدهدار نقشی فعال گردیدند. علمای افغانستان با الگوپذیری از رهبری امام خمینی(ره)، سخنرانیهای افشاگرانه خود را علیه دولت کمونیستی آغاز نمودند. وجود دهها روحانی شهید، زندانی، اعدامی و مفقودالاثر در دوران نظام کمونیستی در افغانستان، گواه این ادعاست.[21] زمان اشغال افغانستان توسط روسها، علمای طراز اول افغانستان مانند آیتالله شهید سید سرور واعظ، آیتالله شهید محمدامین افشار، دستگیر شدند، حضرت آیتالله العظمی قربانعلی محقق کابلی تحت تعقیب کمونیستها قرار گرفتند و مجبور شدند به پاکستان و ایران مهاجرت کنند.[22] شهید منهاجالدین گهیج، شهید برهان الدین ربانی، شهید ملاسیف الرحمن منصور، سید محمدعلی عالمی بلخابی و شیخ محمد آصف محسنی قندهاری، از جمله دیگر این شخصیتهای گرانقدر هستند که برای مبارزه با کمونیست از جان گذشتگی کردند.
احزاب هشتگانهای[23] که بعداً تحت شورای ائتلاف دور هم جمع شدند، توسط روحانیونی تأسیس شد که اکثر آنها از شاگردان مستقیم یا با واسطه امام خمینی(ره) بودند. از میان این رهبران «آیتالله صادق پروانی»، «آیتالله تقدسی» و «شیخ قربانعلی عرفانی» از زمره شاگردان امام خمینی(ره) در نجف بودند. «شهید عبدالعلی مزاری»، از برجستهترین رهبران جهادی شیعه، سالها در حلقات درس «شهید آیتالله مرتضی مطهری» و «آیتالله عبدالله جوادی آملی» شرکت داشتند.[24]
مخالفت و مقابله جمهوری اسلامی ایران با تجاوز شوروی به افغانستان
در دسامبر 1979 (6 دی 1358) اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان حمله نمود. رئیس جمهور حفیظالله امین را به قتل رساند و دولت دست نشانده خود ببرک کارمل را در رأس حکومت قرار داد. شورای انقلاب اسلامی ایران، بلافاصله طی اعلامیهای این اقدام را محکوم و خواهان خروج فوری و بیقید و شرط نیروهای شوروی از افغانستان شد. این روش از آن پس اساس سیاست رسمی جمهوری اسلامی ایران در قبال افغانستان را تشکیل داد. ایران، رژیم حاکم افغانستان را به رسمیت نشناخت و با هر طرح و مذاکرهای در جهت حل بحران افغانستان که نمایندگان واقعی مردم در آن حضور نداشته باشند مخالفت کرد.[25] امام خمینی(ره) روز 12 خرداد 1358 در دیدار با سفیر اتحاد جماهیر شوروی، شوروی را از دخالت در امور داخلی افغانستان بر حذر داشت. ایشان با تأکید بر اسلامی بودن جهاد مردم افغانستان فرمودند: «شما شاید افغانستان را قبضه کنید، ولی نمیتوانید آنجا مستقر شوید... اگر ترهکی همچنان به راه خود ادامه دهد، سرنوشتش، سرنوشت محمدرضا خواهد بود.»[26] حمایت قاطع امام از جهاد مردم افغانستان، بر محبوبیت ایشان در میان افغانها افزود و ایشان را به رهبر اجتماعی، دینی، فرهنگی و الگو در میان مردم افغان، مبدل ساخت.[27]
تأثیر انقلاب اسلامی ایران بر پیروزی مجاهدین[28] در افغانستان
از دهه 1340 سه جریان به لحاظ فکری، در شیعیان افغانستان به وجود آمدند که نقطه اشتراک آنها مبارزه علیه شوروی و کمونیست با الهام از آموزههای شیعی بود.
●
●
●
در اساسنامه شورای ائتلاف بر مشروعیت ولایت فقیه تأکید شده بود. اساسنامه حزب وحدت (میثاق وحدت) 20 ماده داشت که ایجاد حکومت اسلامی مبتنی بر ولایت فقیه را در ماده اول و شعار «نه شرقی نه غربی» را در ماده 14 خود مورد تأکید قرار داد. وجود این دو ماده را میتوان به واقعبینی سیاسی حزب وحدت نسبت داد که به وضوح ایران را حامی جمعیت شیعه افغانستان تشخیص داد.[35]
به طور کلی تأثیرات انقلاب اسلامی ایران بر جهاد اسلامی در افغانستان را به طور خلاصه، میتوان اینگونه بیان کرد:
الف) بعد فکری و فرهنگی: از این منظر میتوان به تأثیرات ناشی از پخش اعلامیهها و بیانات امام خمینی(ره) و دیگر پیشگامانی که شیوههای صحیح مبارزه و خطوط صحیح کار سیاسی را ارائه میدادند، اشاره کرد.[36]
●
●
امام خمینی(ره) علاوه بر اینکه همواره تقویتکننده قلب و روح مجاهدان افغانستان بودند و از راههای گوناگون ابراز دلسوزی، محبت و حمایت میکردند، مبارزان مسلمان این کشور را بتشکن معرفی کرده، در رهنمودی فرمودند: «ارزش این چریکهای افغانی این است که شکستند آن بت بزرگی که برای ملتها تراشیده بودند که اگر چنانچه کسی به شوروی یک کلمه بگوید باید به فنا برسد... چریکهای افغانستان شکستند آن هیولا و چیزی که برای ملتها پیش آورده بودند. این عمل شما در اینجا و آن عمل آنها در آنجا (افغانستان) ارزشش یک ارزشی نیست که ما بتوانیم به میزان در آوریم.»[39] تبیین چنین مطلبی از سوی امام خمینی علاوه بر اینکه موجبات تشویق مجاهدین را فراهم میکرد، نوعی مطرح کردن مردم افغانستان بهعنوان الگوی مبارزه و جهاد بود. این عمل، باعث جلب توجه ملتهای مسلمان برای ایجاد ارتباط با مردم افغانستان و ارائه کمکهای مختلف به مجاهدین افغانستان شد.[40]
امام خمینی(ره) علاوه بر حمایت از مجاهدین، از مهاجرینی که بر اثر حمله شوروی به ایران پناهنده شده بودند، نیز حمایتهای بیبدیلی کردند. ایشان در این ارتباط فرمودند: «... مهمانهایی که داریم، خب افغانی هستند، مسلمان هستند یا فرض کنید که عراقی هستند یا بیچارهها را از خانههایشان دور کردند، مالشان را بردند، خودشان را فرستادند اینجا، خب باید چه کرد با اینها؟ نباید اینها را پذیرایی کرد؟ ما مسلمانیم، آنها هم مسلمانند، ما باید از آنها پذیرایی کنیم، خدمت کنیم به آنها و این دولت است که دارد این کارها را میکند.»[41]
تأثیر انقلاب اسلامی ایران بر اقلیت هزاره و تاجیک در افغانستان
در طول تاریخ، تاجیکهای فارسی زبان و هزارههای شیعه مذهب افغان احساس قرابت بیشتری با ایرانیها داشتهاند. قرابتهای زبانی و فرهنگی تاجیکها و هزارهها با مردم ایران در دوران اشغال کشور، توسط روسها کاملاً خود را نشان داد. از جمعیت 5 /1 تا 2 میلیونی آواره افغان که در دوران اشغالِ تقریباً ده سالهی افغانستان توسط روسها (1367- 1358) وارد ایران شدند، بهندرت به پشتون حنفی مذهب برمیخوریم.[42] بازتاب انقلاب اسلامی ایران بر شیعیان در ابعاد زیر بوده است:
انتقال از حاشیه به مرکز ثقل جهان اسلام، گرایش کارشناسان و اسلام شناسان به شناخت بیشتر تشیع، گرایش غیر مسلمانان و حتی مسلمانان اهل سنت به مکتب تشیع، ایجاد روحیه انقلابی و الگوبرداری از انقلاب اسلامی در تقابل با استکبار جهانی و پیدایش امواجی از اسلام سیاسی در میان شیعیان که خواهان بخش یا تمامی قدرت هستند.[43] به گفته یکی از محققان تشیع، اتان کهلبرگ[44] «تشیع در بین مطالعات اسلامی از اهمیت زیادی برخوردار نشد تا زمانی که انقلاب ایران همگان را واداشت نگاه تازهای به این مذهب بیفکنند.»[45]
نقشی که هزارهها در جنبش مقاومت ملی (1371-1357) بازی کردند شگفتآور بود که حتی خود هزارهها پس از نود سال سرکوب و انزوا نمیتوانستد ایفای چنین نقش مهمی را در توسعه سیاسی و ملی افغانستان پیشبینی کنند. از نمونههای بارز مطرح شدن شیعیان بهعنوان یک اقلیت مهم و تأثیرگذار در صحنه سیاسی افغانستان را میتوان در قانون اساسی مصوب 1382 مشاهده نمود که در بخشهای بعدی به آن اشاره شده است.[46]
وقوع انقلاب اسلامى ایران، بیشترین تأثیر را پس از شیعیان «هزاره»، بر اقلیت شیعه تاجیک به همراه داشت. حضور تاجیکهاى شیعه مذهب در ایران و آشنایى آنان با تعالیم انقلابى در ایران، این تأثیرات را دو چندان کرد؛ بهگونهاى که در دوران جهاد و پیروزى مجاهدان، آنان خواستار حقوق سیاسى و مذهبى خویش شدند.[47] قزلباشها در کابل (یکى از تیرههاى تاجیک)، پس از پیروزى انقلاب اسلامى، زمینه را براى طرح دیدگاههاى مربوط به انقلاب اسلامى ایران، در پایتخت فراهم کردند و تصاویر امام خمینى(ره) را، حتى زمان اشغال این کشور توسط شوروى، در کابل پخش مىکردند.[48] تأثیر تحولات ایران در میان تاجیکهاى شیعه بهگونهاى زیاد بود که برخی از پژوهشگران دوره جهادى افغانستان را «دوره ایرانى شدن» نام نهادهاند.[49] گرایش تاجیکهای افغان به استفاده از نامها و عناوین اسلامی و انقلابی و پرهیز از به کار بردن عناوین غربی از آثار انقلاب اسلامی است. بر همین اساس حزب سیاسی تاجیکهای افغانستان «جمعیت اسلامی» نام گرفت و پس از پیروزی مجاهدین و به دست گرفتن قدرت توسط فرمانده تاجیک «احمد شاه مسعود» دولت افغانستان «دولت اسلامی» معرفی گردید.[50] همچنین، احساس تعلق به امت اسلامى و ابراز حساسیت نسبت به تحولات جهان اسلام، چون موضوع فلسطین، متأثر از انقلاب اسلامى ایران، همواره در شهرهاى بدخشان، تخار و هرات که عمدتاً تاجیکنشین هستند خود را نشان داده است. در واقع پیروزی انقلاب اسلامی احساس تعلق به امت اسلامی را در آنها زنده نموده است.[51]
حمایت از مواضع و آرمانهای ملت افغانستان در کنفرانسهای بینالمللی
جمهوری اسلامی ایران همواره از هر فرصتی در مجامع منطقهای و بینالمللی برای مطرح کردن بحران افغانستان، ضرورت خروج نیروهای متجاوز و بازگشت مهاجران افغان، استفاده نمود و به کلیه قطعنامههای مجمع عمومی سازمان ملل و کنفرانس اسلامی مبنی بر خروج نیروهای اشغالگر شوروی از خاک افغانستان رأی مثبت داد. برای مثال در بهمن 1358 کنفرانس فوقالعاده وزرای خارجه کشورهای اسلامی در خصوص بحران افغانستان از حضور هیئت نمایندگی کابل به کنفرانس جلوگیری کرد. اما در فروردین 1359 که کنفراس بار دیگر در اسلامآباد تشکیل شد، نمایندگان گروههای جهادی به پیشنهاد ایران و تحت پوشش هیئت ایرانی در مذاکرات شرکت نمودند.[52] این شیوه برخورد مسئولین دیپلماسی ایران نقش فراوانی در آشنایی اولیه مجامع بینالمللی با رهبران گروههای جهادی ایفا کرد. چهره دیگر حمایت دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران از آرمان ملت افغانستان در ارتباط با جنبش عدم تعهد معنا میگیرد. مواضع اصولی ایران در سلسله اجلاسهای این جنبش از 1360 تا 1365 تأثیرات فراوانی بر فضای حاکم بر این اجلاسها و نگرش آن در مورد مسئله افغانستان بر جای گذاشت.[53]
خروج شوروی از افغانستان و شکلگیری دولت مجاهدین 1371- 1367
پس از خروج شوروی از افغانستان در سال 1367 انتظار میرفت مجاهدین دست نشانده شوروی، محمد نجیبالله، را از قدرت برکنار و خود قدرت را به دست گیرند؛ اما به دلیل تفرقه و تعارض بین مجاهدین و جنگهای داخلی، این امر تا سه سال به تعویق افتاد. ایران در سال 1370، به منظور گسترش فعالیتهای فرهنگی بین فارسی زبانهای ایرانی، افغانی و تاجیک، قراردادی با تاجیکستان و جمعیت اسلامی افغانستان به امضا رساند و همچنین تصمیم گرفت اقلیتهای نژادی غیر پشتون را متحد سازد. ایران علاوه بر روابط رسمی با حزب قدرتمند تاجیک یعنی «جمعیت اسلامی» با شیعیان اسماعیلی و ازبکهای افغانستان نیز ارتباط برقرار کرد. تلاشهای ایران برای تشکیل این ائتلاف زمانی به ثمر رسید که فرمانده احمدشاه مسعود تاجیک، ژنرال عبدالرشید دوستم ازبک، جعفر نادری رهبر شیعیان اسماعیلی و عبدالعلی مزاری رهبر حزب هزاره وحدت، اتحاد سمت شمال را به وجود آوردند. بیشر اعضای این اتحاد ارتباط نزدیکی با ایران داشتند و این ارتباط وسیله خوبی برای نفوذ انقلاب اسلامی ایران در افغانستان بود.[54]
شکلگیری دولت مجاهدین تا ظهور طالبان 1373- 1371
در سال 1371 با سقوط محمد نجیبالله، مجاهدین در افغانستان به قدرت رسیدند. پس از تصرف کابل توسط گروههای مجاهدین، در اندک زمانی دولت اسلامی به زعامت صبغتالله مجددی بر اساس توافقهای انجام شده در اجلاس پیشاور[55] تشکیل شد. اما از همان ابتدای به قدرت رسیدن مجددی شکاف بین گروههای جهادی گسترش یافت. این خصومتها که به منزله شکست پیمان پیشاور تلقی میشد تا پایان دوره دو ساله حاکمیت برهانالدین ربانی تا زمستان 1373 ادامه یافت. تداوم این جنگها از یک طرف و ظهور طالبان از طرف دیگر باعث شد ربانی پس از پایان دوره حاکمیت قانونی خود از واگذاری قدرت سر باز زند. این مسئله به پیچیدگی مسائل افغانستان و تداوم جنگ داخلی میان مجاهدین کمک کرد.[56]
جمهوری اسلامی ایران بعد از تشکیل دولت مجاهدین در افغانستان جزء اولین گروههایی بود که حکومت مجاهدین را به رسمیت شناخت و از آنها حمایت کرد. مهمترین محورهای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در مقطع حدوداً دو ساله (1373-1371) شامل تأکید بر ضرورت پایان اختلافات و درگیریهای نظامی میان مجاهدین، حمایت از دولت مجددی و تأکید بر ضرورت احترام به توافق پیشاور در مورد انتقال قدرت به دولت بعدی و حمایت از دولت ربانی بهعنوان دومین رئیس جمهور قانونی افغانستان در سال 1371 بود. ایران برای اولین بار اقدام به تأمین کمک نظامی بزرگی به رئیس جمهور برهانالدین ربانی در کابل و فرمانده ازبکی ژنرال دوستم کرد و به تمام احزاب قومی تأکید کرد به ربانی بپیوندند. در این دوران هزارهها با پشتیبانی ایران توانستند امتیاز بزرگی را از صبغتالله مجددی، اولین رئیس دولت انتقالی به دست آورند؛ مجددی با واگذار کردن سه پست وزارت، هشت پست در شورای جهاد و یک پست در شورای رهبری برای هزارهها موافقت کرد و آنها توانستند امتیازی مشابه را از برهانالدین ربانی دومین رئیس دولت انتقالی نیز به دست آورند.[57] همچنین دولتمردان ایرانی از تمامی ابزارهای دیپلماتیک چون رایزنی با دیگر کشورهای ذینفع و دخیل در مسائل افغانستان جهت برقراری آتش بس و صلح در افغانستان استفاده کردند. اما در نهایت پیدایش طالبان صحنه را به سوی بحران عمیقتری کشاند.[58]
ظهور طالبان در افغانستان 1380- 1373
در سال 1373 پس از اینکه طالبان در صحنه سیاسی افغانستان ظاهر شد، ایران چون آن را ضد شیعه و ضد ایرانی تلقی مینمود، از خود واکنش نشان داد. تمام تلاش ایران در آن سالها بر آشتی دادن مسعود، حکمتیار، خلیلی و برگزاری اجلاسهای صلح و سمینارهای بررسی راه حل معضل افغانستان معطوف بود. از آن جمله اجلاس صلح تهران بود که در آن از تمامی طرفهای درگیر در جنگ داخلی افغانستان برای گفت و گو دعوت به عمل آمد.[59]
پس از اینکه طالبان در شهریور 1377 به کنسولگری ایران حمله و نُه تن از دیپلماتهای ایران را به شهادت رساند، روابط ایران با طالبان به اوج خصومت رسید. در ادامه این روند طالبان در 26 شهریور 1377 با حمله به خانه فرهنگ جمهوری اسلامی ایران در مزار شریف یکی از کارمندان محلی را به شهادت رساندند و کتابخانه این مرکز را با ده هزار جلد کتاب، به آتش کشیدند. در نتیجه این اقدام، خانه فرهنگ جمهوری اسلامی ایران از بین رفت.[60] سیاست خارجی ایران پس از وقوع این حادثه در ابعاد سیاسی، نظامی و تبلیغاتی شروع به کار کرد. در عرصه سیاسی تلاشهای ایران برای نشان دادن ماهیت خشن و غیر منطقی طالبان در محافل جهانی و به ویژه سازمان ملل متحد باعث شد که علیرغم پیشرویهای نظامی طالبان، آینده سیاسی این گروه و شناسایی رسمی آنان در هالهای از تردید قرار گیرد تا جایی که پارلمان اروپا در بیانیه رسمی خود علیه طالبان، از کشورهای جهان و مجامع بینالمللی خواست تا طالبان را به رسمیت نشناسند.[61]
در این دوره با حمایت ایران، شیعیان در برابر طالبان به موازات جبهه پنجشیر به فرماندهی احمدشاه مسعود و جنبش شمال به رهبری ژنرال دوستم در یک پیکربندی گفتمانی جدید تحت عنوان رادیکالیسم شیعه به منظور مقاومت و غلبه بر قدرت طالبانی به پیکار برخاستند و خود را در یک گفتمان ضد هژمونیک طرح بندی کردند.[62] مقاومت شیعیان در برابر طالبان آنها را در مرکز توجهات جهانی قرار داد.
افغانستان پس از سقوط طالبان (2001م/ 1380ش)
ایالات متحده آمریکا ـ که از حامیان اصلی طالبان بود ـ بعد از شش سال حکومت طالبان به بهانه 11 سپتامبر 2001 (20 شهریور 1380) به افغانستان حمله کرد. با سقوط طالبان و امضای توافقنامه بُن در اواخر سال 2001، افغانستان وارد برهه جدیدی از تاریخ خود شد. توافقنامه بُن در پی ایجاد یک نظام سیاسی مبتنی بر دموکراسی بود که طبق اصول مندرجه آن میبایست هشت ماه پس از تصویب از طریق استقرار دولت انتقالی در سال 2002 و تصویب قانون اساسی جدید به مرحله اجرا درآید. انتخابات ریاست جمهوری در اکتبر 2004(آبان 1383) و برپایی انتخابات پارلمانی و شورای ولایتی در سپتامبر 2005(مهر 1384) از دیگر برنامههای پیشبینی شده در توافقنامه بُن بود.[63]
تأثیر جمهوری اسلامی ایران بر نوع حکومت و حاکمان افغانستان پس از سقوط طالبان
اواخر قرن 20 این اعتقاد وجود داشت که امکان تشکیل و تداوم حکومت بر اساس معیارهای دینی و اسلامی وجود ندارد و کشورهای اسلامی راهی جز الگو گرفتن از نظامهای سکولار ندارند. پیروزی انقلاب اسلامی فصل جدیدی در تقسیمبندی حکومتها برای جمهوری اسلامی باز نمود که بهعنوان الگو قابل بهرهبرداری است.[64] سیاست ایران در افغانستان این است که نوع حکومت افغانستان جمهوری اسلامی باشد و حاکمان آن هم اسلامگرایان باشند. ایران در استقرار دولت حامد کرزای بسیار مؤثر بود. ائتلاف شمال تحت سلطه فرماندهان تاجیک که در ارتباط نزدیک با ایران بود به سهیم شدن قدرت با حامد کرزای، رهبر برجسته قبیله پشتون، تمایلی نداشت. فشار سیاسی ایران بر روی رهبران ائتلاف شمال در طول مذاکرات «بُن» آنها را برای مصالحه و موافقت با تشکیل دولت جدید متقاعد کرد.[65] همچنین با حمایت ایران و تلاشهای علمای افغانستان، نظام جمهوری اسلامی در افغانستان در قانون اساسی جدید (14 /10 /1382) به تصویب رسید.[66]
سقوط طالبان و تأثیرات جمهوری اسلامی ایران بر قانون اساسی افغانستان
متأثر از اندیشههای انقلابی ایران، شیعه به اقلیتی مهم و تأثیرگذار در جامعه افغانستان تبدیل شد که نمود عینی آن را در قانون اساسی سال 1382 افغانستان میتوان دید. مذهب شیعه در افغانستان در قوانین اساسی گذشته به رسمیت شناخته نشده بود و تنها مذهب رسمی کشور حنفی بود.[67] در قانون اساسی جدید جایگاه شیعیان بهبود یافت؛ 1- از بعد فرهنگی، انحصار و سیطره دولت بر عرصه فرهنگ، رسانه، تعلیم و تربیت و آموزش نفی شد.[68] 2- در ارتباط با حقوق مذهبی، تبعیض بر پایه مذهب در این قانون اساسی به طور کلی از بین رفت. در حالی که در قانون اساسی سال 1343 در مورد پادشاه، بهعنوان بالاترین مقام کشور، شرط شده بود که حنفی مذهب باشد. همچنین در قانون اساسی حکومت مجاهدین مدون سال 1373 رئیس جمهور و صدراعظم باید حنفی مذهب باشند.[69] ثانیاً، دولت در اجرای مراسم دینی موظف نیست که از مذهب خاصی پیروی کند. در حالی که در قانون اساسی 1343 آمده بود دولت شعائر دینی را باید مطابق با مذهب حنفی انجام دهد.[70]
جایگاه اسلام در قانون اساسی سال 1382
در قانون اساسی افغانستان در سال 1382 و متأثر از قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، در اولین ماده، افغانستان دولت جمهوری اسلامی معرفی گردید.[71] در ماده دوم نیز آمده است دین دولت جمهوری اسلامی افغانستان، دین مقدس اسلام است. مهمترین ماده قانون اساسی 1382 در رابطه با جایگاه اسلام ماده سوم است: «هیچ قانونی نمیتواند مخالف با معتقدات و احکام دین اسلام باشد.» علاوه بر ماده 3 در ماده 35 آمده است: «اساسنامه احزاب سیاسی مخالف و مغایر با احکام و معتقدات اسلامی نباشد.» همچنین در فصل «تعدیل» چنین آمده است: «اصل پیروی از احکام اسلام و جمهوری اسلامی قابل تعدیل نیست.»[72]
جایگاه زنان در قانون اساسی 1382
تصویری که انقلاب اسلامی ایران از زن ترسیم نموده است دو تأثیر مهم بر جای نهاد: نخست آنکه حوزه حقوق فردی و اجتماعی و اختیارات زن مسلمان ایرانی منفعل نیست. دیگر آنکه نگرشهای منفی درباره زنان مسلمان کاهش یافت. به توضیح یک روزنامه آلمانی «در تمام دنیا به ویژه در دنیای اسلام زنان در عرصه زنده کردن ارزشهای اسلامی در حال ایجاد و اداره جنبشی هستند که قبل از انقلاب 1357 ایران وجود نداشت.»[73] طبق نظر احمد هوبر «آنچه در ایران درباره زنان رخ داده در همه جای جهان تأثیر گذارده است. دنیای اسلام از الگوی حجاب اسلامی زنان پس از انقلاب اسلامی بسیار تأثیر پذیرفته و این حجاب به اقصی نقاط جهان سرایت یافته است.»[74] توجه به جایگاه و نقش زنان بهعنوان گروهی که در گذشته حقوق شهروندی آنها مغفول مانده و به خصوص اعطای کرسیهای نمایندگیِ بیشتر در پارلمان به آنها نیز که در این قانون اساسی لحاظ گردیده است، در شمار این دستاوردهاست. در حالی که در گذشته هرگونه سعی در بهبود وضعیت زنان حتی با گرایش غربگرایانه و لائیک با ناکامی مواجه میگردید. چنانکه تلاش امانالله شاه(1308ش) برای مبارزه با تعدد زوجات و نیز منع ازدواج در سن پایین با مخالفت شدید رو به رو شد تا جایی که یکی از دلایل سقوط وی را اهتمام به حقوق زنان از نوع غربگرایانه آن میدانند.[75] در قانون اساسی 1382 هفت ماده به طور مستقیم مربوط به حقوق زنان است که مهمترین آن ماده 22 است: «هر نوع تبعیض و امتیاز بین اتباع افغانستان ممنوع است. اتباع افغانستان اعم از زن و مرد در برابر قانون دارای حقوق مساوی هستند.»[76]
تلاش جمهوری اسلامی ایران برای بازسازی افغانستان
جمهوری اسلامی ایران نقش عمدهای در نوسازی سیاسی و اقتصادی افغانستان داشته است. این نقش که در دهه 40 و 50 به صورت کمکهای خارجی بود در دهه 80 با اعطای کمک بلاعوض و حضور مستقیم در صدور خدمات فنی و مهندسی همراه شد.[77] در کنفرانس توکیو در سال 2002(1381ش) ایران متعهد به پرداخت 560 میلیون دلار برای بازسازی افغانستان شد. در سال 2006(1385ش) در لندن 100 میلیون دلار کمک دیگر و در ژانویه 2008(1387ش) در پاریس ایران متعهد به پرداخت 5 میلیون دلار کمک اضافی و 300 میلیون دلار وام شد. این رویکردها، ایران را به مقام پنجمین کشور کمککننده به بازسازی افغانستان ارتقا داد.[78]
ایران یکی از بزرگترین شرکای تجاری افغانستان است و سالانه حدود 2 میلیارد دلار تجارت دوجانبه با این کشور دارد که تقریباً یک سوم کل حجم تجارت افغانستان است. حجم گستردهای از سرمایهگذاریهای ایران به منطقه هرات پیوند خورده و شامل طرحهای زیربنایی، آموزشی، کشاورزی، برقرسانی و ارتباطات از راه دور است. در سال 1400 دو کشور اولین شبکه راه آهن مشترک خود را افتتاح کردند و شهر خواف ایران را به شهر روزانک افغانستان متصل کردند.[79]
خدمات جمهوری اسلامی ایران به پناهندگان افغانستانی
ایران به طور گسترده با مسئله مهاجرت افغانها روبرو بوده است. در سال 1398 بیش از سه میلیون افغانستانی در ایران بودهاند که شامل پناهندگان شناسایی شده رسمی (حدود یک میلیون نفر)، مهاجران مجاز قانونی که دارای ویزا و جواز اقامت در ایران هستند (حدود نیم میلیون نفر) و مهاجران غیر قانونی غیر مجاز (حدود 1.5 تا 2 میلیون نفر) است.[80] این مهاجران بهشدت تحت تأثیر نفوذ فرهنگی ایران قرار داشتهاند.[81]
اکثریت پناهندگان افغانی بعد از حمله شوروی به افغانستان وارد ایران شدهاند. اشتراکات زبانی و مذهبی در مهاجرت افغانها به ایران بسیار مؤثر بوده است. ایران در این سالها خدمات گستردهای در زمینههای آموزشی، اجتماعی، بهداشتی، فرهنگی و عمرانی به مهاجران افغانستان ارائه داده است. ایران با اتخاذ سیاستهای «درهای باز» تقریباً هیچ مانعی برای ورود آنها ایجاد نکرد. این اقدام باعث شد جامعه افغانهای مقیم ایران از امکانات دولتی استفاده کند. اوضاع مالی و تحصیلی آنها بهبود یابد و زنان افغان توانستند در اجتماع و مدارس حاضر شوند.[82]
مهمترین موضوع در عرصه آموزشی برای مهاجران افغان فرمایشهای مقام معظم رهبری(مدظلهالعالی) است. ایشان تأکید دارند که «هیچ کودک افغانستانی حتی مهاجرانی که به صورت غیرقانونی و بیمدرک در ایران حضور دارند نباید از تحصیل بازبمانند.»[83] همچنین برخی از دانشجویان افغانستانی در تعدادی از دانشگاههای ایرانی تحصیل میکنند. دانشگاه آزاد اسلامی، پیام نور، خوارزمی و جامعه المصطفی العالمیه در زمینههای آموزشی و پژوهشی مشغول فعالیت هستند.[84] در دوران جهاد، شمار زیادی از طلاب افغانستان وارد حوزه علمیه قم و مشهد شدند. آنها بهتدریج با سبک و روش تدریس دینی در ایران آشنا شدند و از میان آنها افراد برجسته ظهور کرد. از سوی دیگر بازگشت روحانیون تحصیل کرده افغان بر جامعه سنتی افغانستان تأثیر گذاشت. مدارس و کتابخانههای بسیاری در روستاهای تحت نظر آنها گشایش یافت که منجر به انقلاب فرهنگی در افغانستان شد.[85] مطابق آمار سال 1384 حدود 18هزار طلبه در حوزههای علمیه مشغول به تحصیل بودند.[86]
گفتمان فرهنگی انقلاب اسلامی ایران در افغانستان در تقابل با ایالات متحده آمریکا
ایالات متحده آمریکا طی دهههای اخیر همواره در آرزوی تکیه زدن بر اریکه تک قطب برتر نظام جهانی بوده است. پس از فروپاشی شوروی، آمریکاییان چنین میپنداشتند که دیگر هیچ موجودیت سیاسی یا ایدئولوژیک یارای ایستادگی در برابر قدرت آنان را ندارد. حادثه 11 سپتامبر زمینه لازم را برای آمریکا ایجاد کرد تا با توجیه خطر تروریسم و بنیادگرایی، محیط بینالملل را به تأسی از دوران جنگ سرد، امنیتی و نظامی کند. امروز که بالغ بر 22 سال از حادثه 11 سپتامبر میگذرد شاید کمتر کسی باشد که آمریکا را در نیل به خواستههای خود شکست خورده نپندارد. طرحهای افغانستان و عراق علیرغم صرف میلیاردها دلار بیش از ارقام پیشبینی شده، هیچ کدام به سرانجام مورد نظر نرسید. افغانستان با هدف مستقیم حذف موجودیت طالبان تسخیر شد اما اکنون پس از گذشت چندین سال طالبان مجدداً افغانستان را تحت نفوذ گرفته است و ائتلاف آمریکا ـ ناتو با وجود تلفات روزافزون و کشتار هزاران غیرنظامی افغان از برقراری حداقل نظم و امنیت نیز عاجز ماند. دولت آمریکا نتوانست وضعیتی با ثبات و بستری آرام برای توسعه اقتصادی، تقویت نهاد دولت و جامعه مدنی، بازسازی زیرساختها و ریشهکن کردن تروریسم را در این کشور فراهم کند.
با وجود اینکه ابعاد مالی طرحها و فعالیتهای کمکرسانی ایران به هیچ عنوان با بودجه چندین میلیارد دلاری آمریکا قابل مقایسه نیست. توانایی ایران در سازمان دادن شبکههای مردمی و کار با خود افغانها باعث شد که نفوذ و تأثیرگذاری ایران به مراتب بیشتر از آمریکا باشد.[87] به فرموده رهبر معظم انقلاب(مدظلهالعالی):
«دولت کنونی آمریکا هم هیچ فرقی با دولت قبلی ندارد. مطالبه اینها همان مطالبه ترامپ است و هیچ تفاوتی نکرده است. انصافاً در پشت صحنه سیاست خارجی آمریکا یک گرگ درنده است که برخی مواقع به یک روباه حیلهگر تغییر میکند؛ نمونهاش وضعیت امروز افغانستان است.»
«افغانستان برادر، همزبان، همدین و هم فرهنگ ماست؛ مصیبتهای افغانستان انسان را بهشدت متأثر میکند. اینها کار آمریکاست. این سختیهایی هم که میکشند، این حوادثی که دارد پیش میآید پیدرپی، این کشتارها، همهاش کار آمریکاست... بیست سال این کشور را اشغال کردند و انواع و اقسام ظلمها را به اینها کردند. مجلس عروسی و عزا را بمباران کردند. عناصری را زندانی کردند. تولید مواد مخدر را دهها برابر افزایش دادند. یک قدم هم برای پیشرفت مدنی و اقتصادی افغانستان برنداشتند. افغانستان از آن زمان عقبتر نباشد جلوتر نیست. به هرحال ما طرفدار ملت افغانستان هستیم. دولتها میآیند و میروند. آن که باقی میماند، ملت افغانستان هستند و نوع رابطه ما با دولتها بستگی دارد به نوع رابطه آنها با ما.»[88]
لشکر فاطمیون افغانستان نماد قدرت جمهوری اسلامی ایران
هسته اولیه شکلگیری لشکر فاطمیون، تعدادی از بچههای افغانستانی بودند که به آنها سپاه محمد(ص) میگفتند. این گروه بهشدت مرید امام خمینی(ره) بودند. زمانی که آمریکا در افغانستان مستقر شد، گروه از هم پاشید و بسیاری از رزمندهها مقیم ایران شدند؛ چون دولت افغانستان آنها را بازداشت میکرد و سرویسهای جاسوسی آمریکا به دنبالشان بودند.[89]
لشکر فاطمیون از سه دسته افغانستانیهای مجاهد زمان حمله شوروی به افغانستان و دوران طالبان، افغانستانیهای حاضر در جنگ ایران و عراق و افغانستانیهای مقیم ایران و سوریه تشکیل شده است. در طول جنگ ایران و عراق این مجاهدان در مناطق کوهستانی لولان و نوچه در شمال غرب ایران مستقر بودند زیرا در جنگ کوهستان و جنگهای نامنظم در طول جنگ با شوروی تجربه داشتند. شهید علیرضا توسلی (ابوحامد) یکی از این افراد بود که بعدها لشکر فاطمیون را پایهریزی کرد.[90]
پس از ظهور داعش در سوریه، در اردیبهشت ۱۳۹۲ این لشکر با نام تیپ فاطمیون فعالیت خود را آغاز کرد و نخستین اعزام مدافعان حرم افغانستانی در همین ماه انجام شد. بودجه، آموزش و تجهیز لشکر فاطمیون از طرف دولت ایران انجام میگیرد؛ لذا در سوریه تحت فرمان مستقیم ایران عمل میکردند.[91] چنانچه این حمایت در آن مقطع شکل نمیگرفت، داعش به کشورهای ایران و افغانستان حمله میکرد و مقابله با داعش سختتر میشد.[92] لشکر فاطمیون نماینده جامعه شیعیان افغانستان است و میتواند ابزار فشار و بازدارنده ایران در تقابل با رویکرد آمریکا و طالبان باشد.
نتیجهگیری
پیروزی انقلاب اسلامی ایران بهطور جدی بر معادله قدرت در افغانستان تأثیر گذارْد و مردم مسلمان افغانستان که در آغاز راه مبارزه با کمونیسم و سلطه اشغالگرانه شوروی بودند، متأثر از الگوی ایران، اسلام را به هدفی برای مبارزه تبدیل نمودند. مجاهدین افغان در مبارزه با شوروی بهشدت از گفتمان انقلاب اسلامی ایران متأثر بودند تا جایی که پیامهای امام خمینی(ره) به وفور بین آنها وجود داشت. ایران نقش مهمی در اتحاد اسلامگرایان افغان ـ ابتدا علیه شوروی و سپس علیه طالبان و القاعده ـ داشت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، گروههای شیعه (هشتگانه) و سنی (هفتگانه) که اغلب با اسم و رسم اسلامی بودند، با چاپ و پخش اعلامیهها و بیانات امام خمینی(ره) شیوه صحیح مبارزه را به مجاهدین افغان نشان دادند و ایران به پناهگاهی امن برای مجاهدین افغان به منظور مبارزه با رژیم کمونیستی تبدیل شد. پس از اشغال افغانستان ورود علما به صحنه مبارزات سیاسی افغانستان تحت تأثیر انقلاب اسلامی ایران تحولی بزرگ در ساختار سیاسی این کشور تلقی میشد؛ چرا که گفتمان فرهنگ اسلامی و انقلاب اسلامی بهعنوان متغیری فراتر از پیوندهای سطحی قومی و قبیلهای بهترین سازوکار برای ائتلاف و اتحاد بین گروههای مختلف و اقوام پراکنده افغانستان است.
پینوشتها:
[1] - انقلاب اسلامی و بازتاب آن بر نظام بینالملل، فصلنامه اندیشه سیاسی در اسلام، ش 15، ص 31.
[2] - حافظنیا محمدرضا و دیگران، 1391، انقلاب اسلامی و پیدایش ژئوپلیتیک جدید ایران، پژوهشنامه انقلاب اسلامی، س 2، ش 5، ص 20.
[3] - احمدی، سیدعباس، 1389، نقش مذهب در گسترش حوزه نفوذ مطالعه: تشیع و ایران، فصلنامه ژئوپلیتیک، ش 1، ص 39.
[4] - عیوضی، محمدرحیم و هراتی، محمدجواد، 1399، درآمدی تحلیلی بر انقلاب اسلامی ایران، دفتر نشر معارف، چاپ 91، ص 160- 159.
[5] - برای واژه Deffution معادلهای متفاوتی نظیر پخش، انتشار، تراوش و اشاعه برگزیده شده است.
[6] - پانوف، میشل و میشل پرون، 1368، فرهنگ مردم شناسی، ترجمه اصغر عسکری خانقاه، تهران، نشر ویس، ص 113.
[7] - برزگر، ابراهیم، 1388، عوامل مؤثر در تأثیرات فراملی انقلاب اسلامی ایران، فصلنامه علوم اجتماعی، ش 42، ص 239- 238.
[8] - برزگر، ابراهیم و خانی آرانی، الهه، 1390، «بازتاب انقلاب اسلامی ایران بر اروپای غربی»، فصلنامه مطالعات انقلاب اسلامی، س 8، ص 124.
[9] - همان، ص 126.
[10] - درخشه، جلال، 1387، گفتارهایی درباره انقلاب اسلامی ایران، تهران: دانشگاه امام صادق، ص 42.
[11] - ملکوتیان، مصطفی، 1382، «تأثیرات منطقهای و جهانی انقلاب اسلامی ایران»، فصلنامه سیاست، ش 61، ص 272.
[12] - حاجیان، خدیجه، 1394، بررسی ظرفیتهای زبان و ادبیات فارسی در ترویج ارزشهای انقلاب اسلامی در تاجیکستان و افغانستان، فصلنامه مطالعات فرهنگ- ارتباطات، دوره 16، ش 30، ص 16- 15.
موضوع تعلیم و تربیت علمای شیعه افغانستان در حوزههای علمیه نجف، مشهد و قم و مبارزات و اقدامات مرحوم سید جمالالدین اسدآبادی(افغانی) یکی از مایههای مهم این پیوستگی است.
[13] - شیخ غفوری، هادی و دیگران، 1399، تبیین چگونگی غیرامنیتیسازی روابط ایران و افغانستان سالهای 2019- 2000، فصلنامه مطالعات بنیادین و کاربردی جهان اسلام، سال دوم، ش 4، ص 29.
[14] موسوی خمینی، سید روحالله، صحیفه امام، 1382، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ج 13، ص 83. .
[15] - ایران، تاجیکستان و افغانستان کشورهای خویشاوند هستند، شبکه العالم، 14 مرداد 1389.
[16] - آیتالله حاج سید محمدعلی عالمی بلخابی، مجمع جهانی اهل بیت علیهم اسلام، 5 شهریور 1401.
[17] - نماینده امام خمینی(ره) در افغانستان را بشناسید، سایت شفقنا، 11/ 6/ 1400.
[18] - منادی وحدت در مرزهای بامیان، خبرگزاری قدس، 29 مهر 1400.
[19] - فغان افغانها برای خمینی کبیر: آقای مستضعفان عالم رفت، خبرگزاری تسنیم، 14 خرداد 1393.
[20] - کیوان حسینی، سید اصغر، 1377، «سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و بحران افغانستان»، فصلنامه مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، س 7، ش 22، ص 58.
[21] - تأثیر انقلاب اسلامی بر جنبشهای اسلامی افغانستان، خبرگزاری تسنیم، 13 بهمن 1393.
[22] - آیتالله محقق کابلی به مردم افغانستان عشق میورزید، خبرگزاری فارس، 3 /4 /1398.
[23] - ائتلاف هشتگانه شامل مجاهدین شیعه میشد که بیشتر به قوم هزاره تعلق داشتند که اسامی آنها به این شرح است: حزبالله افغان، سازمان نصر، پاسداران جهاد اسلامی افغانستان، شورای انقلابی اتفاق اسلامی، جنبش انقلاب اسلامی، حرکت اسلامی افغانستان، اتحاد مبارزان اسلامی، حزب رعد افغانستان.
[24] - ناصری داوودی، عبدالمجید، 1378، مشاهیر تشیع در افغانستان، قم، مؤسسه آموزشی- پژوهشی امام خمینی، ص 183.
[25] - مستوری کاشانی، ناصر، 1371، افغانستان دیپلماسی دو چهره: چگونگی ظهور و سقوط دولت مارکسیستی در کابل دلایل اشغال نظامی و خروج نیروهای شوروی از افغانستان، تهران: ایرانشهر، ص 98- 97.
[26] - خمینی، سید روح الله، 1385، صحیفه امام، تهران: انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، ج 8، ص 114.
[27] - تأثیر انقلاب اسلامی بر جنبشهای اسلامی افغانستان، خبرگزاری تسنیم، 13 بهمن 1393.
[28] - مهمترین دالهایی(دلالت کننده، راهنما) که در حکومت مجاهدین پیکربندی شدهاند عبارتند از: اسلام، جهاد، قومیت، حکومت اسلامی، علما، هجرت و شهادت. اسلام، دال مرکزی گروههای مجاهدین به حساب میآید.
[29] - موسوی، سید عسکر، 1387، هزارههای افغان؛ تاریخ، فرهنگ، اقتصاد، سیاست، ترجمه اسدالله شفایی، چ 2، قم، اشک یاس، ص 238.
[30] - همان، ص 238.
[31] - همان، ص 239.
[32] - همان، ص 238.
27- اعضای شورای ائتلاف عبارت بودند از: سازمان نصر، پاسداران جهاد، نهضت اسلامی، جبهه متحد انقلاب اسلامی، حرکت اسلامی (البته بخشی از آن)، حزب دعوت اسلامی، حزبالله و سازمان نیروی اسلامی.
[34] - موسوی، همان، 1387، ص 241- 240.
[35] - موسوی، همان، ص 243- 242.
[36] - محمدی، منوچهر، 1385، بازتاب جهانی انقلاب اسلامی، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ص 440.
[37] - همان، 1385، ص 441- 443.
[38] - گروههای بسیاری از مجاهدین افغانی در دوران جنگ تحمیلی در جبهه جنگ ایران حضور داشتند و حدود 400 نفر از آنها نیز شهید شدند. تعدادی از شهدای ایرانی نیز در هرات به شهادت رسیدند که شهید ابوالفضل پوریزدی یکی از آنهاست. این رزمنده ایرانی در سال 1358 با هدف شرکت در جهاد افغانستان علیه شوروی، وارد افغانستان شد و در هرات به شهادت رسید.
[39] - نگاه امام خمینی به مردم افغانستان چگونه بود، خبرگزاری فارس، 14/ 3/ 1401.
[40] - بازتاب انقلاب اسلامی ایران در افغانستان؛ الگویی که امام (ره) به مجاهدین معرفی کرد، خبرگزاری فارس، 19/ 11/ 1400.
[41] - ادامه میهمانی 35 ساله افغانها، شبکه اطلاعرسانی دانا.
[42] - خاتمی خسروشاهی، ابراهیم، 1383، کتاب آسیا (3) ویژه افغانستان پس از طالبان، مؤسسه ابرار تهران، ص 14- 13.
[43] - محمدی ، منوچهر، 1384، «بازتاب جهانی انقلاب اسلامی»، فصلنامه مطالعات انقلاب اسلامی، ش 2، ص 520- 519.
[44] - Etan Kohlberg
[45] - موسوی، همان، ص 231.
[46] - قانون اساسی افغانستان مصوب 14 جدی 1382، وکلا پرس، 30 مرداد 1400.
[47] - جمعی از نویسندگان، 1385، انقلابی متمایز؛ جستارهایی در انقلاب اسلامی ایران، قم، نشر تبلیغات اسلامی، ص 422- 421.
[48] - تاجیکهای افغان و انقلاب اسلامی ایران، خبرگزاری پیام آفتاب، 20 بهمن 1394.
[49] - فراتی، عبدالوهاب، 1381، انقلاب اسلامی و بازتاب آن، قم: نگاه نو، ص 85.
[50] - جمعی از نویسندگان، 1385، ص 422.
[51] - همان، ص 424.
[52] - مستوری کاشانی، همان، ص 98.
[53] - کیوان حسینی، همان، ص 49- 48.
[54] - میلی، ویلیام، 1377، افغانستان، طالبان و سیاستهای جهانی، ترجمه عبدالغفار محقق، مشهد، انتشارات ترانه، ص 164.
[55] - در پیشاور پاکستان توافقنامهای میان رهبران مجاهدین تنظیم شده بود که به موجب آن ریاست دولت موقت افغانستان برای دو ماه به صبغتالله مجددی واگذار میشد. بعد از وی دولت دیگری برای مدت چهار ماه به رهبری برهانالدین ربانی به قدرت میرسید و در این مدت مقدمات لازم برای انتخاب دولت بعدی فراهم میشد.
[56] - کیوان حسینی، همان، ص 66.
[57] - میلی، همان، ص 166.
[58] - کیوان حسینی، همان، ص 67.
[59] - عصمتاللهی و دیگران، 1378، جریان پر شتاب طالبان، تهران: مرکز مطالعات فرهنگی و بینالمللی، ص 265.
[60] - همان، 1378، ص 266.
[61] - سجادی، عبدالقیوم، 1377، «طالبان؛ ایران و پاکستان»، فصلنامه علوم سیاسی، س 1، ش 2، ص 264.
[62] - احمدشاه مسعود با کمکهای ایران مقابل طالبان ایستاده بود، رجا نیوز، 28 آذر 1389.
[63] - اسماعیلی، بشیر و رضایی، قاسم، 1389، «تأملی بر روند گذار به دموکراسی»، فصلنامه تحقیقات سیاسی و بینالمللی، ش 5، ص 117.
[64] - محمدی، منوچهر، همان، ص 63.
[65]- Nader, Alireza and Joya Laha, 2011, Iran’s Balancing Act in Afghanistan, National Defense Research Institute, p 7.
[66] - قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران اولین قانون اساسی است که در آن اسلام دین رسمی و تشیّع مذهب رسمی اعلام شد.
[67] - حسینی، رضا، 1383، «شیعیان افغانستان»، فصلنامه شیعه شناسی، سال دوم، ش 5، ص 157.
[68] - احمدی، محمدامین، 1383، «قانون اساسی جدید افغانستان و جایگاه شیعیان در آن»، فصلنامه شیعه شناسی، ش 5، ص 187.
[69] - دولت آبادی، بصیر احمد، 1384، «مبارزات سیاسی شیعیان در افغانستان»، فصلنامه شیعه شناسی، ش 11، ص 111.
[70] - احمدی، محمدامین، 1383، ص 188.
[71] - قانون اساسی افغانستان، سایت شورای نگهبان، 9 اسفند 1389.
[72] - احمدی، همان، ص 197- 196.
[73] - شیرودی، مرتضی، 1388، «انقلاب اسلامی و بیداری اسلامی (تاثیرگذاری و نمونهها)»، فصلنامه مطالعات انقلاب اسلامی، سال پنجم، ش 16، ص 13.
[74] - همان، ص 14.
[75] - اسماعیلی و رضایی، همان، ص 119.
[76] - مقصودی، مجتبی و غله دار، ساحره، 1390، مشارکت سیاسی زنان افغانستان در ساختار جدید قدرت پس از 11 سپتامبر، فصلنامه مطالعات روابط بینالملل، ش 17، ص 184.
[77] - عباسی، ابراهیم و مجید رنجبر، 1390، «کمک مالی ایران به افغانستان: اهداف و آثار مالی آن»، فصلنامه روابط خارجی، سال 3، ص 196.
[78] - همان، 1390، ص 198.
[79] - شفیعی سیف آبادی، محسن، 1400، فرصتها و چالشهای پیش روی قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران پس از خروج نیروهای آمریکا از افغانستان، فصلنامه مطالعات قدرت نرم، سال 11، ش 4، ص 148.
[80] - احمدی، فاطمه و دیگران، 1401، بررسی فرصتها و چالشهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی تحصیلکردگان افغانستانی مقیم ایران، فصلنامه جامعه شناسی سیاسی جهان اسلام، دوره 10، ص 98.
[81] - ببران، صدیقه و پوررشیدی، هاتف، 1390، بررسی دیپلماسی رسانهای ایران در افغانستان پس از طالبان، فصلنامه مطالعات خاورمیانه، ش 64، ص 107.
[82] -موسیزاده، رضا و خسروی، بهنام، 1394، پژوهشنامه رسانه بینالملل، سال 2، ص 222.
[83] - همان، ص 229.
[84] - همان، ص 232.
[85] - نظری، علیاشرف و یوسفزهی، ناصر، 1395، نظریه پخش و بازتابهای انقلاب اسلامی ایران بر افغانستان، فصلنامه پژوهشهای انقلاب اسلامی، ش 4، ص 43.
[86] - تحصیل 18 هزار طلبه افغانی در حوزه علمیه قم، خبرگزاری رسمی حوزه، 28 دی 1394.
[87] - نفوذ ایران در افغانستان بینظیر اما غیرقابل ردیابی است، خبرگزاری پیام آفتاب، 24 آبان 1391.
[88] - موضع صریح رهبر انقلاب درباره روی کارآمدن طالبان در افغانستان، خبرگزاری تسنیم، 6/ /6/ 1400.
[89] - لشکر فاطمیون، ویکی شیعه.
[90] - لشکر فاطمیون چگونه شکل گرفت، روزنامه کیهان، 9 خرداد 1394.
[91] - شفیعی سیف آبادی، محسن، همان، ص 141.
[92] - قدرت نرم ایران در افغانستان پس از خروج آمریکا دوچندان خواهد شد، خبرگزاری مشرق، 3 اردیبهشت 1399.
احمد شاه مسعود از مجاهدین مبارزینی بود که ارتش شوروی را به ستوه آورده بود
اشغال افغانستان توسط ارتش شوروی
اشغال افغانستان توسط ارتش شوروی
القاعده، طالبان و داعش گروههای تکفیری به وجود آمده توسط آمریکا و اروپا و کشورهای مرتجع منطقه
آیتالله سید محمدعلی عالمی بلخابی از شاگردان و نمایندگان امام خمینی در افغانستان
ببرک کارمل یکی دیگر از دست نشاندگان شوروی در افغانستان
پرچم افغانستان
حفیظالله امین رئیس دولت دست نشانده شوروی
شهید حجتالاسلام سید عبدالمجید سجادی از شاگردان امام خمینی
شهید حجتالاسلام عبدالعلی مزاری از شاگردان شهید آیتالله مرتضی مطهری و آیتالله عبدالله جوادی آملی
صبغتالله مجددی رئیس موقت دولت مجاهدین افغانستان
عبدالرشید دوستم از تیره ازبک، مؤسس حزب جنبش ملی اسلامی افغانستان
گلبدین حکمتیار نخست وزیر افغانستان
محمد نجیبالله، دومین رئیسجمهور افغانستان و دست نشانده شوروی
تعداد مشاهده: 11552