امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: عبرت‌ها چه بسیارند و عبرت‌گیری و پندپذیری چه اندک است. قصارالحکم، صفحه 118، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.

ما را در طول تاریخ و در سده‌های اخیر از هر پیشرفتی محروم کرده‌اند و دولت‌مردان خائن و دودمان پهلوی خصوصاً. امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج 21، ص 416.

 

مقالات با درج سند

13 آذر سالگرد شهادت مبارزی از خطه جنوب؛ حجت‌الاسلام شیخ ابوتراب عاشوری


تاریخ انتشار: 12 آذر 1403


چکیده

نهضت امام خمینی با رویکرد توحیدی در تمام طول مسیر مبارزه با طاغوت و استکبار علاوه بر مستحکم‌تر کردن پایه‌های ایدئولوژیک مردم، بار دیگر روحانیت را به عنوان نیروی متعهد و امین جامعه به صحنه عینی مبارزه کشاند. اغلب این روحانیون با سخنرانی‌ها و اعلامیه‌های شورانگیز خود، مردم را به ادامه روند نهضت دلگرم‌تر می‌کردند و حلقه واسطه ارتباط امام با ملت بودند. اگرچه مبارزات آنان پیامدهای سختی نیز به همراه داشت. دستگیری، شکنجه، آزار و اذیت و در نهایت، شهادت ماحصل آن بود، اما این دست پیامدها هرگز موجب ایستایی و رخوت این اسطوره‌های مبارز نشد. شهید شیخ ابوتراب عاشوری از جمله این روحانیون برجسته بود که زندگی‌اش همواره بر پایه تقوی استوار بود و در دوران مبارزه با رژیم مستبد شاه نقش بسیار مهمی در این مبارزات داشت.

*******

شیخ ابوتراب عاشوری عالم مجاهد و هادی مبارزات مردم استان بوشهر فرزند شیخ عباس سال ۱۳۱۴ در روستای حیدری از توابع شهرستان دشتی به دنیا آمد. پدرش روحانی و واعظ بود و نسبش با پنج پشت به شیخ محمود ملقب به زین‌الدین نوه شیخ یوسف بحرانی از علمای بزرگ بحرین می‌رسید. ابوتراب تا حدود ۵ سالگی در همان روستای حیدری زندگی کرد و سپس همراه خانواده‌اش به روستای چاه تلخ تنگستان نقل مکان نمود و در آنجا تحصیلات ابتدائی، آموزش قران و خواندن و نوشتن فارسی را نزد پدر و دیگر اساتید محلی گذراند و در کنار آن به مطالعه کتب مختلف ‌پرداخت به طوری که سال 1330 در سن ۱۶ سالگی تقریبا یک واعظ و منبری شد.

 

سفر به نجف

از همان اوایل جوانی علاقمند به کسب علم بود، لذا از سال 1331 برای ادامه تحصیل به نجف مشرف شد و تا سال 1337 در مدرسه قوام شیرازی به تحصیل پرداخت. در این دوره از محضر اساتیدی مانند حاج شیخ محمد جواد حاجیانی (غروی)، شیخ حسین راستی کاشانی، شیخ محمدعلی سرابی کسب علم نمود. در عین حال در این مدت با حاج سیدموسی ابطحی و شیخ عبدالحسین واعظ زاده خراسانی همدرس بود. وی در همین دوران با سید ابراهیم موسوی که از سادات بحرین بود، آشنا شد. این آشنایی در دهه 1340 موجب شد تا سیدابراهیم دعوت کننده و بانی مجلس سخنرانی و موعظه شیخ در آن کشور شود.

 

از نجف تا قم

سال 1337 از نجف به استان بوشهر مراجعت کرد و سال 1338 با دختر عموی خود ازدواج کرد. در این مدت در روستای چاه تلخ ساکن شد و همانند پدرش در ایام محرم و صفر به بوشهر می‌رفت و در مساجد مختلف این شهر به وعظ و  می‌پرداخت.

سال 1339 با هدف ادامه تحصیل و ارتقاء سطح علمی خود به قم مهاجرت کرد و چند سال در آنجا اقامت نمود. در این چند سال نیز در ایام خاص برای تبلیغ به بوشهر باز می‌گشت و در همان مساجد جلسه داشت. از جمله در سال 1340 «پس از فوت آیت‌الله بروجردی، در مسجد صلح آباد دستور داد که مسجد سیاهپوش شود و مراسمی جهت بزرگداشت آن مرجع تقلید برپا کرد»[1] منبر و سخنرانی وی جذاب بود و علاقمندان زیادی را به خود جذب می کرد. نه تنها در مساجد محلات مختلف شهر بوشهر بلکه در جلساتی که علمای بزرگ حوزه نیز حضور داشتند به منبر می‌رفت. او پس از چند سال زندگی در قم و تحصیل علم نزد اساتیدی مانند آیت‌الله دوزدوزانی و آیت‌الله ستوده مجددا به بوشهر برگشت و در محله سنگی در نزدیکی مسجد حاج محمدعلی منزلی را اجاره کرد و علاوه بر وظیفه تبلیغ و سخنرانی در مساجد مختلف شهر، نمایندگی مراجع تقلید (آیت‌الله حکیم، آیت‌الله خوئی و آیت‌الله شاهرودی) را برای اخذ وجوهات شرعی بر عهده داشت.

سال ۱۳۴۷ که به عنوان سفر زیارتی به عراق و اماکن مقدسه آنجا مشرف شد باز هم فرصت را غنیمت شمرد و بیش از شش ماه در آنجا ماند و کسب علم نمود و از محضر آیت‌الله سیداسدالله مدنی و حاج شیخ غلامرضا اصفهانی بهره برد. اما عزم شیخ عاشوری مبنی بر حضور در استان بوشهر و ایجاد تحرک و پیشبرد نهضت امام خمینی (ره) در این استان باعث شد که تحصیل را تا دروس رسائل و مکاسب ادامه دهد و در آستانه ورود به دوره خارج، حضور در حوزه و تحصیلات علمی را متوقف کرده و به بوشهر برگردد. اگرچه این موضوع باعث نشد تا ارتباطاتی که در نجف با بزرگانی چون امام موسی صدر، حاج سیدمصطفی خمینی، حجت‌الاسلام علی حجتی کرمانی، شیخ احمد کافی و آیت‌الله مروارید به عنوان همدرسانش داشت قطع شود.  

 

خصوصیات اخلاقی

تواضع و فروتنی داشت و رفتارش با اقشار مختلف مردم یکسان بود. البته به سادات احترام خاصی می‌گذاشت به طوری گه گاهی دیده می‌شد تا داخل کوچه به استقبال و بدرقه سادات می‌رفت. در عین حال رابطه‌اش با جوانان و نوجوانان خوب بود و آنان را جذب خود می‌کرد. در رفع مشکلات مستمندان و مراجعین به ویژه روستائیان اهتمام تام داشت و در مراکز مختلف دولتی (مانند بیمارستان، گمرک، شهربانی ،آموزش و پرورش... و افراد آشنایان ذی نفوذی داشت که در زمانی که کار مردم با مشکل مواجه می‌شد، این افراد با سفارش ایشان سعی می‌کردند مشکل مردم را حل کنند. ایشان توجه خاصی به رسیدگی به فقرا و محرومان جامعه داشت. بخشی از این کمک ها علنی بود و بخش دیگر مخفیانه انجام می‌گرفت.

 

فعالیت‌های فرهنگی و آموزشی

1. امامت جماعت مسجد جامع جعفری

قبل از به وجود آمدن محله سادات (سنگی نو)، ابوتراب عاشوری امامت جماعت مسجد حاج محمدعلی (در سنگی کهنه) بود و حدود ۲ سال در یک منزل استیجاری در نزدیکی آن مسجد سکونت داشت. سال ۱۳۴۴ حاج سیداحمد هاشمی‌پیکر با حمایت وی اقدام به تأسیس یک مسجد در قطعه‌ای از زمین کشاورزی خود نمود و سادات هاشمی نیز به حوالی آن مسجد نقل مکان نمودند. هاشمی پیکر، یک قطعه زمین در مجاور مسجد به شهید عاشوری اهدا کرد و از او دعوت کرد که واعظ و امام جماعت آن مسجد باشد و با مشورت او مسجد مذکور به نام مسجد جامع جعفری نامیده شد. شیخ عاشوری هم نماز جماعت را در این مسجد برگزار می‌کرد در حالی که در آن زمان کمتر مسجدی بود که نماز جماعت آن این‌گونه مرتب و منظم برگزار شود. نام این مسجد پس از شهادت شیخ عاشوری به اسم او نام گذاری شد.  

2. تدریس در مدرسه علمیه و رسیدگی به امور طلاب

با تاسیس مدرسه علمیه بوشهر که یک کتابخانه به نام امام صادق (ع) نیز در آن دایر گردید، شیخ ابوتراب به عنوان یکی از اولین مدرسان این مدرسه به تربیت و آموزش طلاب پرداخت. جامع المقدمات و درس اخلاق را تدریس و جوانانی را که می‌شناخت تشویق به تحصیل علوم دینی می‌کرد و در کلاس ضمن تدریس، طلبه‌ها را با مسائل روز و وضعیت جامعه نیز آشنا می‌نمود. در واقع طلبه‌های این مدرسه نام امام خمینی را برای اولین بار از او شنیدند.[2]

وی علاوه بر تدریس در این حوزه علمیه کوچک، در منزل خود و یا در طبقه پایین کتابخانه ابوالفضل (ع) (واقع در مسجد جامع جعفری) نیز به تدریس دروس حوزوی می‌پرداخت و از اساتید دیگری نیز جهت تدریس استفاده می‌کرد. او ضمن ارتباط با طلاب به عنوان مدرس، برای حل مشکلات زیستی و آسایش آن‌ها نیز فعالیت می‌کرد و سعی می‌نمود تا طلاب جوان دغدغه تامین نیازمندی‌ها و مشکل مسکن نداشته باشند. خودش به روستاهای دشتی می‌رفت و نوجوانانی را که امکان ادامه تحصیل نداشتند و از وضعیت معیشتی خوبی نیز برخوردار نبودند با خودش به بوشهر می‌آورد. بعضی از آن‌ها همه روزه ناهار را در منزل شیخ و شام را نیز با هزینه او در بیرون صرف می‌کردند.[3]

3. ارتباط با علما و استقبال از نظرات جدید علمی

شهید عاشوری همواره با علمای حوزه علمیه قم و شیراز در ارتباط بود و به مسائل سیاسی و اجتماعی روز توجه داشت و از نظریه‌های جدید علمی و فقهی استقبال و از طرح مسائل فرعی و بی‌اساس و موهوم انتقاد می‌کرد. در شیراز علاوه بر آیت‌الله بهاءالدین محلاتی با آیات عظام شهید سیدعبدالحسین دستغیب‌، صدرالدین حائری و محی‌الدین حائری شیرازی ارتباط داشت. با وجود علاقه‌ای که به شهید دستغیب داشت، بعضی از نظرات ایشان را نقد می‌کرد.[4]  با این وجود نسبت به ایجاد محدودیت و فشار نسبت به علما حساس بود و واکنش نشان می‌داد. از جمله آن‌ها امضای تلگرافی خطاب به آیت‌الله خوئی در نجف در آذرماه ۱۳۵۳ بود که طی آن به خاطر پاسداری از حوزه علمیه نجف از ایشان تقدیر کرده بود.[5]

4. تشکیل کتابخانه

تشکیل کتابخانه در مکان‌های مختلف یکی از اقدامات فرهنگی او بود. به عنوان نمونه کتابخانه‌ای در حسینیه چغادک (محل فعلی آرامگاه ایشان) تاسیس نمود و قبل از آن نیز در تابستان سال 1353 در مسجدی که خودش امام جماعت آن بود (مسجد جامع جعفری) کتابخانه بزرگی به نام کتابخانه ابوالفضل (ع) تاسیس کرده بود و برای سرمایه‌گذاری در امر تشکیل کتابخانه از مردم کمک می‌خواست. در آن زمان امکان اهدای کتاب به کتابخانه از طرف مردم کم بود ولی پس از یک سال با ارسال کتاب از طرف بعضی از آیات عظام ساکن قم و همچنین  دارالتبلیغ اسلامی قم تعداد کتاب‌ها به بیش از 300 جلد رسید. در ابتدا بیشتر کتاب‌های این کتابخانه یا به زبان عربی بود و یا محتوای آن‌ها برای نسل جوان سنگین و غیرقابل فهم بودند. شیخ عاشوری این نقیصه را با اهدای بعضی از کتاب‌های کتابخانه شخصی خود برطرف کرد و در مجموع کتابخانه، هم برای آن‌هائی که مطالعه در سطح بالا داشتند و هم برای افراد مبتدی غنی شد و به تدریج جوانان شهر به خصوص محله سنگی به کتابخانه و کتاب خواندن علاقمند شدند به طوری‌ که در سال‌های 1357-1356 این کتابخانه بیش از 300 عضو فعال داشت که از آن استفاده می‌کردند. فعالیت‌های این کتابخانه از نظر ساواک نیز مهم و تحت نظر بود.

5. برنامه‌های مختلف آموزشی و تفریحی

یکی از برنامه‌های این شهید بزرگوار تشکیل کلاس‌های مختلف آموزشی از جمله روخوانی و تجوید قرآن، احکام و نهج البلاغه بود. تقریبا اًز سال 1350 در مسجد جامع جعفری کلاس‌های قرآن در دو سطح ابتدایی و راهنمایی تشکیل می‌شد. این کلاس‌ها ابتدا به روش مکتب‌خانه‌های قدیم بود و اساتید آن شیخ حسن بحرانی، مشهدی مختار و سید محمد ابطحی بودند، از سال 1356 روش تدریس جدید جایگزین روش سنتی شد. شیخ ابوتراب خودش معلم قرآن را انتخاب می‌کرد و از آنجا که بر استمرار این کلاس‌ها اصرار داشت هرگاه به دلیلی ادامه کار برای یکی از معلمین میسر نبود، به فوریت فرد دیگری را جانشین  او می‌کرد تا کلاس تعطیل نشود. کلاس‌های مذکور برای پسران بود و بعضا برای دختران هم تشکیل می‌شد و علاوه بر درس روخوانی برای عده‌ای تجوید نیز تدریس می‌شد.[6] وی برای تدریس در کلاس‌های قرآن از طلابی استفاده می‌کرد که با روش‌های جدید آموزش روخوانی قرآن آشنا بودند.[7] او علاوه بر طرح احکام توضیح المسائل در بین سخنرانی‌هایش برای جوانان و دانش‌آموزان به طور جداگانه نیز احکام شرعی را بیان می‌کرد. کلاس نهج البلاغه‌اش هم علاقمندانی از بین نیروهای پایگاه هوایی و دریایی بوشهر داشت. وی در این کلاس‌ها مسائل سیاسی نیز مطرح می‌کرد. در آن دوران در نظام آموزش و پرورش پهلوی به اردو نیز توجه می‌شد. این اردوها که غالبا زیر نظر جمعیت جوانان شیر و خورشید و سازمان پیش‌آهنگی تشکیل می‌شد، بیشتر با هدف تفریحات صرف و فاصله گرفتن جوانان از امور مذهبی برپا می‌گشت. در مقابل این برنامه‌ها، شهید عاشوری در سال‌های 1367-1356 برای جوانان و دانش‌آموزان برنامه اردو ترتیب می‌داد و گاهی خودش نیز با آن‌ها به اردو می‌رفت. در اردو علاوه بر اقامه نماز و برنامه سخنرانی، مسابقه تیراندازی با تفنگ ساچمه‌ای نیز برگزار می‌شد. هدف او هم تفریح و سرگرمی بود و هم این که جوانان با تیراندازی آشنا شوند.[8]  همچنین جهت تشویق جوانان به مطالعه کتاب و یادگیری احکام و قرآن، اقدام به برگزاری مسابقه در بین آنها می کرد.

6. توجه به امور فرهنگی بانوان و تأسیس مکتب فاطمیه

به مسائل فرهنگی و آموزشی بانوان و دختران توجه داشت و قبل از این که فکر تأسیس مکتب فاطمیه(س) مطرح شود، در حدود سال 1356 جلسات سخنرانی، روضه و کلاس‌های احکام و قران برای دختران و بانوان زیر نظر ایشان برگزار می‌شد. گاهی اوقات از قم نیز خانم‌های مبلغ به بوشهر دعوت می‌شدند. در میان اسناد ساواک نیز پیش‌نویس اعلامیه‌ای که شیخ ابوتراب برای تاسیس مکتب فاطمیه(س) به چاپخانه داده است به چشم می‌‌خورد.

7. دعوت از مبلغین و اعزام آن‌ها به بخش‌های مختلف استان

در استان بوشهر در سال‌های قبل از پیروزی انقلاب اسلامی هرچند که روحانیون مختلف در دعوت از مبلغ و اعزام آن‌ها به مناطق مختلف استان نقش داشتند، اما شیخ عاشوری محور مبلغین خوشفکر و نواندیش و آشنا به مسائل روز به شمار می‌رفت. ایشان با ارتباطی که با علمای قم داشت و بنا به نیاز و تقاضای بانیان مساجد و حسینیه‌ها، برنامه دعوت و اعزام مبلغین را به خوبی انجام می‌داد و منزل و مسجد وی مرکز حضور و اعزام روحانیون جوان و با تجربه بود.

 

فعالیت‌های سیاسی، اجتماعی و مبارزاتی

حجت الاسلام والمسلمین شیخ ابوتراب عاشوری فعالیت‌های سیاسی و مبارزاتی خود علیه رژیم طاغوت را از سال 1341 آغاز کرد و تا لحظه شهادت در آذرماه ۱۳۵۷ در این راه مصمم و پایدار بود و هیچ تردیدی به خود راه نداد.

 

همراهی با نهضت امام خمینی و تبلیغ مرجعیت ایشان

1.  ورود به صحنه مبارزه و فعالیت‌های سیاسی

وی همزمان با نهضت علما و روحانیون علیه لایحه انتخابات انجمن‌های ایالتی و ولایتی در شهر قم حضور داشت و مقاومت علما تا رسیدن به پیروزی یعنی لغو آن لایحه را شاهد بود و با بعضی از شاگردان حضرت امام خمینی مانند شهید مطهری ارتباط داشت و همان جا با بینش سیاسی امام آشنا شد و از آن پس بر بالای منبر و در موقعیت‌های مختلف مسائل سیاسی را با احتیاط و با کنایه بیان می‌کرد.

از جمله در شب 17 فروردین 1342 که مصادت با میلاد امام رضا (ع) بود در سخنرانی خود در حسینیه محله تل کوتی بوشهر، پس از بیان زندگینامه امام رضا (ع) بحث خود را به موضوع بردگی هدایت کرد. پس از گزارش منبع ساواک از سخنرانی شیخ ابوتراب فردای آن روز وی برای اولین‌بار به ساواک احضار شد و مورد بازجویی قرار گرفت. هر چند که پس از بازجویی آزاد شد، اما از همان موقع تحت کنترل و مراقبت بود. لکن چندین بار دیگر هم به ساواک احضار و بازجویی شد. اوایل سال 1344 و بهمن همان سال مصادف با ماه مبارک رمضان به خاطر توزیع اطلاعیه‌ای بعد از پیروزی علما در ناکام گذاشتن لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی در استان بوشهر  و ارسال آن به کویت از جمله دلایل این احضارها به شمار می‌رفت.

2. ارسال وجوهات برای حضرت امام و دیدار با ایشان

ایشان به طور رسمی نماینده آیات عظام حکیم، خوئی و شاهرودی بود ولی به طور مخفیانه و غیر رسمی نمایندگی امام در اخذ وجوهات شرعیه را نیز بر عهده داشت و وجوهات را به طرق مختلف به دست امام می‌رساند. خودش مقلد امام بود و به ایشان علاقه بسیار داشت و همین علاقه باعث شد که نام اولین فرزند پسرش را روح الله بگذارد. وی اعتقاد به مرجعیت امام را در هرجا که مناسب می‌دید عنوان می‌کرد.

3. مطرح کردن امام خمینی در سفر حج

اایشان سه بار در سال‌های ۱۳۵۳ ، ۱۳۲۲ و ۱۳۵۲ به سفر بیت‌الله الحرام مشرف شد. سال ۱۳۴۴ که با زمان تبعید حضرت امام به ترکیه فاصله چندانی نداشت، ایشان از طریق بحرین به مکه عزیمت کرد. در آن سفر در جاهای مختلف از امام سخن گفت و برای آزادی و بازگشت او دعا کرد. البته پس از پایان این سفر به ساواک احضار شد.

4. ارتباط شهید عاشوری با امام در اسناد ساواک

در تعدادی از اسناد ساواک صراحتا به ارتباط شهید عاشوری با امام خمینی اشاره شده است. به دنبال مسافرت شیخ ابوتراب به شیراز بلافاصله اداره کل سوم در نامه‌ای به ساواک فارس اعلام می‌کند که:

«برابر اعلام ساواک بوشهر نامبرده فوق که از جمله طرفداران خمینی [است] و در زمینه جمع‌آوری پول برای خمینی فعالیت دارد»[9]

در گزارش دیگری که تاریخ 27 / 10 / 1352 از بخش 321 به ساواک بوشهر آمده است عنوان شده:

 «به قرار اطلاع دو نفر از روحانیون به اسامی حاج شیخ ابوتراب عاشوری و حاج سید مصطفی حسینی ساکن بوشهر از طرفداران خمینی و خوئی می باشند».[10]

5. نمایندگی حضرت امام

در مورد وکالت حضرت امام باید اذعان نمود که علیرغم ارتباطات نزدیک ایشان با امام خمینی و ارسال وجوهات برای معظم‌له و همچنین خط‌دهی مبارزات انقلابی در استان، لکن بنا به دلایلی من جمله مصالح امنیتی و حفاظتی به طور رسمی و علنی به عنوان نماینده امام خمینی مطرح نبودند و ساواک علیرغم مشکوک بودن به ایشان نتوانسته بود این مساله را ثابت کند. در مورد نمایندگی سیاسی نیز که امام در سال 1357 و حتی قبل از آن برای مناطق مختلف کشور معرفی می‌کردند، نقل است که برای معرفی رسمی شهید عاشوری به عنوان نماینده ایشان در استان بوشهر زمینه لازم ایجاد شده بود که به دلیل به شهادت رسیدن شیخ عاشوری عملی نشد.

6. تشویق و اعزام افراد برای گذراندن دوره‌های آموزشی

وی علاوه بر تشکیل کلاس‌های قرآن، احکام و نهج‌البلاغه و اردوهایی که در شهر و استان بوشهر برگزار می‌شد، بعضی از افراد را به آموزش در خارج از استان تشویق می‌نمود. به عنوان نمونه افرادی را به همدان اعزام کرد تا در آنجا دوره آموزشی نظامی ببینند. همچنین افرادی را نیز جهت شرکت در درس‌های اعتقادی و سیاسی به دماوند تهران اعزام نمود. اساتید این کلاس‌ها آیت‌الله مطهری و شهید باهنر بودند.[11]

7. اظهار مخالفت با رژیم پهلوی

شهید عاشوری در موقعیت‌های مختلف مانند زمان حضور در راهپیمایی‌ها، سخنرانی‌های عمومی بر منبر و در مجالس عزاداری و یا در جلسات خصوصی علیه رژیم شاه اظهارنظر می‌کرد. گاهی به طور صریح و زمانی با اشاره و کنایه. یکی از مواردی که اظهار مخالفت علنی ایشان را ضد رژیم پهلوی نشان داد سخنرانی وی در بحرین بود که به خاطر آن پس از بازگشت در تیرماه 1345 به ساواک احضار شد و مورد بازجویی قرار گرفت.[12]    با این حال وی به مبارزات خود ادامه می‌داد و در بعضی از مجالس نیز از سیاست‌های رژیم شاه در حمایت از اسرائیل انتقاد می‌کرد.

8. مبارزه منفی علیه رژیم شاه

یکی از روشهای مبارزاتی ایشان روش مبارزه منفی بود. وی معمولا در مراسم مذهبی که در دستگاه‌های دولتی برگزار می‌کردند شرکت نمی‌کرد. در منابر خود نیز به هیچ‌وجه برای شاه دعا نمی‌نمود. حتی موقعی که بانی مجلس یا مسجد از او می‌خواست که برای شاه دعا کند از انجام آن خودداری می‌کرد. در مواردی که شاه یا فرح از بوشهر بازدید داشتند در مراسم استقبال شرکت نداشت و برای توجیه کار خود دو روش به کار می‌برد؛ اگر امکان داشت قبل از مسافرت مقامات به بوشهر و ورود آن‌ها به شهر به عنوان مسافرت و دید و بازدید اقوام به شهرها و روستاها می‌رفت و در صورتی که مسافرت ممکن نبود یا غافلگیر می‌شد، تمارض می‌کرد.

9. تشکیل کلاس‌های عقیدتی و سیاسی

درکلاس‌هایش مباحث مهم سیاسی و اجتماعی تدریس می‌شد حتی در مورد رژیم شاه و حرکت امام نیز صحبت می‌کرد. این کلاس‌ها تقریبا در فاصله هر ده روز یک‌بار در محل مسجد سیدها (مسجد شهید عاشوری فعلی) یا در مسجد جامع عطار و یا در روستاهای عالی چنگی و بنه گز به صورت اردویی و تفریحی برگزار می‌شدند و تا قبل از شهادت شیخ عاشوری ادامه داشتند.[13]

10. بزرگداشت شهید سید مصطفی خمینی

آیت‌الله سیدمصطفی خمینی فرزند ارشد حضرت امام خمینی در اول آبان ۱۳۵۶ در نجف اشرف به شهادت رسید. به هر شهری که خبر این ضایعه می‌رسید در آنجا مراسم بزرگداشت به روش‌های مختلف برگزار می‌شد. هنگامی که این خبر به شیخ ابوتراب رسید به پیشنهاد ایشان بازار تعطیل شد و مراسمی در  مسجد جامع عطار برگزار گردید که سخنران آن حاج شیخ محمد صداقت بود.[14]  

 

ارتباط با روحانیون تبعیدی

الف. آیت‌الله یزدی و دو روحانی دیگر

بعد از سال ۱۳۵0 سه نفر روحانی معروف در استان بوشهر در تبعید به سر می‌بردند: آیت‌الله یزدی در گنگان و سپس در بوشهر، آیت‌الله سیدحسن طاهری خرم‌آبادی در گناوه و آیت‌الله آذری‌قمی در برازجان. شهید عاشوری تقریبا هرماه یک‌بار آن سه نفر را در یک جا جمع می‌کرد و با هم گفت‌وگو می‌کردند. بعضی از روحانیون به او اعتراض می‌کردند که چرا این کار را انجام می‌دهد و خطرناک است. اما ایشان جواب می‌داد که خون ما از خون دیگران رنگین‌تر نیست.

ب. ارتباط با شهید آیت‌الله مدنی

شهید محراب آیت‌الله سیداسدالله مدنی از اوایل سال 1355 تا نیمه سال 1356 به مدت یک سال و نیم در نورآباد ممسنی در استان فارس تبعید بود. شیخ ابوتراب به دلیل که در نجف شاگرد او بود، در دوران تبعید چند بار به ملاقات ایشان در نورآباد رفت.[15] شهید مدنی پس از نورآباد نزدیک به یک سال در گنبدکاووس تبعید بود و سپس به گنگان منتقل شد و حدود سه یا چهار هفته در گنگان اقامت داشت. هنگامی که حجت‌الاسلام عاشوری قصد ملاقات او را در گنگان داشت، این ملاقات با انتقال شهید مدنی به مهاباد همزمان شد که شیخ ابوتراب نه تنها او را بدرقه کرد بلکه با ماشین خودش تا شهر مهاباد او را همراهی کرد.[16]

 

دعوت از فعالان سیاسی کشور

1. حجت‌الاسلام و المسلمین محسن قرائتی

شیخ ابوتراب چندین‌بار آقای قرائتی را برای سخنرانی به بوشهر دعوت کرد که نخستین‌بار برای مراسم چهلم شهید آیت‌الله مصطفی خمینی بود. آخرین ‌بار نیز دو ماه قبل از شهادتش دو جلسه در مسجد امیر المومنین(ع) سخنرانی داشت.[17]

2. حجت الاسلام والمسلمین سیدحسین موسوی تبریزی

ایشان در روزهای آخر عمر شهید عاشوری به دعوت او به بوشهر آمد و از آنجا که جزء افراد ممنوع‌المنبر بود فوری دستگیر و بازداشت شد و سپس با وساطت  شیخ عاشوری آزاد گردید و به آبادان رفت.[18]

3.  شیخ عبدالرحمن انصاری و همسرش

شیخ عبدالرحمن انصاری و همسرش خانم عذرا انصاری در سال‌های 1357-1356 چندین‌بار از طرف شهید عاشوری به بوشهر دعوت شدند. این دو نفر که به ترتیب در مسجد جامع جعفری (شهید عاشوری فعلی) و حسینیه تل کوتی (حسینیه ارشاد فعلی) برنامه سخنرانی داشتند در سخنرانی‌های خود مسائل سیاسی را به طور  صریح بیان کرده و انگیزه مبارزه علیه رژیم شاه را در دل مردم زنده می‌کردند.[19]

4. حجت‌الاسلام والمسلمین مدنی بروجنی

آقای مدنی بروجنی نیز در سال 1357 از طرف شهید عاشوری به بوشهر دعوت شد که ایشان علاوه بر سخنرانی در بوشهر به روستاهای چغادک و بنه‌گز نیز جهت ایراد سخنرانی می‌رفت.[20]

5. حجت‌الاسلام شیخ احمد کافی

شیخ ابوتراب در آذر ماه سال 1353 از شیخ احمد کافی دعوت کرد که به بوشهر بیاید ولی ایشان به دلیل مشغله بسیار اجابت این دعوت را به وقت دیگری موکول کرد که ظاهرا عملی نگردید.[21]

 

توزیع و تکثیر اعلامیه‌ها و نوارهای حضرت امام خمینی

این عالم مبارز در فعالیت‌های سیاسی، طبق روایت «المؤمن کیّس» همیشه با دقت و با احتیاط عمل می‌کرد و افراد کمی فعالیت‌های وی را می‌دانستند. وی افراد و نیروها را خوب شناسایی می‌کرد. هم مردم و هم نیروهای دولتی را خوب می‌شناخت. افرادی در زندان، شهربانی و حتی در خود ساواک داشت که به نحوی با او در ارتباط بودند و گاهی خبر برایش می‌آوردند. حتی می دانست تلفن منزلش تحت کنترل است و لذا از آن کمتر استفاده می‌کرد و برای کسب اخبار و مسائل دیگر از تلفن منزل دیگری استفاده می‌نمود. آن‌هایی که اطلاعیه‌ها را از ایشان می‌گرفتند نمی‌دانستند آن‌ها را از کجا تهیه کرده و یا چه کسی برایش آورده است. خودش از نظر حفاظتی دقت داشت و به دیگران نیز توصیه می‌کرد که دقت کنند و مواظب باشند و می‌گفت شما حرف را جایی بگویید که اثر داشته باشد و اگر شما را به خاطر آن به زندان ببرند زندانی شدن شما اثری داشته باشد.[22]  به دلیل رعایت همین نکات حفاظتی بوده است که علی‌رغم فعالیت‌های گسترده آن شهید در تکثیر نوار و اعلامیه های حضرت امام(ره)، ساواک کمتر در جریان قرار گرفت و در پرونده ایشان به جز چند مورد خاص ذکری از این تحرکات نشد. با این وجود در مواردی ماموران ساواک متوجه تحرکات این روحانی مبارز می‌شدند و گزارش می‌کردند. یک سری اعلامیه نیز از طریق دفتر آیت‌الله صدوقی در یزد به دست ایشان می رسید.[23] بعضی از پیام‌ها و اعلامیه‌های حضرت امام به صورت تلفنی دریافت و سپس مکتوب و با ماشین‌های دستی تکثیر می‌شد. محل تکثیر این نوارها نیز در منازل و مکان‌های مختلف از جمله کتابخانه ابوالفضل (ع) بوده است. حتی در صبح روز شهادتش نیز هنگامی که شیخ حسن بحرانی به دیدن او رفته بود، اعلامیه‌ای را تلفنی از قم دریافت کرده و توسط شیخ حسن مکتوب نموده و مقرر می‌کند که وی آن‌ها را تکثیر و توزیع نماید.[24]

 

برگزاری نماز عید فطر سال 1357

نماز عید فطر سال 1357 در سراسر کشور به صورت با شکوهی برگزار شد و با برنامه‌های از پیش تعیین شده این تجمع به تظاهرات علیه رژیم شاه تبدیل شد. نماز عید فطر تهران در قیطریه به امامت شهید دکتر مفتح برگزار گشت و در بوشهر این مراسم با تلاش و همت شهید عاشوری برپا شد. روز قبل از عید شیخ عاشوری با چند نفر دیگر به منزل حجت‌الاسلام والمسلمین سید مصطفی حسینی رفتند و از ایشان خواستند تا نماز عید را اقامه کند، ولی ایشان به علت بیماری اظهار داشت که نمی‌تواند برود. با اصرار وی و شیخ غلامحسین مجدی سرانجام آقای حسینی پذیرفت که فقط جهت اقامه نماز در مراسم حضور یابد و سخنرانی  به عهده شیخ ابوتراب باشد. پس از اقامه نماز سخنرانی تند و صریح حجت‌الاسلام عاشوری شاید مهمترین سخنرانی علنی و گزنده این شهید بود که به صراحت علیه دولت نوپای شریف امامی ایراد کرد. پس از ایراد این خطبه عده زیادی از مردم نگران جان شهید عاشوری بودند. زیرا حدس می‌زدند که با این کار خشم رژیم شاه نسبت به او شعله‌ور شود و همین طور هم شد.

 «بلافاصله ساواک ایشان را احضارکرد ولی او از رفتن ابا نمود وگفت من با شما کاری ندارم شما اگرکار دارید بیایید. در نتیجه عصر همان روز معاون ساواک برای بازجوئی ایشان به منزلش آمد و عمده سوالشان این بود که چه کسی شما را به چنین مجلسی دعوت کرده است. وی در جواب گفت: خدا. معاون ساواک گفت: چطور شد که دعوت خدا فقط به شما رسید و دیگران بی‌اطلاع ماندند؟ شیخ ابوتراب در جواب گفت: امر خدا از روح خدا به مردم حتی شما هم رسیده ولی اطاعت کردنش امری است اختیاری، می‌توان رد کرد یا به جان پذیرفت و اینجانب تصمیم گرفتم چنین امری را اطاعت کنم».[25]

 

مقابله ساواک با شیخ ابوتراب

رژیم پهلوی برای مقابله با افراد مخالف خود و مبارزان سیاسی متناسب با درجه و اهمیت افراد و با توجه به موقعیت محلی آن‌ها، از طریق ساواک و شهربانی محل اقدامات مختلفی از جمله تعقیب و مراقبت، احضار و بازجویی، محاکمه در دادگاه‌های نظامی، ممنوع المنبرکردن، حبس، تبعید و اعدام و ترور را برای مهار و کنترل و در نهایت حذف آنان  انجام می‌داد.

 

احضار به ساواک و بازجویی

بر اساس اسناد به دست آمده از پرونده‌های به جا مانده از ساواک، شهید عاشوری مجموعا 9 بار به ساواک احضار و مورد بازجویی قرار گرفت.

 

سانسور مکاتبات پستی نامه‌ها و کتاب‌ها

عملیات کنترل نامه‌ها و مرسولات پستی شیخ ابوتراب عاشوری از سال ۱۳۴۲ (پس از اولین احضار به ساواک) آغاز شد. در این راستا حتی به نامه‌های شخصی و خانوادگی که حاوی هیچ‌گونه مطلب سیاسی و اجتماعی نبود  نیز حساس بودند و تصویر آن‌ها جهت کسب تکلیف به مرکز فرستاده می شد. ساواک گاهی نیز با کنترل نامه‌ها، از مسافرت‌های شیخ ابوتراب آگاه می‌شد و برای کنترل وی در شهرستان‌های دیگر اقدام می‌کرد. به دنبال همین کنترل مکاتبات در آذر ماه ۱۳۴۵ به خاطر تعدادی کتاب و مجله که از طریق پست از عراق برای او فرستاده شده بود، بار دیگر به ساواک احضار و مورد بازجوئی قرار گرفت.[26] کنترل و سانسور مکاتبات به طور متناوب از سال 1341 تا 1357 ادامه داشت و گاهی با کسب تکلیف از مرکز و گاهی با تشخیص خود ساواک بوشهر به آن‌ها ترتیب اثر داده می‌شد.

 

ممنوع‌المنبر کردن

هرچند شیخ ابوتراب عاشوری به طور رسمی محاکمه و ممنوع‌المنبر نشده بود، ولی بارها احضار و بازجویی گردید و بعضا محدودیت‌هایی برای وی ایجاد می‌نمودند..

 

تعقیب و مراقبت

یکی دیگر از اقدامات ساواک، عملیات تعقیب و مراقبت توسط ماموران آموزش دیده خود بود. اسناد به دست آمده نشان می‌دهد آنان علاوه بر مراقبت از سخنرانی‌های شیخ در مساجد مختلف شهر، رفت و آمد وی در کوچه، بازار و خیابان را نیز تحت کنترل داشتند. در خارج از کشور نیز وی علاوه بر بحرین در مسافرت سال ۱۳۴۷ به عراق و نجف اشرف نیز توسط نمایندگی ساواک در عراق زیر نظر بود.

 

کنترل دوستان و آشنایان

ساواک همزمان با تحت نظر داشتن شهید ابوتراب عاشوری و انجام تعقیب و مراقبت و سانسور نامه‌ها روی افراد مرتبط با ایشان نیز حساس بود و اغلب آن‌ها را تحت تعقیب قرار می‌داد و حتی احضار و بازجویی می‌کرد.

 

شهادت

1.  بررسی اسناد ساواک و شهربانی

فعالیت‌های سیاسی وی در تابستان 1357 پس از بازگشت از سفر انگلستان(به دلیل علاج بیماری) و همزمان با اوج‌گیری نهضت اسلامی در سراسرکشور علنی شد و برگزاری مراسم نماز عید فطر به صورت یک همایش بزرگ سیاسی و ایراد خطبه علیه نظام حاکم و اعلام هواداری علنی از نهضت امام خمینی و به حرکت در آوردن مردم و برگزاری مراسم بزرگداشت شهدا و تشییع جنازه‌ها و راهپیمائی‌های با شکوه در آغاز سال تحصیلی همگی دلایلی بودند که ساواک و شهربانی بوشهر را بر می‌انگیخت که راه چاره‌ای برای خاموش کردن این تحرکات پیدا کرده و منشا فعالیت‌های ضد رژیم در بوشهر را از بین ببرند. لذا تصمیم به برخورد قاطع با حجت‌الاسلام و المسلمین شیخ عاشوری گرفتند. ابتدا او را 18 آبان 1357 به جلسه شورای تامین استان دعوت کرده و تذکرات شدیدی در جهت خودداری از سخنرانی‌های تحریک‌آمیز و فعالیت‌های ضد ملی به وی دادند.[27] ولی این برخوردها نه تنها شیخ ابوتراب را وادار به سکوت نکرد بلکه وی مانند مرجع و پیشوایش امام خمینی بر فعالیت‌های خود افزود و در مبارزه مصمم‌تر شد. از آنجا که وقایع نهضت و حرکت‌های انقلابی در استان بوشهر همانند سایر نقاط کشور با سرعت زیاد پیش می‌رفت نیروهای امنیتی و اطلاعاتی بوشهر بسیار شتابزده عمل کردند و برنامه دستگیری شهید عاشوری را طراحی و در نهایت ایشان را ترور نمودند. اگرچه به دلیل تناقضات موجود در اسناد ساواک و مکاتبات شهربانی‌ و درهم ریختگی درونی در این دو نهاد کیفیت این ترور به طور قطع مشخص نشد. از طرفی شهربانی مدعی هماهنگی با عضو ارشد ساواک جهت دستگیری شهید عاشوری می‌شود و از طرف دیگر ساواک منکر هماهنگی بوده و ساواک مرکز نیز خواستار رسیدگی به موضوع می‌شود. البته در نامه رسمی خیلی محرمانه رئیس شهربانی بوشهر به ساواک در تاریخ 14 / 9 / 57 نیز ضمن یادآوری فعالیت‌های چند ماهه گذشته شهید عاشوری و سخنرانی‌های تحریک‌آمیز او از جمله سخنرانی در مراسم ختم شهید زاهدی هماهنگی رئیس شهربانی و ساواک در مورد دستگیری شیخ ابوتراب صحه گذاشته شد. 

در همین نامه چگونگی کشته شدن سر پاسبان هاشمی و شهید عاشوری را با استناد به گزارش 13 / 9 / 1357 پاسبان شیخی شرح داده است. در حالی که پس از پدید آمدن سردرگمی در ساواک و شهربانی، پاسبان شیخی مورد بازجوئی قرار می‌گیرد و محتوای گزارش اولیه خود را انکار می‌کند و می‌گوید: به پیشنهاد فرماندهان و تمایل خودم جهت کمک به ستوان مختاری چنان گزارش دادم و تاکید می‌کند که من گزارش دیگری نوشته بودم ولی سرهنگ جمشیدی و سرگرد امجدی فرمودندکه بایستی گزارش را عوض کنی تا کمک مختاری بشود و ما هم امشب فورآ مرخصی به مختاری خواهیم داد که در این جا نباشد.[28]

در گزارش اولیه پاسبان شیخی وانمود شده که درگیری در کوچه روی داده است و او در پاسخ به تیراندازی دو موتور سوار تیراندازی کرده و به دلیل فاصله زیاد معلوم نبوده که ضارب شخص بر زمین افتاده (منظور شهید عاشوری است) چه کسی بوده است.[29] این در حالی است که شیخی در بازجوئی خود می‌گوید که مختاری عامل وارد شدن به منزل شیخ ابوتراب بوده و او را کشته سپس از منزل بیرون آمده و گفته  است که او را کشتم بروید او را بیاورید.[30]

به هر روی گزارش‌های ضد و نقیض متعدد درباره نحوه شهادت شیخ عاشوری به گونه‌ای بود که نشان می‌داد هریک سعی بر انکار نقش خود داشته‌اند. آنچه که مسلم است و از اسناد به جا مانده از ساواک نتیجه می‌شود، برنامه از پیش تعیین شده و هماهنگ شهربانی و ساواک برای برخورد قاطع با شهید عاشوری و ساکت کردن ایشان بوده است.

۲. شاهدان حادثه چه می‌گویند؟

چنان‌که در اسناد آمده است شهید عاشوری در زمان شهادت در منزل برادرش حیدر عاشوری به سر می‌برده است. ایشان از چند روز قبل دارای کسالت بوده و به دلیل مراجعه مداوم مردم به منزل و شلوغی آن محیط به ناچار و به پیشنهاد اعضای خانواده از اول محرم‌الحرام سه روز قبل از شهادت به منزل برادرش که حدود ۱۵۰ متر با منزل خودش فاصله داشته نقل مکان می‌کند. در همین ایام عده زیادی از دوستان و نزدیکان با توجه به فشارهای نیروهای امنیتی و شایعات مختلف مبنی بر احتمال دستگیری شیخ ابوتراب به ایشان پیشنهاد می‌کنند به خارج از شهر و مشخصا زادگاه خود در شهرستان دشتی مراجعت کند.[31] اما شیخ نپذیرفته و تاکید می‌کند مگر می‌شود من مردم را دعوت به حضور در صحنه کنم و خود کناره‌گیری نمایم.

یکی از همسایه‌های منزل محل سکونت شهید عاشوری از روز شهادت ایشان چنین نقل می‌کند:

«حدود ساعت ۱۰ صبح بودکه شیخ حسن بحرانی آمد و پس از ملاقات وگفت ‌وگو با ایشان رفت. ساعت دو و ربع بعد از ظهر بودکه با موتورسیکلت آمدند و تیراندازی کردند که سیدمختار[32] تیر خورد. به محض کشته شدن سیدمختار در بی‌سیم داد و قال راه انداختند که هاشمی را کشتند و سپس شروع به تیراندازی به سوی خانه حیدر عاشوری کردند. من سریعا به شهید عاشوری مراجعه کرده وگفتم آقا جریان این است و بیا برویم جایی مخفی شوید. گفتند نه جای من همین جاست. بعد مشغول وضو گرفتن شد. مامورین ابتدا اشتباهی وارد منزل همسایه شده بودندکه بعد از آن با لگد به در منزل حیدر کوبیدند و سپس از در و دیوار به داخل آمدند. من شاهد بودم با لگد به پای شهید عاشوری زدند وسپس ۶ تیر به سینه‌اش زدند. به روی من که ایستاده بودم هم اسلحه نشانه رفتند. من وپسر عمویم که در منزل ما بود به دستور مامورین جسد شیخ را به بیرون آورده ودر ماشین شهربانی گذاشتیم. محاصره کوچه که از صبح شروع شده بود تا ساعت ۲ شب ادامه داشت». 

علی‌رغم این که نیروهای امنیتی مانع برگزاری هرگونه مراسم در شهر بوشهر برای این شهید شدند با این وجود مراسم ختم، هفتم و چهلم شهید عاشوری با شکوه و با حضور گسترده مردم در کنار مزار ایشان در چغادک برگزار گردید. بعد از شهادت حجت‌الاسلام والمسلمین شیخ ابوتراب، تحرکات انقلابی در استان بوشهر ادامه یافت و این موج گسترده مردمی با انتصاب نماینده حضرت امام خمینی در استان حجت‌الاسلام والمسلمین سید محمد صالح طاهری جان تازه‌ای گرفت و سرانجام مردم حق‌جوی این دیار همانند سایر نقاط کشور پیروزی انقلاب اسلامی را با یاد آن شهید بزرگوار و دیگر شهدای گلگون کفن جشن گرفتند.  

 

پی‌نوشت‌ها:


[1] مصاحبه با غلامحسین خدام بانی فعلی مسجد امام رضا (ع) مورخه 3 / 1 / 1381.

[2] مصاحبه با حجت‌الاسلام و المسلمین شیخ سلمان بحرانی مورخه 10 / 1 / 1381.

[3] برگرفته از مصاحبه هفته‌نامه نصیر بوشهر شماره ۱۴۹ با خانم عاشوری همسر شهید.

[4] مصاحبه با حجت‌الاسلام و المسلمین شیخ سلمان بحرانی، فروردین 1381.

[5] کتاب «شهید حجت‌الاسلام ‌و المسلمین شیخ ابوتراب عاشوری به روایت اسناد ساواک»، مرکز بررسی اسناد تاریخی، سال 1383، بخش اسناد ساواک، ص 181.

[6] مصاحبه با حاج سید احمد هاشمی یکی از ساکنین محله سیدهای سنگی، فروردین 1381.

[7] مصاحبه با حجت‌الاسلام و المسلمین شیخ سلمان بحرانی، فروردین 1381.

[8] همان.

[9] کتاب «شهید حجت‌الاسلام ‌و المسلمین شیخ ابوتراب عاشوری به روایت اسناد ساواک»، همان، بخش اسناد ساواک، ص 58.

[10] همان، ص 120.

[11] مصاحبه با حجت‌الاسلام محمد صادق عاشوری فرزند شیخ ابوتراب، مورخه 17 / 1 / 1381.

[12] کتاب «شهید حجت‌الاسلام ‌و المسلمین شیخ ابوتراب عاشوری به روایت اسناد ساواک»، همان، ص 28.

[13] مصاحبه با حاج سید احمد هاشمی، فروردین 1381.

[14] همان، اسفند 1380.

[15] برگرفته از مصاحبه سید باشی جباری، راننده شهید عاشوری با هفته‌نامه نسیم جنوب مورخه ۲۳ اسفند 1380.

[16] مصاحبه با حجت‌الاسلام شیخ عباس عاشوری، فروردین 1381.

[17] مصاحبه با حاج غلامحسین غریبی،  فروردین 1381.  

[18] همان.

[19] کتاب «شهید حجت‌الاسلام ‌و المسلمین شیخ ابوتراب عاشوری به روایت اسناد ساواک»، همان، ص 196-192.

[20] همان، ص 197.

[21] همان، ص 159.

[22] . برگرفته از مصاحبه حجت‌الاسلام شیخ حسن بحرانی با هفته‌نامه نصیر بوشهر شماره ۱۵۱، 8 / 2 / 1381.

[23] . ر.ک: «زنده جاوید»، محمود عاشوری،  ص 31.

[24] مصاحبه با حجت‌الاسلام شیخ حسن بحرانی، اسفند 1381.

[25] شهدای روحانیت در صد ساله اخیر، علی ربانی خلخالی، جلد اول، ص 306.

[26] کتاب «شهید حجت‌الاسلام ‌و المسلمین شیخ ابوتراب عاشوری به روایت اسناد ساواک»، همان، ص 81.

[27] همان، ص 243.

[28] همان، ص 252-248.

[29] همان، ص 241.

[30] همان، 251.

[31] . مصاحبه با آقایان زین‌الدین عاشوری و محمدعلی فقیه.

[32] . نام مستعار و محلی سر پاسبان سید علی‌اصغر هاشمی سید مختار بوده است.



























راهپیمایی در بوشهر


اجتماع بعد از راهپیمایی در میدان امام خمینی فعلی در شهر بوشهر و سخنرانی شهید ابوتراب عاشوری


شهید عاشوری در جوانی (اولین بازجویی در ساواک)


شهید عاشوری


سخنرانی و روضه‌خوانی شهید عاشوری در مدینه منوره


شهید عاشوری- محمدیان- اعتصامی (صحرای عرفات)


سخنرانی در امامزاده عبدالمهیمن بوشهر


سخنرانی در امامزاده عبدالمهیمن بوشهر


راهپیمایی مردم بوشهر در چهلم این شهید در میدان امام خمینی فعلی


اجتماع مردم بوشهر در چهلم شهید عاشوری در میدان امام خمینی فعلی


یکی از اردوهای فرهنگی تشکیل شده توسط شهید عاشوری


یکی از اردوهای فرهنگی تشکیل شده توسط شهید عاشوری


شهید عاشوری در صف اول راهپیمایی مردم بوشهر علیه رژیم شاه


شهید عاشوری در صف اول راهپیمایی مردم بوشهر علیه رژیم شاه

منبع: برگرفته از مقدمه کتاب «شهید حجت‌الاسلام ‌و المسلمین شیخ ابوتراب عاشوری به روایت اسناد ساواک»، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، سال 1383.
 

تعداد مشاهده: 21991


مطالب مرتبط

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.