امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: عبرت‌ها چه بسیارند و عبرت‌گیری و پندپذیری چه اندک است. قصارالحکم، صفحه 118، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.

ما را در طول تاریخ و در سده‌های اخیر از هر پیشرفتی محروم کرده‌اند و دولت‌مردان خائن و دودمان پهلوی خصوصاً. امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج 21، ص 416.

 

شرحی بر اسناد

شکنجه‌گری به نام محمدعلی شعبانی معروف به دکتر حسینی


تاریخ انتشار: 12 ارديبهشت 1403


محمدعلی شعبانی معروف به دکتر حسینی بازجو و شکنجه‌گر، به سال 1302 در گلپایگان به دنیا آمد .پس از ناتمام ماندن تحصیلات در مقطع ابتدایی، به ارتش وارد و با درجه گروهبانی در رکن 2 مشغول خدمت شد. پس از تأسیس ساواک در سال 1336، برای ادامه خدمت به ساواک منتقل و در اداره سوم مشغول به کار شد. برای مدتی مدیر داخلی بازداشتگاه اوین بود و خود در شکنجه و بازجویی زندانیان و متهمین سیاسی شرکت می‌جست و در پی به وجود آمدن کمیته مشترک ضد خرابکاری ساواک و شهربانی در سال 1351، به آنجا منتقل شد. وی دوره‌های آموزشی «توجیه و حفاظت»، «شوک الکتریکی» و «آپولو» را در ساواک طی نموده و در کمیته مشترک ضد خرابکاری به کار بست.
حسینی به خاطر جدیت و پشتکار فراوان در امر شکنجه زندانیان، موفق به دریافت نشان‌ها و مدال‌های مختلف گردید. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در تاریخ 24 اسفند 1357 هنگامی که منزلش محاصره بود با اسلحه کمری اقدام به خودکشی نمود که بلافاصله به بیمارستان منتقل و سرانجام در تاریخ 12 / 2 / 58 درگذشت. (آرشیو موزه عبرت ایران و همچنین برگرفته از روزنامه کیهان ، مورخ شنبه 15 اردیبهشت 58)
وی شخصی نام آشنا برای زندانیان سیاسی و متخصص‌ترین فرد در زدن کابل بود. او زندانیان را روی دستگاه مخصوص شکنجه «آپولو» می‌نشاند و کف دست و ساق پای زندانی را زیر گیره‌های آن پرس نموده و کلاه آهنی مخصوصی که تا گردن زندانی را می‌پوشاند روی سر او قرار می‌داد. آنگاه شروع به زدن کابل می‌نمود. سر کابل‌ها افشان بود و موقع اصابت به کف پا، نوک آن روی پا برمی‌گشت و موجب کنده شدن گوشت‌های آن می‌شد. گاهگاهی هم با شیئی چوبی یا فلزی ضربه‌ای به کلاه وارد می‌کردند که صدای بسیار وحشتناکی در آن ایجاد شده و در گوش زندانی می‌پیچید که فوق‌العاده آزار دهنده بود و شکنجه‌ای بود مضاعف بر سایر شکنجه‌ها. وی برای جلو‌گیری از کاهش درد و برای‌ بی‌حس نشدن موضعی ضربات کابل را به صورت کاملاً موازی در کنار هم به کف پا فرود می‌آورد، به گونه‌ای که هیچ ضربه‌ای بر روی محل ضربه قبلی نمی‌خورد. وضعیت کف پا به صورتی در می‌آمد که گویی چندین سیخ کباب را کنار هم چیده‌اند. با این حال اگر نظر بازجو مبنی بر فنی‌تر شدن شکنجه بود، حتماً آتش سیگار خود را روی بدن عریان زندانی خاموش می‌نمود.



منبع: شکنجه‌گران می‌گویند، قاسم حسن‌پور، موزه عبرت، سال 1388.
 

تعداد مشاهده: 25894


مطالب مرتبط

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.