تحلیلی کوتاه از شهادت آیتالله سید مصطفی خمینی
تاریخ انتشار: 30 مهر 1403
نخستین سند ساواک که به شهادت آیتالله سیدمصطفی خمینی اشاره دارد، مربوط به تاریخ 1 / 8 / 1356 است. براساس این سند برابر اعلام آیتالله سید حسن حجت، مصطفی خمینی پسر بزرگ روح الله خمینی، روز 30 / 7 / 36 (1356) در اثر سکته قلبی فوت نموده است.[1]
گزارشی از بغداد نیز در این باره حاکی بود که:
صبح روز 1 / 8 / 36 هنگامی که خانواده خمینی وارد اتاق مصطفی پسر بزرگ خمینی شده، با جسد او رو به رو میشوند و در نتیجه جسد وی را جهت تعیین علت مرگ به بیمارستان منتقل میکنند.... نظریه یکشنبه: تا کنون علت مرگ اعلام نشده و احتمالاً بر اثر سکته قلبی بوده است.[2]
ساواک از همان آغاز خبر درگذشت ایشان را با عنوان " فوت و با تأکید بر سکته قلبی" منتشر و پیگیری میکرد. در تمام اسناد بر جای مانده از ساواک چنین تأکیدی کاملاً آشکار است. در آگهیهایی که به مناسبت تشکیل مجلس ختم آیتالله سید مصطفی نیز در جراید منتشر شده از این واقعه با عناوین "رحلت ناگهانی، ارتحال و درگذشت" یاد شده است.[3] این آگهیها با نظارت ساواک منتشر شده و ناشرین این آگهیها مجبور بودهاند نظر ساواک و دیگر نهادهای مسئول را رعایت کنند. بنابر این در استناد به آنها برای توصیف این واقعه به عنوان رحلت و نه شهادت، لزوماً باید نظارت و سختگیریهای نهادهای حکومتی به ویژه ساواک را در نظر داشت.
پذیرفتن خبر رحلت ایشان (به شکل سکته قلبی) برای مردم دشوار بود. اخبار رسیده از کویت نیز حکایت داشت که:
در نشریهای به زبان عربی... آمده است که طبق اظهار نظر پزشکانی که از او معاینه به عمل آوردند، مشکوک میباشد... این اقدام توسط عمال شاه ضد علمای دین صورت گرفته.[4]
نمونهای دیگر از سخت باوری مردم درباره درگذشت عادی ایشان در مجلس ترحیمی که از طرف مدرسین حوزه علمیه قم در مسجد اعظم قم برگزار شد، از سوی آیتالله حاج شیخ مهدی ربانی رانکوهی اعلام شد:
وظیفه وزارت امور خارجه یکی این است که اگر یکی از اتباع ایران در یک کشور خارجی فوت نماید، باید در مورد علت مرگ او رسیدگی کند که چه شده است از دنیا رفته. چرا وزارت امور خارجه در مورد فوت حجتالاسلام آقا مصطفی خمینی تحقیق نکرده و اگر کرده چرا در روزنامهها درج نشده؟[5]
یکی از اسناد ساواک، درباره حاج آقا مصطفی و نقش او در مبارزات انقلابی قابل تأمل جدی است. ما در ادامه میکوشیم روایت این سند از درگذشت و سکته قلبی حاج آقا مصطفی خمینی را به گونه روایتی دیگر از شهادت ایشان ارائه کنیم. در این سند اشاره شده است.
قرائن نشان میدهد که فعالیتهای سیاسی خمینی به وسیله فرزند متوفای صورت میگرفت.
این نگرانیها به حدی بود که نماینده سرویس اطلاعاتی ایران با رئیس سرویس اطلاعاتی عراق دیدار و نگرانیهای خود را به طرف عراقی اعلام کرده بود.
به موجب اطلاعات واصله مقامات امنیتی عراق به خمینی ابلاغ یا اخطار کردهاند که از ادامه فعالیتهای غیرمذهبی خودداری کند.
بر اساس این سند، این احتمال مطرح بود که حاج آقا مصطفی رهبری مبارزات انقلابی را در آینده عهده دار شوند:
عناصر افراطی و روحانیون مخالف و ایرانیان منحرف در خارج از کشور کوشش داشتند مصطفی را کم کم به سرحد خمینی برسانند تا پس از فوت پدرش جانشینی از دیدگاه آنان وجود داشته باشد که بتوانند از نام و نشان او بر ضد دولت استفاده کنند.
این تحلیل نشان میدهد رژیم و دستگاه امنیتی آن به نقش و جایگاه حاج آقا مصطفی در تداوم مبارزات به خوبی آگاه بوده است. آنها با تجزیه و تحلیل روابط اطلاعاتی که از مبارزات انقلابیون و روابط عناصر انقلابی و... به دست آورده بودند، به این نتیجه رسیده بودند که پرچمدار آتی مبارزات حاج آقا مصطفی خمینی است.
در این سند هم چنین به این نکته اشاره شده است که:
بر خلاف میل باطنی عناصر منحرف فوت این شخص در خانه خود خمینی است که خوشبختانه هیچ گونه دستاویزی را برای منحرفین باقی نگذاشت؛ زیرا در صورتی که نامبرده در یکی از کشورهای دیگر به ویژه ایران فوت میکرد کلیه عناصر مخالف و حتی افراد بیطرف مرگ او را از ناحیه دستگاههای ایرانی قلمداد میکردند و از وی به عنوان شهید بهره برداریهای تبلیغاتی میکردند.
این بخش از سند نشان میدهد که ساواک از درگذشت آیتالله سید مصطفی در ایران یا هر کشور دیگری نگران بود. زیرا میترسید این کار به پای رژیم و دستگاه اطلاعاتی و امنیتی آن گذاشته شود. از این رو درگذشت ایشان بی سر و صدا (مثلاً به شکل سکته) آن هم در عراق و در منزل حضرت امام (ره)، بسیار مورد پسند ساواک بود. در این صورت ساواک خوشحال بود که با مرگ او تمام نقشههای آنان بر آب شد.
تحلیلگر ساواک (چهارشنبه) در این خصوص مینویسد:
با مرگ او احتمالاً این فعالیتها مختل خواهد شد. مضافاً این که تا زمان نامحدودی در ادامه فعالیتهای خمینی وقفه ایجاد میشود و احیاناً روی روشهای جاری او تأثیر میگذارد.[6]
این سند به گونهای تنظیم شده است که نشان میدهد آیتالله سید مصطفی به صورت طبیعی و به دلیل سکته قلبی درگذشته است. ساواک خوشحال است که چنین وضعیتی (رحلت در عراق) فرصت رهبری و تداوم مبارزات در آینده را از نهضت سلب کرده است. از سوی دیگر چنین درگذشتی، مانع از تبدیل شدن آیتالله سید مصطفی به یک انقلابی شهید و تأثیرات بعدی آن (به تعبیر ساواک: بهره برداریهای تبلیغاتی) شده است.
اکنون ما در این جا چینش اخبار سند و تحلیلهای آن را به گونهای دیگر ارائه میکنیم تا روایتی دیگر از شهادت آیتالله سید مصطفی خمینی ارائه کنیم.
ساواک به خوبی آگاه بود که آیتالله سید مصطفی خمینی نقش مهمی در روند نهضت انقلابی مردم دارد. دستگاه اطلاعاتی رژیم به این نتیجه رسیده بود که ایشان رهبری آینده این مبارزات را عهده دار خواهند بود. این تحلیلها مبتنی بر اخبار به دست آمده از نیروهای انقلابی بود و ساواک این اخبار را به شکلهای مختلف میتوانست فراهم نماید. نماینده سرویس ایران با چنین ذهنیتی به دیدار رئیس سرویس اطلاعاتی عراق رفته است. نتیجه این دیدار فشارهای دولت عراق بر بیت حضرت امام (ره) در نجف بوده است.
نکته دیگر آن که ساواک میترسید در صورت درگذشت آیتالله سید مصطفی به شکلی غیر طبیعی و در جایی غیر از خاک عراق برای حکومت ایران و دستگاه امنیتی و اطلاعاتی آن خطرناک است. زیرا بر روند مبارزات اثر میگذاشت و آتش آن را تیزتر میساخت و از سوی دیگر به نیروهای انقلابی مجال میداد از آیتالله سید مصطفی یک شهید انقلابی بسازند.
اکنون میتوان روایتی را بر مبنای این سند ارائه کرد:
ساواک که به نقش و جایگاه کنونی و آینده آیتالله سید مصطفی در مبارزات انقلابی آگاه بود، میکوشید به شکلهای مختلف مانع از تداوم این وضعیت شود. ساواک از سویی تلاش میکرد به کمک دستگاه اطلاعاتی عراق، محدودیتهایی را برای ادامه فعالیتهای انقلابی ایشان ایجاد کند و از سویی دیگر برنامه حذف ایشان از رهبری آینده نهضت را در دستور کار قرار داد. این حذف باید به شکلی کاملاً عادی و طبیعی (مرگ شبانه در بستر و طرح احتمال سکته قلبی) اجرا میشد. عراق و شهر نجف (بیت حضرت امام ره) به عنوان محل این کار انتخاب شد تا شائبه شهادت ایشان نیز منتفی شود. خوشحالی عناصر ساواک از چنین وضعیتی در تحلیلها کاملاً آشکار است؛ آنها خود را به مثابه برنده یک نبرد تلقی میکنند که توانستهاند ضربهای اساسی به نهضت وارد کنند و انقلابیون را در وضعیتی دشوار و نا امید کننده نسبت به آینده قرار دهند. تحلیل آنها به گونهای بود که گویی مبارزات انقلابی به رهبری امام خمینی (ره) به پایان خود نزدیک شده است.
چنین روایتی به ما اجازه میدهد درگذشت آیتالله سید مصطفی خمینی را شهادت بخوانیم و تسلیم ادبیات ساواک و تأکیدهای مکرر این دستگاه بر سکته قلبی و درگذشت ایشان نشویم.
برگزاری مجالس ختم متعدد در شهرهای مختلف ایران نشان داد که انقلابیون یاد آیتالله سید مصطفی خمینی را چونان شهیدی بزرگ گرامی داشتهاند. رژیم که از بهره برداریهای نیروهای انقلابی میترسید اکنون آثار شهادت ایشان را در تداوم مبارزات انقلابی مشاهده میکرد. بیگمان شهادت آیتالله سید مصطفی خمینی بر تداوم و تشدید مبارزات انقلابی مردم ایران اثری غیر قابل انکار گذاشت و با برپایی زنجیرهای از مجالس ترحیم در شهرها و مساجد مختلف کشور، رود خروشان انقلاب ملت ایران شتابی دم افزون گرفت.
حضرت امام خمینی(ره) در پاسخ به نامهها و تلگرافهایی که به خدمت ایشان میرسید، نکات جالبی را اشاره فرمودهاند که بخشهایی از این پاسخها را در این جا میآوریم. این بخشهای گزینش شده به ما کمک میکند روایت شهادت حاج آقا مصطفی و آثار آن را کاملتر کنیم.
بسمه تعالی
انا لله و انا الیه راجعون
در روز یکشنبه نهم شهر ذی القعده الحرام1397، مصطفی خمینی نور بصرم و مهجهی قلبم، دار فانی را وداع کرد و به جوار رحمت حق تعالی رهسپار شد.
اللهم ارحمه و اغفر له و اسکنه الجنه بحق اولیائک الطاهرین-علیهم الصلوه و السلام[7]
این طور قضایا مهم نیست خیلی، پیش میآید. برای همه مردم پیش میآید و خدای تبارک و تعالی الطافی دارد ظاهر و الطاف خفیه... اگر اطلاع داشتیم از آن الطاف خفیهای که خداوند تبارک و تعالی نسبت به عبادش دارد... و اطلاع بر آن مسائل داشتیم، در این طور چیزهایی که جزئی است و مهم نیست، اینقدر بیطاقت نبودیم؛ میفهمیدیم که یک مصالحی در کار است، یک الطافی در کار است، یک تربیتهایی درکار است.[8]
گر چه واقعه، غیر مترقبه و ناگهان واقع شد، لکن - له الحمد- امانت به دست صاحبش سپرده شد و در جوار جدش آرمید.[9]
این مصیبتها در مقابل مصایبی که بر اسلام و مسلمین وارد شده و میشود، چیزی نیست.[10]
من امید داشتم که این مرحوم، شخص خدمتگزار و سودمند برای اسلام و مسلمین باشد؛ ولی لا رادَّ لقضاه و انَّ الله لغنیٌ عن العالمین. بحمد الله تعالی طبقات مسلمین خصوصاً در ایران به جنبش آگاهانه گرائیدهاند و به هیچ وجه قائم به شخص یا اشخاص نیست...[11]
اینجانب از عموم طبقات ملت مظلوم ایران که در این حادثه ناگهانی اظهار محبت و همدردی نمودهاند تشکر میکنم... ما با گرفتاری عظیم و مصیبتهای دلخراشی مواجه هستیم که باید ذکری از مصائب شخصی نکنیم؛ لکن این تظاهرات عظیم (برگزاری مجالس و مراسم ختم حاج آقا مصطفی در ایران) در این فرصت، جواب قولی و عملی از یاوه سرائیهای چندین ساله این عنصر نالایق بود... این تظاهرات برای شخص نبود؛ اظهار تنفر از دستگاه جبار و رفراندم حقیقی و رأی عدم اعتماد بر دستگاه خیانتکار بود...[12]
پینوشتها:
[1] . سند شماره 605 / 21ه، تاریخ: 1 / 8 / 36(1356)، نک: امید اسلام، شهید آیت الله حاج سید مصطفی خمینی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1388، ص 351.
[2] . سند شماره 1745، تاریخ: 2 / 8 / 36(1356)، همان، ص 355.
[3] . همان، ص367-366.
[4] . سند شماره 2140، تاریخ 11 / 8 / 36(1356)، همان، ص 437.
[5] . سند شماره 6043 / 21، تاریخ: 8 / 8 / 36، همان، ص 403-402.
[6] . سند شماره 1769،تاریخ: 9 / 8 / 36(1356)، همان، ص 413-412
[7] . یادبود، زمان: 1آبان 1356، موضوع: یادداشت تاریخ شهادت آقای آیتالله سید مصطفی خمینی، نک: صحیفه امام؛ مجموعه آثار امام خمینی (س)، تهران، 1389، جلد سوم، ص 233.
[8] . سخنرانی، زمان:10 آبان 1356، مناسبت شهادت آیتالله سید مصطفی خمینی، همان، جلد سوم، ص 235-234.
[9] . نامه به حجتالاسلام و المسلمین سیدحمید روحانی (زیارتی)، مورخه 13 آبان 1356، همان، ص 253.
[10] . پیام به یاسر عرفات، 13 آبان 1356، همان، ص 254.
[11] . نامه مورخه 13آبان 1356، مخاطب نامه: جلالالدین فارسی، لبنان، همان، ص 258.
[12] . پیام، زمان: 21 آبان 1356، مخاطب: علمای اعلام و ملت ایران، همان، ص 260.
شهید آیت الله سید مصطفی خمینی در کنار آیات و حجج اسلام محمدفاضل لنکرانی، شهاب الدین اشراقی، سید مرتضی فقیه مبرقعی و علوی بروجردی در یکی از محافل دوستانه
شهید آیتالله سید مصطفی خمینی در کنار آیتالله سید محمدخامنهای و دو تن از دوستان در یکی از مسافرتها
شهید آیت الله سید مصطفی خمینی درمنزل شخصی در نجف اشرف-عکس از دکترصادق طباطبایی
تعداد مشاهده: 21600