امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: هرکس عبرت گیرد بینا گردد، و هرکس بینا گردد می‌فهمد، و هرکس بفهمد عالم و دانا شود.  سفینه البحار، جلد 2، صفحه 146، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.

اگر شما به مردم کار نداشته باشید، به مصالح مردم، به مصالح کشور کار نداشته باشید...، این همان است که آمریکا می‌خواهد. امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج 13، ص 202.

 

مقالات بدون درج سند

محمد رضا پهلوی ( قسمت پنجم) بخش اول



لقب، دارایِ پیشینه ای به قِدمت خلقت آدمی است و در لغت، به معنایِ اسمی غیر از اسم اصلی است که کسی به آن شهرت پیدا کند. در لغتنامه ی دهخدا، در باره ی آن آمده است:

« نام، که دلالت بر مدح یا ذم کند. آن نام، که پس از نامِ نخستین دهند کسی را و حاوی مدحی یا ذمی باشد. نامی که در آن، معنی مدح یا ذم منظور باشد ... کلمه ای را گویند که آن، تعبیر از چیزی کند ...

فرخی: ما را سخن فروش نهادی لقب، چه بود . خواجه ز ما به زر نخریدی همی سخن.

خاقانی: و اسباب دولت و قدرت و جاه و حشمت او زیادت می شد تا او را امیرالامراء المؤیّد من السّماء لقب دادند.»

لقب، که یکی از ضرورت های زندگی بشری به شمار می رفت و می رود؛ در طولِ تاریخ، دارای چنان عمومیتی بود که تمامی اقشار و افراد و صنوف را در برمی گرفت؛ ولی از زمانی که دادنِ لقب، به صورتِ رسمی، در دایره ی حکومت ها قرار گرفت و با صدور فرمان و مزایایِ حکومتی همراه شد، روز به روز بر تنوع و مزایایِ آن افزوده شد.

این مسئله در دورانِ قاجار به اوج خود رسید و اعطایِ آن، که در شرایط خاص و با شیوه های‌های گوناگونی صورت می گرفت، آن را به صورتی مبتذل درآورد. القابی که دارای پسوندهایی چون: « السلطنه. الممالک، الدوله و الملک » بود، همه کس و همه چیز را در بر می گرفت. یکی نظام السلطنه بود و دیگری شعاع السلطنه. یکی مستوفی الممالک بود و دیگری صدرالممالک. یکی ظهیرالدوله بود و دیگری وثوق الدوله؛ و یکی بدیع الملک بود و دیگری رکن الملک. کارِ اعطاء و خرید و فروش القاب به جایی رسید که یکی از دلقک های دربار، که پس از اتمامِ مراسم عیش و نوش درباریان، به سراغ باقیمانده ی غذای سفره ی رنگین آنان می آمد و به خوردنِ آن مشغول می شد، به لقبِ » شغال الدوله «مفتخر شد؛ لقبی که به علت اعطای آن، شغال الدوله را از مزایایی برخوردار می کرد.

مسئله ی القاب، زمانی بیشتر جلوه کرد که پایِ اعطایِ نشان های مخصوصِ استعماراگرانِ انگلیسی و برخورداری از امتیازات آن، به ایران باز شد و به عنوان وسیله و ابزاری در جهت نفوذ و سلطه ی بیشتر و گسترده تر، مورد استفاده قرار گرفت و از این طریق، بسیاری از دولتمردانِ کشوری و لشکریِ ایران، در دایره ی حمایت و برخورداری از امتیاز شهروندی بیگانگان! واقع شدند.

ناصر الملک یکی از آنان است که در زمانی که دستگیر شد، « چرچیل، از طرف وزیر مختار انگلیس آمد و گفت که: ناصرالملک دارای بزر گترین نشان دولت انگلیس است، مرخصش بفرمایید، به اروپا برود.»1

« مخبرالدوله، وزیر علوم، وزیر تلگراف و وزیر معادن است و پسرش صنیع الدوله، داماد ولیعهد است. موقع تأسیس خط تلگراف هند و اروپا، با انگلیس ها روابط پیدا کرده و نشان هندوستان سی . آی . ای را از طرف دولت انگلستان دریافت داشته است. »2

« یکی از نشان های انگلیس که به ظل السلطان داده شد، همان نشان زانوبند Order of garter است که به سلاطین و نایب السلطنه ها داده می شود.»3

یکی دیگر از نشان هایی که توسط انگلیس ها به دولتمردان! ایرانی! داده می شد، نشانی موسوم به: نشان حمام The Order of the Bath بود که دارنده ی آن، ضمنِ استفاده از مزایای نشان، به لقب « سِر » نیز مفتخر! می گردید که نمونه های آن: یکی حاج میرزا حسین شریف کاشانی است و یکی هم عباس افندی از رهبرانِ تشکیلات بهائیت.4

نمونه های دیگر از نشان های انگلیسی که به ایرانی ها! نیز داده شد، نشان سن میشل و سن ژرژ بود که در سال 1818 م به یادبود الحاق جزیره مالت و جزایر ایونین، در انگلستان ایجاد شد. این نشان، به شکل صلیبی که دارای هفت شاخه است، می باشد.5

1- رجال بامداد ، ج 1 ، ص 51

2- همان ، ج 2 ، ص 279

3- همان ، ج 4 ، ص 52

4- همان ، ج 6 ، ص 53

5- همان ، ج 1 ، ص 246

منبع: وبلاگ عبور از تاریخ

 
 
 
   
 


 

تعداد مشاهده: 5693

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.