بررسی بازگشت امام خمینی به کشور، 12 بهمن 1357
تاریخ انتشار: 11 بهمن 1401
مقدمه
پس از خروج شاه از کشور در ۲۶ دی ۱۳۵۷، امام در پیامی کوتاه خطاب به خبرگزاریهای جهان اعلام کرد که در اولین فرصت به ایران بر میگردد تا در کنار ملت به مبارزه علیه رژیم پهلوی ادامه دهد. در این زمان انقلابیون و مردم که بیصبرانه منتظر دیدار امام بودند، کمیته استقبال را جهت برنامهریزی ورود ایشان تشکیل دادند. از طرفی مسئولان و سردمداران رژیم پهلوی ورود امام به کشور را پایانی بر تمام امیدهایشان میپنداشتند و یقین داشتند که در این صورت، طومار سلطنت پهلوی برچیده خواهد شد. به همین دلیل درصدد برآمدند از ورود ایشان جلوگیری نمایند. به این ترتیب برگی دیگر از مبارزات انقلابیون و مردم با مسئولان رژیم پهلوی شکل گرفت که در نهایت اراده ملت پیروز گشت و امام خمینی در تاریخ 12 بهمن ماه به کشور وارد شد. از آنجا که ورود امام به کشور یکی از مهمترین وقایع تاریخ معاصر ایران است، نوشتار حاضر کوشیده است حواشی و اتفاقات قبل از ورود امام خمینی به کشور را تا ورود ایشان و همچنین مبارزات ایشان را تا پیروزی انقلاب اسلامی در تاریخ 22 بهمن 57 مورد بررسی قرار دهد.
مهمترین وقایعی که در این نوشتار بررسی شده، اقدامات دولت شاپور بختیار برای جلوگیری از ورود امام خمینی به کشور، تحصن روحانیون و راهپیماییهای مردمی در اعتراض به این اقدام رژیم، ورود امام خمینی و سخنرانی در بهشت زهرا، انتصاب مهندس مهدی بازرگان به نخست وزیری و نهایتاً فرمان شکستن کودتا در 21 بهمن ماه و پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن ماه است.
خبر بازگشت امام خمینی به کشور
پس از فرار شاه از کشور و اوجگیری فعالیتهای انقلابی و همزمان با شور و شعف مردم و تقاضای آنها برای بازگشت امام خمینی(ره) به کشور و هدایت و رهبری انقلاب اسلامی، ایشان در 30 دى 1357 با صدور پیامیاز نوفل لوشاتو، ضمن اعلام خبر بازگشت قریبالوقوع خود به ایران، فرمودند:
«اینجانب انشاءالله تعالى بزودى به شما مىپیوندم تا در خدمت شما باشم و با همت شجاعانة شما به رفع مشکلات کوشا بوده و با همصدا و همقدم شدنِ همة اقشار ملت بر فسادها غلبه کنیم. دوستان عزیزم! خود را براى خدمت به اسلام و ملت محروم مهیا کنید. کمر به خدمت بندگان خدا که خدمت به خداست ببندید. من با توفیق خداوند تعالى پس از چند روزى در خدمت شما خواهم بود و در پشت سر شما به سربازى خود ادامه خواهم داد.»[1]
این پیام روحانیون و اقشار حامی امام خمینی را بر آن داشت تا با شتاب بیشتری مقدمات استقبال از امام را فراهم نمایند.
تشکیل کمیته استقبال از امام خمینی
کمیتهای که مقدمات ورود امام بعد از خروج شاه را پیگیری میکرد، به نام «کمیته استقبال از امام خمینی» نامگذاری شد. این کمیته متشکّل از نیروهای انقلابی و زیر نظر شورای انقلاب اسلامی بود. در واقع، کمیته استقبال، برای برگزاری مراسم ورود، حفاظت، تدارکات و نیز اقامت حضرت امام، تشکیل شده بود. این کمیته با حضور نمایندگان همه گروهها و دستههای سیاسی مبارز تشکیل شد. بدین ترتیب ستاد مرکزی کمیته استقبال از امام با عضویت آقایان: استاد (شهید) مرتضی مطهری (رئیس شورای انقلاب اسلامی)، (شهید) دکتر محمد مفتح (رابط جامعه روحانیت مبارز)، فضلالله محلاتی (رابط روحانیت مبارز)، هاشم صباغیان (رابط نهضت آزادی)، اسدالله بادامچیان (رابط مؤتلفه اسلامی)، کاظم سامی( رابط جاما)، حسین شاهحسینی (رابط جبهه ملی)، اصغر تهرانچی (رابط بازار) و علی دانشمنفرد (رابط انجمن اسلامی معلمان)، تشکیل شد.[2] این کمیته روز اول بهمن در مدرسه رفاه، رسماً کار خود را آغاز کرد.
اولین موضوع مورد بحث این کمیته، تعیین محل استقرار امام بود که حاجاحمد آقا از قول امام خمینی(ره) سه معیار برای آن مشخص کرده بودند:
1. یکی از نقاط مردمی تهران باشد.
2. مکان شخصی نباشد.
3. با اهداف نهضت هماهنگ باشد.
در نتیجه، مدرسه رفاه[3] به عنوان محل اقامت امام و مرکز فعالیتهای انقلاب انتخاب گردید.[4] یکی دیگر از موضوعات مهم برنامه ـ پس از تعیین مکان اقامت ـ استقبال از امام خمینی بود. زمانی که آیتالله بهشتی برنامههای کمیته را برای اطلاع امام به پاریس گزارش داد، امام در واکنش به تدارکات در نظر گرفته شده در مراسم استقبال، به آقای اسماعیل فردوسیپور فرمودند:
«به این آقایان بگو: مگر کوروش را میخواهند وارد ایران بکنند؟! یک طلبه از ایران خارج شده، همان طلبه به ایران برمیگردد...»[5]
از این رو کمیته، طی اطلاعیهای به مردم اعلام کرد که شکوه و جلال این استقبال در سادگی آن خواهد بود. بنابراین در هنگام استقبال از امام خمینی از ذبح حیوانات و آذینبندی خودداری کنید.[6]
بعد از تعیین محل استقرار امام، دومین کار اعضای کمیته، سازماندهی و ایجاد تشکیلات برای خود کمیته بود. در نتیجه چندین واحد از جمله واحد تبلیغات، انتظامات، تدارکات، برنامهریزی، روابط عمومی، اطلاعات شهرستانها و خبرنگاران، طراحی گردید.[7] واحدهای یاد شده گروههای کوچکتری همچون تبلیغات داخلی، شعار، تأسیسات، صوت و تصویر، مطبوعات، انتشارات، تلویزیون، تلکس و گروه پزشکان را تشکیل دادند.
امام خمینی سرانجام تصمیم گرفتند سحرگاه روز ششم بهمن به ایران بازگردند. کمیته استقبال نیز در طی اطلاعیه شماره 3 اعلام کرد: «امام خمینی طبق برنامه قبلی و بدون هیچ تغییری» به سوی ایران پرواز میکنند. «ورود به فرودگاه تهران ساعت 8 صبح روز جمعه 6 بهمن ماه و ساعت حرکت به سوی بهشتزهرا ساعت 9 و ورود به بهشتزهرا و ایراد سخنرانی حدود 12 ظهر» خواهد بود.[8] امام خمینی روز چهارم بهمن مراسم خداحافظی را بجا آوردند و از کسانی که در مدت اقامتشان متحمل زحمت شدهاند قدردانی کردند و فرمودند: «ما تصمیم داریم به ایران برویم هر چه که بشود هم ما بنا داریم که برویم، حالا چه از بین راه برگردیم و باز خدمت شما باشیم یا خیر یا برویم و پیاده شویم.»
ممانعت بختیار از ورود امام خمینی
بختیار که از بازگشت امام خمینی به شدت ترسیده بود، میدانست که به محض ورود امام خمینی پایههای لرزان حکومتش فرو میریزد، به فرماندهان نظامی تصریح کرد که «اگر دو ماه فرصت داشته باشد میتواند دولت خود را مستقر سازد؛ امّا اگر [آیتالله] خمینی زودتر بازگردد فاجعهآمیز» است.[9] از این رو وی در صدد به تأخیر انداختن سفر امام خمینی به ایران بود. از جمله اقداماتی که وی برای ممانعت از ورود امام خمینی طراحی کرد: ارسال نامه نزد امام خمینی، درخواست از دولت فرانسه، توطئه قتل امام خمینی و بستن فرودگاهها به روی ایشان بود.
بختیار نامهای را توسط مهندس مرزبان به امام نوشت و از ایشان تقاضا کرد، آمدن خود را به تعویق بیندازد.[10] وی حتی از دوستش حسن نزیه ساکن پاریس خواست تا به امام خمینی پیام دهد که «به خاطر امنیت شخصی، آمدنش را به ایران به تعویق بیندازد.» نزیه پیام را به ابراهیم یزدی رساند، اما دکتر یزدی گفت: دیگر دیر شده «آیتالله تصمیم خود را گرفته است و هیچ چیزی نمیتواند، تصمیم آیتالله را تغییر دهد.»[11] حسن نزیه که تلاش میکرد دولت بختیار را حفظ کند، تلاش زیادی در جهت ملاقات بختیار با امامخمینی داشت که به سرانجام نرسید. پس از شکست بختیار در ملاقات با امام خمینی، نزیه با تأسف گفت: گفتگوی بختیار با امام خمینی میتوانست با نتیجه باشد. من دیروز به فرودگاه رفتم تا آقای بختیار را به پاریس بیاورم.[12]
یکی دیگر از اقدامات بختیار برای تعویق سفر امام خمینی درخواست از دولت فرانسه بود. بختیار که از نامهاش نتیجه نگرفت از سفیر فرانسه دعوت کرد و به او گفت: «لطفاً پس از ترک این جلسه از طریق وزارت امور خارجه و وزیرتان فرانسوا پونسه از آقای ژیسکاردستن از طرف من تقاضا کنید که تمام امکانات را فراهم سازد تا» از بازگشت آیتالله خمینی جلوگیری کند.[13] سوم بهمن یکی از اعضای وزارت امورخارجهی فرانسه نزد امام خمینی رسید. وی به امام خمینی گفت: «بختیار سفیر فرانسه در تهران را احضار کرده و به رئیسجمهور فرانسه پیغام داده که ایشان قبول کنند و این پیغام مرا به آیتالله خمینی بدهند». پیام این است: به ایران نیایید. وی استدلالهای بختیار را نیز نقل کرد و سپس به توضیح نظر دولت فرانسه پرداخت و تأکید کرد: این پیام جنبه غیررسمی دارد و ما نمیخواهیم در امور ایران دخالت کنیم. پس از پایان سخنان نماینده دولت فرانسه، امام خمینی فقط یک کلمه فرمودند: «خیلی متشکرم.»[14] همان روز بازرگان نیز با پاریس تماس گرفت و یکی از خواستههای بختیار را مبنی بر مهلت دادن «حداقل دو ماه» و به تأخیر انداختن سفر از امام درخواست نمود.[15]
از طرفی آمریکا نیز از بازگشت امام خمینی شدیداً نگران بود. آمریکاییان برای جلوگیری از ورود فوری امام خمینی تمام تلاش خود را به کار بستند به طوری که تلاش آمریکاییان از دسترسی رسانهها به دور نماند. رادیو لندن اعلام کرد: آمریکا تلاش دارد تا آیتالله خمینی را از بازگشت باز دارد.[16]
سایروس ونس وزیر امور خارجه آمریکا در این راستا تصمیم گرفت تئودورالیوت سفیر سابق و افسر عالیرتبه و بازنشسته وزارت خارجهی آمریکا را که قبلاً در ایران و افغانستان خدمت کرده بود برای ملاقات نزد امام خمینی اعزام کند. «قرار بود الیوت از آیتالله خمینی تقاضا کند قبل از مراجعت به ایران فرصتی برای استقرار نظم به بختیار بدهد» و تهدید نماید در غیر این صورت ارتش کودتا خواهد کرد و به نفع کمونیستها تمام خواهد شد.[17]
سرانجام سردمداران کاخ سفید تصمیم گرفتند به جای اعزام الیوت از ژیسکاردستن بخواهند تا از نفوذ خود استفاده کند و این پیام را به آیتالله خمینی برساند.[18] بهعلاوه آمریکاییان زیمرمن رئیس قسمت سیاسی سفارت آمریکا در پاریس را مأمور کردند تا با اطرافیان آیتالله تماس بگیرد. وی با دکتر یزدی صحبت کرد و «تأکید کرد که مراجعت ناگهانی آیتالله خمینی ممکن است موجب درگیری و تصادم بین نظامیان و طرفداران آیتالله بشود».[19] چهار روز بعد ابراهیم یزدی «جواب آیتالله خمینی را برای زیمرمن آورد. پاسخ آیتالله مخلوطی از تهدید و برگ زیتون بود. آیتالله اخطار کرده بود اگر بختیار و ارتش بخواهند با او مقابله کنند منافع آمریکا در ایران به خطر خواهد افتاد؛ اما اگر آنها ساکت بنشینند و در جریان بازگشت او به ایران مداخله نکنند، تصادمی روی نخواهد داد.»[20]
امام خمینی بعدها داستان اصرار آمریکاییان بر تأخیر بازگشت را بیان کردند و فرمودند که مطمئن شدم «که اینها توطئه میخواهند ببینند. از رفتن من به ایران اینها یکخونی در دلشان هست و رفتن مرا میخواهند تعویق بیندازند». لذا من مصمم به بازگشت شدم «عازم شدم به اینکه باید بروم». حتی دوستان که توصیه میکردند که «خوب است یک قدری تعویق بیندازید، میگفتم نمیشود، برای اینکه اینها دشمنهای ما هستند و میگویند نرو... زودرس است». پس «مسئلهای در کار است».[21] وقتی تلاش دیپلماتیک آمریکاییان و مقامات ایرانی در به تأخیر انداختن سفر امام خمینی بینتیجه ماند و عزم امام را بر پرواز به سوی ایران مشاهده کردند، توطئهای بسیار خطرناک را علیه امامخمینی طراحی کردند.
بختیار، آمریکاییان، فرماندهان ارتش و درباریان همگی در حال توطئهای بودند که به هر صورت امام خمینی به ایران مراجعت نکند. اردشیر زاهدی در مصر به دنبال سرنگونی هواپیمای امام یا منحرف کردن آن و فرود اجباری در یک پایگاه نظامی و سپس نابودی امام بود.[22] ژنرال رابرت هایزر[23] در جلسه شورای فرماندهان پیشنهاد کرد: «اگر ارتش تا این حد علاقه دارد که امام خمینی را حذف کند چرا به کسی پول نمیدهد که او را بکشد؟»[24]
سپهبد ربیعی در شورای فرماندهان«سه راه را پیشنهاد کرد؛ رهگیری هواپیما و منحرف کردن به یک فرودگاه دیگر، پیدا کردن یک کشور ثالث که حاضر شود هواپیما را در سر راه رهگیری و منهدم کند و راه سوم، بستن فرودگاه گرچه بستن فرودگاه آسانترین راه بود، ولی به نظر هایزر «بستن فرودگاه بیشتر از یکی دو روز ممکن نبود.»[25]
در همین حال خبرگزاری فرانسه گزارش کرد که دو گروه به نامهای «جبهه حافظ سلطنت» و «کمیتهی دفاع از شاه» امام خمینی را تهدید به قتل کردند. به همین جهت پلیس فرانسه گارد حفاظت از امام خمینی را دو برابر کرد.[26] خبرگزاری فرانسه مجدداً اعلام کرد که منابع موثق خبر دادهاند که توطئه سوءقصد علیه آیتالله خمینی که توسط مأموران خارجی طرحریزی شده کشف شده است.[27] پلیس فرانسه نیز به اطرافیان امام خمینی اطلاع دادند که «توطئهای برای از بین بردن امام و اطرافیان نزدیک ایشان طرح و احتمالاً در دست اجرا است.» یکی از مقامات امنیتی فرانسه اطلاع داد که یکی از افرادی که مرتب به اقامتگاه امام خمینی رفت و آمد میکند و اظهار دوستی مینماید «شخص خطرناکی است... وی برادر ارتشبد اویسی معروف است و گذرنامههای متعددی با اسامی گوناگون دارد». این مقام امنیتی گفت: «آنها او را شناسایی کرده و تحت مراقبت خود دارند.» این مقام امنیتی افزود که وی در ارتباط با خبری است که حکایت از «ورود تعدادی از کماندوهای ارتش ایران به پاریس از طریق لندن برای انجام عملیات ویژه در نوفللوشاتو» دارد. پلیس فرانسه علاوه بر شدت بخشیدن به حفاظت، از اطرافیان خواستند تا بیشتر مراقبت کنند. آقای عراقی با نیروهای خودش حفاظت از جان امامخمینی را بالا برد و حتی «رفت و آمد همراهان نزدیک امام را نیز تحت مراقبت شدید قرار داد.»[28]
پس از درز کردن خبر توطئه در مطبوعات و گله مقامات فرانسوی که «این کار برای آنها گران تمام میشود»، هایزر از فرماندهان نظامی پرسید آیا شما اقدامی علیه جان امامخمینی کردهاید؟ «نگاهها این طرف و آن طرف چرخید؛ امّا هیچ کس جواب درست و حسابی به» او نداد.[29]
پرویز راجی سفیر شاه در انگلیس نیز از قول ژنرال هیگ آمریکایی فرمانده ناتو مینویسد: هیگ بعد از ابراز نگرانی از موقعیت شاه پرسید: «درباره مردی که الآن در پاریس نشسته چطور شما میگویید قادر به محو کردنش نیستید؟» هیگ پاسخ شنید که طرحهایی برای انزوای وی در دست اقدام است. هیگ که از این پاسخ عصبانی شده بود گفت: «نه منظورم اینها نیست! میخواهم بدانم که اصولاً چرا شما برای محو فیزیکی خمینی اقدام نمیکنید؟»[30] بعد از اینکه سفر امام خمینی قطعی شد، موضوع بازگشت مجدداً در شورای فرماندهان مطرح شد؛ «برخی از آنها طرفدار انجام اقدام نظامی قبل از ورود امام خمینی بودند. عدهای دیگر معتقد به این بودند که او را به محض ورود به فرودگاه ترور کنند. قرهباغی و حبیباللهی معتقد بودند که باید تصمیم را به عهدهی نخستوزیر بگذارند.»[31]
بختیار نیز موضوع را با کمیسیون امنیتی که از فرماندهان نظامی هر روز در نخستوزیری تشکیل میشد مطرح کرد. نظر آنها «انفجار هواپیمای امام» بود؛[32] امّا سرانجام بختیار تصمیم گرفت هواپیمای امام را از آسمان ایران برباید. به گزارش گریسیک مشاور امنیتی کاخ سفید، طرح بختیار این بود «که هواپیمای آیتالله خمینی را به جزیرهی قشم انتقال داده، وی و همراهانش را در آن جزیره در بازداشت نگه دارد.»[33]
وقتی خبر توطئه بختیار به کاخ سفید رسید «واکنش اولیه کارتر در برابر برنامهی بختیار فوقالعاده مثبت بود». او «با خوشحالی گفت: عالی است»؛ امّا در کاخ سفید همه نظرات آن قدر سطحی و ناسنجیده نبود. ونس اصلاً این طرح را نپسندید و با حرارت زیادی گفت: «اقدام به چنین کاری به طور وسیعی بر ناآرامیهای کنونی خواهد افزود، حتی ممکن است آیتالله خمینی به قتل برسد و نتایج غیرقابل پیشبینی و خطرناکی بهبار آورد. برژینسکی و براون، وزیر دفاع اصرار میکردند که «اگر بختیار قصد دستگیری آیتالله خمینی را دارد باید در انجام این کار ترغیب شود و هرگونه اقدامی برای جلوگیری از اجرای این تصمیم اشتباه بزرگی خواهد بود.» سرانجام این بحث بهجایی نرسید و کاخ سفید نتوانست تصمیم قاطعی اتخاذ کند.[34]
آمریکاییان به خوبی میدانستند دستگیری یا به قتل رساندن امام خمینی به این آسانی نبود. هایزر با همه اعمال شیطانیش تصریح میکرد که در صورت از بین رفتن آیتالله خمینی «بلافاصله پس از آن جنگ داخلی آغاز میشد. احساسات بسیار بالا بود و جنگ به صورت علنی آغاز میشد.»[35]
سرانجام بختیار به این نتیجه رسید که این توطئه مشکل او را حل نخواهد کرد. به روایت خودش «بردنش به جزیره کیش یا به شهر دیگری هم مسائل مهمی را مطرح میکرد که اطمینان نداشتم. بهتر بود که تهران بیاید که قوای انتظامی بالاخره متمرکز بودند. از این جهت گفتم هر بلایی هست بیاید نزدیک خود من. وقتی وارد فضای ایران شد مخصوصاً سپردم که هیچ آسیبی به ایشان نرسد. چرا؟ کشتن خمینی» از لحاظ امکانات «خیلی آسان بود، ولی هیچ کس نمیخواست خمینی را بکشد... به همین آقای [سپهبد] ربیعی میتوانستم بگویم طیارهاش را سرنگون کند. اگر او نمیکرد وسایل دیگری بود که بکنیم، ولی آن وقت عوض سه سال و سی سال، سیصدسال ما در عزای این امام مظلومان بودیم.»[36] اقدام آخر بختیار برای ممانعت از ورود امام خمینی به کشور بستن فرودگاهها به روی ایشان بود.
کارکنان هواپیمای ملی ایران(هما) که تصمیم داشتند تا افتخار بازگرداندن امام خمینی را نصیب خود بگردانند، در سوم بهمن با صدور اطلاعیهای اعلام کردند که «دیدگاه مشتاق ملّت ایران و میلیونها آزادیخواه جهان در انتظار گامهای رهبر عالیقدر اسلامی حضرت امام خمینی بر سرزمین ماست... بدین وسیله از طبقات مختلف مردم مجاهد ایران دعوت میشود تا روز چهارشنبه 4 /11 /1357 ساعت ده صبح در فرودگاه مهرآباد شرکت نموده تا به یاری خدا و پشتیبانی ملت ایران پرواز انقلاب به مقصد پاریس در حضور حضرت آیتالله طالقانی و مردم ایران انجام گیرد.»[37] به دنبال این اقدام، بختیار با مشورت شورای امنیت تصمیم بر بستن فرودگاههای سرتاسر کشور را گرفت و سپهبد ربیعی نیز مسئول اجرای این حکم شد.[38] طبق بیانیه کارکنان هواپیمای ملی در حالی که هواپیمای «پرواز انقلاب» از همه جهت آماده پرواز بود، عدهای از متخصصین نیروی هوایی شبانه در هواپیما دستکاری کردند و قطعاتی از آن را بازکردند و باند فرودگاه را با کامیونهای نظامی و تانک مسدود نمودند.[39]
بعد از اشغال نظامی فرودگاه مهرآباد، فرماندار نظامی تهران از نخستین ساعات بامداد با پخش مکرر اعلامیه، خبر مسدود شدن فرودگاه مهرآباد را منتشر نمود؛ امّا علیرغم همه این اخطارها بیش از 000 /50 نفر از مردم تهران به سوی فرودگاه حرکت کردند که در میدان شهیاد با ممانعت نیروهای نظامی روبهرو شدند. آیتالله طالقانی نیز در ساعت 10 صبح به مردم پیوست؛ امّا چون احتمال درگیری میرفت آیتالله از آنها خواست تا به آرامی اطراف فرودگاه را ترک کنند.[40]
دولت که از عکسالعمل مردم به شدت به وحشت افتاده بود چنان در سردرگمی فرورفته بود که اخبار متناقضی را منتشر میکرد. شب پنجم بهمن رادیو و تلویزیون چند بار برنامههای خود را قطع کردند و بستن فرودگاه را تکذیب کردند. در این اطلاعیه آمده بود که «مطالبی که روزنامههای عصر امروز درباره فرودگاه مهرآباد و تعطیل شدن آن بهچاپ رساندند برای بعضی از آقایان آیات عظام سوءتفاهمی به وجود آورده است. ماجرا به این شرح است که عدهای میخواستند پرواز خودسرانه انجام دهند که این امر نمیتوانست مورد قبول دولت باشد. همچنین شایع بود عدهای قصد دارند به فرودگاه حمله کنند و به تأسیسات آن لطمه بزنند، دولت به منظور انجام وظیفه در حفظ اموال عمومی و جلوگیری از اتلاف و انهدام آنها مجبور شد فرودگاه را به مدت دو ساعت و 40 دقیقه ببندد تا نظم برقرار شود و پس از این مدت فرودگاه باز شد»؛ امّا چند ساعت بعد فرمانداری نظامی طی اطلاعیه شماره 33 اعلام کرد: «فرودگاههای کشور به مدت سهروز از ساعت 24 نیمه شب روز چهارشنبه چهارم بهمن ماه بسته اعلام میگردد.»[41]
زمانی که به امام خمینی(ره) گفته میشود، دولت بختیار مشغول برنامهریزی برای ممانعت از ورود شماست و حتی تهدید کرده به ایران نیایید، میفرمایند:
«دولت غیر قانونى، براى حفظ منافع اجانب، مانع ورود من به ایران شده است. و من در اولین فرصت به ایران خواهم رفت و حقوق ملت ایران را خواهم گرفت. آنهایى که به ملت ایران خیانت مىکنند، باید کنار بروند. و من چون گذشته در تصمیم خود باقى هستم و ملت ایران باید در تصمیم خود باقى باشد.»[42]
به دنبال این اتفاقات بار دیگر ایران دستخوش ناآرامی قرار گرفت و تظاهرات خونینی در سرتاسر کشور شکل گرفت. در این تظاهرات دهها نفر شهید و مجروح شدند.[43] روز هشتم، درگیری خونینی تهران را به میدان نبرد تبدیل کرد که در آن حدود سی نفر به شهادت رسیدند و صدها نفر مجروح شدند.[44] فردای آن روز مراکز فساد در تهران مورد حمله قرار گرفتند و شهر در آتش و دود فرو رفت.[45] این درگیریها در شهرستانها نیز به اوج خود رسید.
به دنبال تصمیم دولت بختیار مبنی بر بستن فرودگاهها، آیتالله گلپایگانی با صدور پیامی خطاب به ملت ایران تصمیم به بستن فرودگاه را «موجب شدت نگرانی و تأسف عموم» اعلام کرد که به دنبال آن، در تهران «مردم را به گلوله» بستند و «در تبریز نیز نظیر همین جنایت را مرتکب شدند.» در سنندج علاوه بر کشتار مسلمانان به مساجد حمله نموده و حسینیه و کتابخانه اسلامی و مغازههای مسلمانان را به آتش کشیدند.» آیتالله گلپایگانی به بختیار هشدار داد که «اگر ایادی استعمار گمان میکنند ملت از تعطیلات، اعتصابات و تظاهرات خسته شده و میتوانند با کشتار، دیکتاتوری را تجدید و استعمار را بازگردانند خیال باطل است.»[46] آیتالله مرعشی نیز با صدور اطلاعیهای «بستن فرودگاههای ایران و ممانعت جاهلانه آن از ورود حضرت مستطاب آیتالله آقای خمینی» را یک «اقدام غیر قانونی» برشمردند و آن را «لکه ننگ دیگری بر دولت غیرقانونی» دانستند.[47] علمای شهرستان، نیز با صدور اعلامیههایی این اقدام دولت بختیار را محکوم کردند. خلبانان نیز با صدور اطلاعیهای نسبت به اقدام دولت اعتراض کردند.[48] همچنین نویسندگان نیز نامهای اعتراضآمیز به بختیار نوشتند.[49]
جالبترین اعتراض توسط نیروهای نظامی صورت گرفت. به گزارش ارتشبد قرهباغی «موقعی که فرودگاه مهرآباد برای جلوگیری از آمدن آقای خمینی به ایران بسته شد، اخبار روزنامهها حاکی بود که هنرفران (همافران) نیروهای سهگانه در پایگاههای خود در تهران، اصفهان، کرمانشاه، دزفول، شاهرخی (همدان)، بندر بوشهر و بندرپهلوی اقدام به تظاهرات و اعتصاب غذا نمودهاند.» گرچه این خبرها در ظاهر تکذیب شد، «ولی گزارشهای اداره دوم، اعتصاب غذا و شرکت در تظاهرات یگانها را تأیید مینمود و حتی در تهران، بوشهر، شیراز و اصفهان برخی از افسران، همافران، درجهداران و سربازان با خانوادههایشان به راهپیمایی پرداختند.»[50]
تحصن تعدادی از علما در دانشگاه تهران
از طرفی بعد از خبر لغو سفر امام خمنیی به ایران در پی بسته شدن فرودگاهها توسط دولت بختیار، گروهی از علما در تاریخ 8 بهمن 1357، جهت اعلام مخالفت و بیان اعتراض خود در به تأخیر انداختن ورود امام و کار شکنی دولت در این خصوص، در مسجد دانشگاه تهران تحصن نمودند. این تحصن موجب اعتراض گسترده مردم بر ضد حکومت شد.
سخنگوی روحانیون در این تحصن، آیتالله احمد جنتی بود. شخصیتهای انقلابی همچون: آیات سیدمحمود علائی طالقانی، شیخحسینعلی منتظری، (شهید) دکتر سیدمحمد حسینی بهشتی، اکبر هاشمی رفسنجانی، محمدرضا مهدوی کنی، (شهید) فضلالله محلاتی، عبدالرحیم ربانی شیرازی و افراد دیگری نیز در این تحصن حضور داشتند.[51] همچنین مردم نیز گروه گروه با عجله قبل از ساعت منعِ رفت و آمد، خودشان را به دانشگاه میرساندند و برای روحانیون متحصن، غذا و دیگر وسایل میبردند تا جایی که روزنامه کیهان در این باره نوشت: «تلاش و همبستگی مردم برای رساندن کمک به متحصنین غیر قابل توصیف بود.»[52]
اهمیت و تأثیر تحصن روحانیون به حدی بود که طبق گفته محسن رفیق دوست: «ابتدا قرار بود که امام بعد از تشریففرمایی به ایران، به دانشگاه بروند و خودشان پایان تحصن را اعلام کنند، ولی چون ما یازده بهمن فرودگاه را تحویل گرفته بودیم و بیشتر علما، برای دیدن امام به فرودگاه رفته بودند،... بدین صورت تحصن شکسته شده بود.»[53]
سرانجام اعتراضات فراگیر مردم و تحصن روحانیون و حتی گروههای مارکسیستی، ملیگرا و غیر مذهبی و بازتاب گسترده داخلی و خارجی آنها، دولت را بهتدریج مجبور به عقب نشینی کرد. چرا که در ابتدای امر، بختیار اعلام کرده بود که اصلاً اجازه نمیدهد امام به ایران بیاید و فرودگاهها را بست. سپس با تعدیل مواضع خود اعلام کرد، ایشان میتواند بیاید، اما اجازه نمیدهم دولت تشکیل دهد. و در آخرین عقبنشینیهای خود اعلام کرد حاضر است امام در قم حکومتی شبیه حکومت واتیکان تشکیل بدهد! و در نهایت، به تعبیر حضرت امام این «غاصبان حقوق ملت»[54] حاضر شدند برای حفظ رژیم، از اصول خود کوتاه بیایند و سرانجام فرودگاهها برای ورود امام خمینی(ره) باز شد و بختیار در واکنش به ورود قریبالوقوع امام، گفت: «[امام] خمینی اگر بخواهد اینجا بیاید حق قانونی اوست و ما نمیتوانیم بگوییم که نیاید.»[55] وی بعدها علت اصلی موافقت خود با ورود امام را اینگونه توضیح میدهد: «البته من نمیتوانستم نیروی او را نادیده بگیرم.»[56]
بختیار برای آخرین بار در دهم بهمن 57، اعضای شورای امنیت ملی را برای اقدامات تأمینی ورود امام خمینی(ره) دعوت کرد. بنا بر اظهارات قره باغی: در شورای امنیت ملی آقای بختیار... تأکید کرده بود که: مذاکره شده، قرار است مردم شاخههای گل به سربازان فرمانداری نظامیدر خیابانها بدهند؛ و خواسته بود که سربازان و مأمورین شاخههای گل را بپذیرند و در مقابل رفتار مردم، در صورت پیشامدهای ناگوار خونسردی خودشان را حفظ کرده، عکسالعمل نشان ندهند.[57]
صبح روز یازدهم حرکت نیروهای نظامی با سلاحهای سنگین در خیابانهای تهران و پرواز هلیکوپترهای نظامی نیز در آسمان تهران هماهنگ با نیروهای نظامیآغاز شد.[58] در همان روز شایعه کودتا بر سر زبانها افتاد. ولی موج احساسات منتظران بازگشت امام خمینی(ره) بهزودی آثار این حرکت نظامی را محو کرد و این اقدام نیز نتیجه عکس داد، زیرا هنگام حرکت یگانهای نظامی در خیابانها، به استناد گزارش قرهباغی: «مردم عکسهای خمینی و گل به سربازان دادند. آنها هم عکسها را گرفته و با خود حمل و ابراز احساسات میکردند» و مخالفین... حداکثر بهرهبرداری تبلیغاتی را به نفع خود نموده و منتشر کردند که نیروهای مسلّح هم مانند مردم ایران برای آمدن آقای خمینی جشن گرفتهاند.[59]
ورود امام و سخنرانی در فرودگاه مهرآباد
سرانجام امام پس از تحمل 14 سال دوری از وطن و در میان استقبال گرم و باشکوه ملت در 12 بهمن 57 حدود ساعت 9:30 صبح به وقت تهران وارد فرودگاه مهرآباد تهران شدند و در سخنرانی کوتاهی که در فرودگاه انجام دادند بر هوشیاری مردم نسبت به نفوذ بیگانگان تأکید کردند و فرمودند:
«ما پیروزیمان وقتی است که دست این اجانب از مملکتمان کوتاه شود و تمام ریشههاى رژیم سلطنتی از این مرز و بوم بیرون برود و همه رانده بشوند....»[60]
بعد از پایان مراسم، زمانی که امام قصد حرکت به سمت بهشت زهرا را داشتند؛ برخلاف برنامهریزیهای صورت گرفته، خود در جلوی ماشینی که تدارک دیده شده بود نشستند و مانع از آن شدند که فرد دیگری جز راننده و حاج احمد آقا در داخل اتومبیل باشند و این مسئله، دقت و هوشیاری امام را میرساند تا عدهای نتوانند از قرارگرفتن در کنار امام بهرهبرداری بکنند.[61]
سخنرانی امام در بهشت زهرا(س)
امام در مصاحبه خود در 3 بهمن 57، در پاسخ به خبرنگاری که از ایشان پرسید: «نخستین اقدام شما در بازگشت به ایران... چه خواهد بود؟ و آیا اعضاى کمیتة انقلابی حکومت اسلامی قبلاً اعلام خواهد شد یا نه؟» فرمودند: اولین اقدام من نصیحت به ملت عزیز ایران است. و انشاءالله اگر امکان باشد در بهشت زهرا راه خودمان را اعلام مىکنیم و کارهایی را که مقدمتاً باید انجام داد اعلام خواهم کرد.[62] به این ترتیب امام وعده سخنرانی خود در بهشت زهرا را قبلاً به ملت ایران داده بودند. پس از ورود ایشان به ایران و در مسیر فرودگاه تا بهشت زهرا، استقبالی از امام صورت گرفت که در طول تاریخ بینظیر بوده است.[63] ایشان حدود ساعت یک بعدازظهر در بهشت زهرا مستقر شدند و سخنرانی تاریخی خود را انجام دادند.
یکی از نکات جالب در ماجرای سخنرانی امام خمینی در بهشت زهرا آن بود که مجاهدین خلق تصمیم گرفته بودند که در بهشت زهرا مسئولیت تریبون مراسم سخنرانی را بر عهده بگیرند که با مخالفت قاطع (شهید) مطهری[64]، این اقدام آنها با شکست مواجه شد.
امام خمینی در این سخنرانی مهم و تاریخی با استناد به قانون، دولت بختیار را غیرقانونی معرفی و میفرمایند: مجلسی که بدون اطلاع مردم است و بدون رضایت مردم است، این مجلس مجلسِ غیرقانونی است... و اما دولتی که ناشی مىشود از یک شاهی که خودش و پدرش غیرقانونی است، خودش علاوه بر او غیر قانونی است، وکلایی که تعیین کرده است غیرقانونی است، دولتی که از همچو مجلسی و همچو سلطانی انشا بشود، این دولت غیرقانونی است. سپس امام با اشاره به کارنامه شاه فرمودند: در تهران مرکز مشروبفروشی بیشتر از کتابفروشی است... سینماى ما مرکز فحشاست. ما با سینما مخالف نیستیم، ما با مرکز فحشا مخالفیم... ما با آنچیزى که درخدمت اجانب براى عقب نگه داشتن جوانان ما و از دست دادن نیروى انسانی ماست، با آن مخالف هستیم. ایشان در ادامه افزودند: من باید عرض کنم که محمدرضاى پهلوى... مملکت ما را خراب کرد، قبرستانهاى ما را آباد کرد. و در خصوص آسیبهای اصلاحات ارضی که از دوره نخست وزیری دکتر علی امینی آغاز شده بود، بیان داشتند: اصلاحات ارضىشان بعد از این مدت طولانی به اینجا منتهی شد که به کلی دهقانی از بین رفت، به کلی زراعت ما از بین رفت، و الآن شما در همه چیز محتاجید به خارج. یعنی محمدرضا این کار را کرد تا بازار درست کند از براى آمریکا و ما محتاج به او باشیم... «اصلاحات ارضى»[65] یک لطمهاى بر مملکت ما وارد کرده است که تا شاید بیست سال دیگر ما نتوانیم این را جبرانش بکنیم. سپس در رابطه با تعیین دولت فرمودند: من دولت تعیین مىکنم! من تو دهن این دولت مىزنم! من دولت تعیین مىکنم! من به پشتیبانى این ملت دولت تعیین مىکنم!
امام در ادامه سخنان خود، خطاب به شاپور بختیار تصریح کردند: مىگوید که در یک مملکت که دو تا دولت نمىشود! خوب، واضح است این؛ یک مملکت دو تا دولت ندارد؛ لکن دولت غیر قانونی باید برود. تو غیرقانونی هستى! دولتی که ما مىگوییم، دولتی است که متکی به آراى ملت است؛ متکى به حکم خداست.[66]
امام خمینی بعد از این سخنرانی تاریخی با هلیکوپتر از بهشت زهرا خارج میشود. هلی کوپتر ایشان در مکانی خلوت در غرب تهران به زمین مینشیند و امام خمینی از آن جا جهت اقامه نماز و استراحت به منزل یکی از اقوام در خیابان ولیعصر میروند. ایشان شب سیزدهم بهمن ماه به مدرسه رفاه میروند که جهت اقامت ایشان در نظر گرفته شده بود و از فردای آن روز به مدرسه علوی شماره دو در خیابان ایران منتقل میشوند.[67] و تا ده اسفندماه 57؛ یعنی قبل از عزیمت به شهر قم، در مدرسه علوی میمانند.
با اطلاع عموم مردم از محل اقامت ایشان در روز سیزده بهمن ماه، سیل جمعیت به سمت مدرسه علوی به راه میافتد. کمیته استقبال از امام خمینی نیز که انتظار چنین استقبالی را از قبل داشت، طی اطلاعیهای ساعات دیدار با امام را مشخص کرد. بر اساس این اطلاعیه، مردان از ساعت 9 صبح تا 12 و زنان از ساعت 3 بعدازظهر تا 6 میتوانستند برای دیدار با امام به محل اقامت ایشان بروند.
امام همچنین در همان روز 13 بهمن ماه با گروهی از نظامیان و نیروی هوایی (همافران) دیدار کردند و به نوشته روزنامه کیهان، امام خمینی(س) در آن سخنرانی به دولت بختیار هشدار داد و گفت اگر یک نفر از این همافران با دست این جلادان از بین برود، ما همه آنها را به کیفر اعمالشان میرسانیم.
طبق گفته دکتر سید حسن عارفی که بهعنوان پزشک ویژه امام خمینی در مدرسه علوی حضور داشت، ملاقاتهای حضرت امام شامل چند قسمت زیر بود که هر کدام به نحوی جنبه ارشادی و تبلیغی و راهنمایی داشت:
1 - مردم گروه گروه از درِ شرقی مدرسه از خیابان ایران وارد محوطۀ مدرسه میشدند و حضرت امام بعد از تجمع مردم و مملو شدن حیاط مدرسه از اتاق کوچکی که مشرف به حیاط بود به احساسات پاک مردم جواب میدادند.
2 - در فاصلهای که مردم در حال وارد شدن به محوطه حیاط مدرسه بودند، در همان اتاق مشرف به حیاط مدرسه افرادی نیز با حضرت امام ملاقاتهای خصوصی داشتند.
3 - اتاق بزرگ مشرف به جنوب در راهرویی که منتهی به اتاق خصوصی و محل اقامت امام بود محل ملاقات حضرت امام با عده زیادی از روحانیون و دوستان بود.
4 - در مدرسه علوی آمفیتئاتری بود که در طبقه فوقانی آن به راهروی محل سکونت امام باز میشد. گاهی حضرت امام برای ملاقات با جمعیتهایی که تعداد آنها زیاد بود و احتیاج به ملاقات حضوری و نزدیک با ایشان داشتند از آمفیتئاتر استفاده میکردند.
5 - اول وقت حضرت امام در مسجدی که در ابتدای راهرو قرار داشت نماز را به جماعت میخواندند.
6- اتاق محقر و بیآلایش و ساده خصوصی حضرت امام محل سکونت و استراحت و ضمناً محل ملاقاتهای خصوصی و کم جمعیت بود. معاینات و ملاقاتهای طبی حضرت امام و در صورت احتیاج استفاده از متخصصان دیگر در این اتاق انجام میشد.[68]
به این ترتیب دوران حضور امام خمینی در مدرسه علوی به عنوان یکی از شیرینترین و ماندگارترین دوران در حافظه جمعی ملت ایران ثبت شد.
نخستوزیری مهندس مهدی بازرگان
امام خمینی پس از وعده خود در بهشت زهرا مبنی بر تعیین دولت، بر اساس حق قانونی ناشی از آرای اکثریت قاطع ملت ایران، در روز 15 بهمن ماه، در جلسهای با اعضای شورای انقلاب، طی حکمی مهدی بازرگان را مأمور تشکیل دولت موقت میکنند. این انتخاب در حالی انجام گرفت که هنوز دولت غیرقانونی بختیار بر سر کار بود. یکی از مهمترین دلایلی که شورای انقلاب، بازرگان را شایسته نخستوزیری میدانست، سابقه وی در امور اجرایی، سیاسی و دینی بود. از مهمترین اقدامات اجرایی بازرگان که از او یک شخصیت با تجربه ساخت، همان مأموریت خلع ید انگلستان از شرکت نفت بود.[69]
امام در پایان جلسه معارفه دولت موقت، از مردم شهرها و روستاها خواستند که نظر خود را در رابطه با دولت مهندس بازرگان به وسیله مطبوعات و تظاهرات آرام اعلام کنند.[70]
در این هنگام جامعه روحانیت مبارز تهران به منظور سازماندهی راهپیماییهای سراسری در حمایت از دولت بازرگان، در اطلاعیهای اعلام کرد که بازگشت امام به ایران طلیعه پیروزیهای بزرگ دیگری برای جنبش عظیم اسلامی ملت بود. انتخاب جناب آقای مهندس بازرگان برای ریاست دولت موقت یکی از این پیروزیهاست. پس از 25 سال این نخستین بار است که ملت ایران تشکیل دولتی را بهراستی جشن میگیرد. سپس در پایان این اطلاعیه از مردم خواست به نشانهی حمایت و تأیید دولت، روز نوزدهم بهمن ماه در یک راهپیمایی همگانی شرکت کنند.[71]
به دنبال این اطلاعیه، در 19 بهمن عظیمترین راهپیمایی در سراسر کشور شکل گرفت و میلیونها نفر از دولت منتخب امام خمینی(ره) حمایت کردند و امام در عصر همین روز خطاب به کسانی[72] که رأی ملت را ملاک حقانیت دولت قرار داده بودند، فرمودند:
«این اجتماع عظیمی که در ایران، از مرکز گرفته است تا آخر، شهرستانها و قصبات، براى پشتیبانی از این دولت بوده است، این کافی است براى جواب آنها که گفته مىشود و مىگویند: «باید ملت بگوید.» ملت با چه زبانی بگوید؟ ملت فریاد مىزند! ملت چندین وقت است، چندین سال است که در این امورى که دارد، فریاد مىزند. امروز هم با فریادها، با شعارها پشتیبانی خودشان را از دولت اسلامی اعلام کردند و اظهار تنفر از مخالفین کردند.»[73]
روزهای پایانی رژیم پهلوی
یکی دیگر از اتفاقات مهمی که از بدو ورود امام خمینی تا روز پیروزی انقلاب اسلامی رخ داد، استعفا و اعلام همبستگی برخی از مقامات کشوری بوده است. اولین مقام غیر نظامی که اعلام همبستگی نمود، آقای جواد شهرستانی، شهردار تهران بود که به مدرسه رفاه رفت و ضمن غیر قانونی اعلام نمودن دولت بختیار، استعفای خود را به امام خمینی تسلیم کرد. اولین فرد نظامی هم که اعلام همبستگی وی در روزنامهها منتشر گردید، سپهبد بازنشسته سیدعزیزالله کمال بود. همچنین در روز سیزده بهمن ماه، 22 نماینده مجلس شورای ملی نیز استعفا دادند.
تعدادی از همافران (تکنسینهای) نیروی هوایی در 19 بهمن 57 به مدرسه علوی رفتند[74] و با امام بیعت کردند. اما شب هنگام پایگاه هوایی «دوشان تپه» نیروی هوایی، مورد تهاجم گارد جاویدان قرار گرفت. مردم با حمایت مسلّحانه از همافران نیروی هوایی، در مقابل گارد جاویدان (شاهنشاهی) قرار گرفتند. رژیم شاه نیز با اعلام حکومت نظامی در ساعت 4 عصر روز 21 بهمن، آخرین تیر ترکش را رها کرد. امام در واکنش به این تصمیم نظامیان، به مردم دستور دادند که حکومت نظامی را رعایت نکنند. رویارویی مردم با گارد جاویدان و شکست حکومت نظامی، افسانه شکست ناپذیری ارتش رژیم را از بین برد و سردمداران آن را سرگردان کرد. قرهباغی حتی فرارهای گسترده در میان کارکنان کادرهای همافران، پیش از بازگشت امام خمینی به ایران را تأیید کرد.[75] از 21 بهمن، دستگیری عوامل رژیم، توسط مردم شروع شد.
امام خمینی(ره) نظر مثبتی به حفظ ارتش داشت و معتقد بود که اکثریت ارتشیان طرفدار انقلاب هستند. ایشان، در پاریس، درباره انتشار اخبار مربوط به کودتای احتمالی ارتش فرمودند:
«من تعجب مىکنم که ما مىخواهیم ارتشی را از شر استعمار خارج کنیم و آنها خودشان نمىخواهند بعضی از بلندرتبهها مىخواهند نوکر باشند. اصولاً ارتش با ماست. خلاصه ما از کودتاى نظامیهیچ ترسی نداریم.»[76]
متأثر از نصایح امام تعدادی از ارتشیان داوطلبانه به جریان انقلاب پیوستند که برخی از آنها بعدها تبدیل به سرمایههای انقلاب شدند. در نتیجه همین همکاریها بود که انقلابیون توانستند اطلاعات مهمی در خصوص ارتش کسب کنند.[77] این حادثه کاسه صبر سرکردگان رژیم را لبریز کرد و زمانی که فهمیدند دیگر امیدی به بقا نیست؛ شایعهی حمله به مدرسه رفاه و علوی به وسیله ارتش شاهنشاهی شدت گرفت که البته این کار عقیم ماند.
بختیار و عوامل پیدا و پنهانش با ایجاد درگیری و جنگ داخلی میخواستند انقلاب را از درون با شکست مواجه کنند. لکن علیرغم تلاش بختیار و عوامل حامی سلطنت پهلوی، موج انقلاب به اوج خود رسیده بود و تنها گزینه پیش روی ارتش، تسلیم در برابر خواست مردم بود. انقلابیون در مقابل، با گذاشتن گل در لولههای تفنگی که به سمت آنان نشانه رفته بود از ارتشیان میخواستند که به انقلاب بپیوندند. شب بیست و یکم بهمن درگیری شدیدی بین نیروهای مردمی و عوامل متعصب رژیم شروع شد. آنها تصمیم داشتند به مدارس رفاه و علوی حمله کنند، حتی تانک هم به راه انداختند. اما مردم، آنان را خلع سلاح کردند. بعد از آن با حمله نیروی گارد شاهنشاهی به پایگاه نیروی هوایی، مردم به حمایت از همافران پرداختند.
شکست کودتا و پیروزی انقلاب اسلامی
از هنگام اوج گیری قیام مردم ایران و سست شدن پایههای نظام شاهنشاهی، طرحهای متعددی بر ضد انقلاب اسلامی و یا برای سرنگونی نظام اسلامی توسط عوامل وابسته به بیگانگان تنظیم و اجرا شد. «کودتا» از اصلیترین شاخههای این طرح محسوب میشد. در این راستا فرماندار نظامی تهران، سپهبد «مهدی رحیمی»[78] بدون توجه به واقعیتهای کشور و با تصور امکان تکرار کودتای 28 مرداد 1332، در روز 21 بهمن 1357 طی اعلامیهای از ساعت چهار و نیم بعد از ظهر تا ساعت 12 ظهر روز بعد را حکومت نظامی اعلام کرد. او قصد داشت با این اقدام، ضمن کشتار مردم و بمباران چندین نقطه مهم از جمله محل اقامت امام، مانع پیروزی نهایی انقلاب اسلامی شود. پس از اعلام خبر در ساعت دو بعد از ظهر، بلافاصله حضرت امام از مردم خواست: «اعلامیه امروز حکومت نظامى خدعه و خلاف شرع است و مردم به هیچوجه به آن اعتنا نکنند.»[79] در بخش دیگری از پیام امام آمده بود:
«اینان با این برادرکشى مىخواهند دست اجانب را در کشور ما باز نگه دارند و چپاولگران را به موضع خود برگردانند. من با آنکه هنوز دستور جهاد مقدس ندادهام و نیز مایلم تا مسالمت حفظ و قضایا موافق آراى ملت و موازین قانون عمل شود لکن نمىتوانم تحمل این وحشیگریها را بکنم و اخطار مىکنم که اگر دست از این برادرکشى برندارند و لشکر گارد به محل خودش برنگردد و از طرف مقامات ارتشى از این تعدیات جلوگیرى نشود، تصمیم آخر خود را به امید خدا مىگیرم.»[80]
پس از انتشار پیام امام، مردم به خیابانها ریختند و راه را بر هر گونه اقدام نظامی بستند. چند گروه از مردم برای دفاع از امام به اطراف اقامتگاه ایشان رفتند و چند گروه دیگر برای به دست آوردن سلاح به بعضی از پادگانها حمله کردند. آن شب تا صبح، مردم در خیابانها حضور داشتند و گروههای خودجوش مردمی برای پیشگیری از اجرای هر گونه توطئه، مراقب اوضاع بودند. با همکاری تعدادی از نظامیان، تعدادی سلاح به دست مردم افتاد و گروههای حفاظتی و پاسداری در کوچهها و خیابانها شکل گرفت. این حرکت زمینهساز تشکیل کمیتهها در مساجد به مدیریت ائمه جماعات شد. پاسداران کمیتههای انقلاب اسلامی، حفاظت از شهرها و مقابله با حرکتها و اقدامات ضد انقلاب را بر عهده گرفتند. ولی درگیری میان کلانتریها و مردم، همچنان ادامه داشت. اما سرانجام تمام پاسگاهها و صدا و سیما به دست مردم افتاد.
همچنین سران ارتش در ساعت ده و نیم روز 22 بهمن جلسهای تشکیل دادند و در ساعت یک بعد از ظهر، اعلامیه رسمی ارتش خطاب به ملت، مبنی بر اتخاذ موضع بیطرفی، از رادیو به اطلاع عموم رسانده و اعلام شد ما ارتش ملی هستیم، نه شاهنشاهی و در هیچ یک از سرکوبها نیز شرکت نخواهیم کرد. به این ترتیب آخرین مراحل پیروزی انقلاب شکل گرفت و سرانجام بساط خاندان پهلوی در ساعت 6 بعد از ظهر روز 22 بهمن 1357 برچیده شد و انقلاب اسلامی در ایران به پیروزی رسید. به این ترتیب ده روز پس از بازگشت تاریخی امام خمینی به کشور و به رهبری ایشان بزرگترین انقلاب قرن بیستم به پیروزی رسید.
پینوشتها:
[1] صحیفه امام، ج 5، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1379، صفحه 502- 501.
[2] بهداروند یانی، غلامرضا (1398): تاریخ تحولات ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صفحه 42.
[3] مدرسه رفاه در دهه چهل توسط عدهای از مبارزان، اعضاء و هواداران «هیئتهای مؤتلفهی اسلامی» مقلّد امام بنا نهاده شد. هزینه این دبیرستان دخترانه از سهم امام(ع) تأمین میشد و آقایان مرحوم هاشمی رفسنجانی، شهید باهنر، شهید بهشتی از جمله هیئت امنای آن مدرسه بودند.
[4] حسینیان، روحالله (1385): یک سال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه (بهمن 1356 تا بهمن 1357)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 800- 799.
[5] . همان، ص801.
[6]. همان، ص 803.
[7]. همان، ص 800.
[8]. روزنامه اطلاعات 5 /11 /1357.
[9]. هایزر، رابرت (1390): مأموریت به تهران، ترجمه نعمتالله عاملی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 106.
[10]. بختیار (1361)، همان. ص 184.
[11]. هایزر، رابرت (1393). مأموریت در تهران، ترجمۀ علی عبدالرشیدی، چاپ هفتم، تهران: انتشارات اطلاعات، ص 230.
[12]. روزنامه کیهان، 10 /11 /1357، ص 3.
[13]. یزدی، ابراهیم (1363): آخرین تلاشها در آخرین روزها، تهران، انتشارات قلم، ص147.
[14]. همان، ص 137.
[15]. همان، ص 139.
[16] . ونس، سایروس، نقش آمریکا در ایران، ترجمه محمود طلوعی، ص 47.
[17]. ونس، سایروس(1362) نقش آمریکا در ایران (توطئه در ایران)، ترجمه محمود طلوعی، تهران، انتشارات هفته، ص 41.
[18]. ونس، همان، ص 42.
[19]. همان، ص 43.
[20]. همان، ص 46.
[21]. صحیفه امام، همان، ج 4، ص 282.
[22]. شوکراس، ویلیام(1371): آخرین سفر شاه (سرنوشت یک متحد آمریکا)، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران، نشر البرز، ص 126.
[23] ژنرال رابرت هایزر معاون فرمانده یگان ناتو در اروپا بود که به پیشنهاد چارلز دانکن قائم مقام وزیر دفاع آمریکا به ایران فرستاده شد و مأموریتهای زیر را برعهده داشت:
●
●
●
●
[24]. هایزر، رابرت(1365): مأموریت در تهران، (خاطرات ژنرال هایزر)، تهران، مؤسسه اطلاعات، ص 173.
[25]. هایزر، همان، ص 191.
[26]. روزنامه اطلاعات 2 /11 /1357، ص 2.
[27]. روزنامه کیهان 5 /11 /1357، ص 2.
[28]. یزدی؛ همان. ص 174.
[29]. رابرت هایزر؛ همان، ص 191.
[30]. راجی، پرویز(1364): خدمتگزار تختطاووس، ترجمهی حـ الف مهران، تهران، مؤسسهی اطلاعات، ص 320.
[31]. رابرت هایز؛ همان، ص 242.
[32]. فردوست، حسین(1370): ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران، مؤسسهی اطلاعات، ص 607.
[33]. سیک، گری(1384): همه چیز فرو میریزد، ترجمهی علی بختیاریزاده، تهران، مرکز اسناد انقلاباسلامی، ص 225.
[34]. برژینسکی، زبیگنیو(1365): چگونه ایران را از دست دادیم، (توطئه در ایران)، ترجمهی محمود طلوعی، تهران، انتشارات هفته، ص 150 ـ 151.
[35]. رابرت هایزر، همان ص 102.
[36]. بختیار، شاپور(1394): سی و هفت روز پس از سی و هفت سال، تهران. نشر افرا تربت. ص 82.
[37]. روزنامه اطلاعات، 3 /11 /1357، ص 2.
[38]. روزنامه اطلاعات، 4 /11 /1357، ص 2.
[39]. روزنامه اطلاعات؛ همان، ص 8.
[40]. روزنامه اطلاعات؛ همان، ص 2.
[41]. روزنامه اطلاعات، 5 /11 /1357، ص 8.
[42] صحیفه امام خمینی(1379)، ج 6، همان، ص 4.
[43]. روزنامه کیهان 8 /11 /1357، ص 3 و 4 و 5 و 7 و 8 و روزنامه اطلاعات 8/ 11/ 1357.
[44]. روزنامه کیهان و اطلاعات، 9/ 11 /1357.
[45]. روزنامه اطلاعات، 10 /11 /1357.
[46]. روحانی، سید حمید(1369): اسناد انقلاب اسلامی، سازمان تبلیغات اسلامی، ج 1، ص 650.
[47]. همان، ص 647.
[48]. روزنامه اطلاعات، 8 /11 /1357، ص 8.
[49]. روزنامه اطلاعات، 9 /11 /1357، ص 3.
[50] قرهباغی، عباس(1368) اعترافات ژنرال، خاطرات ارتشبد عباس قره باغی، تهران، نشر نی، ص 104.
[51] روزنامه اطلاعات، 8 /11 /57، ص 1-2.
[52] . صحیفه امام (1379)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ج 6، ص 2.
[53] رفیقدوست، محسن (1383): خاطرات محسن رفیقدوست، تدوین قاسمپور، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ص 138.
[55] بختیار، شاپور(1361) یکرنگی، ترجمه مهشید امیرشاهی، پاریس، آلبین مایکل، چاپ سوم، 1982/ 1361، ص 125.
[56] شاپور بختیار(1361): همان، ص 146- 147.
[57] قرهباغی، عباس (1368): همان، ص 183.
[58] روزنامه اطلاعات، 11 /11 /57، ص 1.
[59] قرهباغی، عباس (1368): همان، ص 280.
[60] . صحیفه امام، همان ج 6، ص 9.
[61] رفیقدوست، محسن (1383) همان ص 145.
[62] صحیفه امام، (1379): همان ج 5، ص 519.
[63] محسن رفیقدوست میگوید: من تخمین میزنم که بین 6 تا 8 میلیون نفر در این مسیر 34 کیلومتری از امام استقبال میکردند. (خاطرات محسن رفیقدوست (1383)، همان، ص 146).
[64] خاطرات حجتالاسلام و المسلمین علیاکبر ناطق نوری (1384)، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 149.
[65] شاپور بختیار نیز در کتابش علیرغم مخالفت شدید با خط مشی امام، نظرات ایشان در خصوص اصلاحات ارضی را اینگونه تصدیق میکند: «تصورات باطل شاه، چنان که قبلاً گفتم وضع معقول ما را در زمینة محصولات غذایی بر هم زد. در گذشته ما گندم و جوی سیاه و برنج و نخود را، که در ایران مصرف بسیار دارد، خود تهیه میکردیم. پس از اصلاحات ارضی ناگزیر به وارد کردن این محصولات شدیم و خود را از این بابت وابسته به خارجیان کردیم. ده سال قبل از به قدرت رسیدن من ]1347[، ما 20 درصد از مایحتاج گندم خود را وارد میکردیم. در حالی که در سال 1979 (1357) حدود 75 درصد از مایحتاج ما از خارج خریداری میشد... توزیع زمین روستاییان را دلسرد کرده بود و همه را به سمت شهرها رانده بود به تعداد نانخوران شهری افزوده بود.» (بختیار، شاپور، (همان) ص 252- 253).
[66] برای ملاحظه متن کامل سخنان امام در بهشت زهرا ر.ک به : صحیفه امام (1379)، همان، ج 6، ص 13-19.
[67] پایگاه اطلاع رسانی آیتالله خامنهای؛
[68] عارفی، سیدحسن (1376): طبیب دلها، مؤسسه چاپ و نشر عروج، ص 42.
[69] سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی، دلایل انتخاب مهدی بازرگان به نخست وزیری؛ کد خبر: 6598
[70] صحیفه امام (1379): همان ج 6، ص 61.
[71] کیهان 17 /11 /1357، ص 1.
[72] کسانی چون بختیار که گفته بود «رأی ملت هر چه باشد مورد تأیید است.»
[73] صحیفه امام، (1379): همان ج 6، ص 109.
[74]مدرسه علوی یا مؤسسه فرهنگی علوی با همکاری جمعی از متدینین از جمله علیاصغر کرباسچیان، رضا روزبه و دکتر علی گلزاده غفوری در سال 1335 در تهران تأسیس شد. این مدرسه از 4 بخش تشکیل شده است: دبستانهای علوی شماره 1 و 2، مدرسه راهنمایی علوی (نیک پرور) و دبیرستان علوی.
[75] روزنامه اطلاعات، 19 بهمن 1357.
[76] صحیفه امام(1379): همان ج 6، ص 4.
[77] رفیقدوست، محسن (1383): همان، ص 155.
[78] سپهبد مهدی رحیمی فرزند محمدعلی در سال 1300 در تهران به دنیا آمد. او آخرین فرماندار نظامی تهران بعد از تیمسار غلامعلی اویسی بود. وی در صبح روز 22 بهمن بازداشت و در نیمه شب پنج شنبه 26 بهمن 1357 بر روی پشت بام مدرسه رفاه تیر باران شد. (روزنامه اطلاعات، فوقالعاده، 27 بهمن 1357، ص 1).
[79] صحیفه امام، همان، ج 6، ص 122.
[80] صحیفه امام، همان، جلد 6، ص 121.
پیام همبستگی سازمان ملی دانشگاهیان با روحانیون متحصن در دانشگاه تهران
گزارش ورود امام خمینی و همراهان به کشور
گزارش درباره ورود امام خمینی و همراهان به کشور
گزارش ورود خانواده و بستگان نزدیک امام خمینی به کشور
گزارش ورود امام خمینی به کشور
گزارش توزیع اعلامیه امام در قم مبنی بر عدم پذیرش بختیار
حکم نخست وزیری بازرگان توسط امام خمینی
اعلامیه بیطرفی ارتش
تعداد مشاهده: 13634