سندی از اعلان شهادت میرزا کوچکخان جنگلی در آذر سال 1300
تاریخ انتشار: 08 آذر 1402
یونس معروف به «میرزا کوچک» فرزند میرزا بزرگ، اهل رشت، ساکن استادسرا، در سال 1298 ه ق در یک خانواده متوسط چشم به جهان گشود. سالهاى اول عمر را در مدرسه حاجىحسن واقع در «صالحآباد» رشت و مدرسه «جامع» به آموختن ادبیات عرب و تحصیلات دینى پرداخت و بعدها براى ادامه تحصیلات دینى به تهران عزیمت و در مدرسه «محمودیه» اقامت گزید.
وى مردى خوش هیکل و قوى بنیه و زاغچشم و داراى سیمایى متبسم و بازویى ورزیده و پیشانى باز بود. از لحاظ اجتماعى مؤدب و متواضع و خوشبرخورد و از جنبه روحى عفیف و با عاطفه و معتقد به فرایض دینى و مؤمن به اصول اخلاقى بود.
خاطراتى که از طلاب و دوستان ایام تحصیلاتش شنیده شده، مؤید این معنى است که «میرزا کوچک» از همان روزگاران قدیم داراى صفاتى عالى و اخلاقى ممتاز بوده و بین طلاب و همسالانش شاگردى با استعداد، صریحاللّهجه و طرفدار عدل و حامى مظلوم بشمار مىرفته است. ورزش را دوست مىداشت و هر روز تمرین مىکرد.
میرزا به استخاره اعتقادى عجیب داشت و هر جا به مشکلى بر مىخورد و یا تردیدى در اقدام به کار مورد نظرش حاصل مىکرد، فوراً دستش به طرف تسبیح (که همیشه همراه داشت) دراز مىشد و نتیجه استخاره هر چه بود بىدرنگ به کار مىبست.
وى مردى ساکت، متفکر و آرام بود. نطّاق نبود و آهسته و سنجیده سخن مىگفت. صحبتهایش اغلب با لطیفه و مزاح توأم بود و خود او نیز از مطایبات دیگران لذت مىبرد. در قیافهاش جذبهاى بود که با هر کس روبرو مىشد به ندرت اتفاق مىافتاد که مجذوب متانت و مسحور بیاناتش نگردد.
او یک مرد مذهبى تمام عیار بود. هیچگاه واجباتش ترک نمىشد و از نماز و روزه قصور نمىکرد. در بین دو نماز، آیات «وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلى اللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ» و «قُلِ اللّهُمَّ مالِکَ المُلْک» و «وَ لاتَحْسَبَنّالذیِنَ قُتِلوا فِى سَبَیلِالله ...» را زمزمه مىنمود.
به اشعار فردوسى علاقه خاصى داشت به طوری که در «راب زرمخ» مرکز تأسیسات نظامى جنگل، جلسات منظمى براى قرائت شاهنامه فردوسى و تهییج روح سلحشورى افراد ترتیب داده بود. گاهى که از واقعه ناگوارى دلتنگ مىشد. سواره به گردش مىرفت... یا به آهنگ «هدى» یا «رهاب» اشعار سوزناکى مىخواند.
این شعر چند بار از زبانش شنیده شده است:
اگر چه فرش من از بوریاست طعنه مزن چرا که خوابگه شیر در نیستان است
در وقایع مشروطه حضورى فعال داشت. از جمله فتح قزوین، تهران و سرکوب اشرار «گمش تپه» در گرگان که در آنجا زخمى شد و به اسارت روسها در آمد و به طور معجزهآسایى در بادکوبه و تفلیس مداوا و به گیلان بازگشت ولى به جرم آزادیخواهى به پنج سال نفى بلد و تبعید محکوم شد.
میرزا عقبماندگى ایرانیان را نتیجه بىفرهنگى مىدانست و مصمم بود آن اندازه که درخور امکان باشد به افتتاح مدارس بپردازد و سطح تعلیمات و معرفت عمومى را گسترش دهد و به تعلیمات اجبارى و رایگان اعتقاد داشت. نامههاى میرزا عموماً با امضاى کوچک و بعدها کوچک جنگلى ختم مىشد.
میرزا کوچک اولادى نداشت. او هیچ سیاستى به جز صداقت نمىپسندید و مىگفت:
به گیتى به از راستى پیشه نیست ز کژى بتر هیچ اندیشه نیست
میرزا در سال 1333ق(1294ش)، قیام جنگل را آغاز نمود و در ربیعالثانى سال 1340(11 آذر 1300ش) پس از هفت سال مبارزه با دشمن داخلى و خارجى، ستون پنجم و چپگرایان خائن، شهید شد و قیام جنگل به خاموشى گرایید.
میرزا کوچک خان جنگلى در آخرین نامه خود به تاریخ 5 عقرب[آبان] 1300 به یکى از دوستانش از ناپایدارى بعضى از دوستان و این که امتحان بیوفایی دادهاند، نوشت:
«آقای میرآقا ـ دام اقباله العالی!
دوست عزیزم! در این موقع که پاره[ای] از دوستان ما امتحان بیوفایی خود را داده، محرمانه و آشکار تسلیم دشمن شده و با مقاصد آنان همراهی مینمایند، مراسله شما را زیارت کرده، فوق العاده مسرور و خوشحال گردیدم. آری آقای من، دوستان را در مواقع سخت باید امتحان نمود. من از این مسئله مسرورم که رفقای همراه، به هیچوجه لغزشی در افکار آنها راه نیافته و با کمال قوت قلب، مصمم [به] دفاع و فداکاری هستند. عجالتاً با رویهای که دشمنان ما پیش گرفتهاند و شما به خوبی مسبوق هستید، شاید به طور موقت یا دائم توانستند موفقیت حاصل نمایند؛ ولی اتکای بنده و همراهان به خداوند دادگری است که در بسیاری از این اتفاقات ما را در پرتو توجهات خود محافظت کرده است. به جز از خداوند، به هیچکس مستظهر نبوده و امیدوارم که توجهات کاملهاش شامل حال و یار و معین ما باشد. افسوس میخورم که مردم ایران پس از محو ما خواهند فهمید ما که بودیم؛ چه میخواستیم و چه کردیم! معروف است: النِعمَه اذا فَقَدَت عُرِفَت. مردم همه منتظرند روزگاری را ببینند که از جمعیت ما اثری به میان نباشد. پس از آن که نتایج تلخی از سوءافکار و انتظار خود دیدند، آن وقت دو دست ندامت به سر کوفته، قدر و هویت ما را میفهمند. بلی آقای من، امروز دشمنان ما هرگونه اتهاماتی را که به ما نسبت میدهند، میشنویم و حکمیت را به خداوند قادر و حاکم علیالاطلاق واگذار میکنیم. عجالتاً تحت تقدیرات الهی هستیم تا ببینیم کار، به کجا منتهی خواهد گردید.
در خاتمه، سلامتی و دوام شما را از خداوند مسئلت داشته، ادعیه خالصانه خود را تقدیم میدارد.»
کوچک جنگلی
*****
دیویزیون
قزاق اعلیحضرت همایون شاهنشاهی
سواد: رئیس... گیلان
به تاریخ: 14 برج قوس
نمره: 210
مقام منیع وزارت جلیله جنگ و ریاست کل دیویزیون مدظلهالعالى حسبالامرِ تلگرافىِ مبارکِ نمرۀ 965 فورى براى تعقیب و دستگیرى میرزا کوچک عدّه[ای] فرستاده چهار روز متوالى مشغول تعاقب بودند، بالاخره از شدت تعاقب قزاقان میرزا کوچک از هر طرف عرصه را بر خود تنگ دیده خود را به کوههاى ماسال کشیده بود. عدّه[ای] قزاق هم در تعاقب مشارالیه حرکت کرده در بین راه هم یک تصادفاتى واقع شده میرزا نعمهالله داماد حسنخانِ کیشدره مقتول و باقى باز فرار میکنند. از طرف دیگر طالشها هم براى جلوگیرى از فرار میرزاکوچک عدّه[ای] فرستاده بودند بالاخره میرزا کوچک و کااوک به طرف گردنه گیلوان متوارى شده، در آن جا از شدت سرما تلف شدهاند [نقطه] قبل از این که قزاقهاى تعاقبکننده برسند ما بین طالشها و طارمیها در سر نعش گفتگو شده طالشیها سر نعش را بریده بودند که قزاقان رسیده و سر را گرفته حمل به شهر مینمایند [نقطه] اینک سر بریده در دفتر حاضر است؛ هر طور دستور مىفرمایید اطاعت میشود. نعش کااوک هم در همان گردنه افتاده است.
نمره 210 برج قوس [آذرماه] رئیس قواى گیلان امیر پنجه ـ محمّدعلى
متحدالمآل
تاریخ ارسالی: 15 قوس 1300
فرمانفرمایان ایالات و حکام ولایات
در نتیجه تعقیب قواى دولتى، میرزا کوچکخان که در کوههاى طالش و طارم فرارى بوده در گردنه گیلوان تلف شده و غائله چندین ساله گیلان به طور قطعى خاتمه یافت. بحمدالله دیگر اثرى از متمردین در آن صفحه باقى نیست. قدغن فرمایید این خبر را به اطلاع عموم برسانند...
میرزا کوچک جنگلی در دوران نهضت جنگل
عکسی از میرزا در دوران نهضت و پس از شهادت در یک کتاب روسی
تعداد مشاهده: 11604