امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: هرکس عبرت‌گیریش بیشتر باشد خطا و لغزش او کمتر خواهد بود. غررالحکم، جلد 2، صفحه 631، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.

در هر نهضت و انقلاب الهی و مردمی، علمای اسلام اولین کسانی بوده‌اند که بر تارک جبین‌شان خون و شهادت نقش بسته است. امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج 21، ص 275.

 

مقالات با درج سند

کشف حجاب بانوان


تاریخ انتشار: 25 مهر 1403

رضا شاه در روز ۱۷ دی ۱۳۱۴ در برابر دانشسرای عالی و دختران پیشاهنگ

پس از انقراض سلسله قاجار زمینه‌های سلطنت رضاخان فراهم شد. ابتدا «قانون استعمال البسه وطنی» را در مردادماه ۱۳۰۳ ابلاغ کرد و اجرای آن را در تمامی ادارات دولتی بر عهده رؤسای آن ادارات نهاد و محمدعلی فروغی (ذکاءالملک) را که وزیر مالیه بود، مأمور مشخص کردن متخلفین و «اخذ جرائم لازمه» از آنان نمود.[1] از آن پس برای شکستن حجاب بانوان تلاش چشمگیری را به کار بست و به قدری در این کار جدی بود که گویی مأموریتی نانوشته برای کشف حجاب دارد.

مراسم تاجگذاری رضاخان در اردیبهشت ۱۳۰۵ ش برگزار شد. تشکیل «جمعیت بیداری نسوان» در تهران، انتشار مجله «دختران ایران» در شیراز، فعالیت «جمعیت نسوان وطنخواه» در سال تاجگذاری رضاشاه، از جمله مقدماتی بود که برای انجام کشف حجاب، طراحی شد.[2]

در سال ۱۳۰۷ ش «قانون متحدالشکل نمودن البسه اتباع ایران در داخله مملکت» به شرح زیر به تصویب مجلس شورای ملی رسید:

«ماده اول: کلیه اتباع ذکور ایران که به موجب مشاغل دولتی دارای لباس مخصوصی نیستند در داخله مملکت مکلف هستند که ملبس به لباس متحدالشکل بشوند و کلیه مستخدمین دولت اعم از قضایی و اداری مکلف هستند در موقع اشتغال به کار دولتی به لباس مخصوص قضایی یا اداری ملبس شوند و در غیر آن موقع، باید به لباس متحدالشکل ملبس گردند.

ماده دوم: طبقات هشتگانه ذیل از این قانون مستثنی می‌باشند:

۱ - مجتهدین مجاز از مراجع تقلید مسلم که اشتغال به امور روحانی داشته باشند.

۲- مراجع امور شرعیه دهات و قصبات پس از برآمدن از عهده امتحان معینه.

3- مفتیان اهل سنت و جماعت که از طرف دو نفر از مفتیان مسلم اهل سنت اجازه فتوی داشته باشند.

۴- پیشنمازان دارای محراب.

5- محدثین که از طرف دو نفر مجتهدین مجاز، اجازه روایت داشته باشند.

6- طلاب مشتغلین به فقه و اصول که در درجه خود از عهده امتحان برآیند.

۷- مدرسین فقه و اصول و حکمت الهی.

8- روحانیون ایرانیان غیر مسلم.

ماده سوم: متخلفین از این قانون در صورتی‌که شهرنشین باشند به جزای نقدی از یک تا پنج تومان و یا به حبس از یک تا هفت روز و در صورتی‌که شهرنشین نباشند به حبس از یک تا هفت روز به حکم محکمه محکوم خواهند گردید. وجوه جرایم مأخوذه از اجرای این ماده در هر مورد توسط بلدیه آنجا مخصوص تهیه لباس متحدالشکل برای مساکین آن محل خواهد بود.

ماده چهارم: این قانون در شهرها و قصبات از اول فروردین ۱۳۰۸ ش و خارج از شهرها در حدود امکان عملی شدن آن به شرطی که از فروردین ۱۳۰۹ ش تجاوز نکند به موقع اجرا گذارده خواهد شد و دولت مأمور تنظیم نظامنامه و اجرای این قانون می‌باشد.

این قانون که مشتمل بر چهار ماده است در جلسه ششم دی ماه یکهزار و سیصد و هفت شمسی به تصویب مجلس شورای ملی رسید.

رئیس مجلس شورای ملی – دادگر»[3]

ال‌پی‌الول‌ساتن، درباره تصویب قانون متحد‌الشکل شدن لباس، ضمن تعبیر این حرکت به «علاقه‌مندی جنون‌آمیز» می‌نویسد:

«در تعقیب علاقه‌مندی جنون‌آمیز جدید شرقی درباره متحدالشکل شدن لباس‌ها، شاه ایران در سال ۱۹۲۸م [۱۳۰۷ش] دستور اجباری شدن لباس متحدالشکل را برای مردان صادر کرد که تاکنون هم به قوت خود باقی است. این جریان که آن را (انقلاب لباس) باید نامید... علاوه بر وزرا، وکلا، رؤسای ادارات و مستخدمین دولت که به تدریج لباس متحدالشکل در بر می‌کردند، رفته رفته سایر طبقات نیز از لباس‌های مختلف‌الشکل بیرون آمده و کلاه پهلوی که کلاه لبه‌دار بود، سر می‌گذاشتند.»[4]

این قانون، پس از تصویب مجلس شورای ملی، به این شرح ابلاغ شد:

«با تأییدات خداوند متعال

ما پهلوی شاهنشاه ایران

نظر به اصل بیست و هفتم متمم قانون اساسی مقرر می‌داریم.

ماده اول: قانون متحد‌الشکل نمودن البسه اتباع ایران در داخله مملکت که در تاریخ ششم دی‌ماه یکهزار و سیصد و هفت شمسی به تصویب مجلس ملی رسیده و منضم به این دستخط است، به موقع اجرا گذاشته شود.

ماده دوم: هیئت دولت مأمور اجرای این قانون هستند.

به تاریخ دهم دی‌ماه هزار و سیصد و هفت شمسی – رضا»[5]

الول ساتن در خصوص فرمایشی بودن تصویب قوانین در مجلس شورای ملی می‌نویسد:

«پس از آن که قوانین در جلسه علنی مجلس طرح و تصویب می‌شود. برای اجرا به صحه شاه می‌رسد اما عملاً قوانینی که شاه برای رفاه و آسایش ملت لازم تشخیص داده است به وسیله وزیران دیکته می‌شود و نمایندگان آن را تصویب می‌کنند.»[6]

در ادامه همین حرکت که مقدمات کشف حجاب مهیا می‌شد، در سال ۱۳۰۹ ش در اولین کنگره زنان شرقی که در سوریه تشکیل شد، زنانی از ایران نیز شرکت کردند و قرار شد دو سال بعد این کنگره در ایران تشکیل شود. از اوایل سال ۱۳۱۳ ش، روزنامه‌ها و مجلات برای زمینه‌سازی اعلام رسمی کشف حجاب اقدام به درج مطالبی کردند که برخی از سرفصل‌های آن، به این شرح است:

۱ - چاپ تصاویر زنان بدون حجاب و نیمه برهنه برای تبلیغ جوراب و لباس‌های زیر زنانه.

۲- درج گزارش‌هایی از ورود هنرپیشه‌های زن کشور ترکیه به ایران به همراه عکس و توضیحات.

3- گزارش همراه با عکس رژه دختران بدون حجاب در حضور رضاشاه در ترکیه.

۴- مقالات متعدد از نویسندگان داخلی و خارجی درباره عشق، جوانی و تحصیلات عالیه زنان.

۵- چاپ عکس زنان بدون حجاب شرکت‌کننده در هزاره فردوسی در کنار اعضای دولت.

6- چاپ عکس زنان اروپایی و شرح چگونگی رفتار آنان با همسران و...

7- تبلیغ شنا در کنار دریا و درج عکس زنان خارجی با لباس شنا.

8- مقالات و بحث راجع به آزادی زنان در کشورهای مختلف از جمله: مصر و ترکیه.[7]

متعاقب این حرکت‌های تبلیغی حساب شده، در سال ۱۳۱۴ ش «کانون بانوان» به ریاست صدیقه دولت‌آبادی- که چند سال قبل از کشف حجاب رسمی، بدون حجاب در ملأعام حاضر می‌شد- تأسیس گردید[8] و در نهایت در هفدهم دی‌ماه ۱۳۱۴ ش در مراسم افتتاح دانشسرای مقدماتی، رضاشاه به همراه همسر و دخترانش که کشف حجاب کرده بودند، حضور یافت و کشف حجاب به صورت رسمی اعلام شد.[9]

پس از وزرا و وکلا که در خط مقدم این حرکت قرار داشتند، رده‌های مختلف نظامی در ارتش نیز به این مسئله گرفتار آمدند.

چهار روز پس از واقعه ۱۷ دی، سرلشکر نخجوان که کفالت وزارت جنگ را به عهده داشت، بخشنامه گونه‌ای را به شرح زیر صادر کرد:

«اداره شهربانی تقاضا نموده چون از ورود خانم‌های باحجاب به اماکن تفریحی از قبیل: سینماها و تآترها و کافه‌ها و رستوران‌ها و غیره جلوگیری می‌شود، به طور مقتضی به عموم افسران ارتش مراتب اطلاع داده شود و از طرف دژبانی نیز چند نفر افسر برای سرکشی به این قبیل اماکن مأمور شوند که از تخلف بعضی افسران جلوگیری و ممانعت به عمل آید.

مراتب به پیشگاه اعلیحضرت همایونی شاهنشاهی راپرت گردید، مقرر فرمودند: قبلاً به افسران ابلاغ شود که بدانند و مطلع باشند، بعد اقدام به گذاردن افسر از طرف دژبانی بشود. مراتب بدینوسیله ابلاغ گردید.»[10]

و سه روز پس از این ابلاغیه، همو بخشنامه کرد که:

«حسب‌المقرر پس از اجرای مهمانی‌ها، خانم‌های افسران نباید چادر استعمال نمایند، مقتضی است قدغن فرمایند به وسایل مقتضی این موضوع را به افسران گوشزد نمایند. کفیل وزارت جنگ»[11]

و در تاریخ 29 /10 /1314، بخشنامه ذیل را خطاب به: لشکرها و تیپ‌ها و هنگ‌های خارج - نیروی دریایی جنوب و نیروی دریایی شمال، ابلاغ کرد:

«حسب‌الامر مبارک مقرر است: در این موقع که از طرف بانوان مرکز و سایر شهرهای کشور شاهنشاهی شروع به نهضت‌های ترقی‌خواهانه شده و برای شرکت در حیات اجتماعی مثل سایر بانوان ممالک متحدند برای کشور و خانواده خود سعی و کوشش می‌نمایند، بایستی فرماندهان واحدهای ارتش نیز در تشویق و پیشرفت رفع حجاب اقدام و پیشقدم باشند. مخصوصاً بایستی به منظور ترویج بانوان آن منطقه و ترغیب آنها در مشارکت با اقدامات سایر نسوان کشور، مجلس‌های مهمانی برای افسران از طرف فرماندهان قسمت‌ها تشکیل و از آن‌ها دعوت شود که در معیت خانم‌های خودشان بدون حجاب در مهمانی مزبور حضور پیدا کنند...

سرلشکر ضرغامی»[12]

پس از این دستور، سیل مکاتبات از بخش‌های مختلف ارتش به مرکز ارسال شد که مهمانی‌ها تشکیل می‌گردد و منظور نظر رضاشاه که کشف حجاب بانوان است، تأمین شده است.[13]

یکی از ترفندهای رذیلانه‌ای که به کار گرفته شد تا اجرای طرح کشف حجاب زنان ایران، با موفقیت توام گردد، جلوگیری از بی‌حجابی زنان معروفه و اجبار آنان به استفاده از چادر بود.

بخشنامه‌ای که در این باره صادر شد، به شرح زیر است:

«چون این‌طور مقرر گردیده که کلیه زن‌های معروفه و معلوم‌الحال بایستی با چادر بوده باشند، على هذا مقتضی است قدغن فرمایید مراتب را به وسایل مقتضی به عموم افسران آن قسمت گوشزد و حالی نمایند که افسران ارتش شاهنشاهی به هیچ وجه حق ندارند با این قبیل زن‌های معروفه در مجامع و معابر عمومی رفت و آمد نموده و یا آن‌ها را بدون حجاب داخل مجامع نسوان و خانواده‌های نجیب[!] نمایند.

سرلشکر ضرغامی»[14]

این دستورالعمل کار را برای افراد متدین مشکل‌تر و زندگی را برای بانوان محجبه‌ای که در همه اقشار اجتماع حضور داشتند، تحمل ناپذیر می‌کرد.

در این میان یکی از افسران ارتش رضاخانی به نام غلامرضا (امیر)فضلی که با درجه ستوان یکمی، مأمور ساختمان اصطبل برای اصلاح نژاد اسب در خرم‌آباد بود، پس از آنکه عرصه را این‌گونه تنگ یافت، در نامه‌ای به مادر خود چنین نوشت:

«خانم والده عزیزم را قربان می‌روم

پس از تقدیم عرض ارادت... راجع به وضعیت تهران برای بنده مرقوم فرمایید. راجع به بی‌حجابی اگر امر خیلی سخت شد، علاقه‌مند می‌باشم قدری تریاک شما و خواهرهای عزیزم میل نمایید که دیگر این قسمت را نبینم. البته پس از مطالعه این کاغذ را فوراً آتش بزنید.»[15]

این نامه در سانسور پستی شهربانی کشف شد و مفاد آن به اطلاع رضاشاه رسید و او در خصوص این گزارش چنین حکم کرد:

«به لشکر ۶ نوشته شود این نوع افسران خشک و احمق چه فایده دارند و چه نوع می‌شود به آن‌ها اطمینان داشت. باید نصایح و تذکرات لازم به او بدهند تا اگر فایده نبخشید اخراج گردد.»[16]

پس از این دستور، ستوان یکم فضلی به صور مختلف تحت فشار قرار گرفت و خانواده وی نیز، مورد بازخواست واقع شدند،[17] تا اینکه در اسفندماه ۱۳۱۴ مجبور به نوشتن نامه دیگری به شرح زیر شد:

«خانم والده عزیزم را قربان می‌روم.

پس از تقدیم عرض ارادت ... مادر جان راجع به بی‌حجابی ابداً اهمیت ندهید. این جهت خوشوقتی ایرانیان است. شما هم اقدام نمایید. البته به شما عرض می‌کنم، باید بدانید چه فرمان یزدان چه فرمان شاه. حکم اعلیحضرت همایونی حکم خداست.»[18]

مبارزه با حجاب زنان تا آنجا پیش رفت که مسجد گوهرشاد در جوار حرم مطهر حضرت رضا(ع) به حمام خون بدل شد و در هر شهر و روستا حجاب عفت با زور سرنیزه از سر زنان مسلمان برداشته شد.

امام خمینی در توصیف و ارزیابی این حرکت، می‌فرماید:

«ما می‌گوییم دولتی که برای پیشرفت کلاه لگنی نیم خورده اجانب، چندین هزار افراد مظلوم کشور را در معبد بزرگ مسلمین و جوار امام عادل مسلمانان با شصت تیر و سرنیزه سوراخ سوراخ و پاره پاره کند، این دولت، دولت کفر و ظلم است و اعانت آن عدیل کفر و بدتر از کفر است.

ما می‌گوییم دولتی که بر خلاف قانون کشور و قانون عدل، گروه دیوان آدم‌خوار را به نام پاسبان شهربانی در هر شهر و ده به جان زن‌های عفیف بی‌جرم مسلمانان بریزد و حجاب عفت را با زور سرنیزه از سر آن‌ها برباید و به غارت و چپاول ببرد و محترمات بی‌سرپرست را در زیر لگد و چکمه خرد کند و بچه‌های مظلوم آنان را سقط کند، این دولت، این نقشه‌ها که دارای پشتوانه‌ای استعماری بود، حرکت جهانی استعمار به شمار می‌رفت که به طور کاملاً یکسان در کشورهایی نظیر: مصر، ترکیه، افغانستان و الجزایر در حال اجرا بود.»

فرانتس فانون در بررسی انقلاب الجزایر، به بررسی نقش حجاب در مبارزات مردمی پرداخته و می‌نویسد:

«راه و رسم لباس پوشیدن و سنت‌های مربوط به لباس و پوشاک و زینت‌ها، مشخص‌ترین صورت‌های اصالت و یگانگی جامعه است... مثلاً در جهان عرب، آنچه در وهله اول توجه جهانگرد خارجی را جلب می‌کند، حجاب زن‌هاست... حجاب زن مسلمان چنان دائم به چشم می‌خورد و مشهود است که به طور کلی برای مشخص کردن جامعه عرب کفایت می‌کند. از دیدگاه ناظری خارجی، زن الجزایری «زنی است که خود را در پشت حجاب مخفی می‌کند»... هر گاه جامعه استعماری را در جمیع جهات آن، با ارزش‌ها و جنبه‌های قوی و فلسفه آن در نظر بگیریم، می‌بینیم که در برابر حجاب عکس‌العملی کاملاً یکسان و یکنواخت، نشان داده است. مبارزه مؤثر [جامعه استعماری علیه حجاب] قبل از سال ۱۹۵۴ و دقیق‌تر بگوئیم پس از سال‌های ۱۹۳۰ - ۱۹۳۵ آغاز شد. مسئولان اداری فرانسه در الجزایر که مأمور ویران ساختن اصالت مردم الجزایر بودند و دولت فرانسه نیز بدان‌ها اختیار داده بود به هر قیمتی که باشد صور وجودی مختلفی را که یحتمل از دور و نزدیک یادآورنده واقعیت.... الجزایر است، در هم بشکنند... حداکثر کوشش خویش را مصروف مبارزه با حجاب کردند... شعار آن‌ها در وهله اول این جمله بود که: «بر زن‌ها پیروز شویم، باقی چیزها به دنبال آن درست خواهد شد»... دستگاه استعماری ... اعلام کرد که: اگر بخواهیم تار و پود جامعه الجزایری را در هم بشکنیم و امکان مقاومت را از آن سلب کنیم، قبل از هر چیز باید بر زنان الجزایر پیروز شویم. باید زن‌ها را از زیر حجابی که در پس آن مخفی می‌شوند، بدر آوریم...»[19]

مبارزه با حجاب بانوان در کشور ایران - که در پی گشودن افق‌های جدید در برابر استعمارگران با دور انداختن چادرها و عریان کردن چهره‌ها بود- آن‌چنان ادامه یافت که بسیاری از زن‌های مسلمان، بیرون آمدن از خانه را بر خود حرام کردند.

پس از شهریور ۱۳۲۰ و انتقال قدرت به محمدرضا پهلوی، علیرغم فراز و نشیب‌هایی که تاریخ ایران با آن مواجه بود، این حرکت همچنان ادامه یافت.

یکی از نمونه اسنادی را که مربوط به دوران پهلوی دوم و نشانگر بغض نهادینه شده حکومت پهلوی با حجاب است، در اینجا می‌آوریم.

روز سی‌ام بهمن‌ماه سال ۱۳۵۵، در صفحه شهرستان‌های روزنامه اطلاعات، عکسی از مراسم پیشاهنگی در شهرستان شهرضا در استان اصفهان، چاپ می‌گردد. در این عکس، مربیان پیشاهنگی، زنانی چادری هستند که در حال ادای سلام پیشاهنگی‌اند. محمدرضا پهلوی با دیدن این تصویر برافروخته می‌شود و به نصرت‌الله معینیان - رئیس دفتر مخصوص شاهنشاهی- دستور پیگیری می‌دهد.

معینیان، دستور را به صورت تلفنی به دکتر حسین بنایی - رئیس سازمان پیشاهنگی ـ و منوچهر گنجی- وزیر آموزش و پرورش وقت- ابلاغ می‌کند. در تعقیب این موضوع، شکرالله ورزنده - رئیس سازمان پیشاهنگی استان اصفهان- به شهرضا رفته و حاصل این مأموریت را به شرح زیر، اعلام می‌کند:

«جناب آقای محسن

مدیریت کل آموزش و پرورش استان اصفهان

احتراماً طبق دستور آنجناب روز چهارشنبه 4 /12 /35[1355] به شهرستان شهرضا عزیمت و در مورد عکسی که در روزنامه اطلاعات مورخ ۳۰ بهمن چاپ شده بود تحقیق و بررسی و نتیجه به شرح زیر به استحضار عالی می‌رسد:

1- اصولاً در شهرستان شهرضا عموم بانوان در مجامع عمومی و خیابان‌ها با چادر شرکت می‌نمایند؛ حتی در روز مذکور که اینجانب در شهرضا بودم شورای زنان شهرضا نیز با حضور خانم صانعی دبیر شورای زنان اصفهان در محل شورا تشکیل شده بود و با توجه به اینکه غیر از آقای فرماندار مرد دیگری در شورا نبود مع‌الوصف کلیه شرکت‌کنندگان با چادر در جلسه شرکت داشتند. بدیهی است اولیای امور در رفع این نقیصه[!] تلاش فراوان می‌نمایند ولی ثمر بخش نیست.

۲- در روز مراسم تحلیف مربیان پیشاهنگی شهرستان مذکور که با حضور آقای فرماندار و اعضای شورای پیشاهنگی و تعدادی مدعوین و رؤسای مدارس تشکیل شده بود، طبیعی است که بانوان شرکت‌کننده نیز عموماً با چادر شرکت داشته‌اند.

3- عکسی که در اطلاعات چاپ شده بود در مراسم رسمی تحلیف نبوده و مربیان پیشاهنگی زن شهرضا در آن روز با لباس پیشاهنگی بوده‌اند و عکسی نیز با اعضای شورای پیشاهنگی آن شهرستان برداشته‌اند.

۴- در جلسه شورای پیشاهنگی شهرستان شهرضا که در تاریخ 3 /12 /35 [1355] به همین منظور تشکیل شده، مراتب اعتراض مسئول پیشاهنگی و مربیان زن شهرضا از چاپ این عکس مطرح و آقای سیاره راهنمای پیشاهنگی شهرضا مشغول رسیدگی و پیگیری گردیده است.

5- عکاس و خبرنگار روزنامه اطلاعات توسط جناب آقای فرماندار احضار و از او توضیح خواسته شد که علت ارسال این خبر چه بوده است. در مورد خبر اظهار داشت خبری که توسط نمایندگی به روزنامه داده شده در تهران تحریف شده و فتوکپی خبر ارسالی به همراه ارسال می‌شود.

درباره عکس نیز گفت نظر به اینکه یک قطعه عکس از یکی از کانون‌های حزبی به همین طریق به روزنامه فرستاده بودم آن را چاپ نمودند و مورد تشویق قرار گرفتم لذا تصور می‌کردم ارسال این عکس اشکالی ندارد.

6- اعتراض شورای پیشاهنگی از درج خبر و عکس طی نامه شماره ۵۲۷ – 4 /12 /35 [1355] با دو قطعه عکس توسط جناب آقای فرماندار به روزنامه اطلاعات فرستاده شد که خبر مذکور را تصحیح نمایند.

7- آقای صدرزاده رئیس آموزش و پرورش شهرضا روز مراسم تحلیف در مأموریت مشهد بوده‌اند و در شهرضا حضور نداشته‌اند.

با تقدیم احترامات - شکرالله ورزنده

رئیس سازمان ملی پیشاهنگی استان اصفهان»[20]

پس از این پیگیری‌ها، رئیس سازمان پیشاهنگی این گزارش را برای دفتر مخصوص شاهنشاهی ارسال می‌کند:

«جناب آقای معینیان ریاست محترم دفتر مخصوص شاهنشاه آریامهر

در تعقیب مذاکره تلفنی جهت بررسی و پیگیری موضوع چاپ عکس نامزدان مربی پیشاهنگی با چادر اقدامات زیرین صورت گرفت:

۱ - با آقای مدیر کل آموزش و پرورش استان اصفهان تلفنی مذاکره شد و از ایشان خواسته شد که موضوع را شخصاً تعقیب و چگونگی آن را گزارش دهند.

۲- از رئیس پیشاهنگی استان نیز خواسته شد که به شهرضا مسافرت کرده و بدواً از جریان امر به خوبی مطلع و ماوقع را گزارش دهند.

3- شرحی به استان نوشته شد که مسئولین امر پیشاهنگی در شهرضا از فرماندار که ریاست شورای پیشاهنگی استان را عهده‌دار است و رئیس آموزش و پرورش که نایب رئیس شورای پیشاهنگی شهرستان شهرضا و اعضای شورا آقای سیاره رئیس پیشاهنگی مورد بازخواست قرار گیرند و هر کسی در این امر مقصر واقعی تشخیص داده شد تنبیه گردد.

4- از عکاس و مخبر روزنامه نیز توضیح خواسته شده است که چرا اینگونه عکسها را برداشته و گزارش نموده.

5- شرحی به کلیه سازمان‌های پیشاهنگی کشور نوشته شد که مسئولین پیشاهنگی وقتی ملبس به لباس مقدس پیشاهنگی هستند بایستی کاملاً ساده، بی‌آلایش و بدون هیچ‌گونه پوشش دیگری در مجامع ظاهر شوند و سعی شود که از هر جهت نمونه خوبی از برای سایرین باشند. در خاتمه لازم است ذهن جنابعالی را متوجه نکات زیرین بنماید:

به قرار اطلاع تشکیل کلاس مربیان دختران در شهرضا در این سنوات اخیر به علت تعصب مذهبی زیاد تا به حال میسر نمی‌شده است و این اولین دفعه‌ای است که به صورت دسته جمعی توانسته‌اند این عده را جذب کلاس پیشاهنگی نمایند و شاید هم عوامل اجرایی انجام این کار را برای خود موفقیتی محسوب کرده‌اند و از این رو هم بود که با وجودی که فرماندار و ریاست آموزش و پرورش و عده‌ای از اهالی شهر در این جلسه بوده‌اند از برداشتن عکس جلوگیری ننموده‌اند ولی اینجانب اطمینان دارم که طولی نخواهد کشید که این خانم‌ها با نهایت سربلندی و افتخار لباس پیشاهنگی را خواهند پوشید و در مجامع و مجالس با لباس پیشاهنگی ظاهر خواهند شد.

ضمناً هیچ‌کدام از خانم‌ها خودشان در مورد ملبس شدن به لباس پیشاهنگی و سر برهنه وارد شدن در مجالس اعتراض ندارند و این مردهای آن‌ها هستند که در این مورد مقید و سختگیر می‌باشند و مردسالاری را فقط به این طریق در خانواده خودشان می‌توانند اعمال کنند.

متعاقباً نیز گزارش داده خواهد شد.

ارادتمند - حسین بنائی»[21]

نصرت‌اله معینیان این گزارش را به رؤیت محمدرضا پهلوی می‌رساند و شاه در ذیل آن می‌نویسد:

«باید مسئولین حتماً تنبیه شوند»

دستور شاه جهت اجرای دقیق ابلاغ می‌گردد و حاصل آن چنین گزارش می‌شود:

«سرور گرامی جناب آقای نصرت‌اله معینیان ریاست دفتر مخصوص شاهنشاهی

احتراماً در خصوص عکسی که از مراسم تحلیف پیشاهنگی در شهرستان شهرضا در جراید درج شده، ضمن اجرای دقیق اوامر مطاع مبارک ذات همایونی لزوماً به استحضار می‌رساند:

به منظور توسعه مکتب پیشاهنگی و تأمین مربی مورد نیاز از تاریخ شانزدهم تا پایان روز بیست و یکم بهمن ماه جاری کلاس کارآموزی با تصویب شورای پیشاهنگی در شهرستان شهرضا برگزار و مراسم تحلیف در پایان کلاس (روز ۲۱ بهمن‌ماه) انجام می‌شود.

با اینکه در روز مزبور رئیس اداره آموزش و پرورش به منظور شرکت در جلسات ماهانه رؤسای آموزش و پرورش استان، در اصفهان بوده است، معذلک از سمت خویش برکنار و آقای عباس سیاره، مسئول پیشاهنگی شهرستان نیز از کار کنار گذاشته شد.

ضمناً با بررسی‌هایی که به عمل آمده مراسم مزبور با نظارت آقای فرماندار که سمت رئیس شورای پیشاهنگی شهرستان را نیز دارند برگزار گردیده است.

تمنا دارد مراتب را به شرف عرض پیشگاه مبارک شاهانه برسانند و اوامر مطاع همایونی را امر به ابلاغ فرمایند.

ارادتمند - منوچهر گنجی

وزیر آموزش و پرورش»[22]

این گزارش نیز به رؤیت محمدرضا پهلوی می‌رسد ولی خشم او فروکش نمی‌کند. شاه بار دیگر در ذیل این گزارش می‌نویسد: «فرماندار هم معزول شود»

این دستور به وزیر کشور ابلاغ می‌گردد:

«جناب آقای امیر قاسم معینی وزیر کشور

حسب‌الامر مطاع مبارک ملوکانه فتوکپی شماره ۳۷۷۶۳ /دو مورخ 21 /12 /2535 [۱۳۵۵] وزارت آموزش و پرورش به پیوست ارسال می‌شود.

اوامر مطاع مبارک ملوکانه به این شرح شرف صدور یافت:

«فرماندار هم معزول شود»

رئیس دفتر مخصوص شاهنشاهی»[23]

گزارش اجرای این دستور به شرح زیر است:

«در نیمه دوم بهمن ماه سال 2535 [1355] برای آقایان و خانم‌های مربیان پیشاهنگی شهرضا کلاسی تشکیل گردیده که در پایان دوره و مراسم تحلیف و اهدا دستمال گردن به مربیان، خانم‌های مربی با چادر اقدام به ادای احترام نموده بودند (سلام پیشاهنگی به سرانگشت در حین داشتن چادر به سر) این مراسم با حضور فرماندار شهرضا آقای حیدری و آقای نعیم معاون آموزش و پرورش شهرضا انجام گرفته و خبرنگار عکاس روزنامه اطلاعات یا کیهان نیز از این مراسم عکس تهیه که بر حسب تصادف عکس مزبور را شاهنشاه آریامهر ضمن مطالعه روزنامه ملاحظه می‌نمایند و از وزیر آموزش و پرورش در این‌باره توضیح می‌خواهند که از طریق دفتر وزارت آموزش و پرورش از مدیر کل آموزش و پرورش استان، تعویض رئیس آموزش و پرورش شهرضا و مسئول پیشاهنگی خواسته می‌شود و بر حسب دستور تلفنی دفتر وزارت آموزش و پرورش آقای صدرزاده از شهرضا به وسیله مدیر کل آموزش و پرورش استان احضار و به کار وی پایان داده می‌شود و آقای سیاره رئیس پیشاهنگی شهرضا و همچنین آقای حیدری فرماندار شهرضا از طریق استانداری تعویض می‌شوند. توضیحاً اینکه آقای بیوک صدرزاده ۱۵ روز قبل از واقعه فوق به این سمت منصوب گردیده بود و در مراسم مذکور حضور نداشته، زیرا در آن تاریخ در اصفهان در سمینار متشکله رؤسای آموزش و پرورش استان شرکت داشته است....

رئیس سازمان اطلاعات و امنیت اصفهان – تقوی»[24]

پس از گذشت حدود یک سال و نیم از این ماجرا، وزیر کشور جدید، تقاضای بازگشت فرماندار شهرضا را می‌نماید:

«به طوری که استحضار دارند، در بهمن ماه سال ۲۵۳۵[۱۳۵۵] یک دوره تعلیمات برای ۶۶ نفر مربیان پیشاهنگی زن و مرد... تشکیل می‌گردد... عکس مذکور در روزنامه اطلاعات درج می‌گردد... اوامر مطاع مبارک ملوکانه شرف صدور می‌یابد که فرماندار هم معزول شود... اینک نامبرده که از کارمندان درستکار وزارت کشور می‌باشد طی عریضه‌ای استدعای عفو و بخشودگی نموده است.

با توجه به اینکه در این مورد با جناب آقای وزیر آموزش و پرورش هماهنگی به عمل آمده است، مستدعی است مراتب به شرف عرض پیشگاه مبارک اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر برسد تا در صورت استقرار اراده سنیه شاهانه نامبرده مورد عفو و بخشودگی ملوکانه قرار گیرد و به کار گمارده شود.

ارادتمند - اسداله نصر اصفهانی

وزیر کشور»[25]

و محمدرضا پهلوی در تاریخ 21 /6 /1356 در ذیل این درخواست می‌نویسد:

«اگر عضو مفیدی باشد با این درخواست موافقت می‌شود.»

 

 

پی‌نوشت‌ها: 


[1] . تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد، مرکز بررسی اسناد تاریخی، مرداد ۱۳۷۸، ص ۳، سند اول به شماره 6727 /2276.

[2] . ر.ک: پیشین، ص ۸۱.

[3] . همان، ص ۱۰، سند دوم به شماره ۱۰۰۴، ص ۲.

[4] . رضاشاه کبیر یا ایران نو – ال‌پی‌الول ساتن، ترجمه عبدالعظیم صبوری، چاپ تابش، چاپ دوم اسفند سال ۱۳۳۷ش.

[5] . تغییر لباس ... ، همان، ص ۱7، سند سوم، بدون شماره.

[6] . ال‌پی‌الول‌ساتن، همان، ص ۲۳۴.

[7] . ر.ک: تغییر لباس و کشف حجاب...، همان، صص ١٠١ – ١٠٠.

[8] . همان، ص هشتاد و یک.

[9] . همان، ص ۱۳۲، سند ۵۴ به شماره ۴۴۳۷۶.

[10] . همان، ص ۱۴۱، سند ۵۵ به شماره ۷۸۷۶۰ – 2122/آ.

[11] . همان، ص ۱۴۵، سند ۵۷ به شماره 79718 /2190/آ.

[12] . همان، ص ۱۴۷، سند ۵۹، بدون شماره.

[13] . همان، صص ۱۷۲ و ۱۷۴، ۱۷۸، ۱۸۶، ۱۸۹ و ...

[14] . همان، ص ۲۲۴، سند ۹۰ به شماره ۶۴۵۳.

[15] . همان، ص ۲۹۳ ، سند ۱۲۹، بدون شماره.

[16] . همان، ص ۲۹۴، سند ۱۳۰، بدون شماره.

[17] . همان، ص ۲۹۹، سند ۱۳۵ به شماره ۱۳۹۷۰.

[18] . همان، ص ۳۰۵ ، ص ۱۴۱، بدون شماره.

[19] . فرانتس فانون، استعمار میرا، ترجمه محمدامین کاردان، شرکت سهامی انتشارات خوارزمی، ۱۳۵۶ ، صص ۳۵-39.

[20] . آرشیو مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، کلاسه ۱۵۹۰۰۴، سند شماره ۲۱۵۶.

[21] . همان، سند شماره ۴۰۶/م.

[22] . همان، سند شماره ۳۷۷۶۳/دو.

[23] . همان، سند شماره ۱ - ۱۴۰/م.

[24] . همان، سند شماره 5494 /10 ه‌2.

[25] . همان، سند شماره ۷۴۲۳/م.



















شرکت خاندان سلطنتی پهلوی در جشن کشف حجاب- از راست به چپ: تاج الملوک، شمس و اشرف پهلوی


رضا خان در بازدید از یکی از مدارس دختران پس از کشف حجاب


مراسمی پس از کشف رضاخانی با حضور دانش آموزان و معلمان


شاه و فرح با لباس پیشاهنگی


بریده روزنامه اطلاعات- مراسم پیشاهنگی در شهرضا

منبع: ذوالفقاری، ابراهیم، فصلنامه مطالعات تاریخی، سال اول، تابستان 1383، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، شماره 3، 217 تا 237. با ویراستاری و افزودن اسناد و تصاویر.
 

تعداد مشاهده: 8804


مطالب مرتبط

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.