معرفی برخی از افراد وابسته به بیگانگان در دولت موقت مهندس مهدی بازرگان؛ مطالعه موردی: حسن نزیه
تاریخ انتشار: 21 شهريور 1403
مقدمه
حسن نزیه یکی از اعضای مؤسس نهضت آزادی ایران به شمار میرود. وی از جمله شخصیتهای مرموز تاریخ معاصر ایران است. او به رغم عدم حضور فعال در جریان مبارزه با رژیم شاه و البته بدون سابقه اجرایی قابل اعتنا، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی از سوی مهندس مهدی بازرگان ـ رئیس دولت موقت ـ به ریاست شرکت نفت منصوب شد. حسن نزیه از جمله افرادی است که شیفته غرب بود و دیدگاه ضد دینی داشت. بعد از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در 13 آبان 1358، اسنادی به دست آمد که از ارتباط حسن نزیه با سازمان جاسوسی آمریکا حکایت میکرد. در این مقاله به بررسی فعالیتهای حسن نزیه قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و ارتباط او با سیستم جاسوسی آمریکا خواهیم پرداخت.
از تولد تا تأسیس نهضت آزادی[1]
حسن نزیه فرزند محمدعلی (از مشروطه خواهان تبریز) در سال 1300 در تبریز متولد شد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همین شهر گذراند. سپس برای ادامه تحصیل به تهران رفت و موفق به اخذ مدرک وکالت از دانشکده حقوق دانشگاه تهران شد.[2] با تأسیس حزب ایران[3] در سال 1323، نزیه به عضویت این حزب درآمد. در همان زمان در دانشکده حقوق، سازمان دانشجویان را به اتفاق عدهای دیگر راهاندازی کردند که به گفته خودش «همیشه پیرو راه مصدق بود.»[4] در همان زمان در برخی از نشریات مثل روزنامه میهنپرستان فعالیت میکرد.
نزیه در سال ۱۳۳۱ نمایندگی ایران در کنفرانس جهانی بیمههای اجتماعی را برعهده گرفت و مدتی نیز در دوران صدارت دکتر محمد مصدق به عنوان مشاور حقوقی وزارت بهداری و بهزیستی مشغول به کار بود. در سال 1339 به همراه گروهی از همفکران و ملیگرایان، جبهه ملی دوم را تأسیس کردند و از بطن آن نهضت آزادی[5] ظهور کرد. نزیه مدعی است، نهضت آزادی به پیشنهاد او تأسیس شد: «چون مقارن انجام انتخابات مجلس شورای ملی بود، بنده گفتم آقا بیایید یک حرکتی ایجاد کنیم و سعی کنیم اگر هم در انتخابات موفق نمیشویم، لااقل به توصیه دکتر مصدق عمل کرده باشیم. عده سی، چهل نفری را دعوت کردیم و قرار شد که نهضتی به نام نهضت آزادی انتخابات تشکیل بشود. در همان جمع گفته شد که اگر بگوییم نهضت آزادی انتخابات، وقتی انتخابات خاتمه یافت، نهضت باید تعطیل بشود، اعم از اینکه موفق بشویم یا نشویم. پس بیاییم برای اینکه یک جمعیتی درست کرده باشیم که بماند و در جریانهای دیگری هم اثر بگذارد، نامش را بگذاریم نهضت آزادی ایران.»[6]
منابع امنیتی رژیم پهلوی در گزارشی به تاریخ 31 اردیبهشت 1340 درباره تشکیل نهضت آزادی نوشتند:
«اخیراً در تهران جمعیت آزادی ایران که به اصطلاح جناح تندرو جبهه ملی هستند تأسیس شده که در بین آنان افراد سابقهدار زیر شناخته شدهاند:
1ـ سید محمود طالقانی واعظ مسجد خیابان اسلامبول 2ـ مهندس مهدی بازرگان استاد دانشگاه 3ـ دکتر یدالله سحابی استاد دانشگاه 4ـ مهندس منصور عطایی که زندانی بوده است 5ـ حسن نزیه قاضی دادگستری که در خیابان رامسر دفتر وکالت دارد 6ـ رحیم عطایی اخیراً زندانی بوده است 7ـ عباس سمیعی اخیراً زندانی بوده است 8ـ سید صادق فیروزآبادی ساکن خیابان هدایت، خیابان خیام، کوچه درویش، شماره 31 . 9ـ آیتالله [سید رضا] زنجانی که بعد از 28 مرداد مدتها نهضت مقاومت را اداره میکرد.
عده فوق اکثراً مؤسس این جمعیت نیز میباشند و اعلامیههای پیوست را نیز توزیع نمودهاند.»[7]
سفارت آمریکا در ایران، طی گزارشی به تاریخ 19 ژوئیه 1979 (28 تیر 1358) درباره سوابق سیاسی حسن نزیه نوشت: «نزیه در سال 1323 در رشته حقوق از دانشگاه تهران فارغالتحصیل شده و برای مدتی به عنوان وکیل در ایران کار کرده است. سپس تحصیلات خود را در سوئیس ادامه داد. بین سالهای 1329 تا 1332 در زمان نخستوزیری مصدق، او به عنوان مشاور قانونی برای سازمان نوخاسته امنیت اجتماعی کار کرد. در زمان مصدق، نزیه در سرپرستی سیستمهای دادگاههای نظامی فعال بود. او یکی از مؤسسان نهضت مقاومت ملی در سال 1332 بود.»[8]
از شروع نهضت اسلامی تا پیروزی انقلاب اسلامی
اگر چه حسن نزیه در دوره سلطنت پهلوی چندبار بازخواست شد و یا تحت تعقیب قرار گرفت؛ اما هیچگاه زندانی نشد. ظاهراً بهزعم دستگاه امنیتی رژیم شاه، فعالیتهای سیاسی او آنچنان تند نبود که مستحق بازداشت باشد. ساواک در بیوگرافی حسن نزیه نوشته است: «نامبرده از طرفداران آقای دکتر مصدق بوده که در تاریخ 16 /8 /1332 طبق ماده 5 فرمانداری نظامی بازداشت، منزلش مورد بازرسی واقع [شده] و هیچگونه مدرک مضرهای به دست نیاورده و متهم مذکور به علت ابتلا به بیماری سل ریوی ضمن سپردن تعهد کتبی مبنی بر اینکه از حوزه قضائی تهران خارج نشده، آزاد گردیده است. مشارالیه پس از تجدید فعالیت جبهه ملی، با سمت عضو شورای مرکزی جبهه مذکور شدیداً فعالیت داشته و از امضاکنندگان اعلامیه شورا و اعلام جرم علیه انتخابات دوره بیستم مجلس شورای ملی بوده است. مشارالیه در تاریخ 29 /4 /40 با قرار بازپرس نظامی به اتهام اقدام علیه مصالح مملکت بازداشت و تحت تعقیب قرار گرفته است.»[9] خود نزیه مدعی است بعد از قیام 15 خرداد 1342، تحت تعقیب بوده از این جهت چند ماه در مکانی مخفی میشود؛ ولی وقتی ساواک متوجه میشود که او ارتباطی با نهضت امام خمینی(ره) ندارد، با پادرمیانی پروفسور یحیی عدل و با مساعدت حسین فردوست، دستور منع تعقیب وی صادر میگردد.[10]
ساواک در گزارش دیگری به تاریخ 14 تیر 1343 با موضوع «جمعیت نهضت آزادی» درباره حسن نزیه و سوابق او نوشته است: «حسن نزیه: وکیل دادگستری از طرفداران و علاقهمندان دکتر محمد مصدق بوده که در سازمان نهضت مقاومت ملی فعالیت داشته و از سال 39 در جبهه ملی شرکت [داشته] و متعاقب آن با سایرین در ایجاد نهضت آزادی همکاری نموده است. نامبرده پس از تشکیل جمعیت اخیر به سمت عضو هیئت اجرائیه انتخاب و مسئولیت گویندگی این جمعیت را عهدهدار بوده و در زمینه شناساندن نهضت آزادی و مرامنانه آن تلاش فراوان نموده و تا اواسط سال 41 دو بار به اتهام اقدام بر ضد امنیت داخلی مملکت بازداشت گردید تا اینکه پس از تشکیل کنگره جبهه ملی در سال 41 و به دنبال دستگیری عدهای از سران جبهه مذکور و نهضت آزادی مدتی مخفیانه بهسر برده و سپس خود را به مقامات انتظامی معرفی و مراتب کنارهگیری و عدم فعالیت خویش را در نهضت آزادی اعلام [نمود] و متعهد گردیده است که در آتیه کوچکترین فعالیتی به نفع نهضت آزادی و یا جبهه ملی و برخلاف مصالح مملکت ننماید و چون پرونده انفرادی او حاکی از عمل به تعهدات سپرده شده بود، مراتب کنارهگیری وی از فعالیتهای خلاف امنیت و مضره به حال کشور، به اداره دادرسی ارتش اعلام و از لحاظ اتهامات وارده دربارهاش قرار منع تعقیب صادر [شد] و از آن زمان تاکنون هیچگونه مدرک و دلیل و یا اطلاعی حاکی از تلاش مجدد این شخص نرسیده است.»[11]
آنچه مسلم است و از اسناد نیز برمیآید، حسن نزیه در مبارزات سیاسی علیه رژیم پهلوی فعالیت خاصی نداشت. حتی همفکران وی در نهضت آزادی نیز قائل به عدم تحرک او در جریان مبارزه هستند. آقای دکتر عزتالله سحابی میگوید: «در سال 1341 به ویژه در پائیز و زمستان آن سال که مبارزات ضد رژیم اوج تازهای گرفت، آقای نزیه به کلی مخفی شد و از تمام فعالیتها غایب بود. همین طور در خرداد 1342 که اکثریت فعالین و دوستان نهضت آزادی را زندانی کردند و سپس 9 نفر را به محاکمه کشیدند، آقای نزیه همچنان غایب بود و ساواک متعرض ایشان نشد. در جریان محاکمات رهبران و فعالین نهضت باز آقای نزیه به کلی از انظار غایب و از هر نوع فعالیتی معاف شده بود! او هیچگاه حتی یک بار به دادگاه یا دیدن زندانیان نیامد و به کلی فعالیت سیاسی و مبارزاتی و حتی ارتباطات دوستی با رهبران نهضت را قطع کرد و دیگر از ایشان خبری نبود تا اینکه در سال 1356 که فضای سیاسی رو به باز شدن میرفت ایشان دوباره پیدا شد.»[12]
البته در این ایام نیز اقدام قابل توجهی از نزیه در راستای مبارزه با رژیم شاه دیده نمیشود و فقط نام او در چند اعلامیه به چشم میخورَد. مثلاً روز ششم آذرماه 1356، 29 تن از شخصیتهای سیاسی طی اعلامیهای، تأسیس کمیته ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر را اعلام کردند که نام حسن نزیه نیز در بین اسامی افرادی چون مهندس مهدی بازرگان، دکتر یدالله سحابی، آیتالله سید ابوالفضل موسوی زنجانی و... دیده میشود.[13] یا در 30 آبان همان سال، گروهی از فعالان سیاسی و فرهنگی اقدام به صدور بیانیهای کردند که در آن بیانیه نیز امضای حسن نزیه وجود دارد. چنانکه از متن این بیانیه برمیآید، امضاکنندگان خواستههای اصلاحی داشتند و هرگز اندیشه براندازی حکومت پهلوی را در ذهن نمیپروراندند. در این بیانیه مواردی چون اجرای اصول قانون اساسی، آزادی زندانیان سیاسی، الغای نظام تک حزبی، آزادی مطبوعات، آزادی عقاید و نشر افکار و ... خواسته شده بود.[14]
سفارت آمریکا در گزارشی به تاریخ 13 دسامبر 1978 (22/ 9/ 1357)، حسن نزیه را که در آن زمان رئیس کانون وکلا بود، فردی «جاهطلب» و «فرصتطلب سیاسی» خواند. همین گزارش یادآور شد: «بعد از جدا شدن نهضت آزادی از جبهه ملی در اردیبهشت سال 1340، نزیه به عنوان رهبر اکثریت حزبی ظهور کرد که تمایل به اتخاذ روشهای ملایم و مصالحهآمیز در به دست آوردن قدرت داشت و همچنین مخالف روش قهرآمیز در بر کنار کردن شاه بود.»[15] اساساً اعضای نهضت آزادی و از جمله حسن نزیه اعتقادی به سرنگونی رژیم پهلوی نداشتند. شعار آنها این بود که «شاه باید سلطنت کند نه حکومت.»[16]
نزیه در آستانه بازگشت امام خمینی(ره) به میهن، به پاریس رفت و در آنجا با امام دیدار نمود. در گزارش دستگاه امنیتی رژیم شاه درباره سفر نزیه به پاریس و اظهارات او درباره مدل نظام حکومتی بعد از سقوط رژیم شاهنشاهی آمده است: «حسن نزیه رئیس کانون وکلای دادگستری که به منظور ملاقات با آیتالله خمینی به پاریس رفته و در حال حاضر در فرانسه به سر میبرد، بعدازظهر روز 6 /11 /57، در مصاحبهای با چند تن از خبرنگاران فرانسوی در پاریس اظهار داشته حکومت اسلامی آن نیست که شما مینویسید و طرفداران آیتالله خمینی تعبیر میکنند. حکومت اسلامی همان حقوق بشر است...»[17] گزارش دیگری قصد نزیه از حضور در نوفل لوشاتو را نزدیک کردن خود به انقلابیون و رسیدن به پست و مقام در حکومت آینده عنوان کرده است.[18]
دکتر سید صادق طباطبایی درباره حضور نزیه در فرانسه و دیدار وی با امام و نیز تمایلات و دیدگاههایش میگوید: «آقای حسن نزیه هم حدوداً ده ـ دوازده روز قبل از رفتن شاه، به پاریس آمد و با امام ملاقاتی کرد. البته گفتگوهای او با دکتر یزدی طولانیتر بود. در ملاقات با امام یک مقداری از بیوگرافی و نظرات خودش گفت که فردی است ملی و دارای تمایلات استقلالطلبانه و ضد حاکمیت غربی، اما نکتهای حاکی از مسائل و اعتقادات مذهبی در کلام او احساس نکردم. او یکی ـ دو نوبت مذاکرات چند ساعته با دکتر یزدی انجام داد. یک بار که برای آوردن چای به آشپزخانه رفتم، تصادفاً دیدم که آقای یزدی لیستی در دستش بود و از آقای نزیه میپرسید کدام یک به لحاظ سیاسی در ایران مورد توجه مردم هستند که به امام معرفی کند.»[19]
از جاسوسی برای آمریکا تا مواجهه با جمهوری اسلامی
با پیروزی انقلاب اسلامی، حسن نزیه که رئیس کانون وکلا بود، در دولت موقت مهندس مهدی بازرگان به عنوان سرپرست شرکت نفت انتخاب شد و حدوداً هشت ماه این سمت را در اختیار داشت. خودش میگوید در این مدت با همه سلیقهها و گروهها همکاری میکرد: «فرض بفرمایید با تودهایها، با چریکها، نمیدانم با مجاهدین [خلق]، ما تضاد سیاسی داشتیم، ولی در مورد صنعت نفت اینها با من صمیمانه همکاری میکردند.»[20]
با وجود اینکه او ادعا میکرد با همه گروهها و سلایق فکری همراهی و همسویی دارد، در چندین سخنرانی به صراحت علیه نظام اسلامی موضع گرفت. با موضعگیریهای حسن نزیه علیه برخی چهرههای مطرح انقلاب از جمله آیتالله شهید سید محمد بهشتی، مخالفت وی با جمهوری اسلامی نمایانتر شد. وی در یک مصاحبه صریحاً خواستار محاکمه آیتالله بهشتی شد.[21] نزیه در یکی از سخنرانیهایش به تاریخ 9 خرداد 1358 اسلام را برای اجرای قوانین ناکافی دانست و گفت: «در شرایط فعلی زمان نمیتوان تمام مسائل سیاسی و اقتصادی و قضایی را قالب اسلامی ساخت که نه ممکن است، نه مقدور و نه مفید.»[22]
این اظهارات انتقادهای گستردهای را به دنبال داشت و حتی واکنش امام خمینی را نیز برانگیخت. ایشان در 15 خرداد 58 و به فاصله چند روز بعد از این اظهار نظر نزیه فرمودند: «آنهایی که نظر انحرافی دارند، آنهایی که نظر خیانت به اسلام و این ملت دارند، آنهایی که اسلام 1400 ساله را کافی نمیدانند، آنها باید حسابشان را از ملت جدا کنند. جدا هم هست... امروز روزی است که اسلام باید تحقق پیدا کند. این حرفها که گفته میشود نظیر همان حرفها بود که گفته شد که «حالا زود است صبر کنید...» ما اگر اسلام را در این انقلاب، در این نهضت، احکام اسلام را پیاده نکنیم، کی پیاده خواهیم کرد؟ چه وقت همچو نهضتی تحقق پیدا میکند؟ اگر این نهضت خدای نخواسته بخوابد و به خاموشی بگراید، کی میتواند دیگر اسم اسلام را بیاورد؟ اگر ما امروز قوانین اسلام را اجرا نکنیم، کی اجرا بکنیم؟ آقایانی که میگویید نمیشود، پس کی میشود؟ پس بگویید هیچ وقت اسلام نه! بگویید نهضت منهای اسلام. همانطوری که گفتید اسلام منهای روحانیت، حالا هم بگویید نهضت منهای اسلام...»[23] ایشان صریحاً اعلام کردند: «آن قشری که به واسطه مخالفت با اسلام با ما مخالفت میکنند... اگر ممکن است علاج کرد؛ والا با همان مشتی که رژیم را از بین بردید، این وابستهها را هم از بین خواهید برد.»[24]
مخالفت و ضدیت حسن نزیه با اسلام به قدری عیان بود که مورد توجه سفارت آمریکا نیز قرار گرفت. کاردار سفارت آمریکا در ایران، طی گزارشی به تاریخ 19 ژوئیه 1979 (28 تیر 1358) با اشاره به ملاقات سری با حسن نزیه (رئیس وقت شرکت نفت ایران)، وی را «مخالف شرع» معرفی میکند که «مایل است با بعضی از مفاهیم جمهوری اسلامی مبارزه کند.» و ضمناً «روحیه دوستانهای نسبت به آمریکا دارد.»[25] سفارت آمریکا در گزارش دیگری، نزیه را در مخالفت با روحانیون، «صریحتر» از دیگران معرفی میکند.[26]
براساس اسناد به دست آمده از سفارت آمریکا، حسن نزیه پیش از پیروزی انقلاب اسلامی با سفارت آمریکا ارتباط داشت و به آنجا رفت و آمد میکرد و با اعضای سفارت جلساتی سری و محرمانه برگزار مینمود. در این جلسات درباره مسائل مهم کشور بحث و تبادل نظر میشد.
دانشجویان پیرو خط امام بعد از تسخیر سفارت آمریکا در تهران، با انتشار اسنادی، رابطه برخی اعضای نهضت آزادی با آمریکا را افشا کردند. یکی از این افراد حسن نزیه بود. براساس اسناد استخراج شده از سفارت آمریکا در ایران، حسن نزیه با اسم رمز «اس.دی.پوتی» با سازمان جاسوسی آمریکا (سیا) ارتباط داشت. رابط او در سیا «جوزف. دبلیو. آدلسیک» نام داشت. آدلسیک در سالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، معاون رئیس و رئیس قرارگاه سیا در تهران بود. سیا با اطلاع از سفرهای خارجی نزیه، برخی از قرارهای او با رابط سیا را در خارج از ایران تنظیم میکرد.[27] در همین رابطه در سندی آمده است: «سعی کنید از طرحهای نزیه برای مسافرت در آینده نزدیک اطلاع حاصل کنید. ستاد مایل است در اولین فرصت در خارج از ایران مجدداً بین نزیه و رابط سابق وی در سیا، جوزف دبلیو. آدلسیک رابطه برقرار کند.»[28]
سفارت آمریکا در گزارش دیگری به تاریخ 18 مهر 1358 با اشاره به ارتباط با حسن نزیه نوشت: «در جلسه 14 مهر کارکنان، در خلال بحث در امور مربوط به اس.دی.پوتی /1 کاردار به کفیل مشاور سیاسی دستور داد که با اس.دی.پروب /1 [رحمتالله مقدم مراغهای] به عنوان منبع احتمالی پیرامون این قضیه تماس بگیرد. مشاور سیاسی پاسخ داد که شاید بهتر باشد صبر کنیم تا اوضاع آرام شود. چون کاردار در مواقع دیگری هم نسبت به پ /1 [منظور حسن نزیه است] اظهار علاقه کرده، ما به این نتیجه رسیدیم که موقع آن فرارسیده که تماسمان با او را برملا کنیم. کاردار آشکارا راضی است به اینکه در امور دخالت نکند و با توجه به عکسالعمل مشاور سیاسی، ما پیشبینی میکنیم که لزومی به دادن دستور قطع و خاتمه به بخش سیاسی که بیشتر ارتباط ما را آشکار میکند نباشد. خلاصه و نتیجه آن بود که کاردار از ما خواست درباره آنچه که پ /1 و ما به عنوان بدبینی تشدید شده ایرانیان میبینیم با او تبادل نظر کنیم. در مذاکره با پ /1 در این مورد صحبت کشیده شد به راههای محدود کردن ضرر وارده به روابط متقابلمان.»[29] در جریان همهپرسی تعیین نظام سیاسی ایران حسن نزیه خواستار حذف قید «اسلامی» بود و بر «جمهوری ایران« تأکید میکرد.[30]
در جریان انتخابات اولین دوره مجلس خبرگان قانون اساسی، حسن نزیه ابتدا اعلام کاندیداتوری کرد اما در اقدامی عجیب و غیرمنتظره، این انتخابات را تحریم نمود. در خاطرات نزیه در این باره میخوانیم: «... خودم کاندیدا بودم. از روزنامه «آیندگان» پرسیدند که: «من آیا قبول میکنم که انتخاب بشوم؟» گفتم: «من انتخابات را صحیح نمیدانم. در مصلحت مردم تشخیص نمیدهم. خودم هم شرکت نمیکنم... آیتالله شریعتمداری هم معتقد بود که بنده نامزد بشوم و اگر نخواستم نروم در مجلس. به این مناسبت به عدهای توصیه کرده بود بنده را کاندیدا کنند. در روزنامهها و مطبوعات هم منعکــس شد. من نامزد شدم ولی همانطور که عرض کردم خودم عملاً تحریم کردم...»[31]
نزیه در انجام مسئولیت اجرایی خودش نیز ناتوان بود و در دوران ریاست شرکت نفت موفق عمل نکرد؛ به طوری که برخی همفکران وی نیز دوران ریاست او بر شرکت نفت را دوره ناموفقی میدانند. عزتالله سحابی با اشاره به اینکه دوره مدیریت نزیه در شرکت نفت برای کشور مشکلساز بود میگوید: «مشاوران و همکاران دست اول آقای نزیه اغلب از مسئولین و مقامات قبل از انقلاب آن مؤسسه بودند که هزاران مسئله و سؤال درباره آنها مطرح بود و ایشان همواره به ادامه کار با آنها اصرار و تأکید داشت.»[32] در تأیید همین موضوع، آیتالله شیخ صادق خلخالی در خاطراتش مینویسد: «نزیه تمام افراد انقلابی و ملی و اسلامی را از شرکت نفت اخراج کرد ولی طاغوتیان و ساواکیها و حقوق بگیران درجه یک فراماسونری را در شرکت حفظ کرده بود و به آنها امتیاز میداد و به این وسیله پرسنل مؤمن را مأیوس میکرد.»[33]
سوءمدیریت در شرکت نفت حتی ناراحتی امام خمینی را برانگیخت. مهرماه 1358، دکتر سید صادق طباطبایی سخنگوی دولت موقت اعلام کرد که در دیدار مهندس مهدی بازرگان با امام خمینی در اوایل مهرماه در قم، صحبت شرکت نفت و مدیران آن از جمله حسن نزیه مطرح شده است. امام خمینی از نارساییها و سوءمدیریتها در شرکت مزبور گلایه کردهاند. بازرگان در واکنش به این موضوع از حسن نزیه رئیس شرکت نفت حمایت کرده و گفته است به وی اعتماد کامل دارد. امام هم مسئولیت امر را به بازرگان محول کردهاند.[34]
امام خمینی در 6 مهر 1358 در جمع کارگران و کارکنان صنعت نفت، بار دیگر از سوءمدیریتها در شرکت نفت گله کردند و گفتند که از «نابسامانیهای» شرکت نفت اطلاع دارند. ایشان فرمودند که آیتالله شهابالدین اشراقی را مأمور رسیدگی به مسائل پیش آمده در شرکت نفت کردهاند و تصریح کردند: «اگر خدای نخواسته یک خلافی شده است و خلاف دیانتی شده است، یک خلاف مصلحت اسلام و مسلمین شده است، در شرکت نفت یک توطئههایی مثلاً هست ـ چنانچه گفته میشود ـ آنها باید رسیدگی بشود. و پس از رسیدگی، هر کس و هر مقامی باشد ـ نزیه که یک آدم عادی است، قابل ذکر نیست ـ هر کس در هر مقامی باشد، اگر خیانت کرده باشد، به محاکمه کشیده میشود و به جزای خودش میرسد. و اگر بیگناهیاش هم ثابت شد، رها میشود.»[35]
نحوه عملکرد نزیه در شرکت مذکور موجب بروز جنجال و گسترش بحران در تأسیسات نفتی شده بود. سفارت آمریکا در تهران، طی گزارشی به تاریخ 3 مهر 1358، با اشاره به مواجهه حسن نزیه با نظام جمهوری اسلامی معتقد بود اعتصابات کارکنان شرکت نفت، با خط دهی نزیه صورت میگیرد.[36] سرانجام نزیه به دلیل ناکارآمدی، در 6 مهر 1358 از سمت خویش عزل شد و بلافاصله در همان تاریخ، با تصویب شورای انقلاب و موافقت امام، شرکت ملی نفت ایران به وزارت نفت تبدیل شد و مهندس علیاکبر معینفر اولین وزیر آن وزارتخانه شد. روزنامه جمهوری اسلامی در 7 مهر 1358 تیتر زد: «دادستان انقلاب، نزیه را احضار کرد؛ نزیه محاکمه میشود.» این روزنامه از پایان اعتصاب کارکنان شرکت نفت در پی عزل نزیه خبر داد و از قول کارکنان شرکت نفت نوشت: «به امر امام نفت را بر روی اجانب بستیم، به امر امام به سر کار بازگشتیم و باز هم تحت اوامر امام حرکت خواهیم کرد.»[37]
حسن نزیه به دلیل برخی موضعگیریها علیه نظام و مسئولین نظام و نیز کوتاهی در انجام وظایف محوله، توسط دادستانی انقلاب اسلامی متهم شناخته و به دادگاه فراخوانده شد. اما تصمیم بر عدم حضور در دادگاه را گرفت و مخفی شد.[38]
شهید آیتالله علی قدوسی دادستان وقت انقلاب چند ماه بعد در گفتگویی با روزنامه کیهان درباره اتهامات نزیه گفت: «به جز بهمن که بیست و دو هزار و چهل ریال (۲۲۰۴۰) حقوق میگرفته، در بقیه ماهها از اسفند ۵۷ تا پایان سال جاری ماهانه حقوقی معادل ۶۶۰۰۰ ریال دریافت کرده است. از دیگر جرایم مالی وی حیف و میل بیتالمال در پروندههای چند صد میلیون تومانی قراردادهای شماره ۷۶۶ و ۷۶۷ منازل مسکونی کارکنان شرکت نفت و قرارداد خانهسازی با شرکتهای خارجی است.»[39]
از اختفا تا فرار از ایران
پس از عزل از سمت سرپرستی شرکت نفت، حسن نزیه مدتی مخفی شد. خودش درباره دوران اختفا و حمایتش از جداییطلبان آذربایجان میگوید: «سه ماه در تهران در اختفا بودم. چندین خانه هم عوض کردم و بهشدت هم میخواستند مرا پیدا کنند. آخر همان موقع هم من در اختفا هم وقتی آذربایجان شورش کردند، پیامی به رادیو آذربایجان دادم که اینها را بیشتر ناراحت کرد. من به مردم آذربایجان به سبب شورش و قیامشان بر علیه استبداد نوظهور تبریک گفتم و گفتم: باز هم شما مثل پیشگامان مشروطیت، پیشگام حرکت علیه استبداد دینی هم شدید که فردا باز دوباره مرا دادستان انقلاب احضار کرد.» [40]
ظاهراً برخی از اعضای نهضت آزادی و همفکران نزیه از محل اختفای او اطلاع داشتند. مأمور سفارت آمریکا در گزارشی به وزارت امور خارجه این کشور در 9 اکتبر 1979 (17 مهر 1358) با اشاره به گفتگوی سری با عباس امیرانتظام نوشت: «درباره نزیه، انتظام گفت او جای امنی پنهان است. وکیل و مدیر عالی است ولی در انتقادات خود بصیرت ندارد. مدتی قبل طی سخنرانی، نزیه با بیان چندین موضوع و ابزار خشم و ایجاد سوءظن نسبت به رشد آهسته اقتصاد سرانجام باعث اخراج شوم او از شرکت نفت شد. انتظام گفت او و دیگر دوستان نزیه اعتقاد دارند که او میتواند نجات داده شود.»[41]
مأمور آمریکا در گزارش دیگری با اشاره به دیدار محرمانه با ابراهیم یزدی در 26 مهر 1358 اشاره میکند: «طی بحث نفت، موضوع رئیس قبل شرکت نفت، حسن نزیه توسط کاردار پیش کشیده شد. یزدی توضیح داد که نزیه خطای مهمی کرده که با ایدئولوژی اسلامی انقلابی درافتاده است. آنطور که یزدی بیان کرد، این یک اشتباه نابخشودنی از طرف نزیه بوده... وقتی از محل نزیه پرسیده شد، یزدی جواب داد که او زنده است و در تهران میباشد.»[42]
ظاهراً آقای سید کاظم شریعتمداری یکی از حامیان نزیه در دوره اختفا، بوده است. علاوه بر اینکه نزیه و شریعتمداری هر دو اهل تبریز بودند، از لحاظ فکری هم به یکدیگر نزدیک بودند و هر دو در مخالفت با نظام جمهوری اسلامی قدم برمیداشتند. در یکی از اسناد لانه جاسوسی درباره اختفای حسن نزیه نزد آقای سید کاظم شریعتمداری آمده است: «نخستوزیر پیشین، شاپور بختیار و اطرافیانش این خبر به دستشان رسیده که رئیس پیشین شرکت ملی نفت ایران حسن نزیه در تهران در منزل آیتالله سید کاظم شریعتمداری در اختفا به سر میبرد. نزیه هنگامی مخفی شد که طی یک تحول دولتی در اواسط مهرماه 1358 از مقام خود به عنوان رئیس شرکت ملی نفت ایران اخراج شد. در آن زمان نزیه از سوی دادستانی انقلاب مورد تحقیق قرار گرفت که منجر به صدور حکم دستگیری وی شد. نزیه ظاهراً توانست از حمایتی که موقعیت شریعتمداری برایش فراهم کرد در جهت جلوگیری از محاکمه خود استفاده کند.»[43]
به گفته خود نزیه، در مدت اختفا، آقای سید کاظم شریعتمداری با وی ارتباط داشت و آنها چندبار به صورت تلفنی با یکدیگر صحبت کرده بودند. حتی شریعتمداری از نزیه خواسته بود به تبریز رفته، او را در تحرکات علیه نظام همراهی کند. شریعتمداری به نزیه پیشنهاد استانداری تبریز را هم داده بود.[44]
سرانجام نزیه پس از سه ماه اختفا در آذر 58، حدوداً یک ماه بعد از استعفای دولت موقت، به فرانسه گریخت. چنانکه خودش میگوید، شاپور بختیار ـ همکار و همفکر قدیمیاش در جبهه ملی ـ زمینههای خروج وی از ایران و حضورش در فرانسه را مهیا کرد: «من سه ماه در تهران مخفی بودم و باید انصافاً بگویم، به عنوان یک تشکر و قدردانی، موجبات آمدن مرا - البته آمدن با شرایط بهتر مرا - دکتر بختیار فراهم کرد. دکتر بختیار کسی را فرستاد تهران [که آن فرد] آمد و [من را] پیدا کرد و گفت: «من مأموریت دارم شما را ببرم فرانسه.» گفتم «از کجا؟» گفت: «از فرودگاه مهرآباد». گفتم چطور ممکن است؟ گفت: «آنهایش با من.» پیرمردی بود بازنشستهی دولت. گفت: «من در ایرتاکسی کار میکنم و من شما را از راه ایرتاکسی میبرم توی هواپیما، هیچکس هم نمیفهمد. منتهی یک دست لباس هواپیمایی ملی ایران برای شما میآورم، آنها را میپوشید، یک ریش هم بگذارید و من شما را به این ترتیب خواهم برد.» یک ده، پانزده روز من ریشم را نتراشیدم، بعد لباسها را آورد. بیچاره چندین بار هم آورد پرو کرد و برد و اینها. بنده وقتی هم پوشیدم جلوی آیینه ایستادم و دیدم خودم هم خودم را نمیشناسم! عرض کنم، یک سلمانی هم آورد که موهای مرا رنگ کرد که کاملاً مشکی بشود و پرواز را هم گذاشتیم برای یک روز جمعهای که آلیتالیا از تهران پرواز میکرد،. بلیط [را] هم از آلیتالیا گرفتیم. البته پاسپورت را قبلاً خانم از خانه ... خارج کرده بود. من پاسپورتم را داشتم و بلیط هم به اسم شخص دیگری گرفتیم.»[45]
وی ادامه میدهد: «بنده به این ترتیب آن شب البته یک ساعت هم زودتر رسیدم فرودگاه، یک ساعت قبل از پرواز. وارد آن ساختمان ایرتاکسی که شدم چند نفری هم از کارمندانش بودند. اینها همه پا شدند به عنوان اینکه من یکی از وابستگان هواپیمای ملی هستم سلام هم کردند و من هم علیکمالسلام و با یکی دو تا هم دست دادم. آن وقت، بعد چون یک ساعت فاصله مانده بود، اینها مرا بردند داخل باند فرودگاه یک اتوبوس متروکی بود توی یک گوشه تاریکی، آنجا یک ساعت مرا نگه داشتند. پنج دقیقه قبل از پرواز، مرا با یک اتومبیل مخصوص فرودگاه با آن چراغهای مخصوص بردند به پله هواپیما، داشتند در را میبستند، به عنوان اینکه این همکار ما میخواهد برود و نگه دارید و فلان، زود بنده سوار شدم و آن مرد هم بیچاره با من قرار بود تا پاریس بیاید و خودش هم آمد و وقتی هم هواپیما پرواز کرد گفت که «الحمدلله موفق شدیم» و رفتیم رم و فردایش من میبایست هواپیما عوض میکردم و میآمدم پاریس...»[46]
بیتردید تسخیر لانه جاسوسی و کشف اسناد سری فراوان، در تلاش نزیه برای خروج فوری از ایران بیتأثیر نبود. در پی تسخیر سفارت آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام، اسناد زیادی درباره جاسوسی افراد مختلف به دست دانشجویان افتاد. یکی از این افراد حسن نزیه بود که مشخص شد برای آمریکا جاسوسی میکرده است. پس از برکناری نزیه از مسئولیت بلندپایهترین مقام نفتی کشور، آمریکاییها او را دوباره به رابط سازمان سیا در فرانسه وصل کردند. حسن نزیه پس از آنکه از کشور متواری شد، مجدداً توسط جرج کیو (رابط CIA در فرانسه و رئیس سابق ایستگاه CIA در تهران) به خدمت آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا درآمد.[47]
فراز از وطن تا مرگ در غربت
حسن نزیه پس از فرار از ایران به عنوان اپوزیسیون جمهوری اسلامی به فعالیت پرداخت. وی ضمن تداوم ارتباط با دستگاههای جاسوسی آمریکا، با مخالفان جمهوری اسلامی از جمله سلطنتطلبان نیز ارتباط گرفت. جلسات او با شاپور بختیار در پاریس برگزار میشد.[48] عزتالله سحابی درباره فعالیتهای نزیه در خارج از ایران میگوید: «در جریانات سیاسی ضدانقلاب خارج از کشور به انحای مختلف شرکت کرد و اخیراً [مقارن سال 1375] هم به جمع اتحاد سلطنتطلبان با سایر گروههای معروف به دموکراسیطلب مشارکت کرده و میخواهند چیزی به نام همبستگی ملی راه بیندازند که با منافع ملی ایران و گذشته نهضت ملی به رهبری دکتر مصدق مغایرت دارد... با سلطنتیها و ضدانقلابها پیوند خورده و حتی در جایی اظهار موافقت با جدایی آذربایجان و تشکیل دولت مستقل و واحد کرده است.»[49]
حتی مهندس مهدی بازرگان نیز رفتارها و مواضع همکار قدیمیاش حسن نزیه را به نقد کشید و او را کسی دانست که مثل بختیار، خودش را «برای ابد از چشم و دل ملت دور ساخت و نام بدی از خود در تاریخ به یادگار گذاشت.» بازرگان گفت: «وی [نزیه] گاهگاه اظهارنظرهای سیاسی و انتقادی میکرد که با عقیده و سیاست دولت موقت و شورای انقلاب انطباق نداشت و موجبات اعتراضات شدیدی را فراهم ساخت و با وجود تعهدی که به دنبال تذکرات دوستان و بنده داده بود، باز از جاده خارج میشد.»[50]
حسن نزیه که در سالهای حضور در فرانسه علیه جمهوری اسلامی فعالیت میکرد، در واپسین سالهای عمرش به بیماری آلزایمر گرفتار شد و دست آخر در روز جمعه 24 شهریور 1391، در سن 91 سالگی در پاریس درگذشت.
پینوشتها:
[1] . درباره تأسیس و عملکرد نهضت آزادی بنگرید: نهضت آزادی ایران به روایت کتاب «خط سازش»- (1) و (2)؛ زندگی و کارنامه سیاسی دکتر ابراهیم یزدی- قسمت اول و دوم، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[2] ویکی فقه (دانشنامه حوزوی)، مدخل حسن نزیه.
[3] حزب ایران از احزاب ملیگرایی است که در سالهای 1322 و 1323 فعالیت خود را در سپهر سیاست ایران آغاز کرد. اولین اعضای مؤسس این گروه عبارت بودند از: احمد زیرکزاده، کاظم حسیبی، حسین مکی، کریم سنجابی و ... این حزب بعدها از جمله احزاب تشکیل دهنده جبهه ملی شد.
[4] مصاحبه با حسن نزیه، پروژه تاریخ شفاهی هاروارد، محل مصاحبه: پاریس – فرانسه، مصاحبه کننده: ضیاء صدقی، تاریخ مصاحبه: 3 آوریل 1984، (14 فروردین 1363)، نوار شماره 1.
[5] نهضت آزادی ایران در سال 1340 توسط جمعی از روشنفکران ملی - مذهبی از جمله مهندس مهدی بازرگان، یداللّه سحابی، حسن نزیه و آیتالله سید محمود طالقانی پایهگذاری شد. برخی از رهبران نهضت آزادی در نهضت ملی کردن صنعت نفت و سالهای پس از کودتای 28 مرداد 1332 با ملیون همکاری داشتند. از سال 1343 به خاطر جو موجود که حاصل خفقان استبداد دوره محمدرضا پهلوی بود، اغلب رهبران نهضت به فعالیتهای فرهنگی و تبلیغی به ویژه میان اقشار تحصیل کرده مذهبی پرداختند. با گشایش نسبی فضای سیاسی کشور در سال 1356، نهضت آزادی نیز دوره جدید فعالیتهای خود را آغاز کرد. در جریان پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357، نهضت آزادی علیرغم مواضع محافظهکارانه اولیه نهایتاً به صف انقلابیون پیوست و مهندس مهدی بازرگان یکی از سران این نهضت به پیشنهاد شورای انقلاب، از سوی امام خمینی به عنوان اولین نخستوزیر دولت موقت منصوب گردید. بعد از تسخیر لانه جاسوسی و کنارهگیری بازرگان از ریاست دولت موقت، فعالیتهای نهضت آزادی به طور مستقیم علیه نظام جمهوری اسلامی ادامه پیدا کرد. هر چند بعد از درگذشت مهدی بازرگان، نهضت آزادی حیات خود را ادامه داد، اما از کنشگری این گروه در عرصه سیاست ایران کاسته شد. برای کسب اطلاعات بیشتر درباره نهضت آزادی بنگرید به: مجتبی سلطانی، نهضت آزادی ایران، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1398. نهضت آزادی گر چه یک گروه بود ولی سه طیف متفاوت عضویت آن را داشته و با آن همکاری میکردند: 1- طیف مذهبی مبارز مانند: آیتالله سید محمود طالقانی، شهید مصطفی چمران، شهید محمدعلی رجایی، عباس شیبانی، جلالالدین فارسی، سید محمدمهدی جعفری و...؛ 2- طیف مذهبی- ملی مانند: مهدی بازرگان، یدالله سحابی و...؛ 3- طیف ملی و غیرمذهبی و بعضاً ضدمذهبی مانند: حسن نزیه، منصور عطایی، رحیم عطایی، عباس امیرانتظام و.....
[6] مصاحبه با حسن نزیه، پروژه تاریخ شفاهی هاروارد، همان، نوار شماره 3.
[7]بازوی توانای اسلام، آیتالله سید محمود طالقانی به روایت اسناد ساواک، جلد اول، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1381، ص 30.
[8] اسناد لانه جاسوسی، کتاب سوم، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1386، ص 56.
[9] کانون نویسندگان ایران به روایت اسناد ساواک، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1382، ص 285.
[10] مصاحبه با حسن نزیه، پروژه تاریخ شفاهی هاروارد، همان، نوار شماره 4.
[11] قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک (تبعید)، جلد 6 ، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1382، ص 182.
[12] مجتبی سلطانی، نهضت آزادی ایران، همان، ص 298 و 299.
[13]داود علی بابایی، بیست و پنج سال در ایران چه گذشت؟، جلد اول، تهران: انتشارات امید فردا، 1384، ص 35.
[14] کانون نویسندگان ایران به روایت اسناد ساواک، همان، ص 315.
[15] اسناد لانه جاسوسی، کتاب سوم، همان، ص 55.
[16] قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک (زمینهها)، جلد 1، همان، 1378، ص 346.
[17] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک ، جلد 25، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1387، ص 16.
[18] همان، ص 186.
[19] خاطرات سیاسی – اجتماعی دکتر صادق طباطبایی، جلد 3، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (چاپ و نشر عروج)، 1387، ص 122
[20] مصاحبه با حسن نزیه، پروژه تاریخ شفاهی هاروارد، همان، نوار شماره 5.
[21] مهدی حقبین، ملی – مذهبیها (جریان شناسی نیروهای ملی – مذهبی در جمهوری اسلامی ایران)، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1396، ص 130.
[22] مصاحبه با حسن نزیه، پروژه تاریخ شفاهی هاروارد، همان، نوار شماره 5.
[23] صحیفه امام خمینی، جلد 8، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، ص 56 و 56.
[24] همان، ص 55.
[25] اسناد لانه جاسوسی، کتاب سوم، همان، ص 56.
[26] همان، کتاب دوم، ص 340.
[27] همان، کتاب هفتم، ص 320.
[28] همانجا.
[29] همان، ص 313.
[30] خاطرات حسن روحانی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1383، جلد 1، ص 560.
[31] مصاحبه با حسن نزیه، پروژه تاریخ شفاهی هاروارد، همان، نوار شماره 8.
[32] مجتبی سلطانی، همان، ص 294.
[33] خاطرات آیتالله خلخالی، تهران: نشر سایه، 1379، ص 294.
[34]داود علی بابایی، همان، ص 262.
[35] صحیفه امام خمینی، جلد 10، همان، ص 157.
[36] اسناد لانه جاسوسی، کتاب سوم، همان، ص 59.
[37] روزنامه جمهوری اسلامی، شنبه 7 مهرماه 1358، شماره 99، ص 1.
[38] مجتبی سلطانی، همان، ص 295.
[39] امید ایران مهر، «مرگ ملیگرای عصیانگر»، منتشر شده در سایت تاریخ ایرانی، 27 شهریور 1391.
[40] مصاحبه با حسن نزیه، پروژه تاریخ شفاهی هاروارد، همان، نوار شماره 5.
[41] اسناد لانه جاسوسی، همان، کتاب اول، ص 557.
[42] همان، ص 564.
[43] همان، کتاب هفتم، ص 323 – 322.
[44] مصاحبه با حسن نزیه، پروژه تاریخ شفاهی هاروارد، همان، نوار شماره 5.
[45] همان، نوار شماره 6.
[46] همانجا.
[47] محمدعلی صدر شیرازی، «رابطه ملیگرایان با آمریکا پس از 16 آذر 1332»، منتشر شده در سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تاریخ انتشار: 19 آذر 1396.
[48] مصاحبه با حسن نزیه، پروژه تاریخ شفاهی هاروارد، همان، نوار شماره 6.
[49] مجتبی سلطانی، همان، ص 296.
[50] همان، ص 297.
حسن نزیه مدیر عامل شرکت نفت در دولت موقت مهدی بازرگان
مهندس مهدی بازرگان و حسن نزیه
حسن نزیه نفر وسط
حسن نزیه نفر وسط
کابینه دولت موقت مهندس مهدی بازرگان. حسن نزیه نفر اول ایستاده از سمت چپ
تعداد مشاهده: 16206