امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: هرکس عبرت‌گیریش بیشتر باشد خطا و لغزش او کمتر خواهد بود. غررالحکم، جلد 2، صفحه 631، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.

در هر نهضت و انقلاب الهی و مردمی، علمای اسلام اولین کسانی بوده‌اند که بر تارک جبین‌شان خون و شهادت نقش بسته است. امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج 21، ص 275.

 

مقالات با درج سند

مروری بر زندگینامه شهید حجت‌الاسلام نصرت‌الله انصاری


تاریخ انتشار: 26 اسفند 1402

شهید انصاری در کنار پدرش

درآمد

در تاریخ انقلاب اسلامی کم نیستند شخصیت‌های اثرگذاری که علی‌رغم نقش با اهیمت‌شان در تاریخ نهضت، کمتر شناخته شده‌اند. حجت‌الاسلام شهید شیخ نصرت‌الله انصاری را می‌توان در زمره همین شخصیت‌های اثرگذار، اما گمنام دانست. او از یاران و شاگردان امام خمینی(ره) بود و علاوه بر مبارزه سیاسی در امور اجتماعی نیز صاحب نقش بود. عملکرد او در تأسیس و تداوم فعالیت صندوق قرض‌الحسنه تعاون اسلامی، بسیار بارز بود. مهمترین هدف از راه‌اندازی این مؤسسه مالی، کمک به خانواده زندانیان سیاسی بود. اقدام او در جهت مقابله با مسیونرهای مذهبی در زادگاهش نیز با ارزش و قابل توجه بود. اما برگ دیگری از زندگانی شهید انصاری، شهادتش است؛ وی را در زندان رژیم پهلوی و به طور غریبانه‌ای به شهادت رساندند. سرنوشت او از سرنوشت شهید آیت‌الله سید محمدرضا سعیدی نیز غم‌انگیزتر بود؛ جنازه شهید انصاری، ماه‌ها مخفی ماند و کسی (حتی خانواده) از محل دفنش با خبر نشد.

 

تولد و خانواده

شهید حجت‌الاسلام نصرت‌الله انصاری در سال۱۳۲۰ هجری شمسی در روستای عصمت‌آباد از توابع شهرستان بویین‌زهرا به دنیا آمد. پدرش علی‌اصغر از افراد خوش‌نام منطقه بود. مادرش نیز بتول نام داشت.[1] نصرت‌الله دو برادر به نام‌های اسدالله و سیف‌الله و دو خواهر به اسامی مهین و مریم داشت. جد پدری ایشان، ملاحسین انصاری از روحانیون خوش‌آوازه عصمت‌آباد بود.[2]

 

تحصیلات

شهید نصرت‌الله بعد از گذراندن دوران کودکی، در مکتبخانه روستا قرآن را فراگرفت و تحصیلات ابتدایی را در همانجا سپری کرد. او از نوجوانی به طلبگی علاقه داشت. به نقل از نزدیکانش آمده است: نصرت‌الله روی پله می‌نشست و زمزمه می‌کرد. وقتی از او می‌پرسیدند چکار می‌کنی؟ پاسخ می‌داد: دارم سخنرانی می‌کنم.[3]

همین عشق و علاقه بود که او را به سمت تحصیل علوم دینی کشاند. حوالی سال 1333 وقتی 13 ساله بود با اجازه پدر، راهی مدرسه صالحیه قزوین شد. این مدرسه که در جانب غربی بازار قزوین واقع است، در سال 1248 قمری توسط حاج محمدصالح برغانی تأسیس شده بود.[4]

شهید نصرت‌الله در آن ایام، همزمان با تحصیل برای تأمین هزینه زندگی و تحصیل در یک مغازه عطاری مشغول به کار شد. فاصله قزوین تا عصمت‌آباد – زادگاه شهید نصرت‌الله – حدوداً 50 کیلومتر بود. این جاده در آن ایام خاکی بود و کمتر وسیله نقلیه در آن تردد می‌کرد. یکبار در این مسیر برای نصرت‌الله حادثه ناگواری پیش آمد؛ به دلیل بارش شدید باران، او به هنگام گذر از رودخانه گرفتار سیل شد و با کمک یک رهگذر توانست جان سالم به در ببرد.[5]

بعد از گذران تحصیل در قزوین، شهید نصرت‌الله انصاری تصمیم گرفت به قم عزیمت کرده و از حوزه آن شهر شریف بهره ببرد. از این رو حوالی سال 1338 راهی قم شد.[6] در آن سال‌ها حوزه علمیه قم با حضور علمای برجسته رونق بسیاری داشت. حوزه تحت زعامت حضرت آیت‌الله العظمی سید حسین بروجردی بود و علمای بزرگی چون آیات عظام سید روح‌الله خمینی، علامه سید محمدحسین طباطبایی، سید محمدرضا گلپایگانی و سید کاظم شریعتمداری در آنجا به تدریس اشتغال داشتند.[7] نصرت‌الله در قم از درس آیات عظام بروجردی، طباطبایی، علی مشکینی و امام خمینی بهره برد. [8]

 

کمک به زلزله‌زدگان در بوئین‌زهرا

شهید نصرت‌الله انصاری توجه خاصی به مسائل و امور اجتماعی داشت؛ نمونه این توجه در زلزله بوئین‌زهرا به سال 1341 نمودار شد. وقتی در 10 شهریور آن سال زلزله‌ای 7 ریشتری بوئین‌زهرا را لرزاند، بسیاری از ساکنین این منطقه بی‌خانمان شدند. در این شرایط نصرت‌الله انصاری که زاده‌ی همان منطقه بود، به امر امدادرسانی مشغول شد. آواربرداری، نجات دادن محصورشدگان از زیر خروارها خشت، رسیدگی به حال مجروحین، خارج کردن اجساد از زیر آوار، کفن و دفن درگذشتگان و... بخشی از این فعالیت‌ها بود.[9]

 

مقابله با مسیونرهای مذهبی

یکی از مهمترین پیامدهای این زلزله سهمگین، تخریب منازل مسکونی مردم بود. برخی جریان‌های خارجی با استفاده از فرصت پیش آمده به دنبال تبلیغ آئین و مرام خود بودند. از این رو به میان مردم می‌آمدند و برخی از این گروه‌ها، بازسازی منازل مردم را برعهده گرفتند. در این ایام یک شرکت آمریکایی در منطقه قصد داشت در پوشش امدادرسانی ضمن ایجاد پایگاه برای خود، مسیحیت را در بین مردم منطقه تبلیغ کند. مردم از نقشه شوم آنها اطلاعی نداشتند. شیخ نصرت‌الله انصاری به این موضوع توجه کرده و از آیت‌الله سیدحسن موسوی شالی خواست برای مقابله با عوامل این پروژه اقدامی ‌انجام دهد.

آیت‌الله علی اسلامی – امام جمعه تاکستان و نماینده کنونی مردم قزوین در مجلس خبرگان رهبری و از مبارزان پیش از انقلاب اسلامی – به یاد می‌آورد، روزی که در محضر آیت‌الله شالی حضور داشت، «روحانی جوان و جا افتاده‌ای» به محضر آقای شالی آمد و در ضمن سخنانش گفت: «آمریکایی‌ها و مسیحی‌ها و اصحاب کلیسا به بهانه بازسازی روستای عصمت‌آباد، ترویج اعتقادات باطل می‌کنند و مسائل مبتذل و فحشاء را رواج می‌دهند. از شما می‌خواهیم که جلوی این بی‌بندوباری را بگیرید و نگذارید دین مردم را تغییر دهند.» آن طلبه جوان، کسی نبود جز نصرت‌الله انصاری.[10]

آیت‌الله اسلامی در مصاحبه‌ای که با این مرکز انجام داده اشاره می‌کند که شیخ نصرت از ده بند از شروط مسیونرهای مذهبی برای تحویل خانه‌های مردم نیز پرده برداشت که از جمله‌ی آن شروط همکاری مردم با کلیسا بود. در ضمن وی اطلاع داد که این گروه بیگانه برای ترویج بی‌عفتی اقدام به احداث استخرهای روباز و مختلط در منطقه کرده‌اند.

در همان ایام از طرف مسیونرها تعدادی انجیل بین نوجوانان عصمت‌آباد توزیع می‌شود. این موضوع شعله خشم مردم را برافروخته کرد. شیخ نصرت به حاج‌آقا شالی خبر می‌دهد که اوضاع از این قرار است و اگر دست به کار نشوید، جوانان منحرف می‌شوند. این ماجرا مربوط به تیرماه 1342 می‌شود. در آن سال‌ها نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی نیز شروع شده بود. آیت‌الله موسوی شالی به درخواست شیخ نصرت انصاری تصمیم می‌گیرد به ‌مدت یک دهه (دهه آخر صفر) در عصمت‌آباد به منبر رفته و مردم را از توطئه آگاه کند. حاج آقا شالی چنین نقل می‌کند: «آقای شیخ نصرت‌الله انصاری آمد و مرا دعوت کرد و گفت که این‌ها (مسیونرهای مذهبی) آمده‌اند و می‌خواهند بچه‌های ما را نصاری کنند، شما بیایید نگذارید. من رفتم. شب‌ها منبر می‌رفتم... فرستاده‌ای آمد مرا ملاقات کند، گفتم ملاقات عمومی ‌باشد و در حضور مردم صحبت کنیم...»[11]

آیت‌الله علی اسلامی از جمله علمایی بود که به همراه حاج آقا شالی به عصمت‌آباد رفت. او به یاد می‌آورد که پس از ورود آیت‌الله شالی به منطقه، «متصدی و نماینده مسیحی‌ها و آمریکایی‌ها در عصمت‌آباد... برای حاج آقا شالی پیام می‌دهد و وقت خصوصی می‌خواهد. مرحوم حاج آقا شالی در مسجد و روی منبر جواب می‌دهد و مضموناً چنین می‌گوید: این آقا از من وقت خصوصی خواسته است، من هم جواب دادم که شما را نمی‌شناسم. بنابر این کار شما باید مربوط به اهالی باشد که می‌توانی بیایی و در حضور این مردم کارت را بیان کنی...»[12] هوشیاری آیت‌الله شالی در آن ماجرا موجب شد، نمایندگان شرکت خارجی نتوانند به مقصود خود برسند.

آیت‌الله اسلامی ادامه می‌دهد: «مرحوم آقای شالی به ۱۴ روستای اطراف عصمت‌آباد نامه نوشتند و از اهالی روستاها خواستند جهت عزاداری با دسته سینه‌زنی و علایم وارد عصمت‌آباد شوید.» بدین ترتیب به پیشنهاد آیت‌الله شالی در روز اربعین شهادت امام حسین(ع) که مصادف با 21 تیرماه 1342 بود، مردم عصمت‌آباد و مناطق اطراف، کفن‌پوش به نشانه اعتراض بیرون آمده و مخالفت خود را با تحرکات مسیونرهای مذهبی آمریکائی در منطقه اعلام کردند. به گواهی آیت‌الله علی اسلامی، آن روز «شکوه و جلالی حاکم شد.» جمعیت سپس به نماز جماعت ایستادند. یکی از سخنرانان آن روز، شهید نصرت‌الله انصاری بود. او در این سخنرانی مردم را به کوهی تشبیه کرد که در اثر فشار، شروع به فوران آتش‌فشان می‌کند. و نتیجه گرفت: «ان ‌شاءالله یک روز خلق خدا منقلب و این حکومت کارش تمام خواهد شد.»[13]

به روایت آیت‌الله اسلامی هنگامی که نماینده مسیحیان این تجمع عظیم را مشاهده کرد، «از وحشت و ترس در دل شب اسناد ضروری و ... را برمی‌دارد و به تهران فرار می‌کند.» متعاقب این ماجرا ساواک قزوین آیت‌الله شالی را احضار کرده و مورد بازجویی قرار داد. به هر صورت، پروژه مسیونرهای مسیحی در آن بازه زمانی با مجاهدت این بزرگان شکست خورد.[14]

از دیگر اقداماتی که در این ایام به همت شهید نصرت‌الله انصاری در عصمت‌آباد صورت گرفت، تأسیس یک مدرسه دینی بود. این اقدام در جهت مقابله با تحرکات مسیونرهای مذهبی صورت گرفت. انصاری با کمک اهالی در کنار مسجد عصمت‌آباد چند حجره و یک حسینیه ساخت.[15]

آن ایام نهضت اسلامی نیز به رهبری امام خمینی شروع شده بود. چنان که از سخنرانی شهید نصرت‌الله انصاری در اربعین سال 1342 (تیرماه) برمی‌آید، وی علاوه بر حمله به مسیونرها، به هیئت حاکمه ایران و مسئولین رژیم شاهنشاهی نیز تاخت.

 

آشنایی با امام خمینی و همگامی با نهضت اسلامی

شهید نصرت‌الله انصاری از هنگام مراجعت به قم در سال 1338، با امام خمینی آشنا شده و در درس خارج ایشان شرکت می‌کرد. وی از همان ایام علاقه زیادی به امام داشت. برادرش – اسدالله انصاری – به یاد می‌آورد در دهم فروردین 1340 که آیت‌الله العظمی بروجردی به ملکوت اعلی پیوست، شیخ نصرت در عصمت‌آباد بود. وقتی رادیو خبر درگذشت زعیم حوزه قم را اعلام کرد، نصرت‌الله انصاری متأثر شد و گریست. سپس رو به اهل خانه کرد و گفت: «بعد از این بهتــر است از آیت‌الله خمینی تقلید کنید. با شناختی که من از ایشان دارم، ایشان اعلم هستند.»[16]

در روز دوم فروردین 1342، پیش از حمله عمّال شاه به مدرسه فیضیه قم، او در فیضیه حضور داشته و سپس به منزل آقای شریعتمداری می‌رود. او در جریان یکی از بازجویی‌هایش در سال 54 در این باره گفته است: «... یک روز شنیدیم می‌گویند مدرسه فیضیه روز شهادت امام صادق مطابق با 25 ماه شوال روضه از طرف آقایان مراجع است. بنده هم‌مباحثه‌ای داشتم به نام اکبری مشهدی. بعد از مباحثه رفتیم مدرسه فیضیه دیدیم از جمعیت پر است. حتی طبقه فوقانی و پشت بام‌ها. سپس ما دو نفر هم توی جمعیت نشستیم. اتفاقاً اول آل‌طه منبر رفت [و] درباره شخصیت امام صادق صحبت کرد آمد پایین. سپس حاج انصاری قمی منبر رفت یک خورده که صحبت کردند به رفیقم گفتم آقای اکبری، منبر آقای انصاری را زیاد دیدیم، پاشو برویم بیرون. ما آمدیم بیرون. آقای اکبری گفتند برویم منزل خمینی یا شریعتمدار. آنجا بودیم تا بعد از نماز مغرب و عشاء یک وقت دیدیم طلبه‌ها ریختند گریه‌کنان که این‌ها ریختند مدرسه فیضیه زد و خورد شد. ایشان [شریعتمداری] خیلی ناراحت شد. ما آنجا ماندیم. گفتند توی خیابان هم طلبه‌ها را می‌گیرند لذا ما ماندیم منزل آقای شریعتمداری تا ساعت ۹ شب آمدیم حجره‌ای که در مدرسه حجتیه داشتیم. تا وارد مدرسه شدیم دیدیم در بعضی از حجره‌ها بعضی از طلبه‌ها سرشان شکسته بود، پانسمان می‌کردند. من دیگر از ترسم نتوانستم در مدرسه بمانم رفتم منزل آقای حاج سید عیسی قزوینی که الان همسایه هستیم. دو سه روز آنجا بودم تا بعداً هم پدرم شنید جریان قم را آمد مرا برد به محل خودمان عصمت‌آباد... سه روز بعد از جریان فیضیه، طلبه‌ها می‌گفتند بیایید برویم برای عیادت طلبه‌ها در مریضخانه‌ها. ما چون مریضخانه فاطمی نزدیک بود رفتیم آنجا. حدود سی و چند نفر خوابیده بودند. گفتند بقیه در مریضخانه نکویی است...»[17]

در نیمه خرداد 42 هنگامی که امام خمینی توسط عمّال رژیم پهلوی بازداشت شد، شیخ نصرت‌الله انصاری درگیر مسائل مربوط به زلزله بوئین‌زهرا و تحرکات مسیونرهای مذهبی در زادگاهش بود. با این حال در کنار افشای نقشه‌های دشمنان خارجی از توطئه‌های دربار نیز پرده برمی‌داشت. سخنرانی وی در اربعین سال 42 (21 تیرماه) که در بالا به آن اشاره شد، مبین این موضوع است.

سندی مربوط به همین ایام موجود است که نشان می‌دهد شهید نصرت‌الله انصاری در کنار دیگر روحانیون شناخته ‌شده قزوین از همان اوان نهضت با امام خمینی همراه بوده است. بر اساس این سند، روز 10 تیرماه 1342، - حدوداً 25 روز بعد از بازداشت امام خمینی، جمعی از طلاب و روحانیون قزوین در نامه‌ای خطاب به حضرت امام ضمن آرزوی سلامتی برای ایشان، اشتیاق خویش را برای ملاقات با رهبر نهضت اعلام کردند.

در این نامه آمده بود:

«پیشگاه مقدس مرجع عالیقدر شیعیان حضرت مستطاب آیت‌الله‌العظمی آقای حاج آقا روح‌الله خمینی

ارادتمندان شما طلاب حوزه علمیه قزوین مستظهر سلامتی حضرت آیت‌اللهی هستند و از ذات اقدس ربوبی نیل به زیارت آن وجود مبارک را خواستارند.»

در این نامه امضای شیخ نصرت‌الله انصـــاری و عده‌ای دیگر از روحانیون و مبارزان قزوین همچون آقایان: هــادی باریک‌بین، محمد موسوی خوئینی‌ها، محمدحسین خاکســـاران، حسین آقا علیخانی و قدرت‌الله علیخانی به چشم می‌خورد.[18]

شهید انصاری در آن ایام با طلاب منطقه نیز ارتباط داشت. او با استفاده از این ارتباط کوشید طلاب جوان مناطق اطراف بوئین‌زهرا و قزوین را با افکار و منش امام خمینی آشنا کند.

در پی بازداشت و تبعید امام خمینی از ایران در 13 آبان 1343، طلاب و طرفداران امام خمینی از مبارزه دست برنداشتند. در بهمن همان سال وقتی امیرعباس هویدا به نخست‌وزیری رسید، طلاب و روحانیون قزوین طی نامه‌ای خطاب به نخست‌وزیر جدید، ضمن انتقاد از تصمیمات و اقدامات دولت‌های قبلی که «برخلاف قوانین و قرآن» بود، از هویدا خواستند «رویه خود را عوض کرده، قوانین خلاف اسلام را لغو» کند. علمای قزوین همچنین خواستار آزادی امام خمینی و بازگشت ایشان از تبعید شدند. در این نامه نیز امضای شیخ نصرت‌الله انصاری به چشم می‌خورد.[19]

شهید انصاری در بهمن 1345 عازم عراق شد. به جز برگه خروج وی اطلاعاتی از جزئیات این سفر وجود ندارد اما می‌توان حدس زد که وی به نیت دیدار با امام خمینی عازم نجف شده باشد. ظاهراً سه سال بعد و در سال 1348 نیز او به نجف عزیمت کرده و با امام دیدار می‌کند.[20]

در اواسط دهه 40، نصرت‌الله انصاری با خانم منصوره سادات هاشمیان ازدواج کرد و بدین ترتیب با آیت‌الله هادی باریک‌بین از دیگر روحانیون مبارز قزوین باجناق شد. گفتنی است شیخ نصرت‌الله انصاری فرزندی نداشت. او مدتی پس از ازدواج از قزوین راهی قم شد و در آنجا سکنی گزید. منزل شهید انصاری در قم، محل رجوع طلاب قزوینی بود. در منزل وی همچنین جلسات دعای کمیل برگزار می‌شد که می‌توان حدس زد در آن جلسات مباحث سیاسی نیز مطرح می‌شده است. برادر شهید انصاری به یاد می‌آورد، در یکی از مراجعت‌هایش به منزل شیخ نصرت‌الله در قم، آیات ابوالقاسم خزعلی و علی مشکینی را دیده که پیرامون نحوه تکثیر و توزیع اعلامیه‌های امام خمینی مشورت می‌کردند.[21] روایت‌هایی از توزیع اعلامیه‌های امام خمینی در روستاهای قزوین توسط نصرت‌الله انصاری وجود دارد و این نشان می‌دهد که وی حساب ویژه‌ای روی روستائیان باز کرده بود و از ظرفیت روستاهای ایران اطلاع داشت.[22] او می‌کوشید تا حد امکان این قشر را نیز در روند انقلاب دخیل کند.

سخنرانی‌ها و مجالس وعظ شهید نصرت‌الله انصاری نیز در نوع خود جالب توجه بود و گاه موجب حساسیت ساواک می‌شد. او در ایام محرم و ماه رمضان با سفر به مناطق روستایی به سخنرانی می‌پرداخت. علاوه بر این در مجالس مهمی که گاه در شهرهای بزرگ نیز برگزار می‌شد، روی منبر می‌رفت. روز 2 دی‌ماه 1350، مجلسی به مناسبت درگذشت آیت‌الله العظمی محمدتقی آملی – از علمای اخلاق تهران که در 27 آذر همان سال بدرود حیات گفته بود – در مسجد حضرت ابوالفضل(ع) واقع در خیابان تاج (منطقه ستارخان کنونی) برگزار شد. سخنران این مراسم شهید نصرت‌الله انصاری بود. محور سخنرانی او خسران فعالیت استعمارگران در کشور بود. ساواک در این باره گزارش داد:

«خیلی محرمانه

تاریخ: 11/ 10/ 50

تاریخ وقوع: 2/ 10/ 50

موضوع: اظهارات شیخ نصرت‌الله انصاری در مجلس ختم آیت‌الله آملی

در ساعت 15 روز 2/ 10/ 50 مجلس ختمی به مناسبت فوت آیت‌الله آملی در مسجد حضرت ابوالفضل واقع در خیابان تاج برگزار گردید. در این مجلس شیخ نصرت‌الله انصاری واعظ به منبر رفت و ضمن گفتار خود اظهار داشت هر مملکت دو نوع سرمایه دارد. یکی معادن زیرزمینی و دیگری انسان و روحانی. چنانچه کشوری سرمایه انسانی نداشته باشد نمی‌تواند از سرمایه زیرزمینی خود استفاده کند. مانند کشورهای آفریقایی که استعمار نمی‌گذارد از سرمایه زیرزمینی خود استفاده کنند. البته کشورهای دیگری هم هستند ولی نمی‌خواهم اسم ببرم. در پایان گفت در هر کشوری اگر به روحانیت و به دانشمندان احترام بگذارند آن مملکت پیشرفت خواهد کرد و اگر غیر از این باشد و به زنان رقاصه احترام بگذراند آن کشور پیشرفتی نخواهد داشت. استعمار همیشه بین کشورها دودستگی ایجاد می‌کند که خودش استفاده نماید.»

ردپای شهید نصرت‌الله انصاری را در تجمعات اعتراضی طلاب نیز می‌بینیم. سال 1354 در سالگرد قیام 15 خرداد، طلاب در مدرسه فیضیه اجتماع کردند. به روایت آیت‌الله سید حسن طاهری خرم‌آبادی «طلبه‌ها در سالگرد حماسه 15 خرداد، بعد از تظاهراتى که انجام دادند، در مدرسه فیضیه اجتماع کردند و این اجتماع به تحصن تبدیل گردید و در این میان مدرسه فیضیه از سوى نیروهاى رژیم محاصره شد. طلاب در اجتماع خودشان علیه رژیم شعار مى‌دادند... در فیضیه تعداد زیادى از طلاب جوان و انقلابى خالص در محاصره مأموران قرار گرفتند. آنان دو روز در محاصره بودند... بعداز دو روز، مأموران وارد فیضیه شدند و به متحصنان حمله کردند. آنان با شدت هر چه تمام‌تر با طلاب برخورد کردند و بعد از ضرب و جرح فراوان، آنان را دستگیر کرده به شهربانى بردند و فیضیه را هم بستند. پس از وقوع این حادثه، شایعات هم فراوان بود. گفته مى‌شد بعضى از طلاب در اثر ضربات فراوان به شهادت رسیدند و جنازه‌هاى آنان در مدرسه فیضیه دیده شده است.»[23] در این ماجرا، شهید نصرت‌الله انصاری نیز در میان طلاب در فیضیه حضور داشت ولی جزء دستگیرشدگان نبوده است. ساواک در خلاصه پرونده وی آورده است: «در جریان تظاهرات 15 خرداد سال 1354 مربوط به حادثه مدرسه فیضیه قم شرکت داشته و به منظور فرار از دید مأمورین به منزل آیت‌الله شریعتمداری می‌رود و متعاقباً به مدت سه شبانه روز در منزل یکی از دوستانش به نام عیسی قزوینی مخفی می‌شود تا این که به قزوین مراجعت و جریان را برای مردم تعریف می‌نماید.»[24]

 

صندوق تعاون اسلامی

در سال 1350 شیخ نصرت انصاری به همراه آیت‌الله سید محمد موسوی خوئینی‌ها و جمعی دیگر اقدام به تأسیس صندوقی به نام «بانک تعاونی اسلامی» برای کمک به مبارزان نمود. به گفته حجت‌الاسلام علی دوانی از طریق این صندوق «کمک‌های ارزنده‌ای به مبارزان و خانواده‌های شهیدان می‌شد... بیشتر کار بانک تعاونی مزبور توسط مرحوم شیخ نصرت‌الله انصاری انجام می‌گرفت.»[25]

به گفته آقای موسوی خوئینی‌ها، از آنجا که مؤسسین این صندوق به ویژه نصرت‌الله انصاری از طرفداران امام خمینی بودند، نهادهای امنیتی رژیم شاه نسبت به این اقدام حساس شده بودند. با راه‌اندازی این صندوق قرض‌الحسنه افرادی چون آیات [سید مرتضی] پسندیده، [حسینعلی] منتظری و چند تن از اشخاص شناخته شده قم در این بانک تازه تأسیس سپرده‌گذاری کردند.[26]

یکی از کارکردهای این مؤسسه، کمک مالی به خانواده زندانیان سیاسی بود. در این میان، به برخی اعضای سازمان مجاهدین خلق نیز که جزء زندانیان بودند کمک می‌شد. البته در آن زمان هنوز مجاهدین خلق تغییر موضع نداده بودند و عموماً روحانیون نگاه مثبتی به این گروه داشتند. بعد از اعلان تغییر ایدئولوژی سازمان، شهید نصرت‌الله انصاری به کل ارتباط خود با این گروه را قطع کرد و به دوستان و آشنایان نیز اطلاع داد که این گروه مارکسیست شده‌اند و دیگر ارتباط با آنها به صلاح نیست.[27]

 

بازداشت، زندان و شکنجه

فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی حجت‌الاسلام نصرت‌الله انصاری موضوعی نبود که از چشم منابع امنیتی رژیم شاه پنهان بماند به ویژه اینکه وی اغلب در منابر دیدگاه‌های خود را ابراز می‌کرد.

علاوه بر سخنرانی‌های افشاگرانه وی، مقابله‌اش با مسیونرهای مذهبی در بوئین‌زهرا، مسافرت او به عراق در سال‌های 1345 و 48، ارتباطش با گروه‌های مبارز، نقش وی در تأسیس و اداره مؤسسه تعاون اسلامی و حضور او در تظاهرات 17 خرداد 1354، کافی بود تا پرونده او در ساواک به قدر کافی سنگین شود.

در سال 54 همزمان با تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق، شهید انصاری که به واسطه صندوق تعاون اسلامی با تعدادی از اعضای این سازمان مرتبط بود، گرفتار ساواک شد. ظاهراً شناسایی و دستگیری وی، بی‌ارتباط با اعترافات و تک‌نگاری‌های برخی از اعضای دستگیر شده سازمان مجاهدین خلق از جمله وحید افراخته نبود. در هیمن رابطه استاد حجت‌الاسلام علی دوانی جریان دستگیری و شکنجه انصاری را این‌طور روایت کرده است: «هنگامی که سازمان مجاهدین خلق دچار انشعاب شد و ماجرای شهید مجید شریف واقفی و شهید مرتضی صمدیه لباف و اعترافات وحید افراخته پیش آمد که بسیاری از مجاهدین واقعی و روحانیون فداکار را لو داد، شهید انصاری نیز ضمن لو رفتگان به اتهام کمک مادی و معنوی به مجاهدین اولیه و آگاهی دادن مردم نسبت به اعمال ضدبشری رژیم و ضرورت تداوم انقلاب به پیروی از خط رهبری نهضت امام خمینی... در محل کارش در قم دستگیر شد. او را بدون آن که همسر جوانش اطلاع داشته باشد یکسره از قم به تهران آوردند. در زندان کمیته تحت شدیدترین شکنجه‌ها قرار دادند ولی آن روحانی جوان و انقلابی دلیر کسی را لو نداد و در مقابل شکنجه‌های طاقت‌فرسا مردانه مقاومت کرد.»[28]

نویسنده کتاب «شیخ نصرت»، تاریخ دستگیری انصاری را 17 اسفندماه ذکر کرده و می‌نویسد: «مأمورین ساواک در تاریخ 17 اسفند 1354 عازم قم شدند و به گفته شاهدان عینی، ساعت ۱۱ نصرت‌الله انصاری را در مؤسسه تعاون اسلامی دستگیر کردند آنها به بازرسی دفترچه حساب افراد، صورتحساب‌ها و اسامی کسانی که با مؤسسه ارتباط داشتند پرداختند.» تعدادی از دوستان نزدیک انصاری و همکاران او در مؤسسه تعاون اسلامی از دستگیری او مطلع شدند. آنها به سرعت به منزل وی مراجعه کرده و اسناد و مدارک موجود، کتاب‌ها، اعلامیه‌ها، نوارهای سخنرانی و... را جمع‌آوری کردند تا در صورت مراجعه ساواک به منزل انصاری، چیزی عاید آنها نشود.[29]

نسبت خانوادگی انصاری با برادران هاشمیان که در اداره ساواک پرونده داشتند و از مخالفان شناخته شده رژیم بودند نیز در دستگیری وی بی‌تأثیر نبود. حجت‌الاسلام حسین آقاعلیخانی از دوستان شهید انصاری در این باره می‌گوید: «حجت‌الاسلام حاج شیخ نصرت‌الله انصاری از مؤمنین و هیئت مدیره مؤسسه تعاون اسلامی قم بود و از مبارزان فعال و باجناق آیت‌الله باریک‌بین و هر دو داماد اخوان هاشمیان بودند. سید غلامحسین هاشمیان که با ما دستگیر شد، برادرزاده همسر شهید انصاری است. وی در ارتباط با هاشمیان از قم دستگیر و مثل همه در کمیته مشترک زندانی شده بود.»[30]

ساواک به دنبال آن بود تا با شکنجه زندانیان از آنها اطلاعات تازه بگیرد. از این رو نصرت‌الله انصاری در کمیته مشترک ضدخرابکاری، تحت شدیدترین شکنجه‌ها قرار گرفت. محمدحسین خاکساران، از مبارزان اهل قزوین و از همرزمان شهید انصاری با اشاره به شکنجه شهید انصاری توسط ساواک می‌گوید: «فعالیت‌هاى سیاسى و مبارزاتى مستمر شهید انصارى، ایشان را گرفتار زندان و شکنجه‌هاى سهمگین شکنجه‌گران سنگ‌دل ساواک نمود. بر اثر همین شکنجه‌ها، ریه ایشان پاره شد و خونریزى کرد که به همین علت آن مرحوم را براى معالجه به بیمارستان آوردند.»[31]

 

شهادت

شکنجه‌های ساواک در کمیته مشترک ضد خرابکاری بسیار فجیع و سنگین بود و مبارزان را از پا می‌انداخت. اما بسیاری از آن انقلابیون با توسل و توکل این شکنجه‌ها را تحمل می‌کردند.

شکنجه‌گران ساواک برای اخذ اعتراف، به سختی حجت‌الاسلام انصاری را شکنجه دادند. فریدون توانگری معروف به آرش از بازجویان معروف ساواک درباره شکنجه و شهادت نصرت‌الله انصاری می‌گوید: «من اطلاعات دقیقی ندارم؛ ولی شنیدم فردی به نام انصاری - یک فرد روحانی - زیر شکنجه شهبازی (رضایی) از بین رفت. ولی از نوع شکنجه و علت دقیق مرگ اطلاع ندارم.»[32]

اطلاع دقیقی درباره نحوه شکنجه شهید انصاری در دست نیست و روشن نیست با استفاده از کدام ادوات شکنجه او را مورد آزار و اذیت قرار دادند.[33] اما به گفته آقای محمدحسین خاکساران در اثر شکنجه آسیب جدی به ریه شیخ نصرت وارد شده بود. به طوری که روند درمان در بیمارستان نیز بی‌اثر بود و ایشان یک هفته پس از انتقال به بیمارستان به شهادت رسید. آقای خاکساران می‌گوید خبر شهادت آن شهید بزرگوار را از دانشجویى که همراه وی در بیمارستان بوده و بعدها به کمیته مشترک ضد خرابکاری ساواک منتقل شده، شنیده است.[34]

حجت‌الاسلام حسین آقاعلیخانی نیز در این رابطه به یاد می‌آورد: «در زندان قصر... بعد از مدتی، یکی از زندانیان وقتی که فهمید من قزوینی‌ام و طلبه، گفت در بیمارستان شهربانی در اتاقی که من بودم و حالم بسیار وخیم بود آقایی ظاهراً روحانی به نام انصاری قزوینی حضور داشت، لیکن به آسانی قادر به تکلم نبود و ایشان این قدر شکنجه شده بود که دچار آسم و تنگی نفس شده بود به گونه‌ای که در همان بیمارستان من دیدم که به زحمت شهادتین را گفت و به فوز شهادت نائل آمد.»[35]

از آنجا که ساواک در ماجرای شهادت شیخ نصرت‌الله انصاری پنهان‌کاری می‌کند، تاریخ دقیق شهادت وی روشن نیست. مرحوم حجت‌الاسلام علی دوانی می‌نویسد: «در آن مدت هرچه پدر و مادر و همسرش جستجو می‌کنند از وی اثری نمی‌یابند تا سرانجام معلوم شد که در روز 23 فروردین 1355 در زیر شکنجه جانکاه جلادان و کمیته [ضد خرابکاری ساواک] به شهادت رسیده است.»[36]

علی شیرخانی در کتاب « روزشمار انقلاب اسلامی در قزوین» تاریخ عروج شهید انصاری را 27 اسفند 1354 عنوان کرده و می‌نویسد: «در این روز پزشکی قانونی و بیمارستان شهربانی درباره مرگ نصرت‌الله انصاری‌قزوینی اعلام می‌کند: خراشی در روی پای چپ دارد که بر اثر برخورد با جسم سخت به‌وجود آمده است.‌... عضله قلب سفت، عروق کرونر متصلب است و معده خالی از غذا است.»[37]

علاوه بر این گزارشی از ساواک با امضای سپهبد نعمت‌الله نصیری – رئیس وقت ساواک – موجود است که تاریخ درگذشت انصاری را 25 اسفندماه عنوان می‌کند.[38] با توجه به شواهد موجود، ظاهراً نصرت‌الله انصاری قبل از تحویل سال 1355، در سن 35 سالگی، به خاطر شدت جراحات ناشی از شکنجه عروج کرده است و تاریخ ذکر شده توسط حجت‌الاسلام علی دوانی صحیح نیست.

با وجود شواهد کافی که دلالت بر شهادت شیخ انصاری در زیر شکنجه داشت (شهادت دوستان و همرزمان او که همزمان با وی در کمیته مشترک زندانی بودند و نیز اعتراف فریدون توانگری) ساواک کوشید ماجرای درگذشت او را «مرگ طبیعی» جلوه کند؛ از این رو نصیری در گزارش مذکور مدعی شد که وی از قبل به بیماری معده مبتلا بوده و بر اثر تشدید این بیماری در حین بازجویی، وضع مزاجی او به هم خورده و پس از انتقال به بیمارستان شهربانی درگذشته است.[39]

با همه این وجود، خبر شهادت شیخ نصرت مکتوم ماند. حتی خانواده هم از وضع او بی‌خبر بودند. پدر و برادر او چند بار به تهران و قم مراجعه کردند اما موفق به کسب اطلاع از وی نشدند. تا اینکه با گذشت یک سال و نیم از ماجرای دستگیری او، در مهرماه 1356 ساواک تصمیم گرفت موضوع درگذشت شیخ نصرت را به اطلاع خانواده برساند. عیسی انصاری – شوهر خواهر و پسرعموی شهید نصرت‌الله انصاری – به یاد می‌آورد: «روزی یک نامه آمد خانه ما که بیایید ملاقات شیخ نصرت. غوغایی شد در بین همه. پدر و مادر و فامیل آمدند و نذر کردند و همگی رفتیم که ملاقاتش کنیم؛ اما نگذاشتند ما داخل برویم. گفتند که فقط پدرش بیاید. پدرش رفت تو. شکنجه‌گر ایشان منوچهری گفت که آقای انصاری، شما پدرش هستید؟ بیایید بنشینید. نشسته بود یک چایی گذاشته بود جلویش و یک دسته پول هم گذاشته بود [و گفته بود] که پسر شما در زندان خودکشی کرده و ما هم بردیم دفن کردیم.» مطابق اظهارات عیسی انصاری، منوچهری (رئیس ساواک قزوین) بی‌آنکه خانواده را از محل دفن نصرت‌الله انصاری مطلع کند به پدر او گفته بود که مراسم ختم نگیرند و اگر مراسمی برگزار کردند بگویند نصرت‌الله مریض بوده و به مرگ طبیعی مرده است.[40]

خبر به سرعت در قم، تهران و قزوین پخش شد و به این ترتیب حدوداً 18 ماه بعد از شهادت شیخ نصرت‌الله انصاری با وجود مخالف و مراقبت ساواک مراسمی در یادبود او برگزار شد.

 

واکنش‌ها به شهادت شهید انصاری

با انتشار خبر شهادت شهید حجت‌الاسلام شیخ نصرت‌الله انصاری در قزوین علی‌رغم مخالفت ساواک با برگزاری مراسم، به همت آیت‌الله هادی باریک‌بین، مجلسی در مسجد آقا سید علی برگزار شد. خانواده شهید هم در روستای عصمت‌آباد مجلس ختمی برگزار کردند. در این مراسم حجت‌الاسلام محمد حیدری قزوینی سخنرانی کرد.[41] به نظر می‌آید حساسیت ساواک در قزوین کمتر از قم بوده است؛ اما مأمورین ساواک در این دو جلسه حاضر بوده‌اند. در گزارش ساواک به تاریخ 16 آبان 1356 آمده است:

«موضوع: مجلس ختم نصرت‌اله انصاری

روز 1 /8 /36 مجلس ختمی به مناسبت درگذشت نامبرده بالا در روستای عصمت‌آباد بوئین زهرا و مجلس دیگری به همین مناسبت روز 4 /8 /36 در مسجد سیدعلی قزوین برگزار گردید. در این مجلس شیخ طهماسب علیخانی سخنرانی و اظهار نمود متوفی مدت یک سال و نیم قبل در قم دستگیر گردید و چون از وضعیت او اطلاعی در دست نبود پدرش دادخواست‌هایی جهت اطلاع از وضع فرزندش به ساواک ارسال و متعاقب آن مشارالیه از طریق اطلاعات شهربانی کشور شاهنشاهی احضار و موضوع فوت فرزندش را به وی اطلاع [داده] و اضافه نموده‌اند که مشارالیه به علت بروز سکته در موقع انتقال وی از قم به تهران در همان روز دستگیری فوت نموده ‌است.

نظریه شنبه: نظری ندارد.

نظریه یکشنبه: 1ـ خبر صحت دارد ضمناً در اجتماع شایع است که یاد شده به علت بروز سکته فوت ننموده بلکه به علت شکنجه مأموران کمیته به شدت صدمه دیده و 20 روز پس از دستگیری در بیمارستان فوت می‌نماید 2ـ نامبرده در 23ﻫ فاقد سابقه بازداشت می‌باشد و خلاصه‌ای از سوابق وی جهت تنظیم فیش موردنیاز می‌باشد. درساعت 13 روز 17 /8 /36 به بخش 312 واصل گردید.»[42]

چنان که از گزارش فوق برمی‌آید، در همان موقع نیز در افواه شایع شده بود که شیخ نصرت به مرگ طبیعی از دنیا نرفته بلکه در اثر شکنجه مأموران ساواک به شهادت رسیده است.

در قم نیز مؤسسه تعاون اسلامی تصمیم به برگزاری مجلس ترحیم نمود. در اطلاعیه این مؤسسه آمده بود: «ضایعه اسفناک و تأثرانگیز درگذشت مرحوم حجت‌الاسلام آقای حاج شیخ نصرت‌الله انصاری قزوینی که یکی از فضلای حوزه علمیه و از اعضای هیئت مؤسسین مؤسسه تعاون اسلامی قم بود موجب کمال تأسف گردید. به منظور قدردانی از خدمات بی‌شائبه و شادی روح آن مرحوم، شب جمعه 28 ذیقعده الحرام [مصادف با 19 آبان 1356] مجلس ختمی در مسجد اعظم قم منعقد است. شرکت طبقات مختلف خصوصاً دانشمندان و فضلای حوزه علمیه موجب تشکر است.»

اطلاعیه مزبور در مدارس علمیه قم و نیز برخی نقاط شهر نصب شد. چون در آن اعلان هیچ ذکری از زندان، شکنجه و شهادت شیخ انصاری نشده بود، طلاب در پای اعلامیه‌ای که در مدرسه خان نصب بود با قلم نوشتند انصاری در زیر شکنجه دژخیمان پهلوی شهید شده است. ساواک که از عواقب آن مراســم به هراس افتاده بود و التهاب فضا را نیز لمس می‌کرد، تصمیم گرفت جلوی برگزاری مجلس را بگیرد؛ از این رو در روز موعود درب‌های مسجد اعظم قم را بسته و مانع از برگزاری مجلس فاتحه مزبور شد.[43]

ساواک در گزارشی به تاریخ 22 آبان ماه نوشت: «صبح روز ۱۸/ ۸/ ۳۶ [56] یک برگ اعلامیه چاپی به امضای مؤسسه تعاون اسلامی که عکس نصرت‌الله انصاری روی آن کلیشه شده بود از طرف کارکنان مؤسسه تعاون اسلامی به دیوار مدرسه خان الصاق شد. مفاد اعلامیه مذکور آگهی مجلس ترحیم برای نصرت انصاری در مسجد اعظم بعد از نماز مغرب و عشاء روز پنجشنبه بود. به محض الصاق اعلامیه مذکور، تعدادی از طلاب مدرسه خان دور آن جمع شدند. ضمناً از نوع این اعلامیه در خارج از مدرسه نیز به تعداد زیادی در معابر الصاق گردید و رفته‌رفته بین افرادی که از اعلامیه مذکور اطلاع حاصل کرده و به مدرسه خان آمده بودند زمزمه‌هایی در زمینه این که نصرت‌الله انصاری در کمیته تهران و زیر شکنجه شهید شده به گوش می‌خورد و تقریباً تمام طلابی که به مدرسه خان می‌آمدند و می‌رفتند از ماجرا مطلع شدند و شایع شد که در جریان برگزاری مجلس ترحیم قرار است عده‌ای تظاهرات انجام و ضمناً اعلام نمایند که متوفی در زندان و زیر شکنجه شهید شده است.»[44]

ساواک احتمال می‌داد در مجلس مذکور تظاهراتی صورت گیرد. در ادامه همین گزارش آمده بود:

«در اجرای اوامر صادره از مجلس مذکور جلوگیری به عمل آمد. ولی اعلامیه‌ای پلی‌کپی شده در این زمینه تهیه و توزیع گردیده که [به] وسیله شهربانی قم و منابع حتی‌المقدور نسبت به جمع‌آوری آن اقدام گردیده است. اینک یک برگ از آگهی ترحیم و یک برگ اعلامیه‌ای که در این زمینه توزیع شده به پیوست تقدیم می‌گردد.

نظریه دوشنبه: مفاد خبر و نظریه یکشنبه مورد تائید است.

نظریه سه‌شنبه: صحت خبر و نظریه یکشنبه مورد تائید بود. در آگهی‌های مجلس ترحیم که به دیوار مدارس علمیه الصاق شده بود طلاب با خودکار زیر آن نوشته بودند که این شهید در زندان کمیته و زیر شکنجه از بین رفته است. علی‌هذا با دادن تذکرات لازم به گردانندگان بانک تعاون اسلامی از برگزاری مجالس ترحیم جلوگیری به‌ عمل‌ آمده...»[45]

با توجه به حساسیت‌های به وجود آمده در قم، پرویز ثابتی در 19 آبان 56 به ساواک قزوین دستوری بدین شرح ابلاغ می‌کند: «قرار است روز 19/ 8/ 36 از طرف بانک تعاون اسلامی و طلاب قم در مسجد اعظم قم برای نصرت انصاری فرزند علی‌اصغر که به علت بیماری قلبی و ریوی در سال 2534 در زندان فوت شده، مجلس ختم برگزار گردد. علی‌هذا با توجه به این‌ که والدین یادشده بالا در قریه عصمت‌آباد قزوین سکونت دارند به آنان تفهیم گردد که فرزندشان خرابکار بوده و دو سال قبل فوت شده؛ اگر جلوی تحریکات دیگران را نگیرید معلوم می‌شود خودتان نیز با افکار او همراه بوده‌اید. نتیجه اعلام گردد. / ثابتی.»[46]

آخرین راز سر به مهری که باقی بود، محل دفن شهید نصرت انصاری بود. با پیروزی انقلاب اسلامی معلوم شد ساواک وی را در قطعه 39 بهشت زهرا، مخفیانه و با اندک نشانه‌ای دفن کرده است.[47] بعد از پیروزی انقلاب، خیابان کوروش قزوین به پاس مجاهدت‌های شیخ نصرت‌الله انصاری به نام «شهید انصاری» نام‌گذاری شد.

به روایت نزدیکان شهید انصاری، خانواده آن روحانی شجاع در سال 58 به دیدار امام خمینی مشرف شدند. امام در این دیدار خطاب به پدر شهید، کلامی به این مضمون فرموده بود: «شیخ نصرت‌ها بودند که این انقلاب به پیروزی رسید.»[48]

 

مختصری درباره خصوصیات و ویژگی‌های شهید انصاری

توجه به خلق: یکی از ویژگی‌های نصرت‌الله انصاری، مردم‌داری او بود که گوشه‌ای از این خصوصیت، در جریان زلزله بوئین‌زهرا روایت شد. وی خود را وقف مردم کرده بود و در این راه از هیچ تلاشی فروگذار نکرد. آیت‌الله باریک‌بین درباره این خصوصیت شهید انصاری گفته است: او مردی وارسته بود که تمام فعالیت‌هایش فی‌سبیل‌الله بود و از هیچ کاری در این راستا دریغ نمی‌کرد.

شجاعت: شیخ نصرت انسانی شجاع بود. هنگامی که در مبارزات نهضت اسلامی ورود کرد، 22 سال بیشتر نداشت. زمانی که به وسیله ساواک دستگیر و شکنجه شد، حدوداً 35 ساله بود. اما با شجاعت در برابر شکنجه‌های طاقت‌فرسای جلادان شاه ایستادگی کرد و سرانجام نیز در این راه شهد شهادت را سر کشید.

زی طلبگی: او ساده‌زیست بود و هرگز اهل تجمل نبود. غذای ساده او حکایت از این ساده‌زیستی داشت. به گفته همسرش غذای آنها اغلب بادمجان آب‌پز بود.

زهد و تقوا: آیت‌الله محمدی تاکندی درباره این خصوصیت شهید انصاری می‌گوید: «طلبه جامع در قدم اول رابطه‌اش با خدا باید درست باشد. این بزرگترین امتیاز یک طلبه خوب است. بنده وقتی به حرم مشرف می‌شدم، می‌دیدم در یک گوشه نشسته است. شب جمعه موقع دعای کمیل آنچنان گریه می‌کرد که انسان لذت می‌برد. خوش دعا بود.»[49]

عرق مذهبی: شهید نصرت‌الله انصاری عرق مذهبی داشت. در جریان تحرکات مسیونرهای مسیحی در منطقه عصمت‌آباد، او که جوانی 22 ساله بود خطر این موضوع را درک کرد. او برای مقابله با این مبلغین غیرمسلمان، علاوه بر یاری گرفتن از آیت‌الله موسوی شالی، خود نیز در بین مردم به روشنگری پرداخت. علاوه بر این عشق و علاقه او به امام خمینی را نیز می‌توان در همین راستا تعبیر کرد.

روحش شاد و یادش گرامی باد.

 

پی‌نوشت‌ها:


[1] روح‌الله شریفی، شیخ نصرت (زندگی و مبارزه روحانی شهید نصرت‌الله انصاری)، سوره مهر، ص 12.

[2] همان.

[3] همان، ص 14.

[4] وبسایت شهرداری قزوین، www.qazvin.ir.

[5] روح‌الله شریفی، شیخ نصرت (زندگی و مبارزه روحانی شهید نصرت‌الله انصاری)، ص 15.

[6] همان.

[7]اصغر حیدری، آیت‌الله شریعتمداری به روایت اسناد، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 190-188.

[8] روح‌الله شریفی، شیخ نصرت (زندگی و مبارزه روحانی شهید نصرت‌الله انصاری)، ص 17.

[9] همان، ص 22 و 23.

[10] مصاحبه آیت‌الله علی اسلامی با مرکز بررسی اسناد تاریخی، مورخ 23 مهر 1401.

[11] محمدکاظم عاملی، مجاهد پارسا (تاریخ شفاهی زندگی و مبارزات آیت الله سید حسن موسوی شالی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 131.

[12] مصاحبه آیت‌الله علی اسلامی با مرکز بررسی اسناد تاریخی، مورخ 23 مهر 1401.

[13] روح‌الله شریفی، شیخ نصرت (زندگی و مبارزه روحانی شهید نصرت‌الله انصاری)، ص 33.

[14] مصاحبه آیت‌الله علی اسلامی با مرکز بررسی اسناد تاریخی، مورخ 23 مهر 1401.

[15] همان، ص 37.

[16] روح‌الله شریفی، شیخ نصرت (زندگی و مبارزه روحانی شهید نصرت‌الله انصاری)، ص 18.

[17] همان، ص 116 و 117.

[18] آیت‌الله هادی باریک‌بین به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص 3.

[19] روح‌الله شریفی، شیخ نصرت (زندگی و مبارزه روحانی شهید نصرت‌الله انصاری)، ص 41 و 42.

[20] همان، ص 46.

[21] همان، ص 49-44.

[22] همان، ص 59.

[23] محمدرضا احمدی، خاطرات آیت‌الله سید حسن طاهری خرم‌آبادی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، جلد 2، ص 121 و 122.

[24] روح‌الله شریفی، شیخ نصرت (زندگی و مبارزه روحانی شهید نصرت‌الله انصاری)، ص 53 و 54.

[25] علی دوانی، نهضت روحانیون ایران، جلد 5 و 6، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 497.

[26] روح‌الله شریفی، شیخ نصرت (زندگی و مبارزه روحانی شهید نصرت‌الله انصاری)، ص 68.

[27] همان، ص74.

[28] علی دوانی، نهضت روحانیون ایران، جلد 5 و 6، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 497.

[29] روح‌الله شریفی، شیخ نصرت (زندگی و مبارزه روحانی شهید نصرت‌الله انصاری)، ص 89.

[30] خاطرات حجت الاسلام حسین آقاعلیخانی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 51 و 52.

[31] خاطرات محمدحسین خاکساران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص180 و 181.

[32] روح‌الله شریفی، شیخ نصرت (زندگی و مبارزه روحانی شهید نصرت‌الله انصاری)، ص 90.

[33] برای آشنایی با ادوات و شیوه‌های شکنجه در کمیته مترک ضد خرابکاری ساواک، به سایت «موزه عبرت ایران» مراجعه کنید.

[34] خاطرات محمدحسین خاکساران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص180 و 181.

[35] خاطرات حجت الاسلام حسین آقاعلیخانی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 51 و 52

[36] علی دوانی، نهضت روحانیون ایران، جلد 5 و 6، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 498..

[37] علی شیرخانی، روزشمار انقلاب اسلامی در قزوین، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 158 و 159.

[38] روح‌الله شریفی، شیخ نصرت (زندگی و مبارزه روحانی شهید نصرت‌الله انصاری)، ص 98.

[39] همان.

[40] همان، ص 102 و 103.

[41] خاطرات حجت الاسلام حسین آقاعلیخانی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 51 و 52.

[42] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک - استان قزوین، کتاب 2، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص 399

[43] خاطرات حجت‌الاسلام حسین آقاعلیخانی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 51 و 52.

[44] روح‌الله شریفی، شیخ نصرت (زندگی و مبارزه روحانی شهید نصرت‌الله انصاری)، ص 105.

[45] همان.

[46] همان، ص 106.

[47] همان.

[48] همان.

[49] همان، ص 49.



اعلامیه موسسه تعاون اسلامی











مزار شهید انصاری


 

تعداد مشاهده: 9534


مطالب مرتبط

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.