گذری به یادداشتهای زندانیان پانزده خرداد 1342- قسمت دوم
[تفرقه و وحدت و وظیفه اندیشمندان مسلمان]
بسمه تعالی شأنه
و ان هذه امتکم امه واحده و انا ربکم فاتقون[1]
اتحاد و به هم پیوستگی افراد بشر و همچنین تفرق و تشتت و از هم گسستگی آنها علل و اسباب خاصی دارد، طبق قانون کلی علل و معلولات، تحقق معلول در وقت تحقق علت ضروری و اجتناب ناپذیر است، اگر علل خاص وحدت و به هم بستگی در جامعهای پدید آید تحقق آن ضروری و جبری است و الا فلا. افراد و اشخاصی که جامعه را به وحدت و همبستگی دعوت میکنند باید با علل و اسباب آن آشنایی کامل داشته باشند و علل تفرق و از همگسستگی را نیز بشناسند. بعضی افراد که مدعی هدایت و رهبری اجتماعند گمان میکنند به صرف اینکه در منبر یا در کتاب مردم را به اتحاد دعوت کنند و حداکثر فوائد اتحاد و اتفاق را متذکر شوند وظیفه خویش را انجام داده و به همین مقدار کافی است. توجهی به ریشههای وحدت و همبستگی از یک طرف و تفرق و از هم گسستگی از طرف دیگر ندارند و در نتیجه هیچگونه اقدامی عملی از آنها در زمینه از بین بردن ریشههای تفرق و به وجودآوردن مبانی اتحاد و اتفاق دیده نمیشود. اینها خیال میکنند پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله که توفیق یافت ملل مختلفی را به هم ترکیب کند و یک واحد نیرومند بهوجود آورد صرفاً از این راه بود که مردم را به وحدت خوانده و فوائد آن را ذکر کرد. توجه ندارند که او ریشههای اختلاف را در زمینههای اجتماعی و اقتصادی و اخلاقی سوزانید و تخمهایی در زمینه اتحاد و اتفاق در زمین اجتماع کاشت. شک نیست که خود ایمان به خدا و ایجاد عقیده واحد نقش مؤثر و فوقالعاده مؤثری در این زمینه داشت، اما یگانه عامل نبود، در زمینههای مختلف فردی و اجتماعی موجبات اختلاف را از بین برد، کاری کرد که هدفهای مشترک در اجتماع پدید آمد و راه واحدی برای رسیدن به آن هدفها به آنها نشان داد. جماعتی هماهنگ بهوجود آورد که به سوی هدفهای مشترک و مشابه از راه واحد به حرکت درآمدند.
امروز جامعه مسلمان گرفتار تفرق و تشتت عجیب و اسفآوری است، ریشههای آن را در قرنها پیش باید جستجو کرد. یکی از بزرگترین فرائض دعاه و مبلغین و خطباء و نویسندگان و متفکرین اسلامی مطالعه در شناخت علل این تفرق به منظور از بین بردن آنها و بهوجود آوردن وحدت اسلامی و تجدید مجد و عظمت دیرین است. اغراض و مطامع فرمانروایان گذشته مسلمین در طی قرون و اعصار تا توانسته به نامهای مختلف و از آنجمله به نام تشیع و تسنن برای سواری گرفتن از توده بیچاره مسلمان، میان مسلمانان سنگ تفرقه انداخته است. در سه چهار قرن اخیر استعمار اروپائی از قاعده فَرِّق تَسُد [تفرقه بیانداز و آقایی کن] حداکثر استفاده را برده است. در یک قرن اخیر که مردم مسلمان با تمدن اروپائی آشنایی پیدا کردهاند و بوی این تمدن به مشام آنها رسیده است مقرون بوده با ایجاد عصبیت ملی به نام عروبت و ترکیسم و ایرانیسم و هندوئیسم و غیره و اکنون قشر عظمیی از جوانان ما دچار این بیماری مزمن استعماری هستند و کتابها، اعراب و ترکها و ایرانیها و هندیها و سایر ملیتها در این زمینه استعماری به رشته تحریر درآوردهاند. روحانیون و متجددین ما هر کدام در یک جبهه جداگانه بدون آنکه از یکدیگر باخبر باشند و بدون آنکه بدانند در پس آیینه طوطی صفت به آنها تلقین شده این برنامه را اجرا کردهاند. آنها به نام مذهب و تشیع و تسنن و غیره و اینها به نام عروبت و ایرانیت و ترکیت و غیره و بالاخره ملیت.
اینجاست که دشواری وظیفه جوانان مبلغ و طبقه جدید روحانی مشهود میشود.
خطیب عالیقدر با ذوق آقای آشیخ محمود وحدت یکی از آن افراد روشنفکر و مایه امیدواری میباشند. امیدواریم در راه وحدت اسلامی حداکثر مساعی خود را بکار برند. ایشان حتی نام وحدت برای خود انتخاب کردهاند به اصطلاح وحدت سر خود هستند. از خداوند متعال موفقیت معظمله و سایر همفکرانشان را مسئلت مینمایم و ذات اقدسش را شکر میکنم که مرا توفیق داد در یک فصل حساس از تاریخ ایران معاصر که مقارن است با یک نهضت عظیم اسلامی در زندان موقت شهربانی تهران با ایشان آشنا و دوست گردم. والسلام علیه و علی جمیع اخلائه.
تهران، زندان موقت شهربانی، مرتضی مطهری
16 صفر 83 مطابق 17 / 4 / 42
تعداد مشاهده: 7425