گذری به انقلاب اسلامی در استان گلستان به روایت اسناد ساواک- بخش دوم
تاریخ انتشار: 15 آبان 1403
روحانیون استان، پیشگام در مبارزه
از ویژگیهای انقلاب اسلامی مردم ایران تا پیش از عمومی و فراگیر شدن باید به ماهیت دینی و پیشگامی روحانیت اشاره کرد. از آنجا که محور اندیشههای حضرت امام(ره) آموزههای دینی بود، لذا عالمان دینی بیش از سایر گروههای اجتماعی قادر به تبیین این اندیشهها بودند. علاوه بر این امتیاز، روحانیت به دلیل پایگاه مردمی و شبکهی گستردهای که در مساجد داشت، بهراحتی میتوانست فضای جامعه را سیاسی کند. در کنار این دو عامل باید به مناسبتهای مذهبی شیعی اشاره کرد که به دلیل رنگ و بوی انقلابی میتوانستند مخاطبین را منقلب کرده، قابلیت تفسیری فراتاریخی در اختیار وعاظ قرار دهند. به همین دلیل در اسناد بارها مشاهده میشود که در مناسبتهای مذهبی، وعاظ شجاع با توسل به وقایع تاریخی مانند هجرت پیامبر(ص) یا شهادت امام حسین(ع) به صورتی نمادین شرایط امروز را با آن مقطع مقایسه میکردند. روحانیت در کنار این فضاسازی انقلابی در عرصهی عینی نیز عملاً نبض انقلاب در استان گلستان را در اختیار داشته و به طرق مختلف از قبیل انتشار عکسها و اعلامیههای امام(ره) یا پخش کتابهای انقلابی فعالیت میکردند. در سند زیر به این موضوع در سال 1355 اشاره شده است:
«مدرسه محمدتقیخان در گرگان خیابان پهلوی جنب هتل کاروان به سرپرستی سید حبیبالله طاهری اداره میگردد. در این مدرسه حدود 20 نفر طلبه بهطور شبانه روزی نگهداری و به تحصیل علوم دینی اشتغال دارند. شنیده شده که طلاب این مدرسه با قم ارتباط دارند و در اتاق طلاب اعلامیه مضره و عکس و رساله خمینی و نیز کتب دکتر شریعتی وجود دارد که توسط چند نفر از طلاب این مدرسه بین سایر طلاب تقسیم میگردد و خود حاج سید حبیب طاهری هم از این جریان مطلع بوده تا اینکه چند روز قبل به دستور طاهری این مدارک از بین برده میشود و یکی از این طلبهها چندی قبل به علتی اخراج میگردد؛ ولی در حال حاضر سه نفر از طلاب به اسامی روحافزا و محمدباقر محسنی و محمد غلامی از جریان کتب و عکس و رساله خمینی و احتمالاً چگونگی اعلامیههایی که به این مدرسه آورده میشود با اطلاع میباشند. خود سید حبیبالله طاهری هم در انتخاب و پذیرفتن طلاب عقیده به خصوصی دارد و در بین اهالی گرگان به طرفداری از خمینی مشهور است.»[1]
در سند دیگری صراحتاً به فعالیت امنیتی وعاظ در بندرگز در پوشش مسائل مذهبی اشاره شده است:
«به قرار اطلاع در مسجد بندرگز چند واعظ منجمله حسین یازرلو در پوشش مسایل مذهبی موارد ضد امنیتی عنوان مینمایند.»[2]
فعالیت سیاسی روحانیون استان از سال 1356 و پس از مجموعه اتفاقاتی که به تقابل خشونتآمیز رژیم و مردم انجامید صراحت بیشتری پیدا کرده و عملاً آنها را به کانون تصمیمگیریها و اقدامات سیاسی تبدیل کرد. در سند زیر میبینیم که تعدادی از روحانیون گرگان در همدردی با شهدای 19دی قم از برگزاری نماز جماعت در مساجد خودداری کردهاند. خودداری از برپایی نماز جماعت اقدامی نمادین بود که مردم را نسبت به وقایع جاری بسیار حساس میکرد:
«سه نفر از روحانیون گرگانی به اسامی سید محمد رئیسی و سید کاظم نورمفیدی و شیخ رسول رضائی به درب منازل روحانیون گرگان مراجعه و در مورد نخواندن نماز توصیههایی نمودهاند. ضمناً وسیله تلفن هم گفته شده که از نظر همدردی با سایر روحانیون چند شبی از خواندن نماز جماعت بایستی خودداری نمود.
نظریه یکشنبه: خبر صحت دارد. ضمناً شایعات زیادی مبنی بر اینکه تعداد زیادی از طلاب در قم کشته شده و نیز به دستور شهربانی علما از خواندن نماز جماعت خودداری و کلیه مراجع هم دستور نخواندن نماز جماعت را دادهاند، شنیده میشود. ضمناً تاکنون تظاهراتی در این موارد دیده نشده است.»[3]
در کنار تعطیلی نماز جماعت که انعکاس زیادی در میان مردم داشت از دیگر اقدامات روحانیون و وعاظ انقلابی عدم شرکت در مراسم دولتی بود که بازتاب زیادی در میان مسئولین استانی داشت. شرکت نکردن در این مراسم به معنای مشروع نبودن این جشنها از سوی روحانیون بود. به همین دلیل شرکت روحانیون در این مراسم برای رژیم اهمیت زیادی داشت. سند زیر به این موضوع اشاره دارد:
«خواهشمند است دستور فرمایید صورت اسامی کلیه روحانیونی که از آنها در مراسم و نیایش و آیینهای ملی دعوت میشود ولی در مراسم مذکور شرکت نمینمایند، با ذکر علت عدم حضور و انگیزه آنان به این سازمان اعلام دارند.»[4]
با وجود برخورد رژیم با کسانی که از حضور در این مراسم خودداری میکردند، در اسناد بارها به عدم شرکت نیروهای مذهبی در این جشنها اشاره شده است:
«گزارشات متعددی مبنی بر عدم شرکت تعدادی از روحانیون و وعاظ در مراسم دعا و نیایش 21 فروردین به مرکز رسیده بود. با توجه به اینکه اخیراً عدهای از روحانیون از شرکت در مراسم دعا و نیایش آیینهای ملی و سرزمینی خودداری مینمایند. دستور فرمایید صورت اسامی کلیه روحانیونی که از آنها دعوت میشود ولی در مراسم شرکت نمینمایند با ذکر انگیزه عدم حضور را اعلام دارند.
امنیت داخلی
در مراسم دعا و نیایش 15 بهمن و 21 فروردین در این شهرستان روحانیون و وعاظ شرکت نمینمایند. در آینده توجه داشته باشید قبلاً به فرمانداری یادآور شود از آنها دعوت به عمل آورند. هر کدام شرکت ننمود گزارش گردد.»[5]
آنگونه که از اسناد مستفاد میشود، مخاطب اصلی روحانیون انقلابی جوانان استان بودهاند:
«خبر واصله حاکی است که ـ یکی از مبلغین مذهبی به نام شیخ معصومی ساکن علیآباد که از دوستان شیخ عبدالله میباشد اکثر شبها در پوشش سخنرانی مذهبی تعداد زیادی از جوانان نوده، جنگلده، علیآباد و سایر قراء اطراف را در مسجد قریه فوق جمع که ضمن انتقاداتی از وضع مملکت تحریکاتی بین جوانان برضد امنیت مملکت مینماید.»[6]
مهمترین بخش فعالیت روحانیون و نیروهای مذهبی در استان گلستان را باید در بسترسازی آنها برای ایجاد انقلاب روحی در جوانان دانست. اهمیت این موضوع به این دلیل بود که مهمترین هدف رژیم پهلوی تغییر ذهنیت جوانان و تولید جامعهای بر مبنای تفکرات غربی بود. به همین دلیل تغییر ذهنیت جوانانی که بهشدت تحت تأثیر تبلیغات فرهنگی رژیم بودند. ضرورتی دینی و ملی بهشمار میآمد. سند زیر به این موضوع اشاره دارد:
«نامبرده بالا[سید حسین حسینی رامیانی] که سرپرستی متعصبین مذهبی رامیان را به عهده دارد جهت جوانان عضو کتابخانه برنامههایی از جمله مسافرت در تعطیلات عید به شهرستان قم ترتیب داده و انگیزه مسافرت را دیدار برادران و دوستان دینی در قم قلمداد نموده است.»[7]
اسناد نشان میدهد که این جلسات و اقدامات فرهنگی تأثیر بسیار مثبتی داشته و اثر خود را بر فضای فکری جامعه گذاشته است. سند زیر که کمی پس از سند فوق گزارش شده است، این موضوع را تأیید میکند:
«اطلاع واصله حاکیاست در جلسات متشکله از سوی جوانان متعصب مذهبی بخش رامیان از توابع گنبد کاووس کتاب جهاد اکبر نوشته خمینی وسیله شخصی به نام رئیسی که معمم و دبیر دبیرستانهای رامیان است، قرائت و تفسیر میگردد.»[8]
گسترش دیوار نویسی و انتشار اعلامیه
در سالهای 1352 تا 1356 رژیم پهلوی به شدت فضای سیاسی کشور را بسته و انقلابیون و مردم عادی را در شرایط بسیارسخت و غیر قابل تحملی قرار داده بود. در اسناد شاهد تقابل و رویارویی طرفداران امام(ره) و رژیم پهلوی در این فضای بسته و سخت هستیم. از جمله اقدامات صورت گرفته در این فضای بسته، شکستن هیمنهی رژیم از طریق انتشار اعلامیههای متعدد در سطح استان بود. سند زیر به این موضوع اشاره دارد:
«در تاریخ 2 /12 /35 هنگام شب تعدادی اعلامیه مضره به مناسبت سوم اسفند به داخل بعضی منازل و اماکن عمومی گنبد کاووس انداخته شد.
نظریه شنبه: انداختن اعلامیه در منازل و اماکن عمومی شهرستان گنبد صحت دارد.
نظریه یکشنبه: 1) توزیع تعدادی اعلامیه بهطور پراکنده صحت دارد و چند فقره آن در مدرسه شبانه کاووس انداخته شده بود که قبل از مطالعه دانشآموزان جمعآوری و از طریق رئیس آموزش و پرورش مدیران مدارس توجیه گردیدند.
2) به منظور پیشگیریهای لازم مراتب به مراجع انتظامی منعکس و ژاندارمری گالیکش فردی به نام علیاصغر خسروی فرزند رمضان (شغل بزاز و کشاورز در گالیکش) مظنون شد و ضمن بازرسی که از طریق فرمانده پاسگاه به عمل آمد تعدادی نوارهای مذهبی در منزل و یک فقره اعلامیه از مغازه وی به دست میآورد که شخص اخیرالذکر را جهت پیگیری در اختیار این سازمان میگذارد. در بازجویی که از علیاصغر خسروی به عمل آمد مشارالیه اظهار میداشت: در تاریخ 3 /12 /35 هنگام بازکردن مغازهاش مشاهده مینماید که یک فقره اعلامیه لای درب آن گذاشته شده است که تصمیم داشته آن را به پاسگاه تحویل دهد که وی را دستگیر نمودهاند. ضمن بازرسی که از نوارهای مذهبی وی به عمل آمد موارد خلافی مشهود نگردید. که یادشده ضمن اخذ تعهد آزاد و به منابع آموزشهای لازم جهت مراقبت از وی داده شد.
نظریه دوشنبه: ضمن تأیید نظریه یکشنبه به عرض میرسد تعدادی از اعلامیهها به طور پراکنده در نقاط مختلف شهرستان گنبد توزیع گردیده بود که از طریق منابع و همکاران و مراجع انتظامی جمعآوری شش فقره آن به پیوست تقدیم میگردد. همچنین به منظور شناسایی عاملین پخش و توزیع اعلامیه منابع و همکاران توجیه و مراجع انتظامی حوزه استحفاظی جهت مراقبت بیشتر در جریان امر قرار گرفتند.»[9]
حجم این اعلامیهها با نزدیک شدن به سال 1356 افزایش یافته و تا انتهای این سال موارد فراوانی در این خصوص گزارش شده است:
«مقام عالی را آگاه میسازم. برابر گزارش به یگان وابسته در تاریخ 31 /1 /2536 در مکانهای مختلف شهر اعلامیههای مضره پخش شده که حاوی مطالبی: بر ضد مقام شامخ سلطنت شاهنشاهی که جمعآوری و نمونه آن به پیوست ایفاد میگردد. پیگیری جهت رسیدگی مرتکبین ادامه دارد.»[10]
دیوارنویسی و انتشار اعلامیه علاوه بر شهرها در روستاها نیز بارها گزارش شده است:
«اطلاع واصله حاکیاست که:
1 ـ صبح روز 15 /8 /36 یک برگ اعلامیه دستنویس مضره و همچنین شعارهای مضره دیگری روی درب دبستان روستای هشتی بندر گز نوشته شده است.
2 ـ در شب 19 /8 /36 ناشناسی به دفتر دبستان روستای جفاکنده به بندرگز وارد و مبادرت به پاره نمودن تمثال خاندان جلیل سلطنت نموده است.»[11]
بررسی محتوا و درونمایهی این اعلامیهها و دیوارنوشتههای گزارش شده نشاندهندهی ماهیت دینی قیام و حمایت کامل مردم از رهبری حضرت امام خمینی(ره) است:
«صبح روز جاری در مسیر کردکوی گرگان دو قطعه فیبر به اندازه 30 × 50 cm در روی تابلوی علائم رانندگی مشاهده و روی آنها جملاتی تحت عنوان زنده باد خمینی مرگ بر 66 و نیز جمله جانبازان خمینی نوشته شده که جمعآوری و ضبط و مراتب جهت مراقبتهای لازم به ژاندارمری و پلیس راه محل اعلام.»[12]
استقبال عمومی از اعلامیههای انقلابی به حدی بود که رژیم در واکنش به این موضوع کوشید تا با انتشار اعلامیههای جعلی در صفوف انقلابیون ایجاد تشکیک و دودستگی کند. لازم به توضیح است که این سیاست غیر اخلاقی را ساواک در دههی 40 نیز در خصوص بسیاری از چهرههای انقلابی به کار برده و کوشیده بود تا پایگاه اجتماعی و وجهه اخلاقی آنها را تخریب کند. انتشار اعلامیه جعلی در سال 1356 و 1357 در سراسر کشور گزارش شده است. نکتهی قابل تأمل عدم استقبال جامعه از این اعلامیههای ساختگی و ناکارآمدی این سیاست بوده است. سند زیر به انتشار اعلامیههای جعلی در استان گلستان اشاره دارد:
«بدینوسیله تعداد 100 نسخه اعلامیه به پیوست ارسال میگردد خواهشمند است دستور فرمایید به نحو مقتضی اعلامیههای مزبور را بین روحانیون و طلاب و افراد مذهبی منطقه توزیع و نتیجه را با اعلام نظریات مردم به این سازمان منعکس نمایند.»[13]
شهادت آیتالله سیدمصطفی خمینی
شهادت فرزند ارشد امام خمینی(ره) در اول آبان 1356 مهمترین رویداد پس از تبعید امام(ره) برای نیروهای انقلابی بود. رژیم که سالها به طرق مختلف کوشیده بود صدای طرفداران امام(ره)را خاموش کند، به طرز شگفتانگیزی غافلگیر شده و با موجی از احساسات عمومی نسبت به این موضوع مواجه گردید. به یکباره در سراسر کشور مراسم ترحیمی از سوی مردم برای بزرگداشت آیتالله سیدمصطفی خمینی برگزار شد و در آنها پس از سالها مجدداً حضرت امام(ره) و اندیشههای ایشان در کانون توجهات قرار گرفت. در استان گلستان نیز همسو با سایر کشور، مراسمی برای بزرگداشت مقام علمی و دینی شهید آیتالله سیدمصطفی خمینی برگزار شد. سند زیر به مخالفت رژیم با یکی از این مراسمها در گرگان اشاره دارد:
«نامبرده[سید کاظم نورمفیدی] فوق که امام جماعت مسجد آقا کوچک میدان عباسعلی گرگان است در مسجد خود با حضور تعدادی از بازاریان راجع به فوت سید مصطفی خمینی صحبت و اظهار داشت: مرحوم سید مصطفی مجتهد مسلم بوده است و در نجف فوت شده از هر چه بگذریم بایستی برای او مجلس ترحیم گرفت و در پیرو این صحبتهای وی هم شنیده شده که تعدادی از بازاریان گرگان به اسامی حاجی غلامرضا حاتمی و خادمی به منزل وی رفت و آمد داشته که مقدمات کار را فراهم کنند. نامبرده اظهار میداشت که در قم و تهران و اصفهان و مخصوصاً شیراز برای این موضوع تعطیل عمومی هم شده البته مجالس را هم بدون اعلامیه برگزار کردهاند. نورمفیدی در خاتمه صحبتهای خود از علمای گرگان انتقاد و ناراحت بود و میگفت که من تلفن کردم که مجلس ترحیم بگذارند. تعدادی از علمای گرگان عملاً مخالفت کردند.
نظریه یکشنبه: فعالیت نامبرده جهت برگزاری مجلس ترحیم برای مصطفی خمینی صحت دارد.
نظریه گ 10: نامبرده فوق و چهار نفر دیگر به اسامی سید حبیب طاهری و شیخ رسول رضایی و محمد رئیسی و شیخ محمد شعبانی اقدام به تهیه پیشفرض اعلامیهای جهت برگزاری مراسم ختم و تسلیم آن به شهربانی به منظور اخذ موافقت نموده که چون از طریق شهربانی برای معرفی واعظ و دادن تذکرات لازم احضار شدهاند به همین جهت از مراجعه به شهربانی طفره و فعلاً موضوع برگزاری مجلس ختم منتفی شده است.»[14]
در گزارشهای دیگری به تظاهرات مردمی اشاره شده است:
«خبر واصله حاکیاست که: در ساعت 2100 مورخه 30 /9 /36 تعدادی از جوانان شهرستان رامیان در خیابان پهلوی شهرستان مذکور اجتماع و مبادرت به بیان شعارهای ضد میهنی نمودهاند.
محترماً: اینجانب در ساعت مذکور که مصادف با شب تاسوعا بوده و در رامیان بودم و ضمن توجیه پایگاه ژاندارمری رامیان و همچنین تماس با منابع در خارج از رامیان آموزش لازم داده شده بود همچنین نوار از مجتبی زکیخانی را که از قم آمده بود به منبع گفته بودم.»[15]
«شب گذشته رونویس اعلامیهای به امضا تعدادی از روحانیون شهرستان هم درباره واقعه 19 /10 /36 شهرستان مزبور در بعضی از محلات گرگان از جمله گرگان جدید توزیع شده است.»
واکنشها به وقایع جاری کشور
از ویژگیهای انقلاب اسلامی ایران که در هیچکدام از انقلابهای معروف جهان دیده نمیشود، برگزاری مجالس ترحیم شهدای انقلاب در شهرهای مختلف کشور است. این مجالس عمدتاً در مساجد برگزار و دامنهی آن به خیابانها کشیده میشد. در بسیاری از موارد، این مجالس ترحیم خود مقدمهای برای برگزاری مجالس دیگری شده و همین موضوع استیصال و درماندگی رژیم در مهار انقلاب را بیشتر میکرد. اولین رویدادی که به واکنش عمومی منجر شد و مجالس ترحیم زیادی برای آن برگزار شد، شهادت آیتالله سید مصطفی خمینی بود. پس از این رویداد باید به واقعهی 19 دی 1356 اشاره کرد که در جریان آن، رژیم پهلوی تعدادی از طلاب معترض به انتشار مقاله توهینآمیز «استعمار و انقلاب سرخ و سیاه» را در شهر قم به شهادت رساند. در استان گلستان در اعتراض به این اقدام مجالس ترحیم متعددی برگزار شد که در آن وعاظ و سخنرانان به محکومیت جنایات رژیم پرداختند:
«به منظور برگزاری چهلمین روز درگذشتگان قم چند نفر از روحانیون که قبلاً به مناسبت فوت فرزند خمینی مبادرت به امضا اعلامیه نموده بودند مانند سید محمد رئیسی و حبیبالله طاهری و کاظم نورمفیدی با تماس با آقایان سیدسجاد علوی و میبدی (دو نفر از روحانیون سرشناس و موجه و بیطرف گرگان) آنان را از قصد خود مبنی بر گرفتن مراسم چهلمین روز در مسجد جامع گرگان آگاه و این دو نفر را برخلاف میل باطنی در محذور قرار میدهند که مراسم در مسجد جامع (محل برگزاری نماز آقایان سجاد و علوی) برپا شود. در پیرو این جریان هم به بازاریان و اهالی اطلاع میدهند که به مناسبت چهلمین روز درگذشتگان قم با توجه به اعلامیه مراجع تقلید آیتالله شریعتمداری و نجفی و گلپایگانی این مراسم برگزار خواهد شد و مبادرت به توزیع اعلامیههای مراجع فوق نموده و در پایان این اعلامیه هم تشکیل مجلس ترحیم را از ساعت 800 الی 1200 روز شنبه 29 /11 /36 در مسجد جامع گرگان قید مینمایند. ضمناً به وسیله دوستان و افراد مذهبی موضوع را به اطلاع پارهای از اهالی بخشهای تابعه گرگان رسانده و چند نفری هم در شهر جسته و گریخته مردم را به بستن مغازههای خود و شرکت در مسجد جامع تشویق مینمایند.
نظریه یکشنبه: خبر صحت دارد دو نمونه از اعلامیه پیوست است. سرباز.
نظریه گ 10: روحانیون منظور، شهربانی محل را در جریان تصمیم خود قرار نداده و از طرف دیگر در هفته گذشته چند نسخه اعلامیه مضره درباره وقایع قم در مسجد مزبور توزیع، لذا با همآهنگی لازم چون با چنین مقدماتی برگزاری مراسم در مسجد جامع از نظر موقعیت خاص این مسجد از لحاظ کسبه و تعطیل احتمالی بازار به مصلحت به نظر نرسید لذا نسبت به جلوگیری از برگزاری مراسم در مسجد جامع به نحو مقتضی از طریق شهربانی اقدام لازم به عمل آمده است.»[16]
بر اساس اسناد در موارد زیادی مأمورین انتظامی و امنیتی رژیم با برگزارکنندگان این مجالس برخورد و آنها را بازداشت کردهاند. سند زیر به این موضوع اختصاص دارد:
«برابر گزارش هنگ ژاندارمری گرگان مأمورین پاسگاه بندر گز جمعی گروهان بندر شاه اطلاع حاصل مینمایند در دو روز اخیر چند نفر از اهالی بندرگز تصمیم دارند مجلس ترحیمی به مناسبت واقعه قم برگزار و ایجاد اخلال در نظم نمایند که با فعالیت مأمورین دو نفر از گردانندگان مجلس ترحیم دستگیر و یک حلقه نوار کاست سخنرانی مضره نیز کشف گردید ساواک گرگان نیز در جریان موضوع میباشد»[17]
تعطیلی کسب و کار و عدم برگزاری نماز جماعت در اعتراض به واقعه 19 دی قم از دیگر اقدامات انقلابیون استان بود:
«پیرو مذاکرات تلفنی مورخه 7 /12 /2536 برابر اطلاع روز 29 /11 /36 آقایان مرتضی ناظم زمردی فرزند محمد کاسب و پسرش حسین زمردی کاسب که از طرفداران خمینی میباشند مبادرت به تعطیل محل کسب خود نموده بودند و برای تشکیل مجلس ترحیم واقعه قم کوشش بیشتری مینمودند»[18]
اسناد نشان میدهد که اعتراضات مردمی از اواخر پاییز در استان گلستان وارد مرحلهی جدیدی شده و با سخنرانیهای سیاسی و انقلابی وعاظ و روحانیون به تقابل جدی با رژیم منتهی شده است. سند زیر بولتنی ویژه از ساواک در این خصوص است:
«روز 17 /11 /36 عدهای از متعصبین مذهبی که برای استماع سخنرانی شیخ علی بهاءالدینی در مسجد جامع شهر گنبد کاووس اجتماع کرده بودند به عنوان اعتراض به ممنوع از وعظ شدن وی به دادن شعارهای ضد میهنی مبادرت کردند که توسط مأمورین انتظامی متفرق و تعدادی از آنها نیز دستگیر گردیدند (مراتب قبلا ً به استحضار رسیده است).
تحقیقات انجام شده بعدی پیرامون علت تظاهرات مذکور حاکی است که شیخ علی بهاءالدینی روز 15 /11 /36 در مسجد جامع شهر گنبد کاووس در سخنرانی خود در بالای منبر از روحالله خمینی و یکی از روحانیون افراطی که به شهر گنبد کاووس تبعید شده تجلیل نموده و روحالله خمینی را پرچمدار حق و عدالت معرفی و افزوده بود:
خداوندا چشم ملت ایران را به جمال حضرت آیتالله خمینی روشن نما و چشم دشمنان او و آنهایی که نمیتوانند او را ببینند و نمیخواهند او پرچمدار اسلام و تشیع باشد کورگردان.
به دنبال سخنرانی فوق یادشده ممنوع از وعظ گردید و روز 17 /11 /36 حدود 1500 نفر از متعصبین مذهبی که از نقاط مختلف شهر گنبد کاووس و علیآباد گرگان برای شنیدن سخنرانی او به شهر گنبد کاووس آمده بودند در مسجد مذکور اجتماع و پس از آنکه واعظ دیگری به جای شیخ علی بهاءالدینی به منبر میرود، عدهای از آنان با فرستادن صلوات مانع سخنرانی واعظ جدید میگردند و یکی از آنها قطعه شعری را تحت عنوان «شهادت» برای اجتماعکنندگان در مسجد قرائت که پس از آن حدود 200 نفر از حاضرین مسجد را ترک و در برابر آن اجتماع و به دادن شعارهایی تحت عنوان «درود برخمینی، دشمنت را میکشیم» نمودهاند که مأمورین انتظامی برای متفرق کردن آنها دخالت و 54 نفر را دستگیر که پس از انجام تحقیقات هفت نفر محرکین اصلی تظاهرات مذکور را بازداشت و بقیه را آزاد کردهاند.
یکی از دستگیرشدگان که قطعه شعر «شهادت» را در مسجد قرائت کرده بود، در تحقیقات گفته حدود 40 برگ اعلامیههای مربوط به آیتالله سیدکاظم شریعتمداری را که در مورد واقعه روز 19 /10 /36 قم انتشار یافته از شخصی دریافت و در گنبد توزیع کرده و کتب و نوشتههای علی شریعتی را نیز خریداری و مطالعه کرده است.
هرچند شیعیان منطقه گنبد کاووس در برابر پیروان اهل تسنن (تراکمه) در اقلیت هستند و به علت فعالیتهای بهائیان در منطقه مذکور، اختلافاتی بین آنها وجود دارد، معهذا شیعیان در برخی از مناطق گنبد کاووس به ویژه شهر گنبد دارای پایگاهی اجتماعی هستند. عدهای از متعصبین مذهبی این منطقه نیز از تأثیرپذیری از عقاید و هدفهای روحانیون افراطی طرفدار خمینی به دور نبودهاند، لذا با گسترشی که فعالیتهای افراطیون مذهبی و گروههای برانداز مذهبی پیرو عقاید روحالله خمینی از چندی قبل در نقاط مختلف کشور داشته است، تظاهرات فوق نیز گونهای مشابه از فعالیتهایی بوده که از طرف هواداران خمینی انجام گرفته که سخنرانی تحریکآمیز شیخ علی بهاءالدینی و اقدامات تعدادی از متعصبین مذهبی متاثر از عقاید روحانیون افراطی، در نضجگیری آن مدخلیت داشته است و دلائلی در دست نیست که عناصر کمونیست در این تظاهرات عاملیت داشته باشند. لذا اقدامات لازم برای دستگیری شیخ علی بهاءالدینی که منطقه را ترک کرده معمول گردیده و پرونده اتهامی او در دادسرای شهرستان گنبدکاووس مفتوح است تا برای رسیدگی قانونی به جریان گذارده شود.
تحقیقات از هفت نفر کسانی که در ایجاد این تشنج مدخلیت داشتهاند و با قرار صادره از طرف بازپرس دادسرا در زندان به سر میبرند ادامه دارد.»[19]
امواج انقلاب در استان گلستان
محمدرضا پهلوی و اعضای رده بالای رژیم در حالی سال 1357 را آغاز کردند که همچنان در شوک وقایع 19 دی قم و 29 بهمن تبریز و حمایت عمومی از حضرت امام(ره) بودند. اسناد و منابع موجود نشان میدهند بهرغم احساس توانایی رژیم در مهار انقلاب و باور به کنترل اوضاع، مانند سال 1342، نگرانیهای زیادی نیز از غیر قابل کنترل شدن اوضاع وجود داشته است. به همین دلیل در این زمان چند طرح عمده برای مهار انقلاب وجود داشت. تعدادی از فرماندهان ارشد نظامی مانند غلامعلی اویسی و منوچهر خسروداد و پرویز ثابتی مدیر کل اداره کل سوم ساواک به استفاده از مشت آهنین و سرکوب مخالفین و ادامه روشهای خشونتبار سابق معتقد بودند. تعدادی نیز مانند ناصر مقدم و کارشناسان آمریکایی بر این باور بودند که با میدان دادن به مخالفینِ کمخطر مانند جبههی ملی بهتدریج میتوان نیروهای مذهبی را از میدان خارج کرد و اوضاع را تحت کنترل در آورد. در این میان محمدرضا پهلوی در سرگردانی کامل قرار داشت و بهشدت از تصمیمگیری عاجز بود. به همین دلیل طیفی از درباریان که حلقهی نزدیک به فرح را تشکیل میدادند بهتدریج قدرت گرفته و سیاستهای خود را اعمال میکردند. تغییر نعمتالله نصیری رئیس ساواک در 17 خرداد 1357 و برخی جابهجاییهای دیگر، آشفتگی رژیم را در مواجهه با انقلاب نشان میدهد. تمسک به سفرای انگلیس و آمریکا برای مشاوره و رایزنی درباره اوضاع کشور و درخودفرورفتگی روحی محمدرضا شاه که عملاً در اتخاذ تصمیم مردد بود، از ویژگیهای این مقطع زمانی است. به موازات آشفتگی در میان سران رژیم، نیروهای انقلابی بهخوبی از روند رویدادها بهرهبرداری کرده و مواضع قاطع و روشن حضرت امام خمینی(ره) که از طریق اعلامیه در اختیار مردم قرار میگرفت، هماهنگی و انسجام آنها را بیشتر میکرد. بحرانهای اقتصادی، اعتصابات صنفی و بیتدبیریهای سیاسی و نظامی که در سرکوب مردم شهرهای مختلف کشور خود را نشان میداد نیز فضای ملتهب کشور را ناآرامتر میکرد. دولت جمشید آموزگار که امید فراوانی به آن برای مهار انقلاب میرفت به تدریج نشان داد که نمیتواند کشتی طوفان زدهی رژیم را به ساحل آرامش هدایت کند. مردم استان گلستان در چنین فضایی سال 1357 را آغاز کردند. در سندی که بیانگر فعالیت یکی از روحانیون انقلابی استان در اوایل سال 57 در نوده کتول است، انقلابی شدن فضا در استان را بهخوبی ترسیم نموده است:
«نامبرده [ایوب غریب نودهی] در جریان مخالفتهای اخیر روحانیون و حوادث قم به نوده برگشته و علناً تبلیغات مخالفی را شروع نمودهاست. همچنین در جریان عید، مردم نوده کتول را از گرفتن عید برحذر داشته و درباره وقایع و درگذشتگان قم و تبریز در مسجد نوده کتول صحبت و نیز گفته شده که از اهالی محل برای درگذشتگان قم پول جمعآوری نمودهاست. در هرحال نامبرده تبلیغاتی دارد که در کتول به نفع دولت نیست.»[20]
برگزاری مراسم چهلم شهدای کشور
چهلم شهدای واقعه 29 بهمن تبریز، اولین تقابل انقلابیون و رژیم در سال 1357 بود. مردم در سراسر کشور از طرق مختلف و خصوصاً اعلامیههای امام(ره) خود را برای این روز آماده کرده بودند. رژیم با وجود اطلاع از برنامههای انقلابیون که حول کانون مساجد صورت میگرفت در برخی از شهرها مانند یزد، جهرم و اهواز نتوانست بر اوضاع مسلط شود؛ در نتیجه تعدادی از مردم به شهادت رسیده یا مجروح شدند. در استان گلستان در روزهای نهم و دهم فروردین مجالس متعددی برای بزرگداشت شهدای تبریز برگزار شد. در این مجالس وعاظ بهشدت از اقدامات رژیم انتقاد و از نهضت امام خمینی(ره) حمایت کردند. برگزاری مراسم شهدای تبریز از اوایل اسفند در دستور کار انقلابیون استان قرار گرفته بود و با برقراری ارتباط با قم و سایر شهرها تلاش زیادی برای برگزاری آن انجام شده بود. اتخاذ یک تصمیم مناسب و همسو با سایر شهرهای کشور از مهمترین ویژگیهای حرکت انقلابیون استان در این برهه زمانی به حساب میآید. در سند زیر به این موضوع اشاره شده است:
«سیدمحمد رئیسی و سیدکاظم نورمفیدی که مدتی گرگان را ترک نموده بودند، ظرف 24 ساعت گذشته به گرگان مراجعت و ضمن اخذ تماس با سید حبیبالله طاهری (پیشنماز مسجد آذربایجانیها و مدرس مدرسه امام جعفرصادق) و شیخ رسول رضائی و شیخ محمد شعبانی و بعضی از افراد مذهبی و بازاریان گرگان مقدمات برگزاری مراسم چهلمین روز درگذشتگان تبریز را در مساجد گرگان فراهم مینمایند. ضمناً از روز گذشته سید حبیبالله طاهری در مورد تکثیر و توزیع اعلامیههای اخیر روحانیون اقداماتی انجام داده است .توضیح اینکه 5 نفر نامبردگان بالا همان افرادی میباشند که قبلاً بهمنظور برگزاری مراسم ختم برای فرزند روحالله خمینی اعلامیهای را امضا و تحویل شهربانی گرگان دادهاند. موضوع بستن دکاکین نیز در بین کسبه گرگان مورد بحث و گفتگو قرار گرفته است.»[21]
سند زیر روایت میکند که در گرگان از روزها قبل مأمورین نظامی و امنیتی استان خود را برای این روز آماده کرده و اقداماتی را برای جلوگیری از انجام مراسم انجام دادهاند:
«مقام عالی را آگاه میسازم با اتخاذ تدابیر و پیشبینیهای قبلی و مذاکراتی که در مورد حفظ نظم و آرامش با روحانیون به عمل آمد از ساعت 09:30 الی 12:00 روز 10 /1 /2537[1357] مجلس ترحیم واقعه تبریز با حضور حدود 500 نفر که اکثراً از طلاب مدارس علمیه حوزههای گرگان بودند در مسجدگلشن این شهرستان برگزار و سه نفر از روحانیون بهنامان سیدمحمد رئیسی فرزند سیدعلی پیشنماز مسجد ابوالفضلالعباس و سیدکاظم نور مفیدی فرزند سیدمهدی پیشنماز مسجد میدان (مسجدآقاکوچک) و سید حبیبالله طاهری فرزند سیدکاظم پیشنماز مسجد آذربایجانیها و (سرپرست مدرسه علوم دینی محمدتقی خان در گرگان) سخنرانی و ضمن گفتن مطالبی در مورد آیتالله خمینی و مراجع تقلید سخنان تحریکآمیزی نظیر چرا به روزنامهها اجازه داده میشود به روحانیت توهین نمایند ولی اجازه پاسخ داده نمیشود. به دخترها اجازه داده میشود بدون حجاب به مدرسه بروند ولی عدهای که میخواهند با حجاب باشند، اجازه داده نمیشود. عدهای افراد بیگناه را میکشند. مسببین را بهجای تنبیه ترفیع و درجه میدهند. همچنین سخنان تحریکآمیزی بر علیه دولت و مأمورین انتظامی ایراد کردند در ساعت 12:00 جمعیت با فرستادن صلوات برای سلامتی مراجع تقلید بهویژه آقای خمینی مسجد را ترک و متفرق شدند.»[22]
در انتهای همین سند به آمادگی مأمورین برای کنترل اوضاع اشاره شده است:
«در تمام مدت اکیپهای گشتی و مأمورین انتظامی از کلیه نقاط حوزه استحفاظی و نقاط طبقهبندی شده و خیابانها مراقبت کامل به عمل آورده و شهربانی از هرحیث بر اوضاع مسلط و انتظامات برقرار بوده مراتب جهت استحضار معروض ضمناً سخنرانی روحانیون بر روی نوار ضبط در صورت لزوم اعلام تا ارسال گردد.»[23]
بر اساس اسناد موجود، در اکثر شهرهای استان گلستان مراسم چهلم شهدای تبریز برگزار شده است. این موضوع نشان میدهد که انقلاب از فرودین 57 بیش از پیش در حال فراگیر شدن و گستردگی در همهی شهرها و روستاهای کشور بوده است.
«ساعت 11:15 مورخه 10 /1 /37 مجلسی به مناسبت مقتولین تبریز در مسجد جامع گالیکش (توابع گنبدکاووس) منعقد و سیدباقر موسوی واعظ گالیکش به همین مناسبت سخنانی ایراد کردند. مجلس مذکور بدون هیچگونه اغتشاش و تظاهراتی در ساعت 13:30 خاتمه پذیرفت. مراتب جهت استحضار بهعرض میرسد.»[24]
واکنش خشن رژیم در شهرهای یزد، جهرم و اهواز در چهلم شهدای تبریز باعث شد بستر برگزاری مراسم دیگری در کشور ریخته شود. به همین ترتیب تسلسل مجالس ترحیم و اربعین علاوه بر تضعیف قدرت حاکم، باعث شد ریزش در همهی ابعاد سیستم اداری رژیم آغاز شده و گروههای بیشتری به انقلابیون بپیوندند. در برگزاری این مراسم روحانیون نقش اصلی را بر عهده داشتند و از طریق ارتباط با انقلابیون دیگر مناطق کشور زمینههای برگزاری این مراسم را فراهم میکردند. در سندی به تاریخ 19 /2 /1357 به تلاشهای روحانیون استان در این خصوص اشاره شده است:
«چند نفر از روحانیونی که قبلاً به مناسبت چهلمین روز درگذشتگان واقعه تبریز در مسجد گلشن گرگان مراسم برگزار نمودهاند اخیراً نیز روحانیون مزبور به دنبال صدور اعلامیههایی ازطرف بعضی از مراجع و روحانیون مخالف مبنی بر برگزاری مراسم چهلم وقایع یزد، جهرم و اهواز درصدد برگزاری چنین مراسمی در مسجد جامع و یا گلشن برای روز 19 /2 /37 میباشند.»[25]
برگزاری چهلم شهدای یزد در علیآباد بیانگر انسجام انقلابیون و استفاده آنها از بسترهای مذهبی برای بیان اعتراضات سیاسی است:
«برابر گزارش گروهان گرگان مستند به گزارش پاسگاه علیآباد از ساعت 8:30 روز جاری حاج شیخ حسن معصومی مجلس مذهبی به مناسبت چهلمین روز کشتهشدگان یزد، اهواز و جهرم در مسجد صاحبالزمان علیآباد برگزار تا ساعت 11 به قرائت قرآن پرداخته و از ساعت 11 الی 11:45 در پیرامون عدالت و اینکه روزنامهها از آیتالله خمینی مطالب کذبی چاپ که موجب خونریزی در قم و تبریز و سایر شهرستانها شده است بحث نموده و به کسانی که باعث این وقایع شدهاند لعنت فرستاده و از مقام روحانیت خمینی، شریعتمداری و گلپایگانی تجلیل و اضافه نموده این مجلس [برای] اجرای دستورات مقامات روحانی که ذیصلاح میباشند تشکیل شده است که مراتب جهت استحضار به عرض میرسد در علیآباد نظم و آرامش برقرار است. مراتب ذیل همین شماره به ساواک گرگان و ضداطلاعات وابسته نیز اعلام شده است.»[26]
حضور گسترده زنان در این برنامهها نشان میدهد که زنان دوشادوش مردان در پیروزی انقلاب اسلامی ایفای نقش کرده و رسالت ملی و دینی خود را انجام دادهاند:
«ساعت 16:30 روز جاری مجالس ترحیم وقایع یزد در مسجد جامع این شهرستان [گرگان] برگزار عدهای از طلاب علوم دینی حوزههای علمیه و اهالی شهر و روستاهای اطراف و زنان که جمعاً حدود پنجهزار نفر میشوند شرکت و چهارنفر وعاظ به نام شیخ شعبانی و سیدمحمد رئیسی و سیدکاظم نورمفیدی و سید حبیبالله طاهری سخنرانی تحریکآمیز ایراد و در ساعت 19:30 با فرستادن صلوات و شعارهایی به نفع خمینی مسجد را ترک که با مراقبت و تذکرات افسران و مأمورین متفرق، وقایع منتفی، مراقبت همهجانبه ادامه دارد.»[27]
شرکت در اعتصابات و تعطیلی بازار
از اوایل سال 1357 و با افزایش تقابل میان انقلابیون و رژیم، به تدریج اعتصابات و تعطیلیهایی در کشور به وجود آمد و دانشگاهیان از اولین گروههای فعال در این عرصه بودند. بازاریها، کارگران، معلمین مدارس، کارمندان ادارات دولتی و مطبوعات از دیگر گروههای بودند که به تدریج با شرکت در اعتصابات، رژیم پهلوی را مستأصل کردند. اولین اعتصابات و تعطیلیها در فروردین ماه در استان گلستان به بهانههای صنفی صورت میگرفت. بهتدریج همانگونه که در سند زیر دیده میشود این اعتراضات جنبهی سیاسی به خود گرفته و تندتر میشدند:
«در روز 13 /2 /37 اعتصابی از طرف دانشجویان مذکور انجام گرفت و چندتن از آنها بهنامهای یدالله کاغذلو فرزند اسکندر، ابراهیم رجبلو فرزند قاسم و محمدرضا منتظری فرزند علی که اهل رامیان میباشند به منطقه مراجعت نمودند. ضمناً ابراهیم رجبلو[و] یدالله کاغذلو اظهار میداشتند اعتصاب ابتدا برعلیه رئیس دانشسرا بوده و پس از مدتی جنبه سیاسی پیدا نمود و یکی از دانشجویان دختر بلندگوی دانشسرا را در اختیارگرفته و شعارهای مضره میداده و وقتی مسئولین امربلندگو را از وی میگیرند بلافاصله از طرف دانشجویان دیگر یک دستگاه بلندگوی دستی آورده میشود و شروع به دادن شعار مینمایند.»[28]
در استان گلستان اعتراضات در اردیبهشت ماه به بیشتر دانشگاههای گرگان کشیده شد و دانشجویان از همدیگر حمایت میکردند: «به قرار اطلاع در پی اعتصاب دانشجویان دانشسرای راهنمایی تحصیلی گرگان دانشجویان مدرسه عالی منابع طبیعی و انستیتو علیآباد به حمایت از دانشجویان مزبور در تدارک اعتصاب میباشند.»[29] کارکنان اداره راه و ترابری گرگان در خردادماه به اعتصابات پیوستند:
«عدهای از افراد کارگاه ماشینآلات اداره راه و ترابری گرگان به انگیزه اضافه بودن سرویس کار اعتصاب نمودهاند.»[30]
بازاریان و کسبه به بهانههای مختلف از رفتن به محل کسب و کار خودداری میکردند. روحانیون نیز در اعتراض به سیاستهای رژیم گاه برگزاری نمازهای جماعت را تعطیل میکردند:
تعدادی از روحانیون این شهر از بعدازظهر روز 24 /2 /2537[1357] نماز جماعت بجا نیاوردهاند و شایع است که 28 /2 /37[57] در یکی از مساجد یا در خیابان تجمع و دست به تظاهرات بزنند کسبه هم قصد دارند روز 27 و 28 جاری مغازهها را تعطیل نمایند، در مورد تجمع و تظاهرات کسب آموزش میگردد.»[31]
افزایش اقدامات نمادین علیه رژیم پهلوی
تخریب نمادهای رژیم پهلوی اعم از عکس و مجسمههای خانواده پهلوی یا افزایش دیوارنویسی بخشی از اقدامات انقلابیون بود که در سطح شهر و در میان گروههای مختلف مردم نیز انعکاس مییافت. سند زیر یک مورد از این اقدامات را در علیآباد نشان میدهد:
«صبح روز جاری در علیآباد چند قطعه اسکناس صدریالی توزیع که قسمت مربوط به چاپ عکس آنها سوزانیده شده است.»[32]
از مهمترین مراکز فعالیت آشکار رژیم پهلوی که بیانگر اقدام این رژیم برای هویت زدایی دینی از جامعه و خالی کردن آن از مفاهیم اخلاقی و مذهبی بود، مراکز فسق و فجور و میخانهها و سینماها بودند. در بسیاری از موارد انقلابیون با شکستن شیشه یا تخریب بخشی از این مراکز مخالفت خود را با اقدامات ضد دینی رژیم نشان میدادند:
«برابر گزارش گروهان گنبد در ساعت 20:00 مورخه 11 /1 /37[57] وسیله شخص ناشناس یک بطری محتوی بنزین به داخل مشروبفروشی فانوسطلایی گنبد پرتاب که در نتیجه شیشههای درب ورودی آن شکسته و دو عدد از صندلیها نیز میسوزد که با دخالت مأمورین شهربانی آتش خاموش میشود و اقدامات مأمورین شهربانی درجهت شناسایی و دستگیری عامل تاکنون به نتیجه نرسیدهاست که ضمن اعلام چگونگی در ذیل همین شماره به ساواک شهربانی گرگان و نیز ضداطلاعات وابسته، مراتب جهت استحضار بهعرض میرسد.»[33]
شعارنویسی و انتشار شبنامه و اعلامیههای مختلف[34] از دیگر فعالیتهای انقلابیون استان گلستان بود که به فراوانی در اسناد به آن اشاره شده است. عمدهی دیوارنویسیها و شعارها حمایت از امام خمینی (ره) و ابراز تنفر از شاه گزارش شده است:
روز 25 /2 /2537(57) در چند نقطه شهر نظیر کوچه پشت دادسرا و خیام واقع در خیابان خیام شعارهای مضرهای تحت عنوان مرگ بر 66 درود بر خمینی مشاهدهگردید که نسبت به امحاء آن اقدام لازم به عملآمده است.[35]
سند زیر نشان میدهد که انقلابیون از هر امکانی برای شعار نویسی و مخالفت با رژیم استفاده میکردهاند. این اقدامات اگرچه ظاهراً تأثیر شدیدی در سست کردن پایههای رژیم نداشت، اما در ترکیب با دیگر عوامل، فضای شهرهای استان را انقلابی کرده و جرأت و جسارت انقلابیون را بیشتر میکرد:
محترماً به عرضتان میرسانم که عدهای جوان در روستای جفاکنده دست به [اقدامات] ضدمیهنی و اخلالگری[علیه] کشور شاهنشاهی ایران میزنند حتی در شبها و روزهای خلوت پشت مدرسه و در دکان و خانه مردم و روی تیرهای برق آگهیهای ضدمیهنی مینویسند و در شبها در خانه یکی از این بچهها جلسه دارند و عده زیادی از دانشآموزان جفاکنده را به جمع خود میخواهند.[36]
تظاهرات و دستگیریها
همانگونه که اشاره شد اولین تجمعات اعتراضی در استان در چهلم شهدای تبریز و سپس یزد و... صورت گرفت.این اعتراضات بیشتر در محدوده مساجد بود و رژیم میتوانست آنها را کنترل کند. بنا بر گزارشهای ساواک اولین تظاهرات استان گلستان که به زد و خورد با مأمورین رژیم انجامید در اواسط اریبهشت ماه انجام گرفت. سند زیر یکی از اولین تظاهراتها را نشان میدهد:
«ساعت 19:30 روز 15 /2 /2537[57] حدود 200 نفر در چند نقطه شهر گرگان اجتماع و ضمن تظاهرات و دادن شعارهای مضره و شعارهایی له خمینی مبادرت به اخلال نظم نموده و ضمن پرتاب سنگ به طرف مأمورین چند جام از شیشههای مغازهها را شکسته و به 3 دستگاه خودرو پلیس خساراتی وارد نمودهاند. مأمورین با به کار بردن روش کنترل اغتشاشات و شلیک چند تیر هوایی 42 نفر از تظاهرکنندگان ازجمله محرک اصلی آنان به نام شیخ حبیبالله طاهری امام جماعت مسجد آذربایجانیهای گرگان را دستگیر و تحت تعقیب قراردادهاند.»[37]
بر اساس گزارشها، ساواک از قبل برای مقابله با این هستههای اعتراضی آماده شده و دستورهایی را در این خصوص صادر کرده بود:
«هماهنگی لازم با ساواک و ژاندارمری محل به عملآید و با انجام پیشبینیهای لازم و مراقبتهای دقیق اطلاعاتی وانتظامی با برگزاری هرگونه اجتماع و تظاهرات اخلالگرانه جلوگیری و در صورت تشکیل اجتماعات مزبور عاملین و محرکین دستگیر و تحت تعقیب قرارگیرند.»[38]
اعتراضات مردمی به هر دلیل و بهانهای شکل میگرفت؛ مثلاً کشته شدن یکی از اهالی کردکوی در مرکز آموزش نیروی هوایی تهران گردان 42، باعث برگزاری تظاهراتی در این شهر شد:
«بعدازظهر 9 /3 /37[57] مجلس ترحیمی به مناسبت شب هفت نامبرده در مسجد رحیمی کردکوی برگزار که تعدادی از متعصبین مذهبی گرگان و بندرگز نیز در این مراسم شرکت و پس از خاتمه مجلس در موقع رفتن به سرقبر متوفی در خیابان کردکوی تعدادی از شرکتکنندگان (حدود سینفر) ضمن پخش اعلامیههایی شعارهایی نیز با مضمون درود برخمینی، ای مردم کردکوی بیدار شوید و شعارهای اهانتآمیز نسبت به کد 66 داده و سپس متفرق گردیدهاند. توضیح اینکه مأمورین ژاندارمری در محل حاضر نبوده و پس از خاتمه تظاهرات در محل حاضرشدهاند.
نظریه شنبه: شعاردهندگان بیشتر از اهالی گرگان و بندرگز و کردکوی آمده بودند.
نظریه یکشنبه: فوت یک نفر در پاسگاه ژاندارمری کردکوی در برپایی این تظاهرات بیتأثیر نبوده است. صبور
نظریه گ10: فرماندهی هنگ ژاندارمری گرگان شخصاً با یک کامیون مأمور به کردکوی عزیمت و نسبت به شناسایی و تعقیب مسببین با همکاری ژاندارمری اقداماتی در جریان است.»[39]
سند زیر حضور اقشار مختلف خصوصاً دانشجویان در این مراسم و اعتراضات را نشان میدهد:
خبر واصله حاکی است روز 9 /3 /2537[57] حدود یکصد نفر از دانشجویان و دانشآموزان منطقه شهرستان گرگان و بهشهر که برای نثار گل به مزار دانشجو ابراهیم مفتاح فرزند ابوالحسن که چند روز قبل فوت نموده به کردکوی رفته بودند. ضمن توزیع اعلامیه مضره شعارهای ضدملی و میهنی نیز میدادند و این جریان هنگام بازگشت از مزار فوت شده ادامه داشتهاست. مراتب جهت اقدام و انعکاس هرگونه خبر اعلام میگردد.»[40]
گزارش زیر به یکی دیگر از این تجمعات در خرداد ماه اشاره دارد:
برابر اعلام سازمان اطلاعات و امنیت گرگان در جریان تظاهرات روز 15 خرداد در گرگان که منجر به دادن شعار مضره و شکستن شیشه چند دستگاه خودروهای مأمورین پلیس و شلیک چند تیرهوایی میگردد، مجموعاً 43 نفر از افراد مندرج در لیست پیوست توسط مأمورین شهربانی گرگان دستگیر که از این تعداد 18 نفر با پرونده متشکله به دادسرای نظامی گرگان معرفی و نیز تعداد 8 نفر به دادسرای شهرستان گرگان اعزام و 17 نفر پس از تحقیق اولیه و رفع مظنونیت با اخذ تعهد لازم وسیله شهربانی مرخص میگردند. ضمناً با تشکیل پرونده مقدماتی و درجهبندی 18 نفر متهمین که پرونده آنان به دادسرای نظامی احاله شده با همکاری شهربانی گرگان اقدام لازم صورت گرفته و نتیجه اقدامات بعدی دادسراهای نظامی و عمومی به عرض خواهد رسید.»[41]
کارگزاران حکومتی و مأموران امنیتی، انتظامی و نظامی رژیم، در خرداد 57 بر آن شدند با دستگیری و تبعید تعدادی از علمای استان اوضاع را کنترل کرده و با خشونت وایجاد رعب، در میان انقلابیون شکاف ایجاد کنند. سند زیر به این موضوع اشاره دارد:
«در تاریخ 2 /3 /2537[57] ساعت 17 کمیسیون امنیت اجتماعی با شرکت امضاکنندگان ذیل و بنا به دعوت قبلی در محل فرمانداری گرگان تشکیل، ابتدا گزارش سرکار سرهنگ قهرمانی ریاست شهربانی گرگان مبنی بر تقاضای تشکیل کمیسیون امنیت اجتماعی و تبعید آقایان 1ـ سیدکاظم نورمفیدی واعظ 2ـ سیدحبیبالله طاهری واعظ 3ـ سیدمحمد رئیسی واعظ 4ـ مرتضی ناظم زمردی کاسب به یکی از نقاط چادرنشین و برای مدتی که اعضای کمیسیون مصلحت بدانند و حکم صادر نمایند، قرائت گردید. خلاصه گزارش اینکه نامبردگان فوقالذکر از مدتها پیش به بهانه تشکیل مجالس فاتحهخوانی و غیره به وسیله سخنرانی در منابر مردم سادهلوح و بیخبر از همه چیز را به شورش و اخلالنظم تحریک و نتیجه این تحریکات و اغواگری اینکه پس از پایان هر مجلس وعظ مردم تحریک شده در کوچه و بازار به راه افتاده و مانع از کسب و کار مردم گردیده و کسبه هم از ترس اینکه محل کسب و کارشان طعمه چپاول و تخریب قرار نگیرد، مبادرت به بستن محل کسب مینمایند و از طرف دیگر نوجوانان شانزده- هفده ساله بیخبر از مصالح عمومی را تحریک تا اعلامیههای تحریکآمیز که هریک به خودی خود موجب تشویش افکار عمومی است پخش نمایند. نوار ضبط شده از سخنرانی 3 نفر واعظ نامبرده را جهت مزید اطلاع اعضای کمیسیون ارائه نمودهاند که صحبتهای آنان به وسیله ضبط صوت به دقت استماع گردید. سپس سرکار سرهنگ قهرمانی که خود به عنوان عضو کمیسیون حضور دارند اظهارنمودند نامبردگان به حکایت پروندهای که در شهربانی تشکیل و همراه آوردهام مدام در جهت تشکیل مجالس عمومی و خصوصی و اغوا و تحریک اشخاص بیخبر از مصالح عمومی میباشند و حاصل این اعمال ایجاد تشویش و نگرانی عمومی و از هم پاشیده شدن نظم در شهرستان گرگان گردید. علیهذا و بنا به مراتب فوق و به حکایت پرونده امر و نوار ضبط شده از سخنرانیهای آقایان و اوضاع و احوال شهر که همگی به خوبی از جریان و آشفتگی عمومی وثوق کامل دارید تقاضای تشکیل کمیسیون امنیت اجتماعی براساس لایحه قانونی حفظ امنیت اجتماعی مصوبات سال 2516[1336] و تبعید اشخاص فوقالذکر را به یکی از نقاط کشور دارم.
پس گزارش هنگ ژاندارمری گرگان نیز مبنی بر تشکیل کمیسیون حفظ امنیت اجتماعی و تبعید آقای شیخعلیاصغر معصومی واعظ ساکن علیآباد از حوزه گرگان قرائت به این خلاصه که این واعظ در منابر و مجالس عمومی و خصوصی با ایراد سخنرانیهایی مردم را به اخلال نظم و ایجاد آشوب و بستن مغازهها و دادن شعارهای ضدملی و میهنی تحریک و وجود این فرد و تحریکاتش و اینکه ایجاد شورش و بلوا را در بردارد. پس از قرائت گزارش، سرکار سرگرد نورمحمدی اظهار داشتند: مأمورین ژاندارمری که در اکثر مجالس وعظ این شخص حضور داشتهاند، گزارش کردهاند سخنان آقای شیخ علیاصغر معصومی همگی مبنی بر تحریک مردم و ایجاد بینظمی و به هم زدن نظام کاری و شغلی مردم بوده است که برای تبعید وی بنا به مراتب مذکور که به [صورت] خلاصه ذکر شد، تقاضای تشکیل کمیسیون حفظ امنیت اجتماعی شده است تا نامبرده را به یکی از نقاط کشور که کمیسیون مصلحت بداند تبعید نماید.
کمیسیون پس از استماع اظهارات آقایان سرکار سرهنگ قهرمانی و سرکار سرگرد نورمحمدی و با التفات به گزارشات قرائت شده به اتفاق آرا، به شرح ذیل اتخاذ تصمیم و پیشنهاد مینماید که از طریق فرمانداری گرگان از جناب آقای استاندار استان مازندران تقاضای اجرای موقت رأی صورت گیرد:
1ـ آقای سیدکاظم نورمفیدی واعظ به مدت دو سال تبعید به مریوان
2ـ آقای سیدحبیبالله طاهری واعظ به مدت یک سال و نیم تبعید به یاسوج
3ـ آقای سیدمحمد رئیسی واعظ به مدت یک سال تبعید به تربت حیدریه
4ـ آقای مرتضی ناظمزاده زمردی به مدت یک سال تبعید به سیرجان
5ـ آقای شیخ علیاصغر معصومی واعظ به مدت یک سال تبعید به سمیرم»[42]
در سند دیگری در این مورد آمده است:
«به دنبال فعالیتهای اخلالگرانهای که در شهر گرگان استان مازندران انجام گرفت، روز 2 /3 /37[57] کمیسیون امنیت اجتماعی شهرستان گرگان تشکیل و افراد مشروحه زیر را از یک تا دو سال به اقامت اجباری در مناطق دیگر محکوم نمود.
1ـ کاظم نورمفیدی امام جماعت و واعظ
2ـ حبیبالله طاهری واعظ
3ـ سیدمحمد رئیسی واعظ
4ـ علیاصغر معصومی واعظ
5ـ مرتضی ناظمزاده زمردی شغل آزاد»[43]
بنابر گزارشهای دیگر:
«همزمان مشارکت مردم درباره برگزاری جشن نیمه شعبان بسیار ناچیز بود، و هیچ یک از انجمنهای مبارزه با بهائیت روز نیمه شعبان جشن نگرفتهاند. ضمناً برابر اعلام سازمان گرگان در شب گذشته در خیابان مزرعه بخش علیآباد با انداختن سیمی روی کابل برق اتصالی ایجاد که بلافاصله از طریق اداره برق محل رفع اشکال گردیده به علاوه شعارهای مضره نیز در زمینه تحریم این جشن در سال جاری در چند محل مشاهده که نسبت به محو آنها اقدام شده است.»[44]
اسناد موجود نشان میدهد که تبعید، شکنجه و بازداشت و شهادت انقلابیون نه تنها تأثیری در سست شدن انگیزه و ارادهی مردم استان گلستان نداشت، بلکه روحیه دینی و ملی آنها را بیدارتر کرده و تقابل آنها را با رژیم، وارد مرحلهی جدیدی کرد که پیوند این مبارزات با مبارزات مردم دیگر مناطق سرانجام سقوط نظام شاهنشاهی در ایران را درپی داشت.
[1]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک ـ استان گلستان، ج 2، همان، سند تاریخ: 10 /9 /1355، شماره: 5556/گ10.
[2]. همان، سند تاریخ :3 /12 /1355، شماره: 8490/ 312.
[3]. همان، سند تاریخ: 29 /10 /1356، شماره: 1840/گ10.
[4]. همان، سند تاریخ:10 /2 /1356، شماره: 192/گ10.
[5]. همان، سند تاریخ: 25 /2 /1356، شماره: 491 /2ﻫ1.
[6]. همان، سند تاریخ: 22 /11 /1356، شماره: 211 /02 /501.
[7]. همان، سند تاریخ: 7 /10 /1355، شماره: 1939 /2ﻫ 1.
[8]. همان، سند تاریخ: 19 /10 /1355، شماره: 2048 /2ﻫ1.
[9]. همان، سند تاریخ: 7 /12 /1355، شماره: 4773/گ11. برای مشاهده متن اعلامیه نک: سند تاریخ: 3 /12 /1355، شماره: 2464 /2هـ1 مندرج در همان. در سند دیگری در تکمیل این گزارش آمده است: «به قرار اطلاع نامبرده بالا [علیاصغر خسروی] مورد ظن پاسگاه ژاندارمری گنبد واقع و پاسگاه مذکور در بازرسی از منزل و مغازه یادشده تعداد 29 عدد نوارهای مذهبی از فلسفی و تعدادی کتاب و اعلامیه به دست میآید که وسائل به دست آمده و شخص موصوف به سازمان اطلاعات و امنیت گنبد تحویل داده میشود.
خواهشمند است دستور فرمایید با توجه به عدم هرگونه سابقه بازداشتی از مشارالیه نسبت به تعیین چگونگی و همچنین تحقیق کامل پیرامون افکار و تمایلات سیاسی نامبرده و نحوه به دست آوردن نوار، کتاب و اعلامیه با در نظر گرفتن فعالیتهایی که اخیراً در منطقه گالیکش رو به فزونی نهاده است، انجام و نتیجه به این اداره کل منعکس گردد.» سند تاریخ: 13 /1 /1356، شماره: 195 /312، کناب یادشده در بالا.
[10]. همان، سند تاریخ: 1 /2 /1356، شماره: 7 /5.
[11]. همان، سند تاریخ: 21 /8 /1356، شماره: 1591/گ10.
[12]. همان، اسناد تاریخ: 29 /11 /1356 و تاریخ: 3 /11 /1356، شماره: 1871/گ10 و تاریخ: 20 /11 /1356، شماره: 7 /5.
[13]. همان، سند تاریخ: 19 /8 /1356، شماره: 2174/ 2ﻫ1.
[14]. همان، سند تاریخ: 12 /8 /1356، شماره: 1559/گ10. از دیگر اتفاقات سال 1356 باید به درگذشت دکتر علی شریعتی در خرداد همان سال اشاره کرد. در اسناد ساواک میبینیم که مرگ ایشان نیز بازتاب زیادی در استان گلستان داشته است. «روز 10 /5 /36 تعدادی اعلامیه ماشین شده مربوط به چهلمین روز درگذشت علی شریعتی که توسط فتوکپی تکثیر گردیده در نقاط مختلف شهرستان توزیع گردیده. علیهذا خواهشمند است دستور فرمایید نسبت به جمعآوری و در صورت امکان شناسایی عاملین پخش، اقدام و نتیجه را همراه با تعدادی اعلامیههای جمعآوری شده به این سازمان اعلام دارند. سند تاریخ: 11 /5 /1356، شماره: 3410/گ11.
[15]. همان، سند تاریخ: 3 /10 /1356، شماره: 158 /02 /501.
[16]. همان، اسناد تاریخ: 3 /12 /1356، شماره: 1991/گ10، تاریخ: 3 /11 /1356، شماره: 7648.
[17]. همان، سند تاریخ: 3 /12 /1356، شماره: 10 /4 /66 /401.
[18]. همان، سند تاریخ: 8 /12 /1356، شماره: 4 /418 /5. در سند دیگری به تعطیلی مساجد اشاره شده است: «خبر واصله حاکیست دو روز است که مساجد مربوط به شیعه شهرستان گنبد از برگزاری نماز جماعت خودداری مینمایند.» سند تاریخ: 3 /11 /1356، شماره: 3900/گ2.
[19]. همان، سند تاریخ: 25 /11 /1356. در سند دیگری آمده است: «سیدمحمد رئیسی فرزند سیدعلی روحانی ساکن گرگان که مورد توجه آیتالله شریعتمداری میباشد به اتفاق چند نفر دیگر از روحانیون که قبلاً با امضای اعلامیهای در صدد برگزاری مراسم ختم برای فرزند خمینی بودهاند، طی یکی دو روز گذشته با تبادل نظر محرمانه با هم تصمیم میگیرند بامداد روز جاری در مسجد جامع گرگان مراسم چهلمین روز درگذشتگان قم را برگزار و به افراد مذهبی ساکن گرگان و بخشهای تابع به خصوص علیآباد اطلاع داده میشود که در این مراسم شرکت کنید. چون رئیسی و سایرین از یک طرف شهربانی را در جریان قرار نداده و از طرف دیگر هفته گذشته چند اعلامیه مضرهای درباره وقایع قم در مسجد جامع توزیع شده بود، به همین لحاظ ضمن مذاکره با ریاست شهربانی محل برگزاری مراسم مذکور با چنین مقدماتی در مسجد جامع گرگان که از لحاظ کسبه و تعطیل احتمالی بازار دارای وضع خاصی است به مصلحت به نظر نمیرسیده و با اقداماتی که از طریق شهربانی به عمل آمد تا این ساعت این مجلس برگزار شده است. همان، سند تاریخ 29 /11 /56، شماره 1976/ گ10.
[20]. انقلاب اسلامی به روایت ساواک ـ استان گلستان، ج 3، سند تاریخ: 28 /1 /1357، شماره: 1083/گ10.
[21]. همان، سند تاریخ: 9 /1 /2537[1357]، شماره: 1007/گ10.
[22]. همان، سند تاریخ: 12 /1 /1357، شماره: 4- 18/ﻫ.
[23]. همان.
[24]. همان، سند تاریخ: 10 /1 /1357، شماره: 1004/گ11.
[25]. همان، سند تاریخ: 19 /2 /1357، فاقد شماره.
[26]. همان، اسناد تاریخ: 12 /2 /1357، شماره: 99 /139 /05 /501، تاریخ: 16 /2 /2537[1357]، شماره: 1141/گ10.
[27]. همان، سند تاریخ:21 /2 /1357، فاقد شماره.
[28]. همان، سند تاریخ: 29 /2 /1357، شماره: 1229/ گ.
[29]. همان، اسناد تاریخ:10 /2 /1357، شماره: 112ـ الف5، تاریخ:12 /2 /1357. «از روز 25 ماه جاری 21 نفر از دانشجویان دانشکده پزشکی گرگان به علت نبودن استاد اعتصاب و از رفتن به کلاس خودداری نمودهاند.» سند تاریخ: 31 /2 /1357.
[30]. همان، سند تاریخ: 23 /3 /1357، شماره: 199 /5.
[31]. همان، سند تاریخ: 26 /2 /1357، شماره: 200 /5.
[32]. همان، سند تاریخ: 11 /1 /2537[1357]، شماره: 1012/گ10.
[33]. همان، اسناد تاریخ: 12 /1 /1357، شماره: 187 /139 /05 /501، تاریخ: 16 /1 /2537[1357]، شماره: 16/م.
[34]. همان، سند تاریخ: 14 /1 /1357، شماره: 4ـ418 /5.
[35]. همان، اسناد تاریخ: 25 /2 /1357، شماره: 36، تاریخ: 18 /2 /1357، شماره: 1211/گ11.
[36]. همان، سند تاریخ: 27 /2 /1357.
[37]. همان، سند تاریخ: 15 /2 /1357.
[38]. همان، سند تاریخ 26 /2 /1357، شماره: 200 /5.
[39]. همان، سند تاریخ: 13 /3 /1357، شماره: 1274/گ10.
[40]. همان، سند تاریخ: 11 /3 /1357 شماره: 16ـ الف /5.
[41]. همان، سند تاریخ: 28 /3 /1357، شماره: 1522 /2ﻫ 1.
[42]. همان، سند تاریخ: 7 /3/ 1357، شماره: 4 ـ 418 /5.
[43]. همان، سند تاریخ: 11 /4 /1357، شماره: 3832 /312.
[44]. همان، سند تاریخ: 30 /4 /37، شماره: 2006 /2ﻫ1
تعداد مشاهده: 7034