نگاهی به زندگی و مبارزات شهید آیتالله محمد صدوقی به روایت اسناد
تاریخ انتشار: 10 تير 1403
مقدمه
روحانیت شیعی در سالهای پس از آغاز غیبت امام زمان (عج)، همواره در صف مقدم مبارزه با سلاطین و حکام ظالم قرار داشته است. بارزترین شکل مبارزهی روحانیون که وظیفهی ذاتی آنها نیز به حساب میآمد، جهاد اکبر با نفس و تزکیهی اخلاقیات جامعه بود. در کنار تزکیهی اخلاقی و روحی جامعه، مبارزه با خرافات و اندیشههای انحرافی نیز جایگاه ویژهای در اندیشهی روحانیت شیعی در قرون گذشته داشته است. در طول قرون گذشته این دو مهم همواره از اهم وظایف روحانیت شیعی بوده است. در دورهی قاجاریه با ظهور فرقههای مانند بابیت، بهائیت و ازلیگری این مبارزه شکل خاصی به خود گرفت و باعث شد تا حوزههای علمیهی سراسر جهان تشیع، در برابر این اندیشهها به مقابلهی فرهنگی و اعتقادی برخیزند. در همین زمان یعنی از دورهی قاجاریه، ورود اندیشههای غربی که اصطلاحاً با عنوان «غربگرایی» از آن یاد میشود، روحانیت شیعی را بر آن داشت تا برای حفظ ارزشهای اسلامی مفاهیم جدیدی را که ریشه در تفکرات غربی داشتند، مورد تفسیر و تحلیل قرار دهد. یکی از مهمترین این مفاهیم سکولاریزم بود. رواج این اندیشه سبب شد تا بسیاری از علما و مجتهدین شیعی پرداختن به مسائل سیاسی را از وظایف نهاد روحانیت دانسته و با نوشتن رسالهها و کتابهای مختلف به تبیین عقاید فقهی در مورد سیاست بپردازند. جنبش تنباکو و سپس مشروطیت اوج فعالیت سیاسی روحانیت شیعی تا آن زمان بود. قدرت روحانیت و مقبولیت عمومی آن در جامعه در اواخر دورهی قاجار به حدی بود که رضاخان پس از رسیدن به قدرت در مجموعه اقداماتی حساب شده که از سوی بیگانگان به وی تفهیم شده بود، به تضعیف نهاد روحانیت و به حاشیه کشاندن آن همت گمارد. با سقوط رضاخان و به سلطنت رسیدن محمد رضا شاه، نهاد روحانیت که تا حدودی از فشارهای دورهی پهلوی اول خارج شده بود، در جبهههای مختلف اعم از اعتقادی مانند: مبارزه با اندیشههای کسروی و بهائیت و در عرصهی سیاسی با شرکت در جنبش ملی شدن صنعت نفت نقش فعالی در جامعه ایفاء کند. دههی چهل را باید اوج نقش آفرینی روحانیت شیعی در فضای سیاسی و فرهنگی کشور دانست. در اوایل این دهه حضرت امام(ره) که پاسدار قرنها مبارزه روحانیت شیعی علیه رژیمهای خودکامه بود، فعالیت سیاسی روحانیت شیعی را وارد مرحلهی جدیدی کرد که نهایتاً در سال 1357 به جمهوری اسلامی منتهی گردید. در طول نهضت امام علما و روحانیون بسیاری حضور داشتند که نقش رهبری تودهی عظیم مردم را برعهده داشتند. این مبارزین با تحمل مرارتهای مختلف اعم از حبس، شکنجه، تبعید و … با پیروی کامل از رهنمودهای حضرت امام استقامتی ستودنی از خود نشان داده و در پیروزی انقلاب اسلامی نقش بیبدیلی را برعهده گرفتند. این مقاله نگاهی است به زندگی دومین شهید محراب، آیتالله صدوقی که در طول حیات طیبهاش خدمات ارزندهای را به اسلام و کشور نمود و توانست منشاء آثار پر خیر و برکتی برای کشور باشد.
دوران کودکی و تحصیلات
شهید آیتالله محمد صدوقی 10 اسفند 1287 برابر 8 صفر 1327 در یزد به دنیا آمد. پدرش ابوطالب و جد دوم ایشان علامه محمد مهدی کرمانشاهی به خاطر مخالفت با محمدعلی شاه قاجار به یزد تبعید شده بود. نسب آیتالله صدوقی به فقیه برجستهی شیعی «شیخ صدوق» میرسد که به همین دلیل نیز آیتالله صدوقی هنگام صدور شناسنامه شهرت «صدوقی» را انتخاب کرد.[1] راجع به شیخ صدوق باید گفت که ایشان از وجوه عیان شیعه است که در سال 305 ق کمی بعد از غیبت کبری امام زمان(عج) به دنیا آمد و با تالیف حدود 300 کتاب خدمات ارزندهای به عالم تشیع ارائه فرمود. معروفترین کتاب شیخ صدوق «من لا یحضره الفقیه» است که جزو کتب اربعه شیعه میباشد. شیخ صدوق(ره) حدود 381 ق در شهر ری درگذشت و در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) به خاک سپرده شد.[2]
شهید صدوقی که پیشینهی برجستهای در علم و جهاد داشت، دوران کودکیاش را در یزد گذراند. در 7 سالگی پدر و دو سال بعد در 9 سالگی مادرش را از دست داد و سرپرستی وی را عمویش «ملا محمد کرمانشاهی» بر عهده گرفت. در سایهی مرحوم میرزا محمد کرمانشاهی، آیتالله صدوقی تحصیلات خود را آغاز کرد و مقدمات علوم دینی را در مدرسه عبدالرحیم خان یزد فرا گرفت. در حدود سال 1308در حالی که بیش از 20 سال سن داشت برای تکمیل تحصیلات دینی خود وارد حوزهی علمیه اصفهان شد، اما به دلیل شرایط نامساعد جوی مجبور به بازگشت به یزد شد و یک سال بعد به قم مهاجرت نمود. در این زمان حوزهی علمیه قم به زعامت مرجع عالیقدر آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی مجدداً رونق گذشته خود را کسب کرده و به رغم فشارهای رضاخان بر طلاب و مراکز دینی، جایگاه ویژهای در جهان تشیع کسب کرده بود. آیتالله صدوقی در قم محضر اساتید و علمای حوزه از جمله آیتالله حائری را درک کرد و به سرعت مورد توجه آیتالله حائری قرار گرفت و به همین دلیل از نزدیکان ایشان گردید. پس از ارتحال آیتالله حائری، شهید صدوقی در کنار آیات: سید محمد تقی خوانساری، سید صدرالدین صدر و سید محمد حجت کوه کمرهای به رتق و فتق امور حوزه پرداخت. لازم به توضیح است که در این مقطع رضاخان در اوج اقتدار خویش قرار داشت و طرحهای ضد دینی خود از قبیل تغییر لباس و کشف حجاب را با توسل به خشونت اجرا کرده بود. آیتالله صدوقی در این دوره پرالتهاب ضمن تدریس دروسی از جمله «شرح لمعه» مسئولیت تقسیم وجوهات شرعیه میان طلاب را برعهده داشت. آیتالله جنتی در مصاحبه با مجلهی پیام انقلاب میگوید:
«استادی که شرح لمعه را خدمت ایشان میخواندیم و خیلی خوب بود، و هنوز خاطراتش در ذهنم باقی مانده، حضرت آیتالله صدوقی بودند که ایشان از استادهای خوب شرح لمعه بودند.»[3]
از دوستان نزدیک آیتالله صدوقی در این مقطع حضرت امام(ره) بودند، امام خمینی(ره) جزو اولین شاگردان آیتالله حائری بود که به همراه استاد از اراک به قم آمده بود. شهید صدوقی در این رابطه مینویسد:
«بنده در سال 1349 ﻫ ق که وارد قم شدم، دو سه روز پس از ورود، با امام خمینی آشنا شدم و کم کم آشنایی ما بالا گرفت و به رفاقت کشید و گاه در تمام شبانه روز با ایشان بودم.»[4]
فعالیتهای آیتالله صدوقی از سقوط رضاخان تا ارتحال آیتالله العظمی بروجردی
پس از ورود قوای اشغالگر متفقین به کشور در شهریور 1320 دیکتاتوری 16 ساله رضاخان و هیمنهی پوشالی آن به یکباره فرو ریخت و وی بدون کوچکترین مقاومتی مجبور به ترک ایران و اقامت اجباری در جزیره موریس گردید. پس از تبعید رضاخان فضای باز سیاسی در کشور به وجود آمد که در سایهی آن بسیاری از اندیشههای انحرافی فرصت ظهور پیدا کردند، از این رو روحانیت رسالت خویش را مبارزه با آن قرار داد. آیتالله صدوقی در این زمان در عنفوان جوانی قرار داشت و میکوشید تا رسالت دینی خویش را ایفاء کند. وی به همراه تعدادی از بزرگان حوزهی قم از جمله امام(ره) در 9 دی ماه 1323 سرانجام آیتالله العظمی بروجردی را از حوزه بروجرد به قم آورده و از این طریق توانستند خلاء ناشی از ارتحال آیتالله حائری را در حوزه قم پر کنند. آیتالله صدوقی در این مورد مینویسد:
«وقتی که مرحوم آیتالله بروجردی به علت کسالت در بیمارستان فیروزآبادی بستری شدند بنده هم به اتفاق داماد آقای صدر به بیمارستان رفتیم و بعد به همراه مرحوم آیتالله بروجردی به قم آمدیم. عمده سعی و کوشش برای آمدن آقای بروجردی به قم، از ناحیه حضرت آیتالله خمینی بود و ایشان خیلی اصرار داشتند که این کار آنجا شود.»[5]
پس از عزیمت آیتالله العظمی بروجردی به قم، آیتالله صدوقی علاوه بر فعالیتهای معمول حوزوی و نشر معارف اسلامی در عرصهی سیاسی نیز حضور فعالی داشت. از جمله گروههایی که با ایشان ارتباط نزدیکی داشتند میتوان به «فدائیان اسلام» اشاره کرد.[6] آیتالله صدوقی در سال 1330 پس از کسب فیض از محضر آیتالله العظمی بروجردی به زادگاهش بازگشت و به تدریس و آموزش طلاب و علاقمندان به مسائل دینی پرداخت.
آیتالله صدوقی در جریان نهضت امام(ره)
آغاز علنی فعالیتهای سیاسی آیتالله صدوقی علیه رژیم پهلوی را باید پس از غائلهی انجمنهای ایالتی و ولایتی در سال 1341 دانست. در این لایحه شروط و قوانینی وضع شده بود که با دین مبین اسلام مغایرت داشت، لذا از همان آغاز بسیاری از علما و روحانیون و در رأس همهی آنها امام خمینی با آن به مخالفت برخواستند. منزل آیتالله صدوقی نیز در همین زمان در یزد محل اجتماع مخالفین این لایحه بود. پس از عقب نشینی در ماجرای انجمنهای ایالتی و ولایتی، رژیم که احساس سرخوردگی زیادی میکرد، تصمیم گرفت با اجرای طرح آمریکایی موسوم به «انقلاب سفید» شکست خود را به نحوی جبران کند. رژیم که مرجعیت شیعی را پس از ارتحال آیتالله بروجردی تضعیف شده میپنداشت، با اعتماد به نفس بیشتری دست به رفراندم 6 بهمن 1341 زد.
رفتار غیر انسانی عوامل رژیم در ضرب و جرح و شهادت طلاب در دوم فروردین 1342 در سالروز شهادت امام جعفر صادق(ع) در مدرسه فیضیهی قم موجی از مخالفت علیه رژیم را به وجود آورد که آیتالله صدوقی از مهمترین چهرههای آن بود. ایشان با صدور اعلامیههای مختلف این اقدام رژیم را به شدت محکوم نمود.[7] تقابل رژیم و روحانیت در 15 خرداد 1342 به اوج خود رسید، در این روز رژیم امام خمینی(ره) را دستگیر و به تهران منتقل کرده بود و همین باعث یک خیزش عمومی در سراسر کشور گردید که در نتیجهی آن بسیاری از مردم به شهادت رسیدند.[8] پس از دستگیری امام بسیاری از علمای سراسر کشور به تهران مهاجرت کرده و خواستار آزادی امام(ره) شدند. آیتالله صدوقی از اولین کسانی بود که از یزد به تهران آمده و نسبت به این اقدام رژیم اعتراض کرد. در سندی از ساواک آمده است:
«به دنبال ورود آیتالله شریعتمداری و نجفی به تهران در هفته گذشته آیتالله سید محمد هادی میلانی از مشهد … و آیتالله محمد صدوقی از یزد … به تهران آمدهاند و احتمالاً چند نفر از روحانیون تراز اول هم به تهران خواهند آمد و روحانیون یاد شده به اتفاق روحانیون تراز اول تهران مذاکرات و مشاوراتی به عمل آورده تصمیماتی در مورد وقایع 15 خرداد 42 اتخاذ خواهند کرد.»[9]
به دنبال مخالفت امام با طرح استعماری کاپیتولاسیون که در سال 1343 و به وسیله حسنعلی منصور به تصویب رسید، رژیم پهلوی امام خمینی(ره) را به ترکیه و سپس به عراق تبعید کرد. در تمام این مدت آیتالله صدوقی به عنوان یکی از طرفداران امام(ره) و از چهرههای مهم انقلابی در یزد همواره مورد توجه مردم و انقلابیون سراسر کشور قرار داشت. سخنرانیها و مواضع ایشان که غالباً در مسجد حظیره یزد اعلام میشود انعکاس زیادی در کشور داشت. به همین دلیل رژیم سخنرانیها و اعمال ایشان را به شدت تحت کنترل قرار داده و در طول دوران مبارزه مشکلات زیادی را برای ایشان به وجود آورد. آیتالله صدوقی در سالهایی که رژیم احساس قدرت میکرد، در هیچ کدام از مراسمهای رژیم شرکت نکرد و از این طریق مشروعیت رژیم را به چالش کشید. در سندی در این مورد آمده است:
«روحانیون یزد از بیم اقدامات آیتالله صدوقی قادر به شرکت در مراسم عمومی و نیایشهایی که برگزار میشود نیستند. چه افرادی که در مراسم مورد بحث شرکت نمایند از طرف نامبرده طرد و اشکالاتی در ادامه کارشان پدید میآورد، به طور مثال برای مراسم شکرگزاری 15 بهمن هیچ یک از روحانیون یزد شرکت نکرده و به ناچار از آقای سید ابوالفضل ریحانی (که مدتی در هندوستان سکنی داشته و اخیراً به ایران مراجعت نموده و در نظر دارد مجدداً به هندوستان عزیمت نماید) استفاده گردیده و مراسم را به جای آوردهاند.»[10]
آیتالله صدوقی در دورانی که رژیم به شدت طرفداران امام(ره) را سرکوب میکرد، نمایندگی ایشان در کسب وجوهات شرعیه را بر عهده داشت و از هر فرصتی برای یادآوری نام امام(ره) استفاده میکرد. اسناد فراوانی در این زمینه وجود دارد که همگی شجاعت ایشان و اعتقاد راسخ به ارزشهای الهی امام(ره) را نشان میدهد.
مخالفت با جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی از دیگر اقدامات آیتالله صدوقی بود که در هماهنگی کامل با اندیشههای امام(ره) صورت میگرفت، اقدامات و مواضع ایشان راجع به این جشنها چنان بود که ساواک در تذکری صریح خواستار برخورد شدید با ایشان گردید:
«دستور فرمائید به آقای محمد صدوقی تذکر دهند چنانچه در آینده نسبت به جشنهای شاهنشاهی اظهار نظر منفی کند از منطقه طرد خواهد شد.»[11]
نقش آیتالله صدوقی در سالهای 1356 و 1357
با شهادت حاج آقا مصطفی خمینی فرزند ارشد امام در سال 1356 مراسمهای مختلفی در سراسر کشور به همین منظور برگزار گردید که در بسیاری از آنها شرکت کنندگان و وعاظ با سردادن شعارهای علیه رژیم آن را به میتینگهایی سیاسی تبدیل کردند. در یزد نیز مانند دیگر مناطق کشور مراسمهای مختلفی به همین منظور برگزار گردید که آیتالله صدوقی برگزار کننده آن بود.[12] انتشار مقالهی روزنامه اطلاعات در 17 دی 1356 که در آن به مقام مرجعیت توهین شده بود، باعث واکنش مردم شده و در شهر قم به تظاهراتی خونین منجر گردید.[13] پس از این فاجعه روحانیت سراسر کشور نسبت به اقدامات رژیم موضعگیری شدیدی کرده و در یزد آیتالله صدوقی حوزهی علمیه این شهر را در اعتراض تعطیل کرد:
«در تاریخ 20 / 10 / 36 شیخ محمد صدوقی مدرس حوزه علمیه عبدالرحیم خان یزد ضمن دعوت از برخی روحانیون یزد مانند محمدعلی ربانی، کاظم راشدپور یزدی، شیخ ابوالقاسم مناقب و غیره در حوزه علمیه مذکور از آنان میخواهد تا نسبت به تعطیل حوزههای علمیه یزد اقدام نمایند و روز چهارشنبه 21 / 10 / 36 به قم عزیمت مینمایند.»[14]
اوج فعالیتهای آیتالله صدوقی را باید در سال 1357 دانست. در این سال اقدامات سرکوبگرانهی رژیم در سراسر کشور باعث به شهادت رسیدن بسیاری از مردم انقلابی گردید. برگزاری مراسمهای بزرگداشت برای این شهدا از جمله اقداماتی بود که در شهرها و مناطق مختلف کشور برگزار میشد. در یزد به مناسبت چهلمین روز شهدای تبریز مراسمی برگزار شد که در نتیجهی آن تعدادی از مردم به شهادت رسیدند. در سندی از ساواک در این مورد آمده است:
«در ساعت 2215 مورخ 19 / 1 / 37 پس از خاتمه مجلس سخنرانی در مسجد حظیره شهر یزد که در آغاز آن حاج شیخ محمد صدوقی منبر رفته و سخنانی تحریک آمیز بیان داشته بود عدهای حدود 400 نفر از مسجد خارج و به تظاهرات خیابانی پرداختند و در مسیر خود شیشههای 5 شعبه بانک صادرات، 1 شعبه بانک رفاه کارگران، 1 شعبه بانک تعاونی و توزیع، 3 شعبه بانک ملی، 1 شعبه بانک پارس، شعبه مرکزی بانک سپه، 1 شعبه بانک صنایع، 1 شعبه بانک عمران، 3 فروشگاه و 4 مغازه، سینما سهیل. تابلو روزنامه رستاخیز و بیمه ایران با سنگ و آجر شکستند که بلافاصله مأمورین شهربانی با پشتیبانی ژاندارمری محل وارد عمل شده و پس از دادن اخطار و شلیک چند تیر هوایی گروه فوق متفرق گردیدند ضمناً تعداد چهل نفر دستگیر که تعدادی از دستگیرشدگان بر اثر برخورد سنگ و آجری که خودشان پرتاب میکردند جراحاتی برداشته و چهار نفر آنان به درمانگاه جهت پانسمان اعزام گردیدهاند نظم و آرامش در ساعت 2230 برقرار و وضع عادی شد مراتب استحضاراً معروض میگردد.»
آیتالله صدوقی با هوشیاری پس از این فاجعهی خونین، مسجد حظیره را به پایگاهی برای انقلابیون تبدیل کرد و از آنجا هدایت راهپیماییها و صدور اعلامیهها را بر عهده گرفت. پس از این مواضع و ایفای نقش فعال بود که ساواک تصمیم به تبعید ایشان گرفت، که به دلیل موقعیت خاص آیتالله صدوقی جرأت اجرای آن را پیدا نکرد. در سندی در این مورد آمده است:
«حاج شیخ محمد صدوقی نماینده خمینی در یزد که رهبری و گردانندگی کلیه اقدامات خلاف این استان را برعهده داشته و کلیه اقدامات خلاف وی طی گزارشات متعددی به استحضار رسیده و شایسته است نامبرده از یزد به منطقه دیگری تبعید گردد.»[15]
افزایش فعالیتهای آیتالله صدوقی و استقبال بینظیر مردم از سخنرانیهای ایشان در مسجد حظیره باعث شد که رژیم در یک مورد مسجد را به محاصره تانکهایش درآورد که با مقاومت آیتالله صدوقی مجبور به عقبنشینی گردید.[16]
پس از هجرت تاریخی امام(ره) از عراق به پاریس آیتالله صدوقی از کسانی بود که با امام(ره) در پاریس دیدار و راجع به تشکیل جمهوری اسلامی با ایشان گفتگو و مذاکره نمود. در سندی از ساواک آمده است:
«قرار است آیتالله صدوقی ساکن شهرستان یزد باتفاق حدود 8 نفر از روحانیون افراطی و مخالفین در این شهرستان بنا به دعوتی که از پاریس از یشان شده به پاریس عزیمت و پس از پیوستن به آیتالله خمینی ترتیب تشکیل و اعلام حکومت جمهوری اسلامی ایران در پاریس داده شود.»[17]
وی به مدت 12 روز در پاریس حضور داشت و با امام راجع به مسائل کشور به تبادل نظر پرداخت.[18]
شهادت آیت الله صدوقی
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در بهمن 1357، آیتالله صدوقی در کنار سایر مسئولین کشور کوشید تا خسارات ناشی از سالها سلطنت پهلوی در کشور را بهبود بخشد. ایشان در تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی حضور داشت و نمایندگی مردم یزد در مجلس خبرگان را برعهده داشت. علاوه بر آن ایشان نماینده امام و امامت جمعه یزد نیز بود. با شروع جنگ تحمیلی آیتالله صدوقی ضمن ارسال کمکهای مردمی برای رزمندگان، به رغم کهولت سن در برخی عملیاتها حضور پیدا میکرد و از نظر روحی و معنوی رزمندگان را تقویت مینمود. سرانجام این عالم ربانی در 11 تیر 1361 در حالی که روزهدار بود، در محراب نماز جمعه در یزد به شهادت رسید. آیتالله صدوقی - دومین شهید محراب- هنگام شهادت 75 سال داشت. امام(ره) در سوگ ایشان فرمودند: «شهید صدوقی عزیز رضوانالله علیه: شهید بزرگی که در تمام صحنههای انقلاب حضور داشت و یار و مددکار مستمندان بود و وقت عزیزش را صرف در راه پیروزی اسلام و رفع مشکلات انقلاب میکرد.»
پینوشتها:
[1] یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیتالله حاج شیخ محمد صدوقی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1377، مقدمه.
[2] ر.ک: مفاخر الاسلام، جلد 2، ص 175.
[3] آیتالله جنتی در مصاحبه با مجله پیام انقلاب، شماره 56.
[4] مجموعه اطلاعیههای سومین شهید محراب، ص 29.
[5] یاران امام به روایت اسناد ساواک، پیشین، ص پ.
[6] همان، ص 5.
[7] همان.
[8] ر.ک: 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، 9 جلد، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[9] سند در انتهای همین مقاله آمده است.
[10] سند در انتهای همین مقاله آمده است.
[11] سند در انتهای همین مقاله آمده است.
[12] یاران امام به روایت اسناد ساواک، پیشین.
[13] ر.ک: 19 دی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1382.
[14] سند در انتهای همین مقاله آمده است.
[15] سند در انتهای همین مقاله آمده است.
[16] یاران امام به روایت اسناد ساواک، پیشین.
[17] سند در انتهای همین مقاله آمده است.
[18] مصاحبه با پیام انقلاب، شماره 55.
شهید آیت الله محمد صدوقی درکنار شهید محمد بروجردی در دوران دفاع مقدس
شهید محراب آیت الله صدوقی یزدی
شهید محراب آیت الله صدوقی یزدی (در حال خروج از سنگر)
مرداد1358، شهید آیت الله محمد صدوقی به اتفاق آیت الله صافی گلپایگانی درمراسم افتتاحیه مجلس خبرگان قانون اساسی
یزد، شهید آیت الله محمد صدوقی در کنار مرحوم حجت الاسلام والمسلمین محمد تقی فلسفی
شهید آیتالله صدوقی در پیشاپیش تظاهر کنندگان در یزد- سال 1357
شهید آیتالله صدوقی در منزل شخصی خود
شهید آیتالله صدوقی در میان جمعی از نظامیان ارتش
شهید صدوقی و شهید سرلشگر علی صیاد شیرازی
شهید محراب با جوانان
تعداد مشاهده: 14932