امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: در دگرگونی‌های دنیا عبرت است. غررالحکم، جلد 4، صفحه 395، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.

آن قدری که تاریخ به ما گفته است، در چند نهضت که در ایران واقع شد، نهضت تنباکو، نهضت مشروطه، قضیه پانزده خرداد، نقش زن‌ها بالاتر از مردها اگر نبود، کمتر نبود. امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج 18، ص 402.

 

مقالات با درج سند

مروری بر حیات علمی و سیاسی آیت‌الله العظمی آخوند ملامحمدکاظم خراسانی


تاریخ انتشار: 28 خرداد 1403

آیت‌الله العظمی ملا محمدکاظم آخوند خراسانی

تولد

آیت‌الله العظمی آخوند ملامحمدکاظم خراسانی در سال 1255ق/ 1218ش در خاندانی روحانی در مشهد مقدس ولادت یافت.[1] پدر ایشان آخوند ملاحسین هروی در جوانی برای ادامه تحصیل از هرات به مشهد مقدس هجرت کرد و همان‌جا ماندگار شد.[2] ملا حسین، روحانی وارسته‌ای بود که علاوه بر تبلیغ به تجارت ابریشم نیز مشغول بود از این‌رو همواره در بین راه هرات و مشهد، در رفت و آمد بود. وی در سفرهای تبلیغی‌اش مردم را با احکام اسلامی آشنا می‌ساخت. در یکی از همین سفرها، در کاشان ازدواج کرد. ثمره این ازدواج چهار پسر به نام‌های نصرالله، محمدرضا، غلامرضا و محمدکاظم (آخوند خراسانی ) بود.[3]

 

تحصیلات

آن‌چه از نوشته‌های تاریخی درباره دوران کودکی مرحوم آخوند خراسانی[4] به دست می‌آید این است که در آغاز هیچ‌گونه حرکت فوق‌العاده و نشانه نبوغی از خود نشان نمی‌داده و شاید با تن در ندادن به کاری معین، موجبات اندوه و دل‌سردی پدر و مادرش را نیز فراهم می‌آورده است، به گونه‌ای که پدرش آرزو می‌کرده کاش او نیز مانند برادرهایش معقول می‌بود و کسبی در پیش می‌گرفت. این بچه کاش یا درس می‌خواند یا کار می‌کرد.[5] برخی نیز گفته‌اند پدرش با چشم خواری به او می‌نگریست.[6]

مرحوم آخوند به خاطر سرزنش پدرش تصمیم جدی برای تحصیل گرفت.[7] معظم‌له در 12 سالگی وارد حوزه علمیه مشهد شد.[8] دوره‌های مقدمات و متوسطه علوم اسلامی «دوره سطح» را نزد اساتید محلی آن دیار به پایان رسانید و در 22 سالگی برای ادامه تحصیل رهسپار نجف اشرف شد.

در «سبزوار»، آوازه نیک‌نامی «حاجی ملا هادی سبزواری» فیلسوف بزرگ عصر، او را از کاروانش جدا ساخته و پای درس ملاهادی سبزواری نشاند. بنابراین نخستین استاد او که برای ما شناخته شده است، «حاجی ملاهادی سبزواری» صاحب کتاب معروف شرح منظومه در فلسفه و منطق است.[9]

گفته‌اند که حکیم حاجی ملاهادی سبزواری، در پاسخ کسانی که درباره هویت آن «طلبه غریبه» در سبزوار از او سؤال کرده بودند، او را چنین معرفی کرده است: «نامش محمدکاظم است. از مشهد آمد و به نجف می‌خواهد برود. من او را دیده و با او صحبت کرده‌ام و در چشمان او برق نبوغ و در پیشانی او آثار بزرگی خوانده‌ام. او در آینده در علم دانش نابغه خواهد شد و از انوار نبوغ او هزاران نفر به بزرگی خواهند رسید و از فرمان‌های او سرنوشت ملتی تغییر خواهد کرد و....»[10]

معظم‌له پس از سه ماه اقامت در سبزوار، همراه کاروانی دیگر عازم تهران گردید و در «مدرسه صدر» با جوانی به نام «ملاعبدالرسول مازندرانی» هم اتاق شد و در تهران از محضر «ملاحسین خویی» و «میرزا ابوالحسن جلوه» که از فلاسفه و حکمای نام‌دار آن عصر بوده، حدود یک‌سال شاگردی نمود و در حکمت و معقولات، پایه‌های دانش خود را استوار کرد.[11]

آخوند خراسانی در سن 23 سالگی پس از یک‌سال و اندی اقامت در تهران به سوی نجف به راه افتاد و در صفر 1279ق/ 1241ش وارد نجف شد، وی از ابتدای ورود به نجف در حوزه درس شیخ مرتضی انصاری حضور یافت.[12] پس از رحلت شیخ (1281ق/ 1243ش) به درس آیت‌الله سیدعلی شوشتری وارد شد و تا رحلت وی، به سال 1283 ق/ 1245ش. از محضر ایشان استفاده کرد. در این مدت از محضر فقیه مشهور عرب «شیخ راضی فقیه نجفی» بهره‌مند گردید و سال‌ها در درس میرزا محمدحسن شیرازی (صاحب فتوای تحریم تنباکو) شرکت جسته و کاملاً مورد عنایت و توجه ایشان قرار گرفته تا این‌که به تدریج خود به زعامت و مرجعیت رسیده است.[13] اساتید فوق، آن دسته از استادان مرحوم آخوند هستند که مورخان نام برده‌اند. ولی می‌توان گفت طبق خاص و روال ویژه‌ای که در نظام تحصیلی حوزه‌ها برقرار بوده و هست، احتمالاً معظم‌له اساتید دیگری را نیز درک نموده است که به دلیل عدم اهتمام مورخان به ثبت اسامی آنان، ناشناخته مانده‌اند.

 

تدریس

در ۱۲۹۱ق /1252ش میرزای شیرازی از نجف به سامره رفت و در آنجا به تدریس پرداخت، آخوند نیز مانند بسیاری از شاگردان استاد مدتی در سامره ماندگار شد، اما پس از چندی به توصیه میرزا، به نجف بازگشت و کار تدریس را آغاز کرد. میرزای شیرازی آخوند را به فضل می‌ستود و طلاب را به استفاده از درس او تشویق می‌کرد.[14] پس از درگذشت میرزا، حوزه سامره از رونق افتاد و همه نظرها بار دیگر به سوی حوزه نجف و زعیم آن معطوف شد. آخوند خراسانی به‌عنوان جانشین میرزای شیرازی و بزرگ‌ترین مرجع تقلید عالم شیعه مشخص گردید. علما و طلاب از همه نقاط جهان تشیع به سوی نجف روی آوردند و در مجلس درس او شرکت کردند. به‌ویژه تعداد شرکت‌کنندگان در درس اصول او به قدری زیاد بود که تا آن زمان مانند آن شنیده نشده بود. این تعداد را در آخرین دوره درسی اصول آخوند، از 1200 تا 2200 تن گفته‌اند.[15] برخی دیگر شمار شاگردان آخوند را تا سه هزار نفر نوشته‌اند.[16] که بنابر اقوال گوناگون، بیش از ۱۰۰ یا ۴۰۰ تن از ایشان مجتهد مسلم بوده‌اند.[17]

صاحب اعیان شیعه در مورد ویژگی درس ایشان می‌نویسد: او در هیچ شرایطی تدریس خود را تعطیل نمی‌کرد. با شیوه خاصی که در فشرده‌سازی مطالب و پاک‌سازی علم اصول از حشو و زواید و اتخاذ روش دقت و موشکافی در پیش گرفت، از همه دانشمندان متأخر متمایز گردید.[18] این ویژگی باعث شده که وی را از بزرگترین مدرسان علم اصول در تاریخ اسلام به حساب آورند.[19]

آقا سید حسن نجفی قوچانی(صاحب کتاب سیاحت غرب و سیاحت شرق) که سال‌ها در محضر آخوند تلمذ کرد، درباره مقام علمی و صفات و مجلس درس استاد خود می‌نویسد: «در جودت ذهن و استقامت فهم، بی‌نظیر، و در قوه بیان و کیفیت تفهیم و تفاهم بلامثیل، و در مدارج کمالات علمیه و عملیه، خورشید جهان تاب و در سیر و صعود به اوج رسید... این بزرگوار در علوم عقلیه و شرعیه، از حکمت و کلام و احکام و فقه و اصول و مانند آن سرآمد روزگار بود، حتی در سیاست متداول بین دُوَل و کیفیت تنظیم ادارات مملکتی که شغل آن جناب نبود مهارت به سزایی داشت.»[20]

 

شاگردان معروف آیت‌الله آخوند خراسانی

مرحوم آخوند در عمر پربرکت خود، شاگردان زیادی پرورش داد که بسیاری از آن‌ها در سنگر مرجعیت و تبلیغ دین و مبارزه با ستمگران و قطع ایادی سلطه‌گر، در موقعیت ممتازی قرار داشتند. مشاهیر شاگردان وی عبارتند از آیات عظام: سیدابوالحسن اصفهانی؛ شیخ ابوالقاسم قمی؛ شیخ ابوالقاسم ممقانی؛ سید ابوالقاسم کاشانی؛ محمدباقر گلپایگانی؛ شیخ میرزاآقا تهرانی؛ آیت‌اللّه سید محمدتقی خوانساری؛ شیخ جعفر محلاتی؛ سید جمال‌الدین گلپایگانی؛ شیخ محمدجواد بلاغی؛ [شهید]سیدحسن قمشه‌ای مدرس؛ حاج آقا سید حسین بروجردی مرجع عالی‌قدر جهان تشیع؛ سید حسن حمامی؛ سید حاج آقا حسین قمی مرجع مشهور؛ سیدصدرالدین صدر، شیخ آقا ضیاءالدین عراقی؛ شیخ عبدالکریم حائری مؤسس حوزه علمیه قم؛ [شهید]سید عبدالله بهبهانی از مشروطه‌گران بزرگ؛ سید عبدالهادی شیرازی؛ شیخ محمدعلی شاه‌آبادی[استاد امام خمینی]؛ سید محمدعلی هبه‌الدین شهرستانی؛ آیه‌الله سیداحمد خوانساری مرجع عالیقدر؛ شیخ محمدحسین نائینی غروی صاحب کتاب معروف تنبیه الامه و تنزیه الملّه؛ شیخ محمدحسن آقا بزرگ طهرانی؛ آیت‌الله شیخ مهدی مازندرانی؛ شیخ مهدی خالصی؛ آیت‌اللّه سید محمود شاهرودی مرجع تقلید؛ و علمای نامدار دیگر.[21]

 

تألیفات

آخوند خراسانی به سبب تبحر و نوآوری‌هایش در فن اصول، شهرت علمی عظیمی کسب کرده است. مهم‌ترین اثر او، کفایه‌الاصول کتاب درسی طلاب در پایان دوره سطح است که غالباً پایه کار مدرسان خارج اصول می‌گردد. بیش از ۱۰۰ تن مجتهد بر این کتاب حاشیه نگاشته‌اند. از آثار مهم آخوند کتب و رسائل زیر شهرت بیشتری یافته‌اند:

کفایه‌الاصول، تعلیقه علی المکاسب، دُرر الفوائد فی شرح الفرائد، الفوائد الفقهیه و الاصولیه، تکمله التبصره، شرح تکمله‌التبصره، الاجتهاد و التقلید، کتاب فی الوقف.[22]

 

فعالیت‌های عمرانی و عام‌المنفعه

آخوند خراسانی در نجف سه مدرسه علمیه بنا کرد. مدرسه علمیه‌ای را که به «مدرسه بزرگ آخوند» معروف شد، در 1321ق /1282ش در محله «حُوَیش» و دو مدرسه دیگر به نام‌های «مدرسه وسطی»ی آخوند در 1326ق/ 1287ش و «مدرسه کوچک آخوند» را در 1328 ق/ 1289ش در محله «براق» بنیان نهاد.[23] همچنین او به تأسیس چند مدرسه علوم جدید نیز در نجف، کربلا و بغداد، اقدام کرد و برای ترویج تعالیم دینی به تأسیس و انتشار چند نشریه در نجف کمک بسیار کرد؛ از جمله مجله مهم «العلم» به عربی، که شاگردش سیدهبه‌الدین شهرستانی مؤسس آن بود و مجله فارسی «نجف‌اشرف» به همت تنی چند از شاگردان خراسانی، به‌ویژه عبدالحسین رشتی.[24]

 

حمایت از تولید داخلی

پس از قیام پیروز تنباکو و بروز فواید بسیار آن، دو مجتهد اصفهانی یعنی آیات حاج شیخ محمدتقی وحاج آقا نورالله نجفی اصفهانی به این فکر می‌افتند که علاوه بر نفی کالاها و منسوجات خارجی، می‌توان امکانات داخلی را جهت تولید بسیج نموده و با ابتکار ایرانی به تولید منسوجات پرداخته و ملّت را برای حمایت از آن تشویق کرده، ابعاد تحریم کالاهای بیگانه را تحقق بخشید. به ویژه که در آن دوران اساس تجارت، دلاّلی تجار از اجناس فرنگی بود و به قول حاج آقا نورالله، بازرگانان عمّال خارجی شده و فرّ و جلال فریبنده مغرب زمین از طریق کالاها در ایران جلوه‌گری می‌کرده است. در چنین زمانی شرکت اسلامیه در اصفهان تأسیس می‌شود و به تدریج حوزه عمل خود را به سایر شهرها و سپس به کشورهای خارجی گسترش می‌دهد و تولیداتش همه جا را فرا می‌گیرد به حدّی که روزنامه‌ها و نمایندگان انگلیس، رُشد آن را سکته به منافع انگلیس در کلیه منطقه خلیج فارس اعلام می‌نمایند.[25]

آخوند خراسانی به همراه عالمان بزرگ دیگر (همچون سید محمدکاظم یزدی) به تایید و پشتیبانی این شرکت همت می‌گمارند. مجتهد خراسانی در نامه خود خطاب به مظفرالدین شاه، شایسته می‌داند که شخص پادشاه به جهت «ترویج ملت بیضا و تقویت دولت عظما و اسباب آسایش عموم عباد و ترقیات عامه قاطبین بلاد محروسه ایران... در لبس البسه مصنوعه اسلامیه، مقدم، و به صدور امر ملوکانه در مساعدت این مطلب مهم، وزرای عظام و اولیای فخام دولت - ابد مدت - را مفتخر فرمایند.» در ادامه «بر عموم رعایا و قاطبه مسلمین» لازم می‌داند «به مقتضای الناس علی دین ملوکهم، تأسی و متابعت نمایند و خلع لباس ذلت را از خود به لبس لباس عزت البسه اسلامیه، صاحب شرع را خشنود دارند»؛ چرا که «کهن جامه خویش پیراستن به از جامه عاریت خواستن.»[26]

 

مبارزات سیاسی آخوند خراسانی

ظاهراً نخستین واکنش سیاسی آخوند، مربوط به قضایای دریافت وام‌های متعدد و اعطای امتیازات بسیار به روس‌ها، که امین‌السلطان در آن ماجرا نقش عمده داشته، بوده است.[27] در تاریخ 21 جمادی‌الثانی 1321ق/ شهریور 1282ش آخوند خراسانی به همراه میرزا محمد شربیانی، میرزا محمدحسن مامقانی و میرزا حسین تهرانی[28] تکفیرنامه‌ای منتشر کردند که در آن از «اشاعه کفر و رواج مذهب باییه و تسلط فرنگی‌ها در ایران به واسطه وجود اتابک» سخن گفته شده و به «خباثت ذاتی و کفر باطنی و ارتداد ملی» او حکم داده‌اند.[29] و غیر صریح خواستار برکناری او شده‌اند. در پی انتشار آن امین‌السلطان ناگزیر به استعفا و مظفرالدین شاه نیز ناچار از قبول آن گردید.

بنابر برخی گزارش‌ها، در ماه‌های اولیه سال 1323ق /1284ش به دنبال اجحاف و ستم‌های ژوزف نوز مشهور به مسیو نوز یکی از اهالی بلژیک (مسؤول گمرکات ایران) آخوند خراسانی و سید محمدکاظم یزدی، طی دو تلگراف اعتراض خود را به ستم‌های مسیو نوز اعلام داشته، اظهار امیدواری کرده بودند: «به توجهات کامله امام عصر ارواحنا فداه و اقدامات حضرت اقدس [ولیعهد][30] بدخواهان دولت، تأدیب و تبعید، و رعیت آسوده خاطر گردند.»[31]

چندی بعد در اواخر ماه جمادی الاول سال 1324ق/ تیرماه 1285ش در جریان مهاجرت گروهی از عالمان تهران از جمله مجتهد اول این شهر شیخ فضل‌الله نوری به شهر مقدس قم، و با «رسیدن تلگراف اخبار موحش از تهران»، آخوند خراسانی به همراهی میرزا حسین تهرانی و شیخ عبدالله مازندرانی (از مراجع تقلید مقیم نجف)[32] با ارسال تلگرافی کوتاه، نگرانی خود را بیان و حصول اطلاع از رخدادهای پیش آمده را درخواست می‌کنند تا «اقدامات لازمه» به انجام رسانند.[33]

 

آخوند خراسانی و مشروطه

آخوند و دیگر مراجع عتبات پس از صـدور فرمان مشروطه از آن حمایت نکردند؛ بلکه ـ آنچنان که خود بعدها نوشتند ـ در مقام «فحص از خصوصیات» مشروطه برآمدند. آخوند خراسانی، میرزاحسین تهرانی و شیخ عبداالله مازندرانی «بعد از تأمل کامل»، به این نتیجه رسیدند که «مبانی و اصول صحیحه آن از شرع قویم اسلام، مأخوذ است»؛ ازاین‌رو به تأیید و حمایت آن همت گماردند.[34]

اولین نوشته‌های آخوند را در تأیید مجلس، می‌توان نامه به نمایندگان مجلس و علمای تهران در اواخر ذی‌القعده یا اوایل ذی‌الحجه 1324ق/ 1285ش پس از نگارش قانون اساسی اولیه دانست. آخونـد خراسانی در نامه خود بـه نمایندگان، ضمن عرض تبریک، تذکراتی بیان کرد. وی مجلس را «مفتاح سربلندی دین و دولـت و پایه قوت و شوکت و استغنا از اجانـب و آبادانی مملکت» معرفی کرده، خاطرنشان می‌سازد: «تمام ملل و دُوَل عالم در این موقع نگران حال مایند تا از این اتفاق ملی و مجلس شورای کبری که آخرین علاج امراض مزمنه مهلکه است»، چه نتیجه بگیریم. در ادامه، از لزوم اجرای «قوانین محکمه دیـن» و فراهم ساختن ترتیبات صحیح، جهت تخلّص از قرض مأخوذه از اجانب و حصول استغنا از آن‌ها، سخن گفته شده است.[35]

مرحوم آخوند خراسانی، همزمان نامه‌ای به عالمان تهران می‌نویسد و تلگراف‌های آن‌ها را درباره اتقان امر مجلس «از اعظم بشارات» دانسته، یقین دارد: «فصول نظامنامه قانون اسلامی را به حسن مراقبت آن آقایان عظام، طوری مرتب و تصحیح فرموده‌اند که در موارد و مراجعه به محاکمات و سیاسات، با موازین شرعیه منطبق و به توارد و مرور دهور و اعصار مورد شبهه و اشکال نباشد.»[36]

 

اندرزهای آخوند خراسانی به شاه قاجار

با مرگ مظفرالدین شاه در دی ماه 1285 (چند روز پس از تایید قانون اساسی) محمدعلی میرزا به سلطنت می‌رسد. مطابق برخی اسناد، آخوند خراسانی در اوایل حکومت شاه قاجار، سفارش‌ها و اندرزهای ده گانه‌ای را به او نوشت که نظر به اهیمت آن، در ادامه آن را از نظر می‌گذرانیم:


    بر شما سزاوار است که از بذل جان و مال، در حفظ شریعت مطهره و مبانی مقدسه اسلام دریغ ننموده و یک معلم خوب برای خود انتخاب نمایید که از او، جهت حفظ مقام سلطنت، علوم شرعیه را فرا بگیرید و بر ادامه و مواظبت عبادات عملیه، و اداء فرایض الهیه کوشا باشید که انجام این امور باعث دوام سلطنت و بقاء عظمت شما بر ملت خواهد بود.
    همیشه از مردمان فاسدالعقیده، که بنده دنیا و دنیا پرست می‌باشند پرهیز کنید....
    ... منسوجات و کالاهای وطنی را ترویج کنید .... و چنین عملی موجب می‌شود که مملکت از بند احتیاج به منسوجات و مصنوعات خارجی آزاد گردد. چنانچه که میکادو پادشاه ژاپن به این طریق عمل نمود؛ زیرا می‌دانست که کلید تعالی و ترقی مملکت، بسته است به عدم احتیاج افراد ملت از آن‌چه از خارج وارد می‌شود و بر اثر انجام این، مملکت ژاپن به مراتب عالیه‌ای نائل گردید.... .
    همت گمارید در نشر و بسط علوم و صنایع جدید.....
    بپرهیزید و بسیار بپرهیزید از این‌که بیگانگان در کار مملکت دخالت کنند و مراقبت کنید بسیار فتنه‌سازی‌ها را از میان بردارید؛ زیرا سرمنشأ کلیه بلاها و فساد، از آنان ناشی می‌شود و هیچ اعتمادی هم آنان را نشاید....
    کوشش کنید برای بسط عدالت و مساوات واقعی به صورتی که شخص شاه با ضعیف‌ترین افراد ملت از لحاظ حقوق، برابر باشند و احکام شرعی اسلامی بر جمیع افراد بدون استثنا حاکم باشد....
    باید نسبت به عموم رعیت محبت کرد و برای جلب قلوبشان به آنان مهربانی نمود....
    سزاوار است به تاریخ مشاهیر پادشاهان مراجعه و آن را مورد مطالعه قرار دهید تا ملاحظه نمایید که آنان چگونه برای نشر علوم و معارف دینی و دنیوی همت گماردند....
    با مراجعه به تاریخ ملوکانه مکشوف می‌گردد که پادشاهان ایران چه قبل از اسلام و چه بعد از آن هر یک از آن‌ها عمر خویش را در خوش‌گذرانی و پیروی از شهوات و لهو و لعب گذراندند و رجال مملکت هم از آنان پیروی کردند. نتیجه آن شد که مملکت، ناتوان گردید و ملت، خوار و زبون شد و ثروت ملی، نفله و حال مُلک، پریشان گردید.....

10-انتظار داریم که حفظ مقام شامخ علم و بزرگ‌داشت علمای عاملین و فقها و مصلحین را همیشه وجه و منظور نظر قرار دهید که هر آینه خدای ناکرده کوتاهی در این مهم گردد ملک و ملت را در معرض هلاکت و نیستی قرار خواهند داد....[37]

 

آخوند خراسانی و جنبش مشروعه‌خواهی

در هفتم جمادی‌الاول 1325ق/ 1286ش (که دو روز پس از آن، شیخ فضل‌الله نوری و همراهانش به عبدالعظیم حسنی علیه‌السلام پناهنده شدند)، تلگرافی از آخوند و شیخ عبدالله مازندرانی به مجتهد نوری خطاب به مجلس شورای ملی ارسال می‌شود. در این تلگراف با ذکر این نکته که «زنادقه عصر به گمان فاسد حریت، این موقع را برای نشر زندقه و الحاد، مغتنم، و این اساس قویم را بدنام» کرده‌اند، لازم دانسته شده «ماده ابدیه دیگر در دفع این زنادقه و اجرای احکام الهیه عزّ اسمه بر آن‌ها و عدم شیوع منکرات درج شود تا بعون‌الله تعالی، نتیجه مقصود بر مجلس محترم، مترتب و فرقه ضاله، مأیوس و اشکالی مترتب نشود.»[38]

متحصنان در سیزدهم و هفدهم همین ماه، تلگراف‌هایی را به عالمان نجف و شهرهای بزرگ ایران فرستاده، علت تحصن خود را «طغیان زنادقه و دعوت آن‌ها به الحاد و زندقه در منابر و مجالس» بیان کرده، نوشتند: «...اساس دین متزلزل. جهت پیشامد، غیر معهود. اغلب علما به حکم تکلیف، مهاجر به زاویه مقدس، عازم عتبات. موقع اقدامات لازم.»[39]

با بهره‌برداری تبلیغاتی متحصنان از تلگراف پیش گفته آخوند و شیخ مازندرانی از سوی مجلس و مشروطه خواهان، تلگراف‌هایی به «حجج اسلام تهرانی، خراسانی و مازندرانی» فرستاده شد که علت مخالفت متحصنان را «تحریک دولت بر اضمحلال اساس بیضه اسلام» و فسادطلبی آن‌ها بیان کرده و در برخی از آن تلگراف‌ها، خواستار احضار شیخ به نجف شدند.[40] آن سه مرجع پاسخ دادند: «... از مخالفت با مجلس محترم ملی اسلامی، خاطر قاطبه اهل اسلام ملول گشته... علیهذا مجلسی که تأسیس آن برای رفع ظلم و اغاثه مظلوم و اعانت ملهوف و امر به معروف و نهی از منکر و تقویت ملت و ترفیه[در رفاه و آسایش قرار دادن؛ آسوده و تن‌آسان کردن] حال رعیت و حفظ بیضه اسلام است، قطعاً عقلاً و شرعاً و عرفاً راجح، بلکه واجب است و مخالف و معاند او مخالف شرع انور و مجادل با صاحب شریعت است. رجاء واثق که تاکنون انشاءالله کسی مخالفت نکرده و نخواهد کرد، و هرگاه برخلاف این مضمون کتباً و تلگرافا به ما نسبت داده شود، کذب محض. احضار را صلاح ندیدیم.»[41]

با رسیدن این تلگراف به تهران که به ضرر بست نشینان تمام می‌شد، آن‌ها نیز تلگرافی را به نجف فرستاده، و به نظرات مطرح شده در تلگراف عالمان نجف پاسخ داده و خواسته خود برشمردند:

«...توضیح فرمایید مجلسی که منشا شیوع منکرات و رواج کفریات و جسارت مرتدین اسلام و مسلمین و حرمت شریعت و شرایع و تأسیس قواعد حریت در امور دینیه و سلب امنیت در بلاد و رفاه عباد و ظلم برضعفا [شود]، چه حکمی دارد؟ آخوند و دو فقیه دیگر، به این تلگراف پاسخی نمی‌دهند.[42]

مشروطه‌خواهان در تلگرافی با همین مضمون می‌پرسند: «آیا فتوا و احکام مبارکه وجوب متابعت... در حق همین مجلس است یا خیر و مخالفت همین مجلس (که بعضی عوام، بعضی مفاسد را به آن مستند می‌دانند) محاده با امام زمان است یا خیر؟» در ادامه، پرسش از صحت صدور احکام از آن مراجع، «در خصوص مشق ملی و نظامی و تاسیس مکاتب به طرز جدید و تشکیل بانک ملی» می‌شود. علمای ثلاثه ضمن منطبق دانستن ویژگی‌ها و شرایط مندرج در تلگراف‌های سابقه بر مجلس منعقد در بهارستان، احکام منتشره درباره مشق ملی و وظایف جدیده و بانک ملی را تایید می‌کنند. سید اسماعیل صدر، در این تلگراف آن‌ها را همراهی می‌کند.[43]

آخوند خراسانی در نامه‌ای به یکی از روحانیان تهران در ماه رجب همان سال، از کناره‌گیری و مخالفت شیخ فضل‌الله اظهار ناخشنودی کرده، می‌نویسد: «... به جهت حفظ نوع و جلوگیری عوام، لازم است یک درجه تدبیر و اقدام بشود؛ لهذا احقر پاره‌ای نصایح دوستانه نوشتم و کسان دیگر هم فی‌الجمله تهدید و توعید کردند. امید هست که نادم بشوند. در عقیده احقر لازم است که آقایان علما و مجلس محترم نیز قدری مسامحه و اغماض کرده، جناب ایشان و همراهانشان را به راه بیاورند و نه این که وحشت بدهند....»[44]

 

آخوند خراسانی در دوره استبداد صغیر

اوایل سال 1326ق/ 1287ش هنگامی که شاه قاجار، برخی اقدامات ناخوشایند علیه مجلس را انجام داد، تلگراف‌هایی از مشروطه خواهان به نجف ارسال شد. آن سه فقیه در حکمی خطاب به «حجج اسلام، عموم صاحب منصبان و امرا و قزاق و نوکرهای نظامی و عشایر و سرداران ایران»، «همراهی با مخالفین اساس قویم مشروطیت» و «تعرض به مسلمانان و حامیان اساس قویم مشروطیت» را «محاربه با امام عصر» خواندند.[45]

به دنبال به توپ بستن مجلس[46] آن سه مجتهد، تلگراف‌هایی را به تهران، تبریز، اصفهان، شیراز و... در وجوب برپایی مجلس فرستادند.[47]

پس از واقعه به توپ بستن مجلس و اعزام قوای دولتی برای سرکوب آزادی‌خواهان آذربایجان، آخوند خراسانی بر شدت مخالفت خود با محمدعلی شاه افزود. اسناد وزارت امور خارجه روسیه مندرج در کتاب نارنجی حاکی است که بیشتر علما و در رأس آن آخوند خراسانی در ربیع‌الثانی 1326 / 1287ش قصد سرنگون ساختن او و به سلطنت رساندن نصرالدین میرزا، برادر خردسال او را داشته‌اند به شرطی که وی نظام مشروطه را به رسمیت شناخته و فرمان دهد تا مقرری به تعویق افتاده نظامیان و کارمندان دولت از محل اموال شخصی وی تأمین شود.[48]

آخوند خراسانی به همراه میرزاحسین تهرانی و شیخ عبداالله مازندرانی در دوم رجب 1326ق/ 1287ش در تلگرافی به محمدعلی میرزا، ضمن مقایسه وضعیت حال و گذشته عثمانی با ایران، ناراحتی خود را از آن چه شاه انجام داده، ابراز داشته، و خطاب به شاه می‌فرمایند: «زیاده بر این به باد دادن مملکت دین و دولت همت نگمارید» که در غیر این صورت «این خدام شرع انور» مجبورند تصمیم دیگری اتخاذ کنند.[49]

محمدعلی شاه در پاسخ، با اظهار تعجب از علمای ثلاثه که «هنوز استحضار ایشان با مفاسد خیالات دشمنان دین و دولت تصادف نکرده است»، خود را به واسطه از میان برداشتن «بدعت مزدکی مذهبان»، «در حضور صاحب شرع، مستوجب اجر مجاهدین و مجدد دین» می‌داند. آن سه عالم، تلگراف تند و صریحی را به شاه مخابره کرده، این چنین نظر خود را برای ادامه مسیر آینده بازگو کردند: «... داعیان نیز بر حسب وظیفه شرعیه خود... تا آخرین نقطه در حفظ مملکت اسلامی و رفع ظلم خائنین از خدا بی خبر... خودداری ننموده... عموم مسلمین را به تکلیف خود آگاه ساخته و خواهیم ساخت...»[50]

سپس آخوند خراسانی در فتوایی تاریخی «همت در دفع این سفاک[محمدعلی شاه]» را «اهم واجبات» دانسته و «بذل جهد و سعی» برای تجدید نظام مشروطه را «به منزله جهاد در رکاب امام زمان» ارزیابی نمود:

«بسم الله الرحمن الرحیم

 به عموم ملّت ایران حکم خدا را اعلام مى‌داریم: الیوم همّت در دفع این سفاک جبّار و دفاع از نفوس و اعراض و اموال مسلمین از اهم واجبات و دادن مالیات به گماشتگان او از اعظم محرمات و بذل جهد در استحکام و استقرار مشروطیت، به منزله جهاد در راه امام زمان ارواحنا فداه و سر مویى مخالفت و مسامحه به منزله خذلان و محاربه با آن حضرت «صلوت الله علیه» است. اعاذنا الله و المسلمین من ذلک.

 محمّدکاظم خراسانى، میرزا حسین میرزا خلیل، شیخ عبدالله مازندرانى»[51]

در همین باره تلگرافی به سلطان عثمانی فرستادند و از او یاری ‌طلبیدند.[52]

در شوال 1326ق/ 1287ش میرزا حسین تهرانی وفات می‌کند و آیات عظام خراسانی و مازندرانی حساس‌ترین مراحل مشروطه‌خواهی را رهبری می‌کنند. ایشان تلگراف‌هایی را به تبریز، استانبول، متحصنان سفارتخانه عثمانی و عبدالعظیم حسنی(س) در تهران و سایر شهرها ارسال داشته، به مقاومت و برقراری دوباره مشروطیت دعوت می‌کنند. همچنین در تلگرافی به سفرای دولت‌های خارجی، تمام معاملاتی را که با حکومت محمدعلی شاه بسته شود، غیر قانونی اعلان داشته، انجمن ایالتی تبریز را به صورت پارلمان ایران تا برقراری دوباره مجلس شورای ملی پیشنهاد می‌کنند.[53]

در پی شدت گرفتن هجمه سربازان شاه به مشروطه‌خواهان تبریز و مقاومت آن‌ها، در ماه صفر 1327ق/ 1287ش حکم محاربه با اهل تبریز و نیز حکم مدافعه مردم این شهر در برابر مهاجمان سؤال می‌شود. آن دو مجتهد به همراه آیات عظام میرزا محمدتقی شیرازی و سید اسماعیل صدر، در پاسخ‌های جداگانه، محاربه با تبریزیان را حرام و مدافعه آنان را واجب می‌دانند. خراسانی، مازندرانی و صدر، (افزون بر حرمت محاربه) مساعدت را نیز لازم می‌شمارند و صدر می‌افزاید: «تفاوتی بین تبریز و کرمان و استرآباد و اصفهان و لار و گیلان نخواهد بود.»[54]

از دیگر اقداماتی که با تایید آخوند خراسانی در مبارزه با استبداد انجام شد، نگارش کتاب‌های متعددی بود که در پشتیبانی از جنبش مشروطه و به وسیله شاگردان آخوند و علمای هم مسلک او به قلم آمد و از آن میان:

الف– تنبیه‌الامه و تنزیه‌المله به قلم آیت‌الله میرزا محمدحسین نائینی که با تقریظ آخوند و شیخ عبدالله مازندرانی منتشرشد.[55]
ب– اللئالی المربوطه فی وجوب المشروطه به قلم شیخ اسماعیل محلاتی که خلاصه گونه‌ای از آن با تقریظ دو مرجع نامبرده منتشر شد و اصل آن نیز چاپ و منتشر گردید.[56]

ج– رساله انصافیه به قلم ملاعبدالرسول کاشانی که با تقریظ ملاحبیب‌الله شریف کاشانی منتشر شد.[57]

در خاتمه این بخش(مشروطه) به برخی دیگر از اقدامات آخوند خلاصه‌وار اشاره می‌شود:


    تلگراف برای پیگیری و مجازات عاملان انتشار مقاله جنجـال برانگیـز «إذا فسد العالِم فسد العالَم» در روزنامه حبل‌المتین تهران.[58]
    نامه به مجلس درباره لزوم انحصار قضاوت‌های شرعی بـه محاضر مجتهدان.[59]
    ابراز نگرانی شدید از نفوذ عناصر منحرف در صفوف مشروطه‌خواهان و تبیین دقیق مشروطه از دیدگاه خود در اول ذی‌الحجه 1327ق/ 1288ش.[60]
    شکایت از «افتتاح قمارخانه» و «مالیات بستن بر منکـرات»، تأکیـد بـر اجرای حدود الهی و لزوم تهذیب مطبوعات از مسائل ضددینی.[61]
    حکم به فساد مسلک سیاسی سیدحسن تقی‌زاده و لـزوم اخـراج او از مجلس و تبعید به خارج کشور در 12 ربیع‌الثانی 1328ق/ 1289ش.[62]
    معرفی بیست فقیه به مجلس، برای تحقق اصل دوم متمم قانون اساسی (درباره نظارت فائقه فقیهان بر مصوبات مجلس) در سوم 3 جمادی‌الاول 1328ق/ 1289ش.[63]
    تلگراف بسیار مهم در نقد اهداف و برنامه‌های ضد دینی و ملی فرصت‌طلبان و غربگرایان (جمادی‌الثانی 1328)1289ش.[64]

 

آخوند خراسانی علیه اولتیماتوم روس

روس‌ها طی اولتیماتومی شفاهی به تاریخ 10 ذی‌القعده 1329ق /1290ش و سپس طی اولتیماتومی رسمی به تاریخ 7 ذی‌الحجه 1329ق/ 1290ش، که به هیئت دولت ارسال کردند، تقاضاهایی از قبیل: «عزل مورگان شوستر و مستر لکفر و کسانی که منصوب آن‌ها هستند، منع استخدام کارشناس خارجی بدون اطلاع روسیه و انگلیس و نهایتاً پرداخت هزینه لشکرکشی روسیه به ایران» را با تعیین مهلتی به مدت حداکثر 48 ساعت ابراز کردند.[65]

رئیس مجلس شورای ملّی تلگرافی با این مضمون به آیت‌الله آخوند خراسانی و دیگر علمای عتبات مخابره کرد: «دولت روس اولتیماتوم استقلال‌شکنانه به دولت ایران داده که مفادش عزل خزانه‌دار و شرط تصویب سفارت انگلیس و روس در صورت جلب مستخدمین خارجه و دادن وجه خسارت قشونی که اعزام کرده، است. مجلس این تقاضا را مخالف استقلال دانسته و از قبول آن امتناع. دولت روس قشون خود را که بدون مستمسک مشروع به رشت وارد کرده بود، برخلاف عهود مقدسه و حقوق محفوظه، به داخله اعزام می‌نماید. لازم دانست این لطمه بزرگ عالم اسلامیت را، که متضمن محو ملّیت ایران و ایرانیان است معروض داشته، خاطر آن ذات مقدس را مستحضر نماید تا هر طور صلاح می‌دانند به تکلیف اسلامیت اقدام فرمایند.»[66]

آیت‌الله آخوند خراسانی‌ قبل‌ از هرگونه‌ اقدامی‌ علیه‌ روس‌، با صدور اعلامیه‌ایی‌ خطاب‌ به‌ دولت‌ انگلیس‌ عمل‌ انگلیسی‌ها را محکوم‌ و تقبیح‌ کرد. در بخشی‌ از اعلامیه‌ چنین‌ آمده‌ است:

«.... هرگز گمان‌ نبود از دولت‌ حق‌‌پرست‌، آزادی‌خواه‌ که‌ در اقطار عالم‌ خود را معرفی‌ به‌ طرفداری‌ حقوق‌ نوع‌ بشر فرموده‌اند مسلک‌ قدیم‌ و قویم‌ خود را از دست‌ داده‌، در محو آزادی‌ و استقلال‌ ایران‌، با دولت‌ روس‌ همدست‌ شوند و نظیر معاملات‌ روس‌ در شمال‌، نسبت‌ به‌ جنوب‌ ایران‌ درصدد برآیند. ملت‌ تازه‌ بیدار ایران‌ که‌ به‌ جهت‌ مدافعه‌ از حقوق‌ وطنیه‌، گسیختن‌ زنجیر اسارت‌ و خلع‌ طوق‌ رقیّت‌ خاندان‌ سلطنت‌ خود، این‌ همه‌ خون‌ها ریخته‌ و قربانی‌ها نموده‌ و خانمان‌ها بر باد داده‌ تا جان‌ در بدن‌ دارد به‌ رقیت‌ اجانب‌ تمکین‌ نخواهد کرد و در بذل‌ بقیه‌ نفوس‌ و اموال‌ در طریق‌ حفظ‌ استقلال‌ مملکت‌ که‌ اولین‌ وظیفه‌ دینیه‌ مسلمین‌ است‌ حاضر و مهیا خواهد بود. مقام‌ ریاست‌ روحانیه‌ اسلامیه‌ هم‌ در دفاع‌ از حوزه‌ مسلمین‌ از هر نحو اقدامی‌ کوتاهی‌ نخواهد کرد.»[67]

در اعلامیه‌ فوق‌، آخوند مثل‌ همیشه‌ استقلال‌ مملکت‌ را مد نظر داشته‌ و نفوذ بیگانه‌ در ایران‌ را خلاف‌ و دفاع‌ از حوزه اسلامیه‌ را واجب‌ می‌شمارد قبل‌ از آنکه‌ خبر اولتیماتوم‌ دوم‌ روس‌ مبنی‌ بر چهل‌ و هشت‌ ساعت‌ مهلت‌ به‌ نجف‌ برسد آخوند خراسانی و ملا عبدالله مازندرانی، طی تلگرافی به سفیر ایران در روسیه نوشتند که «...تجاوزات عسکر روس و مداخله در امور داخله ایران و انکسار خاطر مسلمانان، مقام ریاست کبرای اسلامیت را داغ‌دار نموده و گمان نمی‌کنم اولیای بابصیرت دولت بهیه روس نتایج وخیمه جلب نفرت ایرانیان و پایمال کردن حسیات بیدار شده یک ملت را با منافع ملت معظمه روس قابل تألیف ندانند. مستدعی است محض محافظه حسن جوار، امر و مقرر فرمایند بدون مزاحمت و تولید اشکال، عساکر روس را معاودت داده، زیاده بر آن، عزت نفس مسلمانان را تحقیر نکنند...»[68]

شاهدان‌ ماجرا، جنب‌ و جوش‌ خاصی‌ را در میان‌ شیعیان‌ عراق‌ و نجف‌ گزارش‌ داده‌اند. مردم‌ هر روز در منزل‌ مراجع‌ اجتماع‌ کرده‌ و از آنان‌ می‌خواستند که‌ خارجیان‌ را بر سر جای‌ خود نشانند.

 

مبارزه‌ منفی‌ یا تحریم‌ کالای‌ اجنبی‌

اقدام‌ بعدی‌ آخوند و همکارانش‌ فتوای‌ تحریم‌ کالاهای‌ روس‌ در ایران‌ بود. علمای‌ استرآباد (گرگان) درباره‌ مصارف‌ کالای‌ خارجی‌ و خصوصاً روسیه‌ استفتایی‌ از علمای‌ نجف‌ نمودند. آخوند و مازندرانی‌ در پاسخ‌ مطالب‌ مهمی‌ را متذکر شدند و تحلیل‌ خود را از اوضاع‌ جاری‌ در آن‌ بیان‌ داشتند:

«.... عموم‌ غیرتمندان‌ اسلامی‌ و پیروان‌ حضرت‌ خاتم‌ النبین‌(ص‌)... البته‌ این‌ معنی‌ را تا به‌ حال‌ فهمیدند و به‌ رأی‌‌العین‌ می‌بینند که‌ استعمال‌ امتعه‌ خارجی‌ در بلاد اسلامیه‌ تا به‌ حال‌ به‌ چه‌ درجه‌ موجب‌ ذهاب‌ ثروت‌ مملکت‌ و نسخ‌ منابع‌ داخله‌ و فقر و فلاکت‌ ملت‌ و تسلط‌ کفار شده‌... بقاء سالدات‌ [سربازان] روس‌ به‌ بهانه‌ حفظ‌ تجارت‌ روسیه‌ در ایران‌، تدریجاً به‌ کنیسه‌ شدن‌ مساجد و تبدیل‌ اذان‌ به‌ ناقوس‌ و پامال‌ شدن‌ روضه‌ منوره‌ حضرت‌ ثامن‌‌الائمه‌ صلوات‌الله علیهم‌ خدای‌ نخواسته‌ مؤدی‌ خواهد بود... عموم‌ آقایان‌ علما و امراء و تجار محترم‌ و طبقات‌ غیرتمندان‌ اسلامی‌ تمام‌ این‌ مفاسد را نصب‌العین‌ خود فرموده‌ به‌ همان‌ فطرت‌ پاک‌ ایمانی‌ و به‌ شرافت‌ طبع‌ اسلامی‌ پرستی‌ از این‌ امتعه‌ خبیثه‌ و فصول‌ عیش‌ ـ که‌ موجب‌ ذهاب‌ دین‌ مبین‌ و استیلای‌ کفر بر ممالک‌ اسلامیه‌ است‌ ـ با عزمی‌ راسخ‌ و جزمی‌ ثابت‌ به کلی‌ اغماض[نمایند]، [و] در فوز به‌ فیض‌ این‌ جهاد اقتصادی‌ که‌ به‌ منزله جهاد و شهادت‌ در رکاب‌ امام‌ زمان‌ ارواحنا فداه‌ است‌، مسارعت‌ [پیشی‌گرفتن] و بر همدیگر مسابقت‌ خواهند فرمود...»[69]

آخوند در این‌ فتوا، از اصطلاح‌ جهاد اقتصادی‌ سخن‌ می‌راند و آن‌ را برابر با جهاد در رکاب‌ امام‌ زمان‌ (عج‌) می‌شمارد.

در ادامه تصمیمات‌ مهمی‌ در نجف‌ و در منزل‌ آخوند اتخاذ گردید. برنامه‌ مبارزه‌ با تعدیات‌ روس‌ و انگلیس‌ به‌ شرح‌ زیر اعلام‌ شد:


     با جمیع‌ علمای‌ نجف‌ و طلاب‌ و عشایر عرب‌، برای‌ جهاد به‌ سوی‌ ایران‌ حرکت‌ کنند.
    به وسیله‌ تلگراف‌ به‌ رؤسا و عشایر و ایلات‌، امر نمایند که‌ در مقام‌ حفظ‌ استقلال‌ ایران‌ برآمده‌، و خود را برای‌ نبرد و دفاع‌ از خاک‌ میهن‌ آماده‌ سازند.
    به‌ عموم‌ مسلمین‌ عالم‌ از هند و قفقاز و غیره‌، دستور دهند که‌ در تمام‌ ممالک‌، در یک‌ روز همه‌ با هم‌ دست‌ از کسب‌ و کار کشیده‌ و به‌ عنوان‌ همدردی‌ در یک‌ جا جمع‌ شوند و رفع‌ تعدیات‌ روس‌ و انگلیس‌ را از ایران‌ بخواهند.

سفیر روس‌ در بغداد به‌ وسیله‌ وکیل‌ خود تلاش‌ نمود که‌ آخوند را از فکر جهاد علیه‌ روس‌ باز دارد و طی‌ یادداشتی‌ موضوع‌ را کوچک‌ شمرده‌ و ریشه قضیه‌ را شوستر و اقدامات‌ او دانسته‌ است‌ و وعده‌ نموده‌ که‌ به‌ زودی‌ عساکر روس‌ کشور را تخلیه‌ خواهند نمود. یادداشتی‌ که‌ توسط‌ آخوند به‌ سفیر روس‌ ارسال‌ شده‌ حکایت‌ از عزمی‌ راسخ‌ برای‌ بسیج‌ مسلمانان‌ علیه‌ روس‌ دارد:

«... لازم‌ است‌ که‌ از دولت‌ متبوعه‌ خود خروج‌ عساکر را از خاک‌ ایران‌ بخواهند و آن‌ اولتیماتومی‌ که‌ اسباب‌ سلب‌ استقلال‌ و حاکمیت‌ ایران‌ است‌، پس‌ بگیرند والاّ چنانچه‌ بر حسب‌ تکلیف‌ شرعی‌ حکم‌ دفاع‌ و جهاد، به‌ عموم‌ مسلمین‌ روی‌ زمین‌ خاصه‌ ملت‌ متحده‌ ایران‌ داده‌ شد، صفحات‌ خاک‌ از خون‌ صدها میلیون‌ نفوس‌ رنگین‌ خواهد شد و صبر و تحمل‌ عموم‌ مسلمین‌ تمام‌ گشته‌، و تا یک‌ ورق‌ از قرآن‌ چنین‌ بین‌ مسلمین‌ موجود است‌، مغلوب‌ نخواهند شد و خود ما علمای‌ مجتهدین‌ ملت‌ حاضریم‌ که‌ تا آخرین‌ قطره خون‌ خود را در راه‌ حفظ‌ مملکت‌ و ملت‌ ایران‌ فدا سازیم‌ و مسئولیت‌ ریختن‌ این‌ خون‌های‌ ناحق‌، و کشته‌شدن‌ نفوس‌ معصوم‌، بر ذمه کسانی‌ است‌ که‌ بدون‌ حق‌ معلوم‌، و سبب‌ صحیح‌ هجوم‌ بر خاک‌ میهن‌ کرده‌، خواهد بود..»[70]

آخوند به‌ دنبال‌ ارسال‌ یادداشت‌ فوق‌، اقدام‌ به‌ تدوین‌ و ارسال‌ چندین‌ تلگراف‌ به‌ اشخاص‌ و مراکز و دول‌ عالم‌ نمود.

در تلگرافی‌ خطاب‌ به‌ مجلس‌ شورای‌ ملی‌ از ملت‌ ایران‌ خواست‌ که‌ «در تخلیص‌ ممالک‌ اسلامیه‌، سلطه‌ اجانب‌، با دولت‌ موافقت‌ نموده‌، بدنامی‌ ابدی‌ محو اسلام‌ را به‌ وسیله‌ رقابت‌ و نفاق‌های‌ داخلی‌ و اغراض‌ شخصیه‌ و جنگ‌های‌ خانگی‌ بر خود روا ندارند.» در تلگراف‌ بعدی‌ خطاب‌ به‌ امرا و رؤسای‌ عشایر فتوا به‌ جهاد داده‌ است: «... الیوم‌ کلمه‌ طیبه‌ اسلام‌ در معرض‌ ذهاب‌ ابدی‌ و دفاع‌ به‌ مال‌ و جان‌ و ثبات‌ تا آخرین‌ نفس‌ بر تمام‌ مسلمین‌ واجب‌ است.» [71]

آخوند در یک‌ تلگراف‌ مبسوط‌ خطاب‌ به‌ امپراتور روسیه‌ خواستار اعاده‌ قشون‌ روسیه‌ از ایران‌ و رفع‌ ظلم‌ و تجاوز از ملت‌ ایران‌ گردید. در نامه‌ دیگری‌ که‌ آخوند به‌ تمام‌ «دول‌ متمدنه‌ عالم‌« فرستاد ضمن‌ اشاره‌ به‌ فجایع‌ روس‌ها از زمان‌ به‌ توپ‌ بستن‌ مجلس‌ تا داستان‌ اولتیماتوم‌، حمله‌ شدیدی‌ به‌ سیاست‌ تجاوز مآبانه‌ انگلیسی‌ها در ایران‌ نموده‌ و آنان‌ را همچون‌ روس‌ها در یک‌ ردیف‌ نشان‌ داده‌ است. [72]

 

حرکت‌ علمای‌ نجف‌ به‌ سمت‌ ایران‌

حق شکنی دول روس و انگلیس و عدم توجه سایر ممالک به ستمی که آن‌ها در حق ملت ایران روا داشتند قلب آخوند را سخت جریحه‌دار و او را خشمگین ساخته بود. همین امر علمای‌ نجف‌ را بر آن‌ داشت‌ که‌ حرف‌ آخر را زده‌ و علاوه‌ بر صدور فتوای‌ جهاد، در یک‌ همایش‌ عظیم‌ مردمی‌، اقدام‌ به‌ حرکت‌ دسته‌ جمعی‌ به‌ سوی‌ ایران‌ نمایند. حرکتی‌ که‌ هدف‌ آن‌، جهاد مقدس‌ با تجاوزگران‌ روس‌ بود.

آخوند خراسانی‌ قبل‌ از حرکت‌ به‌ سوی‌ ایران‌، با صدور اعلامیه‌ای‌ خطاب‌ به‌ «همه مسلمین» به‌ توضیح‌ اوضاع‌ جهان‌ اسلام‌ پرداخته‌ و از آنان‌ خواستند که‌ در این‌ شرایط‌ حساس‌، که‌ دول‌ خارجی‌ به‌ قلمرو اسلامی‌ دست‌اندازی‌ نموده‌اند، از اختلافات‌ و پراکندگی‌ پرهیز نموده‌ و همچون‌ ید واحده‌ای‌ به‌ دفاع‌ از کیان‌ اسلام‌ برخیزند:

«... از یک‌ طرف‌ ایتالیا به‌ طرابلس‌ و از طرف‌ دیگر روس‌ و انگلیس‌ به‌ شمال‌ و جنوب‌ ایران‌ قشون‌ وارد نموده‌اند. اندک‌ تسامح‌ موجب‌ ذهاب‌ اسلام‌ است‌... بر قاطبه مسلمین‌ و صاحبان‌ فطرت‌ اسلامیت‌ و عرق‌ دیانت‌،» خصوصاً عشایر ایلات‌ با حمیّت‌، واجب‌ عینی‌ است‌ که‌ در مقام‌ دفاع‌ از بیضه‌ی‌ اسلام‌ و رفع‌ حملات‌ ظالمانه‌ صلیبیان‌، که‌ بالضرور الدینیه‌، از اهم‌ فرایض‌ دینیه‌ است‌، اتفاق‌ و اتحاد حقیقی‌ نموده‌، از تمام‌ اغراض‌ شخصی‌، که‌ منشای‌ این‌ همه‌ خرابی‌هاست‌، اغماض‌ نمایند...»[73]

 

صدور فتوای‌ جهاد

آخوند در پس‌ اعلامیه‌ مذکور، تلگراف‌ مهمی‌ به‌ مؤتمن‌الملک‌ رئیس‌ مجلس‌ به‌ شرح‌ زیر صادر نمود:

«مقام‌ محترم‌ جناب‌ مؤتمن‌ الملک‌ رئیس‌ مجلس‌ شورای‌ ملی‌

حکم‌ جهاد و دفاع‌ به‌ عموم‌ مسلمین‌ ایران‌ و غیره‌ داده‌ شد. امروز به‌ حکم‌ عقل‌ و شرع‌ عفو عمومی‌ و جلب‌ قلوب‌ لازم‌، البته‌ مبادرت‌ در اعلان‌ آن‌ فرموده‌ داعیان‌ هم‌ در خارج‌، عازم‌ حرکت‌ هستیم‌ بعون‌ الله تعالی.» [74]

افرادی‌ که‌ در نجف‌ ناظر بر قضایا بودند، شور و حالی‌ وصف‌ ناشدنی‌ از حالات‌ مردم‌ و حوزه‌های‌ علوم‌ دینی‌ به‌ دست‌ داده‌اند. پس از مخابره این تلگراف آخوند عزم خود را برای حرکت به سمت ایران جزم نمود و آگاهی برای تمام مسلمانان فرستاد. هر روز و هر شب شیوخ اعراب خدمتش می‌رسیدند و دست و پای او را می‌بوسیدند و آمادگی خود را برای جان‌فشانی در راه اسلام اعلام می‌داشتند.

نظام‌الدین‌زاده‌ از اشخاصی‌ است‌ که‌ شاهد بر ماجرا بوده‌‌ در خصوص‌ وضعیت‌ طلاب‌ متذکر شده‌ است:

«از یوم‌ وصول‌ تلگراف‌ اولتیماتوم‌ دادن‌ روس‌ و ادخال‌ قشون‌ خویش‌ به‌ ایران‌ حضرات‌ طلاب‌ را، شور غریبی‌ در سر و رگ‌ اسلامی‌ آن‌ها در حرکت‌ همه‌ روزه‌ در مسجد عمران‌ مجتمع‌ و در مقام‌ تهییج‌ یکدیگر بر دفاع‌ روسیان‌ نطق‌ها می‌دهند. روز به‌ روز بر کثرت‌ و جمعیت‌ آن‌ها افزوده‌ می‌شود. هنگامه‌ها دارند. امروز با جمعیت‌ بسیار خارج‌ از حدّ شمار با آلات‌ مهیجه‌ از بیرق‌ و علم‌ گریه‌ کنان‌ و شیون‌ زنان‌ وا اسلاما گویان‌ از مسجد مذکور به‌ قصد خانه‌ آقای‌ خراسانی‌ حرکت‌، صدای‌ وا اسلاما، وادیناه‌، وا شریعتا گوش‌ فلک‌ را کر می‌کرد و به‌ آواز بلند در سر بازار و در مجامع‌ مردم‌ می‌گفتند ایها المسلمون‌ وقت‌ اتحاد و اتفاق‌ است‌ باید همگی‌ در حفظ‌ اسلام‌ و استقلال‌ ایران‌ متفق‌ و همدست‌ و همراه‌ باشیم.»[75]

تلگرافی توسط آقایان محمدحسین حایری مازندرانی، ملا عبدالله مازندرانی، آخوند خراسانی و سید اسماعیل صدر با مضمون ذیل به خلیفه عثمانی فرستاده شد: «به سبب هجومی که از هر طرف بر اسلام شده... ماها به صفت ریاست مذهبیه بر هشتاد میلیون نفوس جعفری که در ایران و هندوستان و سایر نقاط است، متفقاً وجوب هجوم جهادی و دفاعی را حکم نمودیم و بر عموم مسلمین تجزیه اراقه دماء اسلام و صیانت دین محمد(ص) فرض عین است و به خاک پای پادشاه... اعلام می‌نماییم که دریغ نفرمایند از دادن لواء الحمد نبوی (ص) به مسلمانان که از اقطار عالم برای دفاع جمع خواهند شد... استرحام می‌شود که به مقتضای شریعت و شأن خلافت فرمان بفرمایید.»[76]

آقایان شیخ‌الشریعه، حایری مازندرانی، ملا عبدالله مازندرانی، خراسانی و صدر تلگرافی با مضمون ذیل به مطبوعات استانبول ارسال کردند: «در علیّه انجمن سعادت ایرانیان، جریده شمس، ینی، اقدام، طنین، ترجمان، جمعیت، ژون ترک، علمدار، العدل، الحضاره، مدیر آژانس عثمانی... مسلک استیلاکارانه و حریصانه که ایتالیا و روس در ویران نمودن طرابلس و ایران و استعباد و اذلال مسلمانان و ضبط اراضی مقدسه و اسلام تعقیب می‌نمایند، بر همه کس آشکار شده است... اگر خدای نکرده استقلال و شرافت قومیت و ملّیت ایران دچار محو و اضمحلال شود، ضربه مهلکی بر عالم اسلامیت خواهد بود. این دو دولت بدخواه در مقام تقطیع ممالک اسلامی هستند... بنابراین ما که علمای اسلامیه هستیم... محض استخلاص ایران و محافظه حقیقت دیانت و شرافت ملّیّه اسلامیه به عموم مسلمانان ایران حکم وجوب دفاع اعلان، و به واسطه جراید ملّیّه شما به عموم مسلمانان کره ارض ابلاغ و بیان می‌نماییم که مسلمانان بدانند که ما... به ریختن آخرین قطره خون خود در مقام حفظ اسلام و وطن اسلامی حاضر هستیم.»[77]

در جلسه‌ای که در منزل آقای سید اسماعیل صدر با حضور علما و طلاب برگزار شد، مقرر شد که علما و مردم از همه شهرها به عنوان اعتراض به اردوگاه کاظمیه مهاجرت کنند. انتشار این خبر اضطراب دولت ایران را ــ که آماده جهاد با روس نبود و آن را به صلاح نمی‌دید ــ سبب شد. ازاین‌رو وثوق‌الدوله تلگرافی از تهران به علمای عتبات ارسال، و طی آن درخواست کرد که علما حرکت نکنند، اما آخوند خراسانی بی‌درنگ فرمود: «از حرکت صرف‌نظر نمی‌کنیم.»[78]

به‌ هر تقدیر علما بعد از فراهم‌ کردن‌ تمهیدات‌ لازم‌، قرار بر این‌ شد که‌ عصر روز سه‌شنبه‌ بیستم‌ ذی‌الحجه/ 20 آذر‌ به‌ سمت‌ مسجد سهله‌ در اطراف‌ نجف‌ حرکت‌ نموده‌ و از آنجا به‌ کربلا بروند و سپس‌ وارد بغداد شده‌ و در واقع‌ علما و مردم‌ دست‌ به‌ یک‌ راهپیمایی‌ عظیم‌ سیاسی‌ علیه‌ اقدامات‌ روس‌ بزنند. شب‌ بیستم‌ ذی‌‌الحجه‌ 1329ق/ 20 آذر 1290ش پس‌ از متفرق‌ شدن‌ مردم‌ و خلوت‌ شدن‌ منزل‌ آخوند وی‌ اظهار داشته‌ بود که‌ قصد دارد نماز صبح‌ را در حرم‌ حضرت‌ امیر (ع‌) به جا آورد و بدین‌ ترتیب‌ زیارت‌ وداع‌ را برگزار نماید.

 

مرگ‌ مشکوک‌ و ناکامی‌ نهضت‌

در سحرگاه سه‌شنبه 20 ذی‌الحجه 1329ق/ 20 آذر 1290ش در منزل خود برای ادای نافله شب برخاست ولی پیش از طلوع فجر دچار عارضه درد شدید سینه و سپس ضعف مفرط شد و در بامداد همان روز، پس از اقامه نماز صبح در 74 سالگی درگذشت. برخی به اشتباه مرگ او را در 21 ذی‌الحجه/ 21 آذر دانسته‌اند.[79]

رحلت آخوند را چنین گزارش داده‌اند: آخوند در نیمه‌های‌ شبی ‌که بنا داشت فردا صبح عازم ایران گردد پس‌ از به جا آوردن‌ تهجد و نماز شب‌، ناگهان‌ حالش‌ منقلب‌ شد و بدنش‌ رو به‌ سردی‌ رفت‌. در همان‌ حال‌ اصرار ورزیده‌ که‌ حرکت‌ به‌ سمت‌ مسجد سهله‌ به‌ هر قیمتی‌ بایستی‌ انجام‌ گیرد. با شدت‌ گرفتن‌ حال‌ آخوند، اطرافیان‌ سراسیمه‌ دو پزشک‌ بر بالین‌ او حاضر می‌سازند. در حالی‌ که‌ نیم‌ ساعت‌ به‌ طلوع‌ آفتاب‌ باقی‌ مانده‌ بود، آخوند جان‌ به‌ جان‌ آفرین‌ تسلیم‌ نمود و دکترها تقریر نمودند که‌ مرض‌ او خناق‌ قلبی‌ (سکته‌ قلبی‌) بوده‌ است. در همان‌ زمان‌ بسیاری‌ مرگ‌ آخوند را عادی‌ و طبیعی‌ ندانسته‌ بلکه‌ آن‌ را به‌ عمّال‌ روس‌ نسبت‌ دادند.[80] هم‌چنان که بعضی از پزشکان گفتند: احتمال دارد قبلاً در غذای او سمی ریخته بودند که منجر به ایست قلبی گردید.[81]

نوه‌ آخوند خراسانی‌ از قول‌ میرزا مهدی‌ فرزند آخوند نقل‌ کرده‌ است‌ که‌ سه‌ هفته‌ قبل‌ از مرگ‌ آخوند، بعضی‌ به‌ او خبر داده‌ بودند که‌ مراکزی‌ درصدد قتل‌ آخوند به‌ نحو زیرکانه‌ و مرموز می‌باشند و آخوند پاسخ‌ داده‌ بود که‌ کسی‌ در این‌ فکر نیست.[82]

آیت‌الله نجفی قوچانی در سبب مرگ آخوند نوشته است: «غالب اطباء و حدس غالب ناس بر این بود که آن بزرگوار را مسموم نموده‌اند و از بعضی قرائن حدس زده می‌شد که در کربلا در عرفه که مشرف شده بود مسمومش نمودند؛ چون بعد از مراجعت از کربلا فی‌الجمله ضعفی بر آن بزرگوار مستولی می‌شد و خودش هم گاهی می‌فرمود که من خودم را مزاجاً غیرسابق احساس می‌کنم... در سبب فوت آن جناب، بنده حدس قوی دارم که تراکم غصه و حزن بود از اهتمام و جدیت کفر در اضمحلال ممالک اسلامی که مقدمه ذهاب اسلام است... ازاین‌رو، نقل شده چند شبی حضرت آیت‌الله سحرها قرآن به سر می‌گرفت و مرگ خود را از خدا می‌خواست.»[83]

سلیم الحسنی نیز نوشته است: «مرگ نابهنگام آخوند خراسانی، اتهام‌هایی را متوجه روس و انگلیس کرد؛ چرا که در واقع، رحلت او هدف مشترکی برای روسیه، انگلیس و حتی حکومت ایران دربرداشت. آنچه ما را وادار می‌کند تا ایران را نیز در شمار متهمان قرار دهیم، این است که آخوند خراسانی به دنبال ورود به ایران و بیرون راندن روس‌ها، هدف دیگری را مطمح نظر داشت که همانا بازگرداندن مشروطیت به مسیر صحیح آن، پس از اینکه در کژراهه قرار گرفته، بود. بر مبنای این دیدگاه، چنین می‌نماید که طرح آخوند خراسانی تهدیدی یکسان علیه روسیه، بریتانیا و ایران به‌شمار می‌آمد، هر چند که انگیزه‌های سه گروه با یکدیگر متفاوت است... . هیچ سند تاریخی آشکاری درباره مرگ ناگهانی آخوند خراسانی وجود ندارد که حاکی از آن باشد ارتحال وی طبیعی بوده و یا اینکه او را به قتل رسانده‌اند.»[84]

کسروی‌ پیامد مرگ‌ آخوند و اثرات‌ آن‌ را در روند جنبش‌ ضد روس‌ بازگو نموده‌ است: در بیست‌ و یک‌ آذر ماه‌ خبر مرگ‌ آخوند خراسانی‌ رسید. چنان‌که‌ گفتیم‌ این‌ مرد پیشوا با حاج‌ شیخ‌ مازندرانی‌ و دیگران‌ فتوای‌ جهاد دادند و خودشان‌ آماده‌ به‌ آمدن‌ می‌شدند و انبوهی‌ از ایرانیان‌ از کربلا و نجف‌ و دیگر شهرهای‌ عراق‌ به‌ جنبش‌ آمده‌ همراه‌ ایشان‌ روانه‌ ایران‌ می‌گردیدند و این‌ آگاهی‌ به‌ همه‌ جا رسیده‌ از بسیاری‌ از شهرها تلگراف‌ فرستاده‌ از جنبش‌ علما شادمانی‌ می‌نمودند. حاج‌ شیخ‌ مازندرانی‌ و دیگران‌ تا کربلا پیش‌ آمده‌ و در آنجا چشم‌ به‌ راه‌ آخوند داشتند که‌ ناگهان‌ روز بیست‌ و یک‌ آذر خبر مرگ‌ او را دریافتند.... از این‌ پیشامد جنبش‌ عراق‌ فرو نشست‌ و پس‌ از آخوند کسی‌ که‌ جای‌ او را گیرد، نبود. از این‌ سوی‌ در ایران‌ نیز در همه‌ جا این‌ خبر پر و بال‌ مردم‌ را شکست‌ و شاید از آن‌ روز بود که‌ جوش‌ و خروش‌ رو به‌ کاستن‌ گذاشت.[85]

 

تشییع و خاکسپاری

به محض انتشار خبر رحلت آخوند، هنوز آفتاب طلوع نکرده بود که خانه و اطراف خانه آن مرحوم، مملو از جمعیت شد. به طوری که گفته‌اند از شدت کثرت جمعیت مردم در خانه و اطراف آن از کوچه و بازار جای سوزن انداختن نبود. الباقی مردم دکان‌ها را بسته و دسته دسته خود را به سوی دروازه شهر رسانده در انتظار آمدن جنازه ماندند. جنازه آن مرحوم را جماعتی از طلاب در تابوتی حمل کرده، داخل تخت نموده و عمامه آن مرحوم را چنانچه مرسوم است بر سر تخت گذاشتند. در همین حال صدای ضجه مردم به یکباره بلند شد. باران شدت کرده بود و لباس‌های مردم تر و زمین خیس شده بود. با این حال تمام مجاورین و مسافرین از دوست و دشمن برای تشییع حاضر شده بودند. با احترام تمام جنازه از دروازه کوفه خارج شد. با وجود وسعت صحرای نجف مردم در عبور و مرور مزاحم یک‌دیگر بودند. عموم مردم از مأمورین حکومتی تا نظامیان و ژاندرام صف کشیده و با احترام دستمال به دست گرفته و گریه می‌کردند. جمعیت حاضر در تشییع را بالای صد هزار نفر گزارش کرده‌اند. پس از غسل و تشییع بسیار با شکوه، آیت‌الله عبداللّه مازندرانی بر پیکر آن عالم بزرگ نماز گزارد سپس پیکر وی در مقبره میرزاحبیب‌اللّه رشتی واقع در صحن حرم امام علی علیه‌السلام به خاک سپرده شد.

علاوه بر عراق خبر ارتحال ملامحمد کاظم خراسانی در ایران و در همه شهرها نیز عمیقاً تأثیرگذار بود. در تهران دولت، و در تبریز انجمن ایالتی، و در دیگر شهرها مراسم بسیار با شکوهی بر پا نمودند و به سوگواری برخاستند. در مشهد مردم خراسان بازار را تعطیل و دیوارهای صحن مطهر و گلدسته‌ها و حتی روپوش مطهر مرقد حضرت امام رضا علیه‌السلام را سیاه‌پوش کردند. در تهران برای تجلیل از آن عالم بزرگوار تمام دکان‌ها تا سه روز تعطیل و مانند ایام عاشورا در تمام خیابان‌ها دسته‌های سینه‌زنی روان شد. در مسجد شاه، احمدشاه مجلس یاد بود با شکوهی بر پا ساخت و روز سوم خودش در مجلس فاتحه شرکت کرد.

در مجلس شورای ملی، رئیس مجلس، مؤتمن‌الملک فقدان آخوند را فقدان «رکن اعظم مملکت» و یک مصیبت بزرگ برای عالم اسلام دانست و افزود «به واسطه رحلت این شخص بزرگ صدمه و مصیبت عظمی به مملکت و مشروطیت و ملیون وارد آمده است.» رئیس مجلس شورای ملی ایران به احترام فوت آخوند آن جلسه مجلس را که یک ربع بیشتر طول نکشید را تعطیل کرد.

سرایندگان نامدار عرب اشعار بلندی در سوگ آخوند سروده و خصلت‌های برجسته او را ستوده و از ایشان به نام «اباالاحرار» یعنی «پدر آزادگان» یاد کرده‌اند. مشهورترین مرثیه فارسی در رثای آخوند خراسانی، سروده سید اشرف الدین قزوینی مشهور به نسیم شمال است که در رحلت آن مرجع بلند پایه سروده است.[86]

به هر حال رحلت نابهنگام آخوند ملامحمد کاظم خراسانی و انتشار خبر آن در آستانه حرکت جهادی علما و مراجع عراق به سوی ایران، علاوه بر اینکه طرح حرکت علما و مراجع مقیم عراق به سوی ایران را بلاموضوع ساخت، دولت و مجلس ایران را نیز از تداوم ایستادگی در برابر روس‌ها و انگلیسی‌های متجاوز نومید کرد و مقدمه پذیرش اولتیماتوم مذکور و تعطیلی مجلس دوم شورای ملی و به عبارت بهتر وارد آمدن لطمات و آسیب‌های جدی و جبران‌ناپذیر بر همان نظام نیم‌بند مشروطه در ایران را فراهم کرد.[87]

 

پی‌نوشت‌ها:

[1] . دانشنامه جهان اسلام: خ، خانه - خلعت (جلد 15)، زیرنظر غلامعلی حدادعادل، ناشر: بنیاد دایره‌المعارف اسلامی، 1390، ص 317.

[2] . کفائی خراسانی، میرزا عبدالرضا، بیان و شرح مختصری از حیات و شخصیت آحوند ملامحمد کاظم خراسانی، نشریه دانشکده الهیات مشهد، شماره 35 و 36، بهار و تابستان 76، ص 13.

[3] . سماک امانی، محمدرضا؛ آخوند خراسانی و پیشوایی مشروطه، کیهان فرهنگی دی 1381 - شماره 195، ص 46.

[4] . در مورد علت نام‌گذاری آخوند خراسانی آمده است: محمدکاظم بارها به کربلا رفت و به زیارت امام حسین علیه السلام نایل شد. در یکی از این سفرها پس از زیارت، در درس آخوند محمدحسین فاضل اردکانی شرکت کرد. آخوند اردکانی نظر شیخ مرتضی انصاری را در مسأله‌ای بیان و سپس بر نظر او چند اشکال کرد. اشکال‌ها درست بود. آخوند پس از برگشت به نجف و شرکت در درس شیخ انصاری، اشکال‌های اردکانی را به استاد بازگو کرد. شیخ انصاری یکی از اشکال‌ها را پذیرفت اما اشکال دوم را رد کرد. آخوند به دفاع از اشکال دوم اردکانی پرداخت و استاد دوباره پاسخ گفت اما آخوند دفاعیه استاد را قانع کننده ندانست و بار دیگر اشکال را با بیانی تازه مطرح کرد. گفت و شنود شاگرد و استاد به درازا کشید. صدها طلبه که در درس شیخ انصاری شرکت داشتند، در شگفت بودند که چگونه طلبه‌ای جوان که 25 سال بیش نداشت و کمتر از سه سال بود که به درس شیخ انصاری راه یافته، بی‌محابا با دلیل‌های قوی به استاد اشکال می‌کند. یکی از طلاب به دیگران گفت: این آخوند (آخوند خراسانی ) را ببینید که دارد گفتار آن آخوند (آخوند اردکانی) را تایید می‌کند. از آن زمان به بعد در همه نجف او را با لقب «آخوند» صدا می‌کردند. نقل به مضمون از کتاب (مرگی در نور، پیشین، ص 62-64) با این حال عبدالرضا کفایی دلیل این انتساب را قبول ندارد و می‌گوید: «تمام روحانیون خاندان آخوند خراسانی از چند قرن قبل و از همان هرات به آخوند مشهور بوده‌اند... چنان که والد فقید مرحوم آخوند خراسانی هم به آخوند ملا حسین واعظ هروی مشهور و معروف است؛ این لقب آخوند خراسانی به سبب انتساب به این خاندان است.» گفتگو با آیت‌الله میرزا عبدالرضا کفایی خراسانی، سایت دبیرخانه کنگره بزرگداشت آخوند ملامحمدکاظم خراسانی.

[5] . مرگی در نور، پیشین، ص 20.

[6] . مجله وحید، سال 14، ش 3، ص 136. شناخت‌نامه آخوند خراسانی، ج 1، به کوشش مهدی مهریزی و هادی ربانی، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1390، ص 84.

[7] . رضا دوست، عصمت و اصغر منتظرالقائم، حیات علمی و فرهنگی و اجتماعی آخوند خراسانی، تاریخنامه خوارزمی، سال پنجم، شماره بیست و دوم، تابستان 1397، ص 63.

[8] . رفیعی، امیرتیمور و وزین، محمد، زندگی علمی و جایگاه آخوند خراسانی در زعامت حوزه علمیه نجف، فصلنامه علمی پژوهشی تاریخ، سال ششم، شماره 21، ص 117.

[9] . مرگی در نور، پیشین، ص 35 و 38.

[10] . همان، ص 35-36.

[11] . شکوری، ابوالفضل، سیره صالحان (زندگی نامه مصلح خود ساخته «آخوند ملا محمدکاظم خراسانی)، فصلنامه یاد، زمستان 1370 - شماره 25، ص 107.

[12] . زندگی علمی و جایگاه آخوند خراسانی در زعامت حوزه علمیه نجف، پیشین، ص 115.

[13] . از اساتید دیگر مرحوم آخوند خراسانی، عالم بزرگوار سید مهدی قزوینی حلی را نام ‌برده‌اند، ولی برخی معتقد هستند که این مطلب نادرست است زیرا او از شاگردان آخوند خراسانی بوده است و نه از اساتید او. برای مطالعه بیشتر ر.ک: سیره صالحان، پیشین، ص 108.

[14]. گفته‌اند روزی آخوند به سامرا رفت و پس از زیارت مرقد امام حسن عسکری و امام هادی علیهما‌السلام در درس استاد پیشین خود شرکت کرد. آخوند اشکالی به نظریه میرزای شیرازی وارد ساخت و استاد پاسخ گفت. آخوند اشکال را با بیانی دیگر تکرار کرد و استاد دوباره پاسخ داد.... پرسش و پاسخ ادامه یافت تا سرانجام آخوند به احترام استاد لب فرو بست. روز بعد میرزای شیرازی پیش از آغاز درس گفت: «در بحث دیروز، حق با آخوند بود!» آخوند خراسانی و پیشوایی مشروطه، پیشین، ص 47. از میرزای شیرازی نیز نقل شده که در وصف شاگرد خود گفته است: «ابتدای فکر آخوند، انتهای افکار دیگران است.» محمد شریف رازی، آثارالحجّه، ج ۲، ص ۱۷۱.

[15] . دایره‌المعارف بزرگ اسلامی، زیرنظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دایره‌المعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1369، ج 1، ص 151 - 152.

[16] آخوند خراسانی و پیشوایی مشروطه، پیشین، ص 47.

[17] . دایره‌المعارف بزرگ اسلامی، پیشین.

[18] . زندگی نامه مصلح خود ساخته «آخوند ملا محمد کاظم خراسانی»)، پیشین.

[19] . دایره‌المعارف تشیع، زیر نظر احمدصدر حاج سیدجوادی، کامران فانی و بهاءالدین خرمشاهی، تهران، مؤسسه دایره‌المعارف تشیع، چاپ دوم، 1372، ج 1، ص 14.

[20] . برای مطالعه بیشتر ر.ک، ذبیح‌زاده، علی نقی، مرجعیت دینی و فعالیت‌های سیاسی آیت‌اللّه آخوند خراسانی، مجله معرفت، شماره 55، ص 77-86.

[21] . ر.ک، مرگی در نور، پیشین، ص 128.

[22] . دایره‌المعارف بزرگ اسلامی، پیشین.

[23] . برای آشنایی بیشر، ر.ک: اباذری، عبدالرحیم ؛ مدارس آخوند خراسانی در نجف، فرهنگ زیارت زمستان 1390 - شماره 9، ص 117 تا 121.

[24] . دانشنامه جهان اسلام، پیشین.

[25] . مراجع تقلید، علما و شرکت اسلامیه، سایت پژوهشکده تاریخ معاصر.

[26] . شناخت‌نامه آخوند خراسانی، پیشین، ج 2، ص 138.

[27] . میرزا علی‌اصغرخان امین‌السلطان از مشاهیر و وزرای عهد قاجاریه در سال 1275ق/ 1237ش در تهران متولد شد. پدرش میرزا ابراهیم آقا امین‌السلطان از رجال دوره ناصری مقام وزارت داخله و دربار را به عهده داشت. وی در سال 1288ق /1250ش در زمان حیات پدرش، ملقب به «صاحب جمع» بود و سپس ملقب به «امین‌الملک» شد و پس از فوت پدر، مشاغل و مناصب او را عهده‌دار گردید. در سال 1300ق/ 1262ش با سمت وزیراعظم کارهای وزارت دربار و داخله به او محول شد و از آن پس ملقب به «امین‌السلطان» شد. امین‌السلطان جوان هنگام صدارت میرزا یوسف مستوفی‌الممالک کارهای صدارت را نیز در دست داشت و پس از فوت نامبرده، صدراعظم ناصرالدین شاه شد و تمام امور سیاسی و اداره کشور را در دست گرفت. در سال 1306ق/ 1268ش امین‌السلطان مقدمات سفر سوم ناصرالدین شاه به اروپا را فراهم ساخت و وی را همراهی کرد و در این سفر بود که امین‌السلطان در اعطای«امتیاز انحصار توتون و تنباکوی ایران» به ماژور تالبوت نقش مهمی را ایفا کرد. امین‌السلطان در مدت وزیراعظمیش در دوره ناصری غیر از امتیاز انحصار دخانیات ایران، امتیازات متعددی به بیگانگان داد از جمله: «قرارداد لاتاری»، «امتیاز کشتیرانی در رود کارون»، «تأسیس بانک شاهی» و «استخراج معادن» را به انگلیس داد. امین‌السلطان در دوران مظفرالدین شاه باعنوان «اتابک اعظم» صدراعظم ایران شد و تا آخر سال 1321ق/ 1282ش در این سمت باقی ماند. اتابک اعظم به منظور تأمین خواسته شاه جهت سفر به اروپا دست به دامن بانک استقراضی روس شد و از بانک مزبور مبلغ 5 /22 میلیون منات طلا با بهره 5% تقاضای وام نمود. ضمانت پرداخت این وام منوط به عواید گمرکی ایران به استثنای گمرکات فارس و بنادر جنوب بود. با واگذاری این وام عملاً شریان اقتصادی کشور تحت کنترل روس قرار گرفت و موجب اعتراض بازرگانان ایرانی قرار گرفت و بعدها این امر یکی از زمینه‌های انقلاب مشروطه را فراهم ساخت. ر.ک: رزیتا میری، میرزا علی‌اصغرخان امین‌السلطان، سایت پژوهشکده تاریخ معاصر.

[28] . حاج ‌میرزا حسین‌ خلیلی‌ تهرانی، فقیه‌ و مرجع‌ تقلید امامی‌ قرن‌ سیزدهم‌ و چهاردهم‌ و از رهبران‌ روحانی‌ نهضت‌ مشروطه ایران‌. وی‌ در 1230ق/ 1194ش در نجف‌ متولد شد. ابتدا نزد پدرش‌ حاج ‌میرزا خلیل‌، و برادرش‌ حاج‌ ملاعلی‌ درس‌ خواند و پس‌ از اتمام‌ مرحله‌ سطح‌، در محضر محمدحسن‌ نجفی‌ و بعد از وفات‌ او در محضر شیخ مرتضی‌ انصاری‌ تحصیل‌ کرد و از آنان‌ و برخی‌ دیگر از علما، از جمله‌ زین‌العابدین‌ گلپایگانی‌، اجازه روایت‌ گرفت. با آغاز نهضت‌ مشروطه‌، معظم‌له به همراه‌ آخوند خراسانی‌ و ملاعبداللّه‌ مازندرانی از آن‌ حمایت‌ نمود. این‌ سه‌ روحانی‌، که‌ بعد از وفات‌ میرزای‌ شیرازی‌ مرجعیت‌ شیعیان‌ را به‌عهده‌ داشتند، با نامه‌ها و پیام‌ها و ارشادهای‌ خود، سهم‌ مهمی‌ در پیروزی‌ نهضت‌ مشروطه‌ داشتند. هدف‌ آنان‌ از این‌ حمایت‌، که‌ آن‌ را از عمده‌ترین‌ عوامل‌ پیروزی‌ مشروطه‌ دانسته‌اند، حفظ‌ مذهب‌ اسلام‌ و از میان‌ برداشتن‌ حکومت‌ استبداد و کوتاه‌ کردن‌ دست‌ متجاوزان‌ خارجی‌ بود. پس‌ از به‌ توپ‌ بسته‌ شدن‌ مجلس‌ اول‌، آیت‌الله تهرانی‌ و دیگر علمای‌ ایرانی‌ مقیم‌ عراق‌، بر شدت‌ مبارزه خود با حکومت‌ استبدادی‌ و پشتیبانی‌ از مشروطه‌خواهان‌ افزودند. آیات عظام تهرانی‌ و خراسانی‌ و مازندرانی‌ طرد نمودن‌ محمدعلی‌ شاه‌ را از «اوجب‌ واجبات‌»، دادن‌ مالیات‌ به‌ گماشتگان‌ او را از «اعظم‌ محرّمات‌» و کوشش‌ در راه‌ استقرار مشروطه‌ را به‌ منزله‌ جهاد در رکاب‌ امام‌ زمان‌ دانستند. در زمان‌ استبداد صغیر، یکی‌ از مدارسی‌ که‌ تهرانی‌ در نجف‌ بنا نهاده‌ بود، محل‌ گردهمایی‌ ایرانیان‌ شد. معظم‌له‌ در شوال‌ 1326ق/ 1287ش در مسجد سهله‌ وفات‌ یافت‌ و پیکرش‌ تا نجف‌ تشییع‌ و در آنجا، کنار مدرسه‌ای‌ که‌ بنا نهاده‌ بود، دفن‌ شد. پس‌ از وفات‌ تهرانی، شایع‌ شد که‌ وی‌ با زهر مسموم‌ شده‌ است‌ و حتی‌ او را «ذبیح‌ اعظم‌» و «شهید اکبر» خواندند.ر.ک: دانشنامه جهان اسلام، زیر نظر غلامعلی حداد عادل، جلد 8 (تکاثر - تیه)، 1383، ص 756 تا 758.

[29] . تیموری، ابراهیم، عصر بی‌خبری یا تاریخ امتیازات در ایران، تهران، چاپ اقبال، 1332، ص 78-79.

[30] . به دلیل آن که مظفرالدین شاه در خارج کشور به سر می‌برد، اداره امور در این زمان به محمدعلی میرزا ولیعهد سپرده شده بود.

[31] . شریف کاشانی، محمد مهدی، واقعات اتفاقیه در روزگار، به کوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، ج 1، چ 1، تهران: نشر تاریخ ایران، 1362، ص 24 و 25.

[32] . آیت‌الله‌ ملاعبدالله‌ مازندرانی‌ از مراجع و رهبران مشروطیت ایران در قرن سیزدهم و چهاردهم هجری است. در جنبش مشروطیت ایران و مخالفت با رژیم استبدادی، همراه و همگام با آخوند خراسانی و حاج میرزا حسین خلیلی تهرانی با ارسال نامه و تلگرام برای رهبران دینی و سیاسی ایران این جنبش را تأیید کردند و به دفاع از مشروطه‌خواهان پرداخته و با نشر اعلامیه‌های روشنگرانه نسبت به رویدادهای سیاسی و اجتماعی آن دوران موضع‌گیری ‌نمودند. پس از صدور فرمان مشروطیت و افتتاح مجلس شورای ملی، ایشان به همراه آیات عظام طی نامه‌ای گشایش مجلس را تبریک گفتند و با تأکید بر التزام به قوانین مجلس ضرورت پشتیبانی از آن را اعلام می‌کردند. با این حال گفته‌اند: بعد از استقرار مشروطه در ایران با توجه به اخباری که از کارها و تصرفات نادرست حکومتگران در امور کشور می‌رسید، این شیخ بزرگوار دچار غم و اندوه فراوان گردید. وی مدتی پس از درگذشت آخوند خراسانی در 22 آبان 1291 در نجف اشرف درگذشت و در مقبره شیخ جعفر شوشتری دفن شد. ر.ک: خدابخشی، امین، نگاهی به زندگی سیاسی آیت‌الله‌ ملاعبدالله‌ مازندرانی‌، سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

[33] . حجج اسلام دامت برکاتهم، تلگراف اخبار موحش از طهران رسید موچب پریشانی فوق‌العاده گردید. مطالب چیست؟ عاجلاً اطلاع بدهید، تا اقدامات لازمه بنماییم. تاریخ بیداری ایرانیان، ص 549 و 550.

[34] . تاریخ بیداری ایرانیان، بخش 2، پیشین، ص 289.

[35] . نجفی قوچانی، حسن، برگی از تاریخ معاصر (حیات الاسلام فی احوال آیه‌الملک العلام)، به تصحیح ر.ع. شاکری، چ 1، تهران: نشر هفت، 1378، ص 23 – 25.

[36] . تاریخ بیداری ایرانیان، بخش دوم، همان، ص 66 و 67.

[37] . مرگی در نور، پیشین، ص 181-182.

[38] . کسروی، احمد، تاریخ مشروطه ایران، چ 19، تهران: امیر کبیر، 1378، ص 411 و 412.

[39] . همان، ص 376.

[40] . همان، ص 382.

[41] . همان.

[42] . برگی از تاریخ معاصر، پیشین، ص 26و 27.

[43] . همان، ص 29 - 31.

[44] . جلال‌الدین مؤیدالاسلام: روزنامه حبل المتین، شماره 105، بیست و دوم رجب 1325؛ به نقل از عبدالحسین مجیدکفایی: مرگی در نور، ص 209 - 212. به دلیل جعل و سانسور برخی تلگراف‌های آخوند خراسانی و دو فقیه بلند مرتبه مشروطه‌خواه نجف، نه می‌توان به همه تلگراف‌ها یا نامه‌های منتسب به آن‌ها یقین داشت و نه اطمینان به نشر و پخش هر آن چه آن‌ها ارسال کرده بودند. به عنوان نمونه در یکی از تلگراف‌های منسوب به مراجع ثلاثه که در اواخر سال 1325ق/ 1286ش (بعد از واقعه میدان توپخانه) منتشر شد، چنین آمده است: «نوری، چون مخل به آسایش و مفسد است، تصرفش در امور حرام است»؛ چنان که کسروی می‌نویسد، از این تلگراف، در مرکز اسناد یا مجلس، اثری به دست نیامده است. (شناخت‌نامه آخوند خراسانی، ج 1، پیشین، ص 151) اساساً صدور حکمی این چنین، از سوی یک مجتهد در مورد مجتهد دیگری که به دلیل شناخت متغایر، عملکرد دیگری دارد، قابل تأمل و در موضع انکار است. جهت تفصیل بحث در این خصوص ر.ک: مهدی انصاری: شیخ فضل‌الله نوری و مشروطیت، ص 309 - 315. تفصیل و مشروح اعلامیه‌های علما در کتاب مکتوبات و بیانات سیاسی و اجتماعی علمای شیعه، آقای دکتر محمدحسن رجبی آمده است.

[45] . برگی از تاریخ معاصر، پیشین، ص 31.

[46] . روز دوم تیر ماه 1287ش به دستور محمدعلی شاه، گلوله‌های آتشین ساختمان مجلس را نشانه گرفت. عده زیادی از مشروطه‌خواهان دستگیر و در باغشاه به زنجیر کشیده شدند. روزنامه‌ها توقیف و انجمن‌های ایالتی و ولایتی بسته شدند تا بدین ترتیب دوره موسوم به استبداد صغیر در تاریخ مشروطه‌خواهی در ایران آغاز شود. اگر چه انحلال موقت مجلس با حمایت قدرت‌های خارجی روس و انگلیس برای مدت کوتاهی محقق شد، ولی قیام‌هایی که توسط مردم آزادی‌خواه ایران در تبریز، گیلان، اصفهان، مشهد و دیگر نقاط کشور رخ داد، در مدتی کمتر از یک سال طومار این اختناق را در هم پیچید و با تصرف تهران توسط مشروطه‌خواهان در تیر ماه 1288 خورشیدی، محمدعلی شاه از سلطنت خلع و تبعید گردید.

[47] . شناخت‌نامه آخوند خراسانی، ج 2، پیشین، ص 157-158.

[48] . همان، ج 1، ص 118.

[49] . «... این خدام شرع انور را به آن چه مهما امکن از اعلان آن به قاطبه مسلمین ایران و غیرها تحذر داریم، ناچار نفرمایند.» تاریخ بیداری ایرانیان، بخش دوم، پیشین، ص 187 و 188.

[50] . شناخت‌نامه آخوند خراسانی، ج 2، پیشین، ص 157.

[51] . مرگی در نور، پیشین، ص 141.

[52] . تاریخ بیداری ایرانیان، بخش دوم، همان، ص 232 و 233.

[53] . شناخت‌نامه آخوند خراسانی، ج 2، پیشین، ص 158.

[54] . تاریخ بیداری ایرانیان، بخش دوم، پیشین، ص 352-353.

[55] . آیت‌الله میرزا محمدحسین نایینی در رساله تنبیه الامه و تنزیه المله، سلطنت را به دو قسم «تملیکیه» و «مقیده» تقسیم کرده، قسم اول را بر بندگی مردم در مقابل پادشاه مبتنی دانست و قسم دوم را بر آزادی و مساوات. از نظر نایینی، در حکومت تملیکیه یا استبدادیه، سه نوع غصب وجود دارد: 1. «اغتصاب ردای کبریایی»؛ 2. «اغتصاب و ظلم به ناحیه مقدسه امامت »؛ 3. «اغتصاب رقاب و بلاد و ظلم درباره عباد»؛ اما در حکومت مقیده یا عادله، اگر معصوم یا نایب او حاکم باشد، هر سه نوع غصب و ظلم رفع می‌شود و اگر چنین نباشد (مانند زمان خود او) باز هم دو غصب و ظلم از میان رفته و فقط «مقام ولایت و امامت» غصب شده است که البته «با صدور اذن عمن له ولایه الاذن [فقیه جامع الشرایط] لباس مشروعیت هم تواند پوشید و از اغتصاب و ظلم به مقام امامت و ولایت هم به وسیله اذن مذکور، خارج تواند شد. آخوند خراسانی در تقریظ خود بر این رساله، سزاوار می‌داند که (مؤمنین)، «به تعلیم و تعلم و تفهیم آن، ماخوذ بودن اصول مشروطه را از شریعت محققه، استفاده» کنند. شناخت‌نامه آخوند خراسانی، ج 2، پیشین، ص 159-160.

[56] . میرزا محمداسماعیل محلاتی ابتدا دو رساله کوتاه را در دفاع از مشروعیت مشروطه به نگارش درمی‌آورد. آخوند و مازندرانی بر مطالب او مهر تایید زده، می‌نویسند: شدت اهتمام و جهدمان در این بابت، فقط نه محض تقلیل ظلم و قطع ید تعدیات جائرین است، و بلکه غرض اصلی، حفظ بیضه اسلام و تخلیص ممالک از تسلط کفار است. آن را هم از بیانات مشروحه ایشان استفاده کنند. همان، ص 160.

[57] . ثبوت، اکبر؛ داستان شیخ و آخوند، مجله شهروند امروز، 1387 مرداد شماره 58، ص 114-115.

[58] . ملکزاده، مهدی، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، کتاب ششم، علمی، تهران، 1373، ص 1289ـ1292.

[59] . واقعات اتفاقیه در روزگار، پیشین، ص 645.

[60] . همان، ص 251-252.

[61] . روزنامه مجلس، سال سوم، شماره 63 (6 محرم 1328)، ص 3.

[62] . افشار، ایرج، (به کوشش)، اوراق تازه‌یاب مشروطیت و نقش تقی‌زاده، انتشارات جاویدان، تهران، 1359، ص 207ـ208.

[63] . حائری، عبدالحسین، اسناد روحانیت و مجلس، ج 1، کتابخانه موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، تهران، 1374، ص 13ـ16.

[64] . روزنامه مجلس، سال سوم، شماره140 (16 رجب 1328)، ص 2.

[65] . کسروی، احمد، تاریخ هیجده ساله آذربایجان،‌ بخش اول، تهران: امیرکبیر، 1371، ص 237 ــ 236.

[66] . مرگی در نور، پیشین، ص 247-248.

[67] . همان، ص 251.

[68] . همان، ص 252.

[69] . بهشتی سرشت، محسن، علما و اولتیماتوم روس (1329 ق)، پژوهشنامه متین، دوره 3، شماره 13 اسفند 1380، ص 62.

[70] . مرگی در نور، پیشین، ص 257.

[71] . علما و اولتیماتوم روس، پیشین، ص 66.

[72] . همان.

[73] . مرگی در نور، پیشین، ص 267.

[74] . همان، ص 268.

[75] . ر.ک: علما و اولتیماتوم روس، پیشین، ص 71.

[76] . ر.ک. رهدار، احمد، سهم علمای شیعه در پایداری ایران مقابل روسیه، ماهنامه زمانه شهریور 1387، شماره 72، ص 35-25.

[77] . همان.

[78] . همان.

[79] . دانشنامه جهان اسلام، پیشین. گزارش منابعی که وفات خراسانی را در بغداد پس از حرکت از نجف همراه لشکری بزرگ و مسلح نوشته‌اند و از انتقال جنازه وی به نجف خبر داده‌اند با توجه به گزارش‌های نزدیکان و شاگردان آخوند، قطعاً نادرست است. همان.

[80] . ر.ک: علما و اولتیماتوم روس، پیشین، ص 72.

[81] . شناخت‌نامه آخوند خراسانی، ج 2، پیشین، ص 61.

[82] .‌ مرگی در نور، پیشین، ص 280.

[83] . برگی از تاریخ معاصر، پیشین، ص 131 ــ 130.

[84] . الحسنی، سلیم، نقش علمای شیعه در رویارویی با استعمار، ترجمه محمد باهر، صفاءالدین تبرائیان، تهران: مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1378، ص 73 ــ 72.

[85] . تاریخ هیجده ساله آذربایجان، پیشین، ص 246.

[86] . دیشب ملکی می‌گفت در صورت انسـانی: «افسوس که از کف رفت آقای خراسانی»

ای قافلــه اسلام آن راهنمــا چون شــد                    تاریک شده آفاق آن شمع هدی چون شد

بی نور شده امکان آن شمع خدا چون شد                       کو آیت سبحانی؟ کـو عالم ربانی؟

                                    «افسوس که از کف رفت آقای خراسانی»

از یاد نخواهد رفت هرگز زحمات او                           انـدر ره مشروطـه دیـدن صدمــات او

از موجه استبــداد دیدن لطمات او                             آزادی ایران راست او بـاعث و او بـانی

                                    «افسوس که از کف رفت آقای خراسانی»

انـدر مه ذی الحجه در نیمه‌شبی نـاگـاه                   جان کرد به حق تسلیم با روح و دلی آگاه

زیرا که همان شب بود موعود به دعوتگاه                 شد غرقــه به نـور الله با عـارض نورانی

                                  «افسوس که از کف رفت آقای خراسانی»

ر.ک: مرگی در نور، پیشین، ص 307. همچنین برای اطلاع از بازتاب‌ها و تأثیرات رحلت آخوند خراسانی، ر.ک: همان، ص 295 تا 305.

[87] . ن.ک: شاهدی، مظفر، علما و مراجع مشروطه‌خواه؛ از آغاز دوره دوم مشروطیت تا رحلت آخوند خراسانی، فصلنامه ژرفاپژوه سال دوم زمستان 1394 و سال سوم بهار 1395 شماره 6 و 7، ص 129.



اجازه اجتهاد آخوند خراسانی به آیت‌الله سید حسین بروجردی، ص 1.


اجازه اجتهاد مرحوم آخوند خراسانی به شاگردش آیت‌الله سید حسین بروجردی. ص 2.


اجازه اجتهاد مرحوم آخوند خراسانی به شاگردش آیت‌الله سید عبدالوهاب صالح ضیابری (1256_1317ش)


اجازه اجتهاد مرحوم آخوند خراسانی به شیخ زین العابدین زنجانی. ص 1.


اجازه اجتهاد مرحوم آخوند خراسانی به شیخ زین العابدین زنجانی. ص 2.


اجازه اجتهاد و روایت از آخوند خراسانی به سید حسین مازندرانی بنافت


اطلاعیه تاریخی آخوند خراسانی در شماره 5 روزنامه خراسان


اعلامیه از سوی آخوند ملاکاظم خراسانی و مرجع عالی قدر شیخ عبدالله مازندرانی برای جلوگیری از بازگشت محمدعلی شاه


ترجمه انگلیسی نامه آخوند خراسانی به انجمن ایرانیان در لندن توسط ادوارد براون


تصویر برگ اول و دوم نسخه خطی کفایه‌الاصول به خط آخوند خراسانی


تصویر دو صفحه نسخه خطی کفایه‌الاصول به خط آخوند خراسانی


تعامل علمای تهران با علمای نجف در نهضت مشروطه


تقریرات درس اخلاق آخوند خراسانی


تقریظ آخوند خراسانی و عبدالله مازندرانی بر چاپ کتاب تنبیه الامه آیت‌الله محمدحسین نائینی


تقریظ سه تن از اعاظم علمای شیعه (آخوند خراسانی، سید محمدکاظم یزدی و شیخ الشریعه اصفهانی) بر رساله آیت‌الله شهرستانی در کذب عروسی قاسم بن الحسن(ع)


تلگراف حضرات «آخوند خراسانی» و «عبد‌الله مازندرانی» به دولت ایران برای مقابله با تهاجم روس و عثمانی (ترکیه)


حاشیه آخوند خراسانی بر فرائد الاصول شیخ انصاری


حاشیه آخوند خراسانی بر فرائد، خط عبدالله بن علی پناه، برادر آیت‌الله العظمی حاج آقا رحیم ارباب


گزارشی از روزگاری که استقلال ایران در معرض خطر جدی قرار گرفته بود


فتوای علما و مراجع نجف درباره وظیفه عشایر از ورود بیگانگان و تشویق به مقابله با آنان و حمایت از مجلس شورای ملی


مکتوب یکی از نزدیکان«آخوند خراسانی»درباره اوضاع مشوش کشور در اوائل نهضت مشروطه


نامه‌ای از «آخوند خراسانی» به آقای «حاج سیدمحمد زنجانی»


نامه آخوند خراسانی به انجمن ایرانیان در لندن


نامه آخوند خراسانی به اهالی کرمانشاه و دعوت آنان به دفاع از مردم غیور آذربایجان


نامه آخوند خراسانی به پدر آیت‌الله بروجردی


خبر اعلام وفات آخوند خراسانی از بغداد به تهران و اعلام برگزاری مراسم ختم از طرف دولت به عموم بلاد و حکام


آخوند خراسانی (ره) در جمع شاگردان و روحانیون نجف


آخوند خراسانی


آخوند خراسانی


آخوند ملامحمدکاظم خراسانی


مرحوم آخوند خراسانی


مرحوم آخوند خراسانی


مرحوم آخوند خراسانی


مرحوم آخوند خراسانی


درس مرحوم آخوند خراسانی، و اسامی تعدادی از شاگردان به ترتیب شماره روی عکس؛ آیات عظام: 1- احمد کفایی فرزند آخوند خراسانی. 2- سید محمدصادق خاتون‌آبادی. 3- سید حسین بروجردی. 4- آقا بزرگ تهرانی. 5- محمدحسین کمپانی اصفهانی


شیخ عبدالله مازندرانی و آخوند خراسانی


شیخ عبدالله مازندرانی، میرزا حسین خلیلی تهرانی، آخوند خراسانی


گنبد و گلدسته مطهر آستان قدس رضوی(ع) پس از فاجعه به توپ بستن آن توسط نیروهای روسیه تزاری


مجلس درس مرحوم آخوند خراسانی


مدافعان تبریزی در روزهای تجاوز روس به تبریز


 

تعداد مشاهده: 3311


مطالب مرتبط

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است.